نبوت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۶۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۹ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{نبوت}}
| موضوع مرتبط = نبوت
<onlyinclude>{{درجه‌بندی
| عنوان مدخل = نبوت
| نویسنده اصلی=<!--جوکار،پورانزاب،واثق،امینی،بهمنی-->پورانزاب
| مداخل مرتبط = [[نبوت در لغت]] - [[نبوت در قرآن]] - [[نبوت در نهج البلاغه]] - [[نبوت در کلام اسلامی]] - [[نبوت در معارف دعا و زیارات]] - [[نبوت در معارف و سیره علوی]] - [[نبوت در معارف و سیره فاطمی]] - [[نبوت در معارف و سیره سجادی]] - [[نبوت در معارف و سیره امام جواد]] - [[نبوت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
  | ارزیابی=<!--آماده،نشده، تمام-->تمام
| پرسش مرتبط = نبوت (پرسش)
| ارزیابی نهایی =<!--نشده،-،خیرآبادی،فرقانی،تمام توسط [[کاربر:خیرآبادی|خیرآبادی]]،تمام توسط [[کاربر:فرقانی|فرقانی]]-->
}}
| شناسه = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ناقص
| جامعیت = <!--ندارد، دارد-->ندارد
  | زیاده‌نویسی = <!--دارد، ندارد-->دارد
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->ندارد
| لینک‌دهی دستی = <!--ندارد، دارد-->ندارد
| رده = <!--ندارد، دارد-->دارد
| جعبه اطلاعات = <!--ندارد،-، دارد-->ندارد
| عکس = <!-- ندارد،-، دارد-->ندارد
| ناوبری = <!--ندارد، دارد-->-
| رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->ندارد
| کپی‌کاری = <!--از چند منبع ، از تک منبع، ندارد-->-
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ناقص
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| تاریخ برتر شدن =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| توضیحات =  
}}</onlyinclude>


'''نبوت''' به معنای خبررسانی، مقامی الهی است که به بعضی از انسان‌های شایسته داده می‌‌شود تا پیام [[خداوند]] را به [[مردم]] ابلاغ کنند. دلایل عقلی مانند نیاز انسان‌ها به قانون الهی و [[دلایل نقلی]]، [[اثبات]] کننده آن هستند. [[اعتقاد]] به نبوت آثار فردی مانند معرفت‌زایی و آثار اجتماعی مانند [[عدالت]] را در پی دارد.
'''نبوت''' به معنای خبررسانی، مقامی الهی است که به بعضی از انسان‌های شایسته داده می‌‌شود تا پیام [[خداوند]] را به [[مردم]] ابلاغ کنند. دلایل عقلی مانند نیاز انسان‌ها به قانون الهی و [[دلایل نقلی]]، [[اثبات]] کننده آن هستند. [[اعتقاد]] به نبوت آثار فردی مانند معرفت‌زایی و آثار اجتماعی مانند [[عدالت]] را در پی دارد.


==معناشناسی نبوت==
== معناشناسی نبوت ==
نبوت در کتاب‌های لغت<ref>معانی القرآن (للفراء)؛ ابن منظور، لسان العرب؛ کسایی، معانی القرآن، جوهری، صحاح اللغه.</ref> در چهار معنا استعمال شده است: [[خبر]]، ارتفاع، طریق و صوت خفی و در اصطلاح [[دینی]] یعنی گرفتن خبر از جانب [[خداوند]] به صورت [[وحی]] برای [[هدایت مردم]] و [[نبی]] [[انسان]] والامقامی است که [[حجت]] و واسطۀ بین [[خدا]] و انسان‌هاست برای [[هدایت]] ایشان<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۶؛ جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۴۴؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۸۷؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۷ ـ ۲۸.</ref>.
نبوت در کتاب‌های لغت<ref>معانی القرآن (للفراء)؛ ابن منظور، لسان العرب؛ کسایی، معانی القرآن، جوهری، صحاح اللغه.</ref> در چهار معنا استعمال شده است: [[خبر]]، ارتفاع، طریق و صوت خفی و در اصطلاح [[دینی]] یعنی گرفتن خبر از جانب [[خداوند]] به صورت [[وحی]] برای [[هدایت مردم]] و [[نبی]] [[انسان]] والامقامی است که [[حجت]] و واسطۀ بین [[خدا]] و انسان‌هاست برای [[هدایت]] ایشان<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۵۶؛ [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص ۴۴؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، ج ۳، ص ۸۷؛ [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۲۷ ـ ۲۸.</ref>.


==روابط معنایی==
"[[رسول]]" در لغت به ‌معنای فرستاده و [[پیامبر]] و پیام‌آور است<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۳۵۳.</ref>، چنان‌که [[قرآن مجید]] می‌فرماید: {{متن قرآن|تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ}}<ref>«و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی می‌فرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمی‌ورزند» سوره انعام، آیه ۶۱.</ref> و در اصطلاح عبارت است از پیام‌آور خداوند به سوی آفریده‌های دارای [[عقل]] و شعور<ref>نگری، جامع العلوم، ج۲، ص۱۳۵.</ref> و معنای [[رسالت]] این است که خداوند متعال مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به [[تبلیغ]] و ادای آن شود<ref>ر. ک: [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۵۶-۵۸.</ref>.
#'''رابطۀ [[نبوت]] و [[وحی]]:''' وحی، دریافتی اختصاصی از سوی [[خدا]] و خارج از مجاری عادی [[فهم]] [[بشر]] (مانند [[حس]] و [[عقل]]) است<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۸۷، ج۲، ص۱۵۴، ۱۵۷.</ref> که از میان [[انسان‌ها]] تنها [[پیامبران]] از آن بهره‌مندند و قوام [[نبوت پیامبران]] به «وحی» است؛ زیرا آنان از این [[راه]] به [[غیب]] دست می‎یابند و [[احکام]] و [[معارف الهی]] را دریافت می‌کنند، از این جهت پیوسته کلمۀ «وحی» با واژه [[نبی]] و نبیّین همراه است چنانکه می‌‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی» سوره نساء، آیه 163.</ref>.<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۶۳.</ref>
#'''رابطه نبوت با [[رسالت]]:''' [[آیات]]: {{متن قرآن| وَ كاَنَ رَسُولًا نَّبِيًّا}}<ref>سورۀ مریم، آیۀ ۵۱،</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه 52.</ref> و روایاتی که تعداد [[رسولان]] را ۳۱۳ نفر و [[تعداد پیامبران]] را ۱۲۴ هزار نفر دانسته اند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ النَّبِیُّونَ قَالَ مِائَهُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَهٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ قُلْتُ کَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُ مِائَهٍ وَ ثَلَاثَهَ عَشَرَ جَمّاً غَفِیراً قُلْتُ مَنْ کَانَ أَوَّلَ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ آدَمُ قُلْتُ وَ کَانَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُرْسَلًا قَالَ نَعَمْ خَلَقَهُ اللَّهُ بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سُرْیَانِیُّونَ آدَمُ وَ شَیْثٌ وَ أُخْنُوخُ وَ هُوَ إِدْرِیسُ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ خَطَّ بِالْقَلَمِ وَ نُوحٌ وَ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْعَرَبِ هُودٌ وَ صَالِحٌ وَ شُعَیْبٌ وَ نَبِیُّکَ مُحَمَّدٌ ص وَ أَوَّلُ نَبِیٍّ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مُوسَی وَ آخِرُهُمْ عِیسَی وَ سِتُّمِائَهِ نَبِیٍّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ کِتَابٍ قَالَ مِائَهَ کِتَابٍ وَ أَرْبَعَهَ کُتُبٍ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی شَیْثٍ{{ع}}خَمْسِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِدْرِیسَ ثَلَاثِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ عِشْرِینَ صَحِیفَهً وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ الْخَبَرَ}}؛ بحارالانوار، ج ۱۱، باب ۱، ص ۳۲.</ref>، بیانگر این است که [[نبوت]] و [[رسالت]] دو [[مقام]] [[الهی]] هستند، با این تفاوت که همۀ [[پیامبران]] دارای مقام نبوت‌اند؛ اما [[مقام رسالت]] تنها به گروهی از پیامبران اختصاص دارد به این معنی که هر دو در دریافت و [[ابلاغ وحی]] الهی و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] شریک‌اند ولی در نوع [[شهود]] [[فرشتگان]] و مأموریتشان با یکدیگر متفاوتند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۱.</ref>.
#'''رابطۀ نبوت با [[امامت]]:''' با توجه به آیۀ {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه 124.</ref>، [[امامت]] امری غیر از نبوت و رسالت و فراتر از آنهاست؛ زیرا [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} وقتی به این مقام دست یافت که سال‌ها از رسالت و نبوتش می‌گذشت و تا آن [[زمان]] آزمون‌ها و [[ابتلائات]] بسیاری را پشت‌سر گذاشته بود<ref>البته واضح است که منظور از این مطلب، برتری دوازده امام بر پیامبر اسلام{{صل}} نیست؛ زیرا آن حضرت نیز، افزون بر مقام نبوت و رسالت، مقام امامت را نیز دارا بود. در اینجا منظور تنها مقایسۀ مقام امامت و نبوت است.</ref>. همچنین امامت مطرح‌شده در [[آیه]]، به ‌دلیل ‌آنکه امامت برای مردم است {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}، نمی‌تواند یک مقام [[تکوینی]] صرف و تنها مرتبه‌ای از مراتب [[قرب]] [[خداوند]] مانند [[صلاح]] و [[اخلاص]] باشد. آنچه با [[ظاهر]] آیه و شواهد و قراین آن سازگار است، دو احتمال زیر است:
##امامت مقامی [[تشریعی]] و بالاتر از نبوت است و ازاین‌رو [[پیروی از امام]] در همۀ رفتارها و گفتارهایش به‌طور مطلق [[واجب]] است. درحالی‌که [[مقام نبوت]] و رسالت ذاتاً مقتضی [[پیروی از پیامبر]] در همۀ حرکاتش نیست، بلکه تنها مستلزم [[پیروی]] از اموری است که او از جانب خداوند به مردم می‌رساند؛ مگر اینکه [[دلیل]] دیگری [[وجوب]] [[تبعیت]] مطلق را [[ثابت]] کند. از آیۀ {{متن قرآن|مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه 64.</ref> می‌توان استظهار کرد که پیروی از همۀ پیامبران به‌طور مطلق واجب است؛ ولی این دلالت در حد ظهور است و چون صراحت ندارد، قطعی نیست؛
## [[امامت]] مقامی [[تکوینی]] و فراتر از [[نبوت]] است ازاین‌رو [[امام]] [[قدرت]] به [[کمال رساندن]] و [[هدایت تکوینی]] افراد مستعد را دارد. به عبارت دیگر، امام [[واسطۀ فیض]] [[الهی]] برای به کمال رساندن [[نفوس]] مستعد است و این [[هدایت]] غیر از [[هدایت تشریعی]] است که برای همۀ [[انسان‌ها]] به‌طور یکسان وجود دارد.
#'''رابطه نبوت با [[بعثت]]:''' [[بعثت]] به معنای برانگیختگی است. بعثت در شخص [[نبی]] مقدم بر برانگیختگی [[جامعه]] است. نبی با مایه‌هایی سرشار و بالاتر از [[مردم]] عادی، آمادۀ [[تحمل]] بار مسئولیتی بدان [[عظمت]] و سنگینی است ولی تا [[پیش از بعثت]] این مایه‌ها هنوز به [[ظهور]] و فعلیت نینجامیده و او همچون یکی از افراد معمولیِ دیگر در مسیر عادی [[اجتماع]] به [[تلاش]] و فعالیت مشغول است؛ [[وحی الهی]] در او [[تحول]] و انگیزش و انقلابی به وجود می‎آورد<ref>ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی و دیگران، الامامة والولایة فی القرآن الکریم، ص۲۷ـ۲۸ و در پرتو ولایت، ص۲۶۰ـ۲۶۱ و راه و راهنماشناسی، ص ۵۸۸ ـ ۵۹۰؛ خامنه‌ای، سیدعلی، طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن، مسجد امام حسن{{ع}}  مشهد، جلسۀ پانزدهم، ماه مبارک رمضان سال ۱۳۵۳ش.</ref>.


==[[دلایل]] [[اثبات نبوت]]==
=== فرق نبوت با رسالت در قرآن ===
===[[دلیل عقلی]] ([[فلسفی]] و [[کلامی]])===  
{{اصلی|فرق نبوت با رسالت}}
برخی از [[دلایل عقلی]] برای اثبات نبوت عبارت‌اند از:
فرق نبوت با [[رسالت]]: [[آیات]]: {{متن قرآن| وَ كاَنَ رَسُولًا نَّبِيًّا}}<ref>سورۀ مریم، آیۀ ۵۱،</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه 52.</ref> و روایاتی که تعداد [[رسولان]] را ۳۱۳ نفر و [[تعداد پیامبران]] را ۱۲۴ هزار نفر دانسته اند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ النَّبِیُّونَ قَالَ مِائَهُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَهٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ قُلْتُ کَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُ مِائَهٍ وَ ثَلَاثَهَ عَشَرَ جَمّاً غَفِیراً قُلْتُ مَنْ کَانَ أَوَّلَ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ آدَمُ قُلْتُ وَ کَانَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُرْسَلًا قَالَ نَعَمْ خَلَقَهُ اللَّهُ بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سُرْیَانِیُّونَ آدَمُ وَ شَیْثٌ وَ أُخْنُوخُ وَ هُوَ إِدْرِیسُ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ خَطَّ بِالْقَلَمِ وَ نُوحٌ وَ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْعَرَبِ هُودٌ وَ صَالِحٌ وَ شُعَیْبٌ وَ نَبِیُّکَ مُحَمَّدٌ ص وَ أَوَّلُ نَبِیٍّ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مُوسَی وَ آخِرُهُمْ عِیسَی وَ سِتُّمِائَهِ نَبِیٍّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ کِتَابٍ قَالَ مِائَهَ کِتَابٍ وَ أَرْبَعَهَ کُتُبٍ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی شَیْثٍ {{ع}}خَمْسِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِدْرِیسَ ثَلَاثِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ عِشْرِینَ صَحِیفَهً وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ الْخَبَرَ}}؛ بحارالانوار، ج ۱۱، باب ۱، ص ۳۲.</ref>، بیانگر این است که [[نبوت]] و [[رسالت]] دو [[مقام]] [[الهی]] هستند، با این تفاوت که همۀ [[پیامبران]] دارای مقام نبوت‌اند؛ اما [[مقام رسالت]] تنها به گروهی از پیامبران اختصاص دارد به این معنی که هر دو در دریافت و [[ابلاغ وحی]] الهی و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] شریک‌اند ولی در نوع [[شهود]] [[فرشتگان]] و مأموریتشان با یکدیگر متفاوتند<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۳۱.</ref>.
#'''رسیدن [[تکالیف الهی]] به [[انسان‌ها]]:''' [[عقل]] [[حکم]] می‌کند، خداوند انسان را [[بیهوده]] [[خلق]] نکرده و او را از میان جمیع موجودات [[برگزیده]] و تکالیفی را بر او [[واجب]] کرده ولی نمی‌داند چه تکالیفی بر او واجب است بنابراین بر خداوند لازم است آن [[تکالیف]] را به مکلّفین اعلام کند و از طرفی محال است خداوند آن تکالیف را بی‌واسطه به هر یک از افراد مکلّفین اعلام کند، زیرا شکی نیست که [[مکلفین]] قابلیت [[دریافت وحی]] از [[خداوند متعال]] و [[ابلاغ]] [[اوامر و نواهی]] را ندارند، لذا لازم است خداوند متعال شخصی را که ممتاز بوده و این قابلیت را داراست بر [[تمام]] مکلّفین [[مبعوث]] کند تا تکالیف را به ایشان برساند، در غیر این صورت در [[حق]] [[بندگان]] کوتاهی می‌‌شود و این محال است.
#'''[[قاعدۀ لطف]]:''' بر خداوند واجب است به عنوان [[لطف]] و [[رحمت]] بر بندگانش پیامبرانی را مبعوث کند تا [[آیات الهی]] را بر آنان بخوانند و آنها را [[تزکیه]] نمایند و به آنان کتاب و [[حکمت]] بیاموزند و آنان را از چیزی که در آن [[فساد]] است بترسانند و به چیزی که در آن [[صلاح]] و [[سعادت]] است نوید دهند<ref>{{عربی|فوجب أن یبعث الله تعالی فی الناس رحمة لهم ولطفاً بهم {{متن قرآن|ْرَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ}} و ینذرهم عمّا فیه فسادهم و یبشّرهم بما فیه صلاحهم وسعادتهم}}؛ خرازی، محسن، بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص ۲۲۸.</ref>.
#'''نیاز به [[قانون]] و عجز [[بشر]] از [[قانون گذاری]]:''' تقریر این [[برهان]] با تبیین چند مطلب روشن می‌‌شود:
## [[انسان]] از دو عنصر ماده و [[روح]] پدید آمده است و به همین جهت هم از ویژگی‌های هر دو مانند خواسته‌های [[عقلانی]] و [[حسی]] برخوردار است، ولی غرض اصلی از [[خلقت]] او باید امری معقول و [[جاودانه]] باشد.
## انسان چاره‌ای جز [[زندگی اجتماعی]] ندارد؛ زیرا او به [[تنهایی]] [[قادر]] به رفع [[سختی‌ها]] و دشواری‌های [[زندگی]] نیست و در زندگی جمعی بی عدالتی‌ها، زورگویی‌ها، [[حق]] کشی‌ها و... آشکار می‌شود و لذا انسان به قانون جامع و کامل [[نیازمند]] است.
## انسان، [[دانش]] وضع قانون فراگیر و همه سویه را ندارد؛ زیرا او نمی‌تواند ویژگی‌های همۀ مناطق جغرافیایی را در جمیع ادوار [[تاریخ]] بر همۀ [[جوامع انسانی]] در نظر بگیرد و برای آن قانونی [[شایسته]] وضع کند و نشانۀ این عجز، [[اختلاف]] [[قوانین]] در هر [[عصر]] و [[تغییر]] و تبدیل و ترمیم و تعویض مستمر آن در [[نسل]] هاست.


با در نظر گرفتن جوانب مختلف، [[عقل]] می‌‌پذیرد باید از ماورای [[طبیعت]]، قانون جامع و کاملی نازل شود تا نیازهای [[فکری]] و عقلانی بشر را سامان دهد و استعدادها را شکوفا کند و سود و زیان‌های بشر را به وی بشناساند<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۲۰ ـ ۲۲.</ref>.
== فلسفه بعثت ==
{{اصلی|فلسفه بعثت}}
برخی از اهداف نبوت در [[قرآن]] عبارت‌اند از:
# '''[[تعلیم و تربیت]]:''' [[قرآن کریم]] تعلیم و تربیت را از [[اهداف]] [[فرستادن پیامبران]] دانسته است: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه 164.</ref>؛ {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه 151.</ref>؛ جملۀ {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}} از [[معارف]] و حقایقی [[خبر]] می‌‌دهد که [[فکر]] و اندیشۀ [[انسان]]، با همۀ [[پیشرفت]] او در [[علم]] و [[صنعت]] از دسترسی به آنها [[ناتوان]] است و تنها از طریق [[نبوت]] و دستاوردهای [[وحی]]، می‌‌توان بر آنها [[آگاه]] شد. اگر [[پیامبران الهی]] نباشند [[عقل]] انسان‌های اولین و آخرین از [[درک]] دریای ژرف [[توحید]] و [[معاد]] بی‌بهره‌اند<ref>ر. ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص۱۶۹ ـ ۱۷۴.</ref>.
# '''[[دعوت]] به [[عبادت خدا]] و اجتناب از [[طاغوت]]:''' اساسی‌ترین [[هدف]] پیامبران الهی [[دعوت به توحید]] و [[بندگی]] خداست. همۀ [[پیامبران]]، بدون استثنا، دعوت به توحید و دوری از [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] را، سرلوحۀ برنامۀ خود قرار داده بودند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید.» سوره نحل، آیه 36.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} در این باره می‌‌فرماید: «[[خدا]] [[پیامبر]] را برانگیخت تا [[بندگان]] او آنچه از [[خداشناسی]] نمی‌دانند فراگیرند و به پروردگاری او، پس از [[انکار]] و [[عناد]]، [[ایمان]] بیاورند»<ref>{{متن حدیث|لیعقل العباد من ربهم ما جهلوه، فیعرفوه بربوبیته بعد ما انکروا و یوحده بالالوهیه بعد ما عندوا}}؛ بحارالانوار، ج۴ ص ۲۸۷.</ref>.<ref>ر. ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص ۱۷۵ ـ ۱۷۶.</ref>
# '''[[آزادی]] [[انسان‌ها]] از قید و بندهای ناروا:''' یکی از اهدافی که [[قرآن]] برای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌شمارد، [[آزاد]] کردن انسان‌ها از تمام قید و بندهای ناروای [[فکری]] و [[اعتقادی]] درونی و بیرونی است: {{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه 157.</ref>؛ «اِصْر» به‌معنای بستن چیزی و [[حبس]] کردن کسی با [[قهر]] و [[غلبه]] است و مراد از آن در آیۀ مورد نظر اموری است که [[انسان]] را از رسیدن به [[نیکی‌ها]] بازمی‌دارد<ref>راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، معجم مفردات الفاظ القرآن، مادۀ اصر، ص۱۴.</ref>. «اَغْلال» جمع «غُل» به‌معنای طوق آهنی است که بر گردن [[مجرمان]] بسته می‌شود<ref>مقری فیّومی، احمد‌بن‌محمد‌بن‌علی، مصباح المنیر، ج۲، ص۱۴.</ref> و اینجا معنای کنایی آنْ مراد است. با [[عنایت]] به [[وضع فرهنگی]] [[مردم]] در [[صدر اسلام]] می‌توان استفاده کرد مراد از «[[اصر]]» و «غل»، قید و بندهای [[فرهنگی]] است. [[آیه]] علاوه بر [[اثبات]] [[حقانیت]] [[پیامبر اسلام]] {{صل}}، گویای آن است که آن [[حضرت]] [[پاکی‌ها]] را برای آنها [[حلال]] و [[پلیدی‌ها]] را [[حرام]] کرده و مردم را به [[خوبی‌ها]] [[امر]] و از [[بدی‌ها]] [[نهی]] فرموده ‌است<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۹۴ـ ۲۹۵.</ref>. ایشان از طریق [[تبلیغ]] و [[تعلیم]] و عوض کردن [[بینش]] مردم و بیان [[احکام واقعی]] [[الهی]] برای آنان و [[فرمان]] دادن به خوبی‌ها و نهی از بدی‌ها، زمینۀ [[رهایی]] آنها را از قید و بندهای ناروا فراهم ساخته ‌است. می‌توان گفت [[پیامبران]] دیگر نیز همانند [[حضرت محمد]] {{صل}}، زنجیرهای [[اخلاقی]] و فرهنگی را با [[آموزش]] و [[تزکیه]] برمی‌داشتند و برای آزادی انسان‌ها از چنگال [[طاغوتیان]] به [[مبارزه]] با آنها می‌پرداختند<ref>ر. ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸.</ref>.
# '''[[اتمام حجت]]:''' {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه 165.</ref>؛ انسان‌ها با بهره‌گیری از ابزار منابع [[معرفتی]] و [[خدادادی]]، مانند: [[حس]] و تجربه و [[عقل]] و [[وجدان]] نمی‌توانند [[راه]] [[سعادت]] خود را به‌طور کامل تشخیص دهند و در این صورت به [[هدایت]] [[دست]] نمی‌یابند و این [[بشر]] هدایت نیافته می‌‌تواند با [[استدلال عقلی]] در برابر [[حق تعالی]] [[احتجاج]] و [[استدلال]] کند که چرا با وجود این [[نقص]] [[معرفتی]]، منبع معرفتی دیگری را در اختیارم قرار ندادی تا [[راه]] [[سعادت]] و هدایت را پیدا کنم. [[خدای سبحان]] به خاطر اینکه این احتجاج صورت نگیرد، پیامبرانی را برای [[انسان‌ها]] فرستاد تا با [[تبشیر]] و [[انذار]] به هدایت آنها بپردازند<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص ۵۴.</ref>.
# '''[[تکامل عقول]]:''' مهم ترین [[هدف]] از [[آموزش و پرورش]] [[مردم]] به دست [[پیامبران]]، [[تکامل]] [[عقلانی]] آنهاست: [[پیامبر]] {{صل}} نیز در این باره فرمودند: «[[خدا]] به بندگانش چیزی بهتر از [[عقل]] نبخشیده است، زیرا خوابیدن [[عاقل]] از شب [[بیداری]] [[جاهل]] بهتر است و در [[منزل]] بودن عاقل از [[مسافرت]] جاهل (به‌سوی [[حج]] و [[جهاد]]) بهتر است و خدا [[پیغمبر]] و [[رسول]] را جز برای تکمیل عقل [[مبعوث]] نسازد و عقل او [[برتر]] از [[عقول]] تمام امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از [[اجتهاد]] مجتهدین بالاتر است و تا بنده‌ای [[واجبات]] را با عقل خود نفهمد آنها را انجام نداده است. همه [[عابدان]] در [[فضیلت]] عبادتشان بپای عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند که در بارۀ ایشان فرموده: «تنها صاحبان [[خرد]] [[اندرز]] میگیرند»<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَا قَسَمَ اَللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ اَلْعَقْلِ فَنَوْمُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ اَلْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ اَلْجَاهِلِ وَ لاَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیّاً وَ لاَ رَسُولاً حَتَّی یَسْتَکْمِلَ اَلْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا یُضْمِرُ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اِجْتِهَادِ اَلْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّی اَلْعَبْدُ فَرَائِضَ اَللَّهِ حَتَّی عَقَلَ عَنْهُ وَ لاَ بَلَغَ جَمِیعُ اَلْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ اَلْعَاقِلِ وَ اَلْعُقَلاَءُ هُمْ أُولُو اَلْأَلْبَابِ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی: وَ مَا یَتَذَکَّرُ «إِلاّٰ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ}}؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۲.</ref>.<ref>ر. ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۴.</ref>
# '''[[حکومت]] و [[داوری]] به [[حق]] میان [[مردم]] و [[مخالفت با هواهای نفسانی]]:''' {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه 26.</ref>؛ اگر گفته شود [[انسان]] بدون نیاز به [[شریعت]] و براساس [[حسن و قبح عقلی]] می‌‌تواند حق را از [[باطل]] تشخیص دهد و [[حکم]] حق را دریابد؛ [[پاسخ]] داده می‌‌شود اولأ: بسیاری از [[قوانین]] هستند که [[عقل]] [[بشر]]، [[توان]] [[درک]] آنها را ندارد و با ذوق و سلیقه و عرف‌های مختلف به دست نمی‌آیند؛ ثانیأ: چه بسا احکامی که اگر انسان بخواهد از طریق عقل یا تجربه به [[حسن و قبح]] و بایستی و نبایستی آنها پی ببرد، گرفتار ضرر جبران ناپذیر می‌گردد؛ حقایقی که به یک معنا تجربه پذیر و جبران ناپذیرند و با تجربۀ آنها گوهر [[آدمی]] متلاشی می‌‌شود؛ مثل [[روابط جنسی]] که در [[اسلام]] به [[محدودیت]] آن حکم شده است، اگر حکمش به دست تجربۀ بشری نهاده شود، ذات و گوهر [[انسانی]] تنزل می‌‌یابد و پس از [[کشف]] ضررهای [[آزادی]] جنسی، توان جبرانش از بشر گرفته می‌‌شود. پس باید به شریعت رو آورد تا قوانین مطابق با [[تکامل انسان]]، رایگان و بدون تجربۀ جبران ناپذیر به دست می‌‌آید.
# '''ایجاد [[عدالت اجتماعی]] توسط مردم:''' {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.</ref>؛ [[حقیقت]] شریعت و [[معارف]] و [[قوانین الهی]] توسط [[پیامبران]] به مردم [[ابلاغ]] شود تا به دست تودۀ مردم، [[عدالت]] تحقق یابد.
# '''[[نجات]] از تاریکی‌ها و [[هدایت مردم]]:''' یکی دیگر از آثاری که [[قرآن کریم]] برای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و برخی پیامبران برمی‌شمارد، نجات مردم از تاریکی‌هاست که به ‌گونه‌ای تمام اهداف آنان را دربرمی‌گیرد. [[خداوند]] به [[پیامبر اسلام]] {{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ}}<ref>«(این) کتابی است که بر تو فرو فرستاده‌ایم تا مردم را به اذن پروردگارشان به سوی راه آن (خداوند) پیروزمند ستوده، از تیرگی‌ها به سوی روشنایی برون آوری» سوره ابراهیم، آیه 1.</ref>. مراد از [[ظلمات]] در این [[آیه]]، [[گمراهی‌ها]] و مراد از [[نور]]، [[هدایت]] است که مصادیق مختلفی دارد. آیه گویای آن است که مصداق خارج کردن از ظلمات به نور، هدایت به [[راه]] خداست. در [[آیات]] دیگری نیز به این [[هدف]] اشاره شده است. {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«و به راستی موسی را با نشانه‌های خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون بر» سوره ابراهیم، آیه 5.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند و آنان را به اراده خویش از تیرگی ها به سوی روشنایی بیرون می‌آورد و آنها را به راهی راست رهنمون می‌گردد» سوره مائده، آیه 15 ـ 16</ref>؛ از مجموع آیات استفاده می‌شود با هدایت [[پیامبران]]، [[انسان‌ها]] از هر نوع [[تاریکی]] خارج می‌شوند و به وادی نور و [[روشنایی]] گام می‌نهند<ref>ر. ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص ۱۷۵؛ [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص۱۳۵،۱۳۸.</ref>.
# '''[[بشارت]] و [[انذار]]:''' {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه 213.</ref>؛ از [[آیات قرآن]] استفاده می‌‌شود گاهی [[انسان]] با وجود [[آگاهی]] از چیزی و حتی توجه به آن، انگیزۀ عمل بر اساس آن را ندارد. در چنین حالتی باید انگیزه‌ای در انسان پدید آید تا او را به حرکت درآورد. [[انبیا]] در جایگاه «مُنذِر و مبشّر»، این [[وظیفه]] را به ‌عهده دارند؛ آنان در [[مردم]] انگیزۀ عمل به وجود می‌آورند و گرایش‌های خفتۀ آنان را بیدار می‌کنند. گرچه هر [[انسانی]] از [[عذاب]] می‌ترسد و حتی احتمال [[ضعیف]] آن هم باید در وی مؤثر باشد، در عمل چنین تأثیری در مردم دیده نمی‌شود. پیامبران [[عذاب‌های اخروی]] و [[نعمت‌های بهشتی]] را برای انسان‌ها توصیف می‌کنند و با انذار و [[تبشیر]]، [[گرایش‌ها]] را به کنش و [[علم‌ها]] را به آگاهی تبدیل می‌کنند. [[بیم]] دادن بارزترین صفت پیامبران است و ضرورتش هم کاملاً [[احساس]] می‌شود؛ زیرا کسی باید در [[جامعه]] باشد تا مردم را از خطرات پیش‌ رو [[آگاه]] کند. [[قرآن کریم]]، در چند آیۀ مختلف [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را نیز با واژگان «[[بشیر]]» و «[[نذیر]]» توصیف می‌فرماید؛ از جمله: {{متن قرآن|إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا}}<ref>«ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم» سوره بقره، آیه ۱۱۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۱۳۳ـ۱۳۴.</ref>


===[[دلیل نقلی]]===
== [[دلیل]] [[اثبات نبوت]] در قرآن ==
[[امام صادق]]{{ع}} در ضمن [[حدیثی]] درباره [[اثبات نبوت]] به زندیقی که پرسید: [[پیغمبران]] و [[رسولان]] را از چه [[راه]] [[ثابت]] می‌کنی‌؟ فرمود: «چون ثابت کردیم ما آفریننده و صانعی داریم که از ما و [[تمام]] مخلوق [[برتر]] و با [[حکمت]] و [[رفعت]] است و روا نباشد که خلقش او را بینند و لمس کنند و بی‌واسطه با یکدیگر برخورد و [[مباحثه]] کنند، [[ثابت]] شد برای او سفیرانی در میان خلقش هست که خواست او را برای مخلوق و بندگانش بیان کنند و ایشان را به [[مصالح]] و منافعشان و موجبات تباه و فنایشان [[رهبری]] نمایند، پس وجود امر و نهی‌کنندگان و تقریر [[نمایندگان]] از طرف [[خدای حکیم]] [[دانا]] در میان خلقش ثابت گشت و ایشان همان [[پیغمبران]] و برگزیده‌های [[خلق]] او باشند، حکیمانی هستند که به [[حکمت]] [[تربیت]] شده و به حکمت [[مبعوث]] گشته‌اند، با آنکه در [[خلقت]] و اندام با [[مردم]] شریکند در احوال و [[اخلاق]] [[شریک]] ایشان نباشند. از جانب خدای حکیم دانا به حکمت مؤید باشند، سپس آمدن پیغمبران در هر [[عصر]] و زمانی به سبب دلائل و براهینی که آوردند ثابت شود، تا [[زمین]] [[خدا]] از حجتی که بر [[صدق]] [[گفتار]] و جواز عدالتش نشانه‌ای داشته باشد، خالی نماند»<ref>{{متن حدیث|قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ اَلْکُلَیْنِیُّ مُصَنِّفُ هَذَا اَلْکِتَابِ رَحِمَهُ اَللَّهُ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ عُمَرَ اَلْفُقَیْمِیِّ عَنْ هِشَامِ بْنِ اَلْحَکَمِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ: أَنَّهُ قَالَ لِلزِّنْدِیقِ اَلَّذِی سَأَلَهُ مِنْ أَیْنَ أَثْبَتَّ اَلْأَنْبِیَاءَ وَ اَلرُّسُلَ قَالَ إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِیاً عَنَّا وَ عَنْ جَمِیعِ مَا خَلَقَ وَ کَانَ ذَلِکَ اَلصَّانِعُ حَکِیماً مُتَعَالِیاً لَمْ یَجُزْ أَنْ یُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لاَ یُلاَمِسُوهُ فَیُبَاشِرَهُمْ وَ یُبَاشِرُوهُ وَ یُحَاجَّهُمْ وَ یُحَاجُّوهُ ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِی خَلْقِهِ یُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَی خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ یَدُلُّونَهُمْ عَلَی مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِی تَرْکِهِ فَنَاؤُهُمْ فَثَبَتَ اَلْآمِرُونَ وَ اَلنَّاهُونَ عَنِ اَلْحَکِیمِ اَلْعَلِیمِ فِی خَلْقِهِ وَ اَلْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ اَلْأَنْبِیَاءُ عَلَیْهِمُ اَلسَّلاَمُ وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُکَمَاءَ مُؤَدَّبِینَ بِالْحِکْمَةِ مَبْعُوثِینَ بِهَا غَیْرَ مُشَارِکِینَ لِلنَّاسِ عَلَی مُشَارَکَتِهِمْ لَهُمْ فِی اَلْخَلْقِ وَ اَلتَّرْکِیبِ فِی شَیْءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ مُؤَیَّدِینَ مِنْ عِنْدِ اَلْحَکِیمِ اَلْعَلِیمِ بِالْحِکْمَةِ ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِکَ فِی کُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ اَلرُّسُلُ وَ اَلْأَنْبِیَاءُ مِنَ اَلدَّلاَئِلِ وَ اَلْبَرَاهِینِ لِکَیْلاَ تَخْلُوَ أَرْضُ اَللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ یَکُونُ مَعَهُ عِلْمٌ یَدُلُّ عَلَی صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ}}؛ کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، کتاب الحجّة، ج ۱، ص ۲۳۶. </ref>.<ref>نراقی، مهدی، انیس الموحدین، ص ۹۲.</ref>
[[قاعدۀ لطف]]: بر خداوند واجب است به عنوان [[لطف]] و [[رحمت]] بر بندگانش پیامبرانی را مبعوث کند تا [[آیات الهی]] را بر آنان بخوانند و آنها را [[تزکیه]] نمایند و به آنان کتاب و [[حکمت]] بیاموزند و آنان را از چیزی که در آن [[فساد]] است بترسانند و به چیزی که در آن [[صلاح]] و [[سعادت]] است نوید دهند. فوجب أن یبعث الله تعالی فی الناس رحمة لهم ولطفاً بهم {{متن قرآن|ْرَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ}} و ینذرهم عمّا فیه فسادهم و یبشّرهم بما فیه صلاحهم وسعادتهم}}؛ [[محسن خرازی|خرازی، محسن]]، [[بدایة المعارف الالهیة (کتاب)|بدایة المعارف الالهیة]]، ج۱، ص ۲۲۸.


==راهای اثبات نبوت==
== راه های اثبات نبوت در قرآن ==
[[فطرت انسان]] اقتضا می‌‌کند ادعایی را بدون [[دلیل]] نپذیرد لذا [[ادعای نبوت]] نیز باید همراه با دلیل باشد. متفکران [[اسلامی]]، برای اثبات و [[شناخت]] [[نبی]] [[حقیقی]] از [[پیامبر دروغین]]، دو [[راه]] را معرفی کرده اند:
[[فطرت انسان]] اقتضا می‌‌کند ادعایی را بدون [[دلیل]] نپذیرد لذا [[ادعای نبوت]] نیز باید همراه با دلیل باشد. متفکران [[اسلامی]]، برای اثبات و [[شناخت]] [[نبی]] [[حقیقی]] از [[پیامبر دروغین]]، دو [[راه]] را معرفی کرده اند:
#'''راه [[اعجاز]]:''' [[معجزه]] عبارت است از کارهای عجیب و خارق عادتی که دیگران از انجام آن [[ناتوان]] باشند به شرطی که معجزه با ادعای نبی هماهنگ و همراه با [[تحدی]] بوده و معارضی هم نداشته باشد مانند: تبدیل عصای چوبین به اژدها.
#'''[[تصدیق]] [[پیامبر]] سابق نسبت به پیامبر لاحق:''' {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه 6.</ref>. براساس این [[آیه]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} به [[بنی اسرائیل]] [[بشارت]] می‌‌دهد که رسولی بعد از من خواهد آمد که اسمش [[احمد]] است<ref>ر.ک: خسرو پناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص۱۰۳ ـ ۱۰۹.</ref>.


==اقسام نبوت==
# '''راه [[اعجاز]]:''' [[معجزه]] عبارت است از کارهای عجیب و خارق عادتی که دیگران از انجام آن [[ناتوان]] باشند به شرطی که معجزه با ادعای نبی هماهنگ و همراه با [[تحدی]] بوده و معارضی هم نداشته باشد مانند: تبدیل عصای چوبین به اژدها. {{متن قرآن|فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ}}<ref>«موسی هم عصای خود را بیفکند به ناگاه آن عصا اژدهایی عظیم پدیدار گردید» سوره الأعراف، آیۀ 107؛ سوره الشعراء، آیۀ 32.</ref>. {{متن قرآن|وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَىٰ لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ}}<ref>«و تو عصای خود بیفکن، چون موسی (عصا افکند و ناگاه) بر آن نگریست که به جنبش و هیجان در آمد چنانکه اژدهایی مهیب گردید، رو به فرار نهاد و دیگر واپس نگردید، (در آن حال بدو خطاب شد) ای موسی مترس که پیغمبران در حضور من هرگز نمی‌ترسند» سوره النمل، آیۀ 10.</ref>. {{متن قرآن|وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَىٰ أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ}}<ref>«و تو (در این مقام) عصای خود بیفکن. چون (عصا افکند و) بر آن نگریست و دید که گویی اژدهایی مهیب و سبک خیز است رو به فرار نهاد و واپس نگردید. (در آن حال بدو خطاب شد) ای موسی پیش آی و مترس که تو از ایمنان هستی» سوره القصص، آیۀ 31.</ref>.
# [[نبوت تبلیغی]]: [[پیامبران]] [[تبلیغی]] از طریق [[وحی الهی]] و اظهار معجزه، [[مردم]] را به [[شریعت]] پیامبر قبلی [[دعوت]] می‌‌کنند و آموزه‌های [[شرعی]] را تحقق می‌‌بخشند.
# '''[[تصدیق]] [[پیامبر]] سابق نسبت به پیامبر لاحق:''' {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه 6.</ref>. براساس این [[آیه]] [[حضرت عیسی]] {{ع}} به [[بنی اسرائیل]] [[بشارت]] می‌‌دهد که رسولی بعد از من خواهد آمد که اسمش [[احمد]] است<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۱۰۳ ـ ۱۰۹.</ref>.
# [[نبوت تشریعی]]: پیامبران [[تشریعی]] از جانب [[خداوند متعال]]، شریعت، یعنی [[قوانین]]، برنامه‌ها و دستورالعمل‌هایی دریافت و آموزه‌های شرعی و [[دینی]] را تحقق می‌‌بخشند<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۳۳.</ref>.
 
==[[اهداف نبوت]] (فلسفه بعثت)==
{{اصلی|فلسفه بعثت}}
برخی از اهداف نبوت در [[قرآن]] عبارت‌اند از:
# [[تعلیم و تربیت]]: [[قرآن کریم]] تعلیم و تربیت را از [[اهداف]] [[فرستادن پیامبران]] دانسته است: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی  می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه 164.</ref>؛ {{متن قرآن|كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه 151.</ref>؛ جملۀ {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}} از [[معارف]] و حقایقی [[خبر]] می‌‌دهد که [[فکر]] و اندیشۀ [[انسان]]، با همۀ [[پیشرفت]] او در [[علم]] و [[صنعت]] از دسترسی به آنها [[ناتوان]] است و تنها از طریق [[نبوت]] و دستاوردهای [[وحی]]، می‌‌توان بر آنها [[آگاه]] شد. اگر [[پیامبران الهی]] نباشند [[عقل]] انسان‌های اولین و آخرین از [[درک]] دریای ژرف [[توحید]] و [[معاد]] بی‌بهره‌اند<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۴.</ref>.
# [[دعوت]] به [[عبادت خدا]] و اجتناب از [[طاغوت]]: اساسی‌ترین [[هدف]] پیامبران الهی [[دعوت به توحید]] و [[بندگی]] خداست. همۀ [[پیامبران]]، بدون استثنا، دعوت به توحید و دوری از [[شرک]] و [[بت‌پرستی]] را، سرلوحۀ برنامۀ خود قرار داده بودند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید.» سوره نحل، آیه 36.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} در این باره می‌‌فرماید: «[[خدا]] [[پیامبر]] را برانگیخت تا [[بندگان]] او آنچه از [[خداشناسی]] نمی‌دانند فراگیرند و به پروردگاری او، پس از [[انکار]] و [[عناد]]، [[ایمان]] بیاورند»<ref>{{متن حدیث|لیعقل العباد من ربهم ما جهلوه، فیعرفوه بربوبیته بعد ما انکروا و یوحده بالالوهیه بعد ما عندوا}}؛ بحارالانوار، ج۴ ص ۲۸۷.</ref>.<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۵ ـ ۱۷۶.</ref>
# [[آزادی]] [[انسان‌ها]] از قید و بندهای ناروا: یکی از اهدافی که [[قرآن]] برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} می‌شمارد، [[آزاد]] کردن انسان‌ها از [[تمام]] قید و بندهای ناروای [[فکری]] و [[اعتقادی]] درونی و بیرونی است: {{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه 157.</ref>؛ «اِصْر» به‌معنای بستن چیزی و [[حبس]] کردن کسی با [[قهر]] و [[غلبه]] است و مراد از آن در آیۀ مورد نظر اموری است که [[انسان]] را از رسیدن به [[نیکی‌ها]] بازمی‌دارد<ref>راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، معجم مفردات الفاظ القرآن، مادۀ اصر، ص۱۴.</ref>. «اَغْلال» جمع «غُل» به‌معنای طوق آهنی است که بر گردن [[مجرمان]] بسته می‌شود<ref>مقری فیّومی، احمد‌بن‌محمد‌بن‌علی، مصباح المنیر، ج۲، ص۱۴.</ref> و اینجا معنای کنایی آنْ مراد است. با [[عنایت]] به [[وضع فرهنگی]] [[مردم]] در [[صدر اسلام]] می‌توان استفاده کرد مراد از «[[اصر]]» و «غل»، قید و بندهای [[فرهنگی]] است. [[آیه]] علاوه بر [[اثبات]] [[حقانیت]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}}، گویای آن است که آن [[حضرت]] [[پاکی‌ها]] را برای آنها [[حلال]] و [[پلیدی‌ها]] را [[حرام]] کرده و مردم را به [[خوبی‌ها]] [[امر]] و از [[بدی‌ها]] [[نهی]] فرموده ‌است<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۹۴ـ ۲۹۵.</ref>. ایشان از طریق [[تبلیغ]] و [[تعلیم]] و عوض کردن [[بینش]] مردم و بیان [[احکام واقعی]] [[الهی]] برای آنان و [[فرمان]] دادن به خوبی‌ها و نهی از بدی‌ها، زمینۀ [[رهایی]] آنها را از قید و بندهای ناروا فراهم ساخته ‌است. می‌توان گفت [[پیامبران]] دیگر نیز همانند [[حضرت محمد]]{{صل}}، زنجیرهای [[اخلاقی]] و فرهنگی را با [[آموزش]] و [[تزکیه]] برمی‌داشتند و برای آزادی انسان‌ها از چنگال [[طاغوتیان]] به [[مبارزه]] با آنها می‌پرداختند<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸.</ref>.
# [[اتمام حجت]]: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه 165.</ref>؛ انسان‌ها با بهره‌گیری از ابزار منابع [[معرفتی]] و [[خدادادی]]، مانند: [[حس]] و تجربه و [[عقل]] و [[وجدان]] نمی‌توانند [[راه]] [[سعادت]] خود را به‌طور کامل تشخیص دهند و در این صورت به [[هدایت]] [[دست]] نمی‌یابند و این [[بشر]] هدایت نیافته می‌‌تواند با [[استدلال عقلی]] در برابر [[حق تعالی]] [[احتجاج]] و [[استدلال]] کند که چرا با وجود این [[نقص]] [[معرفتی]]، منبع معرفتی دیگری را در اختیارم قرار ندادی تا [[راه]] [[سعادت]] و هدایت را پیدا کنم. [[خدای سبحان]] به خاطر اینکه این احتجاج صورت نگیرد، پیامبرانی را برای [[انسان‌ها]] فرستاد تا با [[تبشیر]] و [[انذار]] به هدایت آنها بپردازند<ref>ر.ک: خسرو پناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۵۴.</ref>.
# [[تکامل عقول]]: مهم ترین [[هدف]] از [[آموزش و پرورش]] [[مردم]] به دست [[پیامبران]]، [[تکامل]] [[عقلانی]] آنهاست: [[پیامبر]]{{صل}} نیز در این باره فرمودند: «[[خدا]] به بندگانش چیزی بهتر از [[عقل]] نبخشیده است، زیرا خوابیدن [[عاقل]] از شب [[بیداری]] [[جاهل]] بهتر است و در [[منزل]] بودن عاقل از [[مسافرت]] جاهل (به‌سوی [[حج]] و [[جهاد]]) بهتر است و خدا [[پیغمبر]] و [[رسول]] را جز برای تکمیل عقل [[مبعوث]] نسازد و عقل او [[برتر]] از [[عقول]] [[تمام]] امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از [[اجتهاد]] مجتهدین بالاتر است و تا بنده‌ای [[واجبات]] را با عقل خود نفهمد آنها را انجام نداده است. همه [[عابدان]] در [[فضیلت]] عبادتشان بپای عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند که در بارۀ ایشان فرموده: «تنها صاحبان [[خرد]] [[اندرز]] میگیرند»<ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَا قَسَمَ اَللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ اَلْعَقْلِ فَنَوْمُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ اَلْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ اَلْجَاهِلِ وَ لاَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیّاً وَ لاَ رَسُولاً حَتَّی یَسْتَکْمِلَ اَلْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا یُضْمِرُ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اِجْتِهَادِ اَلْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّی اَلْعَبْدُ فَرَائِضَ اَللَّهِ حَتَّی عَقَلَ عَنْهُ وَ لاَ بَلَغَ جَمِیعُ اَلْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ اَلْعَاقِلِ وَ اَلْعُقَلاَءُ هُمْ أُولُو اَلْأَلْبَابِ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی: وَ مَا یَتَذَکَّرُ «إِلاّٰ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ}}؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۲.</ref>.<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۴.</ref>
# [[حکومت]] و [[داوری]] به [[حق]] میان [[مردم]] و [[مخالفت]] با [[هواهای نفسانی]]: {{متن قرآن|يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ}}<ref>«ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه 26.</ref>؛ اگر گفته شود [[انسان]] بدون نیاز به [[شریعت]] و براساس [[حسن و قبح عقلی]] می‌‌تواند حق را از [[باطل]] تشخیص دهد و [[حکم]] حق را دریابد؛ [[پاسخ]] داده می‌‌شود اولأ: بسیاری از [[قوانین]] هستند که [[عقل]] [[بشر]]، [[توان]] [[درک]] آنها را ندارد و با ذوق و سلیقه و عرف‌های مختلف به دست نمی‌آیند؛ ثانیأ: چه بسا احکامی که اگر انسان بخواهد از طریق عقل یا تجربه به [[حسن و قبح]] و بایستی و نبایستی آنها پی ببرد، گرفتار ضرر جبران ناپذیر می‌گردد؛ حقایقی که به یک معنا تجربه پذیر و جبران ناپذیرند و با تجربۀ آنها گوهر [[آدمی]] متلاشی می‌‌شود؛ مثل [[روابط جنسی]] که در [[اسلام]] به [[محدودیت]] آن حکم شده است، اگر حکمش به دست تجربۀ بشری نهاده شود، ذات و گوهر [[انسانی]] تنزل می‌‌یابد و پس از [[کشف]] ضررهای [[آزادی]] جنسی، توان جبرانش از بشر گرفته می‌‌شود. پس باید به شریعت رو آورد تا قوانین مطابق با [[تکامل انسان]]، رایگان و بدون تجربۀ جبران ناپذیر به دست می‌‌آید.
#ایجاد [[عدالت اجتماعی]] توسط مردم: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.</ref>؛ [[حقیقت]] شریعت و [[معارف]] و [[قوانین الهی]] توسط [[پیامبران]] به مردم [[ابلاغ]] شود تا به دست تودۀ مردم، [[عدالت]] تحقق یابد.
# [[نجات]] از تاریکی‌ها و [[هدایت مردم]]: یکی دیگر از آثاری که [[قرآن کریم]] برای [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و برخی پیامبران برمی‌شمارد، نجات مردم از تاریکی‌هاست که به ‌گونه‌ای [[تمام]] اهداف آنان را دربرمی‌گیرد. [[خداوند]] به [[پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: {{متن قرآن|كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ}}<ref>«(این) کتابی است که بر تو فرو فرستاده‌ایم تا مردم را به اذن پروردگارشان به سوی راه آن (خداوند) پیروزمند ستوده، از تیرگی‌ها به سوی روشنایی برون آوری» سوره ابراهیم، آیه 1.</ref>. مراد از [[ظلمات]] در این [[آیه]]، [[گمراهی‌ها]] و مراد از [[نور]]، [[هدایت]] است که مصادیق مختلفی دارد. آیه گویای آن است که مصداق خارج کردن از ظلمات به نور، هدایت به [[راه]] خداست. در [[آیات]] دیگری نیز به این [[هدف]] اشاره شده است. {{متن قرآن|وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}<ref>«و به راستی موسی را با نشانه‌های  خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون بر» سوره ابراهیم، آیه 5.</ref>؛ {{متن قرآن|قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند و آنان را به اراده خویش  از تیرگی  ها به سوی روشنایی بیرون می‌آورد و آنها را به راهی راست رهنمون می‌گردد» سوره مائده، آیه 15 ـ 16</ref>؛ از مجموع آیات استفاده می‌شود با هدایت [[پیامبران]]، [[انسان‌ها]] از هر نوع [[تاریکی]] خارج می‌شوند و به وادی نور و [[روشنایی]] گام می‌نهند<ref>ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۵؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۳۵،۱۳۸.</ref>.
# [[بشارت]] و [[انذار]]: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه 213.</ref>؛ از [[آیات قرآن]] استفاده می‌‌شود گاهی [[انسان]] با وجود [[آگاهی]] از چیزی و حتی توجه به آن، انگیزۀ عمل بر اساس آن را ندارد. در چنین حالتی باید انگیزه‌ای در انسان پدید آید تا او را به حرکت درآورد. [[انبیا]] در جایگاه «مُنذِر و مبشّر»، این [[وظیفه]] را به ‌عهده دارند؛ آنان در [[مردم]] انگیزۀ عمل به وجود می‌آورند و گرایش‌های خفتۀ آنان را بیدار می‌کنند. گرچه هر [[انسانی]] از [[عذاب]] می‌ترسد و حتی احتمال [[ضعیف]] آن هم باید در وی مؤثر باشد، در عمل چنین تأثیری در مردم دیده نمی‌شود. پیامبران [[عذاب‌های اخروی]] و [[نعمت‌های بهشتی]] را برای انسان‌ها توصیف می‌کنند و با انذار و [[تبشیر]]، [[گرایش‌ها]] را به کنش و [[علم‌ها]] را به آگاهی تبدیل می‌کنند. [[بیم]] دادن بارزترین صفت پیامبران است و ضرورتش هم کاملاً [[احساس]] می‌شود؛ زیرا کسی باید در [[جامعه]] باشد تا مردم را از خطرات پیش‌ رو [[آگاه]] کند. [[قرآن کریم]]، در چند آیۀ مختلف [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را نیز با واژگان «[[بشیر]]» و «[[نذیر]]» توصیف می‌فرماید؛ از جمله: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِیرًا وَنَذِیرًا.»..<ref>سورۀ بقره، آیۀ ۱۱۹.</ref>.<ref>مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۳۳ـ۱۳۴.</ref>


==آثار [[اعتقاد]] به [[نبوت]]==
== آثار [[اعتقاد]] به [[نبوت]] ==
#آثار فردی:
# '''آثار فردی:'''
##معرفت‌زایی: یکی از کارکردهای مهم [[انبیا]]، [[معرفت]] زایی در بُعد فردی و آشکار نمودن حقایق و [[مبارزه]] با [[تحریف‌ها]] و [[خرافات]] و [[آداب و رسوم]] نشاًت یافته از [[جهل و نادانی]] است، تا اینکه [[انسان‌ها]] بتوانند [[شناخت]] [[درستی]] در رابطه با خود و [[جهان هستی]] و رابطۀ میان [[انسان]] و [[جهان]] پیدا کنند. نخستین نقش و کارکرد [[دین]] و [[پیامبران]]، مسأله شناخت است؛ [[خداوند]] یکی از [[وظایف]] پیامبران را [[تعلیم]] [[حکمت]] و [[دانش]] می‌‌داند که انسان از آن خالی الذهن بود: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه 151.</ref>. دین افزون بر [[آموزش]] اصل شناخت در مقولات [[دینی]] به تعلیم انسان پرداخته است مانند: مبدأشناسی؛ [[انسان‌شناسی]]؛ [[معادشناسی]] و....
## '''معرفت‌زایی:''' یکی از کارکردهای مهم [[انبیا]]، [[معرفت]] زایی در بُعد فردی و آشکار نمودن حقایق و [[مبارزه]] با [[تحریف‌ها]] و [[خرافات]] و [[آداب و رسوم]] نشاًت یافته از [[جهل و نادانی]] است، تا اینکه [[انسان‌ها]] بتوانند [[شناخت]] [[درستی]] در رابطه با خود و [[جهان هستی]] و رابطۀ میان [[انسان]] و [[جهان]] پیدا کنند. نخستین نقش و کارکرد [[دین]] و [[پیامبران]]، مسأله شناخت است؛ [[خداوند]] یکی از [[وظایف]] پیامبران را [[تعلیم]] [[حکمت]] و [[دانش]] می‌‌داند که انسان از آن خالی الذهن بود: {{متن قرآن|وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ}}<ref>«چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه 151.</ref>. دین افزون بر [[آموزش]] اصل شناخت در مقولات [[دینی]] به تعلیم انسان پرداخته است مانند: مبدأشناسی؛ [[انسان‌شناسی]]؛ [[معادشناسی]] و....
## [[معنابخشی]] و [[پشتیبانی]] از [[اصول اخلاقی]]: در عرصه [[اخلاق]]، دین با سه راهکار ([[عقلانیت]] بخشی، [[شناسایی]] بعض اصول اخلاقی و [[حمایت]] از اصول اخلاقی و ضمانت اجرایی آن) به مدد اخلاق آمده است<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمدحسن، کارکرد دین در جامعه و اسلام، سایت پرتال جامعه علوم انسانی.</ref>.
## '''[[معنابخشی]] و [[پشتیبانی]] از [[اصول اخلاقی]]:''' در عرصه [[اخلاق]]، دین با سه راهکار ([[عقلانیت]] بخشی، [[شناسایی]] بعض اصول اخلاقی و [[حمایت]] از اصول اخلاقی و ضمانت اجرایی آن) به مدد اخلاق آمده است<ref>ر. ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کارکرد دین در انسان و جامعه (مقاله)|کارکرد دین در جامعه و اسلام]]، سایت پرتال جامعه علوم انسانی.</ref>.
#'''آثار [[اجتماعی]]''':
# '''آثار [[اجتماعی]]''':
## [[آزادی اجتماعی]]: در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فىِ كُلّ‏ِ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید»؛ سورۀ نحل، آیۀ ۳۶.</ref>، پیامبران با [[الهام]] از [[وحی]] آسمانی، [[امّت‌ها]] را به [[آزادی]] از یوغ [[حاکمان ظالم]] هر چند از راهکار [[جنگ]]، [[تشویق]] می‌‌کردند و [[سکوت]] و بی تفاوتی در این امر را ناروا و [[مذمت]] می‌‌کردند: {{متن قرآن|وَ مَا لَكمُ‏ْ لَا تُقَاتِلُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَاذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا}}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‏کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‏گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش»؛ سورۀ نساء؛ آیۀ ٧۵.</ref>.  
## '''[[آزادی اجتماعی]]:''' در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فىِ كُلّ‏ِ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید»؛ سورۀ نحل، آیۀ ۳۶.</ref>، پیامبران با [[الهام]] از [[وحی]] آسمانی، [[امّت‌ها]] را به [[آزادی]] از یوغ [[حاکمان ظالم]] هر چند از راهکار [[جنگ]]، [[تشویق]] می‌‌کردند و [[سکوت]] و بی تفاوتی در این امر را ناروا و [[مذمت]] می‌‌کردند: {{متن قرآن|وَ مَا لَكمُ‏ْ لَا تُقَاتِلُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَاذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا}}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‏کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‏گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش»؛ سورۀ نساء؛ آیۀ ٧۵.</ref>.  
## [[عدالت اجتماعی]]: عدالت اجتماعی [[آرمان]] [[انسانی]] است که تحقّق آن به آموزه‌های آسمانی نیاز دارد. وظیفه‌ و مأموریت‌ پیامبران‌ فقط‌ در دعوت‌ به‌ [[خدا]] و مقابله‌ با حاکمان‌ [[جور]] و براندازی‌ آنان‌ خلاصه‌ نشده‌ است؛ بلکه‌ [[خداوند]] و پیامبران‌ به‌ [[فکر]] حکومت‌ پس‌ از فروپاشی‌ حکومت‌های‌ جور هستند که‌ مشخصه‌ آن، توجه‌ و اهتمام‌ خاص‌ به‌ اصل‌ عدالت‌ اجتماعی‌ است: {{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبىّ‏ِ بِالْقِسْطِ}}<ref>«بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۲۹.</ref>.
## '''[[عدالت اجتماعی]]:''' عدالت اجتماعی [[آرمان]] [[انسانی]] است که تحقّق آن به آموزه‌های آسمانی نیاز دارد. وظیفه‌ و مأموریت‌ پیامبران‌ فقط‌ در دعوت‌ به‌ [[خدا]] و مقابله‌ با حاکمان‌ [[جور]] و براندازی‌ آنان‌ خلاصه‌ نشده‌ است؛ بلکه‌ [[خداوند]] و پیامبران‌ به‌ [[فکر]] حکومت‌ پس‌ از فروپاشی‌ حکومت‌های‌ جور هستند که‌ مشخصه‌ آن، توجه‌ و اهتمام‌ خاص‌ به‌ اصل‌ عدالت‌ اجتماعی‌ است: {{متن قرآن|قُلْ أَمَرَ رَبىّ‏ِ بِالْقِسْطِ}}<ref>«بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۲۹.</ref>.
##بستر‌سازی برای [[فرهنگ]] و [[تمدن]]: [[انبیای الهی]] از [[راه]] [[تشویق]] به [[فراگیری علم]] و [[دانش]] و [[ارج]] نهادن به [[کار]] و توسعه، نقش مهم در [[رشد فرهنگ]] و [[تمدن بشری]] داشته‌اند از جمله: [[پیامبر اسلام]]{{صل}} شخصا [[مردم]] را به [[فراگیری علوم]] نظری و [[تجربی]] تشویق می‌‌کرد: «[[طلب علم]] و دانش بر هر [[مسلمانی]] [[واجب]] است»<ref>{{متن حدیث|طلب العلم فریضة علی کل مسلم}}؛ آداب المتعلمین، ص ۱۱۱؛ کتاب الوافی، ج ۱، ص ۱۲۶؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۱.</ref>.<ref>ر.ک: قدردان قراملکی، محمدحسن، کارکرد دین در جامعه و انسان، سایت پرتال جامع علوم انسانی.</ref>
## '''بستر‌سازی برای [[فرهنگ]] و [[تمدن]]:''' [[انبیای الهی]] از [[راه]] [[تشویق]] به [[فراگیری علم]] و [[دانش]] و [[ارج]] نهادن به [[کار]] و توسعه، نقش مهم در [[رشد فرهنگ]] و [[تمدن بشری]] داشته‌اند از جمله: [[پیامبر اسلام]] {{صل}} شخصا [[مردم]] را به [[فراگیری علوم]] نظری و [[تجربی]] تشویق می‌‌کرد: «[[طلب علم]] و دانش بر هر [[مسلمانی]] [[واجب]] است»<ref>{{متن حدیث|طلب العلم فریضة علی کل مسلم}}؛ آداب المتعلمین، ص ۱۱۱؛ کتاب الوافی، ج ۱، ص ۱۲۶؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۱.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کارکرد دین در انسان و جامعه (مقاله)|کارکرد دین در جامعه و اسلام]]، سایت پرتال جامع علوم انسانی.</ref>


==تعداد [[انبیاء]]==
== تعداد [[انبیاء]] ==
[[قرآن کریم]] عدد و شمارۀ [[پیامبران]] را [[ذکر]] نکرده است؛ ولی به طور ضمنی [[کثرت]] و فزونی آنان را یادآور می‌‌شود چنان که می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ}}<ref>«و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیم‌دهنده‌ای بوده است» سوره فاطر، آیه 24.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم» سوره نحل، آیه 36.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه 7.</ref>. صریح [[آیات]]، این است که در میان همۀ [[اقوام]] و [[امت‌ها]] و اجتماعات بشری از [[روز]] نخست تا [[زمان پیامبر]]{{صل}} پیوسته از جانب خداوند پیامبرانی [[برگزیده]] شده‌اند و با توجه به تعدد و کثرت اقوام و اجتماعات بشری، چه در یک [[عصر]] و [[زمان]] و چه در دوره‌های مختلف [[تاریخ]]، فهمیده می‌‌شود از جانب [[خداوند]]، [[پیامبران]] زیادی [[مبعوث]] گردیده‌اند، هر چند شمارۀ دقیق آنان از نظر [[قرآن]] [[تعیین]] نگردیده است؛ اما در [[روایات]]، شماره و عدد پیامبران به یکصد و بیست و چهار هزار نفر است. [[شیخ صدوق]] [[محدث]] معروف [[شیعه]] در کتاب [[عقاید]] خود می‌‌گوید: "[[عقیده]] ما بر این است که ۱۲۴۰۰۰ [[پیامبر]] از جانب [[خدا]] مبعوث گردیده و هر [[پیامبری]] برای خود [[وصی]] و [[جانشینی]] داشته که [[مسئولیت]] [[هدایت]] را پس از خود به او واگذار می‌‌نمود و معتقدیم همه آنان با برنامه [[حق]] و [[استوار]]، از جانب خدا برانگیخته شده‌اند [[گفتار]] آنان گفتار خدا، و [[فرمان]] آنان، [[فرمان خدا]] است. همچنان که [[پیروی]] آنان، پیروی خدا و [[مخالفت]] با آنان، مخالفت با خداست. سخنان آنان همگی از جانب خدا و [[وحی]] او بوده و در این میان پنج پیامبر درخشندگی خاصی دارند و آسیاب [[نبوت]] بر محور آنان می‌‌چرخد و همگی صاحبان [[شریعت]] بوده و شریعت هر یک از آنان با شریعت بعدی [[نسخ]] گردیده است و این پنج نفر عبارتند از: «[[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]] و [[محمّد]]{{صل}}» و آنان پیامبران [[اولو العزم]] هستند و [[پیامبر خاتم]] [[سرور]] و [[برتر]] آنها است، با [[آیین حق]] آمده و گذشتگان را [[تصدیق]] کرده است»<ref>اعتقادات صدوق، ص ۹۶ ـ ۹۷.</ref>.<ref>ر.ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۲.</ref>.
[[قرآن کریم]] عدد و شمارۀ [[پیامبران]] را [[ذکر]] نکرده است؛ ولی به طور ضمنی [[کثرت]] و فزونی آنان را یادآور می‌‌شود چنان که می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ}}<ref>«و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیم‌دهنده‌ای بوده است» سوره فاطر، آیه 24.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم» سوره نحل، آیه 36.</ref>؛ {{متن قرآن|وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه 7.</ref>. صریح [[آیات]]، این است که در میان همۀ [[اقوام]] و [[امت‌ها]] و اجتماعات بشری از [[روز]] نخست تا [[زمان پیامبر]] {{صل}} پیوسته از جانب خداوند پیامبرانی [[برگزیده]] شده‌اند و با توجه به تعدد و کثرت اقوام و اجتماعات بشری، چه در یک [[عصر]] و [[زمان]] و چه در دوره‌های مختلف [[تاریخ]]، فهمیده می‌‌شود از جانب [[خداوند]]، [[پیامبران]] زیادی [[مبعوث]] گردیده‌اند، هر چند شمارۀ دقیق آنان از نظر [[قرآن]] [[تعیین]] نگردیده است؛ اما در [[روایات]]، شماره و عدد پیامبران به یکصد و بیست و چهار هزار نفر است. [[شیخ صدوق]] [[محدث]] معروف [[شیعه]] در کتاب [[عقاید]] خود می‌‌گوید: "[[عقیده]] ما بر این است که ۱۲۴۰۰۰ [[پیامبر]] از جانب [[خدا]] مبعوث گردیده و هر [[پیامبری]] برای خود [[وصی]] و [[جانشینی]] داشته که [[مسئولیت]] [[هدایت]] را پس از خود به او واگذار می‌‌نمود و معتقدیم همه آنان با برنامه [[حق]] و [[استوار]]، از جانب خدا برانگیخته شده‌اند [[گفتار]] آنان گفتار خدا، و [[فرمان]] آنان، [[فرمان خدا]] است. همچنان که [[پیروی]] آنان، پیروی خدا و [[مخالفت]] با آنان، مخالفت با خداست. سخنان آنان همگی از جانب خدا و [[وحی]] او بوده و در این میان پنج پیامبر درخشندگی خاصی دارند و آسیاب [[نبوت]] بر محور آنان می‌‌چرخد و همگی صاحبان [[شریعت]] بوده و شریعت هر یک از آنان با شریعت بعدی [[نسخ]] گردیده است و این پنج نفر عبارتند از: «[[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]] و [[محمّد]] {{صل}}» و آنان پیامبران [[اولو العزم]] هستند و [[پیامبر خاتم]] [[سرور]] و [[برتر]] آنها است، با [[آیین حق]] آمده و گذشتگان را [[تصدیق]] کرده است»<ref>اعتقادات صدوق، ص ۹۶ ـ ۹۷.</ref>.<ref>ر. ک: [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، ج۳، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۲.</ref>.


==فلسفه فراوانی پیامبران==
== فلسفه فراوانی پیامبران ==
به [[دلایل]] مختلف به تعدد پیامبران نیاز بوده است، که برخی از این دلایل عبارت‌اند از:
به [[دلایل]] مختلف به تعدد پیامبران نیاز بوده است، که برخی از این دلایل عبارت‌اند از:
# [[تکامل]] [[بشر]] و دگرگونی شرایط [[حیات]]: از یک طرف بشر در طول [[تاریخ]] حیات خود [[راه تکامل]] را پیموده و به تدریج سطح [[تفکر]] و [[دانش]] او بالا رفته است، بشر ابتدایی از [[فکر]] و [[اندیشه]] ای همانند بشر دوره‌های بعد، برخوردار نبوده است و از طرف دیگر شرایط [[زندگی]] در دوره‌های تاریخ و نیز نقاط مختلف جغرافیایی در یک [[مقطع]] [[تاریخی]]، مختلف بوده و از نظر [[اخلاقی]]، [[فرهنگی]]، [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و جهات دیگر تفاوت‌هایی [[حکم]] فرما بوده است و بالطبع حل این [[مشکلات]] و مسائل برنامه‌های خاصی را [[طلب]] می‌کرده است. از این جهت [[خداوند]] برای [[پاسخگویی]] به مشکلات و مسائل گوناگون [[جوامع بشری]] در دوره‌های متوالی (یا در یک [[مقطع]] [[تاریخی]]) پیامبرانی را [[مبعوث]] نموده است این یکی از [[علل]] تعدد [[رسولان الهی]] است.
# '''[[تکامل]] [[بشر]] و دگرگونی شرایط [[حیات]]:''' از یک طرف بشر در طول [[تاریخ]] حیات خود [[راه تکامل]] را پیموده و به تدریج سطح [[تفکر]] و [[دانش]] او بالا رفته است، بشر ابتدایی از [[فکر]] و [[اندیشه]] ای همانند بشر دوره‌های بعد، برخوردار نبوده است و از طرف دیگر شرایط [[زندگی]] در دوره‌های تاریخ و نیز نقاط مختلف جغرافیایی در یک مقطع [[تاریخی]]، مختلف بوده و از نظر [[اخلاقی]]، [[فرهنگی]]، [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و جهات دیگر تفاوت‌هایی [[حکم]] فرما بوده است و بالطبع حل این [[مشکلات]] و مسائل برنامه‌های خاصی را [[طلب]] می‌کرده است. از این جهت [[خداوند]] برای [[پاسخگویی]] به مشکلات و مسائل گوناگون [[جوامع بشری]] در دوره‌های متوالی (یا در یک مقطع [[تاریخی]]) پیامبرانی را [[مبعوث]] نموده است این یکی از [[علل]] تعدد [[رسولان الهی]] است.
#پراکندگی [[اقوام]] و [[جمعیت]] ها: عامل دیگر تعدد [[پیامبران]] در یک مقطع تاریخی و [[عصر]] واحد، پراکندگی اقوام و جمعیت‌های بشری از یک طرف و نبودن وسائل [[ارتباط]] جمعی لازم از طرف دیگر است و با توجه به [[عمومیت]] [[دلایل]] [[لزوم بعثت]] می‌‌بایست برای همه اقوام وجوامع بشری پیامبرانی مبعوث شوند. در نتیجه هم در یک دوره و هم در دوره‌های تاریخی متوالی، پیامبرانی متعدد از جانب [[خدا]] [[برا]] نگیخته شده‌اند که سرانجام جریان [[بعثت]] با [[پیامبر اسلام]]{{صل}} متوقف گردید.
# '''پراکندگی [[اقوام]] و [[جمعیت]] ها:''' عامل دیگر تعدد [[پیامبران]] در یک مقطع تاریخی و [[عصر]] واحد، پراکندگی اقوام و جمعیت‌های بشری از یک طرف و نبودن وسائل [[ارتباط]] جمعی لازم از طرف دیگر است و با توجه به عمومیت [[دلایل]] [[لزوم بعثت]] می‌‌بایست برای همه اقوام وجوامع بشری پیامبرانی مبعوث شوند. در نتیجه هم در یک دوره و هم در دوره‌های تاریخی متوالی، پیامبرانی متعدد از جانب [[خدا]] [[برا]] نگیخته شده‌اند که سرانجام جریان [[بعثت]] با [[پیامبر اسلام]] {{صل}} متوقف گردید.
# [[حفظ]] اصل [[نبوت]]: مخاطبان [[حضرت آدم]]{{ع}} بسیار محدود و به خانواده‌اش منحصر می‌شد و اصل نبوت ایشان [[تصدیق]] و [[ایمان به خداوند]] و [[عدم اطاعت]] از [[شیطان]] بود. [[انسان]] دارای [[غرایز حیوانی]] است که در [[حقیقت]] [[دشمن]] دوم تلقی می‌شود. چنین [[انسانی]] چه از لحاظ ایجاد و چه از لحاظ ادامۀ [[راه]] به [[راهنمایی]] مثل حضرت آدم و پیامبران بعدی [[نیازمند]] بود. از طرفی دیگر برای حفظ و صیانت اصل [[دیانت]] از [[فراموشی]] و انتقال صحیح آن به نسل‌های بعدی، وجود پیامبران بعدی ضروری است تا آموزه‌های آسمانی پیامبران، مفقود و مورد [[تحریف]] واقع نشود.
# '''[[حفظ]] اصل [[نبوت]]:''' مخاطبان [[حضرت آدم]] {{ع}} بسیار محدود و به خانواده‌اش منحصر می‌شد و اصل نبوت ایشان [[تصدیق]] و [[ایمان به خداوند]] و [[عدم اطاعت]] از [[شیطان]] بود. [[انسان]] دارای [[غرایز حیوانی]] است که در [[حقیقت]] [[دشمن]] دوم تلقی می‌شود. چنین [[انسانی]] چه از لحاظ ایجاد و چه از لحاظ ادامۀ [[راه]] به [[راهنمایی]] مثل حضرت آدم و پیامبران بعدی [[نیازمند]] بود. از طرفی دیگر برای حفظ و صیانت اصل [[دیانت]] از [[فراموشی]] و انتقال صحیح آن به نسل‌های بعدی، وجود پیامبران بعدی ضروری است تا آموزه‌های آسمانی پیامبران، مفقود و مورد [[تحریف]] واقع نشود.
#ناپدید شدن [[کتاب‌های آسمانی]]: مخاطبان پیامبران نتوانستند [[کتب آسمانی]] که پر از آموزه‌های [[ناب]] بود را حفظ و صیانت کنند بدین [[دلیل]] بعد از مدتی مفقود و ناپدید می‌شدند. بر این اساس، [[ضرورت]] ارسال [[مجدد]] کتاب و [[پیامبر]] آسمانی در میان [[بشر]] باقی مانده بود.
# '''ناپدید شدن [[کتاب‌های آسمانی]]:''' مخاطبان پیامبران نتوانستند [[کتب آسمانی]] که پر از آموزه‌های [[ناب]] بود را حفظ و صیانت کنند بدین [[دلیل]] بعد از مدتی مفقود و ناپدید می‌شدند. بر این اساس، [[ضرورت]] ارسال [[مجدد]] کتاب و [[پیامبر]] آسمانی در میان [[بشر]] باقی مانده بود.
#کوتاه بودن [[عمر انسان]]: [[عمر]] هر انسانی و از جمله پیامبران محدود است و مقتضای [[حکمت آفرینش]] این نبوده که نخستین پیامبر تا [[پایان جهان]]، زنده بماند و همۀ [[انسان‌ها]] را شخصاً [[راهنمایی]] کند.
# '''کوتاه بودن [[عمر انسان]]:''' [[عمر]] هر انسانی و از جمله پیامبران محدود است و مقتضای [[حکمت آفرینش]] این نبوده که نخستین پیامبر تا [[پایان جهان]]، زنده بماند و همۀ [[انسان‌ها]] را شخصاً [[راهنمایی]] کند.
# [[تحریف]] [[شرایع]]: بعد از [[گذشت]] مدت زمانی از [[مبعوث]] شدن یک [[پیامبر]]، آموزه‌های آسمانی او به آفت تحریف و [[بدعت]] [[مبتلا]] می‌‌شدند<ref>برای آگاهی از نمونه‌هایی از این تحریفات، به کتاب «الهدی الی دین المصطفی» تألیف علامه شیخ محمدجواد بلاغی نجفی، مراجعه کنید.</ref>. تحریف و [[بدعت در دین]]، در حوزه [[اعتقادی]] و عملی و... می‌تواند تحقق یابد، مانند نسبت خداوندی دادن به [[حضرت عیسی]]{{ع}} و جابه‌جا کردن [[حکم]] [[حرام]] و [[حلال]]: {{متن قرآن|وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند» سوره انعام، آیه 140.</ref>. لذا برای از بین بردن [[تحریف‌ها]] و [[بدعت‌ها]] باید پیامبرانی مبعوث می‌‌شدند.
# '''[[تحریف]] [[شرایع]]:''' بعد از [[گذشت]] مدت زمانی از [[مبعوث]] شدن یک [[پیامبر]]، آموزه‌های آسمانی او به آفت تحریف و [[بدعت]] [[مبتلا]] می‌‌شدند<ref>برای آگاهی از نمونه‌هایی از این تحریفات، به کتاب «الهدی الی دین المصطفی» تألیف علامه شیخ محمدجواد بلاغی نجفی، مراجعه کنید.</ref>. تحریف و [[بدعت در دین]]، در حوزه [[اعتقادی]] و عملی و... می‌تواند تحقق یابد، مانند نسبت خداوندی دادن به [[حضرت عیسی]] {{ع}} و جابه‌جا کردن [[حکم]] [[حرام]] و [[حلال]]: {{متن قرآن|وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ}}<ref>«و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند» سوره انعام، آیه 140.</ref>. لذا برای از بین بردن [[تحریف‌ها]] و [[بدعت‌ها]] باید پیامبرانی مبعوث می‌‌شدند.


با توجه به این نکات، [[حکمت]] تعدّد [[انبیاء]]{{ع}} و [[اختلاف شرایع]] آسمانی در پاره‌ای از [[احکام]] [[عبادی]] یا [[قوانین اجتماعی]]، روشن می‌شود. با اینکه همۀ آنها علاوه بر یکسانی در [[اصول عقاید]] و مبانی [[اخلاقی]]، در کلّیات احکام فردی و [[اجتماعی]] نیز هماهنگی داشته‌اند. مثلاً [[نماز]] در همۀ [[ادیان آسمانی]]، وجود داشته هر چند کیفیّت اداء یا قبلۀ نمازِ امت‌‎ها متفاوت بوده است، یا [[زکات]] و [[انفاق]] در همۀ شرایع بوده گرچه مقدار یا موارد آن یکسان نبوده است<ref>ر.ک. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج ۲، ص ۱۰۲ ـ ۱۰۵؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۳.</ref>.
با توجه به این نکات، [[حکمت]] تعدّد [[انبیاء]] {{ع}} و [[اختلاف شرایع]] آسمانی در پاره‌ای از [[احکام]] [[عبادی]] یا [[قوانین اجتماعی]]، روشن می‌شود. با اینکه همۀ آنها علاوه بر یکسانی در [[اصول عقاید]] و مبانی [[اخلاقی]]، در کلّیات احکام فردی و [[اجتماعی]] نیز هماهنگی داشته‌اند. مثلاً [[نماز]] در همۀ [[ادیان آسمانی]]، وجود داشته هر چند کیفیّت اداء یا قبلۀ نمازِ امت‌‎ها متفاوت بوده است، یا [[زکات]] و [[انفاق]] در همۀ شرایع بوده گرچه مقدار یا موارد آن یکسان نبوده است<ref>ر. ک. [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، آموزش عقاید، ج ۲، ص ۱۰۲ ـ ۱۰۵؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، ج۳، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۳.</ref>.


==علل ختم نبوت==
== علل ختم نبوت ==
{{اصلی|ختم نبوت}}
{{اصلی|ختم نبوت}}
از مسلمات [[شریعت اسلام]] ختم سلسلۀ نبوت و [[رسالت]] توسط [[رسول اکرم]]{{صل}} است. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] این [[حقیقت]] را اعلام نموده و در [[آیات]] متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است، از جمله: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه 40.</ref>. در این [[آیه]] ختم نبوت توسط رسول اکرم{{صل}} به صراحت اعلام گردیده است و در جای دیگر می‌‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه 33.</ref> و بدین وسیله به این حقیقت که [[دین اسلام]]، [[خاتم ادیان]] و [[دینی]] است که از سوی [[خدا]] [[چیرگی]] و غلبۀ آن بر همۀ [[ادیان]] مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است<ref>اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۵۲ ـ ۵۶.</ref>.
از مسلمات [[شریعت اسلام]] ختم سلسلۀ نبوت و [[رسالت]] توسط [[رسول اکرم]] {{صل}} است. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] این [[حقیقت]] را اعلام نموده و در [[آیات]] متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است، از جمله: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه 40.</ref>. در این [[آیه]] ختم نبوت توسط رسول اکرم {{صل}} به صراحت اعلام گردیده است و در جای دیگر می‌‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه 33.</ref> و بدین وسیله به این حقیقت که [[دین اسلام]]، [[خاتم ادیان]] و [[دینی]] است که از سوی [[خدا]] [[چیرگی]] و غلبۀ آن بر همۀ [[ادیان]] مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است<ref>ر. ک: [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۵۲ ـ ۵۶.</ref>.


از [[آیات قرآن کریم]] ویژگی‌هایی برای [[اسلام]] یافت که تا حدودی روشنگر علل خاتمیت‌اند<ref>ر.ک: محمد اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمة احمد آرام، ص۱۴۵ـ۱۴۷؛ نقد نظرات اقبال: ر.ک: محمدتقی مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۳۸۱ـ۳۸۳؛ مرتضی مطهری، مجموعه‌‌آثار، ج۲، وحی و نبوت، ص۱۸۶ـ۱۹۴.</ref>. گرچه این ویژگی‌ها حاکی از [[تمام]] حکمت‌ها و عوامل ختم ادیان به اسلام نیست؛ اما این نکته از آنها استفاده می‌شود که بعد از اسلام عوامل [[تجدید نبوت]] وجود ندارد و لذا نیازی [[پیامبر جدید]] نیست. برخی از این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:
از [[آیات قرآن کریم]] ویژگی‌هایی برای [[اسلام]] یافت که تا حدودی روشنگر علل خاتمیت‌اند<ref>محمد اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمة احمد آرام، ص۱۴۵ـ۱۴۷؛ نقد نظرات اقبال: ر. ک: محمدتقی مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۳۸۱ـ۳۸۳؛ مرتضی مطهری، مجموعه‌‌آثار، ج۲، وحی و نبوت، ص۱۸۶ـ۱۹۴.</ref>. گرچه این ویژگی‌ها حاکی از تمام حکمت‌ها و عوامل ختم ادیان به اسلام نیست؛ اما این نکته از آنها استفاده می‌شود که بعد از اسلام عوامل [[تجدید نبوت]] وجود ندارد و لذا نیازی [[پیامبر جدید]] نیست. برخی از این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:
# [[سلامت]] [[قرآن]] از [[تحریف]] و بقای آن: [[پیامبران الهی]] واسطۀ بین [[خدا]] و [[مردمان]] بوده‌اند تا آنان را به‌سوی [[سعادت ابدی]] راهبری کنند؛ اما [[دعوت]] [[پیامبران]] پس از چندی تحریف می‌شد و یا اساساً از میان [[جامعه]] رخت برمی‌بست. ازاین‌رو [[حکمت الهی]] اقتضا می‌کرد [[پیامبر]] دیگری برانگیخته شود تا دوباره [[مردم]] را به [[حق]] دعوت کند و تحریف‌های صورت‌پذیرفته را بزداید و [[رسالت الهی]] را به مسیر اصلی خود بازگرداند: {{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۶۴.</ref>. پس از همۀ آن [[ادیان]] و [[کتب آسمانی]]، سرانجام [[دین اسلام]] [[ظهور]] کرد که نه تحریف در آن [[راه]] دارد و نه [[بیم]] فنای آن می‌رود؛ چراکه خدا خود نگاهبانی و [[حفاظت]] از قرآن را ضمانت کرده است: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>.<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمدتقی، قرآن‌شناسی، ج۱، ص۲۱۳ـ ۲۴۹، فصل چهارم. </ref>.
# '''[[سلامت]] [[قرآن]] از [[تحریف]] و بقای آن:''' [[پیامبران الهی]] واسطۀ بین [[خدا]] و [[مردمان]] بوده‌اند تا آنان را به‌سوی [[سعادت ابدی]] راهبری کنند؛ اما [[دعوت]] [[پیامبران]] پس از چندی تحریف می‌شد و یا اساساً از میان [[جامعه]] رخت برمی‌بست. ازاین‌رو [[حکمت الهی]] اقتضا می‌کرد [[پیامبر]] دیگری برانگیخته شود تا دوباره [[مردم]] را به [[حق]] دعوت کند و تحریف‌های صورت‌پذیرفته را بزداید و [[رسالت الهی]] را به مسیر اصلی خود بازگرداند: {{متن قرآن|وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۶۴.</ref>. پس از همۀ آن [[ادیان]] و [[کتب آسمانی]]، سرانجام [[دین اسلام]] [[ظهور]] کرد که نه تحریف در آن [[راه]] دارد و نه [[بیم]] فنای آن می‌رود؛ چراکه خدا خود نگاهبانی و [[حفاظت]] از قرآن را ضمانت کرده است: {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، قرآن‌شناسی، ج۱، ص۲۱۳ـ ۲۴۹، فصل چهارم. </ref>.
[[ب]]) [[کمال اسلام]]: در امت‌های گذشته [[روابط اجتماعی]] بسیار ساده‌ای [[حاکم]] بود و مردمان آن از لحاظ سطح [[اندیشه]] و جایگاه [[تفکر]] در سطح پایینی بودند، به‌طور طبیعی در چنین جامعه‌ای، امکان طرح [[احکام اجتماعی]] به ‌شکل گسترده، یا ارائۀ [[معارف]] بلند و عمیق [[دینی]] نبوده است؛ اما با [[گذشت]] [[زمان]]، ساختار [[اجتماعی]] آن جامعه پیچیده‌تر می‌شده و مردم به ‌لحاظ اندیشه و [[فرهنگ]] [[رشد]] می‌کرده‌اند. در این [[مقطع]]، مردم به پیامبر جدیدی [[نیازمند]] بودند تا متناسب با شرایط نوین، [[شریعت]] کامل‌تری برایشان بیاورد. [[قرآن کریم]] [[اسلام]] را از این مشکل نیز مبرا می‌داند؛ چراکه این [[دین کامل]] است و [[تمام]] آنچه را آیندگان بدان نیازمندند، در خود جای داده است: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}<ref>«امروز دینتان را کامل کردم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>. [[شرایع]] دیگر در زمان خودشان [[کافی]] بودند، ولی برای آیندگان مناسب نبودند؛ اما [[خداوند]]، طبق [[علم]] و [[حکمت]] خود، آنچه را آیندگان نیز نیاز دارند در اسلام قرار داده است؛ چنان‌که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرموده است: «ای مردم، از خدا [[پروا]] داشته باشید، که من شما را به هرآنچه به [[بهشت]] نزدیک و از [[دوزخ]] دورتان می‌سازد، [[امر]] کردم، و از هرآنچه به دوزخ نزدیک و از بهشت دورتان می‌کند، شما را بازداشتم»<ref>{{متن حدیث|یا أیّها الناسُ اتّقوا الله ما مِنْ شیءٍ یقَرِّبکمْ اِلَی الجَنَّةِ وَیبَعِّدکمْ مِنَ النّارِ الاّ وَقَدْ اَمَرْتکم بِهِ وَما مِن شیءٍ یقرّبکم من النّار ویباعدکم منَ الجَنّة اِلاّ وقد نَهیتُکم عنه}}؛ بحار الانوار، ج۲، ص۱۷۱، ح۱۱.</ref>. طبق این [[نصوص]]، [[اسلام]] [[دین]] کاملی است و نیاز به بازسازی و تکمیل ندارد. ازاین‌رو دیگر نیاز به [[بعثت پیامبر]] جدیدی نخواهد بود.
# '''[[کمال اسلام]]:''' در امت‌های گذشته [[روابط اجتماعی]] بسیار ساده‌ای [[حاکم]] بود و مردمان آن از لحاظ سطح [[اندیشه]] و جایگاه [[تفکر]] در سطح پایینی بودند، به‌طور طبیعی در چنین جامعه‌ای، امکان طرح [[احکام اجتماعی]] به ‌شکل گسترده، یا ارائۀ [[معارف]] بلند و عمیق [[دینی]] نبوده است؛ اما با [[گذشت]] [[زمان]]، ساختار [[اجتماعی]] آن جامعه پیچیده‌تر می‌شده و مردم به ‌لحاظ اندیشه و [[فرهنگ]] [[رشد]] می‌کرده‌اند. در این مقطع، مردم به پیامبر جدیدی [[نیازمند]] بودند تا متناسب با شرایط نوین، [[شریعت]] کامل‌تری برایشان بیاورد. [[قرآن کریم]] [[اسلام]] را از این مشکل نیز مبرا می‌داند؛ چراکه این [[دین کامل]] است و تمام آنچه را آیندگان بدان نیازمندند، در خود جای داده است: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ}}<ref>«امروز دینتان را کامل کردم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>. [[شرایع]] دیگر در زمان خودشان [[کافی]] بودند، ولی برای آیندگان مناسب نبودند؛ اما [[خداوند]]، طبق [[علم]] و [[حکمت]] خود، آنچه را آیندگان نیز نیاز دارند در اسلام قرار داده است؛ چنان‌که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرموده است: «ای مردم، از خدا [[پروا]] داشته باشید، که من شما را به هرآنچه به [[بهشت]] نزدیک و از [[دوزخ]] دورتان می‌سازد، [[امر]] کردم، و از هرآنچه به دوزخ نزدیک و از بهشت دورتان می‌کند، شما را بازداشتم»<ref>{{متن حدیث|یا أیّها الناسُ اتّقوا الله ما مِنْ شیءٍ یقَرِّبکمْ اِلَی الجَنَّةِ وَیبَعِّدکمْ مِنَ النّارِ الاّ وَقَدْ اَمَرْتکم بِهِ وَما مِن شیءٍ یقرّبکم من النّار ویباعدکم منَ الجَنّة اِلاّ وقد نَهیتُکم عنه}}؛ بحار الانوار، ج۲، ص۱۷۱، ح۱۱.</ref>. طبق این [[نصوص]]، [[اسلام]] [[دین]] کاملی است و نیاز به بازسازی و تکمیل ندارد. ازاین‌رو دیگر نیاز به [[بعثت پیامبر]] جدیدی نخواهد بود.
#'''تداوم [[ارتباط با خدا]] و [[تبیین شریعت]]:''' {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه 44.</ref>. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[زمان]] [[حیات]] خویش، تفاصیل [[احکام]] و [[معارف]] را برای [[امت]] شرح داد و [[اصحاب]] خود را موظف کرد [[احادیث]] و سخنانش را برای آیندگان [[حفظ]] کنند. افزون بر این در اسلام برای استمرار [[دعوت]] و راهبری [[پیامبر]]{{صل}} و [[پاسخ‌گویی]] به نیازهای [[دینی]] [[امت اسلام]]، راهکار [[وصایت]] و [[امامت]] [[پیش‌بینی]] شده است تا پس از پیامبر{{صل}}، [[امامان]] معصومی در میان [[مردم]] باشند که هرچند دارای [[مقام نبوت]] نیستند و به آنها [[وحی]] (از نوع [[وحی پیامبران]]) نمی‌شود اما با [[عالم غیب]] مرتبط هستند و [[حقایق الهی]] را از [[راه]] [[الهام]] دریافت می‌کنند.
# '''تداوم [[ارتباط با خدا]] و [[تبیین شریعت]]:''' {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه 44.</ref>. [[پیامبر اسلام]] {{صل}} در [[زمان]] [[حیات]] خویش، تفاصیل [[احکام]] و [[معارف]] را برای [[امت]] شرح داد و [[اصحاب]] خود را موظف کرد [[احادیث]] و سخنانش را برای آیندگان [[حفظ]] کنند. افزون بر این در اسلام برای استمرار [[دعوت]] و راهبری [[پیامبر]] {{صل}} و [[پاسخ‌گویی]] به نیازهای [[دینی]] [[امت اسلام]]، راهکار [[وصایت]] و [[امامت]] [[پیش‌بینی]] شده است تا پس از پیامبر {{صل}}، [[امامان]] معصومی در میان [[مردم]] باشند که هرچند دارای [[مقام نبوت]] نیستند و به آنها [[وحی]] (از نوع [[وحی پیامبران]]) نمی‌شود اما با [[عالم غیب]] مرتبط هستند و [[حقایق الهی]] را از [[راه]] [[الهام]] دریافت می‌کنند.
# [[جاودانگی اسلام]]: یکی از عواملِ [[ظهور]] [[پیامبران]] جدید در [[امت‌های پیشین]] این بود که پیامبران نیز، همانند انسان‌های دیگر، [[عمر]] محدودی داشتند و بعد از مدتی از [[دنیا]] [[رحلت]] می‌کردند، لذا به [[پیامبری]] دیگر نیاز می‌شد که [[راه]] او را ادامه دهد. این مشکل در [[دین اسلام]] منتفی است؛ چون در آیۀ {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref>، تعبیر «عالمین» محدود به [[زمان]] خاصی نیست. بنابراین تا زمانی که این [[عالم]] برقرار است، هر امتی در هرجا ظهور کند، جزء «عالمین» خواهد بود و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} نیز هشدار دهنده و [[پیامبر]] آنان است. لازمۀ این معنا آن است که تا آخر عمر این [[جهان]]، پیامبر دیگری که [[شریعت]] او [[اسلام]] را [[نسخ]] کند، برانگیخته نشود و نیز در آیۀ {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>، [[عمومیت]] لفظ {{متن قرآن|مَنْ بَلَغَ}}، شامل همۀ انسان‌های [[عصر پیامبر]]{{صل}} و همۀ انسان‌‎هایی است که در [[آینده]] می‌آیند و [[پیام]] [[قرآن]] به آنان می‌رسد. این نیز [[دلیل]] دیگری بر [[خاتمیت دین اسلام]] است. در نتیجه طبق [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]]، اسلام [[دینی]] [[جاودانه]] است و پس از آن، حتی با [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}}، نیاز به پیامبر جدیدی نیست.  
# '''[[جاودانگی اسلام]]:''' یکی از عواملِ [[ظهور]] [[پیامبران]] جدید در [[امت‌های پیشین]] این بود که پیامبران نیز، همانند انسان‌های دیگر، [[عمر]] محدودی داشتند و بعد از مدتی از [[دنیا]] [[رحلت]] می‌کردند، لذا به [[پیامبری]] دیگر نیاز می‌شد که [[راه]] او را ادامه دهد. این مشکل در [[دین اسلام]] منتفی است؛ چون در آیۀ {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref>، تعبیر «عالمین» محدود به [[زمان]] خاصی نیست. بنابراین تا زمانی که این [[عالم]] برقرار است، هر امتی در هرجا ظهور کند، جزء «عالمین» خواهد بود و [[پیامبر اسلام]] {{صل}} نیز هشدار دهنده و [[پیامبر]] آنان است. لازمۀ این معنا آن است که تا آخر عمر این [[جهان]]، پیامبر دیگری که [[شریعت]] او [[اسلام]] را [[نسخ]] کند، برانگیخته نشود و نیز در آیۀ {{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>، عمومیت لفظ {{متن قرآن|مَنْ بَلَغَ}}، شامل همۀ انسان‌های [[عصر پیامبر]] {{صل}} و همۀ انسان‌‎هایی است که در [[آینده]] می‌آیند و [[پیام]] [[قرآن]] به آنان می‌رسد. این نیز [[دلیل]] دیگری بر [[خاتمیت دین اسلام]] است. در نتیجه طبق [[آیات قرآن کریم]] و [[روایات]]، اسلام [[دینی]] [[جاودانه]] است و پس از آن، حتی با [[رحلت پیامبر اکرم]] {{صل}}، نیاز به پیامبر جدیدی نیست.  


نتیجه اینکه سلسلۀ پیامبران با [[بعثت]] پیامبر اسلام{{صل}} خاتمه یافت و ازین ‌پس دین اسلام تا [[روز رستاخیز]] [[ثابت]] و [[استوار]] خواهد ماند؛ نه تحریفی در آن راه می‌یابد و نه نسخی موجب [[تحول]] [[احکام]] آن می‌شود<ref>ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۷۴ ـ ۵۷۸.</ref>.
نتیجه اینکه سلسلۀ پیامبران با [[بعثت]] پیامبر اسلام {{صل}} خاتمه یافت و ازین ‌پس دین اسلام تا [[روز رستاخیز]] [[ثابت]] و [[استوار]] خواهد ماند؛ نه تحریفی در آن راه می‌یابد و نه نسخی موجب [[تحول]] [[احکام]] آن می‌شود<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۵۷۴ ـ ۵۷۸.</ref>.


==[[نبوت پیامبر خاتم]]==
== [[نبوت پیامبر خاتم]] ==
از مسلمات [[شریعت اسلام]] ختم سلسلۀ [[نبوت]] و [[رسالت]] توسط [[رسول اکرم]]{{صل}} است. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] این [[حقیقت]] را اعلام نموده و در [[آیات]] متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است از جمله: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>. در این [[آیه]] [[ختم نبوت]] توسط [[رسول اکرم]]{{صل}} به [[صراحت]] اعلام گردیده است و در جای دیگر می‌‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref>. در این آیه به این [[حقیقت]] که [[دین اسلام]]، [[خاتم ادیان]] و [[دینی]] است که از سوی [[خدا]] [[چیرگی]] و غلبۀ آن بر همۀ [[ادیان]] مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است.
از مسلمات [[شریعت اسلام]] ختم سلسلۀ [[نبوت]] و [[رسالت]] توسط [[رسول اکرم]] {{صل}} است. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] این [[حقیقت]] را اعلام نموده و در [[آیات]] متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است از جمله: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>. در این [[آیه]] [[ختم نبوت]] توسط [[رسول اکرم]] {{صل}} به [[صراحت]] اعلام گردیده است و در جای دیگر می‌‌فرماید: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ}}<ref>«اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.</ref>. در این آیه به این [[حقیقت]] که [[دین اسلام]]، [[خاتم ادیان]] و [[دینی]] است که از سوی [[خدا]] [[چیرگی]] و غلبۀ آن بر همۀ [[ادیان]] مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است.


در [[سنت رسول اکرم]]{{صل}} [[احادیث]] متواتره بر همین حقیقت تأکید دارند، مانند: «[[یا علی]] جایگاه تو نسبت به من به منزلۀ جایگاه [[هارون]] است نسبت به [[حضرت موسی]]{{ع}}، الا اینکه بعد از من [[پیامبری]] نخواهد آمد»<ref>{{متن حدیث|یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی}}؛ مسند احمد، ج۳، ص ۳۲.</ref> و از سوی دیگر [[خدای متعال]] [[هدف]] از [[ارسال رسل]] و [[بعث]] [[انبیاء]] را اقامۀ [[قسط]] و [[برپایی حکومت عدل]] در سراسر [[زمین]] اعلام فرموده<ref>سورۀ حدید، آیۀ ۲۵.</ref> و وعدۀ [[پیروزی]] و غلبۀ [[مؤمنین]] بر [[کافران]] در سراسر [[جهان]] را داده است<ref>سورۀ مائده، آیۀ ۵۶.</ref>، از این رو مفهوم [[حقیقی]] ختم نبوت این است که خدای متعال به لحاظ [[آمادگی بشر]] در نتیجۀ [[تکامل]] [[اجتماعی]] و [[عقل]] جهت برقراری [[حکومت]] [[عدل و قسط]] [[جهانی]]، [[پیامبر]] بزرگش را با [[دین]] و [[شریعت]] کاملی که بتواند نیاز [[بشر]] را در همۀ ابعاد تأمین کند و [[عدالت]] و قسط را در [[جامعۀ بشر]] بگستراند، فرستاد. این شریعت از آنجا که همۀ نیازهای بشر را در برگرفته و برنامۀ [[حکومت جهانی]] عدل و قسط را به صورت کامل ارائه می‌‌دهد، [[دین خاتم]] و پیامبرش نیز [[آخرین پیامبر]] است<ref>ر.ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۵۲ ـ ۵۶.</ref>.
در [[سنت رسول اکرم]] {{صل}} [[احادیث]] متواتره بر همین حقیقت تأکید دارند، مانند: «[[یا علی]] جایگاه تو نسبت به من به منزلۀ جایگاه [[هارون]] است نسبت به [[حضرت موسی]] {{ع}}، الا اینکه بعد از من [[پیامبری]] نخواهد آمد»<ref>{{متن حدیث|یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی}}؛ مسند احمد، ج۳، ص ۳۲.</ref> و از سوی دیگر [[خدای متعال]] [[هدف]] از [[ارسال رسل]] و [[بعث]] [[انبیاء]] را اقامۀ [[قسط]] و [[برپایی حکومت عدل]] در سراسر [[زمین]] اعلام فرموده<ref>سورۀ حدید، آیۀ ۲۵.</ref> و وعدۀ [[پیروزی]] و غلبۀ [[مؤمنین]] بر [[کافران]] در سراسر [[جهان]] را داده است<ref>سورۀ مائده، آیۀ ۵۶.</ref>، از این رو مفهوم [[حقیقی]] ختم نبوت این است که خدای متعال به لحاظ [[آمادگی بشر]] در نتیجۀ [[تکامل]] [[اجتماعی]] و [[عقل]] جهت برقراری [[حکومت]] [[عدل و قسط]] [[جهانی]]، [[پیامبر]] بزرگش را با [[دین]] و [[شریعت]] کاملی که بتواند نیاز [[بشر]] را در همۀ ابعاد تأمین کند و [[عدالت]] و قسط را در [[جامعۀ بشر]] بگستراند، فرستاد. این شریعت از آنجا که همۀ نیازهای بشر را در برگرفته و برنامۀ [[حکومت جهانی]] عدل و قسط را به صورت کامل ارائه می‌‌دهد، [[دین خاتم]] و پیامبرش نیز [[آخرین پیامبر]] است<ref>ر. ک: [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۵۲ ـ ۵۶.</ref>.


[[راز]] [[انقطاع نبوت]]، [[تشریع]] و [[رسالت]] در رسول اکرم{{صل}} این نکته است که چون پیامبر{{صل}} صاحب [[مقام]] جمعی<ref>یعنی مقام پیامبر اکرم{{صل}} از تمام انسان‌ها بالاتر است و انسان کامل بوده و جامعیت دارد.</ref> است بنابراین مجالی برای [[تشریع]] هیچ یک از [[آفریدگان]] پس از او باقی نمی‌ماند به همین جهت [[شریعت]] او جاودان و [[حاکم]] بر دیگر [[شرایع]] است و نیز صاحب [[شریعت اسلامی]] جامع [[تمام]] کلمات [[الهی]] است؛ به همین [[دلیل]] [[شریعت اسلام]] کاملترین شرایع به شمار می‌‌رود؛ زیرا [[حکمت]] اخذ شریعت، [[کمال]] [[انبیا]] و [[غایت]] صفای [[بواطن]] و [[ظهور]] [[تجلی]] [[حق]] بر آنهاست که [[توان]] [[درک]] [[فرشته]] و [[احکام الهی]] و [[کشف]] اعیان ثابته را می‌‌یابند و گرچه شریعت و [[رسالت]] ختم شده ولی باب کسب [[معارف]] و [[حقایق الهی]] بدون تشریع بربندگان [[صالح]] باز است؛ چنان که باب [[اجتهاد]] در [[احکام]] فرعی نیز بسته نشده است، به همین دلیل [[نبوت]] و رسالت نزد [[عارفان]] به دو قسم منشعب شده است: قسمی که به [[اخبار]] از حقایق الهی و [[اسرار]] [[غیوب]] و [[ارشاد]] [[باطنی]] عباد مربوط است و آن چه [[انقطاع]] می‌‌یابد قسم نخست از نبوت و رسالت است<ref>ر.ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۸۸ ـ ۸۹.</ref>.
[[راز]] [[انقطاع نبوت]]، [[تشریع]] و [[رسالت]] در رسول اکرم {{صل}} این نکته است که چون پیامبر {{صل}} صاحب [[مقام]] جمعی<ref>یعنی مقام پیامبر اکرم {{صل}} از تمام انسان‌ها بالاتر است و انسان کامل بوده و جامعیت دارد.</ref> است بنابراین مجالی برای [[تشریع]] هیچ یک از [[آفریدگان]] پس از او باقی نمی‌ماند به همین جهت [[شریعت]] او جاودان و [[حاکم]] بر دیگر [[شرایع]] است و نیز صاحب [[شریعت اسلامی]] جامع تمام کلمات [[الهی]] است؛ به همین [[دلیل]] [[شریعت اسلام]] کاملترین شرایع به شمار می‌‌رود؛ زیرا [[حکمت]] اخذ شریعت، [[کمال]] [[انبیا]] و [[غایت]] صفای [[بواطن]] و [[ظهور]] تجلی [[حق]] بر آنهاست که [[توان]] [[درک]] [[فرشته]] و [[احکام الهی]] و [[کشف]] اعیان ثابته را می‌‌یابند و گرچه شریعت و [[رسالت]] ختم شده ولی باب کسب [[معارف]] و [[حقایق الهی]] بدون تشریع بربندگان [[صالح]] باز است؛ چنان که باب [[اجتهاد]] در [[احکام]] فرعی نیز بسته نشده است، به همین دلیل [[نبوت]] و رسالت نزد [[عارفان]] به دو قسم منشعب شده است: قسمی که به [[اخبار]] از حقایق الهی و [[اسرار]] [[غیوب]] و [[ارشاد]] [[باطنی]] عباد مربوط است و آن چه [[انقطاع]] می‌‌یابد قسم نخست از نبوت و رسالت است<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ج۲، ص ۸۸ ـ ۸۹.</ref>.


==منابع==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#مصباح یزدی، محمد تقی، «نبوت، پیامبر خاتم، امامت و ولایت»، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ایران، ۱۳۷۶، ۱۳۹۲ش.
# [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی''']]
#مصباح یزدی، محمد تقی، «راه و راهنما شناسی»، قم، انتشارات مو سسۀ آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چاپ اول، 1393 ش.
# [[پرونده:33456.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|'''راه و راهنماشناسی''']]
#جوادی آملی، عبدالله، «وحی و نبوت در قرآن»، تفسیر موضوعی قرآن کریم جلد 3، به تحقیق زمانی قمشه ای ، علی، قم، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1384ش.
# [[پرونده:11144.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|'''نگاهی به رسالت و امامت''']]
#سبحانی، جعفر، «منشور جاوید».
# [[پرونده:136887.jpg|22px]] [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید (کتاب)|'''منشور جاوید''']]
#خرازی، محسن، «بدایة المعارف الالهیة»، قم، موسسۀ نشر اسلامی، 1425ه.ق.
# [[پرونده:1100724.jpg|22px]] [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|'''وحی و نبوت در قرآن''']]
#اراکی، محسن، «نگاهی به رسالت و امامت»، قم، نشر معارف، چاپ اول، 1394 ش.
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[محسن خرازی|خرازی، محسن]]، [[بدایة المعارف الالهیة (کتاب)|'''بدایة المعارف الالهیة''']]
#خسرو پناه، عبدالحسین، «کلام نوین اسلامی» جلد سوم، قم، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، 1391 ش.
# [[پرونده:Qabasat.jpg|22px]] [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[کارکرد دین در انسان و جامعه (مقاله)|'''کارکرد دین در جامعه و اسلام''']]
#قدردان قراملکی، محمدحسن، کارکرد دین در جامعه و اسلام، سایت پرتال جامعه علوم انسانی.
{{پایان منابع}}
{{پایان}}
{{پایان}}


==جستارهای وابسته==
== پانویس ==
{{پانویس}}


==پانویس==
[[رده:نبوت]]
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۷ اوت ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۰۲

نبوت به معنای خبررسانی، مقامی الهی است که به بعضی از انسان‌های شایسته داده می‌‌شود تا پیام خداوند را به مردم ابلاغ کنند. دلایل عقلی مانند نیاز انسان‌ها به قانون الهی و دلایل نقلی، اثبات کننده آن هستند. اعتقاد به نبوت آثار فردی مانند معرفت‌زایی و آثار اجتماعی مانند عدالت را در پی دارد.

معناشناسی نبوت

نبوت در کتاب‌های لغت[۱] در چهار معنا استعمال شده است: خبر، ارتفاع، طریق و صوت خفی و در اصطلاح دینی یعنی گرفتن خبر از جانب خداوند به صورت وحی برای هدایت مردم و نبی انسان والامقامی است که حجت و واسطۀ بین خدا و انسان‌هاست برای هدایت ایشان[۲].

"رسول" در لغت به ‌معنای فرستاده و پیامبر و پیام‌آور است[۳]، چنان‌که قرآن مجید می‌فرماید: تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ[۴] و در اصطلاح عبارت است از پیام‌آور خداوند به سوی آفریده‌های دارای عقل و شعور[۵] و معنای رسالت این است که خداوند متعال مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود[۶].

فرق نبوت با رسالت در قرآن

فرق نبوت با رسالت: آیات: وَ كاَنَ رَسُولًا نَّبِيًّا[۷]؛ وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ[۸] و روایاتی که تعداد رسولان را ۳۱۳ نفر و تعداد پیامبران را ۱۲۴ هزار نفر دانسته اند[۹]، بیانگر این است که نبوت و رسالت دو مقام الهی هستند، با این تفاوت که همۀ پیامبران دارای مقام نبوت‌اند؛ اما مقام رسالت تنها به گروهی از پیامبران اختصاص دارد به این معنی که هر دو در دریافت و ابلاغ وحی الهی و ابلاغ آن به مردم شریک‌اند ولی در نوع شهود فرشتگان و مأموریتشان با یکدیگر متفاوتند[۱۰].

فلسفه بعثت

برخی از اهداف نبوت در قرآن عبارت‌اند از:

  1. تعلیم و تربیت: قرآن کریم تعلیم و تربیت را از اهداف فرستادن پیامبران دانسته است: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ[۱۱]؛ كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يَتْلُو عَلَيْكُمْ آيَاتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ[۱۲]؛ جملۀ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ از معارف و حقایقی خبر می‌‌دهد که فکر و اندیشۀ انسان، با همۀ پیشرفت او در علم و صنعت از دسترسی به آنها ناتوان است و تنها از طریق نبوت و دستاوردهای وحی، می‌‌توان بر آنها آگاه شد. اگر پیامبران الهی نباشند عقل انسان‌های اولین و آخرین از درک دریای ژرف توحید و معاد بی‌بهره‌اند[۱۳].
  2. دعوت به عبادت خدا و اجتناب از طاغوت: اساسی‌ترین هدف پیامبران الهی دعوت به توحید و بندگی خداست. همۀ پیامبران، بدون استثنا، دعوت به توحید و دوری از شرک و بت‌پرستی را، سرلوحۀ برنامۀ خود قرار داده بودند: وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۱۴]. امام علی (ع) در این باره می‌‌فرماید: «خدا پیامبر را برانگیخت تا بندگان او آنچه از خداشناسی نمی‌دانند فراگیرند و به پروردگاری او، پس از انکار و عناد، ایمان بیاورند»[۱۵].[۱۶]
  3. آزادی انسان‌ها از قید و بندهای ناروا: یکی از اهدافی که قرآن برای پیامبر اکرم (ص) می‌شمارد، آزاد کردن انسان‌ها از تمام قید و بندهای ناروای فکری و اعتقادی درونی و بیرونی است: وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ[۱۷]؛ «اِصْر» به‌معنای بستن چیزی و حبس کردن کسی با قهر و غلبه است و مراد از آن در آیۀ مورد نظر اموری است که انسان را از رسیدن به نیکی‌ها بازمی‌دارد[۱۸]. «اَغْلال» جمع «غُل» به‌معنای طوق آهنی است که بر گردن مجرمان بسته می‌شود[۱۹] و اینجا معنای کنایی آنْ مراد است. با عنایت به وضع فرهنگی مردم در صدر اسلام می‌توان استفاده کرد مراد از «اصر» و «غل»، قید و بندهای فرهنگی است. آیه علاوه بر اثبات حقانیت پیامبر اسلام (ص)، گویای آن است که آن حضرت پاکی‌ها را برای آنها حلال و پلیدی‌ها را حرام کرده و مردم را به خوبی‌ها امر و از بدی‌ها نهی فرموده ‌است[۲۰]. ایشان از طریق تبلیغ و تعلیم و عوض کردن بینش مردم و بیان احکام واقعی الهی برای آنان و فرمان دادن به خوبی‌ها و نهی از بدی‌ها، زمینۀ رهایی آنها را از قید و بندهای ناروا فراهم ساخته ‌است. می‌توان گفت پیامبران دیگر نیز همانند حضرت محمد (ص)، زنجیرهای اخلاقی و فرهنگی را با آموزش و تزکیه برمی‌داشتند و برای آزادی انسان‌ها از چنگال طاغوتیان به مبارزه با آنها می‌پرداختند[۲۱].
  4. اتمام حجت: رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ[۲۲]؛ انسان‌ها با بهره‌گیری از ابزار منابع معرفتی و خدادادی، مانند: حس و تجربه و عقل و وجدان نمی‌توانند راه سعادت خود را به‌طور کامل تشخیص دهند و در این صورت به هدایت دست نمی‌یابند و این بشر هدایت نیافته می‌‌تواند با استدلال عقلی در برابر حق تعالی احتجاج و استدلال کند که چرا با وجود این نقص معرفتی، منبع معرفتی دیگری را در اختیارم قرار ندادی تا راه سعادت و هدایت را پیدا کنم. خدای سبحان به خاطر اینکه این احتجاج صورت نگیرد، پیامبرانی را برای انسان‌ها فرستاد تا با تبشیر و انذار به هدایت آنها بپردازند[۲۳].
  5. تکامل عقول: مهم ترین هدف از آموزش و پرورش مردم به دست پیامبران، تکامل عقلانی آنهاست: پیامبر (ص) نیز در این باره فرمودند: «خدا به بندگانش چیزی بهتر از عقل نبخشیده است، زیرا خوابیدن عاقل از شب بیداری جاهل بهتر است و در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل (به‌سوی حج و جهاد) بهتر است و خدا پیغمبر و رسول را جز برای تکمیل عقل مبعوث نسازد و عقل او برتر از عقول تمام امتش باشد و آنچه پیغمبر در خاطر دارد، از اجتهاد مجتهدین بالاتر است و تا بنده‌ای واجبات را با عقل خود نفهمد آنها را انجام نداده است. همه عابدان در فضیلت عبادتشان بپای عاقل نرسند. عقلا همان صاحبان خردند که در بارۀ ایشان فرموده: «تنها صاحبان خرد اندرز میگیرند»[۲۴].[۲۵]
  6. حکومت و داوری به حق میان مردم و مخالفت با هواهای نفسانی: يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ[۲۶]؛ اگر گفته شود انسان بدون نیاز به شریعت و براساس حسن و قبح عقلی می‌‌تواند حق را از باطل تشخیص دهد و حکم حق را دریابد؛ پاسخ داده می‌‌شود اولأ: بسیاری از قوانین هستند که عقل بشر، توان درک آنها را ندارد و با ذوق و سلیقه و عرف‌های مختلف به دست نمی‌آیند؛ ثانیأ: چه بسا احکامی که اگر انسان بخواهد از طریق عقل یا تجربه به حسن و قبح و بایستی و نبایستی آنها پی ببرد، گرفتار ضرر جبران ناپذیر می‌گردد؛ حقایقی که به یک معنا تجربه پذیر و جبران ناپذیرند و با تجربۀ آنها گوهر آدمی متلاشی می‌‌شود؛ مثل روابط جنسی که در اسلام به محدودیت آن حکم شده است، اگر حکمش به دست تجربۀ بشری نهاده شود، ذات و گوهر انسانی تنزل می‌‌یابد و پس از کشف ضررهای آزادی جنسی، توان جبرانش از بشر گرفته می‌‌شود. پس باید به شریعت رو آورد تا قوانین مطابق با تکامل انسان، رایگان و بدون تجربۀ جبران ناپذیر به دست می‌‌آید.
  7. ایجاد عدالت اجتماعی توسط مردم: لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۲۷]؛ حقیقت شریعت و معارف و قوانین الهی توسط پیامبران به مردم ابلاغ شود تا به دست تودۀ مردم، عدالت تحقق یابد.
  8. نجات از تاریکی‌ها و هدایت مردم: یکی دیگر از آثاری که قرآن کریم برای پیامبر اکرم (ص) و برخی پیامبران برمی‌شمارد، نجات مردم از تاریکی‌هاست که به ‌گونه‌ای تمام اهداف آنان را دربرمی‌گیرد. خداوند به پیامبر اسلام (ص) می‌فرماید: كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ[۲۸]. مراد از ظلمات در این آیه، گمراهی‌ها و مراد از نور، هدایت است که مصادیق مختلفی دارد. آیه گویای آن است که مصداق خارج کردن از ظلمات به نور، هدایت به راه خداست. در آیات دیگری نیز به این هدف اشاره شده است. وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ[۲۹]؛ قَدْ جَاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَكِتَابٌ مُبِينٌ يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَيُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَيَهْدِيهِمْ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ[۳۰]؛ از مجموع آیات استفاده می‌شود با هدایت پیامبران، انسان‌ها از هر نوع تاریکی خارج می‌شوند و به وادی نور و روشنایی گام می‌نهند[۳۱].
  9. بشارت و انذار: كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ[۳۲]؛ از آیات قرآن استفاده می‌‌شود گاهی انسان با وجود آگاهی از چیزی و حتی توجه به آن، انگیزۀ عمل بر اساس آن را ندارد. در چنین حالتی باید انگیزه‌ای در انسان پدید آید تا او را به حرکت درآورد. انبیا در جایگاه «مُنذِر و مبشّر»، این وظیفه را به ‌عهده دارند؛ آنان در مردم انگیزۀ عمل به وجود می‌آورند و گرایش‌های خفتۀ آنان را بیدار می‌کنند. گرچه هر انسانی از عذاب می‌ترسد و حتی احتمال ضعیف آن هم باید در وی مؤثر باشد، در عمل چنین تأثیری در مردم دیده نمی‌شود. پیامبران عذاب‌های اخروی و نعمت‌های بهشتی را برای انسان‌ها توصیف می‌کنند و با انذار و تبشیر، گرایش‌ها را به کنش و علم‌ها را به آگاهی تبدیل می‌کنند. بیم دادن بارزترین صفت پیامبران است و ضرورتش هم کاملاً احساس می‌شود؛ زیرا کسی باید در جامعه باشد تا مردم را از خطرات پیش‌ رو آگاه کند. قرآن کریم، در چند آیۀ مختلف پیامبر اسلام (ص) را نیز با واژگان «بشیر» و «نذیر» توصیف می‌فرماید؛ از جمله: إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيرًا وَنَذِيرًا[۳۳].[۳۴]

دلیل اثبات نبوت در قرآن

قاعدۀ لطف: بر خداوند واجب است به عنوان لطف و رحمت بر بندگانش پیامبرانی را مبعوث کند تا آیات الهی را بر آنان بخوانند و آنها را تزکیه نمایند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزند و آنان را از چیزی که در آن فساد است بترسانند و به چیزی که در آن صلاح و سعادت است نوید دهند. فوجب أن یبعث الله تعالی فی الناس رحمة لهم ولطفاً بهم ْرَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ و ینذرهم عمّا فیه فسادهم و یبشّرهم بما فیه صلاحهم وسعادتهم}}؛ خرازی، محسن، بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص ۲۲۸.

راه های اثبات نبوت در قرآن

فطرت انسان اقتضا می‌‌کند ادعایی را بدون دلیل نپذیرد لذا ادعای نبوت نیز باید همراه با دلیل باشد. متفکران اسلامی، برای اثبات و شناخت نبی حقیقی از پیامبر دروغین، دو راه را معرفی کرده اند:

  1. راه اعجاز: معجزه عبارت است از کارهای عجیب و خارق عادتی که دیگران از انجام آن ناتوان باشند به شرطی که معجزه با ادعای نبی هماهنگ و همراه با تحدی بوده و معارضی هم نداشته باشد مانند: تبدیل عصای چوبین به اژدها. فَأَلْقَىٰ عَصَاهُ فَإِذَا هِيَ ثُعْبَانٌ مُبِينٌ[۳۵]. وَأَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَىٰ لَا تَخَفْ إِنِّي لَا يَخَافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ[۳۶]. وَأَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ كَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ يُعَقِّبْ يَا مُوسَىٰ أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّكَ مِنَ الْآمِنِينَ[۳۷].
  2. تصدیق پیامبر سابق نسبت به پیامبر لاحق: وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ[۳۸]. براساس این آیه حضرت عیسی (ع) به بنی اسرائیل بشارت می‌‌دهد که رسولی بعد از من خواهد آمد که اسمش احمد است[۳۹].

آثار اعتقاد به نبوت

  1. آثار فردی:
    1. معرفت‌زایی: یکی از کارکردهای مهم انبیا، معرفت زایی در بُعد فردی و آشکار نمودن حقایق و مبارزه با تحریف‌ها و خرافات و آداب و رسوم نشاًت یافته از جهل و نادانی است، تا اینکه انسان‌ها بتوانند شناخت درستی در رابطه با خود و جهان هستی و رابطۀ میان انسان و جهان پیدا کنند. نخستین نقش و کارکرد دین و پیامبران، مسأله شناخت است؛ خداوند یکی از وظایف پیامبران را تعلیم حکمت و دانش می‌‌داند که انسان از آن خالی الذهن بود: وَيُعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ[۴۰]. دین افزون بر آموزش اصل شناخت در مقولات دینی به تعلیم انسان پرداخته است مانند: مبدأشناسی؛ انسان‌شناسی؛ معادشناسی و....
    2. معنابخشی و پشتیبانی از اصول اخلاقی: در عرصه اخلاق، دین با سه راهکار (عقلانیت بخشی، شناسایی بعض اصول اخلاقی و حمایت از اصول اخلاقی و ضمانت اجرایی آن) به مدد اخلاق آمده است[۴۱].
  2. آثار اجتماعی:
    1. آزادی اجتماعی: در قرآن کریم آمده است: وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فىِ كُلّ‏ِ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ[۴۲]، پیامبران با الهام از وحی آسمانی، امّت‌ها را به آزادی از یوغ حاکمان ظالم هر چند از راهکار جنگ، تشویق می‌‌کردند و سکوت و بی تفاوتی در این امر را ناروا و مذمت می‌‌کردند: وَ مَا لَكمُ‏ْ لَا تُقَاتِلُونَ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَاذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا[۴۳].
    2. عدالت اجتماعی: عدالت اجتماعی آرمان انسانی است که تحقّق آن به آموزه‌های آسمانی نیاز دارد. وظیفه‌ و مأموریت‌ پیامبران‌ فقط‌ در دعوت‌ به‌ خدا و مقابله‌ با حاکمان‌ جور و براندازی‌ آنان‌ خلاصه‌ نشده‌ است؛ بلکه‌ خداوند و پیامبران‌ به‌ فکر حکومت‌ پس‌ از فروپاشی‌ حکومت‌های‌ جور هستند که‌ مشخصه‌ آن، توجه‌ و اهتمام‌ خاص‌ به‌ اصل‌ عدالت‌ اجتماعی‌ است: قُلْ أَمَرَ رَبىّ‏ِ بِالْقِسْطِ[۴۴].
    3. بستر‌سازی برای فرهنگ و تمدن: انبیای الهی از راه تشویق به فراگیری علم و دانش و ارج نهادن به کار و توسعه، نقش مهم در رشد فرهنگ و تمدن بشری داشته‌اند از جمله: پیامبر اسلام (ص) شخصا مردم را به فراگیری علوم نظری و تجربی تشویق می‌‌کرد: «طلب علم و دانش بر هر مسلمانی واجب است»[۴۵].[۴۶]

تعداد انبیاء

قرآن کریم عدد و شمارۀ پیامبران را ذکر نکرده است؛ ولی به طور ضمنی کثرت و فزونی آنان را یادآور می‌‌شود چنان که می‌‌فرماید: وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ[۴۷]؛ وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا[۴۸]؛ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ[۴۹]. صریح آیات، این است که در میان همۀ اقوام و امت‌ها و اجتماعات بشری از روز نخست تا زمان پیامبر (ص) پیوسته از جانب خداوند پیامبرانی برگزیده شده‌اند و با توجه به تعدد و کثرت اقوام و اجتماعات بشری، چه در یک عصر و زمان و چه در دوره‌های مختلف تاریخ، فهمیده می‌‌شود از جانب خداوند، پیامبران زیادی مبعوث گردیده‌اند، هر چند شمارۀ دقیق آنان از نظر قرآن تعیین نگردیده است؛ اما در روایات، شماره و عدد پیامبران به یکصد و بیست و چهار هزار نفر است. شیخ صدوق محدث معروف شیعه در کتاب عقاید خود می‌‌گوید: "عقیده ما بر این است که ۱۲۴۰۰۰ پیامبر از جانب خدا مبعوث گردیده و هر پیامبری برای خود وصی و جانشینی داشته که مسئولیت هدایت را پس از خود به او واگذار می‌‌نمود و معتقدیم همه آنان با برنامه حق و استوار، از جانب خدا برانگیخته شده‌اند گفتار آنان گفتار خدا، و فرمان آنان، فرمان خدا است. همچنان که پیروی آنان، پیروی خدا و مخالفت با آنان، مخالفت با خداست. سخنان آنان همگی از جانب خدا و وحی او بوده و در این میان پنج پیامبر درخشندگی خاصی دارند و آسیاب نبوت بر محور آنان می‌‌چرخد و همگی صاحبان شریعت بوده و شریعت هر یک از آنان با شریعت بعدی نسخ گردیده است و این پنج نفر عبارتند از: «نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد (ص)» و آنان پیامبران اولو العزم هستند و پیامبر خاتم سرور و برتر آنها است، با آیین حق آمده و گذشتگان را تصدیق کرده است»[۵۰].[۵۱].

فلسفه فراوانی پیامبران

به دلایل مختلف به تعدد پیامبران نیاز بوده است، که برخی از این دلایل عبارت‌اند از:

  1. تکامل بشر و دگرگونی شرایط حیات: از یک طرف بشر در طول تاریخ حیات خود راه تکامل را پیموده و به تدریج سطح تفکر و دانش او بالا رفته است، بشر ابتدایی از فکر و اندیشه ای همانند بشر دوره‌های بعد، برخوردار نبوده است و از طرف دیگر شرایط زندگی در دوره‌های تاریخ و نیز نقاط مختلف جغرافیایی در یک مقطع تاریخی، مختلف بوده و از نظر اخلاقی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و جهات دیگر تفاوت‌هایی حکم فرما بوده است و بالطبع حل این مشکلات و مسائل برنامه‌های خاصی را طلب می‌کرده است. از این جهت خداوند برای پاسخگویی به مشکلات و مسائل گوناگون جوامع بشری در دوره‌های متوالی (یا در یک مقطع تاریخی) پیامبرانی را مبعوث نموده است این یکی از علل تعدد رسولان الهی است.
  2. پراکندگی اقوام و جمعیت ها: عامل دیگر تعدد پیامبران در یک مقطع تاریخی و عصر واحد، پراکندگی اقوام و جمعیت‌های بشری از یک طرف و نبودن وسائل ارتباط جمعی لازم از طرف دیگر است و با توجه به عمومیت دلایل لزوم بعثت می‌‌بایست برای همه اقوام وجوامع بشری پیامبرانی مبعوث شوند. در نتیجه هم در یک دوره و هم در دوره‌های تاریخی متوالی، پیامبرانی متعدد از جانب خدا برا نگیخته شده‌اند که سرانجام جریان بعثت با پیامبر اسلام (ص) متوقف گردید.
  3. حفظ اصل نبوت: مخاطبان حضرت آدم (ع) بسیار محدود و به خانواده‌اش منحصر می‌شد و اصل نبوت ایشان تصدیق و ایمان به خداوند و عدم اطاعت از شیطان بود. انسان دارای غرایز حیوانی است که در حقیقت دشمن دوم تلقی می‌شود. چنین انسانی چه از لحاظ ایجاد و چه از لحاظ ادامۀ راه به راهنمایی مثل حضرت آدم و پیامبران بعدی نیازمند بود. از طرفی دیگر برای حفظ و صیانت اصل دیانت از فراموشی و انتقال صحیح آن به نسل‌های بعدی، وجود پیامبران بعدی ضروری است تا آموزه‌های آسمانی پیامبران، مفقود و مورد تحریف واقع نشود.
  4. ناپدید شدن کتاب‌های آسمانی: مخاطبان پیامبران نتوانستند کتب آسمانی که پر از آموزه‌های ناب بود را حفظ و صیانت کنند بدین دلیل بعد از مدتی مفقود و ناپدید می‌شدند. بر این اساس، ضرورت ارسال مجدد کتاب و پیامبر آسمانی در میان بشر باقی مانده بود.
  5. کوتاه بودن عمر انسان: عمر هر انسانی و از جمله پیامبران محدود است و مقتضای حکمت آفرینش این نبوده که نخستین پیامبر تا پایان جهان، زنده بماند و همۀ انسان‌ها را شخصاً راهنمایی کند.
  6. تحریف شرایع: بعد از گذشت مدت زمانی از مبعوث شدن یک پیامبر، آموزه‌های آسمانی او به آفت تحریف و بدعت مبتلا می‌‌شدند[۵۲]. تحریف و بدعت در دین، در حوزه اعتقادی و عملی و... می‌تواند تحقق یابد، مانند نسبت خداوندی دادن به حضرت عیسی (ع) و جابه‌جا کردن حکم حرام و حلال: وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ[۵۳]. لذا برای از بین بردن تحریف‌ها و بدعت‌ها باید پیامبرانی مبعوث می‌‌شدند.

با توجه به این نکات، حکمت تعدّد انبیاء (ع) و اختلاف شرایع آسمانی در پاره‌ای از احکام عبادی یا قوانین اجتماعی، روشن می‌شود. با اینکه همۀ آنها علاوه بر یکسانی در اصول عقاید و مبانی اخلاقی، در کلّیات احکام فردی و اجتماعی نیز هماهنگی داشته‌اند. مثلاً نماز در همۀ ادیان آسمانی، وجود داشته هر چند کیفیّت اداء یا قبلۀ نمازِ امت‌‎ها متفاوت بوده است، یا زکات و انفاق در همۀ شرایع بوده گرچه مقدار یا موارد آن یکسان نبوده است[۵۴].

علل ختم نبوت

از مسلمات شریعت اسلام ختم سلسلۀ نبوت و رسالت توسط رسول اکرم (ص) است. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت این حقیقت را اعلام نموده و در آیات متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است، از جمله: مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۵۵]. در این آیه ختم نبوت توسط رسول اکرم (ص) به صراحت اعلام گردیده است و در جای دیگر می‌‌فرماید: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[۵۶] و بدین وسیله به این حقیقت که دین اسلام، خاتم ادیان و دینی است که از سوی خدا چیرگی و غلبۀ آن بر همۀ ادیان مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است[۵۷].

از آیات قرآن کریم ویژگی‌هایی برای اسلام یافت که تا حدودی روشنگر علل خاتمیت‌اند[۵۸]. گرچه این ویژگی‌ها حاکی از تمام حکمت‌ها و عوامل ختم ادیان به اسلام نیست؛ اما این نکته از آنها استفاده می‌شود که بعد از اسلام عوامل تجدید نبوت وجود ندارد و لذا نیازی پیامبر جدید نیست. برخی از این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:

  1. سلامت قرآن از تحریف و بقای آن: پیامبران الهی واسطۀ بین خدا و مردمان بوده‌اند تا آنان را به‌سوی سعادت ابدی راهبری کنند؛ اما دعوت پیامبران پس از چندی تحریف می‌شد و یا اساساً از میان جامعه رخت برمی‌بست. ازاین‌رو حکمت الهی اقتضا می‌کرد پیامبر دیگری برانگیخته شود تا دوباره مردم را به حق دعوت کند و تحریف‌های صورت‌پذیرفته را بزداید و رسالت الهی را به مسیر اصلی خود بازگرداند: وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ[۵۹]. پس از همۀ آن ادیان و کتب آسمانی، سرانجام دین اسلام ظهور کرد که نه تحریف در آن راه دارد و نه بیم فنای آن می‌رود؛ چراکه خدا خود نگاهبانی و حفاظت از قرآن را ضمانت کرده است: إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۶۰].[۶۱].
  2. کمال اسلام: در امت‌های گذشته روابط اجتماعی بسیار ساده‌ای حاکم بود و مردمان آن از لحاظ سطح اندیشه و جایگاه تفکر در سطح پایینی بودند، به‌طور طبیعی در چنین جامعه‌ای، امکان طرح احکام اجتماعی به ‌شکل گسترده، یا ارائۀ معارف بلند و عمیق دینی نبوده است؛ اما با گذشت زمان، ساختار اجتماعی آن جامعه پیچیده‌تر می‌شده و مردم به ‌لحاظ اندیشه و فرهنگ رشد می‌کرده‌اند. در این مقطع، مردم به پیامبر جدیدی نیازمند بودند تا متناسب با شرایط نوین، شریعت کامل‌تری برایشان بیاورد. قرآن کریم اسلام را از این مشکل نیز مبرا می‌داند؛ چراکه این دین کامل است و تمام آنچه را آیندگان بدان نیازمندند، در خود جای داده است: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ[۶۲]. شرایع دیگر در زمان خودشان کافی بودند، ولی برای آیندگان مناسب نبودند؛ اما خداوند، طبق علم و حکمت خود، آنچه را آیندگان نیز نیاز دارند در اسلام قرار داده است؛ چنان‌که پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «ای مردم، از خدا پروا داشته باشید، که من شما را به هرآنچه به بهشت نزدیک و از دوزخ دورتان می‌سازد، امر کردم، و از هرآنچه به دوزخ نزدیک و از بهشت دورتان می‌کند، شما را بازداشتم»[۶۳]. طبق این نصوص، اسلام دین کاملی است و نیاز به بازسازی و تکمیل ندارد. ازاین‌رو دیگر نیاز به بعثت پیامبر جدیدی نخواهد بود.
  3. تداوم ارتباط با خدا و تبیین شریعت: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۶۴]. پیامبر اسلام (ص) در زمان حیات خویش، تفاصیل احکام و معارف را برای امت شرح داد و اصحاب خود را موظف کرد احادیث و سخنانش را برای آیندگان حفظ کنند. افزون بر این در اسلام برای استمرار دعوت و راهبری پیامبر (ص) و پاسخ‌گویی به نیازهای دینی امت اسلام، راهکار وصایت و امامت پیش‌بینی شده است تا پس از پیامبر (ص)، امامان معصومی در میان مردم باشند که هرچند دارای مقام نبوت نیستند و به آنها وحی (از نوع وحی پیامبران) نمی‌شود اما با عالم غیب مرتبط هستند و حقایق الهی را از راه الهام دریافت می‌کنند.
  4. جاودانگی اسلام: یکی از عواملِ ظهور پیامبران جدید در امت‌های پیشین این بود که پیامبران نیز، همانند انسان‌های دیگر، عمر محدودی داشتند و بعد از مدتی از دنیا رحلت می‌کردند، لذا به پیامبری دیگر نیاز می‌شد که راه او را ادامه دهد. این مشکل در دین اسلام منتفی است؛ چون در آیۀ تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا[۶۵]، تعبیر «عالمین» محدود به زمان خاصی نیست. بنابراین تا زمانی که این عالم برقرار است، هر امتی در هرجا ظهور کند، جزء «عالمین» خواهد بود و پیامبر اسلام (ص) نیز هشدار دهنده و پیامبر آنان است. لازمۀ این معنا آن است که تا آخر عمر این جهان، پیامبر دیگری که شریعت او اسلام را نسخ کند، برانگیخته نشود و نیز در آیۀ وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ[۶۶]، عمومیت لفظ مَنْ بَلَغَ، شامل همۀ انسان‌های عصر پیامبر (ص) و همۀ انسان‌‎هایی است که در آینده می‌آیند و پیام قرآن به آنان می‌رسد. این نیز دلیل دیگری بر خاتمیت دین اسلام است. در نتیجه طبق آیات قرآن کریم و روایات، اسلام دینی جاودانه است و پس از آن، حتی با رحلت پیامبر اکرم (ص)، نیاز به پیامبر جدیدی نیست.

نتیجه اینکه سلسلۀ پیامبران با بعثت پیامبر اسلام (ص) خاتمه یافت و ازین ‌پس دین اسلام تا روز رستاخیز ثابت و استوار خواهد ماند؛ نه تحریفی در آن راه می‌یابد و نه نسخی موجب تحول احکام آن می‌شود[۶۷].

نبوت پیامبر خاتم

از مسلمات شریعت اسلام ختم سلسلۀ نبوت و رسالت توسط رسول اکرم (ص) است. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت این حقیقت را اعلام نموده و در آیات متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است از جمله: مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۶۸]. در این آیه ختم نبوت توسط رسول اکرم (ص) به صراحت اعلام گردیده است و در جای دیگر می‌‌فرماید: هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ[۶۹]. در این آیه به این حقیقت که دین اسلام، خاتم ادیان و دینی است که از سوی خدا چیرگی و غلبۀ آن بر همۀ ادیان مقرر شده مورد تأکید قرار گرفته است.

در سنت رسول اکرم (ص) احادیث متواتره بر همین حقیقت تأکید دارند، مانند: «یا علی جایگاه تو نسبت به من به منزلۀ جایگاه هارون است نسبت به حضرت موسی (ع)، الا اینکه بعد از من پیامبری نخواهد آمد»[۷۰] و از سوی دیگر خدای متعال هدف از ارسال رسل و بعث انبیاء را اقامۀ قسط و برپایی حکومت عدل در سراسر زمین اعلام فرموده[۷۱] و وعدۀ پیروزی و غلبۀ مؤمنین بر کافران در سراسر جهان را داده است[۷۲]، از این رو مفهوم حقیقی ختم نبوت این است که خدای متعال به لحاظ آمادگی بشر در نتیجۀ تکامل اجتماعی و عقل جهت برقراری حکومت عدل و قسط جهانی، پیامبر بزرگش را با دین و شریعت کاملی که بتواند نیاز بشر را در همۀ ابعاد تأمین کند و عدالت و قسط را در جامعۀ بشر بگستراند، فرستاد. این شریعت از آنجا که همۀ نیازهای بشر را در برگرفته و برنامۀ حکومت جهانی عدل و قسط را به صورت کامل ارائه می‌‌دهد، دین خاتم و پیامبرش نیز آخرین پیامبر است[۷۳].

راز انقطاع نبوت، تشریع و رسالت در رسول اکرم (ص) این نکته است که چون پیامبر (ص) صاحب مقام جمعی[۷۴] است بنابراین مجالی برای تشریع هیچ یک از آفریدگان پس از او باقی نمی‌ماند به همین جهت شریعت او جاودان و حاکم بر دیگر شرایع است و نیز صاحب شریعت اسلامی جامع تمام کلمات الهی است؛ به همین دلیل شریعت اسلام کاملترین شرایع به شمار می‌‌رود؛ زیرا حکمت اخذ شریعت، کمال انبیا و غایت صفای بواطن و ظهور تجلی حق بر آنهاست که توان درک فرشته و احکام الهی و کشف اعیان ثابته را می‌‌یابند و گرچه شریعت و رسالت ختم شده ولی باب کسب معارف و حقایق الهی بدون تشریع بربندگان صالح باز است؛ چنان که باب اجتهاد در احکام فرعی نیز بسته نشده است، به همین دلیل نبوت و رسالت نزد عارفان به دو قسم منشعب شده است: قسمی که به اخبار از حقایق الهی و اسرار غیوب و ارشاد باطنی عباد مربوط است و آن چه انقطاع می‌‌یابد قسم نخست از نبوت و رسالت است[۷۵].

منابع

پانویس

  1. معانی القرآن (للفراء)؛ ابن منظور، لسان العرب؛ کسایی، معانی القرآن، جوهری، صحاح اللغه.
  2. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۶؛ جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۴۴؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۸۷؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۷ ـ ۲۸.
  3. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۳۵۳.
  4. «و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی می‌فرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمی‌ورزند» سوره انعام، آیه ۶۱.
  5. نگری، جامع العلوم، ج۲، ص۱۳۵.
  6. ر. ک: حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۵۶-۵۸.
  7. سورۀ مریم، آیۀ ۵۱،
  8. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه 52.
  9. «عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ النَّبِیُّونَ قَالَ مِائَهُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَهٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ قُلْتُ کَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُ مِائَهٍ وَ ثَلَاثَهَ عَشَرَ جَمّاً غَفِیراً قُلْتُ مَنْ کَانَ أَوَّلَ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ آدَمُ قُلْتُ وَ کَانَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُرْسَلًا قَالَ نَعَمْ خَلَقَهُ اللَّهُ بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سُرْیَانِیُّونَ آدَمُ وَ شَیْثٌ وَ أُخْنُوخُ وَ هُوَ إِدْرِیسُ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ خَطَّ بِالْقَلَمِ وَ نُوحٌ وَ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْعَرَبِ هُودٌ وَ صَالِحٌ وَ شُعَیْبٌ وَ نَبِیُّکَ مُحَمَّدٌ ص وَ أَوَّلُ نَبِیٍّ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مُوسَی وَ آخِرُهُمْ عِیسَی وَ سِتُّمِائَهِ نَبِیٍّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ کِتَابٍ قَالَ مِائَهَ کِتَابٍ وَ أَرْبَعَهَ کُتُبٍ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی شَیْثٍ (ع)خَمْسِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِدْرِیسَ ثَلَاثِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ عِشْرِینَ صَحِیفَهً وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ الْخَبَرَ»؛ بحارالانوار، ج ۱۱، باب ۱، ص ۳۲.
  10. ر. ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۱.
  11. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه 164.
  12. «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه 151.
  13. ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص۱۶۹ ـ ۱۷۴.
  14. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید.» سوره نحل، آیه 36.
  15. «لیعقل العباد من ربهم ما جهلوه، فیعرفوه بربوبیته بعد ما انکروا و یوحده بالالوهیه بعد ما عندوا»؛ بحارالانوار، ج۴ ص ۲۸۷.
  16. ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۵ ـ ۱۷۶.
  17. «و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه 157.
  18. راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، معجم مفردات الفاظ القرآن، مادۀ اصر، ص۱۴.
  19. مقری فیّومی، احمد‌بن‌محمد‌بن‌علی، مصباح المنیر، ج۲، ص۱۴.
  20. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۲۹۴ـ ۲۹۵.
  21. ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۹ ـ ۱۸۰؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۳۷ ـ ۱۳۸.
  22. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه 165.
  23. ر. ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۵۴.
  24. «قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: مَا قَسَمَ اَللَّهُ لِلْعِبَادِ شَیْئاً أَفْضَلَ مِنَ اَلْعَقْلِ فَنَوْمُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ سَهَرِ اَلْجَاهِلِ وَ إِقَامَةُ اَلْعَاقِلِ أَفْضَلُ مِنْ شُخُوصِ اَلْجَاهِلِ وَ لاَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیّاً وَ لاَ رَسُولاً حَتَّی یَسْتَکْمِلَ اَلْعَقْلَ وَ یَکُونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ جَمِیعِ عُقُولِ أُمَّتِهِ وَ مَا یُضْمِرُ اَلنَّبِیُّ صَلَّی اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی نَفْسِهِ أَفْضَلُ مِنِ اِجْتِهَادِ اَلْمُجْتَهِدِینَ وَ مَا أَدَّی اَلْعَبْدُ فَرَائِضَ اَللَّهِ حَتَّی عَقَلَ عَنْهُ وَ لاَ بَلَغَ جَمِیعُ اَلْعَابِدِینَ فِی فَضْلِ عِبَادَتِهِمْ مَا بَلَغَ اَلْعَاقِلِ وَ اَلْعُقَلاَءُ هُمْ أُولُو اَلْأَلْبَابِ اَلَّذِینَ قَالَ اَللَّهُ تَعَالَی: وَ مَا یَتَذَکَّرُ «إِلاّٰ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ»؛ اصول کافی، ج ۱، ص ۱۲.
  25. ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۴.
  26. «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کرده‌ایم پس میان مردم به درستی داوری کن» سوره ص، آیه 26.
  27. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه 25.
  28. «(این) کتابی است که بر تو فرو فرستاده‌ایم تا مردم را به اذن پروردگارشان به سوی راه آن (خداوند) پیروزمند ستوده، از تیرگی‌ها به سوی روشنایی برون آوری» سوره ابراهیم، آیه 1.
  29. «و به راستی موسی را با نشانه‌های خویش فرستادیم (و گفتیم) که قومت را به سوی روشنایی از تیرگی‌ها بیرون بر» سوره ابراهیم، آیه 5.
  30. «به راستی، روشنایی و کتابی روشن از سوی خداوند نزد شما آمده است خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راه‌های بی‌گزند، راهنمایی می‌کند و آنان را به اراده خویش از تیرگی ها به سوی روشنایی بیرون می‌آورد و آنها را به راهی راست رهنمون می‌گردد» سوره مائده، آیه 15 ـ 16
  31. ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۱۷۵؛ مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۱۳۵،۱۳۸.
  32. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه 213.
  33. «ما تو را به درستی مژده‌آور و بیم‌دهنده فرستادیم» سوره بقره، آیه ۱۱۹.
  34. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۳۳ـ۱۳۴.
  35. «موسی هم عصای خود را بیفکند به ناگاه آن عصا اژدهایی عظیم پدیدار گردید» سوره الأعراف، آیۀ 107؛ سوره الشعراء، آیۀ 32.
  36. «و تو عصای خود بیفکن، چون موسی (عصا افکند و ناگاه) بر آن نگریست که به جنبش و هیجان در آمد چنانکه اژدهایی مهیب گردید، رو به فرار نهاد و دیگر واپس نگردید، (در آن حال بدو خطاب شد) ای موسی مترس که پیغمبران در حضور من هرگز نمی‌ترسند» سوره النمل، آیۀ 10.
  37. «و تو (در این مقام) عصای خود بیفکن. چون (عصا افکند و) بر آن نگریست و دید که گویی اژدهایی مهیب و سبک خیز است رو به فرار نهاد و واپس نگردید. (در آن حال بدو خطاب شد) ای موسی پیش آی و مترس که تو از ایمنان هستی» سوره القصص، آیۀ 31.
  38. «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه 6.
  39. ر. ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۱۰۳ ـ ۱۰۹.
  40. «چنان که از خودتان پیامبری در میان شما فرستادیم که آیه‌های ما را بر شما می‌خواند و (جان) شما را پاکیزه می‌گرداند و به شما کتاب آسمانی و فرزانگی می‌آموزد و آنچه را نمی‌دانستید به شما یاد می‌دهد» سوره بقره، آیه 151.
  41. ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، کارکرد دین در جامعه و اسلام، سایت پرتال جامعه علوم انسانی.
  42. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید»؛ سورۀ نحل، آیۀ ۳۶.
  43. «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمی‏کنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که می‏گویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش»؛ سورۀ نساء؛ آیۀ ٧۵.
  44. «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است»؛ سورۀ اعراف، آیۀ ۲۹.
  45. «طلب العلم فریضة علی کل مسلم»؛ آداب المتعلمین، ص ۱۱۱؛ کتاب الوافی، ج ۱، ص ۱۲۶؛ تفسیر قمی، ج ۲، ص ۴۰۱.
  46. ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، کارکرد دین در جامعه و اسلام، سایت پرتال جامع علوم انسانی.
  47. «و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیم‌دهنده‌ای بوده است» سوره فاطر، آیه 24.
  48. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم» سوره نحل، آیه 36.
  49. «و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه 7.
  50. اعتقادات صدوق، ص ۹۶ ـ ۹۷.
  51. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۲.
  52. برای آگاهی از نمونه‌هایی از این تحریفات، به کتاب «الهدی الی دین المصطفی» تألیف علامه شیخ محمدجواد بلاغی نجفی، مراجعه کنید.
  53. «و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند» سوره انعام، آیه 140.
  54. ر. ک. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج ۲، ص ۱۰۲ ـ ۱۰۵؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۱۶۲ ـ ۱۶۳.
  55. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه 40.
  56. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه 33.
  57. ر. ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۵۲ ـ ۵۶.
  58. محمد اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمة احمد آرام، ص۱۴۵ـ۱۴۷؛ نقد نظرات اقبال: ر. ک: محمدتقی مصباح یزدی، راهنماشناسی، ص۳۸۱ـ۳۸۳؛ مرتضی مطهری، مجموعه‌‌آثار، ج۲، وحی و نبوت، ص۱۸۶ـ۱۹۴.
  59. «و ما این کتاب را بر تو فرو فرستادیم تا آنچه را در آن اختلاف ورزیدند برای آنها روشن گردانی» سوره نحل، آیه ۶۴.
  60. «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
  61. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، قرآن‌شناسی، ج۱، ص۲۱۳ـ ۲۴۹، فصل چهارم.
  62. «امروز دینتان را کامل کردم» سوره مائده، آیه ۳.
  63. «یا أیّها الناسُ اتّقوا الله ما مِنْ شیءٍ یقَرِّبکمْ اِلَی الجَنَّةِ وَیبَعِّدکمْ مِنَ النّارِ الاّ وَقَدْ اَمَرْتکم بِهِ وَما مِن شیءٍ یقرّبکم من النّار ویباعدکم منَ الجَنّة اِلاّ وقد نَهیتُکم عنه»؛ بحار الانوار، ج۲، ص۱۷۱، ح۱۱.
  64. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه 44.
  65. «بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.
  66. «و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.
  67. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۷۴ ـ ۵۷۸.
  68. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  69. «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دین‌ها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
  70. «یا علی انت منی بمنزلة هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی»؛ مسند احمد، ج۳، ص ۳۲.
  71. سورۀ حدید، آیۀ ۲۵.
  72. سورۀ مائده، آیۀ ۵۶.
  73. ر. ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۵۲ ـ ۵۶.
  74. یعنی مقام پیامبر اکرم (ص) از تمام انسان‌ها بالاتر است و انسان کامل بوده و جامعیت دارد.
  75. ر. ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص ۸۸ ـ ۸۹.