سیره امام مهدی در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ') |
||
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
... چون [[مهدی]] به پاخیزد، در اعضای بیجان [[قرآن]]، [[روح]] [[حیات]] دمد و [[وحی الهی]] را رونقی تازه بخشد...<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.</ref>. | ... چون [[مهدی]] به پاخیزد، در اعضای بیجان [[قرآن]]، [[روح]] [[حیات]] دمد و [[وحی الهی]] را رونقی تازه بخشد...<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.</ref>. | ||
بدین ترتیب، [[تمدن]] شکوهمند [[قرآنی]] برای نخستین بار به دست معمار کبیر [[مدینه فاضله]] [[توحیدی]]، حضرت [[حجت بن الحسن العسکری]]{{ع}} پیریزی میشود. [[رسول خدا]]{{صل}} و [[سنت]] او نیز - طبق [[نص]] خود [[قرآن کریم]] - برای همه [[انسانها]]، [[سرمشق]] عمل و [[الگوی زندگی]] است<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}} «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>، | بدین ترتیب، [[تمدن]] شکوهمند [[قرآنی]] برای نخستین بار به دست معمار کبیر [[مدینه فاضله]] [[توحیدی]]، حضرت [[حجت بن الحسن العسکری]]{{ع}} پیریزی میشود. [[رسول خدا]]{{صل}} و [[سنت]] او نیز - طبق [[نص]] خود [[قرآن کریم]] - برای همه [[انسانها]]، [[سرمشق]] عمل و [[الگوی زندگی]] است<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا}} «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.</ref>، لکن متأسفانه سنت نیز چون قرآن کریم، [[منزوی]] شد و تنها با گذشت نیم [[قرن]] از [[رحلت]] [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}}، فرزند برومندش [[حسین بن علی]]{{ع}} دردمندانه فریاد زد: «سنت میرانده شده و [[بدعت]] زنده داشته شده است»<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والرسل والملوک، ج۳، ص۲۸۰.</ref>. در دولت کریمه، [[سیره نبوی]] الگوی [[مدیریت]] و [[حکمرانی]] و سرمشق [[معاشرت]] و [[مردمداری]] و [[اسوه]] [[پرستش]] و [[بندگی]] قرار میگیرد. [[امام علی]]{{ع}} در ادامه تبیین نقش [[احیاگری]] [[دینی]] [[حضرت ولیعصر]]{{ع}}، بر افراشته شدن [[پرچم]] سنت و سیره نبوی و ولوی به دست آن حضرت را مورد تأکید قرار میدهد. [[امیرمؤمنان]] - طبق نقل مقدسی [[شافعی]] - میفرماید: «هیچ سنت بر [[زمین]] ماندهای نیست مگر آنکه مهدی آن را بر پا دارد»<ref>طبری، ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم، دلائل الامامه، ص۲۵۱؛ مقدسی شافعی، یوسف بن یحیی، عقدالدرر، ص۲۸۳.</ref>. و دیگر جای از سنتمداری [[منجی موعود]] چنین یاد میکند: «[[قائم]] ما سنتهای مرده را زنده خواهد ساخت»<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.</ref>.<ref>[[مهدی علیزاده|علیزاده، مهدی]]، [[موعود جهانی (مقاله)| مقاله «موعود جهانی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۳ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۳]] ص ۳۱۸.</ref> | ||
==[[احیای اسلام]] و برقراری [[قسط]]== | ==[[احیای اسلام]] و برقراری [[قسط]]== |
نسخهٔ ۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۰۱
سیره مهدوی و دولت کریمه
فطرت کمالجوی آدمی از سپیدهدم طلوع تمدن بشری، هماره چشم انتظار تحقق حکومتی عدالتگستر و فضیلتپرور و حقمحور بوده است، اما کارنامه حکومتها و عملکرد حاکمان در طول تاریخ آنچنان سیاه بوده است که عالمان دانش سیاسی امروز، ماهیت قدرت سیاسی را اساساً شر میدانند و با این نگرش، از دولت و حکومت با عنوان «شر لازم» یا «شر بزرگ»[۱] یاد میکنند. عملی شدن آرمان حکومت فراگیر و پاینده حق و عدل، تنها به دست مصلحی آسمانی امکانپذیر خواهد بود و «دولت کریمه» که در آن کرامت انسانی، مجال ظهور و خلیفگی انسان از خدا، فرصت بروز باید، هدیهای است که فقط واپسین خلیفه خدا بر زمین و آخرین حجت قائم(ع) او میتواند به ظلمتنشینان ستمکده جهانی، ارزانی کند. اثبات این مدعا، در گرو عنایت به چند مقدمه است:
۱. انسان موجودی ابزارساز است که با بهرهبرداری از عقلانیت ابزاری (Instrumental rationality) و اراده معطوف به خویش، در مسیر دستیابی به اهداف و منافع خود، سعی در بهرهکشی از همه عناصر طبیعی و منابع انسانی محیط پیرامونی خود دارد. بر این پایه، او همه چیز را به استخدام اهداف خود درمیآورد و نسبت خود را با تمام عناصر پیرامونی در پرتو این روح استخدامگری و نگاه ابزارانگارانه، تعریف و تنظیم میکند.
۲. رابطه استخدامگری و ابزارانگاری حاکم میان انسان از یکسو و سایر اشیا و اشخاص از سوی دیگر، خاستگاه همه تنازعات و اختلافات در سطوح خرد و کلان و در نتیجه، علت همه ستمها و نابرابریها و حقکشیهای رایج در جوامع است.
۳. مرجع نهایی حل اختلافات و تنازعات، حکمیت و حاکمیت کامل قانون جامع و دقیقی است که طی آن، رژیم حقوقی عادلانهای را برای بهنجار ساختن خواستهها و به قاعده آوردن کنشهای متقابل اعضای جامعه و به سامان کردن مناسبات اجتماعی پیش نهد. البته طبیعی است که چنین قانونی تنها زمانی با پذیرش مردمی در سطح جامعه جهانی روبهرو خواهد شد که رهیافتهای انسانشناختی و جامعهشناختی و نیز پایههای هستیشناختی و غایتشناختی آن، از منطقی قوی و قویم و منطبق بر حقایق جاری در نظام عالم و حیات آدم، برخوردار باشد.
۴. تهیه و تنظیم چنین قانونی از توان انسان عادی بیرون است؛ زیرا برایند گرایشهای برآمده از خوی استخدامگری و بینشهای برشده از خرد ابزاری آدمی، خود، سبب بروز این اختلافات است. پس چگونه میتواند عامل حل تنازعات گردد؟ وحدت «ما به الاختلاف» و «ما به الائتلاف»، از مصادیق «اجتماع ضدین» و نشدنی است.
۵. تنها دستورالعمل راهگشا و پایان بخش به اختلافات جوامع انسانی، قانون الهی است که انوار حیاتبخش آن در پهنه تاریخ بر مشارق مشاعر انبیاء تابیده است و در عصر حاضر، واپسین و کاملترین حلقه این قانون، قرآن کریم است که بر پیامبر اسلام(ص) وحی شده است. انوار شریعت عالم تاب محمدی که از مشرق جان احمدی بر عالم تابیدن گرفته، تنها منبع نوری است که در پرتو آن میتوان ظلمات متراکم جوامع بشری را زدود. عقلانیت وحیانی و ادراک نبوی، پایه تمدن رفیع انسانی - اسلامی است که در صورت اجرای کامل آن، بشریت شاهد برچیده شدن همیشگی بساط اختلافات و تنازعات خواهد بود. خدای سبحان میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً وَاحِدَةً فَاخْتَلَفُوا﴾[۲]. و میفرماید: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ﴾[۳].
بر پایه این نص قرآنی، وحی و شریعت الهی برای پایان بخشیدن به اختلافات جوامع انسانی و برقراری نظم مدنی و عدالت اجتماعی به بشر ارزانی شده است[۴].
۶. بدیهی است که قانونگذار تنها هنگامی به تمامی اهداف پیشبینی شده در قانون دست خواهد یافت و قانون فقط زمانی با همه ابعادش و به بهترین وجه در جامعه اجرا خواهد شد که مجری قانون، آگاهترین و باورمندترین افراد به مفاد قانون و اهداف آن و تواناترین آنان بر اجرای آن باشد. امام علی(ع) درباره ویژگیهای حاکم اسلامی میفرماید: شایستهترین افراد برای حکمرانی تواناترین ایشان بر آن و داناترین مردمان به قانون خدا در امر حکومت است[۵].
۷. کاملترین قانون آسمانی، دین مبین اسلام است که با اجرای دقیق و صحیح و همهجانبه آن، حق و عدل در بستر حیات اجتماعی بشر، دامنگستر خواهد شد. اما متأسفانه این منشور جاوید تاکنون مجال اجرای کامل نیافته است. با این حال، خود قرآن کریم، عالمگیر شدن و مقبولیت جهانی یافتن اسلام را بشارت داده است. خداوند سبحان میفرماید: ﴿هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ﴾[۶]. مفسران بزرگ شیعی و سنی، مفاد کریمه پیشگفته را با استناد به روایات پیامبر اسلام(ص) امامان معصوم(ع) و شواهد تاریخی، بر استقرار حکومت جهانی اسلام و غلبه نهایی اسلام بر سایر ادیان و اجرای قانون اسلام در سراسر گیتی، ناظر دانستهاند[۷]. امام مهدی(ع) حرکت اصلاحی خود را در قالب حکومت جهانی اسلام و برای نیل به اهداف شرع مقدس اسلام در دو محور دنبال میکند: ۱. پیرایهزدایی و بازنویسی قانون ناب محمدی و شریعت حق اسلامی؛ ۲. اجرای کامل قانون احیا شده اسلام.[۸]
دولت کریمه، حکومت قرآن است و مهدی(ع)، آیینه تمام نمای اسلام ناب محمدی. بر این اساس، مصلح جهانی دو مأموریت اساسی دارد: الف. رهبری حرکت اصلاح دینی - فرهنگی؛ ب. سرپرستی حکومت رهاییبخش مصلحان. اکنون از زبان امیرمؤمنان با چگونگی عملکرد امام مهدی(ع) در هر یک از این دو محور، آشنا میشویم:
احیای اسلام ناب محمدی
از پیامبراکرم(ص)، حدیث درخور توجهی نقل است که پیش از پیگشت ابعاد حرکت اصلاح دینی امام مهدی در گفتار علوی، ذکر آن سودمند مینماید. طبق این نقل، رسول خدا(ص) فرمود: خدای تعالی اسلام را با «علی» آغاز کرد و پیروز ساخت و چون وی به شهادت رسد، دین خدا تباه گردد و اصلاح نپذیرد مگر به دست «مهدی»[۹]. بر این پایه، منجی موعود نه تنها بزرگترین انقلابی و عدالتجوی اعصار است، بلکه او گرانمایهترین و مهمترین مصلح دینی تاریخ کهن ادیان است. انسان عصر ظهور در عرصه بهسازی قوانین جاری مدنی، شاهد ژرفترین آسیبشناسیها و فراگیرترین و کارآمدترین آسیبزداییهای تاریخ قانونگذاری خواهد بود. حضرت ولیعصر(ع) غبارروبی از چهره تابناک دین حنیف و اسلام عزیز - این یگانه نسخه شفابخش آلام جوامع بشری - را در گامهای نخستین این مأموریت خطیر الهی، وجهه همت خویش میسازد. امام علی(ع) سه محور حرکت اصلاحی موعود امم را چنین بازمینماید:
تبیین و بسط معارف دینی
ارتقای سطح معارف دینی و آشنایی بیشتر و بهتر متدینان با احکام و حقایق راستین دین، بستر مناسبی برای مبارزه با انحرافات آگاهانه یا ناآگاهانه دین ورزان و تحریفات خواسته یا ناخواسته دین، فراهم میآورد. امیرمؤمنان طی گفتوگویی با جناب کمیل بن زیاد نخعی میفرماید: ای کمیل، هیچ علمی نیست مگر آنکه با من آغاز گردد و هیچ سری نیست مگر آنکه با قائم پایان پذیرد[۱۰]. نیز در حدیثی که امام مجتبی(ع) از پدر بزرگوارش امام علی(ع) نقل فرموده، مولای متقیان چنین میفرماید: ... مهدی زمین را از برهان و دانش و نور هدایت میآکند؛ تا آنجا که سراسر گیتی به وی ایمان آورد و کافران، مسلمان شوند و فاسقان صالح گردند[۱۱]. نقل است که روزی امیرمؤمنان پس از آنکه از امام مهدی(ع) و یاران ایشان یاد کرد، ناگاه از زمین برخاست و بانگ برآورد: شکافنده، شکافنده، شکافنده! فرزندم مهدی، صدف درپرور احادیث را تماماً خواهد شکافت[۱۲]. امام مهدی(ع) آن پارسای راز آشنا، اسرار نهفته در بطون آیات و حکمتهای پنهان کلمات نبوی و سخنان ولوی را خواهد گشود. در دولت کریمه، استضعاف فکری از پهنه زمین رخت برخواهد بست و حجت خدا، گوشه گوشه جغرافیای اندیشه انسانی را به پرتو هدایت روشن خواهد ساخت.[۱۳]
بدعتستیزی و تحریفزدایی از پیکر دین
بنیاسرائیل با شروع سفر کوتاه مدت موسی(ع)، گوسالهپرستی را پیش گرفتند. ترسایان، عبد صالح خدا، مسیح(ع) را پس از به آسمان بر شدن، فرزند خدا نامیدند. عربهای حجاز، کعبه، این خانه یکتاپرستی را - که به دست ابراهیم برای پرستش خدای یکتا بر پا شده بود - مأمن و مأوای بتان چوبین و سنگین کوچک و بزرگ ساختند. دستگاه ساده حکومت نبوی و خلافت علوی به سلطنت اموی و امپراطوری عباسی بدل گشت و.... باری، بررسی تاریخ ادیان، بیانگر این حقیقت تأسفانگیز است که ادیان الهی، پس از چندی و هر یک به گونهای، دچار تحریفها و بدعتگذاریها و سواستفادهها شدهاند. در سادهترین شکل و خوشبینانهترین فرض، بسیاری از عناصر بیگانه از دین، طی فرایند ناخود آگاه بومیسازی مذهب، معمولاً با شاخصهایی از فرهنگ بومی مناطق مختلف در هم میآمیزند و بدین ترتیب، عناصر غیراصیل به منظومه عناصر ناب دینی وارد میشوند. از این رو، یکی از مأموریتهای همیشگی انبیا، بدعتستیزی و تحریفزدایی از آیینهای توحیدی پیشین بوده است. امیرمؤمنان در موارد متعددی به این مأموریت خطیر حضرت مهدی(ع) تصریح کرده است؛ از جمله، مقدسی شافعی از آن امام همام نقل میکند: هیچ بدعتی نیست مگر آنکه مهدی آن را از پیکر شجره طیبه اسلام، خواهد زدود[۱۴].
قرآن کریم نیز هر چند - بنابر مشیت الهی - از گزند هر گونه تحریف لفظی مصون بوده است، از آفت خطرناک تحریف معنوی و تفسیر به رأی و تبدیل پیام حیاتبخش و باژگونه شدن اهداف والایش، برکنار نمانده است. مولای متقیان با عباراتی بسیار زیبا و شنیدنی نوید میدهد که قائم آل محمد(ص) شجره خبیثه تحریف و تفسیر به رأی را برای همیشه ریشهکن خواهد نمود: مهدی هواهای نفسانی را به هدایت باز خواهد آورد، آنگاه که هدایت را به هواپرستی بفروشند، و آرا و نظرها را بر قرآن منطبق سازد، چون قرآن را بر مدار آرای خویش باز خوانند[۱۵].[۱۶]
احیای کتاب و سنت
قانون سعادتآفرین اسلام - که خطوط اصلیاش در کتاب و تفصیل دستورهایش در سنت، متجلی است - افزون بر خطر تحریف و بدعت، هماره از ناحیه دیگری نیز مورد آسیب قرار گرفته و آن، حذف و مهجوریت از صحنههای حیات علمی و عملی امت اسلامی بوده است. این مهجوریت در حوزههای مختلف از شدت و ضعف برخوردار بوده؛ گاهی کلاً به فراموشی سپرده شده و گاهی قسمتهایی از آن، مورد عنایت و اهتمام قرار نگرفته است. در بعد علمی، حضور کمرنگ قرآن در عرصه اجتهاد و دانش فقه کاملاً محسوس است؛ با آنکه شاید بیچون و چرا، فقه را خالصترین علوم اسلامی قلمداد کنند و با آنکه قرآن نخستین منبع از منابع چهارگانه در فرایند استنباط احکام معرفی میگردد، اما عملاً استناد به آن بسیار کمتر از سایر منابع است. برخی اسلام شناسان بر این باورند که اساساً بسیاری از آیات مهم اجتماعی قرآن که میتوانند نقش برجسته و تعیینکنندهای در سمت و سوگیری نظام کلان فقهی ما ایفا کنند، در شمار آیات الاحکام قرار نگرفتهاند[۱۷]. وضعیت سایر حوزههای اندیشه را نیز از همین جا میتوان حدس زد.
اما در عرصه عملی نیز باید گفت که قرآن از صحنه حیات ملتهای مسلمان حذف شده است. از امور کلان جامعه مانند سازکار آموزش و پرورش و راه کارهای تعلیم و تربیت، امور قضایی چون آیین دادرسی، راهبردهای اقتصادی و مالی، عرفیات دیپلماتیک سیاسی و هنجارها و ارزشهای فرهنگی، تا امور روزمره مانند مدل پوشاک و طرز آرایش و نوع کفش و سبک معماری و...، همه بر پایه الگوهای وارداتی از جهان غرب تنظیم میشود. فرهنگ ناب قرآنی جز در معدودی از خانوادهها، الگوی عملی رفتار و سرمشق زندگی نیست؛ گویا امروز همان زمانی است که پیامبر اکرم(ص) پیشبینی کرده است. حکیم از جبار بن صخر روایت کند که رسول خدا(ص) فرمود: روزگاری بر مردم خواهد گذشت که از یک سو، قرآن مسیر روشن خود را دنبال کند و از سوی دیگر، مردمان سرکار خویش گیرند و به راهی دیگر روند[۱۸].
خدای سبحان در خطابی تکاندهنده میفرماید: ﴿وَقَالَ الرَّسُولُ يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا﴾[۱۹]. و بهراستی که آدمی، ظلوم و کفور است؛ در اوج نیازمندی جامعه بشری به قانون جامع و حکیمانه و دستورالعملی حیاتبخش و سعادتآفرین، قرآن کریم مورد بیمهری آدمیان قرار میگیرد. مهدی موعود(ع) که از جانب خداوند متعال، بزرگترین مأموریت تاریخ - نجات کاروان سرگشته بشریت - را بر عهده دارد، نقشه منحصر به فرد مدینه فاضله قرآنی را از گوشه فراموش خانه ذهن آدمی بیرون میکشد و مطابق آن، کاروانیان خسته و رنجور بیابانهای ضلالت را از جادههای فضیلت به سوی دروازههای سعادت رهنمون میگردد. مهدی(ع) منطق قرآنی را اساس همه سیاستگذاریهای خرد و کلان دولت کریمه قرار میدهد. امیرالمؤمنین میفرماید: ... چون مهدی به پاخیزد، در اعضای بیجان قرآن، روح حیات دمد و وحی الهی را رونقی تازه بخشد...[۲۰].
بدین ترتیب، تمدن شکوهمند قرآنی برای نخستین بار به دست معمار کبیر مدینه فاضله توحیدی، حضرت حجت بن الحسن العسکری(ع) پیریزی میشود. رسول خدا(ص) و سنت او نیز - طبق نص خود قرآن کریم - برای همه انسانها، سرمشق عمل و الگوی زندگی است[۲۱]، لکن متأسفانه سنت نیز چون قرآن کریم، منزوی شد و تنها با گذشت نیم قرن از رحلت رسول گرامی اسلام(ص)، فرزند برومندش حسین بن علی(ع) دردمندانه فریاد زد: «سنت میرانده شده و بدعت زنده داشته شده است»[۲۲]. در دولت کریمه، سیره نبوی الگوی مدیریت و حکمرانی و سرمشق معاشرت و مردمداری و اسوه پرستش و بندگی قرار میگیرد. امام علی(ع) در ادامه تبیین نقش احیاگری دینی حضرت ولیعصر(ع)، بر افراشته شدن پرچم سنت و سیره نبوی و ولوی به دست آن حضرت را مورد تأکید قرار میدهد. امیرمؤمنان - طبق نقل مقدسی شافعی - میفرماید: «هیچ سنت بر زمین ماندهای نیست مگر آنکه مهدی آن را بر پا دارد»[۲۳]. و دیگر جای از سنتمداری منجی موعود چنین یاد میکند: «قائم ما سنتهای مرده را زنده خواهد ساخت»[۲۴].[۲۵]
احیای اسلام و برقراری قسط
امام مهدی(ع) در مرحله دوم مأموریت الهی خود، پس از آنکه از چهره تابناک شریعت مقدس، غبارروبی کرده، قانون نجاتبخش اسلام را احیا مینماید، به اجرای آن در سطح جامعه جهانی همت میگمارد. هدف از اجرای شریعت آسمانی اسلام در ساحت حیات اجتماعی انسان، برقراری عدالت در جامعه بشری است. خدای سبحان در قرآن کریم میفرماید: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾[۲۶].
همچنین خطاب به داوود(ع) متذکر میشود که اگر به تو حکومت در زمین را واگذاردهایم، بدان جهت است که بر پهنه آن داد بگستری[۲۷]. مصحف شریف، همه مؤمنان را فرا میخواند که سخت کمر همت بر بندند و با تمام توان بکوشند تا قسط را در جامعه نهادینه سازند. توصیههای مکرر قرآن کریم به قسط و عدل[۲۸]، بدان سبب است که در جامعه تهی از عدالت، شایستگیها و استحقاق افراد رعایت نمیشود و چنین محیطی، نه تنها بستر مساعدی برای تکامل معنوی آدمی-که غایت قصوای آفرینش است - نخواهد بود، بلکه زمینه مناسبی برای رشد و تکثیر رذائل اخلاقی، عقدههای فروخورده روانی و تهدیدی جدی برای بهداشت و سلامت روحی اعضای اجتماع به شمار میآید[۲۹].
باری، عدالت، ناموس الهی حاکم بر حیات عالم و آدم است و خود بر دو قسم است: عدل الهی و عدل انسانی، عدل الهی نیز دو نوع است: عدالت تکوینی و عدالت تشریعی. و عدل انسانی نیز دو گونه دارد: قسط فردی و قسط اجتماعی. نکته درخور اهتمام این است که میان اقسام چهار گانه عدالت، به ترتیب، رابطه تولیدی برقرار است؛ یعنی عدالت تکوینی، منشأ عدالت تشریعی و عدالت تشریعی، مقتضی عدالت فردی و عدالت فردی، خاستگاه عدالت اجتماعی است. تبیین این روابط، در حوصله این گفتار نیست، تنها به رابطه علی میان عدالت فردی (انفسی) و عدالت اجتماعی (آفاقی) - از زبان امام علی(ع) - نگاهی گذرا میافکنیم. حضرت میفرماید: «چگونه در برابر دیگران دادگری پیشه خواهد کرد، آنکس که بر خود ستم روا میدارد؟»[۳۰] این بدان معنا است که عدالت انفسی پیش نیاز شکلگیری عدالت آفاقی است. آنگاه در مقام تبیین رابطه دیالکتیکی بسط عدالت از یک سو و رشد فضلیت از دیگر سو، یادآور میشود: «سداد ملت و صلاح امت، رهاورد غرس نهال عدالت در دل جامعه بشری است»[۳۱].
باری، چنانکه قرآن، تبعیض و بیعدالتی را از جمله عوامل سقوط تمدنها معرفی کرده است[۳۲]، تاریخ اسلام نیز گواه دیگری است که روی گرداندن مسلمانان از عدالت انفسی و تهی شدن جامعه اسلامی از قسط قرآنی، یکی از مهمترین علل انحطاط ایشان گشت. به هر روی، مشیت قاهره الهی بدین تعلق گرفته که زمین، سرانجام، به دست آن قائم بالقسط[۳۳] از عدل آکنده گردد، مهدی(ع) خواهد آمد و جایگاه بایسته هر یک از حقوق را روشن خواهد ساخت و آفاق پنهان عدالت را آشکار خواهد کرد[۳۴]. و چه کسی جز او - که خود عدل مشتهر[۳۵] است - توان دادگری ناب دارد؟ امیرمؤمنان میفرماید: «عدل را به پای ندارد مگر آنکس که عدالت را نیک بشناسد»[۳۶]. و از آنجا که بنابر فرمایش علوی: «عدل دلپذیر و خوشایند است»[۳۷]، مهدی(ع) - آن تندیس عدالت انفسی و فرشته مهر و دادگری - چه زود در دل مردمان جای میگیرد. احساس زیبا و زلال امت به امام باز آمده و منجی موعود خود، اینسان در آیینه سخن امیر بیان، بازتابیده است: در عصر ظهور، همه جا یاد و نام مهدی، ورد زبانها است. مردم جام محبت او را سر میکشند و از غیر او، یاد نمیکنند[۳۸].
مولای متقیان در شرح دادگری حضرت حجت(ع) بیانات متعددی دارد که اکنون آنها را باز میگوییم، امام علی(ع) میفرماید: «مهدی به شما شیوه و سیره و سیره دادگری را خواهد نمود»[۳۹]. و باز میفرماید: مهدی کره خاکی را چنان از قسط و عدل خواهد انباشت که کینه از دل مردمان رخت بربندد و حتی وحوش نیز با یکدیگر از در صلح درآیند[۴۰]. مهرورزی و دادگستری به بشریت رنجه از سنگدلیها و حقکشیهای حاکمان و زورمندان متفرعن تاریخ، در گفتار و کردار و شعار و سیره مهدوی چونان آفتاب عالم تاب متجلی است. امیرمؤمنان، شفقت ولیعصر(ع) به فرودستان را اینگونه توصیف میکند: هیچ بردۀ مسلمانی نیست مگر آنکه وی را بخرد و آزاد سازد، و هیچ بدهکاری نیست مگر قرض وی را ادا کند، و هیچ ستم بر کس نرود مگر آنکه از وی بگرداند، و احدی در کارزار کشته نشود مگر دیهاش را به اهلش بدهد[۴۱].
مهدی(ع) آن پارسای فرزانه، جز لباس خشن نپوشد و جز غذای خشک و سخت نخورد[۴۲] و در امر قضاوت و طلاق به ترتیب به پیامبر اسلام محمد مصطفی(ص) و امیرمؤمنان اقتدا کند[۴۳]. از حضرت مرتضی(ع) نقل است که روزی خلیفه دوم، عمر بن خطاب، به حضرتش رو کرد و گفت: در امر خزاین و اموال و اسلحه متعلق به کعبه متحیرم و نمیدانم آیا به همین حال رهایشان کنم یا آنها را میان مسلمانان تقسیم کنم. امام علی(ع) به وی پاسخ داد: از این کار بگذر که اختیارش با تو نیست؛ آگاه باش که تنها جوانی قرشی و از ما است که صاحب اختیار آنها است و همو در آخرالزمان، این اموال را در راه خدا تقسیم میکند[۴۴]. بر پایه نقل سید ابن طاووس از امیرمؤمنان، در ابتدای قیام و نخستین مراحل انقلاب، امام مهدی(ع) طی عهدنامهای از یاران انقلابی خویش پیمان میستاند که در سلوک فردی و کنش اجتماعی خود چهسان رفتار. کنند مفاد این، عهدنامه تلفیقی از یک رساله اخلاقی و یک بیانیه حقوق بشر است. مضامین عالی این عهدنامه، بر همه نسبتها و روابط چهارگانه انسان با خود، محیط، خدا و دیگران؛ ناظر است و همه ابعاد رفتار آدمی را پوشش میدهد. با ذکر این عهدنامه مترقی و تأمل برانگیز - که به مثابه منشور مدنیت مهدوی است - این بحث را به پایان میبریم. طبق این روایت، امام علی(ع) میفرماید: مهدی از یاران خود، پیمان میستاند که دزدی نکنند، به زنا آلوده نشوند، بیجهت کسی را نکشند و حریم محترمی را هتک نکنند، مسلمانی را دشنام ندهند، بر استراحتگاهی هجوم نبرند، کسی را به ناحق نزنند، مرکبهای گرانقیمت و تجملی سوار نشوند، کمربندهای طلا بر میان مبندند، پوشاک خز در بر نکنند، حریر نپوشند، کفشهای صدادار به پا نکنند، مسجدی را ویران نسازند، راهزنی نکنند، بر یتیمی ستم روا ندارند، جادهای را ناامن نسازند، [کالا یا شخصی را] مکارانه نیازمایند، مال یتیم را نخورند، بر امرد، نگاه ناپاک نیندازند، شراب ننوشند، در امانت، خیانت روا ندارند، عهدی را زیر پای ننهند، گندم و جویی را احتکار نکنند، پناهجویی را از دم تیغ نگذرانند، گریزانی را تعقیب نکنند، بر مجروحی تیغ نکشند، لباس ضخیم بپوشند، گونههای خویش را بر بالشی از خاک بنهند، غذای جوین تناول کنند، به اندک رضا دهند، در راه رضای خدا به شایستگی جهاد کنند، رایحه خوش ببویند و از نجاست بپرهیزند[۴۵].
در ذیل عهدنامه پیش گفته، حضرت نیز متقابلاً اموری را بر خویشتن شرط میکند که به نوبه خود، گفتاری ژرف در باب اخلاق فرماندهی در اسلام و دستورالعملی است که راهبران فکری جامعه منتظران میتوانند آن را چونان توصیهای از جانب امام زمان خود تلقی کرده، به همه سطوح مدیریتی ابلاغ کنند. امیرمؤمنان در ادامه میفرماید: آنگاه مهدی بر خود شرط میکند که ندیمی ویژه اختیار نکند، از همان راه بگذرد که یاران ره میسپارند، هر جا که یاران بطلبند، حضور یابد و به اندک رضا دهد و خدا را به شایستگی ستایش کند[۴۶].[۴۷]
منابع
پانویس
- ↑ آرپلاستر، آنتونی، ظهور و سقوط لیبرالیسم غرب، ص۵۴۳.
- ↑ «و مردم جز امّتی یگانه نبودند که اختلاف ورزیدند» سوره یونس، آیه ۱۹.
- ↑ «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژدهآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
- ↑ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۵۷-۱۱۱.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۳.
- ↑ «اوست که پیامبرش را با رهنمود و دین راستین فرستاد تا آن را بر همه دینها برتری دهد اگر چه مشرکان نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۳.
- ↑ فخر رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۴۰؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۴، ص۱۷۴؛ ابن جزی، محمد بن احمد، تفسیر ابن جزی، ص۲۵۲؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۵، ص۳۵؛ قرطبی، ابوعبدالله محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۱۲۱.
- ↑ علیزاده، مهدی، مقاله «موعود جهانی»، دانشنامه امام علی ج۳ ص ۳۱۲.
- ↑ قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ص۴۴۵.
- ↑ ابن شعبه حرانی، ابومحمد حسن بن علی، تحف العقول، ص۱۱۹؛ طبری، ابوجعفر محمد بن ابی القاسم، بشاره المصطفی، ص٣٠.
- ↑ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۷۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۸۰.
- ↑ نعمانی، ابن ابی زینب، کتاب الغیبه، باب ۲۰، ص۳۱۲-۳۱۱؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۲۴۷.
- ↑ علیزاده، مهدی، مقاله «موعود جهانی»، دانشنامه امام علی ج۳ ص ۳۱۶.
- ↑ مقدسی شافعی، یوسف بن یحیی، عقدالدرر، ص۲۸۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.
- ↑ علیزاده، مهدی، مقاله «موعود جهانی»، دانشنامه امام علی ج۳ ص ۳۱۷.
- ↑ مطهری، مرتضی، بررسی اجمالی مبانی اقتصاد اسلامی، ص۱۶۷-۱۶۶، ۲۷.
- ↑ متقی هندی، علاءالدین علی، کنز العمال، ج۱۰، ص۲۱۱، ح۲۹۱۱۸.
- ↑ «و پیامبر میگوید: پروردگارا! امّت من این قرآن را کنار نهادند» سوره فرقان، آیه ۳۰.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.
- ↑ ﴿لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا﴾ «بیگمان فرستاده خداوند برای شما نمونهای نیکوست، برای آن کس (از شما) که به خداوند و به روز بازپسین امید دارد و خداوند را بسیار یاد میکند» سوره احزاب، آیه ۲۱.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم والرسل والملوک، ج۳، ص۲۸۰.
- ↑ طبری، ابوجعفر محمد بن جریر بن رستم، دلائل الامامه، ص۲۵۱؛ مقدسی شافعی، یوسف بن یحیی، عقدالدرر، ص۲۸۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.
- ↑ علیزاده، مهدی، مقاله «موعود جهانی»، دانشنامه امام علی ج۳ ص ۳۱۸.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا نَسُوا يَوْمَ الْحِسَابِ﴾ «ای داود! ما تو را در زمین خلیفه (خویش) کردهایم پس میان مردم به درستی داوری کن و از هوا و هوس پیروی مکن که تو را از راه خداوند گمراه کند؛ به راستی آن کسان که از راه خداوند گمراه گردند، چون روز حساب را فراموش کردهاند، عذابی سخت خواهند داشت» سوره ص، آیه ۲۶.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنْفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ إِنْ يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَى أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾ «ای مؤمنان! به دادگری بپاخیزید و برای خداوند گواهی دهید هر چند به زیان خود یا پدر و مادر و یا نزدیکان (تان) باشد و اگر (هر یک از دو طرف دعوا) دارا باشد یا نادار، خداوند به (دستگیری از) هر دو سزاوارتر است، پس (در گواهی دادن) از هوا (ی نفس) پیروی نکنید که به یک سوگرایید و اگر (در گواهی دادن) زبان بگردانید یا (از آن) رو برتابید بیگمان خداوند از آنچه میکنید آگاه است» سوره نساء، آیه ۱۳۵؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾ «خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری میکنید با دادگری داوری کنید؛ بیگمان خداوند به کاری نیک اندرزتان میدهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸؛ ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ إِلَّا بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُوا الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لَا نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلَّا وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللَّهِ أَوْفُوا ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾ «و به مال یتیم نزدیک نشوید جز به گونهای که (برای یتیم) نیکوتر است تا به برنایی خود برسد و پیمانه و ترازو را با دادگری، تمام بپیمایید؛ ما بر کسی جز (برابر با) توانش تکلیف نمیکنیم؛ و چون سخن میگویید با دادگری بگویید هر چند (درباره) خویشاوند باشد؛ و به پیمان با خداوند وفا کنید؛ این است آنچه شما را بدان سفارش کرده است باشد که پند گیرید» سوره انعام، آیه ۱۵۲؛ ﴿قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُوا وُجُوهَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ﴾ «بگو: پروردگارم به دادگری فرمان داده است و در هر نمازگاهی روی خود را (به سوی او) راست گردانید و او را در حالی که دین را برای وی ناب میسازید بخوانید؛ چنان که شما را در آغاز آفرید (به سوی او) باز میگردید» سوره اعراف، آیه ۲۹؛ ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ﴾ «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰؛ ﴿فَلِذَلِكَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنْ كِتَابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَيْنَكُمُ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّكُمْ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَكُمْ أَعْمَالُكُمْ لَا حُجَّةَ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمُ اللَّهُ يَجْمَعُ بَيْنَنَا وَإِلَيْهِ الْمَصِيرُ﴾ «پس به همین (یگانگی مردم را) فرا خوان و چنان که فرمان یافتهای پایداری کن و از هوسهای آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خداوند فرو فرستاده است ایمان دارم و فرمان یافتهام که میان شما دادگری کنم، خداوند پروردگار ما و شماست، کردارهای ما از آن ما و کردارهای شما از آن شما، هیچ چالشی میان ما و شما نیست، خداوند میان ما را جمع میگرداند و بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره شوری، آیه ۱۵؛ ﴿وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِي تَبْغِي حَتَّى تَفِيءَ إِلَى أَمْرِ اللَّهِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ «و اگر دو دسته از مؤمنان جنگ کنند، میان آنان را آشتی دهید پس اگر یکی از آن دو بر دیگری ستم کرد با آن کس که ستم میکند جنگ کنید تا به فرمان خداوند باز گردد و چون بازگشت، میان آن دو با دادگری آشتی دهید و دادگری ورزید که خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره حجرات، آیه ۹؛ ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَلَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ﴾ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد؛ بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
- ↑ ر.ک: مطهری، مرتضی، بیست گفتار، ص۱۲۴-۹۷، ۲۴-۱.
- ↑ خوانساری، جمال الدین، شرح غرر الحکم، ج۴، ص۵۶۴، ح۶۹۹۶.
- ↑ خوانساری، جمال الدین، شرح غرر الحکم، ج۱، ص۱۱۳، ح۴۹۵.
- ↑ مطهری، مرتضی، مقدمهای بر جهانبینی اسلامی: جامعه و تاریخ، ص۴۶۹.
- ↑ ر.ک: زیارت صاحب الامر(ع).
- ↑ ر.ک: دعای امام علی بن موسی(ع) برای ولی عصر(ع).
- ↑ ر.ک: زیارت صاحب الامر(ع).
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۴۲.
- ↑ خوانساری، جمال الدین، شرح غرر الحکم، ج۱، ص۱۱، ح۶.
- ↑ متقی هندی، علاءالدین علی، البرهان، ص۷۳؛ بیاضی عاملی، علی بن یونس، الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۵۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۳۸.
- ↑ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۷۰.
- ↑ عیاشی، محمد بن مسعود، التفسیر، ج۱، ص۶۶.
- ↑ طوسی، ابو جعفر محمد بن حسن، کتاب الغیبه، ص۴۶۰، نعمانی، ابن ابی زینب، کتاب الغیبه، باب ۱۳، ص۲۳۳.
- ↑ تمیمی مغربی، قاضی ابوحنیفه نعمان بن محمد، شرح الاخبار، ج۳، ص۳۷۳؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۳۸۴.
- ↑ سید ابن طاووس، علی بن موسی، الملاحم والفتن، ص۶۵؛ متقی هندی، علاءالدین علی، کنز العمال، ج۱۴، ص۵۹۰، ح۳۹۶۷۴.
- ↑ سید ابن طاووس، علی بن موسی، الملاحم والفتن، ص۱۳۲.
- ↑ سید ابن طاووس، علی بن موسی، الملاحم والفتن، ص۱۳۲.
- ↑ علیزاده، مهدی، مقاله «موعود جهانی»، دانشنامه امام علی ج۳ ص ۳۲۰.