امام حسین علیه‌السلام

بدون لینک‌دهی دستی
بدون عکس
مقاله‌های بدون ارزیابی نهایی
عدم جامعیت
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۳۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
امام حسین (ع)
حرم امام حسین علیه السلام در کربلا
نقشامام سوم شیعیان
نامحسین بن علی
کنیهاباعبدالله
زادروز۳ شعبان، سال ۴ ق
زادگاهمدینه
مدت امامت۱۰ سال (۵۰-۶۱ ق)
شهادت۱۰ محرم، ۶۱ ق
مدفنکربلا، عراق
محل زندگیمدینهکوفه
لقب(ها)سیدالشهداء • سبط اصغر
پدرامام علی علیه السلام
مادرحضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)
فرزند(ان)امام سجاد (علیه السلام)علی اکبرعلی اصغر
طول عمر۵۷ سال
این مدخل از زیرشاخه‌های بحث اهل بیت پیامبر خاتم است. "امام حسین" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام حسین (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

ولادت و نام و نسب امام حسین(ع)

امام حسین(ع) سومین پیشوای مسلمانان و دومین فرزند امام علی(ع) و فاطمه(س) است که در سوم شعبان سال سوم هجری در مدینه دیده به جهان گشود[۱]. البته سال تولد امام را منابع مختلف بین سال‌های سوم تا ششم هجری نقل کرده‌اند[۲]. در روایت آمده است نام او را خداوند انتخاب و جبرئیل به پیامبر(ص) ابلاغ کرده است[۳]. بنابراین، نام حسین را پیامبر اکرم(ص) به امر خدا بر وی نهاد. حسین نام فرزند دوم هارون، یعنی "شبیر" است. این نام پیش از این در میان مردمان عرب سابقه نداشته است. پس از تولد، رسول خدا(ص) خود در گوش او اذان و اقامه گفت و پیوسته به ایشان عنایتی ویژه داشت و برایش عقیقه کرد. در روایت آمده است هنگام تولد، جبرئیل به همراه هزار تن از ملائک برای تبریک به حضور پیامبر اکرم(ص) رسیدند و جبرئیل پیامبر را از کیفیّت شهادت ایشان و ادامۀ امامت اهل‌بیت(ع) در نسل او آگاه ساخت[۴].

کنیه و القاب امام حسین(ع)

کنیه امام حسین(ع) ابوعبدالله و دارای القاب فراونی است که بخشی از آنها با امام حسن(ع) مشترک است. از القاب مشهور آن امام، سبط و سیدالشهداء است[۵].

ویژگی‌های اخلاقی و رفتاری

هر چند همۀ امامان معصوم(ع) در عرصۀ اخلاق و رفتار نمونۀ کامل و بی‌مانند هستند اما امام حسین(ع) در این میان جایگاهی ویژه دارد. علم، بخشش، بزرگواری، فصاحت، شجاعت، تواضع، دستگیری از بینوایان، عفو و حلم و... از صفات برجسته این حجّت الهی بود. فداکاری و پاکبازی او برای احیای دین و گذشتن از همۀ هستی خویش برای فرمانبرداری خدای متعال، در تاریخ انسانی بی‌نظیر است. به خداوند عشق می‌ورزید و در همه حال به یاد او بود؛ چنانکه نقل کرده‌اند در شب عاشورا از دشمن مهلت خواست تا به مناجات بایستد و نماز بگزارد و قرآن بخواند و فرمود: «خدا می‌داند من نماز و قرآن و دعای فراوان و استغفار را دوست می‌دارم»[۶]. بیست و پنج بار پیاده به حج رفت و دعای پر مغز عرفه‌ از اوست. در تواضع و جود و بخشایش و رأفت و احسان و حلم و فصاحت و بلاغت و شجاعت، شهره عام و خاص بود[۷].

آیات نازل شده درباره امام حسین(ع)

{{اصلی{امام حسین در قرآن}} آیاتی که درباره امام حسین(ع) نازل شده، دو دسته هستند؛ دسته اول آیاتی هستند که درباره اهل بیت پیامبر(ص) و از جمله امام حسین(ع) نازل شد، و دسته دوم آیاتی است که به طور خاص درباره آن حضرت نازل شده است. دسته اول مانند آیه تطهیر: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۸]؛ سوره دهر یا انسان و آیه مباهله و ... .

و در مورد دسته دوم آمده است، ابی خدیجه از امام صادق(ع) نقل می‌کند که فرمود: "وقتی حضرت فاطمه(ع) به امام حسین(ع) باردار شد، جبرئیل بر رسول خدا(ص) نازل شد و گفت: "فاطمه(س) به زودی فرزندی به دنیا می‌آورد که امت تو او را بعد از تو می‌کشند". از این‌رو وقتی که حضرت زهرا(س) به امام حسین(ع) حامله شد، ناراحت بود و هنگامی که او را به دنیا آورد، از زادن او، اندوهگین بود". امام صادق(ع) در ادامه فرمود: "در دنیا دیده نشده است مادری از به دنیا آوردن پسری ناراحت باشد اما حضرت فاطمه(س) به خاطر اینکه می‌دانست در آینده فرزندش کشته خواهد شد، از این بارداری و زایمان ناراحت بود و در همین باره این آیه نازل شد: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَانًا حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا[۹][۱۰].

همچنین ابی بصیر از امام صادق(ع) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: "منظور از آیات ﴿يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً[۱۱] حسین بن علی[۱۲] است"[۱۳].[۱۴]

امام حسین در دوران پیامبر(ص)

امام حسین(ع) شش سال از دوران زندگیشان را با جد بزرگوارش سپری کرد و در این مدت همیشه در کنار رسول خدا(ص) بوده و حتی در وقت نماز از آن حضرت جدا نمی‌شد. رسول خدا(ص) با جملاتی که دربارۀ امام حسین فرموده گوشه‌ای از فضائل او و برادرش را به مردم بازگو نمود، مانند حدیث: "حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند"[۱۵].

پیامبر علاقه بسیاری به امام حسین(ع) داشت و پیوسته در گفتار و رفتار، از مهر زیاد خویش به فرزند دخترش پرده برمی‌داشت. او را به سینه می‌فشرد و گلویش را می‌بوسید و می‌فرمود: "حسین از من است و من از اویم. خدا دوست دارد کسی را که حسین را دوست دارد. حسین از اسباط است"[۱۶]. پیامبر(ص) در بیان احساس خود به حسین(ع) آنرا به بوییدن گل خوشبو تشبیه کرده[۱۷] و از علی بن ابی‌طالب(ع) می‌خواست مراقب وی باشد[۱۸] و برای دفع حسادت دیگران به امام حسین و امام حسن(ع) از دعاهایی بهره می‌گرفت[۱۹].

روایت شده است که پیامبر بر منبر سخنرانی می‌کردند، زمانی که امام حسن و حسین(ع) آمدند پیامبر از منبر پایین آمد و آنان را در آغوش گرفت. مهم‌ترین رخداد دوران کودکی امام حسن(ع) و امام حسین(ع) شرکت در مباهله بود. امام حسین(ع) از نظر ظاهری شبیه به پیامبر(ص) بود[۲۰]. ایشان مردی سپیدچهره بود و عمامه‌ای سیاه بر سر می‌گذاشت و موی سر و محاسن خود را خضاب می‌کرد. حضرت مردی صاحب کرم و بردبار بود و به فقرا و مساکین رسیدگی می‌کرد و با آنان نشست و برخاست داشت.

پیامبر(ص) فرمود: "امّا حسین، پس او از امّت من است و او پسر و فرزند من و بهترین خلق بعد از برادرش است، او امام مسلمانان مولای مؤمنان، خلیفه پروردگار عالمیان، فریادرس فریاد خواهان و پناه پناه جویان و حجّت خداوند بر تمام خلق خدا و سرور جوانان اهل بهشت و باب نجات امّت است، فرمان او، فرمان من و اطاعت از او، اطاعت از من است، پس هر کس از او پیروی کند از من است و هر کس از او نافرمانی کند، از من نیست"[۲۱].[۲۲]

امام حسین(ع) پس از پیامبر(ص)

امام حسین(ع) هنگام وفات پیامبر(ص) نزدیک ۷ سال داشت. آن حضرت هنگام به قدرت رسیدن عمر، ۱۰ ساله، زمان انتخاب عثمان ۲۰ ساله بود و تا ۳۲ سالگی در مدینه زندگی می‌کرد و از ۳۲ ـ ۳۷ سالگی یعنی از خلافت پدرش امیرمؤمنان تا صلح برادرش حسن بن علی(ع)، در کوفه بودند. حدود ۴۷ سالگی برادر خود، امام حسن(ع) را از دست داد و خود به امامت رسید و در ۵۷ سالگی به شهادت رسید. بنابراین ۲۰ سال در دوره معاویه و چند ماه در روزگار یزید، در مدینه زندگی می‌کردند.

بیشترین گزارش‌ها از ایشان در دوره پس از پیامبر(ص)، درباره فضائل ایشان و نیز مسائل سیاسی آن دوره و شهادت وی در کربلاست و از زندگانی شخصی حضرت اطلاعات کمی در دست است؛ یکی از آنها درخواست از خلیفه دوم است که از منبر پدرش پیامبر(ص) پایین آید تا وی بر منبر بنشیند[۲۳] که ممکن است در نوجوانی و آغاز دوره خلافت عمر انجام گرفته است؛ همچنین در ثبت میزان دریافتی حسین بن علی(ع) در دیوان عطا که در سال‌های پایانی خلافت عمر بن خطاب تأسیس گردید، سهم آن حضرت به جهت نسبتشان با رسول خدا(ص) ۵ هزار درهم تعیین شد[۲۴]. در نبرد جمل، فرماندهی بخش چپ سپاه امام علی(ع) را علیه طلحه و زبیر برعهده داشت[۲۵].[۲۶]

امام حسین(ع) در دوره معاویه

امامت امام حسین(ع) تقریبا با ۱۰ سال پایانی حکومت معاویه معاصر بود. زمانی که شیعیان کوفه در اعتراض ضد معاویه، نزد امام حسن(ع) در مدینه رفته، تا ایشان را به قیام ترغیب کنند، امام(ع) اوضاع را نامناسب دانست و تأکید کردند تا معاویه بر سر قدرت است، شیعیان در خانه خود بمانند[۲۷]. نامه‌نگاری شیعیان کوفه با امام(ع) پس از شهادت امام حسن(ع) نیز ادامه یافت؛ ولی امام حسین(ع) می‌بایست تا زمان مرگ معاویه به مفاد پیمان صلح وفادار می‌ماند[۲۸]. در چنین اوضاعی، معاویه کوشید روابط خود با امام حسین(ع) را بهبود بخشد، از این‌رو از والی خود در مدینه خواست ام کلثوم، دختر زینب(س) خواهر امام حسین را برای یزید خواستگاری کند و این ازدواج را عامل زدودن ناراحتی‌های پیشین و گشودن فصلی نو دانست؛ ولی امام(ع) با این خواستگاری مخالفت کرده و ام کلثوم را به عقد قاسم بن محمد بن جعفر درآورد و یکی از زمین‌های زراعی خود را به آنان بخشید[۲۹].

معاویه قبل از شهادت امام حسن(ع) تصمیم گرفته بود یزید را جانشین خود سازد[۳۰]؛ ولی بر اثر برخی موانع چنین نکرد؛ تعهد معاویه در پیمان صلحش در سال ۴۱ به واگذاری جانشینی به امام حسن(ع)[۳۱]، مخالفت زیاد بن ابیه با جانشینی یزید[۳۲] و نوجوانی و سن اندک یزید، برخی از این موانع بودند.

در سال ۵۶ معاویه یزید را ولی عهد خود کرد[۳۳] و همه مردم شهرها با وی بیعت کردند و تنها اهل مدینه[۳۴] به ویژه چند از بزرگان صحابه که عموما از قریش بودند، از این بیعت سرباز زدند؛ امام حسین(ع) و ابن‌عباس از بنی‌هاشم، عبدالله بن زبیر از بنی‌اسد، عبدالله بن عمر از بنی‌عدی و عبدالرحمن بن ابوبکر از بنی‌تمیم[۳۵].

معاویه در مرحله نخست به مخالفان جانشینی یزید نامه نوشت؛ به امام حسین(ع) نوشت که کارهایی را از شما به من گزارش داده‌اند که گمان ندارم شما انجام داده باشی؛ شما با هر که بیعت کنید، مردم به او روی می‌آورند، زیرا خدا ارزش و برتری و جایگاه تو را بالا برده است، پس تقوای الهی پیشه کرده و مردم را به فتنه نیفکن و خود، دین و امت محمد(ص) را در نظر داشته باش و مراقب باش دیگران تو را زبون نکنند[۳۶]. امام در پاسخ، طرفداران معاویه را گروه شیطان، بیرون از دین و ستمکار خواند و او را به جهت قتل مؤمنانی چون حجر بن عدی و عمرو بن حمق و حضرمی، همچنین برادر خواندن زیاد بن ابیه و اینکه بسیار مسلمانان را می‌کشت و دست و پای آنها را می‌برید، سرزنش کرد و بیرون از اسلام دانست. امام حکومت معاویه را بزرگ‌ترین فتنه و جهاد بر ضد آنرا برترین امر دانست و سپس او را از عذاب الهی در قیامت برحذر داشت و فرجام جانشینی یزید را نابودی کار دنیای خود و ضایع کردن رعیت دانست[۳۷]؛ ولی اعلام کرد قصد ندارد با او جنگ کند[۳۸].

معاویه در رجب سال ۵۶ به قصد عمره، همراه ۱۰۰۰ جنگجو به حجاز آمد و سپس به مدینه رفت و در بدو ورود با امام حسین(ع) رویارو شد؛ ولی گفت و گویی میان آن دو درنگرفت. رایزنی‌های معاویه با مخالفان جانشینی یزید پس از آن آغاز شد و او کوشید آنان را راضی کند؛ ولی هریک خشنودی خود را به رضایت دیگران وابسته دانست، تا اینکه این برنامه بی‌نتیجه به پایان رسید. معاویه در روز دوم، امام حسین(ع) و عبدالله بن عباس را که هر دو از بنی‌هاشم بودند فراخواند و ضمن اعتراف به فضیلت آنها، ادعا کرد یزید می‌تواند مردم را هدایت کند. امام حسین(ع) در پاسخ به او گفت یزید به معرفی نیازی ندارد و شناخته شده است و ضمن نزدیک دانستن مرگ معاویه، از وی خواست نیکوکار گردد. گفت و گوی معاویه با دیگر مخالفان نیز نتیجه‌ای نداشت و آن‌گاه بود که وی سه روز در خانه ماند و ملاقاتی با مردم نداشت و روز بعد به دستورش همه مردم در مسجد گرد آمدند و او سخنان خود را با این عبارت آغاز کرد: "همه روستاها باید با یزید بیعت کنند" و سپس دلیل این امر را برتری یزید از همه مسلمانان دانست. در این هنگام، امام حسین(ع) به اعتراض برخاست و فرمود کسان دیگری از یزید بهترند. معاویه که مراد امام را می‌دانست، پاسخ داد برای امت محمد(ص) یزید بهتر است؛ آن‌گاه امام به شرابخواری و لهو و لعب یزید اشاره کرد.

مخالفت امام و اعتراض‌های دیگران سبب شدند معاویه از منبر پایین آمده و دستور دهد تارکان بیعت را نزد او بیاورند و به نیروهای خود فرمان داد شب هنگام که عازم مکه هستند، شایعه کنند همه بیعت کرده‌اند و چنانچه کسی سخنی گفت، گردن او را بزنند. وی همچنین در کنار هر فرد مخالفی دو نفر مسلح گمارد، تا چنانچه در برابر سخنان او اعتراض کردند، در دم گردن او را بزنند؛ همچنین از سرباز زنندگان از بیعت با یزید خواست مخالفت خود را به دیگران سرایت ندهند. ترس از کشته شدن به دست نیروهای شامی سبب شد در آن شب هیچ‌کس در برابر این ادعا که مخالفان نیز به بیعت تن داده‌اند، سخنی نگوید؛ ولی پس از رفتن سپاهیان شام، مشخص شد اینان بیعت نکرده‌اند[۳۹]. اقدامات معاویه در مدینه به گونه‌ای بود که گفته شد معاویه با تهدید به قتل از مردم بیعت گرفت[۴۰].[۴۱]

امام حسین در دوران یزید

معاویه در نیمه رجب سال ۶۰ از دنیا رفت[۴۲]. در پی رسیدن نامه یزید و دیدار شبانه امام با عمرو بن سعید، والی مدینه، امام دو شب مانده به پایان رجب (۲۷ یا ۲۸ رجب) همان سال از راه اصلی عازم مکه شد و این مسیر ۵۰۰ کیلومتری را با شتاب و در ۵ روز پیمود، تا در حرم مکه بیشتر مصونیت یابد[۴۳]. امام حسین(ع) در ماه‌های شعبان، رمضان، شوال، ذی قعده برنامه‌های خود را پی گرفت. نزدیک ۴۰ روز طول کشید تا نخستین دعوت نامه‌های اهالی کوفه، در مکه به امام برسد[۴۴] و دعوت نامه‌های دیگر کوفیان اندکی پس از آن به امام رسید[۴۵]؛ گویا نامه‌های دریافتی از کوفه به گونه‌ای نبودند که امام عزم کوفه کند. به هر صورت، خلأ رهبران و شخصیت‌های با نفوذ برای بسیج کردن قبایل کوفه پس از قتل عمرو بن حمق و حجر بن عدی مشهود بود و امام(ع) برای دریافت جزئیات بیشتر و مطمئن تر، پسر عموی خود مسلم بن عقیل را در نیمه رمضان، حدود ۵۰ روز پس از حرکت از مدینه، به کوفه فرستاد[۴۶]. مسلم بن عقیل بر اثر رخدادهایی در مسیر کوفه، مدتی از حرکت بازایستاد و پس از مکاتبه با امام، دوباره عازم کوفه شد[۴۷]. روشن نیست مسلم بن عقیل پس از چند روز اقامت در کوفه، از حمایت قبایل کوفه اطمینان یافت و آنرا در نامه‌ای برای امام(ع) فرستاد[۴۸]. به گزارشی، ۲۷ شب پس از نوشتن و فرستادن نامه به امام(ع) مسلم در کوفه به شهادت رسید[۴۹]. همزمان با حرکت امام از مکه، در ۸ ذی‌حجه[۵۰] یا ۹ ذی‌حجه[۵۱] ـ روز عرفه ـ سال ۶۰ قمری.

در ذی‌حجه همان سال حوادثی در مکه روی داد که امام(ع) ادامه ماندن در آنجا را مناسب ندانست. یزید برای کنترل اوضاع حجاز، حکم ولایت مدینه، مکه و امارت حج را در رمضان همان سال برای عمرو بن سعید اموی صادر کرد [۵۲]. پدر عمرو در دوره معاویه مدت‌ها والی مدینه[۵۳] و جدش عاص از دشمنان پیامبر(ص) بود که در نبرد بدر به دست امام علی(ع) کشته شد[۵۴]. به محض آمدن عمرو بن سعید به مکه، امام آنجا را ترک گفت، زیرا با حضور وی، حرم مکی برای او امن نبود؛ ولی عمرو بن سعید کوشید امام را به مکه بازگرداند. با وجود درگیری دو طرف و آسیب دیدن برخی، همراهان امام حسین(ع) کوتاه نیامده و ایستادگی سختی از خود نشان دادند و عمرو بن سعید نیز نتوانست بر اثر فشار جوّ عمومی حاجیان، سختگیری بیشتری از خود نشان دهد و پس از آن امام(ع) به حرکت خود ادامه داد[۵۵].

از مکه تا کوفه حدود ۲۷ ـ ۳۰ منزل راه است[۵۶]. در منزلگاه الحاجر (منزل دوازدهم یا سیزدهم) امام(ع) نامه‌ای به اهل کوفه فرستادند و در آن به تاریخ حرکت خود اشاره کردند، تا برای آنها زمان احتمالی رسیدن ایشان مشخص گردد[۵۷] و در توقفگاه ثعلبیه (منزل هفدهم یا نوزدهم) خبر شهادت مسلم به امام رسید[۵۸]. پس از آنکه اوضاع برای امام روشن شد، در زباله (منزل بیست و یکم یا بیست و دوم و ۷ منزل مانده به کوفه) در سخنانی برای همراهان خود، وضعیت را به اطلاع آنان رساند و اجازه داد او را ترک گویند[۵۹] و بیشتر کسانی که در راه به او پیوسته بودند، جدا شدند[۶۰].

پس از آن بود که نیروهای حر، آن حضرت را محاصره کردند، تا نزد ابن زیاد، والی کوفه ببرند؛ ولی امام تسلیم خواسته حر نشد و توافق شد حضرت(ع) جز مسیر کوفه یا مدینه، به هر سمت که می‌خواهد برود، تا حر پاسخ‌نامه خود به ابن زیاد را دریافت کند[۶۱]. مسیر کوفه در جهت شمال بود و امام(ع) مسیر خود را به سمت شمال با اندکی انحراف به سمت غرب ادامه داد و از غرب کوفه گذشت تا آنکه در هفتاد و اندی کیلومتر شمال کوفه و در پی آمدن پیک ابن زیاد از حرکت باز ایستاد[۶۲]. به دستور ابن زیاد، حضرت در دوم محرم، ۲۴ روز پس از حرکت کاروان در منطقه‌ای خشک و دور از قلعه‌ها و برج‌هایی که روستاها از آن برخوردار بودند متوقف شد[۶۳]. ابن‌سعد و ۴۰۰۰ نیروی او که عازم ری بودند، برپایه مأموریت جدیدشان، در سوم محرم به نینوا آمدند[۶۴] و در روز هفتم و به دستور والی اموی کوفه و به انتقام خون عثمان که تشنه کشته شد، از دسترسی کاروان امام حسین(ع) به آب جلوگیری کردند[۶۵]. ابن‌سعد، فرمانده سپاهیان اموی، در پی گفت و گوهای چند باره خود با امام(ع) بارها با ابن‌زیاد والی اموی کوفه مکاتبه کرد، تا شاید به درگیری پایان دهد[۶۶]؛ ولی وی جز به تسلیم امام رضایت نداد و در برابر تسلیم ایشان هیچ تعهدی را نپذیرفت[۶۷]. اگر امام خود را تسلیم می‌کرد، او را به جرم قیام، ناامنی و آشوب محاکمه کرده و می‌کشتند و بسا همین شد که امام به نبرد تن داد، زیرا در آن وضعیت تسلیم، زبونی شمرده می‌شد[۶۸]. در روز نبرد در ۱۰ محرم، چند تن از سپاهیان اموی، مانند حر بن یزید ریاحی و یزید بن زیاد مهاصر، به حضرت پیوستند[۶۹]. امام و یارانش تا بعدازظهر روز ۱۰ محرّم به شهادت رسیدند[۷۰]. رفتار سپاهیان اموی با جنازه شهدا و اسرای بازمانده بسیار خصمانه و کینه‌توزانه بود[۷۱]. ابن سعد، ۱۱ محرم نیز در اردوگاه خود ماند و سپس همراه اسرا و ۷۲ سر از شهدای کربلا به کوفه بازگشت[۷۲]. این رخداد از بزرگ‌ترین حوادث جهان اسلام به شمار می‌آید و روایت‌های گوناگونی از آن بیان شده است[۷۳].

زندگی سیاسی ـ اجتماعی پیش از امامت

زندگی سیاسی و اجتماعی امام حسین(ع) پیش از امامت ایشان را می‌‌توان در دو دوران مورد بررسی قرار داد. یکی روزگار امام علی(ع) و دیگری دوران امام حسن(ع).

  1. روزگار امام علی(ع): این دوران را می‌توان در دو بخش باز نمود:
    1. دوران ۲۵ ساله سکوت پدر: امام حسین(ع) در این دوران همراه پدر شاهد کژروی‌های برخی اصحاب پیامبر(ص) و پیشامدهای بسیار تلخ بود؛ همانند شهادت مادر، غصب فدک، محرومیت بنی هاشم از خمس و بدعت در احکام و مقررات اسلامی. امام حسین(ع) در این دوران، پیرو و پشتیبان پدر بود و گاه که مصلحت تمنا می‌کرد، نارضایتی و مخالفت خویش به وضعیت جامعه اسلامی را بازگو می‌کرد.
    2. دوران زمامداری امام علی(ع): امام در این دوران، پدر را در زمامداری جامعه اسلامی یاری می‌کرد. فعالیت‌های امام حسین(ع) در روزگار پنج ساله خلافت پدر عبارت بود از: شرکت در امور سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی. بسیج نیرو برای رویارویی با دشمن و حضور پرشور در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان بخشی از این گونه فعالیت‌هاست[۷۴]. از آن حضرت خطبه‌ای در جنگ صفین نقل شده که ضمن آن مردم را به جنگ ترغیب می‌کرد[۷۵]. در مراحل مقدماتی جنگ صفین در گرفتن آب از دست شامیان نقش داشت، امام علی(ع) بعد از آن پیروزی فرمود: «هَذَا أَوَّلُ فَتْحٍ بِبَرَکَةِ الْحُسَیْنِ»[۷۶]. به طور کلی در دورانی که علی(ع) به خلافت رسید، یاور پدر در حکومت و جهاد بود. امام علی(ع) در نامه ۲۴ نهج البلاغه امام حسین را پس از امام حسن مسئول موقوفات خود قرار می‌دهد[۷۷].
  2. روزگار امام حسن(ع): دوران امامت امام حسن(ع) از سال ۴۰ تا ۵۰ﻫ. طول کشید. امام سوم در دورۀ ده ساله حکومت امام حسن(ع) همواره در رکاب ایشان حاضر بود و همیشه احترام برادرش را پاس می‌داشت و در حضور ایشان سخن نمی‌گفت[۷۸].

دلایل امامت

امامت حسین بن علی(ع) از سال ۵۰ آغاز و تا ۶۱ﻫ. ادامه یافت. امام حسین(ع) جزء دوازده نفری است که پیامبر(ص) در حدیث مشهور جابر انصاری از آنان یاد می‌کند و آنان را خلیفه و وصی خویش می‌خواند. افزون بر این، امام(ع) در ماجرای مباهله همراه پیامبر(ص) بود. پیامبر(ص) دربارۀ امامت او و برادرش امام حسن(ع) فرمود: "این دو فرزندم، امام‌اند؛ چه بنشینند و چه قیام کنند"[۷۹]. امام حسن(ع) نیز بر امامت ایشان تصریح کرده و هنگام شهادت، برادر را امام پس از خود خوانده و فرموده است: «چون وفات یابم و روح از تنم جدا گردد، حسین بن علی امام است. وراثت او از پیامبر، نزد خدا در کتاب ثبت است»[۸۰].[۸۱]

دوران امامت امام حسین(ع)

موضع‌گیری امام حسین(ع) در دوران امامت را به دو دوره می‌توان تقسیم کرد:

  1. قسم اوّل در عهد معاویه بود که حضرت به احترام معاهده برادرش و اینکه با وجود معاویه حرکت نظامی به نتیجه نمی‌رسید، از درگیری مسلّحانه با معاویه خودداری کرد و در جواب دعوت مردم کوفه ـ که حضرت را به قیام فرا می‌خواند ـ بیان کرد با بودن معاویه قیام به مصلحت نیست، آمادگی خود را حفظ کنید، اگر معاویه مرد و ما زنده بودیم آن‌گاه تصمیم خواهیم گرفت. چراکه معاویه شخصیتی دینی برای خویش ساخته بود و عناوینی جعلی همانند خال المؤمنین و کاتب وحی بر خود نهاده بود. سیاست معاویه، از طرفی با فریب‌کاری و ظاهرسازی و عوام فریبی همراه بود و از طرف دیگر بر پایۀ ترور، ایجاد وحشت و تبعید استوار شده بود[۸۲]. البتّه معنای این سخن، آن نیست که امام در حالت انزوا به سر می‌برد و هیچ‌گونه فعالیّت اجتماعی نداشت؛ بکله امام فعّالانه در جریان‌های سیاسی ـ اجتماعی حضور داشت و همچون برادرش امام حسن مانعی در جهت سیاست‌های مزوّرانه معاویه بود و با نامه‌های کوبنده، اقدامات معاویه را در جهت اذیّت و آزار و قتل و غارت مسلمانان، به ویژه شیعیان محکوم می‌کرد و او را به محاکمه می‌کشید؛ چنان‌که در همین دوران در جلسه‌ای که با شرکت چند صد نفر از اصحاب و دیگران در موسم حج تشکیل داد، به روشنگری سیاسی پرداخت و از حضّار خواست تا پیام او را بعد از بازگشت به وطن خود، به افراد مورد وثوق برسانند و به این ترتیب زمینه را برای یک قیام شکوهمند فراهم می‌کرد. از طرفی، از این فرصت در جهت تربیت نقش آفرینان قیام کربلا و عاشوراسازان استفاده کرد و همچنین تبیین و توضیح احکام و معارف الهی در مناسبت‌های مختلف نیز یکی از ابعاد فعالیّت‌های امام بود. 
  2. قسم دوّم که در دوران امامت حضرت و در خلافت یزید بود، ویژگی خاصّی داشت. با آنکه معاویه در عهدنامه صلح به امام حسن پیمان سپرده بود برای خود جانشینی بر نگزیند، امّا همچون سایر مفاد عهدنامه، این ماده را نیز زیر پا گذاشت و با هر تزویری که بود از مردم برای فرزندش یزید، بیعت گرفت. یزید برخلاف پدرش دارای شخصیّت پیچیده‌ای نبود. او نه تنها یک شخصیّت سیاسی نبود که از داشتن جایگاه مذهبی، علمی و اجتماعی نیز محروم بود و حتّی از زندگی در محیط‌های دارای تمدّن و آداب و رسوم آن روز هم برخوردار نبود. یزید از یک زن که اصلاً مسیحی و از یک خاندان مسیحی و بادیه‌نشین بود، متولّد شد و دور از تمدّن شهری، در بادیه، همراه دایی‌های مسیحی خود رشد کرد. شراب و شعر و انس با حیوانات از جمله سگ و میمون برایش مهم بود.

هیچ‌گاه خود را به حفظ ظاهری مقید نمی‌دید، از عقاید متین و مستحکمی برخوردار نبود و از تظاهر به فساد اخلاق، شرب خمر و انحراف عقیدتی ابایی نداشت و بسیاری از مسلمانان از وضع یزید آگاه بودند؛ به این سبب، درگیری و مبارزه با یزید (بر خلاف مبارزه با معاویه) کار دشوار و پیچیده‌ای نبود. تکلیف هر مسلمانی هم در برابر چنین حاکمی روشن است. امام حسین(ع) در مسیر کربلا سخن جدّش پیامبر(ص) را به این مضمون نقل نمود که هر کس سلطان جابری را ببیند که حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال و بر بندگان خدا ستم کند و او با سخن و عمل در مقابل سلطان مذکور نایستد، بر خداست که آن شخص را در دوزخ، در جایگاه همان سلطان وارد کند. امام حسین می‌فرمود: اگر امّت به شخصی همچون یزید مبتلا شود، فاتحه اسلام را باید خواند. در چنین شرایطی یزید به حاکم مدینه نوشت یا از امام حسین بیعت بگیرد یا سر او را برایش بفرستد. امام از همان ابتدا دست به شمشیر برد و با عدّه‌ای مسلّح به منزل حاکم رفت و عاقبت برای خودداری از بیعت به مکّه عزیمت فرمود و در مکّه حضرت مورد توجّه مسلمانان در سر تا سر جهان اسلام قرار گرفت.

شخصیّت‌های بزرگ به ملاقات حضرت می‌شتافتند. از سوی مسلمانان عراق نامه‌های بی‌شماری برای امام نوشته شد و او را برای قیام به عراق دعوت می‌کردند. امام پسر عمو و شخصیت مورد اعتماد خود (مسلم بن عقیل) را برای ارزیابی اوضاع عراق به کوفه اعزام کرد و پس از دریافت نامه او مبنی بر مساعد بودن اوضاع کوفه، به سمت کوفه حرکت کرد. در عراق، کوفیان خیانت کردند و از یاری امام خودداری نمودند و در یک درگیری کاملاً نابرابر، فرزند پیامبر(ص) با خاندان و معدود یارانش توسّط سپاهیان یزید محاصره شدند و چون تسلیم ناجوانمردان نشدند همه مردان و حتّی بعضی کودکان به شهادت رسیدند و زن‌ها را به اسارت بردند. خون پاک امام، بنیان ستم را به لزره درآورد و پرده از چهره مکر و ریا و خودکامگی و زورمداری برافکند. فرزندان ابو سفیان رسوا و سپس نابود شدند. امام حسین(ع) خط جبهه کفر و نفاق و فسق را شکست و مکتبی را پی افکند که تا روز قیامت، فرا راه ظلم‌ستیزان خواهد بود[۸۳].

پرسش‌های وابسته

منابع

جستارهای وابسته

پانویس

  1. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۶۳.
  2. المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۱۷؛ مصباح المتهجد، ص۸۵۲؛ مناقب، ج۳، ص۲۳۱.
  3. مناقب آل ابی طالب‌، ۴/ ۸۶- ۸۴؛ اسد الغابة، ۲/ ۱۸.
  4. ر.ک. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۹ و فرهنگ عاشورا، ص ۱۵۷؛ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۲۹۰- ۲۹۱؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۰۲؛ اسماعیلی، مهران، مقاله «حسین بن علی»،دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  5. ر.ک. دانشنامه نهج البلاغه، ص ۲۹۰- ۲۹۱؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۰۲.
  6. «فَهُوَ یَعْلَمُ أَنِّی کُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ کِتَابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ»؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۳۹۲.
  7. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۰۲؛ محدثی، جواد، فرهنگ عاشورا، ص ۱۵۷.
  8. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  9. «و به آدمی سپرده‌ایم که به پدر و مادرش نیکی کند؛ مادرش او را به دشواری آبستن بوده و به دشواری زاده است -و بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است-» سوره احقاف، آیه ۱۵.
  10. اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۶۴.
  11. «ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد!» سوره فجر، آیه ۲۷-۲۸.
  12. امام صادق(ع)، این آیه را درباره امام حسین(ع) دانسته‌اند، زیرا این سوره به شهادت آیات آن، مکی است و نزول آن قبل از تولد ظاهری امام حسین(ع) است. کما اینکه علما به مکی بودن این سوره اعتراف کرده‌اند. (تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قریشی، ج۱۲، ص۲۰۷).
  13. تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۴۲۲؛ تفسیر نورالثقلین، شیخ حویزی، ج۵، ص۵۷۷، ح۲۸؛ البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بحرانی، ج۵، ص۶۵۷.
  14. روستایی، اکبر، مقاله «حسین بن علی بن ابی طالب»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۳۴-۴۳۵.
  15. «الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ»؛ سنن ترمذی، ج۵، ص۳۲۱؛ شرح مسلم، ج۶، ص۴۱.
  16. «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط»؛ کامل الزیارات، ص۵۳.
  17. صحیح البخاری، ج۴، ص۲۱۷؛ سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۲؛ المعجم الکبیر، ج۴، ص۱۵۶.
  18. الامالی، ص۱۹۸؛ معرفة الصحابه، ج۱، ص۲۶۶؛ میزان الاعتدال، ج۴، ص۷۶.
  19. صحیح البخاری، ج۴، ص۱۱۹؛ سنن ابی داوود، ج۲، ص۴۲۱؛ الکافی، ج۲، ص۵۶۹.
  20. سنن الترمذی، ج۵، ص۳۲۵؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۹۶؛ صحیح ابن حبان، ج۱۵، ص۴۳۱.
  21. موسوعة کلمات الامام الحسین، ص۲.
  22. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۱۰۲-۱۰۳؛ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام حسین، دانشنامه کلام اسلامی، ص ۴۳۰؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۰۲؛ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۲۹۰- ۲۹۱؛ اسماعیلی، مهران، مقاله «حسین بن علی»،دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  23. تاریخ المدینه، ج۳، ص۷۹۸ - ۷۹۹؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۵۱ - ۱۵۲؛ سیر اعلام النبلاء، ج۳، ص۲۸۵.
  24. الطبقات، ج۳، ص۲۹۷؛ فتوح البلدان، ص۴۳۶.
  25. تاریخ خلیفه، ص۱۱۱؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۴۸۵.
  26. اسماعیلی، مهران، مقاله «حسین بن علی»،دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  27. الاخبار الطوال، ص۲۲۰ ـ ۲۲۱؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۰ ـ ۲۹۱.
  28. الاخبار الطوال، ص۲۲۱؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۱.
  29. سیره ابن اسحاق، ج۵، ص۲۳۵ - ۲۳۶؛ مناقب، ج۳، ص۱۹۹ - ۲۰۰.
  30. الاستیعاب، ج۱، ص۳۹۱.
  31. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۵؛ تاریخ طبری، ج۵،ص ۱۶۷.
  32. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۰۳؛ المنتظم، ج۵، ص۲۸۵ - ۲۸۶.
  33. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۰۱.
  34. الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۰۴؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۷۹.
  35. البدایة والنهایه، ج۸، ص۷۹ - ۸۰.
  36. الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۰۰ - ۲۰۱.
  37. الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۰۱ - ۲۰۳.
  38. الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۰۲؛ انساب الاشراف، ج۵، ص۱۲۸ - ۱۳۰.
  39. العقد الفرید، ج۵، ص۱۲۳؛ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۲۰۴ - ۲۰۷؛ الکامل، ج۳، ص۵۰۳ - ۵۱۲.
  40. نک: تاریخ خلیفه، ص۱۳۳؛ الکامل، ج۳، ص۵۱۰ - ۵۱۱.
  41. اسماعیلی، مهران، مقاله «حسین بن علی»،دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  42. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۲۴.
  43. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۲۴، ۳۸۱.
  44. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۲.
  45. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۵۲.
  46. مروج الذهب، ج۳، ص۵۴.
  47. الاخبار الطوال، ص۲۳۰؛ الفتوح، ص۳۲ - ۳۳.
  48. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۷۵.
  49. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۵.
  50. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۱، ۳۹۵ – ۳۹۷.
  51. الارشاد، ج۲، ص۶۶.
  52. تاریخ خلیفه، ص۱۴۲؛ انساب الاشراف، ج۵، ص۳۲۶ - ۳۲۷؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۳۴۳.
  53. البدایة والنهایه، ج۸، ص۴۵، ۶۱، ۶۷.
  54. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۵؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۷۰۸.
  55. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۸۵؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶۶.
  56. المسالک والممالک، ص۱۸۵؛ الاعلاق النفیسه، ص۱۷۴ ـ ۱۷۷؛ البلدان، ص۱۵۰.
  57. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۴ - ۳۹۵.
  58. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۷.
  59. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۸ - ۳۹۹.
  60. تاریخ طبری، ج۵، ص۳۹۹.
  61. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲ - ۴۰۳.
  62. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۸.
  63. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۸.
  64. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۰.
  65. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۲.
  66. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۴.
  67. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۱۵.
  68. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۵ - ۴۲۶.
  69. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۷، ۴۴۵.
  70. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۲۲.
  71. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۳ - ۴۵۵.
  72. تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۲ - ۴۵۳؛ تاریخ الطوال، ص۲۵۹.
  73. اسماعیلی، مهران، مقاله «حسین بن علی»،دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.
  74. زندگانی امام حسین‌، ۴۹- ۳۱.
  75. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۳۲، ص۴۰۵.
  76. مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۴، ص۲۶۶.
  77. نهج البلاغه، نامه ۲۴
  78. ر.ک. دانشنامه نهج البلاغه، ص ۲۹۰- ۲۹۱؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۰۳؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۹.
  79. « الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِمَامَا حَقٍّ قَامَا أَوْ قَعَدَا»؛ بحارالانوار، ج۳۵، ص۲۶۶.
  80. «أَمَا عَلِمْتَ أَنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ(ع)بَعْدَ وَفَاةِ نَفْسِی وَ مُفَارَقَةِ رُوحِی جِسْمِی إِمَامٌ مِنْ بَعْدِی وَ عِنْدَ اللَّهِ جَلَّ اسْمُهُ فِی الْکِتَابِ وِرَاثَةً مِنَ النَّبِیِّ ص»؛‏ کافی، ج۱، ص۳۰۱.
  81. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۰۳.
  82. معاویه و تاریخ؛ کشف الهاویه.
  83. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۱۳۶-۱۳۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۹؛ ضیائی ارزگانی، رحمت الله، امامت امام حسین، دانشنامه کلام اسلامی، ص ۴۳۱؛ دانشنامه نهج البلاغه، ص ۲۹۰- ۲۹۱؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۰۳-۱۰۴.