عاشورا در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

معناشناسی

«عاشورا» از ریشه عربی «عشر» به معنای روز دهم است.[۱] برخی نیز عاشورا را واژه‌ای عبرانی دانسته‌اند که از کلمه «عاشور» گرفته شده‌است و به معنای روز دهم ماه تشری از ماه‌های یهودی است.[۲] پس از شهادت امام حسین(ع) و یاران حضرت در واقعه کربلا در روز دهم محرم سال ۶۱ هجری به آن روز «عاشورا» گفتند.[۳] عاشورا به عنوان روز شهادت امام حسین(ع) جایگاه خاصی در میان مسلمانان به‌ویژه شیعیان دارد و پیام‌آور ارزش‌ها، کرامت انسانی و الهام‌بخش آزادی و خداخواهی و یادآور حزن و اندوه است.[۴] امام حسین(ع) که از بیعت با یزید بن‌ معاویه امتناع و بر ضد وی قیام کرده بود، به همراه اصحاب و یاران خود در روز عاشورا به دست سپاهیان یزید به شهادت رسیدند و خاندان ایشان و یارانش اسیر شدند[۵].

پیشینه

گفته شده پیشینه روز عاشورا به پیش از اسلام بر می‌گردد. عرب‌های جاهلی این روز را روزه می‌گرفتند، [۶] عید می‌دانستند، لباس نو می‌پوشیدند و خضاب می‌کردند.[۷] یهودیان نیز روز عاشورا را روز عید می‌دانستند و روزه می‌گرفتند و معتقد بودند در آن روز، موسی(ع) با شکافتن دریا قوم یهود را از دست فرعون نجات داد[۸]؛ اما برخی معتقدند عاشورا پیش از اسلام نبوده و «عاشورا» نامی اسلامی است.[۹]

شیخ‌ عباس قمی با اشاره به توصیه امامان معصوم(ع) به حزن و اندوه شیعیان در روز عاشورا و بازداشتن آنان از خوشحالی، تبرک‌ جستن، ذخیره‌کردن و روزه‌ گرفتن در آن روز،[۱۰] گفته‌ است بنی‌امیه و طرفداران آنان روایات زیادی[۱۱] را دربارهٔ سابقه عاشورا مانند خاموش‌ شدن آتش نمرود، آرام‌ گرفتن کشتی نوح و غرق‌ شدن فرعون در روز عاشورا، جعل کرده‌اند و به استناد آن، روز عاشورا را روزی مهم، مقدس و بافضیلت دانسته‌اند.[۱۲] بر همین اساس عده‌ای از اهل سنت روزه‌گرفتن در روز عاشورا را مستحب و برخی نیز مانند ابوحنیفه آن را نوعی واجب دانسته‌اند[۱۳]؛ ولی امام خمینی[۱۴] و بسیاری دیگر از فقهای شیعه[۱۵] روزه روز عاشورا را مکروه شمرده‌اند.

پس از واقعه عاشورا علی‌رغم سخت‌گیری‌های شدید بنی‌امیه، برخی از شاعران و مداحان اهل بیت(ع) مانند عوف‌ بن‌ عبدالله‌ بن‌احمر، عبدالله‌ بن‌ کثیر، فرزدق و کمیت اسدی اشعار و قصیده‌هایی را در رثای امام حسین(ع) و عاشورا و برای اهل بیت(ع) سرودند.[۱۶] احادیث و روایات فراوانی که از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) دربارهٔ عاشورا و زنده نگه‌ داشتن آن رسیده‌ است،[۱۷] نشان می‌دهد که در روزگار ائمه(ع) با وجود محدودیت‌ها از جانب حکومت‌های بنی‌امیه و بنی‌عباس، امامان(ع) به عزاداری می‌پرداختند و دستور می‌دادند شیعیان به تشکیل مجالس حسینی و گرامی‌داشت عاشورا بپردازند[۱۸]؛ چنان‌که امام صادق(ع) از یاران خود خواست در رثای امام حسین(ع) شعر بسرایند[۱۹] و امام رضا(ع) به ریّان‌ بن‌ شبیب گفت اگر او گریه‌کننده است، بر امام حسین(ع) که در روز عاشورا، سر ایشان بریده شد، چنان‌که گوسفند قربانی می‌شود و شهادت هجده تن از خاندان ایشان که در روی زمین بی‌مانند بودند، گریه کند.[۲۰] به گفته امام خمینی به دستور ائمه(ع) و اصرار آنان این مجالس در طول تاریخ برپا بوده است[۲۱].

پیروان اهل بیت(ع) با استناد به روایات و سیره امامان(ع)،[۲۲] در مواردی که می‌توانستند و خلاف تقیه نبود با تشکیل مجالس و برگزاری آیین‌های ویژه، به عزاداری در روز عاشورا می‌پرداختند. با قدرت گرفتن آل‌بویه، به دستور معزالدوله از حاکمان آل‌بویه در سال ۳۵۲ق روز عاشورا روز عزا و تعطیل عمومی اعلام شد[۲۳] و مراسم عاشورا در این دوران برگزار می‌شد.[۲۴] در دوره صفویه که تشیع مذهب رسمی ایران شده بود، برگزاری مراسم عاشورا و تشکیل مجالس عزاداری امام حسین(ع)، در نهایتِ شکوه برگزار می‌شد. شاهان صفوی خود در مراسم عمومی روز عاشورا حضور می‌یافتند [۲۵] و این مراسم حتی در اردوهای نظامی هم برگزار می‌شد؛ چنان‌که در محرم ۱۰۱۳ق/ ۹۸۳ش که شاه‌عباس قلعه ایروان را محاصره کرده بود، در عزاداری شب عاشورا چنان صدای شیون و زاری از اردوگاه بلند شد که ساکنان قلعه پنداشتند فرمان حمله شبانه صادر شده و با گسیل پیکی تسلیم شدند[۲۶]. در زمان قاجاریه نیز آیین‌های سوگواری در عاشورا پرشورتر از پیش برگزار می‌شد و به‌تدریج با رواج مراسم سینه‌زنی، تعزیه‌خوانی، مداحی، روضه‌خوانی، حرکت دسته‌جات و حمل پرچم‌های عزا گسترش بیشتری یافت[۲۷].

در رژیم پهلوی برگزاری مراسم عاشورا با فراز و فرودهای زیادی همراه بود. رضاشاه پهلوی در آغاز روی کارآمدن توجه ویژه‌ای به مراسم عاشورا داشت؛ به گونه‌ای که خودش روز عاشورا با سر و پای برهنه در مراسم حاضر می‌شد، کاه به سر می‌ریخت و همراه دستجات عزاداری حرکت می‌کرد[۲۸]؛ ولی پس از استقرار و محکم‌ کردن پایه‌های قدرت خود در برابر عاشورا موضع‌گیری کرد و بر آن شد که دامنه سلطه خود را بر آن بگستراند[۲۹]؛ از این‌رو نه تنها به برگزاری مراسم عاشورا توجهی نداشت که با سخت‌گیری و خشونت، مراسم عزاداری و روضه‌خوانی و تعزیه‌خوانی را ممنوع کرد و هر جا ذاکری با عبا و عمامه دیده می‌شد تحت پی‌گرد قرار می‌گرفت[۳۰] و گفته شده بسیاری از مردم و مؤمنانی که خود را از مسائل سیاسی برکنار می‌داشتند، به سبب عاشوراستیزی و مخالفت رضاشاه با برگزاری آیین‌های سوگواری عاشورا و کشف حجاب و کینه مقدسی که از همین رهگذر با رژیم پهلوی داشتند، به صف مبارزه با رژیم پیوستند.[۳۱] در دوره محمد رضا پهلوی نیز هرچند ممنوعیت‌ها و سختگیری‌های ضد مذهبی دوره پیش برداشته شد، اما سیاست‌های باستان‌گرایی، غرب‌گرایی و ضد دینی و ضد روحانیت و بی‌توجهی به امور دینی رژیم پهلوی ادامه یافت[۳۲].[۳۳]

زمینه‌های نهضت عاشورا

پیامبر اکرم(ص) بارها و به شکل‌های مختلف امیرالمؤمنین علی(ع) را به عنوان وصی و جانشین خود معرفی کرد که مهم‌ترین آنها نصب آن حضرت در غدیر خم بود[۳۴] بر اساس دستور خداوند ﴿حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ وَالْمُنْخَنِقَةُ وَالْمَوْقُوذَةُ وَالْمُتَرَدِّيَةُ وَالنَّطِيحَةُ وَمَا أَكَلَ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ ذَلِكُمْ فِسْقٌ الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۵]، ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۳۶]، پیامبر اکرم(ص) در هجدهم ذیحجه سال دهم هجرت هنگام بازگشت از حجةالوداع در اجتماع بزرگ حاجیان در منطقه غدیر خم، علی‌ بن‌ ابی‌طالب(ع) را به عنوان جانشین خود منصوب کرد و همه مردم را به بیعت با ایشان فرا خواند. عبدالحسین امینی از ۱۱۰ تن از صحابه و ۸۴ تن از تابعان این واقعه را نقل کرده‌است.[۳۷] پس از درگذشت پیامبر(ص) در ۲۸ صفر سال یازدهم هجری، برخی از یاران آن حضرت با نادیده‌ گرفتن این انتصابِ دست به اقداماتی زدند که امام‌ علی(ع) از رهبری مسلمانان کنار گذاشته شد[۳۸] و آن حضرت پس از مدتی مقاومت در برابر این انحراف و امتناع از بیعت با ابوبکر و نیز مبارزات و روشنگری‌های همسرش فاطمه زهرا(ع)، سرانجام با توجه به حساسیت دوران پس از پیامبر(ص) و نگرانی از بروز فتنه‌ها و ایجاد اختلاف در امت اسلامی، راه صبر و سکوت را در پیش گرفت[۳۹]؛ ولی در سال ۳۵ هجری پس از کشته‌شدن عثمان، با اصرار و بیعت انبوه مردم، خلافت اسلامی را بر عهده گرفت[۴۰].

با شهادت امام‌ علی(ع) در ۲۱ رمضانِ سال چهلم هجری و بیعت مردم با امام حسن(ع)، خلافت به ایشان رسید و ایشان نیز نخست کارگزاران خود را به اطراف روانه کرد[۴۱] و با تجهیز سپاه و تهیه امکانات به ادامه مقابله با معاویه برخاست[۴۲]؛ ولی با توجه به سست‌عهدیِ یاران، رسوخ نفاق در جمع اصحاب آن حضرت و برخی عوامل دیگر، آن حضرت ناگزیر پس از شش ماه خلافت در سال چهل‌ویکم هجری با معاویه صلح کرد و با شرایطی، حکومت را به او واگذاشت.[۴۳] امام حسن(ع) در سال پنجاه هجری به شهادت رسید و مسئولیت امامت و هدایت امت بر عهده امام حسین(ع) قرار گرفت[۴۴] ایشان نیز با حکومت معاویه مخالف بود و معتقد بود در جامعه‌ای مانند دوره معاویه و یزید که به حق عمل نمی‌شود و از باطل نهی نمی‌گردد و ستمگران بر مردم حکومت می‌کنند، زندگی جز ملامت و سرافکندگی و مرگ جز سعادت چیزی نیست[۴۵]؛ ولی با این حال، تا معاویه زنده بود، امام حسین(ع) به صلحی که امام حسن(ع) بسته بود، تعهد داشت و کسانی را که می‌خواستند با ایشان بیعت کنند، به صبر فرامی‌خواند[۴۶].

معاویه با وجود تذکر و مخالفت بسیاری از بزرگان مسلمانان، مانند احنف‌ بن‌ قیس با ولایت‌عهدی یزید که فردی فاسد بود، وی را جانشین خود کرد.[۴۷] پس از مرگ معاویه در سال شصت هجری یزید به خلافت نشست. به دستور وی حاکم مدینه امام حسین(ع) را برای بیعت با یزید فرا خواند و تهدید کرد اگر بیعت نکند، کشته می‌شود[۴۸]. امام حسین(ع) که یزید را به هیچ‌رو صالح نمی‌دید، از بیعت با او امتناع کرد و تصمیم گرفت مدینه را ترک کند؛ بنابراین بی‌درنگ به همراه خانواده خود از مدینه به طرف مکه حرکت کرد.[۴۹] ایشان پس از چند ماه اقامت در مکه به دلایل مختلف ازجمله ناامنی مکه برای ایشان و دعوت‌های بی‌شمار کوفیان، از آنجا رهسپار کوفه شد[۵۰]؛ ولی در سرزمین کربلا در نزدیکی کوفه، سپاهیان عبیدالله‌ بن‌ زیاد به دستور یزید راه را بر ایشان بستند و در جنگی نابرابر وی و یارانش را در دهم محرم سال ۶۱ق «روز عاشورا» به شهادت رساندند و زنان و فرزندان ایشان را به اسارت بردند[۵۱].[۵۲]

اهداف نهضت عاشورا

برای نهضت عاشورا اهداف مختلفی ازجمله امتناع امام حسین(ع) از بیعت با یزید، حفظ اسلام، از میان‌ بردن انحرافات و بدعت‌ها، احیای سنت پیامبر(ص)، دعوت مردم کوفه، انجام فریضه امر به معروف و نهی از منکر[۵۳] و اقامه عدل و تشکیل حکومت اسلامی[۵۴] بیان شده‌ است. امام حسین(ع) در موارد زیادی به سازش‌ناپذیری خود در برابر یزید و نپذیرفتن ذلتِ بیعت با او اشاره کرده‌ است[۵۵]؛ همچنین در وصیت به برادر خود محمد حنفیه، هدف خود را امر به معروف و نهی از منکر، اصلاح امت اسلامی و زنده‌ کردن سیره پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) شمرده‌ است[۵۶]؛ چنان‌که در خطبه معروفی که در برابر سپاه حر بن‌ یزید ریاحی که راه را بر ایشان بسته بود، ایراد کرد، با استناد به سخن پیغمبر اکرم(ص) که فرموده‌ است هر کس سلطان ستمگری را ببیند که حلال خدا را حرام شمرده، پیمان خدا را می‌شکند، با سنت رسول خدا(ص) مخالفت می‌کند و در میان بندگان خدا با ظلم و ستم رفتار می‌کند و با او به مخالفت برنخیزد، شایسته‌ است که خداوند وی را در همان جایی وارد کند که سلطان ستمگر را وارد می‌کند، اعلام کرد حاکمان بنی‌امیه طاعت خدای رحمان را رها ساخته‌اند و به پیروی شیطان درآمده‌اند، تباهی را رواج داده‌اند و حدود الهی را به کناری نهاده‌اند، بیت‌المال را ویژه خود ساخته‌اند و حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال کرده‌اند و او در چنین شرایطی در پای‌بندی به این سخن از همه کس سزاوارتر است[۵۷].

امام خمینی حرکت امام حسین(ع) را اقدامی کاملاً سیاسی می‌دانست که آن حضرت شرعاً مکلف به آن بود و هدف نهایی قیام عاشورا هم تلاش برای تشکیل حکومت اسلامی بود.[۵۸] ایشان با اشاره به اینکه همه انحرافات از منکرات است و جز خط مستقیم توحید هرچه هست، منکر است و باید از میان برود، معتقد بود سیدالشهدا(ع) از همان روز اول که قیام کرد، انگیزه ایشان اقامه عدل بود و می‌خواست که معروف را اقامه کند و منکر را از میان ببرد[۵۹] و حضرت برای اسلام خود را به کشتن داد[۶۰]؛ زیرا تکلیف خود می‌دانست که برود و کشته بشود و آثار معاویه و پسرش را از میان ببرد.[۶۱] ایشان با رد سخن کسانی که گمان می‌کنند سیدالشهدا(ع) برای حکومت نیامده بود، تأکید کرد ایشان برای برپایی حکومت آمده بود و این مایه افتخار است؛ زیرا حکومت باید دست مثل سیدالشهدا(ع) و مثل کسانی که شیعه آن حضرت‌اند باشد و اصل قیام انبیا(ع) از اول تا آخر همین بوده‌است[۶۲].

اسلام که با استیلای بنی‌امیه جز نامی بی‌محتوا از آن باقی نمانده بود، با نهضت عاشورا حیاتی دوباره یافت؛ چنان‌که برخی صاحب‌نظران حدوث اسلام را از پیامبر اکرم(ص) و بقایش را به قیام امام حسین(ع) دانسته‌اند و گفته‌اند اگر نهضت عاشورا نبود اثری از اسلام باقی نمی‌ماند.[۶۳] از نگاه امام خمینی امام حسین(ع) قیام کرد تا اسلام در میان همه انسان‌ها نشر پیدا کند و نظام سیاسی و اجتماعی آن در جامعه‌ها برقرار شود.[۶۴] به نظر ایشان امام حسین(ع) با عمل خود اسلام را بیمه و حفظ کرد[۶۵]؛ زیرا بنی‌امیه قصد داشتند اسلام را از میان ببرند[۶۶] و حکومت عدل اسلامی را به رژیم شاهنشاهی مبدل کنند، اسلام و وحی را به انزوا بکشانند[۶۷]؛ اسلام را رژیمی طاغوتی معرفی کنند و مکتب وحی را از میان ببرند.[۶۸] ایشان خاطرنشان کرده‌است که اگر آنان موفق می‌شدند، چیزی از اسلام باقی نمی‌ماند و اسلامی که آمده بود تا رژیم سلطنتی و طاغوتی را از میان ببرد، مدافع حکومت‌های سلطنتی و طاغوتی می‌شد و حکومت طاغوت و جاهلیتِ سابق دوباره در لباس اسلام بازمی‌گشت[۶۹].

به نظر امام خمینی عاشورا قیام عدالت‌خواهان با عددی کم و عشقی بزرگ در برابر ستمگران کاخ‌نشین و مستکبران غارتگر بود و دستور آن بود که این برنامه سرلوحه زندگی امت اسلامی در هر روز و هر زمین باشد.[۷۰] دستجات عاشورا مردم را به هیجان و حرکت و خون سیدالشهدا(ع) خون‌های همه ملت‌های اسلامی را به جوش درمی‌آورد و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا می‌کند[۷۱]؛ بر همین اساس عاشورا روز تجدید حیات است و موجب می‌شود احساس جهاد، احساس شهادت، احساس فداکاری در راه حق و حسن امر به معروف و نهی از منکر در مردم به فراموشی سپرده نشود[۷۲].

از نظر امام خمینی خلافت یزید که به شهادت تاریخ،[۷۳] آشکارا شراب می‌خورد و قماربازی می‌کرد و در همان حال نماز جماعت هم اقامه می‌کرد، خطری برای اسلام بود که امام حسین(ع) با قیام خود آن را رفع کرد[۷۴]. امام خمینی با اشاره به جمله معروف «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» تأکید می‌کرد عاشورا اختصاص به زمان و مکان خاصی ندارد و ملت‌ها در همه زمان‌ها و در همه مکان‌ها باید در برابر ظلم بایستند[۷۵]؛ چنان‌که ایشان کشتار مردم در میدان شهدا (ژاله) تهران در هفده شهریور ۱۳۵۷ به دست رژیم پهلوی را تکرار عاشورا، میدان شهدا را تکرار کربلا، شهدای انقلاب اسلامی را تکرار شهدای کربلا و مخالفان ملت را تکرار یزید و وابستگان او می‌دانست.[۷۶] ایشان خاطرنشان کرده‌است که قیام عاشورای امام حسین(ع) اقدامی‌ کاملاً انتخابی بود[۷۷] و حضرت با اینکه راه سازش با دشمن باز بود،[۷۸] آن را مخالف مصالح اسلام و جامعه اسلامی و تکلیف شرعی خود دید.[۷۹] با اینکه می‌دانست سرانجام حرکت ایشان شهادت است،[۸۰] آن را منافی با تکلیف خود برای قیام و حرکت ندانست[۸۱] و با اقدام خود حجتی شرعی و الگویی فقهی برای همیشه به دست داد[۸۲]؛ این است که امام خمینی در برابر برخی فقها که ایستادگی حضرت را ازسر ناچاری یا دستوری خصوصی و غیر قابل تأسی دانسته‌اند[۸۳]؛ قیام و ایستادگی حضرت را در چارچوب موازین کلی فقهی و قابل استناد و تأسی شمرده‌ است[۸۴].[۸۵]

نقش عاشورا در انقلاب اسلامی

نهضت عاشورا الهام‌بخش بسیاری از قیام‌هایی بوده‌است که در دوره‌های بعد از آن بر ضد حکومت‌های ستمگر شکل گرفته‌است. به عقیده امام خمینی واقعه عظیم عاشورا سال ۶۱ هجری تا خرداد ۱۳۴۲ و تا قیام جهانی حضرت بقیةالله(ع) در هر مقطع، انقلاب‌ساز است.[۸۶] در طول تاریخ با الهام‌گرفتن از نهضت عاشورا قیام‌های متعددی مانند قیام مردم مدینه در سال ۶۲ق.[۸۷] قیام توابین کوفه در سال ۶۵ق،[۸۸] قیام مختار ثقفی در سال ۶۶ق[۸۹] و قیام‌های فراوان سادات حسنی و حسینی در دوران حکومت بنی‌امیه و بنی‌عباس مانند قیام زید و پسرش یحیی و قیام شهید فخ شکل گرفتند.[۹۰] انقلاب اسلامی ایران با عاشورا در پیوند است و به عنوان تداوم نهضت عاشورا، کارکرد «احیای اسلام» را پس از چهارده قرن به بهترین شکل نشان داد؛ زیرا عوامل تعیین‌کننده در پیروزی انقلاب اسلامی سه عامل کلیدی، مکتب اسلام، رهبری امام خمینی و حضور مردم بود که همه آنها متأثر از فرهنگ نهضت عاشورای امام حسین(ع) بود و مبارزان با رژیم پهلوی نهضت عاشورا را سرلوحه کار خود قرار داده بودند.[۹۱] ماهیت انقلاب اسلامی ایران مانند نهضت عاشورای امام حسین(ع) احیای اسلام و ارزش‌های اسلامی و حاکمیت اسلام است.[۹۲] امام خمینی خود با اشاره به قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ معتقد است الهام‌ گرفتن از عاشورا آن قیام کوبنده را به وجود آورد و اگر گرمی و شور عاشورا نبود، معلوم نبود چنین قیامی واقع می‌شد.[۹۳] ایشان پیش از محرم ۱۳۴۲ش با اشاره به اینکه خطر امروز برای اسلام کمتر از خطر بنی‌امیه نیست اعلام کرد مبلغان، خطیبان و هیئت‌های مذهبی باید فداکاری در راه خدمت به اسلام را از امام حسین(ع) یاد بگیرند و بدانند که تعهد و التزامی‌که رژیم پهلوی دربارهٔ سخن‌نگفتن از انقلاب در دهه عاشورا از آنان می‌گیرد، ارزش قانونی ندارد[۹۴].

امام خمینی خود در ۹ خرداد ۱۳۴۲ برابر ۶ محرم ۱۳۸۳ق در جمع گروهی از بازاریان با تأکید بر تاسی به امام حسین(ع) و خانواده حضرت که به اسارت برده شدند، خاطرنشان کرد که یکی از کسانی که باید به خون خود آغشته شود «خمینی» است و باید روز عاشورا را در قم کربلا قرار داد و کربلای دوم ساخت و مردم برای زیارت آن به قم بیایند.[۹۵] ایشان در پی این تاکیدها در عصر روز عاشورا برابر ۱۳ خرداد در یک سخنرانی عمومی و معروف خود با مخاطب قراردادن محمدرضا پهلوی، به او نصیحت و اخطار کرد دربارهٔ اعمال اطرافیان خود هوشیار باشد و از آنچه بر پدرش رضاخان رفت، عبرت بگیرد و کاری نکند که اگر روزی قرار شد برود، مردم خوشحال باشند.[۹۶] ایشان در این سخنرانی، محمدرضا پهلوی را تحت تأثیر بهائی‌ها و اسرائیل خواند و دربارهٔ توطئه‌هایی که ممکن است از سوی بهائیت و اسرائیل علیه او در جریان باشد، به او هشدار داد.[۹۷] بازداشت امام خمینی و پس از آن، قیام خونین پانزده خرداد ۱۳۴۲، که آغاز نهضت اسلامی بود پیامد این اتفاقات بود[۹۸].

به عقیده امام خمینی بزرگداشت عاشورا علاوه بر دارابودن پاداش اخروی، مسئله‌ای سیاسی و در پیشبرد انقلاب اسلامی اثرِ بسزایی داشت[۹۹]؛ از همین‌رو ایشان معتقد بود اگر مجالس عزاداری نبود، معلوم نبود قیام مردم در پانزده خرداد واقع شود[۱۰۰]؛ چنان‌که راهپیمایی‌های میلیونی مردم در روزهای تاسوعا، عاشورا و اربعین ۱۳۵۷ بود که به بزرگ‌ترین همه‌پرسی علیه رژیم پهلوی تبدیل شد[۱۰۱]. در دوران مبارزات علیه رژیم پهلوی، شعارها شعارهای عاشورایی بود، مانند «خمینی، خمینی، تو وارث حسینی»،[۱۰۲] «ارتش ایران حسینی شده، رهبر ایران خمینی شده»،[۱۰۳] «نهضت ما حسینیه، رهبر ما خمینیه»، «روز عاشوراست امروز، پهلوی رسواست امروز»[۱۰۴].[۱۰۵]

درس‌های نهضت عاشورا

از نگاه امام خمینی در نهضت عاشورای امام حسین(ع) درس‌های زیادی از ابعاد مختلف سیاسی، عبادی و اخلاقی، برای امت اسلامی و برای همه آزادی‌خواهان و حق‌طلبان جهان وجود دارد که به چند مورد از مهمترینِ آنها از نگاه ایشان اشاره می‌شود:

اخلاص و توکل

مکتب عاشورا به مردم آموزش داد که همواره رضای خدا را در نظر داشته باشند و به آنچه او پیش می‌آورد، راضی باشند.[۱۰۶] امام حسین(ع) راضی به رضای الهی بود و روز عاشورا هرچه به ظهر عاشورا و اوج مصیبت‌ها نزدیک می‌شد، چهره ایشان برافروخته‌تر می‌گشت[۱۰۷].[۱۰۸]

ایستادگی در برابر مشکلات

امام حسین(ع) تحمل مصیبت، بی‌تابی‌نکردن و نداشتن ترس از فجایع و مصیبت‌ها در راه خدا را به مسلمانان آموزش داد[۱۰۹] و ملت ایران با درس‌گرفتن از عاشورا و فداکاری و ایثار و شهادت‌طلبی توانستند در جنگ هشت‌ساله مقاومت کنند. نهضت عاشورا به مردم یاد داد که در نبرد حق با باطل ایستادگی کنند و از هم سبقت بگیرند و پدران و مادران و همسران شهیدان از فراق عزیزان خود شکوه نکنند.[۱۱۰] نهضت عاشورا ملت را قوی و مصمم ساخت تا در برابر توطئه‌ها مقاومت کنند و آنان را به فداشدن و فداکردنِ زن، فرزند و عزیزان خود در برابر خدا سوق داد. همچنین عاشورا جوانان را شهادت‌طلب کرد و پدران و مادران را به فداکردن فرزندان و پاره‌های جگر خویش قادر ساخت[۱۱۱] و سیدالشهدا(ع) با قیام عاشورا درس مقاومت و کوبندگی به بشر داد و نشان داد که راه فنای ظالم و شکستن ستمکار فدایی‌ دادن و فدا شدن است[۱۱۲].[۱۱۳]

ایستادگی در برابر ظلم و نترسیدن

نهضت عاشورا همه مسلمانان و بلکه همه انسان‌ها را ستم‌ستیز بار می‌آورد[۱۱۴] و درست به همین سبب است که همواره حکومت‌های طاغوتی مردم را از تشکیل مجلس بزرگداشت عاشورا و دسته‌های عزاداری بازمی‌داشتند.[۱۱۵] این نهضت به مسلمانان آموخت که به عدد و بسیاریِ ظاهری دشمن اهمیت ندهند و در برابر ظلم و حکومت ستمگر ایستادگی کنند و حتی با علم به قربانی‌ شدن، از زیادی دشمن نهراسند[۱۱۶]؛ چنان‌که در نهضت اسلامی ملت ایران درس مبارزه با دست‌های خالی در برابر نظام مسلح رژیم پهلوی را از قیام سیدالشهدا(ع) در روز عاشورا فرا گرفته بود[۱۱۷].[۱۱۸]

اتحاد امت اسلامی

عاشورا موجب سازماندهی و اتحاد میان امت اسلامی و نهضت عاشورا همه را زیر بیرق حسینی، مجتمع و متحد می‌سازد،[۱۱۹] مجالس عزای اهل بیت(ع) و بزرگداشت عاشورا، باعث سازماندهی سراسری در همه کشورهای اسلامی و پیوند دل‌های مردم به یکدیگر است[۱۲۰] و مردم در مجالس عزای امام حسین(ع) بیرق‌های روز عاشورا را به علامت رسیدن روز پیروزی و انتقام مظلوم از ظالم برافراشته کنند[۱۲۱].[۱۲۲]

بزرگداشت عاشورا

امام خمینی بر بزرگداشت عاشورا و عزاداری سیدالشهدا(ع) تأکید فراوان می‌کرد؛ زیرا خون سیدالشهدا(ع) است که خون ملت‌ها را به جوش می‌آورد و دستجات عزاداری مردم را به هیجان می‌آورد و آنان را برای حفظ اسلام و مقاصد اسلامی مهیا می‌کند.[۱۲۳] ایشان با اشاره به اینکه عزاداری سیدالشهدا(ع) ملت‌های اسلامی ایران، عراق، افغانستان، پاکستان، اندونزی و برخی دیگر از کشورها را دور هم جمع کرده و میان آنان وحدت و هماهنگی برقرار ساخته‌است، تأکید می‌کرد نباید از عامل آن غافل شد و این هماهنگی را از دست داد[۱۲۴].

امام خمینی عاشورا را مکتب آموزش مقابله با ظلم می‌دانست و تأکید می‌کرد این مکتب باید زنده بماند و همیشه برپا باشد.[۱۲۵] به نظر ایشان لعن و نفرین عزاداران بر بنی‌امیه همان فریاد ملت‌ها بر ضد سردمداران ستم‌پیشه تا همیشه تاریخ است؛ بنابراین رمز پیروزی اسلام به‌ویژه شیعه، تشکیل مجالس بزرگداشت عاشورا و عزای امام حسین(ع) بوده‌است و امامان(ع) به تشکیل این مجالس دستور داده‌اند[۱۲۶].[۱۲۷]

منابع

پانویس

  1. فراهیدی، کتاب العین، ۱/۲۴۹؛ دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۳۸۱۵–۱۳۸۱۶.
  2. سعیدی و صفایی، عاشورا چاپ‌شده در دائرةالمعارف تشیع، ۱۱/۱۵.
  3. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۵/۳۹۴؛ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله، ۹۶؛ قمی، منتهی الآمال، ۴۷۶ و ۵۲۲.
  4. مطهری، مجموعه آثار، ۱۴/۳۶۹ و ۱۷/۱۱۲.
  5. صادقی ارزگانی، محمد امین، مقاله «عاشورا»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۷۱ ـ ۱۷۹.
  6. بیهقی، السنن الکبری، ۴/۲۸۸–۲۸۹.
  7. متقی هندی، کنز العمال، ۸/۶۵۵–۶۵۹؛ محدثی، ۲۷۶.
  8. بخاری، صحیح البخاری، ۴/۱۲۶ و ۲۶۹؛ بیهقی، السنن الکبری، ۴/۲۸۶.
  9. فراهیدی، کتاب العین، ۱/۲۴۹؛ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۰۵–۴۰۶.
  10. صدوق، علل الشرائع، ۱/۲۲۵–۲۲۷؛ مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی، ۶/۲۰۳.
  11. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۵/۹۴–۹۶.
  12. قمی، مفاتیح الجنان، ۲۹۰.
  13. ابن‌قدامه، المغنی، ۳/۱۰۴–۱۰۵؛ جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعه، ۱/۷۲۱.
  14. امام خمینی، نجاة العباد، ۱۶۹؛ امام خمینی، توضیح المسائل، ۲۶۵.
  15. بحرانی، الحدائق الناضرة، ۱۳/۳۶۹–۳۷۶؛ نجفی، جواهر، ۱۷/۱۰۵–۱۰۹.
  16. شهیدی، ۲۳۶–۲۳۷.
  17. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۲۸۵–۲۹۲.
  18. کلینی، کافی، ۴/۱۷۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۲۸۵–۲۹۲.
  19. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۲۸۷–۲۸۸.
  20. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۲۸۶.
  21. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۹۸–۹۷.
  22. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۲۷۸–۲۹۶.
  23. ذهبی، تارخ الاسلام، ۲۶/۱۱؛ فقیهی، آل بویه و اوضاع زمان ایشان، ۴۵۹–۴۶۷.
  24. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۸/۵۴۹، ۵۵۸، ۵۸۹ و ۹/۱۵۵.
  25. فلسفی، زندگانی شاه‌عباس اول، ۳/۶–۷.
  26. فلسفی، زندگانی شاه‌عباس اول، ۳/۱۰.
  27. مستوفی، شرح زندگانی من، ۱/۲۷۴–۳۱۵؛ هالیستر، تشیع در هند، ۱۹۹–۲۰۲.
  28. مستوفی، شرح زندگانی من، ۳/۴۶۱–۴۶۲؛ مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ۴/۲۰.
  29. معادیخواه، نقش عاشورا در شکل‌گیری انقلاب اسلامی، ۲/۳۶۰–۳۶۱.
  30. مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ۴/۲۲؛ بصیرت‌منش، علما و رژیم رضاشاه، ۱۳۹–۱۵۱.
  31. معادیخواه، نقش عاشورا در شکل‌گیری انقلاب اسلامی، ۲/۳۵۹–۳۶۰.
  32. ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۱۰۷–۱۱۵.
  33. صادقی ارزگانی، محمد امین، مقاله «عاشورا»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۷۱ – ۱۷۹.
  34. حموی، منهج الفاضلین، ۲۹۸–۳۱۰.
  35. «مردار و خون و گوشت خوک و آنچه جز به نام خداوند ذبح شده باشد و مرده با خفگی و مرده با ضربه و مرده با افتادن از بلندی و مرده از شاخ زدن حیوان دیگر و آنچه درندگان نیم‌خور کرده باشند- جز آن را که (تا زنده است) ذبح کرده‌اید- و آنچه بر روی سنگ‌های مقدّس (برای بت‌ها) قربانی شود و آنچه با تیرهای بخت‌آزمایی قسمت کنید (خوردن گوشت همه اینها) بر شما حرام و آنها (همه) گناه است؛ امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
  36. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  37. امینی، الغدیر، ۱/۴۱–۱۶۵.
  38. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۱۲۳–۱۲۴؛ شهیدی، ۶۷.
  39. نهج البلاغه، خ۳، ۲۲، ۲۳، ۲۶ و ۴۵؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ۲۹/۴۱۷–۴۲۰؛ حیدری، قهر و مدارا در حکومت علوی، ۱۲۹.
  40. نهج البلاغه، خ۳، ۲۳ و ۲۴.
  41. ابن‌صباغ، الفصول المهمة، ۲/۷۱۶–۷۱۹.
  42. مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله، ۲/۱۱؛ مسعودی، مروج الذهب، ۱۵۸–۱۵۹.
  43. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ۴۴/۶۵؛ شهیدی، ۱۶۰.
  44. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۱۶۱–۱۶۲.
  45. ابن‌شعبه، تحف العقول، ۲۴۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۷۵/۱۱۶–۱۱۷.
  46. بلاذری، انساب الاشراف، ۳/۱۵۰–۱۵۳.
  47. امینی، الغدیر، ۱۰/۳۲۷–۳۳۰.
  48. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۳۱۲ و ۳۲۵.
  49. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۳۲۶؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۲۰۸.
  50. مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله، ۲/۳۵–۳۶؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۱۴۲–۱۴۵.
  51. کلینی، کافی، ۱/۴۶۳.
  52. صادقی ارزگانی، محمد امین، مقاله «عاشورا»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۷۱ – ۱۷۹.
  53. مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۱۴۱–۱۴۵ و ۱۹۹–۲۱۹؛ هاشمی رفسنجانی، رمزهای عاشورا، ۳۹–۴۳.
  54. امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱–۳.
  55. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۳۸۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۱۵۰.
  56. خوارزمی، مقتل الحسین، ۱/۱۸۷–۱۸۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۴/۳۲۹.
  57. ابومخنف، وقعة الطف، ۱۷۲–۱۷۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۱۹۰.
  58. امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳.
  59. امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱.
  60. امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۸۹.
  61. امام خمینی، صحیفه، ۸/۴۲۰.
  62. امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳.
  63. امینی، الغدیر، ۳/۳۴۸–۳۶۵؛ فارسی، فرهنگ واژه‌های انقلاب اسلامی، ۵۹۵.
  64. امام خمینی، ولایت فقیه، ۱۳۴–۱۳۵.
  65. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۹۷.
  66. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۵۱–۴۵۲.
  67. امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۴۱.
  68. امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۰۳.
  69. امام خمینی، صحیفه، ۸/۹–۱۰.
  70. امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۴۵.
  71. امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۵–۳۴۶.
  72. مطهری، مجموعه آثار، ۱۷/۱۸۹.
  73. بلاذری، انساب الاشراف، ۵/۲۸۶–۲۹۱.
  74. امام خمینی، صحیفه، ۸/۹.
  75. امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۴۵؛ ۱۰/۸، ۱۲۲–۱۲۳، ۱۹۱، ۳۱۵ و ۱۶/۱۵۱.
  76. امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۴۵.
  77. امام خمینی، صحیفه، ۸/۹.
  78. امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۷۲.
  79. امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۶۲–۱۶۳.
  80. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۸.
  81. امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۶۱–۱۶۳.
  82. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۸–۵۹.
  83. نجفی، جواهر، ۲۱/۲۹۵؛ مرتضوی، بازتاب عاشورا در فقه سیاسی شیعه، ۱۰۰–۱۰۵.
  84. مرتضوی، بازتاب عاشورا در فقه سیاسی شیعه، ۱۰۹–۱۲۵.
  85. صادقی ارزگانی، محمد امین، مقاله «عاشورا»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۷۱ ـ ۱۷۹.
  86. امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۸۳ و ۱۶/۲۹۰.
  87. جعفری، تشیع در مسیر تاریخ، ۲۷۸.
  88. امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۱، ۱۰۹ و ۵۲۳.
  89. یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ۲/۲۵۸–۲۶۰.
  90. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ۶/۹۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ۴۸/۱۶۵–۱۷۰.
  91. کدیور، نقش نهضت عاشورا در شکل‌گیری و تداوم انقلاب، ۲/۲۲۱–۲۲۳.
  92. کدیور، نقش نهضت عاشورا در شکل‌گیری و تداوم انقلاب، ۲/۲۴۰.
  93. امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۹۰.
  94. امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۲۹–۲۳۰.
  95. امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۴۰.
  96. امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۴۵–۲۴۶.
  97. امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۴۷–۲۴۸.
  98. ذاکری، طلوع خورشید، ۲۳۱–۲۳۴.
  99. امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۳۲۳–۳۲۷.
  100. امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۶.
  101. حکیمی، تفسیرآفتاب، ۲۸۰.
  102. کواکبیان، هفت قطره از جاری زلال اندیشه امام خمینی، ۲۲۸.
  103. کواکبیان، هفت قطره از جاری زلال اندیشه امام خمینی، ۲۲۹.
  104. کواکبیان، هفت قطره از جاری زلال اندیشه امام خمینی، ۲۳۱.
  105. صادقی ارزگانی، محمد امین، مقاله «عاشورا»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۷۱ ـ ۱۷۹.
  106. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۳–۵۶.
  107. امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۶۷؛ ۱۷/۴۱۴ و ۱۹/۱۹۹.
  108. صادقی ارزگانی، محمد امین، مقاله «عاشورا»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۷۱ – ۱۷۹.
  109. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۱۴.
  110. امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۹۸–۱۹۹.
  111. امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۱۴ و ۱۶/۳۴۶.
  112. امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۱۴.
  113. صادقی ارزگانی، محمد امین، مقاله «عاشورا»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۷۱ ـ ۱۷۹.
  114. امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۸ و ۳۱۵.
  115. امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۱۶.
  116. امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۱۵.
  117. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۶.
  118. صادقی ارزگانی، محمد امین، مقاله «عاشورا»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۷۱ ـ ۱۷۹.
  119. امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۴–۳۴۵.
  120. امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴۴.
  121. امام خمینی، صحیفه، ۵/۷۶.
  122. صادقی ارزگانی، محمد امین، مقاله «عاشورا»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۷۱ ـ ۱۷۹.
  123. امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۳۱.
  124. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۹۸.
  125. امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۳؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام خمینی، ۷۳.
  126. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۹۷ و ۲۱/۴۰۰.
  127. صادقی ارزگانی، محمد امین، مقاله «عاشورا»، دانشنامه امام خمینی ج۷، ص۱۷۱ ـ ۱۷۹.