سیره سیاسی حضرت فاطمه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←پانویس) |
|||
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = سیره سیاسی حضرت فاطمه | |||
| عنوان مدخل = سیره سیاسی حضرت فاطمه | |||
| مداخل مرتبط = [[سیره سیاسی حضرت فاطمه در تاریخ اسلامی]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
'''[[سیره]] [[حضرت فاطمه]]{{س}} در زندگی سیاسی''' میتواند به عنوان [[الگو]] معرفی شود. آن حضرت در عین حال که از ویژگیهای لطیف زنانه برخوردار بود اما [[حیات]] او سرشار از وقایع و رخدادهای مهم [[فرهنگی]]، [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و نظامی بود مخصوصا در [[زندگی]] کوتاه پس از فراق پدر گرامیشان. برخی از حرکتهای سیاسی که آن حضرت در برابر جریان سقیفه انجام دادند عبارت است از: اعزام نماینده برای بازپسگیری فدک؛ [[خطبه فدکیه]] [[دادخواهی]] از ابوبکر برای بازپسگیری حقوق از دست رفته؛ یاریخواهی از [[مهاجر]] و انصار؛ روشنگری در جمع [[زنان]] [[مهاجر]] و [[انصار]]؛ مبارزه منفی؛ با گریههای سوزناک؛ [[وصیت]] هوشمندانه و ... . | '''[[سیره]] [[حضرت فاطمه]] {{س}} در زندگی سیاسی''' میتواند به عنوان [[الگو]] معرفی شود. آن حضرت در عین حال که از ویژگیهای لطیف زنانه برخوردار بود اما [[حیات]] او سرشار از وقایع و رخدادهای مهم [[فرهنگی]]، [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و نظامی بود مخصوصا در [[زندگی]] کوتاه پس از فراق پدر گرامیشان. برخی از حرکتهای سیاسی که آن حضرت در برابر جریان سقیفه انجام دادند عبارت است از: اعزام نماینده برای بازپسگیری فدک؛ [[خطبه فدکیه]] [[دادخواهی]] از ابوبکر برای بازپسگیری حقوق از دست رفته؛ یاریخواهی از [[مهاجر]] و انصار؛ روشنگری در جمع [[زنان]] [[مهاجر]] و [[انصار]]؛ مبارزه منفی؛ با گریههای سوزناک؛ [[وصیت]] هوشمندانه و ... . | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[مسئول]] بودن [[انسان]] در برابر [[خدا]]، [[پیامبر]]{{صل}} و [[جانشینان]] او و نیز [[مردم]]، ایجاب میکند که در برابر حوادث و جریانات پیرامونی خود بیتفاوت نباشد؛ چه آنکه حرکتها و وقایعی که در [[حیات بشر]] پدید میآیند. هر کدام به نحوی و در شعاعی در [[سرنوشت]] [[آینده انسان]] مؤثرند. در این میان هر قدر جایگاه انسان بالاتر و موقعیت او حساستر باشد، مسئولیتش بیشتر و سنگینتر خواهد بود. | [[مسئول]] بودن [[انسان]] در برابر [[خدا]]، [[پیامبر]] {{صل}} و [[جانشینان]] او و نیز [[مردم]]، ایجاب میکند که در برابر حوادث و جریانات پیرامونی خود بیتفاوت نباشد؛ چه آنکه حرکتها و وقایعی که در [[حیات بشر]] پدید میآیند. هر کدام به نحوی و در شعاعی در [[سرنوشت]] [[آینده انسان]] مؤثرند. در این میان هر قدر جایگاه انسان بالاتر و موقعیت او حساستر باشد، مسئولیتش بیشتر و سنگینتر خواهد بود. | ||
از سوی دیگر، [[روح]] و جهتگیری اساسی [[سیاست]] عبارت است از نوع تعامل و [[روابط]] متقابل بین مردم و هیئت [[حاکم]] و این میطلبد که همه افراد، [[سیاستمدار]] باشند و نسبت به مسائل پیرامونی خویش که به سرنوشت [[آینده]] آنان مربوط میشود، در مرحله نخست، [[شناخت]] لازم پیدا کنند و در مرحله بعد موضع مشخص اتخاذ نمایند. | از سوی دیگر، [[روح]] و جهتگیری اساسی [[سیاست]] عبارت است از نوع تعامل و [[روابط]] متقابل بین مردم و هیئت [[حاکم]] و این میطلبد که همه افراد، [[سیاستمدار]] باشند و نسبت به مسائل پیرامونی خویش که به سرنوشت [[آینده]] آنان مربوط میشود، در مرحله نخست، [[شناخت]] لازم پیدا کنند و در مرحله بعد موضع مشخص اتخاذ نمایند. | ||
[[حیات فاطمه]]{{س}} چه در [[مکه]] و چه در [[مدینه]] سرشار از وقایع و رخدادهای مهم [[فرهنگی]]، اجتماعی، سیاسی و نظامی بود و فاطمه{{س}} در همان حال که از ویژگیهای لطیف زنانه برخوردار بود و [[قلبی]] [[رئوف]] و [[مهربان]] و تنی خسته و [[اندیشه]] و جسمی مشغول به [[عبادت]] داشت، در همه این عرصهها تا آنجا که [[وظیفه]] ایجاب میکرد حضور داشت<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۵۰.</ref>. | [[حیات فاطمه]] {{س}} چه در [[مکه]] و چه در [[مدینه]] سرشار از وقایع و رخدادهای مهم [[فرهنگی]]، اجتماعی، سیاسی و نظامی بود و فاطمه {{س}} در همان حال که از ویژگیهای لطیف زنانه برخوردار بود و [[قلبی]] [[رئوف]] و [[مهربان]] و تنی خسته و [[اندیشه]] و جسمی مشغول به [[عبادت]] داشت، در همه این عرصهها تا آنجا که [[وظیفه]] ایجاب میکرد حضور داشت<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۵۰.</ref>. | ||
==حضرت فاطمه {{س}} و شرکت در مناسبات سیاسی== | == حضرت فاطمه {{س}} و شرکت در مناسبات سیاسی == | ||
[[حضرت زهرا]] {{س}} [[زندگی سیاسی]] را از همان دوران خردسالی و در کنار پدر بزرگوار خویش آغاز کرد و در همه جبهههای [[رویارویی]] [[رسول خدا]]{{صل}} با طاغوتهای [[زمان]] خویش، همراه و [[پشتیبان]] آن حضرت بود. زمانی هم که به مدینه [[هجرت]] و با دومین [[شخصیت]] [[اسلام]] [[ازدواج]] کرد، سنگر به سنگر با او پیش رفت؛ گویی یک روح بودند در دو [[بدن]]. | [[حضرت زهرا]] {{س}} [[زندگی سیاسی]] را از همان دوران خردسالی و در کنار پدر بزرگوار خویش آغاز کرد و در همه جبهههای [[رویارویی]] [[رسول خدا]] {{صل}} با طاغوتهای [[زمان]] خویش، همراه و [[پشتیبان]] آن حضرت بود. زمانی هم که به مدینه [[هجرت]] و با دومین [[شخصیت]] [[اسلام]] [[ازدواج]] کرد، سنگر به سنگر با او پیش رفت؛ گویی یک روح بودند در دو [[بدن]]. | ||
پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} و پیدایی رخدادهای جدید در [[جامعه اسلامی]]، فصلی جدید از [[زندگی سیاسی]] [[فاطمه]]{{س}} آغاز شد؛ فصلی که با مراحل پیشین بسیار متفاوت بود و [[دختر پیامبر]]{{صل}} را با همه خستگی ناشی از کار [[خانه]]، سرپرستی [[کودکان]] خردسال، اشتغالات [[عبادی]] و [[اجتماعی]] و از همه رنجآورتر، [[فراق]] پدر، با همه توان به میدان [[سیاست]] کشانید. | پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} و پیدایی رخدادهای جدید در [[جامعه اسلامی]]، فصلی جدید از [[زندگی سیاسی]] [[فاطمه]] {{س}} آغاز شد؛ فصلی که با مراحل پیشین بسیار متفاوت بود و [[دختر پیامبر]] {{صل}} را با همه خستگی ناشی از کار [[خانه]]، سرپرستی [[کودکان]] خردسال، اشتغالات [[عبادی]] و [[اجتماعی]] و از همه رنجآورتر، [[فراق]] پدر، با همه توان به میدان [[سیاست]] کشانید. | ||
[[حضرت زهرا]]{{س}} در این فضای [[مسموم]] و پر از [[آتش]] و [[خون]] و [[فتنه]]، علاوه بر اینکه دختر پیامبر{{صل}} و [[همسر]] علی{{ع}} است، در چهره یک [[زن]] [[مسلمان]] [[مسئول]] در برابر رخدادهای جامعه اسلامی، وارد میدان سیاست شد و با اتخاذ [[بهترین]] و مؤثرترین راهها و شیوههای [[مبارزاتی]] به ایفای [[رسالت الهی]] خویش پرداخت<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۵۰.</ref>. | [[حضرت زهرا]] {{س}} در این فضای [[مسموم]] و پر از [[آتش]] و [[خون]] و [[فتنه]]، علاوه بر اینکه دختر پیامبر {{صل}} و [[همسر]] علی {{ع}} است، در چهره یک [[زن]] [[مسلمان]] [[مسئول]] در برابر رخدادهای جامعه اسلامی، وارد میدان سیاست شد و با اتخاذ [[بهترین]] و مؤثرترین راهها و شیوههای [[مبارزاتی]] به ایفای [[رسالت الهی]] خویش پرداخت<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص ۱۵۰.</ref>. | ||
==حرکتهای سیاسی حضرت زهرا {{س}} بعد از سقیفه== | == حرکتهای سیاسی حضرت زهرا {{س}} بعد از سقیفه == | ||
===اعزام نماینده برای بازپسگیری فدک=== | === اعزام نماینده برای بازپسگیری فدک === | ||
{{همچنین|فدک}} | {{همچنین|فدک}} | ||
پس از [[خلافت ابوبکر]] و با گذشت ده [[روز]] که کار وی سر و سامان یافت، وی عمالش را به [[فدک]] فرستاد تا [[وکیل]] [[فاطمه زهرا]]{{س}} [[دخت رسول خدا]]{{صل}} را از آن بیرون کنند. [[زهرای مرضیه]]{{س}} کسی را نزد [[ابوبکر]] فرستاد و به او فرمود: «از ابوبکر بپرس تو از [[رسول خدا]]{{صل}} [[ارث]] میبری یا خانوادهاش؟» ابوبکر در پاسخ گفت: «البته [[خانواده]] وی». [[فاطمه]]{{س}} فرمود: «بنابراین، سهم ارث رسول خدا{{صل}} چه میشود؟» ابوبکر گفت: «من از رسول خدا{{صل}} شنیدم که میفرمود: {{متن حدیث|إن اللّه أطعم نبيه طعمة}}. [[خداوند]] تا رسولش زنده بود، اموالی را در [[اختیار]] او قرار داد و پس از [[رحلت]] وی آن را برای [[جانشین]] پس از او مقرر داشت. اکنون که من پس از او به [[خلافت]] رسیدهام، آن را به [[مسلمانان]] برخواهم گرداند»<ref>هبة الله بن محمد ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۱۸ – ۲۱۹؛ ابن ابی الحدید پس از نقل این ماجرا میگوید: پاسخ ابوبکر به سوال فاطمه که پرسید: «تو از رسول خدا ارث میبری یا خانوادهاش؟» ابوبکر گفت: «البته خانوادهاش» استدلال ابوبکر را که مدعی بود پیامبر ارث نمیگذارد، رد میکند!</ref>. این نخستین گام مقدماتی [[حضرت زهرا]]{{س}} شمرده میشد تا خود به صورت مستقیم وارد عمل شود<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۲۱.</ref>. | پس از [[خلافت ابوبکر]] و با گذشت ده [[روز]] که کار وی سر و سامان یافت، وی عمالش را به [[فدک]] فرستاد تا [[وکیل]] [[فاطمه زهرا]] {{س}} [[دخت رسول خدا]] {{صل}} را از آن بیرون کنند. [[زهرای مرضیه]] {{س}} کسی را نزد [[ابوبکر]] فرستاد و به او فرمود: «از ابوبکر بپرس تو از [[رسول خدا]] {{صل}} [[ارث]] میبری یا خانوادهاش؟» ابوبکر در پاسخ گفت: «البته [[خانواده]] وی». [[فاطمه]] {{س}} فرمود: «بنابراین، سهم ارث رسول خدا {{صل}} چه میشود؟» ابوبکر گفت: «من از رسول خدا {{صل}} شنیدم که میفرمود: {{متن حدیث|إن اللّه أطعم نبيه طعمة}}. [[خداوند]] تا رسولش زنده بود، اموالی را در [[اختیار]] او قرار داد و پس از [[رحلت]] وی آن را برای [[جانشین]] پس از او مقرر داشت. اکنون که من پس از او به [[خلافت]] رسیدهام، آن را به [[مسلمانان]] برخواهم گرداند»<ref>هبة الله بن محمد ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۱۸ – ۲۱۹؛ ابن ابی الحدید پس از نقل این ماجرا میگوید: پاسخ ابوبکر به سوال فاطمه که پرسید: «تو از رسول خدا ارث میبری یا خانوادهاش؟» ابوبکر گفت: «البته خانوادهاش» استدلال ابوبکر را که مدعی بود پیامبر ارث نمیگذارد، رد میکند!</ref>. این نخستین گام مقدماتی [[حضرت زهرا]] {{س}} شمرده میشد تا خود به صورت مستقیم وارد عمل شود<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۲۱.</ref>. | ||
===[[دادخواهی]] از ابوبکر برای بازپسگیری حقوق از دست رفته=== | === [[دادخواهی]] از ابوبکر برای بازپسگیری حقوق از دست رفته === | ||
از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] شده که على{{ع}} به فاطمه زهرا{{س}} فرمود: «خودت رهسپار شو و [[میراث]] پدر بزرگوارت رسول خدا{{صل}} را درخواست نما». فاطمه{{س}} نزد ابوبکر آمد و فرمود: «چرا مرا از میراث پدرم [[محروم]] کردی و وکیلم را از [[خاک]] بیرون راندی، در صورتی که [[پیامبر]]{{صل}} به [[فرمان خداوند]] بزرگ آن را به من بخشیده بود؟» ابوبکر در پاسخ گفت: «هرچه شما بگویی، انشاءالله که صحیح است. اما باید بر ادعای خود [[شاهد]] بیاوری». [[ام ایمن]] برای دادن [[گواهی]] نزد ابوبکر آمد و بدو گفت: «ای ابوبکر! تا درباره سخن [[رسول خدا]]{{صل}} با تو به [[احتجاج]] نپردازم، [[گواهی]] نخواهم داد. تو را به [[خدا]]! آیا به یاد نداری رسول خدا{{صل}} فرمود: «[[ام ایمن]] از [[اهل بهشت]] است». [[ابوبکر]] گفت: «درست است». ام ایمن گفت: «من گواهی میدهم که خدای والا به [[رسول]] خود سفارش فرمود: {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref>«بنابراین، حقّ خویشاوند را بپرداز» سوره روم، آیه ۳۸.</ref> [[پیامبر]] پس از [[نزول]] این [[آیه | از [[امام باقر]] {{ع}} [[روایت]] شده که على {{ع}} به فاطمه زهرا {{س}} فرمود: «خودت رهسپار شو و [[میراث]] پدر بزرگوارت رسول خدا {{صل}} را درخواست نما». فاطمه {{س}} نزد ابوبکر آمد و فرمود: «چرا مرا از میراث پدرم [[محروم]] کردی و وکیلم را از [[خاک]] بیرون راندی، در صورتی که [[پیامبر]] {{صل}} به [[فرمان خداوند]] بزرگ آن را به من بخشیده بود؟» ابوبکر در پاسخ گفت: «هرچه شما بگویی، انشاءالله که صحیح است. اما باید بر ادعای خود [[شاهد]] بیاوری». [[ام ایمن]] برای دادن [[گواهی]] نزد ابوبکر آمد و بدو گفت: «ای ابوبکر! تا درباره سخن [[رسول خدا]] {{صل}} با تو به [[احتجاج]] نپردازم، [[گواهی]] نخواهم داد. تو را به [[خدا]]! آیا به یاد نداری رسول خدا {{صل}} فرمود: «[[ام ایمن]] از [[اهل بهشت]] است». [[ابوبکر]] گفت: «درست است». ام ایمن گفت: «من گواهی میدهم که خدای والا به [[رسول]] خود سفارش فرمود: {{متن قرآن|فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref>«بنابراین، حقّ خویشاوند را بپرداز» سوره روم، آیه ۳۸.</ref> [[پیامبر]] پس از [[نزول]] این [[آیه شریف]]، [[فدک]] را به عنوان [[حق]] زهرا {{س}} به او بخشید». على {{ع}} نیز همینگونه [[شهادت]] داد. ابوبکر سند فدک را نوشت و به [[فاطمه]] سپرد. [[عمر]] از راه رسید و پرسید: «این نوشته چیست؟» ابوبکر گفت: «فاطمه مدعی فدک شده و [[امایمن]] و علی بر آن گواهی دادند و من سند فدک را برایش نوشتم». عمر نوشته را از فاطمه گرفت و آب دهان بر آن ریخت و پاره کرد و فاطمه {{س}} گریان از آنجا بیرون رفت. | ||
پس از این ماجرا، [[امام علی]]{{ع}} در [[مسجد]] نزد ابوبکر آمد و به او فرمود: «ابوبکر! چرا فاطمه را از [[ارث]] پدرش رسول خدا{{صل}} [[محروم]] کردی؟ فدک در هنگام زندگانی پدر بزرگوارش به [[مالکیت]] [[زهرا]] در آمده بود». ابوبکر در پاسخ گفت: «این [[غنیمت]] مربوط به [[مسلمانان]] است. اگر فاطمه [[گواه]] بیاورد که رسول خدا{{صل}} فدک را به او اختصاص داده، از آن اوست وگرنه هیچگونه حقی در آن ندارد». [[امیر مؤمنان]]{{ع}} فرمود: «ابوبکر! میان ما برخلاف آنچه [[خداوند]] درباره مسلمانان [[قضاوت]] کرده، [[داوری]] میکنی؟» گفت: «خیر» ایشان از او پرسید: «اگر مسلمانان مالک چیزی باشند و من مدعى آن [[مال]] شوم، تو از چه کسی [[شاهد]] میخواهی؟» ابوبکر گفت: «از شما که مدعی هستی، شاهد خواهم خواست». ایشان فرمود: «بنابراین، چرا از فاطمه که فدک در [[اختیار]] وی بود و هنگام [[زندگانی رسول خدا]]{{صل}} و پس از [[رحلت]] وی آن را در ملكیت داشت، شاهد خواستی و از مسلمانان که مدعی آن بودند، شاهد نخواستی؛ همانگونه که از من در ادعایم بر [[مال]] [[مسلمانان]]، درخواست [[شاهد]] مینمایی؟» [[عمر]] گفت: «علی! دست از سر ما بردار. ما در برابر [[دلایل]] شما توان [[مقاومت]] نداریم، اگر شاهدانی آوردی که [[فدک]] از آن [[زهرا]]ست، از آن اوست وگرنه [[غنیمت]] مسلمانان است و تو و [[فاطمه]] هیچگونه حقی در آن ندارید». [[امام علی]]{{ع}} فرمود: «[[ابوبکر]]! [[قرآن]] خواندهای؟» گفت: «آری» پرسید: «[[آیه | پس از این ماجرا، [[امام علی]] {{ع}} در [[مسجد]] نزد ابوبکر آمد و به او فرمود: «ابوبکر! چرا فاطمه را از [[ارث]] پدرش رسول خدا {{صل}} [[محروم]] کردی؟ فدک در هنگام زندگانی پدر بزرگوارش به [[مالکیت]] [[زهرا]] در آمده بود». ابوبکر در پاسخ گفت: «این [[غنیمت]] مربوط به [[مسلمانان]] است. اگر فاطمه [[گواه]] بیاورد که رسول خدا {{صل}} فدک را به او اختصاص داده، از آن اوست وگرنه هیچگونه حقی در آن ندارد». [[امیر مؤمنان]] {{ع}} فرمود: «ابوبکر! میان ما برخلاف آنچه [[خداوند]] درباره مسلمانان [[قضاوت]] کرده، [[داوری]] میکنی؟» گفت: «خیر» ایشان از او پرسید: «اگر مسلمانان مالک چیزی باشند و من مدعى آن [[مال]] شوم، تو از چه کسی [[شاهد]] میخواهی؟» ابوبکر گفت: «از شما که مدعی هستی، شاهد خواهم خواست». ایشان فرمود: «بنابراین، چرا از فاطمه که فدک در [[اختیار]] وی بود و هنگام [[زندگانی رسول خدا]] {{صل}} و پس از [[رحلت]] وی آن را در ملكیت داشت، شاهد خواستی و از مسلمانان که مدعی آن بودند، شاهد نخواستی؛ همانگونه که از من در ادعایم بر [[مال]] [[مسلمانان]]، درخواست [[شاهد]] مینمایی؟» [[عمر]] گفت: «علی! دست از سر ما بردار. ما در برابر [[دلایل]] شما توان [[مقاومت]] نداریم، اگر شاهدانی آوردی که [[فدک]] از آن [[زهرا]]ست، از آن اوست وگرنه [[غنیمت]] مسلمانان است و تو و [[فاطمه]] هیچگونه حقی در آن ندارید». [[امام علی]] {{ع}} فرمود: «[[ابوبکر]]! [[قرآن]] خواندهای؟» گفت: «آری» پرسید: «[[آیه شریف]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref> درباره ما نازل شده یا دیگران؟» گفت: «درباره شما» ایشان فرمود: «اگر عدهای [[گواهی]] دهند که فاطمه دخت [[پیامبر گرامی]] {{صل}} کاری خلاف [[اخلاق]] انجام داده، درباره او چگونه [[داوری]] میکنی؟» گفت: «مانند دیگر [[زنان]] بر او حد جاری خواهم ساخت» على {{ع}} فرمود: «اگر چنین کنی، در پیشگاه [[خداوند]]، در زمره [[کافران]] خواهی بود» ابوبکر گفت: «چرا؟» [[امام]] على {{ع}} فرمود: «زیرا تو در این صورت، گواهی [[خدا]] را بر [[پیراستگی]] و [[طهارت]] فاطمه مردود شمردهای و گواهی [[مردم]] را بر او پذیرا شدهای؛ چنانکه درباره فدک نیز [[حکم خدا]] و [[رسول]] را زیر پا نهادی و گفتی فدک از [[اموال مسلمانان]] است، با اینکه پیامبر گرامی {{صل}} فرموده بود که مدعی باید شاهد اقامه کند و منکر تنها باید [[سوگند]] یاد نماید» مردم از شنیدن این سخن [[خشم]] خویش را به ابوبکر ابراز نمودند و بعضی یکدیگر را نکوهیدند و گفتند: «به خدا [[آل علی]] راست میگوید»<ref>احمد بن علی بن ابیطالب طبرسی، احتجاج، ج۱، ص۲۳۴؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۴۷۸؛ هبة الله بن محمد ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۷۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۲۲.</ref> | ||
===ایراد [[خطبه]] در [[مسجد النبی]]{{صل}}=== | === ایراد [[خطبه]] در [[مسجد النبی]] {{صل}} === | ||
{{اصلی|خطبه های حضرت فاطمه}} | {{اصلی|خطبه های حضرت فاطمه}} | ||
برای آشنایی با | برای آشنایی با فعالیتهای سیاسی و روشهای مبارزاتی آن حضرت علیه [[حکومت]] [[سقیفه]] به ذکر یک نکته مهم که اساس و پایه همه تلاشهای [[سیاسی]] فاطمه {{س}} را تشکیل میدهد و در مقایسه با دیگر محورها از برجستگی خاصی برخوردار است، اشاره میشود و آن تبیین جایگاه [[پیروی از پیشوایان]] [[حق]] و تبعات [[سرپیچی]] از آن است که در [[خطبه]] نغز و گوهرینی از ایشان تجلی یافته است: "[[خداوند]] [[اطاعت]] و [[پیروی]] از ما را رشته [[نظم]] و [[وفاق]] [[ملت]]<ref>واژه ملت هر چند در عرف فارسیزبانان به معنای مردم و جامعه میباشد، اما در فرهنگ قرآنی و روایی به معنای دین، شریعت و آیین الهی است. برای نمونه رجوع کنید به سوره نساء، آیه ۱۲۵.</ref> و [[رهبری]] و [[پیشوایی]] ما را موجب [[امان]] از [[تفرقه]] و تشتت قرار داده است<ref>{{متن حدیث|فَجَعَلَ اللَّهُ... طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ}}؛ احتجاج، ج۱، ص۱۳۴.</ref>. | ||
حضرت زهرا{{س}} در [[خطابه]] حماسی خود افقهای بسیاری را گشود؛ از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] گرفته تا نقش [[رسالت]] در [[تحول]] [[تاریخی]] [[عرب]] و [[حکمت]] [[دستورهای اسلامی]]؛ اما با ژرفنگری در این [[خطبه]] میتوان دریافت که همه موضوعات مطرح شده در مسیر باز نمودن | حضرت زهرا {{س}} در [[خطابه]] حماسی خود افقهای بسیاری را گشود؛ از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] گرفته تا نقش [[رسالت]] در [[تحول]] [[تاریخی]] [[عرب]] و [[حکمت]] [[دستورهای اسلامی]]؛ اما با ژرفنگری در این [[خطبه]] میتوان دریافت که همه موضوعات مطرح شده در مسیر باز نمودن جایگاه ولایت و [[امامت]] در [[نظام اسلامی]] و تعیین و معرفی مصداق آن، چینش و سامان یافته است. | ||
میتوان گفت مهمترین هدفی که در خطبه حضرت دنبال میشود، فهماندن این [[حقیقت]] به همگان است که تنها راه ثمربخشی و سامان پذیری [[شریعت]] و یگانه محور [[وحدت]]، | میتوان گفت مهمترین هدفی که در خطبه حضرت دنبال میشود، فهماندن این [[حقیقت]] به همگان است که تنها راه ثمربخشی و سامان پذیری [[شریعت]] و یگانه محور [[وحدت]]، پذیرش ولایت اهل بیت {{عم}} و سرسپردگی عملی به آن است. | ||
[[حضرت زهرا]]{{س}} در این بخش [[نورانی]]، [[آیین اسلام]] را به مجموعهای متشکل از اعضا و ارگانهای متعدد [[تشبیه]] کرده که ثمربخشی آن در درجه نخست نیازمند یک [[نظام]] [[فرماندهی]] است که میان همه زیر مجموعهها [[تعادل]] و توازنی نتیجهبخش برقرار سازد و در درجه دوم، وابسته به [[انسجام]] زیر مجموعهها با یکدیگر و [[هماهنگی]] کامل آنها با خواستههای فرماندهی است. | [[حضرت زهرا]] {{س}} در این بخش [[نورانی]]، [[آیین اسلام]] را به مجموعهای متشکل از اعضا و ارگانهای متعدد [[تشبیه]] کرده که ثمربخشی آن در درجه نخست نیازمند یک [[نظام]] [[فرماندهی]] است که میان همه زیر مجموعهها [[تعادل]] و توازنی نتیجهبخش برقرار سازد و در درجه دوم، وابسته به [[انسجام]] زیر مجموعهها با یکدیگر و [[هماهنگی]] کامل آنها با خواستههای فرماندهی است. | ||
از منظر [[دختر پیامبر]]{{صل}} [[جامعه]] آنگاه از ناهماهنگی و [[نابسامانی]] میرهد که افراد آن، یک نظام لایق و کارآمد را برای ساماندهی امور خویش برگزینند و جملگی با [[اتحاد]] و هماهنگی کامل به اجرای فرمانها و خواستهای [[رهبری]] آن [[همت]] گمارند تا از این رهگذر افراد جامعه به [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] نایل آیند<ref>برگفته از: جامی از زلال کوثر، ص۱۶۹ - ۱۷۱.</ref>. | از منظر [[دختر پیامبر]] {{صل}} [[جامعه]] آنگاه از ناهماهنگی و [[نابسامانی]] میرهد که افراد آن، یک نظام لایق و کارآمد را برای ساماندهی امور خویش برگزینند و جملگی با [[اتحاد]] و هماهنگی کامل به اجرای فرمانها و خواستهای [[رهبری]] آن [[همت]] گمارند تا از این رهگذر افراد جامعه به [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] نایل آیند<ref>برگفته از: جامی از زلال کوثر، ص۱۶۹ - ۱۷۱.</ref>. | ||
حضرت زهرا{{س}} در ادامه طرح ساماندهی [[مکتب]] و جلوگیری از [[تفرقه]] و [[اختلاف]]، در [[دیدار]] [[زنان]] [[مهاجر]] و [[انصار]] که به [[عیادت]] او آمده بودند، به معرفی مصداق [[الهی]] آن پرداخت و فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] [اگر [[رهبری علی]]{{ع}} را میپذیرفتند] هرگاه از زمام امری که [[رسول خدا]]{{صل}} به علی{{ع}} سپرده بود، دست بر میداشتند، آن حضرت مهار شتر [[خلافت]] را در دست میگرفت و به سهولت آنان را راه میبرد، آن چنان که نه مرکب، زخمی و رنجور شود و نه رونده، خسته و [[درمانده]] گردد. علی{{ع}} آنان را به سرچشمهای جوشان، زلال و پر آب فرود میآورد که از آب گوارا لبریز بود و [[تشنگی]] را بر طرف میکرد...<ref>احتجاج، ج۱، ص۱۴۸.</ref> | حضرت زهرا {{س}} در ادامه طرح ساماندهی [[مکتب]] و جلوگیری از [[تفرقه]] و [[اختلاف]]، در [[دیدار]] [[زنان]] [[مهاجر]] و [[انصار]] که به [[عیادت]] او آمده بودند، به معرفی مصداق [[الهی]] آن پرداخت و فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]] [اگر [[رهبری علی]] {{ع}} را میپذیرفتند] هرگاه از زمام امری که [[رسول خدا]] {{صل}} به علی {{ع}} سپرده بود، دست بر میداشتند، آن حضرت مهار شتر [[خلافت]] را در دست میگرفت و به سهولت آنان را راه میبرد، آن چنان که نه مرکب، زخمی و رنجور شود و نه رونده، خسته و [[درمانده]] گردد. علی {{ع}} آنان را به سرچشمهای جوشان، زلال و پر آب فرود میآورد که از آب گوارا لبریز بود و [[تشنگی]] را بر طرف میکرد...<ref>احتجاج، ج۱، ص۱۴۸.</ref> | ||
بدین ترتیب [[زندگی]] فاطمه{{س}} همانگونه که در ابعاد فردی، [[عبادی]]، [[اخلاقی]] و [[تربیتی]] [[حجت]] است، در ابعاد [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و نظامی نیز حجت و درسآموز است. او به همگان آموخت که درباره مسائل مختلف فردی و اجتماعی چگونه موضع بگیرند و نیز آموخت که در مواردی که [[ضرورت]] ایجاب کند، با [[حفظ]] معیارها و ضوابط مذهبی میتوان به میدان اجتماعی پا نهاد و حتی وارد عرصه [[کارزار]] شد و به [[یاری]] [[رزمندگان]] شتافت. همچنین نشان داد که [[زن]] [[مسلمان]] باید در عرصه سیاسی، آنگاه که تشخیص دهد، [[حق]] به [[انزوا]] و [[فراموشی]] سپرده شده و [[مردم]]، راه [[انحراف]] در پیش گرفتهاند، به [[دفاع از حق]] بپردازد و با پرچمداران [[باطل]] به [[ستیز]] برخیزد و در این راه تا سرحد [[شهادت]] پیش رود<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص۱۵۰ ـ ۱۵۳؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۲۴.</ref>. | بدین ترتیب [[زندگی]] فاطمه {{س}} همانگونه که در ابعاد فردی، [[عبادی]]، [[اخلاقی]] و [[تربیتی]] [[حجت]] است، در ابعاد [[اجتماعی]]، [[سیاسی]] و نظامی نیز حجت و درسآموز است. او به همگان آموخت که درباره مسائل مختلف فردی و اجتماعی چگونه موضع بگیرند و نیز آموخت که در مواردی که [[ضرورت]] ایجاب کند، با [[حفظ]] معیارها و ضوابط مذهبی میتوان به میدان اجتماعی پا نهاد و حتی وارد عرصه [[کارزار]] شد و به [[یاری]] [[رزمندگان]] شتافت. همچنین نشان داد که [[زن]] [[مسلمان]] باید در عرصه سیاسی، آنگاه که تشخیص دهد، [[حق]] به [[انزوا]] و [[فراموشی]] سپرده شده و [[مردم]]، راه [[انحراف]] در پیش گرفتهاند، به [[دفاع از حق]] بپردازد و با پرچمداران [[باطل]] به [[ستیز]] برخیزد و در این راه تا سرحد [[شهادت]] پیش رود<ref>[[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|درآمدی بر سیره فاطمی]]، ص۱۵۰ ـ ۱۵۳؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۲۴.</ref>. | ||
=== | === یاریخواهی از مهاجر و انصار === | ||
پس از آنکه [[رایزنی]] و [[استدلال]] برای بازپسگیری [[حقوق]] پایمال شده [[اهل بیت]] بینتیجه ماند، [[فاطمه زهرا]]{{س}} تصمیم گرفت برای رساندن صدای | پس از آنکه [[رایزنی]] و [[استدلال]] برای بازپسگیری [[حقوق]] پایمال شده [[اهل بیت]] بینتیجه ماند، [[فاطمه زهرا]] {{س}} تصمیم گرفت برای رساندن صدای مظلومیت خویش [[خانه]] به خانه با [[مردم]] سخن بگوید؛ لذا به مدت چهل [[روز]] با آن [[جسم]] خسته و تن رنجور به در خانه مهاجر و انصار رفت و آنان را به [[عهد]] و پیمانشان با [[رسول خدا]] برای [[دفاع]] از اهل بیت [[تذکر]] داد. [[علامه مجلسی]] در کتاب [[بحارالانوار]] در این خصوص [[حدیثی]] را نقل میکند که [[حضرت على]] {{ع}} چهل روز [[حضرت زهرا]] {{س}} را به همراه دو [[نور]] دیده [[پیامبر]] حسن و حسین به خانه مهاجر و انصار میبرد و حضرت زهرا به آنان میفرمود: "ای [[جماعت]] مهاجر و انصار! [[خدا]] و دخت پیامبرتان را [[یاری]] کنید، شما با [[پیامبر خدا]] [[بیعت]] کردید تا از او و [[خاندان]] و ذریهاش [[حمایت]] کنید، همان طور که از خودتان و [[ذریه]] خویش حمایت میکنید؛ پس به بیعت خود با پیامبرتان [[وفا]] کنید"<ref>{{متن حدیث|يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللَّهَ فَإِنِّي ابْنَةُ نَبِيِّكُمْ وَ قَدْ بَايَعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} يَوْمَ بَايَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَكُمْ وَ ذَرَارِيَّكُمْ فَفُوا لِرَسُولِ اللَّهِ {{صل}} بِبَيْعَتِكُمْ}}؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۹۱.</ref>. | ||
دریغا که [[مردم مدینه]] فقط اظهار [[تأسف]] میکردند ولی [[جرأت]] هیچگونه [[اقدام]] و [[اعتراض]] را نداشتند. گویا [[زر و زور]] آنان را کر و لال کرده بود و حتی سخنان مسیحایی فاطمه زهرا{{س}} در آنان اثری نداشت<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۲۴.</ref>. | دریغا که [[مردم مدینه]] فقط اظهار [[تأسف]] میکردند ولی [[جرأت]] هیچگونه [[اقدام]] و [[اعتراض]] را نداشتند. گویا [[زر و زور]] آنان را کر و لال کرده بود و حتی سخنان مسیحایی فاطمه زهرا {{س}} در آنان اثری نداشت<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۲۴.</ref>. | ||
===بهرهبرداری از حدیث نبوی برای خلع سلاح [[دشمن]]=== | === بهرهبرداری از حدیث نبوی برای خلع سلاح [[دشمن]] === | ||
در روزهایی که [[حضرت صدیقه کبری]]{{س}} در بستر [[بیماری]] بودند، [[صحابه]] و [[زنان]] آنها به [[عیادت]] [[فاطمه اطهر]]{{س}} میآمدند. از آنجا که وی با [[ابوبکر]] و [[عمر]] [[قطع رابطه]] کرده و اجازه عیادت از خود را به آنان نداده بود، آن دو به عیادتش نیآمدند. اما هنگامی که بیماری [[زهرای مرضیه]]{{س}} شدت یافت و در آستانه [[رحلت]] قرار گرفت، ناگزیر به عیادت او آمدند تا پیش از رحلت پاره تن [[رسول خدا]]{{صل}} که [[خشم]] خود را از آنان آشکارا [[اعلان]] داشته بود، به دیدارش نائل شوند تا این لکه [[ننگ]] بر دامن [[خلیفه]] و دستگاه حکومتش تا [[قیامت]] باقی نماند. آنان میخواستند با کسب [[رضایت]] زهرا{{س}} بر [[انحراف]] خود [[پوشش]] نهند و جنایاتی که انجام داده بودند، رفته رفته به [[فراموشی]] سپرده شود. | در روزهایی که [[حضرت صدیقه کبری]] {{س}} در بستر [[بیماری]] بودند، [[صحابه]] و [[زنان]] آنها به [[عیادت]] [[فاطمه اطهر]] {{س}} میآمدند. از آنجا که وی با [[ابوبکر]] و [[عمر]] [[قطع رابطه]] کرده و اجازه عیادت از خود را به آنان نداده بود، آن دو به عیادتش نیآمدند. اما هنگامی که بیماری [[زهرای مرضیه]] {{س}} شدت یافت و در آستانه [[رحلت]] قرار گرفت، ناگزیر به عیادت او آمدند تا پیش از رحلت پاره تن [[رسول خدا]] {{صل}} که [[خشم]] خود را از آنان آشکارا [[اعلان]] داشته بود، به دیدارش نائل شوند تا این لکه [[ننگ]] بر دامن [[خلیفه]] و دستگاه حکومتش تا [[قیامت]] باقی نماند. آنان میخواستند با کسب [[رضایت]] زهرا {{س}} بر [[انحراف]] خود [[پوشش]] نهند و جنایاتی که انجام داده بودند، رفته رفته به [[فراموشی]] سپرده شود. | ||
عمر به ابوبکر گفت: «بیا به [[دیدار]] [[فاطمه]] برویم؛ چراکه ما او را به خشم آوردهایم» هر دو به [[خانه فاطمه]] رفتند و از ایشان اجازه ورود خواستند. ایشان به آن دو اجازه نداد. نزد على{{ع}} آمدند و از او خواستند تا از زهرا{{س}} برایشان اجازه [[ملاقات]] بگیرد. [[امام علی]]{{ع}} برایشان اجازه ورود گرفت و آنها را وارد [[خانه]] گرداند. آن دو به زهرا{{س}} [[سلام]] کردند. ایشان پاسخ سلام آنها را نداد. ابوبکر به سخن درآمد و گفت: «ای [[محبوب]] [[دل]] [[پیامبر]]! به [[خدا]] [[سوگند]]! [[نزدیکان]] رسول خدا{{صل}} نزد من محبوبتر از نزدیکان خودم هستند و تو نزد من از دخترم [[عایشه]] عزیزتری. کاش آن [[روز]] که پدر بزرگوارت رحلت کرد، من نیز مرده بودم و پس از او زنده نمیماندم. با [[شناختی]] که من از شما دارم و به [[مجد]] و [[عظمت]] شما آگاهم، چگونه تو را از [[میراث]] رسول خدا{{صل}} [[محروم]] میسازم؟ من، خود، از پدرت [[پیامبر گرامی]]{{صل}} شنیدم که فرمود: ما [[پیامبران]] میراث نمینهیم و آنچه از ما باقی میماند، [[صدقه]] است». فاطمه{{س}} فرمود: «اگر [[حدیثی]] را از رسول خدا{{صل}} برایتان بازگو کنم، آن را خواهید پذیرفت و بدان عمل خواهید کرد؟» گفتند: «آری» ایشان فرمود: | عمر به ابوبکر گفت: «بیا به [[دیدار]] [[فاطمه]] برویم؛ چراکه ما او را به خشم آوردهایم» هر دو به [[خانه فاطمه]] رفتند و از ایشان اجازه ورود خواستند. ایشان به آن دو اجازه نداد. نزد على {{ع}} آمدند و از او خواستند تا از زهرا {{س}} برایشان اجازه [[ملاقات]] بگیرد. [[امام علی]] {{ع}} برایشان اجازه ورود گرفت و آنها را وارد [[خانه]] گرداند. آن دو به زهرا {{س}} [[سلام]] کردند. ایشان پاسخ سلام آنها را نداد. ابوبکر به سخن درآمد و گفت: «ای [[محبوب]] [[دل]] [[پیامبر]]! به [[خدا]] [[سوگند]]! [[نزدیکان]] رسول خدا {{صل}} نزد من محبوبتر از نزدیکان خودم هستند و تو نزد من از دخترم [[عایشه]] عزیزتری. کاش آن [[روز]] که پدر بزرگوارت رحلت کرد، من نیز مرده بودم و پس از او زنده نمیماندم. با [[شناختی]] که من از شما دارم و به [[مجد]] و [[عظمت]] شما آگاهم، چگونه تو را از [[میراث]] رسول خدا {{صل}} [[محروم]] میسازم؟ من، خود، از پدرت [[پیامبر گرامی]] {{صل}} شنیدم که فرمود: ما [[پیامبران]] میراث نمینهیم و آنچه از ما باقی میماند، [[صدقه]] است». فاطمه {{س}} فرمود: «اگر [[حدیثی]] را از رسول خدا {{صل}} برایتان بازگو کنم، آن را خواهید پذیرفت و بدان عمل خواهید کرد؟» گفتند: «آری» ایشان فرمود: | ||
{{متن حدیث|نَشَدْتُكُمَا بِاللَّهِ أَ لَمْ تَسْمَعَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ{{صل}} يَقُولُ رِضَا فَاطِمَةَ مِنْ رِضَايَ وَ سَخَطُ فَاطِمَةَ مِنْ سَخَطِي وَ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَرْضَى فَاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضَانِي وَ مَنْ أَسْخَطَ فَاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنِي؟}}؛ شما را به [[خدا]] [[سوگند]] میدهم! آیا شما دو تن از [[رسول خدا]]{{صل}} نشنیدید که میفرمود: [[خشنودی]] [[فاطمه]] از خشنودی من و [[خشم]] او از خشم من است. آن کس که [[دوستدار]] فاطمه است، مرا [[دوست]] داشته و کسی که [[زهرا]] را [[خشنود]] کند، مرا خشنود ساخته است و هر که او را به خشم آورد، مرا [[خشمگین]] کرده است؟ | {{متن حدیث|نَشَدْتُكُمَا بِاللَّهِ أَ لَمْ تَسْمَعَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} يَقُولُ رِضَا فَاطِمَةَ مِنْ رِضَايَ وَ سَخَطُ فَاطِمَةَ مِنْ سَخَطِي وَ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَرْضَى فَاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضَانِي وَ مَنْ أَسْخَطَ فَاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنِي؟}}؛ شما را به [[خدا]] [[سوگند]] میدهم! آیا شما دو تن از [[رسول خدا]] {{صل}} نشنیدید که میفرمود: [[خشنودی]] [[فاطمه]] از خشنودی من و [[خشم]] او از خشم من است. آن کس که [[دوستدار]] فاطمه است، مرا [[دوست]] داشته و کسی که [[زهرا]] را [[خشنود]] کند، مرا خشنود ساخته است و هر که او را به خشم آورد، مرا [[خشمگین]] کرده است؟ | ||
گفتند: «درست است. ما این [[حدیث]] را از رسول خدا{{صل}} شنیدهایم». ایشان فرمود: {{متن حدیث|فَإِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ أَنَّكُمَا أَسْخَطْتُمَانِي وَ مَا أَرْضَيْتُمَانِي وَ لَئِنْ لَقِيتُ النَّبِيَّ{{صل}} لَأَشْكُوَنَّكُمَا إِلَيْهِ}}؛ «خدا و فرشتگانش را [[گواه]] میگیرم که شما دو تن مرا به خشم آوردید و در پی خشنودیام برنیامدید. اگر [[پیامبر]]{{صل}} را [[دیدار]] کنم، [[شکایت]] شما را نزدش خواهم برد». | گفتند: «درست است. ما این [[حدیث]] را از رسول خدا {{صل}} شنیدهایم». ایشان فرمود: {{متن حدیث|فَإِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ أَنَّكُمَا أَسْخَطْتُمَانِي وَ مَا أَرْضَيْتُمَانِي وَ لَئِنْ لَقِيتُ النَّبِيَّ {{صل}} لَأَشْكُوَنَّكُمَا إِلَيْهِ}}؛ «خدا و فرشتگانش را [[گواه]] میگیرم که شما دو تن مرا به خشم آوردید و در پی خشنودیام برنیامدید. اگر [[پیامبر]] {{صل}} را [[دیدار]] کنم، [[شکایت]] شما را نزدش خواهم برد». | ||
[[ابوبکر]] گفت: «فاطمه! من از [[خشم خدا]] و تو به [[پروردگار]] [[پناه]] میبرم». و سپس به [[گریه]] افتاد. [[فاطمه زهرا]]{{س}} فرمود: «به خدا سوگند! پس از هر نمازی که میگزارم، شما دو تن را [[نفرین]] میکنم». ابوبکر گریهکنان بیرون رفت و [[مردم]] گرد او جمع شدند. به آنان گفت: «هر کدام از شما شب را کنار خانوادهاش با [[آرامش]] به سر میبرد و [[روزگار]] را به [[شادمانی]] میگذراند. اما مرا با انبوه گرفتاریهایم دست به گریبان رها ساختهاید. اکنون من [[بیعت]] با شما را نمیخواهم. بیعت خود را از من بازستانید!»<ref>مسلم بن قتیبه دینوری، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۳۱.</ref>. | [[ابوبکر]] گفت: «فاطمه! من از [[خشم خدا]] و تو به [[پروردگار]] [[پناه]] میبرم». و سپس به [[گریه]] افتاد. [[فاطمه زهرا]] {{س}} فرمود: «به خدا سوگند! پس از هر نمازی که میگزارم، شما دو تن را [[نفرین]] میکنم». ابوبکر گریهکنان بیرون رفت و [[مردم]] گرد او جمع شدند. به آنان گفت: «هر کدام از شما شب را کنار خانوادهاش با [[آرامش]] به سر میبرد و [[روزگار]] را به [[شادمانی]] میگذراند. اما مرا با انبوه گرفتاریهایم دست به گریبان رها ساختهاید. اکنون من [[بیعت]] با شما را نمیخواهم. بیعت خود را از من بازستانید!»<ref>مسلم بن قتیبه دینوری، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۳۱.</ref>. | ||
از این حدیث پی میبریم که تا چه اندازه [[حضرت زهرا]]{{س}} پافشاری داشت تا [[اعتراض]] خویش را در برابر [[مخالفان]] علنی سازد و آشکارا خشم و [[نفرت]] خود را از آنان ابراز دارد<ref>نک: سید محمدباقر صدر، فدک فی التاریخ، ص۱۱۲ - ۱۱۹.</ref> تا به نتیجه حتمی، یعنی [[پیروزی]] [[عقیدتی]] و [[دینی]]، برسد. [[ابوبکر]] با [[خشمگین]] ساختن زهرا، سزاوار [[خشم خدا]] شده بود،؛ چراکه بر پایه [[نص]] [[حدیث صحیح]] [[نبوی]]، [[خدا]] و [[رسول]] او با [[آزار]] زهرا، آزرده و با [[خشم]] او خشمگین میشوند. بنابراین، خلیفهای که سزاوار خشم خدا و رسولش قرار گیرد، از [[شایستگی خلافت]] خدا و رسول او برخوردار نیست. [[خداوند]] فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را میآزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت میکند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.</ref>، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار میرسانند عذابی دردناک خواهد بود» سوره توبه، آیه ۶۱.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۲۵.</ref> | از این حدیث پی میبریم که تا چه اندازه [[حضرت زهرا]] {{س}} پافشاری داشت تا [[اعتراض]] خویش را در برابر [[مخالفان]] علنی سازد و آشکارا خشم و [[نفرت]] خود را از آنان ابراز دارد<ref>نک: سید محمدباقر صدر، فدک فی التاریخ، ص۱۱۲ - ۱۱۹.</ref> تا به نتیجه حتمی، یعنی [[پیروزی]] [[عقیدتی]] و [[دینی]]، برسد. [[ابوبکر]] با [[خشمگین]] ساختن زهرا، سزاوار [[خشم خدا]] شده بود،؛ چراکه بر پایه [[نص]] [[حدیث صحیح]] [[نبوی]]، [[خدا]] و [[رسول]] او با [[آزار]] زهرا، آزرده و با [[خشم]] او خشمگین میشوند. بنابراین، خلیفهای که سزاوار خشم خدا و رسولش قرار گیرد، از [[شایستگی خلافت]] خدا و رسول او برخوردار نیست. [[خداوند]] فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را میآزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت میکند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.</ref>، {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار میرسانند عذابی دردناک خواهد بود» سوره توبه، آیه ۶۱.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۲۵.</ref> | ||
===روشنگری در جمع [[زنان]] [[مهاجر]] و [[انصار]]=== | === روشنگری در جمع [[زنان]] [[مهاجر]] و [[انصار]] === | ||
[[سوید بن غفله]] میگوید: آنگاه که [[فاطمه زهرا]]{{س}} [[بیمار]] شد و در همان [[بیماری]] [[دنیا]] را [[وداع]] گفت جمعی از زنان [[مهاجران]] و انصار برای [[عیادت]] ایشان نزد وی شرفیاب شدند و بدو گفتند: [[دخت رسول خدا]]{{صل}}! امروز حالتان چگونه است؟ [[زهرای مرضیه]]{{س}} خدا را [[سپاس]] گفت و بر پدر بزرگوارش [[درود]] فرستاد و آنگاه فرمود: | [[سوید بن غفله]] میگوید: آنگاه که [[فاطمه زهرا]] {{س}} [[بیمار]] شد و در همان [[بیماری]] [[دنیا]] را [[وداع]] گفت جمعی از زنان [[مهاجران]] و انصار برای [[عیادت]] ایشان نزد وی شرفیاب شدند و بدو گفتند: [[دخت رسول خدا]] {{صل}}! امروز حالتان چگونه است؟ [[زهرای مرضیه]] {{س}} خدا را [[سپاس]] گفت و بر پدر بزرگوارش [[درود]] فرستاد و آنگاه فرمود: | ||
#{{متن حدیث|أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ قَالِيَةً لِرِجَالِكُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَ قَرْعِ الصَّفَاةِ وَ صَدْعِ الْقَنَاةِ وَ خَتْلِ الْآرَاءِ وَ زَلَلِ الْأَهْوَاءِ وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ {{متن قرآن|سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ}}<ref>«بسیاری از آنان را مینگری که کافران را سرور میگیرند؛ به راستی زشت است آنچه خود برای خویش پیش فرستادند که (سبب شد) خداوند بر آنان خشم گرفت و آنان در عذاب، جاودانند» سوره مائده، آیه ۸۰.</ref>}}؛ «به خدا [[سوگند]]! از دنیای شما متنفرم. مردانتان را [[دشمن]] میشمارم و از آنها بیزارم. آنان را آزمودم و دور افکندم. ایشان را در بوته [[آزمایش]] قرار دادم و از آنها بیزار شدم. چقدر [[زشت]] و [[ناپسند]] است شکسته شدن شمشیرها و [[سکوت]] در برابر [[دشمن]] و به [[شوخی]] گرفتن [[سرنوشت]] [[مسلمانان]] و انجام کارهای بیحاصل و [[تسلیم]] در برابر دشمن و [[فساد]] و [[تباهی]] [[عقیده]] و [[آرمان]] و [[گمراهی]] [[افکار]] و [[اندیشه]] و [[لغزش]] [[ارادهها]]! آنان چه کارهای ناپسندی پیش از خود برای [[آخرت]] فرستادند که [[خدا]] بر آنها [[خشم]] گرفت و در [[عذاب]] [[خداوند]] [[جاودانه]] خواهند بود!». | #{{متن حدیث|أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ قَالِيَةً لِرِجَالِكُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَ قَرْعِ الصَّفَاةِ وَ صَدْعِ الْقَنَاةِ وَ خَتْلِ الْآرَاءِ وَ زَلَلِ الْأَهْوَاءِ وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ {{متن قرآن|سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ}}<ref>«بسیاری از آنان را مینگری که کافران را سرور میگیرند؛ به راستی زشت است آنچه خود برای خویش پیش فرستادند که (سبب شد) خداوند بر آنان خشم گرفت و آنان در عذاب، جاودانند» سوره مائده، آیه ۸۰.</ref>}}؛ «به خدا [[سوگند]]! از دنیای شما متنفرم. مردانتان را [[دشمن]] میشمارم و از آنها بیزارم. آنان را آزمودم و دور افکندم. ایشان را در بوته [[آزمایش]] قرار دادم و از آنها بیزار شدم. چقدر [[زشت]] و [[ناپسند]] است شکسته شدن شمشیرها و [[سکوت]] در برابر [[دشمن]] و به [[شوخی]] گرفتن [[سرنوشت]] [[مسلمانان]] و انجام کارهای بیحاصل و [[تسلیم]] در برابر دشمن و [[فساد]] و [[تباهی]] [[عقیده]] و [[آرمان]] و [[گمراهی]] [[افکار]] و [[اندیشه]] و [[لغزش]] [[ارادهها]]! آنان چه کارهای ناپسندی پیش از خود برای [[آخرت]] فرستادند که [[خدا]] بر آنها [[خشم]] گرفت و در [[عذاب]] [[خداوند]] [[جاودانه]] خواهند بود!». | ||
#{{متن حدیث| لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهْم رِبْقَتَهَا وَ حَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ غَارَاتِهَا فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ {{متن قرآن|بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«نابود باد گروه ستمکاران!» سوره هود، آیه ۴۴.</ref>}}؛ چون اینگونه دیدم، [[مسؤولیت]] آن را به گردنشان افکندم و بار سنگین [[گناه]] آن را بر دوش آنان و رهاورد هجومش را بر عهده آنها نهادم. | #{{متن حدیث| لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهْم رِبْقَتَهَا وَ حَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ غَارَاتِهَا فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ {{متن قرآن|بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«نابود باد گروه ستمکاران!» سوره هود، آیه ۴۴.</ref>}}؛ چون اینگونه دیدم، [[مسؤولیت]] آن را به گردنشان افکندم و بار سنگین [[گناه]] آن را بر دوش آنان و رهاورد هجومش را بر عهده آنها نهادم. | ||
#{{متن حدیث|وَيْحَهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ {{متن قرآن|أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ}}<ref>«آگاه باشید که این همان زیان آشکار است» سوره زمر، آیه ۱۵.</ref> وَ مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ{{ع}} نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ لِحَتْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزّوَجَلَّ}}؛ وای بر آنها! چگونه [[خلافت]] را از کوههای [[استوار]] [[رسالت]] و ارکان [[متین]] [[نبوت]] و [[رهبری]] و خاستگاه [[نزول وحی]] و [[جبرئیل امین]] و آگاهان در امر [[دنیا]] و [[دین]]، کنار زدند؟ به هوش باشید که این ضرر و زیانی آشکار است! آنان چه ایرادی بر [[ابوالحسن]] [علی] داشتند؟ | #{{متن حدیث|وَيْحَهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ {{متن قرآن|أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ}}<ref>«آگاه باشید که این همان زیان آشکار است» سوره زمر، آیه ۱۵.</ref> وَ مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ {{ع}} نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ لِحَتْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزّوَجَلَّ}}؛ وای بر آنها! چگونه [[خلافت]] را از کوههای [[استوار]] [[رسالت]] و ارکان [[متین]] [[نبوت]] و [[رهبری]] و خاستگاه [[نزول وحی]] و [[جبرئیل امین]] و آگاهان در امر [[دنیا]] و [[دین]]، کنار زدند؟ به هوش باشید که این ضرر و زیانی آشکار است! آنان چه ایرادی بر [[ابوالحسن]] [علی] داشتند؟ | ||
#{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً لَا يَكْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضِفَّتَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ تَخَيَّرَ لَهُمُ الرَّيَّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ سَوْرَةَ السَّاغِبِ وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ}}: به [[خدا]] [[سوگند]]! آنها بر [[شمشیر]] برنده علی و بیاعتناییاش در برابر [[مرگ]] در میدان [[نبرد]] و قدرتش در جنگجویی و ضربات در هم شکنندهاش، ایراد میگرفتند. به خدا سوگند! اگر [[مردم]] با یکدیگر همدست شده بودند و زمام [[خلافت]] را بر عهده کسی که [[رسول خدا]]{{صل}} فرموده بود، سپرده بودند، هرگاه مردم از جاده [[حق]] [[منحرف]] میشدند، آنها را بیرنج و دغدغه چنان به [[راه راست]] رهنمون میشد که نه مرکب [[ناتوان]] میشد و نه راکب خسته و ملول میگشت و سرانجام آنان را به سرچشمه آب زلال و گوارا وارد میساخت؛ نهری که دو سویش لبریز از آب بود، آبی که هرگز ناصاف نمیشد؛ و سپس آنها را پس از [[سیرابی]] کامل بازمیگرداند و در نتیجه او را در [[نهان]] و آشکار [[خیرخواه]] خود مییافتند. [علی] هرگز از [[دنیا]] بهره نمیگرفت و از آن سودی جز [[سیراب کردن]] [[تشنه]] کامان و سیرنمودن گرسنگان نداشت. در اینجا است که [[دنیاپرست]] از [[زاهد]]، و [[راستگو]] از [[دروغگو]] برای همه آنان روشن میشد. به فرموده خدا: «اگر [[اهل]] [[شهرها]] و آبادیها [[ایمان]] میآوردند و [[تقوا]] پیشه میکردند، درهای برکتهای [[آسمان]] و [[زمین]] را بر روی آنها میگشودیم. اما آنها [[تکذیب]] کردند و ما آنان را به [[کیفر]] کارهاشان گرفتار ساختیم و کسانی از آنها که به [[جور]] و [[ستم]] رو آورند، کارهاشان دامان آنها را خواهد گرفت و هرگز نمیتوانند از چنگال [[عذاب]] [[خداوند]] بگریزند. | #{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً لَا يَكْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضِفَّتَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ تَخَيَّرَ لَهُمُ الرَّيَّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ سَوْرَةَ السَّاغِبِ وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ}}: به [[خدا]] [[سوگند]]! آنها بر [[شمشیر]] برنده علی و بیاعتناییاش در برابر [[مرگ]] در میدان [[نبرد]] و قدرتش در جنگجویی و ضربات در هم شکنندهاش، ایراد میگرفتند. به خدا سوگند! اگر [[مردم]] با یکدیگر همدست شده بودند و زمام [[خلافت]] را بر عهده کسی که [[رسول خدا]] {{صل}} فرموده بود، سپرده بودند، هرگاه مردم از جاده [[حق]] [[منحرف]] میشدند، آنها را بیرنج و دغدغه چنان به [[راه راست]] رهنمون میشد که نه مرکب [[ناتوان]] میشد و نه راکب خسته و ملول میگشت و سرانجام آنان را به سرچشمه آب زلال و گوارا وارد میساخت؛ نهری که دو سویش لبریز از آب بود، آبی که هرگز ناصاف نمیشد؛ و سپس آنها را پس از [[سیرابی]] کامل بازمیگرداند و در نتیجه او را در [[نهان]] و آشکار [[خیرخواه]] خود مییافتند. [علی] هرگز از [[دنیا]] بهره نمیگرفت و از آن سودی جز [[سیراب کردن]] [[تشنه]] کامان و سیرنمودن گرسنگان نداشت. در اینجا است که [[دنیاپرست]] از [[زاهد]]، و [[راستگو]] از [[دروغگو]] برای همه آنان روشن میشد. به فرموده خدا: «اگر [[اهل]] [[شهرها]] و آبادیها [[ایمان]] میآوردند و [[تقوا]] پیشه میکردند، درهای برکتهای [[آسمان]] و [[زمین]] را بر روی آنها میگشودیم. اما آنها [[تکذیب]] کردند و ما آنان را به [[کیفر]] کارهاشان گرفتار ساختیم و کسانی از آنها که به [[جور]] و [[ستم]] رو آورند، کارهاشان دامان آنها را خواهد گرفت و هرگز نمیتوانند از چنگال [[عذاب]] [[خداوند]] بگریزند. | ||
#{{متن حدیث|أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَعْ وَ مَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ وَ إِنْ تَعْجَبْ وَ قَدْ أَعْجَبَكَ الْحَادِثُ إِلَى أَيِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا [و علی أی عماد اعتمدوا] وَ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا [و علی أیة ذریة اقدموا و احتنکوا؟][لبئس المولی و لبئس العشیر، و بئس للظالمین بدلا]}}: اکنون بیا و [[دلایل]] واهی آنان را بشنو! هر اندازه [[عمر]] کنی و زنده بمانی، دنیا شگفتیهای تازهای به تو نشان خواهد داد. اگر میخواهی شگفتزده شوی، از سخنان آنان پیرامون [[خلافت]] دیگران به شگفت آی! کاش میدانستم آنها در کارهایشان به کدام سند استناد جستند و بر کدام پشتوانه [[اعتماد]] کردند و به کدام دستاویز محکم چنگ زدند و بر کدامین [[ذریه]] [[گستاخی]] کرده و مسلط شدند! چه بد [[سرپرست]] و [[یاوری]] و چه بد مونس و [[همدمی]] برای خود برگزیدند! | #{{متن حدیث|أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَعْ وَ مَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ وَ إِنْ تَعْجَبْ وَ قَدْ أَعْجَبَكَ الْحَادِثُ إِلَى أَيِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا [و علی أی عماد اعتمدوا] وَ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا [و علی أیة ذریة اقدموا و احتنکوا؟][لبئس المولی و لبئس العشیر، و بئس للظالمین بدلا]}}: اکنون بیا و [[دلایل]] واهی آنان را بشنو! هر اندازه [[عمر]] کنی و زنده بمانی، دنیا شگفتیهای تازهای به تو نشان خواهد داد. اگر میخواهی شگفتزده شوی، از سخنان آنان پیرامون [[خلافت]] دیگران به شگفت آی! کاش میدانستم آنها در کارهایشان به کدام سند استناد جستند و بر کدام پشتوانه [[اعتماد]] کردند و به کدام دستاویز محکم چنگ زدند و بر کدامین [[ذریه]] [[گستاخی]] کرده و مسلط شدند! چه بد [[سرپرست]] و [[یاوری]] و چه بد مونس و [[همدمی]] برای خود برگزیدند! | ||
#{{متن حدیث|اسْتَبْدَلُوا الذُّنَابَى وَ اللَّهِ بِالْقَوَادِمِ وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قَوْمٍ {{متن قرآن|يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا}}<ref>«آنان که کوششهایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان میبرند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.</ref> {{متن قرآن|أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمییابند» سوره بقره، آیه ۱۲.</ref>}}: آنها [[پیشگامان]] را رها کردند و به سراغ دنبالهها رفتند. شانه را با دُم معاوضه کردند! بینی گروهی که با کارهای ناپسندانه به [[گمان]] خود [[کار نیک]] انجام میدهند، به [[خاک]] مالیده خواهد شد! به هوش باشید که آنها مفسدند، اما خود، [[درک]] نمیکنند! | #{{متن حدیث|اسْتَبْدَلُوا الذُّنَابَى وَ اللَّهِ بِالْقَوَادِمِ وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قَوْمٍ {{متن قرآن|يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا}}<ref>«آنان که کوششهایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان میبرند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.</ref> {{متن قرآن|أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ}}<ref>«آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمییابند» سوره بقره، آیه ۱۲.</ref>}}: آنها [[پیشگامان]] را رها کردند و به سراغ دنبالهها رفتند. شانه را با دُم معاوضه کردند! بینی گروهی که با کارهای ناپسندانه به [[گمان]] خود [[کار نیک]] انجام میدهند، به [[خاک]] مالیده خواهد شد! به هوش باشید که آنها مفسدند، اما خود، [[درک]] نمیکنند! | ||
خط ۷۲: | خط ۷۵: | ||
#{{متن حدیث|ثُمَّ طِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ أَنْفُساً وَ اطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً وَ زَرْعَكُمْ حَصِيداً فَيَا حَسْرَتَى لَكُمْ وَ أَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ {{متن قرآن|أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ}}<ref>«آیا میتوانیم شما را به (قبول) آن وا داریم در حالی که شما آن را ناپسند میدارید؟» سوره هود، آیه ۲۸.</ref>}}: بروید و از این پس به دنیای خود [[دل]] خوش کنید و از آن [[خرسند]] باشید! اما برای [[آزمون]] و [[فتنه]] پراضطرابی که در [[انتظار]] شما است، خویشتن را فراهم سازید! به شمشیرهای برنده و [[سلطه]] [[تجاوزگران]] [[ستمکار]] و خونخوار و [[هرج]] و مرجی گسترده و [[حکومت]] مستبدانه [[ستمگران]] که ثروتهای شما را بر باد میدهد و [[جمعیت]] شما را درو میکند، شادمان باشید! [[تأسف]] بر شما! چگونه [[امید]] [[نجات]] و [[رهایی]] دارید با این که [[حقیقت]] بر شما پوشیده مانده و از واقعیتها بیخبرید؟ «آیا ممکن است شما را مجبور به [[پذیرش حق]] کنیم؟» | #{{متن حدیث|ثُمَّ طِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ أَنْفُساً وَ اطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً وَ زَرْعَكُمْ حَصِيداً فَيَا حَسْرَتَى لَكُمْ وَ أَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ {{متن قرآن|أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ}}<ref>«آیا میتوانیم شما را به (قبول) آن وا داریم در حالی که شما آن را ناپسند میدارید؟» سوره هود، آیه ۲۸.</ref>}}: بروید و از این پس به دنیای خود [[دل]] خوش کنید و از آن [[خرسند]] باشید! اما برای [[آزمون]] و [[فتنه]] پراضطرابی که در [[انتظار]] شما است، خویشتن را فراهم سازید! به شمشیرهای برنده و [[سلطه]] [[تجاوزگران]] [[ستمکار]] و خونخوار و [[هرج]] و مرجی گسترده و [[حکومت]] مستبدانه [[ستمگران]] که ثروتهای شما را بر باد میدهد و [[جمعیت]] شما را درو میکند، شادمان باشید! [[تأسف]] بر شما! چگونه [[امید]] [[نجات]] و [[رهایی]] دارید با این که [[حقیقت]] بر شما پوشیده مانده و از واقعیتها بیخبرید؟ «آیا ممکن است شما را مجبور به [[پذیرش حق]] کنیم؟» | ||
[[سوید بن غفله]] میگوید: [[زنان]] [[مهاجران]] و [[انصار]]، سخنان آتشین دخت [[پیامبر گرامی]]{{صل}} را برای مردانشان بازگو کردند. سپس گروهی از سران مهاجران و انصار به حضور آن بزرگوار شرفیاب شدند و در پی پوزشخواهی برآمدند و گفتند: «ای [[بانوی بانوان]]! اگر [[ابوالحسن]] مسأله [[بیعت]] را پیش از آنکه ما با کسی پیمانی ببندیم، به ما پیشنهاد کرده بود، هرگز به سراغ دیگران نمیرفتیم». [[فاطمه]]{{س}} پاسخ داد: «از من دور شوید! عذرهای شما پذیرفته نیست. پس از این همه تقصیر، چه عذری برایتان باقی میماند؟»<ref>طبرسی، احتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۱۰۹.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۲۸.</ref> | [[سوید بن غفله]] میگوید: [[زنان]] [[مهاجران]] و [[انصار]]، سخنان آتشین دخت [[پیامبر گرامی]] {{صل}} را برای مردانشان بازگو کردند. سپس گروهی از سران مهاجران و انصار به حضور آن بزرگوار شرفیاب شدند و در پی پوزشخواهی برآمدند و گفتند: «ای [[بانوی بانوان]]! اگر [[ابوالحسن]] مسأله [[بیعت]] را پیش از آنکه ما با کسی پیمانی ببندیم، به ما پیشنهاد کرده بود، هرگز به سراغ دیگران نمیرفتیم». [[فاطمه]] {{س}} پاسخ داد: «از من دور شوید! عذرهای شما پذیرفته نیست. پس از این همه تقصیر، چه عذری برایتان باقی میماند؟»<ref>طبرسی، احتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۱۰۹.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۲۸.</ref> | ||
===مبارزه با دشمن (سلاح گریه)=== | === مبارزه با دشمن (سلاح گریه) === | ||
{{همچنین|گریه های حضرت فاطمه}} | {{همچنین|گریه های حضرت فاطمه}} | ||
[[فاطمه زهرا]] {{س}} پس از پدر بزرگوارش چند ماه بیشتر زنده نبود و این مدت را با [[گریه]] و [[آه]] سپری کرد تا آنکه در زمره یکی از بسیار گریهکنندگان [[تاریخ]] درآمد و هیچگاه خندان دیده نشد<ref>محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، بخش ۲، ص۸۴؛ احمد بن عبدالله الاصفهانی، حاشیة الأولیاء، ج۲، ص۴۳.</ref>. گریههای [[زهرا]] علل و انگیزههای گوناگون داشت که مهمترین آنها [[انحراف]] [[مسلمانان]] از [[راه راست]] و [[سقوط]] در وادی پر مخاطره ای بود که به [[اختلاف]] و فروپاشی تدریجی مسلمانان میانجامید. وی در دوران زندگانی پدر بزرگوارش [[شاهد]] گسترش [[رسالت]] [[خداوند]] بود و ارزشمندترین چیزهایش را برای [[پیروزی اسلام]] و [[استواری]] پایههای [[عدل و داد]] در سراسر [[گیتی]]، در طبق [[اخلاص]] نهاد. اما [[غصب خلافت]] و رخدادهای بعد، [[آمال]] و آرزوهایش را در هم کوبید و [[قلب]] پاکش را [[اندوهگین]] ساخت. بدینسان، اندوهی افزون بر [[حزن]] از دست دادن پدر بزرگوارش متحمل گشت. | |||
[[ | روزی [[امسلمه]] بر [[حضرت زهرا]] {{س}} وارد شد و گفت: «دخت [[رسول خدا]]! دیشب به تو چه گذشت؟» فرمود: «شب را میان [[اندوه]] شدید به سر آوردم؛ زیرا [[پیامبر]] از [[دنیا]] رفته و [[جانشین]] وی [[مظلوم]] است. به [[خدا]] [[سوگند]]! پردههای [[تزویر]] و [[فریب]] از کار کسی که زمامداریاش بر خلاف [[حکم خدا]] و [[قرآن]] و [[سنت رسول خدا]] {{صل}} در [[تأویل]] و [[تفسیر قرآن]] بود، کنار رفت. اما این عقدههای [[جنگ بدر]] و کینهتوزیهای [[اُحد]] است که خود را نشان میدهد»<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۶.</ref>. | ||
[[محمود بن لبید]] میگوید: پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}} [[فاطمه زهرا]] {{س}} همواره به [[زیارت قبور]] [[شهیدان]] و [[مرقد مطهر]] حضرت [[حمزه]] میآمد و در آنجا ناله و گریه میکرد. روزی من به [[زیارت]] [[قبر]] حضرت حمزه رفته بودم. وی را در آنجا گریان دیدم. درنگی کردم تا گریهاش آرام گرفت. نزد او رسیدم و [[سلام]] کردم و گفتم: «ای [[بانوی بانوان جهان]]! به خدا سوگند! با گریهات بندهای دلم را گسستی». فرمود: «[[ابوعمر]]! [[حق]] دارم گریه کنم؛ زیرا به [[مصیبت]] جانسوز پدری چون [[پیامبر گرامی]] {{صل}} [[مبتلا]] شدهام. چقدر [[مشتاق]] [[دیدار]] ایشانم!»، سپس شعری به این مضمون خواند: با سپری شدن مدتی از درگذشت هر کس، از او کمتر نام به میان میآید. | |||
اما به [[خدا]] [[سوگند]]! از آن [[روز]] که پدر بزرگوارم از [[دنیا]] رفته، یاد و نامش افزونتر شده است. گفتم: «بانوی من! میخواهم پرسشی که همواره دلم را به خود مشغول ساخته، از شما بپرسم». فرمود: «بپرس!» گفتم: «آیا [[پیامبر گرامی]] {{صل}} پیش از [[رحلت]] خویش درباره [[امامت]] على {{ع}} سخنی خاص فرمود؟» [[صدیقه طاهره]] {{س}} فرمود: «شگفتا! آیا ماجرای روز [[غدیرخم]] را فراموش کردهاید؟» | |||
===درخواست [[اذان]] از [[بلال حبشی]]=== | گفتم: «موضوع غدیرخم به جای خود؛ اما دوست دارم رازی را که [[رسول خدا]] {{صل}} با شما در میان نهاد، بشنوم». [[فاطمه]] {{س}} در پاسخ من فرمود: «خدا را [[گواه]] میگیرم که از رسول خدا {{صل}} شنیدم: «علی بهترین کسی است که وی را میان شما [[جانشین]] خود قرار میدهم. او [[امام]] و جانشین پس از من است و فرزندانم حسن و حسین و نُه تن از [[فرزندان حسین]]، امامانی [[پاک]] و پیراستهاند. اگر از آنان [[اطاعت]] کنید، به [[هدایت]] آنان رهنمون خواهید شد و اگر با آنها از در [[مخالفت]] درآیید، تا [[قیامت]] [[اختلاف]] و پراکندگی از میانتان برداشته نخواهد شد». گفتم: «بانوی من! پس چرا على {{ع}} به [[دفاع از حق]] خود برنخاست؟» فرمود: «[[ابوعمر]]! پیامبر گرامی {{صل}} فرمود: امام به [[کعبه]] میماند که [[مردم]] برای [[زیارت]] و [[طواف]] به سویش میآیند، نه اینکه کعبه به سوی آنها رود. به خدا سوگند! اگر [[حق]] را به اهلش وامینهادند و از [[عترت پیامبر]] [[فرمان]] میبردند، حتی دو تن در دستورهای خدا با یکدیگر مخالفت نمیکردند. تا آنگاه که [[قائم]] ما، نهمین فرزند حسین، [[ظهور]] کند، اینان امامت را از یکدیگر به [[ارث]] میبرند. اما کسی را که خدا کنار زده بود، پیش انداختند و آن کس را که خدا مقدم داشته بود، از صحنه کنار زدند و رهاورد [[رسالت]] را رها کردند و به [[تباهی]] روی آوردند و خودسرانه [[رفتار]] کردند مرگشان باد! آیا این فرموده [[خدا]] را نشنیده بودند: «و پروردگارت هرچه میخواهد میآفریند و برمیگزیند و آنان اختیاری از خود ندارند». آری؛ شنیدند اما آنان مصداق این فرموده خدایند: «نه دیدگان آنان، بلکه چشم دلشان را بیفروغ میسازد». [[افسوس]] که [[مخالفان]] در [[دنیا]] به [[خواستهها]] و آرزوهایشان رسیدند؛ اما [[مرگ]] را به [[فراموشی]] سپردند. [[خداوند]] آنان را نابود و در [[کارها]] گمراهشان سازد! خداوندا! از اندک بودن [[یاران]]، پس از [[پیروزی]] بزرگ به دست آمده، به تو [[پناه]] میبرم»<ref>نورالله بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم والمعارف، ج۱۱، ص۴۴۴.</ref>.<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۳۲.</ref> | ||
پس از [[رحلت]] جانسوز [[پیامبر گرامی]]{{صل}} [[بلال]] به عنوان [[اعتراض]] از گفتن اذان خودداری کرد و گفت: «پس از [[رسول خدا]]{{صل}} هرگز برای کسی اذان نخواهم گفت»<ref>محمد بن علی بن حسین صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۸۴.</ref>. وی بهخاطر همین [[اعتراضات]] و [[بیعت نکردن]] با [[ابوبکر]] از [[مدینه]] به [[شام]] [[تبعید]] شد<ref>عباس قمی، سفینة البحار، ج۱، ص۱۰۴.</ref>. در آنجا [[پیامبر]]{{صل}} را در [[عالم رؤیا]] دید که از او [[شکایت]] میکند؛ که چرا به [[زیارت]] من نمیآیی؟ وقتی بلال به مدینه رسید [[فاطمه]]{{س}} فرمود: «دوست دارم یک بار دیگر صدای بلال، [[مؤذن]] پدرم، را بشنوم». [[هدف]] [[فاطمه زهرا]]{{س}} زنده نگهداشتن یاد رسول خدا و بانگ بیدار باشی دیگر برای [[مردم مدینه]] بود. این خبر به بلال رسید. وی ندای اذان سر داد و گفت: {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ}}؛ فاطمه{{س}} پدر بزرگوار و دوران زندگانی او را به یاد آورد و نتوانست از [[گریه]] خودداری کند. وقتی بلال به جمله {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ}} رسید، [[زهرای مرضیه]] فریادی زد و نقش بر [[زمین]] شد و از هوش رفت. [[مردم]] با این [[گمان]] که فاطمه از دنیا رفته، رو به بلال کردند و گفتند: «اذان را قطع کن! [[دخت پیامبر]] از دنیا رفت» بلال اذان را قطع کرد. زهرا{{س}} که به هوش آمد، از بلال خواست اذانش را تمام کند. اما [[بلال]] گفت: «ای [[بانوی بانوان جهان]]! [[بیم]] آن دارم که اگر صدای اذانم را بشنوی، خود را هلاک سازی». ایشان بلال را از تمام کردن [[اذان]] معذور داشت<ref>عباس قمی، سفینة البحار، ج۱، ص۱۰۴.</ref>. | |||
=== درخواست [[اذان]] از [[بلال حبشی]] === | |||
پس از [[رحلت]] جانسوز [[پیامبر گرامی]] {{صل}} [[بلال]] به عنوان [[اعتراض]] از گفتن اذان خودداری کرد و گفت: «پس از [[رسول خدا]] {{صل}} هرگز برای کسی اذان نخواهم گفت»<ref>محمد بن علی بن حسین صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۸۴.</ref>. وی بهخاطر همین [[اعتراضات]] و [[بیعت نکردن]] با [[ابوبکر]] از [[مدینه]] به [[شام]] [[تبعید]] شد<ref>عباس قمی، سفینة البحار، ج۱، ص۱۰۴.</ref>. در آنجا [[پیامبر]] {{صل}} را در [[عالم رؤیا]] دید که از او [[شکایت]] میکند؛ که چرا به [[زیارت]] من نمیآیی؟ وقتی بلال به مدینه رسید [[فاطمه]] {{س}} فرمود: «دوست دارم یک بار دیگر صدای بلال، [[مؤذن]] پدرم، را بشنوم». [[هدف]] [[فاطمه زهرا]] {{س}} زنده نگهداشتن یاد رسول خدا و بانگ بیدار باشی دیگر برای [[مردم مدینه]] بود. این خبر به بلال رسید. وی ندای اذان سر داد و گفت: {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ}}؛ فاطمه {{س}} پدر بزرگوار و دوران زندگانی او را به یاد آورد و نتوانست از [[گریه]] خودداری کند. وقتی بلال به جمله {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ}} رسید، [[زهرای مرضیه]] فریادی زد و نقش بر [[زمین]] شد و از هوش رفت. [[مردم]] با این [[گمان]] که فاطمه از دنیا رفته، رو به بلال کردند و گفتند: «اذان را قطع کن! [[دخت پیامبر]] از دنیا رفت» بلال اذان را قطع کرد. زهرا {{س}} که به هوش آمد، از بلال خواست اذانش را تمام کند. اما [[بلال]] گفت: «ای [[بانوی بانوان جهان]]! [[بیم]] آن دارم که اگر صدای اذانم را بشنوی، خود را هلاک سازی». ایشان بلال را از تمام کردن [[اذان]] معذور داشت<ref>عباس قمی، سفینة البحار، ج۱، ص۱۰۴.</ref>. | |||
[[مردم مدینه]] با شنیدن صدای [[اذان بلال]] [[حبشی]] به یاد ایام [[رسول خدا]] افتادند و پی در پی [[گریه]] میکردند و از [[حزن]] و [[اندوه]] به خود میپیچیدند ولی گویا فقط خوب [[گریستن]] را میدانستند و دیگر هیچ!!<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۳۵.</ref>. | [[مردم مدینه]] با شنیدن صدای [[اذان بلال]] [[حبشی]] به یاد ایام [[رسول خدا]] افتادند و پی در پی [[گریه]] میکردند و از [[حزن]] و [[اندوه]] به خود میپیچیدند ولی گویا فقط خوب [[گریستن]] را میدانستند و دیگر هیچ!!<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۳۵.</ref>. | ||
===وصیت حضرت فاطمه=== | === وصیت حضرت فاطمه === | ||
{{اصلی|وصیت حضرت فاطمه}} | {{اصلی|وصیت حضرت فاطمه}} | ||
[[حضرت صدیقه کبری]]{{س}} در آخرین [[اقدام]] خود «وصیت کرد که هیچ یک از دشمنانش در [[مراسم]] [[تجهیز]] و [[خاکسپاری]] پیکر مطهرش [[حق]] شرکت نداشته باشد<ref>هبة الله بن محمد ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۲۸۱.</ref>. در [[حقیقت]] ایشان با این [[تدبیر]] برای همیشۀ [[تاریخ]] سندی مهم و غیر قابل [[انکار]]، بر [[مظلومیت]] خویش و جفای [[حزب]] [[حاکم]] بر [[اهل بیت پیامبر]] اقامه نمود. در بخشی از [[وصیت نامه]] خود به على{{ع}} میفرماید: "... سفارش بعدم این است که اجازه ندهی هیچ یک از افرادی که در حقم [[ستم]] روا داشتند، در [[تشییع]] جنازهام حاضر شوند؛ زیرا آنان [[دشمنان خدا]] و رسولند. مبادا [[رخصت]] دهی هیچ یک از آنان یا هوادارانشان بر جنازهام [[نماز]] بگزارند! شبانگاه آن هنگام که دیدگان [[مردم]] [[آرامش]] یافت و [[چشمها]] به [[خواب]] رفت، مرا به [[خاک]] بسپار!" | |||
[[حضرت صدیقه کبری]] {{س}} در آخرین [[اقدام]] خود «وصیت کرد که هیچ یک از دشمنانش در [[مراسم]] [[تجهیز]] و [[خاکسپاری]] پیکر مطهرش [[حق]] شرکت نداشته باشد<ref>هبة الله بن محمد ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۲۸۱.</ref>. در [[حقیقت]] ایشان با این [[تدبیر]] برای همیشۀ [[تاریخ]] سندی مهم و غیر قابل [[انکار]]، بر [[مظلومیت]] خویش و جفای [[حزب]] [[حاکم]] بر [[اهل بیت پیامبر]] اقامه نمود. در بخشی از [[وصیت نامه]] خود به على {{ع}} میفرماید: "... سفارش بعدم این است که اجازه ندهی هیچ یک از افرادی که در حقم [[ستم]] روا داشتند، در [[تشییع]] جنازهام حاضر شوند؛ زیرا آنان [[دشمنان خدا]] و رسولند. مبادا [[رخصت]] دهی هیچ یک از آنان یا هوادارانشان بر جنازهام [[نماز]] بگزارند! شبانگاه آن هنگام که دیدگان [[مردم]] [[آرامش]] یافت و [[چشمها]] به [[خواب]] رفت، مرا به [[خاک]] بسپار!" | |||
سپس فرمود: "... و به همراه [[خویشان]] و [[نزدیکان]] خاندانم بر پیکرم نماز بگزار! شبانه و نهانی بدنم را به خاک بسپار و محل قبرم را پوشیده دار! هیچ یک از کسانی که در حقم ستم روا داشتند، در تشییع جنازهام حاضر نشوند!"<ref>محمد بن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱.</ref>. | سپس فرمود: "... و به همراه [[خویشان]] و [[نزدیکان]] خاندانم بر پیکرم نماز بگزار! شبانه و نهانی بدنم را به خاک بسپار و محل قبرم را پوشیده دار! هیچ یک از کسانی که در حقم ستم روا داشتند، در تشییع جنازهام حاضر نشوند!"<ref>محمد بن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱.</ref>. | ||
ایشان این اقدام مدبرانه را انجام داد تا [[حقجویان]] در عصرها و نسلهای بعدی بپرسند: چرا باید یگانه یادگار رسول خدا شبانه [[غسل]] داده شود؟ چرا [[تشییع شبانه]] و پنهانی؟ چرا [[دفن شبانه]]؟ چرا [[قبر]] و [[مزار]] مخفی و...؟<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۳۶.</ref>. | ایشان این اقدام مدبرانه را انجام داد تا [[حقجویان]] در عصرها و نسلهای بعدی بپرسند: چرا باید یگانه یادگار رسول خدا شبانه [[غسل]] داده شود؟ چرا [[تشییع شبانه]] و پنهانی؟ چرا [[دفن شبانه]]؟ چرا [[قبر]] و [[مزار]] مخفی و... ؟<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا]]، ص ۱۳۶.</ref>. | ||
== [[حجاب]] و [[عفاف]] و حضور [[اجتماعی]] ـ [[سیاسی]] == | |||
{{اصلی|حجاب در معارف و سیره فاطمی}} | |||
{{اصلی|عفاف در معارف و سیره فاطمی}} | |||
[[حضرت فاطمه زهرا]] {{س}} به پوشش خویش و در معرض افراد نامحرم قرار نگرفتن بسیار اهمیت میدادند و در واپسین روزهای [[حیات]] خویش نیز از اینکه پس از [[وفات]]، حجم بدن ایشان را نامحرم ببیند، نگران بودند<ref>احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، ص۵۳.</ref>. در عین حال بدون هر گونه افراط و تفریط در مواقع ضروری در [[امور اجتماعی]] به تناسب جایگاه اجتماعی خویش به عنوان یک [[زن]] مشارکت داشتند. در زمان [[حیات]] [[پیغمبر]] {{صل}} پس از [[غزوات]]، همچون [[مکه]]، یار و غمخوار پدر و [[همسر]] بودند و نقش امدادگر را در درمان جراحات آنان ایفا میکردند<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الأشراف، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۸.</ref>. | |||
[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} به پوشش خویش و در معرض افراد نامحرم قرار نگرفتن بسیار اهمیت میدادند و در واپسین روزهای [[حیات]] خویش نیز از اینکه پس از [[وفات]]، حجم | |||
[[ارتباط]] صمیمانه با [[خویشاوندان]] و [[همدردی]] با آنان همچون درست کردن [[غذا]] به مدت سه روز برای [[خانواده]] [[حمزه]]، عموی [[رسول خدا]]{{صل}} پس از [[شهادت]] وی به توصیه [[رسول اکرم]]{{صل}}<ref>شیخ کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۲۴۱.</ref>، تهیه نان برای [[پیامبر]]{{صل}} هنگام حفر [[خندق]] در نقش [[پشتیبانی]]<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۱۷۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۹.</ref>، حضور هفتگی بر [[مزار]] [[شهدا]] از جمله [[حمزه]] در زمان [[حیات]] [[رسول خدا]]{{صل}} و پس از | [[ارتباط]] صمیمانه با [[خویشاوندان]] و [[همدردی]] با آنان همچون درست کردن [[غذا]] به مدت سه روز برای [[خانواده]] [[حمزه]]، عموی [[رسول خدا]] {{صل}} پس از [[شهادت]] وی به توصیه [[رسول اکرم]] {{صل}}<ref>شیخ کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۲۴۱.</ref>، تهیه نان برای [[پیامبر]] {{صل}} هنگام حفر [[خندق]] در نقش [[پشتیبانی]]<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۱۷۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۹.</ref>، حضور هفتگی بر [[مزار]] [[شهدا]] از جمله [[حمزه]] در زمان [[حیات]] [[رسول خدا]] {{صل}} و پس از رحلت ایشان، حضوری از نوع دیگر در اجتماع توسط ایشان است<ref>شیخ کلینی، اصول الکافی، ج۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۰۳۴.</ref>. | ||
نقش ایشان در ماجرای [[مباهله]] [[مسیحیان]] [[نجران]]، همراه [[پیامبر]]{{صل}}، [[حضرت علی]]{{ع}} و [[حسنین]]{{عم}} ـ که در [[قرآن]] نیز بدان اشاره شده است<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۸۱.</ref> ـ حضور مهم [[سیاسی]] ایشان در زمان [[پیامبر]]{{صل}} است: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} <ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>. اقدامات [[اجتماعی]] ـ [[سیاسی]] [[حضرت فاطمه]]{{س}} پس از | نقش ایشان در ماجرای [[مباهله]] [[مسیحیان]] [[نجران]]، همراه [[پیامبر]] {{صل}}، [[حضرت علی]] {{ع}} و [[حسنین]] {{عم}} ـ که در [[قرآن]] نیز بدان اشاره شده است<ref>شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۸۱.</ref> ـ حضور مهم [[سیاسی]] ایشان در زمان [[پیامبر]] {{صل}} است: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}} <ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>. اقدامات [[اجتماعی]] ـ [[سیاسی]] [[حضرت فاطمه]] {{س}} پس از رحلت [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} در حمایت از جریان حامی [[امامت]] نیز نمونههایی دیگر از این حضور است<ref>[[منیره شریعتجو|شریعتجو، منیره]]، [[حضرت فاطمه و سیره ایشان (مقاله)|حضرت فاطمه و سیره ایشان]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱]]، ص۳۲۴-۳۲۵.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخل وابسته}} | {{مدخل وابسته}} | ||
*[[سبک زندگی حضرت فاطمه]] | * [[سبک زندگی حضرت فاطمه]] | ||
*[[سیره اخلاقی حضرت فاطمه]] | * [[سیره اخلاقی حضرت فاطمه]] | ||
*[[سیره عبادی حضرت فاطمه]] | * [[سیره عبادی حضرت فاطمه]] | ||
*[[سیره خانوادگی حضرت فاطمه]] | * [[سیره خانوادگی حضرت فاطمه]] | ||
*[[سیره تربیتی حضرت فاطمه]] | * [[سیره تربیتی حضرت فاطمه]] | ||
*[[سیره اجتماعی حضرت فاطمه]] | * [[سیره اجتماعی حضرت فاطمه]] | ||
*[[سیره علمی حضرت فاطمه]] | * [[سیره علمی حضرت فاطمه]] | ||
*[[سیره تبلیغی حضرت فاطمه]] | * [[سیره تبلیغی حضرت فاطمه]] | ||
*[[سیره سیاسی حضرت فاطمه]] | * [[سیره سیاسی حضرت فاطمه]] | ||
*[[سیره اقتصادی حضرت فاطمه]] | * [[سیره اقتصادی حضرت فاطمه]] | ||
*[[سیره فرهنگی حضرت فاطمه]] | * [[سیره فرهنگی حضرت فاطمه]] | ||
*[[سیره مدیریتی حضرت فاطمه]] | * [[سیره مدیریتی حضرت فاطمه]] | ||
*[[سیره نظامی حضرت فاطمه]] | * [[سیره نظامی حضرت فاطمه]] | ||
*[[سیره قضایی حضرت فاطمه]] | * [[سیره قضایی حضرت فاطمه]] | ||
{{پایان مدخل وابسته}} | {{پایان مدخل وابسته}} | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:IM009682.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|'''درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا''']] | # [[پرونده:IM009682.jpg|22px]] [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا (کتاب)|'''درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا''']] | ||
# [[پرونده:10068654.jpg|22px]] [[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|'''درآمدی بر سیره فاطمی''']] | # [[پرونده:10068654.jpg|22px]] [[علی رفیعی|رفیعی، علی]]، [[درآمدی بر سیره فاطمی (کتاب)|'''درآمدی بر سیره فاطمی''']] | ||
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[منیره شریعتجو|شریعتجو، منیره]]، [[حضرت فاطمه و سیره ایشان (مقاله)|حضرت فاطمه و سیره ایشان]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | # [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[منیره شریعتجو|شریعتجو، منیره]]، [[حضرت فاطمه و سیره ایشان (مقاله)|حضرت فاطمه و سیره ایشان]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۴۲: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:سیره | [[رده:سیره حضرت فاطمه]] | ||
[[رده: | [[رده:سیره سیاسی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۸ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۵
سیره حضرت فاطمه (س) در زندگی سیاسی میتواند به عنوان الگو معرفی شود. آن حضرت در عین حال که از ویژگیهای لطیف زنانه برخوردار بود اما حیات او سرشار از وقایع و رخدادهای مهم فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظامی بود مخصوصا در زندگی کوتاه پس از فراق پدر گرامیشان. برخی از حرکتهای سیاسی که آن حضرت در برابر جریان سقیفه انجام دادند عبارت است از: اعزام نماینده برای بازپسگیری فدک؛ خطبه فدکیه دادخواهی از ابوبکر برای بازپسگیری حقوق از دست رفته؛ یاریخواهی از مهاجر و انصار؛ روشنگری در جمع زنان مهاجر و انصار؛ مبارزه منفی؛ با گریههای سوزناک؛ وصیت هوشمندانه و ... .
مقدمه
مسئول بودن انسان در برابر خدا، پیامبر (ص) و جانشینان او و نیز مردم، ایجاب میکند که در برابر حوادث و جریانات پیرامونی خود بیتفاوت نباشد؛ چه آنکه حرکتها و وقایعی که در حیات بشر پدید میآیند. هر کدام به نحوی و در شعاعی در سرنوشت آینده انسان مؤثرند. در این میان هر قدر جایگاه انسان بالاتر و موقعیت او حساستر باشد، مسئولیتش بیشتر و سنگینتر خواهد بود.
از سوی دیگر، روح و جهتگیری اساسی سیاست عبارت است از نوع تعامل و روابط متقابل بین مردم و هیئت حاکم و این میطلبد که همه افراد، سیاستمدار باشند و نسبت به مسائل پیرامونی خویش که به سرنوشت آینده آنان مربوط میشود، در مرحله نخست، شناخت لازم پیدا کنند و در مرحله بعد موضع مشخص اتخاذ نمایند.
حیات فاطمه (س) چه در مکه و چه در مدینه سرشار از وقایع و رخدادهای مهم فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و نظامی بود و فاطمه (س) در همان حال که از ویژگیهای لطیف زنانه برخوردار بود و قلبی رئوف و مهربان و تنی خسته و اندیشه و جسمی مشغول به عبادت داشت، در همه این عرصهها تا آنجا که وظیفه ایجاب میکرد حضور داشت[۱].
حضرت فاطمه (س) و شرکت در مناسبات سیاسی
حضرت زهرا (س) زندگی سیاسی را از همان دوران خردسالی و در کنار پدر بزرگوار خویش آغاز کرد و در همه جبهههای رویارویی رسول خدا (ص) با طاغوتهای زمان خویش، همراه و پشتیبان آن حضرت بود. زمانی هم که به مدینه هجرت و با دومین شخصیت اسلام ازدواج کرد، سنگر به سنگر با او پیش رفت؛ گویی یک روح بودند در دو بدن.
پس از رحلت پیامبر (ص) و پیدایی رخدادهای جدید در جامعه اسلامی، فصلی جدید از زندگی سیاسی فاطمه (س) آغاز شد؛ فصلی که با مراحل پیشین بسیار متفاوت بود و دختر پیامبر (ص) را با همه خستگی ناشی از کار خانه، سرپرستی کودکان خردسال، اشتغالات عبادی و اجتماعی و از همه رنجآورتر، فراق پدر، با همه توان به میدان سیاست کشانید.
حضرت زهرا (س) در این فضای مسموم و پر از آتش و خون و فتنه، علاوه بر اینکه دختر پیامبر (ص) و همسر علی (ع) است، در چهره یک زن مسلمان مسئول در برابر رخدادهای جامعه اسلامی، وارد میدان سیاست شد و با اتخاذ بهترین و مؤثرترین راهها و شیوههای مبارزاتی به ایفای رسالت الهی خویش پرداخت[۲].
حرکتهای سیاسی حضرت زهرا (س) بعد از سقیفه
اعزام نماینده برای بازپسگیری فدک
پس از خلافت ابوبکر و با گذشت ده روز که کار وی سر و سامان یافت، وی عمالش را به فدک فرستاد تا وکیل فاطمه زهرا (س) دخت رسول خدا (ص) را از آن بیرون کنند. زهرای مرضیه (س) کسی را نزد ابوبکر فرستاد و به او فرمود: «از ابوبکر بپرس تو از رسول خدا (ص) ارث میبری یا خانوادهاش؟» ابوبکر در پاسخ گفت: «البته خانواده وی». فاطمه (س) فرمود: «بنابراین، سهم ارث رسول خدا (ص) چه میشود؟» ابوبکر گفت: «من از رسول خدا (ص) شنیدم که میفرمود: «إن اللّه أطعم نبيه طعمة». خداوند تا رسولش زنده بود، اموالی را در اختیار او قرار داد و پس از رحلت وی آن را برای جانشین پس از او مقرر داشت. اکنون که من پس از او به خلافت رسیدهام، آن را به مسلمانان برخواهم گرداند»[۳]. این نخستین گام مقدماتی حضرت زهرا (س) شمرده میشد تا خود به صورت مستقیم وارد عمل شود[۴].
دادخواهی از ابوبکر برای بازپسگیری حقوق از دست رفته
از امام باقر (ع) روایت شده که على (ع) به فاطمه زهرا (س) فرمود: «خودت رهسپار شو و میراث پدر بزرگوارت رسول خدا (ص) را درخواست نما». فاطمه (س) نزد ابوبکر آمد و فرمود: «چرا مرا از میراث پدرم محروم کردی و وکیلم را از خاک بیرون راندی، در صورتی که پیامبر (ص) به فرمان خداوند بزرگ آن را به من بخشیده بود؟» ابوبکر در پاسخ گفت: «هرچه شما بگویی، انشاءالله که صحیح است. اما باید بر ادعای خود شاهد بیاوری». ام ایمن برای دادن گواهی نزد ابوبکر آمد و بدو گفت: «ای ابوبکر! تا درباره سخن رسول خدا (ص) با تو به احتجاج نپردازم، گواهی نخواهم داد. تو را به خدا! آیا به یاد نداری رسول خدا (ص) فرمود: «ام ایمن از اهل بهشت است». ابوبکر گفت: «درست است». ام ایمن گفت: «من گواهی میدهم که خدای والا به رسول خود سفارش فرمود: ﴿فَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ﴾[۵] پیامبر پس از نزول این آیه شریف، فدک را به عنوان حق زهرا (س) به او بخشید». على (ع) نیز همینگونه شهادت داد. ابوبکر سند فدک را نوشت و به فاطمه سپرد. عمر از راه رسید و پرسید: «این نوشته چیست؟» ابوبکر گفت: «فاطمه مدعی فدک شده و امایمن و علی بر آن گواهی دادند و من سند فدک را برایش نوشتم». عمر نوشته را از فاطمه گرفت و آب دهان بر آن ریخت و پاره کرد و فاطمه (س) گریان از آنجا بیرون رفت.
پس از این ماجرا، امام علی (ع) در مسجد نزد ابوبکر آمد و به او فرمود: «ابوبکر! چرا فاطمه را از ارث پدرش رسول خدا (ص) محروم کردی؟ فدک در هنگام زندگانی پدر بزرگوارش به مالکیت زهرا در آمده بود». ابوبکر در پاسخ گفت: «این غنیمت مربوط به مسلمانان است. اگر فاطمه گواه بیاورد که رسول خدا (ص) فدک را به او اختصاص داده، از آن اوست وگرنه هیچگونه حقی در آن ندارد». امیر مؤمنان (ع) فرمود: «ابوبکر! میان ما برخلاف آنچه خداوند درباره مسلمانان قضاوت کرده، داوری میکنی؟» گفت: «خیر» ایشان از او پرسید: «اگر مسلمانان مالک چیزی باشند و من مدعى آن مال شوم، تو از چه کسی شاهد میخواهی؟» ابوبکر گفت: «از شما که مدعی هستی، شاهد خواهم خواست». ایشان فرمود: «بنابراین، چرا از فاطمه که فدک در اختیار وی بود و هنگام زندگانی رسول خدا (ص) و پس از رحلت وی آن را در ملكیت داشت، شاهد خواستی و از مسلمانان که مدعی آن بودند، شاهد نخواستی؛ همانگونه که از من در ادعایم بر مال مسلمانان، درخواست شاهد مینمایی؟» عمر گفت: «علی! دست از سر ما بردار. ما در برابر دلایل شما توان مقاومت نداریم، اگر شاهدانی آوردی که فدک از آن زهراست، از آن اوست وگرنه غنیمت مسلمانان است و تو و فاطمه هیچگونه حقی در آن ندارید». امام علی (ع) فرمود: «ابوبکر! قرآن خواندهای؟» گفت: «آری» پرسید: «آیه شریف ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۶] درباره ما نازل شده یا دیگران؟» گفت: «درباره شما» ایشان فرمود: «اگر عدهای گواهی دهند که فاطمه دخت پیامبر گرامی (ص) کاری خلاف اخلاق انجام داده، درباره او چگونه داوری میکنی؟» گفت: «مانند دیگر زنان بر او حد جاری خواهم ساخت» على (ع) فرمود: «اگر چنین کنی، در پیشگاه خداوند، در زمره کافران خواهی بود» ابوبکر گفت: «چرا؟» امام على (ع) فرمود: «زیرا تو در این صورت، گواهی خدا را بر پیراستگی و طهارت فاطمه مردود شمردهای و گواهی مردم را بر او پذیرا شدهای؛ چنانکه درباره فدک نیز حکم خدا و رسول را زیر پا نهادی و گفتی فدک از اموال مسلمانان است، با اینکه پیامبر گرامی (ص) فرموده بود که مدعی باید شاهد اقامه کند و منکر تنها باید سوگند یاد نماید» مردم از شنیدن این سخن خشم خویش را به ابوبکر ابراز نمودند و بعضی یکدیگر را نکوهیدند و گفتند: «به خدا آل علی راست میگوید»[۷].[۸]
ایراد خطبه در مسجد النبی (ص)
برای آشنایی با فعالیتهای سیاسی و روشهای مبارزاتی آن حضرت علیه حکومت سقیفه به ذکر یک نکته مهم که اساس و پایه همه تلاشهای سیاسی فاطمه (س) را تشکیل میدهد و در مقایسه با دیگر محورها از برجستگی خاصی برخوردار است، اشاره میشود و آن تبیین جایگاه پیروی از پیشوایان حق و تبعات سرپیچی از آن است که در خطبه نغز و گوهرینی از ایشان تجلی یافته است: "خداوند اطاعت و پیروی از ما را رشته نظم و وفاق ملت[۹] و رهبری و پیشوایی ما را موجب امان از تفرقه و تشتت قرار داده است[۱۰].
حضرت زهرا (س) در خطابه حماسی خود افقهای بسیاری را گشود؛ از حمد و ثنای الهی گرفته تا نقش رسالت در تحول تاریخی عرب و حکمت دستورهای اسلامی؛ اما با ژرفنگری در این خطبه میتوان دریافت که همه موضوعات مطرح شده در مسیر باز نمودن جایگاه ولایت و امامت در نظام اسلامی و تعیین و معرفی مصداق آن، چینش و سامان یافته است.
میتوان گفت مهمترین هدفی که در خطبه حضرت دنبال میشود، فهماندن این حقیقت به همگان است که تنها راه ثمربخشی و سامان پذیری شریعت و یگانه محور وحدت، پذیرش ولایت اهل بیت (ع) و سرسپردگی عملی به آن است.
حضرت زهرا (س) در این بخش نورانی، آیین اسلام را به مجموعهای متشکل از اعضا و ارگانهای متعدد تشبیه کرده که ثمربخشی آن در درجه نخست نیازمند یک نظام فرماندهی است که میان همه زیر مجموعهها تعادل و توازنی نتیجهبخش برقرار سازد و در درجه دوم، وابسته به انسجام زیر مجموعهها با یکدیگر و هماهنگی کامل آنها با خواستههای فرماندهی است.
از منظر دختر پیامبر (ص) جامعه آنگاه از ناهماهنگی و نابسامانی میرهد که افراد آن، یک نظام لایق و کارآمد را برای ساماندهی امور خویش برگزینند و جملگی با اتحاد و هماهنگی کامل به اجرای فرمانها و خواستهای رهبری آن همت گمارند تا از این رهگذر افراد جامعه به سعادت دنیا و آخرت نایل آیند[۱۱].
حضرت زهرا (س) در ادامه طرح ساماندهی مکتب و جلوگیری از تفرقه و اختلاف، در دیدار زنان مهاجر و انصار که به عیادت او آمده بودند، به معرفی مصداق الهی آن پرداخت و فرمود: به خدا سوگند [اگر رهبری علی (ع) را میپذیرفتند] هرگاه از زمام امری که رسول خدا (ص) به علی (ع) سپرده بود، دست بر میداشتند، آن حضرت مهار شتر خلافت را در دست میگرفت و به سهولت آنان را راه میبرد، آن چنان که نه مرکب، زخمی و رنجور شود و نه رونده، خسته و درمانده گردد. علی (ع) آنان را به سرچشمهای جوشان، زلال و پر آب فرود میآورد که از آب گوارا لبریز بود و تشنگی را بر طرف میکرد...[۱۲]
بدین ترتیب زندگی فاطمه (س) همانگونه که در ابعاد فردی، عبادی، اخلاقی و تربیتی حجت است، در ابعاد اجتماعی، سیاسی و نظامی نیز حجت و درسآموز است. او به همگان آموخت که درباره مسائل مختلف فردی و اجتماعی چگونه موضع بگیرند و نیز آموخت که در مواردی که ضرورت ایجاب کند، با حفظ معیارها و ضوابط مذهبی میتوان به میدان اجتماعی پا نهاد و حتی وارد عرصه کارزار شد و به یاری رزمندگان شتافت. همچنین نشان داد که زن مسلمان باید در عرصه سیاسی، آنگاه که تشخیص دهد، حق به انزوا و فراموشی سپرده شده و مردم، راه انحراف در پیش گرفتهاند، به دفاع از حق بپردازد و با پرچمداران باطل به ستیز برخیزد و در این راه تا سرحد شهادت پیش رود[۱۳].
یاریخواهی از مهاجر و انصار
پس از آنکه رایزنی و استدلال برای بازپسگیری حقوق پایمال شده اهل بیت بینتیجه ماند، فاطمه زهرا (س) تصمیم گرفت برای رساندن صدای مظلومیت خویش خانه به خانه با مردم سخن بگوید؛ لذا به مدت چهل روز با آن جسم خسته و تن رنجور به در خانه مهاجر و انصار رفت و آنان را به عهد و پیمانشان با رسول خدا برای دفاع از اهل بیت تذکر داد. علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار در این خصوص حدیثی را نقل میکند که حضرت على (ع) چهل روز حضرت زهرا (س) را به همراه دو نور دیده پیامبر حسن و حسین به خانه مهاجر و انصار میبرد و حضرت زهرا به آنان میفرمود: "ای جماعت مهاجر و انصار! خدا و دخت پیامبرتان را یاری کنید، شما با پیامبر خدا بیعت کردید تا از او و خاندان و ذریهاش حمایت کنید، همان طور که از خودتان و ذریه خویش حمایت میکنید؛ پس به بیعت خود با پیامبرتان وفا کنید"[۱۴].
دریغا که مردم مدینه فقط اظهار تأسف میکردند ولی جرأت هیچگونه اقدام و اعتراض را نداشتند. گویا زر و زور آنان را کر و لال کرده بود و حتی سخنان مسیحایی فاطمه زهرا (س) در آنان اثری نداشت[۱۵].
بهرهبرداری از حدیث نبوی برای خلع سلاح دشمن
در روزهایی که حضرت صدیقه کبری (س) در بستر بیماری بودند، صحابه و زنان آنها به عیادت فاطمه اطهر (س) میآمدند. از آنجا که وی با ابوبکر و عمر قطع رابطه کرده و اجازه عیادت از خود را به آنان نداده بود، آن دو به عیادتش نیآمدند. اما هنگامی که بیماری زهرای مرضیه (س) شدت یافت و در آستانه رحلت قرار گرفت، ناگزیر به عیادت او آمدند تا پیش از رحلت پاره تن رسول خدا (ص) که خشم خود را از آنان آشکارا اعلان داشته بود، به دیدارش نائل شوند تا این لکه ننگ بر دامن خلیفه و دستگاه حکومتش تا قیامت باقی نماند. آنان میخواستند با کسب رضایت زهرا (س) بر انحراف خود پوشش نهند و جنایاتی که انجام داده بودند، رفته رفته به فراموشی سپرده شود.
عمر به ابوبکر گفت: «بیا به دیدار فاطمه برویم؛ چراکه ما او را به خشم آوردهایم» هر دو به خانه فاطمه رفتند و از ایشان اجازه ورود خواستند. ایشان به آن دو اجازه نداد. نزد على (ع) آمدند و از او خواستند تا از زهرا (س) برایشان اجازه ملاقات بگیرد. امام علی (ع) برایشان اجازه ورود گرفت و آنها را وارد خانه گرداند. آن دو به زهرا (س) سلام کردند. ایشان پاسخ سلام آنها را نداد. ابوبکر به سخن درآمد و گفت: «ای محبوب دل پیامبر! به خدا سوگند! نزدیکان رسول خدا (ص) نزد من محبوبتر از نزدیکان خودم هستند و تو نزد من از دخترم عایشه عزیزتری. کاش آن روز که پدر بزرگوارت رحلت کرد، من نیز مرده بودم و پس از او زنده نمیماندم. با شناختی که من از شما دارم و به مجد و عظمت شما آگاهم، چگونه تو را از میراث رسول خدا (ص) محروم میسازم؟ من، خود، از پدرت پیامبر گرامی (ص) شنیدم که فرمود: ما پیامبران میراث نمینهیم و آنچه از ما باقی میماند، صدقه است». فاطمه (س) فرمود: «اگر حدیثی را از رسول خدا (ص) برایتان بازگو کنم، آن را خواهید پذیرفت و بدان عمل خواهید کرد؟» گفتند: «آری» ایشان فرمود: «نَشَدْتُكُمَا بِاللَّهِ أَ لَمْ تَسْمَعَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص) يَقُولُ رِضَا فَاطِمَةَ مِنْ رِضَايَ وَ سَخَطُ فَاطِمَةَ مِنْ سَخَطِي وَ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ ابْنَتِي فَقَدْ أَحَبَّنِي وَ مَنْ أَرْضَى فَاطِمَةَ فَقَدْ أَرْضَانِي وَ مَنْ أَسْخَطَ فَاطِمَةَ فَقَدْ أَسْخَطَنِي؟»؛ شما را به خدا سوگند میدهم! آیا شما دو تن از رسول خدا (ص) نشنیدید که میفرمود: خشنودی فاطمه از خشنودی من و خشم او از خشم من است. آن کس که دوستدار فاطمه است، مرا دوست داشته و کسی که زهرا را خشنود کند، مرا خشنود ساخته است و هر که او را به خشم آورد، مرا خشمگین کرده است؟ گفتند: «درست است. ما این حدیث را از رسول خدا (ص) شنیدهایم». ایشان فرمود: «فَإِنِّي أُشْهِدُ اللَّهَ وَ مَلَائِكَتَهُ أَنَّكُمَا أَسْخَطْتُمَانِي وَ مَا أَرْضَيْتُمَانِي وَ لَئِنْ لَقِيتُ النَّبِيَّ (ص) لَأَشْكُوَنَّكُمَا إِلَيْهِ»؛ «خدا و فرشتگانش را گواه میگیرم که شما دو تن مرا به خشم آوردید و در پی خشنودیام برنیامدید. اگر پیامبر (ص) را دیدار کنم، شکایت شما را نزدش خواهم برد».
ابوبکر گفت: «فاطمه! من از خشم خدا و تو به پروردگار پناه میبرم». و سپس به گریه افتاد. فاطمه زهرا (س) فرمود: «به خدا سوگند! پس از هر نمازی که میگزارم، شما دو تن را نفرین میکنم». ابوبکر گریهکنان بیرون رفت و مردم گرد او جمع شدند. به آنان گفت: «هر کدام از شما شب را کنار خانوادهاش با آرامش به سر میبرد و روزگار را به شادمانی میگذراند. اما مرا با انبوه گرفتاریهایم دست به گریبان رها ساختهاید. اکنون من بیعت با شما را نمیخواهم. بیعت خود را از من بازستانید!»[۱۶].
از این حدیث پی میبریم که تا چه اندازه حضرت زهرا (س) پافشاری داشت تا اعتراض خویش را در برابر مخالفان علنی سازد و آشکارا خشم و نفرت خود را از آنان ابراز دارد[۱۷] تا به نتیجه حتمی، یعنی پیروزی عقیدتی و دینی، برسد. ابوبکر با خشمگین ساختن زهرا، سزاوار خشم خدا شده بود،؛ چراکه بر پایه نص حدیث صحیح نبوی، خدا و رسول او با آزار زهرا، آزرده و با خشم او خشمگین میشوند. بنابراین، خلیفهای که سزاوار خشم خدا و رسولش قرار گیرد، از شایستگی خلافت خدا و رسول او برخوردار نیست. خداوند فرموده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِينًا﴾[۱۸]، ﴿وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۹].[۲۰]
روشنگری در جمع زنان مهاجر و انصار
سوید بن غفله میگوید: آنگاه که فاطمه زهرا (س) بیمار شد و در همان بیماری دنیا را وداع گفت جمعی از زنان مهاجران و انصار برای عیادت ایشان نزد وی شرفیاب شدند و بدو گفتند: دخت رسول خدا (ص)! امروز حالتان چگونه است؟ زهرای مرضیه (س) خدا را سپاس گفت و بر پدر بزرگوارش درود فرستاد و آنگاه فرمود:
- «أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ عَائِفَةً لِدُنْيَاكُنَّ قَالِيَةً لِرِجَالِكُنَّ لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ سَئِمْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ سَبَرْتُهُمْ فَقُبْحاً لِفُلُولِ الْحَدِّ وَ اللَّعِبِ بَعْدَ الْجِدِّ وَ قَرْعِ الصَّفَاةِ وَ صَدْعِ الْقَنَاةِ وَ خَتْلِ الْآرَاءِ وَ زَلَلِ الْأَهْوَاءِ وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ ﴿سَخِطَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَفِي الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ﴾[۲۱]»؛ «به خدا سوگند! از دنیای شما متنفرم. مردانتان را دشمن میشمارم و از آنها بیزارم. آنان را آزمودم و دور افکندم. ایشان را در بوته آزمایش قرار دادم و از آنها بیزار شدم. چقدر زشت و ناپسند است شکسته شدن شمشیرها و سکوت در برابر دشمن و به شوخی گرفتن سرنوشت مسلمانان و انجام کارهای بیحاصل و تسلیم در برابر دشمن و فساد و تباهی عقیده و آرمان و گمراهی افکار و اندیشه و لغزش ارادهها! آنان چه کارهای ناپسندی پیش از خود برای آخرت فرستادند که خدا بر آنها خشم گرفت و در عذاب خداوند جاودانه خواهند بود!».
- « لَا جَرَمَ لَقَدْ قَلَّدْتُهْم رِبْقَتَهَا وَ حَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَهَا وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ غَارَاتِهَا فَجَدْعاً وَ عَقْراً وَ ﴿بُعْدًا لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ﴾[۲۲]»؛ چون اینگونه دیدم، مسؤولیت آن را به گردنشان افکندم و بار سنگین گناه آن را بر دوش آنان و رهاورد هجومش را بر عهده آنها نهادم.
- «وَيْحَهُمْ أَنَّى زَعْزَعُوهَا عَنْ رَوَاسِي الرِّسَالَةِ وَ قَوَاعِدِ النُّبُوَّةِ وَ الدَّلَالَةِ وَ مَهْبِطِ الرُّوحِ الْأَمِينِ وَ الطَّبِينِ بِأُمُورِ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ ﴿أَلَا ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ﴾[۲۳] وَ مَا الَّذِي نَقَمُوا مِنْ أَبِي الْحَسَنِ (ع) نَقَمُوا وَ اللَّهِ مِنْهُ نَكِيرَ سَيْفِهِ وَ قِلَّةَ مُبَالاتِهِ لِحَتْفِهِ وَ شِدَّةَ وَطْأَتِهِ وَ نَكَالَ وَقْعَتِهِ وَ تَنَمُّرَهُ فِي ذَاتِ اللَّهِ عَزّوَجَلَّ»؛ وای بر آنها! چگونه خلافت را از کوههای استوار رسالت و ارکان متین نبوت و رهبری و خاستگاه نزول وحی و جبرئیل امین و آگاهان در امر دنیا و دین، کنار زدند؟ به هوش باشید که این ضرر و زیانی آشکار است! آنان چه ایرادی بر ابوالحسن [علی] داشتند؟
- «وَ اللَّهِ لَوْ تَكَافُّوا عَنْ زِمَامٍ نَبَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ (ص) لَاعْتَلَقَهُ وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً لَا يَكْلُمُ خِشَاشُهُ وَ لَا يُتَعْتَعُ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً فَضْفَاضاً تَطْفَحُ ضِفَّتَاهُ وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً قَدْ تَخَيَّرَ لَهُمُ الرَّيَّ غَيْرَ مُتَحَلٍّ مِنْهُ بِطَائِلٍ إِلَّا بِغَمْرِ الْمَاءِ وَ رَدْعِهِ سَوْرَةَ السَّاغِبِ وَ لَفُتِحَتْ عَلَيْهِمْ بَرَكَاتُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ سَيَأْخُذُهُمُ اللَّهُ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»: به خدا سوگند! آنها بر شمشیر برنده علی و بیاعتناییاش در برابر مرگ در میدان نبرد و قدرتش در جنگجویی و ضربات در هم شکنندهاش، ایراد میگرفتند. به خدا سوگند! اگر مردم با یکدیگر همدست شده بودند و زمام خلافت را بر عهده کسی که رسول خدا (ص) فرموده بود، سپرده بودند، هرگاه مردم از جاده حق منحرف میشدند، آنها را بیرنج و دغدغه چنان به راه راست رهنمون میشد که نه مرکب ناتوان میشد و نه راکب خسته و ملول میگشت و سرانجام آنان را به سرچشمه آب زلال و گوارا وارد میساخت؛ نهری که دو سویش لبریز از آب بود، آبی که هرگز ناصاف نمیشد؛ و سپس آنها را پس از سیرابی کامل بازمیگرداند و در نتیجه او را در نهان و آشکار خیرخواه خود مییافتند. [علی] هرگز از دنیا بهره نمیگرفت و از آن سودی جز سیراب کردن تشنه کامان و سیرنمودن گرسنگان نداشت. در اینجا است که دنیاپرست از زاهد، و راستگو از دروغگو برای همه آنان روشن میشد. به فرموده خدا: «اگر اهل شهرها و آبادیها ایمان میآوردند و تقوا پیشه میکردند، درهای برکتهای آسمان و زمین را بر روی آنها میگشودیم. اما آنها تکذیب کردند و ما آنان را به کیفر کارهاشان گرفتار ساختیم و کسانی از آنها که به جور و ستم رو آورند، کارهاشان دامان آنها را خواهد گرفت و هرگز نمیتوانند از چنگال عذاب خداوند بگریزند.
- «أَلَا هَلُمَّ فَاسْمَعْ وَ مَا عِشْتَ أَرَاكَ الدَّهْرُ الْعَجَبَ وَ إِنْ تَعْجَبْ وَ قَدْ أَعْجَبَكَ الْحَادِثُ إِلَى أَيِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا [و علی أی عماد اعتمدوا] وَ بِأَيَّةِ عُرْوَةٍ تَمَسَّكُوا [و علی أیة ذریة اقدموا و احتنکوا؟][لبئس المولی و لبئس العشیر، و بئس للظالمین بدلا]»: اکنون بیا و دلایل واهی آنان را بشنو! هر اندازه عمر کنی و زنده بمانی، دنیا شگفتیهای تازهای به تو نشان خواهد داد. اگر میخواهی شگفتزده شوی، از سخنان آنان پیرامون خلافت دیگران به شگفت آی! کاش میدانستم آنها در کارهایشان به کدام سند استناد جستند و بر کدام پشتوانه اعتماد کردند و به کدام دستاویز محکم چنگ زدند و بر کدامین ذریه گستاخی کرده و مسلط شدند! چه بد سرپرست و یاوری و چه بد مونس و همدمی برای خود برگزیدند!
- «اسْتَبْدَلُوا الذُّنَابَى وَ اللَّهِ بِالْقَوَادِمِ وَ الْعَجُزَ بِالْكَاهِلِ فَرَغْماً لِمَعَاطِسِ قَوْمٍ ﴿يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا﴾[۲۴] ﴿أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ﴾[۲۵]»: آنها پیشگامان را رها کردند و به سراغ دنبالهها رفتند. شانه را با دُم معاوضه کردند! بینی گروهی که با کارهای ناپسندانه به گمان خود کار نیک انجام میدهند، به خاک مالیده خواهد شد! به هوش باشید که آنها مفسدند، اما خود، درک نمیکنند!
- «وَیْحَهُمْ ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۲۶] أَمَا لَعَمْرُ إِلَهِكَ لَقَدْ لَقِحَتْ فَنَظِرَةٌ رَيْثَمَا تُنْتَجُ ثُمَّ احْتَلَبُوا طِلَاعَ الْقَعْبِ دَماً عَبِيطاً وَ زُعَافاً مُمْقِراً هُنَالِكَ يَخْسَرُ الْمُبْطِلُونَ وَ يَعْرِفُ التَّالُونَ غِبَّ مَا أَسَّسَ الْأَوَّلُونَ»: وای به حالشان!: آیا کسی که مردم را به سوی حق دعوت میکند، به پیروی سزاوارتر است یا آن کس که تا هدایتش نکنند، به هدایت رهنمون نمیشود؟ شما را چه میشود و چگونه داوری میکنید؟» به جانم سوگند! اکنون شتر خلافت باردار شده است. در انتظار بمانید که در آیندهای نه چندان دور نوزادش را به دنیا میآورد و شما که در پی منافع آن هستید، به جای کاسه شیر، کاسههای پر از خون تازه و زهر کشنده بدوشید! در آن هنگام است که باطلگرایان به زیان گرفتار میشوند و دنباله روان، فرجام کاری را که پیشوایانشان پایه نهادهاند، خواهند دید.
- «ثُمَّ طِيبُوا عَنْ أَنْفُسِكُمْ أَنْفُساً وَ اطْمَئِنُّوا لِلْفِتْنَةِ جَأْشاً وَ أَبْشِرُوا بِسَيْفٍ صَارِمٍ وَ هَرْجٍ شَامِلٍ وَ اسْتِبْدَادٍ مِنَ الظَّالِمِينَ يَدَعُ فَيْئَكُمْ زَهِيداً وَ زَرْعَكُمْ حَصِيداً فَيَا حَسْرَتَى لَكُمْ وَ أَنَّى بِكُمْ وَ قَدْ عُمِّيَتْ عَلَيْكُمْ ﴿أَنُلْزِمُكُمُوهَا وَأَنْتُمْ لَهَا كَارِهُونَ﴾[۲۷]»: بروید و از این پس به دنیای خود دل خوش کنید و از آن خرسند باشید! اما برای آزمون و فتنه پراضطرابی که در انتظار شما است، خویشتن را فراهم سازید! به شمشیرهای برنده و سلطه تجاوزگران ستمکار و خونخوار و هرج و مرجی گسترده و حکومت مستبدانه ستمگران که ثروتهای شما را بر باد میدهد و جمعیت شما را درو میکند، شادمان باشید! تأسف بر شما! چگونه امید نجات و رهایی دارید با این که حقیقت بر شما پوشیده مانده و از واقعیتها بیخبرید؟ «آیا ممکن است شما را مجبور به پذیرش حق کنیم؟»
سوید بن غفله میگوید: زنان مهاجران و انصار، سخنان آتشین دخت پیامبر گرامی (ص) را برای مردانشان بازگو کردند. سپس گروهی از سران مهاجران و انصار به حضور آن بزرگوار شرفیاب شدند و در پی پوزشخواهی برآمدند و گفتند: «ای بانوی بانوان! اگر ابوالحسن مسأله بیعت را پیش از آنکه ما با کسی پیمانی ببندیم، به ما پیشنهاد کرده بود، هرگز به سراغ دیگران نمیرفتیم». فاطمه (س) پاسخ داد: «از من دور شوید! عذرهای شما پذیرفته نیست. پس از این همه تقصیر، چه عذری برایتان باقی میماند؟»[۲۸].[۲۹]
مبارزه با دشمن (سلاح گریه)
فاطمه زهرا (س) پس از پدر بزرگوارش چند ماه بیشتر زنده نبود و این مدت را با گریه و آه سپری کرد تا آنکه در زمره یکی از بسیار گریهکنندگان تاریخ درآمد و هیچگاه خندان دیده نشد[۳۰]. گریههای زهرا علل و انگیزههای گوناگون داشت که مهمترین آنها انحراف مسلمانان از راه راست و سقوط در وادی پر مخاطره ای بود که به اختلاف و فروپاشی تدریجی مسلمانان میانجامید. وی در دوران زندگانی پدر بزرگوارش شاهد گسترش رسالت خداوند بود و ارزشمندترین چیزهایش را برای پیروزی اسلام و استواری پایههای عدل و داد در سراسر گیتی، در طبق اخلاص نهاد. اما غصب خلافت و رخدادهای بعد، آمال و آرزوهایش را در هم کوبید و قلب پاکش را اندوهگین ساخت. بدینسان، اندوهی افزون بر حزن از دست دادن پدر بزرگوارش متحمل گشت.
روزی امسلمه بر حضرت زهرا (س) وارد شد و گفت: «دخت رسول خدا! دیشب به تو چه گذشت؟» فرمود: «شب را میان اندوه شدید به سر آوردم؛ زیرا پیامبر از دنیا رفته و جانشین وی مظلوم است. به خدا سوگند! پردههای تزویر و فریب از کار کسی که زمامداریاش بر خلاف حکم خدا و قرآن و سنت رسول خدا (ص) در تأویل و تفسیر قرآن بود، کنار رفت. اما این عقدههای جنگ بدر و کینهتوزیهای اُحد است که خود را نشان میدهد»[۳۱].
محمود بن لبید میگوید: پس از رحلت رسول خدا (ص) فاطمه زهرا (س) همواره به زیارت قبور شهیدان و مرقد مطهر حضرت حمزه میآمد و در آنجا ناله و گریه میکرد. روزی من به زیارت قبر حضرت حمزه رفته بودم. وی را در آنجا گریان دیدم. درنگی کردم تا گریهاش آرام گرفت. نزد او رسیدم و سلام کردم و گفتم: «ای بانوی بانوان جهان! به خدا سوگند! با گریهات بندهای دلم را گسستی». فرمود: «ابوعمر! حق دارم گریه کنم؛ زیرا به مصیبت جانسوز پدری چون پیامبر گرامی (ص) مبتلا شدهام. چقدر مشتاق دیدار ایشانم!»، سپس شعری به این مضمون خواند: با سپری شدن مدتی از درگذشت هر کس، از او کمتر نام به میان میآید.
اما به خدا سوگند! از آن روز که پدر بزرگوارم از دنیا رفته، یاد و نامش افزونتر شده است. گفتم: «بانوی من! میخواهم پرسشی که همواره دلم را به خود مشغول ساخته، از شما بپرسم». فرمود: «بپرس!» گفتم: «آیا پیامبر گرامی (ص) پیش از رحلت خویش درباره امامت على (ع) سخنی خاص فرمود؟» صدیقه طاهره (س) فرمود: «شگفتا! آیا ماجرای روز غدیرخم را فراموش کردهاید؟»
گفتم: «موضوع غدیرخم به جای خود؛ اما دوست دارم رازی را که رسول خدا (ص) با شما در میان نهاد، بشنوم». فاطمه (س) در پاسخ من فرمود: «خدا را گواه میگیرم که از رسول خدا (ص) شنیدم: «علی بهترین کسی است که وی را میان شما جانشین خود قرار میدهم. او امام و جانشین پس از من است و فرزندانم حسن و حسین و نُه تن از فرزندان حسین، امامانی پاک و پیراستهاند. اگر از آنان اطاعت کنید، به هدایت آنان رهنمون خواهید شد و اگر با آنها از در مخالفت درآیید، تا قیامت اختلاف و پراکندگی از میانتان برداشته نخواهد شد». گفتم: «بانوی من! پس چرا على (ع) به دفاع از حق خود برنخاست؟» فرمود: «ابوعمر! پیامبر گرامی (ص) فرمود: امام به کعبه میماند که مردم برای زیارت و طواف به سویش میآیند، نه اینکه کعبه به سوی آنها رود. به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش وامینهادند و از عترت پیامبر فرمان میبردند، حتی دو تن در دستورهای خدا با یکدیگر مخالفت نمیکردند. تا آنگاه که قائم ما، نهمین فرزند حسین، ظهور کند، اینان امامت را از یکدیگر به ارث میبرند. اما کسی را که خدا کنار زده بود، پیش انداختند و آن کس را که خدا مقدم داشته بود، از صحنه کنار زدند و رهاورد رسالت را رها کردند و به تباهی روی آوردند و خودسرانه رفتار کردند مرگشان باد! آیا این فرموده خدا را نشنیده بودند: «و پروردگارت هرچه میخواهد میآفریند و برمیگزیند و آنان اختیاری از خود ندارند». آری؛ شنیدند اما آنان مصداق این فرموده خدایند: «نه دیدگان آنان، بلکه چشم دلشان را بیفروغ میسازد». افسوس که مخالفان در دنیا به خواستهها و آرزوهایشان رسیدند؛ اما مرگ را به فراموشی سپردند. خداوند آنان را نابود و در کارها گمراهشان سازد! خداوندا! از اندک بودن یاران، پس از پیروزی بزرگ به دست آمده، به تو پناه میبرم»[۳۲].[۳۳]
درخواست اذان از بلال حبشی
پس از رحلت جانسوز پیامبر گرامی (ص) بلال به عنوان اعتراض از گفتن اذان خودداری کرد و گفت: «پس از رسول خدا (ص) هرگز برای کسی اذان نخواهم گفت»[۳۴]. وی بهخاطر همین اعتراضات و بیعت نکردن با ابوبکر از مدینه به شام تبعید شد[۳۵]. در آنجا پیامبر (ص) را در عالم رؤیا دید که از او شکایت میکند؛ که چرا به زیارت من نمیآیی؟ وقتی بلال به مدینه رسید فاطمه (س) فرمود: «دوست دارم یک بار دیگر صدای بلال، مؤذن پدرم، را بشنوم». هدف فاطمه زهرا (س) زنده نگهداشتن یاد رسول خدا و بانگ بیدار باشی دیگر برای مردم مدینه بود. این خبر به بلال رسید. وی ندای اذان سر داد و گفت: «اللَّهُ أَكْبَرُ، اللَّهُ أَكْبَرُ»؛ فاطمه (س) پدر بزرگوار و دوران زندگانی او را به یاد آورد و نتوانست از گریه خودداری کند. وقتی بلال به جمله «أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ» رسید، زهرای مرضیه فریادی زد و نقش بر زمین شد و از هوش رفت. مردم با این گمان که فاطمه از دنیا رفته، رو به بلال کردند و گفتند: «اذان را قطع کن! دخت پیامبر از دنیا رفت» بلال اذان را قطع کرد. زهرا (س) که به هوش آمد، از بلال خواست اذانش را تمام کند. اما بلال گفت: «ای بانوی بانوان جهان! بیم آن دارم که اگر صدای اذانم را بشنوی، خود را هلاک سازی». ایشان بلال را از تمام کردن اذان معذور داشت[۳۶].
مردم مدینه با شنیدن صدای اذان بلال حبشی به یاد ایام رسول خدا افتادند و پی در پی گریه میکردند و از حزن و اندوه به خود میپیچیدند ولی گویا فقط خوب گریستن را میدانستند و دیگر هیچ!![۳۷].
وصیت حضرت فاطمه
حضرت صدیقه کبری (س) در آخرین اقدام خود «وصیت کرد که هیچ یک از دشمنانش در مراسم تجهیز و خاکسپاری پیکر مطهرش حق شرکت نداشته باشد[۳۸]. در حقیقت ایشان با این تدبیر برای همیشۀ تاریخ سندی مهم و غیر قابل انکار، بر مظلومیت خویش و جفای حزب حاکم بر اهل بیت پیامبر اقامه نمود. در بخشی از وصیت نامه خود به على (ع) میفرماید: "... سفارش بعدم این است که اجازه ندهی هیچ یک از افرادی که در حقم ستم روا داشتند، در تشییع جنازهام حاضر شوند؛ زیرا آنان دشمنان خدا و رسولند. مبادا رخصت دهی هیچ یک از آنان یا هوادارانشان بر جنازهام نماز بگزارند! شبانگاه آن هنگام که دیدگان مردم آرامش یافت و چشمها به خواب رفت، مرا به خاک بسپار!"
سپس فرمود: "... و به همراه خویشان و نزدیکان خاندانم بر پیکرم نماز بگزار! شبانه و نهانی بدنم را به خاک بسپار و محل قبرم را پوشیده دار! هیچ یک از کسانی که در حقم ستم روا داشتند، در تشییع جنازهام حاضر نشوند!"[۳۹].
ایشان این اقدام مدبرانه را انجام داد تا حقجویان در عصرها و نسلهای بعدی بپرسند: چرا باید یگانه یادگار رسول خدا شبانه غسل داده شود؟ چرا تشییع شبانه و پنهانی؟ چرا دفن شبانه؟ چرا قبر و مزار مخفی و... ؟[۴۰].
حجاب و عفاف و حضور اجتماعی ـ سیاسی
حضرت فاطمه زهرا (س) به پوشش خویش و در معرض افراد نامحرم قرار نگرفتن بسیار اهمیت میدادند و در واپسین روزهای حیات خویش نیز از اینکه پس از وفات، حجم بدن ایشان را نامحرم ببیند، نگران بودند[۴۱]. در عین حال بدون هر گونه افراط و تفریط در مواقع ضروری در امور اجتماعی به تناسب جایگاه اجتماعی خویش به عنوان یک زن مشارکت داشتند. در زمان حیات پیغمبر (ص) پس از غزوات، همچون مکه، یار و غمخوار پدر و همسر بودند و نقش امدادگر را در درمان جراحات آنان ایفا میکردند[۴۲].
ارتباط صمیمانه با خویشاوندان و همدردی با آنان همچون درست کردن غذا به مدت سه روز برای خانواده حمزه، عموی رسول خدا (ص) پس از شهادت وی به توصیه رسول اکرم (ص)[۴۳]، تهیه نان برای پیامبر (ص) هنگام حفر خندق در نقش پشتیبانی[۴۴]، حضور هفتگی بر مزار شهدا از جمله حمزه در زمان حیات رسول خدا (ص) و پس از رحلت ایشان، حضوری از نوع دیگر در اجتماع توسط ایشان است[۴۵].
نقش ایشان در ماجرای مباهله مسیحیان نجران، همراه پیامبر (ص)، حضرت علی (ع) و حسنین (ع) ـ که در قرآن نیز بدان اشاره شده است[۴۶] ـ حضور مهم سیاسی ایشان در زمان پیامبر (ص) است: ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ﴾ [۴۷]. اقدامات اجتماعی ـ سیاسی حضرت فاطمه (س) پس از رحلت پیغمبر اکرم (ص) در حمایت از جریان حامی امامت نیز نمونههایی دیگر از این حضور است[۴۸].
جستارهای وابسته
- سبک زندگی حضرت فاطمه
- سیره اخلاقی حضرت فاطمه
- سیره عبادی حضرت فاطمه
- سیره خانوادگی حضرت فاطمه
- سیره تربیتی حضرت فاطمه
- سیره اجتماعی حضرت فاطمه
- سیره علمی حضرت فاطمه
- سیره تبلیغی حضرت فاطمه
- سیره سیاسی حضرت فاطمه
- سیره اقتصادی حضرت فاطمه
- سیره فرهنگی حضرت فاطمه
- سیره مدیریتی حضرت فاطمه
- سیره نظامی حضرت فاطمه
- سیره قضایی حضرت فاطمه
منابع
پانویس
- ↑ رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۵۰.
- ↑ رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص ۱۵۰.
- ↑ هبة الله بن محمد ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۴، ص۲۱۸ – ۲۱۹؛ ابن ابی الحدید پس از نقل این ماجرا میگوید: پاسخ ابوبکر به سوال فاطمه که پرسید: «تو از رسول خدا ارث میبری یا خانوادهاش؟» ابوبکر گفت: «البته خانوادهاش» استدلال ابوبکر را که مدعی بود پیامبر ارث نمیگذارد، رد میکند!
- ↑ حکیم، سید منذر، درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا، ص ۱۲۱.
- ↑ «بنابراین، حقّ خویشاوند را بپرداز» سوره روم، آیه ۳۸.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ احمد بن علی بن ابیطالب طبرسی، احتجاج، ج۱، ص۲۳۴؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمه، ج۱، ص۴۷۸؛ هبة الله بن محمد ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۷۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا، ص ۱۲۲.
- ↑ واژه ملت هر چند در عرف فارسیزبانان به معنای مردم و جامعه میباشد، اما در فرهنگ قرآنی و روایی به معنای دین، شریعت و آیین الهی است. برای نمونه رجوع کنید به سوره نساء، آیه ۱۲۵.
- ↑ «فَجَعَلَ اللَّهُ... طَاعَتَنَا نِظَاماً لِلْمِلَّةِ وَ إِمَامَتَنَا أَمَاناً لِلْفُرْقَةِ»؛ احتجاج، ج۱، ص۱۳۴.
- ↑ برگفته از: جامی از زلال کوثر، ص۱۶۹ - ۱۷۱.
- ↑ احتجاج، ج۱، ص۱۴۸.
- ↑ رفیعی، علی، درآمدی بر سیره فاطمی، ص۱۵۰ ـ ۱۵۳؛ حکیم، سید منذر، درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا، ص ۱۲۴.
- ↑ «يَا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ انْصُرُوا اللَّهَ فَإِنِّي ابْنَةُ نَبِيِّكُمْ وَ قَدْ بَايَعْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ (ص) يَوْمَ بَايَعْتُمُوهُ أَنْ تَمْنَعُوهُ وَ ذُرِّيَّتَهُ مِمَّا تَمْنَعُونَ مِنْهُ أَنْفُسَكُمْ وَ ذَرَارِيَّكُمْ فَفُوا لِرَسُولِ اللَّهِ (ص) بِبَيْعَتِكُمْ»؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲۹، ص۱۹۱.
- ↑ حکیم، سید منذر، درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا، ص ۱۲۴.
- ↑ مسلم بن قتیبه دینوری، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۳۱.
- ↑ نک: سید محمدباقر صدر، فدک فی التاریخ، ص۱۱۲ - ۱۱۹.
- ↑ «خداوند آنان را که خداوند و فرستاده او را میآزارند در این جهان و جهان بازپسین لعنت میکند و برای آنها عذابی خوارساز آماده کرده است» سوره احزاب، آیه ۵۷.
- ↑ «و برای آن کسان که به فرستاده خداوند آزار میرسانند عذابی دردناک خواهد بود» سوره توبه، آیه ۶۱.
- ↑ حکیم، سید منذر، درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا، ص ۱۲۵.
- ↑ «بسیاری از آنان را مینگری که کافران را سرور میگیرند؛ به راستی زشت است آنچه خود برای خویش پیش فرستادند که (سبب شد) خداوند بر آنان خشم گرفت و آنان در عذاب، جاودانند» سوره مائده، آیه ۸۰.
- ↑ «نابود باد گروه ستمکاران!» سوره هود، آیه ۴۴.
- ↑ «آگاه باشید که این همان زیان آشکار است» سوره زمر، آیه ۱۵.
- ↑ «آنان که کوششهایشان در زندگانی دنیا تباه شده است ولی خود گمان میبرند که نیکوکارند» سوره کهف، آیه ۱۰۴.
- ↑ «آگاه باشید! آنانند که تبهکارند امّا در نمییابند» سوره بقره، آیه ۱۲.
- ↑ «آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ «آیا میتوانیم شما را به (قبول) آن وا داریم در حالی که شما آن را ناپسند میدارید؟» سوره هود، آیه ۲۸.
- ↑ طبرسی، احتجاج علی اهل اللجاج، ج۱، ص۱۰۹.
- ↑ حکیم، سید منذر، درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا، ص ۱۲۸.
- ↑ محمد بن سعد، طبقات الکبری، ج۲، بخش ۲، ص۸۴؛ احمد بن عبدالله الاصفهانی، حاشیة الأولیاء، ج۲، ص۴۳.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۶.
- ↑ نورالله بحرانی اصفهانی، عوالم العلوم والمعارف، ج۱۱، ص۴۴۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا، ص ۱۳۲.
- ↑ محمد بن علی بن حسین صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۱، ص۱۸۴.
- ↑ عباس قمی، سفینة البحار، ج۱، ص۱۰۴.
- ↑ عباس قمی، سفینة البحار، ج۱، ص۱۰۴.
- ↑ حکیم، سید منذر، درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا، ص ۱۳۵.
- ↑ هبة الله بن محمد ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۶، ص۲۸۱.
- ↑ محمد بن فتال نیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۵۱.
- ↑ حکیم، سید منذر، درسنامه زندگانی و سیره حضرت زهرا، ص ۱۳۶.
- ↑ احمد بن عبدالله طبری، ذخائر العقبی، ص۵۳.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الأشراف، ج۱، ص۳۲۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۴۸.
- ↑ شیخ کلینی، اصول الکافی، ج۱، ص۲۴۱.
- ↑ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۱۷۷؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۹.
- ↑ شیخ کلینی، اصول الکافی، ج۱؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۳، ص۱۰۳۴.
- ↑ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا، ج۱، ص۸۱.
- ↑ «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
- ↑ شریعتجو، منیره، حضرت فاطمه و سیره ایشان، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۳۲۴-۳۲۵.