امام جواد در معارف و سیره رضوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
امام جواد (ع)
حرم امام کاظم و امام جواد علیهما السلام در کاظمین
نقشامام نهم شیعیان
ناممحمد بن علی
کنیهابوجعفر • ابوعلی
زادروز۱۰ رجب، سال ۱۹۵ ق
زادگاهمدینه
مدت امامت۱۷ سال (۲۰۳-۲۲۰ ق)
شهادتآخر ذی‌القعده، ۲۲۰ ق
مدفنکاظمین، عراق
محل زندگیمدینه، بغداد
لقب(ها)جواد • تقی
پدرامام رضا علیه السلام
مادرسبیکه
فرزند(ان)امام هادی (علیه السلام) و ...
طول عمر۲۵ سال

محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمدِ تقی (زاده ۱۰ رجب ۱۹۵ق در مدینه - شهادت ۲۲۰ق در بغداد) نهمین امام و پیشوای مسلمانان است. پدرشان امام رضا (ع) و مادرش خیزران (سَبیکه) بود. جواد و تقی از القاب ایشان است. حضرت در ۸ سالگی به امامت رسید و مدت امامت او ۱۷ سال بوده است. دوران امامت حضرت مصادف با خلافت مامون و معتصم عباسی بود و در این دوران با استفاده از مناظرات حقانیت اهل بیت را به اثبات می‌رساندند. سرانجام معتصم، همسر امام را تحریک کرد تا حضرت جواد (ع) را مسموم کند. ایشان که جوان‌ترین امام شیعه بود روز آخر ذی قعده سال ۲۲۰ هجری به شهادت رسید.

مقدمه

امام جواد (ع) امام نهم شیعیان امامیه و معصوم یازدهم و تنها فرزند امام رضا (ع) است.

کنیه و القاب

نام حضرت، محمد و کنیه مشهورش ابوجعفر بوده است[۱]. از آنجا که کنیه امام پنجم، امام محمد باقر (ع) نیز ابوجعفر بوده است، در مجامع روایی برای تمایز، آن حضرت را با کنیه ابوجعفر ثانی معرفی کرده‌اند[۲]. این کنیه را امام رضا (ع) به فرزندش داده بود و در موقعیت‌های مختلف، امام جواد (ع) را با این کنیه مورد خطاب و اشاره قرار می‌داد. یکی از نزدیکان امام می‌گوید: امام رضا (ع) هیچ‌گاه نام فرزندش محمد را جز به کنیه نمی‌برد. برای نمونه می‌فرمود ابوجعفر به من نامه‌ای فرستاده، یا من به ابوجعفر چنین نوشتم و این درحالی بود که او هنوز در مدینه کودک بود. یک‌بار نیز فرمود وصی و جانشین من در میان خاندانم پس از من، ابوجعفر است[۳]. امام جواد (ع) غیر از این کنیه، کنیه دیگری داشت و آن ابوعلی است که کنیه خاص وی به حساب می‌آید[۴].

القاب متعددی به حضرت نسبت داده‌اند که از شمار آنها می‌توان به مختار، مرضی، متوکل، متقی، زکی، تقی، منتجب، مرتضی، قانع، جواد و عالم ربانی اشاره کرد[۵]. در روایتی نقل شده که امام رضا (ع)، این القاب را برای فرزندش به کار می‌برد: «صادق، صابر، فاضل، قرة أعین‌المؤمنین (نور چشم مؤمنان) و غَیظ‌المُلحِدین (موجب خشم ملحدان[۶]. مشهورترین القاب امام نهم، تقی و جواد است[۷]. درباره معنای جواد در مورد انسان‌ها از امام رضا (ع) نقل شده که جواد کسی است که واجبات خود را ادا می‌کند و در انجام آنها کوشاست[۸]. امام محمد تقی (ع) تنها فرزند امام رضا (ع) است و این مطلبی است که منابع متعدد بدان تصریح نموده‌اند[۹]. حتی از امام رضا (ع) نیز نقل شده که تنها یک پسر روزی من خواهد شد و وارث من خواهد بود[۱۰].[۱۱]

مادر امام

مادر امام جواد (ع) از زمرۀ کنیزان بوده است که امام رضا (ع) او را به نکاح خویش در آورده است. درباره نام وی در منابع اتفاق‌نظر دیده نمی‌شود. گفته شده نامش درّه و از مردم مریس بوده و امام رضا (ع) او را خیزران نامیده است. برخی نیز او را سبیکه از مردمان نوبه دانسته‌اند و جماعتی او را ریحانه و کنیه‌اش را امّ‌الحسن خوانده‌اند[۱۲]. برخی مادر امام جواد (ع) را از خانواده ماریه قبطیه همسر رسول خدا (ص) دانسته‌اند[۱۳].[۱۴]

ولادت

محل تولد امام، مدینه و سال تولد وی سال ۱۹۵ق بوده است، اما در اینکه روز و ماه ولادت حضرت چه زمانی بوده، در میان منابع اختلاف‌نظر دیده می‌شود. برخی گفته‌اند او در شب جمعه نوزدهم ماه رمضان به دنیا آمده و بعضی وی را متولد نیمه رمضان دانسته‌اند[۱۵]. شیخ طوسی امام جواد (ع) را متولد دهم ماه رجب دانسته است[۱۶].

روایت‌های متعددی از نگرانی برخی شیعیان از بی‌فرزندی امام رضا (ع) پیش از تولد امام جواد (ع) در منابع دیده می‌شود. منقول است که "حسین بن قیاما" نزد امام رضا (ع) رفت و به حضرت گفت تو امام نیستی؛ زیرا سنی از تو گذشته و هنوز فرزندی نداری، در حالی‌که از امام صادق (ع) نقل شده که امام، عقیم نیست و حتماً فرزندی دارد. امام رضا (ع) در پاسخ وی فرمود زمانی نمی‌گذرد تا اینکه خداوند فرزندی به من عطا خواهد کرد؛ پس از مدتی امام جواد (ع) به دنیا آمد[۱۷]. کلینی با بیانی دیگر این روایت را ذکر کرده است. او می‌گوید ابن قیاما از امام رضا (ع) پرسید آیا دو امام در یک زمان می‌توانند حضور داشته باشند. امام در پاسخش فرمود اگر یکی از آنان ساکت باشد، می‌توانند. ابن قیاما گفت شما امام ساکتی همراه ندارید و اشاره به بی‌فرزندی امام نمود. علی بن موسی (ع) در پاسخ او فرمود به خدا سوگند خداوند متعال از من فرزندی به وجود آورد که حق و اهلش را استوار و باطل و اهلش را نابود کند[۱۸]. در روایت‌ها از امام رضا (ع) نقل شده که فرزندم مولود مبارکی است که در اسلام مثل وی متولد نشده است[۱۹]. این سخن با توجه به سنی که امام محمد تقی (ع) در آن به امامت می‌رسد، قابل تفسیر است. پیش از وی هیچ امامی در خردسالی به مقام امامت نرسیده بود. امام جواد (ع) با دو خلیفه یعنی مأمون و معتصم معاصر بود و در عصر معتصم در سال ۲۲۰ق در سن ۲۵ سالگی از دنیا رفت[۲۰].

امامت در کودکی

مسأله کم‌سنی آن حضرت، برخی را نسبت به امامت وی دچار تردید و تشکیک کرد. نقل شده که امام رضا (ع) در زمان حیات خود بارها مسأله وصایت امام محمد تقی (ع) را برای مردم بیان فرمود و در مقابل کسانی که کم‌سنی وی را مخل در امامت می‌دانستند صراحتاً موضع می‌گرفت و می‌فرمود به امر الهی در میان اهل بیت، کودکان از بزرگسالان مو به مو وارث علم و معرفت هستند و کودکی آنها خللی در انجام وظایف الهی ایشان وارد نمی‌کند[۲۱]. امام رضا (ع) برای تقریب به ذهن مخالفان و منتقدان وصایت فرزندش، امام جواد (ع) را با حضرت عیسی بن مریم (ع) مقایسه می‌کرد. زمانی که امام رضا (ع) در خراسان بیمار شد، برخی یاران پرسیدند اگر برای امام اتفاقی بیافتد، امام پس از او کیست. امام رضا (ع) صراحتاً از وصایت امام جواد (ع) سخن گفت و یاران کم‌سنی فرزندشان را متذکر شدند. امام رضا (ع) در پاسخ فرمود خداوند عیسی بن مریم (ع) را به پیامبری برگزید در حالی‌که سنش از فرزند من کمتر بود و دو ساله بود و امامت از این جهت مانند نبوّت است[۲۲].

بر اساس اخبار، امام جواد (ع) چنان گندم‌گون و تیره‌پوست بوده که برخی از شکاکان در نسبت وی به امام رضا (ع) تردید کردند. از این‌رو او را به مکه بردند و به قیافه‌شناسان نشان دادند تا درستی نسبت این فرزند به امام رضا (ع) معلوم شود. گفته شده که چون قیافه‌شناسان در او نگریستند، به سجده در افتادند و گفتند وای بر شما. آیا چنین ستاره درخشان و نور تابانی را به چون مایی عرضه می‌کنید. سوگند به خدا که این کودک برخاسته از تباری پاک و پیراسته است. ستارگانی درخشان و رحم‌هایی پاکیزه او را زاده‌اند و این فرزند جز از نسل رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) نیست. گفته شده پس از این سخنان، امام جواد با اینکه کودکی کم‌سن و سال بود با فصاحتی تمام به سخن آمد و فرمود سپاس خدایی را که ما را از نور خود بیافرید و از میان همه خلق برگزید و ما را امین بر خلق و وحی خود قرار داد. سپس نام و نسب خود را با ذکر تک تک پدران بیان کرد و از دانش و مقام خود سخن گفت. وقتی خبر ماجرا به امام رضا (ع) رسید، حمد الهی را به جای آورد و از تهمتی که به ماریه قبطیه بسته بودند سخن گفت و فرمود سپاس خدایی را که در پسرم محمد، اقتدایی به رسول خدا (ص) و فرزندش ابراهیم قرار داد[۲۳].[۲۴]

امام جواد (ع) بر بالین پدر

پس از اینکه امام رضا (ع) در سال ۲۰۰ق، فرزند خود را در مدینه وداع گفت، ارتباط میان آنان تنها از طریق مکاتبه و مراسله بود تا اینکه طبق برخی روایت‌ها لحظاتی قبل از وفات امام رضا (ع) در سال ۲۰۳ق، امام جواد (ع) به بالین پدر آمد و پس از وداع، به غسل وی پرداخت. از اباصلت هروی نقل شده که پس از اینکه در شب آخر حیات امام رضا (ع) حضرت از خوردن زهر مأمون به بستر افتاد، نوجوانی که بیشترین شباهت را به علی بن موسی (ع) داشت، در محل استراحت امام دیدم و چون همه درها بسته بود، شگفت‌زده پرسیدم که چگونه به اینجا وارد شده است؟ آن نوجوان به من گفت آنکه مرا از مدینه به طوس آورده، هم او در را برایم گشوده است و در ادامه خود را معرفی کرد و فرمود ای اباصلت من محمد بن علی بن موسی حجت خداوند بر توام؛ پس از این او به محضر پدر رفت و پدر در مقابلش ایستاد و او را در آغوش گرفت و سخنان بسیاری رد و بدل شد و امام رضا (ع) چیزهایی به او داد. اباصلت در ادامه می‌گوید چون امام از دنیا رفت، فرزندش او را غسل و کفن کرد و از من خواست تابوتی را از اتاق دیگر بیاورم؛ من که می‌دانستم تابوتی در آن اتاق نیست رفتم و در کمال شگفتی، تابوتی دیدم و امام را در آن نهادیم و امام جواد (ع) بر پدر خویش نماز خواند[۲۵]. در روایتی دیگر آمده که امام رضا (ع) پیش از رحلت خود به هرثمة بن اعین از وقایع زمان رحلتش سخن گفت و فرمود که پس از وفات من سواری از جانب صحرا برای غسل و کفن و نمازم خواهد آمد؛ پس در آماده کردنم برای دفن تأنی نمایید. هرثمة می‌گوید که پس از شهادت امام، سواری از جانب صحرا به سرعت آمد و پس از خواندن نماز بر بدن مطهر امام، از دیده‌ها پنهان شد و هر چه مأمون به دنبال وی فرستاد، نتوانستند او را بیابند[۲۶]. برخی اخبار حکایت از آن دارد که مقارن شهادت امام رضا (ع) در طوس، امام جواد (ع) در مدینه، بدون اینکه خبری در افواه پخش شده باشد، خبر مصیبت وارده را به خاندان خود دادند و آنان را به سوگواری دعوت کرد. پس از اینکه خبر به مدینه رسید، متوجه شدند شهادت امام رضا (ع) در همان زمانی واقع شده که فرزندش خبر داده بود[۲۷].

علی‌رغم اینکه در هیچ‌یک از منابعی که زندگی امام رضا (ع) و امام جواد (ع) را نقل کرده‌اند، سخنی از سفر امام جواد پیش از رحلت امام رضا (ع) ذکر نشده، اما علی بن زید بیهقی (۵۶۵ق) می‌گوید محمد بن علی بن موسی‌(ع) برای دیدار پدر از طریق طبس، به بیهق آمد و در ده ششتمد استراحت نمود و از آنجا به دیدار امام رضا (ع) رفت[۲۸]. نکته‌ای که علاوه بر اصل این دیدار در بیان بیهقی قابل توجه است، سالی است که در کتاب وی برای این دیدار بیان شده است. در کتاب وی این دیدار به سال ۲۳۲ق دانسته شده که مسلماً خطاست؛ زیرا امام رضا (ع) در سال ۲۰۳ق از دنیا رفته و امام جواد (ع) در سال ۲۲۰ق. محتمل است مستنسخان سال ۲۰۲ق را به ۲۳۲ ق تبدیل کرده باشند و یا در تصحیح، سهوی صورت پذیرفته باشد. حتی اگر سال ۲۰۲ق را سال این ملاقات بدانیم، منابع دیگر در این باب سکوت کرده‌اند که این مطلب، پذیرش دیدار مذکور را دشوار می‌نماید[۲۹].

اختلاف در امامت امام جواد (ع)

پس از رحلت امام رضا (ع) در مسأله وصایت و امامت پس از وی، اختلاف‌نظری به وجود آمد که پیش از آن درباره برخی ائمه دیگر نیز پدید آمده بود. نوبختی گزارش این اختلاف را به تفصیل بیان کرده است. او می‌گوید هنگامی که علی بن موسی (ع) از دنیا رفت، یاران و پیروانش در جانشینی او اختلاف نمودند و بر چند دسته شدند. گروهی از آنان به امامت فرزندش محمد بن علی‌(ع) گرایش یافتند و گروهی دیگر قائل به امامت احمد بن موسی بن جعفر برادر امام رضا (ع) شدند و گفتند پدرش پس از امام رضا (ع) او را وصی خود قرار داده است؛ جماعتی از ایشان که «مؤلّفه» نام داشتند و پس از موسی بن جعفر (ع) به امامت امام رضا (ع) قائل شدند، پس از مرگ امام هشتم، از سخن خود بازگشتند و در موسی بن جعفر (ع) درنگ کردند و از شمار واقفیه شدند. جماعتی دیگر که «محدثه» خوانده می‌شدند و از مرجئان و اصحاب حدیث بودند و به امامت امام کاظم و امام رضا (ع) گرایش یافتند، پس از درگذشت علی بن موسی (ع) چون چنین کارهایی را برای مطامع دنیوی کرده بودند، به کیش پیشین خود بازگشتند. عده‌ای از زیدیه نیز که با مقام یافتن امام رضا (ع) به جانب وی گرایش یافته بودند، دوباره به فرقه خود برگشتند[۳۰].

مهم‌ترین مسأله‌ای که پس از رحلت امام رضا (ع) و وصایت و امامت امام جواد (ع) در میان شیعیان پدید آمد و موجب اختلاف در پذیرش حضرت شد، سن اندک امام بود. گروهی او را کودک و خردسال شمردند و گفتند اگر خداوند بخواهد مردم را به پیروی کودکی نابالغ امر کند، لازم می‌آید نابالغی را مکلف کرده باشد و چنین چیزی یعنی اینکه آن شخص نمی‌تواند میان مردم قضاوت کند و آنچه را دین و پیامبر (ص) بیان کرده‌اند، دریابد. مخالفان امامت امام جواد (ع) دانایی به امور دین را ملازم با بلوغ می‌دانستند و چون وی هیچ دانشی را تا آن روزگار نزد کسی نیاموخته بود، در امامت وی تشکیک می‌کردند. برخی از آنان معتقد بودند امام تنها پس از بلوغ، از طریق الهام الهی توانسته دانش دین را به دست آورد. جماعتی دیگر بر آن بودند که باب وحی و الهام پس از ختم نبوّت، بسته شده و امام جواد (ع) پس از بلوغ تنها از طریق میراث مکتوب پدران خود دانش دین آموخته است. در مقابل این جماعات کسانی که به امامت امام محمد تقی (ع) بر اساس تعالیم اهل بیت‌(ع) و به ویژه امام رضا (ع) اعتقاد داشتند، اظهار کردند برای رسیدن به مقام امامت، رسیدن به بلوغ شرط نیست؛ حتی اگر کودکی یک‌ساله باشد؛ زیرا او حجت خداوند بر خلق است و رواست که از کودکی همه چیز را بداند. آنان به تأسی از امام رضا (ع) امامت امام جواد (ع) را به نبوّت عیسی بن مریم (ع) و یحیی بن زکریا (ع) در کودکی و دانش سلیمان بن داوود (ع) همانند می‌کردند. به باور ایشان رواست که از راه‌های شگفت از جمله الهام، حقایقی برای امام آشکار شود. موافقان امامت امام جواد (ع) با توجه به این نکات به شبهات پیرامون ملازمت بلوغ و امامت وی پاسخ می‌دادند[۳۱].

دقت در روایت‌های مروی از امام رضا (ع) نشان می‌دهد که حضرت، اهتمام فراوانی به معرفی وصیّ پس از خود و پاسخ گفتن به شبهات پیرامون آن داشته است. روایت‌های متعددی نقل شده که امام رضا (ع) از ابتدای ولادت امام جواد (ع)، شیعیان را به امامت وی پس از خود دلالت و هدایت می‌کرد. شیخ مفید روایت‌های متعددی در این‌باره با ذکر سند و نام راویان ذکر کرده است. برخی از افرادی که او در این باب نام می‌برد عبارت‌اند از علی بن جعفر بن محمد صادق، صفوان بن یحیی، معمر بن خلاد، حسین بن بشار، ابن ابی‌نصر بزنطی و ابن قیاما واسطی[۳۲].[۳۳]

امام جواد (ع) و مامون

دوران امامت امام جواد (ع) نه تنها با تردید و اختلاف برخی شیعیان، بلکه با نگرانی و انکار اغلب عباسیان آغاز شد. این بدان جهت بود که مأمون، امام جواد (ع) را به خود نزدیک نمود و داماد خود کرد. بنی‌عباس از این واقعه بیمناک گردیدند و دشمنی دیرینه دو خاندان را به مأمون متذکر شدند و مراتب نگرانی خود را از نزدیکی فرزند امام رضا (ع) اظهار داشتند. مخالفان نزدیکی امام جواد (ع) به مأمون، صراحتاً از این سخن می‌گفتند که این خردسال را دانشی نیست که مانند پدرش به خود نزدیکش نموده‌ای؛ مأمون به مخالفان می‌گفت که علم این خاندان از خداوند و از سرچشمه الهام اوست و اگر در این مطلب تردیدی دارید مجلس مناظره‌ای ترتیب دهید و او را بیازمایید. عباسیان مخالف، مجلس مناظره‌ای آراستند و یکی از عالم‌ترین مردان روزگار یعنی یحیی بن اکثم که مقام قاضی‌القضات را در اختیار داشت، در مقابل امام جواد (ع) قرار دادند و در گفت‌وگو و پرسش و پاسخی که میانشان رد و بدل شد، امام او را مغلوب دانش خود کرد[۳۴]. مأمون دختر خود امّ‌فضل را در حالی که امام جواد (ع) سنی نزدیک به ده سال داشت، به نکاح حضرت در آورد[۳۵]. پس از اینکه مأمون مرکز خلافت خود را از مرو به بغداد منتقل کرد، بارها از امام جواد (ع) خواست به بغداد سفر کند. تعداد دفعاتی که امام به بغداد رفته است دقیقاً معلوم نیست، اما می‌دانیم که نخستین‌بار آن در سال ۲۰۴ق و آخرین آن در سال ۲۱۵ق، بوده است. درباره آخرین باری که امام جواد (ع) در زمان مأمون به بغداد رفته، گزارش شده که مأمون قصد جنگ با رومیان را داشته و در تکریت با حضرت مواجه می‌شود و از او می‌خواهد که به همسرش امّ‌فضل بپیوندد. امام با همسرش برای زیارت خانه خدا به مکه و از آنجا به مدینه می‌رود[۳۶].

سیاست مأمون در مواجهه با امام جواد (ع) کم و بیش همان سیاستی بود که در قبال امام رضا (ع) انجام داد. او کوشید تا با نزدیک‌کردن امام به خود و دادن یکی از دخترانش به وی، او را دائماً تحت مراقبت بگیرد و از جایگاه وی نزد شیعیان برای مهار قیام‌های آنان استفاده کند. کلینی نقل می‌کند که مأمون دوست می‌داشت که امام جواد (ع) را به امور دنیوی و آنچه در لسان دین از مصادیق لهو و لعب است مشغول کند، اما حضرت هربار چنان بی‌اعتنایی می‌کرد که او به خواسته خود نمی‌رسید[۳۷]. امام جواد (ع) در مدینه مورد احترام مردم بود. نقل شده که حضرت هر ظهر پس از نماز، به زیارت قبر رسول خدا (ص) مشرف می‌شد و پس از آن به خانه حضرت فاطمه (س) می‌رفت و در آنجا به نماز مشغول می‌شد[۳۸]. امام از نظر علمی مرجع شیعیان بود و مسائل بسیاری را از وی می‌پرسیدند و پاسخ می‌گرفتند. این مرجعیت به گونه‌ای بوده که برخی منابع به نحو مبالغه‌آمیزی از عدد پرسش‌های مطرح شده با حضرت، سخن گفته‌اند[۳۹].[۴۰]

مقام علمی

برخی گفته‌اند در یک نوبت از امام جواد (ع) سی‌هزار مسأله پرسیده شد و پاسخ یافت. کسانی که این عدد را مبالغه‌آمیز دانسته‌اند، کوشیده‌اند تا توجیهی برای این عدد بیان کنند[۴۱]. با اینکه حضرت عمر کوتاهی داشت و مجال بهره‌مند شدن خلق از وی بسیار اندک بود، با این همه، منابع، از جمله شیخ طوسی بیش از ۱۱۰ نفر از اصحاب آن حضرت را نام برده است[۴۲]. روایت‌های متعددی از امام محمد تقی (ع) در موضوعات مختلف کلامی، فقهی و تاریخی نقل شده است. حضرت اهتمام خاصی در معارضه با جریان‌های انحرافی عصر خود داشت. او مانند پدرانش با غالیان به سخت‌ترین شیوه‌ای مواجه می‌شد و آنان را صراحتاً لعن می‌کرد و نیز کسانی را که در لعن ایشان تردید می‌کردند، لعن می‌نمود. ابوالخطاب، ابوالسمهری و ابن ابی‌زرقا از شمار غالیانی بودند که امام آنان را لعن کرد[۴۳]. امام محمد تقی (ع) درباره کسانی‌که در توصیف خداوند متعال به جسمیّت و تجسم توسل می‌جستند نیز موضعی سخت گرفت و فرمود هرکس باور داشته باشد که خدا جسم است، بهره‌ای از زکات به او ندهید و در پشت‌سرش نماز نخوانید[۴۴]. امام جواد (ع) در مقابل واقفیان که به مطامع دنیوی در اعتقادات شیعیان انحراف ایجاد کرده بودند و به توقف امر امامت در موسی بن جعفر (ع) قائل شده بودند، جبهه‌گیری مشابهی کرد و باطل‌بودن آنان را با حکمی که درباره آنها داد، نمایان ساخت[۴۵].[۴۶]

معتصم و توطئه قتل امام

در سال ۲۱۸ق، معتصم به جای مأمون خلیفه مسلمین شد. عصر او عصر شورش‌های پیاپی و درگیری‌های ترکان و عرب‌ها و ایرانیان بود و او کوشید همه مخالفان خود را سرکوب کند. یکی از کسانی‌که او از ناحیه وی احساس خطر می‌کرد، امام محمد تقی (ع) بود. اخبار حکایت از آن دارد که او ابتدا کوشید از طریق توطئه‌ای، جواز قتل امام را به دست بیاورد؛ اما توفیقی نیافت. چنان‌که راوندی نقل کرده، معتصم به امام تهمت زد که قصد شورش علیه حکومت وی دارد و برای اثبات این ادعا جماعتی از وزرا و نزدیکان خود را گواه نوشته‌ای در این باب گرفت و امام را به مجلس خود احضار کرده و اتهام مزبور را به آن حضرت اظهار داشت؛ امام سوگند یاد کرد که در هیچ توطئه‌ای علیه وی دخالت نداشته است؛ اما معتصم از شاهدان و گواهان متعدد خود یاد کرد؛ حضرت نیز از خداوند درخواست کرد اگر آنان به دروغ به وی چنین نسبتی می‌دهند، مورد عقاب قرار بگیرند؛ در این لحظه ایوان کاخ معتصم به لرزه افتاد و نزدیک بود که ویران شود که معتصم فریاد زد ای پسر رسول خدا! از کاری که در حق تو کردم توبه نمودم، از خدای خود بخواه که مانع چنین واقعه‌ای شود؛ امام نیز دعا کرده و ایوان به حال پیشین خود بازگشت[۴۷]. این روایت نشان از آن دارد که معتصم نیز مانند خلفای پیش از خود، از اقتدار امام عصرش بیمناک بود.

معتصم امام را در سال ۲۲۰ق به بغداد احضار کرد. حضرت در محرم سال ۲۲۰ق به این شهر رسید و ذی‌القعدة همان سال در این شهر از دنیا رفت و در کنار قبر جد بزرگوارش امام موسی بن جعفر (ع) در مقابر قریش به خاک سپرده شد[۴۸]. دلیل احضار امام در منابع ذکر نشده اما اینکه پس از اندکی حضرت رحلت یافته، نشانه‌ای از توطئه قتل امام است.

عیاشی (۳۲۰ق) روایت مهمی را در این باب ذکر کرده است. او می‌گوید در مجلسی از حکم اسلام درباره اندازه بریدن دست سارق سخن رفت و علمای مختلف، دیدگاه‌های گوناگونی را مطرح کردند. پس از آن معتصم از امام جواد (ع) در این باب پرسش کرد و حضرت پاسخی مستدل و مستند ارائه کرد که همگان مجاب و از جهل خود شرمنده شدند. یکی از نزدیکان معتصم به نام ابن ابی‌داوود از این مجلس پریشان شد و پس از سه روز نزد معتصم رفت و به او خطر امام جواد (ع) را متذکر شد و به او گفت او با چنین دانشی می‌تواند در میان اقشار مختلف مردم محبوبیت به دست آورد و مشروعیت خلافت را از تو بستاند. معتصم پس از این سخن به فکر فرو رفت و مجلسی آراست و امام را بدان دعوت کرد. حضرت ابتدا نپذیرفت و چون اجبار به رفتن شد، در همان مجلس با خوراندن غذای مسموم، بیمار شد و از دنیا رفت[۴۹]. بعضی منابع حکایت مسموم کردن امام را به این نحو تشریح کرده‌اند که معتصم، به عبدالملک بن زیات نوشت امام جواد (ع) و امّ‌فضل را به بغداد بفرست. ابن زیات نیز چنین کرد و امام و همسرش در بغداد مورد اکرام و احترام قرار گرفتند. پس از مدتی معتصم شخصی را مأمور کرد تا با حیله خاصی، از طریق خوراندن نوشیدنی مسموم، حضرت را به قتل برساند. امام ابتدا نپذیرفت و چون ناگزیر شد از آن نوشید[۵۰]. برخی منابع، شهادت امام را به غذای زهرآلودی مرتبط دانسته‌اند که همسر وی، امّ‌فضل به دستور معتصم به او خورانده بود[۵۱]. امّ‌فضل از حضرت، فرزندی نداشت و نسبت به برخی کنیزان وی که برایش فرزند به دنیا آورده بودند، حسادت می‌کرد. حتی نقل شده که او در زمان پدرش مأمون به وی نامه‌ای نوشت و از این جهت به او شکایت کرد. مأمون در پاسخ به وی گفت تو را به همسری ابوجعفر در نیاورده‌ایم که حلالی را بر او حرام کنیم و از این پس چنین مطلبی را تکرار مکن[۵۲]. برخی علمای شیعه مانند شیخ مفید، درباره مسموم شدن امام رأی قاطعی نداده‌اند و گفته‌اند بر اساس اسناد این مطلب برایشان مسلم نشده است[۵۳] اما احضار ناگهانی و مرگ بدون بیماری پیشین برای جوانی ۲۵ ساله باید محل تأمل قرار گیرد. از سویی دیگر در برخی روایت‌ها از معصومان (ع) نقل شده که همگی ما یا مقتول می‌شویم یا مسموم: «مَا مِنَّا إِلَّا مَسْمُومٌ‏ أَوْ مَقْتُولٌ‏»[۵۴].

طبق معتقدات شیعیان، امام جواد (ع) را امام پس از وی امام هادی (ع) غسل و کفن کرد و بر او نماز گزارد. هارون مشهور به واثق بالله پسر معتصم، در میان مردم بر امام نماز خواند و او را به خاک سپرد[۵۵]. در کیفیت زیارت امام جواد (ع) و تبیین مقام شامخ حضرت در منابع روایی مطالب مهمی دیده می‌شود[۵۶].[۵۷]

صفات اخلاقی

نقش نگین انگشتر امام محمد تقی (ع) مانند پدرش، منقش به ذکر «الْعِزَّةُ لِلَّهِ» بود[۵۸]. درباره نماز و روزه امام، روایت‌های متعددی ذکر شده که نشان از توجه حضرت به فرائض و نوافل و بندگی خداوند متعال است[۵۹]. امام به ویژه در ماه رجب به عبادت و ذکر الهی توجه ویژه داشت و در این ماه به نحو خاص مراقبه اعمال و اذکار می‌نمود و درباره فضائل روزها و شب‌های آن سخن می‌گفت[۶۰]. امام جواد (ع) به زیارت خانه خدا و ادای حج اهتمام ویژه داشت و در منابع گزارش‌هایی از برخی حج‌هایی که امام به‌جا آورده دیده می‌شود[۶۱]. امام أهل زهد و ورع بود و به چرب و شیرین دنیا بی‌توجه بود و علی‌رغم معاشرت با خلیفه و کارگزارانش و میل آنان به آلوده‌کردن حضرت به دنیا، هیچ‌گاه در پی دنیادوستی نرفت و همگان را از آن منع نمود. مرجعیت حضرت موجب شده بود که شیعیان، اموال بسیار زیادی را برای وی بفرستند. اما امام همه آنها را به مصرف مردم نیازمند می‌رساند و خود به نان جوین و لباس ساده‌ای بسنده می‌کرد و در نهایت زهد می‌زیست[۶۲].

یکی از مشهورترین خصوصیات اخلاقی امام، جود و کرم وی بود که از این‌رو به جواد شهرت یافته بود. گزارش‌های متعددی از بخشش‌های وی در روایت‌ها دیده می‌شود[۶۳]. برخی اخبار حاکی از آن است که امام رضا (ع) نسبت به داشتن فضیلت سخاوت و جود برای فرزند خود اهتمام خاص داشته است. منقول است که امام رضا (ع) در نامه‌ای به امام جواد (ع) نوشت و فرمود فرزندم به من خبر رسیده که هنگام خروج از منزل، غلامان، درب کوچک منزل را می‌گشایند تا با مستمندان مواجه نشوی و خیر تو به آنان نرسد. از تو می‌خواهم و تو را به آن حقی که بر گردنت دارم، سوگند می‌دهم که ورود و خروج تو، همیشه از درب بزرگ باشد و چون بخواهی بر مرکب سوار شوی همراه خود مقداری سکه طلا و نقره بردار و هرکس از تو چیزی خواست، او را از عطای خود بهره‌مند ساز. اگر از عموهایت کسی درخواست کرد، کمتر از پنجاه دینار طلا مده و بیشتر از این مبلغ به اراده و میل توست و اگر از عمه‌هایت کسی درخواستی کرد، کمتر از ۲۵ دینار طلا عطا مکن و بیشتر از این مبلغ به اراده و میل توست. من با این سفارش می‌خواهم خداوند متعال منزلت تو را رفیع سازد. در راه خدا انفاق کن و هراسی به خود راه مده که خداوند تو را به تنگدستی گرفتار نخواهد کرد[۶۴]. امام جواد (ع) به گشایش امور خلق توجه بسیار داشت و علاوه بر بخشش، از طریق سفارش و نوشتن نامه برای کارگزاران حکومتی، به مشکلات مردم رسیدگی می‌کرد[۶۵].[۶۶]

منابع

پانویس

  1. الهدایة الکبری، ص۲۹۵؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۷۹.
  2. تفسیر القمی، ج۲، ص۳۵۱؛ الکافی، ج۱، ص۸۲؛ ج۳، ص۲۰۵.
  3. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۴۰؛ إثبات الهداة، ج۴، ص۳۸۵-۳۸۶.
  4. الهدایة الکبری، ص۲۹۵؛ دلائل الإمامة، ص۳۹۶؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۷۹.
  5. الهدایة الکبری، ص۲۹۵؛ دلائل الإمامة، ص۳۹۶؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۷۹.
  6. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۵۰؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۱۷۵.
  7. التتمة فی تاریخ الأئمة، ص۱۳۱؛ الحیاة الفکریة، ج۲، ص۱۰۲.
  8. الخصال، ج۱، ص۴۳؛ شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید، ج۶، ص۳۹۹-۴۰۰؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۲۹.
  9. الارشاد، ج۲، ص۲۷۱؛ تاج الموالید، ص۹۹؛ العدد القویة، ص۲۹۴؛ کشف الغمة، ج۲، ص۲۸۲.
  10. إثبات الوصیة، ص۲۱۷.
  11. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۴۹۷-۵۰۷؛ محمدی، حسین، رضانامه ص ۱۰۵.
  12. الکافی، ج۱، ص۴۹۲؛ الارشاد، ج۲، ص۲۷۳؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۷۹.
  13. المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۷۹.
  14. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۴۹۷-۵۰۷.
  15. الکافی، ج۱، ص۴۹۲؛ الارشاد، ج۲، ص۲۷۳؛ تاج الموالید ص۱۰۲؛ إعلام الوری، ص۳۴۴؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۷۹؛ کشف الغمة، ج۲، ص۳۵۰.
  16. مصباح المتهجد، ج۲، ص۸۰۵.
  17. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۰۹-۲۱۰.
  18. الکافی، ج۱، ص۳۵۴.
  19. الکافی، ج۶، ص۳۶۱؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۸۵.
  20. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۴۹۷-۵۰۷.
  21. الکافی، ج۱، ص۳۲۰؛ الارشاد، ج۲، ص۲۷۶.
  22. إثبات الوصیة، ص۲۱۹-۲۲۰؛ الارشاد، ج۲، ص۲۷۶.
  23. الهدایة الکبری، ص۲۹۵-۲۹۷؛ دلائل الإمامة، ص۳۸۴-۳۸۶؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۸۷.
  24. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۴۹۷-۵۰۷.
  25. عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۲۴۳-۲۴۴؛ روضة الواعظین، ج۱، ص۲۳۰-۲۳۱.
  26. کشف الغمة، ج۲، ص۲۶۵-۲۶۶.
  27. دلائل الإمامة، ص۴۰۱؛ الثاقب فی المناقب، ص۵۱۶؛ إعلام الوری، ص۳۵۰.
  28. تاریخ بیهق، ص۴۶.
  29. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۴۹۷-۵۰۷.
  30. فرق الشیعة، ص۸۵-۸۶.
  31. فرق الشیعة، ص۹۰-۸۷.
  32. الارشاد، ج۲، ص۲۷۴ - ۲۸۰.
  33. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۴۹۷-۵۰۷.
  34. المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۸۰-۳۸۲.
  35. الارشاد، ج۲، ص۲۸۴-۲۸۵؛ روضة الواعظین، ج۱، ص۲۳۹-۲۴۰.
  36. تاریخ الطبری، ج۸، ص۶۲۳.
  37. الکافی، ج۱، ص۴۹۴-۴۹۵.
  38. الکافی، ج۱، ص۴۹۳؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۹۵.
  39. الکافی، ج۱، ص۴۹۶؛ المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۸۴.
  40. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۴۹۷-۵۰۷.
  41. بحار الأنوار، ج۵۰، ص۹۳-۹۴.
  42. رجال الطوسی، ص۳۷۳-۳۸۲.
  43. اختیار معرفة الرجال، ص۵۲۸-۵۲۹.
  44. التوحید، ص۱۰۱؛ من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۷۹؛ تهذیب الاحکام، ج۳، ص۲۸۳.
  45. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳۷۹؛ تهذیب الأحکام، ج۳، ص۲۸.
  46. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۴۹۷-۵۰۷.
  47. الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۶۷۰-۶۷۱.
  48. تاریخ بغداد، ج۳، ص۲۶۷؛ الارشاد، ج۲، ص۲۹۵.
  49. تفسیر العیاشی، ج۱، ص۳۱۹-۳۲۰.
  50. المناقب، ابن‌شهرآشوب، ج۴، ص۳۸۴.
  51. إثبات الوصیة، ص۲۲۷.
  52. الارشاد، ج۲، ص۲۸۸؛ روضة الواعظین، ج۱، ص۲۴۱.
  53. الارشاد، ج۲، ص۲۹۵.
  54. کفایة الأثر، ص۲۲۷؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۱۲۸.
  55. تاریخ بغداد، ج۳، ص۲۶۷.
  56. من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۶۰۰-۶۰۲؛ کامل الزیارات، ص۳۰۱-۳۰۳.
  57. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۴۹۷-۵۰۷.
  58. دلائل الإمامة، ص۳۹۷.
  59. مصباح المتهجد، ج۲، ص۸۱۴؛ المزار الکبیر، ص۱۹۶.
  60. مصباح المتهجد، ج۲، ص۸۱۴.
  61. الکافی، ج۴، ص۴۳۰،۴۳۱، ۵۳۲؛ تهذیب الأحکام، ج۵، ص۲۸۱.
  62. إثبات الهداة. ج۴، ص۴۰۰.
  63. الهدایة الکبری، ص۳۰۲-۳۰۳؛ حیاة الامام محمد الجواد (ع)، ص۷۱-۷۲.
  64. الکافی، ج۴، ص۴۳؛ عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۸.
  65. الکافی، ج۵، ص۱۱۱-۱۱۲؛ حیاة الإمام محمد الجواد (ع)، ص۷۲-۷۳.
  66. کمپانی زارع، مهدی، مقاله «امام محمد بن علی»، دانشنامه امام رضا ج۲ ص ۴۹۷-۵۰۷.