امام جواد علیهالسلام
محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی (زاده ۱۰ رجب ۱۹۵ق در مدینه - شهادت ۲۲۰ق در بغداد) نهمین امام و پیشوای مسلمانان است. پدرشان امام رضا (ع) و مادرش خیزران (سَبیکه) بود. جواد و تقی از القاب ایشان است. حضرت در ۸ سالگی به امامت رسید و مدت امامت او ۱۷ سال بوده است. دوران امامت حضرت مصادف با خلافت مامون و معتصم عباسی بود و در این دوران با استفاده از مناظرات حقانیت اهل بیت را به اثبات میرساندند. سرانجام معتصم، همسر امام را تحریک کرد تا حضرت جواد(ع) را مسموم کند. ایشان که جوانترین امام شیعه بود روز آخر ذی قعده سال ۲۲۰ هجری به شهادت رسید.
امام جواد (ع) | |
---|---|
نقش | امام نهم شیعیان |
نام | محمد بن علی |
کنیه | ابوجعفر • ابوعلی |
زادروز | ۱۰ رجب، سال ۱۹۵ ق |
زادگاه | مدینه |
مدت امامت | ۱۷ سال (۲۰۳-۲۲۰ ق) |
شهادت | آخر ذیالقعده، ۲۲۰ ق |
مدفن | کاظمین، عراق |
محل زندگی | مدینه، بغداد |
لقب(ها) | جواد • تقی |
پدر | امام رضا علیه السلام |
مادر | سبیکه |
فرزند(ان) | امام هادی (علیه السلام) و ... |
طول عمر | ۲۵ سال |
ولادت
امام جواد(ع) محمد بن علی بن موسی (ع)، نهمین پیشوای مسلمانان در سال ۱۹۵ هجری در شهر مدینه دیده به جهان گشود[۱]. در مورد روز ولادت ایشان اختلاف وجود دارد، برخی آن را پانزدهم رمضان[۲] میدانند و شیخ طوسی ١٠ رجب ذکر کرده است[۳].
نسب
پدر ارجمندش امام رضا (ع) هشتمین امام معصوم و مادرش خیزران سبیکه بود که از نظر فضایل اخلاقی در درجه والایی قرار داشت و از برترین زنان زمان خود بوده[۴] و امام رضا(ع) او را بانوی منزه و پاکدامن و با فضیلت نامیده است[۵].
مادر آن حضرت کنیزی به نام سبیکه نوبیه یا خَیزران است. برخی نوشتهاند: خیزران از قبیله و خاندان ماریه قبطیه، مادر ابراهیم و همسر رسول خدا(ص) است[۶]. برخی نامهای دیگر مانند: دُرّه[۷]، ریحانه و سکینه نیز برای او ذکر کردهاند[۸].[۹]
کنیز خریداری شده در شهر مکه
یزید بن سلیط از پیروان مکتب زید، میگوید: به قصد زیارت بیت الله و به جای آوردن اعمال عمره به راه افتادم. در میانه راه با حضرت موسی بن جعفر(ع) ملاقات نمودم و عرض کردم: در همین مکان به همراه پدرم محضر پدر بزرگوارت، حضرت صادق(ع) رسیدیم در حالی که شما و دیگر برادرانتان در کنار وی بودید. پدرم عرض کرد: شما اولاد رسول خدا(ص) پاک و پاکیزه هستید و از مرگ هم نمیتوان فرار کرد؛ چنان چه حادثهای برای شما پیش آید، به چه کسی مراجعه کنم؟ پدر بزرگوارتان فرمود: اینها همه فرزندان من هستند؛ ولی علم، دانش، حکمت، جود، سخاء و آگاهی از احتیاجات مردم در وجود فرزندم موسی جمع است. بدان که نطفه امامی در صلب او قرار دارد که پناهگاه درماندگان و مشکلگشای دردمندان خواهد بود. سپس فرمود: ای یزید، در آیندهای نه چندان دور در همین مکان با او ملاقات خواهی نمود. به او بشارت ده که خداوند از دامن کنیزی پاکدامن و از خاندان ماریه قبطیه، مادر ابراهیم و فرزند رسول خدا(ص) فرزندی امین و مبارک به او عنایت خواهد فرمود و سلام مرا به او برسان. یزید بن سلیط میگوید: پس از شهادت حضرت موسی بن جعفر(ع) به زیارت امام رضا(ع) رفتم، فرمود: آیا میل داری برای انجام اعمال عمره به مکه برویم؟ گفتم: نفقه و مخارج سفر برای من سنگین است.
فرمود: سبحان الله! کسی که دعوت میکند، مخارج سفر را نیز میپردازد. با اشتیاق فراوان پیشنهاد حضرت را قبول نمودم و به طرف سرزمین و دیار محبوب حرکت کردیم. در میان راه به سرزمینی رسیدیم که پیشتر پدر و جد وی را در همانجا ملاقات کرده بودم. فرمود: در این مکان افراد زیادی را ملاقات کردهای! عرض کردم: آری و سپس ایشان را از ملاقاتها و خبردادن حضرت کاظم(ع) از ولادت فرزندی برای حضرت رضا(ع)، و نام مادرش خبر دادم. وقتی به شهر مکه وارد شدیم، حضرت آن کنیز را خرید و فرزندش، امام جواد(ع) از همان کنیز به دنیا آمد[۱۰].[۱۱]
ویژگیهای ظاهری امام
چهره امام(ع) زیبا، گندمگون و پوست بدن وی سفید روشن[۱۲] و موهای سرش سیاه رنگ[۱۳] و مجعَّد، یعنی پیچ در پیچ توصیف شده است. آن حضرت، از جهت صورت بسیار شبیه پدر بزرگوارش، امام رضا(ع) بوده است[۱۴].[۱۵]
القاب امام
از القاب مشهور امام نهم(ع): جواد و تقی و کنیه گرامیاش ابو جعفر ثانی است[۱۶].[۱۷]
فضائل و مناقب
امام محمد تقی (ع) همانند دیگر امامان معصوم (ع) در خصال نیک و اخلاق پسندیده همچون جد خویش، پیامبر اسلام (ص) بود. در عبادت و طاعت شهرتی تمام داشت و بیشتر روزها در روزه بود و شبها به عبادت و راز و نیاز. پیوسته این حدیث پیامبر (ص) را بر زبان داشت که "هر کس نماز شب بخواند، چهرهاش در روز زیبا و نورانی میگردد"[۱۸]. فروتنی امام محمد تقی (ع) از صفات برجسته او است.
در برخورد با مردم بسیار متواضع و مهربان بود و میفرمود: "فروتنی، زینت و شرافت حسب و نسب است"[۱۹]. جود و بخشش او زبانزد همه بود و امروزه نیز آن امام (ع) را بدین صفت میشناسند و بدین روی از القاب مشهورش "جواد الائمه" است. هر کس نیازی به او میآورد، حاجت روا بازمیگشت[۲۰]. آنچه از موقوفات بنیهاشم و پدران معصومش به دست میآورد، میان نیازمندان تقسیم میکرد[۲۱].
علم و فضیلت جوادالائمه(ع) نیز همچون پدرش، فراوان بود و در مجالس بحثی که خلیفه ترتیب میداد تا از موقعیت اجتماعی او بکاهد، حضرت جواد(ع) با آنکه کم سن و سال و جوان بود، ولی همه را مغلوب میکرد و در همه علوم و فنون، سرآمد بود.
ابو هاشم جعفری گوید: "در مسجد مسیّب به امامت حضرت نماز گزاردیم...، آنگاه یادآور شد که در مسجد درخت سدر خشک و بیبرگ و بار بود، حضرت زیر آن درخت وضو گرفت، پس آن درخت تازه شد و برگ در آورد و در همان سال میوه داد"[۲۲].[۲۳]
امامت امام جواد
امام جواد(ع) در ۸ سالگی به امامت رسید و مدت امامت او حدود ۱۷ سال بوده است. شیخ مفید نوشته است: "حضرت رضا (ع) از دنیا رفت و سراغ نداریم فرزندی از او مانده باشد جز پسر ارجمندش، ابوجعفر محمد (ع) که پس از او امامت را به دست گرفت[۲۴]. همچنین از امام رضا (ع) نقل شده است که به صراحت فرزند گرامی خویش حضرت محمد تقی (ع) را به وصایت و امامت خوانده است[۲۵]. افزون بر این، برتری آشکار امام محمد تقی (ع) بر مردم روزگار خویش دلیلی دیگر بر امامت اوست[۲۶].[۲۷]
دوران امامت
امام محمد تقی (ع) از سال ۲۰۳ تا ۲۲۰ ه. امامت کرد. خلفای معاصر آن امام همام (ع) عبارتاند از: مأمون و معتصم[۲۸]. مأمون، خلیفه عباسی چون از نفوذ باطنی و معنوی او در میان مردم بیمناک بود، آن حضرت را تحت مراقبت خویش گرفت و از همین رو دخترش را به ازدواج حضرت جواد(ع) درآورد، تا یک مراقب دائمی و خانگی نسبت به او داشته باشد.
در دوران امامت امام رضا(ع) شیعه توانایی تجربه قدرت سیاسی را به دست آورده بود و همین امر مأمون را مجبور کرد که حضرت را به اجبار وارد دستگاه حکومت کند؛ ولی موفّق نشد و رفتار امام طوری بود که حتّی برگزاری یک نماز از سوی حضرت را برنتافت؛ از این پس این موضع قدرت توسّط ائمه بعدی حفظ شد. امام محمد جواد(ع) مواضع پدر خود را ادامه داد. مأمون نیز توطئه خود را برای از بین بردن شیعه همچنان ادامه داد. او میخواست امام را از پایگاههای مردمی خود جدا کند و این توطئه را بهگونهای اجرا کند که مردم تحریک نشوند.
مهمترین برنامه امامت امام محمد تقی (ع) ادامه راه پدر و پیگیری برنامههای ایشان برای گسترش مذهب تشیع و هدایت امت بود. نخستین گام امام (ع) در این راه آن بود که پایتخت عباسیان را ترک کرد و به مدینه رفت. این کار به معنای رد مشروعیت حکومت عباسی و نوعی مقابله با آن تلقی میگشت. با حضور امام (ع) در مدینه، فقیهان و عالمان بسیاری پیرامونشان گرد آمدند و از محضر ایشان کسب فیض کردند. امام (ع) برای پیگیری برنامههای خود، دانشمندانی را به [بلاد اسلامی گسیل کرد که با عنوان "ثقات" مشهورند. آنان وظیفه داشتند مردم را از علوم آل محمد (ع) بهرهمند سازند و تعالیم اصیل دینی را گسترش دهند[۲۹].
در آغاز امامت حضرت جواد(ع)، مأمون تشکیل مجالس مناظره را ـ که در دوره امام رضا (ع) همگی به نفع اهل بیت تمام شد ـ دوباره تجربه کرد، به این دلیل که امام نهم خردسال است و تجربه پدر را ندارد بلکه بتواند به موقعیّت علمی او لطمه وارد کند؛ ولی نتیجه برعکس شد. در مجلسی که بزرگان علمای اهل سنت از جمله یحیی بن اکثم ـ قاضی القضاة ـ حضور داشتند، امام جواد را به مناظره فرا خواند؛ امّا شکست و انقطاع همگی، باعث ناکامی مأمون شد. به نقل مجلسی در فصل حجّ فقیهان بغداد و شهرهای دیگر و سایر دانشمندان بلاد که هشتاد تن بودند، به حجّ رفتند و سپس برای دیدار با امام راهی مدینه شدند[۳۰].
شاگردان و اصحاب عظیم الشأنی همچون: ابن ابی عمیر بغدادی، ابوجعفر محمد بن سنان زاهری، احمد بن ابی نصر بزنطی کوفی، ابوتمام حبیب بن اوس طائی، علی بن مهزیار اهوازی و فضل بن شاذان نیشابوری از جمله دست پروردگان حضرت ابوجعفر امام جواد(ع) هستند. این شاگردان نیز همچون امام خود تحت تعقیب و گرفتاری بودند.
علاوه بر موضع علنی، حضرت در بُعد سیاسی نیز به مبارزات خود ادامه میداد و طرح مأمون برای سکونت در بغداد و دربار در جهت مشروعیّت بخشیدن به حکومت خود را نپذیرفت و این توطئه را خنثی نمود[۳۱].
کرامات امام جواد (ع)
از امام جواد (ع) کرامتها و امور خارق العادهای دیده شده که هر یک میتواند به عنوان نشانه و علامت مقام و منصب الهی آن حضرت باشد مانند اینکه "ابن حجر هیتمی" کرامت عجیبی را از امام جواد (ع) نقل کرده است: مأمون بازهای شکاری داشت و هنگامی که از شهر خارج شد یکی از آنها را برای شکار فرستاد و باز از چشمها دور شد و از هوا برگشت در حالی که در منقارش ماهی کوچکی بود که هنوز زنده بود. مأمون بسیار تعجب کرد و به سمت شهر برگشت و بچهها هنوز مشغول بازی بودند و امام جواد (ع) نیز نزد آنها بود و باز هم بچهها فرار کردند جز امام جواد (ع). مأمون به او نزدیک شد و گفت: در دستت چیست؟ امام فرمود: خداوند متعال در دریای قدرت خود، ماهیان کوچکی را آفریده است که بازهای شکاری پادشاهان و خلفا آنها را شکار میکند و به وسیله این ماهیها سلاله اهل بیت رسول خدا (ص) را آزمایش میکنند. مأمون گفت: "أَنْتَ ابْنُ الرِّضَا حَقّاً"؛ تو بهراستی که فرزند علی بن موسی الرضا هستی![۳۲].[۳۳]
افضلیت امام جواد (ع)
برتری و تقدیم امام جواد (ع) بر دیگران در کمالاتی که لازمه امامت است مستند به سخنان امام رضا (ع) و اعتراف دیگران است. در این زمینه صنعانی میگوید: خدمت امام رضا (ع) بودم که پسر کودکش ابی جعفر (ع) را آوردند فرمود: این همان مولودی است که مولودی پربرکتتر از او نسبت به شیعیان ما متولد نشده است[۳۴].
همچنین ابن حجر هیتمی درباره امام جواد (ع) جریان برخورد زیرکانه آن حضرت در سن کودکی با مأمون را نقل میکند: پس از شهادت امام رضا (ع)، روزی مأمون از یکی از کوچههای بغداد عبور میکرد و امام جواد که کودک ۹ ساله بود، ایستاده بود و دیگر بچهها بازی میکردند. همین که مأمون رسید غیر از امام جواد (ع) دیگر کودکان فرار کردند ولی او همچنان باقی بود مامون از او پرسید تو چرا فرار نکردی؟ امام به سرعت جواب داد: راه تنگ نبود تا برای شما راه باز میکردم و جرمی مرتکب نشده بودم تا از شما میترسیدم و در حق شما نیز حسن ظن داشتم که به کسی که جرمی ندارد آسیبی نمیرسانید. مأمون از سخنان و صورت زیبای او خیلی خوشش آمد و از او پرسید: اسمت چیست و فرزند چه کسی هستی؟ امام جواب داد: من محمد بن علی بن موسی الرضا (ع) هستم. مأمون برای علی بن موسی الرضا (ع) از خداوند طلب مغفرت کرد و به راه خود ادامه داد[۳۵].[۳۶]
شبهه خردسالی امام
امام جواد(ع) نخستین امام از دوازده امام شیعه بود که در خردسالی به امامت رسید. پس از ایشان، امام هادی (ع) و امام مهدی (ع) نیز در خردسالی به امامت رسیدند. برخی این موضوع را به عنوان شبهه مطرح ساخته و کوشیدهاند مسئله امامت ایشان را به ابهام بکشانند. هر چند در تاریخ، کسانی را میتوان یافت که در کودکی از نبوغ ذاتی فوقالعادهای بهرهمند بودهاند و بدین ترتیب، نمیتوان خردسالی امام (ع) را دلیلی بر رد امامت ایشان به شمار آورد، اما شیعیان دلایل دیگری نیز بیان کردهاند:
- ایمان به خدا مستلزم آن است که آدمی به این نیز ایمان آوَرَد که همه افعال خداوند از روی مصلحت است و باید بی چون و چرا به آن تن در داد. خداوند، قادر و حکیم است و بنابر مصلحت، بنده برگزیده خویش را در خردسالی به امامت رسانده است و این هیچ تناقضی در پی ندارد و امر محالی با خود نمیآورد.
- بنابر نص قرآن، حضرت عیسی (ع) و یحیی (ع) در خردسالی به نبوت رسیدهاند[۳۷].
- در تاریخ اسلام، نمونههایی در دست است که مسئولیتهایی بزرگ و کارهایی سترگ به خردسالان سپرده شده است؛ مانند بیعت امام علی (ع) با پیامبر اسلام (ص) در کودکی، نقش داشتن امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در ماجرای مباهله و نیز گواهی آنان در ماجرای فدک نزد خلیفه اول.
- امامت حضرت جواد (ع) در خردسالی، ذهن مسلمانان را برای پذیرفتن امامت حضرت مهدی (ع) و غیبت ایشان در خردسالی آماده ساخت.
- چنان که از تاریخ نیز برمیآید، امامت حضرت جواد (ع) در خردسالی آزمایشی سخت برای شیعیان بود تا مؤمنان راستین خویش را نشان دهند و به مقامی والاتر رسند. در این ماجرا، برخی کسان ـ که سست ایمان و مردد بودند ـ از راه به در رفتند و بازشناخته گشتند[۳۸].[۳۹]
شهادت
پس از مأمون، معتصم خلیفه شد و همسر امام را تحریک کرد تا حضرت جواد(ع) را مسموم کند. همسر امام، ام الفضل، با وسوسه او شوهر جوانش را با انگور مسموم کرده و به شهادت رساند. حضرت جواد(ع) جوانترین امام شیعه بود و هنگام شهادت ۲۵ سال داشت. روز آخر ذی قعده سال ۲۲۰ هجری، روز شهادت اوست. قبر مطهرش در کاظمین، از شهرهای عراق، زیارتگاه شیعیان است[۴۰].[۴۱]
همسران امام جواد(ع)
ام الفضل، دختر مأمون عباسی
اولین ازدواج حضرت جواد(ع) در نه سالگی با دختر مأمون به نام زینب و با شهرت و کنیه ام الفضل بود. هدف مهم خلیفه از این کار جلب رضایت شیعیان و محدود نمودن فعالیتهای سیاسی و اجتماعی آن حضرت بود؛ تا بتواند در آینده به راحتی نقشه قتل آن حضرت را به دست همسرش (ام الفضل) اجرا نماید. خوشبختانه این ازدواج ثمرهای نداشت و فرزندی نصیب او نشد: «وَ قَدْ كَانَ زَوَّجَهُ الْمَأْمُونُ ابْنَتَهُ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ(ع) مِنْهَا وَلَدٌ»[۴۲]؛ مأمون دخترش زینب را به همسری امام جواد(ع) در آورد؛ ولی از او فرزندی نداشت. مأمون، خلیفه عباسی تصمیم گرفت دخترش ام الفضل را به همسری امام جواد(ع) در آورد. وقتی افراد فامیل از این خبر مطلع شدند، همگی تصمیم گرفتند تا او را از این عمل منصرف کنند. جلسهای با حضور اعضای فامیل و بستگان خلیفه تشکیل شد، به او گفتند: شنیدهایم قصد داری فرزند علی بن موسی الرضا(ع) را به عنوان داماد خویش برگزینی! آیا میدانی خلافت از دست ما خارج خواهد شد و عترت به دست آمده را بر باد خواهی داد؟
مگر نمیدانی که از دیرزمان میان ما و فرزندان پیامبر چه حوادثی پیش آمده است و تلاش و سعی پدران ما بر تحقیر، منزوی کردن و دور نگه داشتن آنان از صحنههای سیاسی جامعه بوده است؟! خواهش و تقاضای ما این است که از این کار منصرف شده، از میان افراد فامیل فردی لایق را به همسری دخترت انتخاب کنی. مأمون در پاسخ گفت: آنچه در گذشته میان فرزندان ابوطالب و اجداد من و شما اتفاق افتاده است، پایهگذارانش افرادی حسود و بدخواه از قبیل شما بودهاند. چنان چه از روی انصاف اندیشه کنید، خواهید دانست که خاندان رسالت نسبت به امر خلافت و رهبری و حکومت بر مردم از دیگران سزاوارترند.
پیشینیان درباره آنان ظلم کرده، قطع رحم نمودهاند؛ اما من بارها تلاش نمودم خلافت را به او واگذار نمایم، قبول نکرد. حالا نیز انتخاب او برای همسری دخترم به دلیل برتری وی بر همه عالمان و دانشمندان زمان ما میباشد. اکنون فرصتی مناسب برای شما و همه مردم پیش آمده است تا به فضل و دانش بسیار وی در نوجوانی واقف شوید. گفتند: جناب خلیفه! اگرچه این پسر بچه خردسال شما را مجذوب خویش ساخته، پس به تعلیم و تربیت نیازمند است و باید مسایل دینی را بیاموزد! مأمون با عصبانیت فریاد زد: آیا میدانید چه میگویید و درباره چه کسی سخن میگویید؟! من این نوجوان را میشناسم. او از خانوادهای میباشد که علم و دانش آنان خدایی است، پدران او از نظر علم و دانش در بالاترین حد از کمال بودهاند. اگر سخن مرا قبول ندارید، میتوانید او را بیازمایید. گفتند: پیشنهاد خلیفه را میپذیریم؛ زیرا امتحان و آزمون بهترین روش برای کشف واقعیت خواهد بود و چنان چه او در این آزمون پیروز شود، مطیع فرمان خلیفه خواهیم بود.
همگی با خلیفه خداحافظی کرده، از مجلس خارج شدند؛ ولی در این اندیشه بودند که چه کسی را برای مناظره و گفتوگوی علمی با یک نوجوان (۹) ساله، که ذهن و فکر خلیفه را متوجه خود کرده است، برگزینند. پس از مشورتهای گوناگون تصمیم گرفتند از شخصی به نام یحیی بن أکثم، که دانشمند و به مسایل علمی آشنا و صاحب شهرت نیز بود، استفاده کنند. در ملاقاتی که صورت گرفت، با وعده پاداش و هدایای گرانقیمت، وی را برای دیدار و گفتوگو با امام جواد(ع) آماده ساختند. روزی معین از طرف خلیفه برای برگزاری مجلس مناظره مشخص گردید.
مأمون دستور داد جایگاه نشستن حضرت جواد(ع) در مجلس را آنگونه مهیا سازند که نزدیک جایگاه مخصوص وی باشد. روز موعود فرا رسید. جمعیتی زیاد با یحیی بن أکثم وارد تالار مخصوص شدند. از طرف دیگر، امام جواد(ع) (۹) ساله هم به جایگاه مخصوص خویش وارد شد و در کنار خلیفه بر روی تخت نشست. یحیی، در حالی که در مقابل امام(ع) نشسته بود، خطاب به مأمون گفت: آیا اجازه میدهی مطلبی را از این نوجوان (۹) ساله بپرسم؟ مأمون گفت: از خودش اجازه بگیر.
یحیی چهرهاش را به طرف امام(ع) چرخاند و عرض کرد: اجازه میدهید مسئلهای از شما بپرسم؟ حضرت فرمود: آنچه دلت میخواهد بپرس. یحیی گفت: وظیفه کسی که در حال احرام شکاری صید کند، چیست؟ امام جواد(ع) فرمود: آیا خارج از حرم صید کرده است یا داخل حرم؟ آیا به حرام بودن شکار در حال احرام آگاه بوده است یا جاهل؟ کشتن صید عمدی بوده است یا اشتباهی؟ شخص محرم، بنده و برده انسان دیگری بوده است یا حر و آزاده؟ بالغ بوده است یا نابالغ؟
کشتن صید را تکرار کرده است یا بیش از یک بار نبوده است؟ صید از پرندگان بوده است یا از غیر آن؟ کوچک بوده است یا بزرگ؟ بر عمل صید اصرار داشته یا پشیمان شده است؟ آن عمل را در شب مرتکب شده یا در روز؟ احرام او برای عمره بوده است یا حج؟
یحیی بن أکثم از تسلط امام جواد(ع) نُه ساله بر توزیع و تفریع یک مسئله فقهی، در درون خویش عجز و کوچکی بیش از حد احساس نمود و حاضران در رنگ و چهره وی حقارت و عجز را مشاهده کردند. مأمون خوشحال و خرسند از این مناظره موفقیتآمیز، در حالی که افراد فامیل خویش را مخاطب قرار داده بود، گفت: آنچه نسبت به خاندان رسالت انکار میکردید، با چشم و گوش خود دیده و شنیدید! آنگاه به امام(ع) عرض کرد: آیا دخترم را به همسری میپذیری؟ حضرت فرمود: آری.
مأمون گفت: خطبه عقد را بخوان و من دخترم ام الفضل را به همسری تو درمی آورم. امام(ع) پس از حمد و ثنای الهی و درود بر پیامبر خدا(ص) و اهل بیت(ع)، فرمود: من محمد فرزند علی بن موسی، ام الفضل دختر مأمون را به عقد و ازدواج خویش در آورده، مهریه او را مهریه جدهام فاطمه(س)، دختر رسول خدا(ص)، که پانصد درهم بوده است، قرار میدهم. مأمون در جواب گفت: من نیز دخترم را به مهریه مذکور به عقد و ازدواج تو درآوردم. مجلس عروسی از طرف مأمون مهیا شد. بوی عطر و گلاب فضا را پر کرده بود، سفرههای غذا گسترده و به شرکت کنندگان هدایایی از سوی مأمون داده شد. جمعیت حاضر و میهمانان عادی و حکومتی، پس از پذیرایی، مجلس را ترک کرده، پراکنده شدند؛ ولی عدهای از خواص دربار هنوز باقی مانده بودند. مأمون به امام عرض کرد: اگر مصلحت میدانی، جوابهایی که برای یحیی بن أکثم بیان فرمودی، تکرار شود تا بیشتر بهرهمند شویم. امام(ع) پاسخ همه پرسشها را بیان نمود و موجبات شگفتی بیشتر حاضران را فراهم آورد[۴۳].[۴۴]
مهریه ام الفضل
یکی از خادمان امام جواد(ع) روایت میکند: پس از آنکه مأمون دخترش أم الفضل را به ازدواج امام(ع) در آورد؛ امام(ع) نامهای برای او نوشت و در آن صِداق و مهریه همسرش را بیان نمود. البته خواننده محترم باید توجه داشته باشد که همه امامان معصوم(ع) مهریه مادرشان فاطمه زهرا(س) را برای همسرانشان قرار میدادند و آنچه در ذیل آورده میشود، علاوه بر آن مهریه معروف است. متن نامه بدین شرح است: هر شوهری موظف است که از اموال خود برای همسرش مهریهای قرار دهد.
اما خداوند اموال ما را در آخرت برایمان ذخیره کرده است؛ همان طور که اموال شما در این دنیا به شما رسیده است. اما مناجاتی که پدرم از پدرانش، از امیرمؤمنان، از رسول خدا و جبرائیل از جانب خداوند برایم به ارث گذاردهاند، مهریه همسرم و دختر تو قرار میدهم و آن ده مناجات است، که هر کدام برای موضوعی مخصوص میباشد. هر کس به همان صورت با خدا مناجات کند، درهای رحمت بر او گشوده، حاجاتش برآورده خواهد شد[۴۵].[۴۶]
سمانه مغربیه یا جمانه
دومین همسر امام جواد(ع) کنیزی به نام سمانه مغربیه بود. ثمره این ازدواج تعدادی فرزند پسر و دختر بود که حضرت امام هادی(ع) یکی از آنان است. از محمد بن فرج روایت شده است که گفت: امام جواد(ع) مرا احضار نمود. پس از شرفیابی به محضر آن حضرت، فرمود: قافلهای وارد شهر مدینه شده است که کنیزانی برای فروش همراه خود آوردهاند. آنگاه کیسهای، که در آن (۶۰) دینار بود، به من سپرده، اوصاف و ویژگیهای کنیزی را برایم تعریف نمود و فرمود: به میان کاروان برو و آن کنیز را برایم خریداری کن. طبق دستور حضرت به میان کاروان رفته، کنیز مورد نظر را با همان مبلغی که به من داده بود، خریداری کردم و به محضر امام جواد علی(ع) آوردم. نام آن کنیز جمانه (سمانه) بود.
او نزد بانویی متولد شده بود که تربیت او را تا زمانی که بردهفروش قافله او را خریداری نمود، بر عهده داشت و هنگام فروش نیز شرط کرد که مراقب او باشد تا در معرض خیانت قرار نگرفته، به دست خریدار واقعی برسد. آری، او همان بانوی ارزشمندی بود که پس از چندی امام هادی(ع) از دامان پاک وی به دنیا آمد[۴۷]. امام هادی(ع)، در سخنی کوتاه ولی پرمغز، مادر خویش را ستایش کرده و با این عمل مقام شامخ و ارجمند مادرش را یادآور شده است. چونان آموزگاری دلسوز، به همه انسانهای بهرهمند از نعمت مهر مادری میآموزد که حریم حرمت مادر بس گرانقدر و پربها است. او فرمود: «أُمِّي عَارِفَةٌ بِحَقِّي، وَ هِيَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ، لَا يَقْرَبُهَا شَيْطَانٌ مَرِیدٌ، وَ لَا يَنَالُهَا كَيْدُ جَبَّارٍ عَنِيدٍ، وَ هِيَ مَكْلُوءَةٌ بِعَيْنِ اللَّهِ الَّتِي لَا تَنَامُ، وَ لَا تَتَخَلَّفُ عَنْ أُمَّهَاتِ الصِّدِّيقِينَ وَ الصَّالِحِينَ»[۴۸]؛ مادرم شخصی آگاه و به امامت من معتقد است و مقام فرزند خود را میداند. او از بهشتیان است و هیچگاه وسوسههای شیطانی و نیرنگهای ستمگران او را فریب نمیدهد. وی در پناه چشمان همیشه بیدار خداوند، از لطف و رحمتش بهرهمند خواهد بود و از مادران انسانهای شایسته و راستگو و درستکار جدا نخواهد شد[۴۹].[۵۰]
فرزندان امام جواد(ع)
درباره نام و تعداد فرزندان امام جواد(ع) اختلافی شدید پدید آمده است. برخی چهار فرزند برای آن حضرت برشمردهاند: دو پسر به نامهای علی و موسی و دو دختر به نامهای فاطمه و أمامه[۵۱]. برخی نیز برای وی پنج فرزند برشمردهاند: دو پسر به نامهای علی و موسی و سه دختر به نامهای خدیجه، حکیمه و ام کلثوم[۵۲]. برخی شمار فرزندان آن حضرت را هفت تن[۵۳] دانستهاند و برخی دیگر هم هشت فرزند: سه پسر به نامهای علی، موسی، یحیی، و پنج دختر به نامهای فاطمه، بهجت، صاحب الروایة، بریهه، حکیمه و خدیجه[۵۴][۵۵].[۵۶]
منابع
- پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- محمدی، رضا، امامشناسی ۵
- اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه
- ضیائی ارزگانی، رحمت الله، ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام جواد، دانشنامه کلام اسلامی
- زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵
- طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل، دانشنامه جوادالائمه
پانویس
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۹۲؛ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ص۲۹۵؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۹۰.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۹۲.
- ↑ طوسی، محمد بن حسنف مصباح المتهجد، ص۸۰۵.
- ↑ مسعودی، علی بن الحسین، اثبات الوصیة، ص۲۰۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۹۲؛ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ص۳۱۶.
- ↑ کافی، ج۱، ص۴۹۲، س ۹.
- ↑ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۷۹.
- ↑ دلائل الامامة، ص۳۹۶، س ۹.
- ↑ طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل، دانشنامه جوادالائمه، ص ۴۷.
- ↑ «عَنْ يَزِيدَ بْنِ سَلِيطٍ قَالَ: لَقِيتُ أَبَا إِبْرَاهِيمَ(ع) وَ نَحْنُ نُرِيدُ الْعُمْرَةَ فِي بَعْضِ الطَّرِيقِ... ثُمَّ قَالَ لِي أَبُو إِبْرَاهِيمَ(ع): إِنِّي أُوخَذُ فِي هَذِهِ السَّنَةِ وَ الْأَمْرُ هُوَ إِلَى ابْنِي عَلِيٍّ(ع).... ثُمَّ قَالَ لِي يَا يَزِيدُ وَ إِذَا مَرَرْتَ بِهَذَا الْمَوْضِعِ وَ لَقِيتَهُ وَ سَتَلْقَاهُ فَبَشِّرْهُ أَنَّهُ سَيُولَدُ لَهُ غُلَامٌ أَمِينٌ مَأْمُونٌ مُبَارَكٌ وَ سَيُعْلِمُكَ أَنَّكَ قَدْ لَقِيتَنِي فَأَخْبِرْهُ عِنْدَ ذَلِكَ أَنَّ الْجَارِيَةَ الَّتِي يَكُونُ مِنْهَا هَذَا الْغُلَامُ جَارِيَةٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ مَارِيَةَ جَارِيَةِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) أُمِّ إِبْرَاهِيمَ فَإِنْ قَدَرْتَ أَنْ تُبَلِّغَهَا مِنِّي السَّلَامَ فَافْعَلْ. قَالَ يَزِيدُ فَلَقِيتُ بَعْدَ مُضِيِّ أَبِي إِبْرَاهِيمَ(ع) عَلِيّاً(ع) فَبَدَأَنِي فَقَالَ لِي يَا يَزِيدُ مَا تَقُولُ فِي الْعُمْرَةِ؟ فَقُلْتُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي ذَلِكَ إِلَيْكَ وَ مَا عِنْدِي نَفَقَةٌ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ مَا كُنَّا نُكَلِّفُكَ وَ لَا نَكْفِيكَ. فَخَرَجْنَا حَتَّى انْتَهَيْنَا إِلَى ذَلِكَ الْمَوْضِعِ فَابْتَدَأَنِي فَقَالَ يَا يَزِيدُ إِنَّ هَذَا الْمَوْضِعَ كَثِيراً مَا لَقِيتَ فِيهِ جِيرَتَكَ وَ عُمُومَتَكَ. قُلْتُ نَعَمْ ثُمَّ قَصَصْتُ عَلَيْهِ الْخَبَرَ فَقَالَ لِي أَمَّا الْجَارِيَةُ فَلَمْ تَجِئْ بَعْدُ فَإِذَا جَاءَتْ بَلَّغْتُهَا مِنْهُ السَّلَامَ. فَانْطَلَقْنَا إِلَى مَكَّةَ فَاشْتَرَاهَا فِي تِلْكَ السَّنَةِ فَلَمْ تَلْبَثْ إِلَّا قَلِيلًا حَتَّى حَمَلَتْ فَوَلَدَتْ ذَلِكَ الْغُلَامَ...»؛ (کافی، ج۱، ص۳۱۳، ح۱۴).
- ↑ طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل، دانشنامه جوادالائمه، ص ۴۸.
- ↑ «عَنْ عَسْكَرٍ مَوْلَى أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الرِّضَا(ع)، قَالَ:... قُلْتُ فِي نَفْسِي: يَا سُبْحَانَ اللَّهِ، مَا أَشَدَّ سُمْرَةَ مَوْلَايَ، وَ أَضْوَى جَسَدَهُ!»؛ (دلائل الامامة، ص۴۰۴، ح۳۶۵).
- ↑ «حَدَّثَنِي إِبْرَاهِيمُ بْنُ سَعْدٍ، قَالَ: رَأَيْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ الرِّضَا(ع) وَ لَهُ شَعْرَةٌ- أَوْ قَالَ وَفْرَةٌ- مِثْلُ حَلَكِ الْغُرَابِ»؛ (دلائل الامامة، ص۳۹۷، ح۳۴۶).
- ↑ «عَنْ أَبِي الصَّلْتِ الْهَرَوِيِّ قَالَ:... دَخَلَ عَلَيَّ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ قَطَطُ الشَّعْرِ أَشْبَهُ النَّاسِ بِالرِّضَا(ع)... فَقُلْتُ لَهُ وَ مَنْ أَنْتَ فَقَالَ لِي أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَيْكَ يَا أَبَا الصَّلْتِ أَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ!...»؛ (عیون أخبارالرضا(ع)، ج۲، ص۲۴۲، ح۱).
- ↑ طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل، دانشنامه جوادالائمه، ص ۴۵.
- ↑ شیخ مفید، محمد بن نعمان، مصنفات الشیخ المفید، ج۱۱، ص۲۷۳؛ شیخ عباس قمی، الانوار البهیة، ص۲۲۵.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام جواد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۲۳-۴۲۴؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۱۸؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۷۷.
- ↑ شیخ صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج۲، ص۳۶۳.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۳۳.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۵۰، ص۱۰۲ و ۱۰۳.
- ↑ قزوینی، سید محمد کاظم، زندگانی امام جواد، ص۴۴.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۱۳.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص۱۰۶؛ فرهنگ شیعه، ص۱۱۹؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۰۳.
- ↑ شیخ مفید، محمد بن نعمان، مصنفات الشیخ المفید، ج۱۱، ص۲۷۱.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۲۲؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۲۴۲.
- ↑ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص۳۳۵.
- ↑ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام جواد، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۴۲۳-۴۲۴؛ فرهنگ شیعه، ص۱۱۹.
- ↑ امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج۲، ص۳۲.
- ↑ عطاردی، شیخ عزیزالله، مسند الامام الجواد، ص۴۳، ۸۸ و ۸۹.
- ↑ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۵، ص۱۰.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۱۴۶-۱۴۷؛ فرهنگ شیعه، ص۱۲۰؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۰۳.
- ↑ الصواعق المحرقة علی أهل الرفض و الضلال و الزندقة، ج ۲، ص ۵۹۷.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۸۰.
- ↑ «فَقَالَ هَذَا الْمَوْلُودُ الَّذِي لَمْ يُولَدْ فِينَا مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَكَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنْهُ»؛ کافی، ج ۱، ص ۳۲۱.
- ↑ ر.ک: الصواعق، ج ۲، ص ۵۳۱.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۷۷-۷۹.
- ↑ ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا ﴾؛ سوره مریم؛ آیه ۳۰، ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا ﴾؛ سوره مریم؛ آیه ۱۲.
- ↑ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، ج۱، ص۱۶۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۲۰-۱۲۱.
- ↑ ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، ج۴، ص۴۱۱؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۹۷؛ نوبختی، ابومحمد حسن بن موسی، فرق الشیعة، ص۱۰۰.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۲۱؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۰۳؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۲۷۷.
- ↑ مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۳۸۰.
- ↑ ارشاد مفید، ص۳۱۹؛ کشف الغمه، ج۲، ص۳۵۳؛ بحارالانوار، ج۱۰، ص۳۸۱، ح۱ و ص۳۸۴؛ ج۵۰، ص۷۹؛ ج۹۶، ص۱۴۸، ح۵۰۶؛ حلیة الابرار، ج۴، ص۵۵۳؛ اعیان الشیعه، ج۲، ص۳۳؛ انوار البهیة، صص۲۵۵؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۴۷، ح۲۳۷۶؛ وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۱۰۸، ح۲۶۶۵۱؛ ج۱۳، ص۱۵، ح۱۷۱۱۸؛ ج۲۱، ص۱۰۹، ح۲۶۶۵۲؛ احتجاج طبرسی، ج۲، ص۴۶۹، ح۳۲۲؛ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۵۲، ح۱۱۹۹؛ وافی، ج۲۱، ص۳۹۹، ح۲۱۴۳۴؛ وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۲۶۱، ح۲۵۵۷۵؛ عیون المعجزات، ص۱۲۳؛ تفسیر قمی، ج۱، ص۱۸۲؛ نورالثقلین، ج۱، ص۶۷۳، ح۳۶۸؛ اختصاص، ص۹۸؛ الصواعق المحرقة، ص۲۰۶؛ احقاق الحق، ج۱۹، ص۵۸۷؛ تحف العقول، ص۴۵۱؛ ینابیع المودة، ج۳، ص۱۲۵؛ روضة الواعظین، ص۲۶۱؛ احقاق الحق، ج۱۲، ص۴۲۲؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۳۸۰؛ اثبات الوصیة، ص۲۲۳؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۲۵۳، ح۱۰۸۳۷؛ ج۱۴، ص۲۱۰، ح۱۶۵۲۰؛ مفتاح الفلاح، ص۴۸۶؛ کتاب القاب الرسول و عترته، ص۲۲۷؛ الثاقب فی المناقب، ص۵۰۵، ح۴۳۳؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۷۵؛ مکارم الاخلاق، ص۱۹۶؛ فصول المهمة ابن صباغ، ص۲۶۷؛ دلائل الامامة، ص۳۹۱، ح۳۴۵؛ خرایج و جرایح، ج۲، ص۹۴۷؛ مناقب اهل البیت(ع)، ص۲۸۶؛ اعلام الوری، ج۲، ص۱۰۱.
- ↑ طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل، دانشنامه جوادالائمه، ص ۴۹.
- ↑ متن مناجاتهای دهگانه در بخش سخنان امام جواد(ع)، فصل دعا و مناجات آمده است.
- ↑ طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل، دانشنامه جوادالائمه، ص ۵۳.
- ↑ اثبات الوصیة، ص۲۲۸.
- ↑ اثبات الوصیة، ص۲۲۸.
- ↑ اثبات الوصیة، ص۲۲۸؛ انوار البهیة، ص۲۷۳؛ دلائل الامامة، ص۴۱۰، ح۳۶۹؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۴۲۰، ح۲۴۲۲.
- ↑ طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل، دانشنامه جوادالائمه، ص ۵۴.
- ↑ ارشاد مفید، ص۳۲۷؛ فصول المهمة (ابن صباغ)، ص۲۷۶؛ نورالابصار، ص۳۳۰.
- ↑ تاریخ قم، ص۲۰۱؛ دلائل الامامة، ص۳۹۷.
- ↑ تاج الموالید، ص۱۳.
- ↑ الشجرة المبارکه (فخر رازی)، ص۷۸.
- ↑ لازم به یادآوری است که در مصدر اصلی یعنی کتاب الشجرة المبارکة به پنج دختر از امام(ع) اشاره کرده است، ولی در مقام نام بردن، از شش دختر نام میبرد همانگونه که در اینجا آمده است - لذا با حفظ امانت در نقل، متذکر میشویم که احتمال دارد یکی از نامها لقب برای دیگری باشد. چنانکه (صاحب الروایة) میتواند لقب یکی از فرزندان باشد.
- ↑ طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل، دانشنامه جوادالائمه، ص ۵۵.