بنی اسد بن عبدالعزی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۸ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

«بنی‌اسد بن عبدالعزی» از خاندان‌های تاثیرگذار مکه در دوران جاهلیت و اسلام بودند. این خاندان یکی از تیره‌های اصلی قریش مکه و خاندان پدری حضرت خدیجه (س) و فرزندان اسد بن عبدالعزی جد چهارم پیامبر (ص) هستند.

پیش از اسلام بیشتر اعضای این خاندان بت‌پرست، و تعدادی از آنان مسیحی بودند و با ظهور اسلام عده‌ای از آنان به اسلام گرویده و جزء حامیان پیامبر (ص) بودن و عده‌ای دیگر از آنان در صف دشمنان پیامبر (ص) قرار گرفتند. بعد از پیامبر (ص) نیز آنان همسو با خلفا شدند و فقط چهره شاخص بنی‌اسد که به حمایت از امام علی (ع) به پا خواست زبیر بن عوام بود.

چهره مشهور این خاندان عبدالله بن زبیر است که با حمایت خاندانش، پس از معاویة بن ابی‌سفیان خلافتی در مکه تشکیل داد و در بسیار از مناطق سرزمین‌های اسلامی بجز شام با او بیعت شد. حکومت عبدالله بن زبیر در مکه را می‌توان حکومت بنی اسد نیز به حساب آورد.

از اقدامات زبیریان در مدت حکومت خود بازسازی کعبه و گسترش مسجدالحرام بود چرا که در حمله شامیان، کعبه دچار آتش‌سوزی شد و در حال فروپاشی بود؛ این بازسازی طبق روایتی که از عایشه نقل شده بود بر پایه‌های ابراهیمی بنا شد ولی دیری نپایید که با روی کار آمدن حجاج بن یوسف، کعبه را به حالت سابق خود برگرداند. بنی‌اسد خانه‌های مختلفی در مکه داشتند که در گزارشات تاریخی به آنها اشاره شده است.[۱]

خاندان بنی‌اسد

بنی‌اسد خاندان پدری خدیجه (س) اُم‌المؤمنین و از تیره‌های اصلی قریش در مکه است.

افزون بر وجود چهره‌های برجسته و نقش‌آفرین در رویداد‌های عصر جاهلی و دوران پیامبر (ص)، اهمیت آنها به جهت تشکیل تنها دولت با مرکزیت مکه است.

آنان فرزندان اسد بن عبدالعزی بن قُصَیّ بن کلاب، جد چهارم پیامبر (ص) شامل خُوَیلد پدر حضرت خدیجه (س) و جد زبیر صَیفی، حُوَیرث، عمرو، مطلب، حارث، نوفل، حبیب، ‌ هاشم، مُهاشم، طُوَیلب و طالب بودند که پنج تن اخیر در جنگ‌های فِجار کشته شدند.[۲]

بنی‌اسد بن عبدالعزی یکی از ۲۵ تیره قریش[۳] و از بَطائِح (ساکنان پیرامون کعبه) است.[۴]

مادر اسد، ریطه یا حَظیاء یا حَطیا دختر کعب بن سعد بن تَیم بن مره بود.[۵]

بنی‌اسد از طریق ام ‌حبیب دختر اسد بن عبدالعزی با رسول خدا (ص) پیوند نسبی دارد؛ زیرا وی جده مادری آمنه، مادر رسول خدا (ص) است.[۶]

میان عرب، تیره‌هایی دیگر نیز با نام بنی‌اسد شناخته می‌شوند که اسد بن ربیعة بن نَزار، بنی‌اسد از قبیله اَزد شَنوءَه یمن و بنی‌ اسد بن خُزَیمه از آن جمله به شمار می‌روند[۷][۸]

بنی‌اسد پیش از اسلام

اسد، بزرگ این تیره، از اشراف و سران قریش در روزگار جاهلیت بود.

بر پایه گزارشی، وی کنار دیگر سران مکه مانند عبدالمطلب، امیة بن عبدشمس و عبدالله بن جدعان تیمی به دیدار سیف بن ذی یَزَن پادشاه یمن رفت.[۹] اما او از صاحبان مناصب کعبه نبود و تبار او نیز در جایگاهی فروتر از تیره‌هایی مانند بنی‌هاشم و بنی‌امیه قرار داشت.

بر پایه گزارشی از زبیر بن بکار، اسد میان قریشیانی که با یکدیگر کدورت داشتند، آشتی برقرار می‌کرد و از این‌رو، مُسلِم (سازش‌دهنده) لقب یافت.[۱۰]

پس از اسد، خُوَیلِد بن اسد و عثمان بن حُوَیرِث بر این خاندان ریاست داشتند.[۱۱]

بنی‌اسد همچون دیگر قبایل قریش، بت‌ها به ویژه بت عزی را می‌پرستیدند.[۱۲] اما افرادی انگشت‌شمار از آنها مانند ورقة بن نوفل و عثمان بن حُویرث، در روزگار جاهلیت به کیش مسیحیت درآمدند.[۱۳]

عثمان بن حویرث کوشش کرد تا با تشویق قیصر روم برای مالیات بستن به کاروان‌های تجاری قریش که به شام می‌رفتند، همراه کسب جایگاه ویژه در دربار قیصر از سوی او بر قریش حکمرانی کند و مسیحیت را دین رسمی مکه نماید. اما قریش به ریاست سعید بن عاص اموی و ولید بن مغیره مخزومی، با این امر مخالفت نمودند و او را در این کار ناکام نهادند و با کوشش برخی درباریان قیصر او را مسموم کردند.[۱۴]

آنان در مراسم حج تلبیه‌ای ویژه داشتند: "خدایا! اسدیان به تو روی آوردند و دعوتت را اجابت کردند؛ آنان‌ که وفادارانی پرمایه و سخاوتمندند و جمعیتی فراوان دارند. ‌ای یکتای قهار و بی‌همتا! ما بتان را نمی‌پرستیم، مگر برای بندگی خدای بتان و نزدیک شدن به او و این پرستش ما در حجی است که شامل قربانی و ریختن خون و احترام و بزرگداشت بت‌ها است"[۱۵]

بنی‌اسد در اختلاف میان بنی‌ عبدمناف و بنی‌ عبدالدار بر مناصب رفادت و سقایت حاجیان همراه تیره‌هایی چون بنی‌ زهرة بن کلاب، بنی‌ تیم بن مرّه، و بنی‌ حارث بن فهر به پشتیبانی از بنی‌ عبدمناف پرداختند و از تیره‌هایی بودند که در "حلف المُطَیِّبین" حضور داشتند.[۱۶]

آنها همچنین در حِلف الفُضُول به حمایت از مظلومان هم‌سوگند شدند[۱۷] و سال‌ها بعد در اسلام نیز بر این پیمان اعلان وفاداری کردند.[۱۸]

بنی‌اسد در یوم شَمطَه از بزرگ‌ترین جنگ‌های فجار[۱۹] بر ضد هوازن، با بنی‌هاشم و دیگر تیره‌های قریش متحد شدند.[۲۰] پس از این که بنی‌ عبدالمطلب با حفر چاه‌های گوناگون مردم را سیراب کردند و بر افتخارات خود افزودند، بنی‌اسد نیز همانند دیگر تیره‌های قریش به حفر چاه روی آوردند. از جمله چاهی در مکه به نام شفیه یا سقیه حفر کردند که بعد‌ها در محدوده دار زبیده قرار گرفت[۲۱] و تا روزگار ازرقی (قرن سومق) در این خانه بود.[۲۲]

بنی‌اسد در بازسازی کعبه به دست قریش که به گفته مشهور، پنج سال[۲۳] پیش از بعثت پیامبر رخ داد، با قرعه‌کشی همراه بنی‌عبدالدار و بنی‌عَدی بن کَعب، بازسازی ضلع شامی کعبه را بر عهده گرفتند[۲۴][۲۵]

بنی‌اسد و پیامبر

بنی‌اسد مانند بسیاری از قبایل دیگر، هنگام ظهور اسلام واکنش‌های متفاوت از خود نشان دادند و در مجموع می‌توان آنها را در جبهه برابر اسلام یافت.

البته شماری‌ اندک از بنی‌اسد در صف نخستین حامیان پیامبر بودند و در عرصه‌های گوناگون با او همراهی کردند.[۲۶] زبیر بن عوام، عَمرو بن امیه،[۲۷] خالد بن حُزام، برادر زاده خدیجه[۲۸] یزید بن معاویة ابن اسود[۲۹] و اسود بن نَوفل از مهاجران اسدی به حبشه بودند[۳۰] و کسانی چون حَولاء دختر تُوَیت و حاطِب بن ابی‌بَلْتَعه نیز در شمار مهاجران به مدینه جای داشتند.[۳۱]

در میان بدریان، زبیر بن عوّام، حاطب بن ابی‌بلتعه (هم‌پیمان بنی‌اسد) و سعد بن خولی کلبی مولی حاطب حضور داشتند.[۳۲]

در نبرد اُحد نیز از سائب بن عوام[۳۳] یاد شده است.

از مسلمانان بنی‌اسد در مجموعه غزوه‌های مهم پیش از فتح مکه مانند خندق، حدیبیه، و خیبر جز کسانی مانند زبیر و برادرش سائب[۳۴] و حاطب بن ابی‌بلتعه[۳۵] سخنی به میان نیامده است.

در میان دشمنان و آزاردهندگان اصلی پیامبر و در جمع توطئه‌چینان بر ضد مسلمانان، چهره‌های شاخص و گوناگون از بنی‌اسد حضور داشتند. اسود بن مطلب بن اسد از دشمنان اصلی پیامبر و استهزاء‌کنندگان بود. خداوند با وعده کفایت شر آنان، پیامبر را به دعوت عمومی فرمان داد[۳۶]

گزارش‌هایی درباره یاری پنهان حکیم بن حُزام و ابوالبَختری به تحریم‌شدگان در محاصره اقتصادی بنی‌هاشم در شعب ابی‌طالب[۳۷] در دست است. نیز از همراهی زَمْعَة بن اسود اسدی در نقض این عهدنامه یاد شده است.[۳۸] اما اینان و زمعة بن اسود کنار دیگر سران قریش در جلسه دار الندوه برای توطئه بر ضد پیامبر در سال سیزدهم بعثت شرکت داشتند.[۳۹]

در نبرد بدر، برخی از بنی‌اسد، قریش را همراهی کردند و برخی از آنها مانند حکیم بن حزام، عبدالرحمن بن عوام و عبدالله بن عوام برادران زبیر،[۴۰] سائب بن ابی‌حُبَیش، حُوَیرث بن عبّاد و حارث بن عُثْمَان بن حویرث به اسارت مسلمین در آمدند.[۴۱]

زمعة بن اسود، عقیل بن اسود، حارث بن زمعه، ابوالبختری عاص بن هشام و نوفل بن خویلد نیز در این نبرد به قتل رسیدند.[۴۲]

در نبرد اُحد عبدالله بن حمید بن زهیر بن حارث بن اسد همراه سه تن دیگر تصمیم به قتل پیامبر داشتند که ناکام ماندند.[۴۳]

عبدالله به دست امام علی (ع) کشته شد.[۴۴]

همچنین می‌تواند از دلیل‌های موضع‌گیری آنها در برابر امام علی در دوره‌های بعد باشد؛ سران بنی‌اسد در غزوه خندق نیز میان قبایل متحد با ابوسفیان به محاصره مدینه پرداختند.[۴۵]

سرانجام بنی‌اسد در فتح مکه همچون دیگر قریش مسلمان شدند و برخی از آنها پیامبر را در غزوه‌های بعد همراهی کردند. از جمله اسدیانی که در جنگ حنین یا طائف[۴۶] به شهادت رسیدند، یزید بن زمعه[۴۷] از مشاوران مهم قریش در جاهلیت،[۴۸] زید بن ربیعه [۴۹] و یزید بن معاویة بن اسود[۵۰] بودند.

ابوسنابل بن بعکک و حکیم بن حزام دو تن از بنی‌اسد را نیز میان "مولفة قلوبهم" نام برده‌اند.[۵۱] وهب بن زمعه نیز در حجة الوداع پیامبر را همراهی کرد[۵۲][۵۳]

بنی‌اسد پس از پیامبر

گزارشی که به‌طور مشخص رویکرد بنی‌اسد پس از سقیفه را بیان کرده باشد، در دست نیست؛ اما با توجه به همکاری چهره‌های گوناگون از بنی‌اسد با جریان خلافت، می‌توان رویکرد آنها را همسو با این جریان دانست. تنها چهره شاخص بنی‌اسد که پس از پیامبر (ص) در صحنه‌های گوناگون به جانبداری از امام علی (ع) پرداخت، زبیر بود. وی مخالف جریان سقیفه بود[۵۴] و حتی برای مبارزه مسلحانه با دستگاه خلافت اعلام آمادگی کرد.[۵۵] همو در شورای شش نفره خلافت به نفع امام علی (ع) کنار رفت[۵۶] و به پشتیبانی و همراهی اهل بیت پیامبر و امام علی (ع) پرداخت.[۵۷]

اما بیشتر اسدیان به همکاری با خلفا پرداختند؛ سائب در نبرد یمامه در برابر مسیلمه کذاب به قتل رسید.[۵۸] به روایتی بجیر بن عوام، برادر زبیر، نیز در این نبرد کشته شد.[۵۹]

بر پایه گزارشی، هشام بن حکیم نیز در نبرد اجنادین در دوران ابوبکر کشته شد.[۶۰] حاطب ابی‌بلتعه، قاصد ابوبکر نزد مقوقس پادشاه مصر بود و با وی قرار داد صلح بست.[۶۱]

عَدَی بن نوفل کارگزار عمر و عثمان بر حَضْرَموت بود.[۶۲] در برابر، گزارشی وجود دارد که عمر به هشام اختیارات گسترده برای امر به معروف و نهی از منکر داد، به گونه‌ای که او را همتای خود در این کار می‌دانست.[۶۳] عبدالرحمن بن عوّام برادر زبیر که مادرش‌ ام الخیر دختر مالک عبدری بود، در نبرد یرموک در دوران عمر کشته شد.[۶۴]

زبیر نیز در نبرد یرموک همراه پسرش عبدالله که به سبب‌ اندک بودن سن، در نبرد شرکت نکرد، حضور داشت[۶۵] و دلاوری فراوان از خود نشان داد.[۶۶] آورده‌‌اند که او در سفر عمر به شام در جابیه دمشق با او همراهی کرد.[۶۷]

گزارش‌هایی نیز از حضور و سرداری زبیر در فتح مصر و اسکندریه و عین شمس به سال ۲۰ق. وجود دارد.[۶۸] او به سال ۲۱ق. میان جمع مشاوران عمر حضور داشت.[۶۹]

عبدالله بن زمعه نیز در حمایت از عثمان، با ابن‌مسعود که به کوشش‌های خلیفه معترض بود، درگیر شد و او را در مسجد مدینه به زمین کوبید.[۷۰] عبدالله[۷۱] در دفاع از عثمان همراه عبدالله بن وهب،[۷۲] عبدالله و عبیدالله پسران عبدالرحمن بن عوام و عبدالله بن زبیر[۷۳] حضور داشتند که جز عبیدالله بن عبدالرحمن و عبدالله بن زبیر به دست شورشیان به قتل رسیدند.[۷۴]

حکیم بن حزام پس از قتل عثمان، پنهانی در گروهی محدود کنار زبیر و فرزندانش عبدالله و منذر، جسد عثمان را تشییع و دفن کرد[۷۵][۷۶]

بنی‌اسد و امام علی

در این دوره، زبیر و طلحه از نخستین بیعت‌کنندگان با امام علی بودند[۷۷] اما به دلیل محروم ماندن از حکومت کوفه و بصره، بیعت خود را شکستند و نبرد جمل را در سال ۳۶ق. در برابر او به راه‌ انداختند. پیش از آغاز نبرد، در پرتو سخنان امام علی (ع) زبیر از نبرد کناره گرفت.[۷۸]

اسود بن ابوالبختری نیز در مدینه همراه مروان، مردم را از یاری امام علی بازمی‌داشت. همو با معاویه همکاری می‌کرد.[۷۹] عبدالله بن معبد در جمل در یاری عایشه کشته شد.[۸۰]

عبیدالله بن عبدالرحمن بن عوام نیز در همین نبرد یا صفین، در ستیز با امام علی کشته شد.[۸۱] در هجوم بُسْر بن اَرطاة به مدینه، معاویه به او سفارش کرد که در کارهای خود با اسود مشورت نماید.[۸۲]

منذر بن زبیر در دوران معاویه همراه ۳۰ تن از بنی‌اسد برای فتح قسطنطنیه کوشش کرد که نتیجه‌ای در بر نداشت.[۸۳] معاویه وصیت کرده بود منذر او را در قبرش بگذارد[۸۴][۸۵]

دولت بنی‌اسد

بنی‌اسد نخستین کسانی هستند که مکه را مرکز خلافت خود کردند؛ خلافتی که حدود ۱۰ سال به درازا انجامید. عبدالله بن زبیر با یاری خاندان و برادرانش پس از مبارزه با حکومت یزید و شعار برکناری او و تشکیل شورای خلافت[۸۶] پس از مرگ یزید، در نهم رجب سال ۶۴ق.[۸۷] مردم را به بیعت با خود، بر اساس کتاب خدا و سنت پیامبر و سیره خلفا فراخواند.[۸۸] مردم همه شهرها جز مناطقی در شام با او بیعت کردند.[۸۹]

در این میان، مردم مدینه با عبدالله بن مُطیع عَدوی به نیابت از ابن زبیر بیعت کردند[۹۰] و عثمان بن محمد، حاکم یزید و دیگر بنی‌امیه را از آنجا بیرون راندند.[۹۱] آنها پیشنهاد یزید را درباره همکاری با لشکر شام برای سرکوب ابن زبیر نپذیرفتند. همین سبب شد که شامیان در ۲۸ ذی‌حجه سال ۶۳ق. به مدینه هجوم آورند.[۹۲]

پس از شکست مردم مدینه، با قتل عام مردم و صحابه پیامبر و هتک حرمت نوامیس، فاجعه حرّه در مدینه رقم خورد.[۹۳] در این رخداد، افراد گوناگون از بنی‌اسد از جمله خاندان زمعه مورد خشم لشکر یزید قرار گرفتند و کشته شدند.[۹۴]

سرانجام ابن زبیر پس از محاصره دوم مکه به دست شامیان زیر فرمان حجاج بن یوسف ثقفی، در جمادی‌الثانی سال ۷۳ق. در مسجدالحرام به قتل رسید[۹۵] و با مرگ او دولت زبیریان برچیده شد.

پس از شکست ابن زبیر، گروهی از بنی‌اسد، عزلت گزیدند و گروهی دیگر خود را به حکمرانان اموی و عباسی نزدیک کردند.

از جلوه‌های همراهی بنی‌اسد با مروانیان، رخداد قدید بود. در این رویداد، پس از حمله خوارج به سرکردگی ابوحمزه مختار بن عوف خارجی به سال ۱۳۰ق. به حجاز، لشکری از مردم مدینه به حمایت از مروانیان برخاستند و بنی‌اسد نیز سهم درخوری در این زمینه دارا بودند. اما با شبیخون نیروهای مخالف، این لشکر که جنگاوران کارآزموده‌ای نداشت، به سرعت فروریخت و افراد بسیاری از آن کشته شدند.[۹۶] کشته‌های بنی‌اسد را در این رویداد ۴۰ تن از جمله حمزة بن مصعب بن زبیر و پسرش عماره و پسر برادرش مصعب بن عکاشه و عتیق بن عامر بن عبدالله بن زبیر و پسرش عمرو و صالح بن عبدالله بن عروه و پسرعمویشان حکم بن حیی و منذر بن عبدالله بن منذر بن زبیر و سعید بن محمد بن خالد بن زبیر دانسته‌اند[۹۷][۹۸]

امیران اسدی حرمین

افراد گوناگون از بنی‌اسد به ویژه در دوران خلافت زبیریان به حکمرانی مدینه رسیدند که عبارتند از: منذر بن زبیر، عبیدالله بن زبیر. برای بار دوم، جعفر بن زبیر، عبیدة بن زبیر، مصعب بن زبیر، عبدالله بن مصعب زبیری، بکار بن عبدالله بن مصعب، ابوالبختری وهب بن وهب.[۹۹] گویا جز عبدالله بن زبیر که خود را خلیفه می‌خواند، شخصی دیگر از بنی‌اسد، به حکمرانی مکه دست نیافت.[۱۰۰]

بنی‌اسد و بازسازی کعبه و مسجدالحرام

از افتخارات بنی‌اسد می‌توان به بازسازی کعبه و گسترش مسجدالحرام به دست ابن زبیر اشاره کرد.

پس از محاصره کعبه از جانب لشکر یزید به سرکردگی حصین بن نمیر، کعبه به سبب اصابت منجنیق[۱۰۱] و آتش‌سوزی[۱۰۲] در حال فروپاشی بود. به همین دلیل، ابن زبیر آن را در پانزدهم جمادی‌الثانی سال ۶۴ق.[۱۰۳] تا پایه‌های ابراهیمی ویران کرد[۱۰۴] و طبق روایت عایشه از پیامبر[۱۰۵] آن را بازسازی نمود.[۱۰۶] او قسمت‌هایی از حجر اسماعیل را در کعبه درون کرد[۱۰۷] و ارتفاعش را به ۲۷ ذراع رساند.[۱۰۸] برای آن دری دیگر نیز در ضلع غربی قرار داد و در‌های آن را بر کف مسجد نهاد[۱۰۹] و در رکن شامی نردبانی برای رفتن به بام ساخت.[۱۱۰]

وی با خرید خانه‌های پیرامون مسجدالحرام، آن را از سمت شرق از سوی رکن شامی و نیز رکن یمانی گسترش داد. این گسترش مسجد را تا دره پس از صفا و دار الندوه وسعت بخشید[۱۱۱] و مساحت آن را به بیش از هفت جریب معادل ۲۵۲۰۰ ذرع مربع رساند.[۱۱۲]

اما بنای جدید کعبه چندان نپایید و پس از مرگ ابن زبیر و سلطه یافتن حجاج بن یوسف به مکه به سال ۷۳ق. حجاج به فرمان عبدالملک بن مروان، درِ غربی کعبه را مسدود کرد و حجر اسماعیل را به حالت پیشین بیرون از کعبه بازگرداند و در کعبه را به‌اندازه ارتفاع سابق کوتاه کرد[۱۱۳][۱۱۴]

شخصیت‌های بنی‌اسد در آغاز اسلام

چهره‌های برجسته بنی‌اسد در آن روزگار عبارتند از:

  1. خدیجه دختر خویلد نخستین زن مسلمان و یگانه همسر پیامبر.[۱۱۵]
  2. و نیز ورقة بن نوفل بن اسد که در گزارش‌های بعثت، محدثان زبیری با ویژگی‌هایی مبالغه‌آمیز از یاری او به پیامبر (ص) یاد کرده‌اند.[۱۱۶]
  3. حکیم بن حزام را تنها جوانی می‌دانند که در ۱۵ سالگی به گروه مشاوران دار الندوه پیوست و تا دوران معاویه اختیار دار الندوه را بر عهده داشت. او دار الندوه را به ۱۰۰۰۰۰ درهم به معاویه فروخت و در پاسخ به اعتراض ابن زبیر، قسمت خانه را در راه خدا انفاق کرد.[۱۱۷]
  4. اسود بن مطلب بن اسد[۱۱۸] در رویداد بازسازی کعبه به دست قریش، از سوی بنی‌اسد در قرار دادن حجرالاسود در موضع پیشین شرکت کرد.[۱۱۹]
  5. ابوالبَختری عاص بن هشام بن حارث بن اسد از دیگر اسدیان است که کمترین دشمنی را با پیامبر داشت و به پاس خدماتش برای رفع محاصره اقتصادی بنی‌هاشم، پیامبر در نبرد بدر سفارش کرد که مسلمانان او را نکشند.[۱۲۰]
  6. هَبّار بن اسود بن مطلب بن اسد کسی است که به تعقیب زینب دختر پیامبر رفت و در حین تعقیب با نیزه‌ای او را که باردار بود، آزرد و باعث شد سقط جنین نماید. پیامبر به دلیل این جرم و نیز اشعاری که ضد اسلام سروده بود، خون او را هدر اعلام کرد؛ اما با مسلمان شدن هبار، از گناه او گذشت.[۱۲۱]
  7. نوفل بن خویلد بن اسد از کسانی است که در مکه برخی مسلمانان را برای بازگشت از اسلام شکنجه می‌داد.[۱۲۲] او که به اسد قریش و اسد مطیبین شهرت داشت، همراه زمعة بن اسود، در نبرد بدر از فراهم کنندگان آذوقه لشکر کفر بود[۱۲۳]

از شخصیت‌های بنی‌اسد در دوره‌های بعد می‌توان به این افراد اشاره کرد:

  1. عروة بن زبیر از فقیهان هفت‌گانه و محدثان بزرگ مدینه[۱۲۴] که او را صاحب نخستین تصنیفات در فقه و مغازی دانسته‌اند.[۱۲۵] وی با امام علی (ع) چندان کینه داشت که به او در مسجد مدینه اهانت می‌کرد و پسرش یحیی از این کار او اظهار تعجب می‌کرد.[۱۲۶] این کینه، او را واداشته بود که در نکوهش امام، حدیث جعل کند.[۱۲۷]
  2. مصعب بن ثابت بن عبدالله نیز از این چهره‌ها است.
  3. همچنین عبدالله بن مصعب بن ثابت شاعر و از نزدیکان مهدی و‌ هارون عباسی بود که ولایت عک و یمن را یافت.[۱۲۸]
  4. زبیر بن خبیب بن عبدالله از دانشمندان و عابدان و زاهدان مشهور بود.
  5. زبیر بن بکار بن عبدالله بن مصعب[۱۲۹] نیز قضاوت کوفه را در مدتی طولانی از سوی عباسیان عهده‌دار شد و تألیفات فراوان داشت.[۱۳۰]

از فرزندان عروه نیز هشام بن عروه[۱۳۱] و عبدالله بن عروه و یحیی بن عروه محدثانی مشهور بودند.[۱۳۲] یزید بن رومان[۱۳۳] و حمید اَعْرج قاری اهل مکه که در مسجدالحرام مردم مکه تنها برای قرائت او گرد می‌آمدند و همراه او ختم قرآن می‌کردند[۱۳۴] و موسی بن عُقبه تاریخ‌نگار و مغازی‌نویس مشهور مدنی[۱۳۵] از وابستگان و موالیان آل‌زبیر از بنی‌اسد هستند.

عمر بن عبدالعزیز بن منذر از نسل هبار بن اسود بود که پس از قتل متوکل خلیفه عباسی در سند خروج کرد و حکمرانی خاندانش تا سده پنجم ق. در المنصوره (مولتان هند) پابرجا بود.[۱۳۶]

تیره‌های بنوبدر، بنومصلح، بنورواق، بنورمضان، بنی‌مصعب، بنی‌عروه و بنوغنی از شاخه‌های منشعب شده از نسل زبیر بودند که شغل بیشتر آنها کشاورزی و رمه‌داری بود.[۱۳۷] بنی‌تویت بن حبیب و بنی‌حمید بن اسامه نیز از دیگر خاندان‌های بنی‌اسد به شمار می‌روند[۱۳۸][۱۳۹]

خانه‌های بنی‌اسد در حرمین

بنی‌اسد خانه‌های گوناگون در مکه داشتند؛ از جمله خانه حمید بن زهیر، جد حمیدی، که چسبیده به مسجدالحرام و پشت به کعبه قرار داشت و او آن را وقف کعبه کرده بود.[۱۴۰]

خانه ابوالبختری میان دار خیاطین و مسجدالحرام قرار داشت و از آن دری به مسجد باز می‌شد که به باب ابی‌البختری معروف بود. این خانه هنگام ساخت دار زبیده به آن پیوست. در این خانه، چاه اسود که از چاه‌های دوران جاهلیت منسوب به اسود بن مطلب بود، جای داشت.[۱۴۱]

در محله حُزامیه، بناهای متعلق به زبیر و حکیم بن حزام قرار داشت که یکی از آنها خانه‌ای بود که پیامبر با خدیجه در آن ازدواج کرد و امروز در فضای باز پشت مسعی و روبه‌روی کوه ابوقُبَیس دارد که سابقاً به عنوان "مولد السیدة فاطمة الزهراء" نزدیک مکتبة المکة المکرمه شناخته می‌شد.[۱۴۲]

عبدالله بن زبیر نیز سه خانه تودرتو به نام دار العَجَله، دار البُخاتی و دار الزَنْج خرید که در کوه قُعَیقَعان قرار داشتند و از آنها برای امور حکومتی، از جمله نگهداری خزانه حکومتی، استفاده می‌کرد.[۱۴۳]

خاندان‌های گوناگون بنی‌اسد در مدینه نیز خانه‌های بسیار داشتند. از جمله در قطعه زمینی به نام بقیع زبیر که در سمت شرقی مسجدالنبی نزدیک بقیع الغرقد که پیامبر پس از مرگ کعب بن اشرف یهودی، به زبیر و مادرش صفیه واگذار کرده بود، خانه‌های خاندان زبیر از جمله فرزندانش عبدالله و مصعب و عروه و منذر و نیز خانه برادرش، عبدالرحمن بن عوام، مشهور به دار الرَّیان قرار داشت.[۱۴۴]

خانه ذُوَیب بن حبیب کنار بازار یثرب جاهلی نزدیک مسجدالنبی[۱۴۵] میان دار عبدالملک بن مروان و کوچه قَفاصین قرار داشت.[۱۴۶]

خانه حکیم بن حزام کنار خانه مطیع بن اسود و در بَلاط (زمینی خالی میان مسجدالنبی و بازار مدینه[۱۴۷] جای داشت و حکیم آن را وقف کرد.[۱۴۸]خانه عَدی بن نوفل نیز در همین مکان بود.[۱۴۹] خانه هبار بن اسود میان محله بنی‌نصر و بنی‌زُرَیق قرار داشت[۱۵۰][۱۵۱]

منابع

پانویس

  1. نجاتی، محمد سعید، مقاله «بنی‌ اسد بن عبدالعزی»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۲۶۴.
  2. انساب الاشراف، ج۹، ص۴۱۹؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۱۷.
  3. مروج الذهب، ج۲، ص۲۶۹.
  4. قلائد الجمان، ص۱۳۸.
  5. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۲۰؛ انساب الاشراف، ج۹، ص۴۱۹؛ الطبقات، ج۱، ص۵۱.
  6. السیرة النبویه، ج۱، ص۱۱۰؛ دلائل النبوه، ج۱، ص۱۰۳.
  7. الانساب، ابن قیسرانی، ج۱، ص۷، ۱۷۱؛ اللباب، ج۱، ص۵۳؛ نهایة الارب، ج۱۶، ص۱۳۸.
  8. نجاتی، محمد سعید، مقاله «بنی‌ اسد بن عبدالعزی»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۲۶۴-۲۶۵.
  9. محاضرة الابرار، ج۱، ص۱۹۴؛ نهایة الارب، ج۱۶، ص۱۳۸؛ سبل الهدی، ج۱، ص۱۲۵.
  10. جمهرة نسب قریش، ص۵۱۲.
  11. المنمق، ص۳۳۲.
  12. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۲۴.
  13. السیرة النبویه، ج۱، ص۲۲۲؛ المنمق، ص۱۵۳؛ البدایة و النهایه، ج۲، ص۲۳۸.
  14. انساب الاشراف، ج۹، ص۴۶۵؛ المنمق، ص۱۵۶؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۹۱.
  15. "لبَّيك اللهُمَّ لبَّيك. رَبنا اَقْبَلَتْ بنواسدِ. اهلُ الوفاءِ والنوالِ والجَلَدِ. فينا النَّدَى والذرّى والعَدَدِ والمالُ والبنون فينا والوَلَدِ. الواحدُ القَهَّارُ والربُّ الصَمَدِ. لا نَعْبدُ الاَصنامَ حتى نَجتَهدَ لِربِّها ونَعْتَبِدَ. لِحِجَّةٍٍٍ لَها الدِّما وحَجُّها حتى نَرِدُ"؛ الازمنة و تلبیة الجاهلیه، ج۱، ص۴۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۵۵؛ المفصل، ج۱۱، ص۳۷۶.
  16. السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲؛ الطبقات، ج۱، ص۶۳؛ المنمق، ص۵۱.
  17. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸؛ التنبیه و الاشراف، ص۱۸۰؛ المنتظم، ج۲، ص۳۰۹-۳۱۰.
  18. السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۵؛ الطبقات، خامسه۱، ص۳۴۵.
  19. اسد الغابه، ج۱، ص۲۳.
  20. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۱۲-۱۱۳؛ المنمق، ص۱۷۷.
  21. فتوح البلدان، ص۵۷؛ معجم البلدان، ج۳، ص۲۲۹.
  22. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۲۲۴.
  23. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰؛ الطبقات، ج۱، ص۱۱۶.
  24. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۹؛ اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۶۱.
  25. نجاتی، محمد سعید، مقاله «بنی‌ اسد بن عبدالعزی»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۲۶۵-۲۶۶.
  26. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۲۴؛ ج۲، ص۳۶۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۸-۲۲۹.
  27. الاستیعاب، ج۲، ص۵۱۰؛ اسد الغابه، ج۳، ص۶۹۰.
  28. الاستیعاب، ج۲، ص۴۳۱؛ اسد الغابه، ج۱، ص۵۶۹.
  29. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۹.
  30. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۹؛ الاستیعاب، ج۱، ص۸۸.
  31. الطبقات، ج۴، ص۸۴؛ اسد الغابه، ج۶، ص۷۵؛ الاصابه، ج۲، ص۴.
  32. الطبقات، ج۳، ص۸۵؛ الاصابه، ج۳، ص۴۵؛ السیرة النبویه، ج۱، ص۶۸۰.
  33. الطبقات، ج۴، ص۸۹؛ المنتظم، ج۴، ص۹۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۶۶.
  34. الطبقات، ج۴، ص۸۹؛ المنتظم، ج۴، ص۹۲؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۶۶.
  35. عیون الاثر، ج۱، ص۳۱۸؛ الاستیعاب، ج۱، ص۳۱۲.
  36. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۶۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۱۳.
  37. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۵۳-۳۵۴؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۳۶؛ تاریخ الاسلام، ج۱، ص۲۲۳.
  38. الطبقات، ج۱، ص۱۶۴؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۷۲؛ تاریخ الاسلام، ج۱، ص۲۲۳.
  39. السیرة النبویه، ج۱، ص۴۸۰-۴۸۱؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۷۱؛ عیون الاثر، ج۱، ص۲۰۵-۲۰۶.
  40. الاصابه، ج۴، ص۲۸۹.
  41. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۲؛ ج۹، ص۴۶۴؛ نهایة الارب، ج۱۷، ص۵۲.
  42. المغازی، ج۱، ص۱۴۹؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۳۵۷.
  43. انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۱؛ امتاع الاسماع، ج۱۴، ص۳۳۹.
  44. السیرة النبویه، ج۲، ص۱۲۸؛ الطبقات، ج۲، ص۳۳.
  45. سبل الهدی، ج۴، ص۳۷۷.
  46. المغازی، ج۳، ص۹۲۶؛ الطبقات، ج۴، ص۹۰.
  47. السیرة النبویه، ج۲، ص۴۵۹؛ الکامل، ج۲، ص۲۶۶.
  48. العقد الفرید، ج۳، ص۲۷۱.
  49. اسد الغابه، ج۲، ص۱۳۵.
  50. انساب الاشراف، ج۱، ص۲۲۹.
  51. المنمق، ص۴۲۲-۴۲۳؛ اسد الغابه، ج۳، ص۷۶۶.
  52. الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۶۰؛ اسد الغابه، ج۴، ص۶۸۲.
  53. نجاتی، محمد سعید، مقاله «بنی‌ اسد بن عبدالعزی»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۲۶۶-۲۶۸.
  54. الاستیعاب، ج۳، ص۹۷۳؛ انساب الاشراف، ج۱، ص۲۶۳.
  55. کتاب سلیم بن قیس، ص۵۸۱؛ الاحتجاج، ج۱، ص۸۱.
  56. الامامة و السیاسه، ج۱، ص۴۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۰.
  57. الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۸؛ اسد الغابه، ج۳، ص۱۳۹.
  58. الطبقات، ج۴، ص۸۹؛ اسد الغابه، ج۲، ص۱۶۶.
  59. الاصابه، ج۱، ص۴۰۳.
  60. اسد الغابه، ج۴، ص۶۲۳؛ تاریخ الاسلام، ج۳، ص۶۶۳.
  61. الاستیعاب، ج۱، ص۳۱۴.
  62. الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۶۱؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۲۰.
  63. الاستیعاب، ج۴، ص۱۵۳۸.
  64. اسد الغابه، ج۳، ص۳۷۵-۳۷۶؛ الاصابه، ج۴، ص۲۸۹.
  65. تاریخ طبری، ج۳، ص۵۷۱.
  66. البدایة و النهایه، ج۷، ص۲۴۹.
  67. تاریخ دمشق، ج۱۸، ص۳۳۲.
  68. تاریخ طبری، ج۴، ص۱۰۸؛ المنتظم، ج۴، ص۲۹۲.
  69. تاریخ طبری، ج۴، ص۱۲۲-۱۲۳.
  70. انساب الاشراف، ج۶، ص۱۴۷.
  71. انساب الاشراف، ج۶، ص۱۹۹؛ جمهرة انساب العرب، ص۱۱۹.
  72. اسد الغابه، ج۳، ص۳۱۱؛ الاصابه، ج۴، ص۲۲۵.
  73. تاریخ المدینه، ج۴، ص۱۲۸۰.
  74. اسد الغابه، ج۳، ص۳۷۶.
  75. انساب الاشراف، ج۶، ص۲۰۵؛ الامامة و السیاسه، ج۱، ص۶۴.
  76. نجاتی، محمد سعید، مقاله «بنی‌ اسد بن عبدالعزی»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۲۶۸-۲۶۹.
  77. تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۸؛ الفتوح، ج۲، ص۴۳۶.
  78. الفتوح، ج۲، ص۴۷۰؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۶۳.
  79. انساب الاشراف، ج۳، ص۸۳؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۵۵۵.
  80. الاصابه، ج۵، ص۲۲.
  81. تاریخ دمشق، ج۳۸، ص۹.
  82. الاستیعاب، ج۱، ص۸۸؛ اسد الغابه، ج۱، ص۹۹-۱۰۰.
  83. اسد الغابه، ج۶، ص۴۳۷؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۴۶.
  84. البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۴۶؛ تاریخ الاسلام، ج۵، ص۲۵۷.
  85. نجاتی، محمد سعید، مقاله «بنی‌ اسد بن عبدالعزی»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۲۶۹-۲۷۰.
  86. انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱۵-۳۱۸؛ الکامل، ج۴، ص۱۲۲.
  87. تاریخ خلیفه، ص۱۶۰.
  88. انساب الاشراف، ج۵، ص۳۱۸-۳۷۲؛ البدء و التاریخ، ج۶، ص۱۸.
  89. انساب الاشراف، ج۵، ص۳۷۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۵.
  90. انساب الاشراف، ج۵، ص۳۳۷؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۵۵.
  91. مروج الذهب، ج۳، ص۶۹.
  92. المنتظم، ج۶، ص۱۶.
  93. الامامة و السیاسه، ج۱، ص۲۳۱؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۲۰.
  94. الاستیعاب، ج۳، ص۹۱۲؛ تاریخ دمشق، ج۵۸، ص۱۰۷.
  95. الاخبار الطوال، ص۳۱۵؛ انساب الاشراف، ج۷، ص۱۲۸.
  96. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۳۹؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۳۹۳.
  97. تاریخ خلیفه، ص۲۵۶؛ الاغانی، ج۲۳، ص۱۶۸.
  98. نجاتی، محمد سعید، مقاله «بنی‌ اسد بن عبدالعزی»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۲۷۰-۲۷۱.
  99. تاریخ امراء المدینه، ص۵۰۰.
  100. نجاتی، محمد سعید، مقاله «بنی‌ اسد بن عبدالعزی»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۲۷۱.
  101. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۹۹؛ الامامة و السیاسه، ج۲، ص۱۹.
  102. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۹۸، ۲۰۳.
  103. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۶؛ الطبقات، خامسه۲، ص۷۲.
  104. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۷؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۵۱.
  105. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۶.
  106. الطبقات، خامسه۲، ص۷۳؛ البدایة و النهایه، ج۱، ص۱۶۶.
  107. البدایة و النهایه، ج۸، ص۲۵۱.
  108. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۹.
  109. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۹؛ تاریخ‏ یعقوبی، ج۲، ص۲۶۰.
  110. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۰۹.
  111. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۲۲.
  112. شفاء الغرام، ج۱، ص۳۰۵.
  113. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۱۱.
  114. نجاتی، محمد سعید، مقاله «بنی‌ اسد بن عبدالعزی»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۲۷۱-۲۷۲.
  115. تاریخ طبری، ج۲، ص۳۰۹.
  116. الطبقات، ج۱، ص۱۵۳؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۳؛ تاریخ طبری، ج۲، ص۳۰۰.
  117. المنتظم، ج۵، ص۲۷۰؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۶۸؛ شذرات‏ الذهب، ج۱، ص۲۵۴.
  118. انساب الاشراف، ج۱، ص۱۴۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۱۳.
  119. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰؛ الطبقات، ج۱، ص۱۱۶.
  120. السیرة النبویه، ج۱، ص۶۲۹؛ نهایة الارب، ج۱۷، ص۴۶.
  121. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۴؛ المغازی، ج۲، ص۸۵۷؛ عیون الاثر، ج۲، ص۲۲۵.
  122. السیرة النبویه، ج۱، ص۷۰۹؛ اعلام الوری، ج۱، ص۱۰۹.
  123. المغازی، ج۱، ص۱۲۸.
  124. انساب الاشراف، ج۳، ص۴۸۳؛ مروج الذهب، ج۳، ص۷۷.
  125. البدایة و النهایه، ج۹، ص۱۰۱.
  126. شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۰۲.
  127. شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۶۳.
  128. جمهرة انساب العرب، ص۱۲۳.
  129. نقد و بررسی منابع سیره نبوی، ص۶۵-۸۰.
  130. الانساب، سمعانی، ج۶، ص۲۶۶؛ الاعلام، ج۳، ص۴۲.
  131. الطبقات، ج۵، ص۳۷۵.
  132. الطبقات، ج۵، ص۳۷۴-۳۷۶.
  133. الطبقات، ج۵، ص۴۱۲.
  134. تاریخ دمشق، ج۱۵، ص۲۹۸.
  135. تاریخ دمشق، ج۶۰، ص۴۶۸.
  136. جمهرة انساب العرب، ص۱۱۸؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۳۹۱.
  137. معجم قبائل العرب، ج۲، ص۷۳۱، ۴۶۷.
  138. معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۳۶، ۲۹۲، ۳۰۴.
  139. نجاتی، محمد سعید، مقاله «بنی‌ اسد بن عبدالعزی»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۲۷۲-۲۷۴.
  140. الاصابه، ج۲، ص۱۱۱.
  141. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۲۵۱؛ اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۳۰۸.
  142. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۲۵۱؛ اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۳۰۸؛ آثار اسلامی، ص۱۵۶.
  143. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۲۵۲؛ اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۳۰۹.
  144. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۷، ۲۳۰-۲۳۱؛ وفاء الوفاء، ج۴، ص۳۳؛ المعالم الاثیره، ص۵۲.
  145. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۳۰.
  146. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۳۰.
  147. وفاء الوفاء، ج۲، ص۲۴۸؛ المعالم الاثیره، ص۵۳.
  148. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۳۰.
  149. جمهرة انساب العرب، ص۱۲۰.
  150. تاریخ المدینه، ج۱، ص۲۳۱.
  151. نجاتی، محمد سعید، مقاله «بنی‌ اسد بن عبدالعزی»، دانشنامه حج و حرمین شریفین، ج۴، ص:۲۷۴-۲۷۵.