عصمت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'سعیدیان‌فر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، [[فرهنگ‌نامه' به 'سعیدیان‌فر و ایازی، [[فرهنگ‌نامه')
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۵۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{نبوت}}
| موضوع مرتبط = عصمت
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = عصمت
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[عصمت]]''' است. "'''[[عصمت]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[عصمت در لغت]] - [[عصمت در قرآن]] - [[عصمت در حدیث]] - [[عصمت در کلام اسلامی]] - [[عصمت در تاریخ اسلامی]] - [[عصمت در معارف و سیره نبوی]] - [[عصمت در معارف و سیره رضوی]] - [[عصمت در معارف و سیره علوی]] - [[عصمت در معارف دعا و زیارات]] - [[عصمت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[عصمت از دیدگاه اهل سنت]] - [[عصمت در ادیان و مکاتب]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[عصمت در قرآن]] | [[عصمت در حدیث]] | [[عصمت در کلام اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[عصمت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
==مقدمه==
[[عصمت]] در لغت به معنای برکنار بودن و نگه‌داشته شدن است، و در اصطلاح به معنای برکنار بودن از هرگونه [[گناه]] و [[خطا]] و نگه‌داشته شدن از هر کژی و [[انحراف]] در [[اندیشه]]، گفتار و [[رفتار]] است. همه [[امّت اسلامی]] بر [[عصمت پیامبران]]{{عم}} نسبت به چیزهایی مانند [[کفر به خدا]]، [[دروغ]] عمدی و به طور کلّی [[گناهان کبیره]] اتّفاق نظر دارند؛ زیرا چنین گناهانی موجب [[فسق]] می‌شود و خبر [[فاسق]] به اتّفاق [[حجّت]] نیست. اما مشهور [[علمای شیعه]] بر آن است که [[پیامبران]]{{عم}} از مطلق [[گناهان]] [[معصوم]] هستند و با تقوای والای خود و [[توفیق الهی]] هیچ‌گاه از روی عمد یا [[سهو]] [[مرتکب گناه]] یا لغزشی نمی‌شوند. [[قرآن کریم]] در [[آیات]] فراوانی به [[ستایش]] [[پیامبران]] پرداخته، و آنان را از [[فریب]] [[شیطان]] برکنار شمرده و آنان را از [[بندگان]] [[پاک]] و منزه (مُخلَص) خود شمرده است: {{متن قرآن|إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref> و دارای [[ویژگی‌های اخلاقی]] بلندی دانسته که از [[شر]] [[شیطان]] برحذر هستند و معنای آن چیزی جز [[عصمت]] آنان نیست. {{متن قرآن|إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۴۰.</ref> یکی از آیاتی که می‌تواند دلیلی بر [[عصمت پیامبران]] به شمار آید، [[آیه]] شریفه‌ای است که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref> تردیدی نیست که [[لزوم اطاعت]] مطلق از [[پیامبران الهی]] با [[عصمت]] آنان ملازمه و [[ارتباط مستقیم]] دارد؛ زیرا ممکن نیست [[خداوند متعال]] کسی را که ممکن است سهواً یا عمداً [[مرتکب معصیت]] و [[انحراف]] از مسیر [[الهی]] شود برای [[اطاعت]] فرستاده باشد. گذشته از [[حکم]] [[نقل]]، این یک [[حکم عقلی]] غیر قابل تردید است که [[سفیران الهی]] باید از هر گونه [[گناه]] و [[خطا]] مصون باشند تا [[دل]] به [[پیروی]] از آنان آرام گیرد و [[اطاعت]] از آنان نتایج زیان‌باری نداشته باشد. از میان [[عالمان شیعه]] می‌توان به [[سید مرتضی]] (م ۴۳۶ق) صاحب کتاب “تنزیه الأنبیاء”، و از میان [[عالمان اهل سنّت]] می‌توان به [[فخر رازی]] (م ۶۰۶ق) صاحب کتاب “عصمة الأنبیاء” اشاره نمود. مشکل دسته‌ای از [[آیات قرآن]] در [[حق]] [[پیامبران]] و [[پیامبر اسلام]] است که [[خدا]] [[دستور]] به [[استغفار]] می‌دهد، یا کارهایی را [[نقل]] می‌کند که با [[عصمت]] آنان ناسازگار می‌نماید: البته [[عصمت]] در چندین مرحله از [[زندگی پیامبر]] مطرح است، مانند [[دریافت وحی]]، [[عصمت]] در مرحله [[ابلاغ]] آن. [[عصمت]] از [[معصیت]] و [[گناه]]. و [[عصمت از خطا]] در امور فردی و [[اجتماعی]] به گونه‌ای که به [[شخصیت]] و [[اعتماد]] [[مردم]] آسیب برساند.


==[[ادله عصمت پیامبر]]==
'''عصمت در قرآن''' به همان معنای لغوی عصمت است، لکن با توجه به آنکه واژه عصمت و بسیاری از مشتقات آن در [[قرآن کریم]] نیامده است از این رو نمی‌توان به بیان دقیق معنای اصطلاح [[قرآنی]] این واژه پرداخت. تنها برخی مشتقات این واژه در قرآن کریم ذکر شده که با نگاهی کلی به کاربردهای آنها و مقایسه با معنای لغوی و [[عرفی]] عصمت، می‌توان در همه موارد، واژه عصمت و مشتقات آن را به مفهوم کلی بازدارندگی و نگه داشتن از چیزی یا کسی بازگرداند. در قرآن کریم واژه‌های دیگری به کار رفته که معادل با واژه عصمت هستند و تقریبا همان معنایی که از واژه عصمت برداشت می‌شود، از آنها نیز قابل برداشت است. واژه‌هایی همچون: [[اجتباء]]، [[اصطفاء]]، [[اخلاص]]، تطهیر و امثال اینها. قرآن کریم [[انبیا]]، [[امامان معصوم]] از [[اهل بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}}، [[فرشتگان]] و برخی [[اولیای الهی]] همچون [[حضرت مریم]]{{س}} را از جمله مصادیق [[معصومان]] برشمرده و [[گستره عصمت]] ایشان را نیز تا حدودی بیان نموده که عصمت از انواع [[گناهان]] و نیز [[عصمت از نسیان]] قدر متیقن از [[عصمت انبیا]] و [[امامان]] در [[قرآن]] است. جهت [[اثبات عصمت انبیا]] و امامان می‌توان به دسته‌های مختلفی از [[آیات]] استناد نمود. مانند آیاتی که به طور کلی انبیا را [[اسوه]] نیکوی [[مردم]] معرفی کرده‌اند و یا آیاتی که امر به [[اطاعت]] مطلق از آنها می‌کنند و... . علاوه بر اینها آیاتی نیز وجود دارد که می‌توان از آنها عصمت [[امامان]] اثنی عشر{{ع}} را به [[اثبات]] رساند مثل [[آیه تطهیر]]، [[آیه صادقین]] و [[آیه اولی الامر]].
جدا از [[دلیل عقلی]] در [[اثبات عصمت]] که بدون آن [[جایگاه]] [[نبوت]] شکل نمی‌گیرد، در [[آیات]] بسیاری [[خداوند]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را از هرگونه [[اشتباه]] و [[گناه]] و [[سهو]] و [[خطا]] مصون داشته است. این [[عصمت]] در معانی مختلفی دلالت می‌کند که مهم‌ترین آن [[عصمت]] [[دریافت وحی]] و [[ابلاغ]] آن است:
#{{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref>.
#{{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى}}<ref>«سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود * آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است» سوره نجم، آیه ۱-۵.</ref> '''نکته''': [[خداوند]] می‌فرماید: [[سوگند]] به [[ستاره]] هنگامی که افول می‌کند {{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى}} که هرگز [[دوست]] و همراه شما - که در میان شما [[زندگی]] می‌کند – [[محمّد]]{{صل}} [[منحرف]] نشده و مقصد را گم نکرده است {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى}} او همیشه در مسیر [[حق]] گام برمی‌دارد، و در گفتار و کردارش کم‌ترین [[انحرافی]] نیست. آن‌چه می‌گوید از سوی خداست، می‌افزاید: و هرگز از روی [[هوای نفس]] [[سخن]] نمی‌گوید {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى}} آن‌چه می‌گوید چیزی جز [[وحی]] که بر او نازل شده نیست {{متن قرآن|إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}} از این [[آیه]] [[عصمت پیامبر]] در گرفتن [[وحی]] و [[ابلاغ]] آن استفاده می‌شود هر چند بعضی [[مفسرین]] گفته‌اند این [[آیات]] [[سوره نجم]] با صراحت تمام می‌گوید: او از خودش چیزی نمی‌گوید، و [[قرآن]] ساخته و پرداخته [[فکر]] او نیست، همه از [[ناحیه]] خداست، و [[دلیل]] این ادعا در خودش نهفته است. از سوی دیگر، بررسی [[آیات قرآن]] نیز [[گواهی]] می‌دهد که هرگز یک [[انسان]] هر [[قدر]] عالم و متفکر باشد - تا چه رسد به [[انسان]] درس نخوانده‌ای که در محیطی مملو از [[جهل]] و [[خرافات]] پرورش یافته - [[قادر]] نیست سخنانی چنین پرمحتوا بیاورد که بعد از گذشتن قرن‌ها الهام‌بخش مغزهای متفکر [[جهان]] است، و می‌تواند پایه‌ای برای ساختن [[اجتماع]] [[صالح]]، سالم، [[مؤمن]] و پیشرو گردد. ضمناً این سخن تنها در مورد [[آیات قرآن]] نیست، بلکه به قرینه [[آیات]] گذشته [[سنت پیامبر]]{{صل}} را نیز شامل می‌شود چرا که این [[آیه]] با صراحت می‌گوید: او از روی هوی سخن نمی‌گوید هر چه می‌گوید [[وحی]] است. [[حدیث]] جالب زیر [[شاهد]] دیگری بر این مدعاست. “سیوطی” که از [[دانشمندان]] معروف [[اهل سنت]] است در [[تفسیر]] در المنثور چنین [[نقل]] می‌کند: روزی [[رسول خدا]]{{صل}} [[دستور]] داد درهای خانه‌هایی که به داخل [[مسجد پیامبر]]{{صل}} گشوده می‌شد جز در [[خانه علی]]{{ع}} بسته شود، این امر به [[مسلمانان]] گران آمد تا آنجا که [[حمزه]] عموی [[پیغمبر]]{{صل}} از این کار [[گله]] کرد که چگونه در [[خانه]] عمویت و [[ابوبکر]] و [[عمر]] و [[عباس]] را بستی، اما در [[خانه]] پسر عمویت را بازگذاردی‌؟ و او را بر دیگران ترجیح دادی؟ هنگامی که [[پیامبر]]{{صل}} متوجه شد که این امر بر آنها گران آمده است [[مردم]] را به [[مسجد]] [[دعوت]] فرمود، و [[خطبه]] بی‌نظیری در [[تمجید]] و [[توحید خداوند]] ایراد کرد. سپس افزود: ای [[مردم]]! من شخصاً درها را نبستم و نگشودم، و من شما را از [[مسجد]] بیرون نکردم، و [[علی]] را ساکن ننمودم آن‌چه بود [[وحی الهی]] و [[فرمان خدا]] بود سپس این [[آیات]] را [[تلاوت]] کرد: {{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى *... إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}} این [[حدیث]] که بیانگر [[مقام]] والای [[امیر مؤمنان علی]]{{ع}} در میان تمام [[امت اسلامی]] بعد از شخص [[پیامبر]] است، نشان می‌دهد که نه تنها گفته‌های [[پیامبر]]{{صل}} بر طبق [[وحی]] است بلکه [[اعمال]] و [[کردار]] او نیز چنین است<ref>برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص۵۷۷.</ref>. البته برخی از [[مفسران]] معاصر [[شیعه]] نظر دیگری دارند و این [[آیه]] را تنها ناظر به [[وحی قرآنی]] می‌دانند<ref>ر.ک: المیزان، ذیل آیه.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«بگو: من به شما نمی‌گویم که گنجینه‌های خداوند نزد من است و غیب نمی‌دانم و به شما نمی‌گویم که من فرشته‌ام؛ جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمی‌اندیشید؟» سوره انعام، آیه ۵۰.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي هَذَا بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«و چون برای آنان آیه‌ای (دلخواه آنان) نیاورده‌ای می‌گویند: چرا خود آیه‌ای برنگزیدی؟ بگو من تنها از آنچه از سوی پروردگارم به من وحی می‌شود پیروی می‌کنم؛ این (ها) بینش‌هایی است از سوی پروردگارتان و رهنمود و بخشایشی است برای مردمی که ایمان دارند» سوره اعراف، آیه ۲۰۳.</ref>. '''نکته''': در این [[آیه]] [[خداوند]] [[عصمت پیامبر]] را در دریافت و [[ابلاغ]] [[پیام]] [[وحی]] این‌گونه مطرح می‌کند: و هنگامی که آیه‌ای برای آنها نیاوری و در [[نزول وحی]] تأخیری افتد می‌گویند پس این آیات چه شد؟ چرا از پیش خود آنها را تنظیم نمی‌کنی؟ مگر همه اینها [[وحی]] آسمانی است‌؟ {{متن قرآن|وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِمْ بِآيَةٍ قَالُوا لَوْلَا اجْتَبَيْتَهَا}} اما به آنها بگو من تنها از آن‌چه به سویم [[وحی]] می‌شود [[پیروی]] می‌کنم، و جز آن‌چه [[خدا]] نازل می‌کند، چیزی نمی‌گویم {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِنْ رَبِّي}} این [[قرآن]] و [[آیات]] نورانیش [[وسیله]] [[بیداری]] و [[بینایی]] از طرف [[پروردگار]] است، که به هر [[انسان]] آماده‌ای دید و [[روشنایی]] و [[نور]] می‌دهد از این جمله به خوبی استفاده می‌شود که [[پیامبر]]{{صل}} هر چه داشت و هر چه کرد از [[وحی]] آسمانی سر چشمه گرفته بود، و آن‌گونه که بعضی پنداشته‌اند به [[اجتهاد]] خود عمل نمی‌کرد و نه به [[قیاس]] و نه به غیر آن، بلکه برنامه او در [[امور دینی]] تنها [[پیروی]] از [[وحی]] بود.
#{{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى}}<ref>«و من تو را برگزیده‌ام پس به آنچه وحی می‌شود گوش فرا ده» سوره طه، آیه ۱۳.</ref>.
#{{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَى قَلْبِكَ وَيَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَيُحِقُّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«یا می‌گویند: (پیامبر) بر خداوند دروغی بسته است، اگر خداوند بخواهد بر دل تو مهر می‌نهد: و خداوند باطل را از میان برمی‌دارد و حقّ را با کلمات خویش استوار می‌دارد که او به اندیشه‌ها داناست» سوره شوری، آیه ۲۴.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ مَا كُنْتُ بِدْعًا مِنَ الرُّسُلِ وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلَا بِكُمْ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ وَمَا أَنَا إِلَّا نَذِيرٌ مُبِينٌ}}<ref>«بگو من در میان پیامبران، نوپدید نیستم و نمی‌دانم با من و شما چه خواهند کرد، جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم و من جز بیم‌دهنده‌ای آشکار نیستم» سوره احقاف، آیه ۹.</ref>.


'''نتیجه''': در [[آیات]] فوق این محورها پیرامون [[عصمت پیامبر]] و دلائل آن مطرح گردیده است:
== معناشناسی ==
# [[خداوند]] به توصیف مهم و گویایی در باره [[عظمت]] این [[کتاب آسمانی]] پرداخته، می‌گوید: هیچ‌گونه باطلی، نه از پیش رو، نه از پشت سر، به سراغ [[قرآن]] نمی‌آید {{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ}} یعنی؛ نه تناقضی در مفاهیم آن است. نه کسی می‌تواند حقایق آن را ابطال کند، و نه در [[آینده]] [[منسوخ]] می‌گردد. نه در [[معارف]] و [[قوانین]] و [[اندرزها]] و خبرهایش خلافی وجود دارد و نه خلافی بعداً [[کشف]] می‌شود. نه [[آیه]] و حتی کلمه‌ای از آن کم شده، و نه چیزی بر آن افزون می‌شود، و به تعبیر دیگر دست تحریف‌کنندگان از دامان بلندش کوتاه بوده و هست. چرا که از سوی [[خداوند حکیم]] و حمید نازل شده است {{متن قرآن|تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}} خداوندی که افعالش روی [[حکمت]] و در نهایت کمال و [[درستی]] است و لذا [[شایسته]] هر گونه [[حمد]] و [[ستایش]] می‌باشد. و از این [[آیه]] [[عصمت پیامبر]] در [[ابلاغ]] [[پیام]] [[وحی]] استفاده می‌شود؛
=== [[عصمت]] ===
#در مقابل درخواست‌های نامعقول و بهانه‌جویی‌های [[مخالفان]] [[دعوت توحیدی پیامبر]]، در سه [[آیه]] بر متابعت و [[پیروی]] از [[وحی]] تأکید می‌کند {{متن قرآن|إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ}} و این خود [[دلیل]] آن است که [[رسول گرامی اسلام]] نه از هواها و [[تمایلات نفسانی]] [[مشرکان]] [[پیروی]] نمی‌کند و از این که خود تحت تأثیر [[تمایلات]] و [[هواهای نفسانی]] خویش حرکتی بکند و آیه‌ای نازل کند و یا معجزه‌ای [[خارق‌العاده]] انجا م دهد از طرف [[خداوند]] [[معصوم]] و مصون است؛
==== معنای لغوی ====
#پس از این که در [[آیه]] ۲۳ [[شوری]] در زمینه [[رسالت]] و [[اجر رسالت]]، [[مودت]] [[ذی القربی]] و [[اهل بیت]] مطرح می‌شود {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> در [[آیه]] ۲۴ این نکته مورد تأکید [[خداوند]] قرار می‌گیرد و می‌فرماید: آنها - [[مخالفان]] [[دعوت]] [[مشرکان]] و [[منافقان]] - این [[وحی الهی]] را پذیرا نمی‌شوند بلکه می‌گویند: او بر [[خدا]] [[دروغ]] و [[افترا]] بسته، و اینها زاییده [[فکر]] خود او است که به [[خدا]] نسبت می‌دهد {{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا}} در حالی که اگر [[خدا]] بخواهد بر [[قلب]] تو مهر می‌نهد و [[قدرت]] اظهار این [[آیات]] را از تو می‌گیرد {{متن قرآن|فَإِنْ يَشَإِ اللَّهُ يَخْتِمْ عَلَى قَلْبِكَ}} این در [[حقیقت]] اشاره به دو [[پیام]] است که از این قسمت [[آیه]] دریافت می‌شود یک) [[استدلال]] منطقی معروفی است که اگر کسی [[دعوی نبوت]] کند و [[معجزات]] و [[آیات بینات]] بر دست و زبان او ظاهر شود، و مورد [[حمایت]] و [[نصرت الهی]] قرار گیرد، اما او بر [[خدا]] [[دروغ]] بندد [[حکمت خداوند]] ایجاب می‌کند که آن [[معجزات]] و حمایتش را از او بگیرد، و رسوایش سازد، همان‌گونه که در [[آیه]] ۴۴ تا ۴۶ [[سوره حاقه]] آمده است {{متن قرآن|وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ}}<ref>«و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست * دست راستش را می‌گرفتیم * سپس شاهرگش را می‌بریدیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۶.</ref> هر گاه او دروغی بر ما ببندد ما او را با [[قوت]] و [[قدرت]] می‌گیریم، و مجازات می‌کنیم، و رگ [[قلب]] او را می‌بریم.
عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده {{عربی|«عَصِمَ يَعْصِمُ»}} است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: {{عربی|«مَسَکَ»}} به معنای حفظ و نگهداری<ref>راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: {{عربی|العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم}}؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و {{عربی|عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه}}؛ یعنی [[خداوند]] فلانی را از [[مکروه]] حفظ کرده ({{عربی|عصمه}}) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.</ref>، دوم: {{عربی|«مَنَعَ»}} به معنای مانع شدن<ref>ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref> و سوم به معنای وسیله بازداشتن<ref>ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود.</ref>. با این وجود واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.</ref>.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص۱۴.</ref>


[[عصمت پیامبر]] و اینکه [[خداوند]] [[ساحت]] [[پیامبر]] [[برگزیده]] خودش را منزه می‌داند که تحت تأثیر [[هواهای نفسانی]] و [[عواطف]] [[خویشاوندی]] در امر [[دریافت وحی]] و [[ابلاغ]] آن و [[تبلیغ رسالت الهی]] حرکتی انجام دهد. این نکته نیز قابل توجه است که یکی از نسبت‌های ناروا که [[مشرکان]] و [[کفار]] به [[پیغمبر]] گرامی [[اسلام]]{{صل}} می‌دادند این بود که او [[اجر رسالت]] خود را [[مودت]] خویشاوندانش شمرده، و این را بر [[خدا]] [[دروغ]] بسته است (به تناسب [[آیه]] ۲۳ [[شوری]]) و [[آیه]] فوق (۲۴) این نسبت را نیز [[نفی]] می‌کند ولی با این حال مفهوم [[آیه]] منحصر در این معنی نیست، زیرا طبق [[آیات]] دیگر [[قرآن]] [[دشمنان]] [[پیامبر]]{{صل}} این [[تهمت]] را درباره کل [[قرآن]] و [[وحی]] به [[ساحت]] [[قدس]] [[پیامبر]]{{صل}} می‌بستند.
==== اصطلاح قرآنی ====
برغم آنکه متکلمان [[شیعه]] دست کم دو معنای لطف بودن و ملکه بودن را برای [[عصمت]] در اصطلاح کلامی ارائه کرده‌اند<ref>برخی معتقدند [[عصمت]] از ناحیه [[خداوند متعال]]، همان [[توفیق]] و [[لطف]] او برای حجت‌های اوست. ر.ک: محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص128؛ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج1، ص50؛ برخی دیگر نیز معتقدند [[عصمت]] ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص369؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص55؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص494.</ref>؛ لکن با توجه به آنکه واژه [[عصمت]] و بسیاری از مشتقات آن در [[قرآن کریم]] نیامده است از این رو نمی‌توان به بیان دقیق معنای اصطلاح [[قرآنی]] این واژه پرداخت. آری تنها برخی مشتقات این واژه در قرآن کریم ذکر شده که با نگاهی کلی به کاربردهای آنها در [[قرآن کریم]] و مقایسه آنها با معنای لغوی و [[عرفی]] عصمت، می‌توان در همه موارد، واژه عصمت و مشتقات آن را به مفهوم کلی بازدارندگی و نگه داشتن از چیزی یا کسی بازگرداند.


==[[عصمت پیامبر]] با [[عنایت خداوند]]==
با این حال می‌توان از برخی [[آیات]] دیگر معنای [[مصونیت انبیا]] و [[ائمه]] از [[ارتکاب گناهان]]، نسیان، [[خطا]] و... را برداشت نمود که چیزی شبیه معنای اصطلاحی این واژه در کتب [[کلامی]] و [[حدیثی]] است<ref>چه اینکه عصمت در اصطلاح [[متکلمان]] و نیز در اصطلاح [[روایات]]، [[نیروی درونی]] [[حفاظت از گناه]] و [[مصونیت از اشتباه]] است که مایه [[اعتماد]] و [[اطمینان]] [[پیروان]] به [[درستی]] گفته‌ها و [[اعمال]] [[پیامبر]]، [[امام]] و انطباق آنها با [[دین حق]] و [[دین]] خداست و چون ائمه به خاطر قابلیت و [[لطف الهی]] می‌‌توانند چنین نیرویی را داشته باشند و از هر خطا و [[گناه]] مصون بمانند به ایشان [[معصوم]] می‌گویند. ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۳۵۹ - ۳۶۲.</ref>.
#{{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
#{{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَى * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى *... فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى}}<ref>«سوگند به ستاره چون فرو افتد؛ * که همنشین شما گمراه و بیراه نیست * و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود *... پس (خداوند) به بنده خود وحی کرد، آنچه وحی کرد * دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت» سوره نجم، آیه ۱-۵ و ۱۰-۱۱.</ref>. '''نکته''': از این بخش [[آیات]] استفاده می‌شود که نفس [[پیامبر]]{{صل}} بدون [[تأیید]] و [[فضل الهی]]، به هیچ‌وجه از [[اشتباه]] و [[سهو]] و [[خطا]] در [[امان]] نیست. [[فضل]] و [[رحمت خاص الهی]] بر [[پیامبر]]، موجب [[عصمت]] و [[مصونیت]] وی ازخطا و [[لغزش]] است {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ}} و [[عنایت خاص]] و [[حفظ]] و نگهداری [[خدا]]، عامل [[عصمت]] و [[مصونیت]] از [[انحراف]] [[پیامبر]]: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}.


==[[عصمت]] از طریق [[شاهد]] بودن [[نبی]]==
چراکه در برخی آیات قرآن کریم، واژه‌های دیگری به کار رفته که متضمن اجتناب برگزیدگان الهی از انواع معاصی، خطا و نسیان هستند که به لحاظ معنایی، نزدیک به واژه [[عصمت]] بوده و گاه با آن مرادفند. از این رو در بسیاری از اوقات به جای واژه [[عصمت]] به کار گرفته شده و از آنها معنایی اعم یا اخص اراده می‌گردد.
*یکی از [[دلایل]] [[عصمت پیامبر در قرآن]] حضور و [[شهود]] [[پیامبر]] بر [[مردم]] است. این معنا به این [[دلیل]] دلالت بر [[عصمت]] دارد که [[شاهد]] الگوی [[جامعه]] است و [[الگو]] نمی‌تواند [[گناهکار]] و [[خطاکار]] باشد، و الا نمی‌تواند [[شاهد]] باشد. چنان‌که در برخی از [[آیات]] [[خداوند]] [[پیامبر]]{{صل}} را به عنوان [[شهید]] و [[شاهد]] بر این [[امّت]] معرفی کرده، امتی که خود بر [[امت]] گذشته [[شاهد]] بوده است: و چون این [[امت وسط]] و [[عدل]] است، لذا هر دو طرف [[افراط و تفریط]] باید با آن سنجش شود، پس به همین [[دلیل]] [[شهید]] بر سایر [[مردم]] هم که در دو طرف قرار دارند.
#{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا}}<ref>«و بدین گونه شما را امّتی میانه کرده‌ایم تا گواه بر مردم باشید و پیامبر بر شما گواه باشد» سوره بقره، آیه ۱۴۳.</ref>. '''نکته''': “و همچنین [[مسلمانان]] را به [[آیین اسلام]] [[هدایت]] کردیم و به [[اخلاق]] [[معتدل]] و [[سیرت]] [[نیکو]] بیاراستیم تا [[گواه]] [[مردم]] باشید چنان‌که [[پیامبر]] را [[گواه]] شما کردیم. و چون [[رسول]] [[اسلام]]{{صل}} مثل اعلای این [[امت]] است، لذا او [[شهید]] و [[معصوم]] بر [[امت]] است، و افراد [[امت]] باید کارهای خود را با او بسنجند، و او میزانی است که حال آحاد و تک تک [[امت]] با آن وزن می‌شود، و [[امت]] میزانی است که حال سایر [[امت‌ها]] با آن وزن می‌شود. اگر مبرای از [[خطا]] نباشد، نمی‌تواند [[میزان]] و مثل اعلا باشد و [[مردم]] کارهای خود را با او بسنجند”.
#{{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلَاءِ شَهِيدًا}}<ref>«پس آن هنگام که از هر امّتی گواهی آوریم و تو را (نیز) بر آنان، گواه گیریم (حالشان) چگونه خواهد بود؟» سوره نساء، آیه ۴۱.</ref>.
#{{متن قرآن|وَكُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيدًا مَا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمَّا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَأَنْتَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ}}<ref>«و تا در میان ایشان به‌سر می‌بردم بر آنها گواه بودم و چون مرا (نزد خود) فرا بردی تو خود مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی» سوره مائده، آیه ۱۱۷.</ref>
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم؛» سوره احزاب، آیه ۴۵.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیم‌دهنده فرستاده‌ایم» سوره احزاب، آیه ۴۵.</ref>
#{{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَا إِلَيْكُمْ رَسُولًا شَاهِدًا عَلَيْكُمْ كَمَا أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا}}<ref>«ما به سویتان پیامبری که گواه بر شماست فرستاده‌ایم چنان که به سوی فرعون پیامبری فرستادیم» سوره مزمل، آیه ۱۵.</ref>. ای [[پیامبر]]! ما تو را به عنوان [[شاهد]] و [[گواه]] فرستادیم {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا}} او از یکسو [[گواه]] [[اعمال امت]] است، چرا که [[اعمال]] آنها را می‌بیند و از سوی دیگر [[شاهد]] و [[گواه]] بر [[انبیای پیشین]] است که آنها خود [[گواه]] [[امت]] خویش بودند و از سوی سوم وجود تو با اوصاف و اخلاقت، [[الگو]] و با برنامه‌های سازنده‌، با سوابق درخشان و با عملکرد [[نیک]] [[شاهد]] و [[گواه]] بر [[حقانیت]] [[مکتب]]، و [[شاهد]] و [[گواه]] بر [[عظمت]] و [[قدرت پروردگار]] است.


==[[عصمت]] با توجه به [[حجت]] و [[اسوه]] بودن [[پیامبر]]==
==== واژگان معادل ====
#{{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[مترادف‌های واژه عصمت چیست؟ (پرسش)| مترادف‌های واژه عصمت چیست؟]]'''{{پایان}}
#{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد می‌کند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. '''نکته''': [[دلیل]] بر این که این [[آیه]] دلالت بر [[عصمت]] می‌کند، این است که [[خداوند]] می‌فرماید: “تا آن‌که پس از فرستادن این‌همه [[پیامبران]]، [[مردم]] را بر [[خدا]] حجتی نباشد”. [[پیامبران]] با [[قول و فعل]] خود [[مردم]] را راهنمای می‌کنند، حال اگر قول آنان خطایی و متخذ از [[هوا و هوس]] باشد، یا به [[خطا]] امری را که واقع نیست، واقع نما کنند، دیگر [[حجت خدا]] بر [[خلق]] تمام نشده است. نکته دیگر: در بیان [[اسوه]] بودن [[پیامبر]] است که می‌فرماید: “همانا برای شما [[رسول خدا]] الگوی خوبی است”. اگر الگوی خوبی باشد، نباید به [[گناه]] [[آلوده]] بشود و گرنه نمی‌تواند [[الگو]] باشد. [[الگو]] آن وقتی [[اسوه]] است که مبرای از [[خطا]] و [[عصیان]] باشد.
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
در کنار واژه [[عصمت]]، واژه‌های دیگری هم هستند که به لحاظ معنایی، نزدیک به واژه [[عصمت]] بوده و گاه با آن مرادفند. از این رو در بسیاری اوقات به جای واژه [[عصمت]] به کار گرفته شده و از آنها معنایی اعم یا اخص اراده می‌گردد. حال آنکه مخاطب محدوده دیگری از معنا را تصور می‌کند؛ به همین سبب بازشناسی این [[مفاهیم]] و حوزه‌های هر یک می‌تواند مکمل مناسبی در مبحث تبیین مفهوم [[عصمت]] باشد.
# '''[[اخلاص]]''': واژه مخلَص در اصطلاح [[قرآنی]] بر کسی اطلاق می‌شود که [[برگزیده]] خداست برای خالص‌سازی یا برگزیده اوست برای [[خالص]] کننده‌ای که آن ذکر [[آخرت]] باشد: {{عربی|اخلصناهم بخالصة ذكرى الدار}}: مخلصین کسانی هستند که [[شیطان]] در آنها هیچ نفوذی ندارد.
# '''[[اصطفاء]]''': [[خداوند]] از [[انبیای الهی]] به «مصطفَوْن» یاد کرده است؛ یعنی کسانی که [[برگزیدگان]] ویژه الهی‌اند. خداوند از این واژه برای [[گزینش]] [[رسولان]] ویژه خود مانند [[ابراهیم]]، [[آدم]]، نوح و [[موسی]] یا اولیای خاص خود مانند [[مریم]] که دارای ویژگی انحصاری بودند، استفاده کرده است.
# '''[[اجتباء]]''': این تعبیر همانند اصطفا به معنای گزینشِ ویژه [[الهی]]، در خصوص [[انبیا]] و [[اوصیا]] آمده است: {{متن قرآن|ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى}}<ref>«سپس پروردگارش او را برگزید و او را بخشود و راهنمایی کرد» سوره طه، آیه ۱۲۲.</ref> و نیز آیۀ {{متن قرآن|وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ}}<ref>«اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.</ref>. درباره [[یونس]]، [[لوط]] و [[یسع]] این [[آیه]] به کار رفته است: {{متن قرآن|وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم» سوره انعام، آیه ۸۷.</ref>. درباره [[حضرت یوسف]]{{ع}} و گزینش او برای [[رسالت]] و اعطای تعبیر خواب به او این‌گونه می‌فرماید: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ}}<ref>«و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد» سوره یوسف، آیه ۶.</ref>. همچنین درباره [[حضرت یونس]] چنین تعبیری دارد: {{متن قرآن|فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«اما پروردگارش او را برگزید و او را از شایستگان کرد» سوره قلم، آیه ۵۰.</ref>.
# '''[[اختیار]]''': گزینش و [[انتخاب]] عده‌ای به عنوان [[رسول]] و [[وصی]] گاه با لفظ اختیار آمده است: {{متن قرآن|وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى}}<ref>«و من تو را برگزیده‌ام پس به آنچه وحی می‌شود گوش فرا ده» سوره طه، آیه ۱۳.</ref>. ادعای ما این نیست که این الفاظ دقیقاً از نظر [[معنوی]] معادل [[عصمت]] باشند؛ اما مساوقت و ملازمت در مصداق یا جایگزینی در مقام اخذ [[بدیل]] چه بسا در مورد این الفاظ گفته شده با عصمت صورت می‌گیرد که اگر کسی در پژوهش خود به دنبال مفهوم [[دینی]] عصمت باشد، خوب است این واژه‌ها را نیز بررسی کند.
# '''نزاهت''': این تعبیر معادل مفهوم عصمت نیز آمده است؛ حتی بعضی از [[دانشمندان اسلامی]] به جای تعبیر عصمت و عصمةالانبیاء از [[تنزیه]] و [[تنزیه الانبیاء]] استفاده می‌کنند؛ همان طورکه در کتاب تنزیه الانبیاء اثر سیدِ [[مرتضی]]، چنین امری [[مشاهده]] می‌شود<ref>ر.ک: محمدحسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۴۵۶. ایشان از پنج کتاب تحت این عنوان از نویسندگان شیعی نام می‌برد که برای اثبات عصمت پیامبران و ائمه{{عم}} نگاشته شده‌اند.</ref>. بعضی از عالمان [[اهل سنت]] به جای تعبیر عصمت تنها از واژه «تنزیه» استفاده می‌کنند<ref>ر.ک: ابوحنیفه، الفقه الاکبر.</ref>. در [[ادعیه]] و [[زیارات]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز معمولاً در کنار واژه عصمت کلمه تنزیه نیز به کار رفته است. گرچه در [[قرآن]] از کلمه تنزیه و مشتقات آن استفاده شده است، تعبیر {{متن حدیث|الْمَعْصُومِ مِنَ الْخَلَلِ... الْمُنَزَّهِ مِنَ الرَّيْبِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷.</ref> در [[زیارت]] [[حضرت امیر]]{{ع}} و نیز در [[زیارت جامعه]] {{متن حدیث|الْمَعْصُومِ مِنْ كُلِّ خَطَإٍ وَ زَلَلٍ، الْمُنَزَّهِ مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ خَطَلٍ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۰؛ ج۹۹، ص۱۷۸.</ref> و نیز {{متن حدیث|الْمُنَزَّهِ عَنِ الْمَآثِمِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۹۱.</ref> آمده است.
# '''تطهیر''': افزون بر [[آیه تطهیر]] در قرآن که برای عصمت از یک نوع [[پاک]] کردن مخصوص توسط [[خداوند]] یاد کرده است، همانند تنزیه، در بسیاری از [[روایات]] تعبیر مطهّر و مطهّرون مرادف با [[معصوم]] و معصومون آمده است. تعابیر {{متن حدیث|الْمُطَهَّرِ مِنَ الْعَيْبِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷.</ref>، {{متن حدیث|الْمُطَهَّرِ مِنَ الْمَظَالِمِ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۲، ص۳۸۵.</ref> و {{متن حدیث|الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۸.</ref> در مورد [[معصومان]] بارها نقل شده است. تعبیر [[ائمه اطهار]] به جای [[امامان معصوم]] در عرف متشرعه بسیار شایع است.
# '''[[صدق]]، [[امانت]]، [[تبلیغ]]، فطانت''': برخی نویسندگان [[اهل سنت]] به جای اصطلاح عصمت در مورد [[صفات پیامبران]] چهار ویژگی صدق، امانت، تبلیغ و فطانت را به عنوان [[صفت پیامبر]] یاد کرده‌اند و در توضیح آنها گفته‌اند: «صدق»، مطابقت خبر با واقع است؛ یعنی هر خبری که [[پیامبر]] می‌دهد چه از ناحیه خود و چه از ناحیه [[خداوند]]، محال است [[کذب]] در آن راه داشته باشد. «امانت» به این است که خداوند ظاهر و [[باطن]] [[پیامبران]] را از [[گناه]] [[حفظ]] می‌کند؛ هم [[گناهان]] اعضا و جوارحی مانند دزدی، [[زنا]] و هم گناهان [[قلبی]] و [[اخلاقی]] مانند [[حسد]]، [[کبر]] و [[ریا]]. «تبلیغ» این است که آنچه را که خداوند به [[انبیا]] [[فرمان]] [[ابلاغ]] داده است با بیانی روشن و واضح برای [[مردم]] بیان کنند. «فطانت» یعنی اینکه پیامبران دارای [[قدرت]] فهم بسیار بالایی بوده، [[توانایی]] قابل توجهی برای [[استدلال]] و [[احتجاج]] در مقابل شبهه‌های مخالفان دارند<ref>احمد مجازی السقا، البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷ - ۲۸.</ref>.


==[[عصمت]] به [[دلیل]] [[اسوه]] بودن و [[لزوم]] [[اطاعت از پیامبر]]==
بعضی دیگر تنها صفت دوم یعنی امانت را معادل عصمت گرفته‌اند<ref>حسن ایّوب، تبسیط العقاید الاسلامیه، ص۱۲۳؛ عبارت او چنین است: {{عربی|يَجِبُ لِلرُّسُلِ عَلَيْهِمُ الصَّلاَةُ وَ السَّلَامُ الأمَانَةُ وَ هِيَ الْعِصْمَةُ}}.</ref>. امامیه صفت فطانت که همان جودت و خوش فهمی و [[ادراک]] [[قوی]] و سریع باشد، را از [[صفات انبیا]] برشمرده‌اند با این حال که نمی‌توان آن را مرادف عصمت تلقی کرد.
[[دلیل عصمت]] از [[وجوب اطاعت]] استفاده می‌شود، زیرا اگر [[پیامبر]] هر کاری انجام داد، [[سیره]] و روش عملی او [[حجت]] است. و [[پیامبر]] اگر [[خطا]] کند، با [[وجوب اطاعت]] سازگار نیست، لذا باید مبرا از [[خطا]] باشد. این مسئله شامل آیاتی می‌شود که [[محبت]] [[رسول]] را [[محبت خدا]] دانسته و یا از سوی [[خدا]] امر شده که آن‌چه [[پیامبر]] بگوید [[خدا]] گفته است که با [[خطا]] و [[نسیان]] و [[گناه]] [[پیامبر]] ناسازگار می‌شود.
#{{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْكَافِرِينَ}}<ref>«بگو از خداوند و پیامبر فرمان برید و اگر پشت کردند (بدانند که) بی‌گمان خداوند کافران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ}}<ref>«و از خداوند و فرستاده (او) پیروی کنید باشد که بر شما بخشایش آورند» سوره آل عمران، آیه ۱۳۲.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیام‌رسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.</ref>
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند و پیامبر او فرمان برید و در حالی که سخن او را می‌شنوید از او رو مگردانید» سوره انفال، آیه ۲۰.</ref>.
#{{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهاده‌اند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهاده‌اند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب می‌شوید و بر (عهده) پیامبر جز پیام‌رسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>
#{{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا}}<ref>«و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.</ref>
#{{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>


'''نکته''': در این [[آیات]] آمده “اطاعت کنید [[خدا]] و [[رسول]] را”. [[پیروی]] از [[رسول]] با فرض [[گناه]] و [[خطا]] ناسازگار است. چون در صورت [[خطا]] [[مردم]] آن را به معنای درست آن می‌گیرند و خود باعث خطاهای بی‌شمار می‌گردد، پس باید [[پیامبر]] [[خطا]] و [[گناه]] نکند تا [[پیروی]] از او در کنار [[پیروی]] از [[خدا]] الزامی باشد. در [[آیه]] بعد می‌گوید: “بگو اگر شما [[خدا]] را [[دوست]] می‌دارید، مرا [[پیروی]] کنید تا [[خداوند]] شما را [[دوست]] بدارد”. یا در [[آیه]] سوم می‌گوید: “آنچه را که [[رسول]] بر شما آورد بگیرید و آن‌چه را که از او [[نهی]] کرده دست بردارید”. یا باز می‌فرماید: “آنان کسانی بودند که [[خدا]] خود آنان را [[هدایت]] کرد پس از راه آنان [[پیروی]] کن”.
اما «امانت» بنا بر معنایی که ذکر شد، به معنای عصمت بوده و دست کم عصمت از گناه را شامل می‌شود؛ [[امین]] به عنوان یکی از صفات [[فرشتگان الهی]] مانند [[جبرئیل]] و [[روح]] که واسطه نزول [[وحی]] بر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} هستند، اطلاق شده است<ref>{{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ}} «که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳.</ref> و در مورد [[انبیای الهی]] مانند [[لوط]]، [[موسی]]، [[هود]]، نوح، [[صالح]] و [[شعیب]] با تعبیر {{متن قرآن|إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ}}<ref>«من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷، ۱۲۵، ۱۴۲، ۱۶۲ و۱۷۸؛ سوره دخان، آیه ۱۸.</ref> آمده است. در همه این موارد همواره با کلمه [[رسول]] در کنار هم آمده است.


==[[عصمت]] بدلیل [[برگزیده]] و منتخب بودن [[پیامبران]] (مصطفا و مرتضا و مجتبا بودن)==
در تمام این موارد اگر امین افاده معنای [[عصمت]] را داشته باشد، عصمت در مقام اخذ و بازخوانی [[وحی]] را بیشتر از عصمت از [[گناه]] ایفاد می‌کند؛ گرچه رساندن عصمت مطلقه نیز مشکلی ایجاد نمی‌کند.
از مفاهیم مرتبط با [[عصمت]] اصطفا، ارتضی و انعم است که [[خداوند]] در [[برگزیدن]] از میان [[انسان‌ها]] و [[رضایت]] داشتن و دادن [[نعمت]] به آنان یاد کرده است. باید [[دلیل]] اصطفا و ارتضی مشخص شود که چه ویژگی را بیان می‌کند.
#{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref>.
#{{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند * جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد * تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.</ref>.
#{{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَمِمَّنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ وَمِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْرَائِيلَ وَمِمَّنْ هَدَيْنَا وَاجْتَبَيْنَا إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُ الرَّحْمَنِ خَرُّوا سُجَّدًا وَبُكِيًّا}}<ref>«آنان کسانی از پیامبرانند از فرزندان آدم که خداوند به آنان نعمت بخشیده است و از (فرزندان) آن کسانند که با نوح (در کشتی) برداشتیم و از فرزندان ابراهیم و اسرائیل‌اند و از آنانند که رهیاب کردیم و برگزیدیم؛ چون بر آنان آیات (خداوند) بخشنده خوانده می‌شد سجده‌کنان و گریان به خاک می‌افتادند» سوره مریم، آیه ۵۸.</ref>.


'''نکته''': از [[ادله]] بر [[عصمت]] مصطفا و مرتضا و مجتبا و [[منعم]] بودن [[پیامبران]] خاص متفاوت از نعمت‌های عام است. این سه صفت عالی برای [[پیامبران]] نکته مهم [[اثبات عصمت]] است؛ زیرا اگر آنان مانند انسان‌های معمولی بودند، [[دلیل]] بر [[انتخاب]] و [[رضایت]] دادن بر [[القای وحی]] نبود. به همه [[مردم]] [[وحی]] می‌شد. این که از میان [[مردم]] تنها عده‌ای [[انتخاب]] می‌شوند، و به آنان [[نعمت]] ویژه داده می‌شود، باید دارای ویژگی خاص برای قبول [[وحی]] و ایجاد [[اعتماد]] و تأثیرگذاری باشند، لذا می‌فرماید: “همانا [[خداوند]] [[آدم]] و [[نوح]] و [[آل ابراهیم]] و آل‌عمران را بر تمام عالمیان برگزید”. همچنین [[خداوند]] “دانای [[نهان]] است و کسی بر [[عالم غیب]] او [[آگاه]] نیست، جز [[پیامبری]] که از او [[خشنود]] باشد، که (در این‌صورت) برای او از پیش‌رو و پشت‌سرش نگاهبانانی برخواهد گماشت، تا معلوم بدارد که پیام‌های [[پروردگار]] خود را می‌فرستند، (تا بداند که آن [[رسولان]] پیام‌های [[پروردگار]] خود را رسانیده‌اند) و [[خدا]] به آن‌چه نزد ایشان است احاطه دارد و هر چیزی را به عدد شماره کرده است”. همچنین [[پیامبران]] مجتبا و [[برگزیده]] بودن است: “آنان کسانی از [[پیامبران]] بودند که [[خداوند]] بر ایشان [[نعمت]] ارزانی داشت، از [[فرزندان آدم]] بودند و از کسانی که همراه [[نوح]] [بر کشتی] سوار کردیم و از [[فرزندان]] [[ابراهیم]] و [[اسرائیل]] و از کسانی که [آنان را] [[هدایت]] نمودیم و برگزیدیم [و] هرگاه [[آیات]] [خدای] رحمان برایشان خوانده می‌شد، سجده‌کنان و گریان بر [[خاک]] می‌افتادند”.
البته «امین» در کنار کلمه «[[قوی]]» و «مکین» به عنوان صفت یوسف<ref>{{متن قرآن|إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ}} «بی‌گمان تو امروز نزد ما بلند جایگاهی امینی» سوره یوسف، آیه ۵۴.</ref> و [[آصف بن برخیا]]<ref>{{متن قرآن|وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ}} «و من در این کار بسی توانمند درستکارم» سوره نمل، آیه ۳۹.</ref> (آورنده [[تخت بلقیس]] از [[صنعا]] به [[بیت المقدس]] در یک چشم به هم زدن) و نیز [[حضرت موسی]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ}} «بی‌گمان بهترین کسی که (می‌توانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.</ref> به عنوان استیجار برای شعیب در [[قرآن]] آمده است که در این موارد شاید معنای [[عرفی]] آن یعنی مورد اعتمادبودن مراد باشد تا [[معنای معصوم]].


==[[عصمت]] به [[دلیل]] [[مطیع]] [[فرامین الهی]] بودن [[پیامبران]]==
در مورد [[صدق]] نیز می‌توان گفت صفت [[صدّیق]] در مورد بعضی از [[انبیا]] و [[اولیا]] مانند [[ابراهیم]]<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref>، [[حضرت مریم]]<ref>{{متن قرآن|وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ}} «و مادر او زنی بسیار راستکردار بود» سوره مائده، آیه ۷۵.</ref>، [[ادریس]]<ref>{{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}} «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref> و یوسف<ref>{{متن قرآن|يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ}} «یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.</ref> در [[قرآن]] آمده است؛ اما آیا این کلمه می‌تواند دقیقاً مرادف [[مطهّر]] و مخلّص یا [[معصوم]] باشد که نشان‌دهنده [[افاضه]] موهبتی [[الهی]] از سوی [[خداوند]] به [[معصومان]] باشد، جای [[شک]] باقی است.
از دیگر [[ادله]] [[عصمت پیامبران]]، آن دسته از آیاتی است که [[خدا]] در اوصاف آنان [[مطیع]] و [[گوش به فرمان]] بودن را به تعبیرهای مستقیم و یا غیرمستقیم بیان می‌کند.
#{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا بَيِّنَاتٍ قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافرمانی کنم از عذاب روزی سترگ می‌هراسم» سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>.
'''نکته''': “ما هیچ [[پیامبری]] را نفرستادیم مگر آن‌که به [[دستور خداوند]] از او اطاعت‌کنند”. چنان‌که باز می‌فرماید: و چون [[آیات]] روشنِ ما بر آنان خوانده شود، آنان که به [[دیدار]] ما [[امید]] ندارند می‌گویند: “قرآن دیگری جز این بیاور، یا آن را عوض کن”. بگو: مرا نرسد که آن را از پیش خود عوض کنم. جز آن‌چه را که به من [[وحی]] می‌شود [[پیروی]] نمی‌کنم. اگر پروردگارم را [[نافرمانی]] کنم، از [[عذاب]] روزی بزرگ می‌ترسم”.


==[[هشدارها]] به [[پیامبر]] [[دلیل]] بر [[عصمت]]==
نظیر ادعایی که در مورد کلمه [[امین]] و [[صدیق]] شده است، می‌تواند در مورد کلمه «[[شهید]]» به معنای [[گواه]] بر [[اعمال]] [[بندگان]] یا کلمه «[[حجّت]]» نیز صورت بگیرد. اما در مورد کلمه [[تبلیغ]] به معنای اینکه [[پیامبر]]، [[مأمور]] [[ابلاغ]] [[فرامین خدا]] به [[خلق]] خداست و اگر مخاطب [[وحی]] و خطاب الهی [[مردم]] باشند، باز این کلمه هم مفید معنایی در ردیف یکی از مراتب عصمت یعنی [[عصمت]] در اخذ و بازخوانی وحی خواهد بود، گرچه تبلیغ [[رسالات]] الهی یکی از [[وظایف]] اصلی [[پیامبران]] و عالمان ربانی تلقی شده است<ref>{{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ}} «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref>.<ref>[[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|اندیشه کلامی عصمت]] ص ۱۴۹-۱۵۷.</ref>.<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]]، ص ۵۸-۷۳.</ref>
منظور آن دسته از آیاتی است که به [[پیامبر]] هشدار داده شده که معنای آن [[هشدارها]] و یا حتی توبیخ‌ها این نبوده که [[پیامبر]] خلافی انجام داده، بلکه به این معناست که از [[گناه]] و یا عمل ناروا و غیر مناسب با [[شخصیت پیامبر]] [[پیشگیری]] کرده و با هشدار از ارتکاب آن جلوگیری کرده است.
#{{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا}}<ref>«ما این کتاب (آسمانی) را بر تو، به حق فرو فرستاده‌ایم تا در میان مردم بدانچه خداوند به تو نمایانده است داوری کنی و طرفدار خائنان مباش» سوره نساء، آیه ۱۰۵.</ref>.
#{{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}}<ref>«و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد تا آنکه از آیین آنها پیروی کنی. بگو تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و اگر تو پس از دانشی که بدان دست یافته‌ای از خواسته‌های آنان پیروی کنی از سوی خداوند هیچ یار و یاوری نخواهی داشت» سوره بقره، آیه ۱۲۰.</ref>.
#{{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّكَ إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«و اگر تو پس از (وحی و) دانشی که به تو رسیده است، از خواست آنان پیروی کنی، در آن صورت بی‌گمان از ستمکارانی» سوره بقره، آیه ۱۴۵.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا * وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}}<ref>«و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بی‌گمان دوست می‌گرفتند * و اگر ما تو را پابرجا نمی‌داشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۳-۷۴.</ref>.


'''نکات''':
== پیشینه عصمت در قرآن ==
#هشدار از این که {{متن قرآن|وَلَا تَكُنْ لِلْخَائِنِينَ خَصِيمًا}} [[پیامبر]] به نفع خیانتکاران به [[خصومت]] برخیزد، نکته‌ای است که در [[آیه]] نخست می‌دهد: “ما به سوی تو [[قرآن]] را به [[حق]] فرستادیم تا به آن‌چه [[خدا]] به [[وحی]] خود بر تو پدید آرد میان [[مردم]] [[حکم]] کنی و نباید به نفع خیانتکاران به [[خصومت]] بر خیزی”؛
هر چند واژه عصمت و بسیاری از مشتقات آن در قرآن کریم نیامده اما صفت [[عصمت]] به مفهوم عام آن با قطع‌نظر از موصوفش که کتاب باشد یا [[ملائکه]] یا [[پیامبران]]، در [[قرآن]] مطرح شده است:
#و نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ}} در مقابل یهودیانی و مسیحیانی که تلاش می‌کنند و بسا ممکن است که [[پیامبر]] در جهت [[رضایت]] آنان گام بردارد، لذا می‌گوید: و هرگز [[یهودیان]] و ترسایان از تو [[راضی]] نمی‌شوند، مگر از [[کیش]] آنان [[پیروی]] کنی. بگو: “در [[حقیقت]]، تنها هدایتِ خداست که [[هدایت]] [واقعی] است”. و چنان‌چه پس از آن [[علمی]] که تو را حاصل شد، باز از هوس‌های آنان [[پیروی]] کنی، در برابر [[خدا]] [[سرور]] و [[یاوری]] نخواهی داشت؛
# {{متن قرآن|لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref>؛ این [[آیه]] درباره [[عصمت فرشتگان]] است و شاید عبارتی واضح‌تر از {{متن قرآن|لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ}} درباره عصمت پیدا نشود که با عموم و اطلاقش دلالت بر [[عصمت ملائکه]] دارد.
#تفاوت [[آیه]] دوم که می‌گفت: {{متن قرآن|مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ}} با سوم این است که در [[آیه]] سوم می‌گوید اگر از هواهای آنان [[پیروی]] کنی: {{متن قرآن|إِذًا لَمِنَ الظَّالِمِينَ}} و اگر هر گونه معجزه‌ای برای [[اهل کتاب]] بیاوری [باز] [[قبله]] تو را [[پیروی]] نمی‌کنند، و تو [نیز] پیرو [[قبله]] آنان نیستی، و خود آنان پیرو [[قبله]] یکدیگر نیستند، و پس از [[علمی]] که تو را [حاصل] آمده، اگر از هوس‌های ایشان [[پیروی]] کنی، در آن صورت جدّاً از [[ستمکاران]] خواهی بود؛
# {{متن قرآن|وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ}}<ref>«آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>؛ این آیه درباره عصمت [[حضرت یوسف]] {{ع}} است.
# [[عنایت خاص]] و [[حفظ]] و نگهداری [[خدا]]، عامل [[عصمت]] و [[مصونیت]] از [[انحراف]] [[پیامبر]]: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا}} زیرا در این [[آیه]] به طوری که از سیاق بر می‌آید {{متن قرآن|ثَبَّتْنَاكَ}} به معنای [[عصمت]] و [[حفظ]] [[الهی]] است و اگر جواب لولا را خود [[رکون]] قرار نداده و نفرمود “ترکن” بلکه نزدیک شدن به [[رکون]] را قرار داده و فرمود: {{متن قرآن|لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ}} برای این بوده که با در نظر داشتن اینکه [[رکون]] به معنای کم‌ترین میل است، دلالت می‌کند بر اینکه [[رسول خدا]]{{صل}} میل به [[کفار]] که نکرد، سهل است؛ بلکه نزدیک به میل آنان هم نشد، و اینکه فرمود {{متن قرآن|إِلَيْهِمْ}} و در [[اجابت]] خواسته‌های آنان [[رکون]] را به [[مشرکین]] نسبت داد، تا این معنا را تأکید کند. و معنای [[آیه]] این است: اگر ما با [[عصمت]] خود تو را [[پایداری]] نمی‌دادیم، نزدیک می‌شدی به اینکه به سوی آنان اندکی میل کنی، لیکن ما تو را [[استوار]] ساختیم، و در نتیجه به آنان کم‌ترین میلی نکردی تا چه رسد به اینکه به آنان پاسخ مثبت بدهی، پس [[رسول خدا]]{{صل}} ایشان را [[اجابت]] نکرد و ذره‌ای میل به ایشان هم ننمود و نه نزدیک بود میل کند<ref>ترجمه المیزان، ج۱۳، ص۲۳۸.</ref>. نکته این [[آیه]] این است که [[خدا]] [[پیشگیری]] می‌کند، می‌آموزاند و طرح [[نگرانی]] می‌کند و به دیگران خبر می‌دهد که [[پیامبر]] چنین بود و ما چنین کردیم.
# {{متن قرآن|وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref>. ؛ این آیه گفتار [[پیامبر]] عظیم‌الشأن را با حصری که از نکره در سیاق [[نفی]] و استثناء فهمیده می‌شود [[معصوم]] از هر سخن [[باطل]] و [[نفسانی]] و گناه‌آلود معرفی می‌کند.
# {{متن قرآن|قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ}}<ref>«بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.</ref>؛ این آیه [[پیروی]] مطلق از [[پیامبر]] را نتیجه [[دوست داشتن]] [[خداوند]] و شرط [[محبوب]] شدن در نزد خداوند دانسته است و معلوم است که اگر پیامبر در مواردی [[گناه]] کند تبعیت از پیامبر در آن موارد سبب [[نزدیکی به خداوند]] نمی‌شود، زیرا گناه مبغوض خداوند است و در نتیجه به اطلاق و عموم آیه خلل وارد می‌شود.
# {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>؛ این [[آیه]] درباره معصوم ماندن [[پیامبر]] از [[اضلال]] دیگران و ضرر آنهاست.
# {{متن قرآن|إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«که بی‌گمان تو بر راهی راست هستی» سوره زخرف، آیه ۴۳.</ref>؛ {{متن قرآن|لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ}}<ref>«که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟ * و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟» سوره یس، آیه ۶۰-۶۱.</ref>؛ {{متن قرآن|لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و همگان را از راه به در خواهم برد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۰.</ref>؛ {{متن قرآن|إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ}}<ref>«که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.</ref>. این [[آیات]] می‌فهمانند [[اطاعت خداوند]] بر [[صراط مستقیم]] بودن است و پیامبر همیشه بر صراط مستقیم قرار دارد و از آن [[منحرف]] نمی‌شود و اطاعت [[شیطان]] [[گمراهی]] است و [[شیطان]] بر مخلصین و متوکلین [[سلطه]] ندارد و [[اهل بیت]] {{عم}} مصداق [[واقعی]] مخلصین و متوکلین می‌باشند. که عدم [[عصمت]] با [[روح]] این آیات سازگار نیست.
# {{متن قرآن|فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ}}<ref>«جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد * تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ}}<ref>«و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافر» سوره یونس، آیه ۱۵.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ}}<ref>«و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست، * دست راستش را می‌گرفتیم * سپس شاهرگش را می‌بریدیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۶.</ref>؛ {{متن قرآن|يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ}}<ref>«و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.</ref>. این [[آیات]] مربوط به [[عصمت پیامبر]] در دریافت و ابلاغ وحی است.
# {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref> و {{متن قرآن|وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ}}<ref>«و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت؛ آیا خداوند پیروزمندی دادستاننده نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۷.</ref>. این آیات [[انبیاء]] را [[هدایت]] شده [[الهی]] معرفی کرده و کسی را که [[خداوند]] هدایت کرده دیگری نمی‌تواند [[گمراه]] کند.
# {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ}}<ref>«بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ}}<ref>«در آن روز، آنان که کفر ورزیده‌اند و از پیامبر سرپیچی کرده‌اند دوست دارند کاش با خاک یکسان می‌شدند و هیچ سخنی را از خداوند پنهان نمی‌توانند داشت» سوره نساء، آیه ۴۲.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>. این [[آیات]] و آیات متعدد دیگر (بیش از ۲۰ [[آیه]]) بر [[اطاعت]] مطلق از [[پیامبر]]، [[اسوه حسنه]] بودن پیامبر، ارجاع دادن [[اختلافات]] و تنازعات به پیامبر، ناراحت نشدن از قضاوت‌ها و [[احکام]] پیامبر و... دلالت دارند و اطاعت نکردن از پیامبر را باعث پشیمانی در [[قیامت]] معرفی می‌کنند؛ که بی‌اعتقادی به [[عصمت]] با [[روح]] این آیات تناسب ندارد، زیرا با [[برهان]] [[خلف]] واضح است که اگر از پیامبر [[گناه]] صادر شود اطاعت از ایشان باعث نقض غرض [[فرستادن پیامبران]] و [[تشریع دین]] می‌شود و به عموم و اطلاق این آیات خلل وارد می‌شود.
# {{متن قرآن|إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. این دو مورد [[آیه تطهیر]] و [[آیه امامت]] هستند که یکی با [[نفی]]، رسیدن [[امامت]] به غیرمعصوم را نفی می‌کند و دیگری با [[اثبات]]، عصمت را برای [[اهل بیت]] {{عم}} [[ثابت]] می‌کند، و بارها در [[روایات]] و استدلالات [[متکلمین]] به این دو آیه برای [[اثبات عصمت اهل بیت]] {{عم}} [[استدلال]] شده است و کتاب‌ها و مقالات متعددی در این‌باره نوشته شده است. و با مراجعه به [[تفاسیر اهل سنت]] و [[شیعه]] و کتب [[روایی]] مشخص می‌شود که [[پیامبر]] {{صل}}، [[علی]] {{ع}} و [[فاطمه]] {{س}} و حسنین {{عم}} را به عنوان [[اهل بیت]] خود معرفی نمودند که دوازده نفر از [[صحابه]] مثل [[ابوسعید خدری]]، امّ‌سلمه، [[انس بن مالک]] و [[عایشه]] و هجده‌نفر از [[تابعین]] همچون [[حسن بصری]]، [[مجاهد]]، [[سدی]] و [[مقاتل بن سلیمان]] که همگی در قرن اول می‌زیسته‌اند این قضیه را نقل کرده‌اند، و [[دانشمندان]] [[رجس]] را به معنی [[شیطان]]، [[شرک]]، [[گناه]]، و [[بدی]] [[تفسیر]] کرده‌اند، و بارها خود [[ائمه]] {{عم}} به این [[آیه]] بر [[پاکی]] و [[طهارت]] خود [[استدلال]] کرده‌اند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۳۹ تا ۳۴۱؛ نفحات الأزهار، ج۲۰، ص۷۰ تا ۱۰۰.</ref>. فخررازی هم که به امام‌المشککین معروف است و عادت به ایجاد [[شک]] و [[شبهه]] در [[معارف دینی]] حتی در [[توحید]] دارد دلالت [[آیه امامت]] بر [[عصمت]] را پذیرفته و می‌گوید: «این آیه دلالت بر عصمت [[نبی]] دارد، زیرا وقتی که آیه می‌فرماید [[امامت]] ([[عهد]]) به [[ظالم]] نمی‌رسد، پس [[نبوت]] که مهم‌تر است قطعاً به ظالم نمی‌رسد و کسی که یک لحظه به [[خداوند]] [[کافر]] شده باشد شایستگی برای نبوت ندارد»<ref>تفسیر کبیر، ج۴، ص۴۲.</ref>. و همچنین درباره آیه دیگر می‌گوید: «این آیه دلالت دارد که [[انبیاء]] [[معصوم]] از [[معاصی]] و [[گناهان]] می‌باشند، زیرا آیه دلالت بر [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[پیامبران]] دارد، پس اگر آنها معصیتی را انجام دهند بر ما [[واجب]] است که در آن گناه به آنها [[اقتدا]] کنیم پس آن گناه بر ما واجب است و این محال است»<ref>تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۶۱.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص۲۱۲.</ref>
 
== [[گستره عصمت]] در [[قرآن]] ==
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[گستره عصمت معصومان مشتمل بر چه اموری است؟ (پرسش)| گستره عصمت معصومان مشتمل بر چه اموری است؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
گستره عصمت معصومان به دو بخش کلی گستره زمانی و گستره متعلق قابل تقسیم است.
=== گستره زمانی ===
در گستره زمانی، عصمت معصومان به لحاظ قبل از تصدی منصب نبوت یا امامت و از زمان تولد و نیز پس از تصدی منصب بررسی می‌شود:
==== عصمت پیش از تصدی منصب ([[نبوت]] یا [[امامت]])====
در قرآن کریم به [[قلمرو عصمت]] [[معصومان]] اعم از [[پیامبران]] و [[امامان]] و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب نبوت و امامت و پس از آن اشاره‌ای نشده علاوه بر اینکه این بحث تا عصر [[امامان اهل بیت]]{{ع}} دیده و شنیده نشده چه اینکه گویا تأکید [[ائمه]] در دوران حضور بیشتر بر تثبیت اصل مسأله [[عصمت]] بوده است<ref>[[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]]، ص۶۹؛ [[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت (مقاله)|پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت]]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]، ش۳۷، ص۳۶.</ref>.
 
==== عصمت پس از تصدی منصب (نبوت یا امامت)====
یکی از مسائل مورد اتفاق اندیشمندان امامیه در این قرون و حتی امروز، ضرورت عصمت پیامبران و [[امامان معصوم]] از [[گناه]] پس از تصدی منصب نبوت و امامت است. تصریح به این مسأله دست کم از دوران [[امامان معصوم]]{{ع}} مطرح شده و تا به امروز نیز ادامه داشته است<ref> [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص412.</ref>. علاوه بر اینکه قدر متیقن از آیات عصمت در قرآن کریم نیز مربوط به به مصونیت انبیا و ائمه {{ع}} پس از تصدی منصب است. این بخش خود به چهار قسم دیگر تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از:
# عصمت در تلقی و ابلاغ وحی؛
# عصمت در [[تفسیر]] و تبیین وحی؛
# [[عصمت از اشتباه]]، [[خطا]] و فراموشی در انجام [[تکالیف]] شخصی و [[اجتماعی]]؛
# [[عصمت]] از [[گناه]].
 
=== گستره متعلق (ابعاد عصمت) ===
مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که پیامبر یا [[امام]]{{ع}} در آنها [[معصوم]] است. این بخش خود دارای اقسام دیگری همچون عصمت از ترک اولی، عصمت از سهو، عصمت از گناهان صغیره و کبیره، عصمت از اشتباه و خطا و ... است که قرآن کریم به صراحت انبیا و ائمه{{ع}} را از ارتکاب برخی از این اقسام معصوم دانسته است. مثل عصمت از ارتکاب انواع گناهان و عصمت از نسیان.
 
فراموش کردن [[احکام الهی]] از جانب [[انبیا]] {{ع}} باعث [[گمراهی]] دیگران و [[احتجاج]] ایشان به آن عمل می‌گردد. جمله {{متن قرآن|لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ}}<ref>«تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸.</ref> می‌فهماند که [[رسول]] به‌گونه‌ای [[وحی|وحی الهی]] را دریافت و [[ابلاغ]] می‌کند که [[اشتباه]] و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد. اگر [[رسول]] در گرفتن [[وحی]]، حفظ وحی و [[تبلیغ]] آن مصونیت نداشته باشد. غرض [[خداوند]] یعنی [[ابلاغ]] [[رسالت]] حاصل نمی‌شود و برای حصول این غرض راهی غیر از رصد کردن به‌وسیله [[ملائکه]] ذکر نکرده. و جمله (احاط بما لدیهم) این دلالت را [[تأیید]] می‌کند. یکی از مراحل مصونیت، حفظ [[وحی]] از [[خطا]] و نسیان است با بی‌کم‌وکاست و کاست به دست [[مردم]] برسد.
 
== کاربردهای مفهومی واژه عصمت در قرآن ==
با نگاهی کلی به کاربردهای واژه [[عصمت]] و مشتقات آن در [[قرآن کریم]] و مقایسه آن با معنای لغوی و [[عرفی]] عصمت، به این نتیجه می‌رسیم که [[خداوند]] در قرآن کریم به همان زبان [[قوم]] با [[مردم]] [[سخن]] گفته است؛ به گونه‌ای که در همه موارد، می‌توان واژه عصمت و مشتقات آن را به مفهوم کلی بازدارندگی و نگه داشتن از چیزی یا کسی دانست. از توجه به این مسئله، این نکته برمی‌آید که مفهوم عصمت حقیقتی شرعیه نیست؛ افزون بر آنکه فهم معنای اصطلاحی نیز برای [[عرب]] آن دوران، امری آسان بوده است. موارد کاربرد واژه عصمت و مشتقات آن را می‌توان به لحاظ متعلق آن، در چند محور بررسی کرد:
 
'''عصمت و بازدارندگی از خطر''': از جست‌و‌جوی موارد کاربرد مفهوم عصمت این نکته برمی‌آید که خداوند متعالی در مواردی، این مفهوم را برای بازدارندگی از خطر به کار برده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
 
بسیاری از [[مفسران اهل سنت]] و نیز مورخان نخستین [[اسلام]]، عباراتی را در [[تفسیر]] این [[آیه]] نقل می‌کنند که از آنها برمی‌آید آنان از این آیه همان مصونیت و محافظت [[پیامبر]] از خطرات جانی ناشی از سوءقصد مخالفان را فهمیده‌اند.
 
[[مجاهد]]، از [[مفسران]] قرن اول و دوم هجری، از [[ابوهریره]] نقل می‌کند که در مسافرتی همراه با پیامبر بودیم و زیر سایه درختی به استراحت مشغول. آن حضرت [[شمشیر]] خود را به شاخه درختی آویزان کرده بودند که ناگاه مردی سر رسید و شمشیر را برداشت و با حالتی تهدیدآمیز به پیامبر {{صل}} گفت: چه کسی تو را از من [[نجات]] خواهد داد؟ پیامبر به گونه‌ای [[شمشیر]] را از او ستاند. در این هنگام [[آیه]] {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}} نازل شد<ref>مجاهد بن جبر بن مصباح، تفسیر مجاهد، تحقیق عبدالرحمان بن محمد اسورتی، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.</ref>.
 
بسیاری از [[مفسران اهل سنت]] و نیز مورخان آنها از [[عایشه]] نقل کرده‌اند که همواره از [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} محافظت می‌شد، تا اینکه آیه {{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ}} نازل شد. آن‌گاه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[مردم]] دستور داد که [[خداوند]] او را نگه خواهد داشت، و دیگر نیازی به حراست آنها نیست<ref>محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، تحقیق عبدالوهاب بن عبداللطیف، ج۴، ص۱۳۷؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۶، ص۴۱۵؛ محمد بن محمد حاکم نیسابوری، المستدرک، تحقیق یوسف مرعشلی، ج۲، ص۳۱۳؛ جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸؛ محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر بن عبدالسلام تدمری، ج۱، ص۱۵۰؛ احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، ج۲، ص۱۸۴؛ محمدبن سعد هاشمی، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، ج۱، ص۱۳۵.</ref>.
 
نیز نقل شده است که عباس، عموی پیامبر گرامی اسلام {{صل}} از جمله کسانی بود که از آن حضرت محافظت می‌کرد. هنگامی که این آیه نازل شد، وی نیز از محافظت آن حضرت دست کشید<ref>جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸.</ref>.
 
در نقل‌های دیگری نیز آمده است که [[ابوطالب]]، عموی بزرگوار پیامبر اکرم {{صل}} همیشه کسی را با عنوان محافظ آن حضرت به همراه ایشان می‌فرستاد، تا اینکه آیه مزبور نازل شد و پیامبر اکرم {{صل}} به ابوطالب {{ع}} فرمودند: «عموجان، خداوند، خود مرا محافظت می‌کند. نیازی نیست کسی را [در پی] من بفرستی»<ref>{{عربی|يا عم ان الله قد عصمني لا حاجة لي إلى من تبعث}}؛ (جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸).</ref>.
 
از [[ابوذر]] و نیز برخی دیگر از [[صحابه]] نقل کرده‌اند که وقتی پیامبر اکرم {{صل}} می‌خوابیدند، ما [[نگهبان]] ایشان بودیم، تا اینکه [[آیه]] یادشده نازل شد. عصمة بن مالک خطمی از دیگر محافظان آن حضرت نیز نقل می‌کند که ما همواره از ایشان محافظت می‌کردیم، تا اینکه آیه مزبور نازل شد<ref>جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸.</ref>.
 
نخستین [[مفسران]] [[اسلام]] نیز درباره این آیه نظریات گوناگونی را مطرح کرده‌اند. برای نمونه [[مقاتل بن سلیمان]] بر این [[باور]] است که مراد از «[[الناس]]» در این آیه [[قوم یهود]] است، و هنگامی که این آیه نازل شد، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از [[تهدید]] قوم یهود و کشته شدن به وسیله آنها در [[امان]] ماند<ref>مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۱، ص۴۹۲.</ref>.
 
گروهی دیگر از [[مفسران شیعه]] نیز افزون بر نقل نظریات یادشده به وسیله [[اهل سنت]]، به تطبیق این مسئله بر [[واقعه غدیرخم]] و مسئله [[جانشینی امام علی]] {{ع}} پرداخته‌اند. اغلب مفسران شیعه روایتی را از [[امام باقر]] و [[امام صادق]] {{عم}} نقل کرده‌اند که بر اساس آن، پیامبر اکرم {{صل}} از اینکه [[امام علی]] {{ع}} را [[جانشین]] خود معرفی کند، [[هراس]] داشت، و [[خداوند]] به وسیله این آیه وی را به چنین اقدامی [[تشویق]] و محفوظ ماندن از [[مردم]] را به وی اعلام کرد<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۵؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۳۱؛ محمدبن محمدبن نعمان (شیخ مفید)، تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۱۸۵؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۵۸۷-۵۸۸؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۴۴-۳۴۵.</ref>.<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۴۹.</ref>
 
'''[[عصمت]] و بازدارندگی از [[عذاب]]''': در برخی دیگر از [[آیات قرآن کریم]]، به مواردی برمی‌خوریم که عصمت، به معنای محافظت و بازدارندگی از عذاب به کار رفته است. چنین مفهومی گاه درباره محافظت از عذاب دنیوی است؛ چنان که در داستان [[طوفان نوح]] {{ع}} و گفت‌و‌گوی آن [[پیامبر]] با فرزندش می‌خوانیم: {{متن قرآن|قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ}}<ref>«او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرق‌شدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.</ref>.
 
در این [[آیه]] واژگان {{متن قرآن|يَعْصِمُنِي}} و {{متن قرآن|عَاصِمَ}} به کار رفته است که بر اساس آن، [[فرزند حضرت نوح]] {{ع}} در برابر درخواست پدر برای ایمان به خدا و [[نجات]] از طوفان گفت: «به زودی به کوهی پناه می‌برم تا مرا از آب [[حفظ]] کند. [نوح] گفت: امروز هیچ نگه‌داری در برابر [[فرمان خدا]] نیست، مگر آنکه او به کسی رحم کند. در این هنگام، موج در میان آن دو حایل شد، و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت». به گفته [[مفسران شیعه]] و [[سنی]]، دو واژه مزبور در همان معنای لغوی خود، یعنی بازدارندگی و حفظ کردن، به کار رفته‌اند<ref>عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۲۰۳۵؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۵، ص۴۹۰؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۴۹؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۲۸۰.</ref>.
 
گاهی نیز مفهوم [[عصمت]] برای نگهداری و محافظت از [[عذاب اخروی]] به کار رفته است: {{متن قرآن|يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ}}<ref>«روزی که پشت‌کنان روی می‌گردانید؛ در برابر خداوند، شما را پناهی نیست و هر که را خداوند گمراه گذارد رهنمونی ندارد» سوره غافر، آیه ۳۳.</ref>. در این آیه [[مؤمن آل فرعون]]، [[قوم بنی اسرائیل]] را از عاقبت [[کفر]] و [[نافرمانی]] در برابر فرمان‌های [[خداوند]] می‌ترساند.
 
مفسران شیعه و سنی واژه [[عاصم]] در آیه را «مانع از [[عذاب الهی]]» معنا کرده‌اند<ref>مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۳، ص۷۱۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۹، ص۷۶؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج۴، ص۲۱۹۶؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۸۱۴؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۷، ص۳۱؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۱۳۰.</ref>.
 
'''[[عصمت]] و بازدارندگی از [[گناه]]''': در برخی دیگر از [[آیات]] [[نورانی]] [[قرآن کریم]]، مفهوم عصمت و مشتقات آن به معنای بازدارندگی و [[محافظت از گناه]] به کار رفته‌اند؛ چنان که در داستان [[حضرت یوسف]] {{ع}} می‌خوانیم: {{متن قرآن|قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ}}<ref>«(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.</ref>.
 
در این [[آیه]] واژه {{متن قرآن|فَاسْتَعْصَمَ}} به طور لازم - و نه متعدی - به معنای خودداری کردن و خود را [[حفظ]] کردن به کار رفته است؛ اما از مقایسه آن با آیه بعد به نکته ظریفی پی خواهیم برد: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref>.
 
حضرت یوسف {{ع}} در مناجات و گفت‌وگوی خود با [[خداوند]] به این [[حقیقت]] [[زیبا]] و [[عرفانی]] اعتراف می‌کند که خودداری او از گناه تنها با [[یاری]] خداوند است، و اگر خداوند چنین عنایتی نمی‌کرد، یقیناً یوسف {{ع}} در ورطه گناه و [[جهالت]] می‌افتاد. به دیگر بیان، در حقیقت {{متن قرآن|عَاصِمَ}}، خداوند است، و یوسف {{ع}} تنها «مستعصم» است.
 
زیباتر آنکه خداوند در آیه بعد، اجتناب حضرت یوسف {{ع}} از گناه را به خود نسبت می‌دهد و می‌فرماید: {{متن قرآن|فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ}}<ref>«پروردگار وی دعایش را اجابت کرد و فریب آن زنان را از او بگرداند، بی‌گمان اوست که شنوای داناست» سوره یوسف، آیه ۳۴.</ref>.
 
با توجه به این سه [[آیه]] می‌توان به طور قطع مدعی شد که واژه {{متن قرآن|فَاسْتَعْصَمَ}} در آیه نخست به طور لازم به کار رفته است؛ اما با ملاحظه [[آیات]] بعد از آن روشن می‌شود که در آنجا نیز پشتوانه اجتناب یوسف {{ع}}، عنایت الهی بوده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>.
[[قرآن کریم]] از عنایت خداوند به [[حضرت یوسف]] {{ع}} با عنوان «[[برهان]]» یاد می‌کند که در صفحات [[آینده]] از آن بحث خواهیم کرد.
 
نیز، در غالب [[آیات قرآن کریم]]، فعل «عصم» به [[انسان]] نسبت داده نشده است، افزون بر آنکه در همه آیاتی که مربوط به [[هدایت]] او یا اجتناب از [[گناهان]] است، آنچه به وی نسبت داده شده است، اموری همچون «اعتصام» و «استعصام» است؛ چنان که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.</ref>. {{متن قرآن|فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا}}<ref>«اما آن کسان که به خداوند ایمان آوردند و به او چنگ در زدند، (خداوند) آنان را در بخشایش و بخششی از خویش در خواهد آورد و ایشان را به راهی راست به سوی خود راهنمایی خواهد کرد» سوره نساء، آیه ۱۷۵.</ref>.
 
همچنین [[خداوند متعال]]، به [[مؤمنان]] دستور «اعتصام» - و نه «عصم» - داده است: {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>. {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ}}<ref>«و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است» سوره حج، آیه ۷۸.</ref>.
 
بر اساس آنچه گذشت، می‌توان مدعی شد که واژه [[عصمت]] و مشتقات آن در [[قرآن کریم]] به همان معنای لغوی، یعنی بازدارندگی و نگه‌داری و محافظت از کسی یا چیزی با همه مؤلفه‌های معنایی آن به کار رفته است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص ۴۹-۵۵.</ref>.
 
==  مصادیق عصمت ==
از منظر قرآن کریم، [[پیامبران]]{{ع}}، [[پیامبرخاتم]]{{صل}}، [[امامان اثنی عشر]]{{ع}}، [[اهل بیت]] پیامبر خاتم{{صل}}، [[قرآن کریم]]، [[وحی]]، [[فرشتگان]] و برخی دیگر از [[برگزیدگان الهی]] همچون [[حضرت مریم]]{{س}} از جمله مصادیق [[معصومان]] هستند که هر یک به تناسب شأن و جایگاهشان، در بهره‌مندی از درجات عصمت با یکدیگر متفاوتند. آیات مرتبط با عصمت هر یک از مصادیق نامبرده در بخش اثبات عصمت بیان شده است.
 
== [[اثبات عصمت]] ==
=== [[اثبات عصمت پیامبران]] ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت انبیاء چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
در برخی از [[آیات قرآن کریم]] خصوصیاتی همچون اصطفای [[الهی]]، [[وجوب اطاعت]] تام و عدم [[تسلط]] [[شیطان]] بر برخی [[انسان‌های برگزیده]] و نیز [[الگو]] بودن [[انبیا]] بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، [[خطا]]، نسیان و [[اشتباه]] که همان [[حقیقت عصمت]] است، اشاره دارند.
 
==== عدم تسلط شیطان بر [[پیامبران]] ====
به عنوان نمونه [[خدای متعال]] در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: {{متن قرآن|إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ}} <ref>«قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.</ref>. فراز: {{متن قرآن|لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ}}، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از [[بندگان]] حقيقى [[خداوند]] را منتفی می‌کند. از طرفی عمومیت این فراز از [[آیه]]، قرینه است بر اینکه مراد از «[[عبادی]]»، صرفا بندگان [[خالص]] و [[حقیقی]] خداوند است و نه گنه‌کاران یا کسانی که در [[زندگی]] خویش مرتکب برخی [[گناهان]] شده‌اند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از [[ارتکاب معاصی]]، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر وسوسه‌های ابلیس نشأت می‌گیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای [[نفی]] تأثیر [[وسوسه]] در [[عبادالله]] است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسه‌های ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از [[قرآن کریم]] و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به [[خدا]] [[توکل]] می‌کنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان واقعی خدا، [[ثابت]] می‌نماید<ref>سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>
 
==== اصطفای الهی پیامبران ====
واژه «[[اصطفا]]» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است<ref>راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.</ref>. روشن است که حاصل [[گزینش الهی]] و [[خالص]] کردن برخی توسط او چیزی جز [[عصمت]] نیست.
 
به عنوان نمونه [[قرآن کریم]] در جایی می‌فرماید: {{متن قرآن|اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ}}، {{متن قرآن|يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ}}<ref>«خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.</ref>. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات «أَيْدِيهِمْ» و «خَلْفَهُمْ» بر اساس دیدگاه برخی [[مفسران]] به {{متن قرآن|رُسُلًا}}<ref>طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.</ref> و طبق نظر برخی دیگر به {{متن قرآن|النَّاسِ}}<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...</ref> برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی [[اصطفا]]، [[تفسیر آیه]] چنین می‌شود که [[خداوند]] از میان [[مردم]] و [[فرشتگان]]، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت [[پیام]]‌آور تضمین نشده باشد، [[ابلاغ]] این پیام دچار آسیب شده و با غرض [[ارسال رسل]] ناسازگار خواهد بود<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
 
==== امر به [[اطاعت]] تام و مطلق از [[پیامبران]] ====
[[خداوند متعال]] در دسته دیگری از [[آیات]] به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[رسولان]] خود و نیز [[تأسی]] به آنان امر کرده است<ref>سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.</ref>. روشن است که بر اساس قواعد [[کلامی]] صدور چنین امری از سوی [[خدای متعال]]، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای [[حکیم]] صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام [[معاصی]]، نسیان، [[خطا]] و [[اشتباه]] است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم [[ارتکاب معاصی]] دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از [[انبیا]] {{عم}}، [[معتقد]] شویم، غرض از ارسال [[نبی]] یا [[رسول]] نقض شده و [[اطمینان]] به گفتار و [[کردار]] [[انبیا]] و [[رسل]] {{عم}} در نظر مکلفین به [[اطاعت]] به صورت کامل محقق نخواهد شد<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
 
==== معرفی [[پیامبران]] به عنوان الگوی حسنه ====
[[مصونیت انبیا]] {{عم}} را می‌توان از [[آیات]] دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>. همچنین از [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} یاد کرده و می‌فرماید: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ..»، «قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»<ref>سوره ممتحنه، آیه ۴.</ref>.
 
واژه «[[اسوه]]» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. [[قدوه]] نیز در مورد کسی به کار می‌رود که به او [[اقتدا]] می‌شود<ref>فیومی مقری، احمد بن محمد، ص۴۹۴.</ref>. کیفیت [[استدلال]] به این آیات چنین است که [[خدای متعال]]، [[پیامبراکرم]] {{صل}} و حضرت ابراهیم{{ع}} را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان [[الگو]] و [[سرمشق]] دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا {{عم}} [[امر]] کرده‌اند و چنانچه سابقا گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با [[عصمت]] اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر [[معصوم]] و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>.
 
==== [[اتمام حجت]] [[هدف]] از [[بعثت انبیا]] ====
در دسته‌ای دیگر از آیات، [[اتمام حجت]] بر [[مردم]] به عنوان یکی از [[اهداف بعثت انبیا]] معرفی شده است. [[قرآن کریم]] در این خصوص می‌فرماید: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]].</ref>
 
=== [[اثبات عصمت]] [[پیامبر خاتم]] ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل قرآنی اثبات عصمت پیامبر خاتم چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی اثبات عصمت پیامبر خاتم چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
[[آیات]] دال بر [[عصمت رسول خدا]]{{صل}} را می‌توان در چهار دسته کلی زیر خلاصه نمود.
 
==== خبر از دوری حضرت از [[گمراهی]] و [[هوای نفس]] ====
[[قرآن کریم]] ضمن بیان [[اوصاف پیامبر]]{{صل}} و [[نفی]] هر گونه گمراهی از آن حضرت، سخنان و گفته‌های [[پیامبراکرم]]{{صل}} را مستند به [[وحی الهی]] دانسته و می‌فرماید: {{متن قرآن|مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى}}<ref>«صاحب شما (محمّد مصطفی) هیچگاه در ضلالت و گمراهی نبوده است و هرگز به هوای نفس سخن نمی‌گوید. سخن او هیچ غیر وحی خدا نیست.‏» سوره نجم، آیات ۴-۲.</ref>.
 
مرحوم [[علامه طباطبائی]] در [[تفسیر]] این آیات می‌گوید: {{متن قرآن|وَمَا يَنطِقُ}} مطلق است و مقتضای این اطلاق آن است که هوای نفس از تمام سخنان پیامبر{{صل}} نفی شده باشد، اما از آن جایی که در این آیات خطاب {{متن قرآن|صَاحِبُكُمْ}} به [[مشرکین]] است، به خاطر این قرینه مقامی باید گفت منظور این است که سخنان آن جناب در آنچه شما مشرکین را به سوی آن می‌خواند و آنچه از [[قرآن]] برایتان [[تلاوت]] می‌کند، ناشی از هوای نفس نیست، بلکه هرچه در این باب می‌گوید، وحیی است که [[خدای متعال]] به او نازل می‌کند»<ref>طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان، ذیل سوره نجم، آیات ۴-۲.</ref>.
 
با این وجود برخی از [[مفسران]] معاصر معتقدند، از [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى}} چنین استفاده می‌شود که [[رفتار]] و [[سیره پیامبر]]{{صل}} هم علاوه بر گفتار آن جناب، هیچگاه بدون [[اذن]] [[وحی]] نبوده است و اگر هم فرضا چنین معنای فراگیری را نتوانیم از این آیه [[استنباط]] کنیم از آیات دیگری مثل آیه ۵۰ سوره انعام و آیات دیگر، چنین چیزی استظهار می‌شود<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۸، ص۳۲.</ref>.
 
==== امر به [[اطاعت]] مطلق از آن حضرت ====
قرآن کریم در آیه‌ای به طور مطلق به اطاعت از [[فرامین]] پیامبراکرم{{صل}}، [[امر]] کرده<ref>سوره نساء، آیه ۵۹ و سوره آل عمران، آیه ۳۲.</ref> و بدیهی است که مقام آمریت مطلق مستلزم [[عصمت]] است. این معنا از [[آیات]] دیگری که به [[وجوب اطاعت]] مطلق از [[اوامر و نواهی]] [[رسول خدا]]{{صل}}[[ امر]] فرموده نیز قابل استفاده است: {{متن قرآن|وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا}}<ref>آنچه رسول حق دستور دهد (و منع یا عطا کند) بگیرید و هر چه نهی کند را واگذارید. سوره حشر، آیه ۷.</ref>.
 
==== معرفی حضرت به عنوان الگوی حسنه ====
مصونیت [[پیامبر خاتم]] {{عم}} را می‌توان از آیه‌ای که آن حضرت را به صورت مطلق و بدون قید و شرط، به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به [[تأسی]] از ایشان ترغیب نموده، استفاده کرد. چه اینکه [[قرآن کریم]] از [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} به عنوان اسوه‌ای [[نیکو]] یاد کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}}<ref>«قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>.
 
==== تاکید بر عدم ارتکاب فراموشی ====
آنچه باقی می‌ماند عصمت آن حضرت از نسیان و فراموشی است که [[قرآن کریم]] در این باره نیز چنین می‌فرماید: {{متن قرآن|سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسي}}<ref>ما تو را قرائت آیات قرآن چندان آموزیم که هیچ فراموش نکنی. سوره اعلی، آیه ۶.</ref>.<ref>[[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم]]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]]، شماره ۴.</ref>.
 
=== [[اثبات عصمت امامان]] اثنی عشر ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیات قرآن چگونه وجوب عصمت را برای امام اثبات می‌کند؟ (پرسش)| آیات قرآن چگونه وجوب عصمت را برای امام اثبات می‌کند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
===== [[آیه ابتلا]] =====
{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند») سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
 
[[متکلمان]] و [[مفسران]] [[امامیه]] با استناد به جملۀ {{متن قرآن|لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} بر [[عصمت امام]] [[استدلال]] کرده‌اند<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامة، ج۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.</ref>؛ چراکه [[خداوند]] فرموده است [[عهد]] او ـ یعنی [[امامت]] ـ نصیب [[ظالم]] نمی‌شود. کسی که [[مرتکب گناه]] گردد خواه در آشکار یا پنهان، [[ظلم]] کرده است؛ زیرا فرد [[گناهکار]] [[حدود الهی]] را نقض کرده است و به نص قرآن کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>.
 
===== [[آیه اولی الامر]] =====
[[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}<ref>ای کسانی که ایمان آورده‏اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید از پیامبر خدا و صاحبان امر را، پس هرگاه در چیزی اختلاف گردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است. سوره نساء، آیه۵۹.</ref> "[[آیه اولی الامر]]" نام دارد؛ زیرا [[مؤمنان]] را به [[اطاعت از خدا]]، [[پیامبر]]{{صل}} و [[اولی‌الأمر]] [[فرمان]] داده‌ است<ref>[[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نام‌دار (مقاله)|آیات نام‌دار]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]]؛ [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص۴۱.</ref>.
 
در این [[آیه]] [[اطاعت از اولی الامر]] در سیاق [[اطاعت خداوند]] و [[اطاعت رسول]] قرار گرفته و بدیهی است اطاعت از خدا و [[رسول]] به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی [[واجب]] است؛ بنابراین [[اطاعت اولی الامر]] هم علی‌الاطلاق و بدون قید و شرط واجب است. از سوی دیگر [[اطاعت]] مطلق مستلزم [[معصوم]] بودن [[اولی الامر]] از هر گونه [[خطا]] و [[اشتباه]] است زیرا [[پیروی]] و [[فرمانبرداری]] بی‌چون و چرا تنها از فردی واجب می‌‌شود که از هر گونه خطا و [[لغزش]] [[پاک]] و مبرا باشد و [[خداوند]] هرگز اطاعت از غیر معصوم را به صورت مطلق واجب نمی‌کند<ref>دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص۳۷۵.</ref>.<ref> [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۱]]، ص۱۰۷-۱۱۱؛ [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۵۱.</ref>
 
===== [[آیه صادقین]] =====
خداوند در آیه ۱۱۹ [[سوره توبه]] فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref>. امر {{متن قرآن|وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}، در صورتی امکان‌پذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در [[جامعه]] وجود داشته باشند، ثانیاً این [[صادقین]] باید دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ یعنی باید [[معصوم]] باشند، چون اگر امکان [[ارتکاب گناه]] و یا [[خطا]] در آنها باشد در آن صورت دیگر صادق ـ به نحو مطلق ـ نخواهد بود<ref>[[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|عصمت در قرآن]]، ص۵۵.</ref>. بدون [[شک]] مراد از صادقین، [[امامان]] دوازده‌گانه [[شیعه]] است چنانچه در [[روایات]] نیز بدین مسأله تصریح شده است<ref>{{متن حدیث|عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا{{ع}} قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}} «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹. قَالَ: الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ}}، کافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب. [[امام رضا]]{{ع}} فرمود: صادقین همان [[ائمه]] هستند (که به سبب [[اطاعت از خدا]] صادق و [[صدیق]] هستند).</ref>.
 
===== [[آیه تطهیر]] =====
یکی از ادلّه [[قرآنی]] اثبات عصمت امام، آیه تطهیر است: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. [[استدلال]] به این [[آیه]]، بر سه مقدمه [[استوار]] است:
# اراده تکوینی [[الهی]] به اذهاب رجس و تطهیر [[اهل بیت]] تعلّق گرفته است.
# هر کس که اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر او تعلّق گرفته باشد معصوم است.
# بر پایه بسیاری از روایات، [[ائمه شیعه]] مصداق [[اهل]] بیت‌اند.
 
نتیجه: [[امامان شیعه]]{{عم}}، معصوم‌اند<ref>[[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|درسنامه امام‌شناسی]]، ص۴۹-۵۲؛ [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|مکتب در فرآیند نواندیشی]]، ص۴۱.</ref>.
 
=== [[اثبات عصمت]] [[حضرت زهرا]] ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[دلایل قرآنی عصمت حضرت فاطمه چیست؟ (پرسش)| دلایل قرآنی عصمت حضرت فاطمه چیست؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
==== آیه تطهیر ====
{{اصلی|آیه تطهیر}}
[[خداوند متعال]] در [[قرآن مجید]] می‌فرمایند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. این آیه از اراده خداوند به از بین بردن رجس از اهل بیت{{ع}} خبر داده است. بر اساس روایات معتبر، مراد از اهل بیت{{ع}} در آیه تطهیر، پنج تن آل عبا هستند که خداوند متعال افزون بر اراده از بین بردن رجس، تحقق این فعل را نیز در مورد آنها در نظر داشته است؛ زیرا آیه در مقام مدح و منقبت اهل بیت{{ع}} است. (یعنی اراده خدا در آیه اراده تکوینی است) و از بین بردن رجس و پلیدی از اهل بیت{{ع}}، به معنای عصمت آنهاست<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|عصمت امام]]، ص۳۳۵ و ۳۳۶.</ref>. چه اینکه واژه «الرِجسَ» نیز (به معنای پلیدی) به دلیل اینکه با «الف و لام جنس» آمده است، مفید عموم بوده و هرگونه پلیدی ظاهری و باطنی را شامل می‌شود و از بین بردن این چنینی هر گونه پلیدی تنها با عصمت منطبق است<ref>طباطبایی، المیزان، ج‏۱۶، ص۳۱۲.</ref>.
 
به تعبیر دیگر از آنجا که در شأن نزول این آیه چنین آمده که در [[شأن]] حضرت [[فاطمه]]، امام علی و امام حسن و امام حسین {{عم}} نازل شده<ref>به عنوان نمونه در کتاب [[الدرالمنثور (کتاب)|الدرالمنثور]] آمده است: [[ام سلمه همسر رسول خدا]] {{صل}} فرمود: [[پیامبر]] {{صل}} در [[خانه]] من بود، فاطمه زهرا {{س}} در حالی که دست [[فرزندان]] خود را گرفته بود به همراه علی {{ع}} به [[خدمت پیامبر خدا]] {{صل}} آمدند. پیامبر {{صل}} حسن و حسین را در آغوش گرفت. آنگاه علی {{ع}} در سمت راست و [[حضرت فاطمه زهرا]] {{س}} در سمت چپ ایشان نشستند. [[جبرئیل]] نازل شد و [[آیه تطهیر]] را بر [[رسول خدا]] {{صل}} نازل کرد. در این هنگام پیامبر {{صل}} عبایی را که شب‌ها به روی خود می‌کشید برداشت و همه را به زیر آن برد، سپس دست [[مبارک]] خویش را بیرون آورد و رو به سمت [[آسمان]] کرد و فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ خَاصَّتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً}}. آن‌گاه من [[ام‌سلمه]]، با شنیدن این جمله [[آرزو]] کردم به جمع آنها بپیوندم و صاحب این [[فضیلت]] گردم وقتی که گوشه [[عبا]] را بالا زدم تا وارد آن شوم [[پیامبر]] آن را کشید. عرضه داشتم: ای [[رسول خدا]] من از [[اهل بیت]] تو نیستم؟ پیامبر {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّكِ عَلَى خَيْرٍ، إِنَّكِ مِنْ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ}}؛ تو [[زن]] [[نیکی]] هستی و از [[همسران]] [[پیامبری]]، جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج۵، ص۱۹۸. [[بیهقی]] از قول [[ام سلمه]] می‌نویسد: [[آیه تطهیر]] در [[خانه]] من، در حالی که [[پنج تن آل عبا]] (رسول خدا، [[فاطمه]]، على، حسن و حسین) حاضر بودند نازل گردید، رسول خدا {{صل}} عبایی را بر روی آنان افکند، سپس عرضه داشت: خدایا اینان اهل بیت من هستند، پروردگارا! [[رجس]] و [[پلیدی]] را از آنان دور کن و ایشان را [[پاک]] و [[مطهر]] گردان. احمد بن حسن بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۱۵۰. در [[مستدرک علی الصحیحین]] آمده است: رسول خدا {{صل}} فرمودند: به سوی من بخوانید. [[صفیه]] گفت: چه کسی را ای [[پیامبر اسلام]]؟ آن گرامی فرمود: [[اهل]] بیتم: فاطمه و علی و حسن و حسین را. آن [[حضرت]] عبای خویش را بر روی آنان افکند، سپس دستانش را بالا برد و عرض کرد: خداوندا اینان اهل بیت من هستند. سپس [[صلوات]] فرستاد. در آن هنگام [[خدای حکیم]] این [[آیه]] را نازل فرمود: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}، «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳. ر.ک: محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۷-۱۴۸.</ref>، پس بر حضرت فاطمه زهرا {{س}} نیز که در شمار پنج تن است صدق کرده و لذا آن حضرت هم همچون دیگر مصادیق آیه، از رجس و پلیدی به دور است و کسی که از منظر [[الهی]] از [[رجس]] و [[پلیدی]]، مبرا باشد، [[معصوم]] خواهد بود<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص۳۶.</ref>.
 
==== آیه اصطفای حضرت مریم ====
[[قرآن کریم]] در [[فضیلت]] حضرت مریم{{س}} می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ}}<ref>«و (به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برتری داده است».، سوره آل عمران، آیه ۴۲.</ref>. با توجه به این آیه روشن است که [[خداوند]] حضرت مریم{{س}} را [[پاک]] و [[مطهر]] کرده و او را از میان [[زنان]] [[جهان]] برگزیده است. چه اینکه [[برگزیده خدا]] کسی است که دارای [[مقام عصمت]] باشد مثل [[انبیاء]] و [[اوصیاء]] انبیاء و این آیه دلالت دارد بر اینکه [[حضرت مریم]]{{س}} دارای مقام عصمت بوده است. [[طهارت]] مطلقه عبارت از طهارت ظاهریه از کثافات و نجاسات مثل حیض و نفاس و طهارت [[باطنیه]] از [[معاصی]] و [[اخلاق]] [[رذیله]] و طهارت معنویه از توجّه به غیر [[خدا]]ست و حضرت مریم{{س}} دارای جمیع این مراتب بود<ref>طیب، سید عبدالحسین، تفسیر اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ص۱۹۳.</ref>.
 
با این حال اطلاق آیه مورد بحث دربارهِ فضیلت نفسی حضرت مریم با [[روایات]] وارده در [[افضلیت]] [[حضرت فاطمه]]{{س}} مقید می‌‌شود، چون متعلق (اِصطفی) ذکر نشده، هم می‌‌تواند منظور زنان عصر مریم باشد و هم زنان همه اعصار؛ ولی به قرینه روایات، متعلق آن، زنان عصر خودش خواهد بود<ref>جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ص۲۴۷.</ref>. بنابراین وقتی ثابت شود که [[حضرت زهرا]]{{س}} افضل از تمام زنان عالم هستند، پس بر حضرت مریم{{س}} نیز [[برتری]] خواهند داشت. در این صورت اگر ویژگی [[عصمت]] برای حضرت مریم [[ثابت]] گردد، این ویژگی به طریق اولی برای حضرت زهرا{{س}} به [[اثبات]] خواهد رسید. چنانچه در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نیز چنین نقل شده است که [[فرشتگان الهی]] نزد [[فاطمه زهرا]]{{س}} می‌‌آمدند با او حرف می‌‌زدند و [[آیات الهی]] را بر او می‌‌خواندند و همان تعبیراتی که نسبت به مریم{{س}} در [[قرآن]] آمده را به فاطمه زهرا{{س}} خطاب کرده و می‌‌گفتند: {{متن حدیث|یا فاطمه إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاک وَ طَهَّرَک وَ اصْطَفاک عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ}}<ref>حسینی، سید محمد باقر، قطره از دریا نشانی می‌‌دهد، ص۴۰.</ref>.<ref> [[ریحانه لطیفی]]، [[محمد مهدی کریمی‌نیا]]، [[مجتبی انصاری مقدم]]، [[عصمت حضرت فاطمه زهرا از دیدگاه آیات و روایات (مقاله)|عصمت حضرت فاطمه زهرا از دیدگاه آیات و روایات]].</ref>
 
=== [[اثبات عصمت فرشتگان]] ===
{{جعبه نقل قول| عنوان =| نقل‌قول ={{وسط‌چین}}'''[[آیات مربوط به عصمت فرشتگان کدامند؟ (پرسش)| آیات مربوط به عصمت فرشتگان کدامند؟]]'''{{پایان}}
|تاریخ بایگانی| منبع = <small>[[عصمت (پرسش)|(پرسمان عصمت)]]</small>| تراز = راست| عرض = ۱۰۰px| اندازه خط = ۱۳px|رنگ پس‌زمینه=#F8FBF9| گیومه نقل‌قول =| تراز منبع = وسط}}
از نظر [[قرآن کریم]]، ایمان به ملائکه [[الهی]] از ارکان [[ایمان]] به غیب بوده و از شرایط ایمان [[مؤمن]] محسوب می‌شود. حدود ۲۰۰ [[آیه]] در [[قرآن]] در مورد [[ملائکه]]، ایمان به آنها، صفات، [[وظایف]] و تکالیفشان آمده است. یکی از صفاتی که قرآن برای [[فرشتگان]] معرّفی می‌نماید، [[عصمت]] است، می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref>.
 
در مورد این آیه به دو نکته باید توجه کرد: اولاً آیه بر اطاعت محض و عدم [[عصیان]] ملائکه صراحت دارد. ثانیاً فرشتگان [[عذاب]] خصوصیّتی ندارند؛ بلکه نفس [[فرشته]] بودن چنین خصوصیتی را لازم می‌آورد و به اصطلاح باید از ملائکه عذاب بودن، الغاء خصوصیت کرد.
 
در جای دیگر می‌فرماید: {{متن قرآن|وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ }}<ref>«و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشته‌ها تنها) بندگانی ارجمندند؛ * در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۶-۲۷.</ref>.
 
این [[آیات]] نیز بر عصمت فرشتگان دلالت دارد. در چند آیه قبل می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ * يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ }}<ref>«و هر کس که در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست و آن کسان که نزد اویند از پرستش وی سر باز نمی‌زنند و خسته نمی‌شوند * شب و روز (خداوند را) به پاکی ستایش می‌کنند در حالی که سستی نمی‌ورزند» سوره انبیاء، آیه ۱۹-۲۰.</ref>. که در این آیات نیز اشاره به [[قدس]] و [[پاکی]] و [[عبودیّت]] [[فرشتگان]] شده است.
 
در جای دیگر بعد از بیان این که هریک از فرشتگان مقامی مخصوص دارند که هیچ گاه از آن مقام و جایگاه خود تخطّی نمی‌کنند، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ * وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ * وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ}}<ref>«و هیچ یک از ما (فرشتگان) نیست مگر که جایگاهی معیّن دارد * و ماییم که صف‌زدگانیم * و ماییم که (خداوند را) به پاکی می‌ستاییم» سوره صافات، آیه ۱۶۴-۱۶۶.</ref>. در مجموع آن‌چه از [[روح]] [[قرآن]] به طور عام به دست می‌آید این است که، فرشتگان ـ موجوداتی [[پاک]] و [[معصوم]] هستند ـ امکان [[خطا]] و [[اشتباه]] و [[نافرمانی]] در آنها نیست، مراتب و مسئولیت‌های متفاوتی دارند؛ ولی به هرحال، [[کارگزاران]] [[خدای تعالی]] در [[ربوبیت]] و [[تدبیر]] و [[اراده]] عالم می‌باشند. هیچ یک به اندازه ذره‌ای از [[وظیفه]] خود تخطّی نمی‌کنند، بعضی مقرّب‌تر و به اصطلاح «مطاع» هستند که فرشتگان دیگری را تحت امر خود دارند، چنان که درباره [[جبرئیل]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ * مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ }}<ref>«که این (قرآن) بازخوانده فرستاده‌ای گرامی است * توانمندی که نزد آن دارنده اورنگ (فرمانفرمایی جهان)، جایگاهی بلند دارد* آنجا فرمانگزاری امین است» سوره تکویر، آیه۱۹- ۲۱.</ref>.
 
از آیات قرآن کریم سه مطلب عمده و اساسی درباره [[ملائکه]] می‌توان استفاده کرد<ref>ر.ک: المیزان، ج۱۷، ص۱۲-۱۳.</ref>:
# فرشتگان موجودات ارجمند و با ارزشی هستند که واسطه بین [[خداوند]] و [[عالم مشهود]] می‌باشند؛ به عبارت دیگر، هیچ حادثه‌ای، کوچک یا بزرگ، نیست، مگر اینکه ملائکه در آن دخالت دارند و [[فرشته]] یا فرشتگانی بر انجام آن موکلند.
# ملائکه هیچ‌گاه از [[اوامر الهی]] [[سرپیچی]] نکرده. به غیر خواسته خداوند تن در نمی‌دهند؛ یعنی [[اراده]] آنها مستقل و بریده از اراده و خواست خداوند نیست، از این رو هیچ گاه در انجام فرمانی که از ناحیه خداوند به آنها ارائه شود، [[سستی]] و درنگ نکرده، هیچ دستوری از [[دستورهای الهی]] را [[تغییر]] نمی‌دهند؛ نه بر آن می‌افزایند و نه از آن می‌کاهند: {{متن قرآن|لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref>. این، کمال و نهایت [[عبودیت]] است که اراده و اعمال موجودی، همگی، مملوک خداوند باشد و ذره‌ای از [[فرمان الهی]] تخلف نکند<ref>المیزان، ج۱۴، ص۲۷۵.</ref>.
# ملائکه مغلوب هیچ نیرو و اراده دیگری واقع نمی‌شوند. یعنی اگر بخواهند کاری را انجام دهند، آن را بدون کم و کاستی، انجام داده و در این بین هیچ نیرویی قادر به ایجاد خلل و [[انحراف]] در کار آنها نیست؛ زیرا که تمامی [[اعمال]] و [[رفتار]] آنها به امر و [[اراده خداوند]] انجام می‌گیرد: {{متن قرآن|وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ}}<ref>«و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.</ref>. و [[اوامر]] و خواسته‌های [[باری تعالی]] را انجام می‌دهند: {{متن قرآن|وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ}}<ref>«و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.</ref>. [[خداوند]] هم مغلوب هیچ قدرتی واقع نمی‌شود: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ}}<ref>«و خداوند چنان نیست که چیزی در آسمان‌ها و زمین او را به ستوه آورد» سوره فاطر، آیه ۴۴.</ref>. [[قرآن کریم]] از [[زبان]] [[ملائکه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا}}<ref>«و ما (فرشتگان) جز به فرمان پروردگارت فرود نمی‌آییم، آینده و گذشته ما و آنچه میان آنهاست، از آن اوست و پروردگارت فراموشکار نیست» سوره مریم، آیه ۶۴.</ref>. این [[آیه]] حکایت از احاطه همه‌جانبه [[قدرت خداوند]] نسبت به ملائکه دارد؛ به نحوی که [[اراده]] و قدرتی جز به [[اذن]] و [[مشیت خداوند]] در آنها تأثیرگذار نیست<ref>المیزان، ج۱۴، ص۸۳.</ref>.


==[[آیات]] [[نفی]] [[گناه]] از [[پیامبران]]==
از مجموع این ویژگی‌ها که به صورت مطلق بیان شده و اختصاص به گونه خاصی از [[فرشتگان]] ندارند، بر می‌آید که هیچ عاملی، چه از درون و چه از برون، فرشتگان را از انجام تکالیفشان باز نمی‌دارد. بنابراین همه فرشتگان، معصومند.
منظور آن دسته از آیاتی است که با همه توبیخ‌ها و [[هشدارها]] و تذکرات [[تربیتی]] و تعلیمی باز می‌گوید که اراده بر بردن [[رجس]] و [[پلیدی]] از شما [[اهل بیت]] و [[خانواده]] است.
#{{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>.
#{{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>«بگو اگر من از (فرمان) پروردگارم سرپیچی کنم از عذاب روزی سترگ بیم دارم» سوره انعام، آیه ۱۵.</ref>.
#{{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>.
#{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.
#{{متن قرآن|عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.


'''نکات''':
== آیات نافی عصمت ==
#تعلق [[اراده الهی]] مایه [[عصمت پیامبر]] و [[اهل بیت]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}؛
منظور از آیات نفی کننده عصمت، آن دسته از آیاتی است که با نگاه اول و در ظاهر، حکایت از وقوع [[گناه]] از سوی [[پیامبران]] به صورت غیر مستقیم می‌کنند، مانند آیاتی که متضمن طلب [[بخشش]] از [[گناهان]] از طرف انبیا است؛ زیرا مفهوم آن پذیرش [[ارتکاب گناه]] و اخلال به [[عصمت]] برای شخص [[نبی]] و دریافت‌های [[وحی]] است، به این جهت بسیاری از [[مفسرین]] این دسته از [[آیات]] را به گونه‌ای شرح داده تا مخل به این [[عقیده]] [[کلامی]] نباشد که آن‌چه او عرضه کرده عین [[حق]] و [[حقیقت]] است. برخی از این آیات به قرار ذیل هستند:
# [[خوف]] و [[هراس]] [[پیامبر]] از [[عذاب الهی]]، بازدارنده آن [[حضرت]] از هرگونه [[عصیان]] و [[نافرمانی]]: {{متن قرآن|إِنِّي أَخَافُ إِنْ عَصَيْتُ رَبِّي عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}؛
# [[مفسرین]] [[علم]] آموخته [[خداوند]] را مبنی [[عصمت]] می‌دانند. بنابراین [[پیامبر]] دارای [[عصمت]] در مراحل گوناگون از [[دریافت وحی]] و [[ابلاغ]] آن گرفته تا در [[حیات]] عادی و [[زندگی]] روزمره [[عصمت]] از [[معصیت]] و [[گناه]] است، چون اگر چنین عصمتی نداشته باشد، به [[جایگاه]] [[تبلیغ]] و تأثیر او آسیب می‌رساند. این مسئله شامل [[عصمت از خطا]] در امور فردی و [[اجتماعی]] نیز می‌گردد؛
#از آنجا که در [[آیه]] اخیر می‌فرماید: چون [[ابراهیم]] را پروردگارش با کلماتی بیاموخت، و وی آن همه را به انجام رسانید، [[[خدا]] به او] فرمود: “من تو را پیشوای [[مردم]] قرار دادم”. [[[ابراهیم]]] پرسید: “از دودمانم [چطور]؟” فرمود: [[پیمان]] من به [[بیدادگران]] نمی‌رسد”. در نتیجه [[مردم]] درباره [[ظلم]] یعنی [[ستم]] بر خود، دیگران و بر [[خدا]]، بر چهار دسته‌اند: ۱) کسانی که در [[طول عمر]] خود ظالمند؛ ۲) کسانی که در [[طول عمر]] خود [[طاهر]] و منزّه از گناهند؛ ۳) کسانی که در ابتدای [[عمر]] خود [[ظالم]] ولی در پایان [[عمر]] [[توبه]] می‌کنند؛ ۴) کسانی که در ابتدای [[عمر]] [[طاهر]] و از [[گناه]] منزهند، ولی در آخر [[عمر]] ظالمند. چگونه ممکن است [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} برای دسته اول و چهارم از [[ذریه]] خود [[عهد]] و [[مقام امامت]] را طلب کند، تنها قسم دوّم و سوّم باقی می‌ماند و ظالمی که [[خداوند]] [[عهد امامت]] را از او [[نفی]] می‌کند، باید قسم باشد؛ یعنی کسی که در ابتدای عمرش [[ظالم]] بوده، ولی در آخر [[عمر]] [[توبه]] کرده است. در نتیجه قسم دوّم باقی می‌ماند، یعنی همان کسی که در طول عمرش از هر گونه [[گناه]] و [[آلودگی]] [[پاک]] بوده است و این بر کسی غیر [[معصوم]] منطبق نیست؛
#منظور از این [[علم]] آن دانشی است که [[وسیله]] [[راهنمایی]] او و نگهداری او می‌شود. از سوی دیگر این که می‌فرماید: {{متن قرآن|عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}} منشأ تمام [[افعال]] ارادی و اختیاری [[انسان]] صورت‌های [[علمی]] است که در وجود [[انسان]] نقش می‌بندد؛ که اگر آنها نبود هرگز از [[انسان]] فعلی با [[اختیار]] صادر نمی‌گشت، زیرا [[انسان]] قبل از آن‌که از او فعلی صادر شود آن را در [[ذهن]] خود [[تصور]] می‌کند، غرض و اهداف را نیز در نظر می‌گیرد؛ آن‌گاه در او [[شوق]] به فعل حاصل شده، سپس آن را انجام می‌دهد. هم‌چنین کسی که می‌خواهد فعلی را ترک کند، ابتدا آن را در [[ذهن]] خود [[تصور]] کرده، [[غایت]] آن را ملاحظه می‌کند؛ آن‌گاه آن فعل را ترک می‌کند؛ همانند خوردن سمّ، اتصال با برق. بدین جهت از این [[آیه]] به خوبی استفاده می‌شود که حتمیّت و [[ضرورت]] فعل یا ترک با [[اختیار]] منافاتی ندارد، زیرا کسی که سمّ را می‌شناسد و عواقب شرب آن را نیز می‌داند، هرگز از آن نمی‌خورد، با آن‌که در خوردنش مختار است. هم‌چنین از [[آیه]] استفاده می‌شود که سبب [[عصمت]]، [[علم]] قطعی به عواقب [[اخروی]] [[معاصی]] و [[اخلاق]] [[رذیله]] است. [[قرآن]] در آیه‌ای دیگر در داستان یکی دیگر از [[پیامبران]] نیز بر این [[حقیقت]] تأکید می‌کند که منشأ [[عصمت]] [[علم راسخ]] و [[یقینی]] به عواقب و حقایق امور است: قول [[حضرت یوسف]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref> چون [[آیه]] تصریح دارد به اینکه منشأ [[میل به گناه]] و [[معصیت]] [[جهل]] است. {{متن قرآن|وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}} پس در نتیجه، منشأ [[عصمت]]، همان [[علم]] است که در مقابل [[جهل]] قرار دارد<ref>المیزان، ج۱۱، ص۲۲۲.</ref>.


==[[شبهات]] [[عصمت]]==
# {{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستاده‌ایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را می‌خواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.</ref>.
منظور آن دسته از آیاتی است که حکایت از [[گناه]] [[پیامبر]] به صورت غیر مستقیم می‌کند، مانند طلب [[بخشش]] از [[گناه]]؛ زیرا مفهوم آن [[پذیرش]] [[ارتکاب گناه]] و اخلال به [[عصمت]] برای شخص [[نبی]] و دریافت‌های [[وحی]] است، به این جهت بسیاری از [[مفسرین]] این دسته از [[آیات]] را به گونه‌ای شرح داده تا مخل به این [[عقیده]] [[کلامی]] نباشد که آن‌چه او عرضه کرده عین [[حق]] و [[حقیقت]] است.
# {{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ}}<ref>«و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه» سوره محمد، آیه ۱۹.</ref>.
#{{متن قرآن|فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستاده‌ایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را می‌خواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.</ref>.
# {{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ}}<ref>«و از گناه خویش آمرزش بخواه و در پایان روز و پگاهان با سپاس پروردگارت را به پاکی بستای!» سوره غافر، آیه ۵۵.</ref>.
#{{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ}}<ref>«و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه» سوره محمد، آیه ۱۹.</ref>.
# {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
#{{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ}}<ref>«و از گناه خویش آمرزش بخواه و در پایان روز و پگاهان با سپاس پروردگارت را به پاکی بستای!» سوره غافر، آیه ۵۵.</ref>.
# {{متن قرآن|إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا * وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا}}<ref>«بی‌گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم * تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد * و خداوند تو را با یاری کردنی بی‌همتا یاری کند» سوره فتح، آیه ۱-۳.</ref>.
#{{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
#{{متن قرآن|إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا * وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا}}<ref>«بی‌گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم * تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد * و خداوند تو را با یاری کردنی بی‌همتا یاری کند» سوره فتح، آیه ۱-۳.</ref>.


'''نکات''':
'''نکات''':
#سخن درباره امکان [[شک و تردید]] [[پیامبر]] در [[سوره یونس]] و کمک گرفتن از [[اهل کتاب]] و [[ارتباط]] آن موضوع [[عصمت]] است. چون در این [[آیه]]: {{متن قرآن|فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا}} دو احتمال می‌رود. یکی: این که مراد از [[شک]] در مما انزلنا خطاب به [[پیامبر]] شده باشد، یعنی خود [[پیامبر]] به آن‌چه [[وحی]] شده، [[ایمان]] و [[اطمینان]] نداشته، در نتیجه [[اعتقاد]] او کامل و درست نبوده است. اما گویی به دیگران می‌گویند که تردید نداشته باش، و “فی” در ظرفیت به معنای [[حقیقی]] آن است؛ زیرا آنان در وقوع این داستان‌ها [[شک]] داشته‌اند و این هشدار به صورت غیر مستقیم داده شده است. در نتیجه جمله: {{متن قرآن|فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ}} سؤال از [[اهل کتاب]] برای تقریر و رفع تردید آنان است که بپرسند تا بدانند که واقعاً چنین اتفاقاتی افتاده است. احتمال دیگر این است که “فی” در ظرفیت مجازی باشد و از باب به در می‌گویند تا دیوار بشنود. و این شیوه اسلوب [[قرآنی]] است که [[پیامبر]] را مخاطب قرار می‌دهد، اما نه این که واقعاً او مخاطب باشد، بلکه می‌خواهد که [[مردم]] متوجه شوند و [[شک]] خود را با مطالعه و [[پرسش]] از بین ببرند<ref>تفسیر من وحی القرآن، ج۱۱، ص۳۶۴.</ref>؛
# سخن درباره امکان [[شک و تردید]] [[پیامبر]] در [[سوره یونس]] و کمک گرفتن از [[اهل کتاب]] و ارتباط آن موضوع [[عصمت]] است. چون در این [[آیه]]: {{متن قرآن|فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا}} دو احتمال می‌رود. یکی: اینکه مراد از [[شک]] در {{متن قرآن|مِمَّا أَنْزَلْنَا}} خطاب به [[پیامبر]] شده باشد، یعنی خود [[پیامبر]] به آن‌چه [[وحی]] شده، [[ایمان]] و [[اطمینان]] نداشته، در نتیجه [[اعتقاد]] او کامل و درست نبوده است. اما گویی به دیگران می‌گویند که تردید نداشته باش و {{متن قرآن|فِي}} در ظرفیت به معنای [[حقیقی]] آن است؛ زیرا آنان در وقوع این داستان‌ها [[شک]] داشته‌اند و این هشدار به صورت غیر مستقیم داده شده است. در نتیجه جمله: {{متن قرآن|فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ}} سؤال از [[اهل کتاب]] برای تقریر و رفع تردید آنان است که بپرسند تا بدانند که واقعاً چنین اتفاقاتی افتاده است. احتمال دیگر این است که {{متن قرآن|فِي}} در ظرفیت مجازی باشد و از باب به در می‌گویند تا دیوار بشنود. و این شیوه اسلوب [[قرآنی]] است که [[پیامبر]] را مخاطب قرار می‌دهد، اما نه این که واقعاً او مخاطب باشد، بلکه می‌خواهد که [[مردم]] متوجه شوند و [[شک]] خود را با مطالعه و [[پرسش]] از بین ببرند<ref>تفسیر من وحی القرآن، ج۱۱، ص۳۶۴.</ref>؛
#جمله: {{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ}} به آن جناب [[دستور]] [[استغفار]] می‌دهد، البته [[استغفار]] از عملی که نسبت به [[ساحت]] [[قدس]] آن جناب [[گناه]] باشد، هر چند که [[گناه]] به معنای معروف یعنی [[مخالفت]] [[امر مولوی]] نباشد؛
# جمله: {{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ}} به آن جناب [[دستور]] [[استغفار]] می‌دهد، البته استغفار از عملی که نسبت به [[ساحت]] [[قدس]] آن جناب [[گناه]] باشد، هر چند که [[گناه]] به معنای معروف یعنی مخالفت امر مولوی نباشد؛
#از سوی دیگر می‌توان به تعبیر دیگری گفته که [[استغفار]] در نظر [[پیامبر]] مناسب با [[مقام]] و [[موقعیت]] آن [[حضرت]] است که کاری انجام داده که جای طلب [[بازگشت به خدا]] کند. [[کلام]] معروفی را هم که به [[رسول خدا]]{{صل}} نسبت می‌دهند که فرمود: {{متن حدیث|لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً}}<ref>نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۳۲۰؛ $کتاب الصلاة%، $ابواب الذکر%، $باب ۲۲%، حدیث ۲؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج۱، ص۳۲.</ref>؛ گاه دلم را کدورتی می‌پوشاند و من به [[راستی]] هر روز هفتاد بار از [[خداوند]] درخواست [[آمرزش]] می‌کنم”، باید به امثال این معانی حمل کرد و هم چنین [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ}} که فرمان به استغفار می‌کند<ref>المیزان، ج۶، ص۵۲۵.</ref>؛
# از سوی دیگر می‌توان به تعبیر دیگری گفت که [[استغفار]] در نظر [[پیامبر]] مناسب با مقام و موقعیت آن حضرت است که کاری انجام داده که جای طلب [[بازگشت به خدا]] کند. [[کلام]] معروفی را هم که به [[رسول خدا]] {{صل}} نسبت می‌دهند که فرمود: {{متن حدیث|لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً}}<ref>نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۳۲۰؛ کتاب الصلاة، ابواب الذکر، باب ۲۲، حدیث ۲؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج۱، ص۳۲.</ref>؛ گاه دلم را کدورتی می‌پوشاند و من به [[راستی]] هر روز هفتاد بار از [[خداوند]] درخواست [[آمرزش]] می‌کنم، باید به امثال این معانی حمل کرد و هم چنین [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ}} که فرمان به استغفار می‌کند<ref>المیزان، ج۶، ص۵۲۵.</ref>؛
# [[فضل]] و [[رحمت خاص الهی]] بر [[پیامبر]]، موجب [[عصمت]] و [[مصونیت]] وی از [[خطا]] و [[لغزش]]. {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ}}؛
# [[فضل]] و [[رحمت]] خاص [[الهی]] بر [[پیامبر]]، موجب [[عصمت]] و مصونیت وی از [[خطا]] و [[لغزش]]. {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ}}؛
#مراد از [[فتح]] در [[آیه]]: [[صلح حدیبیه]] است و با این که [[جنگی]] نبوده که فتحی باشد، اما [[خداوند]] از آن [[فتح]] یاد کرده، زیرا کسر [[شوکت]] [[قریش]]، و عدم [[استطاعت]] برخورد با [[پیامبر]] با همه [[آمادگی]] بود که موجب گردید که از آن به [[گشایش]] بزرگ یاد شود. راغب: درباره معنای [[ذنب]] گفته، مراد دُم چیزی است: اصل اخذ به [[ذنب]]، یعنی چیزی که در پی کاری نتیجه می‌دهد و [[گناه]] را به این جهت [[ذنب]] می‌گویند. و [[تأویل]] این [[آیه]] به این جهت است که [[نزول]] [[سوره]] در [[صلح حدیبیه]] و ناظر به آن چیزی بوده است که [[مشرکین]] آن را در کشتن [[مردم]] [[مکه]] در [[جنگ بدر]] و به هم ریختن [[نظم]] پیشین آن مطرح کرده و چالشی ایجاد شده بود و فاصله‌ای میان او و [[عشیره]] و همشهری‌هایش اتفاق افتاده است و یا در نظر آنان آن رفتارها را [[گناه]] می‌دانستند و جمله: {{متن قرآن|مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ}} مانند این سخن [[حضرت موسی]] است که در پاسخ [[خدا]] فرمود که من گناهی انجام داده که می‌ترسم مرا به [[وسیله]] آن بکشند: {{متن قرآن|وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ}}<ref>«و در چشم آنان به گردن من گناهی است که می‌هراسم مرا بکشند» سوره شعراء، آیه ۱۴.</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص ۲۴۱-۲۵۷.</ref>.
# مراد از [[فتح]] در [[آیه]]: [[صلح حدیبیه]] است و با این که [[جنگی]] نبوده که فتحی باشد، اما [[خداوند]] از آن [[فتح]] یاد کرده، زیرا کسر [[شوکت]] [[قریش]]، و عدم [[استطاعت]] برخورد با [[پیامبر]] با همه آمادگی بود که موجب گردید که از آن به [[گشایش]] بزرگ یاد شود. راغب: درباره معنای [[ذنب]] گفته، مراد دُم چیزی است: اصل اخذ به [[ذنب]]، یعنی چیزی که در پی کاری نتیجه می‌دهد و [[گناه]] را به این جهت [[ذنب]] می‌گویند. و [[تأویل]] این [[آیه]] به این جهت است که نزول [[سوره]] در [[صلح حدیبیه]] و ناظر به آن چیزی بوده است که [[مشرکین]] آن را در کشتن [[مردم]] [[مکه]] در [[جنگ بدر]] و به هم ریختن [[نظم]] پیشین آن مطرح کرده و چالشی ایجاد شده بود و فاصله‌ای میان او و [[عشیره]] و همشهری‌هایش اتفاق افتاده است و یا در نظر آنان آن رفتارها را [[گناه]] می‌دانستند و جمله: {{متن قرآن|مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ}} مانند این سخن [[حضرت موسی]] است که در پاسخ [[خدا]] فرمود که من گناهی انجام داده که می‌ترسم مرا به وسیله آن بکشند: {{متن قرآن|وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ}}<ref>«و در چشم آنان به گردن من گناهی است که می‌هراسم مرا بکشند» سوره شعراء، آیه ۱۴.</ref>.<ref>[[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۲، ص۲۴۱-۲۵۷.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
{{پرسش‌های وابسته}}
# [[چه مفاهیمی بیانگر حقیقت عصمت هستند؟ (پرسش)]]
# [[گونه‌های مفهومی عصمت در قرآن چیست؟ (پرسش)]]
# [[مترادف‌های واژه عصمت چیست؟ (پرسش)]]
# [[با توجه به آیه ۷۲ تا ۷۴ سوره صافات آیا مخلصین معصوم هستند؟ (پرسش)]]
# [[آیات عصمت معصومان در قرآن کدامند؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش‌های وابسته}}


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:1100767.jpg|22px]] [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[عصمت امام (کتاب)|'''عصمت امام''']]
# [[پرونده:1100785.jpg|22px]] [[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، مصطفی]]، [[مقامات امامان (کتاب)|'''مقامات امامان''']]
# [[پرونده:1379710.jpg|22px]] [[بهروز مینایی|مینایی، بهروز]]، [[اندیشه کلامی عصمت (کتاب)|'''اندیشه کلامی عصمت''']]
# [[پرونده:1379719.jpg|22px]] [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|'''عصمت از منظر فریقین''']]
# [[پرونده:53960800.jpg|22px]] [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]؛ [[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|'''پژوهشی در عصمت معصومان''']]
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی ج۲''']]
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت (مقاله)|'''پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت''']]، [[معرفت (نشریه)|ماهنامه معرفت]]، ش۳۷
# [[پرونده:1100840.jpg|22px]] [[محمد هادی فرقانی]] و [[محمد عباس‌زاده جهرمی]]، [[خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم (مقاله)|'''خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم''']]، [[شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی (نشریه)|دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی]]
# [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[علی خراسانی|خراسانی، علی]]، [[آیات نام‌دار (مقاله)|'''آیات نام‌دار''']]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱]]
# [[پرونده:1100806.jpg|22px]] [[حسن علی‌پور وحید|علی‌پور وحید، حسن]]، [[مکتب در فرآیند نواندیشی (کتاب)|'''مکتب در فرآیند نواندیشی''']]
# [[پرونده:1368914.jpg|22px]] [[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۱ (کتاب)|'''معارف و عقاید ۵ ج۱''']]
# [[پرونده:1379713.jpg|22px]] [[رضا محمدی|محمدی، رضا]]، [[عصمت در قرآن (کتاب)|'''عصمت در قرآن''']]
# [[پرونده:1368142.jpg|22px]] [[مهدی مقامی|مقامی، مهدی]]، [[درسنامه امام‌شناسی (کتاب)|'''درسنامه امام‌شناسی''']]
# [[پرونده:IM009682.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|'''درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا''']]
# [[پرونده:1379670.jpg|22px]] [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|'''عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی''']]
# [[پرونده:IM010547.jpg|22px]] [[ریحانه لطیفی]]، [[محمد مهدی کریمی‌نیا]]، [[مجتبی انصاری مقدم]]، [[عصمت حضرت فاطمه زهرا از دیدگاه آیات و روایات (مقاله)|'''عصمت حضرت فاطمه زهرا از دیدگاه آیات و روایات''']]، [[پژوهش و مطالعات اسلامی (نشریه)|ماهنامه پژوهش و مطالعات اسلامی]]
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:عصمت در قرآن]]
[[رده:عصمت]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۲ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۲۳

عصمت در قرآن به همان معنای لغوی عصمت است، لکن با توجه به آنکه واژه عصمت و بسیاری از مشتقات آن در قرآن کریم نیامده است از این رو نمی‌توان به بیان دقیق معنای اصطلاح قرآنی این واژه پرداخت. تنها برخی مشتقات این واژه در قرآن کریم ذکر شده که با نگاهی کلی به کاربردهای آنها و مقایسه با معنای لغوی و عرفی عصمت، می‌توان در همه موارد، واژه عصمت و مشتقات آن را به مفهوم کلی بازدارندگی و نگه داشتن از چیزی یا کسی بازگرداند. در قرآن کریم واژه‌های دیگری به کار رفته که معادل با واژه عصمت هستند و تقریبا همان معنایی که از واژه عصمت برداشت می‌شود، از آنها نیز قابل برداشت است. واژه‌هایی همچون: اجتباء، اصطفاء، اخلاص، تطهیر و امثال اینها. قرآن کریم انبیا، امامان معصوم از اهل بیت رسول خدا(ص)، فرشتگان و برخی اولیای الهی همچون حضرت مریم(س) را از جمله مصادیق معصومان برشمرده و گستره عصمت ایشان را نیز تا حدودی بیان نموده که عصمت از انواع گناهان و نیز عصمت از نسیان قدر متیقن از عصمت انبیا و امامان در قرآن است. جهت اثبات عصمت انبیا و امامان می‌توان به دسته‌های مختلفی از آیات استناد نمود. مانند آیاتی که به طور کلی انبیا را اسوه نیکوی مردم معرفی کرده‌اند و یا آیاتی که امر به اطاعت مطلق از آنها می‌کنند و... . علاوه بر اینها آیاتی نیز وجود دارد که می‌توان از آنها عصمت امامان اثنی عشر(ع) را به اثبات رساند مثل آیه تطهیر، آیه صادقین و آیه اولی الامر.

معناشناسی

عصمت

معنای لغوی

عصمت، واژه‌ای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده‌اند[۴].[۵]

اصطلاح قرآنی

برغم آنکه متکلمان شیعه دست کم دو معنای لطف بودن و ملکه بودن را برای عصمت در اصطلاح کلامی ارائه کرده‌اند[۶]؛ لکن با توجه به آنکه واژه عصمت و بسیاری از مشتقات آن در قرآن کریم نیامده است از این رو نمی‌توان به بیان دقیق معنای اصطلاح قرآنی این واژه پرداخت. آری تنها برخی مشتقات این واژه در قرآن کریم ذکر شده که با نگاهی کلی به کاربردهای آنها در قرآن کریم و مقایسه آنها با معنای لغوی و عرفی عصمت، می‌توان در همه موارد، واژه عصمت و مشتقات آن را به مفهوم کلی بازدارندگی و نگه داشتن از چیزی یا کسی بازگرداند.

با این حال می‌توان از برخی آیات دیگر معنای مصونیت انبیا و ائمه از ارتکاب گناهان، نسیان، خطا و... را برداشت نمود که چیزی شبیه معنای اصطلاحی این واژه در کتب کلامی و حدیثی است[۷].

چراکه در برخی آیات قرآن کریم، واژه‌های دیگری به کار رفته که متضمن اجتناب برگزیدگان الهی از انواع معاصی، خطا و نسیان هستند که به لحاظ معنایی، نزدیک به واژه عصمت بوده و گاه با آن مرادفند. از این رو در بسیاری از اوقات به جای واژه عصمت به کار گرفته شده و از آنها معنایی اعم یا اخص اراده می‌گردد.

واژگان معادل

در کنار واژه عصمت، واژه‌های دیگری هم هستند که به لحاظ معنایی، نزدیک به واژه عصمت بوده و گاه با آن مرادفند. از این رو در بسیاری اوقات به جای واژه عصمت به کار گرفته شده و از آنها معنایی اعم یا اخص اراده می‌گردد. حال آنکه مخاطب محدوده دیگری از معنا را تصور می‌کند؛ به همین سبب بازشناسی این مفاهیم و حوزه‌های هر یک می‌تواند مکمل مناسبی در مبحث تبیین مفهوم عصمت باشد.

  1. اخلاص: واژه مخلَص در اصطلاح قرآنی بر کسی اطلاق می‌شود که برگزیده خداست برای خالص‌سازی یا برگزیده اوست برای خالص کننده‌ای که آن ذکر آخرت باشد: اخلصناهم بخالصة ذكرى الدار: مخلصین کسانی هستند که شیطان در آنها هیچ نفوذی ندارد.
  2. اصطفاء: خداوند از انبیای الهی به «مصطفَوْن» یاد کرده است؛ یعنی کسانی که برگزیدگان ویژه الهی‌اند. خداوند از این واژه برای گزینش رسولان ویژه خود مانند ابراهیم، آدم، نوح و موسی یا اولیای خاص خود مانند مریم که دارای ویژگی انحصاری بودند، استفاده کرده است.
  3. اجتباء: این تعبیر همانند اصطفا به معنای گزینشِ ویژه الهی، در خصوص انبیا و اوصیا آمده است: ﴿ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى[۸] و نیز آیۀ ﴿وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ[۹]. درباره یونس، لوط و یسع این آیه به کار رفته است: ﴿وَاجْتَبَيْنَاهُمْ وَهَدَيْنَاهُمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۱۰]. درباره حضرت یوسف(ع) و گزینش او برای رسالت و اعطای تعبیر خواب به او این‌گونه می‌فرماید: ﴿وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ[۱۱]. همچنین درباره حضرت یونس چنین تعبیری دارد: ﴿فَاجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحِينَ[۱۲].
  4. اختیار: گزینش و انتخاب عده‌ای به عنوان رسول و وصی گاه با لفظ اختیار آمده است: ﴿وَأَنَا اخْتَرْتُكَ فَاسْتَمِعْ لِمَا يُوحَى[۱۳]. ادعای ما این نیست که این الفاظ دقیقاً از نظر معنوی معادل عصمت باشند؛ اما مساوقت و ملازمت در مصداق یا جایگزینی در مقام اخذ بدیل چه بسا در مورد این الفاظ گفته شده با عصمت صورت می‌گیرد که اگر کسی در پژوهش خود به دنبال مفهوم دینی عصمت باشد، خوب است این واژه‌ها را نیز بررسی کند.
  5. نزاهت: این تعبیر معادل مفهوم عصمت نیز آمده است؛ حتی بعضی از دانشمندان اسلامی به جای تعبیر عصمت و عصمةالانبیاء از تنزیه و تنزیه الانبیاء استفاده می‌کنند؛ همان طورکه در کتاب تنزیه الانبیاء اثر سیدِ مرتضی، چنین امری مشاهده می‌شود[۱۴]. بعضی از عالمان اهل سنت به جای تعبیر عصمت تنها از واژه «تنزیه» استفاده می‌کنند[۱۵]. در ادعیه و زیارات اهل بیت(ع) نیز معمولاً در کنار واژه عصمت کلمه تنزیه نیز به کار رفته است. گرچه در قرآن از کلمه تنزیه و مشتقات آن استفاده شده است، تعبیر «الْمَعْصُومِ مِنَ الْخَلَلِ... الْمُنَزَّهِ مِنَ الرَّيْبِ»[۱۶] در زیارت حضرت امیر(ع) و نیز در زیارت جامعه «الْمَعْصُومِ مِنْ كُلِّ خَطَإٍ وَ زَلَلٍ، الْمُنَزَّهِ مِنْ كُلِّ دَنَسٍ وَ خَطَلٍ»[۱۷] و نیز «الْمُنَزَّهِ عَنِ الْمَآثِمِ»[۱۸] آمده است.
  6. تطهیر: افزون بر آیه تطهیر در قرآن که برای عصمت از یک نوع پاک کردن مخصوص توسط خداوند یاد کرده است، همانند تنزیه، در بسیاری از روایات تعبیر مطهّر و مطهّرون مرادف با معصوم و معصومون آمده است. تعابیر «الْمُطَهَّرِ مِنَ الْعَيْبِ»[۱۹]، «الْمُطَهَّرِ مِنَ الْمَظَالِمِ»[۲۰] و «الْمُطَهَّرُ مِنَ الذُّنُوبِ»[۲۱] در مورد معصومان بارها نقل شده است. تعبیر ائمه اطهار به جای امامان معصوم در عرف متشرعه بسیار شایع است.
  7. صدق، امانت، تبلیغ، فطانت: برخی نویسندگان اهل سنت به جای اصطلاح عصمت در مورد صفات پیامبران چهار ویژگی صدق، امانت، تبلیغ و فطانت را به عنوان صفت پیامبر یاد کرده‌اند و در توضیح آنها گفته‌اند: «صدق»، مطابقت خبر با واقع است؛ یعنی هر خبری که پیامبر می‌دهد چه از ناحیه خود و چه از ناحیه خداوند، محال است کذب در آن راه داشته باشد. «امانت» به این است که خداوند ظاهر و باطن پیامبران را از گناه حفظ می‌کند؛ هم گناهان اعضا و جوارحی مانند دزدی، زنا و هم گناهان قلبی و اخلاقی مانند حسد، کبر و ریا. «تبلیغ» این است که آنچه را که خداوند به انبیا فرمان ابلاغ داده است با بیانی روشن و واضح برای مردم بیان کنند. «فطانت» یعنی اینکه پیامبران دارای قدرت فهم بسیار بالایی بوده، توانایی قابل توجهی برای استدلال و احتجاج در مقابل شبهه‌های مخالفان دارند[۲۲].

بعضی دیگر تنها صفت دوم یعنی امانت را معادل عصمت گرفته‌اند[۲۳]. امامیه صفت فطانت که همان جودت و خوش فهمی و ادراک قوی و سریع باشد، را از صفات انبیا برشمرده‌اند با این حال که نمی‌توان آن را مرادف عصمت تلقی کرد.

اما «امانت» بنا بر معنایی که ذکر شد، به معنای عصمت بوده و دست کم عصمت از گناه را شامل می‌شود؛ امین به عنوان یکی از صفات فرشتگان الهی مانند جبرئیل و روح که واسطه نزول وحی بر پیامبر اکرم(ص) هستند، اطلاق شده است[۲۴] و در مورد انبیای الهی مانند لوط، موسی، هود، نوح، صالح و شعیب با تعبیر ﴿إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ[۲۵] آمده است. در همه این موارد همواره با کلمه رسول در کنار هم آمده است.

در تمام این موارد اگر امین افاده معنای عصمت را داشته باشد، عصمت در مقام اخذ و بازخوانی وحی را بیشتر از عصمت از گناه ایفاد می‌کند؛ گرچه رساندن عصمت مطلقه نیز مشکلی ایجاد نمی‌کند.

البته «امین» در کنار کلمه «قوی» و «مکین» به عنوان صفت یوسف[۲۶] و آصف بن برخیا[۲۷] (آورنده تخت بلقیس از صنعا به بیت المقدس در یک چشم به هم زدن) و نیز حضرت موسی[۲۸] به عنوان استیجار برای شعیب در قرآن آمده است که در این موارد شاید معنای عرفی آن یعنی مورد اعتمادبودن مراد باشد تا معنای معصوم.

در مورد صدق نیز می‌توان گفت صفت صدّیق در مورد بعضی از انبیا و اولیا مانند ابراهیم[۲۹]، حضرت مریم[۳۰]، ادریس[۳۱] و یوسف[۳۲] در قرآن آمده است؛ اما آیا این کلمه می‌تواند دقیقاً مرادف مطهّر و مخلّص یا معصوم باشد که نشان‌دهنده افاضه موهبتی الهی از سوی خداوند به معصومان باشد، جای شک باقی است.

نظیر ادعایی که در مورد کلمه امین و صدیق شده است، می‌تواند در مورد کلمه «شهید» به معنای گواه بر اعمال بندگان یا کلمه «حجّت» نیز صورت بگیرد. اما در مورد کلمه تبلیغ به معنای اینکه پیامبر، مأمور ابلاغ فرامین خدا به خلق خداست و اگر مخاطب وحی و خطاب الهی مردم باشند، باز این کلمه هم مفید معنایی در ردیف یکی از مراتب عصمت یعنی عصمت در اخذ و بازخوانی وحی خواهد بود، گرچه تبلیغ رسالات الهی یکی از وظایف اصلی پیامبران و عالمان ربانی تلقی شده است[۳۳].[۳۴].[۳۵]

پیشینه عصمت در قرآن

هر چند واژه عصمت و بسیاری از مشتقات آن در قرآن کریم نیامده اما صفت عصمت به مفهوم عام آن با قطع‌نظر از موصوفش که کتاب باشد یا ملائکه یا پیامبران، در قرآن مطرح شده است:

  1. ﴿لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ[۳۶]؛ این آیه درباره عصمت فرشتگان است و شاید عبارتی واضح‌تر از ﴿لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ درباره عصمت پیدا نشود که با عموم و اطلاقش دلالت بر عصمت ملائکه دارد.
  2. ﴿وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ[۳۷]؛ این آیه درباره عصمت حضرت یوسف (ع) است.
  3. ﴿وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۳۸]. ؛ این آیه گفتار پیامبر عظیم‌الشأن را با حصری که از نکره در سیاق نفی و استثناء فهمیده می‌شود معصوم از هر سخن باطل و نفسانی و گناه‌آلود معرفی می‌کند.
  4. ﴿قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ[۳۹]؛ این آیه پیروی مطلق از پیامبر را نتیجه دوست داشتن خداوند و شرط محبوب شدن در نزد خداوند دانسته است و معلوم است که اگر پیامبر در مواردی گناه کند تبعیت از پیامبر در آن موارد سبب نزدیکی به خداوند نمی‌شود، زیرا گناه مبغوض خداوند است و در نتیجه به اطلاق و عموم آیه خلل وارد می‌شود.
  5. ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ[۴۰]؛ این آیه درباره معصوم ماندن پیامبر از اضلال دیگران و ضرر آنهاست.
  6. ﴿إِنَّكَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۴۱]؛ ﴿لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ[۴۲]؛ ﴿لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ[۴۳]؛ ﴿إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ[۴۴]. این آیات می‌فهمانند اطاعت خداوند بر صراط مستقیم بودن است و پیامبر همیشه بر صراط مستقیم قرار دارد و از آن منحرف نمی‌شود و اطاعت شیطان گمراهی است و شیطان بر مخلصین و متوکلین سلطه ندارد و اهل بیت (ع) مصداق واقعی مخلصین و متوکلین می‌باشند. که عدم عصمت با روح این آیات سازگار نیست.
  7. ﴿فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ[۴۵]؛ ﴿قَالَ الَّذِينَ لَا يَرْجُونَ لِقَاءَنَا ائْتِ بِقُرْآنٍ غَيْرِ هَذَا أَوْ بَدِّلْهُ قُلْ مَا يَكُونُ لِي أَنْ أُبَدِّلَهُ مِنْ تِلْقَاءِ نَفْسِي إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ[۴۶]؛ ﴿وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِيلِ * لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ * ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ[۴۷]؛ ﴿يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ[۴۸]. این آیات مربوط به عصمت پیامبر در دریافت و ابلاغ وحی است.
  8. ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ[۴۹] و ﴿وَمَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ مُضِلٍّ[۵۰]. این آیات انبیاء را هدایت شده الهی معرفی کرده و کسی را که خداوند هدایت کرده دیگری نمی‌تواند گمراه کند.
  9. ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ[۵۱]؛ ﴿يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّى بِهِمُ الْأَرْضُ[۵۲]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ[۵۳]. این آیات و آیات متعدد دیگر (بیش از ۲۰ آیه) بر اطاعت مطلق از پیامبر، اسوه حسنه بودن پیامبر، ارجاع دادن اختلافات و تنازعات به پیامبر، ناراحت نشدن از قضاوت‌ها و احکام پیامبر و... دلالت دارند و اطاعت نکردن از پیامبر را باعث پشیمانی در قیامت معرفی می‌کنند؛ که بی‌اعتقادی به عصمت با روح این آیات تناسب ندارد، زیرا با برهان خلف واضح است که اگر از پیامبر گناه صادر شود اطاعت از ایشان باعث نقض غرض فرستادن پیامبران و تشریع دین می‌شود و به عموم و اطلاق این آیات خلل وارد می‌شود.
  10. ﴿إنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۵۴]؛ ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۵۵]. این دو مورد آیه تطهیر و آیه امامت هستند که یکی با نفی، رسیدن امامت به غیرمعصوم را نفی می‌کند و دیگری با اثبات، عصمت را برای اهل بیت (ع) ثابت می‌کند، و بارها در روایات و استدلالات متکلمین به این دو آیه برای اثبات عصمت اهل بیت (ع) استدلال شده است و کتاب‌ها و مقالات متعددی در این‌باره نوشته شده است. و با مراجعه به تفاسیر اهل سنت و شیعه و کتب روایی مشخص می‌شود که پیامبر (ص)، علی (ع) و فاطمه (س) و حسنین (ع) را به عنوان اهل بیت خود معرفی نمودند که دوازده نفر از صحابه مثل ابوسعید خدری، امّ‌سلمه، انس بن مالک و عایشه و هجده‌نفر از تابعین همچون حسن بصری، مجاهد، سدی و مقاتل بن سلیمان که همگی در قرن اول می‌زیسته‌اند این قضیه را نقل کرده‌اند، و دانشمندان رجس را به معنی شیطان، شرک، گناه، و بدی تفسیر کرده‌اند، و بارها خود ائمه (ع) به این آیه بر پاکی و طهارت خود استدلال کرده‌اند[۵۶]. فخررازی هم که به امام‌المشککین معروف است و عادت به ایجاد شک و شبهه در معارف دینی حتی در توحید دارد دلالت آیه امامت بر عصمت را پذیرفته و می‌گوید: «این آیه دلالت بر عصمت نبی دارد، زیرا وقتی که آیه می‌فرماید امامت (عهد) به ظالم نمی‌رسد، پس نبوت که مهم‌تر است قطعاً به ظالم نمی‌رسد و کسی که یک لحظه به خداوند کافر شده باشد شایستگی برای نبوت ندارد»[۵۷]. و همچنین درباره آیه دیگر می‌گوید: «این آیه دلالت دارد که انبیاء معصوم از معاصی و گناهان می‌باشند، زیرا آیه دلالت بر وجوب اطاعت مطلق از پیامبران دارد، پس اگر آنها معصیتی را انجام دهند بر ما واجب است که در آن گناه به آنها اقتدا کنیم پس آن گناه بر ما واجب است و این محال است»[۵۸].[۵۹]

گستره عصمت در قرآن

گستره عصمت معصومان به دو بخش کلی گستره زمانی و گستره متعلق قابل تقسیم است.

گستره زمانی

در گستره زمانی، عصمت معصومان به لحاظ قبل از تصدی منصب نبوت یا امامت و از زمان تولد و نیز پس از تصدی منصب بررسی می‌شود:

عصمت پیش از تصدی منصب (نبوت یا امامت)

در قرآن کریم به قلمرو عصمت معصومان اعم از پیامبران و امامان و نیز تفکیک این بحث به قبل از تصدی منصب نبوت و امامت و پس از آن اشاره‌ای نشده علاوه بر اینکه این بحث تا عصر امامان اهل بیت(ع) دیده و شنیده نشده چه اینکه گویا تأکید ائمه در دوران حضور بیشتر بر تثبیت اصل مسأله عصمت بوده است[۶۰].

عصمت پس از تصدی منصب (نبوت یا امامت)

یکی از مسائل مورد اتفاق اندیشمندان امامیه در این قرون و حتی امروز، ضرورت عصمت پیامبران و امامان معصوم از گناه پس از تصدی منصب نبوت و امامت است. تصریح به این مسأله دست کم از دوران امامان معصوم(ع) مطرح شده و تا به امروز نیز ادامه داشته است[۶۱]. علاوه بر اینکه قدر متیقن از آیات عصمت در قرآن کریم نیز مربوط به به مصونیت انبیا و ائمه (ع) پس از تصدی منصب است. این بخش خود به چهار قسم دیگر تقسیم می‌شود که عبارت‌اند از:

  1. عصمت در تلقی و ابلاغ وحی؛
  2. عصمت در تفسیر و تبیین وحی؛
  3. عصمت از اشتباه، خطا و فراموشی در انجام تکالیف شخصی و اجتماعی؛
  4. عصمت از گناه.

گستره متعلق (ابعاد عصمت)

مقصود از «گستره متعلق»، ابعادی است که پیامبر یا امام(ع) در آنها معصوم است. این بخش خود دارای اقسام دیگری همچون عصمت از ترک اولی، عصمت از سهو، عصمت از گناهان صغیره و کبیره، عصمت از اشتباه و خطا و ... است که قرآن کریم به صراحت انبیا و ائمه(ع) را از ارتکاب برخی از این اقسام معصوم دانسته است. مثل عصمت از ارتکاب انواع گناهان و عصمت از نسیان.

فراموش کردن احکام الهی از جانب انبیا (ع) باعث گمراهی دیگران و احتجاج ایشان به آن عمل می‌گردد. جمله ﴿لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ[۶۲] می‌فهماند که رسول به‌گونه‌ای وحی الهی را دریافت و ابلاغ می‌کند که اشتباه و فراموشی در آن رخ نمی‌دهد. اگر رسول در گرفتن وحی، حفظ وحی و تبلیغ آن مصونیت نداشته باشد. غرض خداوند یعنی ابلاغ رسالت حاصل نمی‌شود و برای حصول این غرض راهی غیر از رصد کردن به‌وسیله ملائکه ذکر نکرده. و جمله (احاط بما لدیهم) این دلالت را تأیید می‌کند. یکی از مراحل مصونیت، حفظ وحی از خطا و نسیان است با بی‌کم‌وکاست و کاست به دست مردم برسد.

کاربردهای مفهومی واژه عصمت در قرآن

با نگاهی کلی به کاربردهای واژه عصمت و مشتقات آن در قرآن کریم و مقایسه آن با معنای لغوی و عرفی عصمت، به این نتیجه می‌رسیم که خداوند در قرآن کریم به همان زبان قوم با مردم سخن گفته است؛ به گونه‌ای که در همه موارد، می‌توان واژه عصمت و مشتقات آن را به مفهوم کلی بازدارندگی و نگه داشتن از چیزی یا کسی دانست. از توجه به این مسئله، این نکته برمی‌آید که مفهوم عصمت حقیقتی شرعیه نیست؛ افزون بر آنکه فهم معنای اصطلاحی نیز برای عرب آن دوران، امری آسان بوده است. موارد کاربرد واژه عصمت و مشتقات آن را می‌توان به لحاظ متعلق آن، در چند محور بررسی کرد:

عصمت و بازدارندگی از خطر: از جست‌و‌جوی موارد کاربرد مفهوم عصمت این نکته برمی‌آید که خداوند متعالی در مواردی، این مفهوم را برای بازدارندگی از خطر به کار برده است: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ[۶۳].

بسیاری از مفسران اهل سنت و نیز مورخان نخستین اسلام، عباراتی را در تفسیر این آیه نقل می‌کنند که از آنها برمی‌آید آنان از این آیه همان مصونیت و محافظت پیامبر از خطرات جانی ناشی از سوءقصد مخالفان را فهمیده‌اند.

مجاهد، از مفسران قرن اول و دوم هجری، از ابوهریره نقل می‌کند که در مسافرتی همراه با پیامبر بودیم و زیر سایه درختی به استراحت مشغول. آن حضرت شمشیر خود را به شاخه درختی آویزان کرده بودند که ناگاه مردی سر رسید و شمشیر را برداشت و با حالتی تهدیدآمیز به پیامبر (ص) گفت: چه کسی تو را از من نجات خواهد داد؟ پیامبر به گونه‌ای شمشیر را از او ستاند. در این هنگام آیه ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ نازل شد[۶۴].

بسیاری از مفسران اهل سنت و نیز مورخان آنها از عایشه نقل کرده‌اند که همواره از پیامبر گرامی اسلام (ص) محافظت می‌شد، تا اینکه آیه ﴿وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ نازل شد. آن‌گاه پیامبر اکرم (ص) به مردم دستور داد که خداوند او را نگه خواهد داشت، و دیگر نیازی به حراست آنها نیست[۶۵].

نیز نقل شده است که عباس، عموی پیامبر گرامی اسلام (ص) از جمله کسانی بود که از آن حضرت محافظت می‌کرد. هنگامی که این آیه نازل شد، وی نیز از محافظت آن حضرت دست کشید[۶۶].

در نقل‌های دیگری نیز آمده است که ابوطالب، عموی بزرگوار پیامبر اکرم (ص) همیشه کسی را با عنوان محافظ آن حضرت به همراه ایشان می‌فرستاد، تا اینکه آیه مزبور نازل شد و پیامبر اکرم (ص) به ابوطالب (ع) فرمودند: «عموجان، خداوند، خود مرا محافظت می‌کند. نیازی نیست کسی را [در پی] من بفرستی»[۶۷].

از ابوذر و نیز برخی دیگر از صحابه نقل کرده‌اند که وقتی پیامبر اکرم (ص) می‌خوابیدند، ما نگهبان ایشان بودیم، تا اینکه آیه یادشده نازل شد. عصمة بن مالک خطمی از دیگر محافظان آن حضرت نیز نقل می‌کند که ما همواره از ایشان محافظت می‌کردیم، تا اینکه آیه مزبور نازل شد[۶۸].

نخستین مفسران اسلام نیز درباره این آیه نظریات گوناگونی را مطرح کرده‌اند. برای نمونه مقاتل بن سلیمان بر این باور است که مراد از «الناس» در این آیه قوم یهود است، و هنگامی که این آیه نازل شد، پیامبر اکرم (ص) از تهدید قوم یهود و کشته شدن به وسیله آنها در امان ماند[۶۹].

گروهی دیگر از مفسران شیعه نیز افزون بر نقل نظریات یادشده به وسیله اهل سنت، به تطبیق این مسئله بر واقعه غدیرخم و مسئله جانشینی امام علی (ع) پرداخته‌اند. اغلب مفسران شیعه روایتی را از امام باقر و امام صادق (ع) نقل کرده‌اند که بر اساس آن، پیامبر اکرم (ص) از اینکه امام علی (ع) را جانشین خود معرفی کند، هراس داشت، و خداوند به وسیله این آیه وی را به چنین اقدامی تشویق و محفوظ ماندن از مردم را به وی اعلام کرد[۷۰].[۷۱]

عصمت و بازدارندگی از عذاب: در برخی دیگر از آیات قرآن کریم، به مواردی برمی‌خوریم که عصمت، به معنای محافظت و بازدارندگی از عذاب به کار رفته است. چنین مفهومی گاه درباره محافظت از عذاب دنیوی است؛ چنان که در داستان طوفان نوح (ع) و گفت‌و‌گوی آن پیامبر با فرزندش می‌خوانیم: ﴿قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ قَالَ لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ وَحَالَ بَيْنَهُمَا الْمَوْجُ فَكَانَ مِنَ الْمُغْرَقِينَ[۷۲].

در این آیه واژگان ﴿يَعْصِمُنِي و ﴿عَاصِمَ به کار رفته است که بر اساس آن، فرزند حضرت نوح (ع) در برابر درخواست پدر برای ایمان به خدا و نجات از طوفان گفت: «به زودی به کوهی پناه می‌برم تا مرا از آب حفظ کند. [نوح] گفت: امروز هیچ نگه‌داری در برابر فرمان خدا نیست، مگر آنکه او به کسی رحم کند. در این هنگام، موج در میان آن دو حایل شد، و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت». به گفته مفسران شیعه و سنی، دو واژه مزبور در همان معنای لغوی خود، یعنی بازدارندگی و حفظ کردن، به کار رفته‌اند[۷۳].

گاهی نیز مفهوم عصمت برای نگهداری و محافظت از عذاب اخروی به کار رفته است: ﴿يَوْمَ تُوَلُّونَ مُدْبِرِينَ مَا لَكُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ عَاصِمٍ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ[۷۴]. در این آیه مؤمن آل فرعون، قوم بنی اسرائیل را از عاقبت کفر و نافرمانی در برابر فرمان‌های خداوند می‌ترساند.

مفسران شیعه و سنی واژه عاصم در آیه را «مانع از عذاب الهی» معنا کرده‌اند[۷۵].

عصمت و بازدارندگی از گناه: در برخی دیگر از آیات نورانی قرآن کریم، مفهوم عصمت و مشتقات آن به معنای بازدارندگی و محافظت از گناه به کار رفته‌اند؛ چنان که در داستان حضرت یوسف (ع) می‌خوانیم: ﴿قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ فَاسْتَعْصَمَ وَلَئِنْ لَمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُونًا مِنَ الصَّاغِرِينَ[۷۶].

در این آیه واژه ﴿فَاسْتَعْصَمَ به طور لازم - و نه متعدی - به معنای خودداری کردن و خود را حفظ کردن به کار رفته است؛ اما از مقایسه آن با آیه بعد به نکته ظریفی پی خواهیم برد: ﴿قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۷۷].

حضرت یوسف (ع) در مناجات و گفت‌وگوی خود با خداوند به این حقیقت زیبا و عرفانی اعتراف می‌کند که خودداری او از گناه تنها با یاری خداوند است، و اگر خداوند چنین عنایتی نمی‌کرد، یقیناً یوسف (ع) در ورطه گناه و جهالت می‌افتاد. به دیگر بیان، در حقیقت ﴿عَاصِمَ، خداوند است، و یوسف (ع) تنها «مستعصم» است.

زیباتر آنکه خداوند در آیه بعد، اجتناب حضرت یوسف (ع) از گناه را به خود نسبت می‌دهد و می‌فرماید: ﴿فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ[۷۸].

با توجه به این سه آیه می‌توان به طور قطع مدعی شد که واژه ﴿فَاسْتَعْصَمَ در آیه نخست به طور لازم به کار رفته است؛ اما با ملاحظه آیات بعد از آن روشن می‌شود که در آنجا نیز پشتوانه اجتناب یوسف (ع)، عنایت الهی بوده است: ﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ[۷۹]. قرآن کریم از عنایت خداوند به حضرت یوسف (ع) با عنوان «برهان» یاد می‌کند که در صفحات آینده از آن بحث خواهیم کرد.

نیز، در غالب آیات قرآن کریم، فعل «عصم» به انسان نسبت داده نشده است، افزون بر آنکه در همه آیاتی که مربوط به هدایت او یا اجتناب از گناهان است، آنچه به وی نسبت داده شده است، اموری همچون «اعتصام» و «استعصام» است؛ چنان که می‌فرماید: ﴿وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۸۰]. ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا[۸۱].

همچنین خداوند متعال، به مؤمنان دستور «اعتصام» - و نه «عصم» - داده است: ﴿وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا[۸۲]. ﴿وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ[۸۳].

بر اساس آنچه گذشت، می‌توان مدعی شد که واژه عصمت و مشتقات آن در قرآن کریم به همان معنای لغوی، یعنی بازدارندگی و نگه‌داری و محافظت از کسی یا چیزی با همه مؤلفه‌های معنایی آن به کار رفته است[۸۴].

مصادیق عصمت

از منظر قرآن کریم، پیامبران(ع)، پیامبرخاتم(ص)، امامان اثنی عشر(ع)، اهل بیت پیامبر خاتم(ص)، قرآن کریم، وحی، فرشتگان و برخی دیگر از برگزیدگان الهی همچون حضرت مریم(س) از جمله مصادیق معصومان هستند که هر یک به تناسب شأن و جایگاهشان، در بهره‌مندی از درجات عصمت با یکدیگر متفاوتند. آیات مرتبط با عصمت هر یک از مصادیق نامبرده در بخش اثبات عصمت بیان شده است.

اثبات عصمت

اثبات عصمت پیامبران

در برخی از آیات قرآن کریم خصوصیاتی همچون اصطفای الهی، وجوب اطاعت تام و عدم تسلط شیطان بر برخی انسان‌های برگزیده و نیز الگو بودن انبیا بیان شده که به مصونیت ایشان از ارتکاب کبائر، خطا، نسیان و اشتباه که همان حقیقت عصمت است، اشاره دارند.

عدم تسلط شیطان بر پیامبران

به عنوان نمونه خدای متعال در آیه‌ای خطاب به شيطان مى‌فرمايد: ﴿إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ [۸۵]. فراز: ﴿لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ، نكره در سياق نفى و مفيد عموم است، در نتيجه هر گونه سيطره و تصرف شيطان به هر نحوى از انحاء از بندگان حقيقى خداوند را منتفی می‌کند. از طرفی عمومیت این فراز از آیه، قرینه است بر اینکه مراد از «عبادی»، صرفا بندگان خالص و حقیقی خداوند است و نه گنه‌کاران یا کسانی که در زندگی خویش مرتکب برخی گناهان شده‌اند. با این بیان، مراد از اثر، اعم از ارتکاب معاصی، خطا، اشتباه و نسیان است که از تأثیر وسوسه‌های ابلیس نشأت می‌گیرد. بدیهی است که انتفای اثر صرفا به معنای نفی تأثیر وسوسه در عبادالله است و نه نفی خروج ایشان از دایره وسوسه‌های ابلیس. همین معنا در آیه دیگری از قرآن کریم و با بیان دیگر نیز آمده و تسلط شیطان بر مؤمنانی که به خدا توکل می‌کنند را نفی نموده است که حقیقت عصمت را در بندگان واقعی خدا، ثابت می‌نماید[۸۶].[۸۷]

اصطفای الهی پیامبران

واژه «اصطفا» در لغت در معنای خالصِ چیزی را به دست آوردن استعمال شده است[۸۸]. روشن است که حاصل گزینش الهی و خالص کردن برخی توسط او چیزی جز عصمت نیست.

به عنوان نمونه قرآن کریم در جایی می‌فرماید: ﴿اللَّهُ يَصْطَفِي مِنَ الْمَلَائِكَةِ رُسُلًا وَمِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ، ﴿يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[۸۹]. با توجه به اینکه ضمایر «هم» در کلمات «أَيْدِيهِمْ» و «خَلْفَهُمْ» بر اساس دیدگاه برخی مفسران به ﴿رُسُلًا[۹۰] و طبق نظر برخی دیگر به ﴿النَّاسِ[۹۱] برمی‌گردد و با عنایت به معنای لغوی اصطفا، تفسیر آیه چنین می‌شود که خداوند از میان مردم و فرشتگان، شایستگان را برمی‌گزیند. از این رو اگر عصمت پیام‌آور تضمین نشده باشد، ابلاغ این پیام دچار آسیب شده و با غرض ارسال رسل ناسازگار خواهد بود[۹۲].

امر به اطاعت تام و مطلق از پیامبران

خداوند متعال در دسته دیگری از آیات به وجوب اطاعت مطلق از رسولان خود و نیز تأسی به آنان امر کرده است[۹۳]. روشن است که بر اساس قواعد کلامی صدور چنین امری از سوی خدای متعال، مستلزم عصمت آن شخص است؛ چراکه در غیر این صورت گرفتار تناقض خواهیم شد و تناقض از مولای حکیم صادر نمی‌شود. عصمت در اینجا به معنای مصونیت از اقسام معاصی، نسیان، خطا و اشتباه است؛ چراکه اگر مصونیت را منحصر در عدم ارتکاب معاصی دانسته و به جواز صدور نسیان، خطا و اشتباه از انبیا (ع)، معتقد شویم، غرض از ارسال نبی یا رسول نقض شده و اطمینان به گفتار و کردار انبیا و رسل (ع) در نظر مکلفین به اطاعت به صورت کامل محقق نخواهد شد[۹۴].

معرفی پیامبران به عنوان الگوی حسنه

مصونیت انبیا (ع) را می‌توان از آیات دیگری که ضمن نام بردن از برخی انبیا، آنان را به صورت مطلق به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به تأسی از آنان ترغیب می‌نمایند، استفاده کرد. چه اینکه قرآن کریم از رسول گرامی اسلام (ص) به عنوان اسوه‌ای نیکو یاد کرده و می‌فرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۹۵]. همچنین از حضرت ابراهیم(ع) یاد کرده و می‌فرماید: «قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ..»، «قطعاً براى شما در [پيروى از] ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست»[۹۶].

واژه «اسوه» در کتب لغت به معنای «قُدوه» است. قدوه نیز در مورد کسی به کار می‌رود که به او اقتدا می‌شود[۹۷]. کیفیت استدلال به این آیات چنین است که خدای متعال، پیامبراکرم (ص) و حضرت ابراهیم(ع) را به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی به عنوان الگو و سرمشق دیگران معرفی کرده است. با عنایت به معنای لغوی اسوه، این آیات در شمار آیاتی قرار می‌گیرند که به نحو مطلق به اقتدا و اطاعت از انبیا (ع) امر کرده‌اند و چنانچه سابقا گذشت، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با عصمت اوست؛ چراکه در غیر این صورت هرگز امر به اقتدا به غیر معصوم و اسوه قرار دادن او تعلق نگرفته و این مسأله به تناقض خواهد انجامید[۹۸].

اتمام حجت هدف از بعثت انبیا

در دسته‌ای دیگر از آیات، اتمام حجت بر مردم به عنوان یکی از اهداف بعثت انبیا معرفی شده است. قرآن کریم در این خصوص می‌فرماید: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۹۹].[۱۰۰]

اثبات عصمت پیامبر خاتم

آیات دال بر عصمت رسول خدا(ص) را می‌توان در چهار دسته کلی زیر خلاصه نمود.

خبر از دوری حضرت از گمراهی و هوای نفس

قرآن کریم ضمن بیان اوصاف پیامبر(ص) و نفی هر گونه گمراهی از آن حضرت، سخنان و گفته‌های پیامبراکرم(ص) را مستند به وحی الهی دانسته و می‌فرماید: ﴿مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى[۱۰۱].

مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر این آیات می‌گوید: ﴿وَمَا يَنطِقُ مطلق است و مقتضای این اطلاق آن است که هوای نفس از تمام سخنان پیامبر(ص) نفی شده باشد، اما از آن جایی که در این آیات خطاب ﴿صَاحِبُكُمْ به مشرکین است، به خاطر این قرینه مقامی باید گفت منظور این است که سخنان آن جناب در آنچه شما مشرکین را به سوی آن می‌خواند و آنچه از قرآن برایتان تلاوت می‌کند، ناشی از هوای نفس نیست، بلکه هرچه در این باب می‌گوید، وحیی است که خدای متعال به او نازل می‌کند»[۱۰۲].

با این وجود برخی از مفسران معاصر معتقدند، از آیه ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى چنین استفاده می‌شود که رفتار و سیره پیامبر(ص) هم علاوه بر گفتار آن جناب، هیچگاه بدون اذن وحی نبوده است و اگر هم فرضا چنین معنای فراگیری را نتوانیم از این آیه استنباط کنیم از آیات دیگری مثل آیه ۵۰ سوره انعام و آیات دیگر، چنین چیزی استظهار می‌شود[۱۰۳].

امر به اطاعت مطلق از آن حضرت

قرآن کریم در آیه‌ای به طور مطلق به اطاعت از فرامین پیامبراکرم(ص)، امر کرده[۱۰۴] و بدیهی است که مقام آمریت مطلق مستلزم عصمت است. این معنا از آیات دیگری که به وجوب اطاعت مطلق از اوامر و نواهی رسول خدا(ص)امر فرموده نیز قابل استفاده است: ﴿وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا[۱۰۵].

معرفی حضرت به عنوان الگوی حسنه

مصونیت پیامبر خاتم (ع) را می‌توان از آیه‌ای که آن حضرت را به صورت مطلق و بدون قید و شرط، به عنوان الگویی حسنه معرفی کرده و به تأسی از ایشان ترغیب نموده، استفاده کرد. چه اینکه قرآن کریم از رسول گرامی اسلام (ص) به عنوان اسوه‌ای نیکو یاد کرده و می‌فرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا[۱۰۶].

تاکید بر عدم ارتکاب فراموشی

آنچه باقی می‌ماند عصمت آن حضرت از نسیان و فراموشی است که قرآن کریم در این باره نیز چنین می‌فرماید: ﴿سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسي[۱۰۷].[۱۰۸].

اثبات عصمت امامان اثنی عشر

آیه ابتلا

﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۰۹].

متکلمان و مفسران امامیه با استناد به جملۀ ﴿لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ بر عصمت امام استدلال کرده‌اند[۱۱۰]؛ چراکه خداوند فرموده است عهد او ـ یعنی امامت ـ نصیب ظالم نمی‌شود. کسی که مرتکب گناه گردد خواه در آشکار یا پنهان، ظلم کرده است؛ زیرا فرد گناهکار حدود الهی را نقض کرده است و به نص قرآن کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۱۱].

آیه اولی الامر

آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً[۱۱۲] "آیه اولی الامر" نام دارد؛ زیرا مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر(ص) و اولی‌الأمر فرمان داده‌ است[۱۱۳].

در این آیه اطاعت از اولی الامر در سیاق اطاعت خداوند و اطاعت رسول قرار گرفته و بدیهی است اطاعت از خدا و رسول به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی واجب است؛ بنابراین اطاعت اولی الامر هم علی‌الاطلاق و بدون قید و شرط واجب است. از سوی دیگر اطاعت مطلق مستلزم معصوم بودن اولی الامر از هر گونه خطا و اشتباه است زیرا پیروی و فرمانبرداری بی‌چون و چرا تنها از فردی واجب می‌‌شود که از هر گونه خطا و لغزش پاک و مبرا باشد و خداوند هرگز اطاعت از غیر معصوم را به صورت مطلق واجب نمی‌کند[۱۱۴].[۱۱۵]

آیه صادقین

خداوند در آیه ۱۱۹ سوره توبه فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۱۱۶]. امر ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ، در صورتی امکان‌پذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در جامعه وجود داشته باشند، ثانیاً این صادقین باید دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ یعنی باید معصوم باشند، چون اگر امکان ارتکاب گناه و یا خطا در آنها باشد در آن صورت دیگر صادق ـ به نحو مطلق ـ نخواهد بود[۱۱۷]. بدون شک مراد از صادقین، امامان دوازده‌گانه شیعه است چنانچه در روایات نیز بدین مسأله تصریح شده است[۱۱۸].

آیه تطهیر

یکی از ادلّه قرآنی اثبات عصمت امام، آیه تطهیر است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۱۹]. استدلال به این آیه، بر سه مقدمه استوار است:

  1. اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر اهل بیت تعلّق گرفته است.
  2. هر کس که اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر او تعلّق گرفته باشد معصوم است.
  3. بر پایه بسیاری از روایات، ائمه شیعه مصداق اهل بیت‌اند.

نتیجه: امامان شیعه(ع)، معصوم‌اند[۱۲۰].

اثبات عصمت حضرت زهرا

آیه تطهیر

خداوند متعال در قرآن مجید می‌فرمایند: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۲۱]. این آیه از اراده خداوند به از بین بردن رجس از اهل بیت(ع) خبر داده است. بر اساس روایات معتبر، مراد از اهل بیت(ع) در آیه تطهیر، پنج تن آل عبا هستند که خداوند متعال افزون بر اراده از بین بردن رجس، تحقق این فعل را نیز در مورد آنها در نظر داشته است؛ زیرا آیه در مقام مدح و منقبت اهل بیت(ع) است. (یعنی اراده خدا در آیه اراده تکوینی است) و از بین بردن رجس و پلیدی از اهل بیت(ع)، به معنای عصمت آنهاست[۱۲۲]. چه اینکه واژه «الرِجسَ» نیز (به معنای پلیدی) به دلیل اینکه با «الف و لام جنس» آمده است، مفید عموم بوده و هرگونه پلیدی ظاهری و باطنی را شامل می‌شود و از بین بردن این چنینی هر گونه پلیدی تنها با عصمت منطبق است[۱۲۳].

به تعبیر دیگر از آنجا که در شأن نزول این آیه چنین آمده که در شأن حضرت فاطمه، امام علی و امام حسن و امام حسین (ع) نازل شده[۱۲۴]، پس بر حضرت فاطمه زهرا (س) نیز که در شمار پنج تن است صدق کرده و لذا آن حضرت هم همچون دیگر مصادیق آیه، از رجس و پلیدی به دور است و کسی که از منظر الهی از رجس و پلیدی، مبرا باشد، معصوم خواهد بود[۱۲۵].

آیه اصطفای حضرت مریم

قرآن کریم در فضیلت حضرت مریم(س) می‌‌فرماید: ﴿وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ[۱۲۶]. با توجه به این آیه روشن است که خداوند حضرت مریم(س) را پاک و مطهر کرده و او را از میان زنان جهان برگزیده است. چه اینکه برگزیده خدا کسی است که دارای مقام عصمت باشد مثل انبیاء و اوصیاء انبیاء و این آیه دلالت دارد بر اینکه حضرت مریم(س) دارای مقام عصمت بوده است. طهارت مطلقه عبارت از طهارت ظاهریه از کثافات و نجاسات مثل حیض و نفاس و طهارت باطنیه از معاصی و اخلاق رذیله و طهارت معنویه از توجّه به غیر خداست و حضرت مریم(س) دارای جمیع این مراتب بود[۱۲۷].

با این حال اطلاق آیه مورد بحث دربارهِ فضیلت نفسی حضرت مریم با روایات وارده در افضلیت حضرت فاطمه(س) مقید می‌‌شود، چون متعلق (اِصطفی) ذکر نشده، هم می‌‌تواند منظور زنان عصر مریم باشد و هم زنان همه اعصار؛ ولی به قرینه روایات، متعلق آن، زنان عصر خودش خواهد بود[۱۲۸]. بنابراین وقتی ثابت شود که حضرت زهرا(س) افضل از تمام زنان عالم هستند، پس بر حضرت مریم(س) نیز برتری خواهند داشت. در این صورت اگر ویژگی عصمت برای حضرت مریم ثابت گردد، این ویژگی به طریق اولی برای حضرت زهرا(س) به اثبات خواهد رسید. چنانچه در روایتی از امام صادق(ع) نیز چنین نقل شده است که فرشتگان الهی نزد فاطمه زهرا(س) می‌‌آمدند با او حرف می‌‌زدند و آیات الهی را بر او می‌‌خواندند و همان تعبیراتی که نسبت به مریم(س) در قرآن آمده را به فاطمه زهرا(س) خطاب کرده و می‌‌گفتند: «یا فاطمه إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاک وَ طَهَّرَک وَ اصْطَفاک عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ»[۱۲۹].[۱۳۰]

اثبات عصمت فرشتگان

از نظر قرآن کریم، ایمان به ملائکه الهی از ارکان ایمان به غیب بوده و از شرایط ایمان مؤمن محسوب می‌شود. حدود ۲۰۰ آیه در قرآن در مورد ملائکه، ایمان به آنها، صفات، وظایف و تکالیفشان آمده است. یکی از صفاتی که قرآن برای فرشتگان معرّفی می‌نماید، عصمت است، می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ عَلَيْهَا مَلَائِكَةٌ غِلَاظٌ شِدَادٌ لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ[۱۳۱].

در مورد این آیه به دو نکته باید توجه کرد: اولاً آیه بر اطاعت محض و عدم عصیان ملائکه صراحت دارد. ثانیاً فرشتگان عذاب خصوصیّتی ندارند؛ بلکه نفس فرشته بودن چنین خصوصیتی را لازم می‌آورد و به اصطلاح باید از ملائکه عذاب بودن، الغاء خصوصیت کرد.

در جای دیگر می‌فرماید: ﴿وَقَالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمَنُ وَلَدًا سُبْحَانَهُ بَلْ عِبَادٌ مُكْرَمُونَ * لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ [۱۳۲].

این آیات نیز بر عصمت فرشتگان دلالت دارد. در چند آیه قبل می‌فرماید: ﴿وَلَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَنْ عِنْدَهُ لَا يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِهِ وَلَا يَسْتَحْسِرُونَ * يُسَبِّحُونَ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لَا يَفْتُرُونَ [۱۳۳]. که در این آیات نیز اشاره به قدس و پاکی و عبودیّت فرشتگان شده است.

در جای دیگر بعد از بیان این که هریک از فرشتگان مقامی مخصوص دارند که هیچ گاه از آن مقام و جایگاه خود تخطّی نمی‌کنند، می‌فرماید: ﴿وَمَا مِنَّا إِلَّا لَهُ مَقَامٌ مَعْلُومٌ * وَإِنَّا لَنَحْنُ الصَّافُّونَ * وَإِنَّا لَنَحْنُ الْمُسَبِّحُونَ[۱۳۴]. در مجموع آن‌چه از روح قرآن به طور عام به دست می‌آید این است که، فرشتگان ـ موجوداتی پاک و معصوم هستند ـ امکان خطا و اشتباه و نافرمانی در آنها نیست، مراتب و مسئولیت‌های متفاوتی دارند؛ ولی به هرحال، کارگزاران خدای تعالی در ربوبیت و تدبیر و اراده عالم می‌باشند. هیچ یک به اندازه ذره‌ای از وظیفه خود تخطّی نمی‌کنند، بعضی مقرّب‌تر و به اصطلاح «مطاع» هستند که فرشتگان دیگری را تحت امر خود دارند، چنان که درباره جبرئیل (ع) می‌فرماید: ﴿إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ * ذِي قُوَّةٍ عِنْدَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ * مُطَاعٍ ثَمَّ أَمِينٍ [۱۳۵].

از آیات قرآن کریم سه مطلب عمده و اساسی درباره ملائکه می‌توان استفاده کرد[۱۳۶]:

  1. فرشتگان موجودات ارجمند و با ارزشی هستند که واسطه بین خداوند و عالم مشهود می‌باشند؛ به عبارت دیگر، هیچ حادثه‌ای، کوچک یا بزرگ، نیست، مگر اینکه ملائکه در آن دخالت دارند و فرشته یا فرشتگانی بر انجام آن موکلند.
  2. ملائکه هیچ‌گاه از اوامر الهی سرپیچی نکرده. به غیر خواسته خداوند تن در نمی‌دهند؛ یعنی اراده آنها مستقل و بریده از اراده و خواست خداوند نیست، از این رو هیچ گاه در انجام فرمانی که از ناحیه خداوند به آنها ارائه شود، سستی و درنگ نکرده، هیچ دستوری از دستورهای الهی را تغییر نمی‌دهند؛ نه بر آن می‌افزایند و نه از آن می‌کاهند: ﴿لَا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ[۱۳۷]. این، کمال و نهایت عبودیت است که اراده و اعمال موجودی، همگی، مملوک خداوند باشد و ذره‌ای از فرمان الهی تخلف نکند[۱۳۸].
  3. ملائکه مغلوب هیچ نیرو و اراده دیگری واقع نمی‌شوند. یعنی اگر بخواهند کاری را انجام دهند، آن را بدون کم و کاستی، انجام داده و در این بین هیچ نیرویی قادر به ایجاد خلل و انحراف در کار آنها نیست؛ زیرا که تمامی اعمال و رفتار آنها به امر و اراده خداوند انجام می‌گیرد: ﴿وَهُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ[۱۳۹]. و اوامر و خواسته‌های باری تعالی را انجام می‌دهند: ﴿وَيَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُونَ[۱۴۰]. خداوند هم مغلوب هیچ قدرتی واقع نمی‌شود: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِنْ شَيْءٍ[۱۴۱]. قرآن کریم از زبان ملائکه می‌فرماید: ﴿وَمَا نَتَنَزَّلُ إِلَّا بِأَمْرِ رَبِّكَ لَهُ مَا بَيْنَ أَيْدِينَا وَمَا خَلْفَنَا وَمَا بَيْنَ ذَلِكَ وَمَا كَانَ رَبُّكَ نَسِيًّا[۱۴۲]. این آیه حکایت از احاطه همه‌جانبه قدرت خداوند نسبت به ملائکه دارد؛ به نحوی که اراده و قدرتی جز به اذن و مشیت خداوند در آنها تأثیرگذار نیست[۱۴۳].

از مجموع این ویژگی‌ها که به صورت مطلق بیان شده و اختصاص به گونه خاصی از فرشتگان ندارند، بر می‌آید که هیچ عاملی، چه از درون و چه از برون، فرشتگان را از انجام تکالیفشان باز نمی‌دارد. بنابراین همه فرشتگان، معصومند.

آیات نافی عصمت

منظور از آیات نفی کننده عصمت، آن دسته از آیاتی است که با نگاه اول و در ظاهر، حکایت از وقوع گناه از سوی پیامبران به صورت غیر مستقیم می‌کنند، مانند آیاتی که متضمن طلب بخشش از گناهان از طرف انبیا است؛ زیرا مفهوم آن پذیرش ارتکاب گناه و اخلال به عصمت برای شخص نبی و دریافت‌های وحی است، به این جهت بسیاری از مفسرین این دسته از آیات را به گونه‌ای شرح داده تا مخل به این عقیده کلامی نباشد که آن‌چه او عرضه کرده عین حق و حقیقت است. برخی از این آیات به قرار ذیل هستند:

  1. ﴿فَإِنْ كُنْتَ فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا إِلَيْكَ فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ لَقَدْ جَاءَكَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ[۱۴۴].
  2. ﴿وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ[۱۴۵].
  3. ﴿وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ[۱۴۶].
  4. ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا[۱۴۷].
  5. ﴿إِنَّا فَتَحْنَا لَكَ فَتْحًا مُبِينًا * لِيَغْفِرَ لَكَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ وَيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَيَهْدِيَكَ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا * وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا[۱۴۸].

نکات:

  1. سخن درباره امکان شک و تردید پیامبر در سوره یونس و کمک گرفتن از اهل کتاب و ارتباط آن موضوع عصمت است. چون در این آیه: ﴿فِي شَكٍّ مِمَّا أَنْزَلْنَا دو احتمال می‌رود. یکی: اینکه مراد از شک در ﴿مِمَّا أَنْزَلْنَا خطاب به پیامبر شده باشد، یعنی خود پیامبر به آن‌چه وحی شده، ایمان و اطمینان نداشته، در نتیجه اعتقاد او کامل و درست نبوده است. اما گویی به دیگران می‌گویند که تردید نداشته باش و ﴿فِي در ظرفیت به معنای حقیقی آن است؛ زیرا آنان در وقوع این داستان‌ها شک داشته‌اند و این هشدار به صورت غیر مستقیم داده شده است. در نتیجه جمله: ﴿فَاسْأَلِ الَّذِينَ يَقْرَءُونَ الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكَ سؤال از اهل کتاب برای تقریر و رفع تردید آنان است که بپرسند تا بدانند که واقعاً چنین اتفاقاتی افتاده است. احتمال دیگر این است که ﴿فِي در ظرفیت مجازی باشد و از باب به در می‌گویند تا دیوار بشنود. و این شیوه اسلوب قرآنی است که پیامبر را مخاطب قرار می‌دهد، اما نه این که واقعاً او مخاطب باشد، بلکه می‌خواهد که مردم متوجه شوند و شک خود را با مطالعه و پرسش از بین ببرند[۱۴۹]؛
  2. جمله: ﴿وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ به آن جناب دستور استغفار می‌دهد، البته استغفار از عملی که نسبت به ساحت قدس آن جناب گناه باشد، هر چند که گناه به معنای معروف یعنی مخالفت امر مولوی نباشد؛
  3. از سوی دیگر می‌توان به تعبیر دیگری گفت که استغفار در نظر پیامبر مناسب با مقام و موقعیت آن حضرت است که کاری انجام داده که جای طلب بازگشت به خدا کند. کلام معروفی را هم که به رسول خدا (ص) نسبت می‌دهند که فرمود: «لَيُغَانُ عَلَى قَلْبِي وَ إِنِّي لَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فِي كُلِّ يَوْمٍ سَبْعِينَ مَرَّةً»[۱۵۰]؛ گاه دلم را کدورتی می‌پوشاند و من به راستی هر روز هفتاد بار از خداوند درخواست آمرزش می‌کنم، باید به امثال این معانی حمل کرد و هم چنین آیه شریفه: ﴿وَاسْتَغْفِرْ لِذَنْبِكَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ بِالْعَشِيِّ وَالْإِبْكَارِ که فرمان به استغفار می‌کند[۱۵۱]؛
  4. فضل و رحمت خاص الهی بر پیامبر، موجب عصمت و مصونیت وی از خطا و لغزش. ﴿وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ؛
  5. مراد از فتح در آیه: صلح حدیبیه است و با این که جنگی نبوده که فتحی باشد، اما خداوند از آن فتح یاد کرده، زیرا کسر شوکت قریش، و عدم استطاعت برخورد با پیامبر با همه آمادگی بود که موجب گردید که از آن به گشایش بزرگ یاد شود. راغب: درباره معنای ذنب گفته، مراد دُم چیزی است: اصل اخذ به ذنب، یعنی چیزی که در پی کاری نتیجه می‌دهد و گناه را به این جهت ذنب می‌گویند. و تأویل این آیه به این جهت است که نزول سوره در صلح حدیبیه و ناظر به آن چیزی بوده است که مشرکین آن را در کشتن مردم مکه در جنگ بدر و به هم ریختن نظم پیشین آن مطرح کرده و چالشی ایجاد شده بود و فاصله‌ای میان او و عشیره و همشهری‌هایش اتفاق افتاده است و یا در نظر آنان آن رفتارها را گناه می‌دانستند و جمله: ﴿مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَمَا تَأَخَّرَ مانند این سخن حضرت موسی است که در پاسخ خدا فرمود که من گناهی انجام داده که می‌ترسم مرا به وسیله آن بکشند: ﴿وَلَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخَافُ أَنْ يَقْتُلُونِ[۱۵۲].[۱۵۳]

پرسش‌های وابسته

منابع

  1. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم
  2. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام
  3. سلیمانیان، مصطفی، مقامات امامان
  4. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین
  6. یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان
  7. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی ج۲
  8. استادی، رضا، پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت، ماهنامه معرفت، ش۳۷
  9. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی
  10. خراسانی، علی، آیات نام‌دار، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱
  11. علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی
  12. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱
  13. محمدی، رضا، عصمت در قرآن
  14. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی
  15. حکیم، سید منذر، درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا
  16. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی
  17. ریحانه لطیفی، محمد مهدی کریمی‌نیا، مجتبی انصاری مقدم، عصمت حضرت فاطمه زهرا از دیدگاه آیات و روایات، ماهنامه پژوهش و مطالعات اسلامی

پانویس

  1. راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و می‌گوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به‌ ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
  2. ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
  3. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار می‌رود.
  4. ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷.
  5. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
  6. برخی معتقدند عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجت‌های اوست. ر.ک: محمدبن محمدبن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص128؛ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج1، ص50؛ برخی دیگر نیز معتقدند عصمت ملکه‌ای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمی‌شود. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص369؛ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص55؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص494.
  7. چه اینکه عصمت در اصطلاح متکلمان و نیز در اصطلاح روایات، نیروی درونی حفاظت از گناه و مصونیت از اشتباه است که مایه اعتماد و اطمینان پیروان به درستی گفته‌ها و اعمال پیامبر، امام و انطباق آنها با دین حق و دین خداست و چون ائمه به خاطر قابلیت و لطف الهی می‌‌توانند چنین نیرویی را داشته باشند و از هر خطا و گناه مصون بمانند به ایشان معصوم می‌گویند. ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۳۵۹ - ۳۶۲.
  8. «سپس پروردگارش او را برگزید و او را بخشود و راهنمایی کرد» سوره طه، آیه ۱۲۲.
  9. «اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
  10. «و آنان را برگزیدیم و به راهی راست رهنمون شدیم» سوره انعام، آیه ۸۷.
  11. «و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد» سوره یوسف، آیه ۶.
  12. «اما پروردگارش او را برگزید و او را از شایستگان کرد» سوره قلم، آیه ۵۰.
  13. «و من تو را برگزیده‌ام پس به آنچه وحی می‌شود گوش فرا ده» سوره طه، آیه ۱۳.
  14. ر.ک: محمدحسن آقابزرگ تهرانی، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج۴، ص۴۵۶. ایشان از پنج کتاب تحت این عنوان از نویسندگان شیعی نام می‌برد که برای اثبات عصمت پیامبران و ائمه(ع) نگاشته شده‌اند.
  15. ر.ک: ابوحنیفه، الفقه الاکبر.
  16. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷.
  17. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۰؛ ج۹۹، ص۱۷۸.
  18. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۹، ص۱۹۱.
  19. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۷، ص۳۰۷.
  20. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۹۲، ص۳۸۵.
  21. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۸.
  22. احمد مجازی السقا، البیان المفید فی علم التوحید، ص۲۷ - ۲۸.
  23. حسن ایّوب، تبسیط العقاید الاسلامیه، ص۱۲۳؛ عبارت او چنین است: يَجِبُ لِلرُّسُلِ عَلَيْهِمُ الصَّلاَةُ وَ السَّلَامُ الأمَانَةُ وَ هِيَ الْعِصْمَةُ.
  24. ﴿نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ «که روح الامین آن را فرود آورده است» سوره شعراء، آیه ۱۹۳.
  25. «من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷، ۱۲۵، ۱۴۲، ۱۶۲ و۱۷۸؛ سوره دخان، آیه ۱۸.
  26. ﴿إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مَكِينٌ أَمِينٌ «بی‌گمان تو امروز نزد ما بلند جایگاهی امینی» سوره یوسف، آیه ۵۴.
  27. ﴿وَإِنِّي عَلَيْهِ لَقَوِيٌّ أَمِينٌ «و من در این کار بسی توانمند درستکارم» سوره نمل، آیه ۳۹.
  28. ﴿إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ «بی‌گمان بهترین کسی که (می‌توانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.
  29. ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.
  30. ﴿وَأُمُّهُ صِدِّيقَةٌ «و مادر او زنی بسیار راستکردار بود» سوره مائده، آیه ۷۵.
  31. ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا «و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.
  32. ﴿يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ «یوسف، ای (یار) راستگو!» سوره یوسف، آیه ۴۶.
  33. ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند» سوره احزاب، آیه ۳۹.
  34. مینایی، بهروز، اندیشه کلامی عصمت ص ۱۴۹-۱۵۷.
  35. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۵۸-۷۳.
  36. «از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.
  37. «آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد» سوره یوسف، آیه ۳۲.
  38. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید * آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
  39. «بگو اگر خداوند را دوست می‌دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد» سوره آل عمران، آیه ۳۱.
  40. «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  41. «که بی‌گمان تو بر راهی راست هستی» سوره زخرف، آیه ۴۳.
  42. «که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟ * و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟» سوره یس، آیه ۶۰-۶۱.
  43. «و همگان را از راه به در خواهم برد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۰.
  44. «که او را بر آنان که ایمان دارند و بر پروردگارشان توکّل می‌کنند چیرگی نیست» سوره نحل، آیه ۹۹.
  45. «جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد * تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۷-۲۸.
  46. «و چون آیات روشن ما برای آنان خوانده شود کسانی که لقای ما را امید نمی‌برند می‌گویند: قرآن دیگری جز این بیاور یا آن را دگرگون کن! بگو: مرا نسزد که از پیش خود آن را دگرگون کنم. من جز از آنچه به من وحی می‌شود پیروی نمی‌کنم؛ بی‌گمان من اگر با پروردگارم نافر» سوره یونس، آیه ۱۵.
  47. «و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست، * دست راستش را می‌گرفتیم * سپس شاهرگش را می‌بریدیم» سوره حاقه، آیه ۴۴-۴۶.
  48. «و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است» سوره نحل، آیه ۱۰۳.
  49. «آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.
  50. «و هر کس را خداوند رهنمایی کند گمراه‌کننده‌ای نخواهد داشت؛ آیا خداوند پیروزمندی دادستاننده نیست؟» سوره زمر، آیه ۳۷.
  51. «بی‌گمان فرستاده خداوند برای شما نمونه‌ای نیکوست» سوره احزاب، آیه ۲۱.
  52. «در آن روز، آنان که کفر ورزیده‌اند و از پیامبر سرپیچی کرده‌اند دوست دارند کاش با خاک یکسان می‌شدند و هیچ سخنی را از خداوند پنهان نمی‌توانند داشت» سوره نساء، آیه ۴۲.
  53. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  54. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  55. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  56. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۳۹ تا ۳۴۱؛ نفحات الأزهار، ج۲۰، ص۷۰ تا ۱۰۰.
  57. تفسیر کبیر، ج۴، ص۴۲.
  58. تفسیر کبیر، ج۱۰، ص۱۶۱.
  59. سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌، مقامات امامان، ص۲۱۲.
  60. یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۶۹؛ استادی، رضا، پاسخ به چالش‌های فکری در بحث عصمت و امامت، ماهنامه معرفت، ش۳۷، ص۳۶.
  61. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص412.
  62. «تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند» سوره جن، آیه ۲۸.
  63. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد» سوره مائده، آیه ۶۷.
  64. مجاهد بن جبر بن مصباح، تفسیر مجاهد، تحقیق عبدالرحمان بن محمد اسورتی، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.
  65. محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی، تحقیق عبدالوهاب بن عبداللطیف، ج۴، ص۱۳۷؛ عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۱۱۷۳؛ محمد بن جریر طبری، جامع البیان، ج۶، ص۴۱۵؛ محمد بن محمد حاکم نیسابوری، المستدرک، تحقیق یوسف مرعشلی، ج۲، ص۳۱۳؛ جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸؛ محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام، تحقیق عمر بن عبدالسلام تدمری، ج۱، ص۱۵۰؛ احمد بن حسین بیهقی، دلائل النبوة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، ج۲، ص۱۸۴؛ محمدبن سعد هاشمی، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، ج۱، ص۱۳۵.
  66. جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸.
  67. يا عم ان الله قد عصمني لا حاجة لي إلى من تبعث؛ (جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸).
  68. جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۸.
  69. مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۱، ص۴۹۲.
  70. علی بن ابراهیم قمی، تفسیر قمی، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۵؛ فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ج۱، ص۱۳۱؛ محمدبن محمدبن نعمان (شیخ مفید)، تفسیر القرآن المجید، ج۱، ص۱۸۵؛ محمدبن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۵۸۷-۵۸۸؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳۴۴-۳۴۵.
  71. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۴۹.
  72. «او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد؛ (نوح) گفت: امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد و موج میان آن دو افتاد و او از غرق‌شدگان گشت» سوره هود، آیه ۴۳.
  73. عبدالرحمن بن محمد بن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۲۰۳۵؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۵، ص۴۹۰؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۴۹؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۲۸۰.
  74. «روزی که پشت‌کنان روی می‌گردانید؛ در برابر خداوند، شما را پناهی نیست و هر که را خداوند گمراه گذارد رهنمونی ندارد» سوره غافر، آیه ۳۳.
  75. مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۳، ص۷۱۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۹، ص۷۶؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج۴، ص۲۱۹۶؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۸۱۴؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۷، ص۳۱؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر قرشی دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۷، ص۱۳۰.
  76. «(آن زن) گفت: این همان است که مرا درباره او سرزنش کردید؛ آری، از او کام خواستم که خویشتنداری کرد و اگر آنچه به او فرمان می‌دهم انجام ندهد بی‌گمان به زندان افکنده می‌شود و از خوارشدگان خواهد بود» سوره یوسف، آیه ۳۲.
  77. «(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا می‌خواند خوش‌تر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان می‌گرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.
  78. «پروردگار وی دعایش را اجابت کرد و فریب آن زنان را از او بگرداند، بی‌گمان اوست که شنوای داناست» سوره یوسف، آیه ۳۴.
  79. «و بی‌گمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمی‌دید آهنگ او می‌کرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
  80. «و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.
  81. «اما آن کسان که به خداوند ایمان آوردند و به او چنگ در زدند، (خداوند) آنان را در بخشایش و بخششی از خویش در خواهد آورد و ایشان را به راهی راست به سوی خود راهنمایی خواهد کرد» سوره نساء، آیه ۱۷۵.
  82. «و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.
  83. «و به (ریسمان) خداوند چنگ زنید؛ او سرور شماست که نیکو یار و نیکو یاور است» سوره حج، آیه ۷۸.
  84. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۴۹-۵۵.
  85. «قطعاً تو بر بندگان (خالص) من تسلّطى ندارى و حمايت و نگهبانى پروردگارت (براى آنان) كافى است». سوره حجر، آیه ۴۲.
  86. سوره نحل، آیات ۹۹ و ۱۰۰.
  87. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  88. راغب اصفهانی، حسین، ماده صفو» بر اساس برخى آيات دیگر، خداوند متعال تعدادى از بندگانش را از ميان خلق خود برگزیده و آنها را براى خود خالص گردانیده است. سوره مریم، ۵۸ و دخان، آیه ۳۲.
  89. «خدا از ميان فرشتگان رسولانى برمى‌گزيند، و نيز از ميان مردم. بى‌گمان خدا شنواى بيناست»، «آنچه در دسترس آنان و آنچه پشت سرشان است مى‌داند و [همه‌] كارها به خدا بازگردانيده مى‌شود». سوره حج، آیات ۷۵ و ۷۶.
  90. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱۰، ص۴۱۰.
  91. زمخشری، محمود بن عمر، ج۳، ص۱۷۲؛ آلوسی، شهاب الدین محمود، ج۱۰، ص۳۰۶ و...
  92. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  93. سوره نساء، آیات ۵۹ و ۶۴.
  94. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  95. «قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.
  96. سوره ممتحنه، آیه ۴.
  97. فیومی مقری، احمد بن محمد، ص۴۹۴.
  98. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  99. «پيامبرانى كه بشارتگر و هشداردهنده بودند، تا براى مردم، پس از [فرستادن‌] پيامبران، در مقابل خدا [بهانه و] حجّتى نباشد، و خدا توانا و حكيم است»، سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  100. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی.
  101. «صاحب شما (محمّد مصطفی) هیچگاه در ضلالت و گمراهی نبوده است و هرگز به هوای نفس سخن نمی‌گوید. سخن او هیچ غیر وحی خدا نیست.‏» سوره نجم، آیات ۴-۲.
  102. طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان، ذیل سوره نجم، آیات ۴-۲.
  103. ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۸، ص۳۲.
  104. سوره نساء، آیه ۵۹ و سوره آل عمران، آیه ۳۲.
  105. آنچه رسول حق دستور دهد (و منع یا عطا کند) بگیرید و هر چه نهی کند را واگذارید. سوره حشر، آیه ۷.
  106. «قطعاً براى شما در [اقتدا به‌] رسول خدا سرمشقى نيكوست: براى آن كس كه به خدا و روز بازپسين اميد دارد و خدا را فراوان ياد مى‌كند».، سوره احزاب، آیه ۲۱.
  107. ما تو را قرائت آیات قرآن چندان آموزیم که هیچ فراموش نکنی. سوره اعلی، آیه ۶.
  108. محمد هادی فرقانی و محمد عباس‌زاده جهرمی، خوانش انتقادی انگاره عالمان غیرشیعی از عصمت انبیا با تطبیق بر نصوص قرآن کریم، دوفصلنامه شبهه‌پژوهی مطالعات قرآنی، شماره ۴.
  109. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند») سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  110. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامة، ج۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.
  111. «آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
  112. ای کسانی که ایمان آورده‏اید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید از پیامبر خدا و صاحبان امر را، پس هرگاه در چیزی اختلاف گردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است. سوره نساء، آیه۵۹.
  113. خراسانی، علی، آیات نام‌دار، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱؛ علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص۴۱.
  114. دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص۳۷۵.
  115. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص۱۰۷-۱۱۱؛ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۱.
  116. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  117. محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۵.
  118. «عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹. قَالَ: الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ»، کافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب. امام رضا(ع) فرمود: صادقین همان ائمه هستند (که به سبب اطاعت از خدا صادق و صدیق هستند).
  119. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  120. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۴۹-۵۲؛ علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص۴۱.
  121. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  122. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۳۵ و ۳۳۶.
  123. طباطبایی، المیزان، ج‏۱۶، ص۳۱۲.
  124. به عنوان نمونه در کتاب الدرالمنثور آمده است: ام سلمه همسر رسول خدا (ص) فرمود: پیامبر (ص) در خانه من بود، فاطمه زهرا (س) در حالی که دست فرزندان خود را گرفته بود به همراه علی (ع) به خدمت پیامبر خدا (ص) آمدند. پیامبر (ص) حسن و حسین را در آغوش گرفت. آنگاه علی (ع) در سمت راست و حضرت فاطمه زهرا (س) در سمت چپ ایشان نشستند. جبرئیل نازل شد و آیه تطهیر را بر رسول خدا (ص) نازل کرد. در این هنگام پیامبر (ص) عبایی را که شب‌ها به روی خود می‌کشید برداشت و همه را به زیر آن برد، سپس دست مبارک خویش را بیرون آورد و رو به سمت آسمان کرد و فرمود: «اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ خَاصَّتِي فَأَذْهِبْ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهِّرْهُمْ تَطْهِيراً». آن‌گاه من ام‌سلمه، با شنیدن این جمله آرزو کردم به جمع آنها بپیوندم و صاحب این فضیلت گردم وقتی که گوشه عبا را بالا زدم تا وارد آن شوم پیامبر آن را کشید. عرضه داشتم: ای رسول خدا من از اهل بیت تو نیستم؟ پیامبر (ص) فرمود: «إِنَّكِ عَلَى خَيْرٍ، إِنَّكِ مِنْ أَزْوَاجِ النَّبِيِّ»؛ تو زن نیکی هستی و از همسران پیامبری، جلال الدین سیوطی، الدرالمنثور، ج۵، ص۱۹۸. بیهقی از قول ام سلمه می‌نویسد: آیه تطهیر در خانه من، در حالی که پنج تن آل عبا (رسول خدا، فاطمه، على، حسن و حسین) حاضر بودند نازل گردید، رسول خدا (ص) عبایی را بر روی آنان افکند، سپس عرضه داشت: خدایا اینان اهل بیت من هستند، پروردگارا! رجس و پلیدی را از آنان دور کن و ایشان را پاک و مطهر گردان. احمد بن حسن بیهقی، السنن الکبری، ج۲، ص۱۵۰. در مستدرک علی الصحیحین آمده است: رسول خدا (ص) فرمودند: به سوی من بخوانید. صفیه گفت: چه کسی را ای پیامبر اسلام؟ آن گرامی فرمود: اهل بیتم: فاطمه و علی و حسن و حسین را. آن حضرت عبای خویش را بر روی آنان افکند، سپس دستانش را بالا برد و عرض کرد: خداوندا اینان اهل بیت من هستند. سپس صلوات فرستاد. در آن هنگام خدای حکیم این آیه را نازل فرمود: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا، «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳. ر.ک: محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۴۷-۱۴۸.
  125. حکیم، سید منذر، درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا، ص۳۶.
  126. «و (به یاد آورید) هنگامی را که فرشتگان گفتند: «ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برتری داده است».، سوره آل عمران، آیه ۴۲.
  127. طیب، سید عبدالحسین، تفسیر اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ص۱۹۳.
  128. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ص۲۴۷.
  129. حسینی، سید محمد باقر، قطره از دریا نشانی می‌‌دهد، ص۴۰.
  130. ریحانه لطیفی، محمد مهدی کریمی‌نیا، مجتبی انصاری مقدم، عصمت حضرت فاطمه زهرا از دیدگاه آیات و روایات.
  131. «ای مؤمنان! خود و خانواده خویش را از آتشی بازدارید که هیزم آن آدمیان و سنگ‌هاست؛ فرشتگان درشتخوی سختگیری بر آن نگاهبانند که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.
  132. «و گفتند خداوند بخشنده (از فرشتگان) فرزندی گزیده است؛ پاکا که اوست؛ بلکه (فرشته‌ها تنها) بندگانی ارجمندند؛ * در گفتار بر او پیشی نمی‌جویند و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۶-۲۷.
  133. «و هر کس که در آسمان‌ها و زمین است از آن اوست و آن کسان که نزد اویند از پرستش وی سر باز نمی‌زنند و خسته نمی‌شوند * شب و روز (خداوند را) به پاکی ستایش می‌کنند در حالی که سستی نمی‌ورزند» سوره انبیاء، آیه ۱۹-۲۰.
  134. «و هیچ یک از ما (فرشتگان) نیست مگر که جایگاهی معیّن دارد * و ماییم که صف‌زدگانیم * و ماییم که (خداوند را) به پاکی می‌ستاییم» سوره صافات، آیه ۱۶۴-۱۶۶.
  135. «که این (قرآن) بازخوانده فرستاده‌ای گرامی است * توانمندی که نزد آن دارنده اورنگ (فرمانفرمایی جهان)، جایگاهی بلند دارد* آنجا فرمانگزاری امین است» سوره تکویر، آیه۱۹- ۲۱.
  136. ر.ک: المیزان، ج۱۷، ص۱۲-۱۳.
  137. «که از آنچه خداوند به آنان فرمان دهد سر نمی‌پیچند و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.
  138. المیزان، ج۱۴، ص۲۷۵.
  139. «و آنان به فرمان وی کار می‌کنند» سوره انبیاء، آیه ۲۷.
  140. «و آنچه فرمان یابند بجای می‌آورند» سوره تحریم، آیه ۶.
  141. «و خداوند چنان نیست که چیزی در آسمان‌ها و زمین او را به ستوه آورد» سوره فاطر، آیه ۴۴.
  142. «و ما (فرشتگان) جز به فرمان پروردگارت فرود نمی‌آییم، آینده و گذشته ما و آنچه میان آنهاست، از آن اوست و پروردگارت فراموشکار نیست» سوره مریم، آیه ۶۴.
  143. المیزان، ج۱۴، ص۸۳.
  144. «پس اگر در برخی از آنچه به سوی تو فرو فرستاده‌ایم شک داری از آنان که پیش از تو کتاب آسمانی را می‌خواندند بپرس، به راستی حق از سوی پروردگارت نزد تو آمده است پس هرگز از دودلان مباش!» سوره یونس، آیه ۹۴.
  145. «و از گناه خویش و برای مردان و زنان مؤمن آمرزش بخواه» سوره محمد، آیه ۱۹.
  146. «و از گناه خویش آمرزش بخواه و در پایان روز و پگاهان با سپاس پروردگارت را به پاکی بستای!» سوره غافر، آیه ۵۵.
  147. «و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
  148. «بی‌گمان ما به تو پیروزی آشکاری دادیم * تا خداوند گناه پیشین و پسین تو را بیامرزد و نعمت خود را بر تو تمام گرداند و تو را به راهی راست رهنمون گردد * و خداوند تو را با یاری کردنی بی‌همتا یاری کند» سوره فتح، آیه ۱-۳.
  149. تفسیر من وحی القرآن، ج۱۱، ص۳۶۴.
  150. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج۵، ص۳۲۰؛ کتاب الصلاة، ابواب الذکر، باب ۲۲، حدیث ۲؛ ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی، ج۱، ص۳۲.
  151. المیزان، ج۶، ص۵۲۵.
  152. «و در چشم آنان به گردن من گناهی است که می‌هراسم مرا بکشند» سوره شعراء، آیه ۱۴.
  153. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص۲۴۱-۲۵۷.