عید غدیر در تاریخ اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۴ ژوئن ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۴۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

حضور جبرائیل در عرفات

چون رسول خدا (ص) در عرفات وقوف فرمود، جبرئیل به حضورش رسید و گفت: ای محمد! خدای عزوجل سلامت می‌رساند و می‌فرماید: همانا مرگ تو نزدیک و مدت عمرت سپری شده است و من تو را به چیزی که از آن چاره و گریزی نیست پیش می‌برم. اکنون وصیت خویش را فراهم ساز و آنچه از علوم و میراث علوم پیامبران پیش از تو و سلاح و تابوت سکینه نزد تو هست و همه آیات پیامبران پیشین را به وصی و خلیفه بعد از خودت تسلیم کن که او حجت بالغه من بر مردم است و او علی بن ابی طالب (ع) است و او را برای مردم به این سمت منصوب کن و از او عهد و پیمان لازم را بگیر و به مردم هم تذکر بده که عهد و پیمانی را که از ایشان گرفته‌ام یاد آورند که باید ولی مرا دوست داشته باشند و مولای ایشان و مولای هر زن و مرد مؤمن علی بن ابی طالب (ع) است. همانا که من هیچ یک از پیامبران را قبض روح نمی‌کنم، مگر پس از اینکه دین خود را کامل کنم و نعمت خود را با ولایت اولیای خود و ستیز با دشمنان خویش به کمال برسانم و این موضوع بستگی به کمال توحید و دین و اتمام نعمت من بر خلق من دارد و باید از ولی من پیروی و فرمانبرداری کنند.

من هیچ‌گاه زمین را بدون سرپرست رها نمی‌کنم و همان حجت من بر خلق من است و ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۱]. «عَلِيٌّ وَلِيِّي وَ مَوْلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ عَلِيٌّ عَبْدِي وَ وَصِيُّ نَبِيِّي وَ الْخَلِيفَةُ مِنْ بَعْدِهِ وَ حُجَّتِيَ الْبَالِغَةُ عَلَى خَلْقِي»؛ علی ولی من و مولای هر مرد و زن مؤمن است. علی بنده من و وصی پیامبر من و خلیفه پس از او و حجت بالغه من بر خلق من است. «مَقْرُونٌ طَاعَتُهُ مَعَ طَاعَةِ مُحَمَّدٍ نَبِيِّي وَ مَقْرُونٌ طَاعَةُ مُحَمَّدٍ بِطَاعَتِي مَنْ أَطَاعَهُ فَقَدْ أَطَاعَنِي وَ مَنْ عَصَاهُ فَقَدْ عَصَانِي»؛ فرمانبرداری از او وابسته و پیوسته به فرمانبرداری از محمد (ص) است و فرمانبرداری از محمد پیوسته به فرمانبرداری از من است؛ هر کس از محمد (ص) فرمان برد، از من فرمان برده است و هر کس از او سرپیچی کند، از من سرپیچی کرده است. «جَعَلْتُهُ عَلَماً بَيْنِي وَ بَيْنَ خَلْقِي فَمَنْ عَرَفَهُ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ كَافِراً وَ مَنْ أَشْرَكَ بِبَيْعَتِهِ كَانَ مُشْرِكاً وَ مَنْ لَقِيَنِي بِوَلَايَتِهِ دَخَلَ الْجَنَّةَ وَ مَنْ لَقِيَنِي بِعَدَاوَتِهِ دَخَلَ النَّارَ»؛ و من او را نشانه میان خود و خلق خویش قرار داده‌ام. هر کس او را بشناسد، مؤمن و هر کس او را نشناسد کافر است، و هر کس به بیعت او شرک ورزد مشرک است. هرکس روز رستاخیز با ولایت علی (ع) با من رو به رو شود وارد بهشت خواهد شد، و هر کس با دشمنی او با من رویاروی شود، به آتش در خواهد افتاد. اکنون ای محمد! علی را منصوب کن و از مردم بیعت بگیر و عهد و میثاق مرا که از ایشان گرفته‌ام یادشان آور که من جانت را به سوی خویش فرا می‌خوانم.[۲]

خوف پیامبر (ص) از دشمنی‌ها نسبت به امیرالمؤمنین (ع)

پیامبر (ص) در این باره از قوم خویش و آنان که منافق و بدبخت بودند بیم کرد که پراکنده شوند و به آیین جاهلی خویش باز گردند، که از دشمنی و ستیزه‌های نفسانی آنان نسبت به علی (ع) آگاه بود. پیامبر (ص) از جبرئیل خواست که از خداوند مسألت فرماید که از مردم در امان باشد و منتظر ماند تا جبرئیل این موضوع را به پیشگاه خداوند ابلاغ کند و تبلیغ این موضوع را به تأخیر انداخت تا به مسجد خیف رسید جبرئیل در مسجد خیف به حضور پیامبر آمد و به ایشان گفت: عهد خود را انجام دهد و علی (ع) را منصوب فرماید، ولی موضوع در امان بودن از مردم را ابلاغ نکرد تا آن‌که پیامبر به منطقه کراع الغمیم[۳] که میان مکه و مدینه است رسیدند. در کراع الغمیم جبرئیل به حضور ایشان باز آمد و موضوع خلافت علی (ع) را بازگو کرد، ولی همچنان موضوع در امان بودن از مردم را بیان نکرد و پیامبر به جبرئیل فرمود: بیم از آن دارم که قوم من مرا تکذیب کنند و گفتار مرا درباره علی (ع) نپذیرند و حرکت فرمود[۴].[۵]

علت خوف

آن‌گونه که از احادیث استفاده می‌شود، پیامبر (ص) قصد داشت در سرزمین عرفات، در آن اجتماع عظیم، به موضوع ولایت و خلافت امامان بعد از خود و از جمله امام علی (ع) بپردازد. جابر بن سمره می‌گوید: «پیامبر مشغول ایراد خطبه در بین جمعیت بود، تا سخن او به اینجا رسید: «لَا يَزَالُ هَذَا الْإِسْلَامُ عَزِيزاً إِلَى اثْنَيْ عَشَرَ خَلِيفَةً...»؛ همواره این دین عزیز و پیروز است تا وقتی که دوازده نفربر آنها حکومت کنند.»... جابر می‌گوید: تا سخن پیامبر (ص) به اینجا رسید، همه سر و صدا کردند و هیاهو نمودند؛ لذا نفهمیدم که بعد از آن، حضرت چه فرمود. از پدرم پرسیدم: پیامبر چه فرمود؟ گفت: فرمود: «كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ»؛ «همه آنها از قریش‌اند»[۶]. از این روایت و روایات دیگر استفاده می‌شود که چون مخالفان نمی‌خواستند بنی‌هاشم و در رأس آنها حضرت علی (ع) خلافت بعد از رسول خدا (ص) را بر عهده بگیرند، وقتی حرف پیامبر به اینجا رسید جلسه را بر هم زدند تا پیامبر به هدف خود نائل نشود.

بعد از آن پیامبر اکرم (ص) به دنبال فرصت مناسبی بود تا این مسأله را به طور آشکار به مردم ابلاغ نماید. از طرفی خوف داشت در اثر اصرار و تأکید بر آن، دین و آیینش مورد تعرض قرار گیرد و مایه ایجاد اختلاف شود. تا این که آیه تبلیغ بر پیامبر خدا (ص) نازل شد و پیامبر را تهدید کرد که اگر این امررا به مردم ابلاغ نکنی، گویا اصلاً اصل رسالت را ابلاغ نکرده‌ای. از این‌رو پیامبر (ص) مردم را در وسط بیابان گرم و سوزان نگه داشت و موضوع ولایت حضرت علی (ع) را بر مردم ابلاغ داشت[۷].

پس علت تعویق بیان امامت از عرفات به غدیر این بود که در عرفات جو مناسب نبود و مجلس و خطبه حضرت را به هم زدند و موجب خوف پیامبر از تفرقه در دین و آسیب دیدن دین شد؛ لذا بیان امامت به غدیر انداخته شد. پیامبر اکرم (ص) خود در خطبه غدیر سبب خوف را این‌گونه بیان فرمودند: «همانا جبرئیل سه بار بر من نازل شد و سلام خدا را رساند و فرمود: در این مکان (غدیر خم) توقف نمایم و به سیاه و سفید شما اعلام کنم که علی وصی و جانشین من، و پیشوای شما بعد از من است. جایگاه او نسبت به من مانند جایگاه هارون نسبت به موسی است. با این تفاوت که پس از من پیامبری نخواهد آمد. علی پس از خدا و پیامبر رهبر شماست. سپس از فضائل حضرت علی (ع) سخن گفتند و ادامه دادند: از جبرئیل درخواست کردم تا مرا از اعلام ولایت علی (ع) معاف بدارد؛ زیرا ای مردم، می‌دانم که تعداد پرهیزکاران اندک و شمار منافقان فراوان است و گنهکارانی پرفریب وجود دارد که اسلام را مورد استهزا قرار می‌دهند. هم اکنون اگر بخواهم منافقان را با نام و نشان معرفی کنم، یا با انگشت به سوی آنان اشاره نمایم، یا مردم را برای شناخت آنان راهنمایی کنم می‌توانم، اما من سوگند به خدا، نسبت به آنان کرامت و بزرگواری پیشه می‌سازم[۸].

بنابراین، ابلاغ این موضوع هر چند از ابتدای ظهور اسلام و اولین روز دعوت پیغمبر تا آخرین لحظات حیات آن حضرت، با نبوت همدوش بوده و همان روزی که پیامبر (ص) رسالت خویش را اعلام کرد، امامت و خلافت علی (ع) را نیز اعلام کرد، لکن ابلاغ آن به آن کیفیتی که بعد از نازل شدن آیه تبلیغ در روز غدیر غدیر انجام گرفت تحقق نیافته بود. از این‌رو، رسول الله (ص) از ابلاغ آن با داشتن مخالفان سرسخت احساس نگرانی می‌کرد؛ زیرا هم به علم غیب و هم به حکم قرائن موجود و عناد برخی از مسلمین با علی (ع) به خوبی می‌دانست که گروهی از مهاجر و انصار در مقام انکار و مخالفت با این پیام الهی برخواهند آمد.

بر این اساس برای جلوگیری از این مخالفت، در انتظار فرصتی بوده که زمینه‌ای آماده، و کنگره‌ای باشکوه از عموم طبقات مسلمین تشکیل شود تا مأموریت خویش را انجام داده و درباره تعیین جانشین خود سخن بگوید و به نام و مشخصات او تصریح کند و از عموم مردم نیز برای خلافت او بیعت بگیرد، به گونه‌ای که آن مجتمع در تاریخ ضبط شود و قابل انکار نباشد. بنابر آنچه در اقبال الاعمال سید بن طاووس آمده است، احتمال دارد دلیل خودداری و تأخیر پیامبر (ص) در ابلاغ امر ولایت و ترک إظهار این فضیلت بزرگ و منزلت شریف، به فرمان خدای تعالی بوده است، تا برای امت روشن شود که این پیامبر (ص) نیست که علی (ع) را برای این مقام برگزیده است، بلکه خدای تعالی او را برگزیده است[۹].[۱۰]

نخستین خطابه در منی

پیامبر (ص) اولین خطابه خود را در منی ایراد فرمودند. این خطابه در واقع یک زمینه‌سازی برای خطبه غدیر بود. در این خطبه ابتدا به امنیت اجتماعی مسلمین از نظر جان و مال و آبروی مردم اشاره نمودند، و سپس خون‌های به ناحق ریخته شده و اموال به ناحق گرفته شده در جاهلیت را رسماً مورد عفو قرار دادند تا کینه‌توزی‌ها از میان برداشته شود و جو اجتماع برای تأمین امنیت آماده گردد. سپس مردم را برحذر داشتند که مبادا بعد از او اختلاف کنند و بر روی یکدیگر شمشیر بکشند. در همین جا بود که تصریح فرمودند: «اگر من نباشم علی بن ابی طالب در مقابل متخلفین خواهد ایستاد». سپس حدیث ثقلین بر لسان مبارک حضرت جاری شد و فرمودند: «من دو چیز گران‌بها در میان شما باقی می‌گذارم که اگر به این دو تمسک کنید هرگز گمراه نمی‌شوید: کتاب خدا و عترتم یعنی اهل بیتم». اشاره‌ای هم داشتند به اینکه عده‌ای از همین اصحاب من روز قیامت به جهنم برده می‌شوند[۱۱].[۱۲]

خطبه پیامبر (ص) در مسجد خیف

در روز سوم از توقف در منی، بار دیگر حضرت فرمان دادند تا مردم در مسجد خیف اجتماع کنند. حضرت در مسجد خیف نیز خطابه‌ای ایراد فرمودند که ضمن آن صریحاً از مردم خواستند که گفته‌های ایشان را خوب به خاطر بسپارند و به غائبان برسانند. در این خطبه به اخلاص عمل و دلسوزی برای امام مسلمین و تفرقه نینداختن سفارش فرمودند و تساوی همه مسلمانان در برابر حقوق و قوانین الهی را اعلام کردند. بعد از آن بار دیگر متعرض مسأله خلافت شدند و حدیث ثقلین بر لسان آن حضرت جاری شد، و بار دیگر برای غدیر زمینه را آماده کردند. در این مقطع، منافقین کاملاً احساس خطر کردند و قضیه را جدی گرفتند و برنامه‌های خود را آغاز کردند و پیمان نامه نوشتند و هم قسم شدند که خلافت و جانشینی در اهل بیت پیامبر (ص) اتفاق نیفتد و برای قتل آن حضرت برنامه‌ریزی کردند[۱۳].[۱۴]

اعلان رسمی برای حضور در غدیر

با این که انتظار می‌رفت پیامبر خدا (ص) در اولین و آخرین سفرحج خود مدتی در مکه بمانند، ولی بلافاصله پس از اتمام حج به منادی خود بلال، دستور دادند تا به مردم اعلان کند: فردا کسی جز معلولان نباید باقی بماند، و همه باید حرکت کنند تا در وقت معین در غدیر خم حاضر باشند. غدیر کمی قبل از جحفه است که به امر خاص الهی انتخاب شد. در این مکان، آبگیر و درختان کهن‌سالی وجود داشت. هم اکنون نیز، غدیر محل شناخته شده‌ای در دویست و بیست کیلومتری مکه و به فاصله دو میل قبل از جحفه به طرف مکه قرار دارد، و مسجد غدیر و محل نصب امیرالمؤمنین (ع) محل عبادت و زیارت زائران است. برای مردم بسیار جالب توجه بود که پیامبرشان بعد از ده سال دوری از مکه، بدون آن‌که مدتی اقامت کنند تا مسلمانان به دیدارشان بیایند و مسائل خود را مطرح کنند، بعد از اتمام مراسم حج فوراً از مکه خارج شدند و مردم را نیز به خروج از مکه و حضور در غدیر امر نمودند. صبح آن روز که پیامبر (ص) از مکه حرکت کردند، سیل جمعیت که بیش از صد و بیست هزار نفر (و به قولی صد و چهل هزار، و به قول دیگر صد و هشتاد هزار نفر) تخمین زده می‌شدند، به همراه حضرت حرکت کردند. حتی عده‌ای حدود دوازده هزار نفر از اهل یمن که مسیرشان به سمت شمال نبود همراه حضرت تا غدیر آمدند.[۱۵]

فرمان خدا در غدیر

چون به غدیرخم رسیدند، پنج ساعت از روز گذشته بود که جبرئیل با فرمانی استوار و امان از مردم باز آمد و گفت: ای محمد! خدای عزوجل سلامت می‌رساند و چنین می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۱۶]. در اینجا بود که به پیامبر (ص) وحی شد که خداوند او را از شر مردم محفوظ می‌دارد. از این‌رو فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ أَنَا رَسُولُ اللَّهِ»؛ ای مردم، دعوت کننده خدا را اجابت کنید که من پیام آور خدایم. و این کنایه از آن بود که هنگام ابلاغ پیام مهمی فرا رسیده است. سپس فرمان دادند تا منادی ندا کند: «همه مردم متوقف شوند و آنان که پیش رفته‌اند بازگردند و آنان که پشت سر هستند توقف کنند». تا آهسته آهسته همه جمعیت در محل از پیش تعیین شده جمع گردند.[۱۷]

توقف مردم در غدیر

پس از این دستور همه مرکب‌ها متوقف شدند، و کسانی که پیشتر رفته بودند بازگشتند و همه مردم در منطقه غدیر پیاده شدند و هر یک برای خود جایی پیدا کردند، و کم کم آرام گرفتند. شدت گرما در اثر حرارت آفتاب و داغی زمین، سوزنده و به حدی ناراحت کننده بود که مردم و حتی خود حضرت گوشه‌ای از لباس خود را به سرانداخته و گوشه‌ای از آن را زیر پای خود قرار داده بودند، و عده‌ای از شدت گرما عبای خود را به پایشان پیچیده بودند[۱۸]. از سوی دیگر، پیامبر (ص) دستور دادند تا به محل درختان کهنسال بروند و آنجا را آماده کنند. آنها خارهای زیر درختان را کندند و سنگ‌های ناهموار را جمع کردند و زیر درختان را جاروب کردند و آب پاشیدند. در فاصله بین دو درخت روی شاخه‌ها پارچه‌ای انداختند تا سایبانی از آفتاب باشد، و آن محل برای برنامه سه روزه‌ای که حضرت در نظر داشتند کاملاً مساعد شود. سپس در زیر سایبان، سنگ‌ها را روی هم چیدند و از رواندازهای شتران و سایر مرکب‌ها هم کمک گرفتند و منبری به بلندی قامت حضرت ساختند و روی آن پارچه‌ای انداختند، و آن را طوری بر پا کردند که نسبت به دو طرف جمعیت در وسط قرار بگیرد و پیامبر (ص) هنگام سخنرانی مشرف بر مردم باشد تا صدای حضرت به همه برسد و همه او را ببینند[۱۹].[۲۰]

پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) بر فراز منبر

انتظار مردم به پایان رسید. ابتدا منادی حضرت ندای نماز جماعت داد، و سپس نماز ظهر را به جماعت خواندند. بعد از آن مردم ناظر بودند که پیامبر (ص) بر فراز آن منبر ایستادند و امیرالمؤمنین (ع) را فراخواندند و به ایشان دستور دادند بالای منبر بیایند و در سمت راستشان بایستند. قبل از شروع خطبه، امیرالمؤمنین (ع) یک پله پایین‌تر بر فراز منبر در طرف راست حضرت ایستاده بودند. پیامبر اکرم (ص) نگاهی به راست و چپ جمعت نمودند و منتظر شدند تا مردم کاملاً جمع شوند. پس از آماده شدن مردم سخنرانی تاریخی و آخرین خطابه رسمی خود را برای جهانیان آغاز کردند.[۲۱]

دو اقدام عملی بر فراز منبر

در اثنای خطبه، پیامبر (ص) دو اقدام عملی بر فراز منبر انجام دادند که بسیار جالب توجه بود:

١. پیامبر (ص) پس از مقدمه چینی و ذکرمقام خلافت و ولایت امیرالمؤمنین (ع)، برای آن‌که تا آخر روزگار راه هرگونه شک و شبهه بسته باشد و هر تلاشی در این راه در نطفه خنثی شود، ابتدا مطلب را به طور لسانی اشاره کردند، و سپس به صورت عملی برای مردم بیان کردند. ابتدا فرمودند: «مَعَاشِرَ النَّاسِ تَدَبَّرُوا الْقُرْآنَ وَ افْهَمُوا آيَاتِهِ وَ مُحْكَمَاتِهِ وَ لَا تَتَّبِعُوا مُتَشَابِهَهُ فَوَ اللَّهِ لَهُوَ مُبَيِّنٌ لَكُمْ نُوراً وَاحِداً وَ لَا يُوَضِّحُ لَكُمْ تَفْسِيرَهُ إِلَّا الَّذِي أَنَا آخِذٌ بِيَدِهِ وَ مُصْعِدُهُ إِلَيَّ وَ شَائِلٌ بِعَضُدِهِ وَ مُعْلِمُكُمْ أَنَّ مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ»؛ ای گروه مردم! در مورد قرآن تدبر کنید و آیات محکم آن را نیکو بفهمید و از آیات متشابه پیروی مکنید! به خدا سوگند هرگز کسی دشواری‌ها و تفسیر آن را برای شما روشن نمی‌کند، جز همین کس که من دست او را می‌گیرم و به سوی خود بر می‌آورم و بازویش را بر می‌افرازم و به شما اعلام می‌کنم که هر کس من مولای اویم این علی مولای اوست. بعد از آن، حضرت گفته خود را عملی کردند و بازوی علی بن ابیطالب (ع) را گرفتند. در این هنگام امیرالمؤمنین (ع) دست خود را به سمت صورت حضرت باز کردند تا آن‌که دست‌های هر دوی آنها به سوی آسمان قرار گرفت. سپس پیامبر (ص) امیرالمؤمنین (ع) را از جا بلند کردند تا حدی که پاهای آن حضرت در برابر زانوهای پیامبر (ص) قرار گرفت و مردم سفیدی زیربغل آن دو را دیدند، که تا آن روز دیده نشده بود. در این حال فرمودند: «هر کس من مولی و صاحب اختیار اویم، این علی مولی و صاحب اختیار اوست».

٢. اقدام دیگرحضرت آن بود که چون بیعت گرفتن از فرد فرد آن جمعیت انبوه، از طرفی غیر ممکن بود و از سوی دیگر امکان داشت افراد به بهانه‌های مختلف از زیر بار بیعت شانه خالی کنند و حضور نیابند، و در نتیجه نتوان التزام عملی و گواهی قانونی از آنان گرفت، از این‌رو حضرت در اواخر سخنانشان فرمودند: ای مردم! شما بیش از آن هستید که در یک جلسه بتوانید با من دست بیعت دهید و خدای عزوجل فرمان داده است که نخست از شما اقرار زبانی بگیرم که در مورد امیرالمؤمنین علی و امارت او و امامانی که پس از او می‌آیند و از نسل من و اویند اقرار کنید و به شما گفتم و اعلام کردم که ذریه من از صلب اویند. اکنون همگان بگویید: «إِنَّا سَامِعُونَ مُطِيعُونَ رَاضُونَ مُنْقَادُونَ لِمَا بَلَّغْتُهُ عَنْ أَمْرِ رَبِّي وَ أَمْرِ عَلِيٍّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ مِنْ وُلْدِهِ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْأَئِمَّةِ عَلَى ذَلِكَ قُلُوبُنَا وَ أَنْفُسُنَا وَ أَلْسِنَتُنَا وَ أَبْدَانُنَا عَلَى ذَلِكَ نَحْيَا وَ نَمُوتُ وَ نَبْعَثُ أَلَّا نُغَيِّرَ وَ لَا نُبَدِّلَ وَ لَا نَشُكَّ وَ لَا نَرْتَابَ وَ لَا نَرْجِعَ عَنْ عَهْدٍ وَ لَا مِيثَاقٍ وَ نُعْطِيَ اللَّهَ وَ نُعْطِيَكَ وَ نُعْطِيَ عَلِيّاً أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ وُلْدَهُ الْأَئِمَّةَ الَّذِينَ لَهُمْ ذِكْرٌ مِنْ صُلْبِهِ مِنَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ»[۲۲]؛ ما شنوا و فرمانبردار و پذیرا و خشنود به آن چیزی هستیم که از سوی پروردگارمان که پروردگار تو نیز هست در مورد علی و فرزندانش ابلاغ کردی و در این امر با دل و جان و دست و زبان بیعت می‌کنیم و بر این بیعت زندگی می‌کنیم و می‌میریم و برانگیخته می‌شویم. آن را تغییر و تبدیل نمی‌کنیم و در آن شک و تردید روا نمی‌داریم و از این عهد بر نمی‌گردیم و پیمان نمی‌شکنیم و از خداوند و از تو و از امیرالمؤمنین علی و فرزندانش حسن و حسین که امام‌اند و از صلب علی و ذریه تو می‌باشند اطاعت می‌کنیم.

پیداست که حضرت، عین کلامی را که می‌بایست مردم تکرار کنند به آنان القا فرمودند و عبارات آن را مشخص کردند تا هرکس به شکل خاصی برای خود اقرار نکند، بلکه همه به آنچه حضرت از آنان می‌خواهد التزام دهند و بر سر آن بیعت نمایند. وقتی کلام پیامبر (ص) پایان یافت همه مردم سخن آن حضرت را تکرار کردند و بدین وسیله بیعت عمومی گرفته شد.[۲۳]

بیعت مردان

پس از پایان خطبه، مردم به سوی پیامبر و امیرالمؤمنین - صلوات الله علیهما و آلهما - هجوم آورند، و با ایشان به عنوان بیعت دست می‌دادند. نخستین کسانی که با رسول خدا (ص) بیعت کردند، خلیفه اول و دوم بودند و پس از آن دو دیگر مهاجران و انصار و مردم به ترتیب قدر و منزلت خویش بیعت کردند. آنها به پیامبر و امیرالمؤمنین (ع) تبریک و تهنیت می‌گفتند، و پیامبر (ص) هم می‌فرمودند: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى جَمِيعِ الْعَالَمِينَ‌»؛ سپاس خداوندی را که ما را بر همه مردم فضیلت داده است. برای آنکه رسمیت مسأله محکم‌تر شود، و آن جمعیت انبوه بتوانند مراسم بیعت را به طور منظم و برنامه‌ریزی شده‌ای انجام دهند، پیامبر (ص) دستور دادند تا در خیمه برپا شود. یکی را مخصوص خودشان قرار دادند تا در آن جلوس نمایند، و امر کردند تا مردم جمع شوند. و یکی هم برای بیعت با امیرالمؤمنین (ع).

پس از آن مردم دسته دسته در خیمه پیامبر (ص) حضور می‌یافتند و با آن حضرت بیعت نموده و به ایشان تبریک و تهنیت می‌گفتند. سپس در خیمه مخصوص امیرالمؤمنین (ع) حاضر می‌شدند و به عنوان امام و خلیفه بعد از پیامبرشان با آن حضرت بیعت می‌کردند و به عنوان امیرالمؤمنین برایشان سلام می‌کردند، و این مقام والا را به آن حضرت تبریک و تهنیت می‌گفتند. برنامه بیعت و تهنیت تا سه روز ادامه داشت، و این مدت را حضرت در غدیر اقامت داشتند[۲۴].[۲۵]

بیعت بیعت‌شکنان

نکته جالب توجه اینجاست که نخستین کسانی که در غدیر با امیرالمؤمنین (ع) بیعت نمودند و در این کار پیشگام شدند، همان‌هایی بودند که زودتر از همه آن را شکستند و پیش از همه پیمان خود را زیر پا گذاشتند. آنان عبارت بودند از: ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر، که بعد از پیامبر (ص) یکی پس از دیگری رو در روی امیرالمؤمنین (ع) ایستادند. جالب‌تر اینکه عمر بعد از بیعت این کلمات را بر زبان می‌راند: «بَخْ بَخْ يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ أَصْبَحْتَ مَوْلَايَ وَ مَوْلَا كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ»[۲۶]؛ افتخار برایت باد، گوارایت باد، ای پسر ابی طالب! اکنون تو مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمنی شده‌ای! همه مردم بدون چون و چرا با امیرالمؤمنین (ع) بیعت می‌کردند، ولی ابوبکر و عمر با آن‌که پیش از همه خود را برای بیعت به میان انداخته بودند، قبل از بیعت به صورت اعتراض گفتند: آیا این امر از طرف خداوند است یا از طرف رسولش (یعنی: یا از جانب خود می‌گویی؟) حضرت فرمودند: از طرف خداست[۲۷].[۲۸]

بیعت زنان

پیامبر (ص) دستور دادند تا ظرف آبی آوردند، و پرده‌ای زدند که نیمی از ظرف آب در یک سوی پرده و نیم دیگر آن در سوی دیگر قرار بگیرد، تا زنان با قرار دادن دست خود در یک سوی آب، و قرار دادن امیرالمؤمنین (ع) دستشان را در سوی دیگر با حضرت بیعت کنند؛ به این صورت بیعت زنان هم انجام گرفت. همچنین دستور دادند تا زنان هم به حضرتش تبریک و تهنیت بگویند، و این دستور را درباره همسران خویش مؤکد داشتند[۲۹]. یادآور می‌شود که بانوی بزرگ اسلام، حضرت فاطمه زهرا (س) از حاضرین در غدیر بودند. همچنین همه همسران پیامبر (ص) در آن مراسم حضور داشتند[۳۰].[۳۱]

عمامه سحاب

پیامبر (ص) در این مراسم عمامه خود را که سحاب نام داشت، به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین (ع) قرار دادند و انتهای عمامه را بر دوش آن حضرت آویزان نمودند و فرمودند: «عمامه تاج عرب است»[۳۲]. خود امیرالمؤمنین (ع) در این باره چنین فرموده‌اند: پیامبر خدا (ص) در روز غدیرخم عمامه‌ای بر سرم بستند و یک طرفش را بر دوشم آویختند و فرمودند: خداوند در روز بدر و حنین، مرا به وسیله فرشتگانی که چنین عمامه‌ای به سر داشتند باری نمود[۳۳].[۳۴]

ظهور جبرئیل در غدیر

مسأله دیگری که پس از خطبه پیامبر (ص) پیش آمد و بار دیگر حجت را بر همگان تمام کرد، این بود که مردی زیبا صورت و خوشبوی را دیدند که در کنار مردم ایستاده بود و می‌گفت: «لَقَدْ عَقَدَ هَذَا الرَّسُولُ لِهَذَا الرَّجُلِ عُقْدَةً لَا يَحُلُّهَا بَعْدَهُ إِلَّا كَافِرٌ»؛ این پیامبر برای این مرد پیمانی بست که بعد از او جز کافر آن را بر هم نمی‌زند. عمر نزد او آمد و گفت: ای بنده خدا تو کیستی؟ پاسخی نداد. نزد پیامبر (ص) رفت و گفت: مردی را در کنار مردم دیدم که چنین می‌گفت! حضرت فرمودند: او جبرئیل بود. تو مواظب باش این پیمان را نشکنی![۳۵].[۳۶]

سروده حسان درباره غدیر

بخش دیگری از مراسم پرشور غدیر، درخواست حسان بن ثابت بود. او به حضور رسول خدا (ص) آمد و عرضه داشت: آیا اجازه می‌دهید در این باره اشعاری به عرض برسانم که خدا از آنها راضی باشد؟ فرمودند: به نام خدا بگو! حسان در جای بلندی قرار گرفت و مسلمان‌ها هم همچنان آماده گوش دادن بودند. وی این چنین سرود: «يُنَادِيهِمْ يَوْمَ الْغَدِيرِ نَبِيُّهُمْ‌ بِخُمٍّ وَ أَسْمِعْ بِالرَّسُولِ مُنَادِياً وَ قَالَ فَمَنْ مَوْلَاكُمْ وَ وَلِيُّكُمْ‌ فَقَالُوا وَ لَمْ يَبْدُوا هُنَاكَ التَّعَادِيَا إِلَهُكَ مَوْلَانَا وَ أَنْتَ وَلِيُّنَا وَ لَنْ تَجِدَنَّ مِنَّا لَكَ الْيَوْمَ عَاصِياً فَقَالَ لَهُ قُمْ يَا عَلِيُّ فَإِنَّنِي‌ رَضِيتُكَ مِنْ بَعْدِي إِمَاماً وَ هَادِياً فَمَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِيُّهُ‌ فَكُونُوا لَهُ أَنْصَارَ صِدْقٍ مُوَالِياً هُنَاكَ دَعَا اللَّهُمَّ وَالِ وَلِيَّهُ‌ وَ كُنْ لِلَّذِي عَادَى عَلِيّاً مُعَادِياً» در روز غدیر خم پیامبر مسلمانان را گرد آورد و به آنها خطاب کرد و گفت: مولا و ولی شما کیست؟

آنها بدون آن‌که اظهار نفاق و دشمنی نمایند، پاسخ دادند: خدای ما مولای ما و توهم ولی ما هستی و امروز به هیچ وجه از ما سرکشی نخواهی دید. آن‌گاه فرمود: یا علی، از جای برخیز که من پس از خود به امامت و هدایت تو خرسندم. و اضافه کرد: کسی که من مولای او هستم علی ولی اوست و شما هم به راستی یاور و دوست او باشید! در اینجا شروع کرد به دعا نمودن که پروردگارا، دوست او را دوست بدار و با دشمنش دشمنی کن! رسول خدا (ص) از سروده‌های او به وجد آمد و فرمود: «لَا تَزَالُ يَا حَسَّانُ مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِكَ»[۳۷]؛ ای حسان، تا وقتی که ما را به زبان خود یاری می‌کنی، روح القدس یاور و مؤید تو باشد! اشعار حسان بن ثابت به عنوان یک سند تاریخی از غدیر ثبت شد و به یادگار ماند.[۳۸]

پایان مراسم غدیر

بدین ترتیب پس از سه روز، مراسم پایان پذیرفت و آن روزها به عنوان «ایام الولایه» در ذهن‌ها نقش بست. گروه‌ها و قبائل عرب، هر یک با دنیایی از معارف اسلام، پس از وداع با پیامبرشان و معرفت کامل به جانشین او راهی شهر و دیار خود شدند، و پیامبر (ص) عازم مدینه گردید. خبر واقعه غدیر در شهرها منتشر شد و به سرعت به گوش همگان رسید. و بدین‌گونه خداوند حجتش را بر مردم تمام کرد.[۳۹]

خلاصه‌ای از خطبه غدیر

فرمان مهم الهی

پیامبر گرامی اسلام (ع) در آغاز این خطبه بعد از حمد و ثنای الهی فرمودند: «اقرار می‌کنم به بندگی خدا و شهادت می‌دهم که او پروردگار من است، و آنچه به من وحی نموده، ادا می‌نمایم وگرنه بیم آن دارم عذابی بر من فرود آید.... خداوند برمن چنین وحی کرده است: «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر انجام ندهی، رسالت او را نرسانده‌ای و خداوند تو را از مردم حفظ می‌کند». ای مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهی نکرده‌ام؛ جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام رساند... و مرا مأمور کرد که در این محل اجتماع به پا خیزم و بر هر سفید و سیاهی اعلام کنم: «أَنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ أَخِي وَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي وَ الْإِمَامُ مِنْ بَعْدِي الَّذِي مَحَلُّهُ مِنِّي مَحَلُ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي وَلِيُّكُمْ بَعْدَ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ»؛ به راستی علی بن ابی‌طالب برادر، وصی و جانشین من و امام بعد از من است؛ کسی که نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسی است، جز اینکه پیامبری بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما بعد از خدا و رسولش می‌باشد.[۴۰]

ولایت و امامت دوازده امام (ع)

«ای مردم! این مطلب را درباره او بدانید و بفهمید که خداوند او را برای شما صاحب اختیار و امامی قرار داده که اطاعتش را واجب نموده است». آن‌گاه فرمودند: «ثُمَّ مِنْ بَعْدِي عَلِيٌّ وَلِيُّكُمْ وَ إِمَامُكُمْ بِأَمْرِ اللَّهِ مِنْ رَبِّكُمْ ثُمَّ الْأَئِمَّةُ الَّذِينَ مِنْ صُلْبِهِ إِلَى يَوْمِ يَلْقَوْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَا حَلَالٌ إِلَّا مَا أَحَلَّهُ اللَّهُ وَ لَا حَرَامٌ إِلَّا مَا حَرَّمَهُ اللَّهُ عَرَّفَنِي الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ»؛ و بعد از من علی صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند، پروردگار شماست، و سپس امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزی که خدا و رسولش را ملاقات کنید. حلالی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال کرده باشند و حرامی نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان حرام کرده باشند.

سپس فرمودند: «فَمَنْ شَكَ فِي ذَلِكَ فَهُوَ كَافِرٌ كُفْرَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَ مَنْ شَكَّ فِي قَوْلِي هَذَا فَقَدْ شَكَّ فِي الْكُلِّ مِنْهُ وَ الشَّاكُّ فِي ذَلِكَ فَلَهُ النَّارُ»؛ هر کس در این گفتارشک کند، مانند کفر جاهلیت نخستین کافر شده است و هر کس در چیزی از سخن من شک کند، در همه آنچه برمن نازل شده شک کرده است و هرکس در یکی از امامان شک کند، در همه آنان شک کرده است و شک کننده درباره ما، در آتش است. تا اینکه به این جمله معروف رسیدند: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌»؛ هر کس من صاحب اختیار اویم، این علی صاحب اختیار اوست.[۴۱]

توجه به مسأله امامت

بعد از آن‌که آیه اکمال را بیان نمودند، فرمودند: «مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّمَا أَكْمَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ دِينَكُمْ بِإِمَامَتِهِ فَمَنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ وَ بِمَنْ كَانَ مِنْ وُلْدِي مِنْ صُلْبِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ الْعَرْضِ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ»؛ ای مردم! خداوند دین شما را با امامت علی (ع) کامل نمود، پس هر کس به او و به کسانی که جانشین او از فرزندان من و از نسل او تا روز قیامت و رفتن به پیشگاه خدای عزیز و جلیل هستند، اقتدا نکند، پس چنین کسانی اعمالشان از بین رفته است. همچنین فرمودند: «مَا يُبْغِضُ عَلِيّاً إِلَّا شَقِيٌّ وَ لَا يَتَوَالَى عَلِيّاً إِلَّا تَقِيٌّ وَ لَا يُؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مُؤْمِنٌ مُخْلِصٌ»؛ بدانید که با علی دشمنی نمی‌کند، مگر شقی، و با علی دوستی نمی‌کند، مگر کسی که دارای تقوا باشد، و به او ایمان نمی‌آورد، مگر مؤمن مخلص.[۴۲]

ائمه نار بعد از پیامبر (ص)

پیامبر (ص) کسانی را که پس از ایشان با ولایت امیرالمؤمنین (ع) برخاستند ائمه نار و آتش خواندند و فرمودند: «محل نوشتن حدیث»

«مَعَاشِرَ النَّاسِ سَيَكُونُ مِنْ بَعْدِي أَئِمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ وَ أَنَا بَرِيئَانِ مِنْهُمْ مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّهُمْ وَ أَنْصَارَهُمْ وَ أَشْيَاعَهُمْ وَ أَتْبَاعَهُمْ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَكَبِّرِينَ»؛ ای مردم! پس از من به زودی پیشوایان و امامانی خواهند بود که مردم را به آتش فرا می‌خوانند و روز رستاخیز یاری نخواهند شد. ای مردم! خداوند و من از آنان بیزاریم و همانا آنان و یاران و شیعیان و پیروان ایشان در پست‌ترین طبقه دوزخ‌اند و بسیار بد است جایگاه متکبران.[۴۳]

اتمام حجت

پیامبر اکرم (ص) با این خطبه گویا و شفاف، حجت را بر همه تمام کردند و آن را متذکر شدند و ابلاغ آن را بر همه واجب فرمودند. «قَدْ بَلَّغْتُ مَا بَلَّغْتُ حُجَّةً عَلَى كُلِّ حَاضِرٍ وَ غَائِبٍ وَ عَلَى كُلِّ أَحَدٍ مِمَّنْ وُلِدَ وَ شَهِدَ وَ لَمْ يُولَدْ وَ لَمْ يَشْهَدْ يُبَلِغُ الْحَاضِرُ الْغَائِبَ وَ الْوَالِدُ الْوَلَدَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ»؛ آنچه را باید برسانم، رساندم و این برای هر حاضر و غایب و بر هر کس چه در اینجا حاضر است و چه حاضر نیست و هنوز متولد نشده است حجت است. البته تا روز قیامت باید شاهدان به غایبان و پدران به فرزندان برسانند.[۴۴]

یادی از حضرت مهدی (ع)

در این خطبه نیز یادی از حضرت مهدی (ع) کردند و فرمودند: «مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنِّي نَبِيٌّ وَ عَلِيٌّ وَصِيِّي أَلَا إِنَّ خَاتِمَ الْأَئِمَّةِ مِنَّا الْقَائِمُ الْمَهْدِيُّ‌»؛ ای مردم! من پیامبرم و علی وصی من است و همانا مهدی قائم که خاتم امامان است از ماست. اوست که دین را آشکار می‌سازد و از ستمگران انتقام می‌گیرد. همانا که او گشاینده و ویرانگر دژهاست، و اوست که تمام فرقه‌های مشرکان را می‌کشد، او انتقام خون همه اولیای خدا را می‌گیرد، او ناصر دین خداوند است، او از دریاهای ژرف به دست خویش آب بر می‌دارد، او صاحب هر فضلی را به فضیلتش و هر جاهلی را به جهلش نام و نشان می‌دهد. همانا که او برگزیده و گزینه خداوند است. همانا که او وارث همه علوم و آگاه و چیره به همه آنهاست. اوست که از خدای خود خبر می‌دهد و امور مربوط به ایمان را خبر می‌دهد، او راهنمای استوار است.

کارها به او تفویض شده است. اوست که همه کسانی که پیش از او بوده‌اند به وجود او مژده داده‌اند. او حجت باقی خداوند است و پس از او حجتی نیست و حق فقط همراه اوست و نور و پرتوی جز پیش او نیست. هیچ کس بر او چیره و پیروز نمی‌شود و همانا که او ولی خدا در زمین خدا و حکم خدا میان خلق خداست و امین خدا در نهان و آشکار است. و در پایان خطبه فرمودند: ای مردم! هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که ذکر کردم اطاعت کند، به رستگاری بزرگ دست یافته است.[۴۵]

منابع

پانویس

  1. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  2. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۸۹.
  3. کراع الغمیم محلی است در هشت میلی منطقه عسفان و میان مکه و مدینه (معجم البلدان، ج۷، ص۲۲۶).
  4. روضة الواعظین، ج۱، ص۹۰.
  5. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۱.
  6. نعمانی، الغیبة، ص۱۲۴.
  7. امام‌شناسی و امامت در قرآن، ص۷۷.
  8. الاحتجاج، ج۱، ص۶۶.
  9. الإقبال بالأعمال الحسنة، ج۲، ص۲۴۴.
  10. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۲.
  11. بحارالأنوار، ج۳۷، ص۱۱۳.
  12. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۴.
  13. بحار الأنوار، ج۳۷، ص۱۱۴.
  14. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۵.
  15. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۶.
  16. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  17. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۶.
  18. بحار الأنوار، ج۳۷، ص۱۵۲.
  19. بحارالأنوار، ج۳۷، ص۲۰۳.
  20. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۷.
  21. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۸.
  22. روضة الواعظین، ج۱، ص۹۸.
  23. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۳۹۹.
  24. روضة الواعظین، ج۱، ص۹۹؛ الغدیر، ج۱، ص۲۷۱.
  25. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۱.
  26. الطرائف، ج۱، ص۱۴۷؛ الإرشاد، ج۱، ص۱۷۷.
  27. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص۸۲۹.
  28. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۲.
  29. الغدیر، ج۱، ص۲۷۱؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۶.
  30. الغدیر، ج۱، ص۲۷۱؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۶.
  31. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۲.
  32. مکارم الأخلاق، ص۱۱۹.
  33. الغدیر، ج۱، ص۲۹۱.
  34. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۳.
  35. قرب الإسناد، ص۶۱.
  36. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۳.
  37. الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۱، ص۱۷۷.
  38. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۴.
  39. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۵.
  40. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۵.
  41. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۶.
  42. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۷.
  43. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۷.
  44. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۸.
  45. فرحزاد، حبیب‌الله، غدیر برترین پیام آسمانی، ص ۴۰۸.