استقلال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۲۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

استقلال مصدر باب استفعال از ماده "ق ـ ل ـ ل" به معنای اندک شمردن، حمل کردن،[۱] و به کاری پرداختن بدون مشارکت دیگران آمده است. [۲] در اصطلاح علوم سیاسی برای استقلال تعاریفی متفاوت ارائه شده است؛ مانند: جدا بودن حاکمیت یک کشور از هر نوع سلطه خارجی و [۳]آزادی اراده ملّی برای اداره امور داخلی و خارجی خود که از خلال سازمان سیاسی دولت پدیدار می‌شود.[۴] میل به سلطه‌جویی در سرشت انسان قرار دارد و این میل در دولت‌ها نیز تجلّی می‌یابد، به‌گونه‌ای که در پی مطیع ساختن دیگران و بهره‌برداری از منابع و امکانات آنان است. از سوی دیگر میل به استقلال نیز فطری انسان‌هاست و جوامع و دولت‌های گوناگون در پی هویت و استقلال عملی خویش هستند. [۵] استقلال از ارزشهای مسلّم انسانی، عامل عزت و سربلندی انسان‌ها و جوامع و نبود آن، نشانی از ذلت و زبونی آنان است.[۶] برخی با استناد به اینکه دولت شخصیت ترکیب یافته از افراد است [۷] گفته‌اند: چنان‌که استقلالحق هر فرد است، حق دولت نیز هست.

بسیاری از دانشمندان سیاسی، ریشه همه عقب ماندگی‌های جوامع و ملت‌ها را در وابستگی به استعمار دیده و استقلال را کلید حل مشکلات قلمداد کرده‌اند،[۸] زیرا محور خط مشی کشورهای تحت سلطه به جای منافع خودشان، منافع کشورهای سلطه‌گر است. [۹] استقلال با جنبه‌های مختلف فرهنگی و اقتصادی آن در نگاه اسلام با دو مفهوم "دارالاسلام" و "دارالکفر" ارتباط پیدا می‌کند، زیرا مرزبندی‌های جدید جغرافیایی ملاک مناسبی برای استقلال نیست. در تعریف و محدوده واژگان ذکر شده دیدگاه‌های گوناگونی ارائه شده [۱۰] که از مجموع آنها می‌توان چنین نتیجه گرفت که ملاک دارالاسلام و دارالکفر اجرا و عدم اجرای قوانین الهی است. دارالاسلام به سرزمینی گفته می‌شود که شریعت اسلامی در آن پیاده می‌شود و حاکم مسلمانی بر آن حکمرانی می‌کند و همه افراد جامعه در برابر حکومت اسلامی تسلیم هستند. و دارالکفر به سرزمین‌هایی گفته می‌شود که احکام اسلامی در آن جاری نیست و مسلمانان در آنجا حاکمیت و سلطه ندارند. براساس این مرزبندی است که قرآن مسلمانان را از خطر وابستگی برحذر داشته و دستیابی به استقلال را در آیات زیادی بیان می‌کند.[۱۱].

واژه‌ها و مفاهیم در موضوع استقلال

عزت

نفی سبیل

نفی ربوبیت غیر خدا

اعتماد و تکیه نکردن به کافران

روی پای خود ایستادن

نهی از سرپرستی کافران

تحریم رابطه دوستانه و صمیمی با کافران

زمینه‌های استقلال

ایمان و توکل به خداوند

سپردن رهبری به نخبگان جامعه

استقامت و پایداری

ساحت‌های استقلال

استقلال فرهنگی

راه‌های حفظ استقلال فرهنگی

مبارزه با ارتداد

تغییر قبله

نفی تشبه به کافران و برقراری دوستی صمیمانه با آنان

دخالت ندادن کافران در امور فرهنگی مسلمانان

هجرت

نهی از سازش و تسامح در امور اعتقادی و دینی

استقلال سیاسی

شیوه‌های حفظ استقلال سیاسی

مشروعیت انحصاری مدیریت در جامعه اسلامی برای مسلمانان

توجه به پایبند نبودن کافران به پیمانهایشان

هشدار به توطیه کافران

مشروط کردن پیمان با کافران

استقلال اقتصادی

استقلال نظامی

جهانی شدن

استقلال اراده

انواع استقلال نظام

استقلال فکری و فرهنگی

استقلال علمی

استقلال سیاسی

استقلال حزبی

استقلال رسانه

استقلال اقتصادی

شاخص‌های استقلال

شناسایی شاخص‌های استقلال از منظر مقام معظم رهبری، از اساسی‌ترین و در عین حال از اولین گام‌هایی است که باید در مسیر ارزیابی مفهوم استقلال در منظومه فکری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای طی نمود. شاخص‌ها همانند چراغی هستند که به ما کمک می‌کنند تا دچار انحراف نشویم. به عبارت دیگر شاخص‌ها باید مسیر حرکت سیاست‌ها را برای رسیدن به اهداف و تحقق مأموریت‌ها مشخص کنند. شاخص‌های مربوط به استقلال از دل آرمان‌ها و واقعیت‌ها استخراج می‌شود و برخی ضوابط که یک شاخص باید داشته باشد، در تمام شرایط و برای کلیه موضوعات تا حدود زیادی یکسان است. در عین حال نباید دور از نظر داشت شاخص‌های استقلال بسته به تغییرات داخلی و محیطی ممکن است تغییر کند. در مسیر پیگیری استقلال کشورهای مختلف به طور طبیعی سه حالت می‌توان متصور شد:

  1. آرمان خواهی خیال پردازانه که نوعی ذهن‌گرایی، وهم انگاری و مطلق‌گرایی بر آن حاکم است.
  2. واقع‌گرایی عمل‌گرایانه که تابعی از منافع مادی، شرایط محیطی متغیر و اصالت نفع یا یوتیلیتاریانیسم است.
  3. آرمان‌گرایی واقع بینانه که در آن شاخص‌ها مثل ستاره قطبی قطار جامعه را بر ریل واقعیات به حرکت در می‌آورد.

در حالت اول یعنی آرمان‌خواهی خیال پردازانه، غفلت از واقعیات جامعه و محیط پیرامون آن سبب برداشت‌های غلط و یا به تعبیری فهم غیرعقلانی و یا حتی ضد عقلانی از مسیر حرکت یک کشور می‌شود که در آن حتی به دلیل مطلق‌گرایی واقعیات وارونه دیده می‌شود و منجر به قضاوت‌های غلط می‌گردد. در حالت دوم تکیه صرف بر واقعیات و دور از نظر داشتن فانوس راهنمای شاخص‌ها، منتهی به انحراف از مسیر می‌گردد. واقع‌گرایی صرف پشت کردن به اهداف ملی جامعه است. یک کشور تنها با آرمان‌گرایی واقع بینانه می‌تواند به سمت قله‌های اهداف ملی خود از جمله استقلال حرکت کند. از این رو برای سطوح مختلف استقلال مبتنی بر منویات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، می‌بایست شاخص‌هایی مشخص کرد که از یک طرف این شاخص‌گذاری خط‌کش مدرجی به دست بدهد تا میزان نیل به استقلال در سه سطح فردی، ملی و امت به دست آید و از سوی دیگر بتوان بر اساس این شاخص‌ها راهبردهایی به منظور تقویت و تثبیت استقلال در کشور با تکیه بر بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به دست آورد.[۱۲]

شاخص‌های استقلال فردی (فکری و شخصیتی)

استقلال فکری و شخصیتی به عنوان مقدمه استقلال ملی و استقلال امت اسلامی به معنای رهایی کامل از روابط اجباری و عدم وابستگی به عواملی است که منشأ وجودی آنها دیگرانی به غیر از خداوند متعال هستند. برای استقلال فکری می‌توان سه شاخص عمده را برشمرد:

  1. اعتماد به خدا و سکینه الهی
  2. خودباوری و اعتماد به نفس ملی
  3. استقلال علمی.[۱۳]

اعتماد به خدا و سکینه الهی

یکی از شاخص‌های استقلال فکری و شخصیتی اعتماد به خدا و سکینه الهی است. نتیجه عدم وابستگی به غیر خدا آرامش و اطمینان قلبی است که سرمنشأ یک حیات طیبه محسوب می‌شود. ﴿أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ[۱۴] خداوند در قرآن کریم، مؤمنین را به این حیات طیبه توأم با سکینه و آرامش الهی وعده داده است. ﴿فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً[۱۵]. علاوه بر آثار فردی حیات طیبه یکی از فوائد اجتماعی آن از نظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، استقلال و عزت اجتماعی است. حیات طیبه یعنی زندگی با عزت، امنیت، استقلال، رفاه، علم، پیشرفت، اخلاق حلم و گذشت[۱۶]. اعتماد به خداوند متعال و سکینه الهی حاصل از آن، هر نوع ترس و واهمه را از بین می‌برد و ایمان مؤمنین را افزایش می‌دهد. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا[۱۷]. از چه می‌ترسید؟ سپاه زمین و آسمان مال خداست. چنانچه مؤمنین با خدا باشند، این سپاه زمین و آسمان متعلق به مؤمنین و در اختیار آنهاست، این از سنت‌های الهی است[۱۸]. مقام معظم رهبری راز نفوذ عجیب امام خمینی در دل توده‌های عظیم مسلمان در کشورهای مختلف را همین سکینه و آرامش قلبی بنیان‌گذار کبیر انقلاب می‌دانند که ناشی از ارتباط ویژه ایشان با خدا و اعتماد به فضل الهی بود. اینکه آنجایی که دیگران وحشت‌زده می‌شدند، امام آرام بود! آنجایی که دیگران به تزلزل می‌افتادند، امام قاطع و مصمم بود. در وصیت‌نامه ایشان هم خطاب به مردم ایران بلکه ملت‌های مسلمان می‌فرمایند با دلی آرام و قلبی مطمئن از مردم خداحافظی می‌کنم و به جوار رحمت الهی می‌روم. در واقع حین مرگ هم امام با دلی آرام این جهان را ترک می‌کند[۱۹].[۲۰]

خودباوری و اعتماد به نفس ملی

یکی دیگر از شاخص‌های اصلی استقلال در سطح فکری و شخصیتی از دیدگاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، تقویت خود باوری و اعتماد به نفس ملی در یک جامعه است. البته اعتماد به نفس ملی زیربنای استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیز به حساب می‌آید و این رابطه دو طرفه است. یعنی به همان میزان که اعتماد به نفس ملی می‌تواند در نیل به استقلال واقعی ملت‌ها مؤثر باشد، استقلال نیز در تقویت اعتماد به نفس یک ملت مؤثر است. در واقع استقلال و اعتماد به نفس ملی لازم و ملزوم یکدیگر هستند[۲۱]. اعتماد به نفس ملی در برابر خودکم بینی یک ملت مطرح می‌شود[۲۲]. انقلاب اسلامی ایران با تحصیل استقلال سیاسی، این خود کم بینی را از بین برد، و آن را به اعتماد به نفس ملی تبدیل کرد. احساس عزت و احساس تشخص ملت ایران، محصول همین اعتماد نفس ملی است[۲۳]. از منظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، امام خمینی عصر جدیدی را آغاز کرد که مشخصه‌های آن ایجاد روح عزت و استقلال و استغنا و اعتماد به نفس بود[۲۴]. اعتماد به نفس ملی یکی از دو رکن اساسی پیشرفت هر کشور است. رکن دیگر، امکانات مادی است. البته منابع مادی به تنهایی قادر نیست یک جامعه را به پیشرفت برساند. جامعه ایران پیش از انقلاب دارای ذخایر و منابع مادی فراوانی از جمله نفت بود. سرمایه فکری، انسانی و استعدادهای درخشانی در کشور وجود داشت، معادن عظیم فلزات ذی قیمت در کشور وجود داشت و... اما خبری از پیشرفت نبود. جامعه ایران یک جامعه توسری خور عقب مانده و زیر یوغ یک حکومت فاسد و وابسته بود. بنابراین برای پیشرفت یک کشور تنها منابع و امکانات مادی کافی نیست بلکه باید یک مؤلفه معنوی نیز در کنار آن وجود داشته باشد که این عامل همان اعتماد به نفس ملی و خودباوری است. امام خمینی در جریان نهضت اسلامی ملت ایران اعتماد به نفس ملی را بار دیگر در کالبد خسته جامعه ایران احیا کرد[۲۵]. در واقع یکی از مظاهر عقلانیت نهضت امام خمینی، تزریق روح اعتماد به نفس و خوداتکایی در ملت ایران بود. در سالیان متمادی که غربی‌ها بر کشور ایران تسلط داشتند و منابع و ثروت‌های مادی و معنوی کشور را به غارت می‌بردند همواره تلاش می‌کردند به نوعی ضعف و خودباختگی را به جامعه ایران القا کنند. غربی‌های توی سر ملت ایران می‌زدند، آنها را تحقیر می‌کردند که عرضه ایستادن سر پای خود ندارند. ایرانی‌ها به تنهایی نمی‌توانند پیشرفت و... تزریق روحیه اعتماد به نفس ملی توسط امام خمینی در فکر و قلب ملت ایران، نقطه تحول و عزیمتی دوباره برای احیای ایران شد. بنیان‌گذار انقلاب اسلامی شعار «ما می‌توانیم» را در اعماق جان ملت ایران قرار داد. این تلاش یکی از مظاهر مهم عقلانیت انقلاب اسلامی ایران است[۲۶]. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ۸ سال جنگ تحمیلی اعتماد به نفس ملی را در ایرانی‌ها تقویت نمود. جامعه ایران در این ۸ سال دفاع مقتدارانه توانست استعدادهای خود را شکوفا کند، توانست ظرفیت‌های ناشناخته خود را بشناسد. بغض‌های این ملت که حدود ۲۰۰ سال در گلو مانده بود به یک‌باره ترکید و جامعه ایران استعدادها و ظرفیت‌های خود را به رخ جهانیان کشاند و دشمن تا بن دندان مسلح را زمین‌گیر کرد[۲۷].[۲۸]

شاخص‌های استقلال فراملی

استقلال فراملی اگرچه در قالب چارچوب‌های مدرن نمی‌گنجد اما یک پویش و جنبش بین‌المللی است که در نیمه‌های قرن بیستم و پس از جنگ جهانی دوم در واکنش به نظم ناعادلانه، غیرمنطقی و غیردموکراتیک مستقر شکل گرفت. مهم‌ترین شاخص‌های کلی این جنبش استقلال طلبانه از منظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در اموری نظیر استعمار زدائی، عدم تعهد به قطب‌های قدرت، ارتقاء همبستگی و همکاری میان کشورهای ضعیف و نفی نظام و فرهنگ سلطه تعریف می‌شود.[۲۹]

استعمار‌زدایی

یکی از مهم‌ترین شاخص‌های استقلال بین‌المللی در اندیشه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای استعمار‌زدایی است. البته منظور از استعمار‌زدایی در انواع مختلف آن است که استعمار کلاسیک، استعمار نوین و استعمار فرانو را شامل می‌شود[۳۰]. استعمار کلاسیک محصول نیاز کشورهای اروپایی به مواد خام و بازارهای بین‌المللی برای فروش محصولات انبوه بود. نمونه‌های این استعمار که به خصوص پس از انقلاب صنعتی در اروپا شکل جدی‌تری به خود گرفت در آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و اساساً کلیه منابع ثروت به چشم می‌خورد. استعمار هند بنگلادش و زیمباوه توسط انگلیس، استعمار مکزیک و پرو در آمریکای لاتین توسط اسپانیا، استعمار الجزایر و نیجریه و... نمونه‌هایی از این دست است. استعمار کلاسیک یک تجربه غربی است که به تحقیر ملت‌های مستعمره انجامید[۳۱]. استعمار نو یا امپریالیسم به مجموعه ابزارها و روش‌هایی گفته می‌شود که پس از دوران استعمار کلاسیک، برای سیطره اقتصادی و سیاسی بر کشورها و بهره گرفتن از آنها به کار گرفته می‌شود. جیمز اکانر می‌گوید: عبارت «استعمار نو» نخستین بار در اوایل دهه ۱۹۵۰ م. به کار رفت. سخنان سوکارنو که می‌گفت: استعمار نو یعنی کنترل اقتصادی و کنترل جسمی توسط یک جامعه کوچک بیگانه در داخل ملت.

استعمارگر بر آن است تا به استعمار زده بقبولاند که انسانی است تحقیر شده، خرافاتی، متحجر و متکی به بیگانه که تنها با تکیه بر موازین معرفت آنان می‌تواند شخصیت حقیقی خود را بازیابد. انسان استعمار زده که به القای مفاهیم استعمارگر تن داده، در جلوه رنگ‌ها استحاله می‌شود و با قبول خودباختگی اولین گام‌ها را در مسیر وابستگی بر می‌دارد. به موازات این استحاله پذیری، سعی در رها شدن از وبال میراث قومی گذشته‌اش می‌کند، در این مرحله استعمارگر به یاری او می‌شتابد. برای مستعمرات، تاریخی هم‌سو با منافع خود می‌سازد و فرهنگ ملی‌اش را در کاربرد واژه‌ها کم رنگ می‌کند و سپس به نفی ارزش‌های آن می‌پردازد؛ لذا می‌بینیم پس از مدتی از ورای این خطوط، انسانی مسخ و خنثی متولد می‌شود که به هر چیز شباهت دارد جز اصالت اولیه‌اش. انسانی که به سادگی، زبان گفتاری و نوشتاری‌اش را از دست می‌دهد و مقهور زبان قوم غالب می‌شود. آداب سنن و شعائر موروثی‌اش را به نسیان می‌سپارد و به ساخت‌های کاذب زندگی مدرن و میان تهی دل می‌بندد: در جامعه مصرف رشد می‌کند در هوای آلوده صنایع مونتاژ نفس می‌کشد و در همان لحظه‌ای که هویت انسانی‌اش به همراه ثروت‌های زیرزمینی کشورش به غارت می‌رود، او به سیب سرخ اغوا گاز می‌زند[۳۲]. با این اوصاف حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بر این باورند که آنچه تحت عنوان استعمار نو در جریان بود و در کتاب‌های علوم سیاسی تعریف شده عمرش به پایان رسیده و امروزه غربی‌ها از روش‌های فوق العاده پیچیده‌تری برای تسلط بر منابع مادی و معنوی کشورها بهره می‌برند که ایشان آن را استعمار فرانو می‌نامند. استعمار فرانو در نگاه حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یعنی دستگاه استکباری کاری کند که عناصری از ملت بدون این که بدانند، به او کمک کنند تا به اهداف استعماری خود در آن کشور برسد[۳۳]. در آغاز هزاره سوم که استعمار فرانو دوران هزیمت خود را در عرصه‌های سیاسی و اقتصادی سپری می‌کند برخلاف دوره استعمار کلاسیک و یا امپریالیسم به دنبال عناصر حکومت مستقیم و یا عناصر دست نشانده برای اداره کشورها نیستند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در تمثیلی استعمار فرانو را این‌گونه تبیین می‌فرمایند: «مثل این است که دونده‌ای نتواند بر رقیبش فائق بیاید؛ کاری کند که رقیب، خودزنی کند؛ مثلاً وادارش کند معتاد شود. وقتی طرف معتاد شد، دیگر حال دویدن ندارد؛ به خودی خود به نفع رقیبش کار کرده است. بنابراین وقتی حال دویدن نداشت، رقیبش برنده می‌شود. در استعمار فرانو این کار را می‌کنند»[۳۴].[۳۵]

عدم تعهد به قطب‌های قدرت

یکی دیگر از شاخص‌های استقلال فراملی و یا جهانی عدم تعهد به قطب‌های قدرت است. در آغاز هزاره سوم دولت‌های نوظهور و مستقل با هر مهندسی و سوزن‌بانی به واسطه مطالبات رو به تزاید ملت‌ها دیگر نمی‌توانند زیر بار تعهدات سابق نسبت به آمریکا، اسرائیل و منافع استراتژیک غرب بروند. خوزه ارتگایی گاست (۱۹۵۵-۱۸۸۳) بزرگ‌ترین فیلسوف اسپانیایی در قرن بیستم به خوبی این واقعیت هزاره سوم را پیش بینی کرده و می‌نویسد: «گفته‌اند و شاید هم نه بی‌دلیل که همه اصول نوآورانه عصر جدید اکنون خود در وضعیتی بحرانی قرار گرفته‌اند. در تأیید این نظر دلایلی چند وجود دارد که نشان می‌دهد انسان اروپایی (غربی) مشغول جمع کردن خیمه و خرگاه خویش از سرزمین نوینی است که طی سیصد سال گذشته در آن رحل اقامت افکنده بود، این انسان آهنگ عزیمت به قلمرو تاریخی و شیوه زیستی دیگری دارد»[۳۶]. عدم تعهد به قطب‌های قدرت ناشی از بی‌نیازی انسان به غیر خداست. اگر این حقیقت انسانی در فطرت بشری مجدداً زنده شد عدم تعهد واقعی محقق خواهد شد. این عدم تعهد مقدمه تحولات خوشایندی است که شاخص مهم جنبش استقلال طلبانه جهانی محسوب می‌شود. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در شانزدهمین اجلاس غیرمتعهدها که در تهران برگزار شد چشم‌انداز جهانی را امیدوار کننده دانسته و فرمودند: چشم‌انداز تحولات جهانی، نویدبخش یک نظام چند وجهی است که در آن، قطب‌های سنتی قدرت جای خود را به مجموعه‌ای از کشورها و فرهنگ‌ها و تمدن‌های متنوع و با خاستگاه‌های گوناگون اقتصادی و اجتماعی و سیاسی می‌دهند. اتفاقات شگرفی که در سه دهه اخیر شاهد آن بوده‌ایم، آشکارا نشان می‌دهد که برآمدن قدرت‌های جدید با بروز ضعف در قدرت‌های قدیمی همراه بوده است. این جابه‌جایی تدریجی قدرت، به کشورهای عدم تعهد فرصت می‌دهد تا نقش مؤثر و شایسته‌ای را در عرصه جهانی بر عهده بگیرند و زمینه یک مدیریت عادلانه و واقعاً مشارکتی را در پهنه گیتی فراهم آورند. ما کشورهای عضو این جنبش توانسته‌ایم در یک دوران طولانی، با وجود تنوع دیدگاه‌ها و گرایش‌ها، همبستگی و پیوند خود را در چهارچوب آرمان‌های مشترک حفظ کنیم؛ و این دستاورد ساده و کوچکی نیست. این پیوند می‌تواند دستمایه گذار به نظمی عادلانه و انسانی قرار گیرد. شرایط کنونی جهان فرصتی شاید تکرار نشدنی برای جنبش عدم تعهد است. سخن ما آن است که اتاق فرمان جهان نباید با دیکتاتوری چند کشور غربی اداره شود. باید بتوان یک مشارکت دموکراتیک جهانی را در عرصه مدیریت بین‌المللی شکل داد و تضمین کرد. این است نیاز همه کشورهایی که مستقیم یا غیرمستقیم از دست‌اندازی چند کشور زورگو و سلطه طلب زیان دیده‌اند و می‌بینند[۳۷].[۳۸]

نفی نظام و فرهنگ سلطه

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یکی از مشکلات مهم بشری را سلطه پذیری می‌دانند. دو قطب سلطه‌گر و سلطه‌پذیر در طول تاریخ وجود داشته است. نظام سلطه بر پایه این دو قطب بنا شده است. حال اگر سلطه‌گران وجود نداشته باشند این نظام از بین می‌رود. همچنین این معادله صورت عکس آن نیز صادق است یعنی اگر در جهان سلطه پذیر نیز وجود نداشته باشد باز نظام سلطه از هم می‌پاشد[۳۹]. یعنی اگر کشورهایی که تاکنون سلطه پذیر بوده‌اند تصمیم بگیرند از زیر یوغ سلطه بیرون بیایند به خودی خود نظام سلطه فرو می‌پاشد. نفی رابطه سلطه‌گری و سلطه‌پذیری در جهان یکی از تأکیدات اصلی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به منظور تحصیل استقلال است. در واقع به نظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای بزرگ‌ترین ستم به جامعه جهانی، سلطه قدرتمندان و استیلای نظام سلطه و تقسیم کشورهای جهان به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر است. به همین دلیل سیاست جمهوری اسلامی ایران از ابتدا بر مخالفت با نظام سلطه استوار شده است[۴۰]. بر این اساس جمهوری اسلامی کشورهایی را که زیر سلطه نباشند و نخواهند سلطه‌گری کنند با هر نژاد و زبانی را دوست خود می‌داند[۴۱].

حضرت آیت‌الله خامنه‌ای اوپوزسیون نظام سلطه را در جهان معاصر جمهوری اسلامی می‌دانند که تمام قد در برابر دو رکن سلطه‌گر و سلطه‌پذیر ایستاده است. از نظر ایشان علم و دانایی یکی از ابزارهایی است که به ملل سلطه‌پذیر این اعتماد را می‌دهد که در برابر سلطه‌گران ایستادگی کنند[۴۲]. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مشکل اصلی جهان معاصر را در یک جمله این می‌دانند که دنیا نظام سلطه را پذیرفته است. اگر نظام سلطه در زمان‌های گذشته به صورت لشکرکشی و برده‌کشی امپراطورها تجلی می‌کرد امروز به شکل بسیار پیچیده جهانی در مظاهر و حوزه‌های بسیار متعدد هیأت ملت‌ها ظاهر شده است. نظام سلطه توانسته است برای خود سیستم اقتصادی خاص، روابط سیاسی و یا از همه بالاتر فرهنگ سلطه را ایجاد کند؛ لذا اگر دیروز برای مقابله با سلطه امپراطورها آمادگی و دفاع نظامی ملت‌ها کفایت می‌کرد، امروز حتی برای احساس سلطه از سوی ملت‌ها نیاز به فعالیت و تلاش جدی وجود دارد و مقابله با آن حقیقتاً ابعاد وسیع یافته است. ‌زورمندان جهان امروز فقط به دلیل برخورداری از ابزارهای قدرت مداخله می‌کنند، قضاوت می‌کنند، نظام اقتصادی و روابط داد و ستد با ضعفا را یک‌جانبه تعیین می‌کنند و حتی مفاهیم عالی انسانی همچون آزادی، حقوق بشر و امثال آن را به میل خود تفسیر می‌کنند و خلاصه همه جا بر اساس منافع و تشخیص خود عمل می‌کنند و ملت‌ها و دولت‌ها و رهبران در دنیای ضعفا هم این همه را چون قضایی آسمانی و عارضه‌ای بی‌علاج تلقی کرده و حداکثر پس از چند و چونی و یا با اندک حک و اصلاحی می‌پذیرند[۴۳].[۴۴]

همبستگی و همکاری کشورهای مخالف سلطه

یکی دیگر از شاخص‌های استقلال فراملی همبستگی و همکاری کشورهای مخالف سلطه است. در واقع همبستگی کشورهای ضعیف، مولد نوعی خودباوری و اعتماد به نفس است که می‌تواند آنها را در برابر نظام سلطه مصمم‌تر و صریح الهجه کند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همبستگی و همکاری کشورهایی که می‌خواهند سلطه پذیر نباشند در جنبش‌های استقلال طلبانه‌ای نظیر غیرمتعهدها را دستمایه نظم نوین جهانی تلقی می‌کنند[۴۵]. هم‌افزایی امکانات و ظرفیت‌های گسترده کشورهای ضعیف، راه نجات جهان از ناامنی و سلطه‌گری است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مقابله با فرهنگ سلطه و ایستادگی در برابر سلطه‌گران را فقط در گرو همکاری‌های همه جانبه کشورهایی که می‌خواهند سلطه پذیر نباشند، می‌دانند ایشان خطاب به غیر متعهدها در اجلاس تهران در همین خصوص فرمودند: «در میان ما، کشورهای بسیار ثروتمند و نیز کشورهای دارای نفوذ بین‌المللی کم نیستند. علاج مشکلات با همکاری‌های اقتصادی و رسانه‌ای و انتقال تجربه‌های پیش برنده و تعالی بخش، کاملاً امکان پذیر است. باید عزم‌هامان را راسخ کنیم؛ به هدف‌ها وفادار بمانیم؛ از اخم قدرت‌های زورگو نترسیم و به لبخند آنان دل خوش نکنیم؛ اراده الهی و قوانین آفرینش را پشتیبان خود بدانیم؛ به شکست تجربه اردوگاه کمونیستی در دو دهه پیش، و شکست سیاست‌های به اصطلاح لیبرال دموکراسی غربی در حال حاضر - که نشانه‌های آن را در خیابان‌های کشورهای اروپایی و آمریکایی و گره‌های ناگشودنی اقتصاد این کشورها همه می‌بینند – با چشم عبرت بنگریم. و بالاخره سقوط دیکتاتورهای وابسته به آمریکا و همدست رژیم صهیونیستی در شمال آفریقا و بیداری اسلامی در کشورهای منطقه را فرصتی بزرگ بشماریم. ما می‌توانیم به ارتقاء «بهره‌وری سیاسی جنبش عدم تعهد» در مدیریت جهانی بیندیشیم؛ می‌توانیم برای تحول در این مدیریت سندی تاریخی تهیه کنیم و ابزارهای اجرایی آن را فراهم نماییم؛ می‌توانیم حرکت به سمت همکاری‌های مؤثر اقتصادی را طراحی و الگوهای ارتباط فرهنگی میان خود را تعریف کنیم. بی‌شک تشکیل دبیرخانه فعال و پرانگیزه‌ای برای این تشکیلات خواهد توانست به حصول این مقاصد کمکی بزرگ و پر تأثیر تقدیم کند»[۴۶].[۴۷]

شاخص‌های استقلال امت اسلامی

استقلال امت اسلامی نیز اگرچه برخوردار از شاخص‌های استقلال فراملی است اما در عین حال در منظومه فکری مقام معظم رهبری دارای اختصاصاتی نیز می‌باشد. در موضوع استقلال امت اسلامی اصلی به نام «حفظ دارالاسلام» حاکم است که شاخص‌های دیگر در پرتو آن رنگ می‌گیرد. حضرت امام متأثر از چنین رویکردی، هر چند نقش قوای نظامی و انتظامی در استمرار استقلال سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و امنیت کشور در برابر بیگانگان را نفی نمی‌فرمود، هدف اصلی سیاست خارجی ایران از بدو استقرار جمهوری اسلامی را تبلیغ و گسترش اسلام انقلابی در راستای تأمین امنیت دارالاسلام می‌دانست. بنا به برداشت امام، نه تنها امنیت مردم مسلمان و امنیت کشور و امنیت حکومت جمهوری اسلامی ایران از هم جدا نیست بلکه مرتبط با امنیت و منافع دیگر مسلمانان جهان نیز است»[۴۸]. بنا بر این دیدگاه، همانند تفسیر اسلام، مفهوم «امت» جایگزین مفهوم «ملت» می‌گردد و استقلال ایران به استقلال کل جهان اسلام پیوندهای مستمری برقرار می‌کند. مقام معظم رهبری بین استقلال جمهوری اسلامی و استقلال امت اسلامی انفکاکی قائل نیست و این دو هدف را کاملاً مرتبط به همدیگر می‌داند. ایشان معتقدند اساساً انقلاب اسلامی، انقلابی صرفاً شیعی یا ملی‌گرا و ایرانی نبوده و نیست. این انقلاب هر چه هزینه داده و تهدید شده به خاطر اسلام‌گرایی، امت‌گرایی شعار وحدت و تقریب مذاهب و استقلال و آزادی مسلمانان از شرق آسیا تا عمق آفریقا و اروپا بوده است[۴۹]. بنابراین مهم‌ترین شاخص‌های استقلال امت اسلامی از منظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را که در عین حال لوازم رسیدن به استقلال حقیقی هستند را می‌توان این‌گونه برشمرد که در نمودار (ه) مورد نمایش قرار گرفته است:

وحدت امت اسلامی

وحدت امت اسلامی یکی از مهم‌ترین شاخص‌های استقلال جهان اسلام به معنای خروج آن از سیطره استعمار فرانو است. از زمان بزرگانی نظیر سید جمال الدین اسد آبادی، شیخ محمد عبده و از علمای بزرگ شیعه نظیر مرحوم شرف الدین عاملی تلاش‌های بسیاری برای وحدت شیعه و سنی صورت گرفته است. در این مسیر ابتکار عمل آیت‌الله بروجردی و شیخ محمود شلتوت دو شخصیت بلندآوازه دنیای اسلام حدود نیم قرن پیش در برگزاری همایش تقریب مذاهب در کشور مصر و فتوای تاریخی که شیخ شلتوت، بنیان‌گذار دانشگاه الازهر صادر نمود یک حرکت آرمان گرایانه و در عین حال واقع بینانه تلقی می‌شود. شیخ شلتوت در همایش تقریب مذاهب مصر فتوا داد که عمل کردن به فقه جعفری مجزی است و آیت‌الله بروجردی پس از صدور این فتوا فرمودند: «آرزوی ائمه اطهار پس از صدها سال محقق شد و من در قیامت این کار خود را به مادرم حضرت زهرا(س) عرضه خواهم کرد». (به نقل از حجت الاسلام سید محمدرضا احمدی بروجردی نوه آیت‌الله بروجردی و رئیس مؤسسه حضرت آیت‌الله بروجردی). حرکت این دو مرد بزرگ یکی از مهم‌ترین ابتکار عمل‌ها در مسیر وحدت جهان اسلام به منظور تشکیل امت واحد اسلامی در ۵۰ سال گذشته تلقی می‌شود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، مقوله وحدت کلمه در جهان اسلام در سرلوحه تأکیدات و توصیه‌های رهبران جمهوری اسلامی قرار داشته، اما در سال‌های آغازین هزاره سوم در واکنش به فرآیندهای مستقیم و صریح استعمار فرانو و همچنین در هم کنشی با امواج پی در پی انقلاب اسلامی، تحت عنوان بیداری اسلامی دعوت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای به وحدت جهان اسلام جلوه ویژه‌ای یافته است. در واقع باید پذیرفت که موضوع وحدت کلمه چه در سطح ملی و چه در سطح دنیای اسلام در کنش و واکنش با پدیده‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی متأخر، وارد فاز عملیاتی‌تری نسبت به سال‌های آغازین انقلاب اسلامی شده و از گزاره‌های شعاری صرف فاصله گرفته است. این موضوع زمانی بیشتر نمود می‌یابد که جنگ روانی غرب به منظور ایجاد تفرقه میان ملت‌های مسلمان مورد فهم واقع شود. در هزاره‌ای که تعمیق گسل‌های تمدنی به واقعیت پیوسته، غرب هم‌گرایی جهان اسلام را اصلی‌ترین مانع اهداف استعماری خود می‌داند. مقامات غربی در سال‌های اخیر بارها از تشکیل امپراتوری بزرگ اسلامی ابراز ترس و واهمه کرده و اصلی‌ترین خطر پیش روی استکبار جهانی را انسجام اسلامی و اتحاد میان ملت‌های مسلمان قلمداد نموده‌اند.

مقام معظم رهبری با نام‌گذاری سال ۱۳۸۶ تحت عنوان اتحاد ملی و انسجام اسلامی ضرورت وحدت کلمه مسلمین و مقابله با توطئه شوم استکبار جهانی را متذکر شدند. به نظر ایشان انسجام اسلامی یعنی کشورهای مسلمان قدر امت بزرگ اسلامی را بدانند. جهان اسلام از تکه تکه شدن سودی نمی‌برد. امت اسلامی یک مجموعه عظیم با امکانات و سرمایه‌های بسیار است که مورد حقد و حسد استکبار جهانی است. دنیای غرب جهان اسلام را تکه پاره کرده و در مقابل هم قرار داده است. مستکبران قومیت‌های مسلمان را سلاحی برای برخورد با برادران مسلمان قرار داده‌اند و برخی از مسلمانان هم نادانسته و جاهلانه، این توطئه و این ترفند را پذیرفته و در این دام قرار گرفته‌اند[۵۰]. پیروزی انقلاب اسلامی استعمار فرانو را با پدیده جدید استقلال‌خواهی امت اسلامی روبه‌رو کرد که به ناگزیر می‌بایست راه‌حلی برای مقابله با آن می‌یافت. اربابان زر و زور استعمار، به منظور مقابله با استقلال‌طلبی امت اسلامی که در گفتمان حاکم بر جنبش‌های مردمی جهان اسلام رسوخ یافته است راه‌های متفاوتی را تجربه کردند. مقابله مستقیم نظامی با انقلاب ایران به عنوان کانون این جریان، خطرناک جلوه دادن انقلاب ایران برای منطقه، پروژه دموکراتیزاسیون در خاورمیانه، لشکرکشی به منطقه به بهانه مبارزه با تروریسم و... که البته هیچ یک از این توطئه‌ها تا کنون به نتیجه نرسیده‌اند و عموماً ناکام مانده‌اند. اما راه حل اخیر استعمار فرانو در برابر استقلال‌خواهی امت اسلامی، با توسل به تجربه جنگ‌های سی ساله، اروپا دامن زدن به اختلافات مذهبی و جنگ‌های فرقه‌ای است. جنگ‌های یکصد ساله مذهبی اروپا که سی سال آخر آن بسیار خونین بود با کشمکش کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها در بوهم چکسلواکی در سال ۱۶۱۸م شروع شد و در سال ۱۶۴۸م با عهدنامه صلح وستفالی[۵۱] به پایان رسید. صلح وستفالی علاوه بر تنظیم مرزهای اروپا موجب شد هر یک از ایالات آلمانی امپراتوری مقدس روم مستقل شوند. سوئد قسمت‌هایی از سواحل شمالی آلمان را تصرف کند، هلند و سوئیس مستقل شوند، فرانسه مناطق وسیع و ثروتمند آلزاس ولرن را تصرف نماید، کالوینیسم به رسمیت شناخته شود و... اما درخور توجه‌تر از همه چیز، توافق عمومی بر سر به حاشیه راندن مذهب از مناسبات اجتماعی و بین الدولی اروپا بود. سکولاریسم برای اولین بار در معاهده وستفالی به مفهوم خروج برخی سرزمین‌ها از تملک کلیسا به کار رفت. پس از آن به مرور، معانی دیگری همچون ترخیص کشیشان، تفکیک دین از سیاست، تفوق دولت بر کلیسا و در نهایت طرد دین از ساحت حیات اجتماعی انسان را به خود گرفت.

در واقع بین سکولاریسم و تشدید منازعات فرقه‌ای و مذهبی رابطه‌ای مستقیم برقرار است. جامعه با مشاهده درگیری‌های بی‌منطق و طولانی بین مذهبی نسبت به اصل مذهب و حدود و ثغور دخالت دین در اجتماع تردید می‌کند و با وا نهادن تمایلات جمعی به دینی فردی می‌گراید. تشدید منازعات فرقه‌ای یعنی فروپاشی امت اسلامی از درون. این یک دام بزرگ است که پیش پای مسلمین پهن شده است. استعمار فرانو با مد نظر قرار دادن این تجربه راه حل مقابله با استقلال‌خواهی ملت‌های مسلمان را دامن زدن به اختلافات فرقه‌ای و به راه انداختن جنگ‌های مذهبی می‌بیند و در این راستا در سوریه، عراق، افغانستان، پاکستان، لبنان و حتی ایران به شکلی محدودتر شروع به فعالیت کرده است. این اقدامات در کوتاه مدت موجب صرف هزینه‌های جانی و مادی برای مسلمانان و انحراف دید آنها از خطر دشمن اصلی یعنی آمریکا و صهیونیسم بین‌المللی و در بلند مدت باعث لطمه خوردن روح اصیل اسلام و یا همان اسلام ناب محمدی(ص) می‌گردد. این در حالی است که به تعبیر مقام معظم رهبری وجه مشترک همه، اسلام است. وجه مشترک همه، امت اسلامی و وحدت امت اسلامی است. رمز پیروزی و تداوم حرکت استقلال‌طلبانه امت اسلامی توکل به خدا، حفظ وحدت و پیوستگی است[۵۲]. در شرایطی که امواج بیداری اسلامی از سواحل مدیترانه تا کشورهای حاشیه خلیج فارس را در نوردیده است ضرورت به دست گرفتن ابتکار عمل در مسیر «دیپلماسی وحدت اسلامی» بیش از گذشته احساس می‌شود. به خصوص که دشمنان جهان اسلام می‌خواهند با تفرقه‌افکنی بین مسلمانان، معادله جهاد و مقاومت را تبدیل به طرح تکفیر و ترور فرزندان اسلام نمایند. مصادیق تفرقه‌افکنی دشمنان جهان اسلام به منظور مقابله با جریان بیداری اسلامی یکی پس از دیگری پدیدار شوند و غفلت مسلمانان در کشورهای مختلف جولان را برای روبهان استکبار باز گذاشته است[۵۳].[۵۴]

بیداری اسلامی

‌یکی دیگر از شاخصه‌های استقلال و احیاء امت اسلامی بیداری اسلامی است. پس از جنگ جهانی اول و شکست امپراتوری عثمانی دول انگلیس و فرانسه ریاکارانه کوشیدند با قرار داد سایکس-پیکو[۵۵] در ۱۹۱۶ و تجزیه عثمانی تحت عنوان استقلال‌خواهی دولت ملت‌های مسلمان، هویت‌های جدیدی را در منطقه خاورمیانه به وجود آورند. هویت‌های ناسیونالیستی، سوسیالیستی، پان عربی، لائیک و... بخشی از شناسنامه‌هایی است که غربی‌ها برای کشورهای خاورمیانه دست و پا کردند اما به موازات این حرکت همواره کوشیدند بر هویت اصیل اسلامی این کشورها سرپوش بگذارند و نهضت بیداری اسلامی را به انحای مختلف سرکوب کنند. این هویت‌های جدید هیچ‌گاه منجر نشد که ملت‌های مسلمان احساس کنند که از استقلال واقعی برخوردارند و حاکمان دیکتاتور منطقه هم یا دست نشانده بودند و یا دنبال رو سیاست‌های استکباری.

اما در سال‌های آغازین هزاره سوم جهان شاهد خیزش یک حرکت اصیل اسلامی در منطقه خاورمیانه است که به تعبیر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای یک زلزله واقعی در منطقه و نشان‌دهنده بیداری اسلامی است[۵۶]. بیداری اسلامی اصطلاحی است که توسط مقام معظم رهبری برای تحولات خاورمیانه به کار رفت و گستره‌ای وسیع از مباحث سیاسی مرتبط با جنبش‌های اسلامی، ارتباط دولت‌های ملی و اسلام، فرایند رو به رشد اسلام‌گرایی در جهان، اشائه اسلام سیاسی در کشورهای مسلمان، نحوه تعامل اصول‌گرایان مسلمان با جهان پیرامون و... را در بر می‌گیرد. این اصطلاح در فضای بین‌المللی فعلی حوزه وسیع‌تری از مفاهیم مثل عدالت‌خواهی، تجدید نظر‌طلبی در ساختار ظالمانه حاکم، زیست سیاسی، اقتصادی و فرهنگی مستقل و غیر متعهد و... را در بر می‌گیرد. در کشورهای مسلمان با اضمحلال امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول و پیدایش دولت‌های ملی در دارالاسلام در واکنش به نفوذ استعمار در کشورهای مسلمان، همچنین با طرح مباحث جدید اصول‌گرایانه که در تمنای بازگشت به الگوی حکومت اسلامی در عصر رسول الله(ص) مطرح شد خیزش‌ها و جنبش‌های اسلام‌گرا در سراسر سرزمین مسلمانان با شداد و غلاظ متفاوت پدیدار شدند. اگرچه جنبش‌های اسلامی پدیده‌های جدیدی نیستند و تبار تاریخی دیرینه‌ای دارند، مثل، زیدیه، اسماعیلیه، سلفیه و... که به طور کلی حول مقابله با انحطاط داخلی شکل می‌گرفتند اما پس از فروپاشی خلافت عثمانی، بیداری در جهان اسلام اغلب در تقابل با پدیده استعمار غربی نضج یافت. به اعتقاد «خورشید احمد» محقق پاکستانی و عضو جماعت اسلامی پاکستان، ریشه‌های رستاخیر اسلامی معاصر را باید در میراث استعمار یا به عبارتی در آثاری که قدرت‌های استعماری در جوامع مسلمان به جا گذاشتند، جستجو کرد. بخش قابل توجهی از این جنبش‌های استقلال‌طلب که در واکنش به فرآیند استعمار شکل گرفته بودند از کشورهای سنی نشین برخاستند که می‌توان به جنبش اخوان المسلمین مصر توسط حسن البناء در سال ۱۹۲۸، جنبش اسلامی سوریه (شاخه اخوان المسلمین) توسط مصطفی سباعی از شاگردان و دوستان حسن البناء در سال ۱۹۴۴، جمعیت الشباب الاسلامی مراکش در سال ۱۹۷۱، گروه‌های القیام و الدعوه در الجزایر در دهه ۷۰ و همچنین جبهه نجات اسلامی که در سال ۱۹۸۹ تأسیس شد و در همه نقاط الجزایر شعبه داشت، جنبش اخوان جدید عربستان در دهه ۷۰ و... اشاره کرد. اگرچه اغلب اقدام جمعی این جنبش‌ها در برابر دولت‌های بومی تحت حمایت دول استعماری نمود عینی می‌یافت اما در موارد بسیاری نیز به مواجهه مستقیم و حتی مقاومت مسلحانه در برابر سلطه نیروهای خارجی غیر مسلمان منجر می‌شد که می‌توان به برخی نمونه‌های آن اشاره کرد از جمله قیام مهدی سودانی و اعلام جهاد علیه انگلستان در اواخر قرن نوزدهم، اعلام جهاد جنبش سنوسیه در شمال آفریقا علیه متفقین و نیروهای ایتالیا در اوایل قرن بیستم، مبارزات مسلحانه اخوان المسلمین مصر علیه نیروهای انگلیسی در منطقه کانال سوئز در اوایل سال ۱۹۵۲ و... با پیروزی انقلاب اسلامی و تشدید و تشجیع بیداری اسلامی بین ملت‌های مسلمان، استقلال‌خواهی ضمن فاصله گرفتن از رویکردهای ناسیونالیستی و بلوغ سیاسی جوامع مسلمان، افزایش ارتباطات بین فرهنگی در عصر ارتباطات گفتمان بیداری اسلامی جنبه بین‌المللی یافت و امروز گستره وسیعی از ادبیات مبارزه با ظلم را در اقصی نقاط دنیا شامل می‌شود.

امروز در پروژه استعمار فرانو، تضاد و تقابل غرب با جهان اسلام به نقطه اوج خود رسیده است لذا دیگر بحث لزوم جنبش‌های اسلامی متجزی در کشورهای مختلف مسلمان همچون قرن بیستم مطرح نیست بلکه آنچه در حال حاضر برای جهان اسلام اهمیت دارد موضوع همگرایی جنبش‌های اسلامی در برابر استعمار نوین غربی است. مفهوم «بیداری اسلامی» که با انقلاب اسلامی در ایران کلید خورد و با گذشت زمان در حال اوج‌گیری است فاقد تمایلات ناسیونالیستی است. موتور محرک بیداری اسلامی، اسلام‌خواهی در پرتو تشکیل امت اسلامی است. ملت‌های مسلمان در بیداری اسلامی قیام نمی‌کنند که رفاه نسبی، یا نان و کرامت به دست آورند. اگرچه می‌دانند در صورت تحقق آرمان‌های اصیل آنها بالتبع رفاه و افزایش کیفیت زندگی مادی و معنوی نیز تحصیل می‌شود. مردم برای یک رسالت جهانی و الهی قیام می‌کنند. به همین دلیل است که امروز در بیداری اسلامی ملت‌ها غیریت خود را ابرقدرت‌ها، آمریکا و اسرائیل تعریف کرده‌اند. فلش بیداری اسلامی مقابله با استکبار جهانی و جبهه باطل آمریکا و رژیم صهیونیستی است[۵۷]. امروز به تعبیر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای جمهوری اسلامی ایران پرچمدار بیداری، اتحاد و عزت ملت‌های مسلمان است. ملل مختلف در قاره‌های آسیا، آفریقا، آمریکا و حتی اروپا، چشم به ایران دوخته‌اند و پیام عدالت‌خواه انقلاب اسلامی را درک می‌کنند. گفتمان انقلاب نوید دهنده درهم شکستن نظامات ناعادلانه جهانی است. تشعشعات الهی گفتمان انقلاب اسلامی در کشورهای مسلمان و غیر مسلمان بنیان سست استکبار را به لرزه درآورده است. جهان امروز در نهایت تمنای ارزش‌های معنوی است و انقلاب اسلامی به عنوان کانون معنا توانسته و می‌تواند بر دل‌های بشیریت مسخر شود. عصر بیداری جولانگاه معنویت و معنویت توأم با عقلانیت و پیشرفت برگ برنده انقلاب اسلامی است. از سویی اعتماد به نفس ملی ایرانیان قوت قلبی برای سایر مسلمانان و مستضعفان جهان است[۵۸]. دشمن طی ۳۳ سال گذشته از تمام ابزارهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خود بهره گرفته تا با لطمه زدن اعتماد به نفس ملی ایرانیان از الگو شدن انقلاب اسلامی در منطقه ممانعت کند. البته غربی‌ها بوق در هزیمت[۵۹] می‌زنند اعتماد به نفس ملی ایرانی‌ها، استقامت آنها بر آرمان‌های انقلاب و پیشرفت‌های چشم‌گیر ملت ایران در عرصه‌های علمی، پزشکی، تکنولوژیک و... به الگوی بی‌بدیلی در جریان بیداری اسلامی تبدیل شده است غربی‌ها که به خوبی می‌دانند در جریان بیداری اسلامی از کجا ضربه خورده‌اند می‌کوشند با لطمه زدن به اعتماد به نفس ملی ایرانیان که قوت قلبی برای سایر مسلمانان جهان است بخشی از آلام روانی و سیاسی خود را بکاهند.[۶۰]

پیشرفت علمی و اقتصادی ملت‌های مسلمان

یکی دیگر از شاخص‌های به دست آوردن استقلال امت اسلامی در منظومه فکری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، پیشرفت ملت‌های مسلمان در عرصه‌های مختلف علمی، اقتصادی، پزشکی و تکنولوژیک است. مسلمانان تا پیش از رنسانس در اروپا سرآمد علم در حوزه‌های مختلفی نظیر پزشکی، ریاضیات، جغرافیا، فیزیک و شیمی، هیئت و... بودند. این تعادل تا قرن پانزدهم ادامه داشت اما از قرن ۱۵ به بعد تعادل به نفع غربی‌ها به هم خورد. غربی‌ها زمانی که بر کشورهای مسلمان مسلط شدند، مسابقه علمی را متوقف کردند. مسلمانانی که در قرون دوم و سوم هجری مرزهای علم و دانش را یکی پس از دیگری در می‌نوردیدند، پس از رنسانس در اروپا و به خصوص بعد از انقلاب صنعتی به یک باره چشم باز کردند و دیدند که از اروپایی‌ها عقب افتاده‌اند. عقب‌ماندگی روحیات و اعتماد به نفس ملت‌های مسلمان را دچار خدشه کرد[۶۱]. علمی که در اختیار غربی‌ها بعد از رنسانس قرار گرفت عملاً به ابزاری تبدیل شد تا به وسیله آن استقلال مسلمانان را پایمال کنند. مانند انگلیس که از کشتی بخار برای استعمار هند استفاده نمود و استعمار هند کمک کرد که کشتی بخار به کشتی‌های پیشرفته‌تری تبدیل شود و تسلط هند و نقاط دیگر بر را نیز افزایش دهد[۶۲]. فقر و جهل در کنار تفرقه یکی از ابزارهای همیشگی بوده است که باعث شده کشورهای استکباری بر مسلمانان تفوق پیدا کنند و بر آنها مسلط شوند. غفلت، ضعف نفس رجال سیاسی و مسئولیت ناپذیری نخبگان فرهنگی، به غربی‌ها این اجازه را داد تا ضمن غارت ثروت‌های کشورهای مسلمان، و تحقیر آنها استقلال‌شان را نابود کنند. این مسأله سبب شد کشورهای مسلمان روز به روز ضعیف‌تر شوند و مستکبران روز به روز قوی‌تر[۶۳]. ‌بر این اساس، نظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای همواره بین استقلال واقعی کشورهای مسلمان و پیشرفت‌های علمی آنها پیوندهای مستمری برقرار می‌کنند. به عنوان نمونه ایشان در دیدار با نخست وزیر عراق تلاش برای افزایش اقتدار عراق به ویژه از طریق بسترسازی جهاد علمی مستمر و همچنین ایجاد نهضت سازندگی در سراسر عراق را خواستار شدند. به نظر ایشان باید در عراق که مرکز استعدادهای علمی دنیای عرب است، یک نهضت علمی آغاز شود و دانشگاهیان و نخبگان به سمت جهاد علمی سوق داده شوند.[۶۴]

عزت و اقتدار امت اسلامی

عزت و اقتدار یکی از شاخصه‌های اصلی استقلال امت اسلامی است؛ چراکه ﴿وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ[۶۵] عزت و اقتدار امت اسلامی از منظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای محصول واجب الاتباع دانستن احکام الهی و شریعت اسلامی است[۶۶]. کشورهای مسلمان زمانی می‌توانند از کرامت، عزت و موجودیت خود به معنای واقعی کلمه دفاع کنند که متکی بر اراده ملت‌های خود باشند[۶۷]. امت اسلامی زمانی می‌تواند به عزت و اقتدار واقعی دست پیدا کند که قادر باشد یک الگوی تمام عیار را فراروی جامعه بشری به نمایش بگذارد و مثل مشعلی در تاریکی جهان معاصر باشد. جامعه اسلامی باید ﴿لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ[۶۸] و ﴿يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ[۶۹] باشد. امت اسلامی زمانی عزت و اقتدار خود را باز یافته است که قادر باشد به بشریت حیات مجدد ببخشد و به کالبد یخ‌زده انسان معاصر گرما دهد[۷۰]. این الگوسازی نیز مسبوق به نوسازی ارزش‌های اسلامی است. محصول گرایش و پویش به قرآن و ارزش‌های اسلامی است. اگر امت اسلامی به شریعت مقدس اسلامی به چشم یک نجات بخش بنگرد و اسلام را مایه عزت، اقتدار و کرامت بداند، مقدمه استقلال امت اسلامی فراهم شده است. دشمن می‌خواهد که اسلام را مایه عقب‌ماندگی ملت‌ها و سرافکندگی آنها معرفی کند. این تلقین شیطانی توطئه‌ای برای سیطره بر مسلمین و مقابله با استقلال‌خواهی آنهاست[۷۱]. عزت و اقتدار امت اسلامی همچنین ناشی از دشمن‌شناسی صحیح است. امت اسلامی با پرهیز از اختلافات و واگرایی‌های داخلی باید دشمن اصلی خود را هیچ‌گاه فراموش نکند. یکی از ترفندهای همیشگی جبهه کفر و نفاق در مقابل امت اسلامی تفرقه انگیزی بوده است. اختلاف بینداز و حکومت کن! مستکبران بر خلاف واقع، آن چیزی را که خطر اصلی و تهدید اصلی برای امت اسلامی و حتی برای بشریت است - یعنی صهیونیسم - پنهان می‌کنند. در مقابل به دروغ خطرهایی را که وجود ندارد، برجسته‌سازی می‌کنند و بین مسلمان‌ها اختلاف می‌اندازند. عرب و عجم، شیعه و سنی، مذاهب مختلف، رنگ پوست‌ها و... را بهانه می‌کنند تا پرده غفلت مانع از شناسایی دشمن اصلی گردد[۷۲].[۷۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. المعجم‌الوسیط، ص ۷۵۶؛ لسان‌العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۷؛ القاموس‌المحیط، ج ۴، ص ۵۴، «قلّ»؛ لغت‌نامه، ج ۲، ص ۱۸۴۲.
  2. مجمع‌البحرین، ج ۳، ۱۵۱۰؛ لسان‌العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۹؛ المعجم‌الوسیط، ص ۷۵۶، «قلّ».
  3. فرهنگ علوم سیاسی، آقابخشی، ص ۱۵۴.
  4. ر. ک: فرهنگ علوم سیاسی، علی بابایی، ج ۲، ص ۴۵، ۶۱؛ فرهنگ واژه‌های انقلاب، ص ۸۴.
  5. استقلال و ضرورت‌های جدید، ج ۱۱.
  6. اندیشه‌های فقهی سیاسی، ص ۴۸۳؛ مقایسه تئوری‌های وابستگی، ص ۱۷۰.
  7. حقوق بین‌الملل اسلامی، فارسی، ص ۱۰۸ ـ ۱۰۹؛ حقوق بین‌الملل اسلامی، خلیلیان، ص ۱۴۵ ـ ۱۵۱.
  8. استقلال و ضرورت‌های جدید، ص ۶۲.
  9. اندیشه‌های فقهی سیاسی، ص ۴۸۳.
  10. آثارالحرب، ص ۱۶۹ ـ ۱۷۰؛ ر. ک: فقه، ش ۱۰ سال ۷۵، ص ۲۲ ـ ۱۱۱؛ مقایسه تئوری‌های وابستگی، ص ۱۳۲ ـ ۱۳۵.
  11. سحرخوان، محمد، مقاله «استقلال»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  12. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۰۷۳.
  13. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۰۷۴.
  14. «آگاه باشید! با یاد خداوند دل‌ها آرام می‌یابد» سوره رعد، آیه ۲۸.
  15. «بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم» سوره نحل، آیه ۹۷.
  16. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۲۴/۴/۱۳۸۹.
  17. «اوست که آرامش را در دل مؤمنان فرو فرستاد تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند و سپاهیان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره فتح، آیه ۴.
  18. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۹/۵/۱۳۸۷.
  19. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۴/۳/۱۳۸۶.
  20. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۰۷۴.
  21. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۷/۴/۱۳۸۰.
  22. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۴/۱۱/۱۳۹۰.
  23. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۴/۱۱/۱۳۹۰.
  24. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۲۸/۳/۱۳۶۸.
  25. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۴/۳/۱۳۸۸.
  26. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۴/۳/۱۳۸۸.
  27. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۲۹/۶/۱۳۸۸.
  28. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۰۷۶.
  29. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۰۹۳.
  30. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۹/۲/۱۳۸۴.
  31. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۹/۲/۱۳۸۴.
  32. باقری، عباس، «اطلاع‌رسانی و کتاب‌داری»، کیهان فرهنگی مرداد ۱۳۶۶، شماره ۴۱، ص۲۲-۲۴.
  33. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۲/۲/۱۳۸۴.
  34. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۲/۲/۱۳۸۴.
  35. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۰۹۳.
  36. ارتگایی گاست، خوزه انسان و بحران، ترجمه احمد تدین، علمی فرهنگی، ۱۳۷۶.
  37. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۹/۶/۱۳۹۱.
  38. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۰۹۵.
  39. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۲۹/۳/۱۳۹۱.
  40. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱/۱۱/۱۳۸۸.
  41. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱/۱۱/۱۳۸۸.
  42. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۴/۷/۱۳۸۹.
  43. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، اجلاس نم ۱۳۶۵.
  44. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۰۹۷.
  45. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۹/۶/۱۳۹۱.
  46. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۹/۶/۱۳۹۱.
  47. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۰۹۸.
  48. عطارزاده، مجتبی، امنیت‌مداری در رویکرد سیاست خارجی امام خمینی، دانش سیاسی، مقاله ۴، دوره ۴، شماره ۸، اسفند ۱۳۸۷، صفحه ۹۳-۱۲۸.
  49. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۴/۱۱/۱۳۹۰.
  50. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۲۰/۵/۱۳۸۶.
  51. Westphali..
  52. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۰/۱۱/۱۳۹۰.
  53. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۲۴/۴/۱۳۹۱.
  54. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۱۰۱.
  55. قرارداد سایکس. پیکو.(Sykes-Picot Agreement) قراردادی سری انگلستان و فرانسه که در سال ۱۹۱۶ به دنبال مذاکرات سرمارک سایکس (۱۸۷۹-۱۹۱۹) و فرانسوا ژرژپیکو برای تقسیم امپراتوری عثمانی بعد از جنگ جهانی اول حاصل شد. دولت عثمانی در سال ۱۹۱۵ با متفقین وارد جنگ می‌شود. انگلستان، یعنی دولت استعمارگر حیله‌گر و کهنه‌کار آن دوران، به اعراب وعده استقلال می‌دهد و بدین وسیله آنها را در کنار متفقین وارد جنگ می‌کند. حکومت انگلستان از سال‌ها پیش از آغاز جنگ جهانی اول به بهره‌برداری از این احساسات استقلال‌طلبانه در بین اعراب پرداخت و توطئه‌ها و تحریکات و تفرقه‌اندازی‌های خود را شروع کرد. نقشه انگلستان این بود که دولت عثمانی را از طریق کمک به شورش یا نهضت اعراب (انقلاب عربی) از داخل گرفتار و متلاشی کند، مزدوران و دست پروردگان خود را در جهان عرب بر سر کار آورد و امنیت نقاط استراتژیک و به ویژه راه‌های آبی مدیترانه به هندوستان را تأمین نماید. عاملی که برای اجرای نقشه از طرف انگلستان در نظر گرفته شد، شریف حسین بود که به شریف مکه و ملک حسین اول نیز شهرت دارد. عده‌ای از مأموران زبده انگلستان مثل لارنس (مشهور به لارنس عربستان) نیز نقش مهمی در سازماندهی نیروهای انقلاب عربی بازی کردند. نامه‌نگاری‌های سال ۱۹۱۶ سرهنری مک ماهون کمیسر عالی انگلستان در قاهره و شریف حسین رهبر انقلاب عربی بازی کردند. نامه نگاری‌های سال ۱۹۱۶ سرهنری مک ماهون کمیسر عالی انگلستان در قاهره و شریف حسین رهبر انقلاب عربی علیه عثمانی‌های ترک، افشاگر این واقعیت است که انگلستان به شریف حسین وعده استقلال سرزمین‌های عربی را داده بود. اما هنوز مرکب نامه‌نگاری‌های میان حسین و مک ماهون خشک نشده بود و هنوز اعراب خود را متحد انگلستان می‌دانستند که دولت انگلستان برای تعیین مناطق نفوذ خود در سرزمین‌های تابع عثمانی با دولت استعمارگر فرانسه وارد مذاکره سری شد و سرانجام به موجب قرارداد سایکس - پیکو، مناطق وسیعی از سوریه، جنوب آناتولی و موصل به فرانسه، و از جنوب سوریه تا عراق (شامل بغداد و بصره) و فلسطین شمالی (شمال بنادر حیفا و عکا) به انگلستان تعلق گرفت تا بر سرنوشت اعراب حاکم گردند و ثروت‌هایشان را غارت کنند. حجاز نیز به شریف حسین که خود، تحت حمایت انگلستان بود سپرده شد. قرارداد سایکس - پیکو یکی از مظاهر واقعی نیرنگ و فریبکاری در سیاست و دیپلماسی امپریالیستی است. منبع: فرهنگ علوم سیاسی نوشته علی آقا بخشی با همکاری مینو افشاری راد، انتشارات مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، ۱۳۷۶.
  56. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۵/۱۱/۱۳۸۹.
  57. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۲۹/۵/۱۳۹۱.
  58. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۲۰/۷/۱۳۹۰.
  59. مفهوم کنایی و طنزآلود «بوق در هزیمت زدن» به معنای حرکت غیر متعارف و مضحک شکست خوردگانی است که در هنگام عقب نشینی و فرار بر شیپور جنگ می‌دمند و به بیان قابوس‌نامه به جوانی کردن در دوران عزلت و پیری می‌ماند. چون بوق زدن باشد در وقت هزیمت / مردی که جوانی کند اندرگه پیری (قابوس‌نامه، تصحیح یوسفی، ص۵۹).
  60. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۱۰۵.
  61. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۲۱/۷/۱۳۸۴.
  62. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۸/۸/۱۳۸۲.
  63. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۹/۱۲/۱۳۸۴.
  64. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۱۱۰.
  65. «فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است» سوره منافقون، آیه ۸.
  66. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۱۸/۱۲/۱۳۹۰.
  67. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۲۳/۲/۱۳۸۸.
  68. «تا گواه بر مردم باشید» سوره بقره، آیه ۱۴۳.
  69. «به نیکی فرا می‌خوانند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  70. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۹/۱۱/۱۳۷۶.
  71. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۹/۱۱/۱۳۷۶.
  72. پایگاه اطلاع رسانی مقام معظم رهبری، ۲۹/۵/۱۳۹۱.
  73. نبوی و اسکندری، مقاله «استقلال اسلامی»، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۲ ص ۱۱۱۱.