مبانی نظام اقتصادی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
مبانی نظام اقتصادی اسلام
مبانی بینشی نظام اقتصادی از اهمیت بهسزایی برخوردار است؛ زیرا ریشه تفاوت در نظامهای مختلف در آن نهفته است. مبانی نظام اقتصادی مشتمل بر بخشهای معرفتشناختی، خداشناختی، جهانشناختی، انسانشناختی و جامعهشناختی است. هر چند مباحث معرفتیشناختی به لحاظ رتبه، مقدم بر مباحث هستیشناختی است و لکن فلاسفه مسلمان به دلیل ارزش دادن به مباحث خداشناختی ذیل مباحث هستیشناسی این مباحث را پیش از مباحث معرفتشناختی مطرح میکنند.
مبانی خداشناختی
مبانی خداشناختی[۱] نظام اقتصادی روابط مؤثر اقتصادی خداوند با جهان، طبیعت و انسان اطلاق میگردد. از نظامهای رایج، نظام اقتصادی سرمایهداری بر پایه فلسفه دئیسم[۲] و نظام سوسیالیستی بر پایه نفی خدا استوار است؛ لذا در عمل نظامهای رایج هیچ نقشی برای خدا قائل نیستند[۳].
روشن است نفی یا انکار دخالت خداوند در جهان آفرینش مخالف دیدگاه اسلامی است که مبتنی بر توحید است[۴]. در بینش اسلامی خداوند دارای دو نوع صفات ذات و فعل است. به نظر میرسد از این دو دسته صفت آنچه با نظام اقتصادی ارتباط مستقیم دارد، صفات فعل است. این دسته صفات نیز به دو دسته ارتباط با هستی و ارتباط با انسان اشاره دارد.
از منظر امام نظام اقتصاد اسلام بر اساس اصل توحید استوار است[۵]. اساساً مقصد انبیاء الهی در همه شئون اجتماعی از جمله اقتصاد تنها تأمین مالی و دنیا نبوده بلکه اینها در خدمت خداشناسی و معرفت الهی فرا میگیرد[۶]. براین اساس اگر ایمان به خدا و عمل برای خدا در فعالیتهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و سایر شئون زندگی بشر وارد شود پیچیدهترین مشکلات امروزی جهان به آسانی حل میشود[۷].
در نگرش اسلامی صفات فعل خداوند چون خالقیت، رازقیت، مالکیت، ولایت و هدایت بیشترین ارتباط را با نظام اقتصادی اسلام پیدا میکنند این صفات با نشانگر رابطه خدا با جهان هستی بوده یا از رابطه خدا با انسان حکایت دارد[۸].[۹]
مبانی جهانشناختی
با رنسانس و شروع پیشرفت علمی غرب، نه تنها انسانمحوری رواج یافت بلکه مشیت و عنایت الهی بر جهان هستی زیر سؤال برده شد و دیگر جایی برای تأثیر و تأثر از عالم غیب نماند[۱۰]. در نقطه مقابل اسلام در حوزه مبانی جهانشناختی نظام اقتصادی مشخصههای زیر را ارائه میدهد:
- خدا خالق و مالک حقیقی جهان بوده و همه امور جهان بسته به اراده او است[۱۱]. این دیدگاه از اصل توحید افعالی سرچشمه میگیرد[۱۲].
- جهان قانونمند و هدفدار به سمت خداست. هدف از خلقت جهان نیز، رفع نیاز و آزمایش انسان[۱۳] میباشد. برخلاف دیدگاه رایج منشأ نظم و قانون نیز در نظام طبیعی خداست.
- شناخت جهان تنها با حس و عقل کافی نبوده و به منبع وحی نیازمندیم. در طراحی نظام اقتصادی اسلام نیز حس و عقل کافی نیست[۱۴]. این اصل از معرفتشناسی اسلامی سرچشمه میگیرد.
- جهان تنها محدود به جهان مادی نبوده و خداوند میتواند از خزائن غیب[۱۵] به منابع بالفعل محدود آن بیافزاید[۱۶]. البته این دو جهان در ارتباط کامل با یکدیگر بوده و از همدیگر تأثیر و تأثر میپذیرند[۱۷].
مبانی انسانشناختی
بحث در رابطه با انسان و ویژگیهای او نه تنها مورد توجه فیلسوفان و عالمان علوم اجتماعی بوده بلکه به خاطر نقش محوری آن در نظامسازی تحلیل مبانی انسانشناختی از اهمیت بهسزایی برخوردار میباشد. مبانی انسانشناختی نظام اقتصادی اسلام بر پایه جهانبینی اسلامی و در تقابل کامل با لیبرالیسم است[۱۸]. این مبانی عبارتاند از:
سعادت انسان و قرب الهی
هرچند هدف خلقت انسان رسیدن به سعادت است منتهی این سعادت با بعثت انبیاء به سمت عبودیت تربیت میگردد[۱۹]. یعنی سعادت انسان در گرو اطاعت از قوانین ابلاغی خداوند توسط انبیاء است[۲۰]. انسان برای رسیدن به سعادت جامع ـ دنیا و آخرت ـ و خلاصی از بن بست مادیگرایی راهی جز اطاعت از آن قوانین ندارد[۲۱]. با اطاعت و اجرای قوانین اقتصادی اسلام، جامعه به یک اقتصاد پیشرفته دست خواهد یافت[۲۲].[۲۳]
ابعاد گوناگون انسان
انسان به عنوان عصاره خلقت تنها دارای بعد مادی نیست[۲۴]. او از نباتات و حیوانات متکاملتر است. همین تکامل، منشأ اختلاف در هدف غایی انسان با دیگر موجودات میگردد.
«انسان؛ این هیکل موجود، این جثه موجود، و این حواس موجودی که ما احساسش میکنیم؛ این انسان نیست. به این معنا حیوانات و انسان مثل هم هستند. همه مادی هستند. همه این نحو ادراکاتی [دارند] متنها یک قدری کم و زیاد. یک بعد انسان عبارت از این موجود فعلی که دارای این حواس و دارای خواص هست، بعدهای دیگرش اصلا به آن توجه نشده است و یا کم شده است»[۲۵].
انسان مرکب از روح و جسم است. انسانیت انسان به تبع روح اوست[۲۶]. قرآن و کلیه کتب آسمان، احکام و معارف الهی برای تکمیل بعد معنوی انسان و تبدیل به «انسان کامل» میباشد[۲۷]. مکاتب مادی از این نکته غافل بوده و تنها در امور مادی دور میزنند[۲۸]. این مکاتب انسان را در حد پستترین موجودات نزول میدهند[۲۹].[۳۰]
ابدیت انسان
«انسان موجودی بالقوه و مستعد برای جمیع مراتب است و خداوند احدیت جنبه انسانی او را به استعدادات مختلفه مستعد قرار داده تا به هر نحوی که خواست حرکت کند، منتها خداوند احدیت به مقتضای لطف و مرحمت برای این انسانی که در حاق وسط است وسایل یک طرف را فراهم نموده و او را به سعادت خویش ارشاد نموده است. لکن طبایع مختار و صاحب اراده با اختیار، خود را یا به سعادت آبادی و یا به شقاوت ابدی میرسانند»[۳۱].
از این منظر در طراحی نظام اقتصادی تنها نباید به جنبه مادی توجه داشت و مرگ را پایان امر انسان دانسته، از آخرت غافل بود. در این رابطه امام معتقد است: «این عالم دنیا پستترین عوالم است و دار فنا و زوال و تصرم و تغیر است و عالم هلاک و نقص است، و عوالم دیگر که بعد از موت است هر یک باقی و ابدی و دار کمال و ثبات و حیات و بهجت و سرور است»[۳۲]. از طرف دیگر باید به این نکته توجه داشت که خداوند انسان را برای کمال اختیار کرده است[۳۳]. ابدی بودن انسان برای رسیدن به بالاترین مراتب کمال و سعادت است[۳۴].
اختیار انسان
«طبایع مختار و صاحب اراده با اختیار، خود را یا به سعادت ابدی و یا به شقاوت ابدی میرسانند»[۳۵]. برخلاف مکاتب لیبرال که تنها عقل را وسیله رسیدن به رفاه مادی میدانند، انسان در گزینش شقاوت و سعادت و پیروی از عقل با نفس مختار است[۳۶]. باید در تحلیل اهداف نظام و رفتارهای اقتصادی همچنین الگوسازی به این بعد توجه نمود. این ویژگی باعث میگردد انسان نسبت به تمامی اعمالش مسئول[۳۷] و جوابگو باشد[۳۸].[۳۹]
اصل آزادی انسانها
بر اساس مبانی امام خمینی انسانها به غیر از خداوند متعال نباید تسلیم و بنده هیچ موجودی باشند. از این رو هیچ انسانی حق نداشته دیگران را مجبور به امری نماید. این همان اصل اعتقادی آزادی انسان بوده که هیچ کس نمیتواند فرد، جامعه یا ملتی را اسیر و از آزادی محروم نماید. بر این اساس همه در پیشگاه الهی برابرند[۴۰].
بر اساس اصل آزادی، حق قانونگذاری تنها برای خداست و آزادی سعادت انسان و جامعه در گرو اطاعت از قانون الهی است که از طریق وحی بر انبیاء ابلاغ شده است[۴۱]. این حق ناشی از ولایت خداوند میباشد و همانگونه که قوانین هستی و خلقت را خداوند مقرر کرد، حق قانونگذاری در جامعه بشری ـ ولایت تشریعی ـ نیز دارد. بر این اساس حاکم اصلی خداست و هیچ ولایت و حاکمیتی بر انسانها جز به تنفیذ شارع، مشروع نیست.
«جامعه بشری بدون ولایت الهی به صلاح نمیرسد. تنها شکل حکومت مشروع ولایت الهی بر جامعه انسانی است. هر جامعهای که تحت ولایت فقیهان عادل نباشد، تحت ولایت طاغوت است. هر حاکمی که بدون نصب شارع حکومت کند، طاغوت است»[۴۲].[۴۳]
انسان دارای مسئولیت است
در مقابل اصل آزادی و برابری انسان، اصل مسئولیت انسان در مبانی انسانشناختی نظام اقتصادی اسلام حائز اهمیت است.
حضرت امام خمینی میفرماید: «همه کارهای شما در محضر خداست و مسئولید و از شما سؤال میشود. از الفاظتان سؤال میشود. از آن چیزهایی که عمل میکنید، سؤال میشود. همهاش سؤال شدنی است»[۴۴]. بر این اساس محاسبه اعمال و رفتارها از مهمترین مسائل و توصیهها در مکتب اسلام است[۴۵].[۴۶]
عقل انسان برای شناخت راه سعادت کافی نیست
هرچند عقل انسان توانایی درک روابط بین محسوسات عالم طبیعت را دارد، ولی شناخت کلیه عوامل فراطبیعی و روابط آن فراتر از توانایی عقل است. پیوند بین این عوامل با سعادت دنیوی و اخروی انسان سبب نیازمندی انسان به وحی به عنوان یکی از منابع شناخت در کنار عقل میگردد[۴۷].
امام در نامه تاریخی خود به گورباچف مینویسد: «مادیون، معیار شناخت در جهانبینی خویش را حس دانسته و چیزی را که محسوس نباشد، از قلمرو علم بیرون میدانند و هستی را همتای ماده دانسته و چیزی را که ماده ندارد، موجود نمیدانند. قهراً جهان غیب مانند وجود خداوند تعالی و وحی و نبوت و قیامت را یکسره افسانه میدانند؛ در حالی که معیار شناخت در جهانبینی الهی اعم از حس و عقل میباشد و چیزی که معقول باشد، در قلمرو علم میباشد؛ گرچه محسوس نباشد؛ لذا هستی، اعم از غیب و شهادت است و چیزی که ماده ندارد میتواند موجود باشد و همانطور که موجود مادی به مجرد استناد دارد، شناخت حسی نیز به شناخت عقل متکی است»[۴۸].[۴۹]
مبانی جامعهشناختی
قرآن برای امتها – جامعهها- سرنوشت مشترک، کارنامه مشترک، فهم و شعور، عمل، طاعت و عصیان قائل است. در ذیل به برخی از مبانی جامعهشناختی اسلام از دیدگاه امام اشاره میگردد.
اصالت فرد و جامعه
فرد مورد نظر لیبرالیسم، فرد واقعی موجود در جامعه و تاریخ است که با ویژگیهای خاص فردی و حقوق و خواستهها و تمایلات انسانی منحصر به فرد خود از دیگر انسانها ممتاز و مشخص میگردد و قطعاً چنین فرد واقعی و معینی است که از دید لیبرالها مقدم بر جامعه و در نقطه مقابل مفاهیمی همچون: طبقه، ملت، جامعه و حزب جامعه بیطبقه یا همان بهشت موعود سوسیالیسم است[۵۰]. در مقابل اسلام با نسبت دادن برخی از کنشها، کارکردها و نگرشها به گروههای قومی و جوامع، برای جامعه هویت استقلالی قائل است. از این رو خداوند فرد را به عنوان خلیفة الله مأمور تغییر نظام اجتماعی میکند.
امام خمینی در تقابل با مبانی نظری لیبرالیسم، جامعه را تنها ترکیبی از جمع جبری افراد آن ندانسته و معتقد است انسان فاعل مختار بوده و فرد در جامعه شخصیت مستقل و اصالت دارد، و در انتخاب راه کمال مجبور نیست[۵۱]. در عین حال فرد و اجتماع از یکدیگر اثر میپذیرند[۵۲].[۵۳]
سنتهای الهی در جوامع
سنت در لغت به معنای سیره و روش و در اصطلاح متکلمان سنت الهی عبارت است از روشهایی که خداوند متعال امور عالم و آدم را بر پایه آن تدبیر و اداره میکند[۵۴] یا در اصل ضوابطی که در افعال الهی وجود دارد.
تقسیمات مختلفی راجع به سنتهای الهی وجود دارد، از جمله تقسیم سنتها به دنیوی و اخروی که سنتهای دنیوی نیز دو قسم است؛ دستهای مربوط به رفتارهای فردی انسان و دستهای نیز مربوط به رفتارهای اجتماعی هستند. سنتهای الهی سه ویژگی فراگیری، قیاسناپذیری و تحولناپذیری دارند[۵۵].
برخی از سنتهای مؤثر بر نظام اقتصادی عبارتاند از:
- سنت نیکبختی و بدبختی جوامع[۵۶].
- تقوا سبب سب نزول برکات الهی[۵۷]؛ بر این اساس امام راحل معتقد است: «آن که اهل سعادت است، آنی است که تقوا داشته باشد»[۵۸].
- شکر سبب فزونی نعمتها[۵۹].
- عدل سبب افزایش برکات[۶۰].
بر پایه همین سنتها امام خمینی فروپاشی بلوک شرق را پیشبینی نمود[۶۱].[۶۲]
مبانی معرفتشناختی
مباحث معرفتشناختی به دو بخش هستیشناختی معرفت یعنی اثبات اصل و وجود علم، بیان تجرد و تقسیم آن به ذهنی و خارجی و... همچنین مباحث شناختشناختی معرفت که به امکان شناخت، ارزش، ابزار، ملاک صحت و سقم و... تقسیم میشود.
امام خمینی راه و رسم نظام اسلام را با نظامهای مختلف اقتصادی غرب متفاوت میداند[۶۳]. در بحث معرفتشناسی شاخه شناختشناختی معرفت، یکی از شاخههایی است که محل اختلاف اساسی دیدگاههای موجود اقتصادی با نظام اسلام است. البته بررسی مبانی شناختی فلسفه غرب بسیار پیچیده و در عین حال تأثیرگذار در شناخت نظام اقتصادی غرب است.
در فلسفه اسلام نظام علی و معلولی جهان از دو واقعیت مادی و مجرد، که در عین تفاوت با یکدیگر هماهنگ است، تشکیل شده است. مقصود از هستی، اعم از غیب و شهادت است[۶۴]. در حالی که فلسفه مؤثر و غالب در غرب تنها نظام مادی را که مبتنی بر شناخت حسی است، به رسمیت میشمارد[۶۵].
ابزار شناخت در نظام رایج، عقل حسی یا تجربی است و چیزی را که محسوس نباشد از قلمرو علم بیرون میدانند؛ این در حالی است که اسلام ابزارهای شناخت را تنها در حس محدود نکرده و راههای حس، قلب و شهود را مکمل هم قرار داده است[۶۶]. آیات الهی و احادیث معتبر معصومین نیز از ادراکات شهودی عاری از خطا میباشد.
در حوزه روش نیز روشی که بر اقتصاد امروز غلبه دارد اصل ابطالپذیری است. این اصل معیاری برای شناخت علمی است. اشکال این روش این است که در آن احراز مطابقت تئوری ذهنی با واقعیت خارجی امکان ندارد.
در فلسفه اسلامی برای دستیابی به شناخت درست درباره پدیدهها و روابط اجتماعی باید از فرضیههایی شروع کرد که با رعایت قواعد صحیح منطق و استدلال به بدیهیات و وجدانیات منتهی گردد. افزون بر آن نیز برخی قوانین علمی حاکم بر پدیدهها از طریق وحی دست میآید. این روش برای پیامبر شهود و برای دیگران علم حصولی است[۶۷].
مبانی نظام اقتصادی از دیدگاه مقام معظم رهبری
نظام اقتصادی اسلام، مبتنی بر مبانی نظری است. مفهوم نظام بدون توجه به مسأله مبانی مفهومی از نظر مقام معظم رهبری، بیمعنا است. به عبارت دیگر، امکان تحقق نظام اجتماعی، نظام سیاسی، نظام فرهنگی و نظام اقتصادی بدون پیریزی مبانی درست و مستحکم معرفتی و ایجاد هماهنگی بین این مبانی و برنامههای اجرایی و عملیاتی وجود ندارد. اگر چنین چیزی هم شکل بگیرد صرفاً یک شبه نظام خواهد بود، با ساختار و بنیانی پوشالی که به راحتی و با کمترین تنش فرو خواهد ریخت.
از نظر ایشان، یک مصداق نظم این است که میان کارکرد ما در جامعه و افکار و عقاید و شعارهای ما هماهنگی برقرار باشد. از بینظمیهای بسیار خطرناک یکی همین است که در جامعهای مبانی فکری و عقیدتی و باورهایی که جامعه به آن ایمان و اعتقاد دارد، یک چیز باشد؛ اما رفتارهایی که بر اساس همین قواعد و باورها باید شکل بگیرد و هنجار عمومی اجتماعی را تشکیل دهد، با آن باورها و فکرها و مبانی منطبق نباشد[۶۸].
اما این مبانی چیست؟ ربط آن با مسائل اقتصادی کجاست؟ معظم له در این خصوص مباحث عمیق و تفصیلی را عرضه داشتهاند که در اینجا مجالی برای عرضه آن نیست اما در مجموع از نظر ایشان در نظام اسلامی همه چیز از جمله قوانین اقتصادی بر اساس اسلام است[۶۹].
به طور کلی، رهبر معظم انقلاب اسلامی در تبیین همه ابعاد بنیادین نظام سیاسی اسلام، اندیشههای امام خمینی را محور قرار میدهند. ایشان معتقدند: امام راحل مکتب و خط فکری را پیریزی کردند که مبنای حکومت اسلامی قرار گرفته است. جوهر اصلی در مکتب امام خمینی، رابطه دین و دنیاست؛ چیزی که از آن به مسأله دین و سیاست و دین و زندگی هم تعبیر میکنند. امام در بیان ارتباط دین و دنیا، نظر و سخن اسلام را به عنوان مبنا، روح و اساس کار خود قرار داده بود؛ لذا دین و دنیا در منطق ایشان مکمل و درهم تنیده با یکدیگر است و قابل تفکیک نیست. مقام معظم رهبری معتقدند: نقطه محوری و اساسی مکتب امام این است که ایشان دین را عین سیاست، عین اقتصاد و عین دنیا میدید[۷۰].
آیتالله خامنهای در تبیین مبانی نظام اسلامی در حوزههای مختلف مکرر به این بخش اساسی از اندیشه امام راحل اشاره میکنند. بر این اساس معتقدند همچنان که بر پایه این جمله مشهور شهید مدرس میتوان گفت سیاست ما عین دیانت ماست همین طور میتوان گفت اقتصاد ما عین دیانت ماست.
از نظر ایشان اسلام خطوطی معین کرده و شیوهای بنا نهاده و چارچوبی برای اقتصاد اسلامی درست کرده و این چارچوب باید تبعیت شود[۷۱].[۷۲]
توحید و نفی عبودیت غیر خدا
از نظر مقام معظم رهبری در نظام اسلامی، تفسیر انسان، تفسیر تاریخ، تحلیل حوادث حال و گذشته و آینده، تفسیر طبیعت، تبیین همه علائقی که انسان را با دنیای بیرون از وجود او – جهان، انسانها، اشیاء - مرتبط میکند، و نیز فهم و درک آدمی از وجود خود و خلاصه همه چیزهایی که نظام ارزشی جامعه را میسازد، آن را بر اداره مطلوب خود قادر میکند، همه و همه از این جهان بینی الهی ریشه و مایه میگیرد و منشعب میشود[۷۳].
به باور ایشان در اندیشه الهی اسلام، دین خدا قالب و شکل زندگی بشر است. دین، یک نظام اجتماعی به بشر ارائه میکند، و نه فقط یک سلسله عبادات و عادات. هر چند که عبادات و عادات نیز انباشته از روح زندگی و در جهت همان نظام است؛ و این نظام اجتماعی مبتنی بر همان جهانبینی و ساخته به شکل آن است. معظم له، نظام اقتصادی اسلام را ملهم از این رکن بنیادین میداند. همه آنچه در یک نظام اقتصادی باید مورد اعتنا و اهتمام باشد متأثر از آن است: آزادی، برابری انسانها، عدل اجتماعی، خودآگاهی افراد جامعه، مبارزه با کژی و زشتی، ترجیح آرمانهای انسانی بر آرزوهای شخصی، توجه و یاد الهی، نفی سلطههای شیطانی و دیگر اصول اجتماعی نظام اسلامی و نیز اخلاق و رفتار شخصی و تقوای سیاسی و شغلی، همه و همه ملهم و زائیده آن جهانبینی و برداشت کلی از جهان و انسان است[۷۴].
بر پایه همین رکن محوری است که تکلیف موضوع «مالکیت» به عنوان یکی از محوریترین و مناقشه برانگیزترین مسائل حوزه اقتصاد در همه مکاتب مهم موجود مشخص خواهد شد. همه مملوکات و ثروتها و منابع، ملک خداوند شمرده میشوند و خداوند به هر روشی که بخواهد آنها را سامان میدهد. به همین دلیل باید همه انسانها با وجود تسلط بر این منابع، فقط به اندازه خواست و اراده او در آنها تصرف کنند. در نظام سرمایهداری، افراد، مالک حقیقی و نهاییاند و در مارکسیسم طبقه کارگر. اما در اسلام معنای مستقیم مالکیت این است که حق انسان درباره اشیاء غیرمطلق و محدود است. چنین برداشتی از مالکیت زیربنای مجموعهای از اصول و قواعد مربوط به فعالیت اقتصادی است[۷۵].[۷۶]
تکریم انسان
از نظر رهبر انقلاب، رکن دوم جهانبینی اسلامی، تکریم انسان یا انسان محوری است. از نظر ایشان انسان محوری در بینش اسلامی، به کلی با اومانیسم اروپای قرون هجده و نوزده متفاوت است. انسان محوری اسلام، اساساً اومانیسم اروپایی نیست؛ یک چیز دیگر است. ﴿أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ﴾[۷۷]. کسی که قرآن و نهجالبلاغه و آثار دینی را نگاه کند، این تلقی را به خوبی پیدا میکند که از نظر اسلام تمام این چرخ و فلک آفرینش بر محور وجود انسان میچرخد. این شد انسان محوری. در آیات زیادی هست که خورشید مسخر شماست، ماه مسخّر شماست، دریا مسخر شماست؛ یعنی الان بالفعل شما مسخر همهشان هستید و نمیتوانید تأثیری روی آنها بگذارید؛ اما بالقوه طوری ساخته شدهاید و عوالم وجود و کائنات به گونهای ساخته شدهاند که همه مسخر شمایند. مسخر یعنی توی مشت شمایند و شما میتوانید از همه آنها به بهترین نحو استفاده کنید[۷۸].
در حوزه اقتصاد اسلامی بر پایه این رکن، خداوند همه منابع طبیعی و مادی را مسخر انسان ساخته و برای او فراهم آورده است تا بتواند بر اساس آن زندگی دنیوی و معیشت خود را سامان داده و در مسیر عبودیت الهی به کار گیرد. مسائلی چون کرامت انسانی، حدود آزادی اقتصادی، جایگاه عقلانیت ابزاری و... بر پایه این رکن محوری مشخص و وجه تمایز آن با اقتصاد مبتنی بر اندیشه اومانیستی مشخص خواهد شد. در این چارچوب انسان مسلمان صرفاً دنبال لذایذ مادی و حیوانی نیست و در اقتصاد به دنبال به حداکثر رساندن سود به هر قیمتی نمیباشد اساس حدود آزادی اقتصادی انسان مسلمان، مشخص و معین در چارچوب قواعد شرعی است. به هر میزان انسان از این چارچوبها عدول کند و حریم حرام و حلال الهی را رعایت نکند به همان میزان کرامت خود را از دست داده و منزلت و احترام خود را از دست داده است[۷۹].[۸۰]
تداوم حیات بعد از مرگ
از نظر ایشان سومین نقطه اصلی و اساسی در جهان بینی اسلامی، مسأله تداوم حیات بعد از مرگ است؛ یعنی زندگی با مردن تمام نمیشود[۸۱].
از نظر معظم له این رکن، نقش بسیار مهمی در تنظیم نظام اقتصادی اسلام مثل سایر حوزهها ایفا میکند. هم به رفتاری فردی و ذهنی افراد در حوزههای مادی و معیشتی جهت میبخشد و هم کل نظام اقتصادی را متأثر میسازد. از نظر ایشان بر اساس چنین مفهومی است که انسان در هنگام برخورد با مسائل گوناگون پولی و وقتی که در مواضع تحریک شهوانی به سمت مالاندوزی مبتنی بر حرام و زیر پا گذاشتن حقوق دیگران قرار میگیرد، رفتاری متفاوت از خود نشان میدهد. انسانی که معتقد به حساب و کتاب بعد از مرگ است و از عذاب و عقاب الهی هراس دارد، سعی خواهد کرد مرتکب فعل حرام در تعاملات و تبادلات اقتصادی با دیگران نشود[۸۲].
در این چارچوب رابطه تعاملی و همبستگی بین دنیا و آخرت وجود دارد؛ اما اصالت با آخرت است. اگر انسان در مرحلهای قرار گیرد که در رفتارهای خود باید گزینشی بین امور انجام دهد که از جهت آخرتی و دنیایی متفاوت باشند، پایداری و جاودانگی امور اخروی در برابر زودگذر بودن امور دنیوی برای او مهم است[۸۳].
بر اساس این ارکان محوری در جهان بینی اسلامی در نظام اقتصاد اسلامی، برخی اصول بنیادین نظامهای فکری ماتریالیستی مثل اصالت لذت، اصالت فرد و اصالت سود، مردود و اندیشه جایگزین مطرح میشود.
مقام معظم رهبری معتقدند در جامعهای که تفکر سودمحور مطرح است؛ همه پدیدههای عالم با پول محک زده میشوند و اندازهگیری میشوند. همه چیز با پول سنجیده میشود. در این جامعه ممکن است برخی از کارها ارزشی باشد - برای خاطر اینکه آنها را به پول میرساند - اما در یک جامعه ارزشی و دینی که پول و سود، محور قضاوت نیست، همان کار ممکن است ضد ارزش محسوب شود[۸۴].
ایشان معتقدند: وقتی اصالت لذت بر یک جامعه و بر یک ذهنیت عمومی حاکم باشد، بسیاری از امور منفی و ضد ارزش مباح میشود. اما وقتی در یک فلسفهای، در یک ایدئولوژیای و در یک نظام اخلاقیای دارید تنفس میکنید که اصالت لذت در او وجود ندارد، برخی از کارهای لذت بخش، نامشروع و ممنوع است، لذت، مجوز اقدام، مجوز تصمیمگیری و مجوز مشروعیت نیست. اینجا دیگر شما نمیتوانید مانند همان جامعهای که در آن اصالت لذت حاکم است، تصمیمگیری کنید چون مبانی معرفتی فرق میکند[۸۵].
ایشان با رد فردگرایی لیبرالیستی معتقدند: گاهی در یک جامعه و در یک نظام اخلاقیای، پول احترام مطلق دارد. مهم نیست منشأ این پول کجاست. ممکن است از راه استثمار یا استعمار یا غارت به دست آمده باشد؛ فرقی نمیکند، پول است. از نظر ایشان در فرهنگ غربی ریشه این مسأله، آزادی فردی است و این لیبرالیسمی که به آن افتخار میکردند و میکنند و یکی از ارزشهای آمریکایی به حساب میآورند، عبارت است از حفظ ثروت شخصی. یعنی محیطی که آمریکا در آن محیط به وجود آمد و با آن مردمی که آن روز در آمریکا جمع شده بودند، حفظ فعالیت و تلاش مادی، نیاز به این داشت که به ثروت شخصی افراد یک ارزش مطلقی داده بشود[۸۶]. ایشان چنین ایدهای را مخالف منطق اقتصادی اسلام میدانند[۸۷].
منابع
پانویس
- ↑ تقریرات فلسفه (امام خمینی)، ج۲، مقصد سوم: الهیات.
- ↑ ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ...﴾ «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفتهاند لعنت بر ایشان باد بلکه دستهای او باز است.».. سوره مائده، آیه ۶۴؛ بر اساس این دیدگاه خداوند همانند ساعتسازی بازنشسته بعد از خلقت جهان، آن را به حال خود رها کرده و هیچ گونه دخالتی در آن ندارد.
- ↑ علیاصغر هادوینیا، دئیسم و اصول نظام سرمایهداری، ۱۳۷۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۷۹؛ ج۵، ص۱۲۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۷۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۷، ص۱۵۲؛ ج۱۲، ص۴۲۱؛ ج۱۹، ص۴۳۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۴۰۷؛ ج۱۳، ص۱۷۲.
- ↑ جهت اطلاع بیشتر، رک: میرمعزی، سید حسین، نظام اقتصادی اسلام، ۱۳۹۱.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۲۳.
- ↑ علیاصغر هادوینیا، دئیسم و اصل نظام سرمایهداری، ۱۳۷۸.
- ↑ تفسیر سوره حمد، ص۳ و ۳۴.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۴۵۴.
- ↑ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۶۵؛ شرح چهل حدیث، ص۴۸۴.
- ↑ ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ﴾ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند» سوره انعام، آیه ۵۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷؛ شرح چهل حدیث، ص۶۳۴ و ۶۱۰.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۴۶۲۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۱.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۴۰۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۲۴۲؛ ج۵، ص۳۸۷.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۲۵.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۱۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۶، ص۲۴۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۲۱۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۹؛ ج۷، ص۵۳۲.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۲۶.
- ↑ صحیفه امام، ج۱، ص۲۹۸.
- ↑ شرح چهل حدیث، ص۱۲۲.
- ↑ تفسیر سوره حمد، ص۴۰.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۲۷.
- ↑ تقریرات فلسفه، ج۱، ص۲۹۹.
- ↑ آداب الصلاة (آداب نماز)، ص۲۶۴.
- ↑ «كُلُّكُمْ رَاعٍ وَ كُلُّكُمْ مَسْئُولٌ».
- ↑ صحیفه امام، ج۱۵، ص۷۴.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۲۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷.
- ↑ کتاب البیع، ج۲، ص۴۷۲، ۴۸۸، ۴۸۹ و ۴۹۵.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۲۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۳، ص۵۰۱.
- ↑ شرح چهل حدیث، ص۴۴۱.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۲۸.
- ↑ صحیفه امام، ص۲۳۷.
- ↑ صحیفه امام، ج۴، ص۱۸۸.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۲۹.
- ↑ آنتونی آریاست، فصل دوم: «مبانی فردگرایی لیبرالیسم»، کتاب ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، مترجم عباس مخبر، ۱۳۹۱.
- ↑ طلب و اراده، ص۱۴۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۱۹، ص۲۰.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۲۹.
- ↑ مصباح یزدی، محمد تقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص۴۲۵.
- ↑ سلیمی، مهدی، مجله رشد آموزش معارف اسلامی - بهار ۱۳۸۵ - شماره ۶۰.
- ↑ تقریرات فلسفه، ج۳، ص۴۵۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۸.
- ↑ صحیفه امام، ج۲۰، ص۲۵۱.
- ↑ شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص۱۸۹.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۴۱۰؛ ج۱۰، ص۱۳۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۰.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۳۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۵، ص۳۸۷؛ ج۱۴، ص۳۰۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۲، ص۲۲۰.
- ↑ صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۲۳.
- ↑ صفا، احمد رضا، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۶۳۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱/۹/۱۳۸۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با کارگزاران و مسئولان نظام و مهمانان کنفرانس وحدت اسلامی، ۴/۶/۱۳۷۳.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در مراسم شانزدهمین سالگرد ارتحال امام خمینی، ۱۴/۳/۱۳۸۴.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با اعضای هیأت علمی کنگره امام خمینی، ۴/۱۱/۱۳۷۸.
- ↑ سیاهپوش، امیر، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۸۴۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در چهل و دومین مجمع عمومی سازمان ملل، نیویورک، ۳۱/۶/۱۳۶۶.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در چهل و دومین مجمع عمومی سازمان ملل، نیویورک، ۳۱/۶/۱۳۶۶.
- ↑ میر معزی، سید حسین، فلسفه اقتصاد اسلامی، ص۷۴.
- ↑ سیاهپوش، امیر، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص ۸۴۸.
- ↑ «آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را در آسمانها و در زمین است برای شما رام کرد» سوره لقمان، آیه ۲۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۲/۹/۱۳۷۹.
- ↑ برای مطالعه بیشتر، ر.ک: هادوینیا، علی اصغر، فلسفه اقتصاد در پرتو جهانبینی قرآن کریم، بخش چهارم.
- ↑ سیاهپوش، امیر، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص ۸۴۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران، ۱۲/۹/۱۳۷۹.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار وزیر، مدیران و کارکنان وزارت اطلاعات، ۱۳/۷/۱۳۸۳.
- ↑ هادوینیا، علی اصغر، فلسفه اقتصاد در پرتو جهانبینی قرآن کریم، ص۱۹۰.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با استادان و دانشجویان کردستان، ۲۷/۲/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با استادان و دانشجویان کردستان، ۲۷/۲/۱۳۸۸.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با استادان و دانشجویان کردستان، ۲۷/۲/۱۳۸۸.
- ↑ سیاهپوش، امیر، مقاله «نظام اقتصاد اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲، ص ۸۵۰.