زن در معارف و سیره نبوی
مقدمه
اسماء دختر عمیس که در سفر حج به جهت تولد محمد بن ابی بکر دچار نفاس شد، شیوه احرام خود را از پیامبر(ص) یاد گرفت[۱] و بعد چگونگی اعمال طواف و نماز را از حضرت پرسید[۲]. وقتی زنی مسئله مشابهی را از امام صادق(ع) پرسید، حضرت به پرسش اسماء از پیامبر(ص) اشاره کرد[۳]. در میان زنان مدینه زنی به نام اسماء دختر یزید به عنوان نماینده زنان از حضرت رسول(ص) پرسشهایی داشت که پیامبر به تجلیل از وی پرداخت[۴]. وی به خطیبةالنساء[۵] (سخنور زنان) شهرت یافته است.
در مواردی زنان دسته جمعی نزد پیامبر(ص) میآمدند و مشکل خود برای آن حضرت مطرح میکردند. سه خانم بر پیامبر(ص) وارد شدند؛ یکی گفت: شوهرم گوشت نمیخورد. دیگری گفت: همسرم از بوی خوش استفاده نمیکند و سومی عرض کرد: شویم به زنان نزدیک نمیشود. پیامبر(ص) درحالی که عبای خود را میکشید، بیرون رفت و بر فراز منبر فرمود: چه شده است که گروهی از یاران من گوشت نمیخورند و از بوی خوش استفاده نمینمایند و نزد زنان نمیروند. درحالی که من گوشت میخورم و از عطر استفاده مینمایم و نزد زنانم میروم؛ پس کسی که از سنت من روی برگرداند، از من نیست[۶]. گاهی زنان همسران پیامبر(ص) را واسطه قرار میدادند. گروهی از زنان نزد یکی از زنان پیامبر آمدند. همسر حضرت گفت: این زنان آمدهاند تا مطلبی از شما بپرسند، ولی خجالت میکشند. حضرت فرمود: «فَإِنَّ اللَّهَ لا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ»: «خداوند از گفتن حق خجالت نمیکشد». گفت: آنان میگویند: اگر زنان هم مانند مردان در خواب چیزی ببینند، غسل بر آنان واجب میشود؟ حضرت به سؤال آنان پاسخ داد[۷].[۸]
جلسه ویژه پیامبر(ص) برای پاسخگویی به زنان
در کتاب کافی خطبهای از پیامبر(ص) نقل شده که مخاطب آن زنان هستند. چنین به نظر میرسد که این خطبه در جمع مخصوص زنان ایراد شده است. در منابع عامه چگونگی تشکیل این جلسه آمده است. زنان چنان به آموزش و پرسش و پاسخ اشتیاق داشتند که از پیامبر(ص) درخواست کردند جلسهای مخصوص آنان قرار دهد. آنان به پیامبر گفتند: در حضور شما مردان بر ما غالب شدهاند؛ روزی را برای ما قرار بده. حضرت به آنها وعده داد و برای زنان جلسهای ویژه تشکیل داد و در آن جلسه به موعظه آنان پرداخت و دستورهایی برایشان صادر کرد و نکاتی را فرمود که تنها یک مورد آن را نقل کردهاند. حضرت فرمود هر کس سه تن از فرزندانش را از دست بدهد، برای وی حجابی از آتش خواهد بود[۹]. زنی - که گفته شده ام سلیم[۱۰] بوده که او را به عقل ستودهاند[۱۱]- پرسید اگر دو تا باشد چه. پیامبر فرمود: اگر دوتا باشد هم همین طور[۱۲]؛ اما آنچه در کافی آمده مفصل است. پیامبر(ص) در سخنرانی برای زنان فرمود: ای گروه زنان، صدقه بدهید گرچه از زیورهایتان باشد؛ گرچه به مقدار یک خرما یا بخشی از آن باشد؛ زیرا بیشتر شما هیزم جهنم هستید؛ چون شما زیاد لعن میکنید و کفران خانواده خود مینمایید. زنی از بنی سلیم که دارای عقل بود. گفت: ای رسول خدا(ص)، آیا ما مادرانِ باردار شیرده نیستیم؟ آیا از ما دخترانی که میمانند و برادرانی که مهربان هستند نمیباشند؟ پیامبر(ص) بر آن ترحم کرد و فرمود: شما زنان بارداری هستید که فرزندان را میزایید و شیر میدهید و بسیار مهربان هستید. اگر در خدمت همسرانتان باشید، زن نمازخوانی از شما در آتش قرار نمیگیرد[۱۳].
به نظر میرسد این سخنان در همان جلسه ویژه زنان ایراد شده است. در منابع عامه زن پرسشکننده ام سلیم و در اینجا از بنی سلیم معرفی شده. رسول خدا(ص) در عید قربان در خارج از مدینه به عدهای از زنان برخورد و به موعظه آنان پرداخت[۱۴]. صدوق نیز سخنان دیگری از پیامبر(ص) را در نصیحت زنان در دو روایت نقل کرده است[۱۵].[۱۶]
زن از دیدگاه پیامبر اسلام
بیشک، عزت و احترامی که زنان پس از اسلام پیدا کردند، مرهون تلاشها و زحمتهای رسول اکرم(ص) است. آن حضرت در طول حیات خویش تلاش فراوانی کرد تا هم نگرش مردان را نسبت به زنان آنگونه که شایسته است، اصلاح کند و هم زنان را به قدر و منزلت خویش آگاه گرداند، به گونهای که بدانند در عرصه حیات اجتماعی باید کارهای متناسب با طبیعت و توان خود را عهدهدار باشند.
رسول خدا(ص) در زمانهای که پدران، اختیاردار مطلق دختران برای ازدواج بودند، در پاسخ خواستگاری حضرت علی(ع) از فاطمه زهرا(س) فرمود: «باید نظر فاطمه(س) را جویا شوم». ایشان با این عمل خود یکی از حقوق مسلم زنان را که حق انتخاب همسر بود، در میان نگاههای متحیر دیگران به رسمیت شناخت. در روزگاری که زنان در پیش پا افتادهترین امور، حق دخالت نداشتند، اسلام، در موضوع بیعت با حاکم اسلامی، هویت و شخصیت آنان را به رسمیت شناخت و برای زنان نقشی همپای مردان در نظر گرفت. ازاین رو، به زنان فرصت بیعت داد[۱۷]. پیش از آن، مردان بیعت میکردند و میگفتند ما به جای بانوان هم بیعت کردیم و اهل بیت تابع ما هستند، ولی پیامبر بیعت مستقلی برای زنان در نظر گرفت و با این کار، حضور اجتماعی، سیاسی و تعهد و مسئولیتپذیری را به زنان آموزش دادند.
عدهای گمان میکنند کار مردان، مهم و ارزشمند است و آنچه زنان انجام میدهند، اهمیتی ندارد، در حالی که رسول خدا(ص) این پندار را غلط دانسته و کارهای زنان را هم با ارزش شمرده است. چنان که وقتی اسماء، یکی از زنان انصار به محضر رسول اکرم(ص) شرفیاب شد، با لحنی شکوه آمیز گفت: «ای رسول خدا! گناه ما زنان چیست که باید بیشتر عمر خود را در خانه بگذرانیم و به پرورش کودکان شما مردان بپردازیم که پیوسته در میدان و کارزارید بپردازیم» آن حضرت با دقت به سخنان اسماء گوش داد و بعد فرمود: از جانب من به تمام زنان مسلمان بگو شوهرداری برای زن وظیفهای بس گران و پرارج است و در ثواب، هم پایه اجر مردان از جان گذشتهای است که در راه خدا شمشیر میزنند[۱۸].
پیامبر بزرگوار اسلام درباره نیکی به زنان و رعایت حقوق آنان میفرماید: ای مردم! بانوان شما بر شما حقوقی دارند و شما نیز بر آنان حقوقی دارید. من به شما سفارش میکنم که به زنان نیکی کنید؛ زیرا آنان امانتهای الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی بر شما حلال شدهاند[۱۹].
پیامبر اسلام، بارها، دست دختر خود، فاطمه(س) را میبوسید و در برابرش برمی خاست و او را در جای خود مینشانید. ایشان با این رفتارها، شخصیت و حیثیت زنان و دختران را در نظر مردم بزرگ جلوه میداد. بیجهت نیست که سهله دختر سهیل قریشی به یکی از پیشگامان در اسلام تبدیل میشود و فارعه دختر ابی سفیان نخستین کسی است که به شوق ملازمت رکاب پیامبر به مدینه مهاجرت میکند[۲۰]. یکی مطالبی که بیان میکند حضرت پیامبر تا چه اندازه به دختران و زنان ارج مینهاده، داستان قیس بن عاصم است که دختران خود را زنده به گور میکرد[۲۱]. قیس وقتی دید که پیامبر برخی دختران خود را روی زانوی خود نشانده و نوازش میدهد، با تعجب میگوید: «من هیچگاه چنین کاری نکردم و در گذشته دختران زیادی نصیبم شده که همه را زنده به گور کردهام. آن گاه داستان زنده به گور کردن یکی از دختران خود را شرح میدهد. ماجرا چنان رقتآور بود که رسول خدا(ص) از شنیدن آن متأثر شد و اشک از دیدگان مبارکش جاری گشت، سپس فرمود: کسی که به دیگران ترحم نکند، به او ترحم نمیشود»[۲۲].
رسول رحمت درباره مهرورزی با فرزندان دختر میفرماید: «لَا تَكْرَهُوا الْبَنَاتِ فَإِنَّهُنَّ الْمُؤْنِسَاتُ الْغَالِيَاتُ»[۲۳].
حضرت در سخنی دیگر دختران را دلسوز و با برکت میشمارد و میفرماید: «الْبَنَاتُ هُنَّ الْمُشْفِقَاتُ الْمُجَهِّزَاتُ الْمُبَارَكاتُ»[۲۴]. رسول خدا(ص) میفرماید: «مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَرَى تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَى عِيَالِهِ... وَ لْيَبْدَأْ بِالْإِنَاثِ»[۲۵].
«سَاوُوا بَيْنَ أَوْلادِكُمْ فِي الْعَطِيَّةِ فَلَوْ كُنْتُ مُفَضِّلاً أَحَداً لَفَضَّلْتُ النِّسَاءَ»[۲۶].
از سوی دیگر، حضرت به مهربانی بیشتر با دختران سفارش کرده و آن را صفتی الهی شمرده است: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرَقُ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ»[۲۷].
زن در نگاه پیامبر از جایگاه والایی برخوردار بود. روزی مردی نزد رسول الله(ص) آمد و گفت: همسری دارم که چون بر او وارد میشوم، به استقبالم میآید و چون از خانه خارج میشوم، مرا مشایعت میکند و چون مرا اندوهگین میبیند، به من میگوید: چه چیز تو را اندوهگین کرده است؟ اگر به جهت روزیات غصه میخوری که غیر تو (خداوند) آن را تکفل کرده است و اگر ناراحتی تو به جهت امر آخرت است، خداوند این همّ و غمّ را زیاد کند. رسول خدا فرمود: همانا برای خداوند عاملانی است و این زن از عاملان خداوند است. برای او نصف اجر شهید است[۲۸].
رسول الله(ص) زنان را تنها برای کار نمیخواست، بلکه همواره زمینه رشد و تعالی آنان را فراهم میآورد. مشارکت ایشان در امور خانه، نشاندهنده نوع نگرش ایشان نسبت به زنان است. اصولاً از فضایل یک انسان خودساخته آن است که در کار خانه به همسرش کمک کند.
حضرت رسول تا آخرین لحظه زندگی همواره نسبت به خوشرفتاری و ارج نهادن به مقام و منزلت زن سفارش میکرد. آن حضرت در آخرین سفارشهای خود درباره زنان، سه مرتبه چنین فرمود: «خدا را خدا را! درباره زنان به شما سفارش میکنم که خوش رفتار و مهربان باشید»[۲۹].[۳۰]
منزلت زنان
گفتهاند در چین قدیم، پاهای دختران را از کودکی با تکهای پارچه میبستند و در قالب فلزی قرار میدادند تا کوچک بماند و جذاب جلوه کند. به همین جهت، زن چینی با پیمودن مسیر کوتاهی، خسته و عرق ریزان از نفس میافتاد و از حرکت میایستاد. برای زن چینی، ازدواج نوعی معامله بود که والدین، دختران خود را به هر کسی که میخواستند، در برابر دریافت هدیه و پول تسلیم میکردند. در ژاپن، مرد قدرت وسیعی داشت و حق داشت زنان را برای بردگی و روسپی گری بفروشد. زنان در سراسر عمر تحت قیمومت پدر یا شوهر یا پسر خود بودند. دختران از ارث سهمی نداشتند و مردان حق گرفتن زن به طور نامحدود را داشتند[۳۱]. در هندوستان، زن، موجود حقیری برای شوهر بود و پس از مرگ شوهر، زندگی او را جایز نمیشمردند و زن را در روز چهلم شوهر در آتش میانداختند و میسوزاندند. بهترین زنان، زنانی بودند که پس از مرگ شوهرانشان، خود را در آتش بیندازند و بسوزانند. زنان هند به استثنای زنان طبقات بالا و زنان روسپی معابد، از دانشاندوزی محروم بودند و همانند بردهها حق مالکیت نداشتند و دست رنج آنان به جیب شوهر و اربابشان میرفت[۳۲]. همچنین در جزایر افریقا، زنان را گله گله میفروختند.
در عصر جاهلیت در عربستان نیز زن هیچگونه ارزش انسانی و اجتماعی نداشت. تنها وظیفه او خدمت به مرد و به دنیا آوردن فرزند پسر برای شوهر بود و اگر دختری به دنیا میآورد، دیگران از او کناره میگرفتند. در مواردی حتی فرزند دخترش زنده به گور میشد و هیچ گونه حق دفاع یا نگه داری از او را نداشت. وجود دختر، ننگ خانواده به شمار میرفت. اگر فرزند اول زنی، دختر بود، قدم او را نامبارک میدانستند. تعدد زوجات نیز بدون هیچ قید و شرطی رواج داشت. زن کالایی بود که جزو دارایی پدر یا شوهر یا پسر به شمار میرفت و او را با اموال و ثروتی که باقی میماند، به ارث میبردند[۳۳]. قرآن مجید وضع عربستان آن زمان را چنین بیان میکند: ﴿وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ * يَتَوَارَى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ مَا بُشِّرَ بِهِ أَيُمْسِكُهُ عَلَى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرَابِ أَلَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ﴾[۳۴].
همچنین در جای دیگری میفرماید: ﴿وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ * بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ﴾[۳۵].
اسلام، غبار مظلومیت و خواری را از چهره این مخلوق الهی و شریک مرد در زندگی پاک کرد و کرامت زن را آشکار ساخت. همچنین با نکوهش رفتارهای غیرانسانی مردان با زنان، آنان را به رفتار نیک و ادای حقوق انسانی زنان تشویق و موظف ساخت. پیامبر اسلام برای اینکه فرهنگ جاهلی را نسبت به زن دگرگون کند، با سفارشهای گوناگون، دیدگاه جامعه را نسبت به زن تغییر داد، بدین گونه که ملاکهای ارزشی را در جامعه دگرگون کرد؛ نه مرد بودن را ملاک کرامت شمرد و نه زن بودن را نشانه نکبت و بدبختی، بلکه معیار و فضیلت را تقوا و خویشتن داری در برابر گناه و نافرمانی خدا معرفی کرد.
قرآن کریم در شرایط آن روز جامعه، از زنان شایستهای چون مریم(س) و آسیه، همسر فرعون به عنوان زنان صالح و وارسته تجلیل کرد. پیراستن حضرت مریم از اتهامهای ناروای یهودیان، خدمتی بزرگ در حق زن لایق، عفیف و وارسته و دفاع از حقوق او بود. تجلیل از آسیه در دربار پادشاهی فرعون نیز ارجگذاری به توانایی زن در مبازره با استکبار و دستیابی به کمال انسانی بود[۳۶]. همچنین معرفی شخصیت والای حضرت زهرا(س) و نقش او در تاریخ اسلام، نشان دهنده شایستگی زن در عرصههای گوناگون اخلاقی، سیر و سلوک معنوی، اجتماعی و سیاسی است. زنان با الهام از حضرت زهرا(س) و دختر گرامیاش، زینب کبرا(س) میتوانند ارزشهای انسانی، عفاف، تقوا، ایثار و فداکاری و مبارزه با ستم و بیعدالتی را جایگزین فرهنگ طفیلیگری، مدپرستی و بیبندوباری سازند.
رسول خدا(ص) در زمانهای که پدران، اختیاردار مطلق دختران برای ازدواج بودند، در پاسخ خواستگاری حضرت علی(ع) از فاطمه زهرا(س) فرمود: «باید نظر فاطمه(س) را جویا شوم» و به این ترتیب، یکی از حقوق مسلّم زنان را که حق انتخاب همسر بود، به رسمیت شناخت. افزون بر آن، در روزگاری که حتی برای پیش پا افتادهترین امور، رأی و نظر زنان نقشی نداشت، در بیعت با حاکم اسلامی، برای زنان نقشی همپای مردان در نظر گرفت و بانوان توانستند جداگانه با حاکم بیعت کنند[۳۷]. پیش از آن، مردان بیعت میکردند و میگفتند ما به جای بانوان هم بیعت کردیم و اهل بیت تابع ما هستند. پیامبر با این کار، حضور اجتماعی و سیاسی و تعهد و مسئولیتپذیری را به زنان آموزش داد.
اکنون روند یاد شده را با جریان آزادی مورد ادعای غرب مقایسه کنید. امروز در تمدن غرب، زنان را زنده به گور نمیکنند، بلکه درعصر جاهلیت مدرن، با بهرهکشی از جاذبههای جسمانی و شهوانی زن در عشرتکدهها، تمام شخصیت فکری و حرمت انسانی او را زنده زنده به گور هوسرانی مردان میفرستند. زن را آزاد میپندارند تا بازار مصرفشان گرمتر شود و کالاهای لوکس آنان به فروش برود. در نگاه آنان، زن از قیود دست و پاگیر خانواده آزاد شد، ولی آمار طلاق، همسرآزاری، خودکشی زنان و تکزیستی بالا رفت. زن آزاد شد تا با یک برنامه پیچیده و حساب شده بدون آنکه خود بفهمد، به بردگی درآید. امروزه برخی کشورهای صنعتی از جمله آلمان، مرکز واردات و فروش دختران جوان - بیشتر آسیایی - به شمار میآیند و برخی کشورهای در حال توسعه مثل تایلند، اقتصاد خود را براساس تجارت بینالمللی، «سکس» استوار کردهاند[۳۸]. حال آنکه قرنها پیش از این، پیامبر برگزیده خدا، محمد مصطفی(ص)، زن محصور در چهار دیواری جهل و خرافه و ستم را به میدان تعیین سرنوشت اجتماع آورد و با تأکید بر حفظ شخصیت انسانی و فکری وی به همگان آموخت که: ﴿مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۳۹]. رسول رحمت درباره مهرورزی با فرزندان دختر میفرماید: «لَا تَكْرَهُوا الْبَنَاتَ فَإِنَّهُنَّ الْمُؤنِسَاتُ الْعَالِیَات»؛ «دختران خود را ناخوش ندارید؛ زیرا آنها مونسهای گرانبهایی هستند»[۴۰]. یا در سخنی دیگر، دختران را دل سوز و با برکت میشمارد و میفرماید: «أَلْبَنَاتُ هُنَّ المُشفِقَاتُ وَ المُجَهِّزاتُ المُبارَكَاتُ»؛ «دختران، دلسوز، مددکار و بابرکتند»[۴۱]. ایشان در مقابل تلاش خستگیناپذیر مادران، بهشت را ارمغان راهشان میشمارد و میفرماید: «الْجَنَّةُ تَحْتَ أَقْدَامِ الْأُمَّهَاتِ»؛ «بهشت زیر پای مادران است»[۴۲].
رسول خدا(ص) با توجه به نکتههای ظریف در روابط خانوادگی میفرماید: «مَنْ دَخَلَ السُّوقَ فَاشْتَرَى تُحْفَةً فَحَمَلَهَا إِلَى عِيَالِهِ... وَ لْيَبْدَأْ بِالْإِنَاثِ» «آن که به بازار برود و ارمغانی بخرد و به خانه ببرد، در تقسیم آن از دختران آغاز کند»[۴۳].
نیز میفرماید: «سَوّوا بَيْنَ أَوْلَادِكُمْ فِي العَطِيَّةِ، فَلَو كُنْتُ مُفَضِّلًا أحَداً لَفَضَّلتُ النِّسَاءَ» «با فرزندان به مساوات رفتار کنید و اگر میخواستم به کسی افزون ببخشم، به زنان بیشتر میبخشیدم»[۴۴].
از سوی دیگر، مهربانی بیشتر با دختران را صفتی الهی میشمارد: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الْإِنَاثِ أَرَقُّ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ»؛ «خداوند متعال به دختران، مهربانتر از پسران است»[۴۵].
روزی شخصی نزد رسول خدا(ص) آمد و عرض کرد: همسری دارم که چون بر او وارد میشوم، به استقبالم میآید و چون از خانه خارج میشوم، مرا بدرقه میکند و چون مرا غمگین میبیند، به من میگوید: چه چیز تو را غمگین کرده است؟ اگر به جهت روزیات غصه میخوری که غیر تو (خداوند) آن را تکفل کرده است و اگر ناراحتی تو برای آخرت است، خداوند این هَمّ و غم را زیاد کند. رسول خدا(ص) فرمود: «همانا برای خداوند، عاملانی است و این زن از عاملان خداوند است. او نصف پاداش شهید را دارد»[۴۶].
بر اساس چنین دیدگاهی بود که رسول الله(ص) زنان را تنها برای کار نمیخواست، بلکه همواره زمینه رشد و تعالی آنان را فراهم میآورد. پیامبر هیچگاه به زن به عنوان فرد خانهداری که تمام وظایف خانه بر عهده او باشد، نمینگریست، بلکه مشارکت در امور خانه را نشاندهنده برخورداری مرد از فضیلت انسان میدانست. در سیره نبوی آمده است: «پیامبر خدا(ص) در خانه، کفش و لباس خود را وصله میکرد. در را میگشود. گوسفند و شتر را تیمار میکرد و شیر آن را میدوشید و اگر خدمتکار خسته میشد همراه خادم خانه گندم آرد میکرد».[۴۷].
به طور کلی، از دید دین اسلام و سنّت رسول الله(ص)، هیچ یک از زن و مرد از نظر کرامت انسانی و فضیلت بر یکدیگر برتری ندارند. آنان به دلیل ساختار متمایز جسمانی و روحانی در برخی حقوق و تکالیف با هم تفاوت دارند که آن هم با در نظر گفتن مجموع حقوق، اصل تساوی به چشم میآید. ماه و خورشید هرگز با هم برابر نیستند، ولی آیا این تفاوت به معنای کمارزش بودن یکی در برابر دیگری است؟ همه میدانند که ماه و خورشید کارکرد ویژه خود را دارند و جهان بدون وجود هر یک از آنان قابل زیستن نخواهد بود.[۴۸].
رفتار پیامبر اعظم(ص) با زنان آسیب دیده
احترام به زنان اسیر
پیامبر اکرم(ص) از همان آغاز بعثت با انواع مخالفتها و آزارها و پس از هجرت نیز با جنگ افروزی مشرکان روبه رو بود. بدیهی است هر جنگی، پی آمدهایی مانند کشته شدن، اسارت، معلول شدن و بیسرپرست شدن خانوادهها دارد. در مدت ده سال حضور پیامبر اکرم(ص)در مدینه و تثبیت اسلام، غزوهها و سریههای بسیاری میان مسلمانان و سپاه شرک و نفاق درگرفت که هر یک در روند پیشرفت اسلام اثر چشمگیری داشت. در این غزوهها و سریهها، بسیاری از افراد سپاه دشمن به اسارت مسلمانان درآمدند. در میان اسیران، زنانی بودند که بررسی زندگی آنها و شیوه رفتاری پیامبر با آنان در اسارت، الگوهای رفتاری مناسبی را به ما معرفی میکند. برخی از این زنان، دختران یا همسران بزرگان قبیله خود بودند که پس از اسارت، بر اساس قانون احترام و تکریم به بزرگان[۴۹] با آنان بسیار کریمانه و بزرگوارانه رفتار میشد[۵۰]. ازدواج پیامبر با زنانی چون جُوَیریَه، دختر حارث بن ابی ضرار که در نبرد بنو مُصْطَلَقْ اسیر شد[۵۱] و صفیه، دختر حی بن اخطب که در نبرد خیبر به اسارت مسلمانان درآمد[۵۲] و خواستگاری از ریحانه دختر زید که در جنگ بنی قُرَیظه در سال ششم هجری اسیر شد و پیامبر وی را در انتخاب اسلام و ازدواج با خود یا ماندن در جایگاه کنیز، آزاد گذاشت[۵۳]، از جمله رفتارهای بزرگوارانه پیامبر با زنان اسیر است.
در روایتها آمده است پیامبر پس از اسارت صفیه، با مهربانی به او فرمود: «دوست داری، به دین خود (یهود) باقی بمان. من تو را مجبور نمیکنم، ولی اینکه خدا و رسولش را برگزینی، برای تو بهتر است». صفیه میگوید: «پس از شنیدن پیشنهاد پیامبر، خدا و رسولش را انتخاب کردم. آن حضرت نیز مرا آزاد کرد»[۵۴].
پیامبر چنان بر خوش رفتاری با زنان اسیر و رعایت حال آنان تأکید داشت که وقتی شنید بلال حبشی هنگام خروج اسیران از خیبر، زنان را از کنار کشتهشدگانشان گذرانده است و صفیه و دخترعموهایش با دیدن پیکر کشتهها ناراحت و گریان شدهاند، با ناراحتی و اندوه به وی فرمود: «بلال! آیا رحمت و شفقت از تو دور شده است که کنیزان جوان را از کنار پیکر کشتگان آنها میگذرانی؟»[۵۵].
پس از ازدواج پیامبر خدا با صفیه، دیگر همسران پیامبر، وی را با تعبیر «زن یهودیه» مسخره و تحقیر میکردند. وقتی پیامبر از این ماجرا باخبر شد، با بیان اینکه نَسب او به پیامبران بنی اسرائیل میرسد، صفیه را دلداری داد و آنها را از این برخورد نهی کرد[۵۶]. رفتار پیامبر با صفیه چنان مهربانانه بود که وی همواره میگفت: «هرگز کسی را خوش اخلاقتر و بزرگوارتر از رسول خدا(ص) ندیدم»[۵۷].
رفتار پیامبر خدا با سفّانه، دختر حاتم طایی و خواهر عدی بن حاتم نیز که بعدها از مسلمانان وارسته و یاران حقیقی ولایت شد، شنیدنی است. سفّانه در سال هشتم هجری و در ماجرای ویران ساختن بت خانه فُلس به اسارت مسلمانان درآمد. وی به دستور پیامبر اکرم(ص)، جدای از دیگر اسیران و در خانه رمله، دختر حارث زندگی میکرد. هنگامی که کاروانی از قبیله طی از مدینه به مقصد شام حرکت میکردند، رسول خدا(ص)سفّانه را آزاد کرد و به این قافله سپرد تا وی را نزد برادرش عُدَی بازگردانند[۵۸]. این بانوی اسیر بارها از پیامبر خدا درخواست آزادی کرد، ولی آن حضرت تا وقتی کاروان مطمئنی نیافت، وی را آزاد نکرد و به وی فرمود: «[تو را آزاد] خواهم کرد. برای خروج از اینجا شتاب مکن تا فرد مطمئنی که تو را به سرزمین خودت برساند، بیابیم»[۵۹].
در روایت دیگری آمده است وقتی سفانه از اخلاق و رفتار پدرش برای پیامبر سخن گفت، آن حضرت فرمود: «ای سفانه! این ویژگیهایی که درباره پدرت میگویی، در حقیقت، صفات فرد مؤمن است. اگر پدرت، مسلمان بود، برای او آمرزش میطلبیدم»[۶۰]. سپس وی را به دلیل حسن خلق و بخشندگی پدرش آزاد کرد.
در عصر پیامبرخدا، زنان اسیر از گروههای آسیبپذیر جامعه به شمار میآمدند. ازاین رو، برای اینکه این گروه دچار بحرانهای روحی و روانی نشوند، باید برای اداره زندگی آنان تدبیری اندیشیده میشد. ازدواج پیامبر با زنان اسیر و رفتار مناسب با آنها یا ایجاد زمینه ازدواج و کار برای ایشان، آنها را به ادامه زندگی امیدوار میکرد. نقل است جاریه، دختر اُمّ قِرفَه در سال ششم هجری و در سریه اُم قرفَه به اسارت مسلمانان درآمد. وی شاهد کشته شدن مادرش به دست قیس بن محسر بود. وقتی پیامبر از این ماجرا باخبر شد، از وی دل جویی کرد و از قیس خواست جاریه را نزد ایشان بیاورد. سپس وی را به ازدواج حزن بن ابی وهب درآورد که از خانواده مادری پیامبر بود. در نتیجه این ازدواج، عبدالرحمان بن حزن به دنیا آمد[۶۱]. حضرت، جاریه را به عقد مردی مهربان و مورد اعتماد درآورد تا با این کار هم از او دلجویی کرده باشد و هم زمینه سعادتمندی وی را در سایه این پیوند فراهم سازد. بنا ر نقل ابن هشام، جاریه دختر یکی از بزرگان قوم خود بود. ازاین رو، پیامبر برای حفظ شرافت و عزت او، با وی با مهربانی و بزرگواری رفتار کرد[۶۲].
رسول خدا(ص) از آزادی زنان و دختران و بازگرداندن آنها نزد قوم و قبیله شان، به منظور آموزش معارف دینی و جذب مردم به اسلام استفاده میکرد. یکی از این موارد، رفتار پیامبر با زنان و کودکانی است که در نبرد هوازن به اسارت مسلمانان درآمدند. به گفته طبری، پس از پایان نبرد، فرستادگان هوازن در منطقه جَعرانه نزد پیامبر آمدند و اسلام را پذیرفتند و از آن حضرت خواستند به آنها لطف کند و زن و فرزندان و اموالشان را به آنها بازگرداند. پیامبر که از فرصتهای گوناگون برای مبارزه با فرهنگ جاهلی و دعوت مردم به اسلام استفاده میکرد، فرمود: «زنان و فرزندانتان را بیشتر دوست دارید یا اموالتان را؟» آنها گفتند: زنان و فرزندانمان را بیشتر دوست داریم. آن گاه پیامبر فرمود: «تا آنجا که به من و فرزندان عبدالمطلب مربوط است، اموال و خانواده تان را به شما بازمی گردانم. پس از آنکه نماز من و یارانم به پایان رسید، برخیزید و خطاب به مردم بگویید در کار فرزندان و زنانمان، پیامبر را نزد شما مسلمانان و شما مسلمانان را نزد پیامبر شفیع میکنیم. من سهم خود و فرزندان عبدالمطلب را به شما میبخشم و سهم دیگران را نیز برای شما طلب میکنم». فرستادگان هوازن به پیشنهاد پیامبر عمل کردند و مهاجران و انصار، اسیران و غنایم خود را به پیامبر بخشیدند. پیامبر نیز فرمود: «هر کس نمیخواهد اسیر خود را ببخشد، در مقابل هر اسیر، شش شتر از نخستین غنیمتی که به دست میآوریم، بگیرد و در عوض، زن و فرزندان این مردم را به آنان بازگرداند»[۶۳].
رسول اکرم(ص) با این رفتار خویش، هم ارزش خانواده و زن و فرزند را برای جامعه عرب تبیین کرد که هنوز آثاری از تفکر جاهلی در آن دیده میشد و هم با مشورت کردن با مسلمانان، به آنان شخصیت و احترام بخشید و اسیران را با رضایت کامل مسلمانان به خانوادههاشان بازگرداند.
با استفاده از این روایت به یکی دیگر از ویژگیهای مهم رفتاری رسول خدا(ص) که همان استفاده از موقعیتها و شرایط حساس برای تبیین آموزهها و ارزشهای دینی به مردم است، میتوان اشاره کرد. این شیوه رفتاری پیامبر میتواند الگوی مناسبی برای مربیان و مسئولان فرهنگی و سیاسی جامعه باشد تا از فرصتهای پیش آمده به منظور آموزش تعالیم دینی و ارزشهای فرهنگی به مردم بهره گیرند.
از دیگر ویژگیهای رفتاری پیامبر اکرم(ص)، توجه به کرامت انسانی اسیران به ویژه زنان و دختران است. تکریم اسیرانی که موقعیت اجتماعی ویژهای داشتند، احترام به عقاید و باورهایی که بر ضد ارزشها و آموزههای اسلامی نبودند و تلاش برای براندازی نظام بردهداری با جهت دهی به احکام و فروعات فقهی برای رسیدن به این هدف از شیوههای رفتاری پیامبر اعظم(ص) با اسیران است که دین اسلام را شریعتی قانون مند و اخلاقگرا معرفی میکند.[۶۴].
پشتیبانی از زنان خود سرپرست
بنا بر آنچه گفته شد، با گسترش دین مبین اسلام در جزیره العرب، بسیاری از آداب و رسوم و اندیشههای نادرست جامعه عربستان از بین رفت و فرهنگ توحیدی جایگزین آن شد. این امر، واکنشها و برخوردهای تند اعراب جاهلی را در پی داشت. بیتردید، در چنین شرایطی، جنگ، مقابله و دفاع، اجتنابناپذیر بود. یکی از پی آمدهای این جنگها، بر جای ماندن خانوادههای بیسرپرست بود که گروه و قشر جدیدی را با عنوان «زنان خودسرپرست» به وجود آورد. این قشر، به حمایت جدی و مسئولانه حاکمان دینی نیاز داشتند و باید با برنامه ریزی صحیح و علمی، از نظر مادی و معنوی تأمین میشدند. پیامبر اکرم(ص)در برخورد با این گروه از زنان، شیوههای رفتاری زیر را به کار گرفت:
- توجه به بحران عاطفی خانوادههای شهیدان و تلاش برای رفع بحران با برقراری ارتباط عاطفی با فرزندان آنها و توجه به نیازهای اولیه آنان. مهر و محبت بینظیر پیامبر خدا به همسر و فرزندان جعفر طیار پس از شهادت وی از نمونههای رفتاری آن حضرت با خانوادههای بیسرپرست است. رسول خدا(ص) پس از اینکه از شهادت جعفر طیار باخبر شد، به همسران خود و فاطمه زهرا(س) دستور داد برای اسماء بنت عمیس، همسر جعفر و فرزندانش غذایی تهیه و از آنها دلجویی کنند. خانواده جعفر سه روز در خانه پیامبر بودند و روز چهارم به خانه خود بازگشتند[۶۵].
- محدود کردن زمان سوگواری از سوی پیامبر و تأکید بر بازگشت به زندگی عادی پس از مصیبت. بنا بر روایات، در دوران جاهلیت، زنان پس از فوت همسرانشان تا یک سال لباس عزا میپوشیدند و از زینت و آرایش پرهیز میکردند. رسول خدا(ص) این رسم را منسوخ کرد و پس از شهادت جعفر از اسماء خواست تا سه روز برای شوهرش عزاداری کند و فرمود: «تا سه روز زینت مکن و [[[لباس سیاه]] بپوش]. سپس آنچه میخواهی انجام ده»[۶۶]. در روایتی آمده است که سبیعه، دختر حارث پس از فوت همسرش زایمان کرد. روزی ابوالسنابل بن بعلک وی را دید که سرمه کشیده و لباس عزا از تن درآورده است. به او گفت: آیا فکر میکنی که از عده خارج شدهای؟ تو تا چهار ماه و ده روز پس از وفات همسرت نمیتوانی ازدواج کنی و نباید خود را زینت کنی. سبیعه بیدرنگ نزد رسول خدا(ص) رفت و سخنان ابوالسنابل را که یکی از خواستگارانش بود، به گوش پیامبر رساند. پیامبر به او فرمود: «تو فرزندت را به دنیا آوردی و زمان عده تو با تولد فرزندت به پایان رسیده است»[۶۷]. به این ترتیب، رسول خدا(ص) با این سخن هم حکم الهی را بیان فرمود و هم جامعه را از افراط و تفریط در اجرای احکام برحذر داشت.
- هم دردی و همراهی با مصیبت دیدگان به منظور کاستن از غم و رنج آنها و دور کردن آنها از تنشهای روانی در نمونههای رفتاری رسول خدا(ص) آشکارا به چشم میخورد. در روایات آمده است پس از شهادت حمزه و مثله شدن پیکرش، صفیه، خواهر حمزه میخواست خود را به پیکر برادرش حمزه برساند. وی بر این کار پافشاری میکرد. ازاین رو، پیامبر از انصار خواست مانع او نشوند. صفیه پیکر مثله شده برادر را یافت و در کنار آن نشست و با صدای بلند گریست. پیامبر نیز وی را همراهی کرد و با صدای بلند گریست. پس از اینکه صفیه آرام شد، آن حضرت برای آرامش خاطر وی فرمود: «هم اکنون جبرائیل به من خبر داد که در آسمانهای هفت گانه نوشتهاند حمزه، شیر خدا و رسول است»[۶۸]. پیامبر اعظم(ص) برای آرامش خاطر ام ربیع، مادر شهید حارثه بن سراقه خطاب به وی فرمود: «ای مادر حارثه! باغی در بهشت وجود دارد و پسر تو در بهشت اعلا جای دارد»[۶۹]. دلجویی پیامبر از خانوادههای شهیدان به گونهای بود که وقتی انیسه، دختر عُدَی از ایشان خواست پیکر پسرش، عبدالله بن سلمة بن مالک را که در نبرد احد به شهادت رسیده و بر بلندای کوه احد به خاک سپرده شده بود، از قبر درآورند، پیامبر پذیرفت و دستور داد جنازه وی را به مادرش بسپارند تا وی را هر جا که دوست دارد، به خاک سپارد[۷۰].
- در روایتهای بسیاری به توجه ویژه پیامبر به زندگی و مشکلات خانوادههای بیسرپرست اشاره شده است. در روایتی آمده است ام کجه و دخترانش، پس از وفات همسرش اوس بن ثابت با سختی زندگی میکردند؛ زیرا پس از مرگ اوس، تمام دارایی و ارث وی به برادرانش رسید. پیامبر خدا پس از نزول آیه ارث، سهم آنان را به آنها بازگرداند[۷۱].
- سرپرستی و حمایت از خانوادههای بیسرپرست و مصیبت دیده، به ویژه مهربانی با کودکان و فرزندان شهیدان. سرپرستی از دختر حمزه سیدالشهدا و دختران زراره، پس از مرگ پدرانشان نمونهای از توجه پیامبر به خانوادههای بیسرپرست است[۷۲].
- دادن امتیازها و حقوق ویژه به خانوادههای شهیدان و مصیبت دیدگان از جمله ملاقات با آنان و حضور طولانی در خانههایشان. در روایتی آمده است پیامبر همواره به خانه ام حرام و ام سلیم، دختران ملحان میرفت. گفته شده است آن حضرت به هیچ خانهای به جز خانه همسرانش وارد نمیشد، مگر خانه ام سلیم. هنگامی که دلیل این کار را از ایشان پرسیدند، فرمود: «برادر ام سلیم همراه من بود که کشته شد. به همین سبب، خواهر او برایم محترم است»[۷۳].
ام سلیم، غم مرگ فرزندش، ابوعمیر را نیز با صبر و شکیبایی تحمل کرد و این ماجرا را به گونهای زیبا برای همسرش، ابوطلحه توصیف کرد. پیامبر خدا همواره ام سلیم را به واسطه صبر و بردباریاش تحسین و تکریم میکرد[۷۴]. رفتار رسول خدا(ص) با خانوادههای مصیبت دیده و بیسرپرست به ویژه زنان و فرزندان شهیدان، الگویی بسیار مناسب برای جوامع بشری، هنگام رخ دادن بحرانهایی چون جنگ و حوادث طبیعی است.
بیتوجهی به مشکلات و گرفتاریهای آسیب دیدگان جنگ، به معنای از دست دادن حامیان حقیقی یک نظام سیاسی است؛ زیرا این گروه به دلیل بهای سنگینی که برای ایجاد یا حفظ نظام پرداختهاند، همواره پشتیبان نظام خواهند بود.[۷۵].
توجه به مشکلات زنان طلاق گرفته
طلاق، منفورترین حکم دینی است که خداوند و معصومین(ع) آن را ناپسند شمردهاند[۷۶]. با این حال، وقتی همسران همه راههای بهبود روابط و ایجاد تفاهم و تعامل را تجربه کرده و به نتیجه نرسیده باشند، طلاق به عنوان حکمی شرعی مطرح میشود و زمینه تجربهای جدید را در زندگی مشترک برای زن و مرد فراهم میسازد.
به طور معمول، زنان مطلقه از سرزنشها و برخوردهای نادرست و قضاوتهای شتاب زده مردم رنج میبرند و گاه به دلیل همین مشکلات و برخوردهای منفی جامعه حاضر میشوند تا پایان عمر در خانه و کاشانهای زندگی کنند که هیچ دل بستگی و علاقهای به آن ندارند. رسول اکرم(ص) با این تفکر جاهلی مبارزه کرد. ایشان همواره زشتی و نادرست بودن طلاق را به مسلمانان یادآور میشد، ولی گاه آن را به منزله آخرین راه حل مشکلات میان زوجین میدانست.
حمایت از زنانی که پس از طلاق دچار مشکلات معیشتی یا شکستهای روحی و روانی شده بودند، از جمله شیوههای رفتاری پیامبر با این گروه از زنان بود. جابر میگوید: پس از اینکه همسر حفص بن مغیره از وی جدا شد، وی نزد رسول خدا(ص) آمد و از ایشان کمک خواست. پیامبر به حفض فرمود: «به همسرت متاعی بده، گرچه به اندازه یک صاع باشد»[۷۷].
همچنین در روایت آمده است وقتی پیامبر خدا باخبر شد زینب، دختر حنظلة بن قسامه از همسرش، اسامة بن زید طلاق گرفته است، در جمعی فرمود: «چه کسی حاضر است او را به زنی زیبا و کمخوراک راهنمایی کنم و من به منزله پدرزن او باشم؟» نعیم بن عبدالله نحام از نوع نگاه پیامبر متوجه موضوع شد و گفت: گویا منظور شما من هستم؟ پیامبر پاسخ مثبت داد و نعیم ازدواج با زینب را با میل و رغبت پذیرفت. به این ترتیب، پیامبر زندگی یک زن مطلقه را سامانی دوباره بخشید و وی را به عقد فردی مناسب درآورد[۷۸].
رسول خدا(ص) در کلام خود، زینب را دختر خویش نامید و از این راه به وی اعتبار و شخصیت بخشید. این رفتار پیامبر خدا، نوع نگاه مردم را نیز نسبت به زینب و دیگر زنان مطلقه تغییر داد.
حضرت محمد(ص)، زنان را برای گرفتن حق حضانت فرزندانشان نیز یاری و حمایت میکرد. نقل شده است روزی زنی نزد پیامبر آمد و از همسرش گله کرد و با اشاره به پسری که همراهش بود، گفت: ای رسول خدا! این پسر من است. شکم من ظرف وجود او و دامانم، پرورشگاهش بوده است و از سینهام وی را تغذیه کردهام، ولی اکنون پدرش قصد دارد وی را از من جدا سازد. پیامبر فرمود: «تا هنگامی که تو ازدواج نکردهای، به نگهداری او سزاوارتر هستی»[۷۹].
گاه مردان چنان با زنان بدرفتاری میکردند که پیامبر از آنان میخواست با دریافت متاعی از زنانشان، آنها را طلاق دهند تا زنان با انتخابی صحیحتر، به زندگی ایدهآل خویش دست یابند. برای مثال، حبیبه، دختر سهل و همسر ثابت بن قیس[۸۰] و جمیله دختر سلول که به ظاهر همسر دیگر ثابت بن قیس بود، به علت بداخلاقی و بدرفتاری شوهرشان، به امر پیامبر از وی طلاق گرفتند[۸۱].
پیامبر خدا نه تنها از حقوق زنان مسلمان دفاع میکرد، بلکه به خواستها و حقوق زنان غیرمسلمان نیز اهمیت میداد. نقل شده است ابوالحکم رافع بن سنان پس از ظهور اسلام، مسلمان شد، ولی همسرش از پذیرش دین اسلام سرباز زد. به همین دلیل آن دو از هم جدا شدند. آنها دختری به نام عُمیره داشتند. روزی مادر عمیره نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: ابوالحکم، دخترم را از من گرفته است و اجازه نمیدهد وی را ببینم. پیامبر از این موضوع بسیار ناراحت شد و ابوالحکم را که از صحابه بود، فراخواند. سپس دستور داد مادر و پدر در دو طرف مجلس بنشینند و دختر را میان مجلس قرار دهند، آنگاه هر کدام، دخترشان را صدا زنند. دخترک با شنیدن صدای مادرش به سوی او رفت. پیامبر با دیدن این صحنه، برای او دعا کرد و فرمود: «اللَّهُمَّ اهْدِهَا»؛ «پروردگارا! این دختر را هدایت کن». پس از دعای پیامبر، دخترک به سوی پدرش ابوالحکم رفت[۸۲].
از این روایت میتوان دریافت که پیامبر گرامی اسلام، به حقوق و خواستههای زنان توجه ویژهای داشت. توجه پیامبر به سخنان زنی غیرمسلمان که از مردی مسلمان شکایت کرده است و رسیدگی به حقوق وی و آزاد گذاشتن کودک در انتخاب یکی از والدین خود، بیان کننده ارزشی است که اسلام برای حقوق زن و فرزند قائل است. رسول خدا(ص) میتوانست با نفوذی که داشت، کودک را به پدر مسلمانش بسپارد، ولی به جای استفاده از خشونت و زور، از خداوند خواست تا وی را به راه راست هدایت کند. این اقدام پیامبر، برای زن جای هیچگونه اعتراض و مخالفتی باقی نگذاشت؛ زیرا انتخاب بر عهده خود کودک گذاشته شد.[۸۳].
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۱۷۹-۱۸۰ و ج۵، ص۳۸۹؛ همو، الإستبصار، ج۱، ص۱۵۴.
- ↑ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۱۷۹: «أَنَّ أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَيْسٍ نُفِسَتْ بِمُحَمَّدِ بْنِ أَبِي بَكْرٍ... سَأَلَتِ النَّبِيَّ(ع) عَنِ الطَّوَافِ بِالْبَيْتِ وَ الصَّلَاةِ»
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۹۸؛ شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۱، ص۱۷۹؛ همو، الإستبصار فیما اختلف من الأخبار، ج۱، ص۱۵۴: «إِنَّ أَسْمَاءَ سَأَلَتْ رَسُولَ اللَّهِ(ص) وَ قَدْ أُتِيَ بِهَا ثَمَانِيَةَ عَشَرَ يَوْماً».
- ↑ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۴، ص۱۷۸۷؛ ابن اثیر جزری (عزالدین)، اسد الغابه، ج۶، ص۱۹؛ علی بن فخرالدین اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمه، ج۱، ص۳۷۳؛ عبدالرزاق ابوبکر صنعانی، المصنف، ج۱۱، ص۳۹۱؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۳۱۹ (چ دار صادر).
- ↑ ابن حجر، الإصابه، ج۸، ص۲۱.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۴۹۶: «مَا بَالُ أَقْوَامٍ مِنْ أَصْحَابِي لَا يَأْكُلُونَ اللَّحْمَ وَ لَا يَشَمُّونَ الطِّيبَ وَ لَا يَأْتُونَ النِّسَاءَ أَمَا إِنِّي آكُلُ اللَّحْمَ وَ أَشَمُّ الطِّيبَ وَ آتِي النِّسَاءَ فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي».
- ↑ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۱۱۵؛ میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱، ص۴۵۵.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۱۱.
- ↑ «ما مِنْكُنَّ امْرَأَةٌ تُقَدِّمُ ثَلَاثَةً من وَلَدِهَا إلا كان لها حِجَاباً من النَّارِ».
- ↑ بدرالدین محمود عینی، عمدة القاری، ج۲، ص۱۳۴.
- ↑ ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۴، ص۱۹۴۰؛ علی بن محمد ابن اثیر جزری (عزالدین)، اسد الغابه، ج۶، ص۳۴۶؛ ابن حجر، الإصابه، ج۸، ص۴۰۹، ام سلیم، دختر ملحان، مادر انس بن مالک بود و جزو زنان نیکوکار که فرزندانی را از دست داده بود و پدر و برادرش در رکاب پیامبر کشته شدند او را از زنان عاقل و باهوش دانستهاند.
- ↑ ابن طاووس، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ج۱، ص۲۱۹؛ احمد بن حنبل، مسند احمد حنبل، ج۳، ص۳۴؛ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۱، ص۳۴، (چ دارالفکر) و چ دیگر، ص۵۰: «قَالَتِ النِّسَاءُ لِلنَّبِيِّ(ص): غَلَبَنَا عَلَيْكَ الرِّجَالُ فَاجْعَلْ لَنَا يَوْماً مِنْ نَفْسِكَ فَوَعَدَهُنَّ يَوْماً لَقِيَهُنَّ فِيهِ فَوَعَظَهُنَّ وَ أَمَرَهُنَّ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۱۴: «خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) النِّسَاءَ فَقَالَ: يَا مَعَاشِرَ النِّسَاءِ تَصَدَّقْنَ وَ لَوْ مِنْ حُلِيِّكُنَّ وَ لَوْ بِتَمْرَةٍ وَ لَوْ بِشِقِّ تَمْرَةٍ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۵، ص۵۱۴.
- ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۹۱.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۱۱۲.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱، ص۴۰۸.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۴، ص۲۵۹.
- ↑ ابن هشام، السیره النبویه، ج۴، ص۲۵۱.
- ↑ سید خلیل خلیلیان، سیمای زنان در قرآن، ص۴۸.
- ↑ تمدن اسلام و عرب، ص۵۰۳.
- ↑ ابن اثیر، اسدالغابه، ذیل ماده قیس.
- ↑ «دختران (خود) را ناخوش ندارید؛ زیرا آنها مونسهای گرانبهایی هستند». میزان الحکمه، ج۱۴، ص۷۰۸۸.
- ↑ «دختراناند، دلسوز، مددکار و با برکتند» کنز العمال، ج۱۶، ص۴۵۴.
- ↑ «آن که بازار برود و ارمغانی بخرد و به خانه ببرد، تقسیم آن را از دختران آغاز کند». وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۵۱۴.
- ↑ «با فرزندان به مساوات رفتار کنید و اگر میخواستم به کسی افزون ببخشم، به زنان [دختران] بیشتر میبخشیدم». وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۵۱۴.
- ↑ «خداوند متعال به دختران مهربانتر از پسران است». وسائل الشیعه، ج۲۱، ص۳۶۷.
- ↑ من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۳۸۹.
- ↑ محجة البیضاء، ج۳، ص۹۷.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، مروارید نبوت ص ۷۸.
- ↑ ویل دورانت، تاریخ تمدن، کتاب اول، بخش اول، ص۱۴۵.
- ↑ ویل دورانت، تاریخ تمدن، کتاب اول، بخش دوم، ص۷۸.
- ↑ ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج۱۱، ترجمه فارسی، ص۸.
- ↑ «و چون یکی از ایشان را به دختر (دار شدن) نوید دهند چهرهاش (از خشم) سیاه میشود و او (ناگزیر) خشم خود را فرو میخورد * از بدی خبری که به او دادهاند از قوم خود پنهان میگردد؛ آیا او را با (احساس) خواری نگه دارد یا (زنده) در خاک پنهان کند؛ هان! بد داوری میکنند» سوره نحل، آیه ۵۸-۵۹.
- ↑ «و آنگاه که از دختر زنده در گور نهاده، بپرسند: که به کدام گناه او را کشتهاند؟» سوره تکویر، آیه ۸-۹.
- ↑ مهین محمدپور، مقاله «زن در میان دو جاهلیت»، فصلنامه پویا، ش۱، ص۵۳ و ۵۴.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۱، ص۴۰۸.
- ↑ عاطفه خرمی، مقاله «زنده به گوری مدرن در قرن آخر الزمان»، فصلنامه پویا، ش۱، ص۵۰.
- ↑ «کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۴، ص۷۰۸۸.
- ↑ کنز العمال، ص۴۵۳۹۹.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۴، ص۷۰۹۴.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۴، ص۷۰۹۴.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۴، ص۷۰۹۴.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱۴، ص۳۶۷.
- ↑ من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۳۸۹.
- ↑ «وَ كَانَ يَخْصِفُ النَّعْلَ وَ يَرْقَعُ الثَّوْبَ وَ يَفْتَحُ الْبَابَ وَ يَحْلُبُ الشَّاةَ وَ يَعْقِلُ الْبَعِيرَ فَيَحْلِبُهَا وَ يَطْحَنُ مَعَ الْخَادِمِ إِذَا أَعْيَا»؛ بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۲۷.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، رسول مهربانی ص ۶۷.
- ↑ «إِذَا أَتَاكُمْ كَرِيمُ قَوْمٍ فَأَكْرِمُوهُ»؛ «بزرگ هر قومی را تکریم کنید» (کافی، ج۳، ص۶۵۹).
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۶۳؛ ابو نعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۸۳.
- ↑ بیهقی، سنن الکبری، ج۸، ص۱۶۸.
- ↑ حسین بن محمد دیار بکری، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۷۴.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۱۳۰ و ۱۳۱. در اینکه وی پیامبر را برای ازدواج برگزید یا ملک یمین، اختلاف است.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۷۵.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۷۳ و ۶۷۴.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۷۵.
- ↑ نور الدین هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج۹، ص۲۵۳؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۹، ص۳۷۶.
- ↑ ابن هشام، سیرة النبی، ج۴، ص۲۲۵؛ اسدالغابه، ج۵، ص۴۷۵.
- ↑ احمد بن عبدالله ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۶، ص۳۳۶۲.
- ↑ نک: رضوان دعبول، تراجم اعلام النساء، ص۲۰۹؛ محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۸۷.
- ↑ ابن هشام، سیرة النبی، ج۴، ص۱۰۳۵؛ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۲، ص۸۰.
- ↑ ابن هشام، سیرة النبی، ج۴، ص۱۰۳۵؛ طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۸۹.
- ↑ محمد بن اسماعیل بخاری، تاریخ الصغیر، تحقیق: محمود ابراهیم زایه، ج۱، ص۳۱.
- ↑ صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصههای تمدن نبوی، ص ۳۱.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۶۷.
- ↑ علی بن جعد بن عبید جوهری، مسند ابن الجعد، تحقیق: عبدالله بن محمد البغوی و عامر احمد حیدر، ص۳۸۹.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ج۹، ص۶۸۸.
- ↑ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۱، ص۲۸۹.
- ↑ یحیی بن شرف النووی، ریاض الصالحین، تعلیق رضوان محمد دعبول، ج۲۵، ص۱۹۲.
- ↑ ابن ابی عاصم، الآحاد و المثانی، تحقیق: باسم فیصل احمد الجوابره، ج۶، ص۲۲۴؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، تحقیق حمدی عبدالحمید السلفی، ص۵۳۳.
- ↑ نک: صحابیات حول الرسول، ج۲، ص۹۷ - ۱۰۱.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۴۴.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۶۷.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۴۳۳ و ۴۳۴.
- ↑ صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصههای تمدن نبوی، ص ۳۶.
- ↑ عبدالرزاق صنعانی، مصنف، تحقیق: رحمان اعظمی، ج۶، ص۳۹۰.
- ↑ متقی هندی، کنزالعمال، ج۲، ص۶۷۲.
- ↑ ابن سعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۷۲.
- ↑ مسند احمد، ج۲، ص۱۸۲.
- ↑ محمد بن ادریس شافعی، مسند، ص۲۶۳.
- ↑ ابن عبدالبر، استیعاب، ج۴، ص۱۸۰۲.
- ↑ جمال الدین زینعلی، انصب الرایة فی احادیث الهدایة، تحقیق ایمن و صالح شعبانی، ج۳، ص۵۰۰.
- ↑ صمیمی، سید رشید، اصول و شاخصههای تمدن نبوی، ص ۴۰.