جز
جایگزینی متن - '“' به '«'
(←پانویس) |
جز (جایگزینی متن - '“' به '«') |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
== سلام" و "صلح" در [[فرهنگ]] حقوقی و [[سیاسی]] [[اسلام]] == | == سلام" و "صلح" در [[فرهنگ]] حقوقی و [[سیاسی]] [[اسلام]] == | ||
دو واژه | دو واژه «سلام” و «صلح” در [[فرهنگ]] حقوقی و [[سیاسی]] [[اسلام]] از اهمیت ویژهای برخوردارند و در [[نصوص]] [[قرآنی]] و متون [[احادیث اسلامی]] برای بیان یک اصل حقوقی و سیاسی استفاده و بر آن دو تأکید شده است. مشتقات این دو واژه در [[قرآن]] چنین آمده است: | ||
الف) "سلم" و "سلام": واژه سِلم و [[سلامت]] و [[سلام]] در لغت به معنی برکنار بودن از آفات و بیماریهای ظاهری و [[باطنی]] آمده است. [[قلب سلیم]] {{متن قرآن|إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}<ref>«که دلی پاک را نزد پروردگار خود آورد» سوره صافات، آیه ۸۴.</ref>، [[سلامتی]] [[قلب]] از آفاتی چون [[شک]]، [[حسد]]، [[کفر]] و [[ریاست]] و راههای سلام | الف) "سلم" و "سلام": واژه سِلم و [[سلامت]] و [[سلام]] در لغت به معنی برکنار بودن از آفات و بیماریهای ظاهری و [[باطنی]] آمده است. [[قلب سلیم]] {{متن قرآن|إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}<ref>«که دلی پاک را نزد پروردگار خود آورد» سوره صافات، آیه ۸۴.</ref>، [[سلامتی]] [[قلب]] از آفاتی چون [[شک]]، [[حسد]]، [[کفر]] و [[ریاست]] و راههای سلام «سبل السلام” عبارت از راهی است که در آن آفتی چون [[ناامنی]] و خطر وجود نداشته باشد: {{متن قرآن|يَهْدِي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ}}<ref>«خداوند با آن (روشنایی) هر کسی را که پی خشنودی وی باشد به راههای بیگزند، راهنمایی میکند» سوره مائده، آیه ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|لَهُمْ دَارُ السَّلَامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ}}<ref>«سرای آرامش نزد پروردگارشان از آن آنهاست» سوره انعام، آیه ۱۲۷.</ref> جایگاه امنی است که به دور از آفات و خطرات باشد. | ||
سلام که [[شعار]] و [[درود]] [[اسلامی]] است: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ}}<ref>«و چون مؤمنان به آیات ما، نزد تو آیند بگو: درود بر شما!» سوره انعام، آیه ۵۴.</ref> و تحیتی است که [[خداوند]] به کسانی ارزانی میدارد که از گذرگاه [[صبر]] و [[استقامت]] گذشته باشند: {{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ}}<ref>«درود بر شما به شکیبی که ورزیدهاید که فرجام آن سرای، نیکوست!» سوره رعد، آیه ۲۴.</ref>. هنگامی که شخصی به دیگری سلام میگوید در [[حقیقت]] مفهوم آن [[دعا]] و خواستن سلامت و [[امنیت]] از خداوند برای اوست، یعنی سلامت و امنیت باد از خداوند بر تو و این دعا و تحیت موجب [[نزول]] [[برکات]] و [[پاکی]] است: {{متن قرآن|فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً}}<ref>«به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند» سوره نور، آیه ۶۱.</ref>، {{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و درود بر پیامبران» سوره صافات، آیه ۱۸۱.</ref> [[مصونیت]] وی است: {{متن قرآن|وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۶۲.</ref>. | سلام که [[شعار]] و [[درود]] [[اسلامی]] است: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَكَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ}}<ref>«و چون مؤمنان به آیات ما، نزد تو آیند بگو: درود بر شما!» سوره انعام، آیه ۵۴.</ref> و تحیتی است که [[خداوند]] به کسانی ارزانی میدارد که از گذرگاه [[صبر]] و [[استقامت]] گذشته باشند: {{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ}}<ref>«درود بر شما به شکیبی که ورزیدهاید که فرجام آن سرای، نیکوست!» سوره رعد، آیه ۲۴.</ref>. هنگامی که شخصی به دیگری سلام میگوید در [[حقیقت]] مفهوم آن [[دعا]] و خواستن سلامت و [[امنیت]] از خداوند برای اوست، یعنی سلامت و امنیت باد از خداوند بر تو و این دعا و تحیت موجب [[نزول]] [[برکات]] و [[پاکی]] است: {{متن قرآن|فَسَلِّمُوا عَلَى أَنْفُسِكُمْ تَحِيَّةً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُبَارَكَةً طَيِّبَةً}}<ref>«به همدیگر درود گویید، درودی خجسته پاکیزه از نزد خداوند» سوره نور، آیه ۶۱.</ref>، {{متن قرآن|سَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و درود بر پیامبران» سوره صافات، آیه ۱۸۱.</ref> [[مصونیت]] وی است: {{متن قرآن|وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«و نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین میگردند» سوره بقره، آیه ۶۲.</ref>. | ||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
[[سلام]] به عنوان [[شعار]] [[صلح]]، تنها در برابر انسانهای طالب صلح گفته نمیشود، بلکه در مقابل کسانی که با برخورد جاهلانه، صلح را به مخاطره میافکنند نیز سلام گفته میشود: {{متن قرآن|وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا}}<ref>«و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.</ref>. [[قرآن]] در برابر کسانی که شعار سلام را بر زبان میآورند، [[درشتی]] و ناباوری و [[بدگمانی]] را نمیپذیرد: {{متن قرآن|وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا}}<ref>«و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی» سوره نساء، آیه ۹۴.</ref>. سلام، بیانگر مطلوبترین حالتی است که [[انسان]] به هنگام ورود در [[بهشت]] و دریافت [[سند]] [[جاودانگی]]، آن حالت را [[احساس]] میکند: {{متن قرآن|ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ}}<ref>«بدان با سلامتی درآیید که این روز جاودانگی است» سوره ق، آیه ۳۴.</ref>. ارزشمندترین، بزرگترین و مفیدترین لحظات در سال، [[شب قدر]] است که قرآن از آن به سلام یاد میکند: {{متن قرآن|سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ}}<ref>«آن (شب) تا دمیدن سپیده (امن و) سلامت است» سوره قدر، آیه ۵.</ref>. | [[سلام]] به عنوان [[شعار]] [[صلح]]، تنها در برابر انسانهای طالب صلح گفته نمیشود، بلکه در مقابل کسانی که با برخورد جاهلانه، صلح را به مخاطره میافکنند نیز سلام گفته میشود: {{متن قرآن|وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا}}<ref>«و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.</ref>. [[قرآن]] در برابر کسانی که شعار سلام را بر زبان میآورند، [[درشتی]] و ناباوری و [[بدگمانی]] را نمیپذیرد: {{متن قرآن|وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا}}<ref>«و به کسی که به شما ابراز اسلام میکند نگویید: تو مؤمن نیستی» سوره نساء، آیه ۹۴.</ref>. سلام، بیانگر مطلوبترین حالتی است که [[انسان]] به هنگام ورود در [[بهشت]] و دریافت [[سند]] [[جاودانگی]]، آن حالت را [[احساس]] میکند: {{متن قرآن|ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ}}<ref>«بدان با سلامتی درآیید که این روز جاودانگی است» سوره ق، آیه ۳۴.</ref>. ارزشمندترین، بزرگترین و مفیدترین لحظات در سال، [[شب قدر]] است که قرآن از آن به سلام یاد میکند: {{متن قرآن|سَلَامٌ هِيَ حَتَّى مَطْلَعِ الْفَجْرِ}}<ref>«آن (شب) تا دمیدن سپیده (امن و) سلامت است» سوره قدر، آیه ۵.</ref>. | ||
سلام از نامهای [[مقدس]] [[الهی]] است؛ زیرا [[مبیّن]] والاترین [[نعمت الهی]] است: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ}}<ref>«اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.</ref>. [[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] میگوید: "معنی اینکه [[خداوند]] سلام است، این است که [[بندگان]] از [[ظلم]] او در امانند و [[شیخ صدوق]] در کتاب [[توحید]] آن را به معنی [[سلامت]] و [[امنیت]] دهنده [[تفسیر]] نموده و برخی نیز به معنی سالم از هر نوع [[نقص]] و [[عیب]] و آفت دانستهاند و [[علامه طباطبایی]] در | سلام از نامهای [[مقدس]] [[الهی]] است؛ زیرا [[مبیّن]] والاترین [[نعمت الهی]] است: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ}}<ref>«اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند» سوره حشر، آیه ۲۳.</ref>. [[طبرسی]] در [[مجمع البیان]] میگوید: "معنی اینکه [[خداوند]] سلام است، این است که [[بندگان]] از [[ظلم]] او در امانند و [[شیخ صدوق]] در کتاب [[توحید]] آن را به معنی [[سلامت]] و [[امنیت]] دهنده [[تفسیر]] نموده و برخی نیز به معنی سالم از هر نوع [[نقص]] و [[عیب]] و آفت دانستهاند و [[علامه طباطبایی]] در «تفسیر المیزان” نام [[سلام]] را به معنی بیآزار [[تفسیر]] نموده و گفته است، سلام کسی است که رفتارش با تو به [[سلامت]] و [[عافیت]] و به دور از ضرر و [[شر]] باشد<ref>ر. ک: فقه سیاسی، ج۳، ص۲۹۹.</ref>. | ||
ب) "صلح": واژه [[صلح]] در لغت؛ به معنی [[مسالمت]]، [[سازش]] و از بین بردن [[نفرت]] میان [[مردم]] است<ref>ر. ک: راغب، المفردات، ذیل ماده صلح.</ref>، {{متن قرآن|وَالصُّلْحُ خَيْرٌ}}<ref>«و سازش نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.</ref> و [[صلاح]] از همین ماده و [[صالح]] به معنی مطابق با [[عدل]] و [[انصاف]] و [[شایسته]] و به دور از هر نوع [[فساد]] آمده: {{متن قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ}}<ref>«سخن پاک به سوی او بالا میرود و کردار نیکو آن را فرا میبرد» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ}}<ref>«و اگر کسی از وصیّتکنندهای بیم گرایشی (نادرست) یا گناهی داشت آنگاه (با دگرگون کردن وصیّت) میان آنان سازش داد، بر او گناهی نیست» سوره بقره، آیه ۱۸۲.</ref>؛ {{متن قرآن|كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ}}<ref>«و (خداوند) از گناهان آنان چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۲.</ref><ref>ر. ک: فقه سیاسی، ج۳، ص۳۷۶.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۱۰۴-۱۱۰.</ref> | ب) "صلح": واژه [[صلح]] در لغت؛ به معنی [[مسالمت]]، [[سازش]] و از بین بردن [[نفرت]] میان [[مردم]] است<ref>ر. ک: راغب، المفردات، ذیل ماده صلح.</ref>، {{متن قرآن|وَالصُّلْحُ خَيْرٌ}}<ref>«و سازش نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۱۲۸.</ref> و [[صلاح]] از همین ماده و [[صالح]] به معنی مطابق با [[عدل]] و [[انصاف]] و [[شایسته]] و به دور از هر نوع [[فساد]] آمده: {{متن قرآن|إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ}}<ref>«سخن پاک به سوی او بالا میرود و کردار نیکو آن را فرا میبرد» سوره فاطر، آیه ۱۰.</ref>؛ {{متن قرآن|فَمَنْ خَافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفًا أَوْ إِثْمًا فَأَصْلَحَ بَيْنَهُمْ}}<ref>«و اگر کسی از وصیّتکنندهای بیم گرایشی (نادرست) یا گناهی داشت آنگاه (با دگرگون کردن وصیّت) میان آنان سازش داد، بر او گناهی نیست» سوره بقره، آیه ۱۸۲.</ref>؛ {{متن قرآن|كَفَّرَ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَأَصْلَحَ بَالَهُمْ}}<ref>«و (خداوند) از گناهان آنان چشم پوشید و حالشان را نیکو گردانید» سوره محمد، آیه ۲.</ref><ref>ر. ک: فقه سیاسی، ج۳، ص۳۷۶.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی]] و [[ابراهیم موسیزاده|موسیزاده]]، [[بایستههای فقه سیاسی (کتاب)|بایستههای فقه سیاسی]]، ص ۱۰۴-۱۱۰.</ref> | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
در مسأله صلح و جنگ نیز چند نظریه به عنوان تأسیس اصل و قاعده دیده میشود. | در مسأله صلح و جنگ نیز چند نظریه به عنوان تأسیس اصل و قاعده دیده میشود. | ||
# نظریه برخی از مستشرقین که در مسائل بینالملل [[اسلام]] به بررسی پرداختهاند مبنی بر اینکه [[جهاد]]، رابطه اصلی [[دارالاسلام]] را با [[جهان]] خارج مشخص میکند و اسلام از آنجا که نتوانست [[خوی]] جنگجویی [[اعراب]] را زایل سازد، از این وسیله برای [[سرکوب]] غیرمسلمین استفاده کرده و اگر اسلام از [[صلح]] سخن به میان آورده صرفاً برای رهیابی به [[هدف]] نهایی است که توسعه اسلام در جهان است و این در شرایطی است که جهاد کارساز نباشد و [[روابط بینالملل]] و [[دیپلماسی]] در [[جهان اسلام]] پدیدهای کاملاً [[بیگانه]] و ناآشنا است<ref>ر. ک: دکتر حمید بهزادی، مقاله «اصول روابط بینالملل و تحولات آن در اسلام» و نظرات برنارد لوئیس - مستشرق معروف در همان مقاله.</ref>. مستند این نظریه، [[آیات جهاد]] در [[قرآن]] است که جهاد را به عنوان یک [[فریضه]] بر همه [[مسلمین]] [[واجب]] شمرده و کسانی را که از جهاد روی برمیگردانند مورد [[نکوهش]] شدید قرار داده است و با برداشتی سطحی [[تصور]] شده است که کلیه آیات جهاد مربوط به [[جهاد ابتدایی]]، و معنی جهاد ابتدایی هم شعلهور نگاه داشتن [[جنگ]] به طور مستمر بین جهان اسلام و جهان [[کفر]] است. | # نظریه برخی از مستشرقین که در مسائل بینالملل [[اسلام]] به بررسی پرداختهاند مبنی بر اینکه [[جهاد]]، رابطه اصلی [[دارالاسلام]] را با [[جهان]] خارج مشخص میکند و اسلام از آنجا که نتوانست [[خوی]] جنگجویی [[اعراب]] را زایل سازد، از این وسیله برای [[سرکوب]] غیرمسلمین استفاده کرده و اگر اسلام از [[صلح]] سخن به میان آورده صرفاً برای رهیابی به [[هدف]] نهایی است که توسعه اسلام در جهان است و این در شرایطی است که جهاد کارساز نباشد و [[روابط بینالملل]] و [[دیپلماسی]] در [[جهان اسلام]] پدیدهای کاملاً [[بیگانه]] و ناآشنا است<ref>ر. ک: دکتر حمید بهزادی، مقاله «اصول روابط بینالملل و تحولات آن در اسلام» و نظرات برنارد لوئیس - مستشرق معروف در همان مقاله.</ref>. مستند این نظریه، [[آیات جهاد]] در [[قرآن]] است که جهاد را به عنوان یک [[فریضه]] بر همه [[مسلمین]] [[واجب]] شمرده و کسانی را که از جهاد روی برمیگردانند مورد [[نکوهش]] شدید قرار داده است و با برداشتی سطحی [[تصور]] شده است که کلیه آیات جهاد مربوط به [[جهاد ابتدایی]]، و معنی جهاد ابتدایی هم شعلهور نگاه داشتن [[جنگ]] به طور مستمر بین جهان اسلام و جهان [[کفر]] است. | ||
# نظریه استحبابی بودن جهاد و [[نفی]] [[وجوب]] آن در اسلام که از بعضی از [[تابعین]] مانند: [[سفیان]] ثوری و [[عبدالله بن شیرمه]] و [[عطاء بن ابی رباح]] نقل شده که گفتهاند: جهاد امری اختیاری و استحبابی است و واجب نیست و [[اوامر]] [[قرآنی]] به صورت ندبی و استحبابی است و تنها در موارد [[ضرورت]] برای دفع تهاجم [[دشمنان]] واجب میگردد، آن گونه که از ظاهر [[آیه]] {{متن قرآن|فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ}}<ref>«اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref> و {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً}}<ref>«و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ میکنند» سوره توبه، آیه ۳۶.</ref> استفاده میشود. این نظریه<ref>ر. ک: دکتر وهبه | # نظریه استحبابی بودن جهاد و [[نفی]] [[وجوب]] آن در اسلام که از بعضی از [[تابعین]] مانند: [[سفیان]] ثوری و [[عبدالله بن شیرمه]] و [[عطاء بن ابی رباح]] نقل شده که گفتهاند: جهاد امری اختیاری و استحبابی است و واجب نیست و [[اوامر]] [[قرآنی]] به صورت ندبی و استحبابی است و تنها در موارد [[ضرورت]] برای دفع تهاجم [[دشمنان]] واجب میگردد، آن گونه که از ظاهر [[آیه]] {{متن قرآن|فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ}}<ref>«اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید» سوره بقره، آیه ۱۹۱.</ref> و {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَافَّةً}}<ref>«و همگی با مشرکان جنگ کنید چنان که آنان همگی با شما جنگ میکنند» سوره توبه، آیه ۳۶.</ref> استفاده میشود. این نظریه<ref>ر. ک: دکتر وهبه الزحیلی، آثار الحرب فی الاسلام، ص۸۷.</ref>، [[مخالف]] با [[اجماع]] [[فقهاء]] [[اسلام]] است؛ زیرا [[وجوب جهاد]] امری مسلم و از نظر اسلام غیر قابل تردید است و ظاهراً نظر این عده [[تابعین]] آن بوده است که [[مشروعیت جهاد]] منوط به [[دلایل]] و مجوزهای خاصی است که از آن جمله [[دفاع]] را ذکر نمودهاند. | ||
# [[جنگ]] ([[جهاد]]) وسیله است نه [[هدف]]؛ زیرا هدف از جهاد، [[هدایت]] است و [[جنگ با کفار]] و [[کشتار]] آنها مقصود اصلی نیست و به همین دلیل است که اگر هدایت بدون جهاد امکانپذیر باشد، چنین طریقهای مقدم بر جهاد خواهد بود و نیز در جهاد به حداقل و مقدار مورد [[لزوم]] اکتفا میشود و در [[حقیقت]] ضرورتی است که در مواقع خاص به [[میزان]] [[ضرورت]]، اجتناب ناپذیر میگردد. مستند این نظریه روایاتی است که از [[خوی]] جنگجویی [[نهی]] میکند و [[مسلمین]] را به [[عافیتطلبی]] [[دعوت]] مینماید، از این قبیل است روایتی که [[ابوهریره]]، نقل میکند: {{متن حدیث|ایها الناس لا تمنوا لقاء الله و واسئلوا الله العافیه}}؛ ([[مردم]]! آرزوی [[مرگ]] نکنید و از [[خداوند]] [[عافیت]] و [[سلامتی]] [[طلب]] کنید). این نظریه که به فقهای شافعیه نسبت داده شده گرچه در توجیه [[انگیزه]] جهاد قابل مناقشه است زیرا اهداف جهاد هدایت نیست، چون جهاد به خاطر [[خشونت]]، نوعی [[اکراه]] را در بر دارد که از دید اسلام، اکراه وسیله هدایت نیست. {{متن قرآن|أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ}}<ref>«آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.</ref>؛ {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> در این نظریه اساس، عدم اصالت جنگ است و بر این مبنا جنگ همواره باید با مجوز و انگیزه معقول و [[شرعی]] آغاز گردد. | # [[جنگ]] ([[جهاد]]) وسیله است نه [[هدف]]؛ زیرا هدف از جهاد، [[هدایت]] است و [[جنگ با کفار]] و [[کشتار]] آنها مقصود اصلی نیست و به همین دلیل است که اگر هدایت بدون جهاد امکانپذیر باشد، چنین طریقهای مقدم بر جهاد خواهد بود و نیز در جهاد به حداقل و مقدار مورد [[لزوم]] اکتفا میشود و در [[حقیقت]] ضرورتی است که در مواقع خاص به [[میزان]] [[ضرورت]]، اجتناب ناپذیر میگردد. مستند این نظریه روایاتی است که از [[خوی]] جنگجویی [[نهی]] میکند و [[مسلمین]] را به [[عافیتطلبی]] [[دعوت]] مینماید، از این قبیل است روایتی که [[ابوهریره]]، نقل میکند: {{متن حدیث|ایها الناس لا تمنوا لقاء الله و واسئلوا الله العافیه}}؛ ([[مردم]]! آرزوی [[مرگ]] نکنید و از [[خداوند]] [[عافیت]] و [[سلامتی]] [[طلب]] کنید). این نظریه که به فقهای شافعیه نسبت داده شده گرچه در توجیه [[انگیزه]] جهاد قابل مناقشه است زیرا اهداف جهاد هدایت نیست، چون جهاد به خاطر [[خشونت]]، نوعی [[اکراه]] را در بر دارد که از دید اسلام، اکراه وسیله هدایت نیست. {{متن قرآن|أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ}}<ref>«آیا تو مردم را ناگزیر میکنی که مؤمن باشند؟» سوره یونس، آیه ۹۹.</ref>؛ {{متن قرآن|لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ}}<ref>«در (کار) دین هیچ اکراهی نیست» سوره بقره، آیه ۲۵۶.</ref> در این نظریه اساس، عدم اصالت جنگ است و بر این مبنا جنگ همواره باید با مجوز و انگیزه معقول و [[شرعی]] آغاز گردد. | ||
# نظریه [[منسوخ]] بودن جهاد که به [[جنبش]] قادیانیها نسبت داده شده، با توجه به [[نصوص قرآن]] و [[احادیث اسلامی]] در زمینه [[فریضه]] بودن جهاد، جایی برای بحث درباره این نظریه باقی نمیماند. | # نظریه [[منسوخ]] بودن جهاد که به [[جنبش]] قادیانیها نسبت داده شده، با توجه به [[نصوص قرآن]] و [[احادیث اسلامی]] در زمینه [[فریضه]] بودن جهاد، جایی برای بحث درباره این نظریه باقی نمیماند. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
== وجوب صلح و ترک جنگ == | == وجوب صلح و ترک جنگ == | ||
پایان دادن به [[جنگ]] و شرایط آن و کیفیت برقراری [[عقد]] [[صلح]] میان [[مسلمانان]] و [[کفّار]] نیز یکی از مباحث [[فقه سیاسی]] در باب [[جهاد]] است. | پایان دادن به [[جنگ]] و شرایط آن و کیفیت برقراری [[عقد]] [[صلح]] میان [[مسلمانان]] و [[کفّار]] نیز یکی از مباحث [[فقه سیاسی]] در باب [[جهاد]] است. | ||
[[شهید]] | [[شهید اول]] و [[شهید ثانی]] در کتاب شرح لمعه مینویسند: ترک جنگ و پایان دادن به آن در پنج مورد بر مسلمانان [[واجب]] میشود: | ||
#"تأمین"؛ اگر یکی از مسلمانان به یکی از کفّار و یا عدهای از آنان [[امان]] دهد، جنگ با آنها [[حرام]] میشود، مشروط بر این که این تأمین قبل از [[اسیر]] شدن کفّار توسط [[مسلمین]] و نیز عاری از [[مفسده]] باشد، مثلاً [[یقین]] شود که آنها جاسوس [[دشمن]] نیستند. | #"تأمین"؛ اگر یکی از مسلمانان به یکی از کفّار و یا عدهای از آنان [[امان]] دهد، جنگ با آنها [[حرام]] میشود، مشروط بر این که این تأمین قبل از [[اسیر]] شدن کفّار توسط [[مسلمین]] و نیز عاری از [[مفسده]] باشد، مثلاً [[یقین]] شود که آنها جاسوس [[دشمن]] نیستند. | ||
#"حکمیت"؛ اگر کفّار و [[امام]] مسلمین حاضر شوند که شخصی به عنوان [[حکم]] و داور [[قضاوت]] نمایند، آن حکم هر چه گفت باید عمل شود، از جمله ترک جنگ؛ مشروط بر این که [[داوری]] و حکم، برخلاف مسلمات [[موازین]] [[اسلام]]، نباشد. چنانکه در [[زمان رسول خدا]] {{صل}} [[یهودیان]] "بنی قریظه" حاضر شدند که به حکم داوری سعدبن [[معاذ]] گردن نهند و براساس [[حکمیت]] وی، مردان [[جنگی]] آنها اعدام و [[زن]] و فرزندشان اسیر شدند. | #"حکمیت"؛ اگر کفّار و [[امام]] مسلمین حاضر شوند که شخصی به عنوان [[حکم]] و داور [[قضاوت]] نمایند، آن حکم هر چه گفت باید عمل شود، از جمله ترک جنگ؛ مشروط بر این که [[داوری]] و حکم، برخلاف مسلمات [[موازین]] [[اسلام]]، نباشد. چنانکه در [[زمان رسول خدا]] {{صل}} [[یهودیان]] "بنی قریظه" حاضر شدند که به حکم داوری سعدبن [[معاذ]] گردن نهند و براساس [[حکمیت]] وی، مردان [[جنگی]] آنها اعدام و [[زن]] و فرزندشان اسیر شدند. | ||
خط ۱۰۰: | خط ۱۰۰: | ||
[[رده:مدخلهای تلخیص شده]] | [[رده:مدخلهای تلخیص شده]] | ||
[[رده: | [[رده:آشتی]] |