امامت در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (added Category:مقالهها با اولویت الف using HotCat) |
||
خط ۱۲۶: | خط ۱۲۶: | ||
[[رده:امامت]] | [[رده:امامت]] | ||
[[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] | [[رده:مفاهیم در کلام اسلامی]] | ||
[[رده:مقالهها با اولویت الف]] |
نسخهٔ ۱۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۸:۴۳
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امامت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
پیشوا در زبان فارسی، ترجمه تحتاللفظی کلمه امام است. در عربی کلمه "امام" یا "پیشوا" مفهوم مقدسی ندارد. پیشوا، یعنی کسی که پیشرو است و عدهای تابع و پیرو او هستند؛ اعم از آنکه آن پیشوا عادل باشد یا باطل و گمراه. قرآن کریم کلمه امام را در هر دو مورد به کار برده است. در یکجا میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۱]؛ و در جای دیگر میفرماید: ﴿أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ﴾[۲]. مورد اول در مورد پیشوایان به حق است و مورد دوم در مورد رهبران کافر و گمراه[۳]. از اصول دین اسلام و مذهب تشیع است. در یکی از تعاریف، به معنای ریاست عامه در امور دنیوی و اخروی[۴] و در تعاریفی دیگر، امامت، رهبری امت اسلامی پس از پیامبر گرامی اسلام(ص)[۵].
مقدمه
- بنابر معتقدات شیعه، امامت، استمرار نبوت است در همه جزئیات و کلیات و تنها تفاوت آن با نبوت این است که بر شخص امام وحی فرود نمیآید و نزول وحی پس از پیامبر(ص) پایان یافته است[۶].
- امامت از گذر علم لدنی و الهام الهی و مصونیت از خطا و اشتباه و گناه، از آیین پیامبر اسلام(ص) پاسداری میکند و مصالح دینی و دنیوی مردم را محفوظ میدارد. تعالیم راستین آسمانی در روزگار پس از پیامبر(ص) تنها از این گذر به دست انسان میرسد و قرآن کریم و سنت پیامبر از این طریق تفسیر و تبیین میشود. شیعیان معتقدند که مقام امامت تنها به معصومین میرسد. متکلمان امامیه بر این اعتقاد دلایلی آوردهاند؛ از جمله اینکه مردم از آن رو به امام محتاجاند، که معصوم نیستند و بدون او به خطا و اشتباه و گناه میلغزند. حال، اگر امام، معصوم نباشد، خود به امامی دیگر نیازمند است و این باطل است؛ زیرا مستلزم دور است. چون متکلمان امامیه این مدعا را ثابت میکنند، از آن نتیجه میگیرند که مردم را در انتخاب شخص امام، حق و سهمی نیست؛ زیرا او باید معصوم باشد و عصمت حالتی است باطنی و جز خداوند کسی از باطن انسان خبر ندارد و مردم توانِ آن ندارند که معصوم را از غیر معصوم بازشناسند[۷][۸].
- بدینسان، امامت همانند نبوت محتاج نص خداوند است و این نص یا به واسطه پیامبر تحقق مییابد و او به صراحت امام را معرفی میکند و یا به واسطه امامی که خود منصوب به نص است[۹].
مفهوم امامت در علم کلام
- کلمه "امام" در زبان فارسی یعنی "پیشوا"[۱۰] و در زبان عربی به معنای "رهبر"[۱۱] است. امام و امامت بر حسبِ لغت، مشتق از "أمّ" به معنای هر چیزی است که چیزهای دیگر به آن ضمیمه و نسبت داده میشوند، یا از او پیدا میشوند، یا الهام میگیرند[۱۲]، به همین منظور، کلمه امام یا پیشوا به خودی خود مفهوم مقدسی ندارد، زیرا پیشوا یعنی کسی که پیش روست، عدهای تابع و پیرو او هستند، اعم از آنکه آن پیشوا عادل و راه یافته و درسترو باشد یا باطل و گمراه، قرآن هم کلمه امام را در هر دو مورد اطلاق کرده است[۱۳]. در یک آیه میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۱۴] در آیهای دیگر: ﴿أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ﴾[۱۵] از این رو، لفظ "امام" دارای مفهوم لغوی اختصاصی نیست بلکه مفهومی عام دارد و به همه رهبران حق و باطل اطلاق میشود.
- پیشوایی در چند مورد است که در پارهای موارد اهل تسنن هم قائل به پیشوایی و امامت هستند ولی در کیفیت و شخصش با ما اختلاف دارند، اما در بعضی مفاهیم امامت اصلاً آنها منکر چنین امامتی هستند. امامت در معانی: "زعامت و رهبری اجتماع، مرجعیت دینی، ولایت" استعمال شده است که اهل تسنن فقط معنای زعامت و رهبری اجتماع را قبول دارند[۱۶]. شیعه قائل است که پیغمبر(ص) رهبر و زعیم بعد از خودش را تعیین کرد و گفت بعد از من زمام امور مسلمانان باید به دست علی(ع) باشد و اهل تسنن با اختلاف منطقی که دارند این مطلب را لااقل به شکلی که شیعه قبول دارد، قبول ندارند و میگویند در این جهت پیغمبر شخص معیّنی را تعیین نکرد و وظیفه خود مسلمانان بوده است که رهبر را بعد از پیغمبر انتخاب کنند[۱۷].
- با بیان فوق روشن گردید که امامت نسبت به ولایت اعم مطلق است و وقتی متکلم از ولایت بحث میکند در واقع منظورش جنبه زعامت و رهبریِ اجتماعی امام است. متکلمین، تعاریف گوناگونی از امامت ارائه میدهند که به برخی از آنها اشاره میشود:
- تعریف مختارِ "محقق بحرانی"[۱۸] در کتاب قواعد المرام: "امامت عبارت است از ریاست عامه در دین و دنیا اصالتاً (نه بر سبیل نیابت)[۱۹]؛
- تعریف مربوط به "تفتازانی"[۲۰] در شرح المقاصد: "امامت عبارت است از ریاست عامه در امر دین و دنیا از باب جانشینی پیامبر(ص)"[۲۱]؛
- تعریف جناب "ایجی"[۲۲] در المواقف: "امامت یعنی نیابت و جانشینی پیامبر در برپا داشتن احکام دین، بهطوری که تبعیت از او بر عموم مسلمین واجب است"[۲۳]؛
- "ابن خلدون" مینویسد: "خلافت یعنی نیابت از صاحب شریعت در حفظ دین و سیاست دنیا. به این اعتبار خلافت و امامت گفته میشود و متصدی آن مقام را امام و خلیفه میگویند[۲۴].
- تعریف متکلمین شیعه و سنّی از امامت که در آن اختلافی ندارند این است: "امامت عبارت است از یک ریاست و اولی بالتصرف بودن در جمیع شئون دین و دنیای مردم (اعم از بیان احکام، اجرای حدود، اداره جامعه، ایجاد عدالت اجتماعی، جنگ و صلح و...) برای شخص معیّنی از انسانها به عنوان نیابت و جانشینی از پیامبر(ص)"[۲۵]. در این تعریف، ولایت و امامت ریاست عامه الهیه معرفی شده، لذا مستلزم اجزایی است که عبارتند از: تقدم، علم، قدرت و حُکم، که بدون این اجزا، ریاستی متصور نیست. پس "ولیّ" کسی است که در خلقت خود، متقدم، عالِم، قادر، حاکم و نسبت به دیگر مخلوقات تصرفکننده علیالاطلاق باشد. اما تقدم او برای آن است که ولیِّ مطلق، انسانی است که خداوند او را خلعت جمال و کمال پوشانیده، و قلب او را مکان مشیت خود قرار داده و خزینه علم خود گردانیده و لباس تصرف [در آفرینش] و حکم [بر مخلوقات] را بر قامت او پوشانیده است. امر الهی در عالَم بشری در اختیار اوست. او مانند آفتابی درخشان است که خالق جهان در آن درخشش، نور حیات و اشراق و احتراق برای اهل روزگارها قرار داده است[۲۶].
- متکلم بزرگ شیعه "خواجه نصیر طوسی"[۲۷] در کتاب قواعد العقائد تعریف مُتقن و جامعی را مطرح کرده است که از تعاریف پیش مناسبتر است: "امامت عبارت است از ریاست عمومی دینی که عهدهدار ترغیب همه مردم در حفظ و حراست از مصالح دینی و دنیایی بوده و آنان را بر حسب همان مصالح از آنچه برایشان ضرر دارد، برحذر مینماید"[۲۸].
- با دقت و نظر اجمالی به تعریف مزبور میتوان به جامعیت و تمامیت آن اذعان نمود، چه آنکه در این تعریف مقید نمودن ریاست به "ریاست دینی" کاشف این معناست که امامت، منصبی است الهی، نه مقام و منصبی اجتماعی که مردم در انتخاب آن نقش داشته باشند. و این نکته مهم و برجستهای است که علمای شیعه به آن اهتمام داشته و ادلهای بر اثبات آن اقامه کردهاند. و اصولاً همین نقطه محلّ اختلاف شیعه و اهل سنّت است[۲۹].
- همچنین برخلاف نظریه اکثر علمای اهل سنت که امامت و خلافت را مرادف دانسته و گفتهاند خلافت و امامت یک معنا دارد[۳۰]، هر گاه یکی از آنها صادق باشد دیگری نیز صادق خواهد بود. عالمان شیعی این مطلب را رد کرده و گفتهاند که در تحقق معنای امامت، پیشوایی شرط است. امام باید به آنچه میگوید عمل کند و قولاً و عملاً مردم را رهبری کند. اما در تحقق معنای لغوی خلافت همین اندازه کافی است که شخص خلیفه برای جانشینی از پیغمبر تعیین شده باشد و در غیاب او کارهایش را انجام دهد. پس، این دو معنا مرادف نیستند، هر چند ممکن است در یک شخص جمع شوند[۳۱].
- در نتیجه میتوان اذعان داشت که اگر امام بهطور مطلق بر کسی گفته شد و قرینهای وجود نداشت که موضوع امامتش را محدود کند باید گفت پیشوا و رهبر کلی است و در کلّیه امور معنوی و مادّی پیشوایی دارد. همانطوری که امام رضا(ع) در تعریف امامت میفرماید: "مقام امامت بزرگتر و عالیتر و دقیقتر از آن است که عقول مردم بدان برسد، یا به واسطه آرای خودشان بتوانند آن را درک کنند یا امامی را اختیار نمایند... امامت یعنی نگهداری دین و حفظ نظام مسلمانان"[۳۲][۳۳].
تجلی توحید در نظام امامت
- چون خداوند موجودی ادراک نشدنی است و با کسی روبهرو و طرف گفتوگو نمیشود، پس ناگزیر کسانی از خود مردم را بر آنان میگمارد تا به جای خودِ او با مردم گفتوشنود کنند و حقّ حاکمیت و فرماندهی خداوند را به مرحله اجرا و تحقق برسانند و فرستادن آنها لطف[۳۴] و مهربانی از سوی او به مردم است[۳۵]، لذا ولایت نبویه به نوعی ولایت الهیه است و ولایت امامیه نیز استمرار ولایت نبویه میباشد.
- برحسب عقیده توحید، حکومت و ولایت و مالکیت حقیقیّه مطلقه، مختص به خداست و حق و حقیقت این صفات، بنابر آیات قرآنی﴿فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ﴾[۳۶] فقط برای او ثابت است[۳۷]. و هیچ کس در عوض خدا، حتی بر نفس خود، نه سلطنت و ولایت تکوینی دارد و نه ولایت تشریعی؛ تا چه رسد به اینکه بر دیگری ولایت و حکومت داشته باشد، یا مالک امر او باشد[۳۸].
- بنابراین، ولایت حقیقی، اوّلاً و بالذّات از آنِ خداست و ولایت و حکومت و مالکیتی که به اذن خدا برای بعضی از بندگانش اعتبار میشود، اعتباری و قراردادی بوده و حقیقی نیست[۳۹]. لذا به عزل و اسباب دیگر، قابل زوال و انتقال است. این ولایت از نوع ولایت و حکومت الهیه نیست، چون حکومت و ولایت خدا حقیقی و خودبهخود و دائم و ابدی است و مقتضای ارتباط و تعلق مخلوق به خالق، حکومت و ولایت و مالکیت حقیقی خالق است. مخلوق، هویتش مملوکیت و نیازمندی و فرمانپذیری و عنایتخواهی است، نه مملوکیت بنده و تحت ولایت خدا بودن او قابل سلب شدن است، چون ذات او، هویتش و واقعیتش همین است؛ و نه مالکیت و حکومت و ولایت خدا بر بندگانش قابل سلب و اعطا و انتزاع است[۴۰].
- و خلاصه اینکه تصرف در امور عامه و رتق و فتق امور و حلّ و فصل کارها و اِعمال ولایت بر خلقالله، اگرچه یک نفر هم باشد، تصرف در سلطنت الهی و مُلک خدایی است که باید به اِذن خدا باشد؛ چنانکه برحسب آیات قرآن کریم[۴۱] و احادیث متواتر[۴۲] که از طریق شیعه و سنّی روایت شده است، در امت این برنامه انجام شده و حضرت رسول(ص) نظام امامت را به مردم ابلاغ کرده و "اولوالامری" که تا روز قیامت عهدهدار این منصباند و دوازده نفرند، به امت معرفی شدهاند[۴۳].
- از بیانات پیشین میتوان نتیجه گرفت که رابطه بین شناخت امام و یگانگی خداوند متعال رابطهای دو طرفه است، زیرا از طرفی باید توحید خداوند و حاکمیت مطلق باریتعالی را پذیرفت و از طرفی نیز باید ایمان که معرفت خداوند فقط در پرتو شناخت و پیروی از ائمه اطهار(ع) امکانپذیر است. در لسان روایات این مطلب به صراحت مطرح شده است؛ چنانکه ابوحمزه میگوید: امام باقر(ع) به من فرمود: "خدا را یقیناً کسی پرستد که او را بشناسد و کسی که به خدا معرفت پیدا نکند او را گمراهانه میپرستد". عرض کردم: فدایت شَوم؛ معرفت خدا چیست؟ فرمود: "باور داشتن خدای متعال و باور داشتن پیغمبر(ص) و دوست داشتن علی و پیروی از او و ائمه اطهار(ع) و بیزاری جستن به خدای سبحان از دشمن آنان. این چنین شناخته میشود خدای عزوجل"[۴۴][۴۵].
مباحث امامت
- حقیقت یا چیستی امامت (ما الإمام؟)؛
- وجوب وجود امام یا ضرورت امامت (هل الإمام؟)؛
- غایت امامت یا کارکردهای امام و در ذیل آن، شئون و وظایف امام (لم یجب وجود الإمام؟)؛
- صفات و ویژگیهای امام و در ذیل آن، راههای شناخت امام (کیف الإمام؟)؛
- تعیین امام در هر زمان و در ذیل آن، نصوص امامت و افضلیت امیرالمؤمنین(ع) و یازده امام بعد، معجزات هر یک از امامان دوازده گانه و مهدویت و مباحث مرتبط با آن (مَنِ الإمام؟)[۴۶][۴۷].
- چهار مبحث نخست، مباحث کلی امامت (امامت عامه) را تشکیل میدهد و مبحث اخیر مربوط به امامت خاصه است. به عبارت دیگر مسایل کلی و عمومی امامت، مربوط به امامت عامه است و مسایل مربوط به مصداقشناسی امام و این که امامان پس از پیامبر(ص) چه کسانی بودهاند، مسایل امامت خاصه است. مباحث امامت خاصه در مدخلهای مناسب تبیین خواهد شد. چنان که پارهای از مباحث کلی امامت نیز که از اهمیت یا گستردگی خاصی برخوردارند مدخلهای مستقلی خواهند داشت.
- عصمت امام، افضلیت امام و علم امام از این گونه مباحثاند. در این مقاله دیگر مباحث کلی امامت بررسی خواهد شد[۴۸].
نخست: حقیقت امامت
دوم: ضرورت امامت
سوم: غایت امامت
چهارم: صفات امام
- درباره صفات امام در منابع شیعه و اهل سنت بحثهای فراوانی شده است. تفتازانی مکلف بودن، عدالت، حریت، مرد بودن، اجتهاد، شجاعت، با کفایت و قریشی بودن را شرط میداند. از نظر ایشان چهار شرط نخست (مکلف بودن، عدالت، حریت و مرد بودن) مورد اتفاق است؛ ولی شرطهای دیگر را برخی متکلمان، به خاطر تکلیف مالایطاق یا لغویت، لازم نمیدانند. وصف قریشی بودن مورد قبول تمام مذاهب اسلامی (به جز خوارج و گروهی از معتزله) میباشد[۴۹][۵۰].
- در میان متکلمین شیعه، خواجه نصیر، جامعترین فهرست را در هشت عنوان برای صفات و شرایط امام تدوین کرده است که عبارتند از: عصمت، علم به احکام شریعت و روش سیاست و مدیریت، شجاعت، افضلیت، بری بودن از عیوب جسمی و روحی و نسبی، مقربترین افراد بودن در پیشگاه خدا و استحقاق پاداشهای اخروی، توانایی برآوردن معجزه برای اثبات امامت خود در مواقع لزوم و یگانه بودن در منصب امامت[۵۱][۵۲].
پنجم: تعیین امام
راه تعیین امام
نصب امام
انتخاب امام
غلبه و استیلا
اثبات امامت
جایگاه امامت
امامت از دیدگاه فرق و مذاهب
- از دیدگاه شیعه امامت از اصول عقاید اسلامی است، ولی معتزله و اشاعره و دیگر مذاهب اسلامی آن را از فروع دین میدانند. بر این اساس، شیعه برای امامت جایگاه برجستهتری در مقایسه با اهل سنت قائل است، ولی همانگونه که اشاره شد از دیدگاه اهل سنت نیز امامت مسئلهای مهم و برجسته است، زیرا از فروع دین بودن یک مسئله با مهم بودن آن منافات ندارد[۵۳].
- درباره نظریه سیاسی زیدیه و اندیشه امامت نزد آنان، مقدمتاً باید توضیح داد که زیدیه از تحولات و دگرگونیهای فکری و مذهبی گوناگونی در طول تاریخ خود برخوردار بودهاند. در سده ۲ ق جدا از شخصیت محوری زید بن علی، گروهها و گرایشهای مختلفی از جمله جارودیه و ابتریه در میان زیدیه وجود داشتند که هر یک دارای عقاید ویژه خود در باب امامت بودند. در همان سده و نیز در سده ۳ ق نیز وجود برخی شخصیتهای محوری در زیدیه عراق و حجاز و یمن همچون محمد بن عبدالله نفس زکیه، قاسم رسی و یحیی هادی الی الحق، پیشوای دولت زیدی یمن، تحولاتی در عقیده و اندیشه دینی زیدیه ایجاد کرد که طبعاً مسأله امامت نیز بر کنار از آن نبود. این تحولات البته به دلایل شرایط خاص تاریخی به وجود میآمد و تحت تأثیر اندیشههای محافل امامی، یا معتزلی و حتی سنی بود[۵۴][۵۵].
- امامت از دیدگاه اسماعیلیه منصبی الهی است و امام از جانب خداوند، هدایت و برگزیده میشود، و مسلمانان به وساطت او میتوانند به وظایف دینی خود عمل کنند و درکی کامل و جامع از ابعاد ظاهری و باطنی قرآن - که تحقق آرمانهای الهی در زمین مبتنی بر آن است - حاصل نمایند. اسماعیلیه ولایت امام را یکی از ارکان دین میدانند و معتقدند که امامت برترین ارکان دین است و حتی آن را عین ایمان میانگارند و بر آنند که امامت تا ابد ادامه دارد و جهان هستی بدون وجود امام لحظهای دوام ندارد و اگر فرضاً امام از دست رود، بیدرنگ همه عالم نابود میشود[۵۶]. از اینرو، یکی از اصول اعتقادی اسماعیلیه این است که بعد از وفات پیامبر اکرم(ص)، امام علی(ع) به امر الهی و با نص پیامبر(ص) در زمان حیاتش به عنوان امام برگزیده شد و امامت باید به صورت موروثی در نسل علی(ع) و فاطمه(ع) ادامه یابد و جانشینی امام لاحق مبتنی بر نص امام سابق است[۵۷][۵۸].
- تاریخ اندیشه و فعالیتهای دینی و سیاسی غُلات شیعه چنانکه باید هنوز مورد مطالعه همهجانبه قرار نگرفته است و از اینرو، به درستی نمیتوان تاریخ دقیق ظهور اندیشههای آنان را به دست داد. درباره موضوع امامت، پیش از هر چیز باید به این نکته توجه داشت که اندیشه غُلات شیعه در ارتباط مستقیم با موضوع امامت قرار دارد و از این رو، بررسی تاریخ شکلگیری و اندیشههای دینی و سیاسی غلات، در حقیقت بررسی موضوع امامت در میان ایشان است، با اینهمه، نباید از یاد برد که غُلات شیعه گرچه در بستر اختلافات دینی - سیاسی در قرن اول هجری به صحنه آمدند، ولی در طول زمان و در طی تحول در اندیشههای خود و تحت تأثیر شرایط سیاسی و اجتماعی و محیطی، دگرگونیهای فکری فراوانی را شاهد بودند که عمدهترین آن تحول اندیشه امامت محوری در میان آنان به منظومهای فکری و کلامی از نوع ویژه خود بود. در این منظومه دینی درباره اساسیترین محور اندیشه اسلامی، یعنی توحید، سخن بسیار رفته بود و با توجه به هندسه معرفت دینی آنان و جایگاه توحید و ارتباط آن با اندیشه امامت، طبعاً درباره مسائل دیگر الهیات از جمله وحی و نبوت و ارتباط انسان با خدا، و نیز اندیشه معاد و روز واپسین مواضعی اتخاذ شده بود[۵۹].
- پیش از بررسی تاریخ تحول اندیشه سیاسی اهل سنت [۶۰]باید به این نکته توجه داشت که امامت در نظر اهل سنت بر شالوده تجربه تاریخی امت اسلامی پس از حضرت رسول(ص) استوار است و از اینرو، توجه به سیر تحولات نهاد خلافت در اسلام میتواند به ارزیابی دقیقتری از موضوع امامت در میان اهل سنت رهنمون گردد. معتزله، مرجئه و حتی عالمان اشعری و گاه حنبلی مذهب نسبت به این تجربه موضع خود را بیان کردهاند و هر یک فراخور منظومه دینی و فکری خود نسبت به این تجربه ابراز نظر نمودهاند. مهمترین نکته در این باره منظر این گروهها نسبت به عصر نخستین خلافت، یعنی عصر خلفای راشدین و گذار از آن به دوره اموی است؛ به ویژه اینکه برای گروههای غیر معتزلی اهل سنت که نسبت به «سنت» جماعت حساسیت دارند، این عصر به عنوان الگوی همیشگی «جماعت»، و به عبارت دیگر سلف صالح «امت» تلقی میشود. به هر حال، از آنجا که خلافت، صورت تاریخی اندیشه امامت در اسلام است، باید مفهوم امامت را در راستای ظهور تاریخی آن در خلافت جستوجو کرد؛ اما از سویی دیگر باید دانست که امامت در اسلام سنی مفهومی عامتر از خلافت است و در مقام نظر میتواند خارج از چارچوب مفهومی تاریخی خلافت تحقق پیدا کند؛ گرچه خلافت همیشه از سوی اهل سنت به عنوان نهاد مشروع امامت معرفی شده است[۶۱].
- امامت نزد گروههای گوناگون خوارج (اهل تحکیم)، از نظر مفهومی، کاملاً پیوسته با حکومت بوده، اما آنچه امامت خوارج (مُحَکِّمه) را از اهل سنت متمایز میساخته، نوع آرمانهایی بوده است که هر یک در سایه امامت دنبال میکردهاند. در صحنه تاریخ نیز همین اختلاف در آرمانها موجب شده است تا محکمه از همان عصر خلفای نخستین، راه خود را از عامه مسلمانان جدا سازند و در صدد برآیند تا امامتی کوچک، متناسب با آرمانهای خویش بنیان گذارند. تصور موجود در میان گروهی از صحابه در عصر دو خلیفه نخست، مبنی بر اینکه بر ایشان لازم است تا با حساسیت، عملکرد امام در جامعه اسلامی را پیگیری کنند و در صورت مشاهده تخلفی از جانب او، واکنشی مناسب از خود نشان دهند، مبنای آرمان امامت در میان محکمه است. به عنوان نمونه، در خطبهای از خلیفه عمر چنین آمده است که در صورت وفا نکردن امام مسلمانان به وظایف و تخطی از حدود شریعت، بر مؤمنان واجب میگردد که او را از امامت خلع کنند[۶۲][۶۳].
رابطه امامت و دموکراسی
منابع
- فرهنگ شیعه
- محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام
- ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی
- قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت
- اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۹۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۴.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۹۳.
- ↑ بدایة المعارف الالهیة فی شرح عقائد الامامیه، ۱۰۰؛ فرهنگ معارف اسلامی، ۱/ ۲۸۵ و ۲۸۶.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۹۲-۹۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۹۳.
- ↑ مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۴۶.
- ↑ ابراهیم امینی، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۶.
- ↑ لطفالله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۹۳.
- ↑ لطفالله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۹۳.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ «آنان مردم را به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
- ↑ مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۴۶–۶۰.
- ↑ مرتضی مطهری، امامت و رهبری، ص۵۰.
- ↑ کمالالدین ابنمیثم بحرانی، متوفای ۶۷۹ ق است.
- ↑ وهي رئاسة عامّة في أمور الدّين والدنيا بالإصالة؛ میثم بن علی بن البحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۴ و ر.ک: محمدحسین مختاری مازندرانی، امامت و رهبری، ص۳۰.
- ↑ سعدالدّین تفتازانی (۷۱۲ - ۷۹۳) متکلم برجسته اسلامی و طرفدار مذهب اشعریه است.
- ↑ هي رِئاسَة عامّةٌ فی امُورِ الدِّینِ وَ الدُّنْیا، خَلافَة عَنِ النَّبی(ص)؛ محمد حسین مختاری مازندرانی، امامت و رهبری، ص۳۰.
- ↑ عضدالدین ایجی (۴۵۰ - ۵۰۵) متکلم نامدار اسلامی و طرفدار مذهب اشعریه است.
- ↑ هي خلافة الرّسول في اقامة الدين بحيث يجب اتّباعه علی كافّة الامّة؛ عضدالدین ایجی، المواقف فی علم کلام، ص۶۰۳.
- ↑ مقدمه ابنخلدون، ص۱۹۱.
- ↑ الامامة رئاسة عامّة في امور الدّين والدنيا، لشخص من الأشخاص نيابة عن النبي(ص)؛ علی محمدی، شرح کشف المراد، ص۴۰۳.
- ↑ ماهنامه موعود، شماره ۶۶، اسفند ۱۳۸۵، مقاله "امامت و ولایت خاتم الانبیا" تلخیصی از کتاب ولایت کلّیه، سید حسن میرجهانی اصفهانی.
- ↑ خواجه نصیرالدّین طوسی (۵۹۷ -۶۷۲) سلطان المحققین، استادالبشر، حکیم و ریاضیدان، فیلسوف و متکلم بزرگ شیعی، مؤلف گرانقدر کتاب کلامی ارزشمند تجریدالاعتقاد و شارح اشارات بوعلی سیناست.
- ↑ الإمامة رئاسة عامّة دينية مشتملة على ترغيب عموم الناس في حفظ مصالحهم الدينية و الدنياوية، وزجرهم عمّا نصرهم بحسبها؛ خواجه نصیر طوسی، قواعد العقائد، ص۱۰۸.
- ↑ محمدحسین مختاری مازندرانی، امامت و رهبری، ص۳۱ و ۳۲.
- ↑ جعفر سبحانی، رهبری امت، ص۱۴.
- ↑ ابراهیم امینی، بررسی مسائل کلی امامت، ص۲۹.
- ↑ کلینی، اصول کافی، ج۱، ص۱۹۹-۲۰۰.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۶۰-۶۵.
- ↑ علامه حلی در این باره میفرمایند: الإمام لطف فيجب نصبه على الله تعالى تحصيلا للغرض. [وجود] امام لطف است؛ پس نصب او بر خدای متعال واجب است، برای آنکه غرض (و هدف الهی از هدایت بندگان) حاصل گردد، ر.ک: علی شیروانی، ترجمه و شرح کشف المراد، ج۲، ص۵۹-۶۰.
- ↑ نشریه همشهری، شماره ۸، اردیبهشت ۱۳۷۷، مقاله امامت در چشمانداز کلام شیعی برگرفته از کتاب جستاری در فلسفه امامت، نوشته اصغر دادبه.
- ↑ «اما خداوند است که سرور (راستین) است» سوره شوری، آیه ۹.
- ↑ آیت الله جوادی آملی در کتاب شمیم ولایت، ص۹۴-۱۰۰ انحصار ولایت را برای خداوند با ادله عقلی و نقلی اثبات میکند.
- ↑ لطفالله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۹۶.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، شمیم ولایت، ص۱۰۵-۱۰۶.
- ↑ لطفالله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۹۸.
- ↑ مانند آیات ولایت، اولوالامر و تطهیر.
- ↑ برای نمونه ر.ک: اصول کافی، کتاب الحجه، ج۱.
- ↑ لطفالله صافی گلپایگانی، امامت و مهدویت، ج۱، ص۱۰۱.
- ↑ کلینی، اصول کافی، کتاب الحجه، بابُ معرفة الإمام و الرَّد إلیه.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۶۵-۶۸.
- ↑ تلخیص المحصل، ص۴۲۶- ۴۲۷؛ قواعد المرام فی علم الکلام، ص۱۷۳- ۱۷۴.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۴.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۰۴؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ص ۲۵-۳۰
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۶.
- ↑ طوسی، تلخیص المحصل، ص۴۳۰ - ۴۲۹.
- ↑ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۳۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ۶۹.
- ↑ نک: مادلونگ۱، جم.
- ↑ دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
- ↑ قاضی نعمان، دعائم الاسلام، به کوشش آصف بن علی اصغر فیضی، ص۲؛ تامر، عارف، الامامه فی الاسلام،ص: ۶۵ -۶۶.
- ↑ نک: قاضی نعمان، شرح الاخبار، به کوشش محمد حسینی جلالی، ج۱، ۸۹ بب.
- ↑ دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
- ↑ دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
- ↑ که در اینجا مقصود از آنان همه گروههای غیر شیعه و محکمه است.
- ↑ دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.
- ↑ مثلاً نک: ابنشبه، عمر، تاریخ المدینة، به کوشش فهیم محمد شلتوت، ج۲، ۶۷۵.
- ↑ دانشنامه بزرگ اسلامی، ج ۱۰، ص ۳۹۱۰.