جاهلیت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از دورۀ جاهلی)

جاهلیت یعنی داشتن خلق و خوی جاهلی که آن هم نتیجه عدم کاربست صحیح عقل در امور زندگی است که خیره سری و تعصب، تفاخر، شرارت و... از مصادیق آن هستند و در فرهنگ عربی به دوران پیش از اسلام گفته می‌‌شود که در آن شرک و کفر و سنت‌های زشتِ بسیاری رواج داشت، البته خداپرستی و سنت‌های پسندیده نیز وجود داشت.

معناشناسی

جاهلیت به‌معنای برخوردار نبودن از حلم[۱]؛ نابرخورداری از علم و دانش و بی‌خبری (نادانی و حماقت)[۲]؛ بی‌خردی و خیره‌سری و ستیزه‌جویی (مقابل خوش‌رفتاری و نرم‌خویی)[۳]؛ حالت و کیفیت جاهل، نادانی دوره پیش از اسلام، عرب عهد بت‌پرستی[۴]؛ باورهای باطل و رفتارهای غیرمنطقی و تعصب‌آمیز[۵] است[۶].

جاهلیت در قرآن

واژۀ جاهلیت در چهار آیه از آیات مدنی مطرح گردیده و هر بار دارای مصداق جدیدی است که عبارت‌اند از:

  1. جاهلیت در افکار و سوء اعتقاد: ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَىٰ طَائِفَةً مِنْكُمْ ۖ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ[۷].
  2. جاهلیت در رفتار: وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى[۸].
  3. جاهلیت در حکم و تشریع: أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ[۹].
  4. جاهلیت در حمیّت و ارتباط و انتساب: إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ[۱۰].

البته مشتقات جاهلیت در برخی از آیات دیگر[۱۱] نیز به کار رفته است[۱۲].

خصوصیات عصر جاهلیت

نظام سیاسی ـ اجتماعی

جامعۀ اعراب از واحدهای کوچکی به نام قبیله و قبیله از مجموعۀ افرادی تشکیل می‌‌شد که با یکدیگر رابطه خونی و جدّی مشترک داشتند و از لحاظ طبقات اجتماعی نیز هر قبیله‌ای از سه طبقه اجتماعی تشکیل می‌شد. طبقه اصیل که شامل همۀ فرزندان اصلی قبیله بودند، طبقۀ موالی که از طریق پیمان یا همسایگی به قبیله می‎پیوستند و طبقۀ بندگان و بردگان که برخی سفید پوست و برخی سیاه‌ پوست بودند و اغلب آنها از بازارها خریداری می‎شدند و در عصر جاهلی، بردگان از هرگونه امتیازی محروم بودند[۱۳].[۱۴] به عبارتی دیگر قوم عرب در جاهلیت به دو گروه حَضَری (شهرنشین، متمدن) و بدوی (صحرا نشین) تقسیم می‎شدند[۱۵].

قبیله چنان که یک واحد اجتماعی به شمار می‌رفت، یک واحد سیاسی نیز محسوب می‌شد. اهل مدر (یا شهر نشینان) برخی از مهم‌ترین ارکان دولت، یعنی حاکمیت و جمعیت و سرزمین را دارا بودند؛ از این رو، نوعی اعمال قدرت و حاکمیت نیز در میان آنان وجود داشته است، اما به لحاظ فقدان اندیشه سیاسی، فاقد حکومت بودند[۱۶].

نظام فرهنگی

جهل و خرافه، سراسر زندگی اعراب جاهلی را فرا گرفته بود که علت آن را می‌‎توان در دوری از فرهنگ و تمدن‎های پیشرفته بررسی کرد. ‌ خرافه‎های جاهلی در میان آنان به گونه‎ای بود که قرآن از آن به غل و زنجیر بر اعضا‎یشان تعبیر می‌‎کند: وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ[۱۷]. برخی از این خرافه‎ها عبارت‌اند از: کتک زدن گاو نر برای آب نوشیدن گاو ماده[۱۸]‌؛ داغ کردن شتر نر سالم موقع مریض شدن شتر ماده‌؛ دفن کردن شتری در کنار قبر به این تصورکه میت در روز حشر بدون وسیله نماند؛ آویزان کردن گردن‎بندی از طلا یا نقره به شخص مار و عقرب گزیده؛ زدن مقداری از خون رئیس قبیله به قصد شفا به شخصی که به وسیله سگ وحشی و هار گزیده شود؛ آویختن استخوان‎های اموات و پارچه‌‎های آلوده به ناپاکی بر گردن بیمار برای طرد ارواح شریر؛ جمع‎آوری نان و خرما و ریختن آنها برای سگ‎ها برای درمان دمل یا زخم‌های دهان بچه ها؛ در‌آوردن ده مرتبه صدای الاغ برای دوری از شرّ اجنه و طاعون هنگام ورود در محلی جدید؛ وارونه به تن کردن لباس‎هایشان هنگام گم شدن در صحرا[۱۹].[۲۰]

نظام اقتصادی

وضعیت اقتصاد هر منطقه به طور طبیعی ارتباط تنگاتنگی با وضعیت اقلیمی و جغرافیایی دارد. عربستان یکی از خشک‌ترین و گرم‌ترین مناطق زمین است. خشکسالی‌های طولانی که گاه تا چند سال به درازا می‌کشید، سیل‌های گاه و بی‌گاه و بیابان‌های خشک و لم یزرع و مهم‌تر از همه ربا خواری مکیان، موجب نابسامانی اقتصادی منطقه حجاز بود[۲۱]. برخلاف مکه، عربستان جنوبی (یمن) به علت فراوانی مواهب و محصولات زراعی که مردم آن با بهره‌برداری از باران‌های موسمی تولید می‌کردند، نزد یونانیان به عنوان سرزمین عربی خوشبخت العربية السعيدة عرب شناخته می‌شد[۲۲].

در عربستان، مکه و اطراف آن به طور طبیعی از فقیرترین بخش‌های حجاز بود، ظهور دولت‌های شمال و جنوب (یمن) یکی پس از دیگری، درگیری‌های ایران و روم، تجارت اهل حجاز و مهم‌تر از همه، وجود کعبه در مکه سبب رشد اقتصادی حجاز و توان‌مندی ساکنان مکه شد. به طوری که تجارت بین‌المللی مکیان در آستانه بعثت رسول خدا(ص) به چنان رونقی رسید که تاجران اهل مکه کنترل بیشتر تجارت را از یمن تا شام در دست گرفتند[۲۳].

بر خلاف شهر مکه، طائف در جنوب شرقی مکه و در فاصله تقریبی ۹۰ کیلومتری آن، دارای هوای معتدل، خاک حاصل‌خیز و آب فراوان و تولیدات زراعی، همچون گندم بود که مکه و شهرهای دیگر حجاز وابسته به آن بودند[۲۴].[۲۵]

جنگ‎‎های اعراب جاهلی

اعراب جاهلی میل و استعداد شدید به جنگ و خونریزی داشتند و کشتار یکی از سنت‌‎‎های آنها بود و تا از حریفان خود انتقام نمی‎گرفتند، زن و شراب و عطر را بر خود حرام می‎کردند و هیچ کس در قبیله حق جزئی‎ترین تخطی و توقف یا نقض این قانون را نداشت و بیشتر درگیری‎ها‎یشا‎ن بر سر یک توهین یا قتل یا چراگاه بود و سالها طول می‎‎کشید و تا قتل و جرحی واقع نمی‎شد به خون‎‎بها راضی نمی‎‎شدند و پذیرفتن آشتی برایشان ننگ بود[۲۶] و اگر مردان هم قصد مصالحه کرده به پرداخت خون‎بها تن می‎دادند، زنان مصیبت‎دیده با مرثیه‎های سوزناک آنان را به جنگ و خونریزی تحریک می‌کردند و معتقد بودند که جوش خون جز با خون ننشیند[۲۷].

اوضاع دینی

از نظر اعتقادی آنچه در این سرزمین سابقه تاریخی دارد، اعتقاد به توحید است، این اعتقاد به مرور زمان به شرک تبدیل شد[۲۸]. درباره منشأ بت‌پرستی اهالی جزیرة العرب اختلاف است[۲۹].

گرچه بت‌پرستی دین رایج در عرب جاهلی بود، اما زندیقان (مادی‌گرایان) نیز در میان قریش وجود داشتند و عده‌ای زندیقی‌گری را از مسیحیان حیره آموختند. به رغم اینکه شرک دامن‌گیر جامعه عرب جاهلی بود، قبل از ظهور دین مبین اسلام، شماری از مردمان عصر جاهلی به دین حنیف ابراهیم(ع) بوده، حج می‌گزاردند و ختنه می‌کردند[۳۰] و از ادیان دیگر رویگردان بودند، اما رهبر و راهنمایی که حقایق دین حنیف را برای آنان بازگو کند، نداشتند از این رو، برداشت‌های آنان از دین حنیف متفاوت و گاه با دین یهود و مسیحیت آمیخته می‌شدند و گاه نیز آموزه‌های آنها تنها جنبه اخلاقی می‌یافتند[۳۱].[۳۲]

عقاید

اعراب به خاطر همجواری با ملل مختلف با ادیان متنوع به بت‌پرستی و شرک روی آورده بودند و زندگی قبیله‌ای و بیابان‌نشینی آنان با اختلاطی از رسوم و عقاید یهودیت، مسیحیت و مجوس همراه شده بود[۳۳].[۳۴] برخی از عقاید اعراب جاهلی عبارت‎اند از: تقدیس حیوانات؛ اعتقاد به مؤثر بودن نیروی پنهانی در بعضی حیوانات، پرندگان، گیاهان و بعضی از مظاهر طبیعی، نظیر ستارگان، در سرنوشت انسان؛ بت پرستی؛ عدم اعتقاد به معاد؛ اعتقاد به جهان پنهان[۳۵].

معابد و مناسک

برخی از اعمال و آداب و رسوم دینی عصر جاهلی عبارت‌اند از: داشتن معبدهایی برای عبادت؛ قرار دادن محلی در معابد برای بخور و قربانی؛ تقدیم قربانی و هدایا و نذری به خدایان و ...[۳۶].

علم و دانش

در شبه جزیره عربستان که عمدۀ ساکنان آن کوچ نشین بودند، سطح سواد نسبت به دیگر مناطق پایین‌تر بود؛ اما شمار افراد باسواد هر شهر، طایفه یا قبیله نیز قابل توجه بود. از جمله در مدینه افرادی همچون سعد بن عباده، حضیر و پسرش اسید، سوید بن صامت،... که لقب کامل داشتند و در مکه نیز افرادی همچون علی بن ابی طالب، بغیض بن عامر،... و افراد فراوان دیگری که به احناف معروف و از پرستش بت سر باز زده بودند، جزء باسوادهای مکه شمرده شده اند[۳۷].

عرب پیش از اسلام به برخی دانش‌ها از جمله نسب‌شناسی اهمیت بیشتری می‌‌داد و به عالم آن نسابه می‌‌گفتند. عقیل بن ابی طالب،[۳۸]، مخرمة بن نوفل و حویطب بن عبدالعزی و... جزء نسب‌شناسان معروف بودند[۳۹].

در تاریخ جاهلی حکمای[۴۰] برجسته‌ای چون لقمان بود و سلیمان حکیم نیز از شخصیت‌های معروف به حکمت در دوره جاهلی است[۴۱].[۴۲]

ویژگی‌های عرب جاهلی

عرب پیش از اسلام برخی صفات متمایز داشت که هرچند در مقابل صفات و عادات پست و زشت خیلی اندک بود، امّا باعث شد که همواره از سوی ملّت‌های دیگر ستایش شود. از جمله صفات پسندیده عرب می‌توان به نمونه‌های زیر اشاره کرد؛

  1. مهمان‌داری و بخشندگی‌: این تنها مسأله‌ای بود که ابوسفیان در درستی دین خود بدان استدلال کرد[۴۳]. در حقیقت این کار برای عرب فضیلت به شمار نمی‌رود، مگر اینکه بذل و بخشش آنان ناشی از ایمان عرب به الگوهای برتر باشد که انسان را به این کار وامی‌دارد یا ناشی از عواطف و احساسات پاک انسانی که سرچشمه آنان رؤیای نیاز دیگران و تعامل با آنان است.
  2. حمیّت و عصبیت‌: در حقیقت، عصبیت و حمیّت از صفات مذموم و زشت است؛ زیرا عرب جاهلی معتقد است که باید فقط و فقط خویشاوندان و افراد قبیله را یاری کرد، خواه ظالم باشد و خواه مظلوم.
  3. شجاعت‌: با ملاحظه اهداف و مواردی که این خصلت پسندیده به کار می‌رود، فرد شجاع سزاوار مدح و ثنا، یا مذمّت و سرزنش است. هرگاه از این خصلت در راه نیکی بهره برد، شایسته ستایش خواهد بود و الّا در خور مذمّت.
  4. شهامت، بی‌باکی و سرعت عمل‌: سخن گفتن از این خصلت تفاوتی با بحث از شجاعت ندارد. جز اینکه به‌ اطمینان عرب جاهلی به عدم مسئولیت در قبال کارهای خود بازمی‌گردد. او مطمئن است که در هر حال، مظلوم باشد یا ظالم، از سوی قبیله یاری خواهد شد.
  5. غرور و عزّت‌: سخن از این صفات، و خصلت‌هایی چون: اعتماد به نفس، آزادگی، قدرت اراده، فصاحت و قدرت بیان، تفاوت چندانی با بحث از صفات پیش گفته ندارد. این خصلت‌ها هم با ملاحظه اهداف و انگیزه‌ها شایسته مدح یا سزاوار مذمّت است. علاوه بر آنچه گذشت، منشأ این صفات، گریز از پذیرش حکومت مرکزی است که می‌کوشد به هر طریقی شده بر مردم عرب جاهلی سلطه پیدا کند و خود را بر آنان تحمیل کند.
  6. وفای به عهد: این یک خصلت پسندیده است، مگر اینکه پیمان به زیان جامعه باشد. طبع زندگی بادیه‌نشینی، این خصلت را بر مردم عرب جاهلی تحمیل کرد. سرچشمه پیمان حلف الفضول که برترین و شریف‌ترین پیمان عرب جاهلی است؛ در حقیقت بنی هاشم بودند[۴۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۴، ص۲۸۱.
  2. فراهیدی، العین، ذیل واژه جهل، ج۳، ص۲۹۰؛ جواد علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۴۰.
  3. ابن منظور، لسان العرب، ج۱۱، ص۱۲۹.
  4. محمد معین، فرهنگ معین، ص۵۲۳.
  5. بلاشر، تاریخ الادب العربی، ج۱، ص۴۷؛ شاهد بر این معنا، ابوجهل است که با وجود زیرکی در میان قریش و شهرت او به ابوالحکم، رسول خدا(ص) وی را «ابوجهل» نامید.
  6. محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام، ج۱، ص۱۶.
  7. «پس از آن غم، خدا شما را ایمنی بخشید که خواب آسایش، گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی هنوز در غم جان خود بودند و از روی نادانی به خدا گمان ناحق می‌بردندد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
  8. «و در خانه‌هایتان آرام گیرید و چون خویش‌آرایی دوره جاهلیت نخستین خویش‌آرایی مکنید» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  9. «آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را می‌جویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۵۰.
  10. «آن گاه که کافران در دلها ناموس و حمیّت، آن هم حمیّت جاهلیّت پروردند» سوره فتح، آیه ۲۶.
  11. مانند: سوره اعراف، آیه ۱۹۹؛ سوره فرقان، آیه ۶۳؛ سوره بقره، آیه ۲۷۳ و سوره نساء، آیه ۱۷.
  12. ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹، ج۹.
  13. سالم، عبدالعزیز، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۳۳۶ـ ۳۳۸.
  14. ر.ک: میرزایی، عباس و سلطانی مقدم، سعیده، عصر جاهلیت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۸۷ ـ ۸۸.
  15. ر.ک: دین‌پرور، سیدجمال‌الدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۳۹.
  16. محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام، ج۱، ص۲۶.
  17. «و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.
  18. شکری آلوسی، محمود، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۲، ص۳۰۳.
  19. شکری آلوسی، محمود، بلوغ الإرب فی معرفة احوال العرب، ج۲، ص۳۰۳ـ۳۶۷.
  20. ر.ک: دین‌پرور، سیدجمال‌الدین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۳۹.
  21. حتی، تاریخ عرب، ص۳۳.
  22. آلوسی، بلوغ الارب، ج۱، ص۲۰۳.
  23. برای وسعت قلمرو تجارت قریش، ر.ک: یعقوبی، تاریخ، ج۱، ص۲۴۲؛ ذهبی، تاریخ الإسلام، ج۸، ص۱۷۲؛ سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۱۷۵-۲۴۸.
  24. سالم، تاریخ عرب قبل از اسلام، ص۱۷۵-۵۲۷.
  25. محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام، ج۱، ص ۲۷.
  26. شوقی ضیف، عصر الجاهلی، ص۷۱.
  27. ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، جنگ‌های اعراب جاهلی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱، ص۲۶۸ـ۲۷۰.
  28. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ص۱۰۳.
  29. برای آگاهی تفصیلی از منشأ بت‌پرستی، ر.ک: جعفریان، سیره رسول خدا(ص)، ص۱۰۳ - ۱۲۰.
  30. ابن منظور، لسان العرب، ج۹، ص۵۷.
  31. صالحی شامی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۵، ص۳۰۰.
  32. محمدی، داداش‌نژاد، حسینیان، تاریخ اسلام، ج۱، ص ۳۱.
  33. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، ج۴، ص۱۵۱ـ۱۵۳.
  34. ر.ک: نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۲۰۱ـ۲۰۳.
  35. ر.ک: میرزایی، عباس و سلطانی مقدم، سعیده، عصر جاهلیت، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲، ص۹۱ـ۹۳.
  36. اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹.
  37. المفصل، ج ۸، ص ۱۱۲ ـ ۱۴۳؛ مکاتیب الرسول، ج ۱، ص ۱۰۰ ـ ۱۰۱.
  38. الاستیعاب، ج ۱، ص ۳۳۲، ج ۳، ص ۱۰۷۸؛ ج ۴، ص ۱۶۲۳.
  39. البیان والتبیین، ج ۱، ص ۲۵۹ ـ ۲۶۳.
  40. حکیم به فرد با تجربه‌ای گفته می‌‌شد که با سخنان، عبارات، داستان‌ها و ضرب المثل‌های خود راه درست را به دیگران می‌‌آموخت و آنان را از خطا می‌‌رهانید.
  41. کتاب مقدس، پادشاه اول، ۴: ۳۲؛ دوم تواریخ ۹: ۵ - ۶.
  42. ر.ک: اسماعیلی، مهران، مقاله «جاهلیت»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۹.
  43. البدایة و النهایه، ج۴، ص۶؛ سیره ابن کثیر، ج۳، ص۱۱.
  44. عاملی، سید جعفر مرتضی، سیرت جاودانه ج۱، ص۱۷۰ ـ ۱۷۳.