دیار
جغرافیای دیار، در سوره مبارکه بقره
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ...﴾[۱].
- ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلَّا تُقَاتِلُوا قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْا إِلَّا قَلِيلًا مِنْهُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ﴾[۲].
مکان مذکور، در آیات مورد پژوهش، واژه دیار است؛ که در این گفتار لازم است، برای قاری قرآن روشن شود؛ که این مکان، که قومی، از آن از ترس مرگ خارج شدند و قومی هم از آن دیار رانده شدند؛ چه محلهایی بودهاند. ما ابتدا معنی واژه دیار را بیان مینماییم و سپس نشانی جغرافیایی دیار را، در هر دو آیه مذکور، با استفاده از اسناد قابل اعتماد؛ به خوانندگان گرامی ارائه مینماییم.[۳]
معنی واژه دیار
برخی از نویسندگان زیر واژه دار[۴] چنین نقل مینمایند: «دار، به معنی خانه است. راغب در وجه آن گوید: خانه را بدان اعتبار دار گفتهاند، که دیوار به دور آن گردیده، تا به اول آن رسیده است. دار گاهی، به معنی شهر آمده است و شاید آیه ﴿فَقَالَ تَمَتَّعُوا فِي دَارِكُمْ ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ﴾[۵]، به معنی شهر باشد یعنی، در شهر خویش سه روز متمتع شوید. جمع دار در قرآن مجید دیار آمده است». پس با توجه به توضیح بالا، دیار جمع واژه دار است و دار هم به معنی خانه و هم، در مفهوم شهر، در قرآن مجید به کار رفته است. اکنون، با استفاده از شأن نزول آیه میتوانیم محل و مکان دقیق دیار را، چه به معنی خانه و یا شهر باشد؛ در آیه اول شناسایی کنیم.[۶]
شأن نزول آیه
برخی محققین، در مورد شأن نزول آیه فوق، مرقوم داشتهاند: «که اینان مردم شهری، از شهرهای شام بودند که آن شهر هفتاد هزار خانه بوده است و گرفتار مرض طاعون میگردند. توانگران شهر که توانایی خروج را داشتند، از شهر بیرون آمدند، ولی فقرا و بیچارگان که توانایی خروج نداشتند؛ ماندند و از اثر مرض مزبور، بیشتر آنها به هلاکت رسیدند.
توانگران میگفتند اگر بیرون نمیآمدیم به هلاکت میرسیدیم و فقرا میگفتند، اگر ما هم توانایی و وسیله خروج از شهر را میداشتیم، از ما کمتر به هلاکت میرسیدند، سپس تصمیم گرفتند که همه با هم از ترس مرگ ناشی از مرض طاعون، از شهر خارج شوند؛ لذا از شهر بیرون رفتند تا به شهری دیگر رسیدند، که مخروبه افتاده و عده زیادی جلای وطن نموده بودند، تا از مرض طاعون جان سالم بدر برند و عده زیادی دیگر نیز، از مرض طاعون جان سپرده بودند، به ناچار، در آن شهر فرود آمدند، به فرمان خداوند همه به هلاکت رسیدند و سپس خاکستر شدند، تا این که پیامبری از پیامبران بنی اسرائیل، به نام حزقیل، بر آنها گذشت، وقتی که استخوانهای پوسیده آنها را دید در حال عبرت گرفتن گریست و گفت خدایا، اگر آنها را زنده گردانی به آبادانی شهر تو پردازند و فرزندانی به وجود آورند که به عبادت تو مشغول گردند؛ هم چنان که خودشان نیز به عبادت تو خواهند پرداخت! خداوند، به خزقیل وحی فرستاد و فرمود: آیا دوست داری، که آنها زنده شوند؟ گفت: بلی. سپس، خداوند آنها را زنده گردانید و به آن پیامبر فرمان داد که کلماتی را طبق دستور بر زبان راند. امام صادق(ع) فرماید: کلماتی که آن پیامبر طبق دستور، به زبان آورد، اسم اعظم بوده است»[۷].
برخی از نویسندگان، در مورد شهر، یا دیار مرقوم در آیه مذکور مینویسند: «حزقیل... پس از یوشع بن نون، بر مردم مبعوث شد و خلیفه و وصی او گردید و او قوم خود را... برداشت و از داوردان واسط مهاجرت کرد و این قوم گرفتار و محو شدند»[۸].[۹]
محل دیار کجا است؟
حادثه مذکور در آیه، چه تاریخی باشد و یا تمثیلی؛ اشاره به مکانی است، که کتب تاریخی و تفسیر، مکان آن حادثه را یادآور شدهاند. اگر نام مکانی را که آقای دکتر محقق برای وقوع حادثه نقل نموده است؛ با نوشته مرحوم عمادزاده، که شهر محل سکونت و مأموریت حضرت حزقیل را واسط معرفی نموده، یکی بدانیم، در نتیجه دیار، در آیه مذکور شهر واسط خواهد بود.
برخی از نویسندگان[۱۰]، زیر واژه واسط مینویسند: «واسط نام بیست و دو جایگاه است». در فرهنگ فارسی معین نیز مینویسد: «واسط، اسم چند محل در عراق است و مهمترین آنها شهری بوده است میان کوفه و بصره، که در حدود سال ۸۳ - ﻫ.ق به امر حجاج بن یوسف بنا گردید و در روزگار بنی امیه پایتخت عراق عجم بود... و چون فاصله این شهر، تا کوفه و بصره هر یک ۵۰ فرسنگ بود؛ آن را واسط نامیده بودند».
در کتاب حدود العالم من المشرق الی المغرب که در سال ۳۷۲ هجری قمری، به وسیله مؤلف مجهولی تألیف شده و برخی از محققین در سال ۱۳۶۱ آن را تصحیح نمودهاند، در مورد شهر واسط مینویسد[۱۱]: واسط، شهری بزرگ و به دو نیمه است و دجله به میان وی همی رود و بر وی جسری است و اندر هر دو نیمه منبر است و بنای وی حجاج بن یوسف کرده است و هوای درست دارد و بسیار نعمتترین شهری است اندر عراق.»... و اما، دیار، در آیه ۲۴۶ نام مکانی است که به طور مبهم، به آن اشاره شده، فقط از مدلول آیه متوجه میشویم که آن مکان محلی بوده است، که به هر دلیل قومی ضعیف، به زور گروهی توانمند، از آن سرزمین اخراج شدهاند و این اتفاق، بعد از رحلت حضرت موسی(ع) رخ داده است.[۱۲]
نگاهی به تاریخ
برخی از نویسندگان، با استفاده، از تفسیر «آلاء الرحمن» و کتاب «الهدی الی دین المصطفی»، در ترجمه قرآن مجید[۱۳]، مینویسند: «پیامبری، که در این آیه بدو اشاره رفته؛ همان شموئیل یا ساموئیل است؛ که مردم فرمان او را نبردند و گفتند: ما پادشاهی میخواهیم، که درباره ما حکم کند و داوری نماید و پیشاپیش ما راه بیفتد و در جنگها شرکت جوید - کتاب اول شموئیل فصل هشتم - پس از موسی، شیوه حکومت بنی اسرائیل، تا چهار صد سال به شیوه مشورتی مرکب از هفتاد تن، از دوازده سبط بود. در این مدت، تجاوزات بسیاری، بر آنها شد، که قسمتی از سرزمین آنها به دست دشمنانشان افتاد و فرزندان و بزرگانشان به اسارت رفتند و صندوق تورات[۱۴] تابوت، که رمز فتوحات آنان بود؛ از دستشان گرفته شد. بر اثر این پریشانی ممتد، تغییر طرز حکومت خود را، از شموئیل پیامبر خود خواستند، که او از خدا بخواهد وحدت فرماندهی را، برایشان در قالب حکومت پادشاهی برقرار کند. از اینجا طرز حکومت شاهی، بعد از حکومت شیوخ هفتاد گانه، برقرار گردید و به ترتیب نخست، طالوت بعد داوود سپس سلیمان و بعد از آن اولاد سلیمان به سلطنت رسیدند».
با توجه به این که شموئیل به این نتیجه رسیده بود که قومش، با تشخیص درد، نزد او آمدهاند: «به درگاه خداوند روی آورد و خواسته قوم را به پیشگاه وی عرضه داشت. به او وحی شد؛ که طالوت را به پادشاهی ایشان برگزیند... طالوت مردی بلند قامت و تنومند و خوش اندام بود، اعصابی محکم و نیرومند داشت و از نظر قوای روحی، نیز بسیار زیرک و دانشمند و با تدبیر بود... شموئیل، از همان لحظه او را شناخت... و به او گفت: خداوند تو را مأمور نجات بنی اسرائیل ساخته است»[۱۵]. شموئیل «پیغمبر بنی اسرائیل، به طالوت گفت: باید به فرمان خدا، با عمالقه و مردم فلسطین جنگ کنی و دست تطاول و تعدی آنها را از سر بنی اسرائیل کوتاه سازی.
طالوت خود را مهیای جنگ نمود و سلاح آراست و با بنی اسرائیل به جنگ عمالقه بعلبک و اهل فلسطین پرداخت»[۱۶]. و در نهایت رهبر مخالفان، به نام جالوت کشته شد و بنی اسرائیل پیروز شدند. اما: «عمالیق یا عمالقه جمع عملیق است و ایشان، از قبائل عرباند که در شمال حجاز سکونت داشتهاند و در اصطلاح مورخین هوکس نامیده میشوند. عمالیق کشور مصر را فتح کردند و سلسلهای از پادشاهان آن کشور را تشکیل دادند. دولت عمالیق، در مصر از سال ۲۲۱۳ قبل از میلاد شروع و تا سال ۱۷۰۳ قبل از میلاد ادامه داشته است. عمالیق، از طریق کانال سوئز، یا بحر احمر، به مصر وارد شدند و در آنجا سکونت کردند؛ پس از آن. چون عده ایشان زیاد شد و فرصت مناسبی به دستشان آمد؛ بر حکومت وقت خروج کردند و زمام کشور را به دست گرفتند. نخستین پادشاه این طبقه سلاطیس نام دارد و پس از او فرزندش؛ تا سال ۱۷۰۳ ق. م در مصر حکومت کردند، پس از آن مردم مصر، برایشان شوریدند و از پادشاهی خلع و از مصر بیرونشان کردند.
عمالیق، پس از اخراج از مصر، در جزیره العرب متفرق شدند و در یمن و حجاز و سایر نقاط جزیره، حکومتهایی تشکیل دادند»[۱۷]. مؤلف المنجد، زیر واژه مذکور مینویسد: عمالیق شعب قطن جنوبی فلسطین حاربه به العبرانیون منذ دخولهم ارض المیعاد، حتی ایام الملک حزقیا - ۷۱۶، ۶۸۷ ق.م. از مطالعه آنچه گذشت، چنین بر میآید؛ که بنی اسرائیل، در زمان شموئیل به دست دشمنان خود، از سرزمینشان اخراج شده بودند و آن هم به علت این بود که بعد از درگذشت حضرت موسی(ع) مرتکب گناه شدند و دین خدا را دگرگون کردند و به همین دلیل ضعیف شدند و از فلسطین آواره شدند و در نهایت، خداوند طالوت را، به یاری آنان، برانگیخت و آنان را بار دیگر به قدرت رساند. به هر حال غرض از دیار، در آیه مورد پژوهش، سرزمین مقدس فلسطین.[۱۸]
بعلبک، یکی از آثار شگفتانگیز جهان
ذکر یکی از آثار عجیب مربوط به عمالقه، برای خوانندگان گرامی، در این مقوله، خالی از لطف نیست؛ لذا در زیر بدان اشاره میشود: «یکی از عجایب، از آثار ابنیه تاریخی جهان بشر بعلبک است، که در ۶۵ کیلومتری دمشق قرار گرفته این بنا، از لحاظ عظمت، مقدم بر تخت جمشید ایران و مانند بنای مسجد اقصی بسیار محکم و با عظمت بوده و بنای آن را، از حضرت سلیمان نوشتهاند... و عدهای آن را محل امارت و حکومت عمالقه دانستهاند... بعلبک از شهرهای مهم و با عظمت بود، اکنون که ویران است؛ هفتاد قریه اطراف آن است و از نقاط خوش آب و هوای طرف غربی لبنان میباشد، چشمه آب آن یک میل اطراف شهر حرکت میکند، مرکبات بسیار دارد هزار خانواده فعلاً بیشتر آنجا نیستند، سیاحین، همه در پیشگاه با عظمت آن بنا، انگشت عبرت به دندان گرفتهاند... اصل قلعه شهر سه طبقه بوده که اطراف آن، یک میل مربع و ده ذراع بلندی دارد، قطعههای کوچک سنگ آن، سه متر و چهار متر و پنج متر است و چنان به هم وصل شده که تشخیص تفکیک آن، مشکل است. ستونهای ۱۲ ذراعی قطور که در آن، شاید ۳ متر میشود؛ نصب کردهاند و صد اطاق و قصر و کوشک داشته، که آثارش هویدا است.
سنگهای سماق پنج متری و نقاری و نقاشی، به اشکال و صور گوناگون از حیوانات و اشجار و پرندگان است؛ چنان مجسم نموده، که تو گویی زنده و جاندار است... اکثر مردمش شیعی و دارای فضائل اخلاقی میباشند و از زیبایی و طراوت، از جاهای دیدنی دنیا است»[۱۹].[۲۰]
جغرافیای دیار، در سوره مبارکه هود(ع)
- ﴿وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴾[۲۱].
- ﴿وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا شُعَيْبًا وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴾[۲۲].
از بررسی اجمالی سوره مبارکه هود، چنین بر میآید، که بخشی از محتوای آن سوره، در مورد عدهای از انبیاء نظیر: نوح، هود و صالح و اقوامی است، که آن پیامبران، برای هدایت آنان برانگیخته شده بودند و آیه مورد بحث[۲۳] مربوط به قومی است، که حضرت صالح برای ارشاد آنان مبعوث شده بود و از آنجا که آن قوم از پذیرش حق، سرباز زدند، به مجازات صیحه آسمانی گرفتار شدند.[۲۴]
طایفه صیحه زده
طایفه صیحه زده، قوم حضرت صالح بودند؛ که آنها در تاریخ، به نام ثمود معروفاند و: «قومی متکبر بودهاند و در سنگهای کوه، برای خود خانه میتراشیدند... قوم ثمود، از طول عمر بهرهمند بودهاند و ابنیه محکم از سنگ میساختند، چون صالح آنان را به پرستش خدای یگانه دعوت کرد؛ در یکی از اعیاد، از او خواستند که از سنگ برای ایشان ناقهای بیرون بیاورد و گفتند: اگر این حادثه اتفاق افتاد، کیش پدران را رها خواهند کرد و خدای یگانه را خواهند پرستید»[۲۵].[۲۶]
مسکن قوم صالح کجا بوده؟
برخی از نویسندگان، قوم ثمود: یکی از قبایل عرب است که در ردیف عاد و... نام ایشان را تاریخ ثبت کرده... قرآن مجید بیست شش بار، از این قوم یاد کرده است. در کتاب سارگن دوم، پادشاه آشور، که ۷۱۵ سال پیش از میلاد میزیسته، نام این قبیله مذکور است و به موجب این کتیبه، قوم ثمود، یکی از قبایل وحشی عرب به شمار رفتهاند؛ که مطیع دولت آشور بودهاند و در شمال و مشرق به چادرنشینی روزگار به سر میبردهاند»[۲۷]. برخی از نویسندگان، در مورد مسکن قوم عاد، مکان آنان را، در سرزمینی به نام حجر میداند و در این باره مینویسند: «حجر به کسر حا محلی است؛ بین حجاز و شام به طرف وادی القری، که به نام مدائن الصالح، تاکنون شهرت دارد. این سرزمین مسکن قوم ثمود بود و قصر پادشاهان ثمود، که از سنگ بنا شده، هنوز خرابههایش باقی و محسوس است، که دارای چند حجره و اطاق است و هم اکنون معروف به فج الناقه است... حجر ثمود - قصر- در جنوب شرقی اراضی مدین، در کنار خلیج عقبه قرار داشته، این قصر... از کاخهای عظیم جهان بوده.».. [۲۸].
اما، درباره واژه دیار در آیه ۹۴ همین سوره مبارکه مفسرین، این مکان را به قوم شعیب نسبت دادهاند؛ لذا با دانستن حوزه تبلیغ آن حضرت، میتوان آن مکان را نیز شناسایی نمود. برخی از دانشمندان مینویسند: «شعیب سومین پیغمبر عرب است، که نامش در قرآن ذکر شده... شعیب، از اهالی مدین بود و مدین شهری است: در جزیره العرب، بر سر راه شام»[۲۹]. برخی از نویسندگان، درباره حضرت شعیب، مینویسند وی از سوی خود: «برای اصحاب مدین و اصحاب ایکه... نماینده فرستاد و آنها را دعوت به خدا و حقیقت نمود و آنها اطاعت نکردند، اصحاب مدین، به صیحه جبرئیل، یا صیحه آسمانی هلاک شدند و اصحاب ایکه به عذاب یوم الظله نابود شدند. شعیب عمر طولانی کرد و در نزدیک شهر شوشتر از دنیا رفت و همان جا مدفون شد»[۳۰].[۳۱]
دیار، در آیه ۹۴ کجا است؟
برخی از نویسندگان، در مورد حوزه تبلیغی حضرت شعیب مینویسد: «به موجب سوره شعراء، قوم شعیب، اصحاب ایکه بودهاند؛ بنا بر سور دیگر، شعیب بر قوم مدین مبعوث بوده است.».. [۳۲]. با توجه به آن چه گذشت؛ به این نتیجه میرسیم که حضرت شعیب، در دو حوزه جغرافیایی، مأموریت داشته، یکی ایکه و دیگری مدین. اما آن قوم، که با صیحه از بین رفتهاند و از آنان، در آیه مورد پژوهش، ﴿فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴾ یاد شده است؛ مردم مدین میباشند و در این مورد، برخی از دانشمندان مینویسند: «قوم شعیب، یعنی مردم مدین، نیز سرانجام... بر اثر این صیحه آسمانی، در خانهها خود، به رو افتادند و مردند»[۳۳].[۳۴]
جغرافیای مدین
در بالا ذکر شد، که حوزه تبلیغاتی حضرت شعیب، در دو منطقه ایکه و مدین بوده است. ما، در گفتار مستقلی، در مورد جغرافیای ایکه، مطالبی بیان داشتهایم، اکنون در این مقوله، به توضیح جغرافیای مدین میپردازیم: «به هر لحاظ مدین، در قرآن بر، شهر شعیب(ع) اطلاق شده... شهر شعیب، یا مدین در مشرق خلیج عقبه قرار داشته است و مردم آن، از فرزندان اسماعیل(ع) بودهاند و با مصر ولبنان و فلسطین تجارت داشتهاند. امروزه شهر مدین به نام معان نامیده میشود. بعضی، از جغرافیون، نام مدین را بر مردمی که میان خلیج عقبه، تا کوه سینا میزیستهاند؛ اطلاق کردهاند و بعضی مسکن آنان را، از خلیج عقبه، تا کنار فرات، امتداد دادهاند. در تورات مدیان به عنوان قبایلی مذکور است و در زبان عبری، این کلمه به معنی دشمن آمده است. مقریزی مدیان را فرزند ابراهیم خلیل شمرده... در جغرافیای بطلمیوس مدیانا و مدیانو نام یک شهر ساحلی است و مدیاکا نام شهری است؛ در داخل شبه جزیره سینا.
بعضی هم محل مدین را در شام، روبهروی غزه نشان دادهاند و محمد بن سهل، مدین را یکی از توابع یثرب و نظیر فدک شناخته است. یعقوبی و یاقوت، از آبادانی مدین، سخن گفتهاند و استخری، این شهر را خود دیده و چشمههایی را، که دختران شعیب... از آن برای گوسفندان خود آب تهیه میکردند مشاهده نموده است. ابوالفداء، مدین را به صورت یک ناحیه ویرانی معرفی کرده است»[۳۵]. برخی از نویسندگان در مورد مدین، اظهار داشته: «مدین معان، در حال حاضر، یکی از استانهای مملکت اردن، واقع در جنوب شرقی خلیج عقبه و مرکز آن شهر معان است».[۳۶].[۳۷]
حاصل پژوهش
حاصل کلام آن که، دیار مندرج در آیه ۹۴ سوره مبارکه هود(ع)، مدین، همدان منطقهای است، که حضرت موسی(ع) از مصر، به آنجا گریخت و ده سال برای شعیب. به صورت اجیر، چوپانی نمود و با دختر وی ازدواج کرد. اکنون آن منطقه به صورت استانی در اردن در آمده که مرکز آن شهر معان است.[۳۸]
جغرافیای دیار، در سوره مبارکه حج
﴿الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ...﴾[۳۹]. در آیه مورد پژوهش، واژه دیار، به معنی سرزمین، بیان شده و آن مکانی است، که عدهای، به ناحق، به دست گروهی زورمند، از آنجا رانده شدند و آواره گردیدند. ما، در این مقوله میخواهیم روشن نماییم آن مکان، که به طور ابهام ذکر شده، چه محلی بوده است؛ لذا با شناخت اخراجیها و آوارگان میتوانیم محل مورد اشاره را نیز شناسایی کنیم. اکنون، با استفاده از نظر مفسرین و همچنین با بهرهگیری از شأن نزول آیه میتوانیم به کشف مجهول مورد نظر برسیم.[۴۰]
شأن نزول آیه، کلید محل مشکل
برخی از محققین مینویسند: «کلینی، بعد از چهار واسطه، از سلام مستنیر، او از امام محمد باقر(ع) نقل مینماید، که فرمود: این آیه، درباره رسول خدا(ص) و علی(ع) و جعفر بن ابی طالب و حمزه نازل شده و از آنها به حسین بن علی(ع) کشانیده شد و نیز بعد از پنج واسطه، از امام باقر(ع) و ایشان، از پدر بزرگوارش، عین حدیث نقل گردیده است»[۴۱]. برخی از دانشمندان مینویسند: «بدیهی است اقرار به توحید و یگانگی خدا افتخار است... چیزی نبود که به مشرکین حق دهد آنها را از خانه و زندگیشان بیرون کنند و مجبور به هجرت از مکه به مدینه سازند.».. [۴۲]. برخی از دانشمندان، در تفسیر آیه مذکور، مرقوم فرمودهاند: «این آیه... مظلومیت مؤمنین را بیان میکند و آن این است، که کفار بدون هیچگونه حق و مجوزی ایشان - مسلمان - را از دیار و وطنشان مکه بیرون کردند.».. [۴۳].[۴۴]
حاصل بررسی
با استفاده از مجموع نظریات مفسرین به این نتیجه میرسیم. که آنانی که از وطنشان اخراج شدند، مسلمانان مکه بودهاند؛ لذا منظور از دیار در آیه مورد بحث، شهر مکه معظمه میباشد.[۴۵]
جغرافیای دیار، در سوره مبارکه احزاب
﴿وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا﴾[۴۶]. ما، در این گفتار میخواهیم برای قاریان محترمی که قصد تدبر در قرآن را دارند؛ روشن نماییم؛ که منظور از دیار، در این آیه مبارکه، چه سرزمینی است که خداوند آن را در اختیار مسلمانان قرار داده بود؟ در گفتار مربوط به جغرافیای ارض، در سوره مبارکه احزاب آیه ۲۷ به تفصیل به منظور روشن شدن این بخش از آیه ﴿وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا﴾ با استفاده از اسناد مهم تفسیری، از صاحبنظران معتبر، به این نتیجه رسیدیم که منظور از ارض در آن آیه؛ سرزمین خیبر بوده و در این نوشتار به تکرار آن نمیپردازیم.
چون با توجه به این که، در مقاله پیشین، روشن شد، که منظور از ارض در این آیه سرزمین یهودی نشین خیبر است؛ پس غرض از دیار همان خانههایی است که در قلاع یهود بوده.[۴۷]
جغرافیای دیار، در سوره مبارکه حشر
﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ...﴾[۴۸]. در آیه مورد پژوهش، واژه دیار، که بیانگر نام مکانی است؛ یک بار آمده، که شناخت آن مکان، برای کسانی که قصد قرائت با تدبر قرآن را دارند؛ ضروری است.
خداوند منان، در این آیه میفرماید: او کسی است، که در اولین برخورد مسلمین، با کفار؛ آنان را از خانههایشان بیرون راند؛ لذا ما میتوانیم، با شناخت کافران رانده شده از سرزمینشان؛ با دیار آنان، که در آیه مورد پژوهش بیان شده؛ آشنا شویم. با توجه به این که، هر آیه از قرآن، در مکان ویژه و به دلیل خاصی، بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده، لازم است، با شأن نزول آن آیه آشنا شویم، تا بهتر بتوانیم به هدف خود، که شناخت اماکن قرآن است برسیم.[۴۹]
جایگاه نزول آیه
برخی از پژوهشگران، مینویسد: «سوره حشر، درباره قوم بنی النضیر نازل شده است.... که در اطراف مدینه، در یکی از روستاهای آن، به نام زهره جای داشتند و قلعهها و حصارهای محکمی، در اطراف خویش، احداث کرده بودند و فاصله بین مدینه و جایگاه آنها، یک میل بود و رئیس آنان، به نام کعب بن اشرف بوده است. اینان، در عداوت با رسول خدا(ص)، با کفار عرب هم دست... شده بودند و منافقین مدینه، نیز از آنها پشتیبانی میکردند و آنها را به جنگ، با مسلمین و پیامبر اسلام تشویق مینمودند.
و شرح داستان آنها از این قرار است: وقتی رسول خدا(ص)، به مدینه مهاجرت فرمود، بنوالنضیر با وی به مصالحه پرداختند... که با مسلمین به جنگ و قتال نپردازند... بعد از چندی، جنگ احد پیش آمد، در این جنگ موقتاً سپاه اسلام شکست خورده بود، اینان یهود درباره رسالت رسول اکرم(ص) به شک افتادند، در همین اوان نامه کفار قریش به آنها رسید که... چرا با محمد(ص) سازش کرده و با وی پیمان عدم تعرض... بستهاند... پس از رسیدن نامه کعب بن اشرف رئیس قبیله بنی النضیر، با چهل سوار به مکه آمد... و با کفار قریش، بر ضد رسول خدا(ص) عهد و پیمان بست... جبرئیل قضیه پیمان کعب را با کفار... خبر داد پیامبر فرمان قتل کعب بن اشرف را به خاطر نقض عهد... صادر کرد محمد بن مسلمه... او را به قتل رسانید. پس از کشته شدن کعب، لشکر اسلام به طرف یهودیان بنی النضیر بسیج گردیده... آنان از رسول خدا(ص) امان خواستند پیامبر فرمود: باید از مدینه خارج شوند... آنها در حصار و قلعههای خود رفته و آماده جنگ شدند، در این میان عبدالله ابی سلول رئیس منافقین، در نهانی برای یهودیان... پیام فرستاد و آنها را از حمایت خویش باخبر ساخت. یهودیان برای پیامبر(ص) پیام فرستادند، که خودش با دو نفر برای عهد بستن و پیمان جدید، بیایند تا با سه نفر از خودشان، در جایگاهی، پیمان مزبور را امضا نمایند و منظورشان از این پیشنهاد... کشتن رسول خدا(ص) بود زیرا سه نفر یهود بنی النضیر پنهانی، با خود خنجر همراه آورده بودند، در این میان، یک زن یهودی، که برادر مسلمانی داشت، به وسیله او رسول خدا(ص) را از حیله یهودیان اعزامی، باخبر میسازد، پیامبر(ص) که... از این خبر مطلع گردید؛ از رفتن منصرف شد و دستور فرمود، محاصره قلعه یهودیان را تنگتر نمایند و از طرفی منافقین... به یاری آنان برنخاستند... بنی النضیر وقتی که به گرفتاری خویش و نفاق منافقین پی بردند؛ به ناچار تقاضای عفو و صلح نمودند. پیامبر فرمود باید این طایفه از مدینه بیرون بروند و این آیه نازل شد»[۵۰]. با استفاده از شأن نزول این آیه مبارکه، به این نتیجه میرسیم: که منظور از دیار مندرج در آیه مذکور، خانههای یهودیانی بوده که با رسول گرامی اسلام(ص) منافقانه رفتار نمودند و به دلیل پیمانشکنی، با رسول خدا(ص) و هم پیمانی با منافقین، مجبور به ترک سرزمین خود شدند و به سزای اعمال ننگین خود رسیدند.[۵۱]
دیار
﴿... وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ﴾[۵۲]. ترجمه کامل آیه را میآوریم تا زودتر به هدفی که داریم برسیم: «و به یاد آورید زمانی را که از شما پیمان گرفتیم که خون یکدیگر را نریزید و همدیگر را از خانه و دیار خود نرانید سپس بر آن عهد اقرار کرده و شما خود بر آن گواه میباشید». این آیه به قتل در جامعه و اخراج یکدیگر از وطن اشاره میکند. این کارها را دو طایفه یهودی بنی قریظه و بنی نضیر و دو قبیله مشترک اوس و خزرج به وجود میآوردند.
«به طوری که بسیاری از مفسران نقل کردهاند طایفه بنی قریظه و بنی نضیر که هر دو از طوائف یهود بودند و با هم قرابت نزدیک داشتند به خاطر منافع دنیا با یکدیگر به مخالفت برخاستند بنی نضیر به طایفه خزرج که از مشرکان مدینه بود پیوستند و بنی قریظه به طایفه اوس و در جنگهائی که میان آن دو قبیله روی میداد، هر یک از اینها طایفه هم پیمان خود را کمک میکرد و از طایفه دیگر میکشت اما هنگامی که آتش جنگ فرو مینشست همه یهود جمع میشدند و دست به دست هم میدادند تا از طریق پرداختن فدیه اسیران خود را آزاد کنند و در این عمل استناد به حکم و قانون تورات میکردند در حالی که اولاً اوس و خزرج هر دو مشرک بودند و کمک به آنها جایز نبود و ثانیاً، همان قانونی که دستور خدا را داده بود، دستور خودداری از قتل را نیز صادر کرده بود»[۵۳]. مدینه نام پیشین یثرب و پس از هجرت پیامبر به این شهر مدینه النبی خوانده شد که بعدها به اختصار «مدینه» نام گرفت.[۵۴]
دیار
﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ...﴾[۵۵]. ﴿...وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا...﴾[۵۶].
دیار بر اساس گفته لغتشناسان جمع «دار» میباشد. برای شناسایی دیار مورد نظر؛ متن زیر را مورد توجه قرار میدهیم: در صافی از کافی از صادقین(ع) منقولست که فرمودند آنها اهل شهری از شهرهای شام بودند و آنان هفتاد هزار خانواده بودند که هر چند گاه یک نوبت مرض طاعون متوجه آنان میشد (و عدهای را از بین میبرد) این بود که مردم آن سامان هرگاه احساس ظهور آن مرض مینمودند ثروتمندان و اقویایشان میگریختند و از شهر بیرون میشدند (و به محل دیگری پناه میبردند) اما فقرا و مستمندان به جهت ضعفشان نیروی فرار نداشتند و در شهر میماندند و از این رو موت و مرگ در میان آنها بسیار بود و در میان کسانی که بیرون رفته بودند کم، پس کسانی که گریخته بودند میگفتند اگر ما هم در شهر مانده بودیم بسیاری از ما میمردند و کسانی که در شهر بودند میگفتند اگر ما هم چون توانگران رفته بودیم مرگ در میان ما کمتر بود. مدتها به این کیفیت گذراندند سپس اجماع کردند بر اینکه از این پس هرگاه ظهور و بروز طاعون را نمودند همه از غنی و فقیر بیرون روند و کسی را در شهر وانگذارند. آن بود که احساس آن مرض کردند همه از طاعون گریختند از ترس مرگ تا در شهرها و قراء پراکنده شوند در بین آنکه میرفتند عبورشان به شهری ویران افتاد که عدهای از اهالی آن شهر را هم طاعون کشته بود و مابقی هم جلای وطن نموده بودند آنان در آن شهر نیمه ویران فرود آمدند و منزل کردند چون مطمئن شدند و بار گشودند خداوند عزوجل به آنها فرمود همهتان بمیرید در آن ساعت همه بمردند و جان سپردند و مدتها اجساد آنها روی زمین ماند تا به جز استخوانهای پوسیدهی آنان نماند و چون آن شهر ویران در کنار راه قرار داشت راهگذران آن استخوانها را جمع نمودند و در مکانی ریختند پس گذشت بر آنان پیغمبری از بنی اسرائیل که او را حزقیل میگفتند چون نظر آن پیغمبر بر آن استخوانها افتاد گریان شد و عرض کرد پروردگارا اگر صلاح میدانی ممکن است این مردگان را الساعه زنده فرمائی.... دید استخوانهای بالیه بعضی به سوی بعض دیگر میپرند (و به هم میپیوندند) و به آن نحو زنده شدند[۵۷].
برای تبیین مدلول آیهها ناچاریم از تفسیر نمونه نیز سخن بگوییم. برخی از دانشمندان در شأن نزول آیه ۲۴۳ مینویسند: «در یکی از شهرهای «شام» بیماری طاعون راه یافت و با سرعتی عجیب و سرسامآور، مردم یکی پس از دیگری از دنیا میرفتند در این میان عدهای به این امید که شاید از چنگال مرگ رهائی یابند آن محیط و دیار را ترک گفتند از آنجا که آنها پس از فرار از محیط خود و رهایی از مرگ در خود احساس قدرت و استقلالی نموده و با نادیده گرفتن اراده الهی و چشم دوختن به عوامل طبیعی دچار غرور شدند، پروردگار آنها را در همان بیابان با همان بیماری نابود ساخت.... مدتها از این جریان گذشت و «حزقیل» یکی از پیامبران بنی اسرائیل، از آنجا عبور نمود و از خدا خواست آنها را زنده کند، خداوند دعای او را اجابت نمود و آنها به زندگی باز گشتند». در پاسخ به این سوالها که آیا ماجرا یک حادثه تاریخی بوده یا تمثیل است؟ آیا آنچه در داستان فوق آمده یک حادثه واقعی تاریخی است که قرآن به طور سر بسته به آن اشاره کرده و شرح آن در روایات آمده است و یا از قبیل ذکر مثال برای مجسم ساختن حقایق عقلی در لباسهای حسی است؟... باید گفت: گرچه استفاده مسأله «شکست» و «پیروزی» به دنبال «سستی» و «بیداری» از آیه مزبور موضوع جالبی است ولی انکار نمیتوان کرد که ظاهر آیه به صورت بیان یک حادثه تاریخی میباشد و نه تنها یک مثال![۵۸].[۵۹]
نظرات مختلف در خصوص پیامبر ماجرا
روضه الصفا میگوید: «بیشتر مفسران گفتهاند آنکه سبب زنده کردن ایشان شد حزقیل بوده است و بعضی هم یوشع و یا اشموئیل را گفتهاند»[۶۰]. برخی از دانشمندان گویند: «در تفسیر مجمع البیان گوید پیغمبری که در این آیه به او اشاره شده «اشموئیل» است که در زبان عربی «اسمعیل» گفته میشود». ایشان نظر خود را نیز اعلام میدارند: «این معنی را اهل سنت نیز نقل کردهاند و شموئیل همان است که در کتب عهدین به لفظ سموئیل ضبط شده است»[۶۱].[۶۲]
ادعای ما
با عنایت به اینکه در «عهد عتیق» و «تلمود» به طور مشروح این ماجرا به حزقیل یا حزقیال نسبت داده شده است ما هم بر این باوریم که هزاران مردهای که به فرمان خداوند زنده شدند در پی دعای پیامبری به نام «حزقیل» اتفاق افتاده است. البته ناگفته نماند که روایت قرآن از حزقیل بدون اسم و خیلی کوتاه و مختصر میباشد.[۶۳]
طنین آوای بعلبک در این گزارش
خواندیم که از امام معصوم روایت است آنها کسانی که از دیارشان بیرون رفتند اهل شهری از شهرهای شام بودند. این شهر به طور قطع «بعلبک» بوده است که اکنون در کشور لبنان واقع است. «بعل: که جمع آن «بلعم» است نام ایزد «مهر» است که در شهر «بعلبک» که به نام او بود و معبد خورشید در آن قرار داشت پرستیده میشد. شهر بعلبک را به زبان یونان«هلیوپولیس Heliopolis یعنی: «شهر خورشید» میگفتند.... کلمه «بعلبک» از دو کلمه «بعل» و «بک» ترکیب یافته است و دومین بخش آن، شبیه به کلمه «بگ» یا «بگا» که در زبانهای باستانی ایران، به معنی «خواست»: بَغ وَزَرَگ اهورا مزدا: اهورا مزدا خدای بزرگ است و از آنجا که در روزگار هخامنشیان «مهرپرستی» نیز رواج داشته است، دور نیست که «بک» دومین بخش «بعلبک» اصلاً فارسی باشد»[۶۴].[۶۵]
دیار
﴿وَأَخَذَ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴾[۶۶]. قوم ثمود قومی بودند که پس از قوم عاد میزیستند. در قرآن سه بیان متفاوت برای هلاکت آنان قید شده است: آنان با صاعقه، بانک آسمانی و زلزله از بین رفتند. صیحه به تعبیر برخی از دانشمندان «صدای وحشتناک صاعقه» است[۶۷]. میتوان گفت قوم ثمود را صاعقه وحشتناکی فرا گرفت و به دنبال آن زلزله مهیبی خانههای مستحکمشان را فرو ریخت. در تورات از فردی به نام «سالح» و «شالح» نام برده شده است ولی گزارش آن با مشخصات حضرت صالح منطبق نیست.
مشخصات قوم ثمود
«این قوم اولین کسانی بودند که با ابزار تراشی توانستند سنگها را به حالتهای مختلف در آورند و همینان بودند که توانستند با انفجار کوهها؛ مأمن و جایگاهی برای خود در دل کوه از سنگها بسازند»[۶۸] برخی نویسندگان آوردهاند: «در کتیبه سارگن دوم، پادشاه آشور که ۷۱۵ سال پیش از میلاد میزیسته نام این قبیله مذکور است و به موجب این کتیبه قوم ثمود یکی از قبایل وحشی عرب به شمار رفتهاند که مطیع دولت آشور بودهاند و در شمال و مشرق به چادرنشینی روزگار به سر میبردهاند»[۶۹]. برخی از علما معتقداند: «اینان از بشرهای ماقبل تاریخند که تاریخ به جز اندکی از اخبارشان نقل نکرده و روزگار آثارشان را از بین برده و بنابراین بر جزئیاتی که از اخبار ایشان نقل میشود نمیتوان اعتماد کرد»[۷۰].[۷۱]
مساکن ثمود
برخی نویسندگان میگویند: «قوم ثمود در ناحیه حجر تا وادی القری که میان شام و حجاز واقع است سکونت داشتند و صاحب ثروت و مکنت بودند»[۷۲]. اعلام قرآن میگوید: «حجر در شمال حجاز است و در مشرق کوه «اعلا» قرار دارد»[۷۳]. مرحوم عماد زاده مینویسد: «حجر (به کسر حا) محلی است بین حجاز و شام به طرف وادی القری که به نام مدائن صالح تاکنون شهرت دارد»[۷۴].
جغرافیایی نزول قرآن به نقل از تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام[۷۵] و در صفحه ۱۰۲ خود میگوید: «از نواحی آباد وادی القری حجر یا مدائن صالح است که در جنوب شرقی «حرة العویرض» قرار دارد. الواحی که از این نواحی به دست آمده نشان میدهد که حجر در قرن اول میلادی جزء کشور نبطیان بوده است». به گفته جواد علی در تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام حجر که مسکن ثمودیان بوده همین حزیبه کنونی است نه مدائن صالح فعلی که حجر نبطیان بوده است. فاصله این دو آبادی ده میل است»[۷۶].[۷۷]
دیار
﴿وَأَخَذَتِ الَّذِينَ ظَلَمُوا الصَّيْحَةُ فَأَصْبَحُوا فِي دِيَارِهِمْ جَاثِمِينَ﴾[۷۸]. این آیه و آیات قبلی قصه شعیب نبی و قوم او را ذکر میکند و در آیه ۸۳ همین سوره این قوم را اهل مدین خوانده و در سوره حجر همین قوم را ﴿أَصْحَابُ الْأَيْكَةِ﴾ نام نهاده است. در تورات «رعوئیل» (= یترون) نامی به میان آمده که برخی این اسم را به شعیب نبی ربط میدهند ولی قرآن اسمی از پیامبر قوم ایکه به میان نیاورده است. «خاطرات پیامبران و ماجرای زندگی اقوام پیشین، همیشه الهام بخش برای اقوام بعد است؛ چراکه آزمایشهای زندگی آنان همان آزمایشهائی که گاهی دهها سال یا صدها سال به طول میانجامیده - در لابهلای چند صفحه از تاریخ در اختیار همگان قرار میگیرد و هر کس میتواند در زندگی خود از آن الهام بگیرد سرگذشت این پیامبر بزرگ (شعیب) نیز درسهای فراوانی به ما میدهد»[۷۹].[۸۰]
ایکه
«کلمه ایکه به معنای درخت به هم پیچیده (جنگل) است. شاید بتوان گفت توجه به محیط جغرافیائی این قوم (جنگل) و نامیدن آنها به محیط شان (اصحاب الایکه) یاران و ملازمان جنگل؛ بیارتباط با همان معنائی که درباره «اصحاب الحجر» (قوم ثمود) گفته شده نباشد، یعنی نه تنها استحکام و استواری کوه، بلکه در هم بودن و پوشش و پناه محسوب شدن جنگل هم هرگز نمیتواند مانع عذاب الهی برای اقوام مجرم باشد»[۸۱]. نام اصحاب الایکه (قوم پیشه انبوه چهار بار در قرآن مجید آمد است[۸۲].[۸۳]
دیار
﴿...فَجَاسُوا خِلَالَ الدِّيَارِ وَكَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا﴾[۸۴]. و در آیه قبل به دو فساد و سرکشی بنی اسرائیل پیشگویی شده است و خداوند در مقابل هر دو فساد و طغیان وعده انتقام داده است. مقصود از فسادگری و سرکشی اول ویران شدن بیت المقدس در حدود سال ۵۸۷ قبل از میلاد توسط بخت النصر است. این شهر را حضرات داود و سلیمان آباد کرده بودند. بعد از ویرانی نیز؛ پنجاه سال طول کشید تا کوروش هخامنشی به آبادانی بیت المقدس همت گماشت. دیار در این آیه «سرزمین فلسطین» را شامل میشود.[۸۵]
دیار
﴿الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ...﴾[۸۶]. «دیار» در این آیه مبهم میباشد. مکانی که عدهای از آنجا به زور و ناحق بیرون رانده شدهاند کجا بوده است؟. برخی از دانشمندان در تفسیر این آیه میفرمایند: «در بعضی از روایات میخوانیم که مسلمانان در مکه بودند، مشرکان پیوسته آنان را آزار میدادند و مسلمانان کتک خورده با سرهای شکسته خدمت پیامبر میرسیدند شکایت میکردند (و تقاضای اذن جهاد داشتند) اما پیامبر به آنها میفرمود: صبر کنید، هنوز دستور جهاد به من داده نشده است»[۸۷].
در تفسیر این آیه برخی از علما و بزرگان میفرمایند: «منظور مظلومیت مؤمنین را بیان میکند و آن این است که کفار بدون هیچ گونه حق و مجوزی ایشان را از دیار و وطنشان مکه بیرون کردند. آن هم نه اینطور که دست ایشان را بگیرند و از خانه و شهرشان بیرون کنند بلکه آنقدر شکنجه و آزار کردند و آنقدر برای آنان صحنهسازی نمودند تا ناگزیر شدند با پای خود شهر و زندگی خود را رها نموده و در دیار غربت منزل کنند و از اموال و هستی خود چشم پوشیده، با فقر و تنگدستی گرفتار شوند عدهای به حبشه بگریزند و جمعی بعد از هجرت رسول خدا(ص) به مدینه بروند»[۸۸]. با این بیانات معلوم گشت که «دیار» در آیه ۴۰ سوره حج «مکه» را مدنظر دارد. «مکه در سرزمین مقدس قرار دارد و جایگاه کعبه و مسجد الحرام، یعنی بزرگترین و مقدسترین معبد اسلام است»[۸۹]. ﴿إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبَارَكًا وَهُدًى لِلْعَالَمِينَ﴾[۹۰]. مکه همچنین به نامهای بکه، اُم القری، بیت الحرام، بیت عتیق، بلدامین، بیت الله الحرام و نیز نساسه، اُم رحم، معاد، حاطمه، رأس، صلاح، عرش، قادس، مقدسه، ناسه، باسه و کوثی نامیده شده است[۹۱].نجاه سال طول کشید تا کوروش هخامنشی به آبادانی بیت المقدس همت گماشت. دیار در این آیه «سرزمین فلسطین» را شامل میشود.[۹۲]
دیار
﴿وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَمْ تَطَئُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا﴾[۹۳].
مقصود از سرزمینی که به ارث برده شده است کجاست؟
در تفسیر المیزان[۹۴] میخوانیم: «منظور از این سرزمین، سرزمین خیبر و یا آن اراضی است که خداوند بدون جنگ نصیب مسلمانان کرد و اما اینکه بعضی گفتهاند مقصود هر زمینی است که تا روز قیامت به دست مسلمانان فتح شود و یا خصوص زمین مکه و یا زمین روم و فارس است تعبیری است که سیاق دو آیه مورد بحث با آن نمیسازد»[۹۵]. برخی از دانشمندان با آوردن گفتگوی مفسران در این زمینه و ذکر نکاتی همانند اینکه بعضی آن را خیبر، بعضی مکه، بعضی روم و ایران و بعضی آن را اشاره به تمام سرزمینها میدانند نتیجهگیری میکند: «هیچ یک از این احتمالات با ظاهر آیه سازگار نیست؛ چراکه آیه به قرینه فعل ماضی که در آمده ﴿أَوْرَثَكُمْ﴾ شاهد بر این است که این زمین در همین ماجرای جنگ بنی قریظه به تصرف مسلمین در آمد... اگر از ماضی بودن این فتح و پیروزی صرف نظر کنیم تناسب بیشتری با سرزمین خیبر دارد»[۹۶].
به اعتبار آراء این دو بزرگوار و سیاق آیات قبلی و شواهد دیگر همانند ﴿صَيَاصِيهِمْ﴾[۹۷] هیچ مکانی برای دیار در این آیه به غیر از «سرزمین خیبر» نمیتوان متصور شد.[۹۸]
دیار
﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ...﴾[۹۹].
در دومین آیه سوره حشر خداوند میفرماید: شما گمان نمیکردید که بیرون روند و خودشان گمان داشتند که دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود و خدا از آنجایی که تصور نمیکردند بر آنان در آمد و در دلهایشان بیم افکند به طوری که خودشان به دست خود و به دست مؤمنان خانههای خود را خراب میکردند. پس ای اهل بصیرت: عبرت بگیرید. «قبیله بنی نضیر یکی از قبایل یهود بودند که در بیرون شهر مدینه منزل داشتند و بین آنها و رسول عهدی برقرار شده که همواره به مسالمت زندگی کنند و دوست و دشمن هر یک، دوست و دشمن دیگری هم باشد اما این قبیله عهد را شکستند»[۱۰۰]. مخلص کلام آنکه دیار در آیه مورد بحث به «خانههای یهودیانی که در مدینه» پیمان خود شکستند ناظر است.[۱۰۱]
منابع
پانویس
- ↑ «آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
- ↑ «آیا به (سرگذشت) بزرگان بنی اسرائیل پس از موسی ننگریستهای که به پیامبری که داشتند گفتند: پادشاهی بر ما بگمار تا در راه خداوند کارزار کنیم. گفت: آیا گمان نمیکنید که اگر جنگ بر شما مقرّر شود، کارزار نکنید؟ گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان ماندهایم؛ اما چون بر آنان جنگ مقرر شد جز تنی چند رو گرداندند و خداوند به (احوال) ستمکاران داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۶.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۶۳.
- ↑ علی اکبر قرشی، فرهنگ قاموس قرآن، ج۱، ص۳۷۷.
- ↑ «امّا او را پی کردند، و (صالح) گفت: سه روز در خانههای خویش برخوردار گردید (تا عذابتان برسد)؛ این وعدهای بیدروغ است» سوره هود، آیه ۶۵.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۶۴.
- ↑ محمد، باقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات، ص۹۳.
- ↑ حسین، عمادزاده، تاریخ انبیا از آدم تا خاتم، ص۶۵۱.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۶۴.
- ↑ محمد پروین گنابادی، ترجمه برگزیده مشترک یاقوت حموی، ص۱۸۳.
- ↑ منوچهر ستوده، حدود العالم من المشرق الی المغرب، ص۱۵۱.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۶۵.
- ↑ زین العابدین رهنما، ترجمه قرآن مجید، ص۲۱۴.
- ↑ صندوق عهد - تابوت - همان صندوقی است، که خادای تعالی بر مادر موسی نازل کرد و مادر موسی قنداقه وی را در آن نهاد و به دریا افکند و این صندوق همواره بین بنی اسرائیل بود و چون مرگ موسی فرا رسید الواح و زره خود را و آنچه از آیات نبوت داشت در آن نهاد و به وصیش یوشع سپرد.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲، ص۱۶۵.
- ↑ حسین، عمادزاده، تاریخ انبیا از آدم تا خاتم، ص۵۸۶.
- ↑ صدر، بلاغی، قصص قرآن، ص۳۸۷.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۶۶.
- ↑ صدر، بلاغی، قصص قرآن، ص۶۵۴، به نقل از دایرة المعارف فرید وجدی.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۶۸.
- ↑ «و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانههای خویش از پا درافتادند» سوره هود، آیه ۶۷.
- ↑ «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانههای خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.
- ↑ هود ۶۷.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۷۰.
- ↑ محمد، حزائلی، اعلام قرآن، ص۳۰-۲۶۹.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۷۰.
- ↑ محمد، حزائلی، اعلام قرآن، ص۲۶۹.
- ↑ حسین، عمادزاده. تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم، ص۲۶۱.
- ↑ محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ترجمه محمد جواد حجتی، ج۲۰، ص۲۷۹.
- ↑ حسین، عمادزاده، تاریخ انبیاء از آدم تا خاتم، ص۴۷۰.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۷۱.
- ↑ محمد، خزائلی، اعلام قرآن، ص۴۰۸.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۱۷-۲۱۶.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۷۲.
- ↑ محمد، خزائلی، اعلام قرآن، ص۵۷۵-۵۷۳.
- ↑ سید علی اکبر قرشی، فرهنگ قاموس قرآن.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۷۳.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۷۴.
- ↑ «همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمیداشت بیگمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشتها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار میبرند ویران میشد و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۷۵.
- ↑ محمد باقر، محقق، نمونه بینات در شأن نزول قرآن، ص۵۴۴.
- ↑ ناصر، مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۱۵.
- ↑ محمد حسین، طباطبایی، تفسیر المیزان، سید محمد باقر موسوی همدانی، ج۲۸، ص۲۶۴.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۷۵.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۷۶.
- ↑ «و زمین و خانهها و داراییهایشان را و سرزمینی را که بر آن گام ننهاده بودید به شما وانهاد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره احزاب، آیه ۲۷.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۷۷.
- ↑ «اوست که کافران اهل کتاب را از خانههایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمیکردید که بیرون روند و (خودشان) گمان میکردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید و در دلهایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند؛ پس ای دیدهوران پند بگیرید!» سوره حشر، آیه ۲.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۷۸.
- ↑ محمد باقر، محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات، ص۳-۷۹۱.
- ↑ عرب، محمد حسن، دانشنامه اماکن جغرافیایی قرآن مجید، ص ۲۷۸.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که از شما پیمان گرفتیم که خون همدیگر را نریزید و یکدیگر را از خانههاتان آواره نسازید سپس اقرار کردید در حالی که خود (بر آن) گواهی میدهید» سوره بقره، آیه ۸۴.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۱، ص۳۸۴.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۴۷۷.
- ↑ «آیا در (کار) کسانی ننگریستهای که از بیم مرگ از سرزمین خود بیرون رفتند و آنان هزاران کس بودند و خداوند به آنان فرمود: بمیرید سپس آنان را زنده کرد؛ بیگمان خداوند دارای بخشش بر مردم است اما بیشتر مردم سپاس نمیگزارند» سوره بقره، آیه ۲۴۳.
- ↑ «آیا به (سرگذشت) بزرگان بنی اسرائیل پس از موسی ننگریستهای که به پیامبری که داشتند گفتند: پادشاهی بر ما بگمار تا در راه خداوند کارزار کنیم. گفت: آیا گمان نمیکنید که اگر جنگ بر شما مقرّر شود، کارزار نکنید؟ گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان ماندهایم؛ اما چون بر آنان جنگ مقرر شد جز تنی چند رو گرداندند و خداوند به (احوال) ستمکاران داناست» سوره بقره، آیه ۲۴۶.
- ↑ مجید قاضی گلپایگانی، قصص شگفت انگیز قرآن، ص۶۹۴.
- ↑ استاد مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲، ص۲۴۲.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۴۷۹.
- ↑ روضة الصفا، ص۸۰.
- ↑ علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۲، ص۴۱۸.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۴۸۲.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۴۸۳.
- ↑ عزیز الله کاسب، تاریخ انبیاء، ص۵۵۵.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۴۸۳.
- ↑ «و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانههای خویش از پا درافتادند» سوره هود، آیه ۶۷.
- ↑ آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۹، ص۱۹۸.
- ↑ تویسرکانی، قصههای قرآن، ص۵۹.
- ↑ محمد خزائلی، اعلام قرآن، ص۲۶۹.
- ↑ علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۴۸۳.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۴۸۶.
- ↑ محمد بن خاوند شاه بلخی، روضة الصفا، ص۲۶.
- ↑ اعلام قرآن، ص۲۶۸.
- ↑ عمادزاده، تاریخ انبیاء، ص۲۵۹.
- ↑ تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام، ج۱، ص۲۹۹.
- ↑ جغرافیای نزول قرآن، ص۱۰۲.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۴۸۷.
- ↑ «و چون «امر» ما دررسید شعیب و مؤمنان همراه او را با بخشایشی از سوی خویش رهایی بخشیدیم و بانگ آسمانی ستمگران را فرو گرفت و در خانههای خود از پا در افتادند» سوره هود، آیه ۹۴.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۶۳.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۴۸۹.
- ↑ عبدالعلی بازرگانی، نظم قرآن، ج۱، ص۲۸۶.
- ↑ حجر/ ۷۸؛ شعراء/ ۱۷۶؛ ص/۱۳؛ ق /۱۴.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۴۹۰.
- ↑ «و چون وعده نخست (از) آن دو (تباهی) فرا رسد بندگانی سخت جنگاور را که داریم بر شما برمیانگیزیم که درون خانهها را جست و جو میکنند و (این) وعدهای انجام یافتنی است» سوره اسراء، آیه ۵.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۴۹۱.
- ↑ «همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است و اگر خداوند برخی مردم را به دست برخی دیگر از میان برنمیداشت بیگمان دیرها (ی راهبان) و کلیساها (ی مسیحیان) و کنشتها (ی یهودیان) و مسجدهایی که نام خداوند را در آن بسیار میبرند ویران میشد و بیگمان خداوند به کسی که وی را یاری کند یاری خواهد رساند که خداوند توانمندی پیروز است» سوره حج، آیه ۴۰.
- ↑ آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۱۲۷.
- ↑ علامه طباطبایی، المیزان، ج۱۴، ص۵۷۱.
- ↑ دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ص۲۱۴.
- ↑ «بیگمان نخستین خانهای که برای (عبادت) مردم (بنا) نهاده شد همان است که در مکّه است، خجسته و رهنمون برای جهانیان» سوره آل عمران، آیه ۹۶.
- ↑ معجم البلدان، ج۵، ص۱۸۱.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۴۹۲.
- ↑ «و زمین و خانهها و داراییهایشان را و سرزمینی را که بر آن گام ننهاده بودید به شما وانهاد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره احزاب، آیه ۲۷.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۱۶.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۴۵۶.
- ↑ آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه؛ تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۹۵.
- ↑ «و کسانی از اهل کتاب را که پشتیبان ایشان بودند از دژهای آنان فرود آورد و در دلهاشان هراس افکند، (چنانکه) دستهای را میکشتید و دستهای (دیگر) را اسیر میگرفتید» سوره احزاب، آیه ۲۶.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۴۹۵.
- ↑ «اوست که کافران اهل کتاب را از خانههایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمیکردید که بیرون روند و (خودشان) گمان میکردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید و در دلهایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند؛ پس ای دیدهوران پند بگیرید!» سوره حشر، آیه ۲.
- ↑ خلاصه تفاسیر، ص۱۴۰۹.
- ↑ فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۴۹۷.