بحث:امامت در قرآن
امامت در لغت به معنای پیشوایی و در اصطلاح، منصبی است الهی که تمام شئون والا و فضایل را دربردارد؛ جز نبوت و آنچه لازمه آن است[۱] و در اینجا معنای اصطلاحی آن مورد نظر است و از واژههای «امام»، «ائمّه»، «مُلک» و بعضی از جملات بنا بر شأن نزول استفاده شده است[۲].
مقدمه
- واژه امام به صورت مفرد و جمع دوازده بار در قرآن کریم آمده است؛ البته مفهوم این کلمه در آیات مختلف متفاوت است. از جمله آیاتی که در آنها امام به مفهوم مورد نظر آمده عبارتاند از: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا...﴾[۳]؛ در آیه دیگری میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۴]. البته اینگونه نیست که همواره این واژه دارای قداست باشد و تنها در مورد ائمه هدی استعمال شده باشد، بلکه در مفهوم پیشوایان ائمه ضلال نیز به کار رفته است. میفرماید: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ﴾[۵]؛ گاهی نیز در مورد هر امامی اعم از امام نور یا امام نار استعمال شده است: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ...﴾[۶][۷].
- واژۀ "امام" به صورت مفرد و جمع دوازده مرتبه در قرآن به کار رفته است. امام در این آیات به معنای:
- طریق و راه: ﴿فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ﴾[۸]،
- شریعت: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ﴾[۹]،
- نامۀ اعمال: ﴿إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾[۱۰]،
- پیشوایی بر حق بالاصاله: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۱۱]،
- پیشوایی به حق به نحو جانشینی: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۱۲]،
- پیشوایی باطل: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ﴾[۱۳]
- و به مفهوم جامع میان پیشوایی بر حق و باطل: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا﴾ [۱۴] آمده است[۱۵].
- آیات هدایت: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۱۶]،
- آیه همراهی با صادقان: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۱۷]،
- آیۀ ولایت: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۱۸]
- و آیهای که میگوید اگر به برخی در زمین قدرت داده شود نماز را بر پا میدارند، زکات میدهند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند: ﴿الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾[۱۹] و.... در روایتهای فراوانی نیز مصادیق یا تأویل آیاتی از قرآن، مانند آیۀ ﴿فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۲۰][۲۱]، آیۀ ﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ﴾[۲۲][۲۳] و آیۀ ﴿وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾[۲۴][۲۵] امامان معصوم(ع) دانسته شدهاند[۲۶].
- هرچند در قرآن، در باره امامت خاصه، به جز در باره ابراهیم، به صراحت و به نام یاد نشده و تنها به معیارها بسنده شده است، اما دلایل و شواهدی وجود دارد که قرآن با این مسأله به صورت موضوعی اعتقادی و تأثیر گذار در حیات معنوی جامعه و نقش الگوگیری و راهنمایی ویژه یاد کرده و فراتر از بُعد سیاسی برخورد نموده و به صورت غیرمستقیم مطالبی در باره امامت، معیارها و شرایط و اهداف آن ذکر کرده است[۲۷].
مفهوم امامت
- در معنای امامت، الگو شدن، شخصیت قابل اقتدا بودن، راهنما و پیش رو شدنی است که دیگران بتوانند در گفتار و کردار او را در پیش خود ببینند. عبارت: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۲۸] ناظر به این نکته تربیتی است. در جایی دیگر با صراحت بیشتری بیان شده: ﴿وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا﴾[۲۹]. به همین دلیل در روز قیامت هرکسی با امام خود محشور میشود و امام خود را صدا میزند: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۳۰]. گاهی یک کتاب امام میشود و الگو و راهنما: ﴿أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً﴾[۳۱] از سوی دیگر طرح امامت به عنوان یکی از مسائل اعتقادی آمده است. هرچند این امام شخص نیست. کتاب و راه و تابلوی راهنمایی است[۳۲].
- امامت به معنای پیشوایی[۳۳]، پیشروی، و رهبری است. امام نیز به معنای پیشوا، پیشرو[۳۴]، مقتدا، قیّم، مصلح، الگو، راه اصلی و راهنماست[۳۵]. کسی یا چیزی که مورد پیروی واقع میگردد، انسان باشد یا کتاب یا چیزی دیگر، به حق باشد یا بر باطل[۳۶] امام است[۳۷]. ریشه این واژه "ا-م-م" و به معنای قصد[۳۸] یا قصد با توجه خاص و این معنا در همه مشتقات آن محفوظ است. امام نیز کسی است که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، گرچه با اختلاف موارد و قصدکنندگان و جهات و اعتبارات، گوناگون میشود؛ مانند: امام جمعه و جماعت، امام هدایت و امام ضلالت[۳۹]، بر این اساس دیگر معانی این واژه و مشتقات آن از لوازم معنای ریشه است.
- واژه امام بر زن و مرد اطلاق میشود و جمع آن "ائمّه" و "ایمّه" است.
- در اصطلاح کلامی معانی متعددی از این واژه ارائه شده که شایعترین معنای آن ریاست عمومی در امور دین و دنیا[۴۰] است و برخی جانشینی پیامبر در حفظ دین و سیاست دنیا[۴۱] را در تعریف اصطلاحی آن آوردهاند. برخی کاملترین تعریف را ریاست بالاصاله عمومی در امر دین و دنیا در دار تکلیف میدانند[۴۲] که عموم مردم را به حفظ مصالح دین و دنیایشان ترغیب و از آنچه به حال آنان زیانبار است منع کنند[۴۳].
- بنابراین، امامت به معنای ریاست عمومی فردی خاص بر امور دین و دنیای مردم در دنیا بالاصاله یا به جانشینی از پیامبر است، زیرا امامت دارای شئونی همچون رهبری سیاسی و زعامت اجتماعی و مرجعیت دینی و تبیین و تفسیر وحی و ولایت باطنی و معنوی است که از این جهت امامْ حجت خدا در زمان، ولیّ الله، انسان کاملِ حامل معنویت کلی انسانیت و قطب است[۴۴] و چون امامت دارای شئون والایی است، شیعه آن را همانند نبوت به نصّ و امر الهی[۴۵] و از اصول دین (مذهب) میداند[۴۶]، در حالی که در دیدگاه اهل سنت از فروع دین شمرده شده و از این جهت از افعال مکلفان به شمار میآید[۴۷].
- در اصطلاح مدیریت، رهبری از وظایف مدیر است که دیگران را به کوشش مشتاقانه جهت هدفهایی معین ترغیب میکند یا آنها را جهت کسب هدف مشترک تحت تأثیر قرار میدهد[۴۸]. به گفته بیشتر مفسران، امامت در قرآن با معنای لغوی آن هماهنگ است و امام کسی است که به او اقتدا کنند و او را الگو و سرمشق خود قرار دهند[۴۹]؛ خواه عادل و راه یافته باشد و خواه باطل و گمراه[۵۰][۵۱].
کاربری های مفهوم امامت در قرآن
- لفظ "امامت" در قرآن بهکار نرفته؛ ولی واژه "امام" به صورت مفرد و جمع در ۱۲ مورد استعمال شده است که برخی از آنها و نیز آیات متعدد دیگر به موضوع امامت ارتباط دارد. آیات مربوط گاهی به پیشوایی بر حق بالاصاله: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۵۲]، ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۵۳]،
- افزون بر آیاتی که واژه امام یا اولیالامر در آن بهکار رفته است آیات فراوانی با امامت و رهبری پیوند دارد، از جمله برخی آیاتی که در آن مفهوم هدایت آمده﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ﴾[۵۷]؛ ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾[۵۸].
- آیهای که مؤمنان را به همراهی با صادقان فرا میخواند﴿الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ يَأْمُرُونَ بِالْمُنْكَرِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَيَقْبِضُونَ أَيْدِيَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ هُمُ الْفَاسِقُونَ﴾[۵۹]،
- آیه ولایت: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۶۰]،
- آیهای که میگوید اگر به برخی در زمین قدرت داده شود نماز را برپا میدارند، زکات میدهند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند﴿الَّذِينَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِي الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ﴾[۶۱]
- و آیاتی که در آن از اعطای مُلک به برخی سخن به میان آمده است[۶۲]؛ ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۶۳].
- در روایات فراوانی نیز، مصادیق یا تأویل آیاتی از قرآن، مانند ﴿فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِي أَنْزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ﴾[۶۴][۶۵]، ﴿يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ﴾[۶۶][۶۷] و ﴿وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ﴾[۶۸][۶۹] امامان معصوم(ع) دانسته شدهاند[۷۰].
- کلمه امام در قرآن دوازده بار آمده که هفت بار آن به صورت مفرد (امام، اماماً، امامهُ، امامهم) و پنج بار آن به صورت جمع (ائمه) بکار رفته است. از سوی دیگر امام: گاه، راهنما و الگوی خیر و گاه راهبر به بدیها و راهنمای زشتیها و شرارتها است. ﴿وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَامًا﴾[۷۱] ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ﴾[۷۲] البته در آن روز هر کسی با امام خود محشور میشود: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۷۳].
- استعمال امام در قرآن برای انسان (خیر و شر) و کتاب : ﴿أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً﴾[۷۴] و راه و طریق و لوح محفوظ و پیش روی انسان بکار رفته است.
- بنابراین، جایگاه امامت، به جز مرتبه نبوت میباشد. هرچند که ممکن است در جایی این دو با یکدیگر جمع شوند. همچنان که نبوت با رسالت دو منصب الهی است که گاهی با هم جمع میشوند و گاهی جدا و گاهی هر سه منصب در فردی گرد میآیند، چنانکه این سه، در شخصِ حضرت ابراهیم جمع شد: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۷۵] البته این منصب در اواخر عهد رسالت ابراهیم به او تفویض شد، درحالی که او هم نبی بود و هم رسول[۷۶][۷۷].
معنای حقیقی امامت
- امامت به معنای هیچیک از این کلمات نیست، و چنان هم نیست که همه آن کلمات برای خود معنایی داشته باشند، ولی خصوص لفظ امامت، معنایی نداشته و صرفاً عنایتی لفظی و تفننی در عبارت باشد، چون صحیح نیست به پیغمبری که از لوازم نبوتش مطاع بودن است، گفته شود: من تو را بعد از آنکه سالها مطاع مردم کردم، مطاع مردم خواهم کرد! و یا هر عبارت دیگری که این معنا را برساند، هرچند عنایت لفظی در کار باشد برای اینکه محذوری که گفتیم، با این حرفها برطرف نمیشود، و عنایتِ لفظی، اشکال را رفع نمیکند و مواهب الهی صِرفِ یک مشت مفاهیم لفظی نیست، بلکه هریک از این عناوین، عنوان یکی از حقایق و معارف حقیقی است و لفظ امامت از این قاعده کلی مستثنا نیست، آن نیز یک معنای حقیقی دارد، غیر حقایق دیگری که الفاظ دیگر از آن حکایت میکند[۷۸].
- از نظر علامه طباطبائی: امام، هدایت کنندهای است که با امری ملکوتی که در اختیار دارد هدایت میکند. پس امامت از نظر باطن یک نحوه ولایتی است که امام در اعمال مردم دارد، و هدایتش چون هدایت انبیا و رسولان و مؤمنین، صِرف راهنمایی از طریق نصیحت و موعظه حسنه و بالاخره صِرف آدرس دادن نیست، بلکه هدایت امام دستِ خلق گرفتن و به راه حق رساندن است [۷۹].
- قرآن کریم که هدایت امام را هدایت به امر خدا، یعنی ایجاد هدایت دانسته، درباره هدایت انبیا و رُسُل و مؤمنین و اینکه هدایت آنان صِرف نشان دادن راه سعادت و شقاوت است، میفرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ﴾[۸۰] و درباره راهنمایی مؤمنِ آلِ فرعون فرموده: ﴿وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ﴾[۸۱]. و نیز درباره وظیفه عُموم مؤمنین فرموده: ﴿فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ﴾[۸۲].
- خدای تعالی برای موهبت امامت سببی معرفی کرده، و آن عبارت است از "صبر و یقین" و فرموده: ﴿لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ...﴾[۸۳]؛ که به حکم این جمله، ملاک در رسیدن به مقام امامت صبر در راه خداست، و فراموش نشود که در این آیه، صبر مطلق آمده، و در نتیجه میرساند که شایستگان مقام امامت در برابر تمام صحنههایی که برای آزمایششان پیش میآید، تا مقام عبودیت و پایه بندگیشان روشن شود، صبر میکنند، در حالی که قبل از آن پیش آمدها دارای یقین هم هستند[۸۴].
- از نظر علامه طباطبائی با توجه به اینکه خداوند ملکوت را به ابراهیم(ع) نشان داد تا یقین او زیاد شود، معلوم میگردد هستند که یقین هیچگاه از مشاهده ملکوت جدا نیست﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾[۸۵]. اهل یقین کسانی هستند که به حکم قرآن مقرب درگاه الهیاند و شایستگی دیدن علّیین را دارند﴿وَمَا أَدْرَاكَ مَا عِلِّيُّونَ * كِتَابٌ مَرْقُومٌ * يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ﴾[۸۶]. مقربین، از پروردگار خود در حجاب نیستند؛ یعنی در دل، پردهای مانع از دیدن پروردگارشان ندارند، و این پرده عبارت است از معصیت و جهل، و شک، دلواپسی، بلکه آنان اهل یقین به خدا هستند؛ و کسانی که علّیین را میبینند؛ همچنانکه دوزخ را میبینند[۸۷].
- و سخن کوتاه اینکه: امام باید انسانی دارای یقین باشد، انسانی که عالَم ملکوت[۸۸] برایش مکشوف باشد، و یا کلماتی [۸۹] از خدای سبحان برایش محقَق گشته باشد. و با در نظر گرفتن این حقیقت، به خوبی میفهمیم که جمله ﴿يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۹۰] دلالتی روشن دارد بر اینکه آنچه امر هدایت متعلق بدان میشود، عبارت است از دلها، و اعمالی که به فرمان دلها از اعضا سر میزند. پس امام کسی است که باطن دلها و اعمال و حقیقت آن پیشِ رویش حاضر است، و از او غایب نیست، و معلوم است که دلها و اعمال نیز مانند سایر موجودات دارای دو ناحیه است: ظاهر و باطن. و چون گفتیم باطن دلها و اعمال برای امام حاضر است، لاجرم امام به تمام اعمال بندگان - چه خیرش و چه شرّش - آگاه است، گویی هر کس هر چه میکند، در پیشِ رویِ امام میکند.
- و نیز امام، مهیمن و مشرِف بر هر دو سبیل، یعنی سبیل سعادت و سبیل شقاوت است، که خدای تعالی در این باره میفرماید: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۹۱]، که منظور از این امام، امام حق است، نه نامه اعمال، که بعضیها از ظاهرِ آن پنداشتهاند[۹۲].
- پس به حکم این آیه "امام کسی است که در روزی که باطنها ظاهر میشود، مردم را به طرف خدا سوق میدهد، همچنانکه در ظاهر و باطن دنیا نیز مردم را به سوی خدا سوق میداد"، و آیه شریفه افزون بر این نکته این را نیز میفهماند که: "پُست امامت پُستی نیست که دورهای از دورههای بشری و عصری از آن اَعصار از آن خالی باشد بلکه در تمام ادوار و اعصار باید وجود داشته باشد، مگر اینکه نسل بشر به کلّی از روی زمین برچیده شود"[۹۳].
- مقام امامت با این شرافت و عظمتی که دارد، هرگز در کسی یافت نمیشود، مگر آنکه ذاتاً سعید و پاک باشد. که قرآن کریم در این باره میفرماید: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى﴾[۹۴]. توضیح اینکه در این آیه میانه هادی به سوی حق، و بینِ کسی که تا دیگران هدایتش نکنند راه را پیدا نمیکند، مقابله انداخته، و این مقابله اقتضا دارد که هادی به سوی حق کسی باشد که چون دومی محتاج به هدایت دیگران نباشد، بلکه خودش راه را پیدا کند، و نیز این مقابله اقتضا میکند که دومی نیز مشخصات اوّلی را نداشته باشد؛ یعنی هادی به سوی حق نباشد. از این دو استفاده، دو نتیجه عاید میشود:
- اوّل اینکه: امام باید معصوم از هر ضلالت و گناهی باشد، وگرنه مُهتَدی به نفس نخواهد بود، بلکه محتاج به هدایت غیر خواهد بود. و آیه شریفه از مشخصات امام این را بیان کرد که: او محتاج به هدایت اَحَدی نیست، پس امام معصوم است.
- آیه شریفه ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۹۵] نیز بر این معنا دلالت دارد، چون میفهماند عمل امام هر چه باشد، خیراتی است که خودش به سوی آنها هدایت شده، نه به هدایتِ دیگران، بلکه به هدایت خود، و به تأیید الهی، و تَسدید ربانی، چون در آیه نمیفرماید: و اوحينا اليهم ان افعلوا الخيرات؛ ما به ایشان وحی کردیم که خیرات را انجام دهید. بلکه فرموده: ﴿فِعْلَ الْخَيْرَاتِ﴾ را به ایشان وحی کردیم و میانه این دو تعبیر فرقی است روشن، زیرا در اوّلی میفهماند که امامان آنچه میکنند خیرات است، و موجی باطنی و تأیید آسمانی است، و اما در وحی این دلالت نیست، یعنی نمیفهماند که این خیرات از امامان تحقق هم یافته، تنها میفرماید: ما به ایشان گفتهایم کار خوب کنند، و اما کار خوب میکنند یا نمیکنند، نسبت به آن ساکت است و در تعبیر دومی، فرقی میان امام و مردم عادی نیست، چون خدا به همه بندگانش دستور داده که کار خوب کنند - البته بعضی میکنند و بعضی نمیکنند -، ولی تعبیر اوّلی میرساند که این دستور را انجام هم دادهاند، و جز خیرات چیزی از ایشان سر نمیزند.
- دوم اینکه: عکسِ نتیجه اوّل نیز به دست میآید؛ یعنی هرکس معصوم نباشد، امام و هادی به سوی حق نخواهد بود[۹۶].
- امام، تنها آن کسی است که در تمام عمرش حتی کوچکترین ظلمی را مرتکب نشده باشد. به عبارت دیگر، امام دارای مقام عصمت است. علامه طباطبائی برای اثبات این مدعی، نقل قولی را به این مضمون میآورد:مردم به حکم عقل، از یکی از چهار قسم بیرون نیستند، و قسم پنجمی هم برای این تقسیم نیست: یا در تمام عمر ظالماند، و یا در تمام عمر ظالم نیستند، یا در اوّل عمر ظالم و در آخِر توبهکارند، و یا به عکس، در اوّل صالح، و در آخِر ظالماند، و ابراهیم(ع) شأنش، اَجَل از این است که از خدای تعالی درخواست کند که مقام امامت را به دسته اوّل، و چهارم، از ذریهاش بدهد، پس بهطور قطع، دعای ابراهیم شامل حال این دو دسته نیست. باقی میماند دوم و سوم؛ یعنی آن کسی که در تمام عمرش ظلم نمیکند، و آن کسی که اگر در اوّل عمر ظلم کرده، در آخر توبه کرده است. از این دو قسم، قسم دوم را خدا نفی کرده، باقی میماند یک قسم و آن کسی است که در تمام عمرش هیچ ظلمی مرتکب نشده. پس، از چهار قسم بالا دو قسمش را ابراهیم از خدا نخواست، و از دو قسمی که خواست، یک قسمش مستجاب شد، و آن کسی است که در تمام عمر معصوم باشد[۹۷][۹۸].
امامت عام
امامت در قرآن عام است و به امامت حق و پیشوایی باطل تقسیم میشود.
امامت حق نیز بر دوگونه است:امامت بالاصاله که برای پیامبران جعل میشود و امامت بالاستخلاف که در آن از امامت جانشینان انبیا (امامان)سخن به میان میآید.
مهمترین ویژگی امامت باطل دعوت به سوی آتش است: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ﴾[۹۹]. مراد از فرا خواندن به آتش دعوت به معصیت و کفر و افعالی است که استحقاق عذاب جهنم و آتش را در پی دارد[۱۰۰]، ازاینرو از امامان باطل به "ائمه کفر" یاد شده است: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ﴾[۱۰۱].
ویژگی دیگر امامان باطل پیمانشکنی و طعن در دین و ازاینرو پیکار با آنها لازم است: ﴿وَإِنْ نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ﴾[۱۰۲]، افزون بر این امامان باطل پس از مرگشان در دنیا به لعنت الهی گرفتار میشوند و در قیامت کسی آنان را یاری نمیکند و در آنجا از زشت چهرگان خواهند بود: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ وَأَتْبَعْنَاهُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ هُمْ مِنَ الْمَقْبُوحِينَ﴾[۱۰۳].
از برخی روایات تفسیری ذیل این آیه استفاده میشود که آنها امر و حکم مردم را بر امر و حکم خدا ترجیح میدهند و برخلاف کتاب خدا براساس هواهای نفسانی و تمایلات مردم عمل میکنند [۱۰۴]. گفتنی است که در روز قیامت که صفوف از هم جدا میشود هر گروهی در پی امامشان حرکت میکنند: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۱۰۵]. آنان که رهبری امامان حق و عادل را پذیرفتهاند همراه آنان خواهند بود و آنان که پیشوایان گمراهی و باطل را برگزیدهاند همراه آنها خواهند بود[۱۰۶]. البته در نظری دیگر، براساس روایاتی مقصود از امام در این آیه، امام حق است[۱۰۷].
براساس آیات قرآن، امامت بر حق باشد یا باطل به جعل الهی است: ﴿قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۱۰۸]، ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۱۰۹]، ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۱۱۰]، ﴿وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ﴾[۱۱۱]، ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ﴾[۱۱۲]. جعل امامت حکایت از آن دارد که امامت صرف نظر از حق یا باطل بودن آن، ویژگی خاص و نادری است که تنها در برخی افراد وجود دارد، بهگونهای که میتوانند توجه دیگران را جلب کنند تا به آنان اقتدا کنند.
جعل امامت برای امامان حق، بالذات و برای امامان باطل، بالعرض است؛ یعنی از آن رو که نظام احسن عالم بدون امامت و رهبری از سوی صالحان و فاسدان تحققپذیر نیست و باید نور و ظلمت، هدایت و ضلالت، ایمان و کفر و تقوا و فجور در کنار هم باشد تا هر کدام به سهم خود زیبایی مطلق عالم را تأمین کند، خداوند هر دو گونه رهبری را جعل فرموده است؛ ولی هیچ گاه این بدان معنا نیست که در همان سطحی که امامت حق بالاصاله به خداوند نسبت داده میشود، امامت باطل نیز بالاصاله به او منسوب باشد، زیرا خداوند اولاً و بالذات هادی است؛ نه مُضلّ، و اهل رحمت و مغفرت است؛ نه انتقام و عذاب و چنانچه از اضلال و انتقام و عذاب سخن به میان میآید برای آن است که هدایت بدون ضلالت معنا ندارد، چنان که رحمت و مغفرت بدون انتقام و عذاب تصور ندارد. درباره امامت نیز خداوند اولاً و بالذات، امامت حق را برای امامان صالح آن هم با توجه به کمالات و فضایلی که لازمه امامت آنان است جعل کرده، و در کنار آن ثانیاً و بالعرض امامت باطل را برای امامان فاسد و آن هم با توجه به رذایل آنان جعل فرموده است.
البته این جعل فقط تکوینی است؛ نه تشریعی، بر خلاف جعل امامت حق که هم تکوینی است و هم تشریعی، با این همه مفسران در تفسیر جعل امامت باطل، نظرات گوناگونی ارائه کردهاند؛ برخی گفتهاند: جعل به معنای خذلان است؛ یعنی خدای سبحان پس از ارسال پیامبرانی برای هدایت آنان و در پی آنکه گروهی دعوت پیامبران را انکار کردند و راه کفر و گمراهی را در پیش گرفتند، به عنوان مجازات، آنان را مقتدای اهل آتش قرار داده است؛ نه اینکه جعل امامت برای آنها ابتدایی باشد[۱۱۳]. برخی دیگر گفتهاند: آیه در مقام گزارش حال آنان در قیامت است، بدین معنا که آنها سردسته دوزخیاناند و هنگامی که گروهی از دوزخیان به سوی آتش میروند، آنها پیشاپیش اصحاب آتش در حرکتاند، چنانکه در دنیا نیز پیشوایان گمراهی بودند[۱۱۴]. برخی نیز جعل امامت را به معنای تسمیه و نامگذاری آنان به امام تأویل کردهاند[۱۱۵]؛ اما آیه بعد با آن سازگاری ندارد [۱۱۶]، زیرا براساس آن آیه، به سبب پیروی دیگران از آنان در کفر و تبهکاری، در این جهان از پی آنها لعنت فرستاده میشود[۱۱۷].
حقیقت امامت در قرآن
سیر تحقق امامت (زمینههای جعل امامت حق)
جعل امامت منوط به وجود زمینههایی است:
- صبر و شکیبایی: هدایت انسانها به توحید و به ثمر رساندن آن، با دشواریهایی همراه است، از این رو برای عهدهداری این امر خطیر، باید امامت به کسی سپرده شود که از مشکلات نهراسد و با شکیبایی این بار سنگین را به مقصد برساند: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا﴾[۱۱۸][۱۱۹][۱۲۰].
- یقین به آیات الهی: انسانی که به آیات الهی یقین دارد در کار هدایت امت موفق است و میتواند با نیروی یقین خط هدایت به امر الهی را تداوم بخشد: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا... كَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ﴾[۱۲۱][۱۲۲]، چنان که حضرت ابراهیم(ع) ابتدا برای دستیابی به یقین، از رؤیت ملکوت بهرهمند شد: ﴿وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ﴾[۱۲۳] و پس از رسیدن به مقام یقین و تحقق به کلمات الله امامت به او اعطا گردید: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۱۲۴][۱۲۵][۱۲۶].
- موفقیت در آزمونهای الهی: امامت زمانی به حضرت ابراهیم عطا شد که خدای سبحان او را به انواع ابتلائات، از جمله ذبح فرزند آزمود و او در همه آنها پیروز گردید[۱۲۷][۱۲۸].
- عبودیت تام: کسانی که مقام امامت به آنان داده شده در عبودیت الهی استمرار داشته و با عبادت ملازم بودهاند: ﴿وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۱۲۹][۱۳۰]، چنان که بر پایه برخی احادیث خدای سبحان ابراهیم را قبل از هر چیز عبد خود قرار داد و پس از آن مقام امامت را به او عطا کرد[۱۳۱][۱۳۲].
- هدایت یافتگی بدون واسطه: رسالت اساسی امام هدایت است و ازاینرو در صورتی میتواند دیگران را هدایت کند که خود به طور مستقیم و بدون واسطه از ناحیه خدا هدایت شده باشد: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى﴾[۱۳۳][۱۳۴]. براساس روایاتی در ذیل این آیه پیامبران و امامان هدایت یافتگاناند[۱۳۵][۱۳۶].
سیر رسیدن به امامت که از شئون رسالت کامله است، از نظر قرآن آسان و به سادگی قابل وصول نیست؛ زیرا دستیابی به آن پس از گذرندان امتحانهای سخت و پر فراز ونشیبِ شخص به این مرحله امامت میرسد؛ زیرا برای تحقق بخشیدن اهداف رسالت در جامعه این مسئؤلیت با شخصیتی ویژه مواجه هستیم.
- ابتلاء: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۳۷]
- کارهایی که به وسیله آن خلیل شود. ﴿وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا﴾[۱۳۸]
- ایثار و از خود گذشتگی. ﴿وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ مِسْكِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا إِنَّمَا نُطْعِمُكُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنْكُمْ جَزَاءً وَلَا شُكُورًا﴾[۱۳۹][۱۴۰].
ضرورت امامت
دلایل امامت در قرآن
- در قرآن از دو الگویی یاد میشود که افزون برمناصب دیگر، امام و الگو بوده، و اسوه بودن آنها به صراحت تأکید شده است. حضرت ابراهیم که میفرماید: ﴿قَدْ كَانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرَاهِيمَ وَالَّذِينَ مَعَهُ﴾[۱۴۱] و در باره پیامبر اسلام که باز میفرماید: ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾[۱۴۲]. به همین دلیل هم پیامبر و هم امام، اسوه و شاهد است. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ شَاهِدًا وَمُبَشِّرًا وَنَذِيرًا﴾[۱۴۳]. از این رو پیامبر اسلام هم نبی است و هم امام، چون او صاحب وحی است و شاهد و مبشر و نذیر است. و در اهمیت جایگاه امام باز همین بس که از نظر شیعه اکمال دین و اتمام نعمت و رضایت کامل و روزی که کافران از این دین مأیوس میشوند، با معرفی امام تحقق پیدا میکند: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا﴾[۱۴۴].
- روشن است که این آیه نمیتواند در باره ذکر چند حکم باشد، زیرا افزون براینکه پس از این فراز، باز احکامی دیگر بیان میشود، بیان چه حکمی کافران را مأیوس میسازد؟ باید این اوصاف در موضوع بس مهمی باشد که این چنین توصیف میشود، یا در آیه دیگر خطاب به پیامبر گفته میشود: اگر این پیام را ابلاغ نکنی هرگز رسالت خود را انجام ندادهای: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ﴾[۱۴۵][۱۴۶].
ویژگیهای امامت در قرآن
ویژگی امام
شئون امام
وجوب اطاعت امام
امامت و حقیقت توحید
- در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که بر اختصاص اطاعت و ولایت به خداوند متعال دلالت مىکنند؛ خداوندی که نه در حکومت، شریکی دارد و نه در امر و فرمان. بنابراین همانطور که جایز نیست در عبادت شرک بورزیم و در کنار خدا، غیر او را نیز عبادت کنیم، در اطاعت نیز نمىتوانیم هم خدا را و هم غیر او را اطاعت کنیم.
- اگر اطاعت تنها از آن خداست، مىبایست خداوند، امامی در میان خلق معین کند تا اطاعت از آن امام، اطاعت از خدا باشد. یعنی باید امامی از طرف خدا باشد که خدا، امر به اطاعت از او نماید تا در نتیجه با اطاعت از آن امام، توحید در اطاعت خدای سبحان نیز محقق گردد.
- لذا حقیقت توحید در "عبادت"، همان توحید در "اطاعت" خدا است و راهی به توحید در اطاعت نیست مگر به واسطه اطاعت از امامی که از طرف خدا منصّوب شده است؛ امامی که جز به آنچه رضای خدای سبحان است امر و نهی نمىکند.
- آیات بسیاری بر این حقیقت دلالت دارند که اطاعت فقط از آن خداست، حُکم، ملک، امر و ولایت تنها به دست اوست و فقط خداست که هر کس را بخواهد برای حکومت و سلطه بر مردم بر مىگزیند، در اینجا ما به برخی از آنها اشاره مىکنیم:
آیات عبادت
آیات امر
آیات حکم
آیات ملک
امام در معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان
واژه "امام" از ریشه "أَمَ" گرفته شده و معنای متعددی برای این ریشه در متون لغوی بیان شده است که جمع میان آنها چندان آسان به نظر نمیرسد؛ مثلاً ابن فارس با وجود آنکه تلاش کرده است که تمام معانی این واژه را به یک ریشه برگرداند، به نظر میرسد که در این امر موفق نبوده است. وی با تتبع در کاربردهای مختلف واژه "أَمَ" چهار اصل برای آن بیان میکند. ابن فارس بدون آنکه عنوانی خاص برای اصل اول ذکر کند، چهار باب با عناوین "اصل"، "مرجع"، "جماعت" و "دین" از آن متفرع میسازد. از دیدگاه وی سه اصل دیگر عبارتاند از: "القامة"، "الحین" و "القصد" که هر کدام کاربردهایی خاص دارد[۱۴۷].
خلیل ابن احمد نیز درباره نخستین معنای این ریشه چنین میگوید: اعلم أن كل شيء يضم إليه سائر ما يليه فإن العرب تسمي ذلك الشيء أمّا...[۱۴۸]؛ "بدان که هر چیزی که سایر آنچه که از پی او میآید به او ضمیمه شود، پس همانا عرب آن چیز را امّ مینامد". به نظر میرسد این معنا، همان چیزی است که ابن فارس از آن به "اصل" یا "مرجع" و یا حتبی "قصد" تعبیر میکند؛ چرا که فروعات به اصل ضمیمه میشوند، أمّ مرجع سایر چیزهاست و سایر امور قصد آن را میکنند[۱۴۹].
برخی دیگر از محققان عرصه لغت، با نگاهی جامع و کلان به کاربردها و مشتقات واژه "أَمّ"، معنای "قصد مخصوص" یا "قصد همراه با توجه خاص" را برای آن در نظر گرفتهاند و تمامی معانی یاد شده را به این معنا برگرداندهاند[۱۵۰]. به نظر میرسد، کاربردهایی مانند "القامة" و "الحین" را که در سخن ابن فارس به آن اشاره شد، را نتوان به اصل یاد شده برگرداند. صرف نظر از این اختلافات، اغلب ارباب لغت "امام" را از مصدر "ائتمام"، به معنای تقدم و پیشوایی دانستهاند. بنابراین، امام کسی است که یک قوم یا گروه به او اقتدا کنند و او پیشوای آنها باشد؛ از اینرو به پیامبر، امام گفته میشود، چرا که پیشوای امت است؛ چنانکه به خلیفه نیز از اینرو که پیشوای رعیت است، امام میگویند. قرآن نیز از آنجا که پیشوای مسلمانان است، امام خوانده میشود[۱۵۱].
ابن منظور در این باره مینویسد: أَمَّ القومَ و أَمَّ بهم: تقدَّمهم، و هي الإِمامةُ. و الإِمامُ: كل من ائتَمَّ به قومٌ كانوا على الصراط المستقيم أَو كانوا ضالِّين[۱۵۲]؛ "قوم را امامت کرد و بر قوم امامت کرد: بر آنها پیشی گرفت و آن همان معنای امامت است و امام کسی است که گروهی به او اقتدا کنند، خواه در راه مستقیم باشند یا آنکه گمراه باشند".
همچنین برخی از لغویون بر این باورند که "امام" گاه به معنای طریق نیز آمده است؛ چنانکه در قرآن کریم میخوانیم: ﴿وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ﴾[۱۵۳][۱۵۴]. البته به نظر میرسد، "امام" که از ریشه أَمَّ گرفته شده است، چه آنگاه که به معنای پیشوا و چه آنگاه که به معنای طریق به کار میرود، باز هم بریده از معنای "قصد" نیست؛ چرا که پیشوا کسی است که مردم او را قصد میکنند و طریق نیز چیزی است که رهپوی آن، قصدش را میکند. از آنچه که بیان شد، میتوان بدین نتیجه دست یافت که امام، آنگاه که بر فردی اطلاق میشود، چنانکه همین استعمال در این نوشتار مدنظر است، کسی است که اصل، مرجع و پیشوای مردم باشد و در یک سخن، کسی است که مردم او را قصد کنند.
نمونههای کاربرد واژه "امام" در قرآن کریم
در قرآن کریم، دوازده بار واژه "امام" به صورتهای مختلف، اعم از جمع و مفرد، به کار رفته است. با نگاهی اجمالی، میتوان این نمونهها را چند دسته تقسیم کرد:
امام به معنای پیشوا
در هشت آیه، واژه "امام" یا مشتقات آن، به معنای پیشوا و مقتدای انسانی به کار رفته است. برخی از آنها عبارتاند از: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۱۵۵].
البته باید توجه داشت که این واژه در قرآن کریم، تنها بر پیشوایان حق اطلاق نشده است، بلکه پیشوایی و اقتدا در امور باطل نیز حوزه کاربرد آن است؛ چنانکه میخوانیم: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ﴾[۱۵۶].
در آیه دیگری، نیز به صراحت، پیشوایی در امور باطل با واژه امام بیان شده است: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَا أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ﴾[۱۵۷].
در آیات دیگری، این واژه برای پیشوایی در امور حق به کار رفته است: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ﴾[۱۵۸].
آیاتی نیز وجود دارد که برخی از مصادیق مفهوم امام را تعیین کردهاند؛ چنانکه راجع به حضرت ابراهیم(ع) چنین آمده است: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا﴾[۱۵۹].
همچنین خداوند متعال پس از ذکر نام پیامبرانی همچون اسحاق و یعقوب(ع) میفرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۱۶۰].
امام به معنای کتاب
در سه آیه از آیات قرآن کریم، امام بر "کتاب" اطلاق شده؛ چنانکه از کتاب تورات با عنوان امام یاد شده است: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا﴾[۱۶۱].
البته روشن است که در اینجا نیز مقصود همان پیشوایی کتاب است و در حقیقت معنای لغوی امام حفظ شده است. در آیات دیگری نیز از لوح محفوظ با این واژه یاد شده است: ﴿إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ﴾[۱۶۲].
اغلب مفسران گفتهاند که مقصود از امام در این آیه، لوح محفوظ است[۱۶۳]؛ البته اینکه لوح محفوظ از جنس کتاب است، از دیگر آیات دانسته میشود؛ چنانکه میفرماید: ﴿وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾[۱۶۴][۱۶۵].
امام به معنای طریق
دست کم در یک آیه، واژه امام به معنای طریق به کار رفته است. خداوند متعال پس از بیان سرگذشت قوم حضرت نوح و شعیب(ع) میفرماید: ﴿فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ وَإِنَّهُمَا لَبِإِمَامٍ مُبِينٍ﴾[۱۶۶].
گفتنی است، اگرچه برخی مفسران واژه امام را به معنای طریق دانستهاند[۱۶۷]، از این کاربرد قرآنی نمیتوان نتیجه گرفت که هر سیر و طریقی را میتوان امام نامید. در توضیح این مطلب باید گفت، برخی از مفسران گفتهاند که مقصود از طریق در این آیه، راه میان مکه و مدینه و شام است[۱۶۸] و چنانکه پیشتر نیز بیان شد، برخی مفسران نیز یادآور شدهاند[۱۶۹] که این معنا از امام، بریده از معنای تقدم، پیشوایی و مقصود بودن نیست و میتوان گفت شهرهای ویران شده اقوام پیشین در مسیر سفرهای مردم به شام، به گونهای است که میتواند مایه عبرت و موجب هدایت شود و در حقیقت همچون امام، مقصود و نیز پیشوای مردم باشد. بنابراین، تنها این طریق خاص به هر طریقی مانند آن است که چون شأنیت پیشوایی و هدایت مردم را دارد، متصف به این وصف میشود.
مفهوم امام و امامت در آیه ابتلا
ادله قرآنی امامت
- آیات بسیاری از قرآن کریم، جز آیات ذکر شده، بر این حقیقت دلالت میکنند که امامت و حکومت در جامعه به دست خداوند متعال است و او هر کس را بخواهد برای آن برمیگزیند. در ادامه به اختصار به برخی از این آیات اشاره میکنیم:
- ۱. آیات دال بر انحصار حکم در خداوند متعال:
- ۲. آیاتی که در اختیار مردم بودن زمام حکومت و امامت را نفی و در دست خدا بودن آن را اثبات میکنند و بیان میکنند که مردم در این مسأله اختیاری ندارند.
- ﴿وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ * وَرَبُّكَ يَعْلَمُ مَا تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَمَا يُعْلِنُونَ * وَهُوَ اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْآخِرَةِ وَلَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾[۱۷۴].
- ﴿وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوا أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ﴾[۱۷۵].
- این آیه نشان میدهد که زمام مُلک به دست مردم نیست و این خداوند متعال است که از میان بندگانش کسی را که شایسته این کار است، برمیگزیند؛ مُلک فقط از آنِ خداست و او هر کجا بخواهد آن را قرار میدهد، نه اینکه بشری باشد و مردم به دلخواهشان جایگاه آن را تعیین کنند.
- ۳. آیاتی که نشان میدهد خداوند متعال پیامبرانش را برای رهبری اجتماعی و سیاسی مردم مبعوث و آنها را به عنوان حاکم و پیشوای مردم منصوب نموده است و مردم را به فرمان پذیری از آنها به عنوان حاکمان و پیشوایانی که مأمور برپایی عدالت و قسط درمیان مردم هستند، امر فرموده است: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۱۷۶].
- این آیه هدف از ارسال رسولان، که اقامۀ قسط در میان مردم است و وسیله آن، یعنی کتاب و میزان را بیان میکند. آیه تصریح دارد که پیامبران با دو وسیله به سوی مردم آمدهاند: کتاب که همان تشریع است و میزان که عدالت در میان مردم یا حکومت عادلانه است و با این دو عنصر همۀ شرایط زندگی عادلانه و مرفه در سایۀ قسط و تقوا، برای جامعه انسانی فراهم میگردد.
- ﴿وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ﴾[۱۷۷].
- ﴿إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا... وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ﴾[۱۷۸].
- ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ... فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ... أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾[۱۷۹].
- ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾[۱۸۰].
- این آیه به ظرافت، دلالت میکند که پیامبران تنها به عنوان مبلّغانی از سوی خداوند فرستاده نشدهاند، بلکه به عنوان حاکمانی مبعوث گشتهاند که امر میکنند و باید اطاعت شوند؛ زیرا اطاعت در عبارت ﴿إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ﴾ به پیامبر نسبت داده شده و در نتیجه - به اجازۀ خداوند متعال - وجوب اطاعت مربوط به پیامبر است؛ پس ناگزیر این اطاعت باید اطاعت حکومتی باشد، نه تبلیغی؛ یعنی اطاعت از پیامبر به عنوان حاکمی، که مانند هر حاکمی، امر و نهی میکند، واجب است، نه به عنوان واسطهای برای ابلاغ امر و نهی خداوند که در این صورت مناسب نبود که اطاعت با اذن خداوند به پیامبر منسوب شود، بلکه باید مستقیماً به خود خداوند نسبت مییافت و مثلاً شایسته بود که اینطور گفته شود: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ اللَّهِ؛ ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که خدا، اطاعت شود.
- همچنین خداوند در مقام سخن از سرگذشت پیامبران و مأموریت ایشان نسبت به قومشان، میفرماید:
- ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ * إِنی لَکمْ رَسُولٌ أَمِینٌ * فَاتَّقُواْ الله وَ أَطِیعُونِ﴾[۱۸۱].
- ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ هُودٌ أَلَا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ﴾[۱۸۲].
- ﴿إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صَالِحٌ أَلَا تَتَّقُونَ * إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ * فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ... وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ * الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ﴾[۱۸۳].
- این آیات به روشنی مأموریت پیامبران را بیان میکند و نشان میدهد که همه آنها برای رهبری مردم آمدهاند و از سوی خداوند سبحان به حکومت بر ایشان گماشته شدهاند و معنای این سخن همه ایشان که فرمودند: ﴿أَطِيعُونِ﴾ نیز همین است؛ زیرا اطاعت در اینجا نیز، همچون آیه پیش گفته، اطاعت از پیامبر به عنوان حاکم است، نه فقط به عنوان مبلّغ از جانب خداوند متعال.
- این مطلب دو قرینۀ کاملاً روشن دارد:
- در عبارت ﴿أَطِيعُونِ﴾ اطاعت به پیامبر نسبت داده شده، نه به خدای سبحان که این نشان میدهد مقصود از اطاعت از پیامبر، اطاعت از او به عنوان حکمرانی است که حاکمانه امر و نهی مینماید، نه اطاعت از مبلّغی که تنها اوامر و نواهی خداوند را ابلاغ میکند و بس؛ زیرا اگر چنین چیزی منظور بود باید این عبارات از زبان پیامبران به گونهای دیگر حکایت میشد و امر آنان به اطاعت، به خدا نسبت مییافت، نه خودشان و مثلاً باید چنین میگفتند: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوه﴾. اما اکنون که سخن حکایتشدۀ آنان، در قرآن این است که ﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ﴾ باید گفت که این سخن صراحت دارد که منظور از این اطاعت، اطاعت حکومتی است، نه تبلیغی محض.
- این عبارات ﴿فَاتَّقُوا اللَّهَ وَأَطِيعُونِ... وَلَا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ... الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ﴾[۱۸۴].[۱۸۵]
- حاصل آنکه اندیشیدن در مجموع این آیات و مانند آنها، ما را به این حقیقت رهنمون میسازد که مسأله امامت و حکومت، همچون نبوت، امری الهی است که تنها با تعیین الهی محقق میشود، نه با انتخاب مردم؛ اختیار این امر به دست خداست و او هر کس از بندگان صالح و شایستهاش را که بخواهد برای امامت برمیگزیند و این سنتی الهی است که در طول تاریخ جریان داشته است.
- افزون بر این، فصل خطاب شرع در موضوع امامت، مضمون بسیاری از آیات و روایات قطعی است که در آنها بر امام پس از پیامبر(ص) تصریح شده است و از آنجا که ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ﴾[۱۸۶]، پس اگر خدا و پیامبرش در موضوع امامت، حکمی داده باشند، مسلمانان راهی جز این ندارند که به این حکم گردن بنهند و در برابر آن سر تسلیم فرود بیاورند.[۱۸۷]
امامت در بایستههای فقه سیاسی
قرآن امامت را به عنوان رهبری جامعه انسانی و وسیله هدایت انسان و مظهر خلاقیت الهی در زمین و حجت خدا و مرتبتی برتر از نبوت میشمارد:
- ﴿إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۸۸].
- ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ﴾[۱۸۹]
- ﴿لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ﴾[۱۹۰]. این آیه گرچه در مورد رسولان است ولی ملاک احتیاج به حجت را بیان میکند که در مورد امام و رهبر نیز صادق است، و از سوی دیگر این رسولان که حجتهای خدا بودهاند به دلیل آیه اول، امامان نیز میباشند.[۱۹۱]
امامت در بایستههای فقه سیاسی
- امامت مقامی والاتر از مقام نبوت یا رسالت است که روح و باطن نبوت و رسالت به آن باز میگردد و میزان شرافت نبی یا رسول، به مقدار برخورداری از این مقام است. به همین دلیل، حضرت ابراهیم(ع) در پی این آیه، علیرغم آنکه میدانست در میان ذریهاش متقی و نبی و رسول خواهند بود، سؤال کرد که آیا این مقام منیع امامت به آنان نیز میرسد یا خیر؟ و پروردگار فرمود: ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾. لازم به توضیح است که عبارت ﴿لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ عامی است که تخصیص بردار نیست؛ یعنی هر آن کس که ظالم به خود و یا دیگری باشد، به عهد الهی نمیرسد؛ خواه از نسل ابراهیم(ع) و یا غیر از او باشد.
- امامت در اینجا به معنای مقتدایی در اظهار عهد الهی است؛ چنان که خداوند در ذیل آیه، از امامت به عهد تعبیر فرمود. مراد از عهد الهی نیز، پیروی نکردن از شیطان است: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾[۱۹۲].
بنابراین، عهد الهی به معنای استقرار بر صراط مستقیم و پاک شدن از تمام مظاهر عبودیت شیطان است. اصولاً خداوند انسان را برای مستقر شدن در این مقام خلق کرده و شیطان مانع قرار گرفتن انسان در این مقام است: ﴿قَالَ فَبِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَكَ الْمُسْتَقِيمَ * ثُمَّ لَآتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ﴾[۱۹۳].
بر اساس تعبیر قرآن، منع از استقرار انسان بر صراط مستقیم، «اغوای شیطان» است و استقرار کامل در عهد الهی و صراط مستقیم، «مقام مخلَصین» است: ﴿قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ * قَالَ هَذَا صِرَاطٌ عَلَيَّ مُسْتَقِيمٌ﴾[۱۹۴].
- امام مظهر کامل توحید در میان خلق است. اساساً «عهد الهی» به معنای ظهور کامل فضائل توحیدی در عمل و نظر برای بنده است؛ و امام کسی است که این مقام به طور کامل در او محقق شده؛ لذا امام بنده مخلَصی است که هیچ حجابی میان او و فطرت توحیدیاش، که همان عهد ازلی باشد، مانع نشده است. چنان که در عالم ملکوت، این ظهور برای همه دست داد و یکصدا با دیدن فطرت خود، اذعان به توحید کردند؛ اما با گرفتار شدن در عالم دنیا و مکاید شیطانی، از فطرت خود محجوب شدند[۱۹۵]؛ جز کسانی که با تحمل سختیها، در امتحانات موفق گردیدند و نهایتاً گرفتار حجاب نشدند و در نتیجه، مقام مخلَصین، عالَم امر و ملکوتِ فطرت آنها به طور کامل برایشان ظاهر شد: ﴿وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ نَافِلَةً وَكُلًّا جَعَلْنَا صَالِحِينَ * وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۱۹۶].
- امام، عامل به عهد الهی و هادی خلائق به انجام آن است. خداوند در سوره اعراف پیرامون پیمان ازلی خود میفرماید: ﴿وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ﴾[۱۹۷].
چنان که از عمومیت آیه برمی آید، این عهد از همه بنیآدم گرفته شد و همگی نیز اذعان به آن نمودند و در عالم دنیا موظف به اظهار آن شدند. مؤدای این پیمان ازلی، اقرار بر ربوبیت پروردگار و تعهد به بندگی صحیح در درگاه الهی است: ﴿أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا﴾[۱۹۸]. در میان بندگان، کسانی موفق به عمل به چنین پیمانی میشوند که همان گونه که در عهد ازلی، با مشاهده مقام ربوبیت الهی، اذعان به بندگی در بارگاه الهی نمودند، در دار دنیا نیز پیوسته متمکن در توحید و در عالیترین مقام مخلَصیت باشند. امام، بنابر عصمت و طهارتی که دارد، اولاً، خود به نحو کامل و مرضی الهی به عهد ازلی الهی پایبند است و ثانیاً، هادی خلایق در عمل به پیمان الهی است.
- اگر فلسفه خلقت انسان رسیدن به مقام تعبد کامل است، امام عبد کامل خداوند است؛ زیرا انسانیت انسان (بنابر آیه میثاق) با عهد ازلی شکل گرفت. خداوند در آیات مختلف، از این عهد، به مقام تعبد نام برد و فرمود: ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ * وَأَنِ اعْبُدُونِي هَذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ﴾[۱۹۹].
بنابراین، پایبندی به عهد ازلی یعنی اظهار تعبد کامل در درگاه الهی و امام، علماً آگاهترین انسانها به ربوبیت الهی و عملاً متعبدترین انسانها در عمل به فرامین الهی است و کاملترین عبادت خداوند توسط امام انجام میپذیرد.
- امام، مهتدی به هدایت الهی است. از جمله آثار تعهد به عهد ازلی خداوند، رسیدن به مقامی است که خداوند، خود تولی کامل بنده را در هدایت در صراط مستقیم توحید بر عهده گیرد؛ چنان که خطاب به بنیاسرائیل میفرماید: ﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَوْفُوا بِعَهْدِي أُوفِ بِعَهْدِكُمْ وَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ﴾[۲۰۰].
او درباره تولی امور صالحین از بندگان نیز میفرماید: ﴿إِنَّ وَلِيِّيَ اللَّهُ الَّذِي نَزَّلَ الْكِتَابَ وَهُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحِينَ﴾[۲۰۱]. چون مقام امامت بالاترین مقام ابراز بندگی است، او همانا کاملترین مصداق بنده صالح پروردگار است. در نتیجه، امام به طور کامل در تحت هدایت و ولایت الهی است.
مصادیق عهد الهی با چنین بندگانی در اصطلاحات دینی، مقام نبوت، رسالت، ولایت، عصمت، خازن علم الهی، مظهر مشیت حق و سایر صفاتی میباشد که در زیارات حضراتشان ذکر شده؛ ولی جامع و اکمل این مقامات که باطن و روح مقامهای مذکور است، مقام «امامت» میباشد تا به آنجاکه حضرت ابراهیم(ع) در اواخر عمر و بعد از امتحانات سخت به این مقام نائل شد.
- امام، خود بر صراط مستقیم استقرار دارد و نیز هادی دیگران به سوی آن است؛ زیرا در فرهنگ قرآنی، امام کسی است که:
اولاً، خود مستقر بر صراط مستقیم و عالم ملکوت و عالم امر است: ﴿يس * وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ * إِنَّكَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ * عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۲۰۲]. استقرار در این مقام، همان ظهور کامل مقام خلافت الهی و شهود عالم ملکوت و ابراز تمام و کمال سجایای انسانی در فطرت توحیدی است که از آن به مقام «امامت» و «ولایت» و یا انسان کامل تعبیر میشود.
ثانیاً، امام به لحاظ لغوی، به معنای پیشوا است؛ و امام در این مقام کسی است که پیشوا و قافله سالار دیگران در هدایت به عالم ملکوت است.
- امام والاترین اسم برای والاترین بندگان خدا است. در فرهنگ کلمات اهل بیت(ع)، مقام امامت عالیترین اسمی است که خداوند بر مقربترین بندگان خود، هنگامی که در عالیترین مدارج سیر قربی قرار دارند، مینهد؛ چنانکه امام صادق(ع) در بیان آیه امامت، خطاب به هشام بن حکم میفرمایند: «لَوْ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّ اسْماً أَفْضَلُ مِنْهُ لَسَمَّانَا بِهِ»[۲۰۳].
از فحوای کلام امام صادق(ع) بر میآید که مقام امامت در این آیه بالاترین مقامی است که انسانی میتواند به آن نائل شود و از این بیان برمی آید که هر آنچه خداوند به حضرت ابراهیم و ذریه ایشان(ع) عطا فرمود، کاملتر از آن را به رسول اکرم(ص) و اوصیاء گرامیاش، ائمه اطهار(ع)، عنایت کرد.
- امام طریق ایصال فیض و نیز مشیت الهی است. اساساً هادی بالذات، خداوند است و امام واسطه فیض هدایت الهی و رحمت رحیمیه پروردگار بر امت میباشد؛ بنابراین، قلب امام طریق رحمت رحمانیه حق در نظام تکوین و رحمت رحیمیه پروردگار در نظام تشریع است؛ به این ترتیب، قلب امام ظرف مشیت الهی است؛ چنان که امام زمان(ع) در ضمن روایتی طولانی در اوصاف امام، خطاب به کامل بن ابراهیم میفرمایند: «قُلُوبُنَا أَوْعِيَةٌ لِمَشِيئَةِ اللَّهِ فَإِذَا شَاءَ اللَّهُ شَيْئاً شِئْنَا وَ اللَّهُ يَقُولُ ﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ﴾[۲۰۴]»[۲۰۵].
- امام تنها راه رسیدن به عالم ملکوت است. با توجه به ویژگیهایی که برای مقام امامت ذکر شد (مهتدی بودن به هدایت پروردگار، استقرار بر صراط مستقیم، برخورداری از علم و عصمت الهی و وساطت در هدایت ایصالی خداوند) روشن میشود که امام تنها راه نیل انسانها به هدایت، سعادت حقیقی و هدف غائی از خلقت است.
امام صادق(ع) در بیان بلندی به مفصل، در عظمت مقام امامت میفرمایند: «اگر به ما اجازه داده میشد تا جایگاه و مقام خود نزد پروردگار را بیان کنیم، شما تاب تحمل آن را نداشتید». مفضل میپرسد: «یعنی مقام علمی شما در نزد خداوند؟» حضرت میفرمایند: «مقام علمی کمترین آن است». ایشان سپس به گوشههایی از مقامات نوری مرتبه امامت در نظام کیانی اشاره میکنند: «عَنِ الْمُفَضَّلِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: لَوْ أُذِنَ لَنَا أَنْ نُعْلِمَ النَّاسَ حَالَنَا عِنْدَ اللَّهِ وَ مَنْزِلَتَنَا مِنْهُ لَمَا احْتَمَلْتُمْ فَقَالَ لَهُ فِي الْعِلْمِ فَقَالَ الْعِلْمُ أَيْسَرُ مِنْ ذَلِكَ إِنَّ الْإِمَامَ وَكْرٌ لِإِرَادَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ لَا يَشَاءُ إِلَّا مَنْ يَشَاءُ اللَّهُ»[۲۰۶].
پیرامون مقام علمی امام روایات فراوانی وارد شده. در اینجا تنها به روایتی اشاره مینماییم که طی آن، امام روشنی و اشراف خود بر عالم را به اشراف افراد عادی بر کف دست خود تشبیه مینمایند: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) لِحُمْرَانَ بْنِ أَعْيَنَ يَا حُمْرَانُ إِنِ الدُّنْيَا عِنْدَ الْإِمَامِ وَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ إِلَّا هَكَذَا وَ أَشَارَ بِيَدِهِ إِلَى رَاحَتِهِ يَعْرِفُ ظَاهِرَهَا وَ بَاطِنَهَا وَ دَاخِلَهَا وَ خَارِجَهَا وَ رَطْبَهَا وَ يَابِسَهَا»[۲۰۷].
بنابراین، امام نه تنها بر حوادث عوالم ملک و ملکوت آگاهی دارد، بلکه بر خفایای قلوب انسانها نیز آگاهی دارد؛ و هر آن چه در عالم به اراده الهی در ظاهر و باطن جاری شود، از طریق امام و به اذن و مشیت امام انجام میگیرد. این موضوع با تعابیر گوناگون در روایات و زیارات ائمه اطهار(ع) مطرح گردیده است؛ از جمله امام صادق(ع) در زیارت امام حسین(ع) میفرمایند: «... بِكُمْ يُنَزِّلُ اللَّهُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ تَسِيخُ الْأَرْضُ الَّتِي تَحْمِلُ أَبْدَانَكُمْ وَ تَسْتَقِرُّ جِبَالُهَا عَنْ مَرَاسِيهَا إِرَادَةُ الرَّبِّ فِي مَقَادِيرِ أُمُورِهِ تَهْبِطُ إِلَيْكُمْ وَ تَصْدُرُ مِنْ بُيُوتِكُمْ وَ الصَّادِرُ عَمَّا فَصَلَ مِنْ أَحْكَامِ الْعِبَادِ»[۲۰۸].
- امام شفیع انسانها در پیشگاه خداوند است. امام به همان ترتیب که واسطه فیض الهی به سوی انسانها است، شفیع و واسطه التجای انسانها به درگاه خداوند است. به عبارت دیگر، در مسیر انسان به سوی خدا، بازگشت همه امور به پروردگار از طریق امام تحقق مییابد؛ لذا هرگونه ارتقاء و نیل به هر مقامی در نظام تکوین و تشریع، صرفاً از طریق امام و با وساطت و شفاعت ایشان امکانپذیر است.
روایت ذیل به گوشهای از این مقامات اشاره مینماید: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ خَيْثَمَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ نَحْنُ جَنْبُ اللَّهِ وَ نَحْنُ صَفْوَتُهُ وَ نَحْنُ خِيَرَتُهُ وَ نَحْنُ مُسْتَوْدَعُ مَوَارِيثِ الْأَنْبِيَاءِ وَ نَحْنُ أُمَنَاءُ اللَّهِ وَ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَرْكَانُ الْإِيمَانِ وَ نَحْنُ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يَفْتَحُ اللَّهُ وَ بِنَا يَخْتِمُ وَ نَحْنُ أَئِمَّةُ الْهُدَى وَ نَحْنُ مَصَابِيحُ الدُّجَى وَ نَحْنُ مَنَارُ الْهُدَى وَ نَحْنُ السَّابِقُونَ وَ نَحْنُ الْآخِرُونَ وَ نَحْنُ الْعَلَمُ الْمَرْفُوعُ لِلْخَلْقِ مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا لَحِقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنَّا غَرِقَ وَ نَحْنُ قَادَةُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ نَحْنُ خِيَرَةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ الطَّرِيقُ وَ صِرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِيمُ إِلَى اللَّهِ وَ نَحْنُ مِنْ نِعْمَةِ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ نَحْنُ الْمِنْهَاجُ وَ نَحْنُ مَعْدِنُ النُّبُوَّةِ وَ نَحْنُ مَوْضِعُ الرِّسَالَةِ وَ نَحْنُ الَّذِينَ إِلَيْنَا مُخْتَلَفُ الْمَلَائِكَةِ وَ نَحْنُ السِّرَاجُ لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِنَا وَ نَحْنُ السَّبِيلُ لِمَنِ اقْتَدَى بِنَا وَ نَحْنُ الْهُدَاةُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ نَحْنُ عِزُّ الْإِسْلَامِ وَ نَحْنُ الْجُسُورُ وَ الْقَنَاطِرُ مَنْ مَضَى عَلَيْهَا سَبَقَ وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا مَحَقَ وَ نَحْنُ السَّنَامُ الْأَعْظَمُ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا نَزَلَ الرَّحْمَةُ وَ بِنَا تُسْقَوْنَ الْغَيْثَ وَ نَحْنُ الَّذِينَ بِنَا يُصْرَفُ عَنْكُمُ الْعَذَابُ فَمَنْ عَرَفَنَا وَ نَصَرَنَا وَ عَرَفَ حَقَّنَا وَ أَخَذَ بِأَمْرِنَا فَهُوَ مِنَّا وَ إِلَيْنَا»[۲۰۹].[۲۱۰]
پانویس
- ↑ احقاقالحق، ج۲، ص۳۰۰.
- ↑ فرهنگ قرآن، واژه «امامت».
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ «با پیشگامان کفر کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۳۲.
- ↑ «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
- ↑ «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راستشمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲.
- ↑ «ما خود، مردگان را زنده میگردانیم و هر چه را پیش فرستادهاند و آنچه را از آنان بر جای مانده است مینگاریم و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم» سوره یس، آیه ۱۲.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳؛ ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ﴾ «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ جامع البیان، ج۱، ص۱۳۶، ۷۳۷؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیر الکبیر، ج۲، ص۴۴.
- ↑ «و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷؛ ﴿قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ﴾ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا میدارند و زکات میپردازند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناپسند باز میدارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.
- ↑ «پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستادهایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره تغابن، آیه ۸.
- ↑ تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۳۴۱.
- ↑ «بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کاملکننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند» سوره صف، آیه ۸.
- ↑ تفسیر نور الثقلین، ج۵، ص۳۱۶-۳۱۷.
- ↑ «و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۵۱.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۱۵.
- ↑ برجی، یعقوبعلی، مقاله «امامت»، دانشنامه امام رضا، ج۲.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۶۳-۱۷۰
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود:» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و آنان که میگویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟ آنان (که اهل بینشاند) به آن ایمان دارند و از دستهها (ی مشرکان) هر کس بدان کفر ورزد آتش (دوزخ» سوره هود، آیه ۱۷.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۶۳-۱۷۰
- ↑ فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷، «امامت».
- ↑ فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶-۳۴۷، «امامت».
- ↑ لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵، «امم».
- ↑ مفردات، ص۸۷، «ام».
- ↑ المنجد، ص۱۷، «ام».
- ↑ المنجد، ص۱۷، «ام»؛ لسان العرب، ج۱، ص۲۱۲.
- ↑ التحقیق، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷، «أمّ».
- ↑ شرح المواقف الایجی، ج۸، ص۳۴۵؛ شرحالمقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ التعریفات، ص۱۶.
- ↑ مقدمه ابن خلدون، ص۱۹۱؛ الاحکام السلطانیه، ص۵؛ النکت الاعتقادیه، ص۳۹.
- ↑ تلخیص المحصل، ص۴۲۶؛ الالفین، ص۱۲؛ قواعد المرام، ص۱۷۴.
- ↑ تلخیص المحصل، ص۴۵۷.
- ↑ شیعه در اسلام، ص۱۰۹-۱۲۴، مجموعه آثار، ج۴، ص۸۴۱-۸۵۴، «امامت».
- ↑ الاحکام السلطانیه، ص۵؛ شرحالمقاصد، ج۵، ص۲۳۲؛ شرح المواقف الایجی، ج۸، ص۳۴۵.
- ↑ الحاشیة علی الهیات، ص۱۷۹؛ انیس الموحدین، ص۱۳۷.
- ↑ دلائلالصدق، ج۲، ص۸؛ انیسالموحدین، ص۱۳۸.
- ↑ اصول مدیریت، ص۲۰۰.
- ↑ جامع البیان، مج ۱، ج۱، ص۷۳۶-۷۳۷؛ مج ۹، ج۱۵، ص۱۵۹؛ التبیان، ج۶، ص۵۰۴؛ التفسیرالکبیر، ج۲، ص۴۴.
- ↑ مجموعه آثار، ج۴، ص۸۴۲، «امامت».
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ج۴.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ «برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ «و زمامدارانی که از شمایند» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ «و کافران میگویند: چرا نشانهای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیمدهندهای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.
- ↑ «بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی «حق» رهنمون باشد؟ بگو خداوند به «حق» رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری میکنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ «مردان و زنان منافق، همگون یکدیگرند که به کار ناپسند فرمان میدهند و از کار شایسته باز میدارند! و (در بخشش) ناخن خشکی میورزند، خداوند را فراموش کردهاند و خداوند نیز آنان را از یاد برده است، بیگمان منافقانند که نافرمانند» سوره توبه، آیه ۶۷.
- ↑ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ «(همان) کسانی که اگر آنان را در زمین توانمندی دهیم نماز بر پا میدارند و زکات میپردازند و به کار شایسته فرمان میدهند و از کار ناپسند باز میدارند و پایان کارها با خداوند است» سوره حج، آیه ۴۱.
- ↑ ﴿أَمْ لَهُمْ نَصِيبٌ مِنَ الْمُلْكِ فَإِذًا لَا يُؤْتُونَ النَّاسَ نَقِيرًا * أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا﴾ «آیا ایشان را بهرهای از فرمانروایی است؟ که در آن صورت سر سوزنی به کسی (چیزی) نمیدهند * یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک میبرند؟» سوره نساء، آیه ۵۳-۵۴.
- ↑ «و پیامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را به پادشاهی شما گمارده است، گفتند: چگونه او را بر ما پادشاهی تواند بود با آنکه ما از او به پادشاهی سزاوارتریم و در دارایی (هم) به او گشایشی ندادهاند. گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و بر گستره دانش و (نیروی) تن او افزوده است و خداوند پادشاهی خود را به هر که خواهد میدهد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ «پس به خداوند و پیامبرش و نوری که فرو فرستادهایم ایمان آورید و خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره تغابن، آیه ۸.
- ↑ نورالثقلین، ج۵، ص۳۴۱.
- ↑ «بر آنند که نور خداوند را با دهانهاشان خاموش کنند و خداوند کاملکننده نور خویش است هر چند کافران نپسندند» سوره صف، آیه ۸.
- ↑ نورالثقلین، ج۵، ص۳۱۶-۳۱۷.
- ↑ «و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۵۱.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۱۵؛ بصائر الدرجات، ص۵۱۵.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ج۴.
- ↑ «و آنان که میگویند: پروردگارا! به ما از همسران و فرزندانمان روشنی دیدگان ببخش و ما را پیشوای پرهیزگاران کن» سوره فرقان، آیه ۷۴.
- ↑ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم آنگاه کسانی که کارنامهشان را به دست راست آنان دهند، آن را میخوانند و به آنها سر مویی ستم نخواهد شد» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟ آنان (که اهل بینشاند) به آن ایمان دارند و از دستهها (ی مشرکان) هر کس بدان کفر ورزد آتش (دوزخ» سوره هود، آیه ۱۷.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود:» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ زیرا وقتی برگزیده شد که خداوندبه اوفرزندانی داد ومی دانیم فرزند دارشدن او در سن پیری وپس ازناامیدی بود ﴿قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ﴾ «گفتند: مهراس! ما تو را به پسری دانا نوید میدهیم» سوره حجر، آیه ۵۳. ﴿قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ﴾ «گفت: آیا مرا نوید میدهید با آنکه به سالمندی رسیدهام؟ پس به چه نوید میدهید؟» سوره حجر، آیه ۵۴. افزون برآن این مقام امامت پس از آزمونهای سخت وذ بح اسماعیل ﴿إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاءُ الْمُبِينُ﴾ «بیگمان این همان آزمایش آشکار بود» سوره صافات، آیه ۱۰۶. داده شد و از مجموع آیات: ﴿وَنَبِّئْهُمْ عَنْ ضَيْفِ إِبْرَاهِيمَ﴾ «و آنان را از مهمانان ابراهیم آگاه کن» سوره حجر، آیه ۵۱. ﴿إِذْ دَخَلُوا عَلَيْهِ فَقَالُوا سَلَامًا قَالَ إِنَّا مِنْكُمْ وَجِلُونَ﴾ «هنگامی که بر او وارد شدند و درودی گفتند (ابراهیم) گفت: ما از شما هراسانیم» سوره حجر، آیه ۵۲. ﴿قَالُوا لَا تَوْجَلْ إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ﴾ «گفتند: مهراس! ما تو را به پسری دانا نوید میدهیم» سوره حجر، آیه ۵۳. ﴿قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ﴾ «گفت: آیا مرا نوید میدهید با آنکه به سالمندی رسیدهام؟ پس به چه نوید میدهید؟» سوره حجر، آیه ۵۴. ﴿قَالُوا بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ﴾ «گفتند: ما به تو نویدی راستین میدهیم و از ناامیدان مباش» سوره حجر، آیه ۵۵. و آیات: ﴿وَلَقَدْ جَاءَتْ رُسُلُنَا إِبْرَاهِيمَ بِالْبُشْرَى قَالُوا سَلَامًا قَالَ سَلَامٌ فَمَا لَبِثَ أَنْ جَاءَ بِعِجْلٍ حَنِيذٍ﴾ «و به یقین، فرشتگان ما برای ابراهیم مژده آوردند، گفتند: درود بر تو گفت:» سوره هود، آیه ۶۹. ﴿فَلَمَّا رَأَى أَيْدِيَهُمْ لَا تَصِلُ إِلَيْهِ نَكِرَهُمْ وَأَوْجَسَ مِنْهُمْ خِيفَةً قَالُوا لَا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنَا إِلَى قَوْمِ لُوطٍ﴾ «و چون دید که دستشان به سوی آن دراز نمیشود؛ آنان را ناآشنا یافت و از ایشان هراسی در دل نهاد؛ گفتند: مهراس! ما به سوی قوم لوط فرستاده شدهایم» سوره هود، آیه ۷۰. ﴿وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِنْ وَرَاءِ إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ﴾ «و همسر او، ایستاده بود و خندید آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم» سوره هود، آیه ۷۱. ﴿قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ﴾ «گفت: وای بر من! آیا من میزایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بیگمان این چیزی شگرف است!» سوره هود، آیه ۷۲. ﴿قَالُوا أَتَعْجَبِينَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ﴾ «گفتند: آیا از کار خداوند در شگفتی با آنکه بخشایش خداوند و برکات او ارزانی شما خاندان (رسالت) است؟ بیگمان او ستودهای ارجمند است» سوره هود، آیه ۷۳. وآیات: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا﴾ «و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱. ﴿إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا يَسْمَعُ وَلَا يُبْصِرُ وَلَا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئًا﴾ «هنگامی که به پدر خویش گفت: ای پدر! چرا چیزی را میپرستی که نه میشنود و نه میبیند و نه هیچ به کار تو میآید؟» سوره مریم، آیه ۴۲. ﴿يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا﴾ «ای پدر! بیگمان من به چیزی از دانش دست یافتهام که تو بدان دست نیافتهای؛ بنابراین از من پیروی کن تا تو را به راهی درست رهنمون گردم» سوره مریم، آیه ۴۳. ﴿يَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّيْطَانَ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِيًّا﴾ «ای پدر! شیطان را نپرست که شیطان با (خداوند) بخشنده نافرمان است» سوره مریم، آیه ۴۴. ﴿يَا أَبَتِ إِنِّي أَخَافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطَانِ وَلِيًّا﴾ «ای پدر! من میهراسم که عذابی از (خداوند) بخشنده به تو رسد آنگاه دوست شیطان گردی» سوره مریم، آیه ۴۵. ﴿قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يَا إِبْرَاهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَاهْجُرْنِي مَلِيًّا﴾ «گفت: ای ابراهیم! آیا تو از خدایان من روی میگردانی؟ اگر دست نکشی تو را با سنگ خواهم راند و از من چند گاهی دور شو» سوره مریم، آیه ۴۶. ﴿قَالَ سَلَامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كَانَ بِي حَفِيًّا﴾ «گفت: درود بر تو، از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست که او با من مهربان است» سوره مریم، آیه ۴۷. ﴿وَأَعْتَزِلُكُمْ وَمَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَأَدْعُو رَبِّي عَسَى أَلَّا أَكُونَ بِدُعَاءِ رَبِّي شَقِيًّا﴾ «و از شما و آنچه به جای خداوند (به پرستش) میخوانید کناره میجویم و پروردگارم را میخوانم باشد که در خواندن پروردگارم رنجور نباشم» سوره مریم، آیه ۴۸. ﴿فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَكُلًّا جَعَلْنَا نَبِيًّا﴾ «پس چون از آنان و آنچه به جای خداوند میپرستیدند کناره گرفت، اسحاق و (نوهاش) یعقوب را بدو بخشیدیم و همه را پیامبر کردیم» سوره مریم، آیه ۴۹. استفاده میشود پیش از تولد اسماعیل واسحاق به نبوت نایل شده و معلوم میشود مقام امامت اوغیر از مقام نبوت و رتبه متفاوتی است
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۶۳-۱۷۰
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۶۹.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۶۹.
- ↑ «و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند بنابراین خداوند هر که را بخواهد بیراه میدارد و هر که را بخواهد به راه میآورد» سوره ابراهیم، آیه ۴.
- ↑ «و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم» سوره غافر، آیه ۳۸.
- ↑ «و مؤمنان نباید همگی رهسپار (جهاد یا آموختن دانش) شوند؛ اما چرا از هر گروه ایشان دستهای رهسپار نمیگردند تا دین آگاه شوند و چون نزد قوم خود باز آمدند آنها را بیم دهند باشد که بپرهیزند» سوره توبه، آیه ۱۲۲.
- ↑ «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند.».. سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۰.
- ↑ «و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
- ↑ «و تو چه دانی که «علّیین» چیست؟ * کارنامهای است نگاشته * که مقرّبان (درگاه خداوند) در آن مینگرند» سوره مطففین، آیه ۱۹-۲۱.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۱.
- ↑ ملکوت عبارت است از همان امر، و أمر عبارت است از ناحیۀ باطن این عالم.
- ↑ "کلمه" در لغت به معنای لفظی است که دلالت کند بر معنای تام و یا غیر تام، و در قرآن کریم گاهی استعمال میشود در قولِ حقی که خدای تعالی آن را گفته باشد؛ از قبیل قضا و وعد، گاهی هم به معنای موجود خارجی از قبیل انسان استعمال میشود؛ مانندِ آیه ﴿إِنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِيحُ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ﴾ (سوره آل عمران، آیه ۴۵)، و مسیح را از این جهت مورد استعمال این کلمه قرار داده که خلقت مسیح(ع) خارقالعاده بوده، عادت در خلقت انسان بر این جاری است که به تدریج صورت گیرد، و مسیح(ع) به کلمه ایجاد به وجود آمد. گاهی هم کلمه دعوت اسلامی باشد با آنچه لازم آن است؛ از قبیل نبوت محمد(ص) و نزول قرآن که به همه کتابهای آسمانی محیط و مسلط است و به عموم معارف الهی و کلّیات شرایع دینی مشتمل میباشد، چنانکه خدای تعالی در کلام خود در دعایی که از ابراهیم(ع) هنگام بنای کعبه حکایت فرموده: ﴿رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ﴾ (سوره بقره، آیه ۱۲۹) به آن اشاره کرده است، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۳۲۸.
- ↑ «به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۲.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۲.
- ↑ «آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۴.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۴.
- ↑ اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۲۰۲-۲۰۹.
- ↑ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج۷، ص۳۲۹؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۸؛ کنزالدقائق، ج۱۰، ص۷۳.
- ↑ «با پیشگامان کفر کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
- ↑ «و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.
- ↑ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد و در این جهان، لعنتی بدرقه آنان کردیم و در روز رستخیز، آنان از زشت چهرگانند» سوره قصص، آیه ۴۱-۴۲.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۲۱۶.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ المیزان، ج۱۳، ص۱۶۶؛ نمونه، ج۱۲، ص۲۰۱-۲۰۳.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۳؛ ج۱۳، ص۱۷۰-۱۷۱.
- ↑ «فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ «برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ «و آنان را پیشوا گردانیم و آنان را وارثان (روی زمین) کنیم» سوره قصص، آیه ۵.
- ↑ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
- ↑ روضالجنان، ج۱۵، ص۱۳۷؛ المیزان، ج۱۶، ص۳۸.
- ↑ نمونه، ج۱۶، ص۹۰-۹۱.
- ↑ روض الجنان، ج۱۵، ص۱۳۷.
- ↑ المیزان، ج۱۶، ص۳۸.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ج۴.
- ↑ «و چون شکیب ورزیدند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ نمونه، ج۱۷، ص۱۶۶.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ج۴.
- ↑ «و چون به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ نمونه، ج۱۷، ص۱۶۶.
- ↑ «و اینگونه ما گستره آسمانها و زمین را به ابراهیم مینمایانیم و (چنین میکنیم) تا از باورداران گردد» سوره انعام، آیه ۷۵.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۳.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ج۴.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۶۸.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ج۴.
- ↑ «و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ المیزان، ج۱۴، ص۳۰۴-۳۰۵.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۱۷۵.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ج۴.
- ↑ «آیا آنکه به حقّ رهنمون میگردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمییابد مگر آنکه راه برده شود؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۲۷۲-۲۷۵.
- ↑ نورالثقلین، ج۲، ص۳۰۳-۳۰۴؛ المیزان، ج۱۰، ص۵۶-۵۸.
- ↑ مصطفیپور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴، ج۴.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود:» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و بهدینتر از آن کس که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهد در حالی که نکوکار باشد و از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کند، کیست؟ و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.
- ↑ «و خوراک را با دوست داشتنش به بینوا و یتیم و اسیر میدهند (با خود میگویند:) شما را تنها برای خشنودی خداوند خوراک میدهیم، نه پاداشی از شما خواهانیم و نه سپاسی» سوره انسان، آیه ۸-۹.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۶۳-۱۷۰
- ↑ «بیگمان برای شما ابراهیم و همراهان وی نمونهای نیکویند آنگاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خداوند میپرستید بیزاریم، شما را انکار میکنیم و میان ما و شما جاودانه دشمنی و کینه پدید آمده است تا زمانی که به خداوند یگانه ایمان آورید؛ جز (این» سوره ممتحنه، آیه ۴.
- ↑ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ «ای پیامبر! ما تو را گواه و نویدبخش و بیمدهنده فرستادهایم؛» سوره احزاب، آیه ۴۵.
- ↑ «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۱۶۳-۱۷۰
- ↑ احمد بن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۴۲۶؛ همچنین ر.ک: صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۱، ص۴۵۸.
- ↑ البته در خصوص معنای «قصد» ممکن است گفته شود، آنچه در تعریف «امّ» از خلیل بن احمد نقل شد، با معنای «مقصود»، به معنای دقیق کلمه، سازگار است نه با معنای «قصد».
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۵.
- ↑ برای نمونه، ر.ک: خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۴۲۸ و ۴۲۹؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۱۸۶۵. یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که برخی لغویون واژه «امت» را به گروه یا قومی اطلاق میکنند که منسوب به یک پیامبر باشند. خلیل بن احمد فراهیدی، ص۴۲۸.
- ↑ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴.
- ↑ «و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۴۲۹؛ اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح، ج۵، ص۱۸۶۵.
- ↑ «روزی که هر دستهای را با پیشوایشان فرا میخوانیم» سوره اسراء، آیه ۷۱.
- ↑ «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا میخوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.
- ↑ «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند» سوره توبه، آیه ۱۲.
- ↑ «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ «و پیش از آن، کتاب موسی پیشوا و رحمت بود و این کتابی است راستشمارنده (ی کتاب موسی) به زبان عربی، تا به ستمگران بیم دهد و نیکوکاران را نوید است» سوره احقاف، آیه ۱۲؛ نیز ر.ک: ﴿أَفَمَنْ كَانَ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّهِ وَيَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً﴾ «پس آیا کسی که از سوی پروردگارش برهانی دارد و گواهی از (خویشان) وی پیرو اوست؛ و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟» سوره هود، آیه ۱۷.
- ↑ «ما خود، مردگان را زنده میگردانیم و هر چه را پیش فرستادهاند و آنچه را از آنان بر جای مانده است مینگاریم و هر چیزی را در نوشتهای روشن بر شمردهایم» سوره یس، آیه ۱۲.
- ↑ محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۴۴۷؛ نصر بن محمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۳، ص۱۱۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۶۵۴؛ عبدالرحمن بن علی بن جوزی، زاد المسیر، ج۳، ص۵۱۹؛ حسین بن علی ابوالفتح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۶، ص۱۳۹؛ محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۶، ص۱۳؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر، تفسیر القران العظیم، ج۶، ص۵۰۴؛ حسن بن محمد نیشابوری، غرائب القرآن، ج۵، ص۵۲۷؛ عتیق بن محمد سورآبادی، تفسیر سورآبادی، ج۳، ص۲۰۶۱؛ ملا محسن فیض کاشانی، منهج الصادقین، ج۷، ص۴۳۲؛ علی بن حسین عاملی، الوجیز فی تفسیر القران العزیز، ج۳، ص۵۷؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۳، ص۷۳۶؛ احمد بن محمد بن عجبیة، البحر المدید، ج۴، ص۵۶۰؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۱۱، ص۳۹۲؛ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۶۷؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۹؛ علی بن محمد علی دخیل، الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز، ج۱، ص۵۸۵؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۴، ص۲۶۴؛ محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط، ج۹، ص۵۲؛ عبدالکریم خطیب، تفسیر القرآنی للقران، ج۱۱، ص۹۱۲؛ محمد ثناء الله مظهری، تفسیر المظهری، ج۸، ص۷۴؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة، ج۲۲، ص۲۹۷؛ سید محمد طنطاوی، التفسیر الوسیط، ج۱۲، ص۱۶؛ سید محمد حسین فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۱۹، ص۱۳۲؛ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۴۲۰.
- ↑ «و هیچ جنبندهای در زمین نیست مگر که روزیاش بر خداوند است و (خداوند) آرامشگاه و ودیعهگاه او را میداند؛ (این) همه در کتابی روشن (آمده) است» سوره هود، آیه ۶؛ و نیز ر.ک: ﴿وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾ «و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمیداند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست میداند و هیچ برگی فرو نمیافتد مگر که او آن را میداند و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچتر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است» سوره انعام، آیه ۵۹؛ ﴿وَمَا تَكُونُ فِي شَأْنٍ وَمَا تَتْلُو مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَلَا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلَّا كُنَّا عَلَيْكُمْ شُهُودًا إِذْ تُفِيضُونَ فِيهِ وَمَا يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾ «و تو در هیچ کاری نیستی و از آن هیچ قرآنی نمیخوانی و (نیز شما) هیچ کاری نمیکنید مگر همین که بدان میپردازید، ما بر شما گواهیم و همسنگ ذرّهای در زمین یا در آسمان، از پروردگارت پنهان نمیماند و هیچ چیز کوچکتر و یا بزرگتر از آن نیست مگر که در کتابی روشنگر آمده است» سوره یونس، آیه ۶۱؛ ﴿وَمَا مِنْ غَائِبَةٍ فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾ «و هیچ (چیز) پنهانی در آسمان و زمین نیست مگر که در کتابی روشنگر (آمده) است» سوره نمل، آیه ۷۵؛ ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَأْتِينَا السَّاعَةُ قُلْ بَلَى وَرَبِّي لَتَأْتِيَنَّكُمْ عَالِمِ الْغَيْبِ لَا يَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقَالُ ذَرَّةٍ فِي السَّمَاوَاتِ وَلَا فِي الْأَرْضِ وَلَا أَصْغَرُ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرُ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ﴾ «و کافران گفتند برای ما رستخیز نخواهد آمد؛ بگو: چرا، سوگند به پروردگارم داننده غیب که برای شما خواهد آمد؛ همسنگ ذرّهای در آسمانها و زمین از (دید) او دور نمیماند و خردتر و کلانتر از آن نیست مگر که در کتابی روشن (آمده) است» سوره سبأ، آیه ۳.
- ↑ مراد از «کتاب مبین» در آیه یاد شده، همان «لوح محفوظ» است. برای نمونه ر.ک: محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۴۵۰؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۲۱۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۷، ص۳۱۹؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن الکریم و السبع المثانی، ج۶، ص۲۰۵.
- ↑ «پس از آنان داد ستاندیم و (نشانههای) آن دو شهر (لوط و ایکه) بر سر راهی آشکار است» سوره حجر، آیه ۷۹.
- ↑ نصر بن محمد سمرقندی، بحر العلوم، ج۲، ص۲۶۱؛ اسماعیل بن عمرو بن کثیر دمشقی، تفسیر القرآن العظیم، ج۴، ص۴۶۷؛ محمد بن یوسف اندلسی، البحر المحیط، ج۶، ص۴۹۱؛ احمد بن محمد بن عجیبة، البحر المدید، ج۳،ص۱۰۰؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۸، ص۶۴؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۱۲۱.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۱۸۵؛ محمد صادقی تهرانی، البلاغ فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۲۶؛ سید علی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج۵، ص۳۷۵؛ عبدالله جوادی آملی، تسنیم، ج۶، ص۴۱۹.
- ↑ محمد بن جریر طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۳؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۹، ص۱۵۷؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۲۹؛ فضل بن حسن طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ج۲، ص۲۷۰؛ حسین بن علی ابوالفتح رازی، روض الجنان و روح الجنان، ج۱۱، ص۳۳۹؛ محمد بن احمد قربطی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱۱، ص۴۵؛ ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۵، ص۱۶۸؛ محمد بن علی لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۶۸۴ و ۶۸۵؛ محمد جواد مغنیه، تفسیر الکاشف، ج۴، ص۴۸۷؛ سید عبدالله شبر، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۲۶۶؛ محمد بن حبیب الله سبزواری، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۱۹۴؛ محمد بن علی شوکانی، فتح القدیر، ج۳، ص۱۶۸؛ عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزیل، ج۳، ص۲۱۶؛ محمد ثناءالله مظهری، تفسیر المظهری، ج۵، ص۳۱۱؛ وهبة بن مصطفی زحیلی، التفسیر المنیر للعقیدة، ج۱۴، ص۶۱؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، ج۷، ص۳۱۸؛ سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۳، ص۱۷۲.
- ↑ «حکم [و فرمان]، تنها از آنِ خداست» سوره انعام، آیه ۵۷.
- ↑ «حکم تنها از آن خداست؛ فرمان داده که غیر از او را نپرستید» سوره یوسف، آیه ۴۰.
- ↑ «همانا حکم، تنها از آن اوست» سوره انعام، آیه ۶۲.
- ↑ «و او هیچ کس را در حکم خود شرکت نمیدهد» سوره کهف، آیه ۲۶.
- ↑ «و پروردگار تو هر چه بخواهد میآفریند، و هر چه بخواهد برمیگزیند؛ آنان را حق گزینش و اختیار نیست؛ منزّه است خداوند، و برتر است از همتایانی که برای او قائل میشوند * و پروردگار تو میداند آن چه را که در سینههایشان پنهان میدارند و آن چه را آشکار میسازند * و او خدایی است که معبودی جز او نیست، ستایش برای اوست، در این جهان و در جهان دیگر حاکمیت از آن اوست و همه شما به سوی او بازگردانده میشوید» سوره قصص، آیه ۶۸-۷۰.
- ↑ «و پیامبرشان به آنها گفت: خداوند طالوت را برای زمامداری شما برانگیخته است. گفتند: چگونه او بر ما حکومت کند، با اینکه ما از او شایستهتریم، و او ثروت زیادی ندارد؟ گفت: خدا او را بر شما برگزیده، و او را در علم و [قدرت] جسم، وسعت بخشیده است. خداوند، مُلکش را به هر کس بخواهد، میبخشد؛ و احسان خداوند، وسیع و آگاه است» سوره بقره، آیه ۲۴۷.
- ↑ «ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب و میزان [شناسایی حقّ از باطل و قوانین عادلانه] نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ «مأمورم در میان شما عدالت کنم» سوره شوری، آیه ۱۵.
- ↑ «ما تورات را نازل کردیم در حالی که در آن، هدایت و نور بود و پیامبران، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، با آن برای یهود حکم میکردند؛ … و آنها که به احکامی که خدا نازل کرده حکم نمیکنند، کافرند» سوره مائده، آیه ۴۴.
- ↑ «و این کتاب [قرآن ] را به حق بر تو نازل کردیم … پس بر طبق احکامی که خدا نازل کرده، در میان آنها حکم کن … آیا آنها حکم جاهلیت را میخواهند؟ و چه کسی بهتر از خدا، برای قومی که اهل یقین هستند، حکم میکند؟» سوره مائده، آیه ۴۸-۵۰.
- ↑ «ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای این که به فرمان خدا، از وی اطاعت شود» سوره نساء، آیه ۶۴.
- ↑ «هنگامی که برادرشان نوح به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمیکنید؟! * مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم * تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید» سوره شعراء، آیه ۱۰۶-١٠٨.
- ↑ «هنگامی که برادرشان هود به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمیکنید؟! * مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم * تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید» سوره شعراء، آیه ۱۲۴-١٢۶.
- ↑ «هنگامی که برادرشان صالح به آنان گفت: آیا تقوا پیشه نمیکنید؟! * مسلّماً من برای شما پیامبری امین هستم * تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید... و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید * همانها که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند» سوره شعراء، آیه ۱۴۲-۱۵۲.
- ↑ «تقوای الهی پیشه کنید و مرا اطاعت نمایید... و فرمان مسرفان را اطاعت نکنید. همانها که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند».
- ↑ اراکی، محسن، گفتگوی دو مذهب، ص:۲۲۶-۲۳۱.
- ↑ «هنگامی که خدا و پیامبرش امری را قطعی کنند، هیچ مرد و زن مؤمنی در کارشان اختیاری [در برابر فرمان خدا] ندارند» سوره احزاب، آیه ۳۶.
- ↑ اراکی، محسن، گفتگوی دو مذهب، ص:۲۳۳-۲۳۴.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی میکردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
- ↑ «تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
- ↑ عمید زنجانی و موسیزاده، بایستههای فقه سیاسی، ص ۱۲۱.
- ↑ «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.
- ↑ «گفت: پس از آنجا که مرا بیراه نهادی بر سر راه راست تو، به کمین آنان مینشینم * آنگاه از پیش و پس و راست و چپ آنان به سراغشان خواهم رفت و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۶-۱۷.
- ↑ «گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدیها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد * بجز از میان آنان بندگان نابت را * فرمود: این راهی است راست، بر عهده من» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۱.
- ↑ ﴿كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾ «نه چنین است؛ بلکه آنچه میکردهاند بر دلهاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.
- ↑ «و اسحاق را و افزون بر آن (نوهاش) یعقوب را به او بخشیدیم و همه را (مردمی) شایسته کردیم * و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۲-۷۳.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
- ↑ «که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم» سوره اعراف، آیه ۱۷۲.
- ↑ «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟ * و اینکه مرا بپرستید که این راهی است راست؟» سوره یس، آیه ۶۰-۶۱.
- ↑ «ای بنی اسرائیل! نعمت مرا که ارزانی شما داشتم به یاد آورید و به پیمان من وفا کنید تا به پیمان شما وفا کنم و تنها از من بهراسید» سوره بقره، آیه ۴۰.
- ↑ «بیگمان سرپرست من خداوند است که این کتاب (آسمانی) را فرو فرستاده است و او شایستگان را سرپرستی میکند» سوره اعراف، آیه ۱۹۶.
- ↑ «یا، سین * سوگند به قرآن حکیم * که تو از فرستادگانی * بر راهی راست» سوره یس، آیه ۱-۴.
- ↑ تفسیر العیاشی (ط. مکتبة العلمیة الاسلامیة. ۱۳۸۰ ه.ق.)، ج۱، ص۵۸.
- ↑ «و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است» سوره انسان، آیه ۳۰.
- ↑ الغیبة (للطوسی) کتاب الغیبة للحجة (ط. دارالمعارف الإسلامیة. ۱۴۱۱ ه.ق)، ص۲۴۷.
- ↑ بحارالانوار (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ه.ق.)، ج۲۵، ص۳۸۵، باب ۱۳؛ غرائب أفعالهم و أحوالهم و وجوب التسلیم لهم فی جمیع ذلک.
- ↑ بحارالانوار (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ه.ق.)، ج۲۵، ص۳۸۵. محدوده علم امام تنها منحصر به عالم دنیا نیست؛ بلکه امام - بنا بر مقام خلافت اللهی که دارد- بر همه عوالم امکان. علم احاطی دارد؛ چنان که در روایت ابیبصیر به آن اشاره شده است: «الْمُحْتَضَرُ، مِنْ نَوَادِرِ الْحِكْمَةِ يَرْفَعُهُ إِلَى أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَدَخَلَ عَلَيْهِ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ فَقَالَ مَسْأَلَةٌ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ سَلْ يَا مُفَضَّلُ قَالَ مَا مُنْتَهَى عِلْمِ الْعَالِمِ قَالَ قَدْ سَأَلْتَ جَسِيماً وَ لَقَدْ سَأَلْتَ عَظِيماً مَا السَّمَاءُ الدُّنْيَا فِي السَّمَاءِ الثَّانِيَةِ إِلَّا كَحَلْقَةِ دِرْعٍ مُلْقَاةٍ فِي أَرْضِ فَلَاةٍ وَ كَذَلِكَ كُلُّ سَمَاءٍ عِنْدَ سَمَاءٍ أُخْرَى وَ كَذَا السَّمَاءُ السَّابِعَةُ عِنْدَ الظُّلْمَةِ وَ لَا الظُّلْمَةُ عِنْدَ النُّورِ وَ لَا ذَلِكَ كُلُّهُ فِي الْهَوَاءِ وَ لَا الْأَرَضِينَ بَعْضِهَا فِي بَعْضٍ وَ لَا مِثْلُ ذَلِكَ كُلِّهِ فِي عِلْمِ الْعَالِمِ يَعْنِي الْإِمَامَ مِثْلَ مُدٍّ مِنْ خَرْدَلٍ دَقَقْتَهُ دَقّاً ثُمَّ ضَرَبْتَهُ بِالْمَاءِ حَتَّى إِذَا اخْتَلَطَ وَ رَغَا أَخَذْتَ مِنْهُ لَعْقَةً بِإِصْبَعِكَ وَ لَا عِلْمُ الْعَالِمِ فِي عِلْمِ اللَّهِ تَعَالَى إِلَّا مِثْلَ مُدٍّ مِنْ خَرْدَلٍ دَقَقْتَهُ دَقّاً ثُمَّ ضَرَبْتَهُ بِالْمَاءِ حَتَّى إِذْ اخْتَلَطَ وَ رَغَا انْتَهَزْتَ مِنْهُ بِرَأْسِ إِبْرَةٍ نَهْزَةً ثُمَّ قَالَ(ع) يَكْفِيكَ مِنْ هَذِهِ الْبَيَانِ بِأَقَلِّهِ وَ أَنْتَ بِأَخْبَارِ الْأُمُورِ تُصِيبُ» (بحارالانوار (ط. دار إحیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ ه.ق.)، ج۲۵، ص۳۸۵، باب ۱۳، روایت ۴۳).
- ↑ الکافی (ط. الإسلامیة، ۱۴۰۷ ه.ق.). ج۴، ص۵۷۷: باب زیارة قبر أبی عبدالله الحسین بن علی(ع).
- ↑ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص) (ط. مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، ۱۴۰۲ ه.ق.). ج۱، ص۶۳.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۴ ص ۹۹-۱۰۶.