اهل سنت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
معناشناسی
«اهل» به معنای گروهی است که در چیزی با هم شریک باشند، مانند «اهل بیت» که در پیوند خانوادگی، شریک یکدیگرند.[۱] سنت به معنای راه و روش است[۲] و در اصطلاح به معنای قول، فعل و تقریر معصوم بهکار رفته است.[۳] اهل سنت گاه در برابر اهل بدعت به کار میرود[۴] که غالباً با کلمه جماعت یاد میشود،[۵] اما بیشتر دربارهٔ معتقدان به اینکه درباره امامت و خلافت، نصی از کتاب و سنت وارد نشده و تعیین خلیفه و امام بر عهده مسلمانان و انتخاب مردم است[۶] به کار میرود. بر این اساس اهل سنت بر همه کسانی که به نص در امامت عقیده ندارند و معتقد به جانشینی ابوبکر بن ابی قحافه، عمر بن خطاب، عثمان بن عفان و علیبنابیطالب(ع)، پس از پیامبر اکرم(ص)، هستند، گفته میشود[۷].
از سوی دیگر، در معنایی خاص احمد بن حنبل از رهبران اهل حدیث اصطلاح اهل سنت را ویژه اهل حدیث میداند و دیگر گروهها مانند اهل رأی و اصحاب ابوحنیفه را از اهل سنت خارج میداند[۸] از اینرو تا قرن ششم اهل رأی و اصحاب ابیحنیفه جزو اهل سنت شمرده نمیشدند[۹]، چنانکه اهل سنت در برابر عدلیه (شیعه و معتزله)، به کسانی گفته میشده است که منکر اصل عدل و حسن و قبح واقعی در اشیا بودهاند و بعدها این اصطلاح درباره همه مسلمانان غیر شیعه بهکار رفت[۱۰].[۱۱]
پیشینه
تاریخ پیدایش اصطلاح «اهل سنت» روشن نیست. پس از پیامبر اکرم(ص)، مسلمانان بر سر جانشینی پیامبر اختلاف کردند[۱۲] و عدهای از آنان که به پیروان اهل بیت(ع)،[۱۳] و شیعه[۱۴] معروف شدند، بر آن بودند که امامت امری الهی است و باید با نص تعیین گردد[۱۵] و امیرالمؤمنین علی(ع)، به دستور خداوند و اعلام عمومی پیامبر اکرم(ص)، به جانشینی ایشان برگزیده شده است. پیامبر(ص)، در موارد زیادی ازجمله به هنگام نزول آیه انذار ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ﴾[۱۶][۱۷] و در غدیر خم ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۸][۱۹] علی(ع)، را به عنوان جانشین خود تعیین کرد[۲۰] و حتی تصمیم گرفت آن را در وقت بیماری به نوشته آورد که برخی صحابه مانع شدند،[۲۱] ولی گروه دیگر بر آن بودند که امامت و رهبری مردم امری دنیوی است و پیامبر(ص)، آن را به مردم واگذار کرده است[۲۲].
از نگاه کاربرد اصطلاح «اهل سنت» در پایان سده نخست یا آغاز سده دوم هجری عمر بن عبدالعزیز در نوشتهای در ابطال نظریه قدریه، این اصطلاح را به کار برده است[۲۳] و گفتهاند که مقصود وی از اهل سنت محدثان و ناقلان سنت نبوی بودهاند،[۲۴] چنانکه در عصر معاویه، مسلمانان هواخواه عثمان، «عثمانیه» و دوستداران امام علی(ع)، «علوی» خوانده میشدند؛ ولی در زمان حکومت عباسیان علویان به «شیعه» و دیگر فرقهها «اهل سنت» خوانده شدند و این دو نام پس از آن ادامه یافت[۲۵] اهل سنت و جماعت بیهیچ قیدی برای اشاعره و ماتریدیه نیز به کار گرفته میشد[۲۶].[۲۷]
فرقههای اهل سنت
در میان اهل سنت فرقههای کلامی و فقهی بسیاری به وجود آمده است. مرجئه[۲۸] معتزله، جبریه و صفاتیه (اهل سنت و حدیث) ازجمله فرقههای کلامی اهل سنتاند. شهرستانی معتزله را به دوازده شاخه و جبریه و صفاتیه را نیز به شاخههایی تقسیم کرده است.[۲۹] با گذشت زمان دو شاخه معروف معتزله و اشاعره در میان اهل سنت به رقابت پرداختند که سرانجام به پیروزی اشاعره که متعبد به ظواهر بودند، بر معتزله که به تعقل در شریعت معتقد بودند، ختم شد.[۳۰] فرقه ماتریدیه پیروان ابومنصور ماتریدی از پیروان ابوحنیفه در فقه، دارای آرای کلامی ویژهاند که به آنان حد وسط میان اشاعره و معتزله گفته میشود[۳۱].
اهل سنت مذاهب و مکتبهای فقهی فراوانی نیز داشتهاند[۳۲] و حدود ده مکتب و مذهب فقهیِ با اهمیت[۳۳] ازجمله مذهب اوزاعی، حسن بصری، داوود بن علی اصفهانی ظاهری و مذهب ابن جریر طبری[۳۴] در میان آنان رواج داشت. شهرستانی پس از تقسیم فرقههای اصلی فقهی اهل سنت به دو گروه اصحاب حدیث و اهل رأی، افزوده است که پیروان مالک بن انس و شافعی و اصحاب داوود اصفهانی به جهت توجه به حدیث و سنت به اصحاب حدیث شهره شدهاند و اصحاب ابوحنیفه به جهت توجه ویژه به رأی و نظر و اجتهاد، در گروه اصحاب رأی جای میگیرند.[۳۵] به گزارشی در آغاز سده پنجم[۳۶] و به گزارشی در سده هفتم، مذاهب فقهی اهل سنت منحصر به چهار مذهب شد و دیگر مذاهب از فتوا منع شدند.[۳۷] جلوگیری از هرج و مرج فقهی و تشتت آرا و جلوگیری از فتوای افراد نااهل از دلایل سد راه اجتهاد شمرده شده است.[۳۸] مهمترین مذاهب فقهی و رایج اهل سنت[۳۹] عبارتاند از:
حنفیه
ابوحنیفه نعمان بن ثابت زوطی در سال ۸۰ق در کوفه به دنیا آمد و در سال ۱۵۰ق در بغداد درگذشت.[۴۰] وی از ائمه اهل سنت بود و مدتی نزد امام صادق(ع)، درس خواند.[۴۱] کتاب الفقه الاکبر منسوب به او به جای مانده است. ابوحنیفه اجمالاً دارای گرایش علوی بود و به جرم دفاع از قیام زید بن علی(ع)، علیه بنیامیه و حمایت از سادات بنیالحسن علیه بنیالعباس به دست منصور دوانیقی مسموم شد.[۴۲] قبر وی در بغداد دارای گنبد و بارگاه و محل زیارت و مورد احترام حنفیان است[۴۳].
مذهب حنفی بزرگترین مذهب اهل سنت است و حنفیان بیشترِ مسلمانان سنّی را تشکیل میدهند و بیشتر اهل سنت ترکیه (ترکها حنفی و کردها شافعی)، آسیای میانه، شبهقاره هند[۴۴] افغانستان و اروپای شرقی[۴۵] حنفی مذهباند[۴۶].
مالکیه
ابوعبدالله مالک بن انس در سال ۹۳ق در مدینه به دنیا آمد و در سال ۱۷۹ق درگذشت.[۴۷] مالک از شاگردان امام صادق(ع)، بود و بارها به عظمت و بزرگی آن حضرت اعتراف کرد و ایشان را برترینِ مردمان روی زمین میشمرد.[۴۸] پیروان این مذهب بیشتر در حجاز و غرب عالم اسلام و آفریقا هستند. امویان اندلس از این مذهب حمایت رسمی میکردند[۴۹].[۵۰]
شافعیه
ابوعبدالله محمد بن ادریس در سال ۱۵۰ق در شهر غزه به دنیا آمد و در سال ۲۴۰ق در مصر درگذشت.[۵۱] وی از شاگردان مالک [۵۲] و از نظر فکری و سیاسی از مخالفان بنیامیه بود و حجاج بن یوسف ثقفی را در شمار اشقیا میشمرد[۵۳] و مانند پیروان اهل بیت(ع)، ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ﴾[۵۴] را جزو سوره به حساب میآورد[۵۵] و نماز صبح و مغرب و عشا را بلند قرائت میکرد. وی همچنین تکتّف (دست روی دست گذاشتن در نماز) را مستحب میشمرد نه واجب.[۵۶] مذهب شافعی در مصر[۵۷] اندونزی و مالزی و کردهای ترکیه[۵۸] و کردستان ایران دارای پیروانی است[۵۹].
حنبلی
ابوعبدالله احمد بن محمد بن حنبل در سال ۱۶۴ق در بغداد به دنیا آمد و در سال ۲۴۱ق درگذشت. کتاب معروف حدیثی وی «مُسند» است.[۶۰] پیروان این مذهب در مصر و خلیج فارس و جزیرةالعرب ساکناند. وهابیت نیز از فرقههای تازه پدیدآمده اهل سنت و از انشعابات مذهب حنبلی است[۶۱] که محمد بن عبدالوهاب آن را پایهریزی کرد و مروج افکار ابنتیمیه شد[۶۲].
اصول مذاهب اهل سنت
از میان فرقههای کلامی اهل سنت معتزله، اشعریه و ماتریدیه از همه مشهورترند. معتزله به این پنج اصل اعتقاد دارند: توحید، عدل، وعده و وعید، منزلت بین المنزلتین و امر به معروف و نهی از منکر.[۶۳] در نگاه آنان اصل نبوت زیر عنوان عدل قرار میگیرد و از الطاف الهی بهشمار میرود.[۶۴]
عبدالقاهر بغدادی اصول مذهب اهل سنت (اشعریه) را اعم از اصول عقاید و فروع، پانزده اصل شمرده است: اثبات حقایق و علوم در برابر سوفسطاییها، اعتقاد به حدوث جهان، اعتقاد به استقلال صفات ذاتی خداوند، اعتقاد به صفات ازلی خدا در برابر معتزله، اعتقاد ویژه در عدل خداوند و نسبت همه چیز از مرگ و زندگی به اراده خداوند، اعتقاد به نبوت پیامبران(ع)، اعتقاد به معجزه و کرامت اولیا، اعتقاد به نهاده شدن اسلام بر پنج رکن، توحید، نبوت پیامبر، نماز، روزه، حج، اعتقاد به معاد، اعتقاد به ضرورت امامت و اینکه پیامبر اکرم(ص)، کسی را به نص معرفی نکرده در برابر شیعه، و اعتقاد به امامت ابوبکر و عمر، اعتقاد به فرشتگان، اعتقاد به دوستی ده تن از صحابه پیامبر(ص)، و اعتقاد ویژه دربارهٔ کافران.[۶۵] روش و اصول عقیدتی ماتریدی هرچند شباهتهایی به اشعری دارد ولی تفاوتهای زیادی نیز با آن دارد؛ به همین جهت روش او را میانه اشعری و معتزلی دانستهاند،[۶۶] به عنوان نمونه، یکی از مباحث بحثانگیز رؤیت خداوند است. اشعری قائل به رؤیت و جسمانیت خداوند بود، اما ماتریدی هر چند میپذیرد که رؤیت خداوند امری ممکن است ولی این مسئله را مستلزم جسمانیت خداوند نمیداند.[۶۷] بعدها ابنتیمیه (م۷۲۸)، از پیروان احمد بنحنبل با طرح اعتقاداتی چون جسمدانستن خدا،[۶۸] حرام بودن زیارت قبور و شرک دانستن شفاعت حتی اشاعره را خارج از اهل سنت دانست و چون این اعتقاد را علمای اهل سنت نپذیرفتند، به فراموشی سپرده شد، تا اینکه محمد بن عبدالوهاب نجدی، دوباره این فکر را در قرن دوازدهم هجری احیا کرد[۶۹].
اصول مذهب امامیه بر پایه توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد استوار است.[۷۰] شیعیان امامت را منصبی الهی و مکمل نبوت و حافظ شریعت میشمرند.[۷۱] امام خمینی امامت را از اصول مذهب میشمارد نه از اصول دین[۷۲].[۷۳]
منابع استنباطی اهل سنت
منابع استنباطی مذاهب اهل سنت در مجموع عبارت است از: قرآن، سنت، قیاس، استحسان، اجماع، قول صحابی، استصحاب، مصالح مرسله، سد ذرایع و عرف[۷۴].
در منابع فقه حنفی قیاس[۷۵] و استحسان از جایگاه ویژهای برخوردار است[۷۶] ولی برخی از مذاهب مانند ظاهرگرایان از اهل سنت حتی از قیاس منصوصالعله استفاده نمیکنند. ظاهرگرایان همچنین اجماع را تنها در مسائلی که در زمان پیامبر اکرم(ص)، مطرح بوده میپذیرند[۷۷].
فقهای شیعه افزون بر کتاب و سنت پیامبر(ص)، سنت اهل بیت(ع)، نیز حجت میدانند[۷۸] و آنان منابع ظنی[۷۹] از جمله قیاس،[۸۰] استحسان و مصالح مرسله[۸۱] را نپذیرفتهاند. البته برخی از علمای شیعه[۸۲] استناد به مصالح مرسله را در صورت بازگشت آن به دلیل قطعی فیالجمله پذیرفتهاند. امام خمینی استفاده از قیاس و استحسان را در فقه شیعه باطل و حرام شمرده است[۸۳].[۸۴]
تعامل با اهل سنت
سیره و برخورد اهل بیت(ع)، با اهل سنت کاملاً برادرانه و صمیمانه بوده است و بسیاری از شاگردان و راویان از امامصادق(ع)، که شمار آنان بیش از چهار هزار تن ذکرشده جزو اهل سنت بودهاند و در نتیجه این برخورد مناسب و خوب، بزرگان دینی و فقهی اهل سنت به آن حضرت توجه ویژه داشته و مقام علمی و اخلاقی ایشان را ستودهاند. آنان افزون بر این، شیعیان را نیز به برخورد مناسب و دوستانه با اهل سنت سفارش میکردند؛ چنانکه وقتی یکی از یاران امام صادق(ع)، پرسید برخورد با کسانی که هم مذهب با شیعه نیستند، باید چگونه باشد، آن حضرت در پاسخ، از او و دیگر شیعیان خواست که همانند خود ایشان با آنان رفتار کنند و سپس عیادت از بیماران و شرکت در تشییع جنازه آنان و بسیاری از کارهای دیگر را جزو سلوک عملی خود با آنان شمرد[۸۵].
در ضرورت وحدت میان مسلمانان از نگاه عقل و نقل تردیدی نیست و امروزه وحدت مسلمانان برای ایستادگی و پویایی و هویت امت اسلامی، از مهمترین ضرورتهای تاریخی، اجتماعی و سیاسی و از عوامل مهم عزت و پیروزی آنان در همه صحنههاست؛ در مقابل تفرقه و اختلاف، جز خواری و شکست و بههدررفتن نیروهای فکری و سرمایههای انسانی امت اسلامی نتیجهای نخواهد داشت.
از نظر فقهی، عالمان اهل سنت پیروان همه مذاهب اسلامی، به جز غالیان را، پاک و مسلمان میدانند و تکفیر یکدیگر را جایز نمیشمرند[۸۶]. امام خمینی هم همه فرقههای اسلامی جز خوارج، ناصبیان و غالیان را پاک میداند.[۸۷] ایشان با تقسیم تقیه به خوفی و مداراتی، تقیه مداراتی را نیز همانند خوفی برای ایجاد الفت و محبت میان مسلمانان لازم میداند[۸۸] و برای ایجاد الفت میان شیعه و سنی، با استناد به روایات و سیره اهل بیت(ع)،[۸۹] به شیعیان سفارش میکرد به پیروی از ائمه معصوم(ع)، با اهل سنت نماز به جای آورند و در تشییع جنازه آنان شرکت کنند.[۹۰] نیز در ایام برگزاری امام خمینی، مناسک حج، با شرکت در نماز و مراسم آنان، در انجام مناسک و اعلام روز عید از فتواهای مفتیان حجاز پیروی کنند، در حرمین شریفین از مهر استفاده نکنند و بر سنگها و فرش سجده کنند[۹۱].
امام خمینی همچنین در آستانه پیروزی نهضت اسلامی ایران، بارها رمز پیروزی ملت ایران را وحدت کلمه شمرد و اهل سنت را برادران خود میخواند که دشمن در صدد است میان برادرها تفرقه ایجاد کند و سپس با صراحت اعلام کرد کسانی که به تفرقه دامن میزنند یا جاهلاند یا مغرض و وحدت و باهم بودن را بر همه مسلمانان واجب دانست.[۹۲] ایشان یک روز پس از پیروزی انقلاب در پیامی در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، شیعیان و اهل سنت را مسلمان و برادر یکدیگر و تفرقه افکنان را جاهل و مغرض خواند.[۹۳] از نگاه ایشان وحدت نه یک امر مستحب، بلکه واجب شرعی است و ایشان در موارد بسیار با واژههای «تکلیف»، «واجب» و «باید»، از آن یاد میکرد[۹۴].
از آنجا که یکی از دغدغههای اصلی امام خمینی، مسئله وحدت مسلمانان و دولتهای اسلامی بود، همواره از اختلافات دولتهای اسلامی و شکاف در میان مسلمانان نگران بود،[۹۵] از اینرو بر اتحاد و همپیمانی ممالک اسلامی و ایجاد برادری در میان فرقههای مختلف مسلمان در برابر صهیونیسم، دولتهای استعمارگر بهویژه آمریکا و غارتگرانِ منابع ملتهای مسلمان تأکید میکرد.[۹۶] ایشان با توجه به لزوم تفاهم و الفت و برادری در میان همه مذاهب اسلامی، عامل دستیابی به وحدت در میان امت اسلامی را، تأکید بر مشترکات مسلمانان و اجتماعِ زیر لوای آن میدانست و با یادآوری اشتراک همه فرقههای اسلامی در اصول اساسی اسلام از توحید و قرآن، به برادران شیعه و سنی سفارش میکرد از هر گونه اختلاف دوری کنند و تمام سعی و کوشش خود را در حفظ و پاسداری از اصول اسلام و کیان آن به کار برند؛ زیرا اختلاف به سود کسانی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به دیگر مذاهب[۹۷].[۹۸]
اهل سنت در ایران
اهل سنت از گذشته در نواحی مختلف ایران زندگی میکنند و بیشتر آنان از پیروان دو مذهب حنفی و شافعیاند. شافعیها در غرب ایران در استان کردستان، بخش اورامانات کرمانشاه و آذربایجان غربی[۹۹] گیلان، اردبیل و هرمزگان[۱۰۰] ساکناند و طریقت عرفانی قادریه و نقشبندیه در میان آنان رواج دارد.[۱۰۱] اهل سنت حنفیمذهب در شرق خراسان رضوی، سیستان و بلوچستان و ترکمنصحرا سکونت دارند.[۱۰۲] در دوره پهلوی، سیاست رژیم در ضدیت با دین و دینزدایی، تلاش برای برکناری روحانیت از جایگاه واقعی خود در میان همه مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی را در پی داشت. کارگزاران پهلوی با فقیر نگهداشتن مناطق مرزی و سنینشین و ایجاد تفرقه میان ملت با شعار مذهبگرایی سعی میکردند مردم را از نقد سیاستهای رژیم دور سازند[۱۰۳].
امام خمینی ضمن انتقاد از محروم نگه داشتن مناطق مرزی و بهخصوص مناطق سنینشین در زمان محمدرضا پهلوی[۱۰۴] معتقد بود رژیم پهلوی با تمام توان، سعی در اختلافانداختن میان شیعه و سنی داشت تا بتواند ذهنها را از مسائل اساسی دور نگه دارد.[۱۰۵] رژیم پهلوی با این تفکر که اهل سنت با علمای شیعه رابطه خوبی نخواهند داشت، علمای مبارز شیعه را به مناطق حنفی و شافعی مذهب ایران تبعید میکرد؛ اما همدلی اهل سنت با شیعیان موجب شد پیامهای امام خمینی در میان اهل سنت نیز گسترش یابد و آنان را با انقلاب مردم ایران، همراه کند[۱۰۶].
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، عوامل رژیم پهلوی شایع کردند در صورت پیروزی انقلاب اسلامی، مذاهب دیگر از میان خواهند رفت؛ اما امام خمینی در سخنانی شیعیان و اهل سنت را برادر و تفرقهافکنان را جاهل و مغرض خواند.[۱۰۷] ایشان با اعتقاد به اینکه در رژیم پهلوی همه ملت ازجمله اهل سنت، مورد ستم واقع شدهاند[۱۰۸] بر عزم جمهوری اسلامی برای خدمت به همگان بهویژه اهل سنت تأکید میکرد. ایشان در هجدهم بهمن ۱۳۵۷ در دیدار با گروهی از اهل سنت کردستان، ریشه تفرقه و اختلاف میان شیعه و اهل سنت را به دوره بنیامیه و امویان برگرداند که بهتدریج گسترش یافته و زمینه رقابت گروهی از عوام شیعه و عوام اهل سنت را به وجود آورده است؛ حال آنکه نه مدعیان سنت، به سیره و سنت پیامبر(ص)، اقتدا میکردند و نه این عده از عوام شیعه از مکتب اهل بیت(ع)، پیروی میکنند[۱۰۹].
امام خمینی همچنین در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، در همان روزی که گروهی از چریکهای فدایی خلق، با تکیه بر اختلافات میان شیعیان و اهل سنت، دست به تحرکات نظامی در شهرستان گنبد کاووس زدند[۱۱۰] در سخنانی اعلام کرد پیروان اهل بیت(ع)، و اهل سنت متحد و برادرند و کسانی که از تفرقه میان مردم سخن میگویند جاهلاند یا قصد درگیری و اختلاف دارند. ایشان به پیروان همه مذاهب اسلامی اطمینان داد در مملکت اسلامی عادلانه زندگی خواهند کرد و از آنان خواست که زیر لوای لاالهالاالله متحد باشند.[۱۱۱] ایشان در آستانه برگزاری همهپرسی جمهوری اسلامی نیز در پیامی با اشاره به شایعات مخالفان دربارهٔ محروم شدن اهل سنت از حقوق خود در جمهوری اسلامی، شایعهپردازان را از عوامل آمریکا معرفی و تصریح کرد شیعیان با اهل سنت هیچگونه اختلافی ندارند و در حقوق سیاسی و اجتماعی نیز تفاوتی میان مسلمانان اعم از شیعه و سنی وجود ندارد[۱۱۲].
پس از تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی، این قانون در اصل دوازدهم، دین رسمی مردم ایران را اسلام و مذهب جعفری اثنیعشری اعلام کرد؛ اما در عین حال تصریح کرد که دیگر مذاهب اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کاملاند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خود آزاد و در تعلیم و تربیت دینی، احوال شخصی (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط در دادگاه رسمیت دارند و در هر منطقهای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها و با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب، طبق آن مذهب خواهد بود.
با وجود همه اختلاف افکنیها، بسیاری از اهل سنت ایران در مناطق مختلف با انقلاب اسلامی همراه شدند و پس از پیروزی نیز در راستای حمایت از دستاوردهای آن تلاش کردند. مولوی عبدالعزیز ملازاده سربازی، روحانی اهل سنت بلوچستان، در دوره انقلاب با سفر به نجف اشرف، به دیدار امام خمینی رفت و از انقلاب حمایت کرد و همدوش با محمد کفعمی رهبر شیعیان در سیستان و بلوچستان در حفظ وحدت میان مردم کوشش کرد. عبدالعزیز پس از پیروزی انقلاب هم با امام خمینی دیدار و مراتب فرمانبرداری اهل سنت منطقه را از ایشان اعلام کرد و تفرقه میان شیعیان و اهل سنت را ناشی از دسیسههای استعمارگران شمرد.[۱۱۳] اهل سنت پس از انقلاب با مشارکت گسترده در همهپرسی قانون اساسی و پس از آن با فرستادن نمایندگان خود به مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان، در تعیین سرنوشت خود مشارکت داشتند و در دوران جنگ تحمیلی هم در کنار شیعیان به دفاع از کشور پرداختند و شهدای بسیاری را تقدیم کردند که حدود پنج هزار شهید کردستان، گواه آن است[۱۱۴].
جمهوری اسلامی در حد توان به همه مناطق کشور اعم از شیعه و حنفی و شافعینشین خدمت کرد. با وجود ناامنیهای روزهای ابتدایی پس از پیروزی، که به دست ضدانقلاب در مناطق سیستان و بلوچستان و کردستان اتفاق افتاد[۱۱۵] و موجب کشته شدن اعضای جهاد سازندگی و نیروهای انقلاب شد[۱۱۶] جمهوری اسلامی به محرومیتزدایی از مناطق مرزی و اهل سنتنشین اقدام کرد[۱۱۷] و نهادهای انقلابی و دولتی، خدمترسانی به استانهای محروم ازجمله استان کردستان و سیستان و بلوچستان را در رأس برنامههای خود قرار دادند؛ همچنین برای اجرای طرحهای رفاهی و عمرانی کردستان، چنانکه امام خمینی دستور داد[۱۱۸] و به تصویب آن از سوی دولت اشاره کرده است، درآمدِ یک روز فروش نفت، حدود ۴۵۰ میلیون تومان تصویب شد[۱۱۹] و جهاد سازندگی به سفارش امام خمینی مأمور شد تا به وضع عمرانی منطقه رسیدگی کند.[۱۲۰] امام خمینی همچنین در دیدار با کارکنان صدا و سیما، بر ضرورت تبلیغات صحیح، با زبان محلی مناطق کردنشین، تأکید و تصریح کرد مردم منطقه باید بدانند عمران و امنیت به هم وابستهاند و در شرایط ناامنی نمیتوان آنچنانکه باید خدمت کرد و جاده و بیمارستان ساخت[۱۲۱].
دولت جمهوری اسلامی ایران، همچنین رفع مشکلات ارضی و اقتصادی مردم ترکمنصحرا اعم از شیعه و سنی را که در رژیم پهلوی ایجاد شده بود، جزو برنامههای خود قرار داد. در آن رژیم بسیاری از زمینهای مرغوب منطقه به درباریان اختصاص یافته بود[۱۲۲] شورای انقلاب حل مسئله زمین و زمیندارکردن کشاورزان را در دستور کار خود قرار داد[۱۲۳] و جهاد سازندگی طرحهایی مانند راهسازی، سدسازی، تأمین آب شرب و کشاورزی در روستاها و شهرهای گنبد و مراوه تپه و مینودشت و کلاله را انجام داد.[۱۲۴] همچنین ساخت نهادهای مذهبی مانند مسجد و مدارس دینی، جذب طلاب و برگزاری نماز جمعه اهل سنت گسترش پیدا کرد؛ برای نمونه مدارس و حوزههای علمیه کرمانشاه نسبت به پیش از انقلاب چندین برابر افزایش یافت.[۱۲۵] سهمیه طلبه و شمار مدارس دینی اهل سنت در شرق خراسان شامل تایباد، خواف و تربت جام چندین برابر طلاب و مدارس شیعیان در این منطقه است و اهل سنت بلوچستان در شرایط مشابه، ۱۸۲ مدرسه و بیش از هفده هزار طلبه جذب کردهاند[۱۲۶] که در مقایسه با حوزههای شیعه گستره بیشتری دارد.
امام خمینی یکی از برکات انقلاب اسلامی را هماندیشی و گردهمایی پیروان مذاهب اسلامی میشمرد[۱۲۷] و تفرقه میان ارباب مذاهب را خواست دشمنان اسلام و مایه زیان شیعه و سنی میدانست و درباره آن هشدار میداد.[۱۲۸] ایشان که از گذشته، کمک به همه مسلمانان مظلوم جهان را، بدون توجه به جایگاه مذهبی و فرقهای آنان بهویژه مردم فلسطین توصیه میکرد[۱۲۹] پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با تأکید بر بستن سفارت رژیم غاصب اسرائیل در تهران[۱۳۰] روزی به نام «روز قدس»[۱۳۱] و هفتهای به نام هفته وحدت به این امر اختصاص داد.
پس از درگذشت امام خمینی، توده اهل سنت بهویژه مردم کردستان، همراه با سایر گروههای ایرانی، در رثای ایشان اندوهگین شده و مراسم عزای محلی به پا کردند؛ جمع بسیاری از کردهای اهل سنت نیز برای شرکت در تشییع جنازه امام خمینی راهی تهران شدند[۱۳۲].[۱۳۳]
منابع
پانویس
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۹۶.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۲۲۶.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، ۱/۶۷؛ صدر، نهایة الدرایة شرح الوجیزة للشیخ البهائی، ۸۵.
- ↑ قاری هروی، شرح الشفاء، ۲/۹۸؛ میلانی، تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ۳/۹۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب، ۲۱۵–۲۱۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب، ۲۱۵–۲۱۷؛ برنجکار، آشنایی با فرق مذاهب اسلامی، ۱۰۷.
- ↑ غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ۱۵۲–۱۵۴؛ سبحانی، بحوث، ۱/۲۹۳–۳۰۶.
- ↑ فرمانیان، آشنایی با فرق تسنن، ۹۱.
- ↑ آقابزرگ، توضیح الرشاد فی تاریخ حصر الاجتهاد، ۱۰۱؛ کثیری، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیه، ۵۸–۵۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴/۸۱۶–۸۱۷.
- ↑ ایرانی و صاحبی، مقاله «اهل سنت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۴۷۹ – ۴۸۸.
- ↑ اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱–۲.
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ۳۸–۴۱؛ سبحانی، بحوث، ۶/۷–۱۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۷۴.
- ↑ اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱۵–۱۶.
- ↑ «و نزدیکترین خویشاوندانت را بیم ده!» سوره شعراء، آیه ۲۱۴.
- ↑ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ۱/۵۴۳.
- ↑ «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیمخور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کردهاید- و آنچه بر روی سنگهای مقدّس (برای بتها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بختآزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بیآنکه گراینده به گناه باشد بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۱۳۵.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند الاماماحمد بن حنبل، ۱/۱۱۸–۱۱۹ و ۱۵۲؛ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۲/۲۵۹؛ امینی، الغدیر، ۱/۶۹۸.
- ↑ مفید، الامالی، ۳۶.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۲–۲۳۵ و ۲۵۴؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴/۷۸۰.
- ↑ سبحانی، بحوث، ۱/۲۷۰–۲۷۲ و ۳۴۳.
- ↑ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ۵/۳۴۶.
- ↑ امین، اعیان الشیعه، ۱/۱۹.
- ↑ سبحانی، بحوث، ۱/۳۴۳.
- ↑ ایرانی و صاحبی، مقاله «اهل سنت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۴۷۹ – ۴۸۸.
- ↑ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۴۲–۴۳.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۴۹–۱۰۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۶/۳۸۷.
- ↑ سبحانی، بحوث، ۳/۲۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۴۴۴–۴۴۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۴۴۳.
- ↑ سبحانی، تاریخ الفقه، ۸۲؛ وردانی، فرق اهل السنه، ۱۱۱–۱۲۳.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۸۶–۱۸۸.
- ↑ آل کاشفالغطاء، ادوارعلم الفقه و اطواره، ۲۱۱؛ متز، تمدن اسلامی درقرن چهارم، ۱/۸۷.
- ↑ آقابزرگ، توضیح الرشاد فی تاریخ حصر الاجتهاد، ۱۰۱–۱۰۲؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۱۹۸.
- ↑ آقابزرگ، توضیح الرشاد فی تاریخ حصر الاجتهاد، ۱۰۲–۱۰۴؛ مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسه، ۱/۸–۹.
- ↑ مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسه، ۱/۱۲.
- ↑ ابنخلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، ۵/۴۰۴–۴۱۴.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۵/۲۷۴؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۲/۷۲۰.
- ↑ اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۳۱۵–۳۱۶.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۶۴.
- ↑ فرمانیان، فرق و مذاهب، ۱۳۶–۱۳۷.
- ↑ جعفر پیشهفرد، درآمدی بر فقه مقارن، ۵۱.
- ↑ ایرانی و صاحبی، مقاله «اهل سنت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۴۷۹ – ۴۸۸.
- ↑ ابنخلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، ۴/۱۳۷.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۴۷/۲۰.
- ↑ جعفر پیشهفرد، درآمدی بر فقه مقارن، ۵۵؛ مدکور، مناهج الاجتهاد، ۶۱۶ و ۶۲۵.
- ↑ ایرانی و صاحبی، مقاله «اهل سنت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۴۷۹ – ۴۸۸.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۲/۵۴ و ۶۸.
- ↑ سمعانی، الانساب، ۸/۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۶۶.
- ↑ «به نام خداوند بخشنده بخشاینده» سوره فاتحه، آیه ۱.
- ↑ شافعی صغیر، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، ۱/۴۷۸؛ قزوینی رازی، نقض، ۴۶۰.
- ↑ مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسه، ۱/۱۰۹.
- ↑ جعفر پیشهفرد، درآمدی بر فقه مقارن، ۵۹.
- ↑ فرمانیان، فرق و مذاهب، ۱۳۷.
- ↑ ایرانی و صاحبی، مقاله «اهل سنت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۴۷۹ – ۴۸۸.
- ↑ زرکلی، الاعلام، ۱/۲۰۳.
- ↑ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۶۹–۱۷۰.
- ↑ ایرانی و صاحبی، مقاله «اهل سنت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۴۷۹ ـ ۴۸۸.
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۹۵، ۲۰۱، ۴۱۱، ۴۶۹ و ۵۰۱؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۶۸–۶۹.
- ↑ قراملکی، کلام فلسفی، ۱۸۰.
- ↑ بغدادی، الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة منهم، ۲۳۲–۲۶۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، ماتریدیه، ۱۰۴–۱۲۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، ماتریدیه، ۱۰۴–۱۲۰.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ۲/۲۱۵، ۲۹۳ و ۳۲۳؛ سبحانی، رسائل و مقالات، ۵/۱۹۵؛ کثیری، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیه، ۱۵۶–۱۵۸.
- ↑ سبحانی، بحوث، ۴/۱۰۶ و ۱۱۱–۱۱۲؛ ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب، ۲۹۵–۲۹۸.
- ↑ کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۶۴–۷۸.
- ↑ صدوق، الهدایة فی الاصول و الفروع، ۲۸–۳۷؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۶۸/۳۳۴.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.
- ↑ ایرانی و صاحبی، مقاله «اهل سنت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۴۷۹ – ۴۸۸.
- ↑ ثعالبی، الفکر السامی، ۲/۱۳۲؛ حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۹۷، ۱۱۹، ۲۲۴، ۴۳۷، ۴۴۷، ۳۷۹ و ۴۰۵؛ جناتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ۳–۴.
- ↑ قرافی، شرح تنقیح الفصول فی اختصار المحصول فی الاصول، ۴۴۰.
- ↑ جناتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ۳؛ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۷۰.
- ↑ جناتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ص ۳–۴.
- ↑ حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۹۷–۹۸.
- ↑ حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۲۹–۳۰.
- ↑ عراقی، الاجتهاد و التقلید، ۴۴؛ حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۳۳۲–۳۳۷.
- ↑ عراقی، الاجتهاد و التقلید، ۶۹.
- ↑ حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۱۰.
- ↑ امام خمینی، معتمد الاصول، ۲/۴۴۱؛ امام خمینی، مکاسب، ۱/۱۴۷.
- ↑ ایرانی و صاحبی، مقاله «اهل سنت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۴۷۹ – ۴۸۸.
- ↑ حر عاملی، ۱۲/۶.
- ↑ ابوحنیفه، الفقه الأکبر، ۴۷؛ شعرانی، الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الأکابر، ۱/۵۰.
- ↑ امام خمینی، الطهاره، ۳/۴۵۹.
- ↑ امام خمینی، الرسائل العشره، ۵۷–۶۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۹۴.
- ↑ امام خمینی، مناسک حج، ۳۲۲ و ۳۲۶؛ امام خمینی، استفتائات، ۱/۲۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۸۲–۸۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۳۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۸۲–۸۳؛ ۱۵/۴۸۱ و ۲۰/۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۹۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۳۳۶ و ۳/۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۵۴ و ۱۷/۹۸.
- ↑ ایرانی و صاحبی، مقاله «اهل سنت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۴۷۹ – ۴۸۸.
- ↑ آبنوس، نگاهی به فرهنگ و آیینهای مردم کردستان، ۸.
- ↑ فرمانیان، فرق و مذاهب، ۱۳۷.
- ↑ کیهان، ۱، فرمانیان، فرق و مذاهب، ۱۳۵.
- ↑ فروتن، گنبد کاووس، ۲/۱۵۹–۱۶۰؛ فرمانیان، فرق و مذاهب، ۱۳۷.
- ↑ قدمی، کردستان و مناطق اهل سنت، استحقاقها و عملکردها، ۲۳–۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۱۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۲.
- ↑ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۲/۳۵۴–۳۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۸۳–۸۴.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۳۳۳؛ امام خمینی، صحیفه، ۷/۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۹۴.
- ↑ فاطمی، عبوراز بحران، ۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۱۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۲۴.
- ↑ قدمی، کردستان و مناطق اهل سنت، استحقاقها و عملکردها، ۲۳–۵۰؛ یاقوتی، شقایقهای صحرا در گلستان انقلاب، زندگی و خاطره شهدای ترکمن، ۱/۱۵۹.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۱۷/۵/۱۳۵۸، ۱؛ ۲۱/۸/۱۳۵۸، ۵؛ ۱۲/۴/۱۳۵۸، ۱؛ ۲۰/۴/۱۳۵۸، ۱؛ ۲۱/۴/۱۳۵۸، ۱ و ۲۴/۴/۱۳۵۸، ۱.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۲۱/۵/۱۳۵۸، ۲.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۱/۸/۱۳۵۸، ۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۳۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۱۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۳۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۹۸–۲۹۹.
- ↑ احمدی فراهانی، آغازین نغمههای ناسازگاری، ۹.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۱۱/۱۲/۱۳۵۸، ۲.
- ↑ نامدار زنگنه، بازدید برادر زنگنه از منطقه گنبد و ترکمن صحرا، ۱۴–۱۵.
- ↑ قادری، مصاحبه با ماموستا حاجملاقادر قادری، ۱۲–۱۳.
- ↑ صادقی، تعالی و همبستگی در پرتو تعامل علمی حوزههای علمیه جهان اسلام، ۲۸۴.
- ↑ صادقی، تعالی و همبستگی در پرتو تعامل علمی حوزههای علمیه جهان اسلام، ۱۳/۴۳۸ و ۱۵/۴۵۴.
- ↑ صادقی، تعالی و همبستگی در پرتو تعامل علمی حوزههای علمیه جهان اسلام، ۱۳/۱۵۲–۱۵۳ و ۱۴/۲۸۷.
- ↑ صادقی، تعالی و همبستگی در پرتو تعامل علمی حوزههای علمیه جهان اسلام، ۲/۱۹۴–۱۹۵.
- ↑ صادقی، تعالی و همبستگی در پرتو تعامل علمی حوزههای علمیه جهان اسلام، ۲۰/۳۲۲.
- ↑ صادقی، تعالی و همبستگی در پرتو تعامل علمی حوزههای علمیه جهان اسلام، ۹/۲۶۷.
- ↑ تسنیم.
- ↑ ایرانی و صاحبی، مقاله «اهل سنت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۴۷۹ – ۴۸۸.