پرش به محتوا

عصمت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴٬۰۶۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ اوت ۲۰۲۴
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'حسن یوسفیان، احمد حسین شریفی، [[پژوهشی' به 'یوسفیان، حسن، شریفی، احمد حسین، [[پژوهشی')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


'''عصمت در قرآن''' به همان معنای لغوی عصمت است، لکن با توجه به آنکه واژه عصمت و بسیاری از مشتقات آن در [[قرآن کریم]] نیامده است از این رو نمی‌توان به بیان دقیق معنای اصطلاح [[قرآنی]] این واژه پرداخت. تنها برخی مشتقات این واژه در قرآن کریم ذکر شده که با نگاهی کلی به کاربردهای آنها و مقایسه با معنای لغوی و [[عرفی]] عصمت، می‌توان در همه موارد، واژه عصمت و مشتقات آن را به مفهوم کلی بازدارندگی و نگه داشتن از چیزی یا کسی بازگرداند. در قرآن کریم واژه‌های دیگری به کار رفته که معادل با واژه عصمت هستند و تقریبا همان معنایی که از واژه عصمت برداشت می‌شود، از آنها نیز قابل برداشت است. واژه‌هایی همچون: [[اجتباء]]، [[اصطفاء]]، [[اخلاص]]، [[تطهیر]] و امثال اینها. قرآن کریم [[انبیا]]، [[امامان معصوم]] از [[اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}}، [[فرشتگان]] و برخی [[اولیای الهی]] همچون [[حضرت مریم]]{{س}} را از جمله مصادیق [[معصومان]] برشمرده و [[گستره عصمت]] ایشان را نیز تا حدودی بیان نموده که عصمت از انواع [[گناهان]] و نیز [[عصمت از نسیان]] قدر متیقن از [[عصمت انبیا]] و [[امامان]] در [[قرآن]] است. جهت [[اثبات عصمت انبیا]] و امامان می‌توان به دسته‌های مختلفی از [[آیات]] استناد نمود. مانند آیاتی که به طور کلی انبیا را [[اسوه]] نیکوی [[مردم]] معرفی کرده‌اند و یا آیاتی که امر به [[اطاعت]] مطلق از آنها می‌کنند و... . علاوه بر اینها آیاتی نیز وجود دارد که می‌توان از آنها عصمت [[امامان]] اثنی عشر{{ع}} را به [[اثبات]] رساند مثل [[آیه تطهیر]]، [[آیه صادقین]] و [[آیه اولی الامر]].
'''عصمت در قرآن''' به همان معنای لغوی عصمت است، لکن با توجه به آنکه واژه عصمت و بسیاری از مشتقات آن در [[قرآن کریم]] نیامده است از این رو نمی‌توان به بیان دقیق معنای اصطلاح [[قرآنی]] این واژه پرداخت. تنها برخی مشتقات این واژه در قرآن کریم ذکر شده که با نگاهی کلی به کاربردهای آنها و مقایسه با معنای لغوی و [[عرفی]] عصمت، می‌توان در همه موارد، واژه عصمت و مشتقات آن را به مفهوم کلی بازدارندگی و نگه داشتن از چیزی یا کسی بازگرداند. در قرآن کریم واژه‌های دیگری به کار رفته که معادل با واژه عصمت هستند و تقریبا همان معنایی که از واژه عصمت برداشت می‌شود، از آنها نیز قابل برداشت است. واژه‌هایی همچون: [[اجتباء]]، [[اصطفاء]]، [[اخلاص]]، تطهیر و امثال اینها. قرآن کریم [[انبیا]]، [[امامان معصوم]] از [[اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}}، [[فرشتگان]] و برخی [[اولیای الهی]] همچون [[حضرت مریم]]{{س}} را از جمله مصادیق [[معصومان]] برشمرده و [[گستره عصمت]] ایشان را نیز تا حدودی بیان نموده که عصمت از انواع [[گناهان]] و نیز [[عصمت از نسیان]] قدر متیقن از [[عصمت انبیا]] و [[امامان]] در [[قرآن]] است. جهت [[اثبات عصمت انبیا]] و امامان می‌توان به دسته‌های مختلفی از [[آیات]] استناد نمود. مانند آیاتی که به طور کلی انبیا را [[اسوه]] نیکوی [[مردم]] معرفی کرده‌اند و یا آیاتی که امر به [[اطاعت]] مطلق از آنها می‌کنند و... . علاوه بر اینها آیاتی نیز وجود دارد که می‌توان از آنها عصمت [[امامان]] اثنی عشر{{ع}} را به [[اثبات]] رساند مثل [[آیه تطهیر]]، [[آیه صادقین]] و [[آیه اولی الامر]].


== معناشناسی ==
== معناشناسی ==
=== [[عصمت]] ===
=== [[عصمت]] ===
==== معنای لغوی ====
==== معنای لغوی ====
عصمت، واژه‌ای [[عربی]] و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «[[اعتصام]]» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


==== اصطلاح قرآنی ====
==== اصطلاح قرآنی ====
برغم آنکه متکلمان [[شیعه]] دست کم دو معنای لطف بودن و ملکه بودن را برای [[عصمت]] در اصطلاح کلامی ارائه کرده‌اند<ref>برخی معتقدند [[عصمت]] از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و [[لطف]] او برای حجت‌های اوست. ر.ک: محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص128؛ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج1، ص50؛ برخی دیگر نیز معتقدند [[عصمت]] ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص369؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص55؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص494.</ref>؛ لکن با توجه به آنکه واژه [[عصمت]] و بسیاری از مشتقات آن در [[قرآن کریم]] نیامده است از این رو نمی‌توان به بیان دقیق معنای اصطلاح [[قرآنی]] این واژه پرداخت. آری تنها برخی مشتقات این واژه در قرآن کریم ذکر شده که با نگاهی کلی به کاربردهای آنها در [[قرآن کریم]] و مقایسه آنها با معنای لغوی و [[عرفی]] عصمت، می‌توان در همه موارد، واژه عصمت و مشتقات آن را به مفهوم کلی بازدارندگی و نگه داشتن از چیزی یا کسی بازگرداند.
برغم آنکه متکلمان [[شیعه]] دست کم دو معنای لطف بودن و ملکه بودن را برای [[عصمت]] در اصطلاح کلامی ارائه کرده‌اند<ref>برخی معتقدند [[عصمت]] از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و [[لطف]] او برای حجت‌های اوست. ر.ک: محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص128؛ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج1، ص50؛ برخی دیگر نیز معتقدند [[عصمت]] ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص369؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص55؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص494.</ref>؛ لکن با توجه به آنکه واژه [[عصمت]] و بسیاری از مشتقات آن در [[قرآن کریم]] نیامده است از این رو نمی‌توان به بیان دقیق معنای اصطلاح [[قرآنی]] این واژه پرداخت. آری تنها برخی مشتقات این واژه در قرآن کریم ذکر شده که با نگاهی کلی به کاربردهای آنها در [[قرآن کریم]] و مقایسه آنها با معنای لغوی و [[عرفی]] عصمت، می‌توان در همه موارد، واژه عصمت و مشتقات آن را به مفهوم کلی بازدارندگی و نگه داشتن از چیزی یا کسی بازگرداند.


با این حال می‌توان از برخی [[آیات]] دیگر معنای [[مصونیت انبیا]] و [[ائمه]] از [[ارتکاب گناهان]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و... را برداشت نمود که چیزی شبیه معنای اصطلاحی این واژه در کتب [[کلامی]] و [[حدیثی]] است<ref>چه اینکه عصمت در اصطلاح [[متکلمان]] و نیز در اصطلاح [[روایات]]، [[نیروی درونی]] [[حفاظت از گناه]] و [[مصونیت از اشتباه]] است که مایه [[اعتماد]] و [[اطمینان]] [[پیروان]] به [[درستی]] گفته‌ها و [[اعمال]] [[پیامبر]]، [[امام]] و انطباق آنها با [[دین حق]] و [[دین]] خداست و چون ائمه به خاطر قابلیت و [[لطف الهی]] می‌‌توانند چنین نیرویی را داشته باشند و از هر خطا و [[گناه]] مصون بمانند به ایشان [[معصوم]] می‌گویند. ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۳۵۹ - ۳۶۲.</ref>.
با این حال می‌توان از برخی [[آیات]] دیگر معنای [[مصونیت انبیا]] و [[ائمه]] از [[ارتکاب گناهان]]، نسیان، [[خطا]] و... را برداشت نمود که چیزی شبیه معنای اصطلاحی این واژه در کتب [[کلامی]] و [[حدیثی]] است<ref>چه اینکه عصمت در اصطلاح [[متکلمان]] و نیز در اصطلاح [[روایات]]، [[نیروی درونی]] [[حفاظت از گناه]] و [[مصونیت از اشتباه]] است که مایه [[اعتماد]] و [[اطمینان]] [[پیروان]] به [[درستی]] گفته‌ها و [[اعمال]] [[پیامبر]]، [[امام]] و انطباق آنها با [[دین حق]] و [[دین]] خداست و چون ائمه به خاطر قابلیت و [[لطف الهی]] می‌‌توانند چنین نیرویی را داشته باشند و از هر خطا و [[گناه]] مصون بمانند به ایشان [[معصوم]] می‌گویند. ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۳۵۹ - ۳۶۲.</ref>.


چراکه در برخی آیات قرآن کریم، واژه‌های دیگری به کار رفته که متضمن اجتناب برگزیدگان الهی از انواع معاصی، خطا و نسیان هستند که به لحاظ معنایی، نزدیک به واژه [[عصمت]] بوده و گاه با آن مرادفند. از این رو در بسیاری از اوقات به جای واژه [[عصمت]] به کار گرفته شده و از آنها معنایی [[اعم]] یا [[اخص]] اراده می‌گردد.
چراکه در برخی آیات قرآن کریم، واژه‌های دیگری به کار رفته که متضمن اجتناب برگزیدگان الهی از انواع معاصی، خطا و نسیان هستند که به لحاظ معنایی، نزدیک به واژه [[عصمت]] بوده و گاه با آن مرادفند. از این رو در بسیاری از اوقات به جای واژه [[عصمت]] به کار گرفته شده و از آنها معنایی اعم یا اخص اراده می‌گردد.


==== واژگان معادل ====
==== واژگان معادل ====
در کنار واژه [[عصمت]]، واژه‌های دیگری هم هستند که به لحاظ معنایی، نزدیک به واژه [[عصمت]] بوده و گاه با آن مرادفند. از این رو در بسیاری اوقات به جای واژه [[عصمت]] به کار گرفته شده و از آنها معنایی [[اعم]] یا [[اخص]] اراده می‌گردد. حال آنکه مخاطب محدوده دیگری از معنا را تصور می‌کند؛ به همین سبب بازشناسی این [[مفاهیم]] و حوزه‌های هر یک می‌تواند مکمل مناسبی در مبحث تبیین مفهوم [[عصمت]] باشد.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[مترادف‌های واژه عصمت چیست؟ (پرسش)| مترادف‌های واژه عصمت چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
در کنار واژه [[عصمت]]، واژه‌های دیگری هم هستند که به لحاظ معنایی، نزدیک به واژه [[عصمت]] بوده و گاه با آن مرادفند. از این رو در بسیاری اوقات به جای واژه [[عصمت]] به کار گرفته شده و از آنها معنایی اعم یا اخص اراده می‌گردد. حال آنکه مخاطب محدوده دیگری از معنا را تصور می‌کند؛ به همین سبب بازشناسی این [[مفاهیم]] و حوزه‌های هر یک می‌تواند مکمل مناسبی در مبحث تبیین مفهوم [[عصمت]] باشد.
# '''[[اخلاص]]''': واژه مخلَص در اصطلاح [[قرآنی]] بر کسی اطلاق می‌شود که [[برگزیده]] خداست برای خالص‌سازی یا برگزیده اوست برای [[خالص]] کننده‌ای که آن ذکر [[آخرت]] باشد: {{عربی|اخلصناهم بخالصة ذكرى الدار}}: مخلصین کسانی هستند که [[شیطان]] در آنها هیچ نفوذی ندارد.
# '''[[اخلاص]]''': واژه مخلَص در اصطلاح [[قرآنی]] بر کسی اطلاق می‌شود که [[برگزیده]] خداست برای خالص‌سازی یا برگزیده اوست برای [[خالص]] کننده‌ای که آن ذکر [[آخرت]] باشد: {{عربی|اخلصناهم بخالصة ذكرى الدار}}: مخلصین کسانی هستند که [[شیطان]] در آنها هیچ نفوذی ندارد.
# '''[[اصطفاء]]''': [[خداوند]] از [[انبیای الهی]] به «مصطفَوْن» یاد کرده است؛ یعنی کسانی که [[برگزیدگان]] ویژه الهی‌اند. خداوند از این واژه برای [[گزینش]] [[رسولان]] ویژه خود مانند [[ابراهیم]]، [[آدم]]، نوح و [[موسی]] یا اولیای خاص خود مانند [[مریم]] که دارای ویژگی انحصاری بودند، استفاده کرده است.
# '''[[اصطفاء]]''': [[خداوند]] از [[انبیای الهی]] به «مصطفَوْن» یاد کرده است؛ یعنی کسانی که [[برگزیدگان]] ویژه الهی‌اند. خداوند از این واژه برای [[گزینش]] [[رسولان]] ویژه خود مانند [[ابراهیم]]، [[آدم]]، نوح و [[موسی]] یا اولیای خاص خود مانند [[مریم]] که دارای ویژگی انحصاری بودند، استفاده کرده است.
خط ۲۷: خط ۲۹:
# '''[[اختیار]]''': گزینش و [[انتخاب]] عده‌ای به عنوان [[رسول]] و [[وصی]] گاه با لفظ اختیار آمده است: {{متن قرآن|وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى}}<ref>«و من تو را برگزیده‌ام پس به آنچه وحی می‌شود گوش فرا ده» سوره طه، آیه ۱۳.</ref>. ادعای ما این نیست که این الفاظ دقیقاً از نظر [[معنوی]] معادل [[عصمت]] باشند؛ اما مساوقت و ملازمت در مصداق یا جایگزینی در مقام اخذ [[بدیل]] چه بسا در مورد این الفاظ گفته شده با عصمت صورت می‌گیرد که اگر کسی در پژوهش خود به دنبال مفهوم [[دینی]] عصمت باشد، خوب است این واژه‌ها را نیز بررسی کند.
# '''[[اختیار]]''': گزینش و [[انتخاب]] عده‌ای به عنوان [[رسول]] و [[وصی]] گاه با لفظ اختیار آمده است: {{متن قرآن|وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى}}<ref>«و من تو را برگزیده‌ام پس به آنچه وحی می‌شود گوش فرا ده» سوره طه، آیه ۱۳.</ref>. ادعای ما این نیست که این الفاظ دقیقاً از نظر [[معنوی]] معادل [[عصمت]] باشند؛ اما مساوقت و ملازمت در مصداق یا جایگزینی در مقام اخذ [[بدیل]] چه بسا در مورد این الفاظ گفته شده با عصمت صورت می‌گیرد که اگر کسی در پژوهش خود به دنبال مفهوم [[دینی]] عصمت باشد، خوب است این واژه‌ها را نیز بررسی کند.
# '''نزاهت''': این تعبیر معادل مفهوم عصمت نیز آمده است؛ حتی بعضی از [[دانشمندان اسلامی]] به جای تعبیر عصمت و عصمةالانبیاء از [[تنزیه]] و [[تنزیه الانبیاء]] استفاده می‌کنند؛ همان طورکه در کتاب تنزیه الانبیاء اثر سیدِ [[مرتضی]]، چنین امری [[مشاهده]] می‌شود<ref>ر.ک: محمدحسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۴۵۶. ایشان از پنج کتاب تحت این عنوان از نویسندگان شیعی نام می‌برد که برای اثبات عصمت پیامبران و ائمه{{عم}} نگاشته شده‌اند.</ref>. بعضی از عالمان [[اهل سنت]] به جای تعبیر عصمت تنها از واژه «تنزیه» استفاده می‌کنند<ref>ر.ک: ابوحنیفه، الفقه الاکبر.</ref>. در [[ادعیه]] و [[زیارات]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز معمولاً در کنار واژه عصمت کلمه تنزیه نیز به کار رفته است. گرچه در [[قرآن]] از کلمه تنزیه و مشتقات آن استفاده شده است، تعبیر {{متن حدیث|الْمَعْصُومِ مِنَ الْخَلَلِ... الْمُنَزَّهِ مِنَ الرَّيْبِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷.</ref> در [[زیارت]] [[حضرت امیر]]{{ع}} و نیز در [[زیارت جامعه]] {{متن حدیث|الْمَعْصُومِ مِنْ كُلِّ خَطَإٍ وَ زَلَلٍ، الْمُنَزَّهِ مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ خَطَلٍ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۰؛ ج۹۹، ص۱۷۸.</ref> و نیز {{متن حدیث|الْمُنَزَّهِ عَنِ الْمَآثِمِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۹۱.</ref> آمده است.
# '''نزاهت''': این تعبیر معادل مفهوم عصمت نیز آمده است؛ حتی بعضی از [[دانشمندان اسلامی]] به جای تعبیر عصمت و عصمةالانبیاء از [[تنزیه]] و [[تنزیه الانبیاء]] استفاده می‌کنند؛ همان طورکه در کتاب تنزیه الانبیاء اثر سیدِ [[مرتضی]]، چنین امری [[مشاهده]] می‌شود<ref>ر.ک: محمدحسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۴۵۶. ایشان از پنج کتاب تحت این عنوان از نویسندگان شیعی نام می‌برد که برای اثبات عصمت پیامبران و ائمه{{عم}} نگاشته شده‌اند.</ref>. بعضی از عالمان [[اهل سنت]] به جای تعبیر عصمت تنها از واژه «تنزیه» استفاده می‌کنند<ref>ر.ک: ابوحنیفه، الفقه الاکبر.</ref>. در [[ادعیه]] و [[زیارات]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز معمولاً در کنار واژه عصمت کلمه تنزیه نیز به کار رفته است. گرچه در [[قرآن]] از کلمه تنزیه و مشتقات آن استفاده شده است، تعبیر {{متن حدیث|الْمَعْصُومِ مِنَ الْخَلَلِ... الْمُنَزَّهِ مِنَ الرَّيْبِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷.</ref> در [[زیارت]] [[حضرت امیر]]{{ع}} و نیز در [[زیارت جامعه]] {{متن حدیث|الْمَعْصُومِ مِنْ كُلِّ خَطَإٍ وَ زَلَلٍ، الْمُنَزَّهِ مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ خَطَلٍ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۰؛ ج۹۹، ص۱۷۸.</ref> و نیز {{متن حدیث|الْمُنَزَّهِ عَنِ الْمَآثِمِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۹۱.</ref> آمده است.
# '''[[تطهیر]]''': افزون بر [[آیه تطهیر]] در قرآن که برای عصمت از یک نوع [[پاک]] کردن مخصوص توسط [[خداوند]] یاد کرده است، همانند تنزیه، در بسیاری از [[روایات]] تعبیر مطهّر و مطهّرون مرادف با [[معصوم]] و معصومون آمده است. تعابیر {{متن حدیث|الْمُطَهَّرِ مِنَ الْعَيْبِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷.</ref>، {{متن حدیث|الْمُطَهَّرِ مِنَ الْمَظَالِمِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۲، ص۳۸۵.</ref> و {{متن حدیث|الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۸.</ref> در مورد [[معصومان]] بارها نقل شده است. تعبیر [[ائمه اطهار]] به جای [[امامان معصوم]] در عرف متشرعه بسیار شایع است.
# '''تطهیر''': افزون بر [[آیه تطهیر]] در قرآن که برای عصمت از یک نوع [[پاک]] کردن مخصوص توسط [[خداوند]] یاد کرده است، همانند تنزیه، در بسیاری از [[روایات]] تعبیر مطهّر و مطهّرون مرادف با [[معصوم]] و معصومون آمده است. تعابیر {{متن حدیث|الْمُطَهَّرِ مِنَ الْعَيْبِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷.</ref>، {{متن حدیث|الْمُطَهَّرِ مِنَ الْمَظَالِمِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۲، ص۳۸۵.</ref> و {{متن حدیث|الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۸.</ref> در مورد [[معصومان]] بارها نقل شده است. تعبیر [[ائمه اطهار]] به جای [[امامان معصوم]] در عرف متشرعه بسیار شایع است.
# '''[[صدق]]، [[امانت]]، [[تبلیغ]]، فطانت''': برخی نویسندگان [[اهل سنت]] به جای اصطلاح عصمت در مورد [[صفات پیامبران]] چهار ویژگی صدق، امانت، تبلیغ و فطانت را به عنوان [[صفت پیامبر]] یاد کرده‌اند و در توضیح آنها گفته‌اند: «صدق»، مطابقت خبر با واقع است؛ یعنی هر خبری که [[پیامبر]] می‌دهد چه از ناحیه خود و چه از ناحیه [[خداوند]]، محال است [[کذب]] در آن راه داشته باشد. «امانت» به این است که خداوند ظاهر و [[باطن]] [[پیامبران]] را از [[گناه]] [[حفظ]] می‌کند؛ هم [[گناهان]] اعضا و جوارحی مانند دزدی، [[زنا]] و هم گناهان [[قلبی]] و [[اخلاقی]] مانند [[حسد]]، [[کبر]] و [[ریا]]. «تبلیغ» این است که آنچه را که خداوند به [[انبیا]] [[فرمان]] [[ابلاغ]] داده است با بیانی روشن و واضح برای [[مردم]] بیان کنند. «فطانت» یعنی اینکه پیامبران دارای [[قدرت]] [[فهم]] بسیار بالایی بوده، [[توانایی]] قابل توجهی برای [[استدلال]] و [[احتجاج]] در مقابل شبهه‌های مخالفان دارند<ref>احمد مجازی السقا، البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷ - ۲۸.</ref>.
# '''[[صدق]]، [[امانت]]، [[تبلیغ]]، فطانت''': برخی نویسندگان [[اهل سنت]] به جای اصطلاح عصمت در مورد [[صفات پیامبران]] چهار ویژگی صدق، امانت، تبلیغ و فطانت را به عنوان [[صفت پیامبر]] یاد کرده‌اند و در توضیح آنها گفته‌اند: «صدق»، مطابقت خبر با واقع است؛ یعنی هر خبری که [[پیامبر]] می‌دهد چه از ناحیه خود و چه از ناحیه [[خداوند]]، محال است [[کذب]] در آن راه داشته باشد. «امانت» به این است که خداوند ظاهر و [[باطن]] [[پیامبران]] را از [[گناه]] [[حفظ]] می‌کند؛ هم [[گناهان]] اعضا و جوارحی مانند دزدی، [[زنا]] و هم گناهان [[قلبی]] و [[اخلاقی]] مانند [[حسد]]، [[کبر]] و [[ریا]]. «تبلیغ» این است که آنچه را که خداوند به [[انبیا]] [[فرمان]] [[ابلاغ]] داده است با بیانی روشن و واضح برای [[مردم]] بیان کنند. «فطانت» یعنی اینکه پیامبران دارای [[قدرت]] فهم بسیار بالایی بوده، [[توانایی]] قابل توجهی برای [[استدلال]] و [[احتجاج]] در مقابل شبهه‌های مخالفان دارند<ref>احمد مجازی السقا، البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷ - ۲۸.</ref>.


بعضی دیگر تنها صفت دوم یعنی امانت را معادل عصمت گرفته‌اند<ref>حسن ایّوب، تبسیط العقاید الاسلامیه، ص۱۲۳؛ عبارت او چنین است: {{عربی|يَجِبُ لِلرُّسُلِ عَلَيْهِمُ الصَّلاَةُ وَ السَّلَامُ الأمَانَةُ وَ هِيَ الْعِصْمَةُ}}.</ref>. امامیه صفت فطانت که همان جودت و خوش فهمی و [[ادراک]] [[قوی]] و سریع باشد، را از [[صفات انبیا]] برشمرده‌اند با این حال که نمی‌توان آن را مرادف عصمت تلقی کرد.
بعضی دیگر تنها صفت دوم یعنی امانت را معادل عصمت گرفته‌اند<ref>حسن ایّوب، تبسیط العقاید الاسلامیه، ص۱۲۳؛ عبارت او چنین است: {{عربی|يَجِبُ لِلرُّسُلِ عَلَيْهِمُ الصَّلاَةُ وَ السَّلَامُ الأمَانَةُ وَ هِيَ الْعِصْمَةُ}}.</ref>. امامیه صفت فطانت که همان جودت و خوش فهمی و [[ادراک]] [[قوی]] و سریع باشد، را از [[صفات انبیا]] برشمرده‌اند با این حال که نمی‌توان آن را مرادف عصمت تلقی کرد.
خط ۳۴: خط ۳۶:
اما «امانت» بنا بر معنایی که ذکر شد، به معنای عصمت بوده و دست کم عصمت از گناه را شامل می‌شود؛ [[امین]] به عنوان یکی از صفات [[فرشتگان الهی]] مانند [[جبرئیل]] و [[روح]] که واسطه نزول [[وحی]] بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هستند، اطلاق شده است<ref>{{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ}} «که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳.</ref> و در مورد [[انبیای الهی]] مانند [[لوط]]، [[موسی]]، [[هود]]، نوح، [[صالح]] و [[شعیب]] با تعبیر {{متن قرآن|إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ}}<ref>«من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷، ۱۲۵، ۱۴۲، ۱۶۲ و۱۷۸؛ سوره دخان، آیه ۱۸.</ref> آمده است. در همه این موارد همواره با کلمه [[رسول]] در کنار هم آمده است.
اما «امانت» بنا بر معنایی که ذکر شد، به معنای عصمت بوده و دست کم عصمت از گناه را شامل می‌شود؛ [[امین]] به عنوان یکی از صفات [[فرشتگان الهی]] مانند [[جبرئیل]] و [[روح]] که واسطه نزول [[وحی]] بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هستند، اطلاق شده است<ref>{{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ}} «که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳.</ref> و در مورد [[انبیای الهی]] مانند [[لوط]]، [[موسی]]، [[هود]]، نوح، [[صالح]] و [[شعیب]] با تعبیر {{متن قرآن|إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ}}<ref>«من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷، ۱۲۵، ۱۴۲، ۱۶۲ و۱۷۸؛ سوره دخان، آیه ۱۸.</ref> آمده است. در همه این موارد همواره با کلمه [[رسول]] در کنار هم آمده است.


در تمام این موارد اگر امین افاده معنای [[عصمت]] را داشته باشد، عصمت در [[مقام]] اخذ و بازخوانی [[وحی]] را بیشتر از عصمت از [[گناه]] ایفاد می‌کند؛ گرچه رساندن عصمت مطلقه نیز مشکلی ایجاد نمی‌کند.
در تمام این موارد اگر امین افاده معنای [[عصمت]] را داشته باشد، عصمت در مقام اخذ و بازخوانی [[وحی]] را بیشتر از عصمت از [[گناه]] ایفاد می‌کند؛ گرچه رساندن عصمت مطلقه نیز مشکلی ایجاد نمی‌کند.


البته «امین» در کنار کلمه «[[قوی]]» و «مکین» به عنوان صفت یوسف<ref>{{متن قرآن|إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ}} «بی‌گمان تو امروز نزد ما بلند جایگاهی امینی» سوره یوسف، آیه ۵۴.</ref> و [[آصف بن برخیا]]<ref>{{متن قرآن|وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ}} «و من در این کار بسی توانمند درستکارم» سوره نمل، آیه ۳۹.</ref> (آورنده [[تخت بلقیس]] از [[صنعا]] به [[بیت المقدس]] در یک چشم به هم زدن) و نیز [[حضرت موسی]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ}} «بی‌گمان بهترین کسی که (می‌توانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.</ref> به عنوان استیجار برای شعیب در [[قرآن]] آمده است که در این موارد شاید معنای [[عرفی]] آن یعنی مورد اعتمادبودن مراد باشد تا [[معنای معصوم]].
البته «امین» در کنار کلمه «[[قوی]]» و «مکین» به عنوان صفت یوسف<ref>{{متن قرآن|إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ}} «بی‌گمان تو امروز نزد ما بلند جایگاهی امینی» سوره یوسف، آیه ۵۴.</ref> و [[آصف بن برخیا]]<ref>{{متن قرآن|وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ}} «و من در این کار بسی توانمند درستکارم» سوره نمل، آیه ۳۹.</ref> (آورنده [[تخت بلقیس]] از [[صنعا]] به [[بیت المقدس]] در یک چشم به هم زدن) و نیز [[حضرت موسی]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ}} «بی‌گمان بهترین کسی که (می‌توانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.</ref> به عنوان استیجار برای شعیب در [[قرآن]] آمده است که در این موارد شاید معنای [[عرفی]] آن یعنی مورد اعتمادبودن مراد باشد تا [[معنای معصوم]].
خط ۴۰: خط ۴۲:
در مورد [[صدق]] نیز می‌توان گفت صفت [[صدّیق]] در مورد بعضی از [[انبیا]] و [[اولیا]] مانند [[ابراهیم]]<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref>، [[حضرت مریم]]<ref>{{متن قرآن|وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ}} «و مادر او زنی بسیار راستکردار بود» سوره مائده، آیه ۷۵.</ref>، [[ادریس]]<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> و یوسف<ref>{{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ}} «یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref> در [[قرآن]] آمده است؛ اما آیا این کلمه می‌تواند دقیقاً مرادف [[مطهّر]] و مخلّص یا [[معصوم]] باشد که نشان‌دهنده [[افاضه]] موهبتی [[الهی]] از سوی [[خداوند]] به [[معصومان]] باشد، جای [[شک]] باقی است.
در مورد [[صدق]] نیز می‌توان گفت صفت [[صدّیق]] در مورد بعضی از [[انبیا]] و [[اولیا]] مانند [[ابراهیم]]<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref>، [[حضرت مریم]]<ref>{{متن قرآن|وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ}} «و مادر او زنی بسیار راستکردار بود» سوره مائده، آیه ۷۵.</ref>، [[ادریس]]<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> و یوسف<ref>{{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ}} «یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref> در [[قرآن]] آمده است؛ اما آیا این کلمه می‌تواند دقیقاً مرادف [[مطهّر]] و مخلّص یا [[معصوم]] باشد که نشان‌دهنده [[افاضه]] موهبتی [[الهی]] از سوی [[خداوند]] به [[معصومان]] باشد، جای [[شک]] باقی است.


نظیر ادعایی که در مورد کلمه [[امین]] و [[صدیق]] شده است، می‌تواند در مورد کلمه «[[شهید]]» به معنای [[گواه]] بر [[اعمال]] [[بندگان]] یا کلمه «[[حجّت]]» نیز صورت بگیرد. اما در مورد کلمه [[تبلیغ]] به معنای اینکه [[پیامبر]]، [[مأمور]] [[ابلاغ]] [[فرامین خدا]] به [[خلق]] خداست و اگر مخاطب [[وحی]] و خطاب الهی [[مردم]] باشند، باز این کلمه هم مفید معنایی در ردیف یکی از مراتب عصمت یعنی [[عصمت]] در اخذ و بازخوانی وحی خواهد بود، گرچه تبلیغ [[رسالات]] الهی یکی از [[وظایف]] اصلی [[پیامبران]] و عالمان ربانی تلقی شده است<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ}} «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]] ص ۱۴۹-۱۵۷.</ref>.
نظیر ادعایی که در مورد کلمه [[امین]] و [[صدیق]] شده است، می‌تواند در مورد کلمه «[[شهید]]» به معنای [[گواه]] بر [[اعمال]] [[بندگان]] یا کلمه «[[حجّت]]» نیز صورت بگیرد. اما در مورد کلمه [[تبلیغ]] به معنای اینکه [[پیامبر]]، [[مأمور]] [[ابلاغ]] [[فرامین خدا]] به [[خلق]] خداست و اگر مخاطب [[وحی]] و خطاب الهی [[مردم]] باشند، باز این کلمه هم مفید معنایی در ردیف یکی از مراتب عصمت یعنی [[عصمت]] در اخذ و بازخوانی وحی خواهد بود، گرچه تبلیغ [[رسالات]] الهی یکی از [[وظایف]] اصلی [[پیامبران]] و عالمان ربانی تلقی شده است<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ}} «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]] ص ۱۴۹-۱۵۷.</ref>.<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص ۵۸-۷۳.</ref>


== پیشینه عصمت در قرآن ==
== پیشینه عصمت در قرآن ==
خط ۵۳: خط ۵۵:
# {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref> و {{متن قرآن|وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ}}<ref>«و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت؛ آیا خداوند پیروزمندی دادستاننده نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۷.</ref>. این آیات [[انبیاء]] را [[هدایت]] شده [[الهی]] معرفی کرده و کسی را که [[خداوند]] هدایت کرده دیگری نمی‌تواند [[گمراه]] کند.
# {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref> و {{متن قرآن|وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ}}<ref>«و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت؛ آیا خداوند پیروزمندی دادستاننده نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۷.</ref>. این آیات [[انبیاء]] را [[هدایت]] شده [[الهی]] معرفی کرده و کسی را که [[خداوند]] هدایت کرده دیگری نمی‌تواند [[گمراه]] کند.
# {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ}}<ref>«در آن روز، آنان که کفر ورزیده‌اند و از پیامبر سرپیچی کرده‌اند دوست دارند کاش با خاک یکسان می‌شدند و هیچ سخنی را از خداوند پنهان نمی‌توانند داشت» سوره نساء، آیه ۴۲.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. این [[آیات]] و آیات متعدد دیگر (بیش از ۲۰ [[آیه]]) بر [[اطاعت]] مطلق از [[پیامبر]]، [[اسوه حسنه]] بودن پیامبر، ارجاع دادن [[اختلافات]] و تنازعات به پیامبر، ناراحت نشدن از قضاوت‌ها و [[احکام]] پیامبر و... دلالت دارند و اطاعت نکردن از پیامبر را باعث پشیمانی در [[قیامت]] معرفی می‌کنند؛ که بی‌اعتقادی به [[عصمت]] با [[روح]] این آیات تناسب ندارد، زیرا با [[برهان]] [[خلف]] واضح است که اگر از پیامبر [[گناه]] صادر شود اطاعت از ایشان باعث نقض غرض [[فرستادن پیامبران]] و [[تشریع دین]] می‌شود و به عموم و اطلاق این آیات خلل وارد می‌شود.
# {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ}}<ref>«در آن روز، آنان که کفر ورزیده‌اند و از پیامبر سرپیچی کرده‌اند دوست دارند کاش با خاک یکسان می‌شدند و هیچ سخنی را از خداوند پنهان نمی‌توانند داشت» سوره نساء، آیه ۴۲.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. این [[آیات]] و آیات متعدد دیگر (بیش از ۲۰ [[آیه]]) بر [[اطاعت]] مطلق از [[پیامبر]]، [[اسوه حسنه]] بودن پیامبر، ارجاع دادن [[اختلافات]] و تنازعات به پیامبر، ناراحت نشدن از قضاوت‌ها و [[احکام]] پیامبر و... دلالت دارند و اطاعت نکردن از پیامبر را باعث پشیمانی در [[قیامت]] معرفی می‌کنند؛ که بی‌اعتقادی به [[عصمت]] با [[روح]] این آیات تناسب ندارد، زیرا با [[برهان]] [[خلف]] واضح است که اگر از پیامبر [[گناه]] صادر شود اطاعت از ایشان باعث نقض غرض [[فرستادن پیامبران]] و [[تشریع دین]] می‌شود و به عموم و اطلاق این آیات خلل وارد می‌شود.
# {{متن قرآن|إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. این دو مورد [[آیه تطهیر]] و [[آیه امامت]] هستند که یکی با [[نفی]]، رسیدن [[امامت]] به غیرمعصوم را نفی می‌کند و دیگری با [[اثبات]]، عصمت را برای [[اهل بیت]] {{عم}} [[ثابت]] می‌کند، و بارها در [[روایات]] و استدلالات [[متکلمین]] به این دو آیه برای [[اثبات عصمت اهل بیت]] {{عم}} [[استدلال]] شده است و کتاب‌ها و مقالات متعددی در این‌باره نوشته شده است. و با مراجعه به [[تفاسیر اهل سنت]] و [[شیعه]] و کتب [[روایی]] مشخص می‌شود که [[پیامبر]] {{صل}}، [[علی]] {{ع}} و [[فاطمه]] {{س}} و حسنین {{عم}} را به عنوان [[اهل بیت]] خود معرفی نمودند که دوازده نفر از [[صحابه]] مثل [[ابوسعید خدری]]، امّ‌سلمه، [[انس بن مالک]] و [[عایشه]] و هجده‌نفر از [[تابعین]] همچون [[حسن بصری]]، [[مجاهد]]، [[سدی]] و [[مقاتل بن سلیمان]] که همگی در قرن اول می‌زیسته‌اند این قضیه را نقل کرده‌اند، و [[دانشمندان]] [[رجس]] را به معنی [[شیطان]]، [[شرک]]، [[گناه]]، و [[بدی]] [[تفسیر]] کرده‌اند، و بارها خود [[ائمه]] {{عم}} به این [[آیه]] بر [[پاکی]] و [[طهارت]] خود [[استدلال]] کرده‌اند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۳۹ تا ۳۴۱؛ نفحات الأزهار، ج۲۰، ص۷۰ تا ۱۰۰.</ref>. فخررازی هم که به امام‌المشککین معروف است و عادت به ایجاد [[شک]] و [[شبهه]] در [[معارف دینی]] حتی در [[توحید]] دارد دلالت [[آیه امامت]] بر [[عصمت]] را پذیرفته و می‌گوید: «این آیه دلالت بر عصمت [[نبی]] دارد، زیرا وقتی که آیه می‌فرماید [[امامت]] ([[عهد]]) به [[ظالم]] نمی‌رسد، پس [[نبوت]] که مهم‌تر است قطعاً به ظالم نمی‌رسد و کسی که یک لحظه به [[خداوند]] [[کافر]] شده باشد شایستگی برای نبوت ندارد»<ref>تفسیر کبیر، ج۴، ص۴۲.</ref>. و همچنین درباره آیه دیگر می‌گوید: «این آیه دلالت دارد که [[انبیاء]] [[معصوم]] از [[معاصی]] و [[گناهان]] می‌باشند، زیرا آیه دلالت بر [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[پیامبران]] دارد، پس اگر آنها معصیتی را انجام دهند بر ما [[واجب]] است که در آن گناه به آنها [[اقتدا]] کنیم پس آن گناه بر ما واجب است و این محال است»<ref>تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۶۱.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص۲۱۲.</ref>.
# {{متن قرآن|إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. این دو مورد [[آیه تطهیر]] و [[آیه امامت]] هستند که یکی با [[نفی]]، رسیدن [[امامت]] به غیرمعصوم را نفی می‌کند و دیگری با [[اثبات]]، عصمت را برای [[اهل بیت]] {{عم}} [[ثابت]] می‌کند، و بارها در [[روایات]] و استدلالات [[متکلمین]] به این دو آیه برای [[اثبات عصمت اهل بیت]] {{عم}} [[استدلال]] شده است و کتاب‌ها و مقالات متعددی در این‌باره نوشته شده است. و با مراجعه به [[تفاسیر اهل سنت]] و [[شیعه]] و کتب [[روایی]] مشخص می‌شود که [[پیامبر]] {{صل}}، [[علی]] {{ع}} و [[فاطمه]] {{س}} و حسنین {{عم}} را به عنوان [[اهل بیت]] خود معرفی نمودند که دوازده نفر از [[صحابه]] مثل [[ابوسعید خدری]]، امّ‌سلمه، [[انس بن مالک]] و [[عایشه]] و هجده‌نفر از [[تابعین]] همچون [[حسن بصری]]، [[مجاهد]]، [[سدی]] و [[مقاتل بن سلیمان]] که همگی در قرن اول می‌زیسته‌اند این قضیه را نقل کرده‌اند، و [[دانشمندان]] [[رجس]] را به معنی [[شیطان]]، [[شرک]]، [[گناه]]، و [[بدی]] [[تفسیر]] کرده‌اند، و بارها خود [[ائمه]] {{عم}} به این [[آیه]] بر [[پاکی]] و [[طهارت]] خود [[استدلال]] کرده‌اند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۳۹ تا ۳۴۱؛ نفحات الأزهار، ج۲۰، ص۷۰ تا ۱۰۰.</ref>. فخررازی هم که به امام‌المشککین معروف است و عادت به ایجاد [[شک]] و [[شبهه]] در [[معارف دینی]] حتی در [[توحید]] دارد دلالت [[آیه امامت]] بر [[عصمت]] را پذیرفته و می‌گوید: «این آیه دلالت بر عصمت [[نبی]] دارد، زیرا وقتی که آیه می‌فرماید [[امامت]] ([[عهد]]) به [[ظالم]] نمی‌رسد، پس [[نبوت]] که مهم‌تر است قطعاً به ظالم نمی‌رسد و کسی که یک لحظه به [[خداوند]] [[کافر]] شده باشد شایستگی برای نبوت ندارد»<ref>تفسیر کبیر، ج۴، ص۴۲.</ref>. و همچنین درباره آیه دیگر می‌گوید: «این آیه دلالت دارد که [[انبیاء]] [[معصوم]] از [[معاصی]] و [[گناهان]] می‌باشند، زیرا آیه دلالت بر [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[پیامبران]] دارد، پس اگر آنها معصیتی را انجام دهند بر ما [[واجب]] است که در آن گناه به آنها [[اقتدا]] کنیم پس آن گناه بر ما واجب است و این محال است»<ref>تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۶۱.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص۲۱۲.</ref>


== [[گستره عصمت]] در [[قرآن]] ==
== [[گستره عصمت]] در [[قرآن]] ==
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[گستره عصمت معصومان مشتمل بر چه اموری است؟ (پرسش)| گستره عصمت معصومان مشتمل بر چه اموری است؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
گستره عصمت معصومان به دو بخش کلی گستره زمانی و گستره متعلق قابل تقسیم است.
گستره عصمت معصومان به دو بخش کلی گستره زمانی و گستره متعلق قابل تقسیم است.
=== گستره زمانی ===
=== گستره زمانی ===
در گستره زمانی، عصمت معصومان به لحاظ قبل از تصدی منصب نبوت یا امامت و از زمان تولد و نیز پس از تصدی منصب بررسی می‌شود:
در گستره زمانی، عصمت معصومان به لحاظ قبل از تصدی منصب نبوت یا امامت و از زمان تولد و نیز پس از تصدی منصب بررسی می‌شود:
==== عصمت پیش از تصدی منصب ([[نبوت]] یا [[امامت]])====
==== عصمت پیش از تصدی منصب ([[نبوت]] یا [[امامت]])====
در قرآن کریم به [[قلمرو عصمت]] [[معصومان]] اعم از [[پیامبران]] و [[امامان]] و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب نبوت و امامت و پس از آن اشاره‌ای نشده علاوه بر اینکه این بحث تا عصر [[امامان اهل بیت]]{{ع}} دیده و شنیده نشده چه اینکه گویا تأکید [[ائمه]] در [[دوران حضور]] بیشتر بر تثبیت اصل مسأله [[عصمت]] بوده است<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۶۹؛ [[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت (مقاله)|پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]، ش۳۷، ص۳۶.</ref>.
در قرآن کریم به [[قلمرو عصمت]] [[معصومان]] اعم از [[پیامبران]] و [[امامان]] و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب نبوت و امامت و پس از آن اشاره‌ای نشده علاوه بر اینکه این بحث تا عصر [[امامان اهل بیت]]{{ع}} دیده و شنیده نشده چه اینکه گویا تأکید [[ائمه]] در دوران حضور بیشتر بر تثبیت اصل مسأله [[عصمت]] بوده است<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۶۹؛ [[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت (مقاله)|پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]، ش۳۷، ص۳۶.</ref>.


==== عصمت پس از تصدی منصب (نبوت یا امامت)====  
==== عصمت پس از تصدی منصب (نبوت یا امامت)====  
خط ۶۶: خط ۷۰:
# عصمت در تلقی و ابلاغ وحی؛
# عصمت در تلقی و ابلاغ وحی؛
# عصمت در [[تفسیر]] و تبیین وحی؛
# عصمت در [[تفسیر]] و تبیین وحی؛
# [[عصمت از اشتباه]]، [[خطا]] و [[فراموشی]] در انجام [[تکالیف]] شخصی و [[اجتماعی]]؛
# [[عصمت از اشتباه]]، [[خطا]] و فراموشی در انجام [[تکالیف]] شخصی و [[اجتماعی]]؛
# [[عصمت]] از [[گناه]].
# [[عصمت]] از [[گناه]].


خط ۷۲: خط ۷۶:
مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که پیامبر یا [[امام]]{{ع}} در آنها [[معصوم]] است. این بخش خود دارای اقسام دیگری همچون عصمت از ترک اولی، عصمت از سهو، عصمت از گناهان صغیره و کبیره، عصمت از اشتباه و خطا و ... است که قرآن کریم به صراحت انبیا و ائمه{{ع}} را از ارتکاب برخی از این اقسام معصوم دانسته است. مثل عصمت از ارتکاب انواع گناهان و عصمت از نسیان.
مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که پیامبر یا [[امام]]{{ع}} در آنها [[معصوم]] است. این بخش خود دارای اقسام دیگری همچون عصمت از ترک اولی، عصمت از سهو، عصمت از گناهان صغیره و کبیره، عصمت از اشتباه و خطا و ... است که قرآن کریم به صراحت انبیا و ائمه{{ع}} را از ارتکاب برخی از این اقسام معصوم دانسته است. مثل عصمت از ارتکاب انواع گناهان و عصمت از نسیان.


فراموش کردن [[احکام الهی]] از جانب [[انبیا]] {{ع}} باعث [[گمراهی]] دیگران و [[احتجاج]] ایشان به آن عمل می‌گردد. جمله {{متن قرآن|لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ}}<ref>«تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه 28.</ref> می‌فهماند که [[رسول]] به‌گونه‌ای [[وحی|وحی الهی]] را دریافت و [[ابلاغ]] می‌کند که [[اشتباه]] و [[فراموشی]] در آن رخ نمی‌دهد. اگر [[رسول]] در گرفتن [[وحی]]، [[حفظ وحی]] و [[تبلیغ]] آن مصونیت نداشته باشد. غرض [[خداوند]] یعنی [[ابلاغ]] [[رسالت]] حاصل نمی‌شود و برای حصول این غرض راهی غیر از رصد کردن به‌وسیله [[ملائکه]] ذکر نکرده. و جمله (احاط بما لدیهم) این دلالت را [[تأیید]] می‌کند. یکی از مراحل مصونیت، حفظ [[وحی]] از [[خطا]] و [[نسیان]] است با بی‌کم‌وکاست و کاست به دست [[مردم]] برسد.
فراموش کردن [[احکام الهی]] از جانب [[انبیا]] {{ع}} باعث [[گمراهی]] دیگران و [[احتجاج]] ایشان به آن عمل می‌گردد. جمله {{متن قرآن|لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ}}<ref>«تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸.</ref> می‌فهماند که [[رسول]] به‌گونه‌ای [[وحی|وحی الهی]] را دریافت و [[ابلاغ]] می‌کند که [[اشتباه]] و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد. اگر [[رسول]] در گرفتن [[وحی]]، حفظ وحی و [[تبلیغ]] آن مصونیت نداشته باشد. غرض [[خداوند]] یعنی [[ابلاغ]] [[رسالت]] حاصل نمی‌شود و برای حصول این غرض راهی غیر از رصد کردن به‌وسیله [[ملائکه]] ذکر نکرده. و جمله (احاط بما لدیهم) این دلالت را [[تأیید]] می‌کند. یکی از مراحل مصونیت، حفظ [[وحی]] از [[خطا]] و نسیان است با بی‌کم‌وکاست و کاست به دست [[مردم]] برسد.
 
== کاربردهای مفهومی واژه عصمت در قرآن ==
با نگاهی کلی به کاربردهای واژه [[عصمت]] و مشتقات آن در [[قرآن کریم]] و مقایسه آن با معنای لغوی و [[عرفی]] عصمت، به این نتیجه می‌رسیم که [[خداوند]] در قرآن کریم به همان زبان [[قوم]] با [[مردم]] [[سخن]] گفته است؛ به گونه‌ای که در همه موارد، می‌توان واژه عصمت و مشتقات آن را به مفهوم کلی بازدارندگی و نگه داشتن از چیزی یا کسی دانست. از توجه به این مسئله، این نکته برمی‌آید که مفهوم عصمت حقیقتی شرعیه نیست؛ افزون بر آنکه فهم معنای اصطلاحی نیز برای [[عرب]] آن دوران، امری آسان بوده است. موارد کاربرد واژه عصمت و مشتقات آن را می‌توان به لحاظ متعلق آن، در چند محور بررسی کرد:
 
'''عصمت و بازدارندگی از خطر''': از جست‌و‌جوی موارد کاربرد مفهوم عصمت این نکته برمی‌آید که خداوند متعالی در مواردی، این مفهوم را برای بازدارندگی از خطر به کار برده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
 
بسیاری از [[مفسران اهل سنت]] و نیز مورخان نخستین [[اسلام]]، عباراتی را در [[تفسیر]] این [[آیه]] نقل می‌کنند که از آنها برمی‌آید آنان از این آیه همان مصونیت و محافظت [[پیامبر]] از خطرات جانی ناشی از سوءقصد مخالفان را فهمیده‌اند.
 
[[مجاهد]]، از [[مفسران]] قرن اول و دوم هجری، از [[ابوهریره]] نقل می‌کند که در مسافرتی همراه با پیامبر بودیم و زیر سایه درختی به استراحت مشغول. آن حضرت [[شمشیر]] خود را به شاخه درختی آویزان کرده بودند که ناگاه مردی سر رسید و شمشیر را برداشت و با حالتی تهدیدآمیز به پیامبر {{صل}} گفت: چه کسی تو را از من [[نجات]] خواهد داد؟ پیامبر به گونه‌ای [[شمشیر]] را از او ستاند. در این هنگام [[آیه]] {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}} نازل شد<ref>مجاهد بن جبر بن مصباح، تفسیر مجاهد، تحقیق عبدالرحمان بن محمد اسورتی، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.</ref>.
 
بسیاری از [[مفسران اهل سنت]] و نیز مورخان آنها از [[عایشه]] نقل کرده‌اند که همواره از [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} محافظت می‌شد، تا اینکه آیه {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}} نازل شد. آن‌گاه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[مردم]] دستور داد که [[خداوند]] او را نگه خواهد داشت، و دیگر نیازی به حراست آنها نیست<ref>محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، تحقیق عبدالوهاب بن عبداللطیف، ج۴، ص۱۳۷؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۶، ص۴۱۵؛ محمد بن محمد حاکم نیسابوری، المستدرک، تحقیق یوسف مرعشلی، ج۲، ص۳۱۳؛ جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸؛ محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر بن عبدالسلام تدمری، ج۱، ص۱۵۰؛ احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، ج۲، ص۱۸۴؛ محمدبن سعد هاشمی، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، ج۱، ص۱۳۵.</ref>.
 
نیز نقل شده است که عباس، عموی پیامبر گرامی اسلام {{صل}} از جمله کسانی بود که از آن حضرت محافظت می‌کرد. هنگامی که این آیه نازل شد، وی نیز از محافظت آن حضرت دست کشید<ref>جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸.</ref>.
 
در نقل‌های دیگری نیز آمده است که [[ابوطالب]]، عموی بزرگوار پیامبر اکرم {{صل}} همیشه کسی را با عنوان محافظ آن حضرت به همراه ایشان می‌فرستاد، تا اینکه آیه مزبور نازل شد و پیامبر اکرم {{صل}} به ابوطالب {{ع}} فرمودند: «عموجان، خداوند، خود مرا محافظت می‌کند. نیازی نیست کسی را [در پی] من بفرستی»<ref>{{عربی|يا عم ان الله قد عصمني لا حاجة لي إلى من تبعث}}؛ (جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸).</ref>.
 
از [[ابوذر]] و نیز برخی دیگر از [[صحابه]] نقل کرده‌اند که وقتی پیامبر اکرم {{صل}} می‌خوابیدند، ما [[نگهبان]] ایشان بودیم، تا اینکه [[آیه]] یادشده نازل شد. عصمة بن مالک خطمی از دیگر محافظان آن حضرت نیز نقل می‌کند که ما همواره از ایشان محافظت می‌کردیم، تا اینکه آیه مزبور نازل شد<ref>جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸.</ref>.
 
نخستین [[مفسران]] [[اسلام]] نیز درباره این آیه نظریات گوناگونی را مطرح کرده‌اند. برای نمونه [[مقاتل بن سلیمان]] بر این [[باور]] است که مراد از «[[الناس]]» در این آیه [[قوم یهود]] است، و هنگامی که این آیه نازل شد، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[تهدید]] قوم یهود و کشته شدن به وسیله آنها در [[امان]] ماند<ref>مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۱، ص۴۹۲.</ref>.
 
گروهی دیگر از [[مفسران شیعه]] نیز افزون بر نقل نظریات یادشده به وسیله [[اهل سنت]]، به تطبیق این مسئله بر [[واقعه غدیرخم]] و مسئله [[جانشینی امام علی]] {{ع}} پرداخته‌اند. اغلب مفسران شیعه روایتی را از [[امام باقر]] و [[امام صادق]] {{عم}} نقل کرده‌اند که بر اساس آن، پیامبر اکرم {{صل}} از اینکه [[امام علی]] {{ع}} را [[جانشین]] خود معرفی کند، [[هراس]] داشت، و [[خداوند]] به وسیله این آیه وی را به چنین اقدامی [[تشویق]] و محفوظ ماندن از [[مردم]] را به وی اعلام کرد<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۵؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۳۱؛ محمدبن محمدبن نعمان (شیخ مفید)، تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۱۸۵؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۵۸۷-۵۸۸؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۴۴-۳۴۵.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۴۹.</ref>
 
'''[[عصمت]] و بازدارندگی از [[عذاب]]''': در برخی دیگر از [[آیات قرآن کریم]]، به مواردی برمی‌خوریم که عصمت، به معنای محافظت و بازدارندگی از عذاب به کار رفته است. چنین مفهومی گاه درباره محافظت از عذاب دنیوی است؛ چنان که در داستان [[طوفان نوح]] {{ع}} و گفت‌و‌گوی آن [[پیامبر]] با فرزندش می‌خوانیم: {{متن قرآن|قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ}}<ref>«او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرق‌شدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.</ref>.
 
در این [[آیه]] واژگان {{متن قرآن|يَعْصِمُنِي}} و {{متن قرآن|عَاصِمَ}} به کار رفته است که بر اساس آن، [[فرزند حضرت نوح]] {{ع}} در برابر درخواست پدر برای ایمان به خدا و [[نجات]] از طوفان گفت: «به زودی به کوهی پناه می‌برم تا مرا از آب [[حفظ]] کند. [نوح] گفت: امروز هیچ نگه‌داری در برابر [[فرمان خدا]] نیست، مگر آنکه او به کسی رحم کند. در این هنگام، موج در میان آن دو حایل شد، و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت». به گفته [[مفسران شیعه]] و [[سنی]]، دو واژه مزبور در همان معنای لغوی خود، یعنی بازدارندگی و حفظ کردن، به کار رفته‌اند<ref>عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۲۰۳۵؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۵، ص۴۹۰؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۴۹؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۲۸۰.</ref>.
 
گاهی نیز مفهوم [[عصمت]] برای نگهداری و محافظت از [[عذاب اخروی]] به کار رفته است: {{متن قرآن|يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ}}<ref>«روزی که پشت‌کنان روی می‌گردانید؛ در برابر خداوند، شما را پناهی نیست و هر که را خداوند گمراه گذارد رهنمونی ندارد» سوره غافر، آیه ۳۳.</ref>. در این آیه [[مؤمن آل فرعون]]، [[قوم بنی اسرائیل]] را از عاقبت [[کفر]] و [[نافرمانی]] در برابر فرمان‌های [[خداوند]] می‌ترساند.
 
مفسران شیعه و سنی واژه [[عاصم]] در آیه را «مانع از [[عذاب الهی]]» معنا کرده‌اند<ref>مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۳، ص۷۱۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۹، ص۷۶؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج۴، ص۲۱۹۶؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۸۱۴؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۷، ص۳۱؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۱۳۰.</ref>.
 
'''[[عصمت]] و بازدارندگی از [[گناه]]''': در برخی دیگر از [[آیات]] [[نورانی]] [[قرآن کریم]]، مفهوم عصمت و مشتقات آن به معنای بازدارندگی و [[محافظت از گناه]] به کار رفته‌اند؛ چنان که در داستان [[حضرت یوسف]] {{ع}} می‌خوانیم: {{متن قرآن|قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>.
 
در این [[آیه]] واژه {{متن قرآن|فَاسْتَعْصَمَ}} به طور لازم - و نه متعدی - به معنای خودداری کردن و خود را [[حفظ]] کردن به کار رفته است؛ اما از مقایسه آن با آیه بعد به نکته ظریفی پی خواهیم برد: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref>.
 
حضرت یوسف {{ع}} در مناجات و گفت‌وگوی خود با [[خداوند]] به این [[حقیقت]] [[زیبا]] و [[عرفانی]] اعتراف می‌کند که خودداری او از گناه تنها با [[یاری]] خداوند است، و اگر خداوند چنین عنایتی نمی‌کرد، یقیناً یوسف {{ع}} در ورطه گناه و [[جهالت]] می‌افتاد. به دیگر بیان، در حقیقت {{متن قرآن|عَاصِمَ}}، خداوند است، و یوسف {{ع}} تنها «مستعصم» است.
 
زیباتر آنکه خداوند در آیه بعد، اجتناب حضرت یوسف {{ع}} از گناه را به خود نسبت می‌دهد و می‌فرماید: {{متن قرآن|فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«پروردگار وی دعایش را اجابت کرد و فریب آن زنان را از او بگرداند، بی‌گمان اوست که شنوای داناست» سوره یوسف، آیه ۳۴.</ref>.
 
با توجه به این سه [[آیه]] می‌توان به طور قطع مدعی شد که واژه {{متن قرآن|فَاسْتَعْصَمَ}} در آیه نخست به طور لازم به کار رفته است؛ اما با ملاحظه [[آیات]] بعد از آن روشن می‌شود که در آنجا نیز پشتوانه اجتناب یوسف {{ع}}، عنایت الهی بوده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>.
[[قرآن کریم]] از عنایت خداوند به [[حضرت یوسف]] {{ع}} با عنوان «[[برهان]]» یاد می‌کند که در صفحات [[آینده]] از آن بحث خواهیم کرد.
 
نیز، در غالب [[آیات قرآن کریم]]، فعل «عصم» به [[انسان]] نسبت داده نشده است، افزون بر آنکه در همه آیاتی که مربوط به [[هدایت]] او یا اجتناب از [[گناهان]] است، آنچه به وی نسبت داده شده است، اموری همچون «اعتصام» و «استعصام» است؛ چنان که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.</ref>. {{متن قرآن|فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا}}<ref>«اما آن کسان که به خداوند ایمان آوردند و به او چنگ در زدند، (خداوند) آنان را در بخشایش و بخششی از خویش در خواهد آورد و ایشان را به راهی راست به سوی خود راهنمایی خواهد کرد» سوره نساء، آیه ۱۷۵.</ref>.
 
همچنین [[خداوند متعال]]، به [[مؤمنان]] دستور «اعتصام» - و نه «عصم» - داده است: {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>. {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ}}<ref>«و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است» سوره حج، آیه ۷۸.</ref>.
 
بر اساس آنچه گذشت، می‌توان مدعی شد که واژه [[عصمت]] و مشتقات آن در [[قرآن کریم]] به همان معنای لغوی، یعنی بازدارندگی و نگه‌داری و محافظت از کسی یا چیزی با همه مؤلفه‌های معنایی آن به کار رفته است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۴۹-۵۵.</ref>.


==  مصادیق عصمت ==
==  مصادیق عصمت ==
خط ۷۹: خط ۱۲۹:
== [[اثبات عصمت]] ==
== [[اثبات عصمت]] ==
=== [[اثبات عصمت پیامبران]] ===
=== [[اثبات عصمت پیامبران]] ===
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، [[نسیان]] و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.


==== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] ====
==== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] ====
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}} <ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و [[تصرف]] شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی می‌کند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنه‌کاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شده‌اند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر وسوسه‌های ابلیس نشأت می‌گیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسه‌های ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] می‌کنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان [[واقعی]] خدا، [[ثابت]] می‌نماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}} <ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی می‌کند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنه‌کاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شده‌اند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر وسوسه‌های ابلیس نشأت می‌گیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسه‌های ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] می‌کنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان واقعی خدا، [[ثابت]] می‌نماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>


==== اصطفای الهی پیامبران ====
==== اصطفای الهی پیامبران ====
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست.
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست.


به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}، {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات «أَيْدِيهِمْ» و «خَلْفَهُمْ» بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به {{متن قرآن|رُسُلًا}}<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به {{متن قرآن|النَّاسِ}}<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمی‌گردد و با [[عنایت]] به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین می‌شود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت [[پیام]]‌آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}، {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات «أَيْدِيهِمْ» و «خَلْفَهُمْ» بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به {{متن قرآن|رُسُلًا}}<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به {{متن قرآن|النَّاسِ}}<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین می‌شود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت [[پیام]]‌آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


==== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] ====
==== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] ====
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس [[قواعد]] [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، [[نسیان]]، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر [[مکلفین]] به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس قواعد [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، نسیان، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


==== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی [[حسنه]] ====
==== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی حسنه ====
[[مصونیت انبیا]] {{عم}} را می‌توان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان [[ترغیب]] می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و می‌فرماید: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ..»، «قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»<ref>سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>.
[[مصونیت انبیا]] {{عم}} را می‌توان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و می‌فرماید: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ..»، «قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»<ref>سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>.


واژه «[[اسوه]]» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. [[قدوه]] نیز در مورد کسی به کار می‌رود که به او [[اقتدا]] می‌شود<ref>فیومی مقری، احمد بن محمد، ص۴۹۴.</ref>. کیفیت [[استدلال]] به این آیات چنین است که [[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با [[عنایت]] به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}}[[ امر]] کرده‌اند و چنانچه سابقا گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
واژه «[[اسوه]]» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. [[قدوه]] نیز در مورد کسی به کار می‌رود که به او [[اقتدا]] می‌شود<ref>فیومی مقری، احمد بن محمد، ص۴۹۴.</ref>. کیفیت [[استدلال]] به این آیات چنین است که [[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}} [[امر]] کرده‌اند و چنانچه سابقا گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.


==== [[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]] ====
==== [[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]] ====
خط ۱۰۱: خط ۱۵۳:


=== [[اثبات عصمت]] [[پیامبر خاتم]] ===
=== [[اثبات عصمت]] [[پیامبر خاتم]] ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت پیامبر خاتم چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت پیامبر خاتم چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
[[آیات]] دال بر [[عصمت رسول خدا]]{{صل}} را می‌توان در چهار دسته کلی زیر خلاصه نمود.
[[آیات]] دال بر [[عصمت رسول خدا]]{{صل}} را می‌توان در چهار دسته کلی زیر خلاصه نمود.


خط ۱۰۸: خط ۱۶۲:
مرحوم [[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر]] این آیات می‌گوید: {{متن قرآن|وَمَا يَنطِقُ}} مطلق است و مقتضای این اطلاق آن است که هوای نفس از تمام سخنان پیامبر{{صل}} نفی شده باشد، اما از آن جایی که در این آیات خطاب {{متن قرآن|صَاحِبُكُمْ}} به [[مشرکین]] است، به خاطر این قرینه مقامی باید گفت منظور این است که سخنان آن جناب در آنچه شما مشرکین را به سوی آن می‌خواند و آنچه از [[قرآن]] برایتان [[تلاوت]] می‌کند، ناشی از هوای نفس نیست، بلکه هرچه در این باب می‌گوید، وحیی است که [[خدای متعال]] به او نازل می‌کند»<ref>طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان، ذیل سوره نجم، آیات ۴-۲.</ref>.  
مرحوم [[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر]] این آیات می‌گوید: {{متن قرآن|وَمَا يَنطِقُ}} مطلق است و مقتضای این اطلاق آن است که هوای نفس از تمام سخنان پیامبر{{صل}} نفی شده باشد، اما از آن جایی که در این آیات خطاب {{متن قرآن|صَاحِبُكُمْ}} به [[مشرکین]] است، به خاطر این قرینه مقامی باید گفت منظور این است که سخنان آن جناب در آنچه شما مشرکین را به سوی آن می‌خواند و آنچه از [[قرآن]] برایتان [[تلاوت]] می‌کند، ناشی از هوای نفس نیست، بلکه هرچه در این باب می‌گوید، وحیی است که [[خدای متعال]] به او نازل می‌کند»<ref>طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان، ذیل سوره نجم، آیات ۴-۲.</ref>.  


با این وجود برخی از [[مفسران]] معاصر معتقدند، از [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى}} چنین استفاده می‌شود که [[رفتار]] و [[سیره پیامبر]]{{صل}} هم علاوه بر گفتار آن جناب، هیچگاه بدون [[اذن]] [[وحی]] نبوده است و اگر هم فرضا چنین معنای فراگیری را نتوانیم از این آیه [[استنباط]] کنیم از آیات دیگری مثل [[آیه ۵۰ سوره انعام]] و آیات دیگر، چنین چیزی استظهار می‌شود<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۸، ص۳۲.</ref>.  
با این وجود برخی از [[مفسران]] معاصر معتقدند، از [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى}} چنین استفاده می‌شود که [[رفتار]] و [[سیره پیامبر]]{{صل}} هم علاوه بر گفتار آن جناب، هیچگاه بدون [[اذن]] [[وحی]] نبوده است و اگر هم فرضا چنین معنای فراگیری را نتوانیم از این آیه [[استنباط]] کنیم از آیات دیگری مثل آیه ۵۰ سوره انعام و آیات دیگر، چنین چیزی استظهار می‌شود<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۸، ص۳۲.</ref>.  


==== امر به [[اطاعت]] مطلق از آن حضرت ====
==== امر به [[اطاعت]] مطلق از آن حضرت ====
قرآن کریم در آیه‌ای به طور مطلق به اطاعت از [[فرامین]] پیامبراکرم{{صل}}، [[امر]] کرده<ref>سوره نساء، آیه ۵۹ و سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref> و بدیهی است که [[مقام]] آمریت مطلق مستلزم [[عصمت]] است. این معنا از [[آیات]] دیگری که به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[اوامر و نواهی]] [[رسول خدا]]{{صل}}[[ امر]] فرموده نیز قابل استفاده است: {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا}}<ref>آنچه رسول حق دستور دهد (و منع یا عطا کند) بگیرید و هر چه نهی کند را واگذارید. سوره حشر، آیه ۷.</ref>.  
قرآن کریم در آیه‌ای به طور مطلق به اطاعت از [[فرامین]] پیامبراکرم{{صل}}، [[امر]] کرده<ref>سوره نساء، آیه ۵۹ و سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref> و بدیهی است که مقام آمریت مطلق مستلزم [[عصمت]] است. این معنا از [[آیات]] دیگری که به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[اوامر و نواهی]] [[رسول خدا]]{{صل}}[[ امر]] فرموده نیز قابل استفاده است: {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا}}<ref>آنچه رسول حق دستور دهد (و منع یا عطا کند) بگیرید و هر چه نهی کند را واگذارید. سوره حشر، آیه ۷.</ref>.  


==== معرفی حضرت به عنوان الگوی [[حسنه]] ====
==== معرفی حضرت به عنوان الگوی حسنه ====
مصونیت [[پیامبر خاتم]] {{عم}} را می‌توان از آیه‌ای که آن حضرت را به صورت مطلق و بدون قید و شرط، به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از ایشان [[ترغیب]] نموده، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>.
مصونیت [[پیامبر خاتم]] {{عم}} را می‌توان از آیه‌ای که آن حضرت را به صورت مطلق و بدون قید و شرط، به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از ایشان ترغیب نموده، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>.


==== تاکید بر عدم ارتکاب [[فراموشی]] ====
==== تاکید بر عدم ارتکاب فراموشی ====
آنچه باقی می‌ماند عصمت آن حضرت از [[نسیان]] و فراموشی است که [[قرآن کریم]] در این باره نیز چنین می‌فرماید: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسي}}<ref>ما تو را قرائت آیات قرآن چندان آموزیم که هیچ فراموش نکنی. سوره اعلی، آیه ۶.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]]، شماره ۴.</ref>.
آنچه باقی می‌ماند عصمت آن حضرت از نسیان و فراموشی است که [[قرآن کریم]] در این باره نیز چنین می‌فرماید: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسي}}<ref>ما تو را قرائت آیات قرآن چندان آموزیم که هیچ فراموش نکنی. سوره اعلی، آیه ۶.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]]، شماره ۴.</ref>.


=== [[اثبات عصمت امامان]] اثنی عشر ===
=== [[اثبات عصمت امامان]] اثنی عشر ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیات قرآن چگونه وجوب عصمت را برای امام اثبات می‌کند؟ (پرسش)| آیات قرآن چگونه وجوب عصمت را برای امام اثبات می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
===== [[آیه ابتلا]] =====
===== [[آیه ابتلا]] =====
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند») سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.  
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند») سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.  
خط ۱۲۸: خط ۱۸۴:
[[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}<ref>ای کسانی که ایمان آورده‏اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید از پیامبر خدا و صاحبان امر را، پس هرگاه در چیزی اختلاف گردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است. سوره نساء، آیه۵۹.</ref> "[[آیه اولی الامر]]" نام دارد؛ زیرا [[مؤمنان]] را به [[اطاعت از خدا]]، [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولی‌الأمر]] [[فرمان]] داده‌ است<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نام‌دار (مقاله)|آیات نام‌دار]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]]؛ [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص۴۱.</ref>.
[[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}<ref>ای کسانی که ایمان آورده‏اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید از پیامبر خدا و صاحبان امر را، پس هرگاه در چیزی اختلاف گردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است. سوره نساء، آیه۵۹.</ref> "[[آیه اولی الامر]]" نام دارد؛ زیرا [[مؤمنان]] را به [[اطاعت از خدا]]، [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولی‌الأمر]] [[فرمان]] داده‌ است<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نام‌دار (مقاله)|آیات نام‌دار]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]]؛ [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص۴۱.</ref>.


در این [[آیه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در [[سیاق]] [[اطاعت خداوند]] و [[اطاعت رسول]] قرار گرفته و بدیهی است اطاعت از خدا و [[رسول]] به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی [[واجب]] است؛ بنابراین [[اطاعت اولی الامر]] هم علی‌الاطلاق و بدون قید و شرط واجب است. از سوی دیگر [[اطاعت]] مطلق مستلزم [[معصوم]] بودن [[اولی الامر]] از هر گونه [[خطا]] و [[اشتباه]] است زیرا [[پیروی]] و [[فرمانبرداری]] بی‌چون و چرا تنها از فردی واجب می‌‌شود که از هر گونه خطا و [[لغزش]] [[پاک]] و مبرا باشد و [[خداوند]] هرگز اطاعت از غیر معصوم را به صورت مطلق واجب نمی‌کند<ref>دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص۳۷۵.</ref>.<ref> [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۱]]، ص۱۰۷-۱۱۱؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۵۱.</ref>
در این [[آیه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق [[اطاعت خداوند]] و [[اطاعت رسول]] قرار گرفته و بدیهی است اطاعت از خدا و [[رسول]] به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی [[واجب]] است؛ بنابراین [[اطاعت اولی الامر]] هم علی‌الاطلاق و بدون قید و شرط واجب است. از سوی دیگر [[اطاعت]] مطلق مستلزم [[معصوم]] بودن [[اولی الامر]] از هر گونه [[خطا]] و [[اشتباه]] است زیرا [[پیروی]] و [[فرمانبرداری]] بی‌چون و چرا تنها از فردی واجب می‌‌شود که از هر گونه خطا و [[لغزش]] [[پاک]] و مبرا باشد و [[خداوند]] هرگز اطاعت از غیر معصوم را به صورت مطلق واجب نمی‌کند<ref>دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص۳۷۵.</ref>.<ref> [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۱]]، ص۱۰۷-۱۱۱؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۵۱.</ref>


===== [[آیه صادقین]] =====
===== [[آیه صادقین]] =====
خط ۱۳۵: خط ۱۹۱:
===== [[آیه تطهیر]] =====
===== [[آیه تطهیر]] =====
یکی از ادلّه [[قرآنی]] اثبات عصمت امام، آیه تطهیر است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. [[استدلال]] به این [[آیه]]، بر سه مقدمه [[استوار]] است:
یکی از ادلّه [[قرآنی]] اثبات عصمت امام، آیه تطهیر است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. [[استدلال]] به این [[آیه]]، بر سه مقدمه [[استوار]] است:
# اراده تکوینی [[الهی]] به [[اذهاب رجس]] و [[تطهیر]] [[اهل بیت]] تعلّق گرفته است.
# اراده تکوینی [[الهی]] به اذهاب رجس و تطهیر [[اهل بیت]] تعلّق گرفته است.
# هر کس که اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر او تعلّق گرفته باشد معصوم است.
# هر کس که اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر او تعلّق گرفته باشد معصوم است.
# بر پایه بسیاری از روایات، [[ائمه شیعه]] مصداق [[اهل]] بیت‌اند.
# بر پایه بسیاری از روایات، [[ائمه شیعه]] مصداق [[اهل]] بیت‌اند.
خط ۱۴۲: خط ۱۹۸:


=== [[اثبات عصمت]] [[حضرت زهرا]] ===
=== [[اثبات عصمت]] [[حضرت زهرا]] ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل قرآنی عصمت حضرت فاطمه چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی عصمت حضرت فاطمه چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
==== آیه تطهیر ====
==== آیه تطهیر ====
{{اصلی|آیه تطهیر}}
{{اصلی|آیه تطهیر}}
خط ۱۵۳: خط ۲۱۱:
با این حال اطلاق آیه مورد بحث دربارهِ فضیلت نفسی حضرت مریم با [[روایات]] وارده در [[افضلیت]] [[حضرت فاطمه]]{{س}} مقید می‌‌شود، چون متعلق (اِصطفی) ذکر نشده، هم می‌‌تواند منظور زنان عصر مریم باشد و هم زنان همه اعصار؛ ولی به قرینه روایات، متعلق آن، زنان عصر خودش خواهد بود<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ص۲۴۷.</ref>. بنابراین وقتی ثابت شود که [[حضرت زهرا]]{{س}} افضل از تمام زنان عالم هستند، پس بر حضرت مریم{{س}} نیز [[برتری]] خواهند داشت. در این صورت اگر ویژگی [[عصمت]] برای حضرت مریم [[ثابت]] گردد، این ویژگی به طریق اولی برای حضرت زهرا{{س}} به [[اثبات]] خواهد رسید. چنانچه در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نیز چنین نقل شده است که [[فرشتگان الهی]] نزد [[فاطمه زهرا]]{{س}} می‌‌آمدند با او حرف می‌‌زدند و [[آیات الهی]] را بر او می‌‌خواندند و همان تعبیراتی که نسبت به مریم{{س}} در [[قرآن]] آمده را به فاطمه زهرا{{س}} خطاب کرده و می‌‌گفتند: {{متن حدیث|یا فاطمه إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاک وَ طَهَّرَک وَ اصْطَفاک عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ}}<ref>حسینی، سید محمد باقر، قطره از دریا نشانی می‌‌دهد، ص۴۰.</ref>.<ref> [[ریحانه لطیفی]]، [[محمد مهدی کریمی‌نیا]]، [[مجتبی انصاری مقدم]]، [[عصمت حضرت فاطمه زهرا از دیدگاه آیات و روایات (مقاله)|عصمت حضرت فاطمه زهرا از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>
با این حال اطلاق آیه مورد بحث دربارهِ فضیلت نفسی حضرت مریم با [[روایات]] وارده در [[افضلیت]] [[حضرت فاطمه]]{{س}} مقید می‌‌شود، چون متعلق (اِصطفی) ذکر نشده، هم می‌‌تواند منظور زنان عصر مریم باشد و هم زنان همه اعصار؛ ولی به قرینه روایات، متعلق آن، زنان عصر خودش خواهد بود<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ص۲۴۷.</ref>. بنابراین وقتی ثابت شود که [[حضرت زهرا]]{{س}} افضل از تمام زنان عالم هستند، پس بر حضرت مریم{{س}} نیز [[برتری]] خواهند داشت. در این صورت اگر ویژگی [[عصمت]] برای حضرت مریم [[ثابت]] گردد، این ویژگی به طریق اولی برای حضرت زهرا{{س}} به [[اثبات]] خواهد رسید. چنانچه در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نیز چنین نقل شده است که [[فرشتگان الهی]] نزد [[فاطمه زهرا]]{{س}} می‌‌آمدند با او حرف می‌‌زدند و [[آیات الهی]] را بر او می‌‌خواندند و همان تعبیراتی که نسبت به مریم{{س}} در [[قرآن]] آمده را به فاطمه زهرا{{س}} خطاب کرده و می‌‌گفتند: {{متن حدیث|یا فاطمه إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاک وَ طَهَّرَک وَ اصْطَفاک عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ}}<ref>حسینی، سید محمد باقر، قطره از دریا نشانی می‌‌دهد، ص۴۰.</ref>.<ref> [[ریحانه لطیفی]]، [[محمد مهدی کریمی‌نیا]]، [[مجتبی انصاری مقدم]]، [[عصمت حضرت فاطمه زهرا از دیدگاه آیات و روایات (مقاله)|عصمت حضرت فاطمه زهرا از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>


=== [[اثبات]] [[عصمت فرشتگان]] ===
=== [[اثبات عصمت فرشتگان]] ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیات مربوط به عصمت فرشتگان کدامند؟ (پرسش)| آیات مربوط به عصمت فرشتگان کدامند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
از نظر [[قرآن کریم]]، ایمان به ملائکه [[الهی]] از ارکان [[ایمان]] به غیب بوده و از شرایط ایمان [[مؤمن]] محسوب می‌شود. حدود ۲۰۰ [[آیه]] در [[قرآن]] در مورد [[ملائکه]]، ایمان به آنها، صفات، [[وظایف]] و تکالیفشان آمده است. یکی از صفاتی که قرآن برای [[فرشتگان]] معرّفی می‌نماید، [[عصمت]] است، می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref>.
از نظر [[قرآن کریم]]، ایمان به ملائکه [[الهی]] از ارکان [[ایمان]] به غیب بوده و از شرایط ایمان [[مؤمن]] محسوب می‌شود. حدود ۲۰۰ [[آیه]] در [[قرآن]] در مورد [[ملائکه]]، ایمان به آنها، صفات، [[وظایف]] و تکالیفشان آمده است. یکی از صفاتی که قرآن برای [[فرشتگان]] معرّفی می‌نماید، [[عصمت]] است، می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref>.


خط ۱۶۲: خط ۲۲۲:
این [[آیات]] نیز بر عصمت فرشتگان دلالت دارد. در چند آیه قبل می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ * يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ }}<ref>«و هر کس که در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست و آن کسان که نزد اویند از پرستش وی سر باز نمی‌زنند و خسته نمی‌شوند * شب و روز (خداوند را) به پاکی ستایش می‌کنند در حالی که سستی نمی‌ورزند» سوره انبیاء، آیه ۱۹-۲۰.</ref>. که در این آیات نیز اشاره به [[قدس]] و [[پاکی]] و [[عبودیّت]] [[فرشتگان]] شده است.
این [[آیات]] نیز بر عصمت فرشتگان دلالت دارد. در چند آیه قبل می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ * يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ }}<ref>«و هر کس که در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست و آن کسان که نزد اویند از پرستش وی سر باز نمی‌زنند و خسته نمی‌شوند * شب و روز (خداوند را) به پاکی ستایش می‌کنند در حالی که سستی نمی‌ورزند» سوره انبیاء، آیه ۱۹-۲۰.</ref>. که در این آیات نیز اشاره به [[قدس]] و [[پاکی]] و [[عبودیّت]] [[فرشتگان]] شده است.


در جای دیگر بعد از بیان این که هریک از فرشتگان مقامی مخصوص دارند که هیچ گاه از آن مقام و جایگاه خود تخطّی نمی‌کنند، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ * وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ * وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ}}<ref>«و هیچ یک از ما (فرشتگان) نیست مگر که جایگاهی معیّن دارد * و ماییم که صف‌زدگانیم * و ماییم که (خداوند را) به پاکی می‌ستاییم» سوره صافات، آیه ۱۶۴-۱۶۶.</ref>. در مجموع آن‌چه از [[روح]] [[قرآن]] به طور عام به دست می‌آید این است که، فرشتگان ـ موجوداتی [[پاک]] و [[معصوم]] هستند ـ امکان [[خطا]] و [[اشتباه]] و [[نافرمانی]] در آنها نیست، مراتب و مسئولیت‌های متفاوتی دارند؛ ولی به هرحال، [[کارگزاران]] [[خدای تعالی]] در [[ربوبیت]] و [[تدبیر]] و [[اراده]] عالم می‌باشند. هیچ یک به اندازه ذره‌ای از [[وظیفه]] خود تخطّی نمی‌کنند، بعضی مقرّب‌تر و به اصطلاح «[[مطاع]]» هستند که فرشتگان دیگری را تحت امر خود دارند، چنان که درباره [[جبرئیل]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ * مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ }}<ref>«که این (قرآن) بازخوانده فرستاده‌ای گرامی است * توانمندی که نزد آن دارنده اورنگ (فرمانفرمایی جهان)، جایگاهی بلند دارد* آنجا فرمانگزاری امین است» سوره تکویر، آیه۱۹- ۲۱.</ref>.
در جای دیگر بعد از بیان این که هریک از فرشتگان مقامی مخصوص دارند که هیچ گاه از آن مقام و جایگاه خود تخطّی نمی‌کنند، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ * وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ * وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ}}<ref>«و هیچ یک از ما (فرشتگان) نیست مگر که جایگاهی معیّن دارد * و ماییم که صف‌زدگانیم * و ماییم که (خداوند را) به پاکی می‌ستاییم» سوره صافات، آیه ۱۶۴-۱۶۶.</ref>. در مجموع آن‌چه از [[روح]] [[قرآن]] به طور عام به دست می‌آید این است که، فرشتگان ـ موجوداتی [[پاک]] و [[معصوم]] هستند ـ امکان [[خطا]] و [[اشتباه]] و [[نافرمانی]] در آنها نیست، مراتب و مسئولیت‌های متفاوتی دارند؛ ولی به هرحال، [[کارگزاران]] [[خدای تعالی]] در [[ربوبیت]] و [[تدبیر]] و [[اراده]] عالم می‌باشند. هیچ یک به اندازه ذره‌ای از [[وظیفه]] خود تخطّی نمی‌کنند، بعضی مقرّب‌تر و به اصطلاح «مطاع» هستند که فرشتگان دیگری را تحت امر خود دارند، چنان که درباره [[جبرئیل]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ * مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ }}<ref>«که این (قرآن) بازخوانده فرستاده‌ای گرامی است * توانمندی که نزد آن دارنده اورنگ (فرمانفرمایی جهان)، جایگاهی بلند دارد* آنجا فرمانگزاری امین است» سوره تکویر، آیه۱۹- ۲۱.</ref>.


از آیات قرآن کریم سه مطلب عمده و اساسی درباره [[ملائکه]] می‌توان استفاده کرد<ref>ر.ک: المیزان، ج۱۷، ص۱۲-۱۳.</ref>:
از آیات قرآن کریم سه مطلب عمده و اساسی درباره [[ملائکه]] می‌توان استفاده کرد<ref>ر.ک: المیزان، ج۱۷، ص۱۲-۱۳.</ref>:
# فرشتگان موجودات ارجمند و با ارزشی هستند که واسطه بین [[خداوند]] و [[عالم مشهود]] می‌باشند؛ به عبارت دیگر، هیچ حادثه‌ای، کوچک یا بزرگ، نیست، مگر اینکه ملائکه در آن دخالت دارند و [[فرشته]] یا فرشتگانی بر انجام آن موکلند.
# فرشتگان موجودات ارجمند و با ارزشی هستند که واسطه بین [[خداوند]] و [[عالم مشهود]] می‌باشند؛ به عبارت دیگر، هیچ حادثه‌ای، کوچک یا بزرگ، نیست، مگر اینکه ملائکه در آن دخالت دارند و [[فرشته]] یا فرشتگانی بر انجام آن موکلند.
# ملائکه هیچ‌گاه از [[اوامر الهی]] [[سرپیچی]] نکرده. به غیر خواسته خداوند تن در نمی‌دهند؛ یعنی [[اراده]] آنها مستقل و بریده از اراده و خواست خداوند نیست، از این رو هیچ گاه در انجام فرمانی که از ناحیه خداوند به آنها ارائه شود، [[سستی]] و درنگ نکرده، هیچ دستوری از [[دستورهای الهی]] را [[تغییر]] نمی‌دهند؛ نه بر آن می‌افزایند و نه از آن می‌کاهند: {{متن قرآن|لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref>. این، کمال و نهایت [[عبودیت]] است که اراده و اعمال موجودی، همگی، مملوک خداوند باشد و ذره‌ای از [[فرمان الهی]] [[تخلف]] نکند<ref>المیزان، ج۱۴، ص۲۷۵.</ref>.
# ملائکه هیچ‌گاه از [[اوامر الهی]] [[سرپیچی]] نکرده. به غیر خواسته خداوند تن در نمی‌دهند؛ یعنی [[اراده]] آنها مستقل و بریده از اراده و خواست خداوند نیست، از این رو هیچ گاه در انجام فرمانی که از ناحیه خداوند به آنها ارائه شود، [[سستی]] و درنگ نکرده، هیچ دستوری از [[دستورهای الهی]] را [[تغییر]] نمی‌دهند؛ نه بر آن می‌افزایند و نه از آن می‌کاهند: {{متن قرآن|لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref>. این، کمال و نهایت [[عبودیت]] است که اراده و اعمال موجودی، همگی، مملوک خداوند باشد و ذره‌ای از [[فرمان الهی]] تخلف نکند<ref>المیزان، ج۱۴، ص۲۷۵.</ref>.
# ملائکه مغلوب هیچ نیرو و اراده دیگری واقع نمی‌شوند. یعنی اگر بخواهند کاری را انجام دهند، آن را بدون کم و [[کاستی]]، انجام داده و در این بین هیچ نیرویی [[قادر]] به ایجاد خلل و [[انحراف]] در کار آنها نیست؛ زیرا که تمامی [[اعمال]] و [[رفتار]] آنها به امر و [[اراده خداوند]] انجام می‌گیرد: {{متن قرآن|وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>. و [[اوامر]] و خواسته‌های [[باری تعالی]] را انجام می‌دهند: {{متن قرآن|وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref>. [[خداوند]] هم مغلوب هیچ قدرتی واقع نمی‌شود: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ}}<ref>«و خداوند چنان نیست که چیزی در آسمان‌ها و زمین او را به ستوه آورد» سوره فاطر، آیه ۴۴.</ref>. [[قرآن کریم]] از [[زبان]] [[ملائکه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا}}<ref>«و ما (فرشتگان) جز به فرمان پروردگارت فرود نمی‌آییم، آینده و گذشته ما و آنچه میان آنهاست، از آن اوست و پروردگارت فراموشکار نیست» سوره مریم، آیه ۶۴.</ref>. این [[آیه]] حکایت از احاطه همه‌جانبه [[قدرت خداوند]] نسبت به ملائکه دارد؛ به نحوی که [[اراده]] و قدرتی جز به [[اذن]] و [[مشیت خداوند]] در آنها تأثیرگذار نیست<ref>المیزان، ج۱۴، ص۸۳.</ref>.
# ملائکه مغلوب هیچ نیرو و اراده دیگری واقع نمی‌شوند. یعنی اگر بخواهند کاری را انجام دهند، آن را بدون کم و کاستی، انجام داده و در این بین هیچ نیرویی قادر به ایجاد خلل و [[انحراف]] در کار آنها نیست؛ زیرا که تمامی [[اعمال]] و [[رفتار]] آنها به امر و [[اراده خداوند]] انجام می‌گیرد: {{متن قرآن|وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>. و [[اوامر]] و خواسته‌های [[باری تعالی]] را انجام می‌دهند: {{متن قرآن|وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref>. [[خداوند]] هم مغلوب هیچ قدرتی واقع نمی‌شود: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ}}<ref>«و خداوند چنان نیست که چیزی در آسمان‌ها و زمین او را به ستوه آورد» سوره فاطر، آیه ۴۴.</ref>. [[قرآن کریم]] از [[زبان]] [[ملائکه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا}}<ref>«و ما (فرشتگان) جز به فرمان پروردگارت فرود نمی‌آییم، آینده و گذشته ما و آنچه میان آنهاست، از آن اوست و پروردگارت فراموشکار نیست» سوره مریم، آیه ۶۴.</ref>. این [[آیه]] حکایت از احاطه همه‌جانبه [[قدرت خداوند]] نسبت به ملائکه دارد؛ به نحوی که [[اراده]] و قدرتی جز به [[اذن]] و [[مشیت خداوند]] در آنها تأثیرگذار نیست<ref>المیزان، ج۱۴، ص۸۳.</ref>.


از مجموع این ویژگی‌ها که به صورت مطلق بیان شده و اختصاص به گونه خاصی از [[فرشتگان]] ندارند، بر می‌آید که هیچ عاملی، چه از درون و چه از برون، فرشتگان را از انجام تکالیفشان باز نمی‌دارد. بنابراین همه فرشتگان، معصومند.
از مجموع این ویژگی‌ها که به صورت مطلق بیان شده و اختصاص به گونه خاصی از [[فرشتگان]] ندارند، بر می‌آید که هیچ عاملی، چه از درون و چه از برون، فرشتگان را از انجام تکالیفشان باز نمی‌دارد. بنابراین همه فرشتگان، معصومند.


== آیات نافی عصمت ==
== آیات نافی عصمت ==
منظور از آیات نفی کننده عصمت، آن دسته از آیاتی است که با نگاه اول و در ظاهر، حکایت از وقوع [[گناه]] از سوی [[پیامبران]] به صورت غیر مستقیم می‌کنند، مانند آیاتی که متضمن طلب [[بخشش]] از [[گناهان]] از طرف انبیا است؛ زیرا مفهوم آن [[پذیرش]] [[ارتکاب گناه]] و اخلال به [[عصمت]] برای شخص [[نبی]] و دریافت‌های [[وحی]] است، به این جهت بسیاری از [[مفسرین]] این دسته از [[آیات]] را به گونه‌ای شرح داده تا مخل به این [[عقیده]] [[کلامی]] نباشد که آن‌چه او عرضه کرده عین [[حق]] و [[حقیقت]] است. برخی از این آیات به قرار ذیل هستند:
منظور از آیات نفی کننده عصمت، آن دسته از آیاتی است که با نگاه اول و در ظاهر، حکایت از وقوع [[گناه]] از سوی [[پیامبران]] به صورت غیر مستقیم می‌کنند، مانند آیاتی که متضمن طلب [[بخشش]] از [[گناهان]] از طرف انبیا است؛ زیرا مفهوم آن پذیرش [[ارتکاب گناه]] و اخلال به [[عصمت]] برای شخص [[نبی]] و دریافت‌های [[وحی]] است، به این جهت بسیاری از [[مفسرین]] این دسته از [[آیات]] را به گونه‌ای شرح داده تا مخل به این [[عقیده]] [[کلامی]] نباشد که آن‌چه او عرضه کرده عین [[حق]] و [[حقیقت]] است. برخی از این آیات به قرار ذیل هستند:


# {{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستاده‌ایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را می‌خواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.</ref>.
# {{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستاده‌ایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را می‌خواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.</ref>.
خط ۱۸۱: خط ۲۴۱:


'''نکات''':
'''نکات''':
# سخن درباره امکان [[شک و تردید]] [[پیامبر]] در [[سوره یونس]] و کمک گرفتن از [[اهل کتاب]] و [[ارتباط]] آن موضوع [[عصمت]] است. چون در این [[آیه]]: {{متن قرآن|فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا}} دو احتمال می‌رود. یکی: اینکه مراد از [[شک]] در {{متن قرآن|مِمَّا أَنْزَلْنَا}} خطاب به [[پیامبر]] شده باشد، یعنی خود [[پیامبر]] به آن‌چه [[وحی]] شده، [[ایمان]] و [[اطمینان]] نداشته، در نتیجه [[اعتقاد]] او کامل و درست نبوده است. اما گویی به دیگران می‌گویند که تردید نداشته باش و {{متن قرآن|فِي}} در ظرفیت به معنای [[حقیقی]] آن است؛ زیرا آنان در وقوع این داستان‌ها [[شک]] داشته‌اند و این هشدار به صورت غیر مستقیم داده شده است. در نتیجه جمله: {{متن قرآن|فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ}} سؤال از [[اهل کتاب]] برای تقریر و رفع تردید آنان است که بپرسند تا بدانند که واقعاً چنین اتفاقاتی افتاده است. احتمال دیگر این است که {{متن قرآن|فِي}} در ظرفیت مجازی باشد و از باب به در می‌گویند تا دیوار بشنود. و این شیوه اسلوب [[قرآنی]] است که [[پیامبر]] را مخاطب قرار می‌دهد، اما نه این که واقعاً او مخاطب باشد، بلکه می‌خواهد که [[مردم]] متوجه شوند و [[شک]] خود را با مطالعه و [[پرسش]] از بین ببرند<ref>تفسیر من وحی القرآن، ج۱۱، ص۳۶۴.</ref>؛
# سخن درباره امکان [[شک و تردید]] [[پیامبر]] در [[سوره یونس]] و کمک گرفتن از [[اهل کتاب]] و ارتباط آن موضوع [[عصمت]] است. چون در این [[آیه]]: {{متن قرآن|فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا}} دو احتمال می‌رود. یکی: اینکه مراد از [[شک]] در {{متن قرآن|مِمَّا أَنْزَلْنَا}} خطاب به [[پیامبر]] شده باشد، یعنی خود [[پیامبر]] به آن‌چه [[وحی]] شده، [[ایمان]] و [[اطمینان]] نداشته، در نتیجه [[اعتقاد]] او کامل و درست نبوده است. اما گویی به دیگران می‌گویند که تردید نداشته باش و {{متن قرآن|فِي}} در ظرفیت به معنای [[حقیقی]] آن است؛ زیرا آنان در وقوع این داستان‌ها [[شک]] داشته‌اند و این هشدار به صورت غیر مستقیم داده شده است. در نتیجه جمله: {{متن قرآن|فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ}} سؤال از [[اهل کتاب]] برای تقریر و رفع تردید آنان است که بپرسند تا بدانند که واقعاً چنین اتفاقاتی افتاده است. احتمال دیگر این است که {{متن قرآن|فِي}} در ظرفیت مجازی باشد و از باب به در می‌گویند تا دیوار بشنود. و این شیوه اسلوب [[قرآنی]] است که [[پیامبر]] را مخاطب قرار می‌دهد، اما نه این که واقعاً او مخاطب باشد، بلکه می‌خواهد که [[مردم]] متوجه شوند و [[شک]] خود را با مطالعه و [[پرسش]] از بین ببرند<ref>تفسیر من وحی القرآن، ج۱۱، ص۳۶۴.</ref>؛
# جمله: {{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ}} به آن جناب [[دستور]] [[استغفار]] می‌دهد، البته استغفار از عملی که نسبت به [[ساحت]] [[قدس]] آن جناب [[گناه]] باشد، هر چند که [[گناه]] به معنای معروف یعنی مخالفت امر مولوی نباشد؛
# جمله: {{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ}} به آن جناب [[دستور]] [[استغفار]] می‌دهد، البته استغفار از عملی که نسبت به [[ساحت]] [[قدس]] آن جناب [[گناه]] باشد، هر چند که [[گناه]] به معنای معروف یعنی مخالفت امر مولوی نباشد؛
# از سوی دیگر می‌توان به تعبیر دیگری گفت که [[استغفار]] در نظر [[پیامبر]] مناسب با مقام و موقعیت آن حضرت است که کاری انجام داده که جای طلب [[بازگشت به خدا]] کند. [[کلام]] معروفی را هم که به [[رسول خدا]] {{صل}} نسبت می‌دهند که فرمود: {{متن حدیث|لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً}}<ref>نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۳۲۰؛ کتاب الصلاة، ابواب الذکر، باب ۲۲، حدیث ۲؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج۱، ص۳۲.</ref>؛ گاه دلم را کدورتی می‌پوشاند و من به [[راستی]] هر روز هفتاد بار از [[خداوند]] درخواست [[آمرزش]] می‌کنم، باید به امثال این معانی حمل کرد و هم چنین [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ}} که فرمان به استغفار می‌کند<ref>المیزان، ج۶، ص۵۲۵.</ref>؛
# از سوی دیگر می‌توان به تعبیر دیگری گفت که [[استغفار]] در نظر [[پیامبر]] مناسب با مقام و موقعیت آن حضرت است که کاری انجام داده که جای طلب [[بازگشت به خدا]] کند. [[کلام]] معروفی را هم که به [[رسول خدا]] {{صل}} نسبت می‌دهند که فرمود: {{متن حدیث|لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً}}<ref>نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۳۲۰؛ کتاب الصلاة، ابواب الذکر، باب ۲۲، حدیث ۲؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج۱، ص۳۲.</ref>؛ گاه دلم را کدورتی می‌پوشاند و من به [[راستی]] هر روز هفتاد بار از [[خداوند]] درخواست [[آمرزش]] می‌کنم، باید به امثال این معانی حمل کرد و هم چنین [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ}} که فرمان به استغفار می‌کند<ref>المیزان، ج۶، ص۵۲۵.</ref>؛
# [[فضل]] و [[رحمت]] خاص [[الهی]] بر [[پیامبر]]، موجب [[عصمت]] و مصونیت وی از [[خطا]] و [[لغزش]]. {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ}}؛
# [[فضل]] و [[رحمت]] خاص [[الهی]] بر [[پیامبر]]، موجب [[عصمت]] و مصونیت وی از [[خطا]] و [[لغزش]]. {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ}}؛
# مراد از [[فتح]] در [[آیه]]: [[صلح حدیبیه]] است و با این که [[جنگی]] نبوده که فتحی باشد، اما [[خداوند]] از آن [[فتح]] یاد کرده، زیرا کسر [[شوکت]] [[قریش]]، و عدم [[استطاعت]] برخورد با [[پیامبر]] با همه آمادگی بود که موجب گردید که از آن به [[گشایش]] بزرگ یاد شود. راغب: درباره معنای [[ذنب]] گفته، مراد دُم چیزی است: اصل اخذ به [[ذنب]]، یعنی چیزی که در پی کاری نتیجه می‌دهد و [[گناه]] را به این جهت [[ذنب]] می‌گویند. و [[تأویل]] این [[آیه]] به این جهت است که [[نزول]] [[سوره]] در [[صلح حدیبیه]] و ناظر به آن چیزی بوده است که [[مشرکین]] آن را در کشتن [[مردم]] [[مکه]] در [[جنگ بدر]] و به هم ریختن [[نظم]] پیشین آن مطرح کرده و چالشی ایجاد شده بود و فاصله‌ای میان او و [[عشیره]] و همشهری‌هایش اتفاق افتاده است و یا در نظر آنان آن رفتارها را [[گناه]] می‌دانستند و جمله: {{متن قرآن|مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ}} مانند این سخن [[حضرت موسی]] است که در پاسخ [[خدا]] فرمود که من گناهی انجام داده که می‌ترسم مرا به وسیله آن بکشند: {{متن قرآن|وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ}}<ref>«و در چشم آنان به گردن من گناهی است که می‌هراسم مرا بکشند» سوره شعراء، آیه ۱۴.</ref>.<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص۲۴۱-۲۵۷.</ref>
# مراد از [[فتح]] در [[آیه]]: [[صلح حدیبیه]] است و با این که [[جنگی]] نبوده که فتحی باشد، اما [[خداوند]] از آن [[فتح]] یاد کرده، زیرا کسر [[شوکت]] [[قریش]]، و عدم [[استطاعت]] برخورد با [[پیامبر]] با همه آمادگی بود که موجب گردید که از آن به [[گشایش]] بزرگ یاد شود. راغب: درباره معنای [[ذنب]] گفته، مراد دُم چیزی است: اصل اخذ به [[ذنب]]، یعنی چیزی که در پی کاری نتیجه می‌دهد و [[گناه]] را به این جهت [[ذنب]] می‌گویند. و [[تأویل]] این [[آیه]] به این جهت است که نزول [[سوره]] در [[صلح حدیبیه]] و ناظر به آن چیزی بوده است که [[مشرکین]] آن را در کشتن [[مردم]] [[مکه]] در [[جنگ بدر]] و به هم ریختن [[نظم]] پیشین آن مطرح کرده و چالشی ایجاد شده بود و فاصله‌ای میان او و [[عشیره]] و همشهری‌هایش اتفاق افتاده است و یا در نظر آنان آن رفتارها را [[گناه]] می‌دانستند و جمله: {{متن قرآن|مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ}} مانند این سخن [[حضرت موسی]] است که در پاسخ [[خدا]] فرمود که من گناهی انجام داده که می‌ترسم مرا به وسیله آن بکشند: {{متن قرآن|وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ}}<ref>«و در چشم آنان به گردن من گناهی است که می‌هراسم مرا بکشند» سوره شعراء، آیه ۱۴.</ref>.<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص۲۴۱-۲۵۷.</ref>


ڂ== پرسش مستقیم ==
== پرسش‌های وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
{{پرسش‌های وابسته}}
* [[چه مفاهیمی بیانگر حقیقت عصمت هستند؟ (پرسش)]]
# [[چه مفاهیمی بیانگر حقیقت عصمت هستند؟ (پرسش)]]
* [[مترادف‌های واژه عصمت چیست؟ (پرسش)]]
# [[گونه‌های مفهومی عصمت در قرآن چیست؟ (پرسش)]]
# [[مترادف‌های واژه عصمت چیست؟ (پرسش)]]
# [[با توجه به آیه ۷۲ تا ۷۴ سوره صافات آیا مخلصین معصوم هستند؟ (پرسش)]]
# [[آیات عصمت معصومان در قرآن کدامند؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


خط ۲۰۰: خط ۲۶۳:
# [[پرونده:1379710.jpg|22px]] [[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|'''اندیشه کلامی عصمت''']]
# [[پرونده:1379710.jpg|22px]] [[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|'''اندیشه کلامی عصمت''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی ج۲''']]
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی ج۲''']]
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت (مقاله)|'''پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت''']]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]، ش۳۷
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت (مقاله)|'''پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت''']]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]، ش۳۷
خط ۲۱۰: خط ۲۷۳:
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:IM009682.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|'''درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا''']]
# [[پرونده:IM009682.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|'''درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا''']]
# [[پرونده:1379670.jpg|22px]] [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|'''عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی''']]
# [[پرونده:IM010547.jpg|22px]] [[ریحانه لطیفی]]، [[محمد مهدی کریمی‌نیا]]، [[مجتبی انصاری مقدم]]، [[عصمت حضرت فاطمه زهرا از دیدگاه آیات و روایات (مقاله)|'''عصمت حضرت فاطمه زهرا از دیدگاه آیات و روایات''']]، [[پژوهش و مطالعات اسلامی (نشریه)|ماهنامه پژوهش و مطالعات اسلامی]]
# [[پرونده:IM010547.jpg|22px]] [[ریحانه لطیفی]]، [[محمد مهدی کریمی‌نیا]]، [[مجتبی انصاری مقدم]]، [[عصمت حضرت فاطمه زهرا از دیدگاه آیات و روایات (مقاله)|'''عصمت حضرت فاطمه زهرا از دیدگاه آیات و روایات''']]، [[پژوهش و مطالعات اسلامی (نشریه)|ماهنامه پژوهش و مطالعات اسلامی]]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}
۱۱۸٬۳۵۶

ویرایش