نبوت: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{نبوت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = نبوت
| موضوع مرتبط = نبوت
| عنوان مدخل  = نبوت
| عنوان مدخل  = نبوت
| مداخل مرتبط = [[نبوت در لغت]] - [[نبوت در قرآن]] - [[نبوت در نهج البلاغه]] - [[نبوت در کلام اسلامی]] - [[نبوت در معارف دعا و زیارات]] - [[نبوت در معارف و سیره فاطمی]] - [[نبوت در معارف و سیره سجادی]] - [[نبوت در معارف و سیره امام جواد]] - [[نبوت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| مداخل مرتبط = [[نبوت در لغت]] - [[نبوت در قرآن]] - [[نبوت در نهج البلاغه]] - [[نبوت در کلام اسلامی]] - [[نبوت در معارف دعا و زیارات]] - [[نبوت در معارف و سیره علوی]] - [[نبوت در معارف و سیره فاطمی]] - [[نبوت در معارف و سیره سجادی]] - [[نبوت در معارف و سیره امام جواد]] - [[نبوت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]
| پرسش مرتبط  = نبوت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = نبوت (پرسش)
}}
}}
'''نبوت''' یعنی گرفتن خبر از جانب [[خداوند]] برای [[هدایت مردم]] و به آن شخص [[نبی]] گفته می‌شود. به [[دلیل]] آنکه [[مردم]] دسترسی به معارف وحیانی ندارند لذا خداوند افرادی را [[برگزیده]] و به عنوان نبی برای مردم ارسال می‌کند. از [[دلایل]] [[بعثت]] [[انبیاء]] می‌توان بیدار نمودن [[فطرت انسان‌ها]]، [[شناساندن راه بندگی]]، [[اتمام حجت]]، [[برقراری عدل]] و [[حکومت]] و [[حاکمیت خدا]] را بیان کرد. [[اعجاز]] و [[تصدیق]] [[پیامبر]] سابق نسبت به پیامبر لاحق از راه‌های [[شناسایی]] [[پیامبران]] است
'''نبوت''' {{به عربی|النبوة}} یعنی گرفتن خبر از جانب [[خداوند]] برای [[هدایت مردم]] و به آن شخص [[نبی]] گفته می‌شود. به [[دلیل]] آنکه [[مردم]] دسترسی به معارف وحیانی ندارند لذا خداوند افرادی را [[برگزیده]] و به عنوان نبی برای مردم ارسال می‌کند. از [[دلایل]] [[بعثت]] [[انبیاء]] می‌توان بیدار نمودن [[فطرت انسان‌ها]]، [[شناساندن راه بندگی]]، [[اتمام حجت]]، [[برقراری عدل]] و [[حکومت]] و [[حاکمیت خدا]] را بیان کرد. [[اعجاز]] و [[تصدیق]] [[پیامبر]] سابق نسبت به پیامبر لاحق از راه‌های [[شناسایی]] [[پیامبران]] است


==معناشناسی==
== معناشناسی ==
===معنای لغوی===
=== معنای لغوی ===
نبوت در لغت در چهار معنا استعمال شده است: خبر، ارتفاع، طریق و صوت خفی<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۱۶۲؛ فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۸۲؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص۷۸۸.</ref>
نبوت در لغت در چهار معنا استعمال شده است: خبر، ارتفاع، طریق و صوت خفی<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۱۶۲؛ فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۸۲؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص۷۸۸.</ref>


===معنای اصطلاحی===
=== معنای اصطلاحی ===
نبوت در اصطلاح یعنی گرفتن خبر از جانب [[خداوند]] به صورت [[وحی]] که برای [[هدایت مردم]] است<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۵۶؛ [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص ۴۴؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، ج ۳، ص ۸۷؛ [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۲۷ ـ ۲۸.</ref> و [[نبی]] در اصطلاح [[علم کلام]] بر کسی اطلاق می‌شود که از [[راه وحی]] پیامی را از [[خدای متعال]] دریافت می‌کند و آن را به [[مردم]] می‌رساند<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۵۶.</ref>.
نبوت در اصطلاح یعنی گرفتن خبر از جانب [[خداوند]] به صورت [[وحی]] که برای [[هدایت مردم]] است<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۵۶؛ [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص ۴۴؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، ج ۳، ص ۸۷؛ [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۲۷ ـ ۲۸.</ref> و [[نبی]] در اصطلاح [[علم کلام]] بر کسی اطلاق می‌شود که از [[راه وحی]] پیامی را از [[خدای متعال]] دریافت می‌کند و آن را به [[مردم]] می‌رساند<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۵۶.</ref>.


نبوت در اصطلاح [[قرآنی]] عبارت است از تلقی و گرفتن خبر از جانب [[خدا]] به منظور [[هدایت مردم]] و نبی [[انسان]] والا مقامی است که از جانب [[خداوند]] برای هدایت مردم برانگیخته می‌‌شود<ref>{{عربی|النَّبیّ هُوَ الإنْسانُ المَبْعُوثُ مِنَ الحَقِّ إِلی الخَلْقِ}}؛ شرح تجرید قوشچی، ص ۴۶۱.</ref> و نبی در اصطلاح [[علم کلام]] بر کسی اطلاق می‌شود که از [[راه وحی]] پیامی را از [[خدای متعال]] دریافت می‌کند و آن را به [[مردم]] می‌رساند<ref>علامه طباطبایی دراین‌باره می‌فرماید: {{عربی|فالنبوة حالة إلهیة (وإن شئت قل غیبیة) نسبتُها إلی هذه الحالة العمومیة من الإدراک والفعل نسبة الیقظة إلی النوم، بها یدرک الإنسان المعارف التی بها یرتفع الاختلاف والتناقض فی حیاة الإنسان، وهذا الإدراک والتلقی من الغیب هو المسمی فی لسان القرآن بالوحی، والحالة التی یتخذها الإنسان منه لنفسه بالنبوة}}؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۵۶؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، ج ۳، ص ۸۷.</ref>
نبوت در اصطلاح [[قرآنی]] عبارت است از تلقی و گرفتن خبر از جانب [[خدا]] به منظور [[هدایت مردم]] و نبی [[انسان]] والا مقامی است که از جانب [[خداوند]] برای هدایت مردم برانگیخته می‌‌شود<ref>{{عربی|النَّبیّ هُوَ الإنْسانُ المَبْعُوثُ مِنَ الحَقِّ إِلی الخَلْقِ}}؛ شرح تجرید قوشچی، ص ۴۶۱.</ref> و نبی در اصطلاح [[علم کلام]] بر کسی اطلاق می‌شود که از [[راه وحی]] پیامی را از [[خدای متعال]] دریافت می‌کند و آن را به [[مردم]] می‌رساند<ref>علامه طباطبایی دراین‌باره می‌فرماید: {{عربی|فالنبوة حالة إلهیة (وإن شئت قل غیبیة) نسبتُها إلی هذه الحالة العمومیة من الإدراک والفعل نسبة الیقظة إلی النوم، بها یدرک الإنسان المعارف التی بها یرتفع الاختلاف والتناقض فی حیاة الإنسان، وهذا الإدراک والتلقی من الغیب هو المسمی فی لسان القرآن بالوحی، والحالة التی یتخذها الإنسان منه لنفسه بالنبوة}}؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۱.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۵۶؛ [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، ج ۳، ص ۸۷.</ref>


===روابط معنایی نبوت با رسالت===
=== روابط معنایی نبوت با رسالت ===
"[[رسول]]" در لغت به ‌معنای فرستاده و [[پیامبر]] و پیام‌آور است<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۳۵۳.</ref>، چنان‌که [[قرآن مجید]] می‌فرماید: {{متن قرآن|تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ}}<ref>«و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی می‌فرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمی‌ورزند» سوره انعام، آیه ۶۱.</ref> و در اصطلاح عبارت است از پیام‌آور خداوند به سوی آفریده‌های دارای [[عقل]] و شعور<ref>نگری، جامع العلوم، ج۲، ص۱۳۵.</ref> و معنای [[رسالت]] این است که خداوند متعال مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به [[تبلیغ]] و ادای آن شود<ref>ر.ک: [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۵۶-۵۸.</ref>.
"[[رسول]]" در لغت به ‌معنای فرستاده و [[پیامبر]] و پیام‌آور است<ref>راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۳۵۳.</ref>، چنان‌که [[قرآن مجید]] می‌فرماید: {{متن قرآن|تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ}}<ref>«و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی می‌فرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمی‌ورزند» سوره انعام، آیه ۶۱.</ref> و در اصطلاح عبارت است از پیام‌آور خداوند به سوی آفریده‌های دارای [[عقل]] و شعور<ref>نگری، جامع العلوم، ج۲، ص۱۳۵.</ref> و معنای [[رسالت]] این است که خداوند متعال مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به [[تبلیغ]] و ادای آن شود<ref>ر. ک: [[عبدالله حق‌جو|حق‌جو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص۵۶-۵۸.</ref>.


باتوجه به اینکه واژه نبوت و [[رسالت]] در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] درباره [[پیامبران]] استعمال شده است لازم است ارتباط میان این دو بیان شود. آیاتی مانند: {{متن قرآن|وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه ۵۲.</ref> و روایاتی که تعداد [[رسولان]] را ۳۱۳ نفر و [[تعداد پیامبران]] را ۱۲۴ هزار نفر دانسته اند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ النَّبِیُّونَ قَالَ مِائَهُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَهٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ قُلْتُ کَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُ مِائَهٍ وَ ثَلَاثَهَ عَشَرَ جَمّاً غَفِیراً قُلْتُ مَنْ کَانَ أَوَّلَ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ آدَمُ قُلْتُ وَ کَانَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُرْسَلًا قَالَ نَعَمْ خَلَقَهُ اللَّهُ بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سُرْیَانِیُّونَ آدَمُ وَ شَیْثٌ وَ أُخْنُوخُ وَ هُوَ إِدْرِیسُ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ خَطَّ بِالْقَلَمِ وَ نُوحٌ وَ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْعَرَبِ هُودٌ وَ صَالِحٌ وَ شُعَیْبٌ وَ نَبِیُّکَ مُحَمَّدٌ ص وَ أَوَّلُ نَبِیٍّ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مُوسَی وَ آخِرُهُمْ عِیسَی وَ سِتُّمِائَهِ نَبِیٍّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ کِتَابٍ قَالَ مِائَهَ کِتَابٍ وَ أَرْبَعَهَ کُتُبٍ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی شَیْثٍ{{ع}}خَمْسِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِدْرِیسَ ثَلَاثِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ عِشْرِینَ صَحِیفَهً وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ الْخَبَرَ}}؛ بحارالانوار، ج ۱۱، باب ۱، ص ۳۲.</ref>، بیانگر این است که نبوت و [[رسالت]] دو [[مقام]] [[الهی]] هستند با این تفاوت که همۀ [[پیامبران]] دارای مقام نبوت‌اند؛ اما [[مقام رسالت]] تنها به گروهی از پیامبران اختصاص دارد به این معنی که هر دو در دریافت و [[ابلاغ وحی]] الهی و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] شریک‌اند ولی در نوع [[شهود]] [[فرشتگان]] و مأموریتشان با یکدیگر متفاوت‌اند<ref>ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۳۱. </ref>.
باتوجه به اینکه واژه نبوت و [[رسالت]] در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] درباره [[پیامبران]] استعمال شده است لازم است ارتباط میان این دو بیان شود. آیاتی مانند: {{متن قرآن|وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه ۵۲.</ref> و روایاتی که تعداد [[رسولان]] را ۳۱۳ نفر و [[تعداد پیامبران]] را ۱۲۴ هزار نفر دانسته اند<ref>{{متن حدیث|عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ النَّبِیُّونَ قَالَ مِائَهُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَهٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ قُلْتُ کَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُ مِائَهٍ وَ ثَلَاثَهَ عَشَرَ جَمّاً غَفِیراً قُلْتُ مَنْ کَانَ أَوَّلَ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ آدَمُ قُلْتُ وَ کَانَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُرْسَلًا قَالَ نَعَمْ خَلَقَهُ اللَّهُ بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سُرْیَانِیُّونَ آدَمُ وَ شَیْثٌ وَ أُخْنُوخُ وَ هُوَ إِدْرِیسُ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ خَطَّ بِالْقَلَمِ وَ نُوحٌ وَ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْعَرَبِ هُودٌ وَ صَالِحٌ وَ شُعَیْبٌ وَ نَبِیُّکَ مُحَمَّدٌ ص وَ أَوَّلُ نَبِیٍّ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مُوسَی وَ آخِرُهُمْ عِیسَی وَ سِتُّمِائَهِ نَبِیٍّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ کِتَابٍ قَالَ مِائَهَ کِتَابٍ وَ أَرْبَعَهَ کُتُبٍ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی شَیْثٍ {{ع}}خَمْسِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِدْرِیسَ ثَلَاثِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ عِشْرِینَ صَحِیفَهً وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ الْخَبَرَ}}؛ بحارالانوار، ج ۱۱، باب ۱، ص ۳۲.</ref>، بیانگر این است که نبوت و [[رسالت]] دو [[مقام]] [[الهی]] هستند با این تفاوت که همۀ [[پیامبران]] دارای مقام نبوت‌اند؛ اما [[مقام رسالت]] تنها به گروهی از پیامبران اختصاص دارد به این معنی که هر دو در دریافت و [[ابلاغ وحی]] الهی و [[ابلاغ]] آن به [[مردم]] شریک‌اند ولی در نوع [[شهود]] [[فرشتگان]] و مأموریتشان با یکدیگر متفاوت‌اند<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۳۱. </ref>.


==[[فلسفه بعثت انبیاء]] (اهداف الهی از [[بعثت]])==
== [[فلسفه بعثت انبیاء]] (اهداف الهی از [[بعثت]]) ==
{{اصلی|فلسفه بعثت}}
{{اصلی|فلسفه بعثت}}
از آنجا که موضوع [[بعثت]] با تمام جوانب [[زندگی]] [[انسان]] در ارتباط است؛ لذا در چند بخش مورد بحث قرار گرفته است. در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود.
از آنجا که موضوع [[بعثت]] با تمام جوانب [[زندگی]] [[انسان]] در ارتباط است؛ لذا در چند بخش مورد بحث قرار گرفته است. در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود.


===[[فلسفه]] فردی===
=== [[فلسفه]] فردی ===
#'''بیدار نمودن [[فطرت انسان‌ها]]:''' [[معرفت خدا]] [[فطری]] همه انسان‌هاست و همه [[بندگان]] با این [[معرفت]] عجین شده‌اند؛ ولی زمانی که پا به این [[دنیا]] می‌گذارند دچار [[فراموشی]] می‌شوند و به خودی خود شکوفا نمی‌شود. [[خداوند]] پیامبرانش را [[مبعوث]] می‌کند تا بندگان را از [[خواب غفلت]] بیدار کرده و معرفت [[خدای سبحان]] را به یاد آنان بیاورند. [[امیر مؤمنان]]{{ع}} می‌فرماید: "در میان آنها رسولانش را مبعوث کرد و پیامبرانش را پی در پی فرستاد تا [[پیمان]] فطرتش را از آنها طلب کنند و [[نعمت]] فراموش شده‌اش را به آنان [[یادآوری]] کنند"<ref>{{متن حدیث|فَبَعَثَ‏ فِیهِمْ‏ رُسُلَهُ‏ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ‏ أَنْبِیَاءَهُ‏ لِیَسْتَأْدُوهُمْ‏ مِیثَاقَ‏ فِطْرَتِهِ‏ وَ یُذَکِّرُوهُمْ‏ مَنْسِیَ‏ نِعْمَتِهِ‏‏}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۷۰ - ۷۲.</ref>
# '''بیدار نمودن [[فطرت انسان‌ها]]:''' [[معرفت خدا]] [[فطری]] همه انسان‌هاست و همه [[بندگان]] با این [[معرفت]] عجین شده‌اند؛ ولی زمانی که پا به این [[دنیا]] می‌گذارند دچار [[فراموشی]] می‌شوند و به خودی خود شکوفا نمی‌شود. [[خداوند]] پیامبرانش را [[مبعوث]] می‌کند تا بندگان را از [[خواب غفلت]] بیدار کرده و معرفت [[خدای سبحان]] را به یاد آنان بیاورند. [[امیر مؤمنان]] {{ع}} می‌فرماید: "در میان آنها رسولانش را مبعوث کرد و پیامبرانش را پی در پی فرستاد تا [[پیمان]] فطرتش را از آنها طلب کنند و [[نعمت]] فراموش شده‌اش را به آنان [[یادآوری]] کنند"<ref>{{متن حدیث|فَبَعَثَ‏ فِیهِمْ‏ رُسُلَهُ‏ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ‏ أَنْبِیَاءَهُ‏ لِیَسْتَأْدُوهُمْ‏ مِیثَاقَ‏ فِطْرَتِهِ‏ وَ یُذَکِّرُوهُمْ‏ مَنْسِیَ‏ نِعْمَتِهِ‏‏}}؛ نهج البلاغه، خطبۀ۱.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۷۰ - ۷۲.</ref>
# '''[[شناساندن راه بندگی]]:''' یکی از اهداف اصلی [[خلقت]] [[عبادت]] [[خداوند متعال]] است. منتها [[انسان‌ها]] علاوه بر اینکه در [[شناخت خدا]] به تذکّرات و [[تعالیم]] [[پیامبران الهی]] نیازمندند؛ در کیفیّت عبادت نیز به آنان محتاج‌اند؛ زیرا نمی‌دانند چگونه نعمت‌های او را [[سپاس]] گفته و [[خضوع]] و [[فروتنی]] خود را به او ابراز نماید. به همین [[دلیل]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} می‌فرماید: "همانا خداوند متعال [[پیامبر|محمد]]{{صل}} را به [[حق]] مبعوث کرد تا بندگانش را از عبادت بندگانش به عبادت خودش و از [[عهد]] و پیمان با بندگانش به عهد و پیمان خودش واز [[پیروی]] بندگانش به پیروی خودش و از [[ولایت]] بندگانش به ولایت خویش بیرون آورد"<ref>{{متن حدیث|فَإِنَ‏ اللَّهَ‏ تَبَارَکَ‏ وَ تَعَالَی‏ بَعَثَ‏ مُحَمَّداً{{صل}} بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَی عِبَادَتِهِ وَ مِنْ عُهُودِ عِبَادِهِ إِلَی عُهُودِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ عِبَادِهِ إِلَی طَاعَتِهِ وَ مِنْ وَلَایَةِ عِبَادِهِ إِلَی وَلَایَتِهِ‏}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۸، ص۳۸۶.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۷۲ - ۷۷.</ref>
# '''[[شناساندن راه بندگی]]:''' یکی از اهداف اصلی [[خلقت]] [[عبادت]] [[خداوند متعال]] است. منتها [[انسان‌ها]] علاوه بر اینکه در [[شناخت خدا]] به تذکّرات و [[تعالیم]] [[پیامبران الهی]] نیازمندند؛ در کیفیّت عبادت نیز به آنان محتاج‌اند؛ زیرا نمی‌دانند چگونه نعمت‌های او را [[سپاس]] گفته و [[خضوع]] و [[فروتنی]] خود را به او ابراز نماید. به همین [[دلیل]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} می‌فرماید: "همانا خداوند متعال [[پیامبر|محمد]] {{صل}} را به [[حق]] مبعوث کرد تا بندگانش را از عبادت بندگانش به عبادت خودش و از [[عهد]] و پیمان با بندگانش به عهد و پیمان خودش واز [[پیروی]] بندگانش به پیروی خودش و از [[ولایت]] بندگانش به ولایت خویش بیرون آورد"<ref>{{متن حدیث|فَإِنَ‏ اللَّهَ‏ تَبَارَکَ‏ وَ تَعَالَی‏ بَعَثَ‏ مُحَمَّداً {{صل}} بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَی عِبَادَتِهِ وَ مِنْ عُهُودِ عِبَادِهِ إِلَی عُهُودِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ عِبَادِهِ إِلَی طَاعَتِهِ وَ مِنْ وَلَایَةِ عِبَادِهِ إِلَی وَلَایَتِهِ‏}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۸، ص۳۸۶.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۷۲ - ۷۷.</ref>
# '''زنده کرن عقل‌های [[مردم]]:''' [[قرآن کریم]] در [[آیات]] فراوانی [[مردم]] را به تعقّل و [[خردمندی]] [[دعوت]] می‌کند و آنان را که [[عقل]] و [[خرد]] خویش را به‌کار نمی‌گیرند با تعبیر: {{متن قرآن|أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.</ref> [[سرزنش]] می‌کند. یکی از اهداف مهم [[وحی]] و نبوت و [[رسالت]] این است که [[مردمان]] را به [[نور]] عقل و خردشان متوجّه و متذکّر کند؛ تا آنان با پرتو افشانی عقل، [[راه]] [[حق]] را از [[باطل]] بشناسند. پس در [[حقیقت]] [[کار]] [[پیامبران]] به طور معمول این است که [[احکام]] عقل و خرد [[انسان]] را که به واسطه [[جهل]] و [[نادانی]] و [[پیروی]] از [[هوای نفس]] و اموری دیگر، محجوب شده است، بیرون آورند. [[امیر مؤمنان]]{{ع}} می‌فرماید: "پس در میان آنها رسولانش را [[مبعوث]] کرد و پیامبرانش را پی در پی به سوی آنها گسیل داشت تا... و گنج‌های خردهایشان را برایشان بیرون آورن"<ref>{{متن حدیث|فَبَعَثَ‏ فِیهِمْ‏ رُسُلَهُ‏ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ‏ أَنْبِیَاءَهُ‏ ‏... وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ‏}}؛ نهج البلاغه، خطبه: ۱.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۸۱ - ۸۴.</ref>
# '''زنده کرن عقل‌های [[مردم]]:''' [[قرآن کریم]] در [[آیات]] فراوانی [[مردم]] را به تعقّل و [[خردمندی]] [[دعوت]] می‌کند و آنان را که [[عقل]] و [[خرد]] خویش را به‌کار نمی‌گیرند با تعبیر: {{متن قرآن|أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.</ref> [[سرزنش]] می‌کند. یکی از اهداف مهم [[وحی]] و نبوت و [[رسالت]] این است که [[مردمان]] را به [[نور]] عقل و خردشان متوجّه و متذکّر کند؛ تا آنان با پرتو افشانی عقل، [[راه]] [[حق]] را از [[باطل]] بشناسند. پس در [[حقیقت]] [[کار]] [[پیامبران]] به طور معمول این است که [[احکام]] عقل و خرد [[انسان]] را که به واسطه [[جهل]] و [[نادانی]] و [[پیروی]] از [[هوای نفس]] و اموری دیگر، محجوب شده است، بیرون آورند. [[امیر مؤمنان]] {{ع}} می‌فرماید: "پس در میان آنها رسولانش را [[مبعوث]] کرد و پیامبرانش را پی در پی به سوی آنها گسیل داشت تا... و گنج‌های خردهایشان را برایشان بیرون آورن"<ref>{{متن حدیث|فَبَعَثَ‏ فِیهِمْ‏ رُسُلَهُ‏ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ‏ أَنْبِیَاءَهُ‏ ‏... وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ‏}}؛ نهج البلاغه، خطبه: ۱.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۸۱ - ۸۴.</ref>
#'''[[بیان مصالح و مفاسد]]:''' [[انسان‌ها]] با مردن از بین نمی‌روند بلکه به [[دنیایی]] دیگر با شرایطی تازه می‌روند. بنابراین هیچ [[انسانی]] بدون [[ارتباط]] با [[خالق]] خویش، از کنه ساختمان وجودی خود اطلاع [[کافی]] ندارد. به همین [[جهت]] نمی‌تواند اموری را که به [[مصلحت]] یا ضرر اوست تشخیص دهد؛ پس چاره‌ای ندارد جز اینکه با خالق خود ارتباط برقرار کرده و [[مصالح]] و ضررهایی را که متوجّه اوست جویا شود و برای این امر راهی جز ارتباط با [[رسولان الهی]] ندارد. [[امام صادق]]{{ع}} فرمودند: "... او سفیرانی در میان [[خلق]] دارد که... آنها را به مصالح و [[منافع]] و اسباب بقا و فنایشان [[راهنمایی]] کنند"<ref>{{متن حدیث|أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِی خَلْقِهِ... یَدُلُّونَهُمْ عَلَی مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِی تَرْکِهِ فَنَاؤُهُمْ‏‏}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۶۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۹۳ - ۹۵.</ref>
# '''[[بیان مصالح و مفاسد]]:''' [[انسان‌ها]] با مردن از بین نمی‌روند بلکه به [[دنیایی]] دیگر با شرایطی تازه می‌روند. بنابراین هیچ [[انسانی]] بدون [[ارتباط]] با [[خالق]] خویش، از کنه ساختمان وجودی خود اطلاع [[کافی]] ندارد. به همین [[جهت]] نمی‌تواند اموری را که به [[مصلحت]] یا ضرر اوست تشخیص دهد؛ پس چاره‌ای ندارد جز اینکه با خالق خود ارتباط برقرار کرده و [[مصالح]] و ضررهایی را که متوجّه اوست جویا شود و برای این امر راهی جز ارتباط با [[رسولان الهی]] ندارد. [[امام صادق]] {{ع}} فرمودند: "... او سفیرانی در میان [[خلق]] دارد که... آنها را به مصالح و [[منافع]] و اسباب بقا و فنایشان [[راهنمایی]] کنند"<ref>{{متن حدیث|أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِی خَلْقِهِ... یَدُلُّونَهُمْ عَلَی مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِی تَرْکِهِ فَنَاؤُهُمْ‏‏}}؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۶۸.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۹۳ - ۹۵.</ref>


===[[فلسفه]] [[اجتماعی]]===
=== [[فلسفه]] [[اجتماعی]] ===
#'''[[اتمام حجت]]:''' [[عذاب]] و [[کیفر]] بدون [[اتمام حجّت]] و بیان ـ از نظر [[عقل]] ـ امری [[ناپسند]] و ناپذیرفتنی است و [[قبیح]] هرگز از [[خداوند]] صادر نمی‌شود. پس اگر [[آفریدگار]] بخواهد کسی را [[کیفر]] دهد نخست باید او را [[آگاه]] کند و فرمان‌ها و دستورهای خویش را به او برساند و بعد از آن اگر مخالفتی از او سرزد او را کیفر دهد یا [[عفو]] نماید. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] فرموده است [[هدف]] از [[بعثت پیامبران]] و [[بشارت]] و [[انذار]] این است که [[حجّت]] بر [[خلق]] تمام گردد و جلوی عذرها و بهانه‌های آنان گرفته شود: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۹۵ - ۹۸.</ref>
# '''[[اتمام حجت]]:''' [[عذاب]] و [[کیفر]] بدون [[اتمام حجّت]] و بیان ـ از نظر [[عقل]] ـ امری [[ناپسند]] و ناپذیرفتنی است و [[قبیح]] هرگز از [[خداوند]] صادر نمی‌شود. پس اگر [[آفریدگار]] بخواهد کسی را [[کیفر]] دهد نخست باید او را [[آگاه]] کند و فرمان‌ها و دستورهای خویش را به او برساند و بعد از آن اگر مخالفتی از او سرزد او را کیفر دهد یا [[عفو]] نماید. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] فرموده است [[هدف]] از [[بعثت پیامبران]] و [[بشارت]] و [[انذار]] این است که [[حجّت]] بر [[خلق]] تمام گردد و جلوی عذرها و بهانه‌های آنان گرفته شود: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۹۵ - ۹۸.</ref>
#'''بشارت و انذار [[مردم]]:''' هدف از [[خلقت انسان]] این است که خدای خویش را [[عبادت]] کنند و بعثت پیامبران هم برای ایجاد شرایط لازم و زمینه‌های این هدف مهمّ صورت گرفته است و برای تکمیل این امر، [[بهشت]] و [[جهنّم]] را [[آفریده]] و در [[کتب آسمانی]] که بر پیامبرانش نازل فرموده آن دو را به خوبی توصیف و بیان کرده و آن دو را جزای [[اعمال]] بندگانش قرار داده و [[ثواب]] و عقابش را بر آن دو مترتّب کرده است. خداوند هیچ [[پیامبری]] را برای [[بشر]] [[مبعوث]] نکرده است جز اینکه آنها را به بهشت [[الهی]] [[ بشارت]] داده و از جهنّم و عذاب‌های آن بر [[حذر]] داشته است: {{متن قرآن|وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ}}<ref>«و ما پیامبران را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نمی‌فرستیم» سوره انعام، آیه ۴۸.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۹۸.</ref>
# '''بشارت و انذار [[مردم]]:''' هدف از [[خلقت انسان]] این است که خدای خویش را [[عبادت]] کنند و بعثت پیامبران هم برای ایجاد شرایط لازم و زمینه‌های این هدف مهمّ صورت گرفته است و برای تکمیل این امر، [[بهشت]] و [[جهنّم]] را [[آفریده]] و در [[کتب آسمانی]] که بر پیامبرانش نازل فرموده آن دو را به خوبی توصیف و بیان کرده و آن دو را جزای [[اعمال]] بندگانش قرار داده و [[ثواب]] و عقابش را بر آن دو مترتّب کرده است. خداوند هیچ [[پیامبری]] را برای [[بشر]] [[مبعوث]] نکرده است جز اینکه آنها را به بهشت [[الهی]] [[بشارت]] داده و از جهنّم و عذاب‌های آن بر [[حذر]] داشته است: {{متن قرآن|وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ}}<ref>«و ما پیامبران را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نمی‌فرستیم» سوره انعام، آیه ۴۸.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۹۸.</ref>
#'''[[برقراری عدل]]:''' بر قراری [[عدل و داد]] یکی از خواسته‌های الهی است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>. یکی از [[وظایف]] و اهداف مهمّ [[بعثت پیامبران]] [[دعوت]] [[بندگان الهی]] به [[عدل و داد]] است. آنان از [[مردم]] می‌خواهند [[عدل]] را در میان خود به خوبی برقرار کنند: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۹۹ - ۱۰۲.</ref>
# '''[[برقراری عدل]]:''' بر قراری [[عدل و داد]] یکی از خواسته‌های الهی است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref>. یکی از [[وظایف]] و اهداف مهمّ [[بعثت پیامبران]] [[دعوت]] [[بندگان الهی]] به [[عدل و داد]] است. آنان از [[مردم]] می‌خواهند [[عدل]] را در میان خود به خوبی برقرار کنند: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۹۹ - ۱۰۲.</ref>
# '''[[تعلیم و تربیت]]:''' تعلیم و تربیت پایه همه [[کمالات انسانی]] است و هیچ [[انسانی]] بدون [[آگاهی]] و [[معرفت]] و [[تربیت]] صحیح به هیچ کمالی نمی‌رسد. البتّه برای رسیدن به هر نوع کمالی لازم است [[انسان]] علاوه بر [[شناخت]] توانایی‌های خود آنها را در [[جهت]] [[هدف]] خاص خویش قرار دهد و از هدر رفتن آنها جلوگیری کند. [[خداوند متعال]] پیامبرانش را فرستاد تا شیوه‌های تربیت و [[تزکیه نفس]] را به مردم بیاموزند: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۱۰۷.</ref>
# '''[[تعلیم و تربیت]]:''' تعلیم و تربیت پایه همه [[کمالات انسانی]] است و هیچ [[انسانی]] بدون [[آگاهی]] و [[معرفت]] و [[تربیت]] صحیح به هیچ کمالی نمی‌رسد. البتّه برای رسیدن به هر نوع کمالی لازم است [[انسان]] علاوه بر [[شناخت]] توانایی‌های خود آنها را در [[جهت]] [[هدف]] خاص خویش قرار دهد و از هدر رفتن آنها جلوگیری کند. [[خداوند متعال]] پیامبرانش را فرستاد تا شیوه‌های تربیت و [[تزکیه نفس]] را به مردم بیاموزند: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد بیابانی اسکوئی]]، [[نبوت (کتاب)|نبوت]]، ص۱۰۷.</ref>


===[[فلسفه سیاسی]]===
=== [[فلسفه سیاسی]] ===
# '''[[حکومت]] و [[حاکمیت خدا]]:''' در [[قرآن کریم]] [[خداوند]]، [[حکم]] و [[حکمرانی]] را به خود اختصاص داده است: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>. از آنجا که حکومت از [[مقام قدسی]] خداوند دور است، لذا در مواردی، انجام آن را به انسان‌های [[شایسته]] واگذار می‌کند، مانند [[حضرت داوود]]{{ع}}<ref>ر.ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۶۷-۲۷۰.</ref>.
# '''[[حکومت]] و [[حاکمیت خدا]]:''' در [[قرآن کریم]] [[خداوند]]، [[حکم]] و [[حکمرانی]] را به خود اختصاص داده است: {{متن قرآن|إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ}}<ref>«داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.</ref>. از آنجا که حکومت از [[مقام قدسی]] خداوند دور است، لذا در مواردی، انجام آن را به انسان‌های [[شایسته]] واگذار می‌کند، مانند [[حضرت داوود]] {{ع}}<ref>ر. ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۶۷-۲۷۰.</ref>.
# '''[[آزادی اجتماعی]]:''' در طول [[تاریخ]]، متفکران و فیلسوفانی وجود داشته‌اند که از [[سلطه]] و [[استثمار]] قشر [[اقلیت]] [[حاکم]] [[پشتیبانی]] کرده‌اند، اما [[پیامبران]] در برابر چنین حکومت‌هایی به مقابله برخاستند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>.
# '''[[آزادی اجتماعی]]:''' در طول [[تاریخ]]، متفکران و فیلسوفانی وجود داشته‌اند که از [[سلطه]] و [[استثمار]] قشر [[اقلیت]] [[حاکم]] [[پشتیبانی]] کرده‌اند، اما [[پیامبران]] در برابر چنین حکومت‌هایی به مقابله برخاستند: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>.
# '''[[رفع اختلاف مردم]]:''' یکی از [[شئون]] اصلی [[حکومت‌ها]]، رفع [[اختلاف‌ها]] است و برای الزام‌آور بودن [[حکم]] [[قاضی]] نیز باید راهکارهای عملی اتخاذ شود. نگاه [[قرآن کریم]] به نبوت این‌چنین است: {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. [[آیه]] دیگری [[مردم]] را برای [[رفع اختلاف]] به [[انبیا]] و [[دین]] [[رجوع]] داده: {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ}}<ref>«چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.<ref>ر.ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۷۵-۲۷۷.</ref>
# '''[[رفع اختلاف مردم]]:''' یکی از [[شئون]] اصلی [[حکومت‌ها]]، رفع [[اختلاف‌ها]] است و برای الزام‌آور بودن [[حکم]] [[قاضی]] نیز باید راهکارهای عملی اتخاذ شود. نگاه [[قرآن کریم]] به نبوت این‌چنین است: {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ}}<ref>«و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. [[آیه]] دیگری [[مردم]] را برای [[رفع اختلاف]] به [[انبیا]] و [[دین]] [[رجوع]] داده: {{متن قرآن|فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ}}<ref>«چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>.<ref>ر. ک: [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[دین و نبوت (کتاب)|دین و نبوت]]، ص ۲۷۵-۲۷۷.</ref>


==اقسام نبوت==
== اقسام نبوت ==
#'''[[نبوت تشریعی]]:''' [[پیامبران]] [[تشریعی]] از جانب [[خداوند متعال]]، [[ شریعت]] یعنی [[قوانین]]، برنامه‌ها و دستورالعمل‌هایی دریافت و آموزه‌های [[شرعی]] و [[دینی]] را تحقق می‌‌بخشند.
# '''[[نبوت تشریعی]]:''' [[پیامبران]] [[تشریعی]] از جانب [[خداوند متعال]]، [[شریعت]] یعنی [[قوانین]]، برنامه‌ها و دستورالعمل‌هایی دریافت و آموزه‌های [[شرعی]] و [[دینی]] را تحقق می‌‌بخشند.
#'''[[نبوت تبلیغی]]:''' پیامبران [[تبلیغی]] از طریق [[وحی الهی]] و اظهار [[معجزه]]، مردم را به [[شریعت]] [[پیامبر]] قبلی [[دعوت]] می‌‌کنند و آموزه‌های شرعی را تحقق می‌‌بخشند<ref>ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۳۳.</ref>.
# '''[[نبوت تبلیغی]]:''' پیامبران [[تبلیغی]] از طریق [[وحی الهی]] و اظهار [[معجزه]]، مردم را به [[شریعت]] [[پیامبر]] قبلی [[دعوت]] می‌‌کنند و آموزه‌های شرعی را تحقق می‌‌بخشند<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۳۳.</ref>.


==[[ضرورت نبوت]] و دلایل آن==
== [[ضرورت نبوت]] و دلایل آن ==
{{اصلی|ضرورت نبوت|اثبات نبوت}}
{{اصلی|ضرورت نبوت|اثبات نبوت}}
به [[دلیل]] آنکه [[انسان‌ها]] به صورت معمولی به معارف فراطبیعی دسترسی ندارند، لذا کسانی باید باشند تا این معارف را از [[خداوند]] دریافت کرده و به مردم برسانند، یعنی براساس [[حکمت]] الهی، رسولانی [[مبعوث]] شوند تا راه صحیح و کامل [[سعادت]] را در [[اختیار انسان]] قرار دهند؛ لذا لازم است افرادی [[معصوم]] این مهم را برعهده بگیرند و در صورت [[لزوم]]، مجری [[احکام الهی]] باشند<ref>ر.ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۲۴ و ۱۴۰ ـ ۱۴۱.</ref>.
به [[دلیل]] آنکه [[انسان‌ها]] به صورت معمولی به معارف فراطبیعی دسترسی ندارند، لذا کسانی باید باشند تا این معارف را از [[خداوند]] دریافت کرده و به مردم برسانند، یعنی براساس [[حکمت]] الهی، رسولانی [[مبعوث]] شوند تا راه صحیح و کامل [[سعادت]] را در [[اختیار انسان]] قرار دهند؛ لذا لازم است افرادی [[معصوم]] این مهم را برعهده بگیرند و در صورت [[لزوم]]، مجری [[احکام الهی]] باشند<ref>ر. ک: [[صفدر الهی راد|الهی راد، صفدر]]، [[انسان‌شناسی (کتاب)|انسان‌شناسی]]، ص۱۲۴ و ۱۴۰ ـ ۱۴۱.</ref>.


برخی از دلایلی که برای ضرورت یا وجوب نیاز به نبوت بیان شده عبارت‌اند از:
برخی از دلایلی که برای ضرورت یا وجوب نیاز به نبوت بیان شده عبارت‌اند از:
#'''رسیدن [[تکالیف الهی]] به [[انسان‌ها]]:''' [[عقل]] [[ حکم]] می‌کند، [[خداوند]][[ انسان]] را [[بیهوده]] [[خلق]] نکرده و او را از میان جمیع موجودات [[برگزیده]] و تکالیفی را بر او [[واجب]] کرده ولی نمی‌داند چه تکالیفی بر او واجب است، بنابراین بر خداوند لازم است آن [[تکالیف]] را به مکلّفین اعلام کند؛ از طرفی محال است خداوند تکالیف را بی‌واسطه به هر یک از افراد مکلّفین اعلام کند، زیرا شکی نیست که [[مکلفین]] قابلیت [[دریافت وحی]] را ندارند، لذا لازم است خداوند متعال شخصی را که ممتاز بوده و این قابلیت را داراست بر [[تمام]] مکلّفین [[مبعوث]] کند تا تکالیف را به ایشان برساند، در غیر این صورت در [[حق]] [[بندگان]] کوتاهی می‌‌شود و این محال است.  
# '''رسیدن [[تکالیف الهی]] به [[انسان‌ها]]:''' [[عقل]] [[حکم]] می‌کند، [[خداوند]] [[انسان]] را [[بیهوده]] [[خلق]] نکرده و او را از میان جمیع موجودات [[برگزیده]] و تکالیفی را بر او [[واجب]] کرده ولی نمی‌داند چه تکالیفی بر او واجب است، بنابراین بر خداوند لازم است آن [[تکالیف]] را به مکلّفین اعلام کند؛ از طرفی محال است خداوند تکالیف را بی‌واسطه به هر یک از افراد مکلّفین اعلام کند، زیرا شکی نیست که [[مکلفین]] قابلیت [[دریافت وحی]] را ندارند، لذا لازم است خداوند متعال شخصی را که ممتاز بوده و این قابلیت را داراست بر [[تمام]] مکلّفین [[مبعوث]] کند تا تکالیف را به ایشان برساند، در غیر این صورت در [[حق]] [[بندگان]] کوتاهی می‌‌شود و این محال است.  
#'''[[قاعدۀ لطف]]:''' بر خداوند واجب است به عنوان [[لطف]] و [[رحمت]] بر بندگانش پیامبرانی را [[مبعوث]] کند تا [[آیات الهی]] را بر آنان بخوانند<ref>{{عربی|فوجب أن یبعث الله تعالی فی الناس رحمة لهم ولطفاً بهم ْ {{متن قرآن|رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ}} و ینذرهم عمّا فیه فسادهم و یبشّرهم بما فیه صلاحهم وسعادتهم}}؛ خرازی، محسن، بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص ۲۲۸.</ref>.
# '''[[قاعدۀ لطف]]:''' بر خداوند واجب است به عنوان [[لطف]] و [[رحمت]] بر بندگانش پیامبرانی را [[مبعوث]] کند تا [[آیات الهی]] را بر آنان بخوانند<ref>{{عربی|فوجب أن یبعث الله تعالی فی الناس رحمة لهم ولطفاً بهم ْ {{متن قرآن|رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ}} و ینذرهم عمّا فیه فسادهم و یبشّرهم بما فیه صلاحهم وسعادتهم}}؛ خرازی، محسن، بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص ۲۲۸.</ref>.
#'''نیاز به [[قانون]] و [[عجز ]][[بشر]] از [[قانون گذاری]]:''' تقریر این [[برهان]] با تبیین چند مطلب روشن می‌‌شود:
# '''نیاز به [[قانون]] و [[عجز]] [[بشر]] از [[قانون گذاری]]:''' تقریر این [[برهان]] با تبیین چند مطلب روشن می‌‌شود:
## [[انسان]] از دو عنصر ماده و [[روح]] پدید آمده است و به همین [[جهت]] هم از ویژگی‌های هر دو مانند خواسته‌های [[عقلانی]] و [[حسی]] برخوردار است، ولی غرض اصلی از [[خلقت]] او باید امری معقول و [[جاودانه]] باشد.
## [[انسان]] از دو عنصر ماده و [[روح]] پدید آمده است و به همین [[جهت]] هم از ویژگی‌های هر دو مانند خواسته‌های [[عقلانی]] و [[حسی]] برخوردار است، ولی غرض اصلی از [[خلقت]] او باید امری معقول و [[جاودانه]] باشد.
##انسان چاره‌ای جز [[زندگی اجتماعی]] ندارد؛ زیرا او به [[تنهایی]] [[قادر]] به رفع [[سختی‌ها]] و دشواری‌های [[زندگی]] نیست و در زندگی جمعی بی عدالتی‌ها، زورگویی‌ها، [[حق]] کشی‌ها و... آشکار می‌شود و لذا انسان به قانون جامع و کامل [[نیازمند]] است.
## انسان چاره‌ای جز [[زندگی اجتماعی]] ندارد؛ زیرا او به [[تنهایی]] [[قادر]] به رفع [[سختی‌ها]] و دشواری‌های [[زندگی]] نیست و در زندگی جمعی بی عدالتی‌ها، زورگویی‌ها، [[حق]] کشی‌ها و... آشکار می‌شود و لذا انسان به قانون جامع و کامل [[نیازمند]] است.
##انسان، [[دانش]] وضع قانون فراگیر و همه سویه را ندارد؛ زیرا او نمی‌تواند ویژگی‌های همۀ مناطق جغرافیایی را در جمیع ادوار [[تاریخ]] بر همۀ [[جوامع انسانی]] در نظر بگیرد و برای آن قانونی [[شایسته]] وضع کند و نشانۀ این عجز، [[اختلاف]] [[قوانین]] در هر [[عصر]] و [[تغییر]] و تبدیل و ترمیم و تعویض مستمر آن در [[نسل]] هاست. با در نظر گرفتن جوانب مختلف، [[عقل]] می‌‌پذیرد باید از ماورای [[طبیعت]]، قانون جامع و کاملی نازل شود تا نیازهای [[فکری]] و عقلانی[[ بشر]] را سامان دهد و استعدادها را شکوفا کند و سود و زیان‌های بشر را به وی بشناساند<ref>ر.ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص ۲۰ ـ ۲۲.</ref>.
## انسان، [[دانش]] وضع قانون فراگیر و همه سویه را ندارد؛ زیرا او نمی‌تواند ویژگی‌های همۀ مناطق جغرافیایی را در جمیع ادوار [[تاریخ]] بر همۀ [[جوامع انسانی]] در نظر بگیرد و برای آن قانونی [[شایسته]] وضع کند و نشانۀ این عجز، [[اختلاف]] [[قوانین]] در هر [[عصر]] و [[تغییر]] و تبدیل و ترمیم و تعویض مستمر آن در [[نسل]] هاست. با در نظر گرفتن جوانب مختلف، [[عقل]] می‌‌پذیرد باید از ماورای [[طبیعت]]، قانون جامع و کاملی نازل شود تا نیازهای [[فکری]] و عقلانی[[بشر]] را سامان دهد و استعدادها را شکوفا کند و سود و زیان‌های بشر را به وی بشناساند<ref>ر. ک: [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[وحی و نبوت در قرآن (کتاب)|وحی و نبوت در قرآن]]، ص ۲۰ ـ ۲۲.</ref>.


==راه‌های اثبات نبوت [[پیامبران]]==
== راه‌های اثبات نبوت [[پیامبران]] ==
اندیشمندان [[اسلامی]] برای [[شناخت]] مصداق [[نبی]] از [[پیامبر دروغین]]، دو [[راه]] را معرفی کرده اند:
اندیشمندان [[اسلامی]] برای [[شناخت]] مصداق [[نبی]] از [[پیامبر دروغین]]، دو [[راه]] را معرفی کرده اند:
#'''راه [[اعجاز]]:''' [[معجزه]] عبارت است از کارهای عجیب و خارق عادتی که دیگران از انجام آن ناتوان باشند به شرطی که معجزه با ادعای نبی هماهنگ و همراه با [[تحدی]] بوده و معارضی هم نداشته باشد مانند: تبدیل عصای چوبین به اژدها.
# '''راه [[اعجاز]]:''' [[معجزه]] عبارت است از کارهای عجیب و خارق عادتی که دیگران از انجام آن ناتوان باشند به شرطی که معجزه با ادعای نبی هماهنگ و همراه با [[تحدی]] بوده و معارضی هم نداشته باشد مانند: تبدیل عصای چوبین به اژدها.
#'''[[تصدیق]] [[پیامبر]] سابق نسبت به پیامبر لاحق:''' {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶.</ref>. براساس این [[آیه]] [[حضرت عیسی]]{{ع}} به [[بنی اسرائیل]] [[بشارت]] می‌‌دهد رسولی بعد از من خواهد آمد که اسمش [[احمد]] است<ref>ر.ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۱۰۳ ـ ۱۰۹.</ref>.
# '''[[تصدیق]] [[پیامبر]] سابق نسبت به پیامبر لاحق:''' {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶.</ref>. براساس این [[آیه]] [[حضرت عیسی]] {{ع}} به [[بنی اسرائیل]] [[بشارت]] می‌‌دهد رسولی بعد از من خواهد آمد که اسمش [[احمد]] است<ref>ر. ک: [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی ج۲ (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص۱۰۳ ـ ۱۰۹.</ref>.


==تعداد [[انبیاء]]==
== تعداد [[انبیاء]] ==
{{اصلی|تعداد پیامبران}}
{{اصلی|تعداد پیامبران}}
[[قرآن]] عدد و شمارۀ [[پیامبران]] را [[ذکر]] نکرده است؛ ولی به طور ضمنی [[کثرت]] و فزونی آنان را یادآور می‌‌شود، چنانکه می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ}}<ref>«و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیم‌دهنده‌ای بوده است» سوره فاطر، آیه ۲۴.</ref>. مفاد صریح [[آیات]]، این است که در میان همۀ [[اقوام]] و [[امت‌ها]] از [[روز]] نخست تا [[زمان پیامبر]] {{صل}} پیوسته از جانب [[خداوند]] پیامبرانی [[برگزیده]] شده‌اند و با توجه به تعدد و کثرت اقوام و اجتماعات بشری، چه در یک [[عصر]] و [[زمان]] و چه در دوره‌های مختلف [[تاریخ]]، فهمیده می‌شود که از جانب خداوند، پیامبران زیادی [[مبعوث]] گردیده اند، هر چند شمارۀ دقیق آنان از نظر قرآن [[تعیین]] نگردیده است؛ اما در [[روایات]]، شماره و عدد پیامبران، یکصد و بیست و چهار هزار نفر بیان شده است. [[شیخ صدوق]] می‌گوید: "[[عقیده]] ما بر این است که ۱۲۴۰۰۰ پیامبر از جانب [[خدا]] مبعوث گردیده و هر [[پیامبری]] برای خود [[وصی]] و [[جانشینی]] داشته که [[مسئولیت]] [[هدایت]] را پس از خود به او واگذار می‌نمود... و در این میان پنج [[پیامبر]] درخشندگی خاصی دارند و آسیاب نبوت بر محور آنان می‌‌چرخد و همگی صاحبان [[شریعت]] بوده و شریعت هر یک از آنان با شریعت بعدی [[نسخ]] گردیده است و این پنج نفر عبارت‌اند از: «[[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]] و [[محمّد]]{{صل}}» و آنان [[پیامبران]] [[اولو العزم]] هستند و [[پیامبر خاتم]] [[ سرور]] و [[برتر]] آنهاست، با [[آیین حق]] آمده و گذشتگان را [[تصدیق]] کرده است»<ref>اعتقادات صدوق، ص ۹۶ ـ ۹۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، ج۳، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۲.</ref>


==[[مدعیان دروغین نبوت]]==
[[قرآن]] عدد و شمارۀ [[پیامبران]] را [[ذکر]] نکرده است؛ ولی به طور ضمنی [[کثرت]] و فزونی آنان را یادآور می‌‌شود، چنانکه می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ}}<ref>«و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیم‌دهنده‌ای بوده است» سوره فاطر، آیه ۲۴.</ref>. مفاد صریح [[آیات]]، این است که در میان همۀ [[اقوام]] و [[امت‌ها]] از [[روز]] نخست تا [[زمان پیامبر]] {{صل}} پیوسته از جانب [[خداوند]] پیامبرانی [[برگزیده]] شده‌اند و با توجه به تعدد و کثرت اقوام و اجتماعات بشری، چه در یک [[عصر]] و [[زمان]] و چه در دوره‌های مختلف [[تاریخ]]، فهمیده می‌شود که از جانب خداوند، پیامبران زیادی [[مبعوث]] گردیده اند، هر چند شمارۀ دقیق آنان از نظر قرآن [[تعیین]] نگردیده است؛ اما در [[روایات]]، شماره و عدد پیامبران، یکصد و بیست و چهار هزار نفر بیان شده است. [[شیخ صدوق]] می‌گوید: "[[عقیده]] ما بر این است که ۱۲۴۰۰۰ پیامبر از جانب [[خدا]] مبعوث گردیده و هر [[پیامبری]] برای خود [[وصی]] و [[جانشینی]] داشته که [[مسئولیت]] [[هدایت]] را پس از خود به او واگذار می‌نمود... و در این میان پنج [[پیامبر]] درخشندگی خاصی دارند و آسیاب نبوت بر محور آنان می‌‌چرخد و همگی صاحبان [[شریعت]] بوده و شریعت هر یک از آنان با شریعت بعدی [[نسخ]] گردیده است و این پنج نفر عبارت‌اند از: «[[نوح]]، [[ابراهیم]]، [[موسی]]، [[عیسی]] و [[محمّد]] {{صل}}» و آنان [[پیامبران]] [[اولو العزم]] هستند و [[پیامبر خاتم]] [[سرور]] و [[برتر]] آنهاست، با [[آیین حق]] آمده و گذشتگان را [[تصدیق]] کرده است»<ref>اعتقادات صدوق، ص ۹۶ ـ ۹۷.</ref>.<ref>ر. ک: [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید (کتاب)|منشور جاوید]]، ج۳، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۲.</ref>
در برابر پیامبران [[راستین]]، برخی از افراد به [[دروغ]]، [[ادعای پیامبری]] داشته‌اند، بدون اینکه مدعای آنها [[واقعیت]] داشته باشد و انگیزه‌ای جز [[برتری‌طلبی]] و امور [[نفسانی]] ندارند، این [[پیامبران دروغین]] توانسته‌اند با [[نیرنگ]] و [[فریب]] گروهی از [[عوام]] و افراد [[ناآگاه]] را با خود همراه سازند و به [[آیین]] ساختگی [[دعوت]] کنند و [[تاریخ]] از گروهی نام می‌‌برد که مدعیان دروغین نبوت بوده‌اند؛ مثل: [[مسیلمۀ کذاب]]، [[سجاح بنت حارث]]، [[طلیحه بن خویلد اسدی]]، [[حارث بن سعید کذاب]] و [[عبدالله بن مقفع]]<ref>ر.ک: [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، کلام اسلامی، ص ۴ ـ ۱۸.</ref>.


==علل [[ختم نبوت]]==
== [[مدعیان دروغین نبوت]] ==
در برابر پیامبران [[راستین]]، برخی از افراد به [[دروغ]]، [[ادعای پیامبری]] داشته‌اند، بدون اینکه مدعای آنها [[واقعیت]] داشته باشد و انگیزه‌ای جز [[برتری‌طلبی]] و امور [[نفسانی]] ندارند، این [[پیامبران دروغین]] توانسته‌اند با [[نیرنگ]] و [[فریب]] گروهی از [[عوام]] و افراد [[ناآگاه]] را با خود همراه سازند و به [[آیین]] ساختگی [[دعوت]] کنند و [[تاریخ]] از گروهی نام می‌‌برد که مدعیان دروغین نبوت بوده‌اند؛ مثل: [[مسیلمۀ کذاب]]، [[سجاح بنت حارث]]، [[طلیحه بن خویلد اسدی]]، [[حارث بن سعید کذاب]] و [[عبدالله بن مقفع]]<ref>ر. ک: [[جعفر سبحانی|سبحانی، جعفر]]، کلام اسلامی، ص ۴ ـ ۱۸.</ref>.
 
== علل [[ختم نبوت]] ==
{{اصلی|ختم نبوت}}
{{اصلی|ختم نبوت}}
از مسلمات [[شریعت اسلام]]، ختم سلسلۀ نبوت و [[رسالت]] توسط [[رسول اکرم]]{{صل}} است. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] این [[حقیقت]] را اعلام نموده و در [[آیات]] متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است، از جمله: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>.<ref>ر.ک: [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۵۲ ـ ۵۶.</ref>
از مسلمات [[شریعت اسلام]]، ختم سلسلۀ نبوت و [[رسالت]] توسط [[رسول اکرم]] {{صل}} است. [[خداوند متعال]] در [[قرآن کریم]] به [[صراحت]] این [[حقیقت]] را اعلام نموده و در [[آیات]] متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است، از جمله: {{متن قرآن|مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.</ref>.<ref>ر. ک: [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|نگاهی به رسالت و امامت]]، ص ۵۲ ـ ۵۶.</ref>


در [[آیات قرآن کریم]] ویژگی‌هایی برای [[اسلام]] شمرده شده که تا حدودی روشنگر علل خاتمیت‌اند<ref>محمد اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمة احمد آرام، ص۱۴۵ـ۱۴۷؛ نقد نظرات اقبال: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص۳۸۱ـ۳۸۳؛ [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار، ج۲، وحی و نبوت، ص۱۸۶ـ۱۹۴.</ref>. گرچه این ویژگی‌ها حاکی از [[تمام]] حکمت‌ها و عوامل ختم [[ادیان]] به [[اسلام]] نیست؛ اما این نکته از آنها استفاده می‌شود که بعد از اسلام عوامل [[تجدید نبوت]] وجود ندارد و لذا نیازی به [[پیامبر جدید]] نیست. برخی از این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:
در [[آیات قرآن کریم]] ویژگی‌هایی برای [[اسلام]] شمرده شده که تا حدودی روشنگر علل خاتمیت‌اند<ref>محمد اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمة احمد آرام، ص۱۴۵ـ۱۴۷؛ نقد نظرات اقبال: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص۳۸۱ـ۳۸۳؛ [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، مجموعه آثار، ج۲، وحی و نبوت، ص۱۸۶ـ۱۹۴.</ref>. گرچه این ویژگی‌ها حاکی از [[تمام]] حکمت‌ها و عوامل ختم [[ادیان]] به [[اسلام]] نیست؛ اما این نکته از آنها استفاده می‌شود که بعد از اسلام عوامل [[تجدید نبوت]] وجود ندارد و لذا نیازی به [[پیامبر جدید]] نیست. برخی از این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:
#'''[[سلامت]] [[قرآن]] از [[تحریف]] و بقای آن:''' {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>.
# '''[[سلامت]] [[قرآن]] از [[تحریف]] و بقای آن:''' {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>.
#'''تداوم [[ارتباط با خدا]] و [[تبیین شریعت]]:''' {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[زمان]] [[حیات]] خویش، تفاصیل [[احکام]] و [[معارف]] را برای [[امت]] شرح داد و [[اصحاب]] خود را موظف کرد [[احادیث]] و سخنانش را برای آیندگان [[حفظ]] کنند. افزون بر این در اسلام برای استمرار [[دعوت]] و راهبری [[پیامبر]]{{صل}} و [[پاسخ‌گویی]] به نیازهای [[دینی]] [[امت اسلام]]، راهکار [[وصایت]] و [[امامت]] [[پیش‌بینی]] شده است تا پس از پیامبر{{صل}}، [[امامان]] معصومی در میان [[مردم]] باشند که هرچند دارای [[مقام نبوت]] نیستند و به آنها [[وحی]] (از نوع [[وحی پیامبران]]) نمی‌شود اما با [[عالم غیب]] مرتبط هستند و [[حقایق الهی]] را از [[راه]] [[الهام]] دریافت می‌کنند.
# '''تداوم [[ارتباط با خدا]] و [[تبیین شریعت]]:''' {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ}}<ref>«و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref>. [[پیامبر اسلام]] {{صل}} در [[زمان]] [[حیات]] خویش، تفاصیل [[احکام]] و [[معارف]] را برای [[امت]] شرح داد و [[اصحاب]] خود را موظف کرد [[احادیث]] و سخنانش را برای آیندگان [[حفظ]] کنند. افزون بر این در اسلام برای استمرار [[دعوت]] و راهبری [[پیامبر]] {{صل}} و [[پاسخ‌گویی]] به نیازهای [[دینی]] [[امت اسلام]]، راهکار [[وصایت]] و [[امامت]] [[پیش‌بینی]] شده است تا پس از پیامبر {{صل}}، [[امامان]] معصومی در میان [[مردم]] باشند که هرچند دارای [[مقام نبوت]] نیستند و به آنها [[وحی]] (از نوع [[وحی پیامبران]]) نمی‌شود اما با [[عالم غیب]] مرتبط هستند و [[حقایق الهی]] را از [[راه]] [[الهام]] دریافت می‌کنند.
#'''[[جاودانگی اسلام]]:''' یکی از عواملِ [[ظهور]] [[پیامبران]] جدید در [[امت‌های پیشین]] این بود که پیامبران نیز، همانند انسان‌های دیگر، [[عمر]] محدودی داشتند لذا به [[پیامبری]] دیگر نیاز بود تا راه او را ادامه دهد. این مشکل در [[دین اسلام]] منتفی است؛ چون براساس آیۀ {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref>، [[اسلام]] محدود به [[زمان]] خاصی نیست<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]].</ref>.
# '''[[جاودانگی اسلام]]:''' یکی از عواملِ [[ظهور]] [[پیامبران]] جدید در [[امت‌های پیشین]] این بود که پیامبران نیز، همانند انسان‌های دیگر، [[عمر]] محدودی داشتند لذا به [[پیامبری]] دیگر نیاز بود تا راه او را ادامه دهد. این مشکل در [[دین اسلام]] منتفی است؛ چون براساس آیۀ {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا}}<ref>«بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.</ref>، [[اسلام]] محدود به [[زمان]] خاصی نیست<ref>ر. ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]].</ref>.


==الفاظ مترادف==
== الفاظ مترادف ==
* [[پیامبری]]
* [[پیامبری]]
* [[پیامبری پیام آور]]
* [[پیامبری پیام آور]]
خط ۸۸: خط ۸۸:


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌ وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
* [[اتصال نبوت‌ها]]
* [[اتصال نبوت‌ها]]
* [[اثبات نبوت]]
* [[اثبات نبوت]]
خط ۱۴۰: خط ۱۴۰:
* [[ويژگی پیامبر]]
* [[ويژگی پیامبر]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
=='''[[:رده:آثار نبوت|منبع‌شناسی جامع نبوت]]'''==
{{منبع‌ جامع}}
* [[:رده:کتاب‌شناسی کتاب‌های نبوت|کتاب‌شناسی نبوت]]؛
* [[:رده:مقاله‌شناسی مقاله‌های نبوت|مقاله‌شناسی نبوت]]؛
* [[:رده:پایان‌نامه‌شناسی پایان‌نامه‌های نبوت|پایان‌نامه‌شناسی نبوت]].
{{پایان منبع‌ جامع}}


== منابع ==
== منابع ==
خط ۱۶۷: خط ۱۶۰:
{{کلام اسلامی}}
{{کلام اسلامی}}
{{اصول دین}}
{{اصول دین}}
{{نبوت شناسی}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:نبوت عامه]]
[[رده:نبوت]]
[[رده:اصطلاحات کلامی]]
[[رده:اصول دین اسلام]]
[[رده:اصول دین اسلام]]
[[رده:رده:باورهای مشترک ادیان آسمانی]]
[[رده:باورهای مشترک ادیان آسمانی]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]
<onlyinclude>{{درجه‌بندی
| نویسنده اصلی=<!--جوکار،پورانزاب،واثق،امینی،بهمنی-->تمام توسط پورانزاب
| ارزیابی=<!--آماده،نشده،تمام-->تمام
| ارزیابی نهایی =<!--نشده،-،خیرآبادی،فرقانی،تمام توسط [[کاربر:خیرآبادی|خیرآبادی]]،تمام توسط [[کاربر:فرقانی|فرقانی]]-->منتظر اصلاحات (فرقانی)
| شناسه = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ناقص
| جامعیت = <!--ندارد، دارد-->ندارد
| زیاده‌نویسی = <!--دارد، ندارد-->ندارد
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->دارد
| لینک‌دهی دستی = <!--ندارد، دارد-->
| رده = <!--ندارد، دارد-->
| جعبه اطلاعات = <!--ندارد،-، دارد-->
| عکس = <!-- ندارد،-، دارد-->
| ناوبری = <!--ندارد، دارد-->
| رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->دارد
| کپی‌کاری = <!--از چند منبع ، از تک منبع، ندارد-->ندارد
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->دارد
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| تاریخ برتر شدن =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| توضیحات =
}}</onlyinclude>

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۸ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۸:۲۷

نبوت (به عربی: النبوة) یعنی گرفتن خبر از جانب خداوند برای هدایت مردم و به آن شخص نبی گفته می‌شود. به دلیل آنکه مردم دسترسی به معارف وحیانی ندارند لذا خداوند افرادی را برگزیده و به عنوان نبی برای مردم ارسال می‌کند. از دلایل بعثت انبیاء می‌توان بیدار نمودن فطرت انسان‌ها، شناساندن راه بندگی، اتمام حجت، برقراری عدل و حکومت و حاکمیت خدا را بیان کرد. اعجاز و تصدیق پیامبر سابق نسبت به پیامبر لاحق از راه‌های شناسایی پیامبران است

معناشناسی

معنای لغوی

نبوت در لغت در چهار معنا استعمال شده است: خبر، ارتفاع، طریق و صوت خفی[۱]

معنای اصطلاحی

نبوت در اصطلاح یعنی گرفتن خبر از جانب خداوند به صورت وحی که برای هدایت مردم است[۲] و نبی در اصطلاح علم کلام بر کسی اطلاق می‌شود که از راه وحی پیامی را از خدای متعال دریافت می‌کند و آن را به مردم می‌رساند[۳].

نبوت در اصطلاح قرآنی عبارت است از تلقی و گرفتن خبر از جانب خدا به منظور هدایت مردم و نبی انسان والا مقامی است که از جانب خداوند برای هدایت مردم برانگیخته می‌‌شود[۴] و نبی در اصطلاح علم کلام بر کسی اطلاق می‌شود که از راه وحی پیامی را از خدای متعال دریافت می‌کند و آن را به مردم می‌رساند[۵].[۶]

روابط معنایی نبوت با رسالت

"رسول" در لغت به ‌معنای فرستاده و پیامبر و پیام‌آور است[۷]، چنان‌که قرآن مجید می‌فرماید: ﴿تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا وَهُمْ لَا يُفَرِّطُونَ[۸] و در اصطلاح عبارت است از پیام‌آور خداوند به سوی آفریده‌های دارای عقل و شعور[۹] و معنای رسالت این است که خداوند متعال مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود[۱۰].

باتوجه به اینکه واژه نبوت و رسالت در قرآن کریم و روایات درباره پیامبران استعمال شده است لازم است ارتباط میان این دو بیان شود. آیاتی مانند: ﴿وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۱۱]؛ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ[۱۲] و روایاتی که تعداد رسولان را ۳۱۳ نفر و تعداد پیامبران را ۱۲۴ هزار نفر دانسته اند[۱۳]، بیانگر این است که نبوت و رسالت دو مقام الهی هستند با این تفاوت که همۀ پیامبران دارای مقام نبوت‌اند؛ اما مقام رسالت تنها به گروهی از پیامبران اختصاص دارد به این معنی که هر دو در دریافت و ابلاغ وحی الهی و ابلاغ آن به مردم شریک‌اند ولی در نوع شهود فرشتگان و مأموریتشان با یکدیگر متفاوت‌اند[۱۴].

فلسفه بعثت انبیاء (اهداف الهی از بعثت)

از آنجا که موضوع بعثت با تمام جوانب زندگی انسان در ارتباط است؛ لذا در چند بخش مورد بحث قرار گرفته است. در ذیل به برخی از آنها اشاره می‌شود.

فلسفه فردی

  1. بیدار نمودن فطرت انسان‌ها: معرفت خدا فطری همه انسان‌هاست و همه بندگان با این معرفت عجین شده‌اند؛ ولی زمانی که پا به این دنیا می‌گذارند دچار فراموشی می‌شوند و به خودی خود شکوفا نمی‌شود. خداوند پیامبرانش را مبعوث می‌کند تا بندگان را از خواب غفلت بیدار کرده و معرفت خدای سبحان را به یاد آنان بیاورند. امیر مؤمنان (ع) می‌فرماید: "در میان آنها رسولانش را مبعوث کرد و پیامبرانش را پی در پی فرستاد تا پیمان فطرتش را از آنها طلب کنند و نعمت فراموش شده‌اش را به آنان یادآوری کنند"[۱۵].[۱۶]
  2. شناساندن راه بندگی: یکی از اهداف اصلی خلقت عبادت خداوند متعال است. منتها انسان‌ها علاوه بر اینکه در شناخت خدا به تذکّرات و تعالیم پیامبران الهی نیازمندند؛ در کیفیّت عبادت نیز به آنان محتاج‌اند؛ زیرا نمی‌دانند چگونه نعمت‌های او را سپاس گفته و خضوع و فروتنی خود را به او ابراز نماید. به همین دلیل امیرمؤمنان (ع) می‌فرماید: "همانا خداوند متعال محمد (ص) را به حق مبعوث کرد تا بندگانش را از عبادت بندگانش به عبادت خودش و از عهد و پیمان با بندگانش به عهد و پیمان خودش واز پیروی بندگانش به پیروی خودش و از ولایت بندگانش به ولایت خویش بیرون آورد"[۱۷].[۱۸]
  3. زنده کرن عقل‌های مردم: قرآن کریم در آیات فراوانی مردم را به تعقّل و خردمندی دعوت می‌کند و آنان را که عقل و خرد خویش را به‌کار نمی‌گیرند با تعبیر: ﴿أَفَلَا تَعْقِلُونَ[۱۹] سرزنش می‌کند. یکی از اهداف مهم وحی و نبوت و رسالت این است که مردمان را به نور عقل و خردشان متوجّه و متذکّر کند؛ تا آنان با پرتو افشانی عقل، راه حق را از باطل بشناسند. پس در حقیقت کار پیامبران به طور معمول این است که احکام عقل و خرد انسان را که به واسطه جهل و نادانی و پیروی از هوای نفس و اموری دیگر، محجوب شده است، بیرون آورند. امیر مؤمنان (ع) می‌فرماید: "پس در میان آنها رسولانش را مبعوث کرد و پیامبرانش را پی در پی به سوی آنها گسیل داشت تا... و گنج‌های خردهایشان را برایشان بیرون آورن"[۲۰].[۲۱]
  4. بیان مصالح و مفاسد: انسان‌ها با مردن از بین نمی‌روند بلکه به دنیایی دیگر با شرایطی تازه می‌روند. بنابراین هیچ انسانی بدون ارتباط با خالق خویش، از کنه ساختمان وجودی خود اطلاع کافی ندارد. به همین جهت نمی‌تواند اموری را که به مصلحت یا ضرر اوست تشخیص دهد؛ پس چاره‌ای ندارد جز اینکه با خالق خود ارتباط برقرار کرده و مصالح و ضررهایی را که متوجّه اوست جویا شود و برای این امر راهی جز ارتباط با رسولان الهی ندارد. امام صادق (ع) فرمودند: "... او سفیرانی در میان خلق دارد که... آنها را به مصالح و منافع و اسباب بقا و فنایشان راهنمایی کنند"[۲۲].[۲۳]

فلسفه اجتماعی

  1. اتمام حجت: عذاب و کیفر بدون اتمام حجّت و بیان ـ از نظر عقل ـ امری ناپسند و ناپذیرفتنی است و قبیح هرگز از خداوند صادر نمی‌شود. پس اگر آفریدگار بخواهد کسی را کیفر دهد نخست باید او را آگاه کند و فرمان‌ها و دستورهای خویش را به او برساند و بعد از آن اگر مخالفتی از او سرزد او را کیفر دهد یا عفو نماید. خداوند متعال در قرآن کریم فرموده است هدف از بعثت پیامبران و بشارت و انذار این است که حجّت بر خلق تمام گردد و جلوی عذرها و بهانه‌های آنان گرفته شود: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا[۲۴].[۲۵]
  2. بشارت و انذار مردم: هدف از خلقت انسان این است که خدای خویش را عبادت کنند و بعثت پیامبران هم برای ایجاد شرایط لازم و زمینه‌های این هدف مهمّ صورت گرفته است و برای تکمیل این امر، بهشت و جهنّم را آفریده و در کتب آسمانی که بر پیامبرانش نازل فرموده آن دو را به خوبی توصیف و بیان کرده و آن دو را جزای اعمال بندگانش قرار داده و ثواب و عقابش را بر آن دو مترتّب کرده است. خداوند هیچ پیامبری را برای بشر مبعوث نکرده است جز اینکه آنها را به بهشت الهی بشارت داده و از جهنّم و عذاب‌های آن بر حذر داشته است: ﴿وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ[۲۶].[۲۷]
  3. برقراری عدل: بر قراری عدل و داد یکی از خواسته‌های الهی است: ﴿إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ[۲۸]. یکی از وظایف و اهداف مهمّ بعثت پیامبران دعوت بندگان الهی به عدل و داد است. آنان از مردم می‌خواهند عدل را در میان خود به خوبی برقرار کنند: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۲۹].[۳۰]
  4. تعلیم و تربیت: تعلیم و تربیت پایه همه کمالات انسانی است و هیچ انسانی بدون آگاهی و معرفت و تربیت صحیح به هیچ کمالی نمی‌رسد. البتّه برای رسیدن به هر نوع کمالی لازم است انسان علاوه بر شناخت توانایی‌های خود آنها را در جهت هدف خاص خویش قرار دهد و از هدر رفتن آنها جلوگیری کند. خداوند متعال پیامبرانش را فرستاد تا شیوه‌های تربیت و تزکیه نفس را به مردم بیاموزند: ﴿هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۳۱].[۳۲]

فلسفه سیاسی

  1. حکومت و حاکمیت خدا: در قرآن کریم خداوند، حکم و حکمرانی را به خود اختصاص داده است: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۳۳]. از آنجا که حکومت از مقام قدسی خداوند دور است، لذا در مواردی، انجام آن را به انسان‌های شایسته واگذار می‌کند، مانند حضرت داوود (ع)[۳۴].
  2. آزادی اجتماعی: در طول تاریخ، متفکران و فیلسوفانی وجود داشته‌اند که از سلطه و استثمار قشر اقلیت حاکم پشتیبانی کرده‌اند، اما پیامبران در برابر چنین حکومت‌هایی به مقابله برخاستند: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۳۵].
  3. رفع اختلاف مردم: یکی از شئون اصلی حکومت‌ها، رفع اختلاف‌ها است و برای الزام‌آور بودن حکم قاضی نیز باید راهکارهای عملی اتخاذ شود. نگاه قرآن کریم به نبوت این‌چنین است: ﴿وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ[۳۶]. آیه دیگری مردم را برای رفع اختلاف به انبیا و دین رجوع داده: ﴿فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ[۳۷].[۳۸]

اقسام نبوت

  1. نبوت تشریعی: پیامبران تشریعی از جانب خداوند متعال، شریعت یعنی قوانین، برنامه‌ها و دستورالعمل‌هایی دریافت و آموزه‌های شرعی و دینی را تحقق می‌‌بخشند.
  2. نبوت تبلیغی: پیامبران تبلیغی از طریق وحی الهی و اظهار معجزه، مردم را به شریعت پیامبر قبلی دعوت می‌‌کنند و آموزه‌های شرعی را تحقق می‌‌بخشند[۳۹].

ضرورت نبوت و دلایل آن

به دلیل آنکه انسان‌ها به صورت معمولی به معارف فراطبیعی دسترسی ندارند، لذا کسانی باید باشند تا این معارف را از خداوند دریافت کرده و به مردم برسانند، یعنی براساس حکمت الهی، رسولانی مبعوث شوند تا راه صحیح و کامل سعادت را در اختیار انسان قرار دهند؛ لذا لازم است افرادی معصوم این مهم را برعهده بگیرند و در صورت لزوم، مجری احکام الهی باشند[۴۰].

برخی از دلایلی که برای ضرورت یا وجوب نیاز به نبوت بیان شده عبارت‌اند از:

  1. رسیدن تکالیف الهی به انسان‌ها: عقل حکم می‌کند، خداوند انسان را بیهوده خلق نکرده و او را از میان جمیع موجودات برگزیده و تکالیفی را بر او واجب کرده ولی نمی‌داند چه تکالیفی بر او واجب است، بنابراین بر خداوند لازم است آن تکالیف را به مکلّفین اعلام کند؛ از طرفی محال است خداوند تکالیف را بی‌واسطه به هر یک از افراد مکلّفین اعلام کند، زیرا شکی نیست که مکلفین قابلیت دریافت وحی را ندارند، لذا لازم است خداوند متعال شخصی را که ممتاز بوده و این قابلیت را داراست بر تمام مکلّفین مبعوث کند تا تکالیف را به ایشان برساند، در غیر این صورت در حق بندگان کوتاهی می‌‌شود و این محال است.
  2. قاعدۀ لطف: بر خداوند واجب است به عنوان لطف و رحمت بر بندگانش پیامبرانی را مبعوث کند تا آیات الهی را بر آنان بخوانند[۴۱].
  3. نیاز به قانون و عجز بشر از قانون گذاری: تقریر این برهان با تبیین چند مطلب روشن می‌‌شود:
    1. انسان از دو عنصر ماده و روح پدید آمده است و به همین جهت هم از ویژگی‌های هر دو مانند خواسته‌های عقلانی و حسی برخوردار است، ولی غرض اصلی از خلقت او باید امری معقول و جاودانه باشد.
    2. انسان چاره‌ای جز زندگی اجتماعی ندارد؛ زیرا او به تنهایی قادر به رفع سختی‌ها و دشواری‌های زندگی نیست و در زندگی جمعی بی عدالتی‌ها، زورگویی‌ها، حق کشی‌ها و... آشکار می‌شود و لذا انسان به قانون جامع و کامل نیازمند است.
    3. انسان، دانش وضع قانون فراگیر و همه سویه را ندارد؛ زیرا او نمی‌تواند ویژگی‌های همۀ مناطق جغرافیایی را در جمیع ادوار تاریخ بر همۀ جوامع انسانی در نظر بگیرد و برای آن قانونی شایسته وضع کند و نشانۀ این عجز، اختلاف قوانین در هر عصر و تغییر و تبدیل و ترمیم و تعویض مستمر آن در نسل هاست. با در نظر گرفتن جوانب مختلف، عقل می‌‌پذیرد باید از ماورای طبیعت، قانون جامع و کاملی نازل شود تا نیازهای فکری و عقلانیبشر را سامان دهد و استعدادها را شکوفا کند و سود و زیان‌های بشر را به وی بشناساند[۴۲].

راه‌های اثبات نبوت پیامبران

اندیشمندان اسلامی برای شناخت مصداق نبی از پیامبر دروغین، دو راه را معرفی کرده اند:

  1. راه اعجاز: معجزه عبارت است از کارهای عجیب و خارق عادتی که دیگران از انجام آن ناتوان باشند به شرطی که معجزه با ادعای نبی هماهنگ و همراه با تحدی بوده و معارضی هم نداشته باشد مانند: تبدیل عصای چوبین به اژدها.
  2. تصدیق پیامبر سابق نسبت به پیامبر لاحق: ﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ[۴۳]. براساس این آیه حضرت عیسی (ع) به بنی اسرائیل بشارت می‌‌دهد رسولی بعد از من خواهد آمد که اسمش احمد است[۴۴].

تعداد انبیاء

قرآن عدد و شمارۀ پیامبران را ذکر نکرده است؛ ولی به طور ضمنی کثرت و فزونی آنان را یادآور می‌‌شود، چنانکه می‌فرماید: ﴿وَإِنْ مِنْ أُمَّةٍ إِلَّا خَلَا فِيهَا نَذِيرٌ[۴۵]. مفاد صریح آیات، این است که در میان همۀ اقوام و امت‌ها از روز نخست تا زمان پیامبر (ص) پیوسته از جانب خداوند پیامبرانی برگزیده شده‌اند و با توجه به تعدد و کثرت اقوام و اجتماعات بشری، چه در یک عصر و زمان و چه در دوره‌های مختلف تاریخ، فهمیده می‌شود که از جانب خداوند، پیامبران زیادی مبعوث گردیده اند، هر چند شمارۀ دقیق آنان از نظر قرآن تعیین نگردیده است؛ اما در روایات، شماره و عدد پیامبران، یکصد و بیست و چهار هزار نفر بیان شده است. شیخ صدوق می‌گوید: "عقیده ما بر این است که ۱۲۴۰۰۰ پیامبر از جانب خدا مبعوث گردیده و هر پیامبری برای خود وصی و جانشینی داشته که مسئولیت هدایت را پس از خود به او واگذار می‌نمود... و در این میان پنج پیامبر درخشندگی خاصی دارند و آسیاب نبوت بر محور آنان می‌‌چرخد و همگی صاحبان شریعت بوده و شریعت هر یک از آنان با شریعت بعدی نسخ گردیده است و این پنج نفر عبارت‌اند از: «نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمّد (ص)» و آنان پیامبران اولو العزم هستند و پیامبر خاتم سرور و برتر آنهاست، با آیین حق آمده و گذشتگان را تصدیق کرده است»[۴۶].[۴۷]

مدعیان دروغین نبوت

در برابر پیامبران راستین، برخی از افراد به دروغ، ادعای پیامبری داشته‌اند، بدون اینکه مدعای آنها واقعیت داشته باشد و انگیزه‌ای جز برتری‌طلبی و امور نفسانی ندارند، این پیامبران دروغین توانسته‌اند با نیرنگ و فریب گروهی از عوام و افراد ناآگاه را با خود همراه سازند و به آیین ساختگی دعوت کنند و تاریخ از گروهی نام می‌‌برد که مدعیان دروغین نبوت بوده‌اند؛ مثل: مسیلمۀ کذاب، سجاح بنت حارث، طلیحه بن خویلد اسدی، حارث بن سعید کذاب و عبدالله بن مقفع[۴۸].

علل ختم نبوت

از مسلمات شریعت اسلام، ختم سلسلۀ نبوت و رسالت توسط رسول اکرم (ص) است. خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت این حقیقت را اعلام نموده و در آیات متعدد با مضامین گوناگون مورد تاکید قرار داده است، از جمله: ﴿مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا[۴۹].[۵۰]

در آیات قرآن کریم ویژگی‌هایی برای اسلام شمرده شده که تا حدودی روشنگر علل خاتمیت‌اند[۵۱]. گرچه این ویژگی‌ها حاکی از تمام حکمت‌ها و عوامل ختم ادیان به اسلام نیست؛ اما این نکته از آنها استفاده می‌شود که بعد از اسلام عوامل تجدید نبوت وجود ندارد و لذا نیازی به پیامبر جدید نیست. برخی از این ویژگی‌ها عبارت‌اند از:

  1. سلامت قرآن از تحریف و بقای آن: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۵۲].
  2. تداوم ارتباط با خدا و تبیین شریعت: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۵۳]. پیامبر اسلام (ص) در زمان حیات خویش، تفاصیل احکام و معارف را برای امت شرح داد و اصحاب خود را موظف کرد احادیث و سخنانش را برای آیندگان حفظ کنند. افزون بر این در اسلام برای استمرار دعوت و راهبری پیامبر (ص) و پاسخ‌گویی به نیازهای دینی امت اسلام، راهکار وصایت و امامت پیش‌بینی شده است تا پس از پیامبر (ص)، امامان معصومی در میان مردم باشند که هرچند دارای مقام نبوت نیستند و به آنها وحی (از نوع وحی پیامبران) نمی‌شود اما با عالم غیب مرتبط هستند و حقایق الهی را از راه الهام دریافت می‌کنند.
  3. جاودانگی اسلام: یکی از عواملِ ظهور پیامبران جدید در امت‌های پیشین این بود که پیامبران نیز، همانند انسان‌های دیگر، عمر محدودی داشتند لذا به پیامبری دیگر نیاز بود تا راه او را ادامه دهد. این مشکل در دین اسلام منتفی است؛ چون براساس آیۀ ﴿تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا[۵۴]، اسلام محدود به زمان خاصی نیست[۵۵].

الفاظ مترادف

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۱۶۲؛ فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۸۲؛ راغب اصفهانی، مفردات، ص۷۸۸.
  2. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۶؛ جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۴۴؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۸۷؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۲۷ ـ ۲۸.
  3. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۶.
  4. النَّبیّ هُوَ الإنْسانُ المَبْعُوثُ مِنَ الحَقِّ إِلی الخَلْقِ؛ شرح تجرید قوشچی، ص ۴۶۱.
  5. علامه طباطبایی دراین‌باره می‌فرماید: فالنبوة حالة إلهیة (وإن شئت قل غیبیة) نسبتُها إلی هذه الحالة العمومیة من الإدراک والفعل نسبة الیقظة إلی النوم، بها یدرک الإنسان المعارف التی بها یرتفع الاختلاف والتناقض فی حیاة الإنسان، وهذا الإدراک والتلقی من الغیب هو المسمی فی لسان القرآن بالوحی، والحالة التی یتخذها الإنسان منه لنفسه بالنبوة؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۱.
  6. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۶؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۸۷.
  7. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات راغب، ص۳۵۳.
  8. «و او بر بندگان خویش چیره است و بر شما نگهبانانی می‌فرستد تا چون مرگ هر یک از شما در رسد فرشتگان ما جان او را بستانند و آنان کوتاهی نمی‌ورزند» سوره انعام، آیه ۶۱.
  9. نگری، جامع العلوم، ج۲، ص۱۳۵.
  10. ر. ک: حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص۵۶-۵۸.
  11. «و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  12. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه ۵۲.
  13. «عَنْ أَبِی ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمِ النَّبِیُّونَ قَالَ مِائَهُ أَلْفٍ وَ أَرْبَعَهٌ وَ عِشْرُونَ أَلْفَ نَبِیٍّ قُلْتُ کَمِ الْمُرْسَلُونَ مِنْهُمْ قَالَ ثَلَاثُ مِائَهٍ وَ ثَلَاثَهَ عَشَرَ جَمّاً غَفِیراً قُلْتُ مَنْ کَانَ أَوَّلَ الْأَنْبِیَاءِ قَالَ آدَمُ قُلْتُ وَ کَانَ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ مُرْسَلًا قَالَ نَعَمْ خَلَقَهُ اللَّهُ بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ ثُمَّ قَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ سُرْیَانِیُّونَ آدَمُ وَ شَیْثٌ وَ أُخْنُوخُ وَ هُوَ إِدْرِیسُ وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ خَطَّ بِالْقَلَمِ وَ نُوحٌ وَ أَرْبَعَهٌ مِنَ الْعَرَبِ هُودٌ وَ صَالِحٌ وَ شُعَیْبٌ وَ نَبِیُّکَ مُحَمَّدٌ ص وَ أَوَّلُ نَبِیٍّ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ مُوسَی وَ آخِرُهُمْ عِیسَی وَ سِتُّمِائَهِ نَبِیٍّ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی مِنْ کِتَابٍ قَالَ مِائَهَ کِتَابٍ وَ أَرْبَعَهَ کُتُبٍ أَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَی عَلَی شَیْثٍ (ع)خَمْسِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِدْرِیسَ ثَلَاثِینَ صَحِیفَهً وَ عَلَی إِبْرَاهِیمَ عِشْرِینَ صَحِیفَهً وَ أَنْزَلَ التَّوْرَاهَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ الزَّبُورَ وَ الْفُرْقَانَ الْخَبَرَ»؛ بحارالانوار، ج ۱۱، باب ۱، ص ۳۲.
  14. ر. ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۱.
  15. «فَبَعَثَ‏ فِیهِمْ‏ رُسُلَهُ‏ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ‏ أَنْبِیَاءَهُ‏ لِیَسْتَأْدُوهُمْ‏ مِیثَاقَ‏ فِطْرَتِهِ‏ وَ یُذَکِّرُوهُمْ‏ مَنْسِیَ‏ نِعْمَتِهِ‏‏»؛ نهج البلاغه، خطبۀ۱.
  16. ر. ک: محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۷۰ - ۷۲.
  17. «فَإِنَ‏ اللَّهَ‏ تَبَارَکَ‏ وَ تَعَالَی‏ بَعَثَ‏ مُحَمَّداً (ص) بِالْحَقِّ لِیُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَی عِبَادَتِهِ وَ مِنْ عُهُودِ عِبَادِهِ إِلَی عُهُودِهِ وَ مِنْ طَاعَةِ عِبَادِهِ إِلَی طَاعَتِهِ وَ مِنْ وَلَایَةِ عِبَادِهِ إِلَی وَلَایَتِهِ‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۸، ص۳۸۶.
  18. ر. ک: محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۷۲ - ۷۷.
  19. «آیا خرد نمی‌ورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.
  20. «فَبَعَثَ‏ فِیهِمْ‏ رُسُلَهُ‏ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ‏ أَنْبِیَاءَهُ‏ ‏... وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ‏»؛ نهج البلاغه، خطبه: ۱.
  21. ر. ک: محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۸۱ - ۸۴.
  22. «أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِی خَلْقِهِ... یَدُلُّونَهُمْ عَلَی مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِی تَرْکِهِ فَنَاؤُهُمْ‏‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۱۶۸.
  23. ر. ک: محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۹۳ - ۹۵.
  24. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  25. ر. ک: محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۹۵ - ۹۸.
  26. «و ما پیامبران را جز نویدبخش و بیم‌دهنده نمی‌فرستیم» سوره انعام، آیه ۴۸.
  27. ر. ک: محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۹۸.
  28. «به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن فرمان می‌دهد» سوره نحل، آیه ۹۰.
  29. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  30. ر. ک: محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۹۹ - ۱۰۲.
  31. «اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره جمعه، آیه ۲.
  32. ر. ک: محمد بیابانی اسکوئی، نبوت، ص۱۰۷.
  33. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
  34. ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۶۷-۲۷۰.
  35. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  36. «و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  37. «چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  38. ر. ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، دین و نبوت، ص ۲۷۵-۲۷۷.
  39. ر. ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص ۳۳.
  40. ر. ک: الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص۱۲۴ و ۱۴۰ ـ ۱۴۱.
  41. فوجب أن یبعث الله تعالی فی الناس رحمة لهم ولطفاً بهم ْ ﴿رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِكَ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ و ینذرهم عمّا فیه فسادهم و یبشّرهم بما فیه صلاحهم وسعادتهم؛ خرازی، محسن، بدایة المعارف الالهیة، ج۱، ص ۲۲۸.
  42. ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، وحی و نبوت در قرآن، ص ۲۰ ـ ۲۲.
  43. «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶.
  44. ر. ک: خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ص۱۰۳ ـ ۱۰۹.
  45. «و هیچ امتی نیست مگر میان آنان بیم‌دهنده‌ای بوده است» سوره فاطر، آیه ۲۴.
  46. اعتقادات صدوق، ص ۹۶ ـ ۹۷.
  47. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۱۶۰ ـ ۱۶۲.
  48. ر. ک: سبحانی، جعفر، کلام اسلامی، ص ۴ ـ ۱۸.
  49. «محمّد، پدر هیچ یک از مردان شما نیست اما فرستاده خداوند و واپسین پیامبران است و خداوند به هر چیزی داناست» سوره احزاب، آیه ۴۰.
  50. ر. ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۵۲ ـ ۵۶.
  51. محمد اقبال لاهوری، احیای فکر دینی در اسلام، ترجمة احمد آرام، ص۱۴۵ـ۱۴۷؛ نقد نظرات اقبال: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص۳۸۱ـ۳۸۳؛ مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، وحی و نبوت، ص۱۸۶ـ۱۹۴.
  52. «بی‌گمان ما خود قرآن را فرو فرستاده‌ایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
  53. «و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  54. «بزرگوار است آن (خداوند) که فرقان را بر بنده خویش فرو فرستاد تا جهانیان را بیم‌دهنده باشد» سوره فرقان، آیه ۱.
  55. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی.