ابوایوب انصاری: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
* [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']] | * [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۱''']] | ||
* [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']] | * [[پرونده:13681148.jpg|22px]] [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|'''گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین''']] | ||
* [[پرونده:000052.jpg|22px]] [[محمد باغستانی|باغستانی، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]''' | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{یادآوری پانویس}} | {{یادآوری پانویس}} |
نسخهٔ ۳۱ اوت ۲۰۱۹، ساعت ۰۹:۱۹
مقدمه
- ابوایوب انصاری، مردی از قبیله بنینجّار بود. آنگاه که پیامبر اکرم(ص) به مدینه مهاجرت کرد، انتخاب محل سکونت خود را به مکان توقف شتر واگذاشت. شتر پیامبر در کنار خانه ابوایوب ایستاد و پیامبر در خانه او، که خانهای محقر بود، سکنا گزید. ابوایوب را در آن زمان مادری بود نابینا، پیامبر اکرم(ص) دست او را گرفت و بر صورتش نهاد، چشمان او بینایی خود را بازیافت و از این ماجرا بهعنوان نخستین معجزه پیامبر اکرم(ص) یاد میکنند. ابوایوب در بیعت عقبه حضور داشت و نیز در تمام جنگها در رکاب پیامبر(ص) حاضر بود. ابوایوب روایتهای بسیاری از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است. وی را در زمره راویان حدیث غدیر نام بردهاند. ابوایوب انصاری پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) از وفاداران به امام علی(ع) و از مدافعان ولایت و خلافت ایشان بود. در دوران خلافت ظاهری امام نیز از یاران شجاع ایشان شمرده میشد و در سه جنگ جمل، صفین و نهروان در رکاب امام حضور داشت. او در جنگ نهروان جناح راست سپاه امام(ع) بود. پس از جنگ نهروان از سوی امام به فرمانداری مدینه گماشته شد[۱].
- امام(ع) پس از آنکه خیرهسریهای معاویه و حملات او را به بلاد مسلمین برنتابید، ضمن خطبهای مردم را به جهاد ترغیب کرد، سپاهی تشکیل داد و ابوایوب را به فرماندهی ده هزار نفر برگزید. اما چندی نگذشت که امام(ع) به شهادت رسید. ابوایوب سرانجام در سال ۵۰ هجری هنگام پیکار با رومیان، در منطقه قسطنطنیه درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد[۲].
ابوایوب انصاری در گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین
خالد بن زید بن کلیب، که به کنیهاش ابو ایوب انصاری مشهور است، از صحابیان پیامبر خداست که پیامبر(ص) در آغاز ورود به یثرِب، در خانه وی سُکنا گزید. وی در تمام نبردهای پیامبر(ص) شرکت داشت و پس از پیامبر خدا، از پیشتازان به سوی ولایت و راست قامتان در حراست از حق خلافت بود که هرگز از این موضع، روی برنتافت. وی را در زمره دوازده نفری شمردهاند که پس از پیامبر خدا در مسجد به پا خاستند و از حق علی(ع) به صراحتْ دفاع کردند. ابو ایوب، همگامی و همراهی با علی(ع) را هرگز از دست نَهِشت و در تمام نبردهای مولا علیه فتنهانگیزان شرکت جُست. او در جنگ نهروان، فرماندهی سواره نظام را بر عهده داشت و پرچم امان، در دست او بود. علی(ع) او را بر حکومت مدینه گماشت؛ اما او پس از هجوم بُسْر بن ارطات، تاب نیاورد و فرار کرد. در واپسین سال خلافت، امام(ع) او را به فرماندهی گروهی ده هزار نفری برگماشت تا همراه سپاه امام حسین(ع) و قیس بن سعد، برای نبرد با معاویه عازم شام شوند؛ لیکن با شهادت علی(ع) لشکر از هم پاشید و مأموریت به انجامنرسید. ابو ایوب از صحابیانی است که احادیث فراوانی نقل کرده و در فضایل علی(ع) نیز بسیار روایت کرده است. او از جمله راویان حدیث "غدیر" و حدیث "ثقلین"[۳] و این سخن والای پیامبر خداست که علی(ع) را به نبرد با ناکثین و قاسطین ومارقین، امر کرده است و ابو ایوب را نیز به همراهی با امام علی(ع) فرا خوانده است. ابو ایوب به سال ۵۰ هجری، در حالی که عازم نبرد با رومیان بود، در قسطنطنیه زندگی را بدرود گفت و در آن جا دفن شد[۴][۵].
ابوایوب انصاری در دائرةالمعارف قرآن کریم
- او از اصحاب پیامبر (ص) و شیعیان امام علی (ع) به شمار میرود. نسب او به بنی نجار از تیرههای قبیله خزرج میرسد. مادرش از نوادگان امرؤالقیس شاعر و یکی از همسرانش دختر «زیدبن ثابت» بود. از گذشته پیش از اسلام ابوایوب، اطلاعی دردست نیست. وی جزو هفتاد نفری بود که از یثرب به مکه آمد و در بیعت «عقبه دوم» با پیامبر پیمان بست تا ازحضرت دربرابر دشمنانش حمایت کند[۶]. آن چه مایه افتخار جاودانه او و احترام مسلمانان به وی شده، میزبانی از رسول خدا در نخستین سال هجرت است که با وجود درخواستهای فراوانِ دیگر مسلمانان، نصیب او شد[۷]. ابوایوب که خود را مصداق آیه ﴿انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا﴾[۸]میدانست. در همه جنگهای مسلمانان - به جز یک مورد که به سبب جوان بودن فرمانده سپاه (یزیدبن معاویه) از جنگ کناره گرفت - شرکت کرد[۹]؛ البته جزئیات دقیق شرکت او در همه این جنگها در منابع تاریخی ذکر نشده است[۱۰].
- نام او در غزوههای بدر، اُحد و خندق دیده میشود[۱۱]. پس ازشکست مسلمانان در غزوه "اُحد" که عبدالله بن أُبی، رئیس منافقان مدینه، مسلمانان را شماتت میکرد، ابوایوب پیشاپیش کسانی بود که به کمک عبادة بن صامت، او را از منبر پایین آورده، از جای گاهش بیرون راندند. در واقعهای که منافقان در مسجد مدینه به تمسخر مسلمانان پرداخته بودند، ابوایوب نخستین صحابی پیامبر (ص) بود که به فرمان حضرت گردن نهاد و به سراغ بعضی از منافقان هم قبیلهاش رفته، آنها را از مسجد بیرون انداخت که پس از او، اصحاب دیگر نیز با دیگر منافقان چنین کردند[۱۲]. سخنان ابوایوب در حمایت از خلافت امام علی (ع) پس از رحلت پیامبر در جمع انصار و مهاجران در "سقیفه بنی ساعده" موجب شد تا ابوبکر برای رها کردن خلافت تصمیم بگیرد[۱۳]. ابوایوب به این نیز بسنده نکرد و با گروهی از صحابه پیامبر (ص) تصمیم گرفتند تا ابوبکر را از منبر رسول خدا به زیر آورند؛ اما چون پس از مشورت با امام علی متوجه شدند که حضرت، مأمور به صبر و سکوت است، از تصمیم خود منصرف شدند[۱۴]. از چگونگی حضور او در جنگهای رده در عهد خلافت ابوبکر (سال های۱۱ - ۱۳ ق) اطلاعی در دست نیست. احتمالا بعضی از روایات که از عدم خروج او از مدینه پس از وفات رسول خدا (ص) تا خلافت امام علی (ع) خبر میدهد، مربوط به این دوره باشد[۱۵][۱۶].
- ابوایوب، در عهد خلافت عمر در بخشی از فتوحات شام شرکت داشت[۱۷]. وی، در سال ۳۵ قمری که خانه عثمان به محاصره مخالفانش در آمد، به امر امام علی چند روزی امامت جماعت مدینه را به عهده گرفت[۱۸]. پس از قتل عثمان و طرح مسأله جانشینی او، ابوایوب مانند دیگر هواداران امام علی، با این استدلال که امر خلافت دچار فساد شده و باید اصلاح شود، از امام خواست تا خلافت را بپذیرد[۱۹]. او گواهی داد که حدیث غدیر را درباره امام علی از پیامبر شنیده است[۲۰]. با آغاز نبرد "جمل" فرمانده هزار نفر از سوارانِ سپاه امام بود[۲۱] و در "صفین" از خود رشادتی نشان داد که امام را به شگفتی واداشت[۲۲]. در نهروان، فرمانده گروهی از سپاه امام و مأمور گفتوگو با خوارج بود تا پرچم امان را در دست گرفته، ایشان را به صلح فراخواند[۲۳].
ابوایوب، در پاسخ به این پرسش که چگونه با اهل قبله به جدال برخاسته ای، گفت: این خواسته پیامبر خدا (ص) بود تا همراه امام علی (ع) با "ناکثین"، "قاسطین" و "مارقین" بجنگم[۲۴]. درسال ۳۸ قمری، به فرمان امام علی (ع) امیر مدینه شد[۲۵] و امارتش تا سال ۴۰ قمری ادامه یافت. در این سال، به دنبال حمله «بُسربن ارطاة» فرمانده سپاه معاویه به مدینه، ناگزیر به ترک شهر شد و به کوفه آمد[۲۶]. از سخنان او در تحریک و تشویق مردم به حمایت از امام علی (ع) چندروز پیش از شهادت حضرت، چنین به نظر میآید که تا پایان حیات امام در کوفه باقی مانده است[۲۷]. از زندگی ابوایوب پس از شهادت امام علی جز روایاتی درباره حضور او در نبردهای سالانه مشهور به صایفه (تابستانی) بر ضد رومیان، آگاهی چندانی در دست نیست[۲۸]. ابوایوب را باید در زمره راویان احادیث نبوی نیز برشمرد. کسانی چون ابن عباس، بُراء بن عازب، سعید بن مسیب، عروة بن زبیر و دیگران ازاو حدیث نقل کردهاند[۲۹]. وی ذوقی شاعرانه داشت که از خلال اشعارش در نبرد صفین آشکار میشود[۳۰][۳۱].
- ابوایوب یکی از پنج انصاری است که در عهد رسول خدا (ص) به گردآوری قرآن پرداختند[۳۲]. در عهد خلیفه دوم، معلم قرآن شناخته شد[۳۳] و در سالهای پایانی عمرش هنگام محاصره قسطنطنیه، چون شنید واژه "تهلکه" در آیه ۱۹۵ سوره بقره ﴿وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ﴾[۳۴] به اشتباه بر عمل سرباز مسلمانی که به سوی دشمن حمله میکند تطبیق میشود، به تفسیر درست آیه پرداخت و هلاکت مورد اشاره در آیه را به کسانی مربوط دانست که در برابر زندگی و ثروت دنیا، از پیامبر (ص) و خدا دست میکشیدند[۳۵].
- ابوایوب سرانجام هنگام محاصره دیوار شهر قسطنطنیه در سال ۴۹ یا ۵۲ قمری درگذشت و بنابر وصیتش، در پایانیترین نقطه خاک دشمن که سپاه اسلام به آن جا میرسیدند، مدفون شد[۳۶]. بر پایه روایتی دیگر، ابوایوب روایتی را از پیامبر نقل کرد که در آن، از مدفون شدن مردی صالح در کنار دیوارهای قسطنطنیه خبر داده شده بود و ابوایوب میخواست همان نیک مرد باشد[۳۷]. گویا مزار وی مورد احترام مسیحیان و مسلمانان بوده است[۳۸]. با توجه به سابقه روشن ابوایوب انصاری در دفاع از امام علی (ع) عالمان شیعه حضور او را در سپاهی به فرماندهی یزیدبن معاویه، یا به انگیزه تقویت اسلام در برابر کافران[۳۹] و یا به دلیل اجازه امام معصوم به او دانستهاند[۴۰][۴۱].
ابوایوب در شأن نزول
- مضمون آیات ۱۲ و ۱۶ سوره نور ﴿لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَذَا إِفْكٌ مُبِينٌ﴾[۴۲] ﴿وَلَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ قُلْتُمْ مَا يَكُونُ لَنَا أَنْ نَتَكَلَّمَ بِهَذَا سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ﴾[۴۳] به ماجرای ﴿إِفْكٌ﴾ مربوط است که درباره یکی از همسران رسول خدا (ص) نازل شده و در آنها، مؤمنانی که چنین بهتان و افترایی را نپذیرفتند، ستایش شدهاند. برخی مفسران، این دو آیه را درباره واکنشی میدانند که ابوایوب هنگام شنیدن ماجرای افک از خود نشان داد و آن را انکار کرد[۴۴][۴۵].
- آیه ۶۱ سوره نور: ﴿..وَلَا عَلَى الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى الْمَرِيضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَنْ تَأْكُلُوا مِنْ بُيُوتِكُمْ..﴾[۴۶]بر اساس روایتی، ابوایوب در غیاب یکی از صحابه که در جنگ شرکت کرده بود، سرپرست خانوادهاش شد و چون به خانهاش پاگذاشت، از طعام او خورد؛ سپس نگران شد و در پی این قضیه، آیه ۶۱ فرود آمد[۴۷]. گذشته از این که موضوع به ابوایوب اختصاص نداشته و درباره دیگران نیز گفته شده[۴۸]، این روایت با نقل منابع تاریخی درباره حضور او در همه جنگهای زمان رسول خدا (ص) منافات دارد، مگر این که احتمال دهیم مقصود از همه جنگها، غالب آنها بوده یا این که مراد از جنگها صرفاً "غزوهها" بوده است و این مورد خاص را از سریهها به شمار آوریم[۴۹].
- آیه ۵ سوره انفال: ﴿كَمَا أَخْرَجَكَ رَبُّكَ مِنْ بَيْتِكَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ لَكَارِهُونَ﴾[۵۰] براساس روایتی که ابوایوب نقل کرده، خود و انصار را از مؤمنانی دانسته که با شنیدن خبر ورود سپاهیان مشرک مکه در منطقه بدر، اعلام کردند که توان جنگیدن با آنها را نداشته، از این رویارویی کراهت دارند[۵۱][۵۲].
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
منابع
- دانشنامه نهج البلاغه ج۱
- محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین
- باغستانی، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم
پانویس
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 79.
- ↑ دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 79.
- ↑ ر.ک: اهل بیت(ع) در قرآن و حدیث، ج ۱ (بخش سوم: ویژگیهای اهل بیت(ع)/ فصل یکم/ همتای قرآن/ کاوشی پیرامون حدیث ثقلین/ سند حدیث الثقلین).
- ↑ این مقبره هم اکنون به زیارتگاه مسلمانان تبدیل شده است. (م)
- ↑ محمدی ریشهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۸۲۲.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۳۶۹.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸.
- ↑ «سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است» سوره توبه، آیه ۴۱.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۳۶۹.
- ↑ باغستانی، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 602.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۳۶۹.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۱۸.
- ↑ الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۹۹.
- ↑ همان، ص ۱۸۶ و ۱۸۷.
- ↑ المقفی، ج ۳، ص ۷۲۶.
- ↑ باغستانی، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 603.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۵۸۸.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۶۹۴.
- ↑ الجمل، ص ۱۲۸.
- ↑ اسدالغابه، ج ۶، ص ۱۲۶.
- ↑ مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۹۶.
- ↑ الفتوح، ج ۳، ص ۳۴ و ۳۵.
- ↑ الکامل، ج ۳، ص ۳۴۵.
- ↑ البدایة و النهایه، ج ۷، ص ۲۴۴؛ المعیار و الموازنه، ص ۳۷.
- ↑ انساب الأشراف، ج ۲، ص ۳۸۲.
- ↑ تاریخ طبری، ج ۳، ص ۱۵۳.
- ↑ الأمالی، ص ۱۴۶ - ۱۴۸.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۳۶۹.
- ↑ اسدالغابه، ج ۲، ص ۱۲۲.
- ↑ وقعة صفین، ص ۳۶۸.
- ↑ باغستانی، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 604.
- ↑ التاریخ الصغیر، ج ۱، ص ۶۶.
- ↑ التاریخ الصغیر، ج ۱، ص ۶۶.
- ↑ «و در راه خداوند هزینه کنید و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۵.
- ↑ جامع البیان، مج ۲، ج ۲، ص ۲۷۹.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۳۷۰؛ الاصابه، ج ۲، ص ۲۰۱.
- ↑ العقدالفرید، ج ۴، ص ۳۳۷.
- ↑ الطبقات، ج ۳، ص ۳۷۰.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ص ۳۸.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج ۷، ص ۲۴.
- ↑ باغستانی، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 604.
- ↑ «از چه رو چون آن را شنیدید مردان و زنان مؤمن نیکاندیشی نکردند و نگفتند که این دروغی آشکار است؟» سوره نور، آیه ۱۲.
- ↑ «و چرا چون آن را شنیدید نگفتید: سزیده ما نیست که در این باره چیزی بگوییم، پاکا که تویی، این بهتانی سترگ است» سوره نور، آیه ۱۶.
- ↑ جامع البیان، مج ۱۰، ج ۱۸، ص ۱۲۸.
- ↑ باغستانی، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 605.
- ↑ «بر نابینا و بر لنگ و بر بیمار و بر شما گناهی نیست که از (خوراک و آذوقه) خانههای خویش بخورید یا از خانههای پدرانتان یا خانههای مادرانتان یا خانههای برادرانتان یا خانههای خواهرانتان یا خانههای عموهایتان یا خانههای عمّههایتان یا خانههای داییهایتا» سوره نور، آیه ۶۱.
- ↑ الاصابه، ج ۲، ص ۲۰۱.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۶، ص ۲۲۵.
- ↑ باغستانی، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 605.
- ↑ «چنان که پروردگارت تو را از خانهات به درستی بیرون آورد با آنکه بیگمان دستهای از مؤمنان ناخرسند بودند» سوره انفال، آیه ۵.
- ↑ الدرالمنثور، ج ۴، ص ۱۴.
- ↑ باغستانی، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱، ص 605.