نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۷ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۷ آوریل ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۲۲ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
رابطه انتظار با ایمان چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
پس بنابر این مقوله ایمان که از سنخ عمل باطنی است و در واقع از مدرکات و مصادیق عقل عملی است به واسطه انتظار متحول میشود؛ هرچه انتظار تقویت میشود، مقوله ایمان نیز به تبع آن تقویت میشود. از این رو میتوان انتظار را علت تعالی و رشدیابی ایمان به حساب آورد»[۲].
«هر چه درجه ایمان در فرد بالاتر باشد، از وقوع ظلم و معصیت در عالم، رنج بیشتری میبرد و گرفتاری شدیدتری پیدا میکند. چون براساس احادیثی که توضیح آنها گذشت، بزرگترین عبادت "مؤمن" انتظار فرج الهی در گرفتاریهایش میباشد، پس قطعاً آن که ایمانش کاملتر است، انتظار فرجش هم کاملتر و شدیدتر است. بنابراین کسی که در روی زمین شدیدترین و کاملترین درجه انتظار ف فرج را دارد، همان کسی است که کاملترین درجه ایمان را داراست و او در زمان حاضر کسی جز وجود مقدسحضرتبقیة الله الاعظم (ع)، که همه مؤمنان در انتظار اویند، نمیباشد.
صاحب شدیدترین گرفتاری: از سوی دیگر ایشان در حال حاضر بیشترین رنج و مصیبت را به خاطر وقوع معاصی و ظلمها در عالم، متحمل میشوند. اگر به این حقیقت توجه کنیم که ایشان – بر خلاف بقیه مؤمنان که صرفاً اجباری از اطراف عالم آن هم به طور ناقص میشنوند – به سبب داشتن مقام "شهادت بر خلق خدا"[۳] همه آن چه را روی زمین رخ میدهد شاهد هستند، آن گاه تصدیق میکنیم که گرفتاری و مصیبتحضرت از وقوع ظلم و جنایت در عالم، اصلاً قابل مقایسه با دیگران نیست. ما گاهی یک خبر را میشنویم و سپس وقتی تصویر آن را میبینیم، تفاوت بسیاری در خود احساس میکنیم. یا اگر خبر مربوط به وقوع یک جنایت باشد، خواندن آن در روزنامه از لحاظ تأثیر روی خواننده و بیننده، با دیدن تصاویر آن بسیار بسیار تفاوت دارد. چه برسد به این که خودمان شاهد عینی ماجرا باشیم.
از این همه معصیت و جنایت که روی زمین اتفاق میافتد، شاید کمتر از نصف آن گزارش میشود و بسیاری از آن چه گزارش میشود هم به ما نمیرسد. چه بسا آن چه ما مطلع میشویم، ده درصد از کل این موارد هم نباشد. علاوه بر این که در این مقدار نیز معلوم نیسیت تا چه میزان ابعاد واقعی قضایا منعکس شود. نهایتاً ما از اکثر وقایع تلخ و جانکاه و حوادث ناراحت کننده حتی در میان شیعیان اطلاع صحیحی پیدا نمیکنیم.
اینجاست که میفهمیم اگر درصد کمی از علم نافذ امام زمان (ع) را دارا بودیم و همه وقایع ظالمانه و جنایات را به چشم خویش میدیدیم، چه بسا با همین ایمان ناقص و غیرت مختصر دینی، تاب تحل این تباهیها را از کف میدادیم. پس قدری بیندیشیم، امام ما که در پس پرده غیبت و شیعیان خود – شاهد هستند، چه رنجی را از این بابت تحمل میکنند و روزگار غیبت به ایشان چه سخت میگذرد!
سپرده شدن هدایت خلق به امام (ع): همه این مطالب تنها به یک بعد از وجود امام عصر (ع) مربوط میشود که همان ایمان و غیرت دینی کامل آن حضرت میباشد. حال اگر بعد دیگری از وجود ایشان را هم به این بعد اضافه کنیم، مسئله بسیار بسیار عمیقتر میشود. بعد دوم، مسئولیت خطیر هدایتبشر است که خداوند متعال به ان وجود مقدس واگذار فرموده است و امام (ع) از طرف خدای متعالمسئولهدایت خلق هستند. در زیارت جامعه کبیره از امام هادی (ع) چنین نقل شده است: «"بِحَقِّ مَنْ ائتمنکم علی سِرِّهِ وَ استرعاکم أَمْرَ خَلْقِهِ..."»[۴].
"رعایت" به معنای حفظ و نگهداری است و "راعی" یعنی کسی که مسئول رسیدگی و مراقبت از یک یا چند چیز یا شخص میباشد. خداونداهل بیت (ع) را مسئول حفظ امت در مسیر بندگیخدا و مراقبت و رسیدگی به آنها قرار داده است. امام (ع) این وظیفه سنگین را با کمال دلسوزی و شفقت نسبت به خلق – خصوصاً مؤمنان – به انجام میرساند.
ایشان، به فرموده اجداد طاهرینشان در حقشیعیان از پدر مهربانتر و از مادر نسبت به فرزند کوچک خویش دلسوزتر هستند، بلکه از خودشان هم به خودشان مهربانترند. این مطلب را امام صادق (ع) به یکی از شیعیان خود فرمودند: «"وَ اَللَّهِ لِأَنَّا أَرْحَمُ بِكُمْ مِنْكُمْ بِأَنْفُسِكُمْ"»[۵].
این تعبیر که با قسم به خدای متعال بیان شده است، نشانگر بالاترین درجه وابستگی روحی و قلبی بین امام (ع) و شیعیانشان میباشد. ما هر چقدر نگران حال خود و نزدیکان خود هستیم، باید یقین داشته باشیم که حضرت ولی عصر (ع) بیش از خود ما نگران حال ما هستند. بنابراین اگر یک گرفتاری و ناراحتی برای شیعهای پیدا شود، قطعاً امام (ع) بیش از خود او گرفتار میشوند.
گرفتاری امام عصر (ع) به سبب گرفتاریهای شیعیان: با این اوصاف بعد وسیعی از ناراحتیها و رنجهای امام (ع) مربوط به گرفتاری شیعیان ایشان میشود. درست مانند یک پدر دلسوز و مادر مهربان که در گرفتاری فرزند خویش، گرفتار میشوند. هیچ پدر و مادر علاقه مند به فرزندشان، وقتی ناراحتیها و مشکلات او را میبیند، نمیتوانند نسبت به آنها بیتفاوت باشند، بلکه هر قدرفهم و درایت آنها بیشتر از فرزندشان باشد، مسائل و مشکلات او را بهتر و عمیقتر درک میکنند و لذا بیش از خود او نگران وضعیت او میشوند. چنین پدر و مادری هرگز خود را نسبت به ناراحتیهای فرزندشان، بیگانه نمیدانند، بلکه نوعاً بیش از خود او برای رفع آنها تلاش میکنند.
امام (ع) نیز که لطف و رحمت بیشتری از پدر و مادر نسبی نسبت به فرزندان معنوی خود (مؤمنان) دارند، هرگز خود را با مصیبتهای ایشان بیگانه نمیدانند، بلکه بیش از خودشان، غصه مشکلات آنها را میخورند. در این میان مشکلات روحی و معنوی بیش از مشکلات مادی و دنیوی حضرتش را نگران میکند، چون آنها مهمترند و در تباهی شخص، نقش مؤثری دارند. ممکن است از نظر برخی شیعیان مشکلات مادی نظیر فقر نگران کنندهتر باشد. البته این امور نیز جای نگرانی دارد و قطعاً امام زمان (ع) هم که خود را جدای از شیعیانشان نمیدانند، نگران این نوع گرفتاریهای آنها هستند، ولی مشکلات معنوی مانند گناه یا سستی در اعتقادات مهمتر هستند.
در بسیاری مواقع، خود شخص آن قدر که برای مسائل مادیاش غصه می خورند، به مشکلات روحیاش اعتنا نمیکند و آنها را جدی و خطیر نمیداند. این امر به غفلت و بیتوجهی او بر میگردد و لذا یک مربی آگاه و دلسوز به مراتب بیش از خود او نگران حال و روزش میباشد. امام (ع) چون بیش از هر کس و بهتر از هر پدر و مادر فهمیدهای و عمیقتر از هر مربی با تجربهای به این خطرها و مشکلات آگاه هستند، لذا بیش از همه از مشکلات دینی و روحی مؤمنان، اذیت میشوند و از آنها رنج میبرند.
نمونههایی از این رنجها را در فرمایشهای خود حضرت میتوانیم ببینیم. در زمان غیبت صغری وقتی گروهی از شیعیان در بضعی مسائل اساسی اعتقادی به اختلاف با یکدیگر افتادند، نامهای خدمت امام عصر (ع) نوشتند و آن را توسط نایب اولحضرت جناب عثمان بن سعید عمروی به خدمت ایشان ارسال کردند. ایشان در پاسخ، نامهای برای آنها مرقوم فرمودند که در ابتدایش چنین آمده است: «"انْهَ انهی الی ارتیاب جَمَاعَةٍ مِنکُمْ فی الدین وَ مَا دَخَلَهُمُ مِنْ الشک وَ الخیرة فی وُلَاةِ أَمْرُهُمْ . فغمنا ذلک لک لَا لَنَا وَ سَاءَنَا فیکم لافینا . لَانَ اللَّهُ مَعَنَا فَلَا فاقه بِنَا الی غیره"»[۶].
حضرت از این که گروهی از شیعیان در مورد اعتقادات اساسی خود به تردید افتادهاند، نگران و ناراحت شده و فرمودهاند که این ناراحتی ما به خاطر خود آنهاست، و گرنه امام (ع) هیچ نیازی به ایشان ندارند و اگر دلسوزی میکنند و در گرفتاری آنها غمگین میشوند، به خاطر خودشان است. در ادامه همین نامه فرمودهاند: «"وَ لَولَا مَا عِنْدَنَا مِنْ . . . رحمتکم وَ الاشفاق علیکم لکنا عَنْ مخاطبتکم فی شُغْلُ"»[۷].
اگر نیاز مردم به امام (ع) و دلسوزی و شفقت ایشان نسبت به آنها نبود، ائمه (ع) باب سخن گفتن را هم با مردم نمیگشودند. انگیزه ایشان برای معاشرت با خلق، چیزی جز نگرانی از وضعیت آنها و رسیدگی به حالشان نیست. شک در اعتقادات و سستی در ایمان یکی از مهمترین اسباب نگرانی و ناراحتی امام زمان (ع) در این روزگار است. در نامه دیگری که خود ایشان برای "محمد بن هلال کرخی" مرقوم فرمودند، چنین آوردهاند: «"یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ قَدْ آذَانَا جُهَلَاءُ الشِّیعَةِ وَ حُمَقَاؤُهُمْ وَ مَنْ دِینُهُ جَنَاحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْه"»[۸]. بال پشه کنایه از کوچکی و بیارزش بودن یک چیز است. کسانی که بال پشه بر دینشان ترجیح دارد، کسانی هستند که به خاطر چیزهای پست و بیارزش حاضر میشوند از اعتقادات صحیح خود دست بردارند و ایمان خود را به منفعتهای جزئی و پست بفروشند. اینها افراد سست اعتقادی هستند که به دلیل عدم تفقه در دین و سطحی بودن ایمانشان، به راحتی از اصول اعتقادی خویش دست برداشته، به انواع انحرافات کشیده میشوند. این گونه افراد نوعاً چوب نادانی و حماقت خود را میخورند و معمولاً سوء نیت ندارند، ولی به خاطر کم خردی، فریب افراد مغرض و منحرف را میخورند و از گوهر دینداری اصیل محروم میشوند. اینها باعث رنجش خاطر و اذیت و آزارقلبمقدس و پاکامام زمان (ع) میشوند و دل ایشان برای تک تک این افراد به درد میآید. حال باید پرسید آیا در طول این مدت طولانی غیبت، کم بودهاند کسانی که این گونه اسباب اذیت و آزارامام رئوف خود را فراهم آوردهاند؟! آیا فکر کردهایم که این قلبپاک تاکنون چه مقدار برای این مصیبتها به درد آمده است و تحمل آلام چقدر برایش سنگین و سخت بوده است؟!
اینک به نمونه دیگری از ارتباط عمیق میان امام (ع) و امتش توجه کنید. امام هشتم (ع) میفرمایند: «"مَا مِنْ أَحَدٍ مِنْ شیعتنا بِمَرَضِ الَّا مرضنا لمرضه وَ لَا یغتم الَّا اغتممنا لغمه وَ لَا یفرح الَّا فَرِحْنَا لِفَرَحِهِ وَ لَا یغیب عَنَّا أَحَدُ مِنْ شیعتنا این کان فی شَرْقِ الارض وَ غَرْبِهَا وَ مَنْ ترک مِنْ شیعتنا دیناً فَهُوَ علینا"»[۹].
غم و غصههای امت، امام (ع) را غمناک میسازد. آن قدر این ارتباط روحی از جانب امام (ع) نسبت به شیعیان قوی است که ایشان در بیماری آنها بیمار میشوند. چنان احساس مسئولیتحضرت نسبت به دوستانشان شدید است که بدهی آنها را بر عهده خودشان میدانند. آیا هم دردی و وابستگی بین انسانها از این عمیقتر فرض میشود؟! از حدیث شریف به صراحت استفاده میشود که حال و روز شیعه در هر کجا که باشد، از چشمان امامش پنهان نیست. بنابراین هر چند شخص امام (ع) در هنگام غیبت از دیدگان شیعه پنهان است، ولی این پنهانی مانع آگاهی و اطلاع امام (ع) از وضعیت شیعیان نمیشود. لذا حضرت در هر جای زمین که تشریف داشته باشند، بر جریان زندگی همه مردم نظارت دارند و نسبت به مؤمناناحساس مسئولیت خاصی میکنند که باعث میشود غمهای آنها حضرتش را غمگین سازد.
به هر حال، غرض از ذکر این موارد، توجه کردن عمیقتر به این حقیقت است که یکی از مهمترین ابعاد گرفتاریهای شخص امام عصر (ع) در این زمان به مشکلات و رنجها و گرفتاریهای شیعیان ایشام مربوط میشود. البته چون امام (ع) مظهر قدرت الهی هستند، "میتوانند" یک یک دوستان خود را از گرفتاریهایشان خارج کنند و با عنایت خاص خود، آنها را از رنجها و مشکلاتشان رهایی بخشند، اما باید توجه داشت که ایشان از این قدرت خدایی فقط در مواردی که مرضیپروردگار است، استفاده میبرند.
از طرف دیگر بنای خداوند متعال بر این بوده و هست که شیعیان را با بلاها و مصیبتها در همه اعصار و خصوصاً در زمان غیبتامام (ع) بیازماید. لذا ائمه (ع) از اظهار قدرت خویش جز در مواردی خاص و محدود – براساس حکمتهای خاص – خودداری میکردند و حتی در مواردی که خودشان به شدت گرفتار میشدند – مانند زندانهای سخت و همراه با شکنجهحضرت موسی بن جعفر (ع) با مصائب و شداید روزعاشورای امام حسین (ع) برای حفظ سنت "امتحان" الهی و حکمتهای یگری که ما نمیدانیم، نوعاً قدرت خود را ابراز نمیکردند و جز در موارد استثنایی، روال عادی زندگی را برای مردم تغییر نمیدادند.
تنها زمانی که خداوند اجازه چنین قدرتی را به طور کامل به امام (ع) میدهد، وقتی است که دیگر فرصت امتحانات به سر میآید و وقت پاداشمؤمنان و کیفرکافران "در دنیا" فرا میرسد. این زمان همان عصر ظهور حضرت مهدی (ع) است که خداوند به ایشان اذن میدهد تا مؤمنان را از همه گرفتاریهایشان خلاصی بخشند و کافران معاند را به سزای ظلمها و جنایات خود برسانند.
لازم است جان و دل نوباوگان و نوجوانان و جوانان، هر دم، در برابر تابش اعتقادات حقه قرار گیرد، و از این تابش و تجلی آکنده گردد.
لازم است ایمان، جزء وجود آنان، و مایه تقوم هویت اصلی آنان باشد، تا کمکم، حق، و فداکاری در راه اعتلای حق، چون خون، همه وجود آنان را گرم کند، و چون روح، جوهر حیات آنان باشد[۱۱].
لازم است سعی شود تا ایماناعتقادی، با ایمان عملی در آنان، اتحاد یابد، و از نخستین سنین تکلیف و توجه، بعد عمل به احکام نیز، عمل درست، در زندگانی آنان حضور قاطع بیابد»[۱۲].
↑توضیح این مقام در درس نوزدهم از حلقه سوم آمده است.
↑«به حق آن که شما را نسبت به سر خود امین قرار داده و شما را مسئول کار خلق خود کرده است...» بحار الانوار، ج ۱۰۲، ص ۱۲۸.
↑«قسم به خدا همانا من نسبت به شما از خودتان به خودتان مهربانتر هستم» بصائر الدرجات، جزء ۶، باب ۱، ح ۱۵.
↑«از تردید گروهی از شما در امر دین و شک و سرگردانی آنها در امر امامتآگاه شدم. این خبر ما را غمناک کرد، به خاطر شما نه به خاطر خودمان، و ما را در مورد خودتان ناراحت کرد و به نسبت به خودمان. چون خداوند با ماست و نیازی به غیر او نداریم» احتجاج، ج ۲، ص ۲۷۸.
↑«و اگر ما دلسوزی و نگرانی نسبت به شما نداشتیم، از این که با شما سخن بگوییم، منصرف بودیم» احتجاج، ج ۲، ص ۲۷۹.
↑«ای محمد بن علی، نادانها و کم خردان شیعه و کسانی که یک بال پشه بر دین آنها ترجیح دارد، باعث رنجش خاطر ما شدهاند» احتجاج، ج ۲، ص ۲۸۹.
↑«هیچ یک از شیعیان ما بیمار نمیشوند مگر آن که ما هم به سبب بیماری او، بیمار میشویم. و غمگین نمیشود مگر آن که به خاطر غم او ما هم غمگین میشویم. و شاد نمیگردد مگر آن که به شادی او ما هم شادمان میگردیم. و هیچ یک از شیعیان ما هر جا که باشد – در شرق و غرب زمین – از ما پنهان نیست. و اگر یکی از آنها پس از مرگش بدهکار باشد، دین او بر عهده ماست!» فضائل الاشهر الثلاثة، کتاب فضائل شهر رمضان، ص ۱۰۵، ح ۹۵.
↑چنانکه در این روزگار، از دم مسیحایی امام خمینی، حق، و فداکاری در راه حق، چون خون، همه وجود گروههای بسیاری از جوانان ما و مردم ما را گرم کرده است - خدا را شکر... این چگونگی خدایی، باید، همواره، محفوظ بماند، و در حال تجلی و اقدام باشد، تا چون هنگام و هنگامه ظهور رسید، و طلایع دولت مهدی(ع) آشکارا گشت، مردمان ما، بهویژه جوانانشجاع مسلح ما، در رده یاران او قرار گیرند، و کار را برای آن امام بزرگ مهیا سازند، و دشمنان او را براندازند، و پرچمحکومت او را برافرازند.