ویژگی امام در معارف و سیره رضوی
مهر بیکران امام(ع)
اصل و فرع خوبیها و ریشه و شاخه نیکیها و ابتدا و انتهای آن و سرچشمۀ همۀ خوبیها ائمه(ع) هستند. نیکی همان است که آنها میگویند یا انجام میدهند. اصلاً جز به فعل و قول آنها نیکیها شناخته نمیشوند، و چه مربی و معلمی بهتر از اینها که تربیتشدگان خداوند متعال هستند؟! خدا ولایت و سرپرستی مردم را به اینها سپرده است و ایشان هم در کمال محبت و آقایی و بزرگواری به موالیان خود رسیدگی میکنند و برایشان مانند پدر و مادر دل میسوزانند. امام رضا(ع) میفرماید: «الْإِمَامُ الْأَنِيسُ الرَّفِيقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِيقُ وَ الْأَخُ الشَّقِيقُ وَ الْأُمُّ الْبَرَّةُ بِالْوَلَدِ الصَّغِيرِ وَ مَفْزَعُ الْعِبَادِ فِي الدَّاهِيَةِ النَّآدِ»[۱]؛ امام مونس مهربان، و پدر و برادر دلسوز، و مادر نیکوکار برای فرزند کوچک، و پناه بندگان در گرفتاری سخت است.
پدر دلسوز در مقابل فرزندش احساس مسئولیت میکند و نگران اوست. پدر بیش از آنکه به فکر راحتیاش باشد، به آسایش فرزندش میاندیشد. میکوشد تا بهترین امکانات را برای او فراهم کند و در مقابل زحمتی که میکشد، هیچ توقعی ندارد. پدر و مادر با دیدن آسایش فرزندشان خوشحال میشوند و از محبت به فرزند خود لذت میبرند. اگر شاهد موفقیت و پیشرفت او باشند، واقعاً شادمان میشوند و در مقابل، اگر نقصی یا عیب و مشکلی برای او پیدا شود، حقیقتاً آن را مشکل خود میدانند. آنها خود را مسئول رفتار فرزندشان میدانند[۲]. پس یکی از خصوصیات پدر دلسوز این است که نسبت به کارهای شایسته یا ناشایست فرزندش بیتوجه نیست و گناهان او را به گردن میگیرد.
امام(ع) هم که حقیقتاً پدر دلسوز امّت است، از گناهان شیعیان بسیار آزرده میشود[۳] و خطاهای آنها را منسوب به خود میداند[۴]. از اینرو عبدالله بن ابان که در نزد حضرت رضا(ع) منزلتی دارد، میگوید: به امام(ع) عرض کردم: برای من و خانوادهام دعا کنید. امام(ع) فرمود: مگر چنین نمیکنم؟! سوگند به خدا، اعمال شما در هر شب و روز به من گزارش میشود. راوی میگوید: این سخن به نظرم بزرگ آمد. امام(ع) فرمود: آیا کتاب خدا را نخواندهای که میفرماید: ﴿فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ﴾[۵]. به خدا سوگند، منظور از مؤمن در این آیه علی بن ابیطالب(ع) (یعنی مقام امامت) است[۶] (که پس از او سایر ائمه(ع) مشمول این آیهاند).
بنابراین، پدر دلسوز اگر ببیند که فرزندش راه خطا میرود و اشتباهی را مرتکب میشود، با مهربانی و ملاطفت او را از خطایش بازمیدارد و به هر قیمتی، از سقوط در انحراف نجاتش میدهد. برادر در سختیها و گرفتاریها برادرش را تنها نمیگذارد و آنکه برادری مانند خود دارد، هیچگاه تنها نیست. مادر نیز کودکش را بیشتر از خود دوست دارد؛ حاضر است به جای او همه ناراحتیها و مشکلات را تحمل کند تا فرزندش به سختی نیفتد و در دام بلا گرفتار نشود.
همه اینها و بالاتر از اینها، در وجود نازنین امام(ع) جمع است و خدا چنین کسی را پدر، مادر و برادر بندگان خود نهاده است. کودکی که راهرفتن را نیاموخته است یا در تاریکی به راهی ناشناخته قدم میگذارد، دست پدرش را میگیرد و مطمئن است که به مقصد میرسد، هرچند چشمانش را بسته باشد. بندگان خدا نیز کودکانی را مانند که باید دست در دست مربی و پدرشان، امام، نهند تا راه بندگی را طی کنند و از شر شیاطین محفوظ بمانند.
بررسی آیات و روایات به خوبی نشان میدهد که رهبران الهی بیش از آنچه تصور میشد، از گمراهی مردم رنج میکشیدند و برای هدایت آنان میکوشیدند. آنها چون میدیدند برخی تشنه معرفتاند و از درد و رنج این تشنگی، فریاد میکشند، دلریش بودند و برایشان شبانهروز میکوشیدند و دعا میکردند و در نهان و آشکار تبلیغ مینمودند و در خلوت و اجتماع فریاد میزدند و از اینکه مردم راه راست را وانهادند و به بیراهه رفتند، رنج میبردند؛ رنجی جانکاه که گاه آنها را تا سرحد مرگ میکشاند. خداوند در قرآن کریم به پیامبر(ص) خود میفرماید: ﴿لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ * إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ﴾[۷]. امام رضا(ع) محبت امام را به محبت مادر به فرزند تشبیه میکند. این محبت بالاترین مظهر محبت است. اما باید باور داشت که محبت امام افزون از محبتی است که پدری دلسوز و مادری مهربان به فرزندشان دارند. توصیف رأفت امام جز قطرهای از باران لطفش و ذرهای از مهر بیکرانش نیست؛ او یگانه مادر مهربانی است که دریادریا عطوفت را نثار فرزندش میکند و از خطاهایش میگذرد و هرگز او را از خود نمیراند، چنانکه امام رضا(ع) دربارهٔ امام زمان(ع) میفرماید: «وَ أَشْفَقَ عَلَيْهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ»[۸]؛ امام زمان(ع) از پدر و مادر به مردم مهربانتر است.
بنابراین هر که به امام پناه آورد و از او تقاضای احسان کند، ناامید نمیشود. مگر آنکه خود از سایه مهرشان دوری کند و در برابر امواج لطفشان به ستیز برخیزد، که در این صورت قطعاً به خاک هلاکت خواهد افتاد[۹].
زهد و عبادت امام(ع)
شیعه مفتخر است که امامان و پیشوایانی دارد که در زهد و عبادت سرآمد زمان خود، و بلکه سرآمد عابدان و زاهدان تاریخاند. برای مثال، پیامبر(ص) چنان خود را در عبادت رنج داد که آیهای فرود آمد. او بیست روز آخر ماه رمضان را معتکف مسجد میشد[۱۰]. امام علی(ع) هنگام عبادت در نخلستان مدهوش میگشت[۱۱]. دعای کمیل[۱۲] بهترین دلیل مدعای ماست. در زیارت حضرت موسی بن جعفر(ع) نیز میخوانیم: او که شب را با بیدارماندن تا سحر با استغفار پیاپی به صبح میرساند؛ کسی که عبادتش با سجده طولانی و اشک جاری و مناجات بسیار و زاری متصل و زیبا همراه بود[۱۳].
امام هشتم(ع) این خصیصه و ویژگی امام را در سخنان خود آورده است و به نمودهای مختلف آن در زندگی فردی و اجتماعی او اشاره میفرماید:
- «مَعْدِنُ الْقُدْسِ وَ الطَّهَارَةِ وَ النُّسُكِ وَ الزَّهَادَةِ وَ الْعِلْمِ وَ الْعِبَادَةِ»[۱۴]؛ امام معدن قداست، پاکیزگی، عبادت، زهد، علم و بندگی است.
- عَنْ أَبِي عَبَّادٍ قَالَ: كَانَ جُلُوسُ الرِّضَا(ع) فِي الصَّيْفِ عَلَى حَصِيرٍ وَ فِي الشِّتَاءِ عَلَى مِسْحٍ وَ لُبْسُهُ الْغَلِيظَ مِنَ الثِّيَابِ حَتَّى إِذَا بَرَزَ لِلنَّاسِ تَزَيَّنَ لَهُمْ[۱۵]؛ ابن ابیعباد گوید: زیرانداز رضا(ع) در تابستان حصیر و در زمستان گلیم پشمی بود. او لباس زبر میپوشید، اما در میان مردم خود را میآراست.
ابراهیم بن عباس در روایتی، دربارۀ عبادت امام رضا(ع) میگوید: سخن و پاسخ و تمثیلات وی همه اقتباس از قرآن بود و قرآن را در هر سه روز، یک بار ختم میکرد و میفرمود: اگر بخواهم، در کمتر از سه روز هم میتوانم ختم کنم، اما به هر آیه که میرسم، در آن میاندیشم که در چه مورد و در چه وقت فرود آمد[۱۶].
در نقلی دیگر، رجاء بن ابیضحاک بر زهد و عبادت امام(ع) تأکید میکند. رجاء کسی است که به دستور مأمون مأموریت یافت تا به مدینه برود و امام رضا(ع) را به مرو آورد. وی تمام جزئیات زندگی امام رضا(ع) را در طی یک شبانهروز کامل نقل کرده است که بسیار خواندنی است، و جالبتر آنکه او در این میان، زهد و عبادت حضرت رضا(ع) را برجستهتر مییابد. او گوید: مأمون به من دستور داد تا علی بن موسی(ع) را از راه بصره و اهواز و فارس ببرم و از راه قم عبور ندهم و در شب شخص خودم از وی حفاظت کنم تا اینکه او را به نزد مأمون برسانم.
رجاء در ادامه، نخستین جملهای را که بر زبان میآورد، درباره پرستش و خداترسی امام رضا(ع) است: به خدا سوگند، ندیدم مردی را که بیشتر از او پرهیزکارتر باشد، و از او در تمام اوقات زندگی بیشتر به یاد خدا باشد، و خداترسیاش بیش از او باشد[۱۷].
همچنین از امام رضا(ع) دعاهایی نقل شده است که همگی سرشار از روح بندگی و انس با معبود و توکل بر ذات احدی اوست، از جمله میفرماید: «يَا مَنْ دَلَّنِي عَلَى نَفْسِهِ وَ ذَلَّلَ قَلْبِي بِتَصْدِيقِهِ أَسْأَلُكَ الْأَمْنَ وَ الْإِيمَانَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ ای کسی که مرا به سوی خودت رهنمون گشتی و دلم را به واسطه تصدیقت آرام گرداندی، از تو ایمان و امنیت در دنیا و آخرت را خواستارم[۱۸].[۱۹]
فراتر از عقول (امام(ع) یگانه دوران)
درباره امام(ع) فاصله زمانی و مکانی ملاک نیست. کسی به مقام او نمیرسد و بر او قدرت نمییابد. کسی حق ندارد امام را امر و نهی کند و او را بازخواست نماید. او آنقدر عظمت دارد که کسی را یارای آن نیست که او را نصب یا عزل کند: «إِنَّ الْإِمَامَةَ أَجَلُّ قَدْراً وَ أَعْظَمُ شَأْناً وَ أَعْلَى مَكَاناً وَ أَمْنَعُ جَانِباً وَ أَبْعَدُ غَوْراً مِنْ أَنْ يَبْلُغَهَا النَّاسُ بِعُقُولِهِمْ أَوْ يَنَالُوهَا بِآرَائِهِمْ أَوْ يُقِيمُوا إِمَاماً بِاخْتِيَارِهِمْ»[۲۰]؛ امامت جلیلالقدرتر، عظیمالشأنتر، والاتر، منیعتر و عمیقتر از آن است که مردم با عقول خود آن را درک کنند یا با آرا و عقایدشان آن را بفهمند یا بتوانند با انتخاب خود امامی برگزینند.
امامشناسی یکی از تکالیف مهم اسلامی است. هر مسلمانی وظیفه دارد که پس از معرفت خدای متعال و پیامبرش، وصی پیامبر(ص) و امام و رهبر دینی و آسمانی خود را بشناسد[۲۱].
آنچه از مضمون احادیث و روایات اهل بیت عصمت و طهارت(ع) به دست میآید، تأکید و تکیه بر ضرورت شناخت و معرفت هرچه بیشتر و کاملتر به امام معصوم(ع) است و این امر چنان اهمیتی دارد که نشناختن و معرفت نیافتن به امام برحق، موجب انحراف امت اسلام میشود، تا آنجا که امام صادق(ع) راز اصلاح زمین و سامان یافتن اهل آن را منوط به وجود امام معصوم دانسته و نخستین و مهمترین نیاز هر مسلمانی را، به ویژه هنگام مرگ، معرفت به امام راستین بیان فرموده است: زمین آباد و اصلاح نمیشود مگر به وجود امام، و هرکه از دنیا برود و امام واقعی خود را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. هر یک از شما زمانی به معرفت و شناخت امام، نیاز مبرم و احتیاج بیشتر مییابد که نفسش به اینجا برسد - با دست اشاره به سینهاش کرد– و آنگاه بگوید: (با شناخت امام برحق) عقیده خوبی داشتم[۲۲].
بیشک، در شناخت هر چیز ابتدا باید حدود آن را شناخت. نتیجه این شناخت آن است که در بعضی موارد انسان از همان ابتدا اقرار به عجز و ناتوانی کند و در نتیجه، از اظهار نظر در حدود آن موضوع پرهیز نماید تا مبادا پشیمان و خجل گردد. امام دردانه روزگار، حقیقت تمامنمای دین، و انسان کاملی است که اندیشه دیگران به آسمان مقامات و فضایل او راه ندارد. از این رو امام رضا(ع) در توصیف این مقام عالی میفرماید: «يَكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَى النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَى النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ»[۲۳]؛ امام عالیترین مردم، آگاهترین آنها به مسائل قضایی، پرهیزکارترین، حلیمترین، شجاعترین سخاوتمندترین و عابدترین انسانهاست.
نیز ایشان این بلندای مقام امام را در قالب مثال، اینگونه بیان میفرماید: «الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهُ الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَارُ»؛ امام همچون خورشید درخشان جهان است؛ خورشیدی که دور از دسترس دستها و چشمها در افق قرار دارد.
حضرت در فرمایشهای دیگرشان چنین ابراز میدارد:
- گمان بردهاند که میتوان او را در غیر آل پیامبر(ص) یافت؟ به خدا قسم، نفسشان به آنان دروغ گفته و اباطیل، آنان را به آرزو افکنده است و در نتیجه به پرتگاهی بلند، مشکل و لغزنده پا نهادهاند که از آن خواهند لغزید و به پایین خواهند افتاد. با عقولی سرگردان و ناقص و با عقایدی گمراهکننده در صدد نصب امام برآمدهاند که جز دوری از مقصد نتیجهای نخواهند گرفت. خدا آنان را بکشد! به کجا برده شدهاند؟ در صدد کاری بس مشکل بر آمده و خلاف حق سخن گفته و به گمراهی عمیقی دچار گشته و در سرگردانی افتادهاند.[۲۴]؛
- «وَ أَنَّى وَ هُوَ بِحَيْثُ النَّجْمُ مِنْ يَدِ الْمُتَنَاوِلِينَ وَ وَصْفِ الْوَاصِفِينَ»؛ چگونه ممکن است، در حالی که نسبت او و وصفکنندگانش مانند ستارهها و دست مردم است؟
- امام در دوران خود نظیر ندارد، کسی به او نزدیک نیست، هیچ دانشمندی با او همتراز نیست، بدل ندارد، مثل و مانند ندارد، بیآنکه به دنبال فضیلت باشد یا خود فضیلت به دست آورده باشد، فضیلت به او اختصاص یافته است و خداوند بخشاینده بافضیلت، فضل را به او اختصاص داده است. پس کیست که بتواند امام را بشناسد یا او را برگزیند؟! نه، هرگز، هرگز.[۲۵].
تکرار کلمه «هیهات» از سوی امام هشتم(ع) در اینجا بسیار معنا دارد؛ همانند کودکی که هوس پرواز دارد و برای خود رجز میخواند که چنین و چنان میکنم، و فرد بزرگ تری با دیده حقارت، او را مینگرد و فقط با تبسم و تأسف میگوید: «هیهات، هیهات»[۲۶].
آری همه میکوشند تا شاید بتوانند پردهای از اسرار اقیانوس ژرفی را که در آن غور کردهاند، نشان دهند و به دامن الفاظ و عبارات نغز و شیوا چنگ میزنند تا شور درونی خود را آشکار سازند و عظمت آن روح بلند را، که چون راز مقدس آفرینش بر همه چیز دامن کشیده است، بنمایانند.
امام(ع) اقیانوس بیکرانهای است که دستیابی به اعماق ذخایر و گنجینههای فضیلت و دانشش کار هیچ شناور و غواصی نیست و برای پی بردن به اندازه و قدرش هیچگونه پیمانه و وسیله سنجشی را نمیتوان به کار بست. در عین حال، باید کوشید که در پیمودن راه زندگی، این انسان مقدس را، که همه دقایق عمرش را با درخشانترین برنامهها به پایان برده است، درست شناخت، تا او و سبک اندیشه و کارش در روان آدمی تجسم یابد و انسان را دائم به پیروی و اقتدا به او وادارد و فضایلش منشأ رشد و کمال باشد[۲۷].
نتیجه آنکه، با توجه به ویژگیهایی که از زبان امام رضا(ع) در اینجا بیان گردید و دیگر خصوصیات امام که در روایات ایشان و دیگر ائمه(ع) بیان شده است، شناخت امام به هیچوجه به وسیلۀ عقول ناقص، شدنی نیست. از اینرو الگویی که انسان باید در زندگی داشته باشد، این بزرگواران هستند؛ زیرا در تمام صفات و ویژگیها سرآمد و در قلهاند نه اینکه مانند برخی الگوهای موجود در اجتماع، فقط در یک یا چند خصوصیت سرآمد باشند.
شناخت امام و معرفت درست به او، محدود به شناخت ظاهری و مقدماتی از قبیل آگاهی از نام، لقب، کنیه، تاریخ تولد، زمان شهادت و معاصر بودن با فلان خلیفه اموی یا عباسی نیست، بلکه معرفت به امام یعنی آگاهی از دلایل نص و نصب امام، شناخت ویژگیهای امام، علم به حوزه قدرت و تصرف امام در کائنات و آگاهی از اینکه او زبان گویای وحی و مفسر حقیقی قرآن است. شناخت امام یعنی ایمان و آگاهی به این حقیقت که امام حجت بالغه خدا و وصی پیامبر او بر روی زمین میباشد و به همین دلیل، اولی به تصرف در جان و مال همه مسلمانان و متصرف در همه عوالم ملک و ملکوت است. به دیگر سخن و در کلامی جامع امام نه تنها ولایت تشریعی دارد، بلکه به اذن پروردگار از ولایت تکوینی نیز برخوردار است.
برای دستیابی به این معرفت باید روی نیاز به آستان مقدس عترت پیامبر(ص) آورد و دست حاجت به سوی اقیانوس بیکران حکمت و بصیرت ائمه اطهار(ع) دراز کرد تا مگر ایشان از گذرگاه حمایت و هدایت انسانها، که عهد خدایی بر عهده ایشان است، امت اسلامی را با ویژگیهای امام معصوم آشنا کنند[۲۸].
جلوههای امام(ع)
امام رضا(ع) ویژگیها و خصوصیات امام را با مثالهای زیبایی بیان کرده و با تعابیری تشبیهآمیز و با زبانی استعاری، این خصوصیات را برای مخاطب خویش ترسیم فرموده است. با تحلیل ادبی هر یک از این تعابیر، نکات و مفاهیم ژرفی از خصوصیات و ویژگیهای امام به دست میآید. در ادامه، تلاش میکنیم تا ویژگیهای امام را از خلال تعابیر ادیبانه امام رضا(ع) بیان کنیم و به تحلیل آن بپردازیم. با این حال، چهبسا تحلیلهای دیگری نیز بتوان از این تعابیر به دست داد و زوایای دیگری از جلوههای امام را بازنمایاند.
۱. خورشید درخشان[۲۹]: امام رضا(ع) شخصیت امام را به خورشید نورانی مثال زده است؛ خورشیدی که با درخشش زیبای خود و طلوع روحبخشَش عالمی را نورانی میگرداند و همه موجودات از آن بهره میگیرند[۳۰]، و در عین حال، دست هیچکس به آن نمیرسد و نخواهد رسید و هرکس هوس نزدیک شدن به آن را داشته باشد، ذوب میگردد: «الْإِمَامُ كَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ وَ هِيَ فِي الْأُفُقِ بِحَيْثُ لَا تَنَالُهَا الْأَيْدِي وَ الْأَبْصَارُ»[۳۱]؛ امام همچون خورشید درخشان جهان است؛ خورشیدی که دور از دسترس دستها و چشمها، در افق قرار دارد.
آری، اگر خورشید چشمه نور و انرژی و گرماست، امام هزاران برابر فراتر است[۳۲]. امام رضا(ع) از باب تشبیه معقول به محسوس و برای روشن شدن واقعیت امامت، میفرماید امام معصوم همانند خورشید است که همه عالم را به نور خود منور میکند در حالی که خود در افق اعلا قرار دارد و از حیث بلندی و ارتفاع دست احدی به او نمیرسد و از شدت نور، هیچ چشمی توان مشاهده او را ندارد. در این تشبیه چند نکته وجود دارد:
- اگر خورشید آسمان مادی افزون بر روشنی بخشیدن ظاهری، به طور تکوینی در تکامل مادی آدمی مؤثر است، خورشید معنوی امام نیز افزون بر نشان آسمان دادن راه تکامل، به طور تکوینی در تکامل معنوی انسان نیز تأثیر دارد[۳۳]. امام، خورشید تابانی است که ظلمتهای جهل و شرک و کفر را از افق روح انسانها میزداید[۳۴].
- همانگونه که خورشید مجلل و منور است و محیط تحت پوشش خود را روشن میکند، امام نیز مهر تابان جهان امکان است که سراسر کائنات را روشن میسازد.
- همانطور که برای برقراری نظام آفرینش و بقای حیات در این عالم، نور خورشید و ماه ضروری است و قوای جاذبه هر یک از کرات برای نگهداری و تعادل کرات دیگر لازم است، جاذبه ولایت اولیای حق و انوار درخشنده آنان نیز برای نگهداری و بقای عالم مسئلهای ضروری و قطعی است و اگر یک لحظه زمین از وجود آنان خالی بماند از هم فروپاشیده و گسیخته خواهد شد. آری، خاندان اهل بیت(ع) مدار دهرند، آسیای وجود بر محور هستی آنها میچرخد، سیر افلاک و گردش کرات به یمن وجود آنها و بر قطب ایشان استوار است[۳۵].
- سرچشمه خورشید در افق آسمان است و همه جا را روشن میکند. حقیقت امام نیز در وادی خاص و افق روشنی قرار دارد که از آنجا همه جا را روشن میکند و بر همه چیز پرتوفشان است. این حقیقت در اینجا و در پایین نیست، بلکه در افقی دیگر است و از آنجا اینجا را روشن میکند. دست کسی به آن نمیرسد. کسی گمان نکند حقیقت امام اینجاست و اگر بدن امام را دید، بگوید حقیقت همین است و من پهلوی امامم و امام هم پهلوی من است. مگر لمس بدن امام، حقیقت امام است؟ همانطور که خورشید در بالاست و پایین نمیآید و بلکه نورش پایین میآید امام نیز اینگونه است.
- خورشید در افق قرار دارد و این زمین است که با حرکتش به دور خورشید و نزدیکی با سرچشمه نور آن، منور میشود. اینطور نیست که خورشید به دور زمین بگردد. امام هم که قبله کل و کعبه ماسویالله است، مرکز است و همه به دور او طواف میکنند. هرکس به او نزدیکتر باشد، نورانیتش بیشتر است[۳۶].
- چون خورشید در بلنداست و دست کسی به آن نمیرسد، مقام امام نیز در دسترس همه نیست. منظور از دست رسیدن لمس کردن نیست، بلکه تسلط و تأثیر است.
این فقره از زیارت جامعه کبیره مطلب یادشده را نشان میدهد: «وَ لَا يَطْمَعُ فِي إِدْرَاكِهِ طَامِعٌ»[۳۷]. هیچکس طمع نکند که این مقام را دریابد، چه این مقام درککردنی نیست. نهایتِ امامشناسی یک متفکر یا فیلسوف یا عارف، آن است که بگوید دریافتم که نمیتوانم بفهمم، آنکه بگوید امام را شناختم، در جهل مرکب است.
بنابراین، شناخت امام یعنی رسیدن به این مطلب که ما نمیتوانیم او را بشناسیم. ادب شناخت اقتضا دارد که همین مقدار شناخت را از گفتار امام دریابیم، امام را از خود امام بشناسیم، چون معصوم را غیر معصوم نمیشناسد و غیر معصوم نمیتواند توصیفش کند. امام آن خورشید تابان حقیقی است که با نور الهیاش ماسوای حق را منور میکند. خورشید که طلوع میکند قلمروش را فروزان میسازد، محدوده نورش مشخص است و چون به کره زمین میتابد، یک طرف آن را روشن میکند. ولی قلمرو پرتو امام ماسویالله است و نور حقیقی او بر ماسوای حق احاطه دارد. حقیقت عرشی او در افق اعلاست، همه ماسویالله از حیث ظاهر و باطن، به نور امام منور است. حتی ظاهر این عالم طبیعت نیز به نور امام منور است. خورشید نیز به اذن امام است که ظاهر زمین و این عالم را روشن کرده است. بنابراین، درک حقیقت معصوم برای غیر معصوم ممکن نیست[۳۸].
۲. ماه تابان: امام رضا(ع) امام را به ماه[۳۹]تشبیه میکند: «الْإِمَامُ الْبَدْرُ الْمُنِيرُ»[۴۰].
امام معصوم کسی است که همچون ماه که از خورشید نور میگیرد و در شبهای ظلمانی، جهانی را روشن میکند، از مبدأ فیض وجود و خالق نور، یعنی خداوند متعال نور میگیرد و آن را به عالمیان بازمیتاباند، بیآنکه از او چیزی کاسته شود از اینرو حرکت در راه و مسیری بدون امام، قدم در ظلمتِ سنگلاخها برداشتن و گام نهادن بر پرتگاههای انحراف است، که جز سقوط فرجامی ندارد[۴۱].
امام ماه تابان شب چهاردهم است. امام رضا(ع) تعبیر به «القمر المنیر» نفرمود؛ زیرا اطلاق قمر، هلال ماه را شامل میشود (شب اول تا آخر ماه). امام ماه تابان شب چهاردهم است که تابناکترین وقت تابش ماه است.
اکنون این سؤال پیش میآید که اگر امام معصوم ماه تابان است، نور از کجا میگیرد؟ خورشیدش کجاست؟ چه تشبیه به ماه، آن هم ماه بدر، این معنا را میرساند که از خود نور ندارد و از جای دیگر منور است. این خورشید فروزان چیست که امام ماه تابان آن است؟ اصل در کلمات وجودی نظام هستی، بدون استثنا مشکات وجود پیامبر(ص) است. این اصلی است قرآنی، عرفانی و برهانی[۴۲]، و حقیقتی است که کلام نورانی نبوی بیانگر آن است و بر اساس آن، جوامع سخنان گهربار و نغز به ایشان داده شد و جوامع علم و دانش به علی بن ابیطالب: «أعطيتُ جوامعَ الكلم و أعطى عليّ جوامع العلم»[۴۳]. «جوامع کلم» به حضرت رسول داده شد و همه کلمهها در ایشان جمع است و هر کلمهای خود اصلی است. نیز ایشان نسبت به امام بزرگوار، امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «أُوتِيتُ جَوَامِعَ الْعِلْمِ».
یکی دیگر از وجهشبههای این تشبیه آن است که اهمیت ماه در زندگی انسانها بسیار فراوان میباشد، مانند مسیریابی[۴۴]، جزر و مدّ، کسوف و خسوف، ولی انسانها کمتر به این آثار و برکات توجه دارند و چه بسا بیآنکه بدانند، از آن بهره میگیرند. در مورد امام هم اگرچه نمیتوان آثار و برکات او را در برخی موارد، در ظاهر ملاحظه کرد ولی اگر امام نباشد، انسان در دل تاریکیها راه به جایی نخواهد برد و در زندگی محکوم به شکست است. امام، راه زندگی و چگونگی هدایت یافتن بشر را به او گوشزد مینماید. به این وظیفه امامان(ع) در هدایت انسانها باید از ابعاد مختلف توجه کرد:
- هدایت مادی و معنوی مردم در زندگی صحیح دنیوی و ایجاد جوی آزاد و دور از هر قیدوبند غیر خدایی؛
- هدایت و تشویق نظام اجتماعی بشر به عدل الهی، آنگونه که انسانها خود برای اقامه قسط به پا خیزند و هر صاحب حقی به حق واقعیاش برسد؛
- هدایت آنها به سوی تخلّق به اخلاق الله و رساندن مستعدین به کمال عالی انسانی[۴۵].
حضرت ثامنالحجج علی بن موسی الرضا(ع) در روایت دیگر، وسعت و گستردگی علم حجت خدا را به گستردگی پرتو ماه تشبیه کردند و فرمودند: «إِنَّمَا مَنْزِلَةُ الْإِمَامِ فِي الْأَرْضِ بِمَنْزِلَةِ الْقَمَرِ فِي السَّمَاءِ وَ فِي مَوْضِعِهِ هُوَ مُطَّلِعٌ عَلَى جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ كُلِّهَا»[۴۶]. جایگاه امام در زمین همچون ماه تابان در آسمان است و همانگونه که ماه بر همه چیز پرتو میفشاند و همه جا را روشن میکند، پرتو امام نیز به همگان میرسد و او به آنها آگاهی کامل دارد و نهان و آشکارشان را به اذن الهی میداند و بر ظلمات دنیا روشنایی میبخشد. این امر یکی دیگر از وجوه تشبیه امام به ماه است که امام رضا(ع) خود به آن اشاره فرمودهاند[۴۷].
۳. نور درخشان: امام رضا(ع) امام را به چراغی درخشان تشبیه مینماید[۴۸]: «الْإِمَامُ... السِّرَاجُ الزَّاهِرُ وَ النُّورُ السَّاطِعُ»[۴۹]؛ امام مانند چراغ روشناییدهنده و نوری است که پیوسته بالا رود.
قرآن کریم پیامبر(ص) را «سراج منیر»[۵۰] وصف میکند و این، اشاره به معجزات و دلایل حقانیت و نشانههای صدق پیامبر(ص) است. در واقع، پیامبر و امام، چراغ روشنیاند که خود گواه خویشاند و نور فروزانیاند که ظلمات جهل، شرک و کفر را از آسمان روح انسانها میزدایند و چشمها و دلها را به سوی خود متوجه میکنند[۵۱].
همیشه تاریکی مایه اضطراب و وحشت است و نور سبب آرامش. دزدان از تاریکی شب استفاده میکنند، و حیوانات درنده غالباً در تاریکی شب از لانه خود بیرون میآیند. تاریکی مایه پراکندگی است و نور سبب جمعیت.
نور مایه نمو درختان، پرورش گلها، رسیدن میوهها و خلاصه، تمام فعالیتهای حیاتی است و تشبیه وجود پیامبر(ص) و امام(ع) به منبع نور، همه این مفاهیم را در ذهن تداعی میکند. در پرتو نور پیامبر(ص) و ائمه معصوم(ع) است که سرزندگی به حیات آدمیان بازمیگردد و طراوت و شادابی را برای آنان به ارمغان میآورد.
وجود و نور ایشان مایه آرامش دلهای باورمندان و فرار دزدان دین و ایمان میباشد همانگونه که موجب جمعیت خاطر و پرورش و نمو روح ایمان و اخلاق، و خلاصه، مایه حیات و حرکت است. تاریخ زندگی این عزیزان شاهد و گواه این حقیقت است[۵۲].
جدایی از نور امام(ع) یعنی افتادن به کام ظلمت و سقوط در ورطه ضلالت از این روست که فرمودهاند: در دوران غیبت امام عصر(ع) معرفت به حضرتش را از خداوند طلب کنید تا از گمراهی نجات یابید[۵۳]: «اللَّهُمَ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي»[۵۴]؛ خدایا، حجتت را به من بشناسان چه اگر حجتت را به من نشناسانی، از دینم گمراه میگردم.
۴. آب گوارا: در بیانات امام رضا(ع) امام تشبیه شده است به آب گوارا در زمان تشنگی: «الْإِمَامُ الْمَاءُ الْعَذْبُ عَلَى الظَّمَإِ وَ الدَّالُّ عَلَى الْهُدَى وَ الْمُنْجِي مِنَ الرَّدَى»[۵۵]؛ امام مانند آب گوارا برای تشنگان است و راهنمای هدایت و منجی از هلاکت.
در این بیانِ امام(ع) به چند امر، به نحو کلی و اختصار اشاره میشود:
- در شرایط تشنگی هر موجود زندهای دنبال آب گواراست.
- فقط آب گواراست که تشنگی را برطرف میکند. آب شور بر تشنگی میافزاید و هر تشنهای که آب شور بخورد، به هلاکت برسد.
- آب عامل اصلی حیات است و بدون آن هیچ موجودی، زنده نمیماند.
- همانطور که آب رفع عطش از تشنگان میکند و سبب حیات تن است، امام هم رفع عطش از تشنگان جان میکند؛ او با آب زلال و روانِ معارف و علوم، جانهای تفتیده و تشنه انسانها را سیراب میکند. جامعه انسانی بدون امام معصوم همان جامعه قحطیزده و تشنهای است که برای حفظ و تداوم روحش نیاز مبرم به تصدیق امام دارد. انسان عاقل در چنین وضعی در پیشگاه امام معصوم(ع) با کمال تواضع و فروتنی میگوید: ﴿يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ﴾[۵۶].
امام معصوم(ع) خود، آدمی را میآگاهاند که امام آب گوارای زمان تشنگی است، و انسان خردمند و عاقل میفهمد که جانهای جامعه بشری بدون امام تشنه است و همانطور که بدن بدون آب زنده نمیماند، انسانیت انسان هم، که حقیقتی غیر از بدن است، بدون معارف جانبخش زنده نمیماند. وقتی تشنگی بر انسان فشار آورد، ناله و فریاد میزند که کجاست آب گوارا؟ اما او مراقب است که آب شور هم نخورد[۵۷].
بیشترین عطش در وجود انسان عطش او به حکمت و معرفت است. انسانهای زندهدل و روشنجان، آنگاه که از نظر روحی، احساس تشنگی و عطش کنند، خود را به چشمهسار زلال امام میرسانند و از آن سیراب میشوند و نیک میدانند که فقط به وجود حجت خدا و کسب فیض از معارف و تعالیم آن ولی الهی است که میتوانند عطش خود را فرو نشانند[۵۸].
کوتاه سخن اینکه، عبور چشمه جوشان گامهای امام، سرسبزی، مهر، نور و فروغ را در سرتاسر این کره خاکی به ارمغان میآورد و زندگی را طراوتی دیگر میبخشد[۵۹].
بنا بر تمام آنچه بیان شد، آب نمود امامت است. ویژگیهایی که خداوند در این ماده قرار داده است، مهم و قابل توجه است و باید این ویژگیها در امام هم وجود داشته باشد. برای نمونه:
- آب مایه حیات است: ﴿وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ كُلَّ شَيْءٍ حَيٍّ﴾[۶۰]. امام نیز حیاتبخش قلبهای مرده انسانها خواهد بود[۶۱].
- آب، پاک و پاکیزهکننده است. امام معصوم نیز به مقتضای آیه ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۶۲] از هرگونه آلودگی و پلشتی پاک و پیراسته است و همچون آب آلودگیها را از قلبها میزداید و تیرگیها را از جانها میشوید و از میان میبرد.
- نیاز به آب همگانی است و موجود زندهای را نمیتوان یافت که از این مایه حیات بینیاز باشد. نیاز به امام نیز چنین است، چه همه انسانها، هرچند در عمق دریاهای دانش فرورفته باشند و اوج کهکشانهای اندیشه را درنوردیده باشند، نه تنها دست نیازشان به آستان امام بلند است، بلکه نیازشان به امام نیازی به اندازه اضطرار است.
- طبیعت و سرشت آب سرشار از لطافت است؛ در گلستان شکوفه میرویاند و در شورهزار خس. وجود سرتاسر لطف امام(ع) همینگونه است و گرچه برای عموم انسانها که از فطرتهایی پاک و طبعهایی مستقیم برخوردارند مایه شادمانی است، اما برای آنان که جانهایی شورهزار دارند، مایه عذاب است و نقمت.
- آب، گرچه گاهی از بستر زمین ناپدید میشود، اما جریان زلال آن در اعماق زمین پیوسته برقرار است و زمین هرگز از نعمت آب محروم نخواهد شد. خواه در بستر آن و خواه در ژرفای آن. حضور امام در زمین چنین است. اگر امام در عیان زمان و زمین مشهود نباشد، در نهان آن پیوسته حاضر و ناظر است.
- فرورفتن آب در ژرفای زمین هرگز به معنای بیخاصیت شدن آن نیست. درختانی که ریشههای ستبر و کشیده دارند، میتوانند پیوسته پیوند خود را با آب محفوظ بدارند و از زلال آن بنوشند، گرچه دست علفهای سبک و بیریشه از دامان آن محروم باشد. آنان که روح بلند و ایمان استوار دارند، میتوانند از فیض حضور و برکات فراوان امام بهرهمند شوند، و فقط انسانهای بیریشهاند که از این فیض محروماند، اگرچه آنها نیز به گونهای دیگر بر سر خوان او نشستهاند و به یمن وجود او از نعمتهای الهی بهرهمند میشوند[۶۳].
۵. ابر پرباران و باران پربرکت: امام رضا(ع) امام را به ابر پرباران و باران پربرکت تشبیه نمودهاند: «الْإِمَامُ السَّحَابُ الْمَاطِرُ وَ الْغَيْثُ الْهَاطِلُ»[۶۴]؛ امام ابر پرباران و باران پربرکت است.
چهبسا وجه شبه این تشبیه آن باشد که ابر وقتی میبارد، بر همهجا میبارد و فرقی بین شورهزار، گلستان، سنگلاخ، چمنزار، دریا، خشکی و هیچکس و هیچجا نمیگذارد. همینگونه است امام(ع) که فیض وجودش بر همگان ساری و جاری است، چه بخواهند چه نخواهند. آری، این است مظهر رحمت الهی و فیض دریای رحمانیت و رحیمیت خداوند از طریق اهل بیت(ع)[۶۵]. همانطور که باران زمینهای مرده را زنده میکند و درختان را بارور میسازد، امام نیز با مواعظش دلهای تاریک را روشن میکند و نور ایمان را در قلبها جایگزین کفر و الحاد میسازد و فضایل اخلاقی را در جامعه منتشر مینماید[۶۶]. نکته قابل توجه آن است که امام رضا(ع) فرمود: «الْغَيْثُ الْهَاطِلُ». اولاً هر بارانی را باران هاطل نمیگویند. آن بارانی را که پیاپی میآید و بر زمین جاری میشود، هاطل گویند: هطل أي تتابع المطر و سيلانه[۶۷].
ثانیاً «غیث» به معنای نجاتدهنده در زمان نیاز است؛ چراکه از ماده غوث میباشد. بنابراین، غیث هر بارانی نیست، بلکه بارانی است که با عافیت باشد و در عین حجم زیاد (هطول)، ویرانگر نباشد.
در پایان، میتوان این نتیجه کلی را از بیانات امام رضا(ع) گرفت که همانگونه که اگر خورشید، ماه، آب، باران و... نباشند، زندگی نخواهد بود، در نبودِ امام(ع) هم زندگی معنا نخواهد داشت و تاریکی، تمام عالم را میگیرد[۶۸].
نیروی امام(ع)
نیروی امام(ع) چه از نظر جسمی چه از نظر روحی و روحانی، فراتر از همه مردم است[۶۹]، چه آن را خداوند متعال به او بخشیده است، و کیست که در برابر خداوند متعال بایستد و قد علم کند[۷۰]؟ امام رضا(ع) این نیروی الهی امام(ع) را در جملهای زیبا بیان میکند: «وَ الْإِمَامُ... مُضْطَلِعٌ بِالْإِمَامَةِ»[۷۱]؛ امام به امامت نیرومند است.
مفید بن جنید کافی به محضر امام رضا(ع) شرفیاب شد و به ایشان گفت: ای پسر پیامبر خدا، اگرچه کرامات زیادی از شما دیدهایم و به عظمت و قدرت معنوی شما معتقدیم، ولی دوست داریم یکی دیگر از کرامات شما را ببینیم. حضرت فرمود: چه کرامتی؟ گفتم: پدر و مادر من هر دو مردهاند، آنان را زنده کن. امام(ع) به من فرمود: به خانهات برگرد ابن جنید چون به خانهاش برگشت، ناگاه دید که والدینش هر دو زنده شدهاند و در خانه مشغول زندگی خودند. آنان تا ده روز زنده بودند و سپس جان به جان آفرین تسلیم نمودند[۷۲].
یکی از حکایتهایی که به قدرت معنوی امام رضا(ع) اشاره دارد، ماجرای نماز باران است. مدتی پس از ولایتعهدی امام رضا(ع) باران به زمین نازل نشد و بدخواهان و حسودان امام(ع) نباریدن باران را به فال بد گرفتند و گفتند: خداوند از ولیعهدی رضا خشنود نیست و از اینرو باران رحمتش را از ما بریده است. مأمون این سخنان را شنید و به امام(ع) پیشنهاد کرد اگر از خداوند درخواست باران کند، به حال مردم و مملکت مناسب خواهد بود. حضرت درخواست او را پذیرفت. خلیفه پرسید: چه زمانی دعا میکنید؟ فرمود: روز دوشنبه؛ زیرا دیشب جدّم رسول خدا(ص) را، که امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در کنارش بود، ملاقات کردم و ایشان به من فرمود: روز دوشنبه منتظر باش.
در روز موعود امام رضا(ع) به سمت صحرا حرکت کرد و پس از حمد الهی، نعمتهایی را که خداوند بر اهل بیت پیامبر(ع) مرحمت فرموده است، برشمرد و عرض کرد: خدایا، تو اهل بیت رسولت را بزرگ شمردهای و این تودههای مردم به من متوسل گردیدهاند و توقع احسان تو را دارند. بر ما باران رحمتت را بفرست، ولی وقت نزول آن پس از رسیدن مردم به خانههایشان باشد... . هوا کاملاً صاف بود که پس از دعای حضرت رعدوبرق شروع شد و بادها وزیدن گرفتند و مردم به حرکت درآمدند. آن امام بر بالای منبر بود و به مردم میفرمود: هنوز ابر ما نرسیده است. یکایک ابرها را نشان میداد و میفرمود: این ابر مخصوص فلان شهر است تا اینکه ده ابر گذشت و فرمود: یازدهمین ابر مخصوص ماست. ای مردم خدا را سپاسگزار باشید و در برابر نعمتهایش نافرمانی نکنید. مردم به خانههایشان رسیدند که باران رحمت باریدن گرفت و دشت و صحرا و چشمهسارها لبریز شدند... همه به امام(ع) تبریک میگفتند و تشکر میکردند[۷۳].
بعد از این قضیه حمید بن مهران به مأمون گفت: جلسه مناظرهای تشکیل بده تا آبروی رضا را ببرم، پس از تشکیل جلسه به حضرت(ع) گفت: مردم از تو قصهها میگویند و دربارهات غلو میکنند و گزافهها به زبان میآورند. تو دعا کردی و بارانی که همیشه میباریده، این بار نیز باریده است، اما مردم این را معجزه تو میدانند، گویا تو بهترین مردم روی زمینی! چرا بارانی را که به موقع باریده است، به حساب خودت گذاشتی؟ گویا معجزه ابراهیم را آوردهای!
آنگاه حمید بن مهران اشاره به تصویر دو شیری کرد که بر پردهای نقش بسته بودند، و گفت: اگر راست میگویی و در ادعاهایت صادق هستی، این دو شیر را زنده کن تا مرا بدرند. حضرت رضا(ع) برای اثبات قدرت الهیاش به آن دو نقش شیر امر فرمود: این فاجر را بگیرید! ناگهان به امر خدا این دو تصویر تبدیل به دو شیر زنده شدند و حمید بن مهران را بلعیدند.
مأمون از این جریان به شدت هراسان و وحشتزده شد و بیهوش بر زمین افتاد. به دستور امام(ع) او را به هوش آوردند. مأمون از امام(ع) خواهش کرد تا حمید بن مهران را بازگرداند، اما حضرت فرمودند: اگر عصای موسی ریسمان ساحران را بازگرداند، این شیران نیز حمید بن مهران را برمیگردانند[۷۴]. در این حکایت اشارهای است به اینکه آنکس که حجت خدا را استهزا کند، از قهر خدای قهار در امان نماند و به عذابی سخت گرفتار آید و دیگر، راهی برای رهایی او نیست. علاوه بر این، فرمایش امام(ع) اشاره به فرعونیت مأمون نیز دارد[۷۵].
منابع
پانویس
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۰؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۵، ص۱۲۴.
- ↑ برای مثال اگر دانشآموزی در مدرسه کار خلافی انجام دهد و خبر آن به پدر و مادر برسد، آنها بسیار ناراحت و از رفتار فرزندشان خجالتزده میشوند و از مسئولان مدرسه عذرخواهی میکنند. توجه داریم که فرزند خطا کرده، ولی پدر عذر میخواهد، چون فرزند منسوب به پدر است.
- ↑ جناب سید ابن طاووس میگوید: سحرگاهی به سرداب مقدس رفتم. دیدم امام زمان(ع) در آن مکان نورانی مشغول دعایند. با خود گفتم آقا چه دعایی میخوانند و از خدا چه میخواهند؟ شنیدم میفرمود: «خدایا، شیعیان ما از تابش انوار و باقیمانده طینت ما آفریده شدهاند. اینان با تکیه بر محبت و ولایت ما گناهان زیادی مرتکب میشوند. پس اگر گناهان ایشان بین تو و ایشان است، از آنان درگذر، که ما از ایشان راضی شدیم، و اگر آن گناهان بین خودشان است، پس میان ایشان را اصلاح فرما، و از خمسی که حق ماست به آنها بده تا راضی شوند! ایشان را در بهشت وارد ساز، از آتش دورشان فرما، و بین ایشان و دشمنان ما در غضبت جمع نکن» (مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۵۳، ص۳۰۲). آیا سزاوار است با پدر مهربان خود رفتاری کنیم که دلش آزرده شود؟
- ↑ از همین روست که ائمه اطهار(ع) از شیعیان خود خواستهاند: «كُونُوا دُعَاةً إِلَى أَنْفُسِكُمْ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِكُمْ وَ كُونُوا زَيْناً وَ لَا تَكُونُوا شَيْناً»؛ (مردم را) با غیر زبانهایتان به سوی (مذهب) خود دعوت کنید و (برای ما) زینت باشید و مایه ننگ نباشید. نک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۷۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۶۷، ص۲۹۹ و ج۷۵، ص۱۹۹.
- ↑ «و بگو (آنچه در سر دارید) انجام دهید، به زودی خداوند و پیامبرش و مؤمنان کار شما را خواهند دید و به سوی داننده پنهان و آشکار بازگردانده خواهید شد و او شما را از آنچه انجام میدادهاید آگاه خواهد ساخت» سوره توبه، آیه ۱۰۵.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۲۰؛ فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی، الأصفی فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۹۰.
- ↑ «مبادا خود را از اینکه (مشرکان) ایمان نمیآورند به هلاکت افکنی * اگر بخواهیم از آسمان بر آنان نشانه ای فرو میفرستیم تا فروتنانه بدان گردن نهند» سوره شعراء، آیه ۳-۴.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۳، ص۸۲؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمّه، ج۲، ص۳۳۶؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۵، ص۱۱۷.
- ↑ حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا ص ۷۵.
- ↑ ابن بابویه، علی، الفقه المنسوب للإمام الرضا(ع)، ص۱۹۰؛ طیالسی، سلیمان بن داوود، مسند، ص۷۵.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الأمالی، ص۱۳۸؛ فتال نیشابوری، محمد، روضة الواعظین، ص۱۱۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۸۴، ص۱۹۶.
- ↑ طوسی، محمد بن حسن (شیخ طوسی)، مصباح المتهجد، ص۸۴۵.
- ↑ «الَّذِي كَانَ يُحْيِي اللَّيْلَ بِالسَّهَرِ إِلَى السَّحَرِ بِمُوَاصَلَةِ الِاسْتِغْفَارِ حَلِيفِ السَّجْدَةِ الطَّوِيلَةِ وَ الدُّمُوعِ الْغَزِيرَةِ وَ الْمُنَاجَاةِ الْكَثِيرَةِ وَ الضَّرَاعَاتِ الْمُتَّصِلَةِ الْجَمِيلَةِ». نک: مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۹۹، ص۱۷؛ قمی، عباس، الأنوار البهیة فی تواریخ الحجج الإلهیه، ص۲۰۶.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۹؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۴۰.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۹۲؛ طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الأخلاق، ص۱۱۷.
- ↑ «كَانَ كَلَامُهُ كُلُّهُ وَ جَوَابُهُ وَ تَمَثُّلُهُ انْتِزَاعَاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ وَ كَانَ يَخْتِمُهُ فِي كُلِّ ثَلَاثٍ وَ يَقُولُ: لَوْ أَرَدْتُ أَنْ أَخْتِمَهُ فِي أَقْرَبَ مِنْ ثَلَاثَةٍ لَخَتَمْتُ وَ لَكِنِّي مَا مَرَرْتُ بِآيَةٍ قَطُّ إِلَّا فَكَّرْتُ فِيهَا وَ فِي أَيِّ شَيْءٍ أُنْزِلَتْ وَ فِي أَيِّ وَقْتٍ...». نک: ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، الأمالی، ص۷۵۸؛ ابن هشام حمیری، السیرة النبویه، ج۹، ص۱۸۳؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۶، ص۲۱۷.
- ↑ «فَوَ اللَّهِ مَا رَأَيْتُ رَجُلًا كَانَ أَتْقَى لِلَّهِ مِنْهُ وَ لَا أَكْثَرَ ذِكْراً لَهُ فِي جَمِيعِ أَوْقَاتِهِ مِنْهُ وَ لَا أَشَدَّ خَوْفاً لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ». نک: ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۹۴؛ طبرسی، علی بن حسن، مشکاة الأنوار، ص۱۱۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۹، ص۹۲.
- ↑ برای این دعا و ادعیه بسیار دیگر نک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۵۷۹ و ۵۹۵؛ قیومی اصفهانی، جواد، صحیفة الرضا(ع)، ص۲۱۴.
- ↑ حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا ص ۷۹.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۹۹؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۶؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۳۷.
- ↑ امام علی(ع) فرمود: «وَ أَدْنَى مَا يَكُونُ بِهِ الْعَبْدُ ضَالًّا أَنْ لَا يَعْرِفَ حُجَّةَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ شَاهِدَهُ عَلَى عِبَادِهِ الَّذِي أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِطَاعَتِهِ وَ فَرَضَ وَلَايَتَهُ»؛ کمترین چیز خدا با آن گمراه شود، این است که حجت خدا را در زمین نشناسد و به شاهد حقتعالی بر بندگانش که خداوند به اطاعت او فرمان داد و دوستی وی را واجب کرد، آشنا نباشد (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۴۱۵؛ بحرانی، سید هاشم، غایة المرام، ج۲، ص۳۵۵). نیز فرمود: «إِنَّمَا الْأَئِمَّةُ قُوَّامُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ وَ عُرَفَاؤُهُ عَلَى عِبَادِهِ وَ لَا يَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ عَرَفَهُمْ وَ عَرَفُوهُ وَ لَا يَدْخُلُ النَّارَ إِلَّا مَنْ أَنْكَرَهُمْ وَ أَنْكَرُوهُ»؛ امامان از جانب خدا تدبیرکنندگان کار و کارگزاران مردماند. کسی به بهشت نرود، مگر آنان را شناخته باشد و آنان او را شناخته باشند، و کسی به دوزخ نرود، جز آنکه منکر آنان باشد و آنان وی را نپذیرفته باشند. نک: سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ج۲، ص۴۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۹، ص۶۲۳.
- ↑ «إن الأرض لا تصلح إلا بإمام و من مات لا يعرف إمامه مات ميتة جاهلية و أحوج ما يكون أحدكم إلى معرفته إذا بلغت نفسه هذه، قال: و أهوى بيده إلى صدره، يقول: حينئذ لقد كنت على أمر حسن». نک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۱؛ بروجردی، حسین، جامع أحادیث الشیعه، ج۱، ص۴۶۵.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۲؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۳، ص۸۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۵، ص۱۱۶.
- ↑ {{متن حدیث|ظَنُّوا أَنَ ذَلِكَ يُوجَدُ فِي غَيْرِ آلِ الرَّسُولِ(ص) كَذَبَتْهُمْ وَ اللَّهِ أَنْفُسُهُمْ وَ مَنَّتْهُمُ الْبَاطِلَ فَارْتَقَوْا مُرْتَقًى صَعْباً دَحْضاً تَزِلُ عَنْهُ إِلَى الْحَضِيضِ أَقْدَامُهُمْ وَ رَامُوا إِقَامَةَ الْإِمَامِ بِعُقُولٍ حَائِرَةٍ نَاقِصَةٍ وَ آرَاءٍ مُضِلَّةٍ فَلَمْ يَزْدَادُوا مِنْهُ إِلَّا بُعْداً ﴿قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ﴾ لَقَدْ رَامُوا صَعْباً وَ قَالُوا إِفْكاً وَ ﴿ضَلُّوا ضَلَالًا بَعِيدًا﴾
- ↑ «الْإِمَامُ وَاحِدُ دَهْرِهِ لَا يُدَانِيهِ أَحَدٌ وَ لَا يُعَادِلُهُ عَالِمٌ وَ لَا يُوجَدُ مِنْهُ بَدَلٌ وَ لَا لَهُ مِثْلٌ وَ لَا نَظِيرٌ مَخْصُوصٌ بِالْفَضْلِ كُلِّهِ مِنْ غَيْرِ طَلَبٍ مِنْهُ لَهُ وَ لَا اكْتِسَابٍ بَلِ اخْتِصَاصٌ مِنَ الْمُفْضِلِ الْوَهَّابِ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَبْلُغُ مَعْرِفَةَ الْإِمَامِ أَوْ يُمْكِنُهُ اخْتِيَارُهُ هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۰؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۷؛ ابن شعبه حرّانی، تحف العقول، ص۴۳۸.
- ↑ انصاری، محمد شعاع نور امامت، ص۴۵.
- ↑ مرتضی، امام، یگانه دوران، ص۲۶۵.
- ↑ حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا ص ۸۱.
- ↑ چه زیباست وقتی شمسالشموس از خورشید آسمان ولایت سخن میگوید!
- ↑ امام صادق(ع) نیز برای بیان و مشخص کردن نقش تعیین کننده خورشید میفرماید: «فَكِّرْ يَا مُفَضَّلُ فِي طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ غُرُوبِهَا لِإِقَامَةِ دَوْلَتَيِ النَّهَارِ وَ اللَّيْلِ فَلَوْ لَا طُلُوعُهَا لَبَطَلَ أَمْرُ الْعَالَمِ كُلِّهِ فَلَمْ يَكُنِ النَّاسُ يَسْعَوْنَ فِي مَعَايِشِهِمْ وَ يَتَصَرَّفُونَ فِي أُمُورِهِمْ وَ الدُّنْيَا مُظْلِمَةٌ عَلَيْهِمْ وَ لَمْ يَكُونُوا يَتَهَنَّوْنَ بِالعَيْشِ مَعَ فَقْدِهِمْ لَذَّةَ النُّورِ وَ رَوْحَهُ...». نک: جعفی، مفضل بن عمر، التوحید، ص۷۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۳، ص۱۱۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۰؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۷؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۳۸.
- ↑ انصاری، محمد، شعاع نور امامت، ص۴۰.
- ↑ فرشادفر، عزت الله، امامت در نهج البلاغه، ص۵۰؛ نک: مازندرانی، محمد صالح، شرح جامع الکافی، ج۵، ص۲۰۹.
- ↑ همانگونه که نابینایان از نور آفتاب استفاده نمیکنند و نیز خفاشان که توانایی دیدن این نور را ندارند، خود را از آن پنهان میدارند، کوردلان لجوج نیز از نور امام هرگز استفاده نمیکنند. نک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۶۵.
- ↑ طاهری، مرتضی، امام یگانه، دوران ص۱۷۰.
- ↑ مراد از قرب یعنی به اخلاق امام متخلق گشتن، به اوصاف امام متصف شدن، به آداب امام متأدب بودن.
- ↑ حلی، حسن بن سلیمان، المحتضر، ص۲۱۸؛ شبّر، عبدالله، الأنوار اللامعة فی شرح زیارة الجامعه، ص۲۵.
- ↑ طباطبایی، سیدعلی، انسان کامل، ص۷۳ تا ۷۹. موارد ۲، ۴، ۵ و ۶ با تلخیص از این منبع نقل شده است.
- ↑ امام صادق(ع) برای مشخص کردن نقش تعیین کننده ماه میفرماید: «اسْتَدِلَّ بِالْقَمَرِ فَفِيهِ دَلَالَةٌ جَلِيلَةٌ تَسْتَعْمِلُهَا الْعَامَّةُ فِي مَعْرِفَةِ الشُّهُورِ... فَكِّرْ فِي إِنَارَتِهِ فِي ظُلْمَةِ اللَّيْلِ وَ الْإِرْبِ فِي ذَلِكَ فَإِنَّهُ مَعَ الْحَاجَةِ إِلَى الظُّلْمَةِ لِهُدُوءِ الْحَيَوَانِ وَ بَرْدِ الْهَوَاءِ عَلَى النَّبَاتِ لَمْ يَكُنْ صَلَاحٌ فِي أَنْ يَكُونَ اللَّيْلُ ظُلْمَةً دَاجِيَةً لَا ضِيَاءَ فِيهَا فَلَا يُمْكِنُ فِيهِ شَيْءٌ مِنَ الْعَمَلِ لِأَنَّهُ رُبَّمَا احْتَاجَ النَّاسُ إِلَى الْعَمَلِ بِاللَّيْلِ لِضِيقِ الْوَقْتِ عَلَيْهِمْ فِي بَعْضِ الْأَعْمَالِ فِي النَّهَارِ وَ لِشِدَّةِ الْحَرِّ وَ...». نک: جعفی، مفضل بن عمر، التوحید، ص۷۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۳، ص۱۱۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۰؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۷؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۳۸.
- ↑ انصاری، محمد، شعاع نور امامت، ص۴۰؛ نک: مازندرانی، محمد صالح، شرح جامع الکافی، ج۵، ص۲۰۹.
- ↑ طباطبایی، سیدعلی، انسان کامل، ص۸۰.
- ↑ عاملی، علی بن یونس، الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۱، ص۱۶۸؛ فیض کاشانی، محمد بن شاهمرتضی، الوافی، ج۱، ص۲۹۰.
- ↑ ﴿هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاءً وَالْقَمَرَ نُورًا وَقَدَّرَهُ مَنَازِلَ لِتَعْلَمُوا عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ مَا خَلَقَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَّا بِالْحَقِّ يُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ﴾ «اوست که خورشید را تابان و ماه را درخشان آفرید و برای آن برجها نهاد تا شمار سالها و «حساب» را بدانید؛ خداوند آن را جز به حق نیافرید؛ او آیات را برای گروهی که دانشورند روشن بیان میکند» سوره یونس، آیه ۵.
- ↑ مصطفوی، سید حسن، امامت خاصه و عامه امام رضا(ع)، ص۶.
- ↑ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۴۶۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۳۶؛ اصفهانی، محمدتقی، مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم(ع)، ج۱، ص۴۱۶.
- ↑ تشبیه امام به خورشید و ماه تناقض و تعارضی با هم ندارد چه جهات تشبیه متفاوتاند.
- ↑ در قرآن کریم چهار بار واژه «سراج» آمده که در سه مورد به معنای خورشید است، از جمله: ﴿وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا﴾ [«و ماه را در آنها فروغی و خورشید را چراغی کرده است؟» سوره نوح، آیه ۱۶]، اطلاق «سراج» به خورشید از آنروست که نور از درونش میتابد و همچون ماه نور را از منبع دیگر نمیگیرد.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۰؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۷؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۳۸.
- ↑ ﴿وَدَاعِيًا إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَسِرَاجًا مُنِيرًا﴾ «و فراخواننده به خداوند به اذن وی، و چراغی فروزان» سوره احزاب، آیه ۴۶.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۳۶۴.
- ↑ امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: «إِنَّمَا مَثَلِي بَيْنَكُمْ كَمَثَلِ السِّرَاجِ فِي الظُّلْمَةِ يَسْتَضِيءُ بِهِ مَنْ وَلَجَهَا»؛ مثل من در میان شما مثل چراغی است در تاریکی که هر کس به ظلمت افتد، از من نور گیرد. نک: سید رضی، نهج البلاغه، ج۲، ص۱۲۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۳۴، ص۲۱۲.
- ↑ طاهری، مرتضی، امام یگانه دوران، ص۱۷۶.
- ↑ ابن همام اسکافی، المتحیص، ص۱۶؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۳۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۹۲، ص۳۲۷.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۰؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۷؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۳۸.
- ↑ «و چون بر او درآمدند، گفتند: ای عزیز (مصر)! به ما و خانواده ما گزند (بسیار) رسیده است و سرمایهای ناچیز آوردهایم؛ تو پیمانه ما را تمام بپیمای و به ما صدقه بده که خداوند صدقه دهندگان را دوست میدارد» سوره یوسف، آیه ۸۸.
- ↑ طباطبایی، سید علی، انسان کامل، ص۸۵.
- ↑ چون دست خویش را از دامان آن عزیز کوتاه میبینند، در غیاب او ناله سر میدهند. دعای ندبه جلوهای از این اظهار عطش است؛ فریاد استغاثه انسانهای عاقل و تشنهای که میدانند عطش درونیشان فقط با آب گوارای ولایت مهدویت سیراب میشود. بنابراین، از سویدای دل چنین مینالند.
- ↑ طاهری، مرتضی، امام یگانه دوران، ص۱۸۶.
- ↑ «آیا کافران درنیافتهاند که آسمانها و زمین فرو بسته بود ما آنها را برگشودیم و هر چیز زندهای را از آب پدید آوردیم، آیا ایمان نمیآورند؟» سوره انبیاء، آیه ۳۰.
- ↑ امام باقر(ع) در تفسیر آیه ﴿اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يُحْيِي الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا قَدْ بَيَّنَّا لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ [«بدانید که خداوند زمین را پس از سترون شدن آن بارور میکند؛ به راستی که ما آیات را برایتان روشن بیان داشتیم باشد که خرد ورزید» سوره حدید، آیه ۱۷]، فرمود: خدای بلندمرتبه زمین را به واسطه قائم عجلالله فرجه حیات میبخشد، بعد از اینکه زمین مرده باشد. منظور از مردن زمین کفر اهل زمین است و کافر همان مرده است. نک: مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج۵۱، ص۵۴؛ فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، التفسیر الصافی، ج۵، ص۱۳۵.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۳۵۸.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۰؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۷؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۳۹.
- ↑ انصاری، محمد، شعاع نور امامت، ص۸۸.
- ↑ عطاردی، عزیزالله، جوامع الکلم، ص۵۸.
- ↑ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ج۵، ص۲۶۶.
- ↑ حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا ص ۸۶-۹۸.
- ↑ دشمنان ائمه بارها قدرت امام را دیدهاند، همچون ماجراهای هارون (ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب(ع)، ص۴۱۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۸، ص۴۲)، و بارها در مقابل امامان معصوم(ع) عاجز ماندهاند و با سوء استفاده از سکوت امام، خود را از مرگ حتمی رهانیدهاند. نک: مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار، ج۵۰، ص۱۴۶.
- ↑ جلوه کامل این قدرت ذخیره شده برای مهدی آل محمد عجل الله فرجه در زمان او و نیز زمان رجعت ائمه(ع) است که عالمیان درمییابند نیروی امام یعنی چه و امام یعنی که. نک: انصاری، محمد، شعاع نور امامت، ص۱۳۲.
- ↑ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۰۲؛ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۱۹۹؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج، ج۲، ص۲۲۹.
- ↑ طبری، محمد بن جریر بن رستم (طبری کبیر)، نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة(ع)، ص۱۶۸؛ ابن طاووس، علی بن موسی، فرج المهموم، ص۲۳۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار، ج۴۹، ص۶۰.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۸۳؛ ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبیطالب(ع)، ج۳، ص۴۷۸؛ ابن حمزه طوسی، محمد بن علی، الثاقب فی المناقب، ص۴۷۱.
- ↑ ابن بابویه، محمد بن علی (شیخ صدوق)، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۸۳؛ ابن حمزه طوسی، محمد بن علی، الثاقب فی المناقب، ص۴۷۱؛ عاملی، علی بن یونس، الصراط المستقیم إلی مستحقی التقدیم، ج۲، ص۱۹۸؛ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۶۵۹.
- ↑ حسینی زیدی و خیاط، جایگاه امامت از دیدگاه امام رضا ص ۹۹.