جاهلیت

بدون لینک‌دهی دستی
بدون ناوبری
شناسه ناقص
نارسا
عدم جامعیت
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل جاهلیت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

جاهلیت یعنی داشتن خلق و خوی جاهلی که آن هم نتیجه عدم کاربست صحیح عقل در امور زندگی است که خیره‌سری و تعصب، تفاخر، شرارت و... از مصادیق آن هستند و در فرهنگ عربی به دوران پیش از اسلام گفته می‌‌شود که در آن شرک و کفر و سنت‌های زشتِ بسیاری رواج داشت، البته خداپرستی و سنت‌های پسندیده نیز وجود داشت.

مفهوم جاهلیت

جاهلیت همچون انسانیت و حیوانیت، مصدر جعلی از ریشۀ جهل است و جهل در فرهنگ دینی مقابل عقل است نه مقابل علم، چنانکه بعضی پنداشته‌اند، لذا امام علی(ع) فرمودند: «چه بسا عالمی را که جهلش از پای درآورد و حال آنکه، علمش با او بود و سودش نکرد»[۱]؛ در نتیجه جهل با علم قابل جمع است و فرد می‌‌تواند در عین عالم بودن جاهل باشد[۲] و همچنین آیات فراوانی، برای بیان مفهوم نادانی، ندانستن و بی‌اطلاعی استفاده شده است؛ مانند: ﴿بِغَيْرِ عِلْمٍ[۳]، ﴿لَا عِلْمَ لَنَا[۴]، ﴿مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ[۵] و...[۶]، از این رو ضرورتی برای کاربرد جهل به معنای نادانی وجود نخواهد داشت، مگر آنکه معنایی متفاوت را برساند[۷].

جاهلیت در حوزۀ ادب و فرهنگ عربی به دوران قبل از اسلام اطلاق می‎‌شود و برای اینکه حال مردم عصر جاهلیت با همه جنبه‌‎های شرک‎‌آمیز و اخلاق مبتنی بر عصبیت و انتقام‎‌جویی و خون‎‌خواری و تبه‎ کاری[۸] با حال مردم بعد از بعثت پیامبر(ص) جدا شود این اصطلاح رایج شد[۹].

در بعضی از موارد جاهلیت به زمان فترت (عصر بین دو پیامبر)، دوران کفر، زمان پیش از فتح مکه و عصر بین ولادت و بعثت پیامبر اسلام(ص) نیز اطلاق می‎‌شود[۱۰] و این تسمیه از این باب است که در همه این دوران‌ها مردم به علت دوری از تعلیمات انبیاء بر اساس هوی و هوس خویش زندگی می‌‌کردند نه بر مدار حق. در نتیجه جاهلیت در همه جا به یک معنا بیشتر نیست و آن هم داشتن خلق و خوی جاهلی است و خلق و خوی جاهلی، نتیجه عدم کاربست صحیح عقل در امور زندگی است که خیره سری و تعصب تفاخر، شرارت و... از مصادیق آن هستند[۱۱].

مراد از عصر جاهلی دورۀ زمانی نیست که عده‌ای در مورد طول و عرض آن مناقشه کرده‌اند؛ بلکه مراد فرهنگ و تمدنی با ویژگی‌هایی است که اسلام در مقابل آن قیام کرد و فرهنگ اسلام را جایگزین آن نمود.

در وجه تسمیه جاهلیت آمده است: «مقصود از جاهلیت، نادانی نیست؛ بلکه بر اساس شواهد "جهالت" در برابر "حلم" است.... مقصود از جاهلیت در قرآن عصری است که با تمام موازین و ارزش‌های اخلاقی و دینی و فرهنگی کاملاً در مقابل اسلام بوده است»[۱۲].[۱۳]

جاهلیت در قرآن

واژۀ جاهلیت در چهار آیه از آیات مدنی مطرح گردیده و هر بار دارای مصداق جدیدی است که عبارت‌اند از:

  1. جاهلیت در افکار و سوء اعتقاد: ﴿ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَىٰ طَائِفَةً مِنْكُمْ ۖ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ[۱۴].
  2. جاهلیت در رفتار: ﴿وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى[۱۵].
  3. جاهلیت در حکم و تشریع: ﴿أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ[۱۶].
  4. جاهلیت در حمیّت و ارتباط و انتساب: ﴿إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ[۱۷].
  • البته مشتقات جاهلیت در برخی از آیات دیگر[۱۸] نیز به کار رفته است[۱۹].

خصوصیات عصر جاهلیت

نخست: اعتقادات و مناسک جاهلی

شرک جاهلی

اعراب به خاطر همجواری با ملل مختلف با ادیان متنوع (از جنوب با حبشه مسیحی از مغرب امپراتوری مسیحی روم، از شمال با ایران مجوس و در سایر نقاط مثل هند و مصر و حضور قبایل یهودی در داخل جزیرة‌العرب) به بت‌پرستی و شرک روی آورده بودند و زندگی قبیله‌ای و بیابان‌نشینی آنان با اختلاطی از رسوم و عقاید یهودیت، مسیحیت و مجوس همراه شده بود[۲۰].[۲۱] برخی از عقاید اعراب جاهلی عبارت‎اند از: (۱): تقدیس حیوانات؛ (۲): اعتقاد به مؤثر بودن نیروی پنهانی در بعضی حیوانات، پرندگان، گیاهان و بعضی از مظاهر طبیعی، نظیر ستارگان، در سرنوشت انسان؛ (۳): بت پرستی؛ (۴): عدم اعتقاد به معاد.[۲۲].

بت پرستی

پرستش فرشتگان

رسوم جاهلی

برخی از اعمال و آداب و رسوم دینی عصر جاهلی عبارت‌اند از: (۱): داشتن معبدهایی برای بت پرستی یا پرستش موجوات دیگر؛ (۲): قرار دادن محلی در معابد برای بخور و قربانی؛ تقدیم قربانی و هدایا و نذری به خدایان[۲۳].

دوم: فرهنگ و جامعه جاهلی

جهل و خرافه، سراسر زندگی اعراب جاهلی را فرا گرفته بود که علت آن را می‌‎توان در دوری از فرهنگ و تمدن‎‌های پیشرفته بررسی کرد.‌ خرافه‎‌های جاهلی در میان آنان به گونه‎‌ای بود که قرآن از آن به غل و زنجیر بر اعضا‎یشان تعبیر می‌‎کند: ﴿وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ[۲۴] و برخی از این خرافه‎‌ها عبارت‌اند از: کتک زدن گاو نر برای آب نوشیدن گاو ماده[۲۵]‌؛ داغ کردن شتر نر سالم موقع مریض شدن شتر ماده‌ و...[۲۶]. امام علی(ع) در مورد فرهنگ جاهلی عرب می‌‌فرماید: «خداوند، محمد(ص) را مبعوث داشت که بیم دهندۀ جهانیان باشد و امین وحی او و شما ای جماعت عرب‎‌ها، پیش از آن، بدترین آیین را داشتید و در بدترین مکان‎‌ها به سر می‌‌بردید و در زمین‎‌های سنگلاخ و ناهموار زندگی می‌‌کردید و با مار‎های سخت و کرّ (مارهای فاقد شنوایی که از هیچ چیز نمی‌ترسیدند و خطرشان بسیار زیاد بود) همخانه بودید. آبی تیره و ناگوار می‌‌نوشید‎ید و طعامی درشت و خشن(غذاهایی بسیار ناگوار) می‌‌خوردید و خون یکدیگر می‌‌ریختید و پیوند خویشاوندی خویش را پیوسته قطع می‌‌کردید. بتان در میان شما برپا بودند و خود غرقه گناه بودید»[۲۷].[۲۸]

علم و دانش در عصر جاهلیت

در شبه جزیره عربستان که عمدۀ ساکنان آن کوچ نشین بودند، سطح سواد نسبت به دیگر مناطق پایین‌تر بود؛ اما شمار افراد باسواد هر شهر، طایفه یا قبیله نیز قابل توجه بود. از جمله در مدینه افرادی همچون سعد بن عباده، حضیر و پسرش اسید، سوید بن صامت،... که لقب کامل داشتند و در مکه نیز افرادی همچون علی بن ابی طالب، بغیض بن عامر،... و افراد فراوان دیگری که به احناف معروف و از پرستش بت سر باز زده بودند، جزء باسوادهای مکه شمرده شده اند[۲۹]. عرب پیش از اسلام به برخی دانش‌ها از جمله نسب‌شناسی اهمیت بیشتری می‌‌داد و به عالم آن نسابه می‌‌گفتند. عقیل بن ابی طالب،[۳۰]، مخرمة بن نوفل و حویطب بن عبدالعزی و... جزء نسب شناسان معروف بودند[۳۱]. در تاریخ جاهلی حکمای[۳۲] برجسته‌ای چون لقمان بود و سلیمان حکیم نیز از شخصیت‌های معروف به حکمت در دوره جاهلی است[۳۳]. دربارۀ پزشکان عرب در دوره جاهلی اطلاعات فراوانی در اختیار نیست. حارث بن کَلَدَه ثقفی[۳۴]، ابن ابی رِمثَه تمیمی[۳۵]، ضماد ازدی[۳۶] و فردی انصاری[۳۷] را از پزشکان عصر جاهلی دانسته‌اند و زنانی نیز چون حمنه دختر جحش (دختر عمه پیامبر)، رفیده انصاری[۳۸]، ام عطیه انصاری[۳۹] و لیلا از قبیلۀ غفار[۴۰] در نبردهای پیامبر به مداوای زخمیان می‌‌پرداختند. مردمان جاهلی به جابه جایی و صعود و فرود سیارات (نجوم) اهمیت می‌‌دادند[۴۱].

اخلاق جاهلی

تعصب جاهلی

عنصر "تعصب" نقطۀ مشترک و قوام و همبستگی قبیله را تشکیل می‎‌داد و این تعصب به ویژه در نبردها، ضرورت کامل داشت[۴۲] و بر اساس این عنصر هر فرد قبیله، حاضر بود هر نوع فداکاری و ایثاری را در راه قبیله بپذیرد و اگر به فردی از افراد قبیله ظلم و یا ستمی می‌شد، افراد قبیله، خود را ملزم به یاری او می‌دانستند. آنان معتقد بودند "خون را جز خون نمی‌شوید" و حتی حاضر بودند به جهنم بروند؛ ولی انتقام خود را بگیرند[۴۳]. این احساس، حمیت (عصبیت) یا "فرهنگ جاهلی" نامیده می‎‌شد[۴۴]. عصبیت قبیله‌ای همواره تنش‎‌هایی را میان قبایل رقیب یا همجوار پدید می‌‌آورد. در سال هشتم هجری که تقریبا عمدۀ قبایل حجاز، اسلام را پذیرفته بودند، همچنان تصفیه حساب‌های قبیله ای وجود داشت و در گزارش‌هایی منسوب به پیامبر(ص)، ایشان از آن با عنوان "امر الجاهلیه" یاد کرده‌اند[۴۵].[۴۶] امام علی(ع) در نهج البلاغه به این سنت زشت اشاره کرده و فرموده: «پس شراره‎‌های تعصّب و کینه‎‌های جاهلی را در قلب خود خاموش سازید، که تکبّر و خود پرستی در دل مسلمان از آفت‎‌های شیطان، غرور‎ها و کشش‎‌ها و وسوسه‎‌های او‎ست.»[۴۷]. عرب بیابانی برای ابراز قدرت خود عادت کرده بود بلند سخن بگوید و کمتر مهربان، خوش اخلاق و خنده رو باشد و در وصف کرم، شجاعت و دیگر صفات نیکوی خود مبالغه کند[۴۸].[۴۹]

زن در دورۀ جاهلی

در عصر جاهلی زن هیچ‌‎گونه ارزشی نداشت و وجود زن و دختر مایۀ ننگ و سرافکندگی بود و نه تنها از ارث محروم بود[۵۰] بلکه با مرگ شوهر، نیز به ارث برده می‎شد: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَرِثُوا النِّسَاءَ كَرْهًا وَلَا تَعْضُلُوهُنَّ لِتَذْهَبُوا بِبَعْضِ مَا آتَيْتُمُوهُنَّ إِلَّا أَنْ يَأْتِينَ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ وَعَاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ[۵۱]. اعراب زنان و دختران را بدون هیچ گونه محدودیتی به نکاح خود در می‎‌آوردند و یا طلاق می‎‌دادند[۵۲]. آنان حتی از زنده به گور کردن دختران نیز ترسی نداشتند: ﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ[۵۳]، ﴿وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ[۵۴]. خداوند، آنان را گمراه و هدایت‌ نیافته معرفی می‌کند[۵۵].

گفته شده زنان در عصر جاهلی از حقوق اجتماعی و انسانی محروم بودند و اختیاری دربارۀ خود و کار خود نداشتند، ارث نمی‌بردند، تعداد همسر برای مردان محدود نبود، اخلاق رذیله مانند زینت‌نمایی و خودنمایی، زنا حتی میان شوهرداران آنها و عجیب‌تر از همه انجام اعمال حج به صورت عریان میان آنان شایع بود[۵۶].[۵۷]

زن عرب، نقش مهمی در حیات اجتماعی عصر جاهلی در جنگ و صلح ایفا می‌کرد، در جنگ‌ها به سبب درخواست و برانگیختن غرور و غیرت شوهر خود شرکت می‎‎کرد و به مداوای مجروحان و آب دادن به جنگجویان می‎‎پرداخت و در زمان صلح و امنیت، وقت خود را در کمک به شوهر یا در آشپزی و تهیۀ غذا برای همسر خود و دوشیدن شیر گوسفندان می‎‌گذراند و یا به رشتن پشم و بافتن آن صرف می‎‌کرد و نیز در بسیاری از مواقع کارهایی نظیر تجارت، دایگی، آوازه‎‌خوانی، بافند‎گی و دباغی پوست می‌پرداخت تا از این طریق، ثروتی به دست آورد و تکیه‎‌گاه و پشتوانۀ زندگی خود قرار دهد[۵۸].[۵۹]

ازدواج در عصر جاهلی

عرب عصر جاهلی به یک همسر، بسنده نمی‌‎کردند و تعدد زوجات یا به منظور تأمین معاش زن انجام می‎‎گرفت و یا از آن هدف سیاسی مدنظر بود. ازدواج در عصر جاهلی انواع گوناگونی داشت که عبارت‌اند از: ازدواج بر اساس پرداخت مهریه؛ ازدواج صیغه‌ای؛ ازدواج با اسیران؛ ازدواج با کنیزان[۶۰] و ازدواج با زن پدر[۶۱].

سوم: سیاست جاهلی

جامعۀ اعراب جاهلی از واحدهای کوچکی به نام قبیله و قبیله از مجموعۀ افرادی تشکیل می‌‌شد که با یکدیگر رابطه خونی و جدی مشترک داشتند و از لحاظ طبقات اجتماعی نیز هر قبیله‎‌ای از سه طبقۀ اجتماعی تشکیل می‎‌شد. طبقه اصیل؛ طبقۀ موالی؛ طبقۀ بندگان و بردگان که در عصر جاهلی، بردگان از هرگونه امتیازی محروم بودند[۶۲].[۶۳] به عبارتی دیگر قوم عرب در جاهلیت به دو گروه حَضَری (شهرنشین، متمدن) و بدوی (صحرا نشین) تقسیم می‎‌شدند[۶۴]. بدویان جاهلی به هیچ نظام حکومتی جز نظام قبیلگی گردن ننهاده بودند و حکومتی جز خانواده و عشیره نمی‎‌شناختند و هر قبیله رئیسی داشت که شیخ یا بزرگ قبیله به ‌شمار می‎‌رفت و رشتۀ وحدت بین افراد و داور داد‎رسی‎‌ها بود[۶۵].

جنگ‌های اعراب جاهلی

اعراب جاهلی میل و استعداد شدید به جنگ و خونریزی داشتند و بیشتر درگیری‎‌ها‎یشا‎ن بر سر یک توهین یا قتل یا چراگاه بود و سال‌ها طول می‎‎کشید و تا قتل و جرحی واقع نمی‎‌شد به خون‎‎بها راضی نمی‎‎شدند و پذیرفتن آشتی برایشان ننگ بود[۶۶] و اگر مردان هم قصد مصالحه کرده به پرداخت خون‎‌بها تن می‎‌دادند، زنان مصیبت‎‌دیده با مرثیه‎‌های سوزناک آنان را به جنگ و خونریزی تحریک می‌کردند و معتقد بودند که جوش خون جز با خون ننشیند و میتۀ کریمه در نظر آنان میته‎‌ای بود که در میدان جنگ و در کنار شن و ریگ بیابان به ضرب شمشیر کشته شود[۶۷].[۶۸] جنگ‎‌های آنان، زیاد و از حد و حصر خارج است؛ زیرا به اقتضای وضع دشوار زندگی در عربستان، بادیه‌نشینان، معیشت خود را غالباً از راه تهاجم و غارت تأمین می‎‌کردند و حیات اقتصادی‎‌شان در حقیقت قائم به جنگ بود. شمار این جنگ‌ها را از ۷۵۰ تا ۱۷۰۰ یوم شمرده‌اند که اخبار همه آنها باقی نمانده است. تنها اخبار آن دسته از ایامی که حدود ۱۵۰ سال پیش از اسلام اتفاق افتاده، موجود است. ترتیب، تاریخی این جنگ‌ها نیز واضح نیست و به سبب نگاه تفاخرآمیز اعراب جاهلی به آنها، چه بسا درباره آن مبالغه نیز می‌کردند از همین رو، اخبار آنها اطمینان و وثاقت تاریخی چندانی ندارد[۶۹].[۷۰]

چهارم: اقتصاد جاهلی

درآمد بسیاری از ساکنان شبه جزیره از راه کشاورزی و دامپروری و تجارت بود و تجار، بازارهای بزرگی در سرتاسر عربستان برپا کرده بودند و در آن به تجارت می‌پرداختند؛ ولی با این حال بیشتر مردم عرب به ویژه بدویان را افراد نیازمند و فقیر تشکیل می‎‌دادند که بسیاری از آنان برای گذراندن معیشت خود، چاره‌‎ای جز راهزنی نمی‎‌دیدند[۷۱].[۷۲] استمرار یک‎‌نواختی و خشکی صحرا، افزون بر پیامدهای سخت معیشتی سبب قانون‎‌گریزی و دوست داشتن آزادی شده بود و تنها دو چیز آنان را محدود می‌‎کرد: (۱): قید و بندهای کیش بت‌‎پرستی، مراسم و شعائر آن؛ (۲): سنت‌‎ها، آداب و رسوم قبیلگی و وظایف آنان در برابر قبیله[۷۳].

مرگ جاهلی

در روایتی رسول خدا(ص) فرمودند: «هر‎کس بمیرد در حالی که امام خودش را نمی‌‏شناسد به مرگ جاهلی مرده است»[۷۴]. مرگ جاهلی، یعنی مردن بدون شناخت خدا و رسول و کسی که امام زمان خود را نشناسد در واقع از گمراهی زمان جاهلیت که خدا و پیغمبر(ص) را نمی‌‏شناختند، خارج نشده است.

شخصی از امام صادق(ع) پرسید: «منظور از جاهلیت، جهل مطلق و دربارۀ همه چیز است یا نشناختن امام؟ حضرت فرمودند: «جاهلیت، کفر و نفاق و گمراهی است»[۷۵]. پس نتیجه عدم شناخت امام زمان(ع)، نیز کفر و نفاق و گمراهی است و نشناختن امام، اگر در اثر عدم معرفی امام از سوی خدا "بدون کوتاهی خود شخص" باشد، این حالت ضلال نامیده می‏‌شود و مرادف با استضعاف است و در این حالت، شخص مقصر نیست؛ ولی به هرحال از هدایت الهی و دین‎‏داری محروم شده است و حالت کفر و نفاق، مربوط به شخصی است که معرفی الهی برایش صورت گرفته است؛ ولی او در پذیرفتن آن کوتاهی کرده است. این، دو حالت دارد: یا انکار و عدم تسلیم خود را به صراحت ابراز می‏دارد که کفر نامیده می‏‌شود یا آن را مخفی می‏‌کند که نفاق است. در هر سه صورت، شخص، از مسیر عبودیت خداوند سبحانه و تعالی دور افتاده و سرانجام نیک نخواهد داشت؛ پس شناخت و پیروی از امامان(ع)، نه از باب تعبّد بلکه به حکم عقل است؛ زیرا انسان خداشناس راهی به سوی خدا ندارد، مگر از طریقی که خود خداوند قرار داده است و جز از این راه، نمی‏‌تواند از رضا و خشم الهی آگاه شود و مراجعۀ مردم به ائمه اطهار(ع) از باب مراجعۀ نادان به داناست و این حکم عقلی است؛ زیرا همچنان ‏که عاقل در امور مادی و دنیایی خود به دانا و متخصص آن مراجعه می‏‌کند، در امور معنوی و غیر مادی نیز عقل همین‏‎گونه حکم می‎‌کند[۷۶].[۷۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «وَ قَالَ(ع): «رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ، وَ عِلْمُهُ مَعَهُ [لَمْ یَنْفَعْهُ] لَا یَنْفَعُهُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۱۰۷.
  2. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۳۸ـ ۲۳۹.
  3. سوره انعام، آیه ۱۰۰.
  4. سوره بقره، آیه ۳۲.
  5. سوره هود، آیه ۴۶.
  6. المعجم المفهرس، «علم».
  7. ر.ک: نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۲۰۱ـ۲۰۳.
  8. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۳۹.
  9. ر.ک: میرزایی، عباس، سلطانی مقدم، سعیده، عصر جاهلیت، فرهنگ‎نامۀ تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۸۶.
  10. ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۳۸.
  11. ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۸.
  12. بهاءالدین خرمشاهی، "جاهلیت"، دانشنامه قرآن و قرآن‌پژوهی، ج۱، ص ۸۳۱ ـ۸۳۳.
  13. ر.ک: نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۲۰۱ـ۲۰۳.
  14. « پس از آن غم، خدا شما را ایمنی بخشید که خواب آسایش، گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی هنوز در غم جان خود بودند و از روی نادانی به خدا گمان ناحق می‌بردندد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
  15. «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  16. «آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.
  17. « آن گاه که کافران در دلها ناموس و حمیّت، آن هم حمیّت جاهلیّت پروردند» سوره فتح، آیه ۲۶.
  18. مانند: سوره اعراف، آیه ۱۹۹؛ سوره فرقان، آیه ۶۳؛ سوره بقره، آیه ۲۷۳ و سوره نساء، آیه ۱۷.
  19. ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص؟؟؟
  20. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۴، ص۱۵۱ـ۱۵۳.
  21. ر.ک: نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۲۰۱ـ۲۰۳.
  22. ر.ک: میرزایی، عباس، سلطانی مقدم، سعیده، عصر جاهلیت، فرهنگ‎نامۀ تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۹۱ـ۹۳.
  23. ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص؟؟؟
  24. «و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  25. ر.ک: شکری آلوسی، محمود، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۲، ص۳۰۳.
  26. ر.ک: شکری آلوسی، محمود، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۲، ص۳۰۳ـ۳۶۷.
  27. «إِنَّ اللَّهَ [تَعَالَی] بَعَثَ مُحَمَّداً(ص) نَذِیراً لِلْعَالَمِینَ وَ أَمِیناً عَلَی التَّنْزِیلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَی شَرِّ دِینٍ وَ فِی شَرِّ دَارٍ، مُنِیخُونَ بَیْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَیَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ وَ تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَکُمْ، الْأَصْنَامُ فِیکُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِکُمْ مَعْصُوبَةٌ»؛ نهج البلاغه، خطبۀ ۲۶.
  28. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۳۹.
  29. المفصل، ج ۸، ص ۱۱۲ ـ ۱۴۳؛ مکاتیب الرسول، ج ۱، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۱.
  30. الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۲، ج ۳، ص ۱۰۷۸؛ ج ۴، ص ۱۶۲۳.
  31. البیان والتبیین، ج ۱، ص ۲۵۹ ـ ۲۶۳.
  32. حکیم به فرد با تجربه‌ای گفته می‌‌شد که با سخنان، عبارات، داستان‌ها و ضرب المثل‌های خود راه درست را به دیگران می‌‌آموخت و آنان را از خطا می‌‌رهانید.
  33. کتاب مقدس، پادشاه اول، ۴: ۳۲؛ دوم تواریخ ۹: ۵ - ۶.
  34. المغازی، ج ۳، ص ۱۱۱۶؛ الاوائل، ابوهلال، ص ۲۲۱؛ العقد الفرید، ج ۸، ص ۸۴.
  35. الطبقات، ج ۱، ص ۳۲۸؛ سنن ابی داود، ج ۲، ص ۲۹۰.
  36. الاستیعاب، ج ۲، ص ۷۵۱؛ اسدالغابه، ج ۳، ص ۴۱.
  37. انساب الاشراف، ج ۱۰، ص ۴۲۴؛ الطبقات، ج ۳، ص ۲۶۳؛ تاریخ دمشق، ج ۴۴، ص ۴۱۴.
  38. الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۸۳۸؛ المغازی، ج ۱، ص ۲۴۹؛ الطبقات، ج ۸، ص ۱۹۱.
  39. الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۹۴۷؛ الطبقات، ج ۸، ص ۳۳۳.
  40. الاستیعاب، ج ۴، ص ۱۹۱۰؛ اسدالغابه، ج ۵، ص ۵۴۳.
  41. ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹.
  42. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۶۰ـ۱۶۱.
  43. نویری، شهاب الدین احمد، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۶، ص۶۷.
  44. ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۴۰.
  45. المغازی، ج ۳، ص ۸۸۲؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۴۳۰ ـ ۴۳۱؛ شرح الاخبار، ج ۱، ص ۳۰۹ ـ۳۱۰.
  46. ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص؟؟؟
  47. «فَأَطْفِئُوا مَا کَمَنَ فِی قُلُوبِکُمْ مِنْ نِیرَانِ الْعَصَبِیَّةِ وَ أَحْقَادِ الْجَاهِلِیَّةِ فَإِنَّمَا تِلْکَ الْحَمِیَّةُ تَکُونُ فِی الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَرَاتِ الشَّیْطَانِ وَ نَخَوَاتِهِ وَ نَزَغَاتِهِ وَ نَفَثَاتِهِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  48. الرسائل، ص ۴۷۷، ۵۲۲؛ المفصل، ج ۴، ص ۲۹۱ ـ ۲۹۹.
  49. ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص؟؟؟
  50. محمد بن حبیب، المحبر، ص۳۲۴.
  51. «ای مؤمنان! بر شما حلال نیست که از زنان بر خلاف میل آنان (با نگه داشتن در نکاح خود) میراث برید و برای آنکه (با طلاق خلع) برخی از آنچه بدیشان داده‌اید باز برید، با آنان سختگیری نکنید مگر آنکه به زشتکاری آشکاری دست یازیده باشند و با آنان شایسته رفتار کنید» سوره نساء، آیه ۱۹.
  52. عبدالاسلام الترمانینی، الزواج عند العرب فی الجاهلیه و السلام، ص۱۹۲.
  53. «و چون یکی از ایشان را به دختر (دار شدن) نوید دهند چهره‌اش (از خشم) سیاه می‌شود و او (ناگزیر) خشم خود را فرو می‌خورد. از بدی خبری که به او داده‌اند از قوم خود پنهان می‌گردد؛ آیا او را با (احساس) خواری نگه دارد یا (زنده) در خاک پنهان کند» سوره نحل، آیه ۵۸ ـ ۵۹
  54. «و آنگاه که از دختر زنده در گور نهاده، بپرسند: که به کدام گناه او را کشته‌اند؟» سوره تکویر، آیه ۸ ـ ۹
  55. ﴿قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ قَدْ ضَلُّوا وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ«به راستی آنان که فرزندان خویش را از بی‌خردی به نادانی کشتند و آنچه خداوند روزی آنان کرده بود با دروغ بافتن به خداوند حرام دانستند زیان کردند، بی‌گمان گمراه شدند و رهیافته نبودند» سوره انعام، آیه ۱۴۰.
  56. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۴، ص۱۵۱ـ۱۵۳.
  57. ر.ک: نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۲۰۱ـ۲۰۳.
  58. سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۳۵۷ـ ۳۵۸.
  59. میرزایی، عباس، سلطانی مقدم، سعیده، عصر جاهلیت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۸۸ ـ۹۰.
  60. عبدالاسلام الترمانینی، الزواج عند العرب فی الجاهلیة و السلام، ص۱۹ـ۴۰؛ عبدالعزیز سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۳۴۹ـ۳۵۰.
  61. ر.ک: میرزایی، عباس و سلطانی مقدم، سعیده، عصر جاهلیت، فرهنگ‎نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۹۰ـ ۹۱.
  62. سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۳۳۶ـ ۳۳۸.
  63. ر.ک: میرزایی، عباس، سلطانی مقدم، سعیده، عصر جاهلیت، فرهنگ‎نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۸۷ ـ ۸۸.
  64. ر.ک: دانشنامۀ نهج البلاغه، ج۱، ص ۲۳۹.
  65. ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۹، ص؟؟؟
  66. شوقی ضیف، عصر الجاهلی، ص۷۱.
  67. جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۵، ص۲۰۲.
  68. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جنگ‌‎های اعراب جاهلی، فرهنگ‎نامۀ تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۶۹ـ۲۷۰.
  69. فروخ، عمر، تاریخ الجاهلیه، ص۱۴۷.
  70. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جنگ‎های اعراب جاهلی، فرهنگ‌‎نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۷۱.
  71. شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۹۰.
  72. ر.ک: پیامبر اعظم، ج۲، ص۸۶ ـ۸۷.
  73. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جنگ‎های اعراب جاهلی، فرهنگ‎نامۀ تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۲۶۷ـ ۲۶۸.
  74. «مَنْ‏ مَاتَ‏ لَا یَعْرِفُ‏ إِمَامَهُ‏ مَاتَ‏ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً»؛ نعمانی، الغیبة، ص ۱۲۹؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۰۹، ح ۹.
  75. «جَاهِلِیَّةَ کُفْرٍ و نِفَاقٍ‏ و ضَلَال»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۳۷۷.
  76. بنی هاشمی، سید محمد، معرفت امام عصر(ع)، ص ۱۱۱.
  77. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‎نامۀ مهدویت، ص ۳۹۱ ـ ۳۹۳.