آزادی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[آزادی در لغت]] - [[آزادی در قرآن]] - [[آزادی در کلام اسلامی]] - [[آزادی در نهج البلاغه]] - [[آزادی در فقه سیاسی]] - [[آزادی در معارف دعا و زیارات]] - [[آزادی در معارف و سیره نبوی]] - [[آزادی در معارف و سیره علوی]] - [[آزادی در معارف و سیره سجادی]] - [[آزادی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[آزادی از دیدگاه بروندینی]] - [[آزادی در حقوق اسلامی]] - [[آزادی در خانواده]]| پرسش مرتبط = آزادی (پرسش)}} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[آزادی در لغت]] - [[آزادی در قرآن]] - [[آزادی در کلام اسلامی]] - [[آزادی در نهج البلاغه]] - [[آزادی در فقه سیاسی]] - [[آزادی در معارف دعا و زیارات]] - [[آزادی در معارف و سیره نبوی]] - [[آزادی در معارف و سیره علوی]] - [[آزادی در معارف و سیره سجادی]] - [[آزادی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[آزادی از دیدگاه بروندینی]] - [[آزادی در حقوق اسلامی]] - [[آزادی در خانواده]]| پرسش مرتبط = آزادی (پرسش)}} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == |
نسخهٔ ۲۶ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۶:۰۷
مقدمه
حریت یا آزادی آن است که انسان حق داشته باشد هر کاری را در محدودۀ قانون، انجام دهد. آزادی در عرصۀ سیاست، قلمرو اقتصاد و در زمینههای فرهنگی، اعتقادی و فکری و نیز آزادیهای مدنی و غیره، با یکدیگر از نوعی وابستگی برخوردارند. از اینرو، حاکمیت قانون از شرایط اساسی آزادی به شمار آمده و مشخص کننده محدوده آن در چارچوب خاص است. در فرهنگ اسلامی، آزادی عنصر عقلانی دارد و انسان نسبت به اعمال غیر عقلانی، آزاد نیست. اسلام برای آزادی هویت انسانی قایل بوده و انسان را دارای استعداد و تمایلات فراوانی میداند که منشأ آن آزادی است[۱].
قرآن، در بسیاری از آیات، مردم را به تفکر آزاد، تدبر و تعقل دعوت نموده و به پیامبر (ص) فرمان میدهد که به عنوان بهترین ارمغان، آزادی فکر را به مردم ابلاغ نماید[۲] و از صاحبان عقاید و افکار گوناگون میخواهد تا بر اساس منطق صحیح، عقاید خود را آزادانه بیان کنند.
طبق آزادی عقیده، هیچکس در جامعه اسلامی، با داشتن عقیده غلط و باطل تحت فشار قرار نمیگیرد و حقوق تمامی گروههای مخالف اسلام در جامعه اسلامی تا زمانی که بر حکومت اسلامی نشورند، تأمین شده است. قرآن کریم به مشرکان حق آزادی بیان داده و حتّی از آنها خواسته است تا در صورت امکان، همانندی برای قرآن (یک سوره و حتی یک آیه) بیاورندد[۳].[۴]
معناشناسی
آزادی به حریت، اختیار، خلاف بندگی و قدرت عمل یا ترک عمل، معنا شده است[۵] و رفتار و کنشی را که انسان بر اساس خواسته برآمده از میل و اراده خود محقق میکند، آزادی گویند[۶]. برای تعریف مفهوم آزادی فرد[۷] باید به دو شاخص اصلی یعنی فقدان مانع و امکان بروز خواسته توجه شود[۸]. در متون سیاسی، آزادی، حق افراد جامعه برای شرکت در امور حکومت و تعیین سرنوشت است. این آزادیها در قالب آزادی انتخاب حاکم، حکومت، مجلس، آزادی احزاب و مانند آن تحقق مییابد[۹].
در آموزههای اسلامی، مفهوم آزادی و بندگی با هم ارتباط دارند و نخستین مبنای آزادی و خداشناسی و بندگی خدا[۱۰]، دوری از «بندگی دیگران» است[۱۱]. آزادی در اسلام، علاوه بر رهایی از آمریت دنیایی دیگران، شامل رهایی از تمنیات درونی و وسوسههای مادی و در یک کلام رهایی از هرچه رنگ تعلق داشته باشد نیز میشود[۱۲]؛ زیرا آدمی تنها در پرتو آزادی نفسانی و درونی بر حفظ انسانیت خویش توانا خواهد بود[۱۳] و از این رهگذر، زمینهساز آزادی پایدار اجتماعی میگردد؛ از این رو گرایش به سوی رهایی مطلق و نبود مانع در برابر خواستههای نفسانی در آموزههای قرآن کریم نکوهش شده است[۱۴]؛ زیرا چنین رویکردی، بردگی انسان را در پی خواهد داشت[۱۵]؛ به همین دلیل در آموزههای اسلامی هم بر جهت و غایت آزادی [۱۶] و هم بر رفع موانع درونی به کمک پرهیزگاری و خویشتنداری[۱۷] تأکید شده است[۱۸]. رهاورد این بنیان معرفتی آن است که آزادی از دیدگاه اسلام نه یک هدف نهایی، بلکه یک کمال ابزاری است[۱۹].[۲۰]
تعامل آزادی و عدالت
عدالت ارزشی است که با فراهم شدن آن، حقوق افراد استیفا میشود و آزادی یکی از آن حقوق است، حقی که با وجود آن، انسان از طاغوت درون و برون، رهایی مییابد و به سوی کمال و سعادت گام بر میدارد. آزادی هنگامی با عدالت، ارتباط پیدا میکند که میبینیم، این ارزش در محیط سیاسی عادلانه به دست میآید؛ تا هنگامی که عدالت سیاسی، قانون برابر، انتقاد قدرت و رعایت شایستگیها در جامعهای دارای ارج و قرب نگردد، به سختی میتوان گفت آن جامعه به ساحت آزادی وارد شده است؛ آزادیهای شهروندان مانند حق رأی، حق نامزدی برای احراز منصبهای دولتی و عمومی؛ آزادی بیان و اجتماعات؛ آزادی اندیشه و آزادی از دستگیری و بازداشت خودسرانه، همه در فضای عادلانه به دست میآید.
در عدالت سیاسی، بحث از رسیدن افراد به حق آنهاست و یکی از بزرگترین حقوق، حق آزادی، است؛ آنسان که در آزادی، انسان از اراده خودسرانه و مستبدانه دیگران، رهایی مییابد، روی دیگر این امر در عدالت سیاسی است که فرد میتواند در تعیین سرنوشت خویش و در وضعیت برابر سیاسی، نقش بازی کند و از امکانات و فرصتهای برابر بهرهمند گردد.”[۲۱]، اصل عدالت نیز از مقیاسهای اسلام است و باید دید چه چیزی بر او منطبق میشود.
در اندیشه سیاسی اسلام، عدالت و آزادی، بسترساز جامعه سعادتمند مبتنی بر آموزههای وحیانی است که موجب شکوفایی استعدادهای پیدا و پنهان آدمی میگردد. روح و روان آدمی گنجایشی بالا برای رسیدن به مرزهای کمال دارد تا آنجا که میتواند جانشین خداوند در زمین گردد. در نگرش قرآنی و بر اساس بینش اسلامی، توانمندیهای انسان، همراه با آگاهی، شناخت، مسئولیت و دغدغه عدالت و آزادی است، این در حالی است که آزادی مطلق، بیبندوباری، عدم رعایت دستورهای خداوند و بندگی بتهای دروغین را به دنبال میآورد و انسان را از پویندگی در آن جهت و شکوفایی استعدادها باز میدارد، لذا عدالت آن را تعدیل میکند. در اسلام، ریشه آزادی در جهانبینی توحیدی است. در مفهوم آزادی اسلامی، عبودیت خداوند، نهفته است. از آنجا که آزادگی روحی و آزادی سیاسی ـ اجتماعی، ابزاری برای رسیدن به کمال معنوی و قرب الی الله است، همین غایت نیز حدود آن را ترسیم میکند. انسان تا جایی آزاد است که رشد و کمال معنوی او ایجاب میکند. از منظر اسلام جامعه مطلوب، جامعهای است که بیشترین حاصل آن رشد معنوی برای افراد باشد و در این مسیر موانع بیشتری از پیش روی افراد برداشته شود، امری که میتواند زمینهسازی رفع موانع بیرونی نیز باشد و جامعه را به سوی عدالت هدایت کند[۲۲].
پیشینه بحث از آزادی
آزادی از واژگانی است که همواره در طول تاریخ همگان از آن استفاده کردهاند و انسانها برای توجیه اعمال خود به آن متوسل شدهاند[۲۳]. پیشینه آزادی در اندیشه دینی مسلمانان با مفهوم امروزی آن همسان نیست[۲۴]؛ زیرا مسلمانان بر بنیان معرفتشناسی و انسانشناسی دینی و در امتداد مسئله کلامی ـ فلسفی جبر و اختیار، گفتمان ویژه خود را درباره آزادی پدید آوردهاند[۲۵] که تمایز روششناختی آشکاری با رویکرد جامعه شناختی درباره آزادی دارد[۲۶]؛ از اینرو توجه به زمینههای اجتماعی و پیامدهای سیاسی مفهوم آزادی اگرچه در برخی از آثار اندیشمندان مسلمان مشاهده میشود[۲۷]، اما این رویکرد تا سدههای میانی، از اقبال چندانی برخوردار نبود[۲۸].
در دوران معاصر، توجه فزاینده به آزادی در بسیاری از جوامع، مطالبه آن را در برابر گرایش به دین و مذهب قرار داده است. در جامعه مسلمان ایران نیز نهضت مشروطه، آوردگاه این تقابل بود[۲۹]. در یک سو، برخی از روشنفکران برای دفاع از آزادی به ضدیت با مذهب روی آوردند[۳۰] تا جایی که شیخ فضل الله نوری (۱۲۵۹ -۱۳۲۷ق) در برابر افراط آنان در آزادیخواهی و خروج از دایره مسلمانی هشدار داد[۳۱] و در سوی دیگر، برخی از اندیشمندان مسلمان کوشیدند تا با تبیین شواهدی از آزادی مورد نظر اسلام، این وضعیت را دگرگون[۳۲] و سازگاری آموزههای اسلامی با آزادیهای سیاسی و مدنی را تبیین کنند[۳۳].[۳۴]
جایگاه آزادی در فقه
بحث آزادی در فقه به صورت موضوعی مستقل مطرح نشده است، بلکه فقها آن را در ضمن موضوعات و عناوین مختلف فقه، مانند امر به معروف، جهاد و قضا، آوردهاند. علت این امر یا مهمترین علت آن، مطرح نبودن آزادی به عنوان موضوع مستقل علمی و حقوقی و سیاسی در سدههای گذشته است. علت دیگر آن، نبود حکومت دینی است تا فقها به تبیین مسائل حکومتی آن مانند آزادی بپردازند.
مسأله آزادی در چند سده اخیر در غرب از موضوعات حساس و مناقشه برانگیز در علوم سیاسی، حقوق و... به شمار میرود و تحقیقات مبسوطی در آن انجام شده است، اما اینکه چرا بعد از طرح و بسط بحثهای حقوق طبیعی به ویژه آزادی، در مغرب زمین، فقها توجهی به این مسائل نکردهاند، تحلیل مبسوطی میطلبد. برخی معتقدند تعارض مسیحیت با حقوق انسانی در قرون وسطی دلیل شکوفایی و رویکرد غربیان بوده که آن مسأله در اسلام اصلاً مطرح نیست. علت دیگر توجه نکردن فقیهان به مسأله آزادی، عدم تأیید و تعارض آن با مبانی اسلامی است. علت سوم که اثرگذار هم بود، رویگردانی فقیهان از مسائل سیاسی و اجتماعی و توجه به احکام فرعی فردی است که به تبع مسأله آزادی نیز مورد غفلت واقع شد[۳۵]. اما در واقع نمیتوان این توجیهات را قانع کننده دانست. به هر حال، عدم پیشینه علمی مسائل سیاسی و اجتماعی در علم فقه، به خصوص فقه شیعه، خلأ علمی است که امروزه فقدان آن به شدت احساس میشود.
انقلاب مشروطه و انشعاب فقیهان به دو گروه طرفدار و مخالف آن، نقطه عطفی بود که فقیهان معاصر را عملاً درگیر مسائل سیاسی و اجتماعی کرد و آنان میکوشیدند مسائل مورد ابتلا از جمله آزادی را با توجه به مبانی فقهی اثبات یا رد کنند.
با وجود خلأ علمی مبحث آزادی در فقه، میتوان اصول و مبانی آن را از لابهلای مباحث مختلف فقهی استخراج کرد و نشان داد که اسلام و فقه در عرصههای مختلف به مسأله آزادی توجه داشتهاند و بین دین و فقه با آزادی تلائم وجود دارد[۳۶].
خاستگاه آزادی
آزادی یکی از والاترین ارزشهای انسانی[۳۷] و از لوازم حیات و زندگی بشر[۳۸] است و بدون آزادی، حیات اجتماعی بشر ادامه پیدا نمیکند[۳۹]؛ زیرا تنها در پرتو بهرهمندی از چنین موهبتی، انسان میتواند به حقوق طبیعی خویش دست یابد[۴۰]. در هستیشناسی مبتنی بر نظام معنایی توحیدی که جهان، آفریده خدا معرفی میشود[۴۱] و قدرتی برتر از خداوند به رسمیت شناخته نمیشود[۴۲]، آزادی انسان نیز در پرتو اصل توحید و با هدایت این آموزه، معنا مییابد[۴۳].
در انسانشناسی مبتنی بر نظام معنایی توحیدی نیز انسان موجودی است که خداوند او را آزاد آفریده است[۴۴]؛ بر این اساس، آزادی از حقوق طبیعی و فطری انسان است که خداوند به او ارزانی داشته است[۴۵] و او میتواند در پرتو این آزادی تکوینی و از روی آگاهی آنچه را که میخواهد انجام دهد[۴۶].[۴۷]
اقسام آزادی
آزادی به اعتبارات مختلف، اقسام و زیر مجموعههای متعددی دارد:
آزادیهای فردی
آزادی فردی، حقوق و منطقه آزاد فرد انسانی است که به صرف انسانیت و عضویت در جامعه، داراست و دیگران از جمله حکومت نمیتواند آن را تحدید یا سلب کند، مگر با اصول و قوانین پذیرفته شده. این تعریف تعریفی عام و گسترده است که حقوق و آزادیهای متعدد فرد در جامعه را در بر میگیرد مانند:
- آزادی حق حیات: حق حیات بزرگترین نعمت خدا به انسان است.
- آزادی اقامت و رفت و آمد: به موجب این آزادی، آدمی میتواند در هر جای جهان در هر کشوری که بخواهد مقیم گردد و کسی هم مانع او نشود.
- آزادی مسکن: محل زندگی و مسکن بخشی از حریم خصوصی افراد جامعه است که فرد در آن محل از آزادی عمل و رفتار، مکالمات، مخابرات و... برخوردار است.
- آزادی مالکیت: انسان مالک و صاحب اختیار دارایی و متعلقات آن است.
- آزادی شغل: انسان در انتخاب و گزینش شغل آزاد است و نمیتوان او را به انتخاب شغلی و یا محرومیت از شغلی مجبور کرد.
- آزادی عقیده: به موجب آن، انسان در انتخاب نظر و عقیده آزاد است و نمیتوان او را به پذیرش عقیده خاصی ملزم کرد.
- آزادی مذهب و دین: به موجب این آزادی، هر فرد حق دارد که در امور مذهبی و دینی، دارای عقیده یا فاقد عقیده باشد و عقیده خود را اظهار کند و تعلیم دهد.
آزادیهای مدنی
برخی از آزادیها برای انسان وجود دارد که به لحاظ عضویت در اجتماع و به اصطلاح “شهروندی”، واجد آن میشود و دیگران از جمله دولت، نه تنها ملزم به رعایت آن، بلکه مکلف به تأمین و تحقق آن هستند؛ به دیگر سخن، آزادیهای مدنی حمایتهای قانونی از شهروندان در مقابل حکومت است؛ لذا از این اصطلاح بیشتر حقوق شهروندان در برابر دولت به ذهن متبادر میشود.
مهمترین اقسام آزادیهای مدنی عبارتاند از:
- آزادی بیان: این آزادی از حقوق اولیه انسان محسوب میشود و به موجب آن انسان حق دارد ایده و عقیده خود را بدون هیچ مانع و محدودیتی ابراز کند.
- آزادی اجتماعات: به موجب آن، افراد حق دارند برای شور و بحث یا طرفداری یا اعتراض در موضوعی گردهم آیند؛
- آزادی انجمنها و مجامع: آزادی “اجتماعات” به صورت موقت و پراکنده و به نحو غیر سازمانی بوده، اما افراد “جامعه” آزادند که مجامع و انجمنهای سازمان داده شده و رسمی را تشکیل دهند و در قالب انجمن، کانون، حزب و... برای رسیدن به اهداف اجتماعی خود، جلسات یا نشستهایی را برپا کنند.
- آزادی مطبوعات: با پذیرفتن آزادی عقیده و مذهب، افراد جامعه حق دارند ایدهها و عقاید خود را از طریق کتاب یا مطبوعات در کمال آزادی چاپ و منتشر کنند، بدون اینکه نشر آنها موقوف بر تحصیل اجازه یا محکوم به سانسور باشد.
آزادیهای سیاسی
آزادیهای سیاسی شکل تکامل یافته آزادیهای مدنی است. به موجب این آزادیها، حکومت نه تنها باید حقوق و آزادیهای شهروندان را مراعات و محقق سازد، بلکه باید شهروندان در اصل حکومت و اداره آن سهیم باشند. این امر با رفراندوم برای تعیین اصل نظام انتخابات برای گزینش مسؤولان نظام محقق میشود[۴۸].
آزادی مثبت و منفی
آزادی با دو رویکرد ایجابی (برخورداری از حقوق انسانی و شهروندی) و سلبی (رهایی از قیود و موانع) قابل طرح است. در معنای نخست اعتقاد به آزادی و تأمین حقوق شهروندی در مسائل اجتماعی را ریشهدار و دارای مبنای دینی معرفی میکنند[۴۹] و به این واقعیت ایجابی تصریح دارند که هر کسی معتقد به وحدانیت خداست و توحید را قبول دارد، باید انسان را آزاد بداند[۵۰]. اما با رویکرد سلبی آزادی را در مقابل دو نوع موانع درونی و بیرونی قرار میدهند و آن را به معنای رها شدن از قید و بند شهوات و طاغوتها و امکان حرکت و پرواز به سوی اهداف متعالی معنوی و الهی در سایه یک نظام عادلانه اجتماعی و اقتصادی معرفی میکنند[۵۱]. منشأ آزادی در نصوص دینی و رسالت انبیاء میداند و بعثت را به معنای رهاننده انسان و آزاد کننده انسان معنا میشود[۵۲].[۵۳]
انواع آزادی
آزادی انواع مختلفی دارد که عبارتاند از:
آزادی فرهنگی
آزادی فرهنگی به معنای معیار واقعی بودن آزادی در عرصه فرهنگی و قرار گرفتن آزادی در مسیر رشد و تعالی انسان در اسلام مورد پذیرش قرار گرفته است و از این نوع از آزادی به آزادی معنوی نیز تعبیر شده است. مقصود از آزادی معنوی، آزادی انسان و رستگاری و تعالی اخلاقی اوست[۵۴].
آزادی فکر و اندیشه
انسان ذاتا موجودی عاقل و متفکر است و آزادی تفکر ناشی از استعداد ذاتی اوست. اسلام نیز مخالفتی با این نوع از آزادی ندارد. آزادی تفکر سبب رشد و ماندگاری اسلام شده است. برخی از ضرورتهایی که برای آزاداندیشی بیان شده عبارت است از اینکه: بدون آزاداندیشی، رشد اجتماعی، علمی، فکری و فلسفی امکان ندارد؛ آزاداندیشی لازمه علمی بودن جامعه و فرد است و...[۵۵].
آزادی اقتصادی
آزادی اقتصادی از نگاه اسلام در صورتی پذیرفته شده است که در چهارچوب بندگی خدا و احترام نهادن به حریم حلالها و حرامها تفسیر قرار بگیرد. در اسلام آزادی مالکیت برای همه افراد امت تأمین شده است، گرچه این آزادی مطلق نبوده و به توانایی تصرف در آن مقید است. آزادی مردم در احیای موات و حیازت مباحات و ... دلیل روشنی بر گستردگی آزادی اقتصادی در اسلام است. آزادی اقتصادی در دو موضوع متصور است: عدم وابستگی مالی افراد جامعه به دیگران و آزادی همه آحاد افراد جامعه به انتخاب کار و تولید و میزان کارکردن و مالکیت به اندازه توان و علایق خود[۵۶].
آزادی سیاسی
یکی از مصادیق مهم آزادی اجتماعی، آزادی سیاسی است. آزادی سیاسی به نقش مردم در زندگی سیاسی اشاره دارد و مقصود از آن انواع آزادیهایی است که فرد در حوزه اجتماع و در برابر حکومت دارا است؛ از اینرو تعیین سرنوشت، آزادی بیان، حق اظهار نظر، آزادی قلم و مطبوعات، آزادی انتقاد و اعتراض و مواردی از این قبیل در شمار آزادیهای سیاسی است[۵۷].
هدف آزادی
آزادی در عرصهها و اقسام مختلف آن از آرمانهای بشر است که همه در دستیابی به آن میکوشند. اما این سؤال اساسی مطرح میشود که آیا آزادی به تنهایی مطلوب و هدف نهائی انسان به شمار میآید؟ یا اینکه انسان میخواهد در پرتو آزادی به غایت و مطلوب دیگری دست یابد؟ دو دیدگاه در پاسخ به این سؤال وجود دارد. یکی، لیبرالیسم است و دیگری، سوسیالیسم. لیبرالیستها آزادی را هدف و غایت تلقی میکنند. سوسیالیسم برخلاف لیبرالیسم، آزادیهای جامعه را بر آزادیهای فرد ترجیح میدهد.
اما برای پاسخ سوال فوق و شناخت گوهر حقیقت در هدف یا وسیلهانگاری آزادی، نخست باید متعلق آزادی یعنی “انسان” معنا و تبیین شود، چرا که سؤالی نه از مطلق آزادی، بلکه از آزادی انسان است[۵۸].
ارکان آزادی
آزادی، از دو رکن بسیار مهم تشکیل شده است: نخست، عصیان و تمرد و دیگری تسلیم و انقیاد. آزادی بدون عصیان و تمرد، رکود و اسارت است و بدون تسلیم و انقیاد و اصولی بودن، هرج و مرج است[۵۹]. نخستین شعار اسلام، یعنی ﴿لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ﴾ متضمن و مشتمل است بر سلب و ایجاب، نفی و اثبات، عصیان و تسلیم، بندگی و آزادی، ولی نه به صورت دو شیء جداگانه، بلکه به صورت دو شیء وابسته به یکدیگر که هیچ کدام بدون دیگری امکانپذیر نیست[۶۰]. نخستین نفخه آزادی اسلام به وسیله همین جمله دمیده شد و روح آزادیخواهی، آزاداندیشی و آزادمنشی را بر جان و دل آدمیان جاری ساخت[۶۱].
راهبرد و شیوههای تحقق آزادی
تحقق آزادی مستلزم در پیش گرفتن راهبرد و شیوههای خاصی است. این راهبردها و شیوهها، برخاسته از مبانی و بنیانهای آزادی در اسلام است. تکیه بر تعالیم آسمانی، مهمترین راهبرد و باورمندی، قانونمندی، فرهنگسازی و فرایندسازی را مهمترین شیوهها در مسیر تحقق آزادی قلمداد نمود.
- تکیه بر تعالیم اسلامی: آزادی از بنیادهای دین اسلام است[۶۲] و خداوند نیز سلطه غیر مسلمان را برای مسلمانان قرار نداده و سلطه و چیرگی به جامعه مسلمانان، امری ناروا و مانع تحقق آزادی است[۶۳]. دین اسلام که جامع احکام برای تمام زوایای زندگی بشری است، به مسئله آزادی نیز توجه داشته و در پرتو توجه به مفاهیم و احکام است که انسانها میتوانند آزاد باشند[۶۴] و تحت تأثیر و تسلیم هیچ قدرتی قرار نگیرند و از آزادی خود در برابر بیگانگان دفاع کنند[۶۵]. از اینرو، تبعیت و تکیه بر قوانین و دستورات اسلامی که مترقیترین دستورات است، مهمترین راهبرد در تحقق آزادی است[۶۶].
- باورمندی: نخستین شیوه تحقق آزادی، باور به انحصار بندگی خدا و آزادی در برابر دیگران است. اعتقاد به اینکه انسان تنها بنده خداست و جز او هیچکس حق سلطه بر انسان را ندارد، پیششرط آزادی حقیقی انسان است. طبق اصل توحید، سلطه فردی بر فرد دیگر نفی شده و آزادی و برابری جوامع جز در پرتو قوانین الهی صورت نمیگیرد[۶۷]. حکومت جامعه توحیدی، حاکمیت الله است و با حاکمیت غیر خدا (نفس، شیطان و...)، منافات دارد[۶۸] و راه تصرف آزادی حقیقی، در گرو رهایی از حب نفس و چنگال شهوت و دل سپردن به عبودیت حق است[۶۹]. بنابراین، انسانی که به توحید و بندگی خداوند اعتقاد دارد، از آزادی خود مواظبت میکند و در این صورت، آزادی انسان در سایه توحید تحقق مییابد.
- قانونمندی: قانونمندی یکی از مهمترین شیوههای تحقق آزادی به حساب میآید. قانونمندی مردم، احزاب، گروهها و حاکمان مهمترین عامل زمینهساز تحقق آزادی در جامعه است. از این دیدگاه، اگر همه اشخاص، گروهها و نهادها در برابر قانون خاضع باشند و آن را محترم بشمارند، هیچ اختلافی پیش نمیآید[۷۰] و در نتیجه همگان به حقوق اساسی خود دست یافته، آزادی همگان تحقق مییابد[۷۱]. اگر بیقانونی در جامعهای رایج شد، مصالح مردم پایمال شده و راه برای تسلط زورگویان باز خواهد شد[۷۲]. قانونگذاری تسهیلکننده آزادی و رعایت قانون موجبات کنار رفتن دیکتاتوری و تحقق آزادی را در جامعه فراهم میسازد و به همین دلیل، قانون از جایگاه محوری در جامعه برخوردار بوده؛ چرا که قانون در تمام امور کشور یک شاخص، یک محور و یک فصل الخطاب محسوب میشود[۷۳].
- فرهنگسازی: انسان موجودی است اجتماعی که از بدو تولد تا پایان زندگی، از محیط اجتماعی کوچک خانواده پای را فراتر نهاده و به فضای بیرونی و وسیع جامعه قدم میگذارد و در تعامل با انسانها رشد میکند، تکامل مییابد، فرهنگپذیری دارد و شخصیت مییابد. انسانها با هدایت غرایز خود میتوانند به طور آگاهانه و حساب شده راه خود را انتخاب کنند به طوری که آزادی نقش مهمی در شخصیت انسان داشته و هستی انسان با آزادی انفکاکناپذیر است. این آزادی و انتخاب آزادانه است که میتواند زندگی و شخصیت آدمی را انسانی و الهی کند[۷۴]. انتقاد و نقدپذیری از اصول اساسی یک جامعه آزاد است. دین اسلام، دین آزادی است و در پرتو جامعه اسلامی و مهذب و دارای تعلیم و تربیت صحیح است که به انسانها، شخصیت و آزادی خود آگاهانه داده خواهد شد[۷۵].
- فرایندسازی: فرایندسازی، فعالیتهای مرتبط و متوالی برای رسیدن به محصول خاص است. به طوری که فعالیتهایی چون باورمندی و قانونمندی و فرهنگسازی از شیوههای دستیابی به محصول آزادی است. طبق فرایند معقول و منطقی، اداره امور اجرایی توسط قوه مجریه و در مرحلۀ قانونگذاری، توسط قوه مقننه و در مرحله نظارت بر عملکردها و تعقیب متخلفان از قانون و احقاق حق و جلوگیری از ظلم، توسط قوه قضاییه محقق میشود[۷۶].[۷۷]
- ارتقای سطح شعور عمومی: یکی از مؤثرترین راههای تحقق آزادی، ارتقای سطح شعور عمومی و آگاهی مردم است. البته ارتقای سطح ادراک و شعور عمومی طبقه فاقد آزادی نمیتواند در تحقق و تضمین آزادی به تنهایی دخلی داشته باشد اگر چه میتواند مؤثر باشد. به همان نسبت که سطح فکر سلبشوندگان آزادی افزایش یافته است، سطح فکری سلبکنندگان و ابزارهای سلب آزادی نیز افزایش یافته است. لازمه انسانیت و مختار و آزاد بودن انسان این است که امکان انحراف و ظلم از او گرفته نشود. از آنجا که بشر از علم به عنوان ابزاری برای مقاصد استفاده میکند، اگر انسان در پی آزار و سلب امنیت و آزادی دیگران باشد، علم نه تنها او را منصرف نمیکند و نمیتواند بکند، بلکه علم خود ابزاری در دستان او میشود تا به نحو مؤثرتری بر سوءاستفاده خود بیفزاید[۷۸]. با این وضعیت، میبایست با تأکید بر علم و آگاهی به عنوان عنصری مهم، بر عناصر پرنفوذ دیگری نیز در این زمینه تأکید کرد تا بتوان به تحقق آزادی در جامعه امید بست[۷۹].
آسیبها و چالشهای فراروی آزادی
آزادی همچون دیگر مقولههای اساسی با آسیبها و چالشهایی روبهروست که ناشی از عدم رعایت حدود آزادی در عرصه اجتماعی است. مهمترین این آسیبها و چالشها عبارتاند از:
- هرج و مرج: از آنجا که آزادی و امنیت ارتباط تنگاتنگی با هم دارند، تحقق آزادی بدون توجه به امنیت، میتواند چالشهای امنیتی در جامعه بهوجود آورد و هرجومرج و ناامنی بزرگترین خطر در برابر آزادی است[۸۰]. آزادی در جامعه نباید به هرجومرج بیانجامد و نباید از این آزادی که وجود دارد، کسانی برای متشنج کردن فضا استفاده کنند[۸۱].
- تفرقه: یکی دیگر از آسیبهای آزادی، مخدوش شدن وحدت جامعه و پیدایش تفرقه در آن جامعه است. به همین دلیل، آزادی در حکومت اسلامی نباید به وحدت جامعه آسیب برساند. در این اندیشه، وجود آزادی ممکن است سوء استفادههایی نیز به همراه داشته باشد[۸۲]. یکی از این سوء استفادهها، "دنبال کردن خط ایجاد اختلاف و تفرقه" در جامعه است[۸۳].
- توطئه: چنانچه از فضای آزاد جامعه، در جهت توطئه علیه مصالح جامعه استفاده شود، آزادی با آسیب جدی روبهرو میگردد. به همین دلیل، از این دیدگاه، آزادی بیان و قلم و عقیده برای همگان وجود دارد؛ ولی مردم توطئه را هرگز اجازه نمیدهند[۸۴]. چنین عملی خیانت به ملت تلقی شده و قابل پذیرش نخواهد بود[۸۵].
- قانونشکنی: در اندیشه اسلام، آزادی در حدود قانون است[۸۶]. یکی از آسیبهایی که در خصوص استفاده از آزادی در جامعه قابل طرح است، سوء استفاده از آن و عدم رعایت قوانین و مقررات در جامعه به بهانه آزادی است[۸۷]. عدم استفاده صحیح از آزادی و نادیده گرفتن قوانین و مقررات در پرتو آزادی، ضربات زیادی به جامعه وارد میسازد و در این صورت آزادی، ضرر زننده به منافع جامعه تلقی میگردد[۸۸].
- فساد و انحرافات اجتماعی: بروز فساد و انحرافات اجتماعی یکی از آسیبهای فراروی آزادی به شمار میآید. از اینرو، فساد و انحرافات، مرز بهرهبرداری از آزادی در جامعه دانسته میشود. اسلام آزادی را به رسمیت میشناسد، اما آزادی بیبندوباری را خیر[۸۹]. به دیگر سخن، اسلام مخالف فساد است و همه آزادیهایی را که به فساد منجر نشود پذیرفته است[۹۰]. درحالی که در فرهنگ غربی، آزادی شهوات جنسی یک امر مباح و مجاز و بیقید و شرط دانسته میشود[۹۱]، در اسلام، خویشتنداری در مقابل چیزی که به آن آزادی جنسی گفته میشود، مورد تأکید قرار میگیرد[۹۲].
- ترویج باطل و تحریف عقاید: آزادی نزد سلطهگران و بیگانگان، ایجاد خفقان، وحشت و قلدری و دستاندازی بر جوامع دیگر است[۹۳]. تحریف حقایق و تحمیل آراء و عقاید و نشر اکاذیب به اسم آزادی بیان، ممنوع است[۹۴].
- فتنهگری: آزادی به غیر از فتنه است و چه بسا کسانی که به اسم استفاده از آزادی، جهت تخریب نظام و ضرر به ملت و مصالح آن، به فتنهگری و توطئهپردازی پرداختهاند؛ چنین عملی برخلاف اصول آزادی است[۹۵].
- بیبندوباری اخلاقی: آزادی مطلوب در پرتو اسلام و ارزشهای اسلامی شکل میپذیرد. بدین ترتیب بیبندوباری، فرهنگ برهنگی، فحشا و آزادیهای نامشروع جنسی و فساد اخلاقی مصادیق آزادی غربی است که عامل آن دور ماندن از دست مایههای دین و معنویت است[۹۶]. در جایی که گستردگی آزادی بیان، موجب ضرر جامعه و حقوق و آبروی افراد و اخلال در اصول اخلاقی و انسانیت انسان شود، این عمل، مورد پذیرش اسلام نیست[۹۷].
- نفوذ بیگانگان: آزادی نقطه مقابل سلطه است و ملتی که آزاد است دست اجانب را از استیلای بر جامعه خود، کوتاه خواهد ساخت و چنانچه جامعهای نتواند آزادی خود را حفظ کند، راه را برای نفوذ بیگانگان باز خواهد ساخت[۹۸].
پرسش مستقیم
جستارهای وابسته
- آزادی اجتماعی
- آزادی اخلاقی
- آزادی اسلامی
- آزادی اقتصادی
- آزادی اندیشه
- آزادی انسانی
- آزادی اپیکوری
- آزادی بیان
- آزادی تبلیغات
- آزادی تشریعی
- آزادی تصعید شده
- آزادی تکوینی
- آزادی حیوانی
- آزادی خواهی
- آزادی دینی
- آزادی سیاسی
- آزادی طبیعی محض
- آزادی طبیعی
- آزادی عقیده
- آزادی غربی
- آزادی غیر معقول
- آزادی فردی
- آزادی قلم
- آزادی مثبت
- آزادی مذموم
- آزادی مسئولانه
- آزادی مشروع
- آزادی مطبوعات
- آزادی معقول
- آزادی معنوی
- آزادی منفی
- آزادی نامعقول
- اباحه
- اباحیگری
- حدود آزادی
- حریت
منابع
- فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی
- قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن
- سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم
- لکزایی، شریف، آزادی
- میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی
- فاضل قانع، حمید، مقاله «آزادی»، دانشنامه امام خمینی ج۱
- مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲
- حسنزاده، علی، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی
- حسنی، ابوالحسن، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲
پانویس
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ سوره زمر، آیه ۱۸؛ سوره شوری، آیه ۱۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۲۳.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۷۹.
- ↑ علیاکبر دهخدا، لغتنامه دهخدا، ج۱، ص۷۷.
- ↑ محمد محمدرضایی، «آزادی از دیدگاه کانت»، مجله نامه مفید، ۱۳۸۰ش، شماره ۲۵، ص۱۲۴.
- ↑ فرهنگ رجایی، در آزادی، به بهانه درگذشت آیزیا برلین، مجله اطلاعات سیاسی ـ اقتصادی، شماره ۱۲۵ ـ ۱۲۶، ۱۳۷۶ش، ص۲۲.
- ↑ محمدتقی جعفری، حکمت اصول سیاسی اسلام، ص۳۶۳.
- ↑ علی شیرخانی، آزادی از نگاه اسلام شیعی، ص۲۵۳ ـ ۲۵۴.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۵، ص۱۳۹.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ فرانس روزنتال، مفهوم آزادی از دیدگاه مسلمانان، ترجمه منصور میراحمدی، ص۱۵۶ - ۱۶۸؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۳۰۷- ۳۰۹.
- ↑ سید محمد باقر صدر، نقش پیشوایان شیعه در بازسازی جامعه اسلامی و آزادی در قرآن، ترجمه علی اسلامی، ص۲۴.
- ↑ سوره قیامت، آیه ۵؛ سوره جاثیه، آیه ۲۳.
- ↑ عبدالله جوادی آملی، فلسفه حقوق بشر، ص۱۸۹ ـ ۱۹۰.
- ↑ سوره انسان، آیه ۳؛ سوره اسراء، آیه ۱۸-۲۰.
- ↑ سوره انفال، آیه ۲۹؛ سوره تغابن، آیه ۱۶.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۴۴۲- ۴۴۳.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۳۰۶.
- ↑ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی؛ حسنی، ابوالحسن، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۱۳۶.
- ↑ مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، ص۳۲.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، عدالت سیاسی در قرآن کریم، ص ۸۹-۹۱.
- ↑ علی شیرخانی، آزادی از نگاه اسلام شیعی، ص۱۱۷.
- ↑ عبدالوهاب فراتی، «آزادی در اندیشه امام خمینی»، مجله حکومت اسلامی، شماره ۱۲، ۱۳۷۸ش، ص۱۲۴.
- ↑ سیدعبدالقیوم سجادی، مبانی تحزب در اندیشه سیاسی اسلام، ص۱۰۱؛ عماره، ص۱۷ ـ ۲۹؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۵۲۵-۵۲۷.
- ↑ فرانس روزنتال، مفهوم آزادی از دیدگاه مسلمانان، ترجمه منصور میراحمدی، ص۱۹.
- ↑ قاضی عبدالجبار همدانی، المغنی فی ابواب التوحید والعدل، تحقیق جورج قنواتی، ج۸، ص۳.
- ↑ فرانس روزنتال، مفهوم آزادی از دیدگاه مسلمانان، ترجمه منصور میراحمدی، ص۲۲۱.
- ↑ موسی نجفی، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ج۱۰ (شیخ فضل الله نوری)، به کوشش علی اکبر علیخانی و همکاران، ص۹۹-۱۰۰.
- ↑ مقصود فراستخواه، سرآغاز نواندیشی معاصر (دینی و غیردینی)، ص۳۵۹ – ۳۷۰.
- ↑ موسی نجفی، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ج۱۰ (شیخ فضل الله نوری)، به کوشش علی اکبر علیخانی و همکاران، ج۱۰، ص۹۹.
- ↑ میرزای نایینی، تنبیه الامة و تنزیه المله، تصحیح و تحقیق سیدجواد ورعی، ص۷۰-۷۲ و ۸۴ – ۸۵.
- ↑ محمود منصورنژاد، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ج۱۱ (میرزای نایینی)، به کوشش علی اکبر علیخانی و همکاران، ص۶۵.
- ↑ فاضل قانع، حمید، مقاله «آزادی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱.
- ↑ ر.ک: عبدالکریم زنجانی، الفقه الأرقی فی شرح العروة الوثقی، ج۱، ص۱۸-۲۰.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۴۵.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۱۱۷.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۴۳۵.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱۷، ص۴۴۲.
- ↑ سیدمحمدجواد غروی، مبانی حقوق در اسلام، ص۳۲۴.
- ↑ سوره اعراف، آیه ۵۴.
- ↑ امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۱۰۹ و ۱۱۳؛ شرح چهل حدیث، ص۵۳.
- ↑ منصور میراحمدی، «رابطه آزادی و ولایت در اندیشه سیاسی امام خمینی»، امام خمینی و حکومت اسلامی، فلسفه سیاسی (۱)، ص۴۹۲.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۳۷۰.
- ↑ منصور میراحمدی، «رابطه آزادی و ولایت در اندیشه سیاسی امام خمینی»، امام خمینی و حکومت اسلامی، فلسفه سیاسی (۱)، ص۴۹۳.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص۳۷۰.
- ↑ لکزایی، شریف، آزادی، ص ۶۵.
- ↑ ر.ک: آزادیهای عمومی و حقوق بشر، ص۱۲۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در دیدار با مسئولان نظام، ۱۵/۵/۱۳۸۲.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۹/۱۰/۱۳۶۵.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۱۲/۹/۱۳۶۱.
- ↑ حضرت آیتالله خامنهای، بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران، ۳۰/۱/۱۳۶۴.
- ↑ مهاجرنیا، محسن، مقاله «نظام سیاست اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۸۱۱؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۲۸-۳۷.
- ↑ حسنزاده، علی، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری امام خمینی، ص ۸۰۳؛ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۹.
- ↑ فاضل قانع، حمید، مقاله «آزادی»، دانشنامه امام خمینی، ج۱؛ لکزایی، شریف، آزادی، ص ۵۶؛ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۱۰؛ حسنی، ابوالحسن، مقاله «آزادی اسلامی»، منظومه فکری آیتالله العظمی خامنهای ج۲ ص ۱۱۵۳.
- ↑ اسحاقی و اصغری، مقاله «آزادی»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۵۲-۵۹؛ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۱۰.
- ↑ لکزایی، شریف، آزادی، ص ۴۷-۵۵.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، آزادی در فقه و حدود آن، ص ۴۸.
- ↑ یادداشتها، ج۱، ص۶۷ و ۱۱۷.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتها، ج۱، ص۵۷.
- ↑ لکزایی، شریف، آزادی، ص ۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۲۴۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۳۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۷، ص۲۴، ۱۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۵، ص۴۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۱۹.
- ↑ انصاری، حمید، حدیث بیداری، ص۱۷۶-۱۷۷.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۹، ۱۲، ۱۴؛ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۲۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۱۵.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۳/۴/۱۳۸۴.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۳/۴/۱۳۸۸.
- ↑ حسینی بهشتی، سید محمد، نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۱۵۵-۱۵۸.
- ↑ ر.ک: حسینی بهشتی، سید محمد، نقش آزادی در تربیت کودکان، ص۱۶۰-۱۶۲؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۳.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۸/۸/۱۳۸۰؛ ۲۶/۹/۱۳۸۲.
- ↑ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۰ ـ ۲۳.
- ↑ مطهری، مرتضی، یادداشتها، ج۱، ص۶۰-۶۲.
- ↑ لکزایی، شریف، آزادی، ص ۶۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۱۴۵.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۴/۱/۱۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۳۴۱، ۳۴۳.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۷/۱/۱۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۲۶۲؛ ج۱۲، ص۳۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۶، ص۳۶۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۳۹.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۱/۵/۱۳۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱۴، ص۴۱۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۶۵؛ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۲۳/۲/۱۳۷۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۳۳۹، ۳۵۴، ۵۱۵-۵۱۷.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۰/۱/۱۳۶۹؛ امام خمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۸۲.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۴/۱۰/۱۳۷۰؛ ۲۱/۴/۱۳۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۱۲۳، ۱۲۵.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۰/۶/۱۳۷۸.
- ↑ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۴/۱۲/۱۳۷۰؛ ۲۴/۶/۱۳۷۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه امام، ج۸، ص۹۷، ۳۳۹، ۳۵۴، ۵۱۵-۵۱۷؛ ج۹، ص۸۲؛ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۱۵/۹/۱۳۶۸؛ ۱۰/۱/۱۳۶۹؛ ۲۳/۲/۱۳۷۹.
- ↑ ر.ک: امام خمینی، صحیفه امام، ج۵، ص۵۲۰؛ ج۶، ص۲۷۷؛ حسینی خامنهای، سید علی، بیانات، ۳۰/۶/۱۳۸۷.
- ↑ میراحمدی، منصور و اسفندیار، رجبعلی، مقاله «آزادی»، مقالاتی از اندیشهنامه انقلاب اسلامی، ص ۲۴ـ ۲۹.