صدق: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{اشتباه نشود|صدق (لقب امام مهدی)}}
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = صدق
| موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[صدق در لغت]] - [[صدق در قرآن]] - [[صدق در حدیث]] - [[صدق در نهج البلاغه]] - [[صدق در معارف و سیره نبوی]] - [[صدق در معارف دعا و زیارات]] - [[صدق در معارف و سیره علوی]] - [[صدق در معارف و سیره فاطمی]] - [[صدق در معارف و سیره سجادی]] - [[صدق در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[صدق در خانواده]] - [[صدق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
| عنوان مدخل  = صدق
| مداخل مرتبط = [[صدق در قرآن]] - [[صدق در حدیث]] - [[صدق در نهج البلاغه]] - [[صدق در معارف و سیره نبوی]] - [[صدق در معارف دعا و زیارات]] - [[صدق در معارف و سیره علوی]] - [[صدق در معارف و سیره فاطمی]] - [[صدق در معارف و سیره سجادی]] - [[صدق در جامعه‌شناسی اسلامی]] - [[صدق در خانواده]]
| پرسش مرتبط  =  
}}


==مقدمه==
'''صدق''' به معنای راستی و درستی و ضدش «[[کذب]]» به‌معنای ناراستی و نادرستی است و به «صدق در گفتار»، «صدق در کردار» و «صدق در اعتقاد» تقسیم می‌‌شود. [[راستگویی]] سبب قدر و ارزش [[انسان]] در [[جامعه]] و محبوبیت او میان [[مردم]] می‌‌شود. صدق در ابراز [[بندگی]] موجب نزول [[رحمت الهی]] به [[بنده]] و دستگیری از او می‌‌شود.
صدق یا [[صداقت]] به‌ معنای [[راستی]] [[آدمی]] در [[اندیشه]]، گفتار و [[کردار]]، از مهم‌ترین جلوه‌های [[ملکات اخلاقی]] و [[کمالات انسانی]] است. [[انسان]] [[صادق]]، انسانی است که گفتارش با کردارش یکسان و از دروغ‌گویی به‌دور است. [[میزان]] [[صداقت]] [[انسان]]، معیار و ملاکی برای سنجش کمال و [[ایمان]] اوست. از این‌رو [[امام علی]] {{ع}} خیر و [[نیکی]] هر چیز را در ازای [[راستی]] آن (موافقت با [[امر الهی]]) می‌داند و [[صداقت]] را جزو اصلی‌ترین ستون‌های [[ایمان]] برمی‌شمرد. در منظر [[امام]] {{ع}} [[میزان]] بهره‌مندی [[آدمی]] از [[درجات ایمان]] به‌میزان برخورداری او از صفت [[صداقت]] وابسته است: نشانه [[ایمان]]، [[گزینش]] [[راست‌گویی]] بر دروغ‌گویی است، آن‌جا که [[راستی]] به زیانت و [[دروغ]] به سودت باشد<ref>{{متن حدیث|الْإِيمَانُ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَيْثُ يَضُرُّكَ عَلَى الْكَذِبِ حَيْثُ يَنْفَعُكَ، وَ أَلَّا يَكُونَ فِي حَدِيثِكَ فَضْلٌ عَنْ عَمَلِكَ، وَ أَنْ تَتَّقِيَ اللَّهَ فِي حَدِيثِ غَيْرِكَ}}؛ نهج البلاغه، حکمت ۴۵۰</ref>.


[[راستی]] گوهره وجودی [[انسان]] را نمایان می‌کند. [[انسان]] اگر بخواهد به [[حقیقت]] وجودی خویش برسد، باید به وجودی یگانه در گفتار، [[کردار]] و [[اندیشه]] دست یابد. صدق و [[راستی]] از لوازم اصلی رسیدن به این معناست. [[امام]] {{ع}} از [[صداقت]] در تمام ابعاد وجود، به‌عنوان راه [[نجات]]، [[رستگاری]] و [[کرامت]] [[انسان]] و سبب [[پیروزی]] در [[دنیا]] و [[آخرت]] و نیز، [[جان]] [[تقوا]] و [[پارسایی]] یاد می‌کند و [[صداقت]] را به‌مثابه [[لباس]] [[حق]] برمی‌شمرد. نبود [[صداقت]] نیز مایه [[فروپاشی]] [[انسانیت]] دانسته شده است. [[امام علی]] {{ع}} می‌فرماید: اینک شما را هشدار دهم: مبادا که [[نظام]] [[اخلاق]] را در هم ریزید و هیمنه آن را بشکنید و اساس آن را دگرگون سازید. باید که [[دل]] و زبان خود را یکی کنید و زبان خویش را نگه دارید. به [[خدا]] [[سوگند]]، ندیده‌ام بنده‌ای را که [[پرهیزکاری]] کند و پرهیزکاری‌اش او را سودمند افتد، مگر آن‌که زبان خود نگه دارد<ref>{{متن حدیث|ثُمَّ إِيَّاكُمْ وَ تَهْزِيعَ الْأَخْلَاقِ وَ تَصْرِيفَهَا، وَ اجْعَلُوا اللِّسَانَ وَاحِداً وَ لْيَخْزُنِ الرَّجُلُ لِسَانَهُ، فَإِنَّ هَذَا اللِّسَانَ جَمُوحٌ بِصَاحِبِهِ، وَ اللَّهِ مَا أَرَى عَبْداً يَتَّقِي تَقْوَى تَنْفَعُهُ حَتَّى [يَخْتَزِنَ] يَخْزُنَ لِسَانَهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۵</ref>.
== معناشناسی ==
«صدق» بر قوت و [[استواری]] در چیزی، اعم از گفتار دلالت می‌کند<ref>ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۳۳۹.</ref> و به معنای [[راستی]] و راست‌گفتن است<ref>دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۳۱۳۵.</ref>. ضد آن کذب، به معنای خبردادن از چیزی به خلاف واقع<ref>فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۲۸.</ref> و انصراف از حق<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۲/۱۵۷.</ref> است. صدق در اصطلاح [[اخلاقی]] به معنای راستی در گفتار و کردار است<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۴۷۷؛ خواجه نصیر، اوصاف الاشراف، ۱۷.</ref>.<ref>[[حسن علی‌پور|علی‌پور]] و [[سعید نصیری|نصیری]]، [[صدق - علی‌پور و نصیری (مقاله)|مقاله «صدق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۶]]، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.</ref>


[[فضیلت]] [[صداقت]] در [[کامل‌ترین]] مرتبه‌اش در [[جان]] [[امام]] بروز یافته است. او در معرفی خود و در بیان [[قرابت]] خود به [[پیامبر اکرم]] {{صل}} می‌فرماید: ... ([[پیامبر اکرم]]) هرگز از من [[کلامی]] [[دروغ]] نشنید...<ref>{{متن حدیث|وَ مَا وَجَدَ لِي كَذْبَةً فِي قَوْلٍ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴</ref>. [[امام]] هرگز حاضر نشد [[راستی]] و [[صداقت]] خویش را به هیچ قیمتی کنار بگذارد، چنان‌که فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر هفت اقلیم [[زمین]] را با آنچه در آسمان‌هاست و به من بخشند تا پوست جُوی را به [[گناه]] از موری گیرم، هرگز چنین نکنم. به‌راستی دنیای شما نزد من از برگی‌که در دهان ملخی است و آن را می‌خورد، بی‌ارزش‌تر است<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِيرَةٍ، مَا فَعَلْتُهُ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۲۱۵</ref>. [[راستی]] و [[صداقت]] از جمله عواملی است که [[آدمی]] را [[شایسته]] [[سعادت دنیوی]] و اخروی و [[راه‌یابی به بهشت]] می‌کند، چنان‌که [[امام]] {{ع}} [[دلیل]] پیروزی‌های [[مسلمانان]] در [[صدر اسلام]] را [[صداقت]] و [[یگانگی]] آن‌ها در [[کردار]]، [[رفتار]] و [[اندیشه]] می‌داند<ref>نک: خطبه ۵۶</ref>.
== پیشینه ==
صدق از مباحث مهم [[علم اخلاق]] و [[عرفان]] است و اهمیت و جایگاه ویژه‌ای در [[سلوک]] فردی، [[اجتماعی]]، [[سعادت]] [[دینی]] و [[دنیوی]] دارد. [[ادیان الهی]] به صدق توصیه کرده‌اند<ref>کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب۱۲، ۱۴، ۱۷ و ۱۹.</ref>. [[راستگویان]] را مورد [[رضایت خداوند]] دانسته‌اند<ref>کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب۱۲، ۲۲.</ref> و [[دروغ]] را به [[شیطان]] نسبت داده‌اند<ref>کتاب مقدس، کتاب یوحنا، ب۶ و ۴۵.</ref>.


[[امام]] {{ع}} در [[مقام]] [[پیشوایی]] [[مسلمانان]]، یعنی حتی در فرازی از دوران [[خلافت]] خویش روی از [[صداقت]] برنتافت و با [[مردم]] به [[راستی]] و صدق سخن گفت. خود ایشان در این‌باره می‌فرماید: به [[خدا]] [[سوگند]] که هیچ [[کلامی]] را پنهان نمی‌دارم و هیچ دروغی از من صادر نشده است<ref>{{متن حدیث|وَ اللَّهِ مَا كَتَمْتُ وَشْمَةً وَ لَا كَذَبْتُ كِذْبَةً}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۶</ref>. [[امام]] {{ع}} ضمن پرهیز [[مردم]] از [[دروغ]]، [[دروغ‌گو]] را در [[دنیا]] و [[آخرت]] [[خوار]] و ذلیل برمی‌شمرد: از [[دروغ]] بپرهیزد که ضد [[ایمان]] است. راست‌گو بر بلندای [[رستگاری]] و بزگواری است و [[دروغ‌گو]] بر لب پرتگاه سقوط و [[خواری]]<ref>{{متن حدیث|جَانِبُوا الْكَذِبَ فَإِنَّهُ مُجَانِبٌ لِلْإِيمَانِ الصَّادِقُ عَلَى شَفَا مَنْجَاةٍ وَ كَرَامَةٍ وَ الْكَاذِبُ عَلَى شَرَفِ مَهْوَاةٍ وَ مَهَانَةٍ}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۵</ref>.<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 524- 526.</ref>
[[قرآن کریم]] در [[آیات]] فراوانی از صدق و [[کذب]] سخن گفته و صدق را [[نشانه]] [[پرهیزگاران]] برشمرده<ref>سوره زمر، آیه ۳۳.</ref> و به [[اهل]] [[ایمان]] دستور همراهی‌ کردن با [[راستگویان]] داده است<ref>سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> و صدیقان را در ردیف [[پیامبران]] و [[شهیدان]] معرفی کرده‌ است<ref>سوره نساء، آیه ۶۹.</ref>؛ همچنان‌که کذب را از صفات [[کافران]]<ref>سوره انعام، آیه ۲۸.</ref> و [[منافقان]]<ref>سوره منافقون، آیه ۱.</ref> برشمرده است.


==صدق یکی از اسباب [[رستگاری]]==
در [[روایات]] نیز بابی به صدق و کذب اختصاص یافته<ref>شعیری، جامع الاخبار، ۱۴۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۲/۲۵۲.</ref> و صدق از [[صفات انبیا]]{{ع}} معرفی شده است<ref>کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۰۴.</ref>.<ref>[[حسن علی‌پور|علی‌پور]] و [[سعید نصیری|نصیری]]، [[صدق - علی‌پور و نصیری (مقاله)|مقاله «صدق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۶]]، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.</ref>
راستیِ صادقان، روز قیامت برای آنان سودمند است و ایشان به رستگاری بزرگ می‌رسند: {{متن قرآن|قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref> خداوند فرمود: این روزی است که راستگویی راستگویان به آنان سود خواهد داد، آنان بوستان‌هایی خواهند داشت که از بن آنها جویبارها روان است، هماره در آنها جاودانند، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند؛ این است رستگاری سترگ؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۹.</ref> بسیاری از مفسران، صدق را در این آیه، صدق در دنیا و معنای آن را عام دانسته‌اند، به گونه‌ای که شامل راستی در گفتار، کردار و اعتقادات حق مانند توحید و نبوت می‌شود<ref>تفسير اثنا عشری، ج ۳، ص ۲۱۲؛ المنیر، ج ۷، ص ۱۲۳؛ المیزان، ج ۶، ص ۲۵۱.</ref>.<ref>[[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص ۶۱۰ - ۶۲۰.</ref>
 
== اقسام صدق ==
صدق از نگاه اندیشمندان [[اخلاق]] دارای اقسامی است:
=== صدق در [[عقیده]] و [[نیت]] ===
[[قرآن کریم]] بر صدق در عقیده تأکید کرده و [[منافقان]] را که تنها با زبان اظهار ایمان می‌کنند و در این اظهار صادق نیستند، نکوهش کرده‌ است<ref>سوره منافقون، آیه ۱.</ref>. در بعضی [[روایات]] صاحب نیت صادق، صاحب قلب سلیم معرفی شده است؛ زیرا [[خلوص نیت]] [[قلب]] را از [[اندیشه‌ها]] و واردات [[سوء]] بازمی‌دارد<ref>مصباح الشریعه، ۵۳.</ref>. علمای اخلاق نیز صدق در نیت را یکی از اقسام صدق شمرده‌اند؛ به این معنا که محرکِ شخص در [[اعمال]] و حرکات، [[خداوند]] باشد<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۲۰۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۱۴۳.</ref>؛ همچنان‌که صادق نبودن در بیان [[اعتقاد]] و اظهار چیزی که به آن [[معتقد]] نیست، نوعی [[نفاق]] است<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۰۸.</ref>.<ref>[[حسن علی‌پور|علی‌پور]] و [[سعید نصیری|نصیری]]، [[صدق - علی‌پور و نصیری (مقاله)|مقاله «صدق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۶]]، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.</ref>
 
=== صدق در گفتار ===
صدقِ در گفتار، آزمایشی بر [[حقیقت]] افراد است<ref>کلینی، الکافی، ۲/۱۰۴.</ref> که صاحبش را به [[نیکوکاری]] و [[بهشت]] [[راهنمایی]] می‌کند<ref>طبرسی، مشکاه الانوار، ۱۷۲.</ref>. افزون بر این، [[راستگویی]] عاملی برای [[رشد]] عمل و تکامل معنوی معرفی شده‌ است<ref>دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۱/۱۳۴.</ref>. علمای اخلاق [[راستی]] در سخن را از [[صفات پسندیده]] [[اخلاقی]] می‌دانند<ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۴۷۷–۴۷۸؛ خواجه نصیر، اوصاف الاشراف، ۱۷.</ref> و با استناد به برخی روایات <ref>مصباح الشریعه، ۳۵.</ref> کمترین حد صدق را مخالف نبودن زبان با قلب شمرده‌اند<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۳۴۹.</ref>.<ref>[[حسن علی‌پور|علی‌پور]] و [[سعید نصیری|نصیری]]، [[صدق - علی‌پور و نصیری (مقاله)|مقاله «صدق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۶]]، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.</ref>
 
=== صدق در [[کردار]] ===
علمای اخلاق و [[معرفت]]، صدق در کردار را یکی از مراتب صدق دانسته‌اند<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۲۰۲ ـ ۲۰۳.</ref> و آن عبارت است از موافقت عمل با صفات [[باطنی]]، به اینکه [[اعمال انسان]] در ظاهر دلالت بر صفتی کند که در [[باطن]] نیز به آن متصف باشد<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۲۰۲.</ref> و ظاهر و باطن او با هم موافق باشند و اعمالی را که در آشکار انجام می‌دهد با اعمالی که در پنهان انجام می‌دهد، [[مخالفت]] نداشته باشد<ref>کاشانی، عبدالرزاق، ۵۴۲.</ref>.
 
یکی از مهم‌ترین مصادیق صدق در [[کردار]]، صدق در [[عبادت]] است. علمای اخلاق مطابقت ظاهر و باطن را در عبادت، مصداق صدق در عبادت شمرده‌اند. از این جهت، کسی که در ظاهر [[خشوع]] و [[خضوع]] دارد، اما در [[قلب]] از [[حق‌تعالی]] [[غافل]] است، کاذب محسوب می‌شود<ref>نراقی، جامع السعادات، ۲/۳۴۸–۳۴۹.</ref>.<ref>[[حسن علی‌پور|علی‌پور]] و [[سعید نصیری|نصیری]]، [[صدق - علی‌پور و نصیری (مقاله)|مقاله «صدق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۶]]، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.</ref>
 
صدق در [[عقیده]] به معنی مطابقت عقیده با واقع یا عمل، صدق در [[کلام]] به معنی مطابقت کلام با واقع، اعم از اینکه گوینده بدان [[اعتقاد]] داشته یا نداشته باشد و صدق در عمل با [[رفتار]] به معنی مطابقت عمل با گفتار، اعتقاد یا ادعاست. ارزشمندی صدق به ویژه در قول و کلام از بدیهیات است چه [[سخن گفتن]] راهی برای ابراز امور مکنون و طریقی برای [[کشف]] مافی‌ضمیر افراد است، و چنین مقصودی تنها در صورتی تأمین خواهد شد که سخن واقع‌نما و منطبق با واقع باشد<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، ره توشه، ج۲، ص۹۸.</ref>.<ref>[[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۲۲۶.</ref>
 
== آثار و علایم صدق و [[کذب]] ==
ثمره صدق حصول [[حکمت]] است که خداوند به [[خواص]] عطا می‌کند<ref>همدانی، بحر المعارف، ۲/۱۷۴.</ref>؛ و آن را مایه [[تحمل سختی‌ها]] و آسان‌شدن [[مصیبت‌ها]] قرار داده است<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۸؛ کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۴۴.</ref> و علامت آن این است که اگر قدر و [[ارزش]] فرد در میان [[مردم]] به سبب مشغول بودن به [[اصلاح]] قلبش کاسته شود، ناراحت نمی‌شود و [[دوست]] نمی‌دارد [[مردم]] از [[اعمال]] [[خیر]] او مطلع شوند<ref> قشیری، رساله قشیریه، ۳۳۱–۳۳۲.</ref>.
 
برخی علامت صدق در [[عبادت]] را این دانسته‌اند که شخص، نسبت به کسی که او را [[ستایش]] می‌کند، [[کراهت]] داشته باشد و کسی که عیب‌های او را بازگو می‌کند، دوست داشته باشد<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۰۷–۱۰۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۳۷.</ref>. اگر [[انسان]] با [[صداقت]] و [[نیت]] صادق کار انجام دهد، آن کار به نتیجه می‌رسد<ref>امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۲۵.</ref>؛ چنان‌که صدق در ابراز [[بندگی]] موجب نزول رحمت الهی به بنده، دستگیری از او و [[توفیق]] در به دست آوردن مقام رضاست<ref>امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۰۶؛ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۵۹.</ref>.
 
از سوی دیگر، [[کذب]] از صفات ناپسند است و [[قرآن کریم]] آن را از صفات [[کافران]]<ref>سوره عنکبوت، آیه ۱۲؛ سوره صافات، آیه ۱۵۲.</ref> و [[منافقان]]<ref>سوره حشر، آیه ۱۱؛ سوره منافقون، آیه ۱.</ref> شمرده است. علمای اخلاق با استناد به [[روایات]]، [[کذب]] را کلید [[پلیدی]]<ref>شعیری، جامع الاخبار، ۱۴۸.</ref> و بزرگ‌ترین [[گناه]]<ref>مفید، الاختصاص، ۳۴۳؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۳۳۳.</ref> دانسته‌اند<ref>[[حسن علی‌پور|علی‌پور]] و [[سعید نصیری|نصیری]]، [[صدق - علی‌پور و نصیری (مقاله)|مقاله «صدق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۶]]، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.</ref>.
 
== صدق یکی از اسباب [[رستگاری]] ==
راستیِ صادقان، روز قیامت برای آنان سودمند است و ایشان به رستگاری بزرگ می‌رسند: {{متن قرآن|قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ}}<ref> خداوند فرمود: این روزی است که راستگویی راستگویان به آنان سود خواهد داد، آنان بوستان‌هایی خواهند داشت که از بن آنها جویبارها روان است، هماره در آنها جاودانند، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند؛ این است رستگاری سترگ؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۹.</ref> بسیاری از مفسران، صدق را در این آیه، صدق در دنیا و معنای آن را عام دانسته‌اند، به گونه‌ای که شامل راستی در گفتار، کردار و اعتقادات حق مانند توحید و نبوت می‌شود<ref>تفسير اثنا عشری، ج ۳، ص ۲۱۲؛ المنیر، ج ۷، ص ۱۲۳؛ المیزان، ج ۶، ص ۲۵۱.</ref>.<ref>[[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳]]، ص ۶۱۰ - ۶۲۰.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌ وابسته}}
{{مدخل وابسته}}
* [[صدق در گفتار]]
* [[صدق در گفتار]]
* [[صدق در اراده]]
* [[صدق در اراده]]
* [[صدق در دین داری]]
* [[صدق در دین‌داری]]
* [[صدق در عزم]]
* [[صدق در عزم]]
* [[صدق در نیت]]
* [[صدق در نیت]]
خط ۴۹: خط ۶۸:
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
#[[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']]
# [[پرونده:000064.jpg|22px]] [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳''']]
#[[پرونده:000064.jpg|22px]] [[حسین علی یوسف‌زاده|یوسف‌زاده، حسین علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳''']]
# [[پرونده:1100695.jpg|22px]] [[سید حسین شرف‌الدین|شرف‌الدین، سید حسین]]، [[ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|'''ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم''']]
# [[پرونده:IM009851.jpg|22px]] [[حسن علی‌پور|علی‌پور]] و [[سعید نصیری|نصیری]]، [[صدق - علی‌پور و نصیری (مقاله)|مقاله «صدق»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۶''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


خط ۵۷: خط ۷۷:


{{فضایل اخلاقی}}
{{فضایل اخلاقی}}
{{فضیلت}}
{{ارزش‌های اجتماعی}}
{{ارزش‌های اجتماعی}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:صدق]]
[[رده:فضایل اخلاقی]]
[[رده:فضایل اخلاقی]]
[[رده:مدخل اخلاقی نهج البلاغه]]
[[رده:مدخل‌های بازبینی شده]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۲:۰۵

صدق به معنای راستی و درستی و ضدش «کذب» به‌معنای ناراستی و نادرستی است و به «صدق در گفتار»، «صدق در کردار» و «صدق در اعتقاد» تقسیم می‌‌شود. راستگویی سبب قدر و ارزش انسان در جامعه و محبوبیت او میان مردم می‌‌شود. صدق در ابراز بندگی موجب نزول رحمت الهی به بنده و دستگیری از او می‌‌شود.

معناشناسی

«صدق» بر قوت و استواری در چیزی، اعم از گفتار دلالت می‌کند[۱] و به معنای راستی و راست‌گفتن است[۲]. ضد آن کذب، به معنای خبردادن از چیزی به خلاف واقع[۳] و انصراف از حق[۴] است. صدق در اصطلاح اخلاقی به معنای راستی در گفتار و کردار است[۵].[۶]

پیشینه

صدق از مباحث مهم علم اخلاق و عرفان است و اهمیت و جایگاه ویژه‌ای در سلوک فردی، اجتماعی، سعادت دینی و دنیوی دارد. ادیان الهی به صدق توصیه کرده‌اند[۷]. راستگویان را مورد رضایت خداوند دانسته‌اند[۸] و دروغ را به شیطان نسبت داده‌اند[۹].

قرآن کریم در آیات فراوانی از صدق و کذب سخن گفته و صدق را نشانه پرهیزگاران برشمرده[۱۰] و به اهل ایمان دستور همراهی‌ کردن با راستگویان داده است[۱۱] و صدیقان را در ردیف پیامبران و شهیدان معرفی کرده‌ است[۱۲]؛ همچنان‌که کذب را از صفات کافران[۱۳] و منافقان[۱۴] برشمرده است.

در روایات نیز بابی به صدق و کذب اختصاص یافته[۱۵] و صدق از صفات انبیا(ع) معرفی شده است[۱۶].[۱۷]

اقسام صدق

صدق از نگاه اندیشمندان اخلاق دارای اقسامی است:

صدق در عقیده و نیت

قرآن کریم بر صدق در عقیده تأکید کرده و منافقان را که تنها با زبان اظهار ایمان می‌کنند و در این اظهار صادق نیستند، نکوهش کرده‌ است[۱۸]. در بعضی روایات صاحب نیت صادق، صاحب قلب سلیم معرفی شده است؛ زیرا خلوص نیت قلب را از اندیشه‌ها و واردات سوء بازمی‌دارد[۱۹]. علمای اخلاق نیز صدق در نیت را یکی از اقسام صدق شمرده‌اند؛ به این معنا که محرکِ شخص در اعمال و حرکات، خداوند باشد[۲۰]؛ همچنان‌که صادق نبودن در بیان اعتقاد و اظهار چیزی که به آن معتقد نیست، نوعی نفاق است[۲۱].[۲۲]

صدق در گفتار

صدقِ در گفتار، آزمایشی بر حقیقت افراد است[۲۳] که صاحبش را به نیکوکاری و بهشت راهنمایی می‌کند[۲۴]. افزون بر این، راستگویی عاملی برای رشد عمل و تکامل معنوی معرفی شده‌ است[۲۵]. علمای اخلاق راستی در سخن را از صفات پسندیده اخلاقی می‌دانند[۲۶] و با استناد به برخی روایات [۲۷] کمترین حد صدق را مخالف نبودن زبان با قلب شمرده‌اند[۲۸].[۲۹]

صدق در کردار

علمای اخلاق و معرفت، صدق در کردار را یکی از مراتب صدق دانسته‌اند[۳۰] و آن عبارت است از موافقت عمل با صفات باطنی، به اینکه اعمال انسان در ظاهر دلالت بر صفتی کند که در باطن نیز به آن متصف باشد[۳۱] و ظاهر و باطن او با هم موافق باشند و اعمالی را که در آشکار انجام می‌دهد با اعمالی که در پنهان انجام می‌دهد، مخالفت نداشته باشد[۳۲].

یکی از مهم‌ترین مصادیق صدق در کردار، صدق در عبادت است. علمای اخلاق مطابقت ظاهر و باطن را در عبادت، مصداق صدق در عبادت شمرده‌اند. از این جهت، کسی که در ظاهر خشوع و خضوع دارد، اما در قلب از حق‌تعالی غافل است، کاذب محسوب می‌شود[۳۳].[۳۴]

صدق در عقیده به معنی مطابقت عقیده با واقع یا عمل، صدق در کلام به معنی مطابقت کلام با واقع، اعم از اینکه گوینده بدان اعتقاد داشته یا نداشته باشد و صدق در عمل با رفتار به معنی مطابقت عمل با گفتار، اعتقاد یا ادعاست. ارزشمندی صدق به ویژه در قول و کلام از بدیهیات است چه سخن گفتن راهی برای ابراز امور مکنون و طریقی برای کشف مافی‌ضمیر افراد است، و چنین مقصودی تنها در صورتی تأمین خواهد شد که سخن واقع‌نما و منطبق با واقع باشد[۳۵].[۳۶]

آثار و علایم صدق و کذب

ثمره صدق حصول حکمت است که خداوند به خواص عطا می‌کند[۳۷]؛ و آن را مایه تحمل سختی‌ها و آسان‌شدن مصیبت‌ها قرار داده است[۳۸] و علامت آن این است که اگر قدر و ارزش فرد در میان مردم به سبب مشغول بودن به اصلاح قلبش کاسته شود، ناراحت نمی‌شود و دوست نمی‌دارد مردم از اعمال خیر او مطلع شوند[۳۹].

برخی علامت صدق در عبادت را این دانسته‌اند که شخص، نسبت به کسی که او را ستایش می‌کند، کراهت داشته باشد و کسی که عیب‌های او را بازگو می‌کند، دوست داشته باشد[۴۰]. اگر انسان با صداقت و نیت صادق کار انجام دهد، آن کار به نتیجه می‌رسد[۴۱]؛ چنان‌که صدق در ابراز بندگی موجب نزول رحمت الهی به بنده، دستگیری از او و توفیق در به دست آوردن مقام رضاست[۴۲].

از سوی دیگر، کذب از صفات ناپسند است و قرآن کریم آن را از صفات کافران[۴۳] و منافقان[۴۴] شمرده است. علمای اخلاق با استناد به روایات، کذب را کلید پلیدی[۴۵] و بزرگ‌ترین گناه[۴۶] دانسته‌اند[۴۷].

صدق یکی از اسباب رستگاری

راستیِ صادقان، روز قیامت برای آنان سودمند است و ایشان به رستگاری بزرگ می‌رسند: ﴿قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۴۸] بسیاری از مفسران، صدق را در این آیه، صدق در دنیا و معنای آن را عام دانسته‌اند، به گونه‌ای که شامل راستی در گفتار، کردار و اعتقادات حق مانند توحید و نبوت می‌شود[۴۹].[۵۰]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۳۳۹.
  2. دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۳۱۳۵.
  3. فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۲۸.
  4. طریحی، مجمع البحرین، ۲/۱۵۷.
  5. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۴۷۷؛ خواجه نصیر، اوصاف الاشراف، ۱۷.
  6. علی‌پور و نصیری، مقاله «صدق»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.
  7. کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب۱۲، ۱۴، ۱۷ و ۱۹.
  8. کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب۱۲، ۲۲.
  9. کتاب مقدس، کتاب یوحنا، ب۶ و ۴۵.
  10. سوره زمر، آیه ۳۳.
  11. سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  12. سوره نساء، آیه ۶۹.
  13. سوره انعام، آیه ۲۸.
  14. سوره منافقون، آیه ۱.
  15. شعیری، جامع الاخبار، ۱۴۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۲/۲۵۲.
  16. کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۰۴.
  17. علی‌پور و نصیری، مقاله «صدق»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.
  18. سوره منافقون، آیه ۱.
  19. مصباح الشریعه، ۵۳.
  20. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۲۰۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۱۴۳.
  21. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۰۸.
  22. علی‌پور و نصیری، مقاله «صدق»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.
  23. کلینی، الکافی، ۲/۱۰۴.
  24. طبرسی، مشکاه الانوار، ۱۷۲.
  25. دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۱/۱۳۴.
  26. غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۴۷۷–۴۷۸؛ خواجه نصیر، اوصاف الاشراف، ۱۷.
  27. مصباح الشریعه، ۳۵.
  28. نراقی، جامع السعادات، ۲/۳۴۹.
  29. علی‌پور و نصیری، مقاله «صدق»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.
  30. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۲۰۲ ـ ۲۰۳.
  31. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۲۰۲.
  32. کاشانی، عبدالرزاق، ۵۴۲.
  33. نراقی، جامع السعادات، ۲/۳۴۸–۳۴۹.
  34. علی‌پور و نصیری، مقاله «صدق»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.
  35. ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، ره توشه، ج۲، ص۹۸.
  36. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۲۲۶.
  37. همدانی، بحر المعارف، ۲/۱۷۴.
  38. قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۸؛ کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۴۴.
  39. قشیری، رساله قشیریه، ۳۳۱–۳۳۲.
  40. غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۰۷–۱۰۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۳۷.
  41. امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۲۵.
  42. امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۰۶؛ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۵۹.
  43. سوره عنکبوت، آیه ۱۲؛ سوره صافات، آیه ۱۵۲.
  44. سوره حشر، آیه ۱۱؛ سوره منافقون، آیه ۱.
  45. شعیری، جامع الاخبار، ۱۴۸.
  46. مفید، الاختصاص، ۳۴۳؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۳۳۳.
  47. علی‌پور و نصیری، مقاله «صدق»، دانشنامه امام خمینی ج۶، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.
  48. خداوند فرمود: این روزی است که راستگویی راستگویان به آنان سود خواهد داد، آنان بوستان‌هایی خواهند داشت که از بن آنها جویبارها روان است، هماره در آنها جاودانند، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند؛ این است رستگاری سترگ؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۹.
  49. تفسير اثنا عشری، ج ۳، ص ۲۱۲؛ المنیر، ج ۷، ص ۱۲۳؛ المیزان، ج ۶، ص ۲۵۱.
  50. یوسف‌زاده، حسین علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳، ص ۶۱۰ - ۶۲۰.