آیا روایت صحیحی داریم که بگوید هر پرچمی یا حکومتی که قبل از قیام امام مهدی برپا شود باطل یا طاغوت است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا روایت صحیحی داریم که بگوید هر پرچمی یا حکومتی که قبل از قیام امام مهدی برپا شود باطل یا طاغوت است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت کبری / اقامه حکومت اسلامی در عصر غیبت
مدخل اصلیقیام‌های پیش از ظهور

آیا روایت صحیحی داریم که بگوید هر پرچمی یا حکومتی که قبل از قیام امام مهدی برپا شود باطل یا طاغوت است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسش‌های وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند..

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ جامع اجمالی

احکام اسلام و نیازمندی به حکومت

برنامه‌‌ها و آموزه‌‌های دین اسلام مربوط به دوره و زمان خاصی نیست بلکه برای همه مردم در هر عصر و زمانی است. بنابراین مردم در هر زمان مکلّف به اجرای فرمان‌‌هایی مانند: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ[۱] یا ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۲] هستند. اجرای خیلی از احکام اسلامی نیازمند برقراری حکومت و ایجاد تشکیلات نظام مند است، بنابراین از دید اسلام باید حکومت اسلامی‌ تشکیل شود و حاکم اسلامی ادارۀ جامعه را بر عهده بگیرد[۳] و نبودن حکومت، یعنی اینکه همۀ مردم به جان هم بریزند، همدیگر را بکشند و از بین ببرند و برخلاف نص آیات الهی رفتار بکنند[۴][۵]

با این وجود، در برخی جوامع روایی شیعه و سنی، احادیثی وارد شده است که به ظاهر دلالت می‌کنند بر اینکه هر قیامی قبل از قیام حضرت مهدی (ع) محکوم به شکست بوده و باطل است؛ زیرا رهبر آن قیام، طاغوت و منحرف از طریق اسلام است[۶].

روایات شیعی بر نفی حکومت در زمان غیبت و نقد آنها

برخی از روایاتی که در جوامع روایی شیعی دربارۀ نفی حکومت در زمان غیبت وارد شده عبارتند از:

لازم بذکر است که در بررسی این‌‌گونه روایات به چند نکته باید توجه کرد:

روایات اهل سنت بر نفی حکومت در زمان غیبت و نقد آنها

در صحیح مسلم، روایتی از حذیفه یمانی نقل شده که می‌گوید: خدمت رسول خدا (ص) بودیم سؤالاتی نسبت به آینده و پس از رسول خدا (ص) کردیم، حضرت فرمودند: «حاکمانی بعد از من می‌آیند که نه به سنت من عمل می‌کنند و نه به هدایت من هدایت یافته‌‌اند، صورت انسانی دارند ولی قلب‌شان قلب شیطان است». حذیفه می‌گوید: من از رسول خدا (ص) نسبت به چنین حاکمانی کسب تکلیف کردم که وظیفۀ ما در برابر آنان چیست؟ آیا با آنان به جنگ برخاسته و آنان را از دم شمشیرمان بگذرانیم؟ حضرت در جواب فرمودند: «شما جز اطاعت چاره‌‌ای دیگر ندارید و موظف به اطاعت هستید؛ گرچه به پشت‌‌تان تازیانه بزنند و اموال شما را غارت کنند تنها وظیفۀ شما اطاعت است»[۲۵].

در مورد این روایات و مانند آن باید گفت:

بنابراین احادیثی که از سوی اهل سنت در مورد اطاعت از حاکم ظالم و ستمگر نقل شده و قیام علیه چنین حاکمی را حرام دانسته، هم از حیث علم حدیث و هم از حیث مخالفت با قرآن و روایات صحیح پیامبر (صلی اله علیه و آله) مردود است[۳۲].

نتیجه گیری

در نتیجه احادیث نفی حکومت و قیام قبل از امام مهدی (عله السلام) در جوامع روایی اهل سنت از حیث علم حدیث و مخالفت با قرآن مجید و روایات صحیح پیامبر (صلی اله علیه وآله) مردود هستند و در جوامع روایی شیعه یا سند آنها ضعیف است و یا منظور تمام قیام‌‌ها نیست بلکه قیام‌‌هایی است که با ظاهری دینی و همراه با فریب مردم صورت می‌گیرد تا سردمداران آن قیام را به حکومت برساند و منافع دنیوی را نصیب آنان کند.

پاسخ‌ها ودیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین قرائتی؛
حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی در دو کتاب «جهت‌نما» و «شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم» در این‌باره گفته است:
  • «بعضی فکر می‌کنند که اگر کسی قبل از قیام امام زمان (ع)، حرکت و یا نهضتی کند، اشتباه است. این روایات در مورد کسی است که قبل از قیام حضرت مهدی (ع)، قیام کند و مردم را به سوی خودش دعوت کند؛ در این صورت قیامش باطل و خودش نیز طاغوت است؛ اما اگر کسی قیام کند تا زمینه برای حضرت مهدی فراهم شود، این قیام باطل نیست. ما در قرآن داریم که با ظالم مبارزه کن؛ اگر این طور باشد پس احادیث مربوط به قیام علیه ظلم باطل می‌شود؟ نمی‌توان پشت این تفکر مخفی شد که امام خودش می‌آید و همه امور را درست می‌کند؛ پس این همه آیات درباره دفاع از مظلوم برای چیست؟ دفاع از مظلوم، در دهان ظلم کوبیدن، نهی از منکر، اجرای حدود اسلامی، دفاع؛ مگر می‌توان قرآن را تعطیل کرد، تا خود آقا بیاید. اگر حدیثی دیدید که می‌گوید: تکان نخورید؛ آقا می‌آید و همه چیز را درست می‌کند، بدانید که این حدیث را باید به دیوار کوبید؛ چون این حدیث با آیات قرآن یکسان نیست. قرآن تأکید می‌کند: «با ظالم بجنگ و از مظلوم حمایت کن.» بدون شک برخی افراد و سردمداران طاغوتی می‌خواستند مردم را برده خودشان کنند بنابراین به عده‌ای وابسته به دربار طاغوت پول می‌دادند تا این حدیث‌های جعلی به دروغ را بسازند. حدیث داریم که می‌گوید: از امیر اطاعت کن، گرچه معصیت کرده باشد! نمی‌توانم بگویم منبع این احادیث در چه کتابی است. این حدیث‌ها را باید آتش زد. بنابر احادیث مستند و معتبر اسلامی‌باید حدیثی را که ضد قرآن است به دیوار کوبید و مغز کسی را هم که آن حدیث را گفته، می‌توان به دیوار زد. با کدام عقل سلیم باید باور کرد که قبل از قیام مهدی نباید قیام کنیم و بگذاریم امیر و حکومت طاغوت هرکاری می‌خواهد، انجام دهد! قرآن می‌گوید: ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا [۳۳] از کسی که گناه می‌کند، اطاعت نکن»! وقتی قرآن می‌گوید: از آدم فاسد اطاعت نکن و در حدیث جعلی آمده است که اطاعت بکن؛ بنابراین باید این حدیث‌ها را به دیوار کوبید و از بین برد. مؤید این مطلب قیام زید است. زید، پسر امام سجاد (ع) قیام کرد و امامان ما نیز از او حمایت کردند. گاهی ائمه خود، می‌فرمودند که برو با طاغوت بجنگ، خرج تو را می‌دهم؛ زیرا صلاح نیست که من بیایم. من وقتی می‌آیم باید حکومت حسابی تشکیل بدهم که آن شرایط آماده نیست؛ اما برای این که یک سیلی بزنیم، مثلاً تو جلو برو. بنابراین قیام قبل از ظهور می‌تواند خاستگاهی برای ظهور باشد و زمینه ظهور را فراهم کند»[۳۴].
دربارۀ فهم این گونه احادیث باید بدانیم که معصومان (ع) در روایات دیگری فرموده‌اند که هر حدیثی از طرف ما به شما رسید، آن را به قرآن عرضه کنید و در صورت مخالفت با قرآن، آن را کنار بگذارید. امام صادق (ع) در ضمن سخنی فرمود: "فَمَا وَافَقَ‏ كِتَابَ‏ اللَّهِ‏ فَخُذُوهُ‏ وَ مَا خَالَفَ كِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" [۳۶]. در برخی منابع اهل سنت آمده است که از حاکم جامعه، هرچند ظالم باشد، اطاعت کنید؛ این در حالی است که قرآن می‌گوید: ﴿فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا [۳۷] این آیه دستور می‌دهد که اگر کسی گناه می‌کند، نباید از او اطاعت کنیم و از همین جا ساختگی و جعلی بودن این حدیث معلوم می‌شود. مؤید این امر، قیام جناب زید، پسر امام سجاد (ع) است که مورد تأیید ائمه (ع) واقع شده است و ایشان از او حمایت کردند. هم چنین در نمونه‌ای دیگر، امام صادق (ع) با آن که طبق حدیثی که سؤال دربارۀ مفاد آن بود خود قیام را جایز نمی‌دانند، لکن برای خروج، چه در زمان هشام و چه در زمان‌های بعد، تشویق و به امر معروف و تزلزل سلطان مجتمع اشاره کرده و فرمودند: "لَا أَزَالُ‏ أَنَا وَ شِيعَتِي‏ بِخَيْرٍ مَا خَرَجَ‏ الْخَارِجِيُ‏ مِنْ‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ وَ لَوَدِدْتُ‏ أَنَ‏ الْخَارِجِيَ‏ مِنْ‏ آلِ‏ مُحَمَّدٍ خَرَجَ‏ وَ عَلَيَ‏ نَفَقَةُ عِيَالِهِ‏‏‏‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" [۳۸]»[۳۹].
۲. سید جعفر موسوی‌نسب؛
حجت الاسلام و المسلمین سید جعفر موسوی‌نسب، در کتاب «دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:

«در این‌که آیا قیام و انقلاب قبل از قیام حضرت مهدی (ع) صحیح و مشروع است یا نه؟ دو نظر وجود دارد: عدّه‌ای هر قیام و نهضتی را قبل از نهضت حضرت مهدی (ع) جایز نمی‌دانند.

در مقابل این گروه، عده‌ای دیگر قیام علیه ستمگران را در عصر غیبت نه تنها جایز، بلکه واجب دانسته و سکوت و خانه‌نشینی را خیانت به اسلام و مسلمین می‌دانند.

اینجاست که بررسی دیدگاه طرفین و ارزیابی دلایل آنان امری ضروری به نظر می‌رسد، زیرا هر دو گروه سخن از اسلام گفته و مدّعی‌اند که نظر آنان موافق با شرع مقدّس اسلام است.

۱. دلایل مخالفان قیام و بررسی آنها بنابراین دلایل مخالفان قیام را در دو بخش اهل سنت و شیعه باید بررسی کرد.

در بینش اهل سنت هر کسی که زمام امور مسلمانان را در دست گرفته و به اصطلاح حاکم جامعه اسلامی شده باشد اطاعت او تا زمانی که اقامه نماز کند و کفر صریح نیاورد، بر همه رعیت واجب است ولو او ستمگر و معروف به خیانت و شرب خمر و فسق و فجور باشد. اینان برای مدّعای خود به روایاتی تمسّک می‌کنند که ما به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم:

  1. در صحیح مسلم، خبری از حذیفه یمانی نقل شده که در خدمت رسول خدا (ص) بودیم سؤالاتی نسبت به آینده و پس از رسول خدا (ص) کردیم، حضرت فرمود: "ائمه‌ای بعد از من می‌آیند که نه به سنّت من عمل می‌کنند و نه به هدایت من هدایت یافته‌اند، صورت انسانی دارند، ولی قلبشان قلب شیطان است"، حذیفه می‌گوید: من از رسول خدا نسبت به چنین ائمه‌ای کسب تکلیف کردم که وظیفه ما در برابر آنان چیست؟ آیا با آنان به جنگ برخاسته و آنها را از دم شمشیرمان بگذرانیم؟ حضرت در جواب فرمود: "شما جز اطاعت چاره‌ای دیگر ندارید. و موظف به اطاعتید گرچه به پشت‌تان تازیانه بزنند و اموال شما را غارت کنند، تنها وظیفه شما اطاعت است".
  2. از امام احمد حنبل نقل شده که گفت: "...اگر کسی به زور و قهر و غلبه بر جامعه اسلامی مسلط شد تا جایی که زمام امور را در دست گرفته و خلیفه و امیرالمؤمنین شد، بر فرد فرد جامعه اطاعت او لازم است و بر احدی که به خدا و روز جزا ایمان دارد روا نیست شبی را به صبح آرد و آن شخص حاکم را امام خود نداند، حال می‌خواهد آن حاکم، شخصی نیک و خوب باشد و یا فاجر و بد، به هر حال او امیرالمؤمنین است"[۴۰].
  3. در واقعه حره، عمّال یزید جنایات را به حدّ اعلی رسانده بودند. عبد اللّه بن مطیع گفت: "از پیامبر (ص) شنیدم که اگر کسی بیعت امام خود را بشکند (و علیه او قیام کند) در قیامت حجّتی نخواهد داشت و اگر در آن حال بمیرد با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است"[۴۱].

به‏‌هرحال، از این قبیل روایات در کتب اهل سنت فراوان به چشم می‌خورد که نیازی به نقل همه آنها نیست.

اما در بررسی این‌گونه روایات می‌توان گفت: مسأله اطاعت از حاکم، در صورتی که عادل باشد، امری عقلی و شرعی است و بعضی از روایات فوق، مانند روایات عبد اللّه بن عمر را می‌توان صحیح دانست، لکن در مورد حاکم عادل نه حاکمی همچون یزید بن معاویه، زیرا نه تنها ما اطاعت این‌گونه رهبران را واجب نمی‌دانیم، بلکه مخالفت و تبرّی از آنها را واجب می‌دانیم و در مورد روایات فوق می‌گوییم:

اوّلا: کسی که با روح فرامین الهی آشنا باشد می‌داند که این روایات جعلی و ساخته و پرداخته جاعلین حدیث در دستگاه‌های خلفای بنی امیه است. این روایات برای حفظ حکومت جبّاران و توجیه ستم آنان ساخته شده است. و تاریخ اسلام از این کذب‌ها به خود زیاد دیده است[۴۲].

ثانیا: این حکم که اطاعت از حاکم ستمگر واجب است و در نتیجه مخالفت و قیام علیه او نارواست، برخلاف صریح قرآن است که ما برای طولانی نشدن جواب تنها به ذکر سوره‌ها و شماره آیات اکتفا می‌کنیم[۴۳].

ثالثا: روایات زیادی از پیامبر (ص) و اهل بیت اطهارش (ع) رسیده که اطاعت و روی خوش نشان دادن به حکام ستمگر و پذیرفتن ولایت آنها حرام و ممنوع است که به برخی از آنها اشاره می‌شود:

  1. پیامبر گرامی اسلام فرمود: "پس از من فرمانروایانی مصدر کار می‌شوند، هرکس در جرگه آنان وارد شد و دروغ آنان را تصدیق کرد و بر ستم آنان کمک کرد از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض (کوثر) بر من وارد نمی‌شود"[۴۴].
  2. رسول اکرم (ص) فرمود: "هرکس برای خدمت سلطانی تازیانه‌ای به کمر بندد، این تازیانه در روز رستاخیز به صورت اژدهایی ظاهر می‌شود که در آتش دوزخ بر او مسلّط می‌گردد"[۴۵].
  3. پیامبر اکرم (ص) فرمود: "روز رستاخیز منادی ندا می‌کند دستیاران ستمگران کجایند؟ حتی آن کس که مرکب (دوات) آنان را فراهم ساخته یا سرکیسه‌ای را (برای آنان) بسته یا قلمی را تراشیده، او را با ستمگران محشور کنید"[۴۶].

و روایات بسیاری دیگر که به کتب مربوطه مراجعه می‌شود.

روایاتی که به ظاهر دلالت می‌کند بر این‌که هر قیام قبل از قیام حضرت مهدی (ع) اولا: محکوم به شکست بوده و ثانیا محکوم به بطلان است. زیرا رهبر آن قیام طاغوت و منحرف از طریق اسلام است. به عنوان نمونه به یک مورد اشاره می‌کنیم: "عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ: كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ"[۴۷]؛ ابی بصیر از امام صادق (ع) نقل می‌کند: هر پرچمی قبل از قیام حضرت مهدی (ع) برافراشته شود، صاحب آن طاغوت بوده و اطاعت او خروج از اطاعت خداست، زیرا اطاعت افراد از غیر طریق الهی است.

در بررسی این‌گونه روایات می‌توان گفت: این نوع روایات ناظر به قیام‌هایی به نام مهدی موعود است، نه هر قیامی ولو برای اقامه حقّ و امر به معروف و نهی از منکر.

بسیاری از روایات مورد استدلال مخالفان از این نوع روایتند. ما نیز معتقدیم هر قیامی که به نام مهدی موعود، قبل از قیام آن حضرت صورت گیرد، محکوم به بطلان و شکست بوده و صاحب آن طاغوت است، اما اگر قیامی برای خدا و برای مهیا ساختن زمینه‌سازی قیام حضرت مهدی (ع) صورت گیرد، آیا آن هم ممنوع است؟ یقیناً چنین نیست.

۲. دلایل موافقان قیام و بررسی آنها در پایان مناسب است به ادله‌ای اشاره کنیم که می‌گوید قیام لازم و واجب است.

  1. دلایل امر به معروف و نهی از منکر: روایات وارده درباره امر به معروف و نهی از منکر برای آن مراتبی قایل شده است که بهترین آن بالاترین آن مراتب است، یعنی قیام علیه ستمگران که امر به معروف عملی است.
  2. اسلام و پیمان با دانشمندان: در نگرش اسلامی خداوند از دانایان هر قومی عهد و پیمان گرفته که بر شکم‌بارگی عده‌ای و گرسنگی عده‌ای دیگر آرام نگیرند، یعنی اگر در نظامی وضع به گونه‌ای تنظیم شده که عده‌ای در رفاه مطلق به سر برند و عده‌ای دیگر از گرسنگی و بیچارگی درمانده شوند، بر علما و دانشمندان آن قوم واجب است که دیگر سکوت را روا ندانسته برای دفاع از حقوق محرومان بپا خاسته و حقّ مظلومان را از ظالمان بستانند. چنین کاری در برابر حاکم ستمگر مستلزم قیامی همگانی است وگرنه با نصیحت و اعتراض افراد معدودی نظام عوض نخواهد شد[۴۸].
  3. قیام‌های مورد تأیید: علاوه بر دو دلیل فوق روایاتی است که به قیام‌هایی قبل از قیام حضرت مهدی (ع) اشاره می‌کند و آنها را مورد تأیید قرار می‌دهد. که تنها به یک حدیث اکتفا می‌شود: "عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ (ع) قَالَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ"[۴۹]؛ از این حدیث شریف استفاده می‌شود که قیامی به رهبری مردی از اهل قم که مردم را به حق دعوت می‌کند صورت می‌گیرد که طرفداران و یاران آن رهبر، مردمی استوار و آهنین‌اند که ابداً از جنگ خسته نمی‌شوند و از دشمن نمی‌هراسند و تنها به خدا تکیه می‌کنند و عاقبت نیز از آن کسانی است که اهل تقوا هستند.
روایاتی از این قبیل در لابلای کتب فراوان به چشم می‌خورد که از آنها استفاده می‌شود قیام‌های قبل از قیام حضرت مهدی (ع) در روی زمین واقع می‌شود، گرچه پیروزی نهایی و غلبه کامل حق بر باطل و مستضعفان بر مستکبران تنها در قیام حضرت مهدی (ع) خواهد بود[۵۰]»[۵۱].
۳. حجت الاسلام و المسلمین رضوی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رسول رضوی، در کتاب «امام مهدی» در این‌باره گفته است:

«در مورد این‌که "آیا قیام و انقلاب قبل از قیام حضرت مهدی (ع) صحیح و مشروع است یا نه؟"، دو نظریه متفاوت وجود دارد. تعداد اندکی، هر قیام و نهضتی قبل از ظهور امام مهدی (ع) را جایز نمی‌دانند و عده فراوانی، قیام علیه ستمگران در عصر غیبت را نه تنها جایز، بلکه واجب، و سکوت و خانه‌نشینی را خیانت به اسلام و مسلمانان می‌دانند. به همین دلیل، بررسی دیدگاه دو طرف و ارزیابی دلائل آنان، امری ضروری به نظر می‌رسد؛ زیرا، هردو گروه، سخن از اسلام می‌گویند و مدعی هستند که نظر آنان موافق با شرع مقدس اسلام است.

دلایل مخالفان قیام‌:

  1. دلایل مخالفان قیام از اهل سنت‌: در بینش اهل سنت، هرکسی که زمام امور مسلمانان را در دست گیرد و حاکم جامعه اسلامی شود، اطاعات او تا زمانی که اقامه نماز کند و کفر صریح نیاورد، بر همه واجب است، ولو ستمگر و معروف به خیانت، شرب خمر، فسق و فجور باشد. اینان، برای مدعای خود، به روایاتی تمسک می‌کنند که برخی از آنها عبارت است از:
    1. در صحیح مسلم، خبری از حذیفه یمانی نقل شده که می‌گوید: خدمت رسول خدا (ص) بودیم. سؤالاتی نسبت به آینده و پس از رسول خدا (ص) کردیم. حضرت فرمود: حاکمانی بعد از من می‌آیند که نه به سنت من عمل می‌کنند و نه به هدایت من هدایت یافته‌اند. صورت انسانی دارند، ولی قلب‌شان، قلب شیطان است. حذیفه می‌گوید: من از رسول خدا (ص) نسبت به چنین حاکمانی کسب تکلیف کردم که وظیفه ما، در برابر آنان چیست؟ آیا با آنان به جنگ برخاسته و آنان را از دم شمشیرمان بگذرانیم؟ حضرت در جواب فرمود: شما، جز اطاعت، چاره‌ای دیگر ندارید و موظف به اطاعت هستید. گرچه به پشت‌تان تازیانه بزنند و اموال شما را غارت کنند، تنها وظیفه شما، اطاعت است.
    2. از احمد حنبل نقل شده که گفت: "... اگر کسی به زور و قهر و غلبه، بر جامعه اسلامی مسلط شد، و زمام امور را در دست گرفت و خلیفه و امیر المؤمنین شد، بر فرد فرد جامعه، اطاعت او لازم است و بر احدی که به خدا و روز جزا ایمان دارد، روا نیست شبی را به صبح آورد و آن شخص حاکم را امام خود نداند، حال می‌خواهد آن حاکم، شخص نیک و خوب‌ باشد و یا فاجر و بد. به هرحال او امیر المؤمنین است"[۵۲].
    3. در واقعه حره، عمال یزید، جنایات را به حد أعلی رسانده بودند.عبد الله بن مطیع خواست علیه یزید قیام کند، لکن عبد الله بن عمر به عنوان نصیحت به عبد الله بن مطیع گفت: "از پیامبر (ص) شنیدم که اگر کسی بیعت امام خود را بشکند (و علیه او قیام کند)، در قیامت، حجتی نخواهد داشت و اگر در آن حال بمیرد، با مرگ جاهلیت از دنیا رفته است."[۵۳].

در بررسی این‌گونه روایات، می‌توان گفت مسئله اطاعت از حاکم، در صورتی که عادل باشد، امری عقلی و شرعی است و بعضی از این روایت‌ها، مانند روایت عبد الله بن عمر را می‌توان صحیح دانست، لکن در مورد حاکم عادل و نه حاکمی مانند یزید بن معاویه؛ زیرا، ما، نه تنها اطاعت این‌گونه رهبران را واجب نمی‌دانیم، بلکه مخالفت و تبری از او را نیز واجب می‌شماریم و در مورد روایات فوق می‌گوییم:

  1. کسی که به تاریخ حدیث آشنا باشد و از چگونگی برخورد خلفای سه‌گانه و حکام بنی امیه با احادیث و راویان حدیث آگاه باشد، می‌داند که این روایات، جعلی و ساخته و پرداخته جاعلان حدیث در دستگاه‌های خلفای بنی امیه است. این روایات، برای حفظ حکومت جباران و توجیه ستم آنان ساخته شده است. تاریخ اسلام، از این کذب‌ها فراوان دیده است[۵۴].
  2. این حکم که اطاعت از حاکم ستمگر واجب است و در نتیجه، مخالفت و قیام علیه او ناروا است، برخلاف صریح قرآن است. خداوند می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ اتَّقِ اللَّهَ وَلا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا[۵۵]؛
  3. روایات بسیاری از پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) به دست ما رسیده که به مبارزه و مقاومت در برابر این‌گونه از حکومت‌ها، فرمان می‌دهد.
    1. پیامبر اسلام (ص) فرمود: "پس از من، فرمانروایانی بر سر کار می‌آیند، هرکس در جرگه آنان وارد شود و دروغ آنان را تصدیق کند و بر ستم آنان کمک کند، از من نیست و من از او نیستم و هرگز در حوض (کوثر) بر من وارد نشود"[۵۶].
    2. رسول خدا (ص) فرمود: "هرکس برای خدمت سلطانی، تازیانه‌ای به کمر بندد، آن تازیانه، در روز رستاخیز، به صورت اژدهایی ظاهر می‌شود که در آتش دوزخ بر او مسلط می‌گردد"[۵۷].
    3. رسول خدا (ص) فرمود: روز رستاخیز، منادی ندا می‌کند: دستیاران کجایند؟ حتی کسی که مرکب ادوات آنان را فراهم ساخته یا سرکیسه‌ای را برای آنان بسته یا قلمی را تراشیده، او را با ستمگران محشور کنید [۵۸].

بنابراین، احادیثی که از سوی اهل سنت در مورد اطاعت از حاکم ظالم و ستمگر نقل شده و قیام علیه چنین حاکمی را حرام دانسته، علاوه بر این که از حیث علم حدیث، مردود است، از حیث مخالفت با قرآن قرآن مجید و روایات صحیح پیامبر (ص) نیز مردود است.

دلایل مخالفان قیام از شیعه‌: دلیل این گروه، روایاتی است که از ظاهر آن چنین استفاده می‌شود که هرقیامی قبل از حضرت مهدی (ع) باطل و محکوم به شکست است؛ زیرا، رهبران قیام، طاغوت و منحرف از طریق اسلام است: امام صادق (ع) می‌فرمایند: "هر پرچمی قبل از قیام حضرت مهدی (ع) برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است و اطاعت او، خروج از اطاعت خداست؛ زیرا، اطاعت افراد، از غیر طریق الهی است"[۵۹]؛ در بررسی این‌گونه روایات می‌توان گفت:

  1. از دید ائمه (ع) قیام علیه حاکمان وقت، دوگونه است:
    1. قیامی که برای احیای حق ائمه (ع) صورت می‌گیرد.
    2. قیامی که برای رسیدن به اهداف دنیوی و شخصی صورت می‌گیرد. برای توضیح بیشتر، به نقل حدیثی از امام رضا (ع) پرداخته می‌شود: مؤلف عیون اخبار رضا (ع) از محمد بن یزید نحوی و او هم از ابن ابی عیدون و وی نیز از پدرش نقل می‌کند که هنگامی که زید بن موسی بن جعفر (ع) را نزد مأمون آوردند - البته بعد از آنکه این شخص، پیش‌تر، در بصره قیام کرده و خانه‌های بنی عباس را به آتش کشیده بود - مأمون، جرم او را به علی بن موسی (ع) بخشید و به امام (ع) گفت: "پیش از آنکه برادر تو قیام کند و آن‌چه را که کرد، انجام دهد، زید بن علی هم قیام کرد و کشته شد. اگر مقام و منزلت تو نبود، برادر تو را هم می‌کشتم، چرا که آن‌چه او انجام داده، کوچک نیست.". امام رضا (ع) فرمود: برادرم زید را با زید بن علی مقایسه نکن؛ چرا که زید بن علی، از علمای آل محمد (ص) بود و به خاطر خداوند غضب کرد و با دشمنان خدا جنگید تا این‌که در راه معبود کشته شد. پدرم موسی بن جعفر (ع) به من می‌گفت که از پدرش جعفر بن محمد (ع) شنیده که آن حضرت می‌فرمود: خداوند، عمویم زید را رحمت کند. او، مردم را به رضای آل محمد دعوت می‌کرد و اگر پیروز می‌شد، به آن‌چه که مردم را به سوی آن خوانده بود، وفا می‌کرد"[۶۰]. بنابراین، امام رضا (ع) میان قیام زید النار و قیام زید شهید، فرق می‌گذارند و قیام زید شهید را به دلیل آنکه برای احیای حق ائمه‌ (ع) بود، تأیید می‌کنند. امام صادق (ع) می‌فرماید: "نگویید زید خروج کرده! چون، زید عالم و صادق بود و شما را به سوی خود فرا نمی‌خواند، بلکه شما را به سوی رضای آل محمد، دعوت می‌کرد"[۶۱]. بنابراین، قیامی باطل است که برای اهداف شخصی و غیر دینی باشد، اما قیامی که برای ولایت و امامت اهل بیت (ع) و برای ادامه راه آنان باشد، باطل نیست، بلکه عین حق و حقانیت است.
  2. روایاتی که قیام قبل از قیام مهدی (ع) را باطل می‌دانند با روایات دیگری که خبر از قیام‌های بعد داده و آنها را تأیید می‌کنند، تعارض پیدا می‌کنند. امام موسی کاظم (ع) در روایتی می‌فرماید: "مردی از اهل قم، مردم را به حق فرامی‌خواند. مردمی دور او جمع می‌شوند که ماننده پاره‌های آهن هستند که بادهای سهمگین آنان را نمی‌لرزاند و از جنگ نمی‌هراسند و خسته نمی‌شوند و بر خداوند توکل می‌کنند. عاقبت، از آن کسانی است که اهل تقوا باشند"[۶۲]؛ بنابراین، اگر قیامی برای احیای حق و در راه خدا باشد، نه تنها باطل نیست، بلکه مورد تأیید ائمه (ع) نیز هست. و روایاتی که مخالفان ذکر کرده‌اند، تنها قیام‌هایی را شامل می‌شود که برای منافع شخصی و غیر دینی صورت می‌گیرد.
  3. اگر روایاتی را که مخالفان ذکر کرده‌اند، تمام قیام‌ها، اعم از حق و غیر حق را، شامل شود، در آن صورت، با آیات و روایاتی که به وجوب امر به معروف و نهی از منکر تأکید کرده‌اند، تعارض پیدا می‌کند؛ زیرا، امر به معروف، مراتبی دارد که بالاترین مرتبه آن، قیام علیه ستمگران است. پس معلوم می‌شود که منظور روایات مورد استدلال مخالفان، تمام قیام‌ها نیست، بلکه تنها قیام‌های غیر الهی را شامل می‌شود، قیام‌هایی که با ظاهری دینی و همراه با فریب مردم صورت می‌گیرد تا سردمداران آن قیام را به حکومت برساند و منافع دنیوی را نصیب آنان کند»[۶۳].
۴. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در دو کتاب «درسنامه مهدویت» و «نقش مردم در انقلاب جهانی حضرت مهدی» در این‌باره گفته است:
  • «بعضی از روایات، به طور عام، هرگونه شورش و برافراشتن هر پرچمی را پیش از قیام حضرت حجت (ع)، محکوم کرده و پرچمدار آن را طاغوت و یا مشرک معرفی می‌کنند[۶۴]. دو روایت در این بحث مطرح می‌شود:
  1. شیخ کلینی با ذکر سند از ابو بصیر نقل کرده است که امام صادق (ع) فرمود: "هر پرچمی پیش از قیام قائم بر افراشته شود، پرچم دار آن طاغوتی است که در برابر خدا پرستش می‌شود" [۶۵]؛ درباره محتوای آن می‌توان گفت: واژه "طَاغُوتٌ " و جمله "يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ "، در این حدیث بیانگر آن است که مقصود از "پرچم برافراشته شده پیش از قیام قائم، پرچمی است که در مقابل خداوند متعال و رسول (ص) و امام (ع) برافراشته شود و برافرازنده آن در برابر حکومت خدا، حکومتی تأسیس کند و در پی آن باشد که به خواسته‌های خود، جامه عمل بپوشاند. بنابراین، نمی‌توان شخص صالحی را که برای حاکمیت دین، قیام و اقدام کرده است؛ طاغوت خواند؛ زیرا چنین پرچمی، نه فقط در مقابل پرچم قائم (ع) برافراشته نشده که در مسیر و طریق و جهت اوست.

یکی از محققان در بررسی دلالت این روایت می‌نویسد: دعوت، دو گونه است:

  1. دعوت حق؛ یعنی؛ دعوت مردم برای به پا داشتن حق و بازگردانیدن زمام امور حکومت، به دست اهل بیت (ع) که چنین دعوتی مورد تأیید امامان معصوم (ع) است.
  2. دعوت باطل؛ یعنی، دعوت مردم برای مطرح کردن خود و مقصود از "كُلُّ رَايَةٍ " همین بخش دوم در مقابل بخش نخست است؛ یعنی دعوت، در عرض و مقابلِ دعوتِ اهل بیت (ع) باشد، نه در طول و مسیر آن. بنابراین، قیام‌هایی که بر مبنای دفاع از حریم اهل بیت (ع) و دعوت مردم به سوی آنان، صورت گرفته است، به طور کلی، از دائره مصادیق این روایت، خارج‌اند. ممکن است گفته شود: این حدیث، در بطلان تمام قیام‌های پیش از قیام قائم (ع)، ظهور دارد؛ یعنی، ملاک بطلان، این نیست که دعوت برای خود و در عرض نهضت امامان معصوم (ع) صورت بگیرد؛ بلکه ملاک، پیشی گرفتن آن، بر قیام حضرت مهدی (ع) است؛ خواه دعوتِ حق باشد و یا دعوتِ باطل!
  3. به احتمال قوی این روایت، ناظر به بعضی از قیام‌های آن زمان است و به اصطلاح، "قضیه خارجیه" است، نه حقیقی و ناظر به تمام قیام‌ها نیست و ملاک حق و باطل بودن، همان دعوت به راه راست است.
  4. روایات بسیاری از امامان معصوم (ع) وارد شده که برخی از قیام‌هایی را که بعدها و پیش از ظهور امام زمان اتفاق می‌افتد، کاملا تأیید کرده و مردم را برای پیوستن به آنان تشویق نموده‌اند؛ همانند "رایه الیمانی" و اگر آن روایت را قضیه خارجیه ندانیم، با این روایات، در تعارض خواهد بود[۶۶].
البته با توجه به عنوانی که نعمانی به باب این روایات داده؛ یعنی "باب مَا رُوِيَ فِيمَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ إِمَامُ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ وَ أَنَّ كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتُ "[۶۷] می‌توان گفت: او به عنوان نخستین نقل کننده این روایات، چنین فهمیده که مقصود از صاحب پرچم، کسی است که خود را به عنوان امام و یا قائم معرفی کند. افزون بر آنچه درباره سند روایات گفته شد، اگر با استناد به این روایات، هرگونه قیام و نهضتی را محکوم و غیر مشروع بدانیم، این گونه برداشت، با روایت‌های جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و نیز با سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) تعارض دارد و در مقام تعارض، باید از این روایات صرف نظر کرد»[۶۸].

در برابر، گروهی دیگر با استناد به برخی آیات قرآن و روایات معصومان (ع)، برپایی قیام و حکومت اسلامی را در دوران غیبت در صورت امکان، امری روا و بلکه واجب می‌دانند. در اینجا به بررسی کوتاه برخی روایات درباره قیام‌های پیش از ظهور می‌پردازیم.

درباره جلوگیری از حرکت‌های اصلاح‌گرایانه در دوران انتظار، روایات گوناگونی نقل شده که می‌توان آنها را به چند گروه تقسیم کرد[۶۹]:

  1. محمد بن یعقوب کلینی با ذکر سند از ابو بصیر نقل کرده است که امام صادق (ع) فرمود:‌ «كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»[۷۱]؛ هر پرچمی پیش از قیام قائم بر افراشته شود، پرچم‌دار آن طاغوتی است که در برابر خدا پرستش می‌شود. اگر چه علامه مجلسی، این روایت را موثق دانسته[۷۲]، ولی سند آن، خالی از اشکال نیست؛ زیرا در این سند، "حسین بن مختار" است که برخی وی را توثیق و گروهی او را تضعیف کرده‌اند[۷۳]. اما درباره محتوای روایت باید گفت: واژه "طاغوت" و جمله ‌«يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ»، در این حدیث بیان‌گر آن است که مقصود از "پرچم برافراشته‌شده پیش از قیام قائم"، پرچمی است که در برابر خداوند بزرگ و رسول و امام (ع) برافراشته شود و برافرازنده آن در برابر حکومت خدا، حکومتی برپا کند و در پی آن باشد که به خواسته‌های خود، رفتار کند. بنابراین، نمی‌توان شخص شایسته‌ای را که برای حاکمیت دین، به پا خاسته و اقدام کرده است؛ طاغوت خواند؛ زیرا چنین پرچمی، نه فقط در برابر پرچم قائم (ع) برافراشته نشده، که در راه و سوی اوست.
  2. روایتی که ابن ابی زینب در کتاب الغیبه به نقل از مالک بن اعین جهنی از امام باقر (ع) با مضمون روایت نخست و با سه سند متفاوت نقل کرده است:
    1. مالک بن أعین جهنی نقل کرده که امام باقر (ع) فرمود: «كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ رَايَةِ الْقَائِمِ (ع) صَاحِبُهَا طَاغُوتٌ»[۷۴]؛ هر پرچمی پیش از به‌پاخاستن قائم بر افراشته شود، صاحب آن طاغوت است. در سند این روایت، "علی بن ابی‌حمزه بطائنی" هست که "از بزرگان واقفیه است" و دانشمندان دانش رجال، او را توثیق نکرده‌اند. علامه در کتاب خلاصه، وی را به شدت تضعیف کرده است[۷۵]. او از وکلای شناخته‌شده و مورد اعتماد امام کاظم (ع) بود که پس از زندانی‌شدن آن حضرت، دارایی فراوانی از شیعه به دست او و دیگر وکلا رسید؛ اما آنان پس از شهادت امام هفتم، طمع ورزیدند و آن حضرت را واپسین حجت خدا و همان مهدی موعود (ع) معرفی کرده و امامت فرزندش حضرت رضا (ع) را منکر شدند تا اموال را به چنگ آورند! مرحوم آیت الله خوئی پس از نقل سخن موافقان و مخالفان، نتیجه می‌گیرد که نمی‌توان به وثاقت او حکم کرد[۷۶]. بنابراین، به سبب ضعف سند، نمی‌توان به این روایت اعتماد کرد. البته بر فرض چشم‌پوشی از ضعف سند روایت، همچنان آنچه درباره محتوای روایت پیشین گفته شد در این روایت نیز بحث می‌شود.
    2. مالک بن أعین جهنی نقل کرده که امام باقر (ع) فرمود: «كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ صَاحِبُهَا طَاغُوتٌ»[۷۷]؛ هر پرچمی پیش از به‌پاخاستن قائم بر افراشته شود، صاحب آن طاغوت است. در سند این روایت، "محمد بن حسان رازی" است، نجاشی وی را راوی از ضعفا[۷۸] دانسته و ابن داوود از وی با عنوان "ضعیف جداً" یاد کرده‌است[۷۹]. با توجه به تضعیف "رازی" به دست این دو نفر، به این روایت نیز اعتماد نمی‌شود؛ اگرچه مرحوم خویی پس از نقل سخن نجاشی و ابن غضائری، وی را بنابر "اظهر"، ثقه دانسته است[۸۰].
    3. و علی بن أحمد بندنیجی از عبید الله بن موسی علوی از علی بن إبراهیم بن هاشم از پدرش از عبد الله بن مغیره از عبد الله بن مسکان از مالک بن أعین جهنی نقل کرده که امام باقر (ع) فرمود: «كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ أَوْ قَالَ تَخْرُجُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ (ع) صَاحِبُهَا طَاغُوت‏»[۸۱]؛ هر پرچمی پیش از به‌پاخاستن قائم بر افراشته شود، صاحب آن طاغوت است. در سند آن، "علی بن أحمد بندنیجی" آمده است که در کتاب‌های رجالی شیخ طوسی و شیخ نجاشی مطرح نشده و از سوی آنان چیزی درباره او گزارش نشده است. برخی پژوهشگران، او را همان ابوالحسن علی بن احمد بن نصر بندنیجی دانسته‌اند که نعمانی از او به نقل روایت پرداخته است[۸۲]. در این صورت، این شخص، همان کسی خواهد بود که ابن غضائری درباره‌اش می‌نویسد: "در رمله ساکن بود، ضعیف و ساقط است. به او توجه نمی‌شود"[۸۳]. حتی اگر ابن غضائری را در بیان ویژگی‌ها و احوال راویان، دچار تندروی بدانیم و سخن او را درباره علی بن احمد بندنیجی نپذیریم، درباره او توثیقی نداریم تا با اعتماد بر آن، روایات وی را بپذیریم. بنابراین، این نقل نیز قابل اعتماد نیست.

یکی از پژوهشگران در بررسی دلالت این روایت، "دعوت" را به دو گونه دانسته است:

  1. دعوت حق؛ یعنی، فراخواندن مردم برای به‌پاداشتن حق و بازگردانیدن زمام کارهای حکومت به دست اهل بیت (ع) که چنین دعوتی مورد تأیید امامان معصوم (ع) است.
  2. دعوت باطل؛ یعنی، فراخواندن مردم برای مطرح‌کردن خود و مقصود از "کل رایه"، همین بخش دوم در برابر بخش نخست است؛ یعنی دعوت، در عرض و مقابلِ دعوتِ اهل بیت (ع) باشد، نه در طول و مسیر آن. بنابراین، قیام‌هایی که بر مبنای دفاع از حریم اهل بیت (ع) و دعوت مردم به سوی آنان، صورت گرفته است، به‌طور کلی، از دایره مصادیق این روایت، خارج‌اند.

آنگاه این احتمال را مطرح کرده است که ممکن است گفته شود: "این حدیث، در بطلان تمام قیام‌های پیش از قیام قائم (ع)، ظهور دارد؛ یعنی، ملاک بطلان، این نیست که دعوت برای خود و در عرض نهضت امامان معصوم (ع) صورت بگیرد؛ بلکه ملاک، پیشی گرفتن آن، بر قیام حضرت مهدی (ع) است؛ خواه دعوتِ حق باشد و یا دعوتِ باطل!" و در ادامه پاسخ داده است: "اولا، به احتمال قوی، این روایت، ناظر به بعضی از قیام‌های آن زمان است و به اصطلاح، "قضیه خارجیه" است، نه حقیقی. و ناظر به تمام قیام‌ها نیست و ملاک حق و باطل بودن، همان دعوت به راه راست است. ثانیاً، روایات بسیاری از امامان معصوم (ع) وارد شده است که برخی از قیام‌هایی را که بعدها و پیش از ظهور امام زمان اتفاق می‌افتد، کاملا تأیید کرده و مردم را برای پیوستن به آنان تشویق نموده‌اند؛ همانند "رایه الیمانی" و اگر آن روایت را قضیه خارجیه ندانیم، با این روایات، در تعارض خواهد بود"[۸۴]. البته با توجه به عنوانی که مرحوم نعمانی به باب این روایات داده؛ یعنی ‌بَابُ ۵ مَا رُوِيَ فِيمَنِ ادَّعَى الْإِمَامَةَ وَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ إِمَامُ وَ لَيْسَ بِإِمَامٍ وَ أَنَّ كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ[۸۵] می‌توان گفت: او در جایگاه نخستین نقل‌کننده این روایات، چنین فهمیده که مقصود از صاحب پرچم، کسی است که خود را به عنوان امام و یا قائم معرفی کند. و در زمره مدعیان دروغین، بر باطل باشد.

افزون بر آنچه درباره سند روایات گفته شد، اگر با استناد به این روایات، هرگونه قیام و نهضتی را محکوم و غیر مشروع بدانیم، این‌گونه برداشت، با آیات و روایت‌های جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و نیز با سیره پیامبر (ص)‌ و ائمه معصومین (ع) تعارض دارد و در مقام تعارض، باید از این روایات صرف نظر کرد. امام خمینی، معمار بزرگ انقلاب اسلامی در برابر کسانی که با تمسک به روایت‌های یادشده به بهانه‌جویی می‌پردازند، می‌نویسد: این احادیث، هیچ مربوط به تشکیل حکومت خدایی عادلانه - که هر خردمند لازم می‌داند - نیست؛ بلکه در روایت اول، دو احتمال است: یکی آنکه راجع به خبرهای ظهور ولی عصر (ع) باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگوید علم‌هایی که به عنوان امامت قبل از قیام قائم بر پا می‌شود، باطل است - چنان‌چه در ضمن همین روایات، علامت‌های ظهور هم یادآوری شده است - و احتمال دیگر آنکه از قبیل پیشگویی باشد؛ از این حکومت‌هایی که در جهان تشکیل می‌شود تا زمان ظهور که هیچ‌کدام به وظیفه خود عمل نمی‌کنند و همین‌طور هم تا کنون بوده...[۸۶].

وی در جای دیگر می‌نویسد: آن روایات [اشاره دارد] که هر کس عَلَم بلند کند با عَلَم مهدی، به عنوان "مهدویت" بلند کند [[[باطل]] است][۸۷].

و به بیانی روشن‌تر با ابلهانه خواندن ادعای مخالفان برپایی حکومت در عصر غیبت، آنان را افرادی غافل و فریب‌خورده سیاسی و آن ادعا را مخالف نص آیات الهی دانسته فرمود: "اگر فرض کنیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار می‌زدیم، برای اینکه خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر را بگوید نباید کرد! این را باید به دیوار زد، این‌گونه روایت قابل عمل نیست و این نفهم‌ها نمی‌دانند چه می‌گویند. هر حکومتی باشد، حکومت باطل است...الان عالم پر از ظلم است، ما اگر بتوانیم جلو ظلم را بگیریم باید بگیریم، تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن است که تکلیفمان کرده است. ما باید برویم همه کار را بکنیم. ما باید فراهم کنیم کار را، فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت"[۸۸]»[۸۹].
۵. حجت الاسلام و المسلمین محمدی منفرد؛
حجت الاسلام و المسلمین بهروز محمدی منفرد در کتاب «مهدویت» (ج۱۰ «چلچراغ حکمت»؛ برگرفته از آثار شهید مطهری) در این‌باره گفته‌ است:

«شبهۀ دیگری که برخی طرح کرده‌اند آن است که براساس روایت‌ها، قیام‌ها و انقلاب‌های قبل از ظهور مشروع نبوده و طاغوت است، چنانکه در روایت آمده است: هر پرچمی که قبل از ظهور حضرتش برافراشته شود، صاحبش طاغوت است. اما افزون بر ضعف سندی چنین روایت‌هایی و منافات داشتن متن آن با مبانی شریعت آسمانی اسلام، می‌توان اذعان داشت، مشروعیت مبارزه و قداست آن مشروط به این نیست که حقوق فردی و یا ملی مورد تجاوز واقع شده باشد. آنچه مبارزه را مشروع می‌کند این است که حقی به مخاطره افتاده باشد؛ به‌خصوص اگر آن حق، به جامعۀ بشریت تعلق داشته باشد. آزادی مبارزه، برای نجات مستضعفان و توحید، همه از آن جهت است که عمده‌ترین سرمایه‌های سعادت بشری هستند.

بنابراین اصلاحات جزئی و تدریجی و انقلاب‌ها و مبارزات به هیچ وجه محکوم نیستند؛ زیرا نه عامل اصلی حرکت، تضادها است، و نه تاریخ خود را از میان اضداد به‌صورت انقلاب اضداد طی می‌کند، تا اصلاحات جزئی و تدریجی مانع انفجار شود و جلو حرکت تکاملی تاریخ را بگیرد. و در حقیقت قیام حضرت مهدی (ع) جز به اصلاح نبوده و بلکه آخرین حلقه و کلی‌ترین و نهایی‌ترین حلقه‌های اصلاحات است و بالاخره از قانون ﴿إِنَّ اللَّهَ لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ[۹۰] و اصل ﴿إِن تَنصُرُوا اللَّهَ يَنصُرْكُمْ[۹۱].(اگر خدا را یاری کنید، خدا نیز شما را یاری خواهد کرد) خارج نیست و در نتیجه حرکت‌های اصلاحی در جهت خدمت به تسریع آن پدیدۀ کلی اجتماعی جهانی است[۹۲].از نظر روایت‌های اسلامی نیز در مقدمۀ قیام و ظهور امام یک سلسله قیام‌های دیگر از طرف اهل حق صورت می‌گیرد که قیام یمانی نمونه‌ای از این سلسله‌ قیام‌ها بوده که بدون زمینۀ قبلی رخ نداده‌اند. در برخی از روایت‌ها نیز سخن از دولتی از اهل حق است که تا قیام امام مهدی (ع) تداوم می‌یابد، تا جایی که برخی از علمای شیعه نسبت به دولت‌های شیعی معاصر خود حسن‌ظن داشته و احتمال داده‌اند که آن دولت حقی که تا قیام مهدی موعود ادامه خواهد یافت، همان دولت باشد[۹۳]. بنابراین قیام‌ها و انقلاب‌های اصلاح‌گر قبل از ظهور منجی، نه تنها مردود نیستند، بلکه زمینه را برای ظهور حضرتش مساعد می‌کنند[۹۴].
۶. حجت الاسلام و المسلمین هدایت‌نیا؛
حجت الاسلام و المسلمین فرج‌الله هدایت‌نیا، در مقاله «ابعاد انتظار در قرآن کریم و روایات» در این‌باره گفته است:

«در توضیح سؤال فوق باید افزود در جوامع روایی ما، احادیثی وارد شده است که به ظاهر قیام بر علیه حکومت جور و تشکیل حکومت عدل را نفی می‌‌کند. به عنوان نمونه، در بحارالأنوار آمده است: "هر پرچمی که قبل از قیام قائم برافراشته شود، پس صاحب آن طاغوت است"[۹۵]. این حدیث به ظاهر قیام و انقلاب را نفی می‌‌کند و عده‌ای با تمسک به این حدیث و نظایر آن، هرگونه تلاش برای سرنگونی حکومت غاصب و تشکیل حکومت عدل را نهی می‌‌کنند. ولی باید توجه داشت که این فکر باطل است و معنای حدیث شریف چیز دیگری است.

ممکن است این حدیث مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگوید، پرچم‌هایی که به عنوان امامت قبل از قیام قائم برپا می‌‌شود باطل است. ذکر علایم ظهور در ضمن این روایات مؤید همین احتمال است. احتمال ‌‌دیگر آن است که احادیث فوق از قبیل پیشگویی باشند. یعنی پیشگویی می‌کند که حکومت‌هایی در جهان تا پیش از حکومت مهدوی تشکیل می‌‌شوند که هیچ کدام به وظیفه خود عمل نمی‌کنند[۹۶] و یا ممکن است این احادیث ناظر به کسانی باشد که به عنوان مهدویت قیام می‌کنند[۹۷].

با توجه به احتمالات فوق، تشکیل ‌‌حکومت عادلانه به منظور اجرای احکام اسلام و ایجاد زمینه برای ظهور مصلح کل، نه تنها ممنوع نیست بلکه به دلایل عقلی و نقلی لازم است[۹۸].
۷. آقای تونه‌ای (پژوهشگر معارف مهدویت)؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است: «در پاره‌ای روایات آمده است که هر پرچمی پیش از قیام قائم برافراشته شود، پرچمدار آن طاغوت است[۹۹]. برخی افراد از این روایات، برای مشروع نبودن تشکیل حکومت در عصر غیبت کبری استفاده کرده‌اند. حتی برخی، از روایت امام سجاد (ع) که می‌فرماید: "به خدا سوگند، هیچ‌یک از ما، پیش از قیام خروج نمی‌کند، مگر این‌که مثل او، مانند جوجه‌ای است که پیش از محکم شدن بال‌هایش، از آشیانه پرواز کرده باشد. در نتیجه کودکان، او را گرفته و با او به بازی می‌پردازند"[۱۰۰]، نتیجه گرفته‌اند که قیام برای تشکیل حکومت اسلامی، نه تنها بی‌نتیجه است که گرفتاری و ناراحتی اهل بیت (ع) را نیز در پی دارد. در جای خود پاسخ داده شده است که این روایت اوّلا: اصل جواز قیام را رد نمی‌کند، بلکه پیروزی را نفی می‌کند، زیرا اگر نفی جواز کنند، قیام امام حسین (ع) و قیام زید بن علی و حسین بن علی (شهید فخ) و... را محکوم کرده‌اند، با این که بدون تردید این قیام‌ها مورد تأیید ائمه (ع) بوده است. ثانیا: عدم پیروزی قیام، دلیل بر نفی تکلیف به قیام نیست. مشروع بودن یا نبودن تشکیل حکومت در عصر غیبت، همراه با موافقان و مخالفان و ادلّه آنها، در جای خود بحث شده است»[۱۰۱].
۸. آقای کشاورز شکری؛
آقای دکتر عباس کشاورز شکری و امین خدابخشی، در مقاله «انسان منتظر از دیدگاه انجمن حجتیه و امام خمینی» در این‌باره گفته است:

«از نظر امام همان دلایلی که لزوم امامت را پس از نبوت اثبات می‌کند، عیناً لزوم حکومت در دوران غیبت حضرت ولی عصر (ع) را در بردارد[۱۰۲].

مع‌الاسف به قدری به گوش ما خواندند، به قدری به گوش ملت ما خواندند، به گوش ملت‌های ضعیف خواندند که حکومت به شما چه کار دارد، شما برو نمازت را بخوان، شما مسجدت را برو، همین! البته، ما اگر فقط مسجد برویم و دعا بکنیم و بعد هم دعا به - عرض بکنم که - آن بزرگان چه بکنیم، همه با ما خوب می‌شوند! اما وظیفه این است که ما برویم مسجد بنشینیم دعا بخوانیم یا وظیفه این است که ما باید قیام بکنیم؟ وظیفه این است که ما همه باید همه چیز خودمان را در راه اسلام فدا بکنیم، چنانچه اولیای ما این کار را کردند[۱۰۳].

از این‌رو، این اندیشه را که هر پرچم در زمان غیبت علم شود، پرچم طاغوت است را ساخته دست استعمار برای چپاول مسلمین می‌داند و می‌فرمایند: "اینهایی که می‌گویند که هر علمی بلند بشود و هر حکومتی، خیال کردند که هر حکومتی باشد این برخلاف انتظار فرج است. اینها نمی‌فهمند چی دارند می‌گویند. اینها تزریق کرده‌اند بهشان که این حرف‌ها را بزنند. نمی‌دانند دارند چی چی می‌گویند. حکومت نبودن، یعنی اینکه همه مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را، از بین ببرند، برخلاف نص آیات الهی رفتار بکنند. ما اگر فرض می‌کردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار می‌زدیم؛ برای اینکه خلاف آیات قرآن است"[۱۰۴].

برای روشن شدن مطلب این سؤال را مطرح می‌کنم: از غیبت صغرا تاکنون که بیش از هزار سال می‌گذرد و ممکن است صد هزار سال دیگر بگذرد و مصلحت اقتضا نکند که حضرت تشریف بیاورد، در طول این مدت مدید احکام اسلام باید زمین بماند و اجرا نشود، و هر که هرکاری خواست بکند؟ هرج و مرج است؟ قوانینی که پیغمبر اسلام در راه بیان و تبلیغ و نشر و اجرای آن ٢٣ سال زحمت طاقت‌فرسا کشید فقط برای مدت محدودی بود! آیا خدا اجرای احکامش را محدود کرد به دویست سال؟ و پس از غیبت صغرا اسلام دیگر همه چیزش را رها کرده است؟ هر کی اظهار کند که تشکیل حکومت اسلامی ضرورت ندارد، منکر ضرورت اجرای احکام اسلام شده، و جامعیت احکام و جاودانگی دین مبین اسلام را انکار کرده است[۱۰۵].

لکن آن خاصیت حکومتی را که از صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (ع) موجود بود برای بعد از غیبت هم قرار داده است. این خاصیت که عبارت از علم به قانون و عدالت باشد[۱۰۶].

پس از دیدگاه امام: حکومت حق برای نفع مستضعفان و جلوگیری از ظلم و جور و اقامه عدالت اجتماعی، همان است که مثل سلیمان بن داوود و پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) و اوصیای بزرگوارش برای آن کوشش می‌کردند؛ از بزرگترین واجبات و اقامه آن از والاترین عبادات است[۱۰۷]»[۱۰۸].
۹. آقای موسوی کاشمری؛
آقای سید مهدی موسوی کاشمری، در مقاله «امام خمینی و احیاء انتظار فرج» در این‌باره گفته است:

«در روایتی عمر بن حنظله، از امام صادق (ع) می‌‌پرسد: فدایت شوم اگر کسی از‌‎ ‎خاندان شما پیش از این نشانه‌ها خروج کند با او همراهی کنم؟ فرمود: نه! ‎ همچنان که در حدیث دیگری هر پرچمی که پیش از قیام حضرت قائم (ع) برافراشته‌‎ ‎شود صاحب آن را طاغوت معرفی کردند.

البته همان‌گونه که اشاره شد مقصود حضرت جلوگیری و ممانعت از تأثیر تبلیغات سوء‌‎ ‎برخی فرصت‌طلبان و دنیامداران دلبسته قدرت و حکومت است که به عنوان مهدی‌‎ ‎امت (ع) مردم را به خود دعوت می‌‌کردند.

شاهد بر آنچه گفتیم حمایت و تأییدی است که خود حضرت امام صادق (ع) از برخی‌‎ ‎قیام‌های به حق به خصوص از نهضت زید بن علی ‎-‎ رضوان الله تعالی علیه ‎-‎ داشتند. در همان‌‎ ‎روایت معتبر "عیص بن قاسم" که در آغاز نقل کردیم حضرت می‌‌فرمایند: "... نگویید زید بن‌‎ ‎علی قیام کرد، زیرا زید مردی دانا و با صداقت بود و او شما را به سوی خود فرا نمی‌خواند،‌‎ ‎بلکه او بدانچه رضای آل محمد (ص) در آن است دعوت می‌‌کرد و اگر پیروزی نصیبش‌‎ ‎می شد هرآینه به عهد خود وفا می‌‌کرد".

ائمه اطهار (ع) علت عدم قیام علنی خود را دو چیز معرفی می‌‌کردند:‎ ‎نخست اینکه فرج واقعی و انقلاب پیروز هنوز موقعش فرا نرسیده و هر اقدامی بی‌نتیجه و‌‎ ‎بی‌حاصل است و جز متلاشی شدن بنیان شیعه و خسارت نتیجه‌ای ندارد. و دیگر آنکه‌‎ ‎اسباب و اوضاعی که علی‌رغم علم به عدم پیروزی تکلیف به یک قیام عمومی را نیز موجب‌‎ ‎گردد وجود ندارد.

نظیر همین موقعیت که برای امام معصوم (ع) پس از امام حسین (ع) پیش آمد در مدتی‌‎ ‎کوتاه برای امیرمؤمنان (ع) نیز فراهم شده بود و در همان اوضاع عده‌ای از دوستان آن‌‎ ‎حضرت او را به قیام و جهاد علیه مخالفان خود دعوت می‌‌کردند و آن بزرگوار نیز همان‌گونه‌‎ ‎موالیان خود را به صبر و متانت و خودسازی در همه ابعاد سفارش می‌‌فرمودند و از حرکت‌‎ ‎عجولانه و احساسی که نتیجه آن انهدام اساس دین و خونریزی حاصل بود ممانعت‌‎ ‎می کردند. ولی آنچه از لابلای روایات به دست می‌‌آید اینکه هرگاه حرکتی اصلاح‌طلبانه و‌‎ ‎با مساعدت اوضاع گرچه به صورتی غیر فراگیر و با قصد کمک به مکتب اهل بیت (ع) از ناحیه برخی از افراد شایسته و صالح علیه دستگاه ستم برپا می‌‌شده است، مورد‌‎ ‎تأیید معصومان (ع) قرار می‌‌گرفته که نمونه آن را در تأیید قیام زید بن علی نقل‌‎ ‎کردیم.

از آنچه گفتیم به دست می‌‌آید که "انتظار فرج" به معنای تن به ظلم دادن و رضایت بدان و‌‎ ‎ظالم را به حال خود گذاشتن و در گوشه‌ای فارغ از هرگونه احساس مسئولیتی نسبت به‌‎ ‎حوادث روزگار غنودن و بی‌تفاوت نسبت به مصالح اسلام و امت اسلامی نیست، بلکه‌‎ ‎وظیفه فرج در هر زمان و هر دوره‌ای یک هدف را دنبال می‌‌کند و آن گشایش در امر آل‌‎ ‎محمد (ص) و برقراری نظام اسلامی و به دنبال فرصت مناسب بودن برای تحقق آن است و‌‎ ‎این امر گاهی با قیام علنی عملی می‌‌شود و گاهی نیز با مبارزه پنهان و زمینه‌سازی برای‌‎ ‎رسیدن به زمان مناسب به منظور قیام آشکار علیه نظام‌های ظلم و ستم. و هرگاه نیز چنین‌‎ ‎اوضاعی فراهم آمد تکلیف حکم می‌‌کند که در راستای وصول به فرج و تضعیف باطل و‌‎ ‎‎انهدام آن به اقدام مقتضی دست زد ‎-‎ و همان‌گونه که گفتیم و باز خواهیم گفت ‎-‎ مقصود‌‎ ‎امامان معصوم (ع) از محکوم کردن قیام‌هایی خاص، آنهایی بوده است که با‌‎ ‎دعوی مهدویت و یا با انگیزه دنیاطلبی و کسب قدرت انجام می‌‌گرفته و رهبران آن برای‌‎ ‎امیال و هواهای نفسانی به فتنه‌انگیزی و فساد می‌‌پرداختند.

از شواهد دیگر این مدعا تأییدهایی است که از ناحیه معصومان (ع) نسبت‌‎ ‎به برخی قیام‌های پیش از ظهور صادر شده است که نقل آنها کلام را به درازا می‌‌کشد و در‌‎ ‎اینجا تنها به نقل دو نمونه بسنده می‌‌کنیم:

  1. مرحوم مجلسی در تاریخ قم از کتاب بحارالانوار از امام کاظم (ع) نقل می‌‌کند که آن‌‎ ‎حضرت می‌‌فرمود‌: "مردی از اهل قم مردم را به سوی حق فرامی‌‌خواند، گروهی برگرد او می‌‌آیند که‌‎ ‎بسان پاره‌های آهن‌اند. توفان‌های سخت آنان را نمی‌لغزاند و از جنگ‌ها خسته و درمانده‌‎ ‎نمی شوند، ترس به دل راه نمی‌دهند و بر خدا توکل می‌‌کنند و فرجام نیک از آن متقیان‌‎ ‎است"[۱۰۹]. بسیاری از صاحب‌نظران این حدیث را بر انقلاب اسلامی ایران و رهبری امام راحل‌‎ ‎منطبق می‌‌دانند. دقت در فرازهای آن نیز هر انسان با انصافی را به همین نتیجه مطمئن‌‎ ‎می سازد. از لابلای جملات آن به خوبی روشن است که حرکت و دعوت و قیام امام‌‎ ‎خمینی‌ نهضتی حق‌مدارانه، اصلاح‌طلبانه، و تأیید شده و عاقبت بخیر بود.
  2. از رسول گرامی (ص) روایت شده است که آن حضرت فرمود: گروهی از مشرق زمین خروج می‌‌کنند و زمینه‌ساز‌‎ ‎حکومت مهدی (ع) می‌‌شوند[۱۱۰]. این حدیث را نیز برخی از اهل نظر ‎-‎ مانند روایت پیش ‎-‎ بر انقلاب اسلامی ایران تطبیق‌‎ ‎داده‌اند»[۱۱۱].
۱۰. خانم مصباحی؛
خانم زهرا مصباحی در کتاب «امام زمان»؛ (گزیده‌ای از آثار و سیره امام خمینی درباره امام زمان) در این‌باره گفته‌ است:

«"كُلُّ‏ رَايَةٍ تُرْفَعُ‏ قَبْلَ‏ قِيَامِ‏ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ"؛ ... این احادیث هیچ مربوط به تشکیل حکومت خدایی عادلانه که هر خردمند لازم می‌داند نیست؛ بلکه ... دو احتمال است: یکی، آنکه راجع به خبرهای ظهور ولی عصر باشد و مربوط به علامات ظهور باشد و بخواهد بگوید عَلَم‌هایی که به عنوان امامت قبل از قیام قائم برپا می‌شود، باطل است چنانچه در ضمن همین روایات علامت‌های ظهور هم ذکر شده است؛ و احتمال دیگر آنکه از قبیل پیشگویی باشد از این حکومت‌هایی که در جهان تشکیل می‌شود تا زمان ظهور، که هیچ کدام به وظیفه خود عمل نمی‌کنند و همین طور هم تاکنون بوده، شما چه حکومتی در جهان از بعد از حکومت علی بن ابی طالب (ع) سراغ دارید که حکومت عادلانه باشد و سلطانش طاغی و برخلاف حق نباشد؟

اکنون اگر کسی تکذیب کند از وضع یک حکومتی که این حکومت‌ها جائرانه است و کسی هم تا زمان دولت حق نمی‌تواند آنها را اصلاح کند چه ربط دارد به اینکه حکومت عادلانه نباید تشکیل داد؟ بلکه اگر کسی جزئی اطلاع از اخبار ما داشته باشد می‌بیند که همیشه امامان شیعه با آنکه حکومت‌های زمان خود را حکومت ظالمانه می‌دانستند و با آنها آنطورها که می‌دانید سلوک می‌کردند در راهنمایی برای حفظ کشور اسلامی و در کمک‌های فکری و عملی کوتاهی نمی‌کردند و در جنگ‌های اسلامی در زمان خلیفه جور باز شیعیان پیشقدم بودند. جنگ‌های مهم و فتح‌های شایانی که نصیب لشکر اسلام شده، مطلعین می‌گویند و تاریخ نشان می‌دهد که با به دست شیعیان علی (ع) یا به کمک‌های شایان تقدیر آنها بوده.

شما همه می‌دانید که سلطنت بنی امیه در اسلام بدترین و ظالمانه‌ترین سلطنت‌ها بوده، و دشمنی و رفتارشان را با آل پیغمبر و فرزندان علی بن ابی طالب، همه می‌دانید؛ و در میان همه بنی هاشم، بدسلوکی و ظلمشان نسبت به علی بن الحسین زین العابدین بیشتر و بالاتر بود، به همین سلطنت وحشیانه جائرانه ببینید علی بن الحسین چقدر اظهار علاقه می‌کند.

در کتاب صحیفه سجادیه می‌گوید: "اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَصِّنْ ثُغُورَ الْمُسْلِمِينَ بِعِزَّتِكَ، وَ أَيِّدْ حُمَاتَهَا بِقُوَّتِكَ، وَ أَسْبِغْ عَطَايَاهُمْ مِنْ جِدَتِكَ، ...، وَ كَثِّرْ عِدَّتَهُمْ، وَ اشْحَذْ أَسْلِحَتَهُمْ، وَ احْرُسْ حَوْزَتَهُمْ، وَ امْنَعْ حَوْمَتَهُمْ، وَ أَلِّفْ جَمْعَهُمْ، وَ دَبِّرْ أَمْرَهُمْ، وَ وَاتِرْ بَيْنَ مِيَرِهِمْ، وَ تَوَحَّدْ بِكِفَايَةِ مُؤَنَتِهِمْ، وَ اعْضُدْهُمْ بِالنَّصْرِ، وَ أَعِنْهُمْ بِالصَّبْرِ، وَ الْطُفْ لَهُمْ فِي الْمَكْرِ"[۱۱۲] تا آخر این دعا که قریب هشت صفحه است و در آن برای لشکریان دستورهایی است که شرح آن یک کتابچه می‌خواهد[۱۱۳]»[۱۱۴].
۱۱. نویسندگان کتاب «آفتاب مهر»؛
نویسندگان کتاب «آفتاب مهر» در این‌باره گفته‌اند:

«باید توجه داشت که برنامه‌ها و آموزه‌های دین اسلام، مربوط به دوره و عصر زمانی خاصی نیست؛ بلکه برای عموم مردم در هر عصر و زمان است؛ بنابراین، مردم در هر زمان، مکلّف به اجرای فرمان‌هایی؛ مانند ﴿وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِن دُونِهِمْ لاَ تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ يَعْلَمُهُمْ وَمَا تُنفِقُواْ مِن شَيْءٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَأَنتُمْ لاَ تُظْلَمُونَ[۱۱۵] یا ﴿وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۱۱۶] یا ﴿وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُواْ أَيْدِيَهُمَا جَزَاء بِمَا كَسَبَا نَكَالاً مِّنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ [۱۱۷] هستند. اجرای این‌ها نیازمند برقراری حکومت و ایجاد تشکیلات نظام مند است. در نتیجه، از دید اسلام باید حکومت اسلامی‌ تشکیل شود و حاکم اسلامی، اداره جامعه را بر عهده بگیرد.

  1. الفاظ روایت، چه محتوایی را بیان می‌کند؟
  2. آیا روایات دیگری نیز در این باره صادر شده است، تا با توجه به آنها معنای صحیح آن روشن شود؟ یا نه؟
۱۲. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛
پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، در کتاب «مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها» در این‌باره گفته‌اند:

«ابتدا باید بدانید که این بحث به‌طور مفصل در کتاب‌های دادگستر جهان نوشته آیت اللّه امینی و سیمای آفتاب دکتر حبیب اللّه طاهری آمده است و تک‌تک روایات بررسی و مورد بحث قرار گرفته است. برای دیدن تمام مطالب می‌توانید به این دو کتاب مراجعه نمایید. اما به‌طور خلاصه، می‌توان گفت منظور از این روایات، قیام‌هایی است که بنام حضرت و با ادعای مهدویت صورت می‌گیرد. بنابر قرائن موجود در این روایات، آنان کسانی‌اند که مردم را به سوی خود می‌خوانند و داعیه مهدویت و نجات‌بخشی دارند، نه کسانی که خود را مهدی نمی‌نامند و ادعای منجی‌گری موعود ندارند و خود را زمینه‌ساز ظهور و در خدمت امام مهدی (ع) می‌دانند.

انقلاب اسلامی نیز ادعای مهدویت ندارد بلکه امام راحل بارها فرمودند ما با این حرکت می‌خواهیم زمینه رشد و تعالی مردم فراهم آید، ظهور نزدیک‌تر شود و انقلاب را به دست صاحب اصلی آن بسپاریم.

بنابراین، روایات این نوع قیامها را دربر نمی‌گیرد بلکه برعکس روایاتی هست که بنابر آنها، افرادی قبل از حضرت برمی‌خیزند، مبارزه می‌کنند و زمینه ظهور حضرت را فراهم می‌سازند.

اگر کسی این معنا را برای این روایات نپذیرد و بگوید هر نوع قیام و حکومتی قبل از امام زمان (ع) حرام است، می‌گوییم اگر انقلاب و حکومتی نباشد، بسیاری از دستورهای اجتماعی دین که اجرای آنها به حکومت احتیاج دارد، تعطیل می‌شود. تا حال هزار و دویست سال از غیبت می‌گذرد و معلوم هم نیست چند سال دیگر ادامه یابد؛ آیا خداوند قرآن و احکام را که و این‌همه بر اجرای آنها برای تمام مسلمان‌ها تأکید نموده، باید سال‌های بسیار طولانی تعطیل کند تا فقط در زمان ظهور انجام شود؟ آیا می‌توان بر فرض صحت تمام روایات نهی از قیام و حکومت که البته معتبر نیستند، به دلیل چند روایت، قسمت بسیار عظیم اسلام را که صدها آیه و هزاران روایت دارد، تعطیل کرد. بر فرض تعارض نیز ما این روایات نهی از حکومت را کنار می‌گذاریم و به پیام اصلی دین که اجرای قوانین اسلام است و هزاران دلیل دارد، عمل می‌کنیم.

البته در پایان باز تکرار می‌کنیم که این نوع روایات با تشکیل حکومت اسلامی مخالفت ندارد بلکه مخالف قیام و تشکیل حکومت به نام امام مهدی (ع) است که انقلاب ما نیز چنین ادعایی ندارد»[۱۲۴].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید» سوره انفال، آیه ۶۰.
  2. «و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند» سوره آل عمران، آیه ۱۰۴.
  3. ر.ک: آفتاب مهر، ج۱، ص ۱۳۹ـ۱۴۲.
  4. خمینی، روح الله، صحیفۀ امام، ج٢١، ص١۶.
  5. ر.ک: کشاورز شکری، عباس و خدابخش، امین، انسان منتظر از دیدگاه انجمن حجتیه و امام خمینی، ص۱۱۴ـ ۱۱۵.
  6. ر.ک: موسوی‌نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷.
  7. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۴۳؛ اثبات الهداه، ج۳، ص۵۳۲.
  8. خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج ۶، ص ۸۶.
  9. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، نقش مردم در انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۲.
  10. "‌أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الزَّیْنَبِیِّ یُعْرَفُ وَ یُنْکِرُ بَیْنَ مَنْ یروی عَنِ الضُّعَفَاءِ کَثِیراً"؛ نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۳۸، ش۹۰۳؛ غضایری، احمد بن حسین، رجال ابن الغضائری، ج۱، ص۹۵.
  11. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، نقش مردم در انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۲.
  12. ر.ک: موسوی‌نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷؛ رضوی، رسول، امام مهدی، ص ۱۱۳ـ۱۲۰.
  13. ر.ک: آفتاب مهر، ج۱، ص ۱۳۹ـ۱۴۲.
  14. «فَمَا وَافَقَ‏ کِتَابَ‏ اللَّهِ‏ فَخُذُوهُ‏ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللَّهِ فَدَعُوهُ‏‏‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۸، ص۶۹.
  15. ر.ک: قرائتی، محسن، شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم، ص ۱۰۶ ـ ۱۰۸.
  16. ر.ک: موسوی‌نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷؛ رضوی، رسول، امام مهدی، ص ۱۱۳ـ۱۲۰؛ موسوی کاشمری، سید مهدی، امام خمینی و احیاء انتظار فرج، ص ۴۰۹ ـ ۴۱۱.
  17. خمینی، روح الله، کشف الاسرار، ص۲۲۵؛ صحیفۀ نور، ج۲۰، ص۱۹۷.
  18. ر.ک: مصباحی، زهرا، امام زمان، ص ۲۵، ۲۷.
  19. امام خمینی، صحیفۀ نور، ج ۲۰، ص۱۹۷.
  20. ر.ک: سلیمیان، خدامراد، نقش مردم در انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۲؛ کشاورز شکری، عباس و خدابخش، امین، انسان منتظر از دیدگاه انجمن حجتیه و امام خمینی، ص۱۱۴ـ ۱۱۵.
  21. ر.ک: محمدی منفرد، بهروز، مهدویت، ج۱۰، ص۴۴ـ۴۷.
  22. «خدا چيزى را كه از آن مردمى است دگرگون نكند تا آن مردم خود دگرگون شوند» سوره رعد، آیه ۱۱.
  23. «ای مؤمنان! اگر (دین) خداوند را یاری کنید او نیز شما را یاری می‌کند» سوره محمد، آیه ۷.
  24. ر.ک: محمدی منفرد، بهروز، مهدویت، ج۱۰، ص۴۴ـ۴۷.
  25. ر.ک: صحیح مسلم، ج؟؟؟، ص؟؟؟.
  26. علامه امینی، الغدیر، ج ۵، ص ۲۷۵، ۳۳۴.
  27. ر.ک: موسوی‌نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷.
  28. «ای پیامبر! از خداوند پروا کن و از کافران و منافقان فرمانبرداری مکن، بی‌گمان خداوند دانایی فرزانه است» سوره احزاب، آیه ۱ و نیز می‌توان به سورۀ شعراء، آیۀ ۱۵۱؛ سورۀ قلم، آیۀ ۸؛ سورۀ کهف آیۀ ۲۸؛ سورۀ انسان، آیۀ ۲۴، نیز استناد کرد.
  29. ر.ک: موسوی‌نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷.
  30. سنن نسائی، ج ۷، ص ۱۶۰.
  31. ر.ک: موسوی‌نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷.
  32. ر.ک: موسوی‌نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰ـ۳۱۷؛ رضوی، رسول، امام مهدی، ص ۱۱۳ـ۱۲۰.
  33. پس برای فرمان پروردگارت شکیبا باش و از هیچ گناهکار یا ناسپاس آنان فرمان نبر؛ سوره انسان، آیه: ۲۴.
  34. قرائتی، محسن، جهت‌نما، ص ۱۲۵ - ۱۲۶.
  35. هر پرچمی‌ که پیش از قیام حضرت قائم (ع) برافراشته شود، صاحب آن طاغوت و سرکشی است که در برابر خداوند پرستیده شود؛ شیخ کلینی، کافی، ج ۸، ص۲۹۵.
  36. آنچه موافق قرآن است، بگیرید و آنچه مخالف قرآن است، رها کنید؛ شیخ کلینی، کافی، ج ۸، ص۶۹.
  37. پس برای فرمان پروردگارت شکیبا باش و از هیچ گناهکار یا ناسپاس آنان فرمان نبر؛ سوره انسان، آیه: ۲۴.
  38. دوست داشتم تا کسانی که از آل محمد خروج کنند و من عهده دار مخارج آن ها باشم، چون مادامی‌که کسانی خروج و قیام کنند، من و شیعیانم در راحتی هستیم؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص ۵۴.
  39. قرائتی، محسن، شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم، ص ۱۰۶ - ۱۰۸.
  40. القاضى بن ابى یعلى، الاحکام السلطانیة، مکتب الاعلام الاسلامى، ص ۲۰.
  41. صحیح مسلم، ج ۶، ص ۲۲.
  42. ر.ک: علامه امینى، الغدیر، ج ۵، ص ۲۷۵- ۲۹.
  43. شعراء، آیه ۱۵۱؛ قلم، ۸ و ۱۰؛ کهف، آیه ۲۸؛ احزاب، آیه ۱؛ انسان، آیه ۲۴.
  44. سنن نسائى،(دار الکتب العلمیة، بیروت)، ج ۷، ص ۱۶۰.
  45. شیخ حرّ عاملى، وسایل الشیعه،(دار احیاء التراث العربى، بیروت)، ج ۱۲، ص ۱۳۶.
  46. همان، ص ۱۳۱.
  47. شیخ حرّ عاملى، وسایل الشیعه،(دار احیاء التراث العربى، بیروت)، ج ۱۱، ص ۳۷.
  48. ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۳.
  49. شیخ عباس قمى، سفینة البحار، انتشارات کتابخانه صنایى، ج ۲، مادّه قم، ص ۴۴۶.
  50. این جواب با استفاده از کتاب سیماى آفتاب، اثر حبیب اللّه طاهرى با تلخیص و تصرّف نوشته شد.
  51. دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص۳۱۰-۳۱۷.
  52. القاضی ابی یعلی، الاحکام السلطانیه، ص ۲۰.
  53. صحیح مسلم، ج ۶، ص ۲۲.
  54. علامه امینی، الغدیر، ج ۵، ص ۲۷۵ و ۳۳۴.
  55. ای پیامبر! تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند عالم و حکیم است؛ سوره احزاب: ۱؛ و نیز می‌توان به آیات: ۱۵۱ شعراء؛ ۸ قلم، ۲۸ کهف و ۲۴ انسان استناد کرد.
  56. سنن نسائی، ج ۷، ص ۱۶۰.
  57. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۱۲، ص ۱۳۶.
  58. وسائل الشیعة، ج ۱۲، ص ۱۳۱.
  59. "كُلُ‏ رَايَةٍ تُرْفَعُ‏ قَبْلَ‏ قِيَامِ‏ الْقَائِمِ‏ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ‏ يُعْبَدُ مِنْ‏ دُونِ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَل‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ وسائل الشیعة، ج ۱۱، ص ۳۷.
  60. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج ۱، ص ۲۴۸.
  61. " لَا تَقُولُوا: خَرَجَ زَيْدُ فَانٍ زَيْداً كَانَ عَالِماً وَ كَانَ صَدُوقاً، وَ لَمْ يَدْعُكُمْ إِلَى نَفْسِهِ، إِنَّمَا دَعَا إِلَى الرِّضَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ کلینی، کافی، ج ۴، ص ۲۲۴.
  62. " رجل من أهل قم یدعوا الناس إلی الحق یجتمع معه قوم کزبر الحدید لا تزلهم الریاح العواصف و لا یملون من الحرب و لا یجنبون و علی الله یتوکلون و العاقبة للمتقین ‏‏‏‏‏‏‏‏‏"؛ شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج ۲، ص ۴۴۲.
  63. رضوی، رسول، امام مهدی، ص ۱۱۳-۱۲۰.
  64. روایات یاد شده را شیخ حر عاملی در "وسائل الشیعه" و محدث نوری در "مستدرک الوسائل" در بابی با عنوان "بابُ حکمِ الخروج بالسیف قبل قیام القائم (ع)" گرد آورده‌اند.
  65. "كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ"؛ عَنْهُ محمد بن یحیی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمادِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی بَصِیر؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۲۹۵، ح ۴۵۲.
  66. نک: نجم الدین طبسی، تا ظهور، ج۱، ص۷۸.
  67. محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۱۱۱.
  68. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ج۳، ص ۶۷ - ۷۱.
  69. از آنجا که بررسی همه روایات، مجال گسترده‌ای می‌طلبد، در اینجا فقط به برخی از روایات اشاره و به صورت کوتاه به بررسی آنها می‌پردازیم.
  70. روایات یادشده را شیخ حر عاملی در «وسائل الشیعه» و محدث نوری در «مستدرک الوسائل» در بابی با عنوان ‌بَابُ حُكْمِ الْخُرُوجِ بِالسَّيْفِ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ (ع) گرد آورده‌اند.
  71. «عَنْه‏ [مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيى‏] عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج ۸، ص ۲۹۵، ح ۴۵۲.
  72. محمد باقر مجلسی، مرآة العقول، ج ۲۶، ص ۳۲۵.
  73. نک: ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۶، ص ۸۶.
  74. «وَ أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ رَبَاحٍ الزُّهْرِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ بْنِ عِيسَى الْحُسَيْنِيُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ الْجُهَنِي‏»؛ محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۱۱۴.
  75. لِأَنَّ ابْنَ أبي حمزة الْبَطَائِنِيِّ ضَعِيفٌ جِدّاً؛ حسن بن یوسف حلی، خلاصه الاقوال، ص۹۶، شماره ۲۹.
  76. فَلَا يُمْكِنُ الْحُكْمُ بِوِثاقَتِهِ وَ بِالنَّتیجَةِ یُعامِلُ مَعَهُ مُعَامَلَةَ الضَّعِيفِ؛ ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج۱۱، ص۲۲۶.
  77. «وَ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ بِقُمَّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَسَّانَ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْكُوفِيُّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ الْجُهَنِي‏»؛ همان، ص۱۱۵.
  78. أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الزَّيْنَبِيِّ يُعْرَفُ وَ يُنْكِرُ بَيْنَ مَنْ يروی عَنِ الضُّعَفَاءِ كَثِیراً؛ نجاشی، رجال النجاشی، ص۳۳۸، ش۹۰۳؛ و نیز: احمد بن حسین غضایری، رجال ابن الغضائری، ج۱، ص۹۵.
  79. ابن داوود، رجال ابن داوود، ص ۵۰۲، شماره ۴۲۷.
  80. ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۱۵، ص ۱۹۰، شماره ۱۰۴۴۳.
  81. «وَ أَخْبَرَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ الْبَنْدَنِيجِيُّ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَلَوِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ الْجُهَنِي‏»؛ همان، ۱۱۵.
  82. علی نمازی شاهرودی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۵، ص۳۰۲.
  83. احمد بن حسین غضائری، رجال ابن الغضایری، ص۸۲.
  84. نجم الدین طبسی، تا ظهور، ج۱، ص۷۸ (با اندکی تصرف)
  85. محمد بن ابراهیم نعمانی، الغیبه، ص۱۱۱.
  86. سید روح الله موسوی خمینی، کشف الاسرار، ص ۲۲۵.
  87. همو، صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۴.
  88. همان، ص ۱۶.
  89. سلیمیان، خدامراد، نقش مردم در انقلاب جهانی حضرت مهدی، ص ۸۲.
  90. رعد، ۱۱.
  91. محمد، ۷.
  92. یادداشت‌های، ج۹، ص۹۱-۹۴
  93. قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ، ص۵۸.
  94. چلچراغ حکمت ج۱۰، ص۴۴-۴۷.
  95. «كُلُّ رَايَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ»؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۴۳؛ به همین مضمون در اثبات الهداه، ج۳، ص۵۳۲.
  96. امام خمینی، کشف الاسرار، ص۲۲۵؛ به همین مضمون در صحیفه نور، جلد ۲۰، ص۱۹۷.
  97. امام خمینی، صحیفه نور، جلد ۲۰، ص۱۹۷.
  98. هدایت‌نیا، فرج‌الله، ابعاد انتظار در قرآن کریم و روایات، ص۱۲۷-۱۲۸.
  99. وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۷؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۴.
  100. وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۶؛ مستدرک الوسائل، ج ۱۱، ص ۳۷.
  101. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۹۳.
  102. ر.ک: خمینی، روح الله، شئون و اختیارات ولی فقیه، ترجمه مبحث ولایت فقیه از «کتاب البیع»، ص٢٣.
  103. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج٢١، ص۴.
  104. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج٢١، ص١۶.
  105. خمینی، روح الله، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص۲۷-۲۸.
  106. خمینی، روح الله، ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، ص۵٠.
  107. خمینی، روح الله، صحیفه امام، ج٢١، ص٢٠٧.
  108. کشاورز شکری، عباس و خدابخش، امین، انسان منتظر از دیدگاه انجمن حجتیه و امام خمینی، ص۱۱۴- ۱۱۵.
  109. «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ يَدْعُو النَّاسَ إِلَى الْحَقِّ يَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ كَزُبَرِ الْحَدِيدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّيَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا يَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا يَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللَّهِ يَتَوَكَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ».
  110. «يَخْرُجُ نَاسٌ مِنَ الْمَشْرِقِ فَيُوَطِّئُونَ لِلْمَهْدِيِّ يَعْنِي سُلْطَانَهُ»
  111. موسوی کاشمری، سید مهدی، امام خمینی و احیاء انتظار فرج، ص۴۰۹-۴۱۱.
  112. بار خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و مرزهای مسلمانان را به غلبه و تسلط خود استوار ساز، و نگهدارندگان آن مرزها را به نیروی خویش توانایی ده، و بخش‌های ایشان را از توانگری‌ات فراوان گردان. بار خدایا، بر محمد و آل او درود فرست، و عده و شمارش (جماعت و گروه) ایشان را بسیار فرما، و سلاح‌ها (و ابزار جنگ مانند شمشیر و نیزه و تیر) آنان را تیز و برّا نما، و حدود و اطراف ایشان را نگهداری کن، و دور و برشان را محکم گردان، و گروهشان را پیوند و آشنایی ده، و کارشان را شایسته فرما، و آذوقه‌هاشان را پی در پی برسان، و سختی‌هاشان را به تنهایی کارگزاری کن، و ایشان را به یاری کردن و کمک و به شکیبایی همراهی و در مکر و فریب (ایشان به دشمنانشان) دقت نظر عطا فرما (که دشمن مکر و فریبشان را در نیابد، یا آنها را از مکر و فریب دشمنانشان ایمن بدار که زیانی به آنان نرسد.)؛ صحیفه سجادیه، دعای ۲۷.
  113. کشف اسرار؛ ص ۲۲۵.
  114. امام زمان، ص ۲۵، ۲۷.
  115. و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید؛ و نیز جز آنها کسانی دیگر را که شما نمی‌شناسید (اما) خداوند آنان را می‌شناسد؛ و آنچه در راه خداوند ببخشید، به شما تمام باز خواهند داد و بر شما ستم نخواهد رفت؛ سوره انفال، آیه: ۶۰.
  116. و باید از میان شما گروهی باشند که (مردم را) به نیکی فرا می‌خوانند و به کار شایسته فرمان می‌دهند و از کار ناشایست باز می‌دارند و اینانند که رستگارند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۰۴.
  117. و دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره مائده، آیه: ۳۸.
  118. "كُلُ‏ رَايَةٍ تُرْفَعُ‏ قَبْلَ‏ قِيَامِ‏ الْقَائِمِ‏ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتٌ‏ يُعْبَدُ مِنْ‏ دُونِ‏ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ‏"؛ بحارالانوار، ج۵۲، ص۱۴۳.
  119. بحارالانوار، ج۵۲، ص ۳۰۲.
  120. "فَإِنِّي‏ قَدْ جَعَلْتُهُ‏ عَلَيْكُمْ‏ حَاكِماً ‏"؛ بحارالانوار، ج۲، ص ۲۲۱و۲۲۲ و ج۱۰۱، ص۲۶۲.
  121. الکامل فی التاریخ، ج۴،ص۴۸.
  122. دادگستر جهان، ابراهیم امینی.
  123. آفتاب مهر، ج۱، ص ۱۳۹-۱۴۲.
  124. مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۵۲۰.