تعلیم
مقدمه
از اهداف انبیا «تزکیه» و «تعلیم» انسانهاست و قرآن این هدف را با عبارات گوناگون بیان میکند:
همان طور که میان شما فرستادهای از خودتان روانه کردیم که آیههای ما را بر شما میخوانند و شما را پاک میکنند و به شما کتاب و حکمت میآموزند و آنچه را نمیدانستید، به شما یاد میدهد[۱].[۲]
آموزش متون وحیانی
مراد از متون وحیانی، همان کتابهای الهی است؛ کتابی که هر پیامبر با آن مبعوث به رسالت شده؛ مانند صحف برای نوح و ابراهیم، تورات و انجیل برای موسی(ع) و عیسی(ع) و قرآن برای پیامبر اسلام(ص)[۳] که آیه فوق، اشاره به تعلیم هر کتاب آسمانی توسط پیامبر صاحب شریعت مورد نظر و پیامبران تبلیغی پس از او دارد.[۴]
آموزش خردورزی حکیمانه
در قرآن حکمت دو دسته است: یکی حکمتی که موهبت الهی است و خداوند آن را به انبیا و گاه به غیر انبیا داده است؛ مانند آیههای ۲۵۱ و ۲۶۹ سوره بقره؛ ۵۴ سوره نساء و ۱۲۵ سوره نحل و دیگری، حکمتی که انبیا واسطه تعلیم آن هستند که در تمام این آیه، حکمت به همراه کتاب آمده است؛ مثل آیات ۱۲۹ و ۱۵۱ سوره بقره؛ ۱۶۳ آل عمران و ۲ سوره جمعه و از سوی دیگر، از مراجعه به کلمات علمای اسلام، فهمیده میشود که حکمت دو معنا دارد:
- خردمندی و قدرت تشخیص حق از باطل و خیر از شر؛
- مجموعه معارف و دستورالعملهایی که موجب رشد و سعادت انسان میشود[۵].[۶]
آموزش نادانستهها و نادانستنیهای مردم
این بخش از آیه میتواند ذکر خاص بعد از عام باشد یا به آموزش اموری اشاره کند که در کتاب و حکمت نیست. اگرچه مرحوم علامه طباطبایی، این بخش از آیه را ذکر خاص بعد از عام نمیداند؛ زیرا معتقد است که آموزش کتاب و حکمت و آنچه مردم نمیدانستند، باهم شامل جمیع معارف اصلی و فرعی میشود[۷]. هر یک را از این دو قول بگیریم، تعبیر ﴿مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[۸] به علومی اشاره دارد که بشر از راه عادی نمیتواند به آن برسد و با تعبیر ﴿مَا لَمْ تَعْلَمُوا﴾[۹] فرق دارد؛ زیرا اولی «نمی توانستید بدانید» است و دومی «نمیدانستید». برخی مفسران این بخش از آیه شریفه را ذکر خاص بعد از عام گرفته، معتقدند که انبیا و پیامبران، مبدأ و منشأ علوم بودهاند. اگرچه این موضوع در جمله قبل، که تعلیم کتاب و حکمت وجود دارد، به ویژه قرآن را تفکیک میکند که به انسان گوشزد کند اگر پیامبران نبودند، بسیاری از علوم برای همیشه از شما پنهان میماند[۱۰] و آنها نه فقط رهبر اخلاقی و اجتماعی؛ بلکه رهبر علمی نیز بودند و بدون آنها علوم انسانی در هیچ زمینهای رشد نمیکرد.[۱۱]
شأن تعلیم و تبیین
شئون پیامبر اکرم (ص) عبارت است از دریافت وحی، تعلیم، تربیت و تزکیه و ولایت و اجراء[۱۲]. در بحث از وظائف و شئون امام قبل از توضیح هر یک از وظائف امام بیان این نکته لازم است که امامت و جانشینی پیامبر اکرم (ص) دربردارنده تمام شئون و مناصب آن حضرت به استثنای دریافت وحی رسالی است؛ زیرا رسول خدا (ص) خاتم پیامبران و دین اسلام آخرین دین و شریعت الهی برای تعالی و سعادت بشر تا قیام قیامت است. از سوی دیگر عمر آن حضرت (ص) محدود و مسایل مورد نیاز مسلمانان در هر عصر و دوره فراوان و در مواردی هم متفاوت میباشد.
بنابراین امام که جانشین رسول خدا (ص) است، موظف به انجام همان کارهایی است که آن حضرت در امر رسالت الهی در تعالی بشر بر عهده داشته است و در غیر این صورت اصلاً امامت و جانشینی بدون استمرار وظائف پیامبر (ص) معنی پیدا نمیکند.
در روایات به این نکته مهم تنبه داده شده است که امام به منزله پیامبر است و تمام شئون او در امر رسالت الهی و هدایت انسان به سوی کمال را داراست.
امام صادق (ع) فرمود: «الْأَئِمَّةُ بِمَنْزِلَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص) إِلَّا أَنَّهُمْ لَيْسُوا بِأَنْبِيَاءَ وَ لَا يَحِلُّ لَهُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَا يَحِلُّ لِلنَّبِيِّ (ص) فَأَمَّا مَا خَلَا ذَلِكَ فَهُمْ فِيهِ بِمَنْزِلَةِ رَسُولِ اللَّهِ (ص)»[۱۳]. اینک یکی از مهمترین وظائف و شئون امام یعنی تعلیم و تبیین را از نگاه قرآن و روایات بررسی میکنیم.
شأن تعلیم و تبیین در قرآن
پیامبر اعظم (ص) بنابر رسالتی که خداوند بر دوش او قرار داده بود موظف به یاد دادن و توضیح و تبیین معارف و احکام الهی برای مردم بود و قرآن کریم درباره شأن تعلیمی پیامبر اکرم (ص) میفرماید: ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[۱۴] تعلیم و یاد دادن و آموزش، راه و مقدمهای است برای غایت و هدف مهم و اساسی که عبارت است از تزکیه و افزودن کمالات و تعالی بخشیدن به روح انسانی[۱۵].
همچنین قرآن کریم صراحتاً وظیفه و شأن پیامبر اکرم (ص) در تبیین و توضیح آیات الهی را بیان میفرماید: ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۶].
بدیهی است شرح و تبیین و تفسیر آیات قرآن کریم و احکام و معارف دین در همه جوانب و برای همه- به صورتی که برای زمانهای بعد دیگر نیازی به تبیین و توضیح نباشد- در زمان و موقعیت محدود حیات نبی اکرم (ص) برای آن حضرت انجام پذیر نبود. این نیاز حیاتی مستلزم وجود منصب و جایگاهی است برای استمرار یکی از مسئولیتهای پیامبر (ص) یعنی توضیح و تفسیر و تبیین آیات الهی قرآن کریم و یاد دادن معارف دینی و احکام شرعی[۱۷].
شأن تعلیم و تبیین در روایات
امیرالمؤمنین علی (ع) در ضمن تبیین حقوقی که مردم بر عهده امام و پیشوای جامعه اسلامی دارند؛ مسؤولیت و وظیفه یاد دادن و جهل زادیی و ارتقاء دانش و بینش امت اسلامی را مطرح میفرمایند: «فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَّ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْ لَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْ مَا تَعْلَمُوا»[۱۸]. امّا حق شما بر من این است که از خیرخواهی شما دریغ نورزم و بیت المال را در راه شما به طور کامل به کار گیرم و شما را تعلیم کنم تا از جهل و نادانی رهایی یابید و شما را تربیت کنم تا فراگیرید و آگاه شوید.
حضرت امام صادق (ع) شان تعلیم احکام و دعوت مردم به سوی خداوند را برای امام و جانشین پیامبر (ص) مورد نظر قرار داده و فرمودهاند: «مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِيهَا الْحُجَّةُ يُعَرِّفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى سَبِيلِ اللَّهِ»[۱۹].
شیخ صدوق از حسن بن زیاد نقل میکند: به امام صادق (ع) گفتم: آیا زمین بی آنکه در آن امامی باشد میماند؟ فرمود: زمین باقی نخواهد بود جز آنکه در آن امامی باشد که عالم به حلال و حرامشان است و نیازمندیهای آنها را میداند[۲۰].
در کتاب محاسن برقی نیز روایات متعددی از امام صادق (ع) در موضوع نیاز به امام و حجت برای بیان احکام و معارف بیان شده است[۲۱].
امام علی بن موسی الرضا (ع) در ضمن خطابه مفصلی که درباره امامت ایراد نمودند، تعلیم حلال و حرام و آموزش دادن احکام اسلامی را از شئونات امام میشمارند: «وَ الْإِمَامُ يُحَلِّلُ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ»[۲۲].
ذیل آیه شریفه ﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾[۲۳] در کتاب کافی روایاتی تحت عنوان: بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ قَدْ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ أُثْبِتَ فِي صُدُورِهِمْ گردآوری شده است که یک مورد را بیان میکنیم: « عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ:» ﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ﴾[۲۴] « قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ (ع) خَاصَّةً»[۲۵].
شأن تعلیمی امام باعث شده است که امت هم برای یادگیری موظف به پرسش و سوال از امام شدهاند. کلینی در کافی بابی را تحت این عنوان قرارداده است: بَابُ أَنَّ أَهْلَ الذِّكْرِ الَّذِينَ أَمَرَ اللَّهُ الْخَلْقَ بِسُؤَالِهِمْ هُمُ الْأَئِمَّةُ (ع)[۲۶]. از میان روایات این باب به بیان یک روایت بسنده میکنیم:
امام باقر (ع) درباره آیه ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[۲۷] میفرماید: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الذِّكْرُ أَنَا وَ الْأَئِمَّةُ أَهْلُ الذِّكْرِ»[۲۸].
مواردی از تعلیم معارف: در سخنان امامان مواردی از تعلیم معارف است که با نگاه به آن معلوم میشود اگر امام نبود دست رسی به این حقائق برای مردم میسر نمیشد. برای نمونه کلینی بعد از نقل روایت اول از "باب جوامع التوحید" میگوید: وَ هَذِهِ الْخُطْبَةُ مِنْ مَشْهُورَاتِ خُطَبِهِ (ع) حَتَّى لَقَدِ ابْتَذَلَهَا الْعَامَّةُ وَ هِيَ كَافِيَةٌ لِمَنْ طَلَبَ عِلْمَ التَّوْحِيدِ إِذَا تَدَبَّرَهَا وَ فَهِمَ مَا فِيهَا فَلَوِ اجْتَمَعَ أَلْسِنَةُ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَيْسَ فِيهَا لِسَانُ نَبِيٍّ عَلَى أَنْ يُبَيِّنُوا التَّوْحِيدَ بِمِثْلِ مَا أَتَى بِهِ بِأَبِي وَ أُمِّي مَا قَدَرُوا عَلَيْهِ وَ لَوْ لَا إِبَانَتُهُ (ع) مَا عَلِمَ النَّاسُ كَيْفَ يَسْلُكُونَ سَبِيلَ التَّوْحِيدِ[۲۹]. این خطبه از خطبههای مشهور آن حضرت است و از زیادی شهرت عامه مردم آن را کوچک شمردهاند در صورتی که همین خطبه برای کسی که علم توحید جوید، کافی است اگر در آن بیندیشد و آن را بفهمد؛ زیرا گر تمام جن و انس- جز پیغمبران- همزبان شوند که توحید را مانند آنچه آن حضرت- پدر و مادرم فدایش- فرموده بیان کنند، نتوانند و اگر بیان آن حضرت (ع) نبود مردم نمیدانستند چگونه در راه توحید قدم بردارند.
در تبیین امر بین الامرین که در روایات بَابُ الْجَبْرِ وَ الْقَدَرِ وَ الْأَمْرِ بَيْنَ الْأَمْرَيْنِ اصول کافی آمده است امام صادق (ع) میفرماید: «لَا جَبْرَ وَ لَا قَدَرَ وَ لَكِنْ مَنْزِلَةٌ بَيْنَهُمَا فِيهَا الْحَقُّ الَّتِي بَيْنَهُمَا لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا الْعَالِمُ أَوْ مَنْ عَلَّمَهَا إِيَّاهُ الْعَالِمُ»[۳۰].
شأن تعلیمی امام نزد متکلمان: شیخ مفید (م ۴۲۳) میگوید: إِنَّمَا الْإِمَامُ نصب لأشياء کثیره:... الثَّانِي بيان الحكم للمسترشدين[۳۱]. و علامه حلی (م ۷۲۶) نیز شأن تعلیم و تبیین را برای امام و حاکم اسلامی به عنوان جانشین نبی اکرم (ص) مسلم و قطعی تلقی کرده و مبنای استدلال برای اثبات عصمت قرار داده است[۳۲].
دانشمندان اهل سنت وظائف امام را به مدیریت جامعه دینی و امور معیشتی آنان منحصر کردهاند. بلکه قاضی عبدالجبار معتزلی صراحتا وظیفه تعلیم و آموزش را از امام سلب کرده است[۳۳].
ماوردی هم در احکام السلطانیه در ضمن وظائف ده گانه امام تحت عنوان "مهام الخلیفه و مسئولیاته" اشارهای به وظیفه امام در تعلیم مردم ندارد[۳۴].
قوشجی نیز برای رد استدلال خواجه بر لزوم عصمت- که گفته بود وظیفه امام تعلیم است و نباید در انجام این مسئوولیت دچار خطا و اشتباه شود- وظیفه تعلیم و رفع خطا از امت را نفی میکند و به وضوح شأن امام و پیشوای امت اسلامی را محدود به ایجاد نظم و اداره امور اجتماعی دانسته است [۳۵]. بدیهی است این موضع متکلمان اهل سنت نسبت به شأن تعلیمی امام ناشی از نوع نگاه به جایگاه و منصب امامت و تنزل دادن آن منصب در حد یک حاکم و ناظم امور اجتماعی است که صرفاً وظیفه ایجاد نظم را دارد[۳۶].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ﴾ «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیههایت را برای آنها میخواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی میآموزد و به آنها پاکیزگی میبخشد، برانگیز! بیگمان تویی که پیروزمند فرزانهای» سوره بقره، آیه ۱۲۹؛ ﴿كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ﴾ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
- ↑ صمیمی، سید رشید، اهداف و کارکردهای دین، ص 33.
- ↑ جعفر سبحانی، منشور جاوید، ج۱، ص۵۲.
- ↑ صمیمی، سید رشید، اهداف و کارکردهای دین، ص 33.
- ↑ ر.ک: حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۱ و ۲، ص۲۶۳ و ۲۶۵؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱ و ۲، ص۲۹۵ و ۶۵۹؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۴۱۸.
- ↑ صمیمی، سید رشید، اهداف و کارکردهای دین، ص 33-34.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۳۳۴.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
- ↑ «و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است؛ بگو: کتابی را که موسی آورد چه کسی فرو فرستاد؟ که فروغی و رهنمودی برای مردم بود، آن را بر کاغذهایی مینگارید، (برخی از) آن را آشکار میدارید و بسیاری (دیگر) را پنهان میکنید؛ و آنچه شما و پدرانتان نمیدانستید به شما آموخته شد. بگو: خداوند (این قرآن را فرستاده است)؛ سپس آنان رها کن در بیهودگیشان به بازی پردازند» سوره انعام، آیه ۹۱.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱، ص۲۷۶.
- ↑ صمیمی، سید رشید، اهداف و کارکردهای دین، ص 34-35.
- ↑ ر. ک: معارف و عقائد ۴ در درس بیست و پنجم.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۲۷۰.
- ↑ «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیههای ما را بر شما میخواند و (جان) شما را پاکیزه میگرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی میآموزد و آنچه را نمیدانستید به شما یاد میدهد» سوره بقره، آیه ۱۵۱.
- ↑ ر. ک: تفسیر نمونه، ج۱، ص ۵۲۱.
- ↑ «(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۳۳-۳۷
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۳۴.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۱۷۸.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۲۲۳.
- ↑ ر. ک: المحاسن، ج۱، ص ۲۳۴.
- ↑ تحف العقول، ص ۴۳۸؛ بحارالأنوار، ج۲۵، ص ۱۲۰.
- ↑ «اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش دادهاند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.
- ↑ «اما آن (قرآن) آیاتی روشن است در سینه کسانی که به آنان دانش دادهاند» سوره عنکبوت، آیه ۴۹.
- ↑ کافی، ج۱، ص ۲۱۴.
- ↑ کافی، ج۱، ص ۲۱۰ تا ۲۱۳.
- ↑ «اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
- ↑ کافی، ج۱، ص ۲۱۰.
- ↑ کافی، ج۱، ص ۱۳۶.
- ↑ کافی، ج۱، ص ۱۵۹.
- ↑ رسائل فی الغیبة، ج۱، ص ۱۴.
- ↑ کتاب الألفین، ص ۲۷۹ دلیل شماره ۳۰ و ص ۳۱۸ دلیل شماره ۸۲.
- ↑ وَ قَدْ ذَهَبَتِ الامامیه الی انَّ الامام أَنَّما یحتاج الیه لِتُعْرَفَ مِنْ جِهَتِهِ الشَّرَائِعِ، وَ الذی یدل علی فَسَادِ مَقَالَتِهِمْ هَذِهِ، هُوَ انَّ الشَّرَائِعِ مَعْرُوفَةُ أدلتها مِنْ کتاب اللَّهِ تعالی وَ سُنَّةِ الرَّسُولِ وَ إِجْمَاعِ أَهْلِ البیت وَ إِجْمَاعِ الْأُمَّةِ، فأی حَاجَةٍ بِالْأَمَةِ إلی الْإِمَامِ؟. شرح الأصول الخمسة، ص ۵۰۹ و امامت پژوهی، ص ۶۶.
- ↑ ر. ک: الحکام السلطانیه و الولایات الدینیه، ص ۱۵.
- ↑ ر. ک: شرح قوشجی بر تجرید، ص ۳۶۶.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۳۳-۳۷