جهاد در فقه سیاسی
- این مدخل از زیرشاخههای بحث اجرای دین است. "جهاد" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جهاد (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
جهاد در لغت به معنای مشقت یا وسع و طاقت است. در اصطلاح شرعی نیز به معنای بذل نفس و مال خود در راه اعتلای دین اسلام و اقامه شعائر ایمان است[۱]. جهاد یکی از مفاهیمی است که هرچند قبل از ظهور اسلام نیز وجود داشته است، دین اسلام آن را به معنای جدیدی به کار برد و در نتیجه آن را به مفهومی دینی تبدیل کرد[۲]. جهاد از حیث دشمنان یعنی افرادی که علیه آنها جهاد انجام میشود، به سه نوع تقسیم میشود: جهاد با اهل کتاب، جهاد با کفار غیر اهل کتاب، جهاد با اهل بغی (افرادی که بر حکومت اسلامی شورش میکنند). دستهبندی دیگری از جهاد در کتب فقهی وجود دارد که بر اساس غرض آن است: اگر غرض از جهاد دعوت به اسلام باشد، جهاد ابتدایی نام دارد. اگر غرض دفاع از سرزمینهای اسلامی در مقابل حمله و خطر دشمن باشد، دفاعی نام دارد. اگر جهاد به غرض حفاظت از جان یا مال یا نوامیس افرادی که جان و مالشان محترم است، باشد[۳]، نوع دیگر جهاد است[۴]. در این نوع جهاد، بحث درباره جواز مقاومت تا سرحد کشته شدن برای دفاع از مال، دفاع از جان و دفاع از نوامیس است. بحث اصلی کتب جهاد درباره دو نوع اول جهاد است. هدف و غرض از جهاد دفاعی، دفاع از مسلمین در مقابل حمله و خطرهای وارده است؛ اما در خصوص جهاد ابتدایی اهداف و اغراض متعددی بیان شده است. پیش از آنکه به صورت تفکیکی به این موارد پرداخته شود، دو اصطلاح جهاد اکبر و جهاد اصغر معنا میشود. در اصطلاح جهاد اکبر و اصغر از فرمایشی از رسول خدا(ص) گرفته شده است: امیرالمؤمنین(ع) فرمودند که پیامبر خدا گروه نظامیای را [برای مأموریتی] فرستادند. آنگاه که این گروه برگشت، پیامبر خدا(ص) فرمود: آفرین بر قومی که جهاد اصغر را انجام داد و جهاد اکبر همچنان بر آنان باقی است. آنگاه پرسیدند: ای پیامبر خدا، جهاد اکبر چیست؟ پیامبر اکرم(ص) فرمودند: جهاد با نفس. بهترین جهاد، جهادی است که انسان با نفس خود میکند[۵]. آنگونه که در روایت فوق نیز عیان است، جهاد اکبر به مجاهدت با خواهشها و هوسهای نفسانی و جهاد اصغر به جهاد در جبهههای جنگ اطلاق میشود»[۶]
مقدمه
اسلام تا سالیان درازی با وجود آزار و اذیت فراوان مسلمانان بهوسیله مشرکان، اجازه جنگ و جهاد نداده و پیروان خود را به صبر و استقامت در برابر مشکلات توصیه میکرد، اما زمانی که مسلمانان به مدینه هجرت و دولتی تأسیس کردند، اجازه یافتند تا در برابر تعدی و تجاوز مشرکان از سرزمین، دین و ایمان، اموال و حیثیت خویش دفاع کنند[۷]. جنگ بدر در سال دوم هجری که دفاع از موجودیت مسلمانان در برابر تجاوز مشرکان مکه بود، سرآغازی برای برخورد قدرتمندانه با کسانی بود که برای جان و مال، ایمان، عقیده و سرزمین دیگران ارزشی قائل نبوده و همگان را برده، بنده و فرمانبر خویش میپنداشتند. مسلمانان توانستند با جهاد هم از هویت خویش دفاع کنند و هم موانع رشد و پیشرفت اسلام را برطرف نمایند. قرآن کریم از جنگ بدر بهعنوان حادثهای یاد میکند که مسلمانان در پی ذلت، به پیروزی رسیدند[۸].[۹]
معناشناسی جهاد
جهاد در لغت، به معنای رنج و طاقت[۱۰]، جنگ با دشمنان[۱۱]، جنگ در راه خدا[۱۲] و بهکارگیری تمام قدرت و توانایی برای دفع دشمنان است[۱۳] و اصل آن از "جُهد" به معنای بذل توانایی و تلاش بیشائبه برای رسیدن به اهداف بزرگ است[۱۴].
و در اصطلاح دینی، از مسائل مربوط به سیاست خارجی اسلام و بهمعنای مبارزه با دشمنان خدا و با کسانی است که بر مسلمانان شمشیر میکشند[۱۵].
و به رزمنده راه خدا و جهادگر، مُجاهد فیسبیلالله اطلاق میشود که نزد خدا از مرتبه و فضیلتی والا برخوردار است: ﴿فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً﴾[۱۶][۱۷].[۱۸]
مصادیق جهاد در اسلام
اسلام، دینی است که برپایه صلح و صفا بنا شده و همواره در طول تاریخ، از پیشنهاد صلح استقبال نموده و جهاد را محدود به مواردی خاصّ، چون جهاد با مشرکان، اهل بغی و دشمنان دین خدا میداند[۱۹].[۲۰]
هدف از جهاد
هدف از جهاد در اسلام، جلب خشنودی پروردگار، برقرار ساختن عدالت اجتماعی، پیاده کردن دستورات الهی و حمایت از افرادی است که در معرض گمراهی و خطر قرار گرفتهاند[۲۱].
اقسام جهاد
جهاد، به جهاد با مال و جان، جهاد اصغر (جنگ با دشمن) [۲۲] و جهاد اکبر (مبارزه با نفس)، و نیز جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی تقسیم شده است[۲۳].
در تقسیمی دیگر جهاد به لحاظ طرف مقابل سه نوع است:
- جهاد با دشمن ظاهری که همان جنگ و مبارزه با کفار است تا کلمة الله غالب شود؛
- جهاد با زبان علیه ملحدان با استدلال مستحکم و روشن؛
- جهاد با دشمن باطنی که همان جهاد با نفس است[۲۴].
جهاد با دشمن ظاهری نیز به سه نوع تقسیم میشود[۲۵]: جهاد دفاعی در برابر تجاوز مسلحانه بیگانه؛ جهاد آزادیبخش (ابتدایی) برای دعوت به اسلام؛ جهاد داخلی یا جهاد با اهل بغی[۲۶].
جهاد در روابط سیاسی اسلام
یکی از موضوعاتی که گویای حضور اسلام در عرصه سیاست و حکومت است، مسئله جهاد با دشمنان و دفاع از سرزمینهای اسلامی است. جنگ و جهاد، دفاع از جان و مال مردم و حریم کشور، صلح و آتشبس از شئون حکومتهاست، حجم قابل توجهی از کتب فقهی به این موضوع و احکام آن اختصاص دارد. معنا و مفهوم جهاد در اسلام و تفاوت آن با جنگ در فرهنگهای دیگر، اقسام جهاد، شرایط وجوب جهاد و دفاع، آنان که از جنگ و جهاد معافند، ضوابطی که باید در جنگ رعایت شود، آنان که جنگ با ایشان مجاز و آنان که جنگ با ایشان ممنوع است، مقررات جنگ و صلح، احکام برخورد با اسیران جنگی، حقوق مجروحان و اسیران، حقوق زنان و کودکان و سالخوردگان، احکام غنائم جنگی و دهها مسئله دیگر که تصمیمگیری درباره بسیاری از آنها از شئون حکومت و رهبر جامعه اسلامی است، همگی نشانۀ حضور فقه در عرصههای گوناگون زندگی است.
مراجعه به آیات قرآن نشان میدهد جهاد ابتدایی به معنای آغاز جنگ برای وادار کردن مشرکان به اسلام و تحمیل آن مطرح نیست، بلکه غالب جنگها در صدر اسلام جهاد دفاعی، بهمنظور دفاع از ایمان و عقیده، کیان اسلام و سرزمینهای اسلامی بوده است. جهاد با مشرکانی است که با پیامبر دشمنی ورزیده، به آزار و اذیت مسلمانان پرداخته، از همه ابزارها برای ضربه زدن به مسلمانان بهره برده، آنان را از شهر و دیار خویش اخراج کرده و اموالشان را مصادره کردند، پیمان خویش را با مسلمانان زیر پا نهاده و به حقوق آنان تعدی میکردند.
غیر از مباحث رایج در کتب فقهی[۲۷]، با توجه به روابط بینالملل و مرزهای جغرافیایی میان کشورهای اسلامی، مباحث جدیدی از سوی صاحبنظران اهلسنت و امامیه مطرح شده مبنی بر اینکه روابط خارجی دولت اسلامی با دولتهای اسلامی و غیراسلامی چگونه است؟ آیا بر صلح و همزیستی مسالمتآمیز استوار است یا بر جنگ و جهاد؟ مراد از جهاد دعوت و نسبت آن با آزادی عقیده و حق تعیین سرنوشت چیست؟ روابط با دولتهای اسلامی، دولتهای متخاصم و غیرمتخاصم چگونه است؟ جهاد، دفاع از سرزمینهای اسلامی و عملیات شهادتطلبانه در عصر غیبت، مجاز است یا نه؟ و دهها پرسش جدید.
علاوه بر کتاب الجهاد که در میراث فقهی شیعه به چشم میخورد، در برخی از مقاطع تاریخی به خاطر ضرورت زمانه و نیاز جامعه رسالههای مستقلی در موضوع جهاد و مباحث مرتبط با آن نوشته شده و تکلیف مردم و زمامداران وقت را در این موضوع روشن کردهاند. از آن جمله میتوان به رسالهها و فتاوای جهادیۀ فقیهان در عصر قاجار اشاره کرد که به تناسب تجاوز روس و انگلیس به ایران، عراق، و دیگر کشورهای اسلامی و ضرورت دفاع از سرزمینهای اسلامی از سوی فقیهان به رشته تحریر درآمده است[۲۸].[۲۹]
جهاد در فقه سیاسی اسلام
برای اینکه بتوانیم معنای جهاد و فلسفه تشریع آن را در اسلام و سیاست خارجی آن دریابیم، ابتدا باید مفهوم ملّت و ملّیّت و نیز حاکمیّت ملی را روشن کنیم، زیرا جهاد، دخالت جامعه اسلامی و عدالتگستر و خداپرست در قلمرو حاکمیّت دولتهای جائر و کافر است و امروزه در اصطلاح حقوقی غرب آن را به عنوان “مداخله” یک کشور در امور داخلی کشور دیگر محکوم میکنند. اینها البته که خرافه هستند، اما ناشی از برداشتی است که از “ملّیّت و حاکمیّت ملی” شده است. حقوقدانان نظام سرمایه داری غرب، ملّیّت را براساس ناسیونالیسم و قومیت تفسیر کرده و دولت را در برابر ملّت، اصالت میدهند و نتیجه این، در حقوق بینالملل و سیاست خارجی کشورها به این صورت ظاهر میشود که: هیچ کشوری حق دخالت در امور داخلی کشور دیگر را ندارد. هرچند که آن کشور در داخل خود، حقوق ملّت را پایمال کرده و از پشتیبانی مردمی برخوردار نباشد، زیرا این به اصطلاح “مداخله” است.
اما اسلام و فقه اسلامی، این را قبول ندارد و آن را از اباطیل حقوقی میداند، چرا که برداشت و تفسیر درستی از مفهوم “ملّت و ملّیّت” دارد. ملّیّت در اسلام بر اساس اعتقاد و همدینی استوار است. بنابراین، ملّیگرایی و ناسیونالیسم، جایی در حقوق اسلامی ندارد و اینکه گفته شود ملّت ترک و یا فارس، صحیح نمیباشد. “ملّت اسلام” تعبیر درستی است. و براساس همین قاعده “ملّیّت بر اساس همکیشی” است که در اسلام، کافر و مرتد نمیتواند از خویشان مسلمان خود ارث ببرد، زیرا پیوند، پیوند عشیرهای و قومی و خونی نیست، بلکه عقیدتی است. مسلمان میتواند از مسلمان ارث ببرد. به همین دلیل از نظر فقهی، مرکز و حوزه اسلام این شهر و آن شهر نیست که فلان قوم در آن زندگی میکنند، بلکه هر قسمتی از اراضی و بلاد دور و نزدیکی است که مسلمانان در آن زندگی میکنند (از هر قوم و نژادی که میخواهند باشند) اگر به یک کشور آفریقایی مسلمان حمله شود و مورد مخاطره قرار بگیرد، نه تنها به اهالی آن کشور آفریقایی، جهاد واجب میشود بلکه به عرب، ترک، فارس و... نیز که دور از آفریقا زندگی میکنند به طور کفایی دفاع از کیان اسلام واجب میشود.
بنابراین، مفهوم ملّیّت در اسلام همان همعقیده و همکیش بودن است و لذا مثلاً دخالت ایران اسلامی در سرنوشت مسلمانان انگلستان، آمریکا و شوروی، دخالت در امور داخلی آنان نیست و مجاز میباشد. منتها باید بر پایه موازین صورت بگیرد. موازینی که حقوق مربوط به هریک از سرزمینهای دارالحرب و دار الهدنه را مشخص میکند. دخالت در امور کشورهای مسلمان بر فقیه جامعالشرایط که ولایت دارد امری مشروع میباشد. چراکه یک فقیه دارای شرایط افتا، عادل، مدیر و مدبّر تنها بر گروهی از مسلمانان ولایت و رهبری ندارد بلکه بر تمامی مسلمانان، حق ولایت و رهبری دارد و میتواند در جهت احیای حق تضییعشده آنان و دفع ضرر احتمالی مربوط به زندگی آنها، دخالت کند. پس، نتیجه میگیریم که ملّیّت اسلام بر اساس عقیده و همکیشی است و ملّتها بر دولتها، تقدّم و اصالت دارند و “حقّ حاکمیّت ملّی” متعلق به دولتها نیست، مگر آن زمان که دولتی از پشتیبانی همگانی و همهجانبه ملّتش برخوردار باشد، در آنجا نیز حق حاکمیّت از آن ملّت است که از کانال دولت مشروع آنان اعمال میشود و مال خود دولت نیست و لذا اگر ملّتی و یا عدهای از مردم یک کشوری به دعوت اسلام پاسخ گفته و مسلمان شوند و از دولت حاکم خود قطع حمایت کنند. دخالت رهبر اسلامی (فقیه جامعالشرایط) در امور آن جماعت، دخالت غیرقانونی نمیباشد و به اصطلاح، نقض حاکمیّت ملّی نیست، چراکه دولت فی نفسه حق حاکمیّتی ندارد؛ حق حاکمیّت مال ملّت است که در صورت تجزیه و یا سلب کلی آن، دولت به عنوان دولت جائر، ظالم و نامشروع، محکوم به پذیرش رأی ملّت است.
مبنای مشروعیت جهاد آزادیبخش و ابتدایی در حضور معصوم علیه دول کافر و ظالم و مشرکی که مانع دعوت اسلامی شوند از اینجا ناشی میشود. امام مسلمانان در پی به کار گرفتن اصل “دعوت” و عدم پذیرش و ممانعت طغات (سران کافر و طاغی و ظالم ممالک) سیاست جهاد را برای سرنگونی ماشین پوسیده و ضد الهی و ارتجاع دولتی، به کار میبندد و فرمان میدهد. در واقع، این خود آن دولت بریده از حق و ملّت است که با ممانعت از دعوت مسالمتآمیز اسلامی و اعمال قهر و قدرت، رهبری اسلامی را وادار به دفاع میسازد و دعوت مسالمتآمیز تبدیل به برخورد مسلحانه و نظامی میشود. ٢. جایگاه جهاد در استراتژی ارشادی اسلام اسلام به عنوان یک دین و آیین اجتماعی و عقیدتی و به عنوان یک رسالت و پیام خدا به انسانها باید به گوش همه جهانیان برسد و ابلاغ شود. اساس رسالت پیامبران خاصه پیامبر گرامی اسلام(ص) همین بوده؛ یعنی رساندن پیام خدا به گوش همه انسانها، بعد از ابلاغ، پیامبر موظف نیست که آنها را متدین به اسلام سازد؛ خودشان اسلام را انتخاب میکنند. خداوند در قرآن مجید خطاب به پیامبرش میفرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا﴾[۳۰].
﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ﴾[۳۱]. اما خداوند در مرحلهای از مراحل دعوت و ارشاد، اعمال قدرت و غضب را تشریع و بلکه واجب کرده و آن همان مرحلهای است که “جهاد” نامیده میشود.
اهداف نهایی اسلام در سطح جهانی عبارتند از:
- تبلیغ جهانبینی توحید بر اساس آخرین وحی الهی به محمد بن عبدالله(ص) (قرآن و سنّت)؛
- اعتقاد به کرامت انسان به عنوان خلیفه الهی در روی زمین؛
- انهدام و تخریب مبانی تفکر نژادپرستی و نژادگرایی و از بین بردن تبعیضات قومی و نژادی؛
- نفی تجزیه بشریت از طریق مرزهای جغرافیایی و اقلیمی؛
- نابودی هرگونه ظلم و ستم و برقراری نظام عدل و قسط و برادری و اخوت؛
- تأسیس حکومت واحد جهانی بر مبنای شریعت و قوانین اجتماعی اسلام.
جامه عمل پوشیدن اصول فوق، هدف تاریخی اسلام در جامعه جهانی است و برای رسیدن به آن استراتژی ویژهای دارد که خود ناشی از اصول تفکر و عقیده اسلامی میباشد و این همان چیزی است که ما آن را “استراتژی ارشادی اسلام” مینامیم. این استراتژی، طی تاکتیکهایی میخواهد اولاً بُعد الهی وجود انسان را علیه بُعد خاکی و فاسد او بشوراند و عقل را بر نفس، ایمان را بر شهوت غلبه دهد و به اصطلاح قرآن، انسان را بیدار ساخته و در درونش با شیطان گلاویز نماید و به مبارزه مستمر و دایمی و پیروز وادارد.
آری، اسلام با انسانشناسی خاصی – که انسان را از لحاظ ترکیب تمایلات وجودی، به “نفس لوامه” و “نفس اماره” تقسیم میکند. ابتدا از خود انسان کافر و مشرک و ظالم، علیه خود او مدد میگیرد و در صورت عدم انتاج این تاکتیک تبلیغی، به سراغ دیگر اصول تبلیغی و ارشادی میرود، به عنوان مثال میبینیم خداوند در مورد شخصیت ساقط و فاسد شده شخصی چون فرعون نیز از این شیوه استفاده میکند؛ به موسی و هارون دستور میدهد که به سوی فرعون طاغی و ظالم رفته و ابتدا او را موعظه و دعوت نمایند و تنها زمانی که دستگاه فرعون با خشونت و قهر و غضب وارد معرکه میشود، موسی(ع) نیز شیوه موعظه را تغییر میدهد. همینطور نامههای دعوت توحیدی که حضرت محمد(ص) به سران و پادشاهان آن زمان، فرستاده ناشی از این است که اساس شیوه ارشادی اسلام، بر موعظه و دعوت مسالمتآمیز میباشد.
مرحله ارشادی بعد از “موعظه”، مرحله مناظره، مباحثه و مجادله میباشد؛ خداوند در قرآن میفرماید: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ...﴾[۳۲]. پس، حلقه اول از استراتژی ارشادی اسلام و اصل اول از اصول دعوت اسلامی، سخن گفتن با حکمت و موعظه است و حلقۀ بعدی “مجادله” میباشد که معمولاً در حضور عموم و یا کثیری از مردم، صورت میگیرد. اما “موعظه” حالت فردی دارد. باتوجه به برخی از حساسیتها و نکات روانی، ابتدا باید به صورت فردی و دور از چشم همگان، به شخص ظالم و کافر، پند و موعظه داد، در صورت لجاجت او، مبارزه سیاسی آغاز میشود. آغاز مبارزه سیاسی، با اتخاذ روش “مجادله” صورت میگیرد. مجادله برای این است که چهره دوم فرد ظالم معلوم و دروغ او آشکار گردد و باطل بودنش برای عموم ثابت شود. حضرت ابراهیم(ع) در دعوت اسلامی و مبارزه خود با دستگاه منحرف و مشرک نمرود، از چنین شیوهای استفاده کرده است. حضرت ابتدا نمرود و نمرودیان را با پند و موعظه دعوت به توبه کرد و سپس بتها را در هم شکست و عجز آنها را ثابت نمود، اما نمرود و نمرودیان مسخ شده از او نپذیرفتند. پس از نجات از اعدام و آتش؛ روش “مجادله” را در پیش گرفت. مجادله با شخص نمرود که خود را به عنوان خالق و خدا، بر گُرده مردمان جاهل سوار کرده بود.
نمرود گفت: ابراهیم! آن خدا چه خدایی است که مردم را به آن دعوت میکنی؟ مگر جز من خدایی وجود دارد؟ مگر نمیبینی من مسلّط و قادر به همه چیز هستم و حکم و فرمانم در همه جا نافذ است؟ چرا مجسمهها و بتها را درهم میشکنی و توده مردم را علیه من دعوت میکنی؟ ابراهیم پاسخ داد: نمرود! تو خدا نیستی و نمیتوانی باشی، خدای من و همه مردم، آن کسی است که میتواند بمیراند و زنده کند و میتواند همه چیز را بیافریند. نمرود: من هم میتوانم این کار را انجام بدهم؛ من نیز میتوانم هرکس را خواستم بکشم و یا پس از آنکه دورنمای مرگ را به او نمودم، در پرتو عفو و بخشش خود، زنده نگاه دارم.
ابراهیم: خدایی که من به سوی او دعوت میکنم، همه چیز را در ید قدرت خود دارد و هر روز خورشید را از مشرق طلوع میدهد، تو نیز اگر ادعایت درست است، این نظام ثابت را تغییر بده و خورشید را از مغرب برآور[۳۳].
با مجادلهای که ابراهیم با نمرود انجام داد، بطالت و ناحقی نمرود، چون آفتاب بر همگان روشن میگردید. موسی پیامبر نیز در دعوت فرعون این مراحل را طی کرد و در آخرین مرحله که فرعون قصد جان او را کرده بود، دست به جهاد نظامی و دفاع از خود زد. پس، جهاد در چارچوب استراتژی ارشادی اسلام، آخرین حلقه و مرحله است. چنان که سیره و سنت پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز آن را تأیید میکند، جهاد در این مرحله به این دلیل واجب میشود که شخص “داعی” باید از خود دفاع کند[۳۴]
انواع جهاد
بعضی از فقها تقسیمبندیهای مفصّلی برای جهاد اسلامی انجام دادهاند، اما قاطبه فقها آن را به دو قسمت کلی تقسیم نمودهاند. شهید ثانی در کتاب شرح لمعه در تقسیم جهاد چنین نوشته است:
“جهاد چند قسم میباشد:
- جهاد ابتدایی (آزادیبخش) که به منظور دعوت کفّار و مشرکان به دین اسلام انجام میگیرد.
- جهاد با کفّار مهاجم، یعنی جهاد با آن دسته از کافران که به مسلمانان حملهور شده باشند و احتمال برود که بر اراضی و شهرهای مسلمانان استیلا و تسلط پیدا کنند یا مالشان را بگیرند و یا کاری مانند آن را انجام بدهند، واجب میباشد.
- جهاد با مصمم به قتل نفس محترمه؛ اگر کسی قصد و اراده کند که نفس محترمی را بکشد و یا مال او را به زور تصرف نماید و با او را به بردگی و اسارت بگیرد، بر مسلمانان واجب میشود که با چنین کسی جهاد نمایند؛ جهاد مسلمانی که اسیردست کفّار باشد از این باب است، اما برخی از فقها گفتهاند که این را باید “دفاع” نامید و نه جهاد و گویا این تعبیر رساتر و بهتر است.
- جهاد با بغات (اهل بغی) و آنان کسانی هستند که بر امام(ع) (و یا نایب بر حق و عادل او) خروج کنند و مسلحانه بشورند”[۳۵].
این تقسیمبندی شهید ثانی را میتوان در دو قسمت زیر خلاصه کرد:
- جهاد ابتدایی (آزادیبخش)؛
- جهاد دفاعی.
چون جهاد با مصممان به قتل نفوس محترمه و کفّار مهاجم به حوزه اسلام و جهاد با اهل بغی و شورشیان مسلح داخلی در واقع، همه جنبه “دفاعی” دارند و میتوانند زیر یک عنوان در آیند. چنانکه فقیه مجدد، انقلابگر و ستم ستیز زمان حضرت امام خمینی -قدس سره – در کتاب تحریر الوسیله همه این مطالب و مسائل را تحت عنوان “فصل فی الدفاع” مورد بحث قرار داده است[۳۶]. همچنین در کتاب “الفقه علی آراء فقهاء الاسلام” که چکیده و خلاصه آرا و نظریات فقها در ابواب و فصول گوناگون فقهی بوده و موارد اختلاف فقها (اعم از شیعه و سنی) را شامل میشود نیز روی این تقسیمبندی، تأکید و تکیه شده است[۳۷]. فقهای اسلام جهاد ابتدایی و آزادیبخش را مشروط به حضور امام معصوم(ع) میدانند و معتقدند که در زمان غیبت امام معصوم(ع) و ولایت فقها، مسلمانان میتوانند جهاد دفاعی بکنند؛ یعنی اگر منافع مسلمانان و کیان اسلام در خطر افتاد، جهاد دفاعی بر همگان واجب میشود اما مادامی که کفّار، منافع مسلمانان را به خطر نیانداخته و اراضی و یا شهرهای آنها را اشغال نکردهاند و برنامه اشغالی نیز ندارند، نباید با آنان جنگید[۳۸].
بنابر این، در زمان غیبت امام زمان(ع) فقط جهاد دفاعی مجاز میباشد. اما شکل جهاد دفاعی چگونه است؟ در جهاد ابتدایی که مخصوص زمان و حضور معصوم میباشد،جهاد بر زنان واجب نیست، اما در جهاد دفاعی اولاً اذن و اجازه امام معصوم و یا نایب خاص و عام او (فقیه) شرط نمیباشد و نیازی به اینها نیست، به محض احساس خطر برای اسلام و مملکت اسلامی باید علیه کفّار مهاجم خارجی و شورشیان ستمگر و مسلح داخلی (اهل بغی) جنگید؛ این جنگ بر هر مکلفی (اعم از زن و مرد) واجب است[۳۹]. در جهاد دفاعی شرط است که مهاجم یا کافر و مشرک باشد و یا از مسلمانان اهل بدعت و منحرف[۴۰]
شرایط وجوب جهاد
شرط وجوب جهاد ابتدایی حضور امام معصوم(ع) میباشد که حداقل سالی یکبار واجب میشود و کسانی میتوانند در آن شرکت نمایند که دارای شرایط زیر باشند: بلوغ؛ عقل؛ آزادی؛ مرد بودن؛ پیر و از کار افتاده نباشد؛ فلج و از دست و پا معلول نباشد؛ نابینا نباشد؛ دارای بیماری مانع از تحرک و جنگیدن نباشد؛ امام یا نماینده ویژه او دعوت کرده باشد[۴۱]. اما در جهاد دفاعی این شرایط سنگین وجود ندارد بلکه اگر خوف گسترش نفوذ و تسلط کفّار بر کشورها و شهرهای مسلمانان برود، جهاد دفاعی بر تمام مکلّفان و مسلمین اعم از زن و مرد و پیر و جوان و کوچک و بزرگ واجب میشود تا به هر وسیلهای که بتوانند، دفاع نمایند. باتوجه به این حقیقت فقهی باید گفت: اکنون جهاد بر همه مسلمین واجب است، چراکه اکثریت قاطع بلاد و کشورهای اسلامی، زیر سلطه بیگانگان و کفّار بویژه آمریکا قرار دارند. مضافاً بر اینکه فلسطین اشغالی نیز در غصب و تصرف عدوانی یهودیان صهیونیست میباشد. لذا یک جهاد همگانی باید علیه متجاوزان و اشغالگران خارجی صورت داده شود تا ضمن آن، سرزمینهای اسلامی آزاد گردند.
برای جهاد دفاعی فقهای شیعه حتی جایز دانستهاند که مسلمانان پشتسر پیشوای جائر بجنگند تا کیان اسلام و جامعه اسلامی را از شر کفّار اشغالگر و متجاوز نجات دهند. مانند آنچه که در زمان صلاحالدین ایوبی و جنگهای صلیبی صورت گرفت. صلاحالدین ایوبی فاقد شرایط رهبری بود. لیکن برای آزادی بلاد اسلام جنگیدن به همراه او ایرادی ندارد. البته فقها شرط کردهاند که انسان در این جهاد قصد کمک و معونه حاکم ظالم را ننماید، بلکه قصد استخلاص سرزمین اسلامی را بنماید[۴۲]. دفاع نیز دو گونه است: یکی دفاع از اساس و حوزه اسلام و دیگری دفاع از جان و مال و ناموس در صورتی که مورد تعرّض و تجاوز قرار گیرند و هر دو بدون نیاز به کسب اجازه از امام واجب میباشند[۴۳]
آیین جهاد
جهاد و جنگ در اسلام، آیین و مقرراتی دارد که مجاهدان اسلام باید آنها را فرابگیرند و جزء خلق و خوی خود قرار دهند. این اخلاق و مقررات را در اینجا به طور فشرده بیان میکنیم:
- جهاد با نفس؛ شخص مجاهد قبل از پرداختن به جهاد با دشمن، باید نخست با نفس خود جهاد کند و خودسازی نماید و گرنه در معرکه جنگ، شکست میخورد[۴۴].
- فرمانبری از امام؛ مجاهدان باید از امام معصوم و یا نایب او (فقیه جامع الشرایط) اطاعت کنند و رهنمود بگیرند.
- آموزش نظامی و جنگی؛ مجاهدان باید آموزش دیده باشند.
- قصد قربت؛ مجاهدان باید به قصد تقرب به خدا و جلب رضایت او مجاهده و قتال کنند. جهاد با هر قصد و نیت دیگری، باطل میباشد و اگر کشته شود، شهید نیست.
- دعوت؛ قبل از شروع جنگ بدون در نظر گرفتن ضدیت و دشمنی، باید خصم را به اسلام و مصالحه دعوت کرد، در صورت عدم پذیرش، با او جنگید[۴۵].
- متانت و استواری؛ مجاهد باید نترس، متین، و استوار باشد المؤمن کالجبل الراسخ لا یحرکه العواصف؛ مؤمن باید همچون کوه استوار باشد و طوفانها او را نلرزاند. اگر کسی ایمان، متانت و استواری نداشته باشد شایعات و تبلیغات دشمن، او را شکار خواهد کرد. مانند برخی از افسران و سربازان امام حسن(ع) که خیانت کردند.
- صبر و شکیبایی؛ مجاهد باید در سنگرش صبور و امیدوار باشد طول زمان و پایانناپذیری جنگ او را فرسوده نسازد و روحش را خسته نکند. علی(ع) میفرماید: «لَا يَعْدَمُ الصَّبُورُ الظَّفَرَ وَ إِنْ طَالَ بِهِ الزَّمَانُ»[۴۶].
- خطابه و پند فرمانده؛ از آداب جنگ است که فرماندهان، قبل از شروع جنگ، سربازان را موعظه و به جهاد و مبارزه تحریص و ترغیب کنند، چنانکه علی بن ابی طالب(ع) چنین میکرد[۴۷].
- داشتن شعار جنگی؛ مستحب است که مسلمانان در حین جنگ، شعارهای ویژهای در جهت تبیین هدف جنگیشان و در جهت تحریص و ترغیب مجاهدان تکرار کنند. چنانکه پیامبر این عمل را انجام میداد. روز فتح مکه، مسلمین شعار میدادند: نحن عباد الله حقّاً حقّا در یکی از جنگها میگفتند: یا أحد یا صمد. در جنگ بنیالملوح شعار میدادند: امت، امت در جنگ بنیالمصطلق میگفتند: ألا إلی الله الأمرُ در جنگ بدر و احد شعار میدادند: یا نصر الله اقترب، اقترب. شعار امام حسین(ع) در کربلا یا محمد بود و امام صادق(ع) فرمود: شعار ما یا محمد، یا محمد است[۴۸]. همچنین یکی از شعارهای جنگ احد این بود: الله مولانا و لا مولا لکم.
- در ماههای حرام جنگ نکند؛ مگر آنگاه که از حمله دشمن در امان نباشد.
- اعطای تأمین؛ اگر فردی از کفّار به مسلمانان پناهنده شود، همه میتوانند به او پناهندگی بدهند حتی یک سرباز ساده.
- مراجعت مشتبه؛ اگر یکی از کفّار به خیال این که به او امان دادهاند وارد حدود مسلمین شود او را نباید کشت و باید به محل اولش مراجعت داد.
- کشتن زنان و اطفال و معلولین و نابینایان؛ حرام است.
- اگر کفّار به اسرای مسلمان و یا زن و بچه خودشان “تترس” کنند؛ یعنی آنها را حائل بین خود و مسلمانان قرار دهند، در صورتی که هیچ راه چارهای نباشد، میتوان آنها را کشت.
- ایثار؛ مستحب است که انسان برادر مسلمان و مجاهد خود را در غذا و آب بر خود مقدّم دارد؛ مانند شهدای جنگ احد.
- حرمت فرار؛ فرار از میدان و معرکه نبرد، حرام است، مگر آنکه بخواهد در جایی که بیشتر به دشمن مشرف است، قرار گیرد؛ مانند تپه.
- بیتأثیری شرایط جوی؛ به بهانه فصل گرما و سرما، نباید پشت به جنگ و جهاد کرد که این گناه است[۴۹].
- در التزام فرماندهبودن؛ مجاهد و سرباز باید در حمله و عدم حمله در فرمان فرمانده خود باشد.
- حرمت مُثله؛ مُثله کردن جنازههای دشمن (بریدن بینی، لب، چشم، گوش و...) حرام است.
- غدر؛ غدر کردن، حرام است؛ یعنی کشتن کفّار بعد از آنکه آنها را مطمئنسازی که در امان هستند.
- ریختن زهر در آب آشامیدنی؛ حرام است.
- در جنگ باید نماز را شکسته به جای آورد و اسم آن “نماز خوف” است.
- حرمت غلول؛ پنهانکردن چیزی از غنیمت، حرام است[۵۰]
پرسش مستقیم
منابع
- نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم
- فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی
- ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی
- شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام
پانویس
- ↑ و شرعا... فهو بذل النفس و المال لإعلاء كلمة الإسلام و إقامة شعائر الإيمان (سیوری حلی، کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۳۴۰).
- ↑ به این نوع مفاهیم، حقایق شرعی میگویند.
- ↑ محترم است؛ یعنی جان، مال و نوامیس آنها بر دیگران حرام است؛ به خلاف افرادی چون قاتلان که به حکم قصاص کشتنشان به دستور حاکم حلال است.
- ↑ حائری طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الأحکام بالدلائل، ج۸، ص۷-۸.
- ↑ «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) قَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) بَعَثَ سَرِيَّةً فَلَمَّا رَجَعُوا قَالَ مَرْحَباً بِقَوْمٍ قَضَوُا الْجِهَادَ الْأَصْغَرَ وَ بَقِيَ عَلَيْهِمُ الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الْجِهَادُ الْأَكْبَرُ قَالَ جِهَادُ النَّفْسِ وَ قَالَ(ع) أَفْضَلُ الْجِهَادِ مَنْ جَاهَدَ نَفْسَهُ الَّتِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ» (ابن بابویه (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۱۶۰).
- ↑ مهدوی و کاظمی، کلیات فقه سیاسی، ص ۱۱۰.
- ↑ ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ﴾ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ «و بیگمان خداوند در “بدر” شما را با آنکه ناتوان بودید یاری کرد پس، از خداوند پروا کنید، باشد که سپاس گزارید» سوره آل عمران، آیه ۱۲۳.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۸۴.
- ↑ لغتنامه دهخدا، ج۵، ص۷۹۲۰؛ ریاض المسائل، ج۷، ص۴۶۱؛ فقه القرآن، ج۱، ص۳۲۸.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۳، ص۱۳۵.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۸۰۹.
- ↑ احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۴۰۵.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۲۸.
- ↑ ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰؛ ریاض المسائل، ج۷، ص۴۴۱؛ شرح لمعه، ج۲، ص۳۸۰؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
- ↑ «خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده است» سوره نساء، آیه ۹۵.
- ↑ مسعود انصاری، جهاد، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۱، ص۸۶۵-۸۶۷.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۷۴؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۲۱۳-۲۱۴.
- ↑ نهج البلاغة، نامه ۵۳؛ شرایع الاسلام، ج۱، ص۳۱۰؛ شرح لمعه، ج۲، ص۳۸۶.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۷۴.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۷۴.
- ↑ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ﴾؛ «آنان که ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیدهاند، نزد خداوند بلند پایگاهترند و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۲۰.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۷۴.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۲۸.
- ↑ علیاکبر آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۲۲۱.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص:۲۱۳-۲۱۴.
- ↑ فقیهان شیعه و سنی با استفاده از آیات متعدد قرآن در موضوع جهاد، کتاب مستقلی با عنوان “کتاب الجهاد” یا “کتاب السِیَر” به عناوین قطور فقه افزوده و در آن اقسام جهاد با مشرکان، جهاد ابتدایی، جهاد دفاعی، جهاد آزادیبخش، جهاد با اهل کتاب و بُغات، احکامِ جهاد، صلح و آتشبس، چگونگی برخورد با اسیران جنگی، مجروحان و کشتگان در میدان جنگ، احکام شهید، فرار از میدان جنگ، گروههای مستثنای از جنگ، تعیین تکلیف غنائم جنگی، عقد صلح، امان، عقد ذمّه، و دهها مسئله دیگر را تشریح کردهاند.
- ↑ برای نمونه ر.ک: میرزای قمی، جامع الشتات، کتاب الجهاد؛ کاشف الغطاء، کشف الغطاء، کتاب الجهاد؛ (جهادیه فتاوای جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول)، به کوشش کاووسی و صالحی.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص ۸۴.
- ↑ «و آن (قرآن) را راستین فرو فرستادهایم و راستین فرود آمده است و تو را جز نویدبخش و بیمدهنده نفرستادهایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۵.
- ↑ «پس پند بده که تنها تو پند دهندهای * تو بر آنان چیره نیستی» سوره غاشیه، آیه ۲۱-۲۲.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾ «آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۳۶۱-۳۶۷.
- ↑ شرح لمعة، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۸۵.
- ↑ الفقه علی آراء فقهاء الاسلام، ص۸۷.
- ↑ شرح لمعه، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۸۵؛ شرح لمعه، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۳۶۷.
- ↑ تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ص۷۹.
- ↑ تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ص۷۹.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۳۶۹.
- ↑ در کتابهای فقهی وحدیثی، مباحث جهاد نفس بیشتر از جهاد با دشمن مطرح شده است. (ر.ک: وسائلالشیعه، ج۱۱).
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۱۲.
- ↑ «شخص صبور، پیروزی را از دست نمیدهند هر چند زمان طول بکشد» نهج البلاغه، حکمت ۱۴۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۷۱.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۰۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص ۳۷۹.