اصلاح در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

اصلاحات علوی مدیریت جامعه براساس عدالت، رشد معنوی مردم، اجرای احکام الهی، مبارزه با ظلم و مفاسد، رعایت حقوق متقابل مردم و حاکمان از مهمترین پایه‌های اصلاحات از نگاه امام علی (ع) است و کسی که با این هدف و در این مسیر، اصلاح‌طلب باشد، سعادتمند است: من کمال السّعادة السّعی فی إصلاح الجمهور[۱] ازاین‌رو اصلاحات باید از خود شروع شود و آنکه خود صالح نیست، نمی‌تواند اصلاحگر باشد. آن حضرت می‌فرماید: عجبت لمن یتصدّی لإصلاح النّاس و نفسه اشدّ شیئ فسادا[۲].[۳]

مقدمه

امیرالمؤمنین (ع) واژه «اصلاح» و مشتقات آن را در خطبه‌ها و کلمات خود مکرر به کار برده و بیش‌تر معنای لغوی آن را اراده کرده است؛ ولی در مواردی که مقصود ایشان به اصلاحات اجتماعی ناظر بوده، کلمه اصلاحات را در مفهوم قرآنی‌اش به کار برده است. امام هدف از حکومت خود را چنین بیان می‌دارد: "بار خدایا! تو می‌دانی، آنچه از ما سر زد، نه برای همچشمی بود و نه رقابت در قدرت و نه خواستیم از این دنیای ناچیز چیزی افزون به چنگ آوریم؛ بلکه می‌خواستیم نشانه‌های دین تو را که دگرگون شده بود، بازگردانیم و بلاد تو را اصلاح کنیم تا بندگان ستم دیده‌ات در امان مانند و آن حدود که تعطیل شده بود، جاری گردد"[۴].

حضرت، امنیت بندگان ستم‌دیده و برپا شدن حدود الهی را اثر بازگرداندن سنت‌های خداوند و اصلاح سرزمین‌ها بیان کرده است. به طور مسلم، مقصود از اصلاح در این سخن، اصلاح نظام اجتماعی حاکم بر سرزمین‌های مسلمانان با اجرای قرآن و سنت پیامبر است؛ زیرا چنین اصلاحی، چنان آثاری را در پی دارد و مقصود، اصلاح فیزیکی (عمران و آبادی) سرزمین‌ها نیست؛ لذا در کلام دیگری، هدف خود را از پذیرش حکومت، بر پاداشتن حدود الهی و تحقق شریعت اعلام کرده، می‌فرماید: خدایا! تو می‌دانی که من فرمانروایی و نشستن بر کرسی پادشاهی و ریاست را اراده نکرده‌ام و آنچه اراده کرده‌ام فقط به پاداشتن حدود و تحقق شرع تو و قرار دادن امور در جای خود و رساندن حقوق به صاحبان آنها و حرکت بر اساس روش پیامبر و راهنمایی گمراه به انوار هدایت توست[۵].

در بینش امام، جامعه هنگامی به اصلاح می‌رسد که حق در آن برپا شود. این حقوق نیز به وسیله خداوند متعال تعیین می‌شود. شریعت الهی احکام و قوانینی را در بر دارد که بیان‌گر حقوق مذکور است. بر این اساس، می‌توان نتیجه گرفت که از دیدگاه حضرت، جامعه وقتی اصلاح می‌شود که شریعت الهی تحقق یابد. امیرمؤمنان (ع) می‌فرماید که خداوند متعال برای مردم حقوقی را در برابر یکدیگر وضع کرده و بزرگ‌ترین حقوق، حق والی بر رعیت و حق رعیت بر والی است: پس رعیت صلاح نپذیرد؛ الا والیان صلاح پذیرند و والیان به صلاح نیایند؛ مگر به راستی و درستی رعیت. زمانی که رعیت حق خود را نسبت به والی بگزارد و والی نیز حق خود را نسبت به رعیت ادا نماید، حق در میان آنها عزت می‌یابد و طرق واضح دین برپا می‌شود و نشانه‌های عدالت استقامت می‌یابد و سنت‌های پیامبر در مسیر خود افتد و اجرا گردد و در نتیجه، روزگار اصلاح شود[۶].

روشن است که اصلاح روزگار، کنایه از اصلاح جامعه است؛ بنابراین، حضرت امیر (ع) بر پا شدن حقوق را در جامعه، سبب اصلاح آن می‌شمارد؛ از این رو، می‌توان گفت از دید او اصلاحات به مفهوم اقامه حقوق در جامعه است. حضرت در کلام دیگری می‌فرماید: «در واداشتن بندگان خداوند بر احکام الهی، استیفای حقوق و کمال لطف وجود دارد»[۷].

بر این اساس، از دیدگاه امام، اقامه شریعت الهی که موجب استیفای حقوق است، اصلاحات نامیده می‌شود. یادآوری این نکته لازم است که پیامبر در طول زندگانی و حکومت خود در مدینه، احکام و آموزه‌های اجتماعی اسلام را بیان و اغلب آنها را اجرا کرد. پس از وفات وی تا وقتی امام علی (ع) حکومت را عهده‌دار شد، مردم و جامعه اسلامی به تدریج از اسلام فاصله گرفتند و بدعت‌های فراوانی جای سنت‌های پیامبر را گرفت و حضرت امیر (ع) در مقام از بین بردن بدعت‌ها، احیای سنت‌ها و اصلاح انحرافات بود. این، در حقیقت، اصلاح بعد از افساد است که در لغت عرب به آن «اقامه» می‌گویند؛ بنابراین، با توجه به بدعت‌هایی که تا زمان حضرت علی (ع) در سنت حضرت رسول (ص) پدید آمده بود، و معنای خاصی که ما نیز در پی آن هستیم، می‌توان گفت: مقصود امیرمؤمنان (ع) از اصلاحات، حذف بدعت‌ها و احیای دوباره سنت‌های پیامبر است. در مقاله حاضر، این مفهوم از اصلاحات از دیدگاه امام مد نظر است که با مفهوم اصلاحات در قرآن و نیز معنای لغوی «اقامه» هماهنگ است[۸].

اصلاحات علوی

اصلاحات علوی بر مبنای شرع و رعایت موازین الهی و دوری از خودخواهی و حرمت‌شکنی و خودسوزی است. می‌فرماید: «إِنِّي لَعَالِمٌ بِمَا يُصْلِحُكُمْ وَ يُقِيمُ أَوَدَكُمْ وَ لَكِنِّي لاَ أَرَى إِصْلاَحَكُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِي»[۹] تحقق اصلاحات در جامعه از راه اصلاح مسؤولان و متولّیان است، آنگونه که فساد رعیت هم نتیجۀ فساد حکّام است. امیر مؤمنان می‌فرماید: ««فَلَيْسَتْ تَصْلُحُ اَلرَّعِيَّةُ إِلاَّ بِصَلاَحِ اَلْوُلاَةِ»»[۱۰] مفاسدی که امیر المؤمنین(ع) هنگام تصدی خلافت با آنها مواجه بود، عبارت بود از: تبعیض در بهره‌گیری از بیت المال، حیف و میل اموال عمومی، انحراف در روش تصدّی‌گری امور، احیای فرهنگ جاهلی، رواج بی‌تقوایی و مفاسد اجتماعی، تعطیل احکام خدا، ترویج بدعت و باطل و مفاسد اقتصادی. اصلاحات علوی مقابلۀ همه‌جانبه با همۀ این مفاسد بود. خطبۀ او در آغاز خلافت و پس از بیعت مردم، ترسیمی از شیوۀ اصلاحات آن حضرت است: «ذِمَّتِي بِمَا أَقُولُ رَهِينَةٌ...»[۱۱] پیشاهنگی والی و حاکم در عمل به احکام خدا و رعایت حق، شاخصۀ دیگر اصلاحات علوی است. وی سوگند می‌خورد که اگر مردم را به طاعت دعوت می‌کند یا از معصیت نهی می‌کند، خودش جلوتر از همه به آن عمل می‌کند: «مَا أَحُثُّكُمْ عَلَى طَاعَةٍ إِلاَّ وَ أَسْبِقُكُمْ إِلَيْهَا وَ لاَ أَنْهَاكُمْ عَنْ مَعْصِيَةٍ إِلاَّ وَ أَتَنَاهَى قَبْلَكُمْ عَنْهَا»[۱۲]. آن حضرت در برنامه‌های اصلاحی، با نیّتی الهی وارد عمل می‌شد، به خوش آمدن یا رنجیدن کسی در راه ادای تکلیف اعتنایی نداشت، برای اجرای حق، حتی کسانی را هم از دست می‌داد، تلخی حق را بر شیرینی مجامله و سازشکاری و تسامح ترجیح می‌داد، در کیفر خیانتکار هیچ ملاحظه‌کاری نمی‌کرد و چون خود را مشروع می‌دانست و حمایت مردمی را داشت، قاطع بود، شایسته‌سالاری را در عزل و نصب‌ها ملاک قرار می‌داد، برای نقد دلسوزانه میدان و مجال می‌داد، امّا تخریب و براندازی را برنمی‌تافت، برای حفظ سلطه و قدرت، از محدودۀ حق و عدل بیرون نمی‌رفت «أَتَأْمُرُونِّي أَنْ أَطْلُبَ اَلنَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِيمَنْ وُلِّيتُ؟»[۱۳]حق را بیش از هرچیز دیگر به مصلحت می‌دید، برای اصلاح ساختار اداری جلوی استفاده‌های ناروا از بیت المال و مقام و موقعیت و خویشاوندی و رابطه را می‌گرفت و برای لحظه‌ای هم بر سر پست ماندن ناصالحان را تحمّل نمی‌کرد، نظارت و بازرسی دقیق بر عمل کارگزارانش داشت و به آنان آزادی بی‌قید و شرط نمی‌داد، برای متخلّفان حاشیۀ امنی قائل نمی‌شد و سوءاستفاده‌گران را برای رهایی از تعقیب و کیفر مجال بهره گرفتن از رابطه نمی‌داد، پرونده‌داران در حکومت‌های فاسد را به همکاری نمی‌پذیرفت و در مسؤولیت سپردن به اشخاص، کاردانی، دینداری و امانت را ملاک قرار می‌داد، بیش از خراج‌گیری به آبادگری اهمیت می‌داد و بیش از رفاه اقتصادی به رشد معنوی می‌اندیشید، از سرمایه‌های بادآورده حساب می‌کشید، برابری در برابر قانون را سیاست خود ساخته بود و خود بیش از همه به آن گردن می‌نهاد، برای برخورداری همگانی از غذای خوب و مسکن مناسب می‌کوشید، عدالت اجتماعی، آزادی اجتماعی، قانون‌گرایی، همسانی والیان با مردم، احقاق حقوق آسیب‌پذیران، مدیریت کارآمد و مکتبی با کارگزاران باتقوا و خداترس و ساده‌زیست را در صدر برنامه‌های اصلاحی خویش قرار می‌داد و مصلحت و منفعت عمومی را بر منافع و خواسته‌های خواص و حاشیه‌نشینان پرتوقع و کم‌کار مقدم می‌داشت، آنگونه که در توصیه‌هایش به مالک اشتر نیز آمده است («وَ لْيَكُنْ أَحَبُّ اَلْأُمُورِ...»). اصلاحات علوی، تلاش برای اقامۀ عدل و رفع ظلم و تأمین معیشت برای عموم و برابری حقوقی افراد و مساوات در بیت المال و پرهیز از نابرابری بود[۱۴].[۱۵]

فریاد عدالت و پژواک آن‌

شرح نهج البلاغة- به نقل از ابوجعفر اسکافی-: امام علی (ع)‌] در دومین روز بیعت خود که روز شنبه نوزدهم ذی‌حجه بود، بر منبر رفت، خدا را حمد کرد و ستایش نمود و بر محمد، درود فرستاد. آن‌گاه، نعمت‌های خداوند را بر مسلمانان، برشمرد. سپس از دنیا یاد کرد و مردم را به بی‌رغبتی در آن دعوت کرد و از آخرت، یاد کرد و مردم را بدان، ترغیب نمود. آن‌گاه فرمود: "پس از حمد و ستایش خداوند؛ به درستی که چون پیامبر خدا قبض روح شد، مردم، ابوبکر را به خلافت رساندند. پس از آن، ابوبکر، عمر را به خلافت برگزید. عمر هم به روش ابوبکر، عمل کرد. آن‌گاه، خلافت را در شورای‌شش نفره قرار داد و نتیجه امر، به حکومت عثمان، منتهی شد و از او کارهایی سر زد که نزد شما ناپسند و پسندیده بود، تا اینکه محاصره و کشته شد. سپس با رغبت نزد من آمدید و از من خواستید که رهبری شما را بپذیرم. همانا من‌هم مردی از شمایم‌که سود و زیانم، مانند شماست و خداوند، میان شما و اهل قبله دری را گشود. فتنه‌ها مانند پاره‌های شبِ تاریک، روآورده است و بار حکومت را جز مردی استقامت‌پیشه، بینا و آگاه از زیر و بم حکومت، برنتابد. من شما را بر روش پیامبرتان وا می‌دارم و آنچه را بدان مأمورم، در میان شما به اجرا می‌گذارم، اگر پا به پایم استقامت ورزید- و از خداوند، مدد باید جُست-. آگاه باشید که جایگاه من نسبت به پیامبر خدا پس از مرگش، مانند جایگاه من در زمان حیات اوست. پس بر آنچه بدان امر می‌شوید، پایبند باشید و از آنچه از آن نهی می‌شوید، خودداری ورزید. در هیچ‌کاری شتاب مکنید، تا آن را برایتان روشن سازم. به درستی که ما را در آنچه نمی‌پسندید، دلیل و توجیهی است.

آگاه باشید که خداوند، از فراز آسمان و عرش، آگاه است که حکومت بر امت محمد (ص) را خوش نمی‌داشتم تا اینکه رأی شما بر این امر، متفق شد؛ چرا که از پیامبر خدا شنیدم که می‌فرمود:" هر زمامداری که حکومتِ پس از مرا بر عهده گیرد، او را بر صراط، نگه دارند.

فرشتگان، پرونده‌اش را بگشایند. اگر عدالت‌پیشه بود، خداوند او را بر پایه عدلش نجات دهد، و اگر ستمگر باشد، صراط، او را چنان بلرزاند که مفصل‌هایش از هم بگسلد. سپس سرنگون به آتش افکنده شود. و صورتش داغ شود". اما اینک که رأی شما بر حکومتِ من متعلق شد، مجالی برای کناره‌گیری نیست".

آن‌گاه، به راست و چپ، رو گردانْد و گفت: "آگاه باشید! مبادا فردا مردانی از شما که در لذت‌های دنیا غرقه گشتند، بُستان‌ها برگرفتند، نهرها جاری ساختند، بر اسبان چالاک سوار شدند و کنیزکان زیبا روی بر گرفتند- که بر آنان، ننگ و عار شد- وقتی که آنان را از آنچه در آن غوطه‌ور شدند، باز داشتم و به حقوقی که می‌شناسند، بازشان گرداندم، از من خُرده گیرند و مپسندند و بگویند: پسر ابوطالب، ما را از حقوق خویش، محروم ساخت. آگاه باشید! هریک از مهاجران و انصار از صحابیان پیامبر خدا که به دلیل همراهی پیامبر خدا، برای خویش به فضیلت و برتری باور دارد، [بداند] که فضیلت روشن فردا نزد خداست و پاداش و اجر او بر خداوند است، و هرکس دعوت خداوند و پیامبرش را پاسخ گوید و آیین ما را تصدیق کند و در دین ما داخل گردد و به قبله ما روی آورد، از حقوق و حدود اسلام، برخوردار می‌شود. شما بندگان خداوندید و ثروت، از آنِ خداست و میان شما به مساوات تقسیم گردد. هیچ‌کس را بر دیگری برتری نیست، و پارسایان را فردا نزد خداوند، نیکوترین پاداش و برترین ثواب است. خداوند، دنیا را پاداش و ثوابِ پارسایان، قرار نداده است، و آنچه نزد خداوند است، برای نیکان، بهتر باشد. فردا، به خواست خداوند، پگاهان نزد ما آیید تا ثروتی را که نزد ماست، میان شما تقسیم کنم. هیچ مسلمان آزادی، از حضورْ خودداری نورزد، تازی و غیر تازی، ثروتمند یا مستمند. این بود سخنِ من. از خداوند، برای خود و شما طلب آمرزش می‌کنم". سپس از منبر فرود آمد. ابن ابی الحدید گوید: استاد ما ابوجعفر گفت: این، نخستین سخنی بود که برخی را خوش نیامد و کینه به دل گرفتند و تقسیم برابرِ ثروت‌ها را نپسندیدند. چون فردا شد، علی (ع) آمد و مردم نیز برای گرفتن سهم، حضور یافتند. آن‌گاه به دیواندار خود، عبید الله بن ابی رافع فرمود: "از مهاجران، شروع کن و آنها را فراخوان و به هریک، سه دینار واگذار. آن‌گاه انصار را فراخوان و چنین کن و سپس، تمام حاضران، از عرب و عجم را دعوت کن و سهمشان را عطا نما".

سهل بن حنیف گفت: ای امیرمؤمنان! این مرد، دیروزْ بنده من بود و امروز او را آزاد کردم. فرمود: "به او نیز مانند تو سهم می‌دهیم" و به هریک، سه دینار واگذارْد و هیچ‌کس را بر دیگری برتری نداد. از [پذیرش‌] چنین تقسیمی طلحه، زبیر، عبد الله بن عمر، سعید بن عاص، مروان بن حکم و مردانی از قریش و دیگر قبیله‌ها خودداری ورزیدند. ابوجعفر گوید: عبید الله بن ابی رافع، از عبدالله بن زبیر شنید که به پدرش و طلحه و مروان و سعید می‌گفت: مقصود علی از سخنان دیروزش بر ما پنهان نمانْد. سعید بن عاص، در حالی که به زید بن ثابت رو کرده بود، گفت: به در می‌گویم تا دیوار بشنود! آن‌گاه عبید الله بن ابی رافع، به سعید و عبدالله بن زبیر گفت: خداوند، در کتابش فرمود: "لکن، بیشترِ شما حقیقت را خوش نداشتید"[۱۶]. آن‌گاه، عبید الله بن ابی رافع، جریان را به علی (ع) خبر داد. فرمود: "به خدا سوگند، اگر زنده و سالم باشم، آنان را بر راه روشن وا دارم. خداوند، فرزند عاص را بکشد! او از سخنان دیروز من دانست که مقصودم او و یاران اوست؛ کسانی که در زمره هلاک‌شدگان جای گرفته‌اند"[۱۷].

کنار نهادن کارگزاران عثمان‌

تاریخ الیعقوبی: علی (ع)، کارگزاران عثمان را از شهرها بر کنار کرد، بجز ابو موسی اشعری را که مالک اشتر، درباره‌اش صحبت کرد و وی را بر جای گذارْد[۱۸].

الاختصاص: مردم نزد علی (ع) گرد آمدند و به وی گفتند: برای مخالفانت فرمان حکمرانی صادر کن، آن‌گاه، آنان را کنار گذار. علی (ع) فرمود: "مکر و نیرنگ و خیانت، در آتش‌اند"[۱۹].[۲۰]

بازگرداندن ثروت‌های عمومی‌

امام علی (ع)‌- از سخنان او درباره بازگرداندن زمین‌هایی که عثمان به تیول بنی امیه درآورده بود، به مسلمانان-: به خداوند سوگند، اگر هر تیولی را بیابم که با آن، زنان به تزویج درآمده و کنیزکان خریداری شده باشند، آن را بازخواهم گرداند. به درستی که در عدالت، گشایش است و آنکه عدالت بر او تنگ باشد، ستم بر او تنگ‌تر خواهد بود[۲۱].[۲۲]

اصلاحات علوی

موعظه و برحذر داشتن مردم از خلاف

امیرمؤمنان (ع) برای برخورد با انحراف‌های مزبور و اصلاح آنها اقدام‌های ذیل را انجام داد:

در خطبه‌ها و سخنان فراوانی، مردم را به رعایت احکام و قوانین الهی، انفاق مال، دستگیری از فقیران، پرهیز از انباشت مال و رباخواری دعوت کرده است. برای نمونه، بخش‌هایی از سخنان حضرت را نقل می‌کنیم: # «خداوند با دلایل واضح خود برای شما جای عذر باقی نگذاشته و حجت را بر شما تمام کرده است و برایتان بیان فرموده که چه کارهایی را خوش دارد و چه کارهایی را خوش ندارد تا از آن‌چه خوش دارد، پیروی کنید و از آن‌چه ناخوش دارد، اعراض نمایید...»؛

  1. «بدانید ای بندگان خدا که مؤمن حلال می‌شمارد در این سال، چیزی را که در نخستین سال حلال می‌شمرد و حرام می‌داند در این سال، چیزی را که در نخستین سال حرام می‌دانست. بدعت‌هایی که مردم در دین نهاده‌اند، حرامی را بر شما حلال نمی‌کند؛ بلکه حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام همان است که خدا حرام کرده»[۲۳]؛
  2. «اطاعت از خدای تعالی را به مثابه جامه زیرین خود سازید، نه جامه رویین، بلکه درون جان خود جای دهید. نه تنها جامه زیرین که در درون قلب خود برید»[۲۴].
  1. «از دام‌های شیطان حذر کنید و از گودال‌های سهمناک دشمنی دوری گزینید. لقمه‌های حرام را به شکم‌های خود داخل نکنید؛ زیرا آنکه نافرمانی را بر شما حرام کرده و راه فرمانبرداری را برایتان هموار ساخته، شما را می‌بیند»[۲۵].

افزون بر این، امام علی (ع) در سخنان فراوانی، مردم را از مالی که از راه حرام به دست می‌آید، بر حذر داشته است: «پاک‌ترین مال‌ها مالی است که از راه حلال به دست آید»[۲۶] و به حفظ شکم از لقمه حرام دستور داده[۲۷] و نیز از ربا نهی کرده، می‌فرمود: «گیرنده ربا، دهنده آن، نویسنده معامله ربوی و شاهد بر آن، در ارتکاب این حرام یکسانند»[۲۸].

امام همواره مردم را به انفاق مال دعوت می‌کرد: کسی که خدا به او مالی ارزانی داشته، باید که به خویشاوندان برساند و مهمانی‌های نیکو دهد و اسیران و گرفتاران را از بند برهاند و به فقیران و وامداران چیزی عطا کند و باید برای دست‌یابی به ثواب، بر حقوقی که بر عهده دارد و سختی‌ها، شکیبایی ورزد[۲۹].

حضرت، مردم را از انباشت مال از راه حرام برحذر داشته، ثروت‌اندوزی را زشت می‌شمرد: «ای فرزند آدم! هر چه بیش از روزی هر روزت کسب کنی، خزانه‌دار آن برای دیگری هستی»[۳۰]، «ای مردم! از خدا بترسید. چه بسا آرزومندی که به آرزویش نرسد و چه بسا کسی که بنایی آورد و در آن زیستن نتواند کرد و چه بسا گردآورنده‌ای که بگذارد و بگذرد. شاید آن را به ناروا گرد آورده است یا حق کسی است که آن را به او نداده یا از حرام به دستش آورده و گناهش به گردن او است و بارش بر دوش اوست»[۳۱]، «بزرگ‌ترین حسرت‌ها در روز قیامت، حسرت کسی است که در نافرمانی خداوند مالی گرد آورد و دیگری آن را به ارث برد و در راه خدای سبحان انفاقش کند و به بهشت رود و آن مرد نخستین را به سبب آن به دوزخ برند»[۳۲].

همچنین ثروتمندان را به دستگیری از فقیران سفارش کرده، می‌فرمود: «همانا خداوند در دارایی‌های مردم ثروتمند به قدری که فقیران آنها را تأمین کند، واجب کرده است؛ پس اگر فقیران نابود شوند یا به مشقت بیفتند یا برهنه بمانند، به سبب اموالی است که اغنیا از پرداخت آن دریغ می‌ورزند. همانا خداوند برای این کار در رستاخیر از آنان حساب می‌کشد و به این سبب، آنها را به عذاب دردناک گرفتار می‌سازد»[۳۳].

وی مردم را از اسراف و تبذیر اموال نهی می‌کرد: «بخشیدن مال به کسی که حق او نباشد، خودگونه‌ای تبذیر و اسراف است که بخشنده را در این جهان برمی‌افرازد و در آن دنیا پست می‌سازد. در میان مردم مکرمش می‌دارد و در نزد خدا خوار می‌گرداند. هر کس دارایی خود را بی‌جا صرف کند و به نااهلش ببخشد، خداوند از سپاس‌گزاری آنها محرومش گرداند»[۳۴].[۳۵]

ارائه الگوی عملی به مردم

حضرت امیر (ع) در جایگاه امامت و رهبری جامعه قرار داشت و دارای شخصیت مذهبی و سیاسی در جامعه بود. مردم نیز به او اقتدا می‌کردند و از رفتار او الگو می‌گرفتند؛ از این رو، با رفتار خود، الگوی مطلوب اسلامی را به نمایش گذاشته، از مردم می‌خواست تا در جهت این الگوی مطلوب حرکت کنند؛ گر چه هرگز نمی‌توانند درست مثل او باشند. کم مصرف کردن، کوشش بی‌وقفه در تولید و بذل درآمد آن در راه خدا، سه ویژگی بارز این الگوی رفتاری بود. حضرت درباره طعام و لباس خود به عثمان بن حنیف می‌فرماید: اینک امام شما از همه دنیایش به پیراهنی و ازاری و از همه طعام‌هایش به دو قرص نان اکتفا کرده است؛ البته شما را یارای آن نیست که چنین کنید؛ ولی مرا به پارسایی و مجاهدت و پاکدامنی و درستی خویش یاری دهید. به خدا سوگند! از دنیای شما پاره زری نیندوخته‌ام و از همه غنایم آن، مالی ذخیره نکرده‌ام و به جای این جامه که اینک کهنه شده است، جامه‌ای دیگر آماده نساخته‌ام[۳۶].

عبدالله بن أبی رافع نقل می‌کند که در یک روز عید نزد امیرمؤمنان (ع) رفتم. حضرت کیسه‌ای چرمی را که در آن مهر شده بود، آورد و باز کرد که در آن، نان جوی خشک و خرد شده قرار داشت و حضرت آن را خورد. از او پرسیدم: چرا در کیسه را مهر کرده‌ای؟ فرمود: خوف آن داشتم که پسرانم آن را به روغن آغشته کنند[۳۷].

ابن ابی الحدید می‌گوید: لباس علی (ع) گاهی با پوست و گاهی با لیف خرما وصله می‌شد و کفش‌های او از لیف خرما بود و لباس کرباس کلفت می‌پوشید و وقتی می‌دید آستین آن بلند است، آن را با شمشیر می‌برید و نمی‌دوخت، و همواره آن را می‌پوشید تا زمانی که از آن فقط تار بدون پود باقی می‌ماند. وقتی نان را با خورش می‌خورد، خورش او سرکه یا نمک بود. بالاتر از این، برخی گیاهان روییده از زمین بود و اگر می‌خواست از این هم بهتر باشد، کمی شیر شتر می‌خورد. گوشت بسیار کم می‌خورد و می‌فرمود: شکم‌های خود را قبر حیوانات نکنید[۳۸].

همان‌گونه که حضرت فرمود، مردم نمی‌توانند چون علی (ع) زندگی کنند و زهد بورزند؛ ولی وقتی رهبر جامعه چنین زندگی کند، مردمی که او را الگوی خود می‌دانند، به طور قطع تبذیر و اسراف نکرده، در زندگی دنیا، ساده‌زیستی و اعتدال در مصرف را پیش می‌گیرند و از تجمل‌گرایی می‌پرهیزند. فقیران به او اقتدا می‌کنند و ثروت، ثروتمندان را به طغیان وا نمی‌دارد؛ بدین سبب فرمود: «خداوند مرا امام خلقش قرار داد و بر من واجب کرد که نفس، طعام، شراب و لباسم را در حد ضعیفان از مردم قرار دهم تا آنکه فقیر به من اقتدا کند و ثروتمند طغیان نکند»[۳۹].

امیرالمؤمنین علی (ع) کار و کوشش بسیار می‌کرد. وی نخلستان‌های متعددی را به دست خود پدید آورد و چاه‌های بسیاری را حفر کرد. زراره از امام صادق (ع) نقل می‌کند که فرمود: مردی حضرت امیر (ع) را دید که به مقدار شصت صاع (یا یک بار شتر) هسته خرما به دوش می‌کشد. پرسید: این چیست که به دوش می‌کشی؟ فرمود: صد هزار درخت خرما است؛ اگر خدا بخواهد. آن مرد گفت: حضرت امیر هسته‌های خرما را در زمین کاشت و یکی از آن هسته‌ها را هم رها نکرد[۴۰].

امیرمؤمنان علی (ع) بیل می‌زد و زمین را آماده زراعت می‌کرد[۴۱]. ابن ابی الحدید درباره حضرت می‌گوید: همواره با دستش زمین را کشت می‌کرد. آب بیرون می‌کشید و نخل می‌کاشت و همه این امور را وجود شریفش به طور مستقیم انجام می‌داد[۴۲]. او زمین‌های فراوانی را آباد، و چاه‌های بسیاری را حفر کرد؛ ولی همه را در راه خدا صدقه داد[۴۳] و وقف نمود. مکرر گفته شده: از درآمدی که با کار خودش به دست آورد، هزار بنده را آزاد کرد[۴۴]. خانه‌اش را در مدینه به بنی زریق صدقه داد[۴۵].[۴۶]

نظارت بر بازار و مجازات متخلفان

امام علی (ع) برای آنکه مردم در معاملات خود احکام خدا را رعایت کنند، شخصاً به بازار رفته، مردم را به رعایت تقوا در معاملات امر می‌فرمود و بر اجرای احکام خدا نظارت می‌کرد و در صورتی که کسی سرپیچی می‌نمود، او را با تازیانه تنبیه می‌کرد. امام باقر (ع) در این باره می‌فرماید: امیرمؤمنان (ع) هر روز صبح زود در کوفه حرکت می‌کرد و بازار به بازار می‌گشت و همراه او تازیانه‌ای بر دوشش بود که دو لبه داشت و «السبیبه» نامیده می‌شد. وی در برابر اهل هر بازاری ایستاده، ندا می‌کرد: ای گروه تاجران! از خدای عزیز و بزرگ بترسید. وقتی اهل آن بازار صدای حضرت را می‌شنیدند، هر چه در دست داشتند، رها کرده، گوش‌ها را نیز می‌نمودند و با قلب‌هایشان به سخنان او گوش می‌دادند؛ سپس می‌فرمود: در طلب خیر پیشی گیرید و با آسان گرفتن بر بندگان خدا تبرک جویید و به خریداران نزدیک شوید و خود را به بردباری زینت دهید. از سوگند بپرهیزید و از دروغ گفتن دوری جویید و ظلم نکنید و با مظلومان انصاف داشته باشید. به ربا نزدیک نشوید. حق کیل و وزن را ادا کنید = کم نفروشید و اجناس مردم را کم‌تر از آن‌چه هست، بر ندارید و در زمین فساد نکنید. حضرت علی (ع) در همه بازارها می‌گردید؛ سپس بر می‌گشت و برای رسیدگی به امور مردم جلوس می‌فرمود[۴۷].

حضرت بر قیمت‌ها نیز نظارت داشت[۴۸] و کسی را که کم‌فروشی یا در معامله غش می‌کرد، تازیانه می‌زد[۴۹] و ندا سر می‌داد: هر کس انواع ماهی بدون فلس را بفروشد، او را با این تازیانه خواهم زد[۵۰]. وی با احتکار کالاهای مورد نیاز مردم نیز به شدت مبارزه می‌کرد. از برخی نقل‌های تاریخی استفاده می‌شود که در زمان حضرت، احتکار کالا امری فراگیر شده بود. شیخ صدوق نقل کرده است: «نَهَى أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) عَنِ الْحُكْرَةِ فِي الْأَمْصَارِ»؛ «علی (ع) از احتکار در شهرها نهی فرمود»[۵۱].

شیوع انحراف مزبور از عمومیت فرمان حضرت در این حدیث استفاده می‌شود. او به کارگزاران خود مانند رفاعه[۵۲] و مالک اشتر[۵۳] سفارش می‌کند که از احتکار نهی و محتکر را مجازات کنند. احتکار از دنیاگرایی و سودپرستی سرچشمه می‌گیرد و یکی از آثار انحراف در بینش‌ها است و کمیابی کالاهای مورد نیاز مردم و افزایش قیمت‌ها را در پی دارد[۵۴] و چون مانعی بر سر راه تحقق عدالت اقتصادی به شمار می‌رود، حضرت با آن به شدت برخورد می‌کرد[۵۵].

موانع اصلاحات علوی

اصلاحات علوی با دو مانع بزرگ روبه‌رو بود:

الف) دنیا پرستی و مال دوستی فراگیر شده و خاص و عام را در برگرفته بود؛ یعنی انحراف در بینش‌ها بیش از حد، عمیق و گسترده شده بود. هم خواص و اصحاب پیامبر (به جز عده‌ای محدود) بر اساس اصالت دنیا حرف می‌زدند و موضع‌گیری و استدلال می‌کردند و هم عامه مردم بر اساس اصالت دنیا حرف می‌شنیدند و در پی خواص حرکت می‌کردند و این انحراف به قدری عمیق شده بود که گوش‌های دل را برای شنیدن پندهای حضرت بسته بود و قلب‌ها را از پذیرش عدالت باز می‌داشت؛ به ویژه، عده فراوانی از اصحاب پیامبر در طول این مدت به ثروت‌های هنگفتی رسیده و در دنیا غرق شده بودند که بزرگ‌ترین مانع اصلاحات علوی به شمار می‌رفتند. حضرت امیر (ع) در روز دوم پس از بیعت، خطبه‌ای ایراد و به این سد بزرگ تصریح کرده است: آگاه باشید! مردانی از شما که دنیا در خود غرقشان کرده است، زمین‌هایی را تصاحب کرده و نهرهایی را شکافته و بر اسب‌های زیبا سوار شده و دختر بچه‌های زیباروی را در برگرفته‌اند، و این زندگی برای آنها عار و ننگ شده است. هنگامی که آنها را از آن‌چه در آن فرو رفته‌اند، بازدارم و آنها را به سوی حقوقی که خود می‌دانند بکشانم، مرا بر این کار سرزنش کرده و آن را زشت شمرده، می‌گویند: پسر ابوطالب ما را از حقوق خود محروم کرد[۵۶].

ب) بدعت‌ها در طول زمان، سنت شده بود. حضرت در خطبه‌ای به این مطلب تصریح کرده، می‌فرماید: «والیان پیش از من اعمالی را که مخالف سنت رسول خدا (ص) بوده به عمد انجام داده‌اند؛ در حالی که عهد او را شکسته، سنت او را تغییر دادند و اگر من مردم را بر ترک آن بدعت‌ها مجبور کنم و سنت‌ها را به جای خود و به آن‌چه در زمان حضرت بود، برگردانم، سپاهیان من از اطراف من پراکنده می‌شوند تا جایی که تنها بمانم یا تعداد اندکی از پیروان من که فضل مرا می‌شناسند و از کتاب خدا و سنت رسول الله (ص) وجوب امامت من را دریافته‌اند، باقی می‌مانند»[۵۷].

سپس بدعت‌ها را که سنت شده‌اند، یک یک بیان کرده، یکی از آنها را تقسیم ناعادلانه بیت المال که موجب دست به دست شدن اموال در دست اغنیا می‌شود، بر می‌شمرد[۵۸].

ابن ابی الحدید در این زمینه، پرسشی را طرح کرده، پاسخ می‌دهد. پرسش این است که چرا وقتی ابوبکر بیت المال را به طور مساوی تقسیم کرد با او مخالفتی نشد؛ ولی با امیرمؤمنان علی (ع) مخالفت کردند. حاصل پاسخ وی آن است که در طول ۲۲ سال خلافت عمر و عثمان، سنت پیامبر به فراموشی سپرده شده بود و خواص به تقسیم ناعادلانه درآمد عادت کرده بودند و از این طریق سال‌ها بهره‌مند بودند؛ لذا وقتی حضرت علی (ع) خواست روش پیامبر را اجرا کند، با آن مخالفت ورزیدند[۵۹].[۶۰]

منابع

پانویس

  1. غرر الحکم، ج ۷ ص ۲۰۴.
  2. «در شگفتم از کسی که عهده‌دار اصلاح مردم می‌شود، در حالی که خودش فاسدترین چیز است». غرر الحکم، ج ۷ ص ۳۸۸.
  3. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۷۹.
  4. نهج البلاغه، ترجمه عبدالمحمد آیتی، ج۱، خطبه ۱۳۱، ص۱۳۶.
  5. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۹۹، ح۴۱۴؛ شیرازی، سیدعلی خان، الدرجات الرفیعه، ص۳۸.
  6. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱، خطبه ۲۰۷، ص۲۲۴.
  7. «فِي حَمْلِ عِبَادِ اللَّهِ عَلَى أَحْكَامِ اللَّهِ اسْتِيفَاءُ الْحُقُوقِ وَ كُلُّ الرِّفْقِ‌»، آمدی، عبدالواحد، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۴، ص۴۱۰، ح۶۵۲۴.
  8. میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص۴۵۱.
  9. «من می‌دانم چه چیزی شما را اصلاح می‌کند و کژیهای شما را استوار می‌سازد، لکن اصلاح شما را با تباه‌کردن خودم روا نمی‌بینم». نهج البلاغه، خطبه ۶۹.
  10. «مردم جز با صلاح والیان، اصلاح نمی‌شوند». نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
  11. نهج البلاغه، خطبه ۱۶.
  12. نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵.
  13. نهج البلاغه، خطبه ۱۲۶.
  14. در این زمینه ر. ک: مجلۀ «حوزه»، شمارۀ ۱۰۱ و ۱۰۲(بهمن و اسفند ۱۳۷۹، ویژۀ اصلاحات علوی)، «موسوعة الامام علی بن ابی طالب» ج ۴ ص۱۰۵.
  15. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۷۹.
  16. زخرف، آیه ۷۸.
  17. شرح نهج البلاغة، ج ۷، ص ۳۶.
  18. تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۷۹.
  19. الاختصاص، ص ۱۵۰.
  20. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۲۶۸-۲۷۲.
  21. «الإمام علی (ع)- مِن کلامٍ لَهُ فیما رَدهُ عَلَی المُسلِمینَ مِن قَطائِعِ عُثمانَ-: وَاللهِ لَو وَجَدتُهُ قَد تُزُوجَ بِهِ النساءُ، ومُلِک بِهِ الإِماءُ؛ لَرَدَدتُهُ، فَإِن فِی العَدلِ سَعَةً، ومَن ضاقَ عَلَیهِ العَدلُ فَالجَورُ عَلَیهِ أضیقُ» (نهج البلاغة، خطبه ۱۵).
  22. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین، ص ۲۶۸-۲۷۲.
  23. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱، خطبه ۱۷۵، ص۱۸۶ و ۱۸۸.
  24. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱، خطبه ۱۸۹، ص۳۰۷.
  25. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱، خطبه ۱۵۱، ص۱۵۵.
  26. آمدی، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۲، ص۳۹۱، ح۲۹۵۶ و ص۰۸ ۴، ح۳۰۵، همچنین ر.ک: همان، ج۳، ص۲۵۵، ح۴۴۰۷ و ج۵، ص۳۲۱، ح۸۵۵۹ و ج۲، ص۴۲۷، ح۳۱۴۴.
  27. ر.ک: آمدی، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۲، ص۱۷۸، ح۲۲۸۴؛ ج۳، ص۲۵۱، ح۴۳۸۹.
  28. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۱۴۴، باب الربا، ح۲.
  29. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱، خطبه ۱۴۲، ص۱۴۴. همچنین رک: نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱، خطبه ۲۳، ص۲۹. درباره انفاق مال، به این ابواب از کتاب شرح غررالحکم آمدی، ج۷ مراجعه کنید: باب العطاء، ص۲۴۷. باب القرض، ص۳۲۲، باب الانفاق، ص۳۹۵، باب المواسات، ص۴۰۴، باب الصدقه، ص۲۰۲ و باب البذل، ص۳۱ و باب الجود، ص۴۷.
  30. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۲، حکمت ۱۸۳، ص۳۹۳.
  31. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۲، حکمت ۳۳۶، ص۴۲۶.
  32. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۲، حکمت ۴۲۱، ص۴۴۴؛ و ر. ک: آمدی، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۴، ص۵۹۳، ح۷۱۰۹.
  33. حکیمی، محمدرضا، و محمد حکیمی و علی حکیمی. الحیاة، ج۳، ص۳۰۹؛ بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۷، ص۳۷، ح۱۳۲۰۶؛ متقی هندی، علاءالدین علی، کنزالعمال، ج۶ ص۶۵۲۸، ح۱۶۸۴۰.
  34. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۱، خطبه ۱۲۶، ص۱۳۱ و همچنین ر.ک: آمدی، غررالحکم، شرح خوانساری، ج۷، باب التبذیر، ص۳۱ و باب الاسراف، ص۱۵۹.
  35. میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص۴۶۵.
  36. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۲، نامه ۴۵، ص۳۱۴.
  37. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶.
  38. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۶؛ همچنین درباره لباس و طعام و خانه علی (ع) ر. ک: موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، ج۹، ص۳۴۳-۳۶۵.
  39. کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۱۰، ح۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۰، ص۳۳۶، ح۱۷.
  40. کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۴، ح۶.
  41. کلینی، الکافی، ج۵، ص۷۴، ح۳.
  42. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۱۴۷.
  43. ر. ک: نمیری بصری، ابن شبه، تاریخ المدینة المنوره، ج۱، ص۲۲۹-۳۱۹.
  44. ری‌شهری، محمد، موسوعة الامام علی بن ابی طالب (ع)، ج۹، ص۳۷۷، ح۴۶۴۸-۴۶۵۲.
  45. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۱۳۱، ح۵۶۰؛ شیخ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۲۴۸، ح۵۵۸۸.
  46. میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۶۷.
  47. کلینی، الکافی، ج۵، ص۱۵۱، ح۳؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۶، ح۱۷؛ شیخ مفید، الامالی، ص۱۹۷، ح۳۱؛ شیخ صدوق، کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۹۳، ح۳۷۲۶؛ همو، الامالی، ص۵۷۸. ح۸۰۹.
  48. احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ج۱، ص۵۴۷، ح۹۱۹؛ طبری، محب الدین، ذخائرالعقبی فی مناقب ذوی القربی، ص۱۹۲.
  49. قاضی نعمان تمیمی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۵۳۸، ح۱۹۱۳.
  50. طبرسی، ابوعلی فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، ج۱، ص۲۴۹، ح۷۴۰.
  51. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۷، باب ۲۷، ص۴۲۶، ح۹.
  52. قاضی نعمان تمیمی، دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۶، ح۸۰.
  53. نهج البلاغه، ترجمه آیتی، ج۲. نامه ۵۳، ص۳۳۱.
  54. برای دیدن آثار منفی احتکار در بازار ر. ک: غازی عنایت، ضوابط تنظیم الاقتصاد فی السوق الاسلامی، ص۶۰-۶۲.
  55. میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص ۴۷۰.
  56. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۳، ص۱۶، ح۷.
  57. کلینی، الکافی، ج۸، ص۵۸، ح۲۱؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۶۲۶، ح۱۴۶؛ کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۱۸، ح۱۸.
  58. کلینی، الکافی، ج۸، ص۵۸، ح۲۱؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۶۲۶، ح۱۴۶؛ کتاب سلیم بن قیس، ج۲، ص۷۱۸، ح۱۸.
  59. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۳۲، ص۱۶، ح۷.
  60. میرمعزی، سید حسین، مقاله «اصلاحات اقتصادی»، دانشنامه امام علی ج۷، ص۴۸۶.