ابوایوب انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۲: خط ۱۲:
*[[امام]]{{ع}} پس از آن‌که خیره‌سری‌های [[معاویه]] و حملات او را به بلاد [[مسلمین]] برنتابید، ضمن خطبه‌ای [[مردم]] را به [[جهاد]] ترغیب کرد، سپاهی تشکیل داد و ابوایوب را به [[فرماندهی]] ده هزار نفر برگزید. اما چندی نگذشت که [[امام]]{{ع}} به [[شهادت]] رسید. ابوایوب سرانجام در سال ۵۰ هجری هنگام [[پیکار]] با [[رومیان]]، در منطقه [[قسطنطنیه]] درگذشت و در همان‌جا به [[خاک]] سپرده شد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 79.</ref>.
*[[امام]]{{ع}} پس از آن‌که خیره‌سری‌های [[معاویه]] و حملات او را به بلاد [[مسلمین]] برنتابید، ضمن خطبه‌ای [[مردم]] را به [[جهاد]] ترغیب کرد، سپاهی تشکیل داد و ابوایوب را به [[فرماندهی]] ده هزار نفر برگزید. اما چندی نگذشت که [[امام]]{{ع}} به [[شهادت]] رسید. ابوایوب سرانجام در سال ۵۰ هجری هنگام [[پیکار]] با [[رومیان]]، در منطقه [[قسطنطنیه]] درگذشت و در همان‌جا به [[خاک]] سپرده شد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 79.</ref>.


==اقامت [[پیامبر]]{{صل}} در [[خانه]] [[ابوایوب انصاری]]==
==اقامت [[پیامبر]]{{صل}} در [[خانه]] ابوایوب انصاری==
*زمانی که [[حضرت]] به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و به [[مدینه]] رسید، رئیسان و مهتران [[قبایل]] [[مدینه]]، همچون [[قبیله]] [[بنی‌سالم]]، [[بنی‌بیاضه]]، [[بنی‌خزرج]] و [[بنی‌نجار]] به پیشواز ایشان آمدند و از [[حضرت]] خواستند که به منزل آنها بیایید؛ ولی [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "افسار شتر مرا رها کنید، برای اینکه مرا فرموده‌اند که کجا بروم"<ref>قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله{{صل}}، ج۱، ص۴۷۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴-۴۹۵.</ref>.
*زمانی که [[حضرت]] به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و به [[مدینه]] رسید، رئیسان و مهتران [[قبایل]] [[مدینه]]، همچون [[قبیله]] [[بنی‌سالم]]، [[بنی‌بیاضه]]، [[بنی‌خزرج]] و [[بنی‌نجار]] به پیشواز ایشان آمدند و از [[حضرت]] خواستند که به منزل آنها بیایید؛ ولی [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "افسار شتر مرا رها کنید، برای اینکه مرا فرموده‌اند که کجا بروم"<ref>قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله{{صل}}، ج۱، ص۴۷۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴-۴۹۵.</ref>.
*سرانجام، [[ناقه]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[زمین]] وسیعی که مرکز خشک کردن خرما و متعلق به دو [[کودک]] [[یتیم]] بود، در نزدیکی [[خانه]] ابویوب، زانو زد و [[پیامبر]]{{صل}} آن [[زمین]] را خرید و [[مسجدالنبی]] را در آنجا ساخت. سپس [[مردم]] در اطراف [[ناقه]] [[خاتم رسولان]]{{صل}} حلقه زدند و هر کدام درخواست می‌کردند که [[حضرت]] به منزل آنان بیاید.
*سرانجام، [[ناقه]] [[پیامبر]]{{صل}} در [[زمین]] وسیعی که مرکز خشک کردن خرما و متعلق به دو [[کودک]] [[یتیم]] بود، در نزدیکی [[خانه]] ابویوب، زانو زد و [[پیامبر]]{{صل}} آن [[زمین]] را خرید و [[مسجدالنبی]] را در آنجا ساخت. سپس [[مردم]] در اطراف [[ناقه]] [[خاتم رسولان]]{{صل}} حلقه زدند و هر کدام درخواست می‌کردند که [[حضرت]] به منزل آنان بیاید.
*در این هنگام، [[مادر]] [[ابوایوب]] از [[فرصت]] استفاده کرده، اثاثیه [[پیامبر]]{{صل}} را به [[خانه]] خود برد. در این بین که [[اصرار]] و سماجت [[مردم]] برای مهمان‌داری آن بزرگوار، به اوج رسیده بود. [[حضرت]]، [[نزاع]] آنان را [[قطع]] کرد و فرمود: "أین الرحل؟ لوازم سفر من کجاست؟" بدین ترتیب، [[افتخار]] میزبانی [[پیامبر]]{{صل}} نصیب [[ابوایوب]] شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۵؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۵۵.</ref><ref>[[طلعت ده پهلوانی|ده پهلوانی، طلعت]]، [[اابوایوب انصاری (مقاله)|ابوایوب انصاری]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۵۷-۵۸.</ref>.
*در این هنگام، [[مادر]] [[ابوایوب]] از [[فرصت]] استفاده کرده، اثاثیه [[پیامبر]]{{صل}} را به [[خانه]] خود برد. در این بین که [[اصرار]] و سماجت [[مردم]] برای مهمان‌داری آن بزرگوار، به اوج رسیده بود. [[حضرت]]، [[نزاع]] آنان را [[قطع]] کرد و فرمود: "أین الرحل؟ لوازم سفر من کجاست؟" بدین ترتیب، [[افتخار]] میزبانی [[پیامبر]]{{صل}} نصیب [[ابوایوب]] شد<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۵؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۵۵.</ref><ref>[[طلعت ده پهلوانی|ده پهلوانی، طلعت]]، [[اابوایوب انصاری (مقاله)|ابوایوب انصاری]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۵۷-۵۸.</ref>.


==[[ایمان]] و ارادت به [[حضرت علی]]{{ع}}==
*هیچ‌گاه [[ایمان]] و ارادت [[ابوایوب]] به [[ولایت]] و [[جانشینی]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بعد از [[پیامبر]]{{صل}} کم نشد و همواره به توصیه‌های [[رسول خدا]]{{صل}} در [[حق]] [[اهل‌بیت]] گوش [[جان]] سپرد و در راه تحقق این [[امر الهی]] از هیچ تلاشی فروگذار نکرد<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص۱۰۵.</ref>.
*افرادی که با [[خلافت ابوبکر]] صریحاً [[مخالفت]] کردند و [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} را بر او مقدم شمردند، [[دوازده نفر]] از [[مهاجران]] و [[انصار]] بودند که هر کدام، سخنی در برابر [[مردم]] و [[ابوبکر]] ایراد کردند؛ از جمله آنان ابوایوب انصاری است که بعد از "[[سهل بن حنیف]]" برخاست و به [[ابوبکر]] چنین گفت: "از [[خدا]] بترسید و درباره [[اهل‌بیت]] پیامبرتان [[ظلم]] نکنید و امر [[خلافت]] و [[رهبری]] [[جامعه]] را به [[اهل‌بیت]] [[رسول خدا]]{{صل}} باز گردانید که همانا شما و ما در اینجا و جاهای دیگر به تکرار از [[پیامبر]]{{صل}} شنیده‌ایم که می‌فرمود: [[اهل‌بیت]] من به امر [[خلافت]] و [[رهبری]] [[امت اسلامی]] از شما سزاوارترند". این را گفت و نشست<ref>نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص۱۰۶.</ref><ref>[[طلعت ده پهلوانی|ده پهلوانی، طلعت]]، [[اابوایوب انصاری (مقاله)|ابوایوب انصاری]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۵۸.</ref>.


==ابوایوب و [[نقل]] [[حدیث غدیر]]==
*ابوایوب می‌گوید: من در [[خدمت]] [[حضرت علی]]{{ع}} نشسته بودم. ناگهان گروهی نقابدار از راه رسیدند و خطاب به ایشان گفتند: [[سلام]] بر تو ای مولا و [[سرور]] ما!" [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[سلام]] آنها را پاسخ داد و فرمود: "چگونه مرا مولای خود می‌خوانید؟ مگر نه اینکه شما عده‌ای از [[اعراب]] [[بادیه]] نشینید؟" گفتند: "آری؛ اما از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدیم که در [[روز غدیر]] [[خم]] فرمود: {{متن حدیث|مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ}}<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۰۸؛ علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج۱، ص۶۶۴.</ref><ref>[[طلعت ده پهلوانی|ده پهلوانی، طلعت]]، [[اابوایوب انصاری (مقاله)|ابوایوب انصاری]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۵۹.</ref>.
==[[اقامه نماز]] [[جماعت]] ابوایوب به جای [[عثمان]]==
*در سال ۳۵ [[هجری]]، [[مسلمانان]]، [[عثمان]] را به علت [[انحرافات]] و بدعت‌هایش، از ورود به [[مسجد]] بازداشتند و نگذاشتند [[نماز جماعت]] را برگزار کنند. "[[سعد قرظ]]" که مؤذن [[مسجد]] بود نزد [[حضرت علی]]{{ع}} آمد و گفت: "اکنون که [[خلیفه]] از [[امامت]] [[نماز]] منع شده است، چه کسی باید با [[مردم]] [[نماز]] بگزارد؟" [[حضرت علی]]{{ع}} فرمود: "به خالد بن زید (ابو ایوب) بگویید که [[نماز جماعت]] را با [[مردم]] اقامه کند"<ref>عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۸۷.</ref><ref>[[طلعت ده پهلوانی|ده پهلوانی، طلعت]]، [[اابوایوب انصاری (مقاله)|ابوایوب انصاری]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۵۹.</ref>.
==ابوایوب در جنگ‌های عصر [[خلافت علی]]{{ع}}==
*ابوایوب انصاری از بزرگان [[اصحاب پیامبر اکرم]]{{صل}} است که در جنگ‌های [[جمل]] و [[صفین]] کنار [[حضرت علی]]{{ع}} بوده و در رکابش [[شمشیر]] زده است و در [[جنگ نهروان]] در پیشاپیش [[سپاه]] برای [[جنگ]] با [[خوارج]] حرکت می‌رفته است<ref> ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۱۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۶۰۶.</ref><ref>[[طلعت ده پهلوانی|ده پهلوانی، طلعت]]، [[اابوایوب انصاری (مقاله)|ابوایوب انصاری]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۵۹-۶۰.</ref>.
==فرار [[ابوایوب]] از [[مدینه]]==
[[معاویه]] پس از [[جنگ صفین]]، به افرادی سنگدل، خونریز و بی‌رحم چون "[[بسر بن ارطاة]]" [[فرمان]] داد تا راه [[حجاز]] ([[مکه]] و [[مدینه]]) را در پیش گیرد و تا [[یمن]] را طی کند و در هر شهری که [[مردم]] آن در [[اطاعت]] [[علی بن ابی‌طالب]] هستند، چنان به [[ناسزا]] زبان بگشاید که [[مردم]] [[باور]] کنند، راه نجاتی ندارند و در نتیجه بر آنها غالب شود. [[معاویه]] [[دستور]] داد که بعد، [[دست]] از [[دشنام]] و هتاکی بردار و آنان را به [[بیعت]] با من فرا خوان و هر کس حاضر نشد او را بکش و در ضمن، [[شیعیان]] [[علی بن ابی طالب]] را نیز در هر جا یافتی، به [[قتل]] برسان! بُسر، همه این [[دستورها]] را [[اجرا]] کرد.
[[ابوایوب انصاری]] که [[کارگزار]] [[حضرت علی]]{{ع}} در [[مدینه]] بود، چون خود را برای مقابله، آماده نمی‌دید، از آنجا گریخت.
[[بسر بن ارطاة]]، با خیالی آسوده وارد [[شهر]] شد، در [[مسجد]] [[مدینه]] به [[منبر]] رفت و همان ابتدا طبق [[دستور]] [[معاویه]]، به [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} از [[مهاجر]] و [[انصار]]، [[جسارت]] و فحاشی کرد. سپس آنان را تهدید کرد و به این [[آیه کریمه]] [[قرآن]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ}}<ref>«و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم)‌اش از همه جا فراوان می‌رسید آنگاه به نعمت‌های خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام می‌دادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.</ref> مثال زد و آنها را مصداق این [[آیه]] قرار داد.
پس از آن از [[منبر]] پایین آمد و از [[مسجد]] خارج شد و خانه‌های بسیاری از جمله [[خانه]] زرارة بن حرون، [[رفاعه بن رافع]] زرقی و [[ابو ایوب انصاری]] را [[آتش]] زد و ویران کرد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۶۲.</ref>. سپس سراغ [[جابر بن عبدالله انصاری]] رفت؛ اما قبل از اینکه به او دست یابد، وی گریخت؛ اما بُسر، تمام [[طایفه]] [[جابر]] را که از [[قبیله]] بنی‌سلمه بودند، به [[مرگ]] تهدید کرد. [[جابر]] نزد امّ‌سلمه [[همسر پیامبر]]{{صل}} [[پناه]] برد. [[ام‌سلمه]] نیز برای [[نجات]] [[جان]] [[جابر]] و قبیله‌اش از او خواست که با بُسر [[بیعت]] کنند تا خونی ریخته نشود<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۱۶۲.</ref>.
[[رحلت]] [[ابوایوب]]
ابوایوب در تمام [[طول عمر]] با [[برکت]] خود همواره پا به رکاب و [[شمشیر]] به دست بود و در میدان‌های [[جنگ]] برای اعتلای [[اسلام]] و [[دفاع]] از [[حق]] جنگید و نیز در سه [[جنگ]] زمان [[خلافت علی]]{{ع}} در رکاب آن [[حضرت]] از [[اسلام]] [[دفاع]] کرد.
وی در پایان [[عمر طولانی]] خود نیز در سال ۵۱ یا ۵۲ قمری در زمان [[سلطنت]] [[معاویه]]، در حالی که در [[روم]] سرگرم [[جهاد]] با نیروهای [[ارتش]] [[روم]] بود، مریض شد و از [[دنیا]] رفت و در همان سرزمین، نزدیک "[[قسطنطنیه]]" به [[خاک]] سپرده شد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۵۷۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۶۰۶.</ref>.





نسخهٔ ‏۴ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۱۱

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ابوایوب انصاری (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

اقامت پیامبر(ص) در خانه ابوایوب انصاری

ایمان و ارادت به حضرت علی(ع)

ابوایوب و نقل حدیث غدیر

  • ابوایوب می‌گوید: من در خدمت حضرت علی(ع) نشسته بودم. ناگهان گروهی نقابدار از راه رسیدند و خطاب به ایشان گفتند: سلام بر تو ای مولا و سرور ما!" امیرمؤمنان(ع) سلام آنها را پاسخ داد و فرمود: "چگونه مرا مولای خود می‌خوانید؟ مگر نه اینکه شما عده‌ای از اعراب بادیه نشینید؟" گفتند: "آری؛ اما از رسول خدا(ص) شنیدیم که در روز غدیر خم فرمود: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِیٌ مَوْلَاهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ»[۹][۱۰].

اقامه نماز جماعت ابوایوب به جای عثمان

ابوایوب در جنگ‌های عصر خلافت علی(ع)

فرار ابوایوب از مدینه

معاویه پس از جنگ صفین، به افرادی سنگدل، خونریز و بی‌رحم چون "بسر بن ارطاة" فرمان داد تا راه حجاز (مکه و مدینه) را در پیش گیرد و تا یمن را طی کند و در هر شهری که مردم آن در اطاعت علی بن ابی‌طالب هستند، چنان به ناسزا زبان بگشاید که مردم باور کنند، راه نجاتی ندارند و در نتیجه بر آنها غالب شود. معاویه دستور داد که بعد، دست از دشنام و هتاکی بردار و آنان را به بیعت با من فرا خوان و هر کس حاضر نشد او را بکش و در ضمن، شیعیان علی بن ابی طالب را نیز در هر جا یافتی، به قتل برسان! بُسر، همه این دستورها را اجرا کرد. ابوایوب انصاری که کارگزار حضرت علی(ع) در مدینه بود، چون خود را برای مقابله، آماده نمی‌دید، از آنجا گریخت. بسر بن ارطاة، با خیالی آسوده وارد شهر شد، در مسجد مدینه به منبر رفت و همان ابتدا طبق دستور معاویه، به اصحاب پیامبر(ص) از مهاجر و انصار، جسارت و فحاشی کرد. سپس آنان را تهدید کرد و به این آیه کریمه قرآن که می‌فرماید: ﴿وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْیَةً کَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِزْقُهَا رَغَدًا مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذَاقَهَا اللَّهُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ[۱۵] مثال زد و آنها را مصداق این آیه قرار داد. پس از آن از منبر پایین آمد و از مسجد خارج شد و خانه‌های بسیاری از جمله خانه زرارة بن حرون، رفاعه بن رافع زرقی و ابو ایوب انصاری را آتش زد و ویران کرد[۱۶]. سپس سراغ جابر بن عبدالله انصاری رفت؛ اما قبل از اینکه به او دست یابد، وی گریخت؛ اما بُسر، تمام طایفه جابر را که از قبیله بنی‌سلمه بودند، به مرگ تهدید کرد. جابر نزد امّ‌سلمه همسر پیامبر(ص) پناه برد. ام‌سلمه نیز برای نجات جان جابر و قبیله‌اش از او خواست که با بُسر بیعت کنند تا خونی ریخته نشود[۱۷]. رحلت ابوایوب ابوایوب در تمام طول عمر با برکت خود همواره پا به رکاب و شمشیر به دست بود و در میدان‌های جنگ برای اعتلای اسلام و دفاع از حق جنگید و نیز در سه جنگ زمان خلافت علی(ع) در رکاب آن حضرت از اسلام دفاع کرد. وی در پایان عمر طولانی خود نیز در سال ۵۱ یا ۵۲ قمری در زمان سلطنت معاویه، در حالی که در روم سرگرم جهاد با نیروهای ارتش روم بود، مریض شد و از دنیا رفت و در همان سرزمین، نزدیک "قسطنطنیه" به خاک سپرده شد[۱۸].







[۱۹].

ابوایوب انصاری در گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین

خالد بن زید بن کلیب، که به کنیه‌اش ابو ایوب انصاری مشهور است، از صحابیان پیامبر خداست که پیامبر(ص) در آغاز ورود به یثرِب، در خانه وی سُکنا گزید. وی در تمام نبردهای پیامبر(ص) شرکت داشت و پس از پیامبر خدا، از پیشتازان به سوی ولایت و راست قامتان در حراست از حق خلافت بود که هرگز از این موضع، روی برنتافت. وی را در زمره دوازده نفری شمرده‌اند که پس از پیامبر خدا در مسجد به پا خاستند و از حق علی(ع) به صراحتْ دفاع کردند. ابو ایوب، همگامی و همراهی با علی(ع) را هرگز از دست نَهِشت و در تمام نبردهای مولا علیه فتنه‌انگیزان شرکت جُست. او در جنگ نهروان، فرماندهی سواره نظام را بر عهده داشت و پرچم امان، در دست او بود. علی(ع) او را بر حکومت مدینه گماشت؛ اما او پس از هجوم بُسْر بن ارطات، تاب نیاورد و فرار کرد. در واپسین سال خلافت، امام(ع) او را به فرماندهی گروهی ده هزار نفری برگماشت تا همراه سپاه امام حسین(ع) و قیس بن سعد، برای نبرد با معاویه عازم شام شوند؛ لیکن با شهادت علی(ع) لشکر از هم پاشید و مأموریت به انجام‌نرسید. ابو ایوب از صحابیانی است که احادیث فراوانی نقل کرده و در فضایل علی(ع) نیز بسیار روایت کرده است. او از جمله راویان حدیث "غدیر" و حدیث "ثقلین"[۲۰] و این سخن والای پیامبر خداست که علی(ع) را به نبرد با ناکثین و قاسطین ومارقین، امر کرده است و ابو ایوب را نیز به همراهی با امام علی(ع) فرا خوانده است. ابو ایوب به سال ۵۰ هجری، در حالی که عازم نبرد با رومیان بود، در قسطنطنیه زندگی را بدرود گفت و در آن جا دفن شد[۲۱][۲۲].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 79.
  2. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 79.
  3. قاضی ابرقوه، سیرت رسول الله(ص)، ج۱، ص۴۷۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۴-۴۹۵.
  4. ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۴۹۵؛ شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۱۵۵.
  5. ده پهلوانی، طلعت، ابوایوب انصاری، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۵۷-۵۸.
  6. نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص۱۰۵.
  7. نصر بن مزاحم منقری، وقعه صفین، ص۱۰۶.
  8. ده پهلوانی، طلعت، ابوایوب انصاری، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۵۸.
  9. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۲۰۸؛ علامه امینی، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج۱، ص۶۶۴.
  10. ده پهلوانی، طلعت، ابوایوب انصاری، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۵۹.
  11. عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۸۷.
  12. ده پهلوانی، طلعت، ابوایوب انصاری، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۵۹.
  13. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۰، ص۱۱۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۶۰۶.
  14. ده پهلوانی، طلعت، ابوایوب انصاری، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۵۹-۶۰.
  15. «و خداوند شهری را مثل آورد که در امن و آرامش بود، روزی (مردم)‌اش از همه جا فراوان می‌رسید آنگاه به نعمت‌های خداوند ناسپاسی کرد و خداوند به کیفر آنچه (مردم آن) انجام می‌دادند گرسنگی و هراس فراگیر را به (مردم) آن چشانید» سوره نحل، آیه ۱۱۲.
  16. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۱۶۲.
  17. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۰؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۲، ص۱۶۲.
  18. عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۵۷۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۶۰۶.
  19. ده پهلوانی، طلعت، ابوایوب انصاری، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص:۵۷-۵۸.
  20. ر.ک: اهل بیت(ع) در قرآن و حدیث، ج ۱ (بخش سوم: ویژگی‌های اهل بیت(ع)/ فصل یکم/ همتای قرآن/ کاوشی پیرامون حدیث ثقلین/ سند حدیث الثقلین).
  21. این مقبره هم اکنون به زیارتگاه مسلمانان تبدیل شده است. (م)
  22. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۲۲.