فدک: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۶۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط
{{امامت}}
| موضوع مرتبط = حضرت زهرا
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل =  
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[فدک در کلام اسلامی]] - [[فدک در تاریخ اسلامی]] - [[فدک در فقه سیاسی]] - [[فدک در معارف و سیره علوی]] - [[فدک در معارف و سیره فاطمی]] - [[فدک در معارف و سیره رضوی]] - [[فدک از دیدگاه اهل سنت]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  =  
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[فدک در حدیث]] | [[فدک در کلام اسلامی]]| [[فدک در نهج البلاغه]]| [[فدک در تاریخ اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[فدک (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==[[مالکیت]] فدک==
'''فدک''' روستایی آباد و حاصل‌خیز در ۱۳۰ کیلومتری [[مدینه]] بود که در سال ۷ هجری بدون خون‌ریزی به دست [[پیامبر]] {{صل}} [[فتح]] شد و براساس [[آیات قرآن]] به عنوان، "فیئ" و ملک شخصی پیامبر {{صل}} بود و حضرت به [[دستور خداوند]] آن را به [[حضرت زهرا]] {{س}} بخشید. اما بعد از ایشان [[خلیفه اول]] براساس اهداف [[سیاسی]] آن را [[غصب]] کرد و در برابر استدلالات و [[بینه]] حضرت حاضر به پس دادن آن نشد. [[غصب فدک]] نمادی از [[مظلومیت اهل بیت]] {{ع}} است.
* فدک دهکده‌ای آباد و نام منطقه‌ای حاصلخیز در۱۳۰ کیلومتری [[مدینه]] در [[شرق]] [[خیبر]] است که در [[سال ۷ هجری]] بدون [[خون‌ریزی]] به دست [[پیامبر]]{{صل}} [[فتح]] شد. بنابر [[حکم]] صریح [[قرآن]] سرزمین‌هایی که بدون درگیری نظامی به [[فتح]] [[مسلمانان]] درآیند، "فیئ" و [[ملک]] شخصی [[پیامبر]]{{صل}} می‌شوند و [[مسلمانان]] دیگر حقّی در آن ندارند و [[پیامبر]]{{صل}} می‌تواند هرگونه [[مصلحت]] بداند درباره آنها [[تصمیم]] بگیرد. پس از [[نزول]] آیۀ {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref> [[پیامبر]] به [[فرمان خدا]] در زمان [[حیات]] خویش فدک را به [[فاطمه زهرا]]{{س}} بخشید و در همان مجلس سندی نیز تنظیم کرد که [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[ام ایمن]] [[گواهان]] آن بودند. [[حضرت زهرا]]{{س}} نماینده‌ای برای خود برگزید که امور فدک را از نزدیک اداره کند و کارمندانی نیز به [[فرمان]] او درآورد. فدک در سه سال پیش از [[وفات پیامبر]] در دست [[فاطمه]]{{ع}} بود و [[بنی هاشم]] از محصول آن بهره می‌بردند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۵۵؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۵۶؛ [[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[فدک (مقاله)|فدک]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۲۱۳.</ref>.


==[[غصب فدک]]==
== پیشینه تاریخی ==
*پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} [[خلیفۀ اول]]، [[نماینده]] [[حضرت زهرا]]{{س}} را [[اخراج]] کرد و فدک را به بهانۀ [[حدیث]] ساختگی {{عربی|نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ}}<ref>احتجاج طبرسی‌، ج ۱، ص۲۰؛ الاختصاص‌، ص ۱۸۵- ۱۸۳؛ بحارالانوار، ج؟؟؟، ص۱۲۷ و ۱۸۹. </ref> به [[تصرف]] خویش درآورد<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۵۶.</ref>.
{{اصلی|فدک در تاریخ اسلامی}}
* [[امیرمؤمنان]]{{ع}} و [[حضرت زهرا]]{{س}} از راه‌های گوناگون کوشیدند فدک را بازپس گیرند و برای [[اثبات]] [[مالکیت]] خود، [[استدلال]] و [[احتجاج]] کردند. [[حضرت زهرا]]{{ع}} هم در خطبۀ معروف خویش از [[غصب]] آن [[انتقاد]] می‌نماید و با استناد به [[آیات قرآن]]، ادعای آنان را در اینکه [[پیامبر]] [[ارث]] باقی نمی‌گذارد ردّ می‌کند<ref>{{متن حدیث|یا بن ابی قحافه! افی الکتاب ان ترث اباک و لا ارث ابی؟ لقد جئت شیئا فریّا}}؛ کفایة الموحدین، ج ۲، ص ۳۶۱.</ref>. علاوه بر اینکه فدک مدت‌ها در [[اختیار]] [[حضرت فاطمه]]{{س}} بود و از این رو، نیازی نبود آن [[حضرت]] برای [[اثبات]] [[مالکیت]] خویش [[بینه]] اقامه کند؛ اما از او [[بینه]] خواستند. سرانجام، با اینکه [[حضرت فاطمه]]{{س}} [[بینه]] و [[شاهد]] اقامه کرد نپذیرفتند و فدک را بازنگرداندند، [[فاطمه]]{{س}} با [[ابوبکر]] [[قهر]] کرد و دیگر هیچ‌گاه با او سخن نگفت. فدک از آن پس چند بار دست به دست گشت. سرانجام در زمان [[خلافت]] [[مأمون عباسی]] به گونۀ رسمی و مستند به [[مالکیت]] [[فرزندان]] [[زهرا]]{{س}} درآمد<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۵۷؛ [[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[فدک (مقاله)|فدک]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۲۱۵.</ref>.
=== در زمان پیامبر خاتم{{صل}} ===
«فدک» روستایی است در شمال [[مدینه]] و به فاصله دو یا سه [[روز]] راه (حدود ۱۴۰ یا ۱۵۰کیلومتر) از آن<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.</ref>. فاصله این روستا تا [[خیبر]] هم، حدود دو روز راه بر آورد شده است<ref>بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۵.</ref>. برخی فدک را بر گرفته از نام یکی از نوادگان [[نوح نبی]]{{ع}} گفته‌اند و آورده‌اند که چون فدک بن حام بن نوح، نخستین کسی بود که در این سرزمین ساکن شد، این ناحیه را به اسم او، «فَدَک» نامیده‌اند<ref>البلادی، معجم معالم الحجاز، ص۲۷.</ref>. این روستا دارای قلعه‌ای به نام "شمروخ" بود<ref>بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۵.</ref> و در صدر اسلام، از [[آبادانی]] بسیار برخوردار بوده، نخلستان‌ها و چشمه‌های آب جوشان بسیاری در خود داشته است<ref>یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸؛ ابن عبدالحق، مراصد الاطلاع، ج۳، ص۱۰۲۰. واقدی (م. ۲۰۷) در باره پر آبی این منطقه می‌نویسد: «.... خیبر آن قدر آب داشت که گویی بر روی آب قرار گرفته است. فدک هم این گونه بود». (واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۱۳.).</ref>، چندان که [[ارزش]] درختان نخل این ناحیه را در آن [[زمان]]، با ارزشِ درختان نخل [[شهر]] [[کوفه]] در قرن هفتم برابر دانسته‌اند<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۳۶.</ref>. فدک به‌واسطه [[قرابت]] با خیبر ـ که از مراکز عمده [[یهودیان]] به شمار می‌‌رفت ـ از نظر [[اجتماعی]] و مذهبی تابع یهودیان این منطقه به شمار می‌‌رفت. از این رو زمانی که [[رسول خدا]]{{صل}} به خیبر حمله برد، یهودیان فَدَک درصدد [[یاری]] یهودیان خیبر علیه [[مسلمانان]] بر آمدند، و چون رسول خدا{{صل}} از این امر با خبر شد، [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را با صد نفر به سوی آنان فرستاد<ref>طبری، تاریخ، ج۳، ص۱۵۴.</ref> تا از صحت و سقم این خبر [[آگاهی]] یابد. با روشن شدن صحت این خبر، [[اهل]] فَدک در [[بیم]] و [[هراس]] [[منتظر]] [[سرنوشت]] [[جنگ خیبر]] شدند و چون خبر سقوط قلعه‌های یهود در خیبر و [[پیروزی]] سپاه اسلام را دریافت کردند، [[وحشت]] بیشتری بر آنان مستولی شد و تصمیم گرفتند بدون [[جنگ]] و [[خونریزی]] [[تسلیم]] شوند؛ لذا قاصدی نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستادند که [[اموال]] و میوه‌های خود را به نصف، [[مصالحه]] نمایند<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۰۶-۷۰۷؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۲۲۴. (جوهری در این باره می‌گوید: {{عربی|وَ قَدْ رَويَّ أنَّهُ صَالِحَهُمْ عَلَيْهَا كُلَّهُا، أللهُ أعْلَمُ أيَّ الْدمْرَيْنَ كَانَ}}؛ روایت شده است که تمام آن را صلح نمودند. خدا آگاه‌تر است که کدام قول صحیح بوده است». (احمد بن عبدالعزیز جوهری، ألسَّقیفُة وَ الْفَدَک، ص۹۷).</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پیشنهاد آنان را پذیرفت و بدین ترتیب فدک ـ که به نقل برخی [[روایات]]، محصول سالیانه‌اش ۲۴ و به [[نقلی]] دیگر، ۷۰ هزار دینار بود<ref>شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج۷، ص۴۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۲۹، ص۱۲۳.</ref> ـ بدون جنگ و خونریزی در [[اختیار]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} قرار گرفت<ref>طبری، تاریخ، ج۳، ص۹۵.</ref>.<ref>[[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[فدک - استادی (مقاله)| مقاله «فدک»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۳۵۵؛ [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>


==[[اهداف]] [[غصب فدک]]==
بنابر [[حکم]] صریح [[قرآن]] سرزمین‌هایی که بدون درگیری نظامی به [[فتح]] [[مسلمانان]] درآیند، "فیئ" و [[ملک]] شخصی [[پیامبر]] {{صل}} می‌شوند و [[مسلمانان]] دیگر حقّی در آن ندارند و [[پیامبر]] {{صل}} می‌تواند هرگونه [[مصلحت]] بداند درباره آنها تصمیم بگیرد: {{متن قرآن|وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ}}<ref>«و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست *آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۶-۷.</ref>. پس از نزول آیۀ {{متن قرآن|وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ}}<ref>«و حقّ خویشاوند را به او برسان» سوره اسراء، آیه ۲۶.</ref> [[پیامبر]] به [[فرمان خدا]] در زمان [[حیات]] خویش، فدک را به [[فاطمه زهرا]] {{س}} بخشید و در همان مجلس سندی نیز تنظیم کرد که [[امیرمؤمنان]] {{ع}} و [[ام ایمن]] [[گواهان]] آن بودند. [[حضرت زهرا]] {{س}} نماینده‌ای برای خود برگزید که امور فدک را از نزدیک اداره کند و کارمندانی نیز به [[فرمان]] او درآورد. فدک از سه سال پیش از [[وفات پیامبر]] در دست [[فاطمه]] {{ع}} بود و [[بنی هاشم]] از محصول آن بهره می‌بردند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۵۵؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۵۶؛ [[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[فدک (مقاله)|فدک]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۱۳؛ [[عاتق بن غيث بلادی|بلادی، عاتق بن غيث]]، [[معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة (کتاب)|معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة]] ص۲۳۵.</ref>.
* فدک خیلی بزرگ بود، نخل‌های آن به تعداد نخل‌های کوفۀ امروز و محصول خرمای آن بیشتر از [[خیبر]] بود و [[ابوبکر]] و [[عمر]] هدفشان از جلوگیری [[فاطمه]] از تصرّف آن این بود که [[علی]]{{ع}} به کمک محصولات و غلّۀ آن در مخاصمه‌ای که دربارۀ [[خلافت]] داشت [[قدرت]] نگیرد، ازاین‌رو در پی فدک، [[فاطمه]] و [[علی]] و سایر [[بنی‌هاشم]] و بنی مطّلب را از حقّشان نسبت به [[خمس]] جلوگیری کردند، چراکه [[انسان]] تهیدست، همتش هم [[سست]] و خودش [[خوار]] می‌شود و در پی کسب‌وکار می‌رود و [[ریاست‌طلبی]] و [[حکومت]] را رها می‌کند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۵۵؛ [[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[فدک (مقاله)|فدک]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۲۱۵.</ref>. 
* [[غصب فدک]] جنبۀ [[سیاسی]] داشت و می‌خواستند دست [[اهل بیت]] را از امور [[مالی]] کوتاه کرده و پشتوانۀ [[اقتصادی]] آنان را ضربه بزنند. فدک پیوسته در [[تاریخ]] به عنوان نشانه‌ای روشن از [[ظلم]] به [[اهل بیت]] مطرح بوده و ابعادی فراتر از تصرّف یک مزرعه و باغ یافته است. کوتاه‌کردن دست [[اهل بیت]] از آن، نمادی از کنار گذاشتن [[سیاسی]] بوده و فدک مترادف با [[حکومت]] شده است. [[گواه]] این مطلب، [[سخن]] [[موسی بن جعفر]]{{ع}} به [[هارون]] الرشید است که فدک را همۀ قلمرو و وسعت [[اسلام]] دانست که [[حقّ]] [[خاندان پیامبر]] بوده و دیگران [[غصب]] کرده‌اند<ref>مناقب، ج ۴، ص ۳۲۰؛ بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۲۰۰.</ref>. [[فاطمه]]{{س}} نیز با طرح مسألۀ فدک به عنوان نشانه‌ای از [[غصب]] و [[زور]] رژیم، می‌کوشید تا [[حکومت]] را محکوم کند و پافشاری ایشان از این‌رو بود، نه به خاطر [[ارزش]] [[اقتصادی]] آن<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۵۵.</ref>.
*بنابراین، فدک برای [[شیعیان]] تنها یادآور یک [[نزاع]] [[مالی]] نیست؛ بلکه نمادی از [[مظلومیت]] [[حضرت فاطمه]]{{س}} و [[امام علی]]{{ع}} است که با نام آنان گره خورده و [[ارزش]] [[اعتقادی]] یافته است.
==فدک در گذر [[تاریخ]]==
*بعد از [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[معاویه]]، فدک را به [[مروان بن حکم]] داد؛ اما بعدها آن را پس گرفت. با روی کار آمدن [[مروان بن حکم]]، فدک دوباره به [[تصرف]] او درآمد و آن را به پسرش عبدالعزیز بخشید و از او به پسرش [[عمر بن عبدالعزیز]] رسید که با توجه به اوضاع [[سیاسی]] دوران خود، فدک را به [[اولاد فاطمه]]{{س}} برگرداند؛ اما پس از وی [[پادشاهان]] [[اموی]]، فدک را پس گرفتند. [[سفاح]] [[خلیفه عباسی]]، فدک را به [[فرزندان فاطمه]]{{س}} داد؛ اما [[منصور]]، آن را پس گرفت. در روزگار [[مأمون]]، گروهی از [[سادات]] به وی [[شکایت]] بردند که فدک را [[پیامبر]]{{صل}} به [[فاطمه]]{{س}} بخشید، [[مأمون]] با توجه به نظر [[فقها]]، فدک را به [[اولاد فاطمه]]{{س}}  داد؛ اما [[حاکمان]] بعد از او، فدک را به [[تصرف]] خود در آوردند<ref>ر.ک: [[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[فدک (مقاله)|فدک]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۲۱۷؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۵۷.</ref>.
* فدک در حال حاضر به نام "الحائط" در مرز شرقی [[خیبر]] قرار دارد و شامل تعدادی روستا و بیش از ۱۱ هزار سکنه و سرزمینی پوشیده از نخلستان و برخوردار از امکانات [[کشاورزی]] است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۵۵.</ref>.


==[[سخنرانی]] برای [[انصار]] بعد از [[غصب فدک]]==
فدک امروزه به «الحائط» موسوم است و از لحاظ تقسیمات [[اداری]] از توابع [[امارت]] «حائل» به شمار می‌‌رود. این منطقه، در غرب «الحُلیفه» و جنوب «ضرغد» و در ده کیلومتری مرز شرقی [[خیبر]]، دارای موقعیت مشخصی است. این منطقه، تا پایان سال ۱۹۷۵ میلادی، شامل ۲۱ روستا و دارای ۱۱۰۰۰ نفر جمعیت بوده و سکنه‌اش بیش از ۱۴۰۰ نفر نبوده است. «الحائط» (فدک) در حال حاضر، سرزمینی است پوشیده از نخلستان‌ها و برخوردار از امکانات [[کشاورزی]] و در عین حال مجاور سرزمین‌های خشک [[حره]] و در معرض تابش [[آفتاب]] گرم. "حائطبی‌هیچ نشانی از [[تاریخ]]، در لابلای نخلستان‌ها و صحرای خشک متروک، امروزه اهمیت خود را به عنوان منزلگاه مسافران از دست داده است<ref>سید محمد باقر نجفی، مدینه‌شناسی، ج۲، ص۴۸۹ -۴۹۲.</ref>.<ref>[[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].</ref>
*آنگاه که فدک نیز [[غصب]] شد، [[فاطمه]]{{س}} به سراغ [[انصار]] رفت و برای آنان [[سخنرانی]] کرد و از [[ولایت الهی]] [[همسر]] معصومش گفت، اما آنان در جواب گفتند: ای دختر [[محمد]]! اگر این سخنان را قبل از [[بیعت]] با [[ابو بکر]] از تو شنیده بودیم با کسی جز [[علی]] [[بیعت]] نمی‌کردیم. و [[فاطمه]]{{س}} پاسخ داد: "مگر پدرم [[روز غدیر خم]]، عذری برای کسی باقی گذاشت؟"<ref>الخصال، شیخ صدوق، ص۱۷۳؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۰، ص۱۲۴.</ref>.
*[[فاطمه]]{{س}} در روزهای آخر [[عمر]] خویش نیز در جمع [[مهاجران]] و [[انصار]] خطبه‌ای خواند که اگرچه به [[خطبه فدکیه]] معروف شده است<ref>فاطمه{{س}} چادرش را به سر کشید و به سمت مجلس [[انصار]] و [[مهاجر]] که [[ابوبکر]] تازه بر [[مسند]] نشسته نیز در میانشان بود، به [[راه]] افتاد و به آن وارد شد. حاضران با دیدن [[فاطمه]]{{س}} که همچون [[رسول خدا]]{{صل}} [[راه]] [[راه]] می‌رفت، گریستند. [[فاطمه]]{{س}} با آرام شدن گریه‌ها سخن آغاز کرد و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] و [[درود]] بر [[رسول خدا]]{{صل}} دوباره گریه‌ها شدت یافت و با آرام شدن گریه‌ها [[فاطمه]]{{س}} چنین ادامه داد: "رسولی از خود شما به سویتان آمد که رنج‌های شما بر او سخت بود و بر [[هدایت]] شما [[اصرار]] داشت و نسبت به [[مؤمنان]]، [[رئوف]] و [[مهربان]] بود! اگر او را میشناسید، در مییابید که [[پدر]] من است و نه [[پدر]] شما و نیز [[برادر]] پسر عمویم ([[امیرمؤمنان]]) است و نه [[برادر]] مردان‌تان... [[خداوند]] شما را به کمک رسولش [[نجات]] بخشید... هرگاه [[دشمنان]] [[آتش]] [[جنگی]] نو بر می‌افکندند، [[خداوند]] آن را خاموش میکرد و هر زمانی که شاخی برای [[گمراهی]] ظاهر می‌شد و هرگاه دهان مشرکی باز می‌شد، [[رسول خدا]]{{صل}}، برادرش را در حلقوم آنان می‌فرستاد و او را از آن [[مأموریت]] باز نمی‌گشت مگر آنکه گوش آنان را زیر پا له کرده بود و شعله [[آتش]] را با [[شمشیر]] خاموش کرده بود. [[علی]]{{ع}} در [[راه خدا]] با [[سختی‌ها]] [[دست]] و پنجه نرم میکرد و در راه انجام دستورهای [[خداوند]] سخت‌کوش بود، او همیشه آماده و [[خیرخواه]] بود و با جدیّت فعالیت می‌کرد و حال آنکه شما بی‌حرکت و [[خمود]] و به خوش‌گذرانی مشغول بودید و [[غذا]] و آب گوارا می‌خوردید و در [[انتظار]] شنیدن خبرهای جدید به سر می‌بردید و در هنگامه خطر فرار را بر قرار ترجیح می‌دادید. هنگامی که [[خداوند]] برای [[رسول خدا]]{{صل}}، [[خانه]] پیامبرانش ([[بهشت]]) را برگزید و آن [[حضرت]] [[رحلت]] کرد، به ناگاه خار و خاشاک‌های [[نفاق]] از شما بروز کرد و [[لباس]] [[دین]]، کهنه شد و پیمان‌های آن پاره گردید. [[گمراهان]] خاموش، به سخن درآمدند و آنان که جایگاهی [[پست]] داشتند، [[منزلت]] یافتند، و آفت [[طلب]] حزب [[باطل]] لب به سخن گشود و به خانه‌های شما وارد شد. [[شیطان]] نیز سرش را از مخفیگاه خود بیرون آورد و فریاد برآورد و شما را خواند و شما را پاسخ‌گوی خویش یافت..." سپس [[فاطمه]] این [[آیه]] را [[تلاوت]] کرد: "بدانید که در [[فتنه]] درافتادید و [[جهنم]] بر کتمان‌کنندگان [[حقیقت]] احاطه دارد" ([[توبه]]، ۴۹). وای بر شما! شما را چه شده و به کدام سو می‌روید؟! این کتاب خداست که در برابر شما قرار دارد که نهی‌های آن، روشن و شواهد آن، درخشان و فرمان‌هایش، واضح است. در آن [[تدبر]] یا آنکه بر خلافش [[حکم]] می‌کنید؟ چه جایگزین [[بدی]] است برای [[ستمکاران]]! و هر که خواستار غیر [[اسلام]] باشد، از او پذیرفته نخواهد شد و در [[آخرت]] از زمره زیانکاران خواهد بود... می‌پندارید که ما از [[ارث]] محرومیم! آیا [[حکم]] [[جاهلیت]] را خواستارید؟ برای [[اهل یقین]]، چه حکمی، نیکوتر از [[حکم خداوند]] است؟..." سپس [[فاطمه]]{{س}} رو به [[مهاجرین]] فرمود: "ای [[مهاجران]]! آیا از [[ارث]] [[محروم]] میشوم، ای [[پسر ابوقحافه]]! آیا در [[کتاب خدا]] هست که تو از پدرت [[ارث]] ببری؛ و من از پدرم [[ارث]] نبرم؟ همانا سخنی [[دروغ]] به [[خدا]] و رسولش نسبت داده‌ای (بلاغات النساء، ابن طیفور، ج۱، ص۶).
سپس روی به [[انصار]] کرد و فرمود: "ای گروه جوانمردان! و ای بازوان [[امت]]! ای حافظان [[اسلام]]! این [[ضعف]] و [[غفلت]] درباره [[حق]] من چیست؟ چرا از [[دادخواهی]] من [[سهل‌انگاری]] می‌کنید؟ آیا پدرم [[رسول خدا]]{{صل}} نفرمود: [[حرمت]] هر کسی را درباره با فرزندانش [[حفظ]] کنید؟ چه سریع این [[اعمال]] را انجام دادید، و چه عجولانه آب بینی بزغاله فرو ریخت. ای پسران قَیلَه! به من درباره [[میراث]] پدرم [[ستم]] می‌شود در حالی که شما میبینید و سخن مرا می‌شنوید؟ (منال الطالب فی شرح طوال الغرائب، [[ابن اثیر]]، ص۵۳۴) و در روز [[محشر]] [[بهترین]] حکم‌کننده، [[خداوند]] و [[بهترین]] [[سرپرست]]، [[محمد]]{{صل}} و در وعده‌گاه [[قیامت]] در هنگامه [[ساعت]]، باطل‌گرایان زیان دیده خواهند بود و هر خیری (که [[خداوند]] به شما داده)، سرانجام قرارگاهی دارد (و در موعد خود انجام میگیرد) و به زودی خواهید دانست!" آنگاه [[فاطمه]]{{س}} رو به [[قبر]] [[رسول خدا]]{{صل}} کرد و با آن [[حضرت]] در ضمن دو [[بیت]] [[شعر]] این چنین درددل کرد: پس از شما حوادثی رخ داد که اگر شاهدش بودید، حوادث به اینجا نمی‌رسید. من شما را از [[دست]] دادم همچون کسی که تمام دارایی‌اش را از [[کف]] داده است. [[قوم]] تو [[آشوب]] کردند، خود شاهدشان باش (بلاغات النساء، ابن طیفور، ج۱، ص۶).</ref>، معارفی بلند به همراه دارد و ایشان در آن به [[تبیین]] [[جایگاه]] [[امامت اهل بیت]]{{عم}} پرداخته است. آن [[حضرت]] در این [[خطبه]] می‌فرماید: "[[خداوند]] [[اطاعت]] ما را مایه [[نظم]] [[امت]]، و [[امامت]] ما را مایه دوری از [[تفرقه]] قرار داد"<ref>الاحتجاج، طبرسی، ج۱، ص۱۳۴.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۸۶-۲۸۸.</ref>


==فدک، [[ملک]] شخصی [[رسول خدا]]{{صل}}==
=== در دوران خلافت ابوبکر ===
*فدک، روستائی یهودی‌نشین<ref>فتح الباری، ابن حجر، ج۶، ص۲۰۳. </ref> در [[سرزمین]] [[حجاز]] با فاصله‌ای دو سه [[روزه]] از [[مدینه]] بود<ref>حدود ۱۴۰ کیلومتری مدینه (مراصد الاطلاع، بغدادی، ج۳، ص۱۰۲۰).</ref> که آبی فراوان و نخلستان‌های زیادی داشت<ref>فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۴۴؛ المختصر فی أخبار البشر، ابو الفداء، ج۱، ص۹۴.</ref>.
==== [[غصب فدک]] ====
*فدک، در [[سال هفتم هجری]] بدون [[عملیات نظامی]] [[مسلمانان]] و پس از [[فتح خیبر]] وارد محدوده [[اسلامی]] شد. وقتی خبر [[سقوط]] [[خیبر]] به گوش [[مردم]] [[یهودی]] فدک رسید آنان فرستادگانی را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستادند<ref>الحاوی، ماوردی، ج۱۴، ص۵۵؛ بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع، کاشانی، ج۷، ص۱۱۶.</ref> تا [[پیامبر]]{{صل}} در برابر پرداخت نیمی از آن با آنها [[صلح]] کند و هر وقت [[رسول خدا]]{{صل}} خواست، با خرید نیمی دیگر آنان را از آن بیرون کند. و وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} مبلغ نصف دیگر آن را پرداخت کرد، آنان از فدک خارج شدند<ref>الأموال، ابن زنجویه، ج۱، ص۶۷ و المختصر، ابوالفداء، ج۱، ص۹۴.</ref>. لذا فدک از [[غنائم جنگی]] به حساب نمی‌آید تا [[مال]] همه [[مسلمانان]] باشد و طبق [[تعالیم اسلامی]] [[ملک]] شخصی [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۵۳۸. همچنین مرحوم کلینی مینویسد: فدک، به دست شخص رسول خدا{{صل}} و امیرمؤمنان{{ع}} بدون مشارکت دیگری فتح شد (دعائم الاسلام، قاضی نعمان مغربی، ج۱، ص۳۸۵). منابع اهل سنت که این مطلب را نقل کرده‌اند: تاریخ الطبری، طبری، ج۲، ص۱۳۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۴۲۲؛ الکشف و البیان، ثعلبی، ج۹، ص۵۲؛ تفسیر البغوی، بغوی، ج۴، ص۱۹۷؛ لباب التأویل فی معانی التنزیل، بغدادی، ج۶، ص۲۰۱. </ref> و از [[انفال]]<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۵۳۹؛ وسائل الشیعه، حر عاملی، ج۹، ص۵۲۳.</ref> و هدیه‌ای [[الهی]] به آن [[حضرت]] بود<ref>الحاوی، ماوردی، ج۱۴، ص۵۵.</ref>. لذا فدک تنها زمینی بود که [[رسول خدا]]{{صل}} آن را در میان [[مسلمانان]] تقسیم نکرد، به خلاف زمین‌های قبائل [[بنی نضیر]] و [[بنی قریظه]]<ref>کتاب الخراج، یحیی بن آدم قرشی، ج۱، ص۴۱.</ref> و [[خیبر]]<ref>فتح الباری، ابن حجر، ج۶، ص۲۰۳.</ref> که [[رسول خدا]]{{صل}} آنان را در میان [[مسلمانان]] تقسیم کرد<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۰-۲۹۱.</ref>.
پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}}، [[خلیفۀ اول]]، نماینده [[حضرت زهرا]] {{س}} را [[اخراج]] کرد و فدک را به بهانۀ [[حدیث]] ساختگی {{عربی|نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ}}<ref>احتجاج طبرسی‌، ج ۱، ص۲۰؛ الاختصاص‌، ص ۱۸۵- ۱۸۳.</ref> به تصرف خویش درآورد.  


==فدک، [[ملک]] شخصی [[فاطمه]]{{س}}==
[[امیرمؤمنان]] {{ع}} و [[حضرت زهرا]] {{س}} از راه‌های گوناگون کوشیدند فدک را بازپس گیرند و برای [[اثبات]] [[مالکیت]] خود، [[استدلال]] و [[احتجاج]] کردند. [[حضرت زهرا]] {{ع}} هم در خطبۀ معروف خویش از [[غصب]] آن [[انتقاد]] می‌نماید و با استناد به [[آیات قرآن]]، ادعای آنان را در اینکه [[پیامبر]] [[ارث]] باقی نمی‌گذارد ردّ می‌کند<ref>{{متن حدیث|یا بن ابی قحافه! أفی الکتاب ان ترث اباک و لا ارث ابی؟ لقد جئت شیئا فریّا}}؛ کفایة الموحدین، ج ۲، ص ۳۶۱.</ref>. علاوه بر اینکه فدک مدت‌ها در [[اختیار]] [[حضرت فاطمه]] {{س}} بود و از این رو، نیازی نبود آن حضرت برای [[اثبات]] [[مالکیت]] خویش [[بینه]] اقامه کند؛ اما از او [[بینه]] خواستند. سرانجام، با اینکه [[حضرت فاطمه]] {{س}} [[بینه]] و [[شاهد]] اقامه کرد نپذیرفتند و فدک را بازنگرداندند، [[فاطمه]] {{س}} با [[ابوبکر]] قهر کرد و دیگر هیچ‌گاه با او سخن نگفت. فدک از آن پس چند بار دست به دست گشت. سرانجام در زمان [[خلافت]] [[مأمون عباسی]] به گونۀ رسمی و مستند به [[مالکیت]] [[فرزندان]] [[زهرا]] {{س}} درآمد<ref>ر.ک: [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۵۷؛ [[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[فدک (مقاله)|فدک]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۱۵.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} پیرو [[امر الهی]]، [[فاطمه]]{{س}} را خواست و به او فرمود: "[[خداوند]] به من [[فرمان]] داده تا فدک را به تو بدهم". [[فاطمه]]{{س}} هم فرمود: "از [[خدا]] و شما پذیرفتم"<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۵۴۳.</ref>. و بدین ترتیب، [[پیامبر]]{{صل}} آن را به [[فرمان الهی]] در زمان [[حیات]] خود، به [[فاطمه]]{{س}} بخشید<ref>دعائم الاسلام، قاضی نعمان مغربی، ج۱، ص۳۸۵.</ref> و [[کارگزاران]] [[فاطمه]]{{س}} در زمان [[حیات رسول خدا]]{{صل}} و تا هنگام [[رحلت]] ایشان در آن به کار مشغول بودند<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۵۴۳.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۱.</ref>


==[[غصب فدک]]==
=== در زمان معاویه ===
*هنگامی که [[ابوبکر]] [[خلافت]] را تصاحب کرد، از اولین کارهای او بیرون کردن [[فاطمه]]{{س}} از فدک بود <ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۵۴۳.</ref>.
بعد از [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[معاویه]]، فدک را به [[مروان بن حکم]] داد؛ اما بعدها آن را پس گرفت. با روی کار آمدن [[مروان بن حکم]]، فدک دوباره به تصرف او درآمد و آن را به پسرش عبدالعزیز بخشید و از او به پسرش [[عمر بن عبدالعزیز]] رسید که با توجه به اوضاع [[سیاسی]] دوران خود، فدک را به [[اولاد فاطمه]] {{س}} برگرداند؛ اما پس از وی [[پادشاهان]] [[اموی]]، فدک را پس گرفتند. [[سفاح]] [[خلیفه عباسی]]، فدک را به [[فرزندان فاطمه]] {{س}} داد؛ اما [[منصور]]، آن را پس گرفت. در روزگار [[مأمون]]، گروهی از [[سادات]] به وی [[شکایت]] بردند که فدک را [[پیامبر]] {{صل}} به [[فاطمه]] {{س}} بخشید، [[مأمون]] باتوجه به نظر [[فقها]]، فدک را به [[اولاد فاطمه]] {{س}} داد؛ اما [[حاکمان]] بعد از او، فدک را به تصرف خود در آوردند.
*[[امیرمؤمنان]]{{ع}} در این باره می‌فرماید: "از آنچه [[آسمان]] بر آن سایه افکنده بود، تنها فدک در [[اختیار]] ما بود که گروهی بر آن نیز [[بخل]] ورزیده و نتوانستند آن را در [[دست]] ما ببینند و گروهی دیگر نیز آن را سخاوتمندانه واگذار کردند"<ref>نهج البلاغه، ج۳، ص۷۱، نامه ۴۵؛ التذکرة الحمدونیه، ابن حمدون، ج۱، ص۹۹.</ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۲.</ref>


==[[فاطمه]]{{س}} و درخواست فدک==
فدک در حال حاضر به نام "الحائط" در مرز شرقی [[خیبر]] قرار دارد و شامل تعدادی روستا و بیش از ۱۱ هزار سکنه و سرزمینی پوشیده از نخلستان و برخوردار از امکانات [[کشاورزی]] است<ref>ر.ک: [[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[فدک (مقاله)|فدک]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۱۷؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۳۵۷؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۵۵.</ref>.
*با [[اخراج]] نیروهای [[فاطمه]]{{س}} از فدک به [[دست]] [[یاران]] [[ابوبکر]]، [[فاطمه]]{{س}} نزد او آمد و از او خواست تا فدک را به او بازگرداند<ref>الکافی، الکلینی، ج۱، ص۵۴۳.</ref> و به او فرمود: "[[رسول خدا]] آن را به من بخشیده است"<ref>فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۴۴؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، ج۴، ص۲۳۸.</ref>.
*پس از درخواست آن [[حضرت]] در بازگرداندن فدک به عنوان [[ملک]] شخصی آن [[حضرت]] [[ابوبکر]]، در کمال ناباوری، از ایشان [[شاهد]] خواست<ref>فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۴۴.</ref>. موارد فراوانی در [[کتاب‌های حدیثی]] و [[تاریخی]] [[اهل سنت]] وجود دارد که [[رسول خدا]]{{صل}} و [[صحابه]] بدون درخواست [[شاهد]]، به [[خبر واحد]] خبردهندگان، تنها به شرط [[عدالت]] آنان، عمل می‌کرده‌اند؛ به طوری که از این [[رفتار]]، به عنوان [[سیره رسول خدا]]{{صل}} و همچنین [[سیره]] [[صحابه]] یاد شده است و همگان آن را پذیرفته‌اند<ref>اصول البزدوی، بزدوی، ج۱، ص۱۵۴. او که از چهره‌های سرشناس اهل سنت است، در این باره مینویسد: با سند صحیح روایت شده که خبر واحد را رسول خدا{{صل}} میپذیرفته است، مانند خبر بریره و نیز سلمان درباره هدیه و صدقه که تعداد آنها از شمارش فزون است، و نیز مشهور است که رسول خدا{{صل}}، افرادی مثل علی و معاذ و دحیه و دیگران را به اطراف فرستاد (برای خبررسانی این افراد با اینکه یک نفر بیشتر نبود) که این موارد نیز بیش از آن است که به شماره درآیند و روشن‌تر از آن‌اند که مخفی بمانند و همچنین اصحاب پیامبر{{صل}} به خبرهای واحد عمل، و به آنها دارند احتجاج میکردند... و امت اسلام بر قبول خبرهای واحد از وکلاء و فرستادگان و عاملان و غیر آنها اجماع دارند.</ref>. همچنین در منابع معتبر [[اهل سنت]]، بر این نکته تصریح شده است که در نزد [[ابوبکر]] خبرهای واحد [[صحابه]] به [[شاهد]] نیاز نداشت و بدون درخواست [[شاهد]]، آن را می‌پذیرفته است. [[ابوبکر]] به [[خبر واحد]] [[جابر]] که ادعا کرد، [[رسول خدا]]{{صل}} به او [[وعده]] داد که اگر [[اموال]] [[بحرین]] برسد، فلان مقدار را به تو خواهم داد، بدون درخواست [[شاهد]]، عمل کرد و آن مبلغ را به او پرداخت. [[جابر]] می‌گوید: [[رسول خدا]]{{صل}} به من فرموده بود: "اگر [[اموال]] [[بحرین]] برسد به تو چیزی از آن خواهم داد". و وقتی آن [[مال]] رسید که [[رسول خدا]]{{صل}} [[چشم]] از [[جهان]] فرو بسته بود. [[ابوبکر]] اعلام کرد، هر که [[رسول خدا]]{{صل}} به او وعده‌ای داده و یا از آن حضرت ‌طلبی دارد نزد من آید. من نیز نزد وی رفته و گفتم: [[رسول خدا]]{{صل}} به من چنین [[وعده]] فرمود؛ او نیز مشتی از آن درهم‌ها را به من داد و چون آن را شمردم پانصد [[درهم]] بود و او گفت: "دو برابر آن را نیز خودت بردار"<ref>المسند، حمیدی، ج۲، ص۵۱۷؛ الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۳۱۸؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۰۷؛ الجامع، بخاری، ج۲، ص۸۰۳، ح۲۱۷۴؛ کتاب الکفاله، باب من تکفل عن میت دیناً فلیس له أن یرجع.</ref>.
*همچنین [[ابوبکر]] با شنیدن خبری از [[مغیره]] و [[محمد بن مسلمه]] [[دستور]] داد که به [[جده]] ([[مادر]] بزرگ) میت نیز [[ارث]] داده شود؛ چون این دو گفته بودند، [[پیامبر]]{{صل}} یک ششم از [[میراث]] را به جد متوفی اختصاص داده است. سپس [[ابوبکر]] همین [[حکم]] را با شنیدن خبری از [[بلال]] که گفت: این [[حکم]] بر خلاف دستور [[رسول خدا]]{{صل}} است، [[تغییر]] داد<ref>کشف الأسرار، بخاری، ج۲، ص۵۴۴؛ او در این باره مینویسد:... یکی از آن موارد (که ابوبکر با توجه به خبر واحد دیگران عمل نموده و به نفع راوی، حکم کرده است)، عمل و اعتماد او به خبر واحد در سهیم شدن جده در ارث به روایت مغیره و محمد بن مسلمه است که گفتند: رسول خدا یک‌ششم از میراث را به جده داد و همچنین وقتی که بلال به او خبر داد که رسول خدا بر خلاف او حکم کرده است، ابوبکر حکمش را نقض کرد.</ref>. جالب توجه آنکه [[ابوبکر]] از [[فاطمه]]{{س}} برای [[درستی]] سخنش، [[شاهد]] خواست اما اطرافیانش خبرهای [[ابوبکر]] را بدون درخواست [[شاهد]] از او می‌پذیرند؛ از جمله، او ادعا کرد که از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیده است [[پیامبران]] [[ارث]] نمی‌گذارند<ref>کشف الأسرار، بخاری، ج۲، ص۵۴۴.</ref>. با این حال، [[حضرت فاطمه]]{{س}}، برای اعطای فدک به ایشان شاهدانی را نیز به نزد [[ابوبکر]] آورد؛ پس [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به عنوان [[شاهد]]، حاضر شده و [[شهادت]] داد که [[رسول خدا]] فدک را به [[فاطمه]]{{س}} بخشیده است اما [[ابوبکر]] آن را کافی ندانست و [[شاهد]] دیگری خواست<ref>فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۴۴؛ الخراج و صناعة الکتابه، قدامة بن جعفر، ج۱، ص۲۵۹؛ معجم البلدان، یاقوت حموی، ج۴، ص۲۳۹.</ref>. در حالی که [[شهادت امیرمؤمنان]]{{ع}} کافی بود و به [[شاهد]] دیگر نیازی نبود. [[دلیل]] این مطلب، ماجرای [[خزیمه]] [[ذوالشهادتین]] است که [[رسول خدا]]{{صل}} [[شهادت]] وی را به جای [[شهادت]] دو نفر پذیرفت و به او [[لقب]] [[ذوالشهادتین]] داد<ref>ثمار القلوب فی المضاف و المنسوب، ج۱، ص۲۸۸؛ الوافی بالوفیات، صفدی، ج۱۳، ص۱۹۲. وی در زمان رسول خدا{{صل}} پس از ادعای مردی یهودی بر بدهکاری رسول خدا{{صل}} به وی و نیز در اجابت دعوت زمان رسول خدا{{صل}} که فرمود: "چه کسی شهادت میدهد که من قرض این مرد را ادا کرده‌ام؟"، تنها کسی بود که بر آن شهادت داد و وقتی رسول خدا{{صل}} از او پرسید: "تو چگونه شهادت میدهی در حالی که نه از آن خبر داشتی و نه حاضر بوده‌ای؟". گفت: "ما شما را درباره وحی و پیام‌آوری از خداوند، تصدیق کرده‌ایم، با این حال چگونه سخن‌تان را در بازپرداخت بدهی این مرد یهودی تصدیق نکنیم؟"؛ ر.ک: دایرة المعارف صحابه، خزیمة بن ثابت.</ref>. این در حالی است که [[خزیمه]] از [[اصحاب]] [[امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} بود که در [[صفین]]، پس از [[شهادت]] [[عمار]]، در [[یاری]] آن [[حضرت]] به [[شهادت]] رسید<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۲۶۳؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۷۴؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۱۶، ص۳۷۰.</ref>. حال چگونه است که [[ابوبکر]]، [[شهادت امیرمؤمنان]]{{ع}} را که احدی از [[صحابه]] از او در نزد [[رسول خدا]]{{صل}} محبوب‌تر نبوده است<ref>المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، ج۳، ص۱۶۷، ح۴۷۳۰.</ref> و [[رسول خدا]]{{صل}} بارها درباره او می‌فرمود: "[[علی]] با [[حق]] و [[حق]] با اوست و این دو هرگز از یکدیگر جدایی ندارند تا آنکه در [[روز قیامت]] در کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند"<ref>{{متن حدیث|عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيٍّ وَ لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ}}؛ الامالی، شیخ صدوق، ص۱۵۰؛ الخصال، همو، ص۴۹۶؛ الجمل، شیخ مفید، ص۲۳۱. منابع اهل سنت که این مطلب در آنها آمده: مناقب علی بن ابی‌طالب{{ع}}، ابن مردویه، ص۱۶۳؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۱۴، ص۳۲۰؛ ربیع الابرار، زمخشری، ج۱، ص۱۳۳؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۴۲، ص۴۴۹.</ref>؛ کافی نمی‌داند؛ در حالی که [[رسول خدا]]{{صل}} [[شهادت]] [[خزیمه]] را به جای دو [[شاهد]] پذیرفته است؟
*[[فاطمه]]{{س}} بعد از کافی شمرده نشدن [[شهادت امیرمؤمنان]]{{ع}}، دو [[شاهد]] دیگر نیز آورد که آنها [[ام ایمن]] و رباح، [[خادمان]] [[رسول خدا]]{{صل}} بودند، آن دو نزد [[ابوبکر]] حاضر شده، و [[شهادت]] دادند که [[رسول خدا]]{{صل}} فدک را به [[فاطمه]]{{س}} بخشیده است، اما [[ابوبکر]] [[شهادت]] آنها را نپذیرفت <ref>فتوح البلدان، بلاذری، ج۱، ص۴۴.</ref>. [[فاطمه]] از بازپس‌گیری فدک [[ناامید]] شد و لذا در مرحله دوم به همراه عمویش، [[عباس]] نزد [[ابوبکر]] آمد و فدک را به عنوان [[میراث]] [[رسول خدا]]{{صل}} از او خواست، زیرا [[مالکیت]] کامل [[رسول خدا]]{{صل}} بر فدک به [[شاهد]] نیازی نداشت و [[انکار]] شدنی نبود و لاجرم فدک باید به [[فاطمه]]{{س}} که [[فرزند]] آن [[حضرت]] بود، به [[ارث]] می‌رسید اما [[ابوبکر]] با ادعای اینکه از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیده که [[پیامبران]]، [[ارث]] نمی‌گذارند و آنچه از آنان می‌ماند [[صدقه]] است، باز هم [[فاطمه]]{{س}} را از فدک و بلکه تمامی [[اموال]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[محروم]] کرد<ref>المصنف، صنعانی، ج۵، ص۴۷۲؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۴؛ الجامع، بخاری، ج۴، ص۱۴۸۱ و ج۶، ص۲۴۷۴؛ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۸۱؛ تاریخ المدینة المنوره، ابن شبه نمیری، ج۱، ص۱۲۲.</ref>.
*[[حضرت فاطمه]]{{س}} با تعجب به او فرمود: "سبحان [[الله]]! [[رسول خدا]]{{صل}} سخنی [[مخالف]] [[قرآن]] نمی‌گوید؛ به [[راستی]] که [[سیره]] و [[سنت]] او به [[فراموشی]] سپرده شده؛ آیا با [[دروغ]] بستن به [[رسول خدا]]{{صل}} بر برقراری ظلمی [[آشکار]] و منکری بس بزرگ هم‌سخن شده‌اید؟ البته این کار از شما شگفت نیست، زیرا که در زمان حیاتش نیز از [[شرور]] شما در [[امان]] نبود و برای او مشکلاتی به بار می‌آوردید. این کتاب خداست که به [[عدالت]] [[حکم]] کرده و [[فصل الخطاب]] است و درباره یکی از [[پیامبران]] [[خداوند]] ([[زکریا]]) می‌فرماید: {{متن قرآن|وَإِنِّي خِفْتُ الْمَوَالِيَ مِنْ وَرَائِي وَكَانَتِ امْرَأَتِي عَاقِرًا فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا * يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا}}<ref>«و من از وارثان پس از خویش در هراسم و زنم نازاست؛ بنابراین از نزد خویش به من وارثی ببخش! * (همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث می‌برد و پروردگارا! او را پسندیده گردان» سوره مریم، آیه ۵-۶.</ref>. و همچنین فرموده است: {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ}}<ref>«و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته‌اند و از همه چیز (بهره‌ای) بخشیده‌اند؛ بی‌گمان این برتری  آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref>. و این دو ([[زکریا]] و [[داود]]) [[پیامبران]] الهی‌اند و نیز [[خداوند متعال]] در میان مخلوقاتش [[ارث]] را قرار داد و سهم مذکر و مؤنث را معین فرمود<ref>به آیه ۱۱ سوره نساء اشاره دارد که خداوند میفرماید: {{متن قرآن|يُوصِيكُمُ اللَّهُ فِي أَوْلَادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ}} «خداوند درباره (ارث) فرزندانتان به شما سفارش می‌کند که بهره پسر برابر با بهره دو دختر است».</ref>. هوس‌های [[نفسانی]] شما این کار را برایتان آراسته! من [[صبر جمیل]] ([[شکیبایی]] بدون [[ناسپاسی]]) خواهم داشت و در برابر آنچه می‌گویید، از [[خداوند]] [[یاری]] می‌طلبم!"<ref>این سخن فاطمه{{س}} آیه {{متن قرآن|وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ}} [«و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند؛ (یعقوب) گفت: (نه چنین است که می‌گویید) بلکه (هوای) نفستان کاری را در چشمتان آراست، اکنون (کار من) شکیبی نیکوست و بر آنچه وصف می‌کنید از خداوند باید یاری جست» سوره یوسف، آیه ۱۸] است که وقتی برادران یوسف قصد فریب پدر را داشتند ایشان به آنها چنین فرمود.</ref> سپس فرمود: "[[پیامبری]]، موروثی نیست اما غیر از آن ([[دارایی]] [[پیامبران]]) به [[ارث]] می‌رسد با این حال چرا من از [[ارث]] پدرم [[محروم]] باشم؟ آیا در [[قرآن]] آمده که همه [[ارث]] می‌برند به جز [[فاطمه]] دختر [[محمد]]؟ هست نشانم ده و قانعم کن".
*[[ابوبکر]] که در مقابل [[استدلال]] محکم [[فاطمه]]{{س}} چیزی برای گفتن نداشت چنین گفت: "ای دختر [[رسول خدا]]! تو، خودِ برهانی و [[منطق]] حکمتی و مرا توان [[پاسخگویی]] به تو نیست<ref>بلاغات النساء، ابن طیفور، ج۱، ص۸؛ دلائل الامامه، طبری، ص۱۱۸.</ref> اما پای [[مردم]] در میان است، زیرا که آنان از آنچه من انجام داده‌ام [[پیروی]] کرده و در آنچه ستانده و رها کردم دنباله‌رو من بوده‌اند (حال چگونه به خطای خود اعتراف کنم)".
*[[فاطمه]]{{س}} رو به جمعیت حاضر کرد و فرمود: "ای [[مردم]]! آیا درباره کسی که به [[باطل]] رو کرده و بر فعل زیان‌بار، [[هم‌رأی]] شده‌اید؟! به [[راستی]] که باطل‌گرایان چه بد سزایی دارند؛ ولی آنها که گوش‌هایشان کر است، هنگامی که [[انذار]] می‌شوند، سخنان را نمی‌شنوند!<ref>این سخن فاطمه{{س}} نیز آیه {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أُنْذِرُكُمْ بِالْوَحْيِ وَلَا يَسْمَعُ الصُّمُّ الدُّعَاءَ إِذَا مَا يُنْذَرُونَ}} («بگو جز این نیست که شما را با وحی بیم می‌دهم و کران را چون بیم دهند نمی‌شنوند» سوره انبیاء، آیه ۴۵) است.</ref> به [[خدا]] [[سوگند]]، روزی که پرده‌ها برچیده شود، جزای این عمل خود را سنگین خواهید یافت که وقت [[نجات]] گذشته است<ref>این سخن فاطمه{{س}} نیز آیه {{متن قرآن|كَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْنٍ فَنَادَوْا وَلَاتَ حِينَ مَنَاصٍ}} («چه بسیار نسل‌های پیش از ایشان را نابود کردیم که بانگ (به رهایی) برداشتند اما دیگر زمان فرار (و رهایی) نبود» سوره ص، آیه ۳) است.</ref> و از جانب [[خداوند]]، آنچه را که از آن هراسانید، برایتان پیش خواهد آمد".
*در این هنگام [[ابوبکر]] [[دست]] به قلم برد و به [[کارگزار]] خود نوشت که فدک را به [[فاطمه]]{{س}} بازگرداند و [[فاطمه]]{{س}} [[نامه]] را گرفت و از جلسه خارج شد که ناگاه [[عمر]] به سوی او آمد و [[نامه]] [[ابوبکر]] را از [[دست]] او گرفته و پاره کرد و گفت: "پسر [[ابی قحافه]] خرفت شده و [[ظلم]] کرده است". [[فاطمه]]{{س}} فرمود: "به تو چه ربطی دارد؟" و او را چنین [[نفرین]] کرد: "[[خدا]] به تو مهلت ندهد و تو را بکُشد و شکمت را بدرد"<ref>دلائل الأمامه، طبری، ص۱۱۸.</ref>.
*[[امیرمؤمنان]]{{ع}} نیز در مقابل [[ابوبکر]] چنین پاسخ داد: "[[قرآن]] چنین می‌فرماید: [[سلیمان]] از [[داود]] [[ارث]] بُرد"{{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ}}<ref> «و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموخته‌اند و از همه چیز (بهره‌ای) بخشیده‌اند؛ بی‌گمان این برتری  آشکاری است» سوره نمل، آیه ۱۶.</ref> و زکریای [[پیامبر]] در دعایش به پیشگاه [[الهی]]<ref>{{متن قرآن|يَرِثُنِي وَيَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِيًّا}} «(همان) که از من و از خاندان یعقوب میراث می‌برد و پروردگارا! او را پسندیده گردان» سوره مریم، آیه ۶.</ref> گفت: "پروردگارا! [[فرزندی]] که از من و [[آل یعقوب]] [[ارث]] بَرَد، نصیب من فرما". [[ابوبکر]] در مقابل [[استدلال]] محکم [[امیرمؤمنان]]{{ع}} راهی جز [[تسلیم]] نیافت و گفت: "همین طور است"، اما باز همان [[حدیث]] را مطرح کرد و [[امیرمؤمنان]]{{ع}} او را به [[پایبندی به قرآن]] [[دعوت]] کرد و فرمود: "این [[کتاب خدا]] است که چنین میگوید"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۳۱۵؛ نهایة الارب فی فنون الأدب، نویری، ج۱۸، ص۲۶۰؛ کنز العمال، متقی هندی، ج۵، ص۲۵۰.</ref>.
*همچنین [[حضرت فاطمه]]{{س}} به [[ابوبکر]] فرمود: "دخترت از تو [[ارث]] می‌برد و من از پدرم [[ارث]] نمی‌برم!"<ref>المعجم الأوسط، طبرانی، ج۴، ص۱۰۴.</ref> و نیز فرمود: "چرا تو به جای ما از [[رسول خدا]]{{صل}} [[ارث]] می‌بری؟!"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۳۱۴؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۰.</ref> او پاسخ داد: "ای دختر [[رسول خدا]]! من از پدرت [[زمین]] و طلا و نقره و [[غلام]] [[ارث]] نبردم". [[فاطمه]]{{س}} فرمود: "اکنون سهمی را که [[خداوند]] برای ما قرار داده و مخصوص ما گردانده، در [[دست]] تو است"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۳۱۴.</ref>.
*[[فاطمه]]{{س}} پس از آنکه دریافت به هیچ روی غاصبان فدک [[خیال]] بازگرداندن [[حقوق]] او را ندارند، برخورد عملی خود را با [[آشکار]] ساختن [[خشم]] و [[غضب]] خود بر [[ابوبکر]] و [[عمر]] آغاز کرد که با دوری از آنان تا پایان [[عمر]] و نیز [[نفرین]] آنان پس از هر [[نماز]]، ادامه یافت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۲، ص۳۱۵؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۹؛ الجامع الصحیح المختصر، بخاری، ج۴، ص۱۵۴۹؛ صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۸۰؛ صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۱، ص۱۵۳؛ تاریخ مدینة المنوره، ابن شبه نمیری، ج۱، ص۱۲۲.</ref>.
*در این باره در معتبرترین [[منابع حدیثی]] [[اهل سنت]] چنین آمده است: پس از [[وفات رسول خدا]]{{صل}} [[فاطمه]] [[میراث]] پدرش را از [[ابوبکر]] خواست. [[ابوبکر]] گفت: "[[رسول خدا]]{{صل}} گفته است: ما [[ارث]] نمی‌گذاریم و آنچه از ما می‌ماند [[صدقه]] است". [[فاطمه]] غضبناک شد و دیگر با [[ابوبکر]] [[سخن]] نگفت تا اینکه [[وفات]] کرد. فاطمه‌ای که [[پیامبر]]{{صل}} درباره او فرمود: "[[فاطمه]] پاره تن من است؛ هر که او را غضبناک کند، مرا غضبناک کرده است"<ref>الکتاب المصنف، ابی شیبه کوفی، ج۶، ص۳۸۸؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۳، ص۱۳۶۱ و ۱۳۷۴.</ref>. و نیز فرمود: "[[فاطمه]] پاره تن من است؛ هر که او را آزرده سازد مرا آزرده است"<ref>تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، ج۲، ص۱۹۶؛ شرح الاخبار، قاضی نعمان مغربی، ج۳، ص۳۰؛ علل الشرائع، شیخ صدوق، ج۱، ص۱۸۷؛ من لا یحضره الفقیه، همو، ج۴، ص۱۲۵. منابع اهل سنت که به این مطلب اشاره کرده‌اند: المعجم الکبیر، طبرانی، ج۲۲، ص۴۰۴؛ معرفة الصحابه، ابو نعیم اصفهانی، ج۶، ص۳۱۸۸. </ref>.
*از جمله کارهای [[امیرمؤمنان]]{{ع}} پس از مؤثر نیفتادن راه‌های پیشین، و [[اصرار]] [[ابوبکر]] بر [[حدیث]] ادعایی خود و [[محرومیت]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} از [[میراث]] [[رسول خدا]]{{صل}} این بود که با صراحت تمام چهره واقعی [[ابوبکر]] و [[عمر]] را [[آشکار]] ساخت<ref>صحیح مسلم، مسلم نیشابوری، ج۳، ص۱۳۷۸؛ مسند ابی عوانه، ابی عوانه، ج۴، ص۲۴۷؛ سنن الکبری، بیهقی، ج۶، ص۲۹۸؛ معجم جامع الأصول فی أحادیث الرسول، ابن اثیر، ج۲، ص۷۰۳؛ فتح الباری، ابن حجر، ج۶، ص۲۰۶. از این مطلب، به خوبی میتوان نظر آن حضرت را درباره ابوبکر و عمر به اهل سنت بیان کرد.</ref>. [[علی]]{{ع}} علاوه بر معرفی [[شخصیت]] آن دو، آنها را برای [[تشییع پیکر]] مجروح همسرش [[فاطمه]]{{س}} خبر نکرده و در [[تاریکی]] [[شب]] به آن پرداخت<ref>صحیح بخاری، بخاری، ج۴، ص۱۵۴۹؛ صحیح مسلم، مسلم، ج۳، ص۱۳۸۰؛ تاریخ المدینة المنوره، ابن شبه نمیری، ج۱، ص۱۲۲؛ شرح مشکل الآثار، طحاوی، ج۱، ص۱۳۷؛ صحیح ابن حبان، بن حبان، ج۱۴، ص۵۷۳؛ الوقوف علی الموقوف علی صحیح مسلم، ابن حجر، ج۱، ص۹۴. </ref>.<ref>[[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۱، ص:۲۹۲-۲۹۹.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== خطبه فدکیه ==
{{اصلی|خطبه فدکیه}}
خطبه فدکیه، خطبه‌ای که [[حضرت فاطمه زهرا]] {{عم}} در [[مسجد]] [[مدینه]] در حضور [[ابوبکر]] و جمعی از [[مهاجران]] و [[انصار]] ایراد کرد. از آنجا که آن سخنرانی در پی [[غصب فدک]] از [[حضرت زهرا]] {{عم}} توسّط [[خلیفه]] انجام گرفت و وی به عنوان [[اعتراض]] و [[دادخواهی]] سخنرانی کرد و در ضمن آن به مسألۀ فدک که [[میراث]] او از پدرش بود پرداخت، به "خطبۀ فدکیّه" معروف شده است. این [[خطبۀ غرّاء]] و عمیق که سرشار از [[فصاحت]] و [[بلاغت]] و از ذخائر عظیم [[فکری]] و [[فرهنگی]] [[شیعه]] و یادگار ماندگار دختر [[پیامبر]] است، نوعی استیضاح [[حکومت]] وقت است و در ضمن آنکه به مباحث [[توحیدی]] و معارفی و [[بعثت]] پیامبر و جایگاه [[قرآن]] و [[احکام]] آن می‌پردازد، از زیرپا گذاشتن [[وصیت]] پیامبر و [[غصب]] [[خلافت]] و [[سستی]] مهاجران و انصار در [[دفاع از حق]] و [[ولایت]] و ممانعت خلیفه از فدک و علل بروز آن [[رجعت سیاسی]] و احیای تفکّرات [[جاهلی]] به شدّت [[انتقاد]] می‌کند و سرشار از استدلال‌های [[قرآنی]] است و از منابع و مستندات حقانیّت [[امام علی|حضرت علی]] {{ع}} و خلافت بر [[حقّ]] اوست. [[عالمان]] برجسته شرح‌های متعدّدی بر این [[خطبه]] نوشته و دقایق و ظرایف آن را تشریح کرده‌اند<ref>از جمله: "ملکۀ اسلام" میرزا خلیل کمره‌ای، "شرح خطبۀ حضرت زهرا" عز الدین حسینی زنجانی، "سوگنامۀ فدک" سید محمّد تقی نقوی، "شرح خطبه حضرت فاطمه" احمد مدرسی وحید تبریزی، "شرح خطبة الصدیقه فاطمة الزهراء" محمّد طاهر آل شبیز خاقانی، "سخنرانی حضرت فاطمه در مسجد پیامبر" علی رضا اللهیاری، "اللّمعه البیضاء" محمّد علی انصاری قراچه داغی.</ref> و در منابع فراوانی نقل شده است<ref>از جمله: «مناقب ابن‌شهرآشوب»، ج ۲ ص۲۰۸، «کشف الغمه»، ج ۲ ص۱۰۵، «بحار الأنوار»، ج ۲۹ ص۲۱۵، «العوالم»، ج ۱۱ ص۴۶۷، «شرح ابن ابی الحدید»، ج ۱۶ ص۲۱۲، «بلاغات النساء»، ص۲۳ و...</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۲۴۷.</ref>


==منابع==
== انگیزه [[غصب فدک]] ==
#[[پرونده:1100354.jpg|22px]] [[محمد کرمانی کجور | کرمانی کجور، محمد]]، [[فاطمه زهرا دختر رسول خدا (مقاله)| مقاله «فاطمه زهرا دختر رسول خدا»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۱‌''']]
=== انگیزه سیاسی و اقتصادی ===
فدک خیلی بزرگ بود، نخل‌های آن به تعداد نخل‌های کوفۀ امروز و محصول خرمای آن بیشتر از [[خیبر]] بود؛ [[ابوبکر]] و [[عمر]] هدفشان از تصرّف آن این بود که [[علی]] {{ع}} به کمک محصولات و غلّۀ آن در مخاصمه‌ای که دربارۀ [[خلافت]] داشت [[قدرت]] نگیرد، ازاین‌رو بعد از فدک، [[فاطمه]] و [[علی]] و سایر [[بنی‌هاشم]] و بنی مطّلب را از حقّشان نسبت به [[خمس]] جلوگیری کردند، چراکه [[انسان]] تهیدست، همتش هم سست و خودش خوار می‌شود و در پی کسب و کار می‌رود و [[ریاست‌طلبی]] و [[حکومت]] را رها می‌کند.
[[غصب فدک]] جنبۀ [[سیاسی]] داشت و می‌خواستند دست [[اهل بیت]] را از امور [[مالی]] کوتاه کرده و به پشتوانۀ [[اقتصادی]] آنان ضربه بزنند. فدک پیوسته در [[تاریخ]] به عنوان نشانه‌ای روشن از [[ظلم]] به [[اهل بیت]] {{ع}} مطرح بوده و ابعادی فراتر از تصرّف یک مزرعه و باغ یافته است. کوتاه کردن دست [[اهل بیت]] از آن، نمادی از کنار گذاشتن [[سیاسی]] بوده و فدک مترادف با [[حکومت]] شده است. [[گواه]] این مطلب، [[سخن]] [[موسی بن جعفر]] {{ع}} به [[هارون الرشید]] است که فدک را همۀ قلمرو و وسعت [[اسلام]] دانست که [[حقّ]] [[خاندان پیامبر]] بوده و دیگران [[غصب]] کرده‌اند<ref>مناقب، ج ۴، ص ۳۲۰؛ بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۲۰۰.</ref>. [[فاطمه]] {{س}} نیز با طرح مسألۀ فدک به عنوان نشانه‌ای از [[غصب]] و [[زور]] رژیم، می‌کوشید تا [[حکومت]] را محکوم کند و پافشاری ایشان از این‌رو بود، نه به خاطر [[ارزش]] [[اقتصادی]] آن.
 
بنابراین، فدک برای [[شیعیان]] تنها یادآور یک [[نزاع]] [[مالی]] نیست؛ بلکه نمادی از مظلومیت [[حضرت فاطمه]] {{س}} و [[امام علی]] {{ع}} است که با نام آنان گره خورده و [[ارزش]] [[اعتقادی]] یافته است<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۴۵۵؛ [[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[فدک (مقاله)|فدک]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۱۵.</ref>.
 
از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] شده است: «زمانی که [[ابوبکر]] به خلافت رسید، عمر به او گفت: مردم بندگان دنیا هستند و جز آن هدفی ندارند. تو خمس و غنایم را از علی منع کن و فدک را از دست او بیرون آور. وقتی مردم دست او را خالی دیدند، او را رها کرده، به تو متمایل می‌شوند و ابوبکر چنین کرد»<ref>{{متن حدیث|لَمَّا وُلِّيَ أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي قُحَافَةَ قَالَ لَهُ عُمَرُ: إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ هَذِهِ الدُّنْيَا لَا يُرِيدُونَ غَيْرَهَا، فَامْنَعْ عَنْ عَلِيٍّ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْخُمُسَ، وَ الْفَيْ‌ءَ، وَ فَدَكاً، فَإِنَّ شِيعَتَهُ إِذَا عَلِمُوا ذَلِكَ تَرَكُوا عَلِيّاً وَ أَقْبَلُوا إِلَيْكَ رَغْبَةً فِي الدُّنْيَا وَ إِيثَاراً وَ مُحَابَاةً عَلَيْهَا، فَفَعَلَ أَبُو بَكْرٍ ذَلِكَ}}؛ حسینی عاملی، سید حیدر بن علی، الکشکول فیما جری علی آل الرسول، ص۲۰۳؛ بحار الانوار، ج۲۹، ص۱۹۴.</ref>.
 
قاضی نورالله تستری می‌نویسد: غرض [[ابوبکر]] و [[عمر]] از بازگرفتن فدک آن بود که [[اهل بیت]] [[رسالت]] فقیر شوند تا [[مردم]] گرد ایشان نگردند و جمعیت ایشان پریشان و از هم پاشیده گردد؛ چنانکه پیش از آن به موجب نص قرآن {{متن قرآن|هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا}}<ref>«آنان همان کسانند که می‌گویند: به آنان که نزد پیامبر خدایند چیزی ندهید تا (از کنار او) پراکنده شوند با آنکه گنجینه‌های آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است امّا منافقان درنمی‌یابند» سوره منافقون، آیه ۷.</ref> نظیر آن [[تدبیر]] را درباره [[حضرت رسول]]{{صل}} نیز به جا آوردند<ref>شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ص۲۲.</ref>.
 
یکی از محققان در این باره می‌گوید: علی{{ع}} همه شرایط رهبری را دارا بود و هرگاه فردی با این خصوصیت، [[قدرت]] [[مالی]] نیز داشته باشد و بخواهد با دستگاه متزلزل [[خلافت]] رقابت کند، این دستگاه با خطر بزرگی روبه‌رو خواهد بود. در این صورت، اگر سلب امکانات و شرایط دیگر [[حضرت علی]]{{ع}} امکان پذیر نیست و نمی‌توان با زمینه‌های مساعدی که در وجود او هست [[مبارزه]] کرد، می‌توان قدرت اقتصادی او را سلب کرد. از این رو، برای تضعیف بنیه [[اقتصادی]] او فدک را گرفتند، تا به [[عقیده]] خودشان، خاندان نبوت را به دستگاه خود محتاج کنند<ref>سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، ص۲۰۶.</ref>.
 
مؤید مطلب یاد شده این است که علی و [[فاطمه زهرا]]{{س}} همان طور که در [[زمان]] [[حیات رسول خدا]]{{صل}} به حداقل [[زندگی]] اکتفا می‌کردند و بیشتر [[دارایی]] خود را در [[اختیار]] [[نیازمندان]] قرار می‌دادند، پس از [[رحلت پیامبر]] نیز در صورتی که اموالی در اختیارشان قرار می‌گرفت، همین کار را انجام می‌دادند. طبیعی است که این کار برای آنان محبوبیت مضاعف ایجاد می‌کرد و [[خلیفه]] نمی‌خواست چنین شود.
 
گزارشی که در پی می‌آید، این مطلب را [[تأیید]] می‌کند: [[ابوبکر]] به فاطمه زهرا{{س}} گفت: من هرگز نمی‌توانم سهم [[ذی القربی]] را به شما بدهم، بلکه حاضرم هزینه زندگی شما را از آن تأمین کنم و باقی را در [[مصالح مسلمین]] [[مصرف]] کنم<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۳۱.</ref>.
 
[[ابن ابی الحدید]] می‌گوید: {{عربی|"و قلت لمتكلم من متكلمي الامامية يعرف بعلي بن تقي من بلدة النيل<ref>از شهرهای عراق (بین کوفه و حله) است.</ref>: و هل كانت فدك إلا نخلا يسيرا وعقارا ليس بذلك الخطير، فقال لي: ليس الأمر كذلك بل كانت جليلة جدا وكان فيها من النخل نحوما بالكوفة الآن من النخل وما قصد ابوبكر وعمر بمنع فاطمة عنها إلا أن لا يتقوى علي بحاصلها وغلتها على المنازعة في الخلافة، ولهذا أتبعا ذلك بمنع فاطمة وعلي وسائر بني هاشم وبني المطلب حقهم في الخمس..."}}<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۳۶.</ref> و صاحب الفرقان می‌نویسد: {{عربی|"ولقد كانت فتوى الخليفة في استلاب فدك فتوى سياسية صدر عنه تضعيفاً لساعد أهل البيت{{عم}} وتقوية لصالح الخلافة لكي يخمد [[اهل]] البيت عن كل حراك ضد حكمهم"}}<ref>صادقی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۸۲.</ref>.
 
بنابر آنچه گفته آمد، ابوبکر دلیل معتبری برای منع [[ارث]] [[دختر پیامبر]] نداشته است. بنابراین، دانشمندان شیعه منع ارث را [[ستم]] در [[حق]] [[فاطمه]]{{س}} دانسته‌اند<ref>ر.ک: کتب کلامی، بحث مطاعن.</ref>. این نکته نیز جای [[تأمل]] دارد که چرا [[خلیفه]] اصرار داشته است دست [[اهل بیت]] از فدک و درآمد آن و سهم [[خیبر]] و [[غنایم]] جدید کوتاه بماند<ref>[[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[فدک - استادی (مقاله)| مقاله «فدک»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]]، ص ۳۸۶.</ref>.
 
=== [[عاطفه]] [[دینی]] ===
برخی دانشمندان [[اهل تسنن]] از زاویه‌ای دیگر نیز به این مقوله می‌پردازند. آنان می‌گویند: بر فرض که فدک بیت المال مسلمین بوده و [[فاطمه زهرا]]{{س}} از پدر [[ارث]] نمی‌برده و ماترک پیامبر نیز جزو [[صدقات]] و [[بیت المال]] بوده است، [[حضرت فاطمه]]{{س}} خواستار آنها بود. آیا عاطفه [[اسلامی]] ایجاب نمی‌کرد که برای [[احترام]] به [[رسول خدا]]{{صل}} و [[مهربانی]] با یگانه دختر او خلیفه از اختیارات خود استفاده کند یا از [[مسلمانان]] [[اجازه]] بگیرد که خواسته‌های [[فاطمه]]{{س}} را برآورد؟ آیا اگر این خواسته به مسلمانان عرضه می‌شد، کسی [[مخالفت]] می‌کرد؟ [[قاضی]] [[نورالله]] تستری می‌نویسد: "اگر مسلّم بدانیم که حضرت فاطمه{{س}} نتوانست دعوی فدک را شرعاً [[اثبات]] کند، می‌گوییم چرا شیوه [[انصاف]] و [[مروت]] را به کار نبستند و فدک را به او نبخشیدند؟ و هرگاه ایشان را می‌رسید که به عنوان [[خلافت]] [[حضرت رسول]]، فدک را خالصه خود سازند، چرا نمی‌شد آن را از روی [[احسان]] به حضرت فاطمه واگذارند و خاطر [[شریف]] او را نیازارند؟ مگر حضرت فاطمه{{س}} در مرتبه کمتر از خواهرش [[زینب]] بود که چون شوهر او، [[ابوالعاص]]، با دیگر [[کفار]] در [[روز]] [[بدر]] گرفتار شدند و خلاصی ایشان به فدیه منوط شد، زینب نیز همراه فدیه دیگران [[مال]] فرستاده بود که از آن جمله [[عقد]] مرواریدی بود که [[حضرت خدیجه]] به او داده بود، و چون نظر حضرت رسول{{صل}} بر او افتاد، متأثر شد. با آنکه مسلمانان در آن وقت عسرت تمام داشتند، [[پیامبر]] از ایشان استیهاب مال زینب نمود و استدعا کرد که آن را به او بازگردانند، و آن جماعت، [[منت]] بر [[جان]] خود نهاده و از [[طیب]] خاطر آن را به زینب بخشیدند. پس مناسب بود به آن حضرت [[تأسی]] نمایند و فدک را از مسلمانان استیهاب کرده، به فاطمه [[زهرا]] بدهند"<ref>مجالس المؤمنین، ص۲۴.</ref>.
 
به این ترتیب، [[خلیفه]] برخلاف [[آیات قرآن]] مجید و [[موازین]] [[فقهی]] و [[قضایی]] [[اسلام]] و برخلاف ادعای دو [[معصوم]] که [[آیه تطهیر]] [[راستگویی]] آنان را تضمین کرده بود ـ اصرار می‌کند که این [[حق]] مسلم [[اهل بیت]] به آنان نرسد. گذشته از این، [[ابوبکر]] تحت تأثیر [[عاطفه]] [[اسلامی]] نیز رضای آنان را جلب نمی‌کند. این عملکرد، هر [[انسان]] منصفی را مطمئن می‌سازد که خلیفه تنها در پی تضعیف علی و [[زهرا]] و اهل بیت بوده است<ref>[[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[فدک - استادی (مقاله)| مقاله «فدک»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]]، ص ۳۸۸.</ref>.
 
== [[ارزش]] [[اقتصادی]] فدک ==
فدک، ده یا دهستانی پر [[ثروت]] و [[نعمت]] و حاصل‌خیز و دارای نخلستان‌هایی با درختان بسیار و چشمه‌های جوشان بود<ref>معجم البلدان، ج۳، ص۸۵۵.</ref> و اهالی آن بیشتر به کشاوزی و صنایع دستی [[اشتغال]] داشتند. خرما و برخی محصولات [[تجاری]] آن نیز نامبرده شده است. این سرزمین، دو تا سه [[روز]] با [[مدینه]] فاصله داشت و از منابع مهم درآمد در منطقه [[حجاز]] محسوب می‌شد<ref>معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.</ref>. همچنین این سرزمین به دلیل موقعیت جغرافیایی‌اش، یکی از نزدیک‌ترین منزلگاه‌ها به مسیر تجاری [[مکه]] به [[شام]] بود و این مسئله بر اهمیت [[اقتصادی]] آن می‌افزود. فاصله اندک آن با قلعه‌های خیبر که از نظر اقتصادی و نظامی مهم بودند نیز دلیل دیگری بر اهمیت آن بود. مورخان گفته‌اند: یک بار هنگامی که درآمد فدک را به محضر [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} آورده بودند و پول‌های طلای آن را در برابر ایشان ریخته بودند، چنان انبوه بود که آن کس که در سوی دیگر نشسته بود دیده نمی‌شد؛ اما همه آنها تا ظهر آن [[روز]] میان فقرای [[شهر]] تقسیم شد و هیچ چیز باقی نماند<ref>کشف المحجة لثمرة المهجة، ص۱۸۲؛ الطرائف، ص۳۹۲.</ref>. درآمد فدک را در آن [[روزگار]] بیست و چهار هزار دینار گفته‌اند<ref>الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۱۳؛ کشف المحجة، ص۱۲۴.</ref>.<ref>[[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|جانشین پیامبر]]، ص ۲۲۲ ـ ۲۲۴.</ref>
 
درباره ارزش اقتصادی فدک گزارش‌های بسیار متفاوتی وجود دارد که اگر همه آنها صحیح باشد، باید پذیرفت که ناظر به زمان‌های گوناگونند. [[ابن طاووس]] درآمد سالانه فدک را هفتاد هزار دینار یاد کرده است<ref>سید ابن طاووس، برنامه سعادت (ترجمه کشف المحجه)، ص۱۵۶.</ref>. [[ابوداوود]] گوید: عمر بن عبدالعزیز به [[خلافت]] رسید، در حالی که درآمد فدک چهل هزار دینار بود. جوهری نوشته است که در زمان خلیفه دوم، نصف فدک که سهم [[یهودیان]] بود به پنجاه هزار درهم ارزش‌گذاری شد که خلیفه این مبلغ را به یهودیان آن سرزمین داد و آنان از آنجا به [[شام]] کوچ کردند<ref>السقیفه و فدک، ص۹۸.</ref>. [[ابن ابی الحدید]] می‌نویسد: وقتی [[متوکل عباسی]] فدک را به [[عبدالله بن عمر]] بازیار واگذار کرد، هنوز یازده درخت خرما از درختان کاشته شده به دست [[رسول خدا]]{{صل}} در آنجا باقی بود. گاهی که فدک در دست [[فرزندان فاطمه]]{{س}} قرار می‌گرفت، خرمای آن را می‌چیدند و به [[حاجیان]] اهدا می‌کردند؛ حاجیان هم خرماها را از باب [[تبرک]] می‌گرفتند و به آنان [[احسان]] می‌نمودند...<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۷.</ref>. ابن ابی الحدید در گزارشی نقل می‌کند که درخت‌های خرمای فدک در زمان رسول خدا، به اندازه نخل‌های [[کوفه]] در [[زمان]] وی [ابن ابی الحدید] بوده است<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۳۶.</ref>.
 
آیت‌الله صدر، قراینی بر درآمد قابل توجه فدک برمی‌شمارد:
# [[عمر]] به ابوبکر گفت: نباید فدک را به زهرا بدهی؛ زیرا برای هزینه [[جنگ‌ها]] و درگیری‌هایی که پیش می‌آید، به [[بودجه]] نیاز است.
# [[معاویه]] در [[زمان]] خود، فدک را به یزید و [[مروان]] و عمروبن [[عثمان]] داد که هر کدام ثلث آن را داشته باشند.
# در برخی کتاب‌ها، مانند معجم البلدان، از فدک با نام [[قریه]] (دهکده، نه مزرعه) یاد شده است.
# هنگامی که [[ابن ابی الحدید]] به یکی از [[علما]] گفت: درآمد فدک ناچیز بوده است، او در پاسخ گفت: [[اشتباه]] می‌کنی؛ نخل‌های فدک در آن زمان به تعداد نخل‌های کنونی [[کوفه]] بوده است.
# هنگامی که [[فاطمه]] [[زهرا]] فدک را مطالبه کرد، [[ابوبکر]] گفت: [[رسول خدا]]{{صل}} درآمد فدک را در راه کمک به [[مجاهدان]] و کسانی که می‌خواستند به میدان [[جنگ]] بروند، هزینه می‌کرد<ref>صدر، سید محمد باقر، فدک فی التاریخ، ص۲۷-۲۶.</ref>.
 
بنابراین، در حاصل خیزی فدک تردید نیست و همان طور که در منابع کهن آمده، آن سرزمین، چشمه و نخلستان و مزرعه یا مزارع سرسبزی داشته است؛ اما از [[میزان]] درآمد سالانه آن اطلاعی دقیق در دست نیست. دکتر شهیدی در کتاب [[فاطمه دختر محمد]] می‌نویسد: فدک درآمد معتنابهی داشته؛ به اندازه‌ای که [[بنی هاشم]] می‌توانسته‌اند با اعاشه<ref>اعاشه: روزی فراهم آوردن.</ref> از محل عواید آن، از استفاده از [[بیت المال]] [[چشم]] پوشیده، نیازی به [[خلیفه]] نداشته باشند<ref>شهیدی، سید جعفر، فاطمه دختر محمد، ص۵۹.</ref>.<ref>[[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[فدک - استادی (مقاله)| مقاله «فدک»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]]، ص ۳۸۹.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:1368987.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|'''فرهنگ غدیر''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:1414.jpg|22px]] [[فرهنگ شیعه (کتاب)|'''فرهنگ شیعه''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[فدک (مقاله)|فدک]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']]
# [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[حسین قاضی خانی|قاضی خانی، حسین]]، [[فدک (مقاله)|فدک]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲''']]
# [[پرونده:IM010213.jpg|22px]] [[محمد علی جاودان|جاودان، محمد علی]]، [[جانشین پیامبر (کتاب)|'''جانشین پیامبر''']]
# [[پرونده:IM010527.jpg|22px]] [[عاتق بن غيث بلادی|بلادی، عاتق بن غيث]]، [[معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة (کتاب)|'''معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة''']]
# [[پرونده:1368106.jpg|22px]] [[رضا استادی|استادی، رضا]]، [[فدک - استادی (مقاله)| مقاله «فدک»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|'''دانشنامه امام علی ج۸''']]
# [[پرونده:13681302.jpg|22px]] [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، مکاتبه اختصاصی با [[دانشنامه مجازی امامت و ولایت]].
{{پایان منابع}}


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


{{حضرت زهرا}}
{{حوادث دوره خلفای نخستین}}


[[رده:فدک]]
[[رده:حضرت فاطمه]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]
[[رده:مدخل فرهنگ غدیر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۳

فدک روستایی آباد و حاصل‌خیز در ۱۳۰ کیلومتری مدینه بود که در سال ۷ هجری بدون خون‌ریزی به دست پیامبر (ص) فتح شد و براساس آیات قرآن به عنوان، "فیئ" و ملک شخصی پیامبر (ص) بود و حضرت به دستور خداوند آن را به حضرت زهرا (س) بخشید. اما بعد از ایشان خلیفه اول براساس اهداف سیاسی آن را غصب کرد و در برابر استدلالات و بینه حضرت حاضر به پس دادن آن نشد. غصب فدک نمادی از مظلومیت اهل بیت (ع) است.

پیشینه تاریخی

در زمان پیامبر خاتم(ص)

«فدک» روستایی است در شمال مدینه و به فاصله دو یا سه روز راه (حدود ۱۴۰ یا ۱۵۰کیلومتر) از آن[۱]. فاصله این روستا تا خیبر هم، حدود دو روز راه بر آورد شده است[۲]. برخی فدک را بر گرفته از نام یکی از نوادگان نوح نبی(ع) گفته‌اند و آورده‌اند که چون فدک بن حام بن نوح، نخستین کسی بود که در این سرزمین ساکن شد، این ناحیه را به اسم او، «فَدَک» نامیده‌اند[۳]. این روستا دارای قلعه‌ای به نام "شمروخ" بود[۴] و در صدر اسلام، از آبادانی بسیار برخوردار بوده، نخلستان‌ها و چشمه‌های آب جوشان بسیاری در خود داشته است[۵]، چندان که ارزش درختان نخل این ناحیه را در آن زمان، با ارزشِ درختان نخل شهر کوفه در قرن هفتم برابر دانسته‌اند[۶]. فدک به‌واسطه قرابت با خیبر ـ که از مراکز عمده یهودیان به شمار می‌‌رفت ـ از نظر اجتماعی و مذهبی تابع یهودیان این منطقه به شمار می‌‌رفت. از این رو زمانی که رسول خدا(ص) به خیبر حمله برد، یهودیان فَدَک درصدد یاری یهودیان خیبر علیه مسلمانان بر آمدند، و چون رسول خدا(ص) از این امر با خبر شد، امیرالمؤمنین(ع) را با صد نفر به سوی آنان فرستاد[۷] تا از صحت و سقم این خبر آگاهی یابد. با روشن شدن صحت این خبر، اهل فَدک در بیم و هراس منتظر سرنوشت جنگ خیبر شدند و چون خبر سقوط قلعه‌های یهود در خیبر و پیروزی سپاه اسلام را دریافت کردند، وحشت بیشتری بر آنان مستولی شد و تصمیم گرفتند بدون جنگ و خونریزی تسلیم شوند؛ لذا قاصدی نزد رسول خدا(ص) فرستادند که اموال و میوه‌های خود را به نصف، مصالحه نمایند[۸]. پیامبر اکرم(ص) پیشنهاد آنان را پذیرفت و بدین ترتیب فدک ـ که به نقل برخی روایات، محصول سالیانه‌اش ۲۴ و به نقلی دیگر، ۷۰ هزار دینار بود[۹] ـ بدون جنگ و خونریزی در اختیار پیامبر اسلام(ص) قرار گرفت[۱۰].[۱۱]

بنابر حکم صریح قرآن سرزمین‌هایی که بدون درگیری نظامی به فتح مسلمانان درآیند، "فیئ" و ملک شخصی پیامبر (ص) می‌شوند و مسلمانان دیگر حقّی در آن ندارند و پیامبر (ص) می‌تواند هرگونه مصلحت بداند درباره آنها تصمیم بگیرد: وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ[۱۲]. پس از نزول آیۀ وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ[۱۳] پیامبر به فرمان خدا در زمان حیات خویش، فدک را به فاطمه زهرا (س) بخشید و در همان مجلس سندی نیز تنظیم کرد که امیرمؤمنان (ع) و ام ایمن گواهان آن بودند. حضرت زهرا (س) نماینده‌ای برای خود برگزید که امور فدک را از نزدیک اداره کند و کارمندانی نیز به فرمان او درآورد. فدک از سه سال پیش از وفات پیامبر در دست فاطمه (ع) بود و بنی هاشم از محصول آن بهره می‌بردند[۱۴].

فدک امروزه به «الحائط» موسوم است و از لحاظ تقسیمات اداری از توابع امارت «حائل» به شمار می‌‌رود. این منطقه، در غرب «الحُلیفه» و جنوب «ضرغد» و در ده کیلومتری مرز شرقی خیبر، دارای موقعیت مشخصی است. این منطقه، تا پایان سال ۱۹۷۵ میلادی، شامل ۲۱ روستا و دارای ۱۱۰۰۰ نفر جمعیت بوده و سکنه‌اش بیش از ۱۴۰۰ نفر نبوده است. «الحائط» (فدک) در حال حاضر، سرزمینی است پوشیده از نخلستان‌ها و برخوردار از امکانات کشاورزی و در عین حال مجاور سرزمین‌های خشک حره و در معرض تابش آفتاب گرم. "حائط"، بی‌هیچ نشانی از تاریخ، در لابلای نخلستان‌ها و صحرای خشک متروک، امروزه اهمیت خود را به عنوان منزلگاه مسافران از دست داده است[۱۵].[۱۶]

در دوران خلافت ابوبکر

غصب فدک

پس از رحلت پیامبر (ص)، خلیفۀ اول، نماینده حضرت زهرا (س) را اخراج کرد و فدک را به بهانۀ حدیث ساختگی نَحْنُ مَعَاشِرَ الْأَنْبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ[۱۷] به تصرف خویش درآورد.

امیرمؤمنان (ع) و حضرت زهرا (س) از راه‌های گوناگون کوشیدند فدک را بازپس گیرند و برای اثبات مالکیت خود، استدلال و احتجاج کردند. حضرت زهرا (ع) هم در خطبۀ معروف خویش از غصب آن انتقاد می‌نماید و با استناد به آیات قرآن، ادعای آنان را در اینکه پیامبر ارث باقی نمی‌گذارد ردّ می‌کند[۱۸]. علاوه بر اینکه فدک مدت‌ها در اختیار حضرت فاطمه (س) بود و از این رو، نیازی نبود آن حضرت برای اثبات مالکیت خویش بینه اقامه کند؛ اما از او بینه خواستند. سرانجام، با اینکه حضرت فاطمه (س) بینه و شاهد اقامه کرد نپذیرفتند و فدک را بازنگرداندند، فاطمه (س) با ابوبکر قهر کرد و دیگر هیچ‌گاه با او سخن نگفت. فدک از آن پس چند بار دست به دست گشت. سرانجام در زمان خلافت مأمون عباسی به گونۀ رسمی و مستند به مالکیت فرزندان زهرا (س) درآمد[۱۹].

در زمان معاویه

بعد از امیرالمؤمنین (ع) معاویه، فدک را به مروان بن حکم داد؛ اما بعدها آن را پس گرفت. با روی کار آمدن مروان بن حکم، فدک دوباره به تصرف او درآمد و آن را به پسرش عبدالعزیز بخشید و از او به پسرش عمر بن عبدالعزیز رسید که با توجه به اوضاع سیاسی دوران خود، فدک را به اولاد فاطمه (س) برگرداند؛ اما پس از وی پادشاهان اموی، فدک را پس گرفتند. سفاح خلیفه عباسی، فدک را به فرزندان فاطمه (س) داد؛ اما منصور، آن را پس گرفت. در روزگار مأمون، گروهی از سادات به وی شکایت بردند که فدک را پیامبر (ص) به فاطمه (س) بخشید، مأمون باتوجه به نظر فقها، فدک را به اولاد فاطمه (س) داد؛ اما حاکمان بعد از او، فدک را به تصرف خود در آوردند.

فدک در حال حاضر به نام "الحائط" در مرز شرقی خیبر قرار دارد و شامل تعدادی روستا و بیش از ۱۱ هزار سکنه و سرزمینی پوشیده از نخلستان و برخوردار از امکانات کشاورزی است[۲۰].

خطبه فدکیه

خطبه فدکیه، خطبه‌ای که حضرت فاطمه زهرا (ع) در مسجد مدینه در حضور ابوبکر و جمعی از مهاجران و انصار ایراد کرد. از آنجا که آن سخنرانی در پی غصب فدک از حضرت زهرا (ع) توسّط خلیفه انجام گرفت و وی به عنوان اعتراض و دادخواهی سخنرانی کرد و در ضمن آن به مسألۀ فدک که میراث او از پدرش بود پرداخت، به "خطبۀ فدکیّه" معروف شده است. این خطبۀ غرّاء و عمیق که سرشار از فصاحت و بلاغت و از ذخائر عظیم فکری و فرهنگی شیعه و یادگار ماندگار دختر پیامبر است، نوعی استیضاح حکومت وقت است و در ضمن آنکه به مباحث توحیدی و معارفی و بعثت پیامبر و جایگاه قرآن و احکام آن می‌پردازد، از زیرپا گذاشتن وصیت پیامبر و غصب خلافت و سستی مهاجران و انصار در دفاع از حق و ولایت و ممانعت خلیفه از فدک و علل بروز آن رجعت سیاسی و احیای تفکّرات جاهلی به شدّت انتقاد می‌کند و سرشار از استدلال‌های قرآنی است و از منابع و مستندات حقانیّت حضرت علی (ع) و خلافت بر حقّ اوست. عالمان برجسته شرح‌های متعدّدی بر این خطبه نوشته و دقایق و ظرایف آن را تشریح کرده‌اند[۲۱] و در منابع فراوانی نقل شده است[۲۲].[۲۳]

انگیزه غصب فدک

انگیزه سیاسی و اقتصادی

فدک خیلی بزرگ بود، نخل‌های آن به تعداد نخل‌های کوفۀ امروز و محصول خرمای آن بیشتر از خیبر بود؛ ابوبکر و عمر هدفشان از تصرّف آن این بود که علی (ع) به کمک محصولات و غلّۀ آن در مخاصمه‌ای که دربارۀ خلافت داشت قدرت نگیرد، ازاین‌رو بعد از فدک، فاطمه و علی و سایر بنی‌هاشم و بنی مطّلب را از حقّشان نسبت به خمس جلوگیری کردند، چراکه انسان تهیدست، همتش هم سست و خودش خوار می‌شود و در پی کسب و کار می‌رود و ریاست‌طلبی و حکومت را رها می‌کند.

غصب فدک جنبۀ سیاسی داشت و می‌خواستند دست اهل بیت را از امور مالی کوتاه کرده و به پشتوانۀ اقتصادی آنان ضربه بزنند. فدک پیوسته در تاریخ به عنوان نشانه‌ای روشن از ظلم به اهل بیت (ع) مطرح بوده و ابعادی فراتر از تصرّف یک مزرعه و باغ یافته است. کوتاه کردن دست اهل بیت از آن، نمادی از کنار گذاشتن سیاسی بوده و فدک مترادف با حکومت شده است. گواه این مطلب، سخن موسی بن جعفر (ع) به هارون الرشید است که فدک را همۀ قلمرو و وسعت اسلام دانست که حقّ خاندان پیامبر بوده و دیگران غصب کرده‌اند[۲۴]. فاطمه (س) نیز با طرح مسألۀ فدک به عنوان نشانه‌ای از غصب و زور رژیم، می‌کوشید تا حکومت را محکوم کند و پافشاری ایشان از این‌رو بود، نه به خاطر ارزش اقتصادی آن.

بنابراین، فدک برای شیعیان تنها یادآور یک نزاع مالی نیست؛ بلکه نمادی از مظلومیت حضرت فاطمه (س) و امام علی (ع) است که با نام آنان گره خورده و ارزش اعتقادی یافته است[۲۵].

از امام صادق(ع) روایت شده است: «زمانی که ابوبکر به خلافت رسید، عمر به او گفت: مردم بندگان دنیا هستند و جز آن هدفی ندارند. تو خمس و غنایم را از علی منع کن و فدک را از دست او بیرون آور. وقتی مردم دست او را خالی دیدند، او را رها کرده، به تو متمایل می‌شوند و ابوبکر چنین کرد»[۲۶].

قاضی نورالله تستری می‌نویسد: غرض ابوبکر و عمر از بازگرفتن فدک آن بود که اهل بیت رسالت فقیر شوند تا مردم گرد ایشان نگردند و جمعیت ایشان پریشان و از هم پاشیده گردد؛ چنانکه پیش از آن به موجب نص قرآن هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا[۲۷] نظیر آن تدبیر را درباره حضرت رسول(ص) نیز به جا آوردند[۲۸].

یکی از محققان در این باره می‌گوید: علی(ع) همه شرایط رهبری را دارا بود و هرگاه فردی با این خصوصیت، قدرت مالی نیز داشته باشد و بخواهد با دستگاه متزلزل خلافت رقابت کند، این دستگاه با خطر بزرگی روبه‌رو خواهد بود. در این صورت، اگر سلب امکانات و شرایط دیگر حضرت علی(ع) امکان پذیر نیست و نمی‌توان با زمینه‌های مساعدی که در وجود او هست مبارزه کرد، می‌توان قدرت اقتصادی او را سلب کرد. از این رو، برای تضعیف بنیه اقتصادی او فدک را گرفتند، تا به عقیده خودشان، خاندان نبوت را به دستگاه خود محتاج کنند[۲۹].

مؤید مطلب یاد شده این است که علی و فاطمه زهرا(س) همان طور که در زمان حیات رسول خدا(ص) به حداقل زندگی اکتفا می‌کردند و بیشتر دارایی خود را در اختیار نیازمندان قرار می‌دادند، پس از رحلت پیامبر نیز در صورتی که اموالی در اختیارشان قرار می‌گرفت، همین کار را انجام می‌دادند. طبیعی است که این کار برای آنان محبوبیت مضاعف ایجاد می‌کرد و خلیفه نمی‌خواست چنین شود.

گزارشی که در پی می‌آید، این مطلب را تأیید می‌کند: ابوبکر به فاطمه زهرا(س) گفت: من هرگز نمی‌توانم سهم ذی القربی را به شما بدهم، بلکه حاضرم هزینه زندگی شما را از آن تأمین کنم و باقی را در مصالح مسلمین مصرف کنم[۳۰].

ابن ابی الحدید می‌گوید: "و قلت لمتكلم من متكلمي الامامية يعرف بعلي بن تقي من بلدة النيل[۳۱]: و هل كانت فدك إلا نخلا يسيرا وعقارا ليس بذلك الخطير، فقال لي: ليس الأمر كذلك بل كانت جليلة جدا وكان فيها من النخل نحوما بالكوفة الآن من النخل وما قصد ابوبكر وعمر بمنع فاطمة عنها إلا أن لا يتقوى علي بحاصلها وغلتها على المنازعة في الخلافة، ولهذا أتبعا ذلك بمنع فاطمة وعلي وسائر بني هاشم وبني المطلب حقهم في الخمس..."[۳۲] و صاحب الفرقان می‌نویسد: "ولقد كانت فتوى الخليفة في استلاب فدك فتوى سياسية صدر عنه تضعيفاً لساعد أهل البيت(ع) وتقوية لصالح الخلافة لكي يخمد اهل البيت عن كل حراك ضد حكمهم"[۳۳].

بنابر آنچه گفته آمد، ابوبکر دلیل معتبری برای منع ارث دختر پیامبر نداشته است. بنابراین، دانشمندان شیعه منع ارث را ستم در حق فاطمه(س) دانسته‌اند[۳۴]. این نکته نیز جای تأمل دارد که چرا خلیفه اصرار داشته است دست اهل بیت از فدک و درآمد آن و سهم خیبر و غنایم جدید کوتاه بماند[۳۵].

عاطفه دینی

برخی دانشمندان اهل تسنن از زاویه‌ای دیگر نیز به این مقوله می‌پردازند. آنان می‌گویند: بر فرض که فدک بیت المال مسلمین بوده و فاطمه زهرا(س) از پدر ارث نمی‌برده و ماترک پیامبر نیز جزو صدقات و بیت المال بوده است، حضرت فاطمه(س) خواستار آنها بود. آیا عاطفه اسلامی ایجاب نمی‌کرد که برای احترام به رسول خدا(ص) و مهربانی با یگانه دختر او خلیفه از اختیارات خود استفاده کند یا از مسلمانان اجازه بگیرد که خواسته‌های فاطمه(س) را برآورد؟ آیا اگر این خواسته به مسلمانان عرضه می‌شد، کسی مخالفت می‌کرد؟ قاضی نورالله تستری می‌نویسد: "اگر مسلّم بدانیم که حضرت فاطمه(س) نتوانست دعوی فدک را شرعاً اثبات کند، می‌گوییم چرا شیوه انصاف و مروت را به کار نبستند و فدک را به او نبخشیدند؟ و هرگاه ایشان را می‌رسید که به عنوان خلافت حضرت رسول، فدک را خالصه خود سازند، چرا نمی‌شد آن را از روی احسان به حضرت فاطمه واگذارند و خاطر شریف او را نیازارند؟ مگر حضرت فاطمه(س) در مرتبه کمتر از خواهرش زینب بود که چون شوهر او، ابوالعاص، با دیگر کفار در روز بدر گرفتار شدند و خلاصی ایشان به فدیه منوط شد، زینب نیز همراه فدیه دیگران مال فرستاده بود که از آن جمله عقد مرواریدی بود که حضرت خدیجه به او داده بود، و چون نظر حضرت رسول(ص) بر او افتاد، متأثر شد. با آنکه مسلمانان در آن وقت عسرت تمام داشتند، پیامبر از ایشان استیهاب مال زینب نمود و استدعا کرد که آن را به او بازگردانند، و آن جماعت، منت بر جان خود نهاده و از طیب خاطر آن را به زینب بخشیدند. پس مناسب بود به آن حضرت تأسی نمایند و فدک را از مسلمانان استیهاب کرده، به فاطمه زهرا بدهند"[۳۶].

به این ترتیب، خلیفه برخلاف آیات قرآن مجید و موازین فقهی و قضایی اسلام و برخلاف ادعای دو معصوم که آیه تطهیر راستگویی آنان را تضمین کرده بود ـ اصرار می‌کند که این حق مسلم اهل بیت به آنان نرسد. گذشته از این، ابوبکر تحت تأثیر عاطفه اسلامی نیز رضای آنان را جلب نمی‌کند. این عملکرد، هر انسان منصفی را مطمئن می‌سازد که خلیفه تنها در پی تضعیف علی و زهرا و اهل بیت بوده است[۳۷].

ارزش اقتصادی فدک

فدک، ده یا دهستانی پر ثروت و نعمت و حاصل‌خیز و دارای نخلستان‌هایی با درختان بسیار و چشمه‌های جوشان بود[۳۸] و اهالی آن بیشتر به کشاوزی و صنایع دستی اشتغال داشتند. خرما و برخی محصولات تجاری آن نیز نامبرده شده است. این سرزمین، دو تا سه روز با مدینه فاصله داشت و از منابع مهم درآمد در منطقه حجاز محسوب می‌شد[۳۹]. همچنین این سرزمین به دلیل موقعیت جغرافیایی‌اش، یکی از نزدیک‌ترین منزلگاه‌ها به مسیر تجاری مکه به شام بود و این مسئله بر اهمیت اقتصادی آن می‌افزود. فاصله اندک آن با قلعه‌های خیبر که از نظر اقتصادی و نظامی مهم بودند نیز دلیل دیگری بر اهمیت آن بود. مورخان گفته‌اند: یک بار هنگامی که درآمد فدک را به محضر امیرالمؤمنین (ع) آورده بودند و پول‌های طلای آن را در برابر ایشان ریخته بودند، چنان انبوه بود که آن کس که در سوی دیگر نشسته بود دیده نمی‌شد؛ اما همه آنها تا ظهر آن روز میان فقرای شهر تقسیم شد و هیچ چیز باقی نماند[۴۰]. درآمد فدک را در آن روزگار بیست و چهار هزار دینار گفته‌اند[۴۱].[۴۲]

درباره ارزش اقتصادی فدک گزارش‌های بسیار متفاوتی وجود دارد که اگر همه آنها صحیح باشد، باید پذیرفت که ناظر به زمان‌های گوناگونند. ابن طاووس درآمد سالانه فدک را هفتاد هزار دینار یاد کرده است[۴۳]. ابوداوود گوید: عمر بن عبدالعزیز به خلافت رسید، در حالی که درآمد فدک چهل هزار دینار بود. جوهری نوشته است که در زمان خلیفه دوم، نصف فدک که سهم یهودیان بود به پنجاه هزار درهم ارزش‌گذاری شد که خلیفه این مبلغ را به یهودیان آن سرزمین داد و آنان از آنجا به شام کوچ کردند[۴۴]. ابن ابی الحدید می‌نویسد: وقتی متوکل عباسی فدک را به عبدالله بن عمر بازیار واگذار کرد، هنوز یازده درخت خرما از درختان کاشته شده به دست رسول خدا(ص) در آنجا باقی بود. گاهی که فدک در دست فرزندان فاطمه(س) قرار می‌گرفت، خرمای آن را می‌چیدند و به حاجیان اهدا می‌کردند؛ حاجیان هم خرماها را از باب تبرک می‌گرفتند و به آنان احسان می‌نمودند...[۴۵]. ابن ابی الحدید در گزارشی نقل می‌کند که درخت‌های خرمای فدک در زمان رسول خدا، به اندازه نخل‌های کوفه در زمان وی [ابن ابی الحدید] بوده است[۴۶].

آیت‌الله صدر، قراینی بر درآمد قابل توجه فدک برمی‌شمارد:

  1. عمر به ابوبکر گفت: نباید فدک را به زهرا بدهی؛ زیرا برای هزینه جنگ‌ها و درگیری‌هایی که پیش می‌آید، به بودجه نیاز است.
  2. معاویه در زمان خود، فدک را به یزید و مروان و عمروبن عثمان داد که هر کدام ثلث آن را داشته باشند.
  3. در برخی کتاب‌ها، مانند معجم البلدان، از فدک با نام قریه (دهکده، نه مزرعه) یاد شده است.
  4. هنگامی که ابن ابی الحدید به یکی از علما گفت: درآمد فدک ناچیز بوده است، او در پاسخ گفت: اشتباه می‌کنی؛ نخل‌های فدک در آن زمان به تعداد نخل‌های کنونی کوفه بوده است.
  5. هنگامی که فاطمه زهرا فدک را مطالبه کرد، ابوبکر گفت: رسول خدا(ص) درآمد فدک را در راه کمک به مجاهدان و کسانی که می‌خواستند به میدان جنگ بروند، هزینه می‌کرد[۴۷].

بنابراین، در حاصل خیزی فدک تردید نیست و همان طور که در منابع کهن آمده، آن سرزمین، چشمه و نخلستان و مزرعه یا مزارع سرسبزی داشته است؛ اما از میزان درآمد سالانه آن اطلاعی دقیق در دست نیست. دکتر شهیدی در کتاب فاطمه دختر محمد می‌نویسد: فدک درآمد معتنابهی داشته؛ به اندازه‌ای که بنی هاشم می‌توانسته‌اند با اعاشه[۴۸] از محل عواید آن، از استفاده از بیت المال چشم پوشیده، نیازی به خلیفه نداشته باشند[۴۹].[۵۰]

منابع

پانویس

  1. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.
  2. بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۵.
  3. البلادی، معجم معالم الحجاز، ص۲۷.
  4. بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۱۰۱۵.
  5. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸؛ ابن عبدالحق، مراصد الاطلاع، ج۳، ص۱۰۲۰. واقدی (م. ۲۰۷) در باره پر آبی این منطقه می‌نویسد: «.... خیبر آن قدر آب داشت که گویی بر روی آب قرار گرفته است. فدک هم این گونه بود». (واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۱۳.).
  6. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۳۶.
  7. طبری، تاریخ، ج۳، ص۱۵۴.
  8. واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۰۶-۷۰۷؛ ابن اثیر، الکامل، ج۲، ص۲۲۴. (جوهری در این باره می‌گوید: وَ قَدْ رَويَّ أنَّهُ صَالِحَهُمْ عَلَيْهَا كُلَّهُا، أللهُ أعْلَمُ أيَّ الْدمْرَيْنَ كَانَ؛ روایت شده است که تمام آن را صلح نمودند. خدا آگاه‌تر است که کدام قول صحیح بوده است». (احمد بن عبدالعزیز جوهری، ألسَّقیفُة وَ الْفَدَک، ص۹۷).
  9. شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ج۷، ص۴۵؛ مجلسی، بحار الانوار، ج۲۹، ص۱۲۳.
  10. طبری، تاریخ، ج۳، ص۹۵.
  11. استادی، رضا، مقاله «فدک»، دانشنامه امام علی ج۸ ص ۳۵۵؛ حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  12. «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست *آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۶-۷.
  13. «و حقّ خویشاوند را به او برسان» سوره اسراء، آیه ۲۶.
  14. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۵۵؛ فرهنگ شیعه، ص ۳۵۶؛ قاضی خانی، حسین، فدک، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۱۳؛ بلادی، عاتق بن غيث، معجم المعالم الجغرافیة فی السیرة النبویة ص۲۳۵.
  15. سید محمد باقر نجفی، مدینه‌شناسی، ج۲، ص۴۸۹ -۴۹۲.
  16. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت.
  17. احتجاج طبرسی‌، ج ۱، ص۲۰؛ الاختصاص‌، ص ۱۸۵- ۱۸۳.
  18. «یا بن ابی قحافه! أفی الکتاب ان ترث اباک و لا ارث ابی؟ لقد جئت شیئا فریّا»؛ کفایة الموحدین، ج ۲، ص ۳۶۱.
  19. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۳۵۷؛ قاضی خانی، حسین، فدک، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۱۵.
  20. ر.ک: قاضی خانی، حسین، فدک، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۱۷؛ فرهنگ شیعه، ص ۳۵۷؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۵۵.
  21. از جمله: "ملکۀ اسلام" میرزا خلیل کمره‌ای، "شرح خطبۀ حضرت زهرا" عز الدین حسینی زنجانی، "سوگنامۀ فدک" سید محمّد تقی نقوی، "شرح خطبه حضرت فاطمه" احمد مدرسی وحید تبریزی، "شرح خطبة الصدیقه فاطمة الزهراء" محمّد طاهر آل شبیز خاقانی، "سخنرانی حضرت فاطمه در مسجد پیامبر" علی رضا اللهیاری، "اللّمعه البیضاء" محمّد علی انصاری قراچه داغی.
  22. از جمله: «مناقب ابن‌شهرآشوب»، ج ۲ ص۲۰۸، «کشف الغمه»، ج ۲ ص۱۰۵، «بحار الأنوار»، ج ۲۹ ص۲۱۵، «العوالم»، ج ۱۱ ص۴۶۷، «شرح ابن ابی الحدید»، ج ۱۶ ص۲۱۲، «بلاغات النساء»، ص۲۳ و...
  23. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۲۴۷.
  24. مناقب، ج ۴، ص ۳۲۰؛ بحار الأنوار، ج ۲۹، ص ۲۰۰.
  25. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۴۵۵؛ قاضی خانی، حسین، فدک، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۲۱۵.
  26. «لَمَّا وُلِّيَ أَبُو بَكْرِ بْنُ أَبِي قُحَافَةَ قَالَ لَهُ عُمَرُ: إِنَّ النَّاسَ عَبِيدُ هَذِهِ الدُّنْيَا لَا يُرِيدُونَ غَيْرَهَا، فَامْنَعْ عَنْ عَلِيٍّ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ الْخُمُسَ، وَ الْفَيْ‌ءَ، وَ فَدَكاً، فَإِنَّ شِيعَتَهُ إِذَا عَلِمُوا ذَلِكَ تَرَكُوا عَلِيّاً وَ أَقْبَلُوا إِلَيْكَ رَغْبَةً فِي الدُّنْيَا وَ إِيثَاراً وَ مُحَابَاةً عَلَيْهَا، فَفَعَلَ أَبُو بَكْرٍ ذَلِكَ»؛ حسینی عاملی، سید حیدر بن علی، الکشکول فیما جری علی آل الرسول، ص۲۰۳؛ بحار الانوار، ج۲۹، ص۱۹۴.
  27. «آنان همان کسانند که می‌گویند: به آنان که نزد پیامبر خدایند چیزی ندهید تا (از کنار او) پراکنده شوند با آنکه گنجینه‌های آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است امّا منافقان درنمی‌یابند» سوره منافقون، آیه ۷.
  28. شوشتری، نورالله، مجالس المؤمنین، ص۲۲.
  29. سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، ص۲۰۶.
  30. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۳۱.
  31. از شهرهای عراق (بین کوفه و حله) است.
  32. شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۳۶.
  33. صادقی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۸۲.
  34. ر.ک: کتب کلامی، بحث مطاعن.
  35. استادی، رضا، مقاله «فدک»، دانشنامه امام علی ج۸، ص ۳۸۶.
  36. مجالس المؤمنین، ص۲۴.
  37. استادی، رضا، مقاله «فدک»، دانشنامه امام علی ج۸، ص ۳۸۸.
  38. معجم البلدان، ج۳، ص۸۵۵.
  39. معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸.
  40. کشف المحجة لثمرة المهجة، ص۱۸۲؛ الطرائف، ص۳۹۲.
  41. الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۱۱۳؛ کشف المحجة، ص۱۲۴.
  42. جاودان، محمد علی، جانشین پیامبر، ص ۲۲۲ ـ ۲۲۴.
  43. سید ابن طاووس، برنامه سعادت (ترجمه کشف المحجه)، ص۱۵۶.
  44. السقیفه و فدک، ص۹۸.
  45. شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۱۷.
  46. شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۳۶.
  47. صدر، سید محمد باقر، فدک فی التاریخ، ص۲۷-۲۶.
  48. اعاشه: روزی فراهم آوردن.
  49. شهیدی، سید جعفر، فاطمه دختر محمد، ص۵۹.
  50. استادی، رضا، مقاله «فدک»، دانشنامه امام علی ج۸، ص ۳۸۹.