خوشخلقی در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۵۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = خوشخلقی | |||
| عنوان مدخل = خوشخلقی | |||
| مداخل مرتبط = [[خوشخلقی در لغت]] - [[خوشخلقی در قرآن]] - [[خوشخلقی در حدیث]] - [[خوشخلقی در نهج البلاغه]] - [[خوشخلقی در اخلاق اسلامی]] - [[خوشخلقی در معارف دعا و زیارات]] - [[خوشخلقی در معارف و سیره نبوی]] - [[خوشخلقی در معارف و سیره حسینی]] - [[خوشخلقی در معارف و سیره سجادی]] - [[خوشخلقی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[خوشخلقی در خانواده]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
'''خوشخلقی''' یا [[حُسن خلق]] به معنای برخورد پسندیده با دیگران است که در [[آیات]] و [[روایات]] فراوانی به آن توصیه شده است و [[سنت]] [[معصومین]] {{ع}} هم گویای [[حسن خلق]] ایشان در [[زندگی]] است. باتوجه به اینکه [[خوشخلقی]] از علایم ایمان است لذا نشانههای [[حسن خلق]] همان نشانههای ایمان است. آثار و فواید [[دنیوی]] و [[اخروی]] زیادی برای [[خوشخلقی]] بیان شده است مانند نزول [[رحمت الهی]] و افزوده شدن [[رزق]]. | |||
== | == معناشناسی == | ||
{{ | === معنای لغوی === | ||
{{اصلی|خوشخلقی در لغت}} | |||
# [[ | [[حُسن]] در لغت نقیض قبح<ref>طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۲۳۵؛ ابنمنظور، لسانالعرب، ج۱۳، ص۱۱۴.</ref> به معنی [[نیکی]] و [[جمال]]<ref>لوئیس معلوف، المنجد، ص۱۳۵.</ref> است و [[خُلق]] به معنی [[سرشت]] و سجیه به کار رفته است<ref>لوئیس معلوف، المنجد، ص۱۹۴.</ref>؛ بنابراین، [[حسن]] خُلق به معنی [[خوشخویی]]، نیکوسیرتی و زیباصفتی است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی ج۱۴]]، ص۱۷۹.</ref>. | ||
=== معنای اصطلاحی === | |||
در اصطلاح [[علم اخلاق]]، [[حسن]] [[خُلق]] به دو معنی به کار آمده است که ما آنها را با عنوان اصطلاح عام و خاص از هم باز میشناسیم. | |||
==== اصطلاح عام ==== | |||
حسن خلق عبارت است از [[سلطه]] نیروی [[عقل]] بر قوای [[نفسانی]] ([[شهوت]] و [[غضب]]). حسن خلق در این اصطلاح تعبیری دیگر از [[عدالت]] نفسانی است<ref>صدرای شیرازی، الحکمة المتعالیة، ج۵، ص۸۸.</ref>. واژه [[خلق]] و [[اخلاق]] در پارهای [[آیات]] و [[روایات]] را میتوان بر این معنی حمل کرد؛ برای نمونه [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|أَكْمَلُ النَّاسِ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً}}<ref>«کسی از نظر عقل کاملتر است که اخلاقش بهتر باشد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۳.</ref>. | |||
عقل کامل تعبیری است از سلطه و [[سیطره]] عقل بر قوای نفسانی و چون [[رسول خدا]]{{صل}} [[برترین]] و [[کاملترین]] عقل را داراست، [[قرآن کریم]] در توصیف او فرموده است: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. طبق روایتی که از امام صادق {{ع}} نقل شده، [[خداوند متعال]] [[رسول]] خویش را آنچنان که میخواست [[تأدیب]] کرد و چون آن حضرت را به کمال [[ادب]] رسانید را به او فرمود: تو [[اخلاقی]] باشکوهی داری و آنگاه امر [[دین]] خویش را به او سپرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۶۷.</ref>. | |||
حسن خلق در این اصطلاح، ملکهای نفسانی است که همه اعضا و جوارح را به کاری وا میدارد که برای آن [[آفریده]] شدهاند. این [[ملکه نفسانی]] باعث میشود همه صفات و [[رفتار]] خوب از [[انسان]] ظاهر شود. به همین دلیل پارهای روایات در [[مقام]] [[تفسیر]] حسن خلق، برخی از این آثار را نام بردهاند. از رسول خدا {{صل}} [[روایت]] شده است که فرمود: تفسیر حسن خلق این است که به آنچه از [[دنیا]] به دست میآوری [[راضی]] باشی و اگر دنیا را به دست نیاوردی خشمناک نشوی<ref>متقی هندی، کنز العمال، ج۳، ص۱۷.</ref>. | |||
[[امام باقر]]{{ع}} [[خلق عظیم]] رسول خدا را به [[دین اسلام]] تفسیر کرده است<ref>قمی، تفسیر، ج۲، ص۳۸۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۷۵.</ref>. طبق این [[تفسیر]] منظور از [[خلق عظیم]] در [[آیه کریمه]] همین معنی است. چون [[اسلام]] جامع همه صفات و [[سجایا]] و [[اعمال پسندیده]] است. | |||
علمای [[اخلاق]] نیز [[حسن خلق]] را به [[گشادهرویی]]، [[نرمخویی]]، [[بذل و بخشش]]، [[بیآزاری]]، [[صبر]] و [[بردباری]]، [[حب]] [[آخرت]]، [[بغض دنیا]]، [[شکر]]، [[بخشش]] و [[عدالت]] تفسیر کردهاند. این تفسیر نیز از طریق آثار به همین [[ملکه نفسانی]] اشاره دارد<ref>محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۲۹۱؛ یحیی بن شرف نووی ریاض الصالحین، ص۳۲۵.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی ج۱۴]]، ص۱۷۹.</ref> | |||
==== اصطلاح خاص ==== | |||
[[حُسن خُلق]] به معنی خاص عبارت است از [[خوشرویی]]، خوشگویی و [[خوشرفتاری]] با [[مردم]] که بیشتر کاربردهای این ترکیب را در [[روایات]] به خود اختصاص داده است<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۰۶.</ref>. [[امام صادق]] {{ع}} در پاسخ کسی که پرسیده بود حسن خلق چیست، فرمود: اینکه نرمخو و خوشگو باشی و برادرت را با رویی گشاده [[ملاقات]] کنی<ref>صدوق، معانی الاخبار، ص۲۵۳؛ همو، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۲.</ref>. | |||
بنابر آنچه گذشت، حسن خلق در اصطلاح بر دو معنی اطلاق میشود: عدالت [[نفسانی]] که منشأ و ریشه همه [[فضایل]] است و خوشرویی و نرمخویی با مردم<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی ج۱۴]]، ص۱۸۰.</ref>. | |||
در مجموع [[خوشخلقی]] یا [[حُسن خلق]] به معنای برخورد [[پسندیده]] با دیگران است که از [[فضیلتهای اخلاقی]] محسوب میشود. [[اسلام]] [[مردم]] را به متصف شدن به این صفت [[نیک]] فرا میخواند. البته در [[روایات اهل بیت]] {{ع}}، [[حُسن خُلق]]، گاهی به معنای [[خوش برخوردی]] به کار میرود، مانند [[سخن پیامبر]] {{صل}}: «[[بهترین]] شما، خوشخوترین شماست؛ آنان که اُنس میگیرند و با آنها اُنس گرفته میشود»<ref>{{متن حدیث|خِیَارُکُمْ أَحَاسِنُکُمْ أَخْلَاقاً الَّذِینَ یَأْلِفُونَ وَ یُؤْلَفُونَ}}؛ تحف العقول، ص۴۵.</ref>. [[خوشخلقی]] در رفتارهای [[اجتماعی]] نیز تاثیر مثبتی دارد لذاست که تمام [[پیامبران]] در [[دعوت]] [[مردم]] به [[دین الهی]] افرادی [[خوشخلق]] و [[گشادهرو]] بودند. خوش [[رفتاری]] با [[مردم]] [[دلیل]] بر [[بزرگواری]]، [[شخصیت]] ذاتی، [[تواضع]]، [[روح]] [[فداکاری]]، [[گذشت]] و حاکی از [[فضیلت]] و [[سلامت روح]] شخص است. در [[فرهنگ دینی]]، افراد با [[خوشخلقی]] و [[رفتار]] [[پسندیده]] با یکدیگر برخورد میکنند<ref>ر.ک: [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص۲۸۸ ـ ۲۸۹؛ [[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۴۸-۴۹.</ref>. | |||
== اقسام [[حسن خلق]] == | |||
اقسام حسن خلق به اعتبار کسانی که [[انسان]] با آنها [[خوشاخلاقی]] میکند، به سه قسم تقسیم میشود. | |||
=== حسن خلق با [[مردم]] === | |||
وسیعترین حوزهای که انسان موظف است حسن خلق را مراعات کند، [[جامعه انسانی]] است؛ به این معنی که انسان [[وظیفه]] دارد با همه [[انسانها]] با [[اخلاق نیکو]] [[رفتار]] کند. [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|أَفَاضِلُكُمْ أَحْسَنُكُمْ أَخْلَاقاً الْمُوَطَّئُونَ أَكْنَافاً الَّذِينَ يَأْلَفُونَ وَ يُؤْلَفُونَ وَ تُوَطَّأُ رِحَالُهُمْ}}<ref>«برترین شما خوشاخلاقترین شماست، آنان که شانههایشان زیر پای دیگران است (کنایه از تواضع)، آنان که با مردم الفت میگیرند و فرصت میدهند مردم با ایشان الفت گیرند. آنان که خانههایشان با پای مردم آشناست». محمد بن حسن حر عاملی، وسائلالشیعة (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۸.</ref>؛ همچنین فرمود: میخواهید به شما بگویم فردای [[قیامت]] [[آتش]] به چه کسی [[حرام]] است؟ گفتند: آری یا [[رسول الله]]، فرمود: [[نرمخوی]] آرامی که به مردم نزدیک میشود<ref>محمد بن حسن حر عاملی، وسائلالشیعة (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۸.</ref>. | |||
از جناب [[لقمان]] [[روایت]] است که در [[نصیحت]] به پسرش فرمود: پسرم! با صد نفر [[دوستی]] کن و با یک نفر [[دشمنی]] نکن. پسرم تو در [[دین]] و اخلاقت خلاصه میشوی، [[اخلاق]] رابطه تو با مردم است. با مردم دشمنی نکن اخلاق نیکو را بیاموز<ref>صدوق، معانیالاخبار، ص۲۵۳؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائلالشیعه (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۶.</ref>. | |||
[[امیرالمؤمنین]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُم}}<ref>«با مردم چنان آمیزش کنید که اگر مردید بر شما بگریند و اگر زنده بودید، مشتاق شما باشند». شریف رضی، نهجالبلاغه؛ ۴/۴.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۱۸۸.</ref>. | |||
=== حسن خلق با [[اهل]] [[ایمان]] === | |||
رعایت اخلاق با اهل ایمان یا [[جامعه]] همکیشان از اهمیت بیشتری برخوردار است و به همین دلیل در [[شرع]] [[مقدس]] بر آن تأکید بیشتری شده تا آنجا که یک [[حق]] تلقی شده است. [[امام سجاد]] {{ع}} فرموده است: حق همکیشان بر تو آن است که با آنها [[مهربان]] باشی با بدکارانشان [[مدارا]] کنی با آنها الفتگیری در اصلاحشان بکوشی. از نیکوکارانشان تشکر کنی و آزاری به آنها نرسانی و برای آنها همان را بخواهی که برای خودت میخواهی و آنچه را برای خود نمیپسندی برای ایشان هم نپسندی. پیرمردان آنها را چون پدر انگاری و پیرزنانشان را چون مادر. [[جوانان]] همکیشت را چون [[برادر]] بدانی و کوچکترها را چون فرزندانت<ref>سید عبدالله شبر، الاخلاق، ص۸۵.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۱۸۸.</ref>. | |||
=== [[حسن خلق]] با [[خانواده]] === | |||
{{اصلی|خوشخلقی در خانواده}} | |||
مهمترین حوزهای که [[انسان]] موظف به مراعات حسن خلق است، حوزه خانواده است. در این حوزه نه تنها [[زن]] و مرد به طور یکسان موظف به [[خوشاخلاقی]] میباشند، بلکه موظفند [[بدخلقی]] [[همسر]] خود را نیز [[تحمل]] کنند. [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَنْ صَبَرَ عَلَى سُوءِ خُلُقِ امْرَأَتِهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْأَجْرِ مثل ما اعطی عَلَى ایوب بَلَائِهِ وَ مَنْ صَبَرَتْ عَلَى سُوءِ خُلُقِ زَوْجِهَا أَعْطَاهَا الله مِثْلَ ثَوَابِ آسِيَةَ امرءة فرعون}}<ref>«هر مردی که بدخلقی همسرش را تحمل کند خداوند پاداشی به او میدهد همانند پاداشی که به ایوب به خاطر گرفتاریاش داد و هر زنی که بدخلقی شوهرش را تحمل کند خداوند پاداشی همانند پاداش آسیه همسر فرعون به او میدهد». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۴۷.</ref>. | |||
با این حال به نظر میرسد در این باره [[وظیفه]] شوهر به عنوان مدیر خانواده سنگینتر از زن باشد، به همین دلیل مراعات خوشاخلاقی بیش از [[زنان]] به مردان سفارش شده است. رسول خدا {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|أَحْسَنُ النَّاسِ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ}}<ref>«ایمان کسی کاملتر است که خوش اخلاقتر و با خانوادهاش مهربانتر باشد». صدوق، عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج۱، ص۴۱.</ref>؛ در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} آمده است: وقتی سعد بن [[معاذ]] از [[دنیا]] رفت، رسول خدا {{صل}} [[دستور]] داد او را [[غسل]] دهند و [[کفن]] کنند و خود با پای برهنه و بدون [[عبا]] در [[تشییع]] او شرکت کرد، گاهی طرف راست جنازه را به دوش میگرفت و گاهی طرف چپ را تا به کنار [[قبر]] رسیدند. حضرت خود وارد قبر شد، [[جسد]] سعد را در قبر نهاد و با دست خود سنگ لحد را چید. و آن را را محکم و و هموار کرد. مادر سعد که این همه [[مهربانی]] و توجه را از [[رسول خدا]] [[مشاهده]] کرد با صدای بلند گفت: ای سعد [[بهشت]] گوارایت باد. رسول خدا {{صل}} فرمود: در کاری که به دست خداست، قاطعانه سخن مگو. سعد اینک به [[فشار قبر]] مبتلاست. | |||
پس از بازگشت از [[قبرستان]] [[اصحاب]] به حضرت عرض کردند: شما به جنازه سعد، بسیار [[احترام]] کردید و با او [[رفتاری]] ویژه داشتید که پیش از این با هیچ کس نداشتید. فرمود: آنچه من انجام دادم به [[پیروی]] از [[فرشتگان]] و [[جبرئیل]] بود که در این [[تشییع]] حضور داشتند. عرض کردند: پس چگونه فرمودید: دچار فشار قبر شده است؟ فرمود: زیرا سعد با [[اهل]] خانهاش بداخلاق بود<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۹۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۱۸۹.</ref> | |||
== مراتب [[حسن خلق]] == | |||
در [[آیات]] و [[روایات]]، برای حسن خلق مرتبه قابل اشارهای ذکر نشده است؛ ولی از [[تفضیل]] بعضی حالات استفاده میشود که حسن خلق دارای مراتبی است؛ برای نمونه، کسی که [[ایمان]] یا عقلش کاملتر است یا از ریشه پاکیزهتری برآمده [[اخلاق]] بهتری دارد<ref>پیش از این، روایاتی را که بر این مطالب دلالت دارند، نقل کردیم.</ref>. با این همه به نظر میرسد میتوانیم اولین و آخرین حسن خلق راتعیین کنیم. | |||
=== اولین مرتبه حسن خلق === | |||
اولین مرتبه حسن خلق آن است که [[انسان]] تحت تأثیر اخلاق بد، مرتکب عمل حرامی نشود؛ برای نمونه، تحت تأثیر [[خشم]] به کسی [[ناسزا]] نگوید، دیگری را کتک نزند و حقی را ضایع نکند. این مرتبه همان چیزی است که رسول خدا {{صل}} درباره آن فرمود: {{متن حدیث|لَوْ يَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِي حُسْنِ الْخُلُقِ لَعَلِمَ أَنَّهُ مُحْتَاجٌ أَنْ يَكُونَ لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ}}<ref>«اگر انسان میدانست حسن خلق چه ثمراتی دارد، میدانست که به آن محتاج است. دلیل احتیاج به این مرتبه از حسن خلق آن است که بدون آن زندگی دنیوی و اخروی انسان تباه میشود». محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰، ص۳۶۹.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۱۹۰.</ref> | |||
=== مرتبه نهایی [[حسن خلق]] === | |||
بالاترین مرتبه حسن خلق که یک [[انسان]] میتواند به آن نائل شود، [[خلق]] باشکوه [[رسول]] خداست که [[قرآن کریم]] برای تعبیر از شدت نیکوییاش، از مقیاس غیرمتعارف [[عظیم]] بهره گرفته، میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. به منظور [[آگاهی]] از [[اخلاق]] آن پیامآور [[رحمت]] و به [[امید]] الگوبرداری و [[پیروی]] از آن اخلاق باشکوه، خلاصهای از اخلاق و [[رفتار]] آن حضرت را مرور میکنیم<ref>مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۱۹۰.</ref>. | |||
== ریشههای [[حسن خلق]] == | |||
از مطالعه [[روایات]] استفاده میشود که حسن خلق از شش منبع ناشی میشود: | |||
=== [[فطرت]] === | |||
[[انسان]] موجودی [[اجتماعی]] است و جز در [[جامعه]] به [[سعادت]] و کمال نمیرسد. حسن خلق به معنی [[خوشرویی]] و خوشگویی، [[ضرورت]] [[زندگی اجتماعی]] است؛ بنابراین، [[خداوند متعال]] همانطور که سایر نیروهای مورد [[نیاز انسان]] را به او [[عطا]] کرده، [[خوشاخلاقی]] را نیز در وجود او به [[ودیعت]] نهاده است. به تعبیر دیگر انسان به دلیل اینکه انسان است، از خوشاخلاقی بهرهای [[خدادادی]] دارد. تنها تفاوت افراد انسان در این باب [[میزان]] بهره آنها از خوشاخلاقی است. بهره برخی [[بندگان]] [[خوش اخلاقی]] است و بهره برخی دیگر زمینه و [[استعداد]] خوش اخلاقی است. [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: "اخلاقی عطایی است که خداوند عزوجل به آفریدگانش میبخشد، برخی از آن به صورت غریزی و فطری داده میشود و برخی به نیت و قصد انسان بستگی دارد"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْخُلُقَ مِنْحَةٌ يَمْنَحُهَا اللَّهُ خَلْقَهُ فَمِنْهُ سَجِيَّةٌ وَ مِنْهُ نِيَّةٌ}}، محمد بن حسن حر عاملی، وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج۱۲، ص۱۵۱.</ref>؛ به این معنی که با اکتساب و تمرین به دست میآید<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۱۹۵.</ref>. | |||
=== [[وراثت]] === | |||
انسان همانطور که [[ظواهر]] [[جسمانی]] را از [[والدین]] و اجداد خود [[ارث]] میبرد، در خصوصیات [[روحی]] ـ [[روانی]] هم تحت تأثیر ایشان است<ref>بعید نیست که تفاوت انسانها در حسن خلق فطری از وراثت متأثر باشد.</ref>. به همین دلیل بخشی از [[ویژگیهای اخلاقی]] هرکس به صورت موروثی به او منتقل میشود. [[علی]] {{ع}} میفرماید: "اخلاق نیک نشانه ریشه نیکوست"<ref>{{متن حدیث|حُسْنُ الْأَخْلَاقِ بُرْهَانُ كَرَمِ الْأَعْرَاقِ}}، علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲۸.</ref> و نیز میفرماید: "آنان که ریشههای پاکتری دارند، اخلاق بهتری دارند"<ref>{{متن حدیث|أَطْهَرُ النَّاسِ أَعْرَاقاً أَحْسَنُهُمْ أَخْلَاقاً}}، علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۱۱۹.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ج۱۴، ص۱۹۵.</ref> | |||
=== [[عقل]] === | |||
یکی از سرچشمههای حسن خلق در وجود [[آدمی]]، عقل است. به همین دلیل هر چه عقل کاملتر میشود، [[خلق و خوی]] [[انسان]] بهتر میشود. [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|أَكْمَلُ النَّاسِ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً}}<ref>«آنکه اخلاق بهتری دارد از عقل کاملتری برخوردار است». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۳.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۱۹۶.</ref> | |||
=== [[ایمان]] === | |||
منشأ دیگر [[حسن خلق]]، ایمان است. [[رسول خدا]] {{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|إِنَّ أَكْمَلَ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً}}<ref>«هر مؤمنی اخلاقش کاملتر است، اخلاقش بهتر است». حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحفالعقول عن آل الرسول، ص۴۷.</ref>؛ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نیز میفرماید: {{متن حدیث|المؤمن لین الاریکه سهل الخلیفه}}<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۸.</ref> و میفرماید: "مؤمن نرم و انعطافپذیر و خوشاخلاق است و کافر بداخلاق و بدروش است"<ref>{{متن حدیث|الكافر شرس الخليقة سىّء الطّريقة}}، علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ج۱۴، ص۱۹۶.</ref> | |||
=== حسن خلق به معنی عام ([[عدالت]] [[نفسانی]]) === | |||
[[برقراری عدالت]] در وجود انسان، موجب [[خوشاخلاقی]] میشود؛ چراکه [[رفتار]] [[زیبا]] از نفس زیبا ناشی میشود، ولی باید توجه داشت که [[زیبایی]] نفس خود به [[اعتدال]] همه قوا منوط است. غزالی در این مورد میگوید: همانگونه که صورت ظاهری با زیبایی یک یا چند عضو تنها زیبا نمیشود و زیبایی ظاهری منوط به زیبایی تمام اعضای ظاهری است، زیبایی صورت [[باطنی]] هم منوط به اعتدال همه قواست و تا همه اعضای باطنی به حد اعتدال نرسد، صورت باطنی، [[معتدل]] و زیبا نمیشود<ref>ابوحامد محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ج۷۱-۷۲.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ج۱۴، ص۱۹۶.</ref> | |||
=== امدادهای الهی === | |||
هیچ یک از [[فضایل]] و [[کمالات]] [[اخلاقی]] بدون [[یاری]] [[پروردگار]] نصیب انسان نمیشود. حسن خلق نیز از این قاعده مستثنی نیست. حتی رسول خدا {{صل}} که صاحب [[خلق عظیم]] است با [[عنایت]] حضرت پروردگار به این مرتبه نائل شد. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. | |||
به همین دلیل بود که افراد زیادی با قصد [[آزار]] و [[اهانت]] به سراغ آن حضرت میرفتند، ولی تحت تأثیر [[اخلاق]] خوش او [[مسلمان]] میشدند و پس از آن [[رسول خدا]] را عاشقانه [[دوست]] میداشتند؛ بنابراین برای رسیدن به [[حسن خلق]] باید دست به دامان [[لطف]] الهی زد و از پیشگاه او [[توفیق]] درخواست کرد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۱۹۷.</ref>. | |||
== نشانههای [[حسن خلق]] == | |||
حسن خلق ملکهای درونی است که همانند سایر حالتها و نهادهای درونی مثل [[غم]] و [[شادی]] و [[سخاوت]] و [[شجاعت]]، به وسیله آثار و نشانههای ظاهری باز شناخته میشود. به همین دلیل در احادیثی که پیش از این نقل شد، به وسیله آثار تعریف شده بود؛ از جمله وقتی از [[امام صادق]] {{ع}} پرسیدند: حسن خلق چیست؟ فرمود: اینکه [[فروتن]] و خوشسخن باشی و با برادرت با روی گشاده برخورد کنی<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۳، ص۱۶۲.</ref>. طبق این سخن [[شریف]]، نشانههای حسن خلق تحت سه عنوان قابل دستهبندی است: [[خوشرویی]]، خوشگویی و [[خوشرفتاری]]<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۱۹۷.</ref>. | |||
=== [[خوشرویی]] === | |||
دو نفر پیش از آنکه با هم سخنی بگویند یا [[رفتاری]] به هم نشان دهند، با چهره همدیگر مواجه میشوند. کیفیت و حالت چهرهها به هنگام برخورد اولیه در پیدایش گفتار و [[رفتار]] نقش بهسزایی دارد؛ به این معنی که میتواند باعث [[خوشرفتاری]] و خوشگفتاری طرف مقابل شود و میتواند او را به گفتار [[زشت]] و رفتار ناخوشایند وادارد؛ بنابراین، اولین نماد [[حسن خلق]]، [[خوشرویی]] است. لبخند، مبدأ بسیاری از آشناییها و زداینده بسیاری از از کدورتهاست. روی خندان و چهره بشاش به دیگران جرئت میدهد با [[انسان]] ارتباط برقرار کند و از باب صمیمیت سخن آغاز کند. [[امام باقر]] {{ع}} میفرماید: "لبخند انسان در روی برادر مؤمن به عنوان عمل نیک ثبت میشود"<ref>{{متن حدیث|تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فِي وَجْهِ أَخِيهِ حَسَنَةٌ}}، محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۸۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۱۹۷.</ref> | |||
=== [[خوشگویی]] === | |||
یکی دیگر از نشانههای [[حسن خلق]]، خوشگویی است. خوشگویی عبارت از آن است که با [[مردم]] چنان سخن بگویی که میل داری با تو سخن بگویند. یعنی به جای [[تحقیر]]، [[تشویق]] کنی؛ به جای [[عیبجویی]]، تشکر و تقدیر و [[تحسین]] کنی؛ به جای ملامت و [[سرزنش]] پروبال دهی و [[امید]] بیافرینی؛ و به جای زخمزبان، مرهم بگذاری و [[تسلی]] دهی. | |||
خوشگویی آثار [[دنیوی]] و [[اخروی]] فراوان دارد. در [[دنیا]] موجب [[رشد]] [[شخصیت انسان]] میشود، پیوندها را [[استوار]] میسازد، به رابطهها رنگ و بوی [[صمیمیت]] میبخشد، [[دلها]] را نرم میکند و عاطفهها را بر میانگیزد. | |||
کسی که زیبا سخن بگوید جواب زیبا میشنود. امیرالمؤمنین {{ع}} فرمود: «زیبا سخن بگویید تا جواب زیبا بشنوید»<ref>{{متن حدیث|أَجْمِلُوا فِي الْخِطَابِ تَسْمَعُوا جَمِيلَ الْجَوَابِ}}، علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۹۱.</ref>. | |||
خوشگویی آثار [[اخروی]] زیادی دارد. [[رسول خدا]] {{صل}} میفرماید: "هرکس با برادر ایمانیاش با ملاطفت سخن گوید که غمی از دل او بردارد تا زمانی که در این کار است، در سایه رحمت الهی به سر میبرد"<ref>{{متن حدیث|مَنْ أَكْرَمَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ بِكَلِمَةٍ يُلْطِفُهُ بِهَا وَ فَرَّجَ عَنْهُ كُرْبَتَهُ لَمْ يَزَلْ فِي ظِلِّ اللَّهِ الْمَمْدُودِ عَلَيْهِ (مِنَ الرَّحْمَةِ) مَا كَانَ فِي ذَلِكَ}}، محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۰۶.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۱۹۸.</ref> | |||
=== خوشرفتاری === | |||
نشانه دیگر حسن خلق، خوشرفتاری به معنی [[رفتار نیک]] و [[شایسته]] است. [[وقار]] و [[طمأنینه]]، [[فروتنی]]، [[بردباری]]، رعایت [[آداب]] و هنجارهای [[اجتماعی]]، [[احترام]] و [[مهربانی]] با دیگران، اعتراف به [[حقوق]] و [[شایستگیها]]، صرفنظر از [[اشتباهات]]، داد و [[دهش]] و... نمونههایی از خوشرفتاری است که مراعات آنها از حسن خلق [[انسان]] حکایت میکند. | |||
یکی از رموز [[موفقیت]] [[حضرت رسول]] [[خدا]] {{صل}} در انجام [[رسالت]] الهی خویش، خوشرفتاری آن حضرت بود. رعایت خوشرفتاری نیاز به نفسی مهذب و [[پاکیزه]] دارد. گزاف نیست که [[خداوند متعال]] به صاحبان [[خلق]] [[نیک]]، [[پاداش]] [[جهاد]] و [[شهادت]] میدهد، چون [[تهذیب نفس]] تا آنجا که به رفتار نیک و شایسته منتهی شود، [[نیازمند]] مجاهدتی پیگیر و تلاشی پیوسته است. به همین دلیل [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|فَإِنَّ الْعَبْدَ الْمُسْلِمَ يَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلُقِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ}}<ref>«انسان به واسطه حسن خلق به رتبه روزهداران شبزندهدار میرسد». صدوق، خصال، ص۶۲۱.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۱.</ref> | |||
در تقسیمی دیگر برخی از نشانههای خوشخلقی بدین صورت بیان شده است: | |||
# [[شرک]] نورزیدن به [[خداوند]]: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ}}<ref>«و آنان که، با خداوند، خدایی دیگر را (به پرستش) نمیخوانند» سوره فرقان، آیه ۶۸.</ref>؛ | |||
# [[عبادت]] [[خداوند]]: {{متن قرآن|التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...}}<ref>«آنان توبهکنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.</ref>؛ | |||
# [[اهل]] پرداخت [[زکات]] هستند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ}}<ref>«و آنان که دهنده زکاتند» سوره مؤمنون، آیه ۴.</ref>؛ | |||
# [[اهل]] [[تواضع]] هستند: {{متن قرآن|وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا}}<ref>«و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمیدارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.</ref>؛ | |||
# [[توبه]] از [[گناهان]] و کارهای [[زشت]]: {{متن قرآن|التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...}}<ref>«آنان توبهکنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.</ref>؛ | |||
# [[اهل]] [[انفاق]] هستند: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ}}<ref>«کسانی که نماز را بر پا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند» سوره انفال، آیه ۳.</ref>؛ | |||
# با [[بصیرت]] به [[آیات الهی]] نگاه میکنند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا}}<ref>«و آنان که هر گاه آیات پروردگارشان را به یادشان آورند ناشنیده و نادیده بر (پای) آنها نمیافتند» سوره فرقان، آیه ۷۳.</ref>؛ | |||
# [[امانتدار]] هستند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ}}<ref>«و آنان که سپردههای نزد خویش و پیمان خود را پاس میدارند» سوره مؤمنون، آیه ۸.</ref>؛ | |||
# سپاسگزار و شاکرند: {{متن قرآن|التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...}}<ref>«آنان توبهکنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.</ref> و... . | |||
[[رسول اکرم]] {{صل}} نیز با اشاره به ویژگیهای [[مؤمنان]]، از هر ویژگی نشانی از [[حسن خلق]] ساخته است، مانند: [[مهماننوازی]]، [[احترام]] به [[همسایه]]، [[احترام به والدین]]، [[سکوت]]، نیکیپسندی و زشتیستیزی و [[رازداری]] و... : | |||
#«هرکس به [[خدا]] و [[روز واپسین]] [[ایمان]] دارد باید میهمانش را [[احترام]] کند»<ref>{{متن حدیث|مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷ و ج۶، ص۲۸۵؛ محمد بن حسن قمی، العقد النضید، ص۲۲. </ref>؛ | |||
#«هرکس به [[خدا]] و [[روز واپسین]] [[ایمان]] دارد، باید همسایهاش را گرامی بدارد با همسایهاش را [[آزار]] ندهد»<ref>{{متن حدیث|مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ فَلْیُکْرِمْ اَلْآخِرِ جَارَهُ فَلاَ یُؤْذِی جَارَهُ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷. </ref>؛ | |||
#«هرکس به [[خدا]] و [[روز واپسین]] [[ایمان]] دارد یا سخن خیر بگوید یا [[سکوت]] میکند»<ref>{{متن حدیث|مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُتْ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷؛ شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضایل امیرالمؤمنین، ص۱۵۳. </ref>؛ | |||
#«هرکس به [[خدا]] و روز پایان [[ایمان]] دارد، باید [[پدر]] و مادرش را [[احترام]] کند»<ref>{{متن حدیث|مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ وَالِدَیْهِ}}؛ محمد بن حسن قمی، العقد النضید؛ ص۲۲؛ شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضایل امیرالمؤمنین، ص۱۷۶. </ref> و...<ref>ر.ک: [[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۵۳-۵۴. </ref>. | |||
== آثار [[حسن خلق]] == | |||
=== آثار [[دنیوی]] حسن خلق === | |||
# طول عمر و [[آبادانی]]: [[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: "[[نیکی]] و [[خوشخلقی]] [[شهرها]] را آباد و عمرها را طولانی میکند"<ref>{{متن حدیث|الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ يَعْمُرَانِ الدِّيَارَ وَ يَزِيدَانِ فِي الْأَعْمَارِ}}، محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.</ref>. | |||
# [[رفاه]] و روزی: امام صادق {{ع}} میفرماید: "خوشخلقی جزء دین است و روزی را افزایش میدهد"<ref>{{متن حدیث|حُسْنُ الْخُلُقِ مِنَ الدِّينِ وَ هُوَ يَزِيدُ فِي الرِّزْقِ}}، حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحفالعقول عن آل الرسول، ص۳۷۳؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الأنوار فی غررالاخبار، ص۳۹۱.</ref>؛ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} میفرماید: "خوشاخلاقی روزی را فراوان و رفیقان را مأنوس میکند"<ref>{{متن حدیث|حُسْنُ الْأَخْلَاقِ يُدِرُّ الْأَرْزَاقَ وَ يُونِسُ الرِّفَاقَ}}، جمالالدین محمد خوانساری، شرح غررالحکم، ج۳، ص۳۹۳.</ref> و نیز میفرماید: "در خوشاخلاقی گنجهای روزی نهفته است"<ref>{{متن حدیث|وَ فِي سَعَةِ الْأَخْلَاقِ كُنُوزُ الْأَرْزَاقِ}}، محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۲۳؛ حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحفالعقول عن آل الرسول، ص۹۸.</ref> | |||
# [[زندگی]] لذیذ و آسوده: [[خوشاخلاقی]]، در صورتی که تبدیل به یک نهاد [[نفسانی]] شود و [[انسان]] بدون هیچ [[زحمت]] و رنجی خوشرفتار و خوشگفتار باشد، هم خود [[لذتبخش]] و گواراست و هم موجب [[آسایش]] و [[آسانی]] زندگی میشود. در [[روایات]] نیز به این دو جنبه توجه شده است. امیرالمؤمنین {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|لَا عَيْشَ أَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ}}<ref>«هیچ بهرهای در زندگی گواراتر از حسن خلق نیست». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۲۴۴؛ صدوق، عللالشرایع، ج۲، ص۵۶۰.</ref>؛ [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} نیز میفرماید: {{متن حدیث|لَا عَيْشَ أَلَذُّ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ}}<ref>«در زندگی هیچ بهرهای لذیذتر از حسن خلق نیست». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار ج۷۵، ص۱۱۱.</ref>؛ امیرالمؤمنین {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|مَنْ حَسُنَ خُلْقُهُ سَهُلَتْ لَهُ طُرُقُهُ}}<ref>«هرکس اخلاقش نیکو باشد، مسیر زندگی برایش هموار میشود». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۷۹.</ref> | |||
# پیشرفت اجتماعی: امیرالمؤمنین {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|كَمْ مِنْ وَضِيعٍ رَفَعَهُ حُسْنُ خُلُقِهِ}}<ref>«چه بسا انسان فروقدری که خوشاخلاقی او را برکشیده است». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۴۹.</ref> | |||
# جلب [[محبت]] و ایجاد [[انس]]: [[رسول خدا]] {{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|حُسْنُ الْخُلُقِ يُثْبِتُ الْمَوَدَّةَ وَ حُسْنُ الْبِشْرِ يُذْهِبُ السَّخِيمَةَ}}<ref>«خوشاخلاقی محبت را ثابت میکند و کدورت را میبرد». ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۱۳۸؛ بخش اول این حدیث در تحفالعقول، ص۴۵ و بخش دوم آن در کافی، ج۲، ص۱۰۴ آمده است.</ref>؛ [[امیرالمؤمنین]] میفرماید: {{متن حدیث|الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ}}<ref>«خوشرویی دام محبت است». محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۷۷؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۳۹۴.</ref> و میفرماید: {{متن حدیث|لا قربیک حسن الخلق }}<ref>«هیچ چیز مثل حسن خلق موجب نزدیکی نمیشود». محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۷۷.</ref> و نیز میفرماید: {{متن حدیث|حُسْنُ الْأَخْلَاقِ يُونِسُ الرِّفَاقَ}}<ref>«خوشاخلاقی، رفاقت را قرین انس میسازد». جمالالدین محمد خوانساری، شرح غررالحکم، ج۳، ص۳۹۳.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۲-۲۰۷.</ref> | |||
=== آثار [[اخروی]] === | |||
# جلب [[محبت خدا]]: رسول خدا {{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|أحبّ عباد اللَّه إلى اللَّه أحسنهم خلقا}}<ref>«محبوبترین بندگان نزد خداوند متعال، خوشاخلاقترین آنهایند». سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۹.</ref>. | |||
# پاککردن [[گناهان]]: رسول خدا {{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|الخلق الحسن یذهب السیئه}}<ref>«اخلاق خوش، بدی را میبرد». ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج۵۶.</ref> همچنین فرمودند: {{متن حدیث|إِنَّ الْخُلُقَ الْحَسَنَ يُذِيبُ الذُّنُوبَ كَمَا تُذِيبُ الشَّمْسُ الْجَمَدَ}}<ref>«اخلاق نیک گناهان را ذوب میکند آن چنان که خورشید یخ را». ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۳۹۲.</ref>؛ [[امام صادق]] {{ع}} نیز میفرماید: {{متن حدیث|إِنَّ الْخُلُقَ الْحَسَنَ يَمِيثُ الْخَطِيئَةَ كَمَا تَمِيثُ الشَّمْسُ الْجَلِيدَ}}<ref>«خلق خوش خطاها را آب میکند آن چنان که خورشید یخ را». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.</ref>؛ همچنین فرمودند: {{متن حدیث|الْخُلُقُ الْحَسَنُ جَمَالٌ فِي الدُّنْيَا وَ نُزْهَةٌ فِي الْآخِرَةِ }}<ref>«خلق خوش در دنیا، جمال و در آخرت، پاکی از گناهان است». میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۴۹.</ref> | |||
# [[پاداش]] الهی: [[اخلاق نیک]] به همان [[میزان]] که گناهان را [[پاک]] میکند، پاداش الاهی را موجب میشود؛ به همین دلیل در [[روایات]]، [[پاداش]] [[حسن خلق]] با پاداش برخی [[عبادات]] معادل شمرده شده است؛ از جمله [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ صَاحِبَ الْخُلُقِ الْحَسَنِ، لَهُ مِثْلُ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ}}<ref>«پاداش انسان خوشاخلاق همانند پاداش روزهداران شبزندهدار است». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائلالشیعه (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۴۹.</ref>؛ [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُعْطِي الْعَبْدَ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى حُسْنِ الْخُلُقِ كَمَا يُعْطِي الْمُجَاهِدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ}}<ref>«خداوند تبارک و تعالی در برابر خوشاخلاقی چنان پاداش میدهد که به مجاهدان در راه خدا پاداش میدهد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائلالشیعه (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۱.</ref> | |||
# درجات [[آخرت]]: رسول خدا {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|ان العبد لیبلغ بحسن خلقه عظیم درجات الآخره و شرف المنازل و انه ضعیف العبادة}}<ref>«بنده با حسن خلق به بالاترین درجات و رفیعترین مراتب آخرت میرسد با آنکه عبادت زیادی ندارد». ابن ابی الدنیا، التواضع والخمول، ص۲۱۴؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱، ص۲۶۰.</ref> و فرمود: {{متن حدیث|أَقْرَبُكُمْ مِنِّي غَداً أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ أَقْرَبُكُمْ مِنَ النَّاسِ}}<ref>«روز قیامت جایگاه کسی به من نزدیکتر است که اخلاقش بهتر و با مردم نزدیکتر است». حسین بن سعید کوفی، کتاب الزهد، ص۲۸؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۹۵.</ref> | |||
# [[آسانی]] حساب: [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|حَسِّنْ خُلُقَكَ يُخَفِّفِ اللَّهُ حِسَابَكَ}}<ref>«اخلاقت را نیک کن تا خداوند در حساب بر تو آسان گیرد». صدوق، امالی، ص۲۷۸؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ۳۸۲.</ref> | |||
# سنگینی [[میزان عمل]]: رسول خدا {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|مَا مِنْ شَيْءٍ أَثْقَلَ فِي الْمِيزَانِ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ}}<ref>«هیچ چیز در ترازوی عمل سنگینتر از خوشاخلاقی نیست». صدوق، عیون اخبارالرضا {{ع}}، ج۱، ص۴۱؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۷۸.</ref>. | |||
# [[بهشت]]: رسول خدا {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|أَكْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِيَ الْجَنَّةَ تَقْوَى اللَّهِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ}}<ref>«چیزی که بیش از هر چیز امت مرا به بهشت میبرد پروای خدا و اخلاق نیک است». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۰.</ref>؛ [[فاطمه زهرا]] {{س}} فرمود: {{متن حدیث|بِشْرٌ فِي وَجْهِ الْمُؤْمِنِ يُوجِبُ لِصَاحِبِهِ الْجَنَّةَ وَ بِشْرٌ فِي وَجْهِ الْمُعَانِدِ الْمُعَادِي يَقِي صَاحِبَهُ عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«خوشرویی با مؤمن بهشت را برای صاحبش به ارمغان میآورد و خوشرویی با دشمن ستیزهجو صاحبش را از عذاب جهنم حفظ میکند. جالب توجه آنکه خوشرویی با دشمنان هم در این حدیث شریف ستوده شده است». تفسیر امام حسن عسکری {{ع}}، ص۳۴۵؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۰۱.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۲-۲۰۷.</ref> | |||
== راههای دستیابی به [[حسن خلق]] == | |||
برای رسیدن به [[خوش اخلاقی]] دو گونه راه [[علمی]] و عملی پیشنهاد شده است. | |||
=== راههای علمی === | |||
راهکار علمی رسیدن به حسن خلق، تنها [[اندیشه]] و [[تأمل]] است. با اندیشه در زمینههای مختلف است که [[انسان]] به [[معرفت]] مجهز میشود و خود را به حسن خلق [[نیازمند]] میبیند و برای رسیدن به آن تلاش میکند. راهکار علمی در [[حقیقت]] زمینهساز [[جهاد عملی]] است؛ بنابراین [[تفکر]] در دو حوزه پیشنهاد شده است. | |||
==== تفکر در آثار حسن خلق ==== | |||
کسی که آثار مادی و [[معنوی]] حسن خلق را در نظر داشته باشد به خود اجازه نمیدهد با [[بدخلقی]] آن همه را به باد دهد، طبق پارهای از [[روایات]] حضرات [[معصومین]] [[ناملایمات]] را با توجه به [[عاقبت]] [[نیک]] [[خوشخلقی]] [[تحمل]] میکردند. | |||
در روایتی است که زنی [[خدمت]] [[فاطمه زهرا]] {{س}} آمده، عرض کرد: مادر پیر و ضعیفی دارم که درباره [[نماز]] پرسشهایی دارد، مرا فرستاده است تا از شما بپرسم و پاسخش را برای او بازگویم و آنگاه به طرح سؤالات پی در پی پرداخته تا ده سؤال مطرح کرد و [[حضرت فاطمه زهرا]] {{س}} یکی یکی پاسخ داد. آن [[زن]] چون از این همه [[پرسش]] شرمنده شده بود، گفت: بیش از این شما را [[زحمت]] نمیدهم. [[حضرت فاطمه]] {{س}} فرمود: اگر کسی در ازای یکصد هزار [[دینار]] بار سنگینی را به پشتبام ببرد، آیا سنگینی آن بار را [[احساس]] میکند؟ آن زن پاسخ داد: خیر. فرمود من در برابر هر پاسخی که به تو میدهم بیش از فاصله [[زمین]] تا [[عرش خدا]] مروارید عوض میگیرم، بنابراین، سؤالات تو مرا خسته نمیکند، پس هر چه میخواهی بپرس<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ح۳.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۹-۲۱۸.</ref> | |||
==== تفکر در پیامدهای [[بداخلاقی]] ==== | |||
کسی که میداند بدخلقی انسان را به چه عواقبی گرفتار میکند، اگر لحظهای خود را در چنان شرایطی فرض کند در مقابله با انگیزههای بداخلاقی [[مقاومت]] میکند و به [[آسانی]] مهار خویش را به دست [[خشم]] [[سرکش]] نفس نمیدهد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۹-۲۱۸.</ref>. | |||
=== راههای عملی === | |||
راههای عملی برای رسیدن به حسن خلق، همه به [[مراقبت]] و تمرین منتهی میشود. کسی که در پی کسب [[اخلاق]] خوش است باید در سه زمینه تمرین و از خویش مراقبت کند. [[رفتار]]، گفتار و نهادهای [[نفسانی]]. از آنجا که تمرین در گفتار و رفتار خود [[مظهر]] و مصداق [[اخلاق نیک]] است و به ایجاد و تثبیت نهادهای نفسانی کمک میکند، این دو حوزه را پیشتر مطرح میکنیم<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص ۲۰۹-۲۱۸.</ref>. | |||
==== تمرین [[رفتاری]] ==== | |||
در این حوزه لازم است [[انسان]]، چهار [[خصلت]] را به طور مداوم تمرین کند: | |||
===== خوشرویی ===== | |||
پیش از این درباره خوشرویی و فواید آن سخن گفتیم، بدون [[شک]] [[گشادهرویی]] برای کسی که به [[حسن خلق]] آراسته نشده، بسیار مشکل است؛ ولی در صورتی که آثار و نتایج خوشرویی را در نظر داشته باشد و به هنگام [[ملاقات]] با دیگران از خویش مراقبت کند، میتواند با چهره گشاده با همه روبهرو شود. برای نمونه [[رسول خدا]] {{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|حُسْنُ الْبِشْرِ يَذْهَبُ بِالسَّخِيمَةِ}}<ref>«خوشرویی کینه را از دلها میبرد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۴.</ref>؛ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|حُسْنُ الْبِشْرِ أَوَّلُ الْعَطَاءِ وَ أَسْهَلُ السَّخَاءِ}}<ref>«خوشصورتی اولین بخشش و آسانترین سخاوت است». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۲۸.</ref>. | |||
معنی این سخن ارزنده آن است که وقتی به کسی چیزی میبخشی، پیش از آن باید او را با گشادهرویی بپذیری؛ بنابراین، خوشرویی با او پیش از [[بخشش مال]] اتفاق میافتد؛ پس اولین [[هدیه]] انسان به اوست و چون [[سخاوت]] با بخشش مال محقق میشود، همیشه آسان نیست، ولی خوشرویی با آنکه به اندازه سخاوت در شخص مقابل اثر میگذارد و او را جلب میکند، بسیار آسان و بیهزینه است. | |||
باز آن حضرت میفرماید: {{متن حدیث|إِنَّ أَحْسَنَ مَا يَأْلَفُ بِهِ النَّاسُ قُلُوبَ أَوِدَّائِهِمْ وَ نَفَوْا بِهِ الضِّغْنَ عَنْ قُلُوبِ أَعْدَائِهِمْ حُسْنُ الْبِشْرِ عِنْدَ لِقَائِهِمْ وَ التَّفَقُّدُ فِي غَيْبَتِهِمْ وَ الْبَشَاشَةُ بِهِمْ عِنْدَ حُضُورِهِمْ}}<ref>«بهترین چیزی که انسانها میتوانند به وسیله آن دل دوستانشان را به دست آورند و کینه را از دل دشمنانشان بزدایند این است که در برخورد با آنها خوشرویی کنند، در غیابشان حال آنها را بپرسند و در حضورشان گشادهرو باشند». حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحفالعقول عن آل الرسول، ص۲۱۸.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۹-۲۱۸.</ref> | |||
===== احترام به دیگران ===== | |||
یکی از نمادهای [[حسن خلق]] احترام به دیگران است. احترام به دیگران [[هنری]] است که باید آن را آموخت و با [[مراقبت]]، تمرین و تکرار به [[ملکه نفسانی]] تبدیل کرد. برای [[مبارزه]] با موانع [[نفسانی]] این [[فضیلت]] باید سفارشهای اکید [[شرع]] [[شریف]] در این مورد را همیشه به خاطر داشت و فواید و ثمرات آن را در حیطه توجه قرار داد. [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|من اکرم مؤمنا اکرمه الله و من عظم مؤمنا عظمه الله}}<ref>«هر کس مؤمنی را احترام کند، خدا احترامش میکند و هر کسی مؤمنی را بزرگ بدارد، خدا بزرگش میدارد». سلیمان بن احمد طبرانی، مسند الشامیین، ج۳، ص۲۲۲.</ref> و فرمود: {{متن حدیث|مَنْ أَكْرَمَ مُؤْمِناً فَإِنَّمَا يُكْرِمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ}}<ref>«هرکس مؤمنی را احترام کند در حقیقت خدا را احترام کرده است». حسین بن سعید کوفی، کتاب المؤمن، ص۵۴.</ref>. | |||
[[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|مَنْ أَكْرَمَ أَخَاهُ يُرِيدُ بِذَلِكَ الْأَخْلَاقَ الْحَسَنَةَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنْ كِسْوَةِ الْجَنَّةِ عَدَدَ مَا فِي الدُّنْيَا مِنْ أَوَّلِهَا إِلَى آخِرِهَا وَ لَمْ يُشْبِهْ مِنْ أَهْلِ الرِّئَاءِ وَ أَشْبَهَ مِنْ أَهْلِ الْكَرَمِ}}<ref>«هرکس برای مراعات خوشخویی، برادر (دینی) خویش را گرامی بدارد، خداوند به تعداد هرچه از اول تا آخر دنیا در دنیا وجود داشته برای او لباس بهشتی مینویسد و و با ریاکاران شباهت پیدا نمیکند و شبیه اهل کرم میشود». صدوق، مصادقة الاخوان، ص۷۸.</ref>؛ رسول خدا {{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|مَنْ وَقَّرَ ذَا شَيْبَةٍ فِي الْإِسْلَامِ آمَنَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ}}<ref>«هرکس پیر مرد مسلمانی را احترام کند، خدا از گرفتاری روز قیامت امانش میدهد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۵۸.</ref>؛ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|مَنْ وَقَّرَ عَالِماً فَقَدْ وَقَّرَ رَبَّهُ}}<ref>«هرکس دانشمندی را احترام کند، پروردگارش را احترام کرده است». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۳۹.</ref>. | |||
کسی که این همه آثار را به یاد داشته باشد، برای [[احترام به دیگران]] کمر [[همت]] میبندد و با تمرین، آن را به یک [[طبیعت]] ثانوی تبدیل میکند<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۹-۲۱۸.</ref>. | |||
===== [[تواضع]] و [[فروتنی]] ===== | |||
یکی از رفتارهایی که بر [[خوشاخلاقی]] [[انسان]] دلالت میکند، فروتنی با [[مردمان]] است. فروتنی در برابر دیگران به ویژه کسانی که در رتبه [[اجتماعی]] فروتری قرار دارند بر نفس گران میآید؛ بنابراین، نیاز به توجه و تمرین دارد. کسی میتواند تواضع را بر نفس خویش هموار کند که هم آثار و فواید تواضع را در نظر داشته باشد و هم عواقب و پیامدهای [[تکبر]] را، نه تنها بداند، بلکه به یاد داشته باشد که تواضع موجب [[خشنودی خدا]] و منشأ [[عزت]] و [[سربلندی]] است و تکبر کلید همه بدیهاست؛ چون [[توفیق]] [[تهذیب نفس]] را از انسان سلب میکند و او را از کسب [[فضایل]] باز میدارد<ref>میرزا محمدتقی اصفهانی، مکیال المکارم، ج۱، ص۴۱۲.</ref>. وقتی که نفسش او را به تکبر میخواند در نظر داشته باشد که [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|التَّوَاضُعُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ نَفِيسٍ وَ مَرْتَبَةٍ رَفِيعَةٍ}}<ref>«فروتنی ریشه همه خیرات کمیاب و مراتب بلند است». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۳۱.</ref> و فرمود: {{متن حدیث|مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ شَرَّفَهُ اللَّهُ عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ}}<ref>«هرکس برای خدا تواضع کند، خدا او را بر بسیاری از بندگانش برتری میبخشد» محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۱۳۱.</ref>. | |||
به یاد آورد که [[خداوند متعال]] حتی به پیامبرانش که [[برترین]] انسانهای روی زمیناند [[رخصت]] تکبر نداده است. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|فَلَوْ رَخَّصَ اللَّهُ فِي الْكِبْرِ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِهِ لَرَخَّصَ فِيهِ لِخَاصَّةِ أَنْبِيَائِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ كَرَّهَ إِلَيْهِمُ التَّكَابُرَ وَ رَضِيَ لَهُمُ التَّوَاضُعَ}}<ref>«اگر خداوند میخواست به یکی از بندگانش رخصت تکبر دهد به پیامبران و اولیای برگزیدهاش رخصت میداد، ولی تکبر را در نظر ایشان زشت کرد و تواضع را برایشان پسندید». شریف رضی، نهج البلاغه، ۲/۱۴۴.</ref>. | |||
تنها در این صورت است که نفس به تواضع [[رضایت]] میدهد، ولی باید به یاد داشت که این [[رضایت]] همیشگی نیست؛ بنابراین در هر مورد باید با یاد داشت این آثار و عواقب، با عوامل [[تکبر]] جنگید و [[تواضع]] را تمرین کرد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۹-۲۱۸.</ref>. | |||
===== [[حلم]] و [[بردباری]] ===== | |||
[[رفتار]] دیگری که بدون [[شک]] [[نشانه]] [[حسن خلق]] است، ولی بدون تمرین و [[تهذیب]] دستیافتنی نیست، حلم و بردباری است. [[فروبردن خشم]]، بخشیدن بیمهریهای دیگران و بالاتر از همه مقابله به [[نیکی]]. [[قرآن کریم]] در وصف بندگان خاص [[خدا]] میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا}}<ref>«و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.</ref>. | |||
برای دستیابی به [[فضیلت]] حلم تمرین لازم است و برای واداشتن نفس به تمرین، [[انگیزه]] میباید؛ چرا که [[مهار نفس]] به هنگام اشتعال [[غضب]] بسیار مشکل است؛ بنابراین باید فواید حلم و عواقب [[اعمال]] [[خشم]] را در نظر داشت؛ باید به یاد داشت که طبق صریح [[قرآن]]، حلم، مصداق [[احسان]] و تقواست و [[حلیم]]، [[محسن]] و [[متقی]] که خدا دوستش دارد<ref>رک: مرعشی، شرح احقاق الحق، ج۱۲، ص۷۱ و ج۱۹، ص۴۳۵ و ج۲۸، ص۶۳؛ ابنشهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۱۸۴؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۴۴.</ref>. علاوه بر این، باید به یاد داشت که [[پیشوایان معصوم]] در [[بیمهری]]، [[درشتی]] و حدشکنی [[مردمان]]، لبخند میزدند، [[مهربانی]] میکردند، [[هدیه]] میدادند، [[طلب رحمت]] و [[آمرزش]] میکردند و به [[تفقد]] و رسیدگی بر میخاستند؛ برای نمونه، رفتار [[رسول خدا]] {{صل}} را با نُعَیمان نقل میکنیم. [[نعیمان]] از [[اصحاب]] [[رسول]] خداست؛ [[مسلمانی]] سستعنصر که بهرغم حضور در همه [[غزوات]]، بارها مشروبات مستکننده خورده و رسول خدا {{صل}} بر او حد جاری کرده است<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۹۲؛ تستری، قاموس الرجال، ج۱۰، ص۳۹۹.</ref>. از [[روایات]] بر میآید که کاری جز [[شوخی]] و مسخرگی نداشته است. روزی [[عرب]] صحرانشینی را میبیند که مشکی عسل برای فروش به [[مدینه]] آورده است. به عنوان مشتری دست او را میگیرد و به دنبال خود میآورد. با خبر است که رسول خدا {{صل}} در [[خانه]] [[عایشه]] است. عسل را از [[اعرابی]] گرفته به [[عایشه]] میدهد و خود از آنجا میرود. [[رسول خدا]] با خود [[فکر]] میکند که [[نعیمان]] عسل را به [[هدیه]] آورده است، بیخبر از آنکه اعرابی بر در نشسته تا قیمت عسلش را بگیرد. [[زمان]] به دراز میکشد. اعرابی فریاد بر میآورد: ای [[اهل]] [[خانه]]! اگر نمیتوانید قیمتش را بپردازید عسل را به من بازگردانید. در این هنگام رسول خدا متوجه میشود که نعیمان با او [[شوخی]] کرده است. قیمت عسل را به اعرابی میپردازد و چون نعیمان را میبیند، باز میپرسد چرا چنین کردی؟ و [[مرد]] [[شوخ طبع]] میگوید: عسل را با او دیدم و میدانستم که شما عسل [[دوست]] میدارید. رسول خدا لبخند میزند و قضیه را فراموش میکند<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۱۲۹؛ در باب حلم، روایات بیشتری در این باره نقل خواهیم کرد.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۹-۲۱۸.</ref>. | |||
==== تمرین گفتاری ==== | |||
یکی از نمادهای [[حسن خلق]]، گفتار پیراسته از [[درشتی]] و رکاکت است؛ بنابراین برای دستیابی به [[فضیلت]] حسن خلق، لازم است در حوزه گفتار از همه شیوههای [[ناپسند]] گفتاری [[پرهیز]] کرد؛ از جمله: | |||
# پُرحرفی و بیهودهگویی؛ | |||
# فریاد و صدای ناهنجار؛ | |||
# [[فحش]] و [[ناسزا]]. | |||
برای نمونه به روایتی از شیوه [[سخن گفتن]] [[امام صادق]] {{ع}} توجه کنید. مفضّل میگوید روزی بعد از [[نماز عصر]] در روضه [[پیامبر]] {{صل}} نشسته بودم و درباره [[عظمت]] آن حضرت و مواهبی که [[خدا]] به او داده است، [[اندیشه]] میکردم. ناگهان چشمم به [[ابن ابی العوجاء]] (یکی از [[ملحدان]] معروف آن زمان) افتاد که در میان جمعی از یارانش نشسته و برای آنها سخن میگوید؛ به طوری که من سخنانش را میشنیدم. میگفت: صاحب این [[قبر]] به [[کمالات]] زیادی نائل شد. یکی از یارانش گفت: او مرد فیلسوفی بود که ادّعای [[نبوّت]] عظیمی کرد و معجزاتی برای [[مردم]] آورد، [[عقلها]] را متحیر ساخت، هنگامی که مردم گروه گروه در [[دین]] او وارد شدند، او نام خود را در کنار [[نام خدا]] قرار داد تا آنکه در شبانه [[روز]] پنج بار در [[اذان]] و اقامه نام او را همراه [[نام خدا]] میبرند. ابن ابیالعوجا گفت: سخن درباره [[محمد]] {{صل}} را بگذار که [[عقل]] من درباره او حیران شده، سخن از اساس [[آفرینش]] بگو که [[فکر]] میکنم [[جهان]] [[ابدی]] و [[ازلی]] است و [[خالق]] و پروردگاری ندارد. مفضّل میگوید: [[خشم]] و [[غضب]]، تمام وجودم را فرا گرفت. به او گفتم: ای [[دشمن خدا]]، تو راه [[الحاد]] و [[انکار]] در پیش گرفتی و خالق [[متعال]] را انکار میکنی، خدایی که آثار [[قدرت]] و عظمتش در تمام وجود تو نمایان است. | |||
ابن ابیالعوجاء گفت: چرا اینگونه سخن میگویی؟ اگر از علمای [[کلام]] و عقایدی، [[استدلال]] کن! اگر دلیل قانعکنندهای داشتی ما میپذیریم و اگر از [[دانشمندان]] نیستی، ما را با تو سخنی نیست و اگر از [[یاران]] [[جعفر بن محمد صادق]] هستی، او هرگز با ما این چنین سخن نمیگوید، او سخنانی از ما شنیده که بسیار از آنچه تو شنیدی تندتر و شدیدتر است، ولی هرگز با [[درشتی]] با ما سخن نگفته است. او [[آدم]] [[عاقل]] و فهمیده و [[خویشتنداری]] است که هرگز با کسی برخورد تند نمیکند و به درشتی سخن نمیگوید، او با حوصله به سخنان ما گوش فرا میدهد، هنگامی که سخن ما به پایان رسید و پنداشتیم او را قانع کردهایم، با [[منطق]] [[قوی]] و [[دلایل]] محکم به ما پاسخ میگوید و راه را بر ما میبندد، اگر تو از یاران او هستی، این گونه با ما سخن بگو<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳، ص۵۷-۵۸ (با تلخیص و نقل به معنی).</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۹-۲۱۸.</ref> | |||
==== تمرین [[نفسانی]] ==== | |||
برای رسیدن به [[حسن خلق]]، همزمان با تمرین شیوههای [[رفتاری]] و گفتاری لازم است که [[انسان]] نهادهای نفسانی حسن خلق را نیز فراهم کند. تنها در این صورت است که تمرین و [[مراقبت]] از [[رفتار]] و گفتار نتیجه میدهد؛ بنابراین، لازم است که قوای تحریکی مثل غضب و [[شهوت]] در حد [[اعتدال]] [[حفظ]] شده، تحت [[فرماندهی]] عقل قرار گیرند. در این صورت [[حسن خلق]] [[نفسانی]] فراهم میشود و همه رفتارهایی که پیش از آن تنها با تمرین و [[مراقبت]] برای [[انسان]] میسور میشد به صورت [[طبیعت]] ثانوی از نفس صادر میشود<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۹-۲۱۸.</ref>. | |||
===== [[مبارزه]] با ریشهها و مظاهر [[بداخلاقی]] ===== | |||
کسب [[فضایل]] همیشه همراه و دوشادوش درمان [[رذایل]] رخ میدهد. بدون درمان یک [[خصلت]] [[ناشایست]] نمیتوان محیط نفس را به [[ضد]] آن آراست؛ بنابراین کسب حسن خلق باید همزمان و مقارن با درمان بداخلاقی صورت گیرد. برای درمان بداخلاقی نیز دو راه بیشتر وجود ندارد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۹-۲۱۸.</ref>. | |||
===== مبارزه با ریشههای بداخلاقی ===== | |||
منظور از ریشههای بداخلاقی، [[سجایا]] و صفاتی است که انسان را به [[رفتارهای ناشایست]] و گفتارهای [[ناهنجار]] چون [[ترشرویی]]، اخمکردن، فریادزدن، [[فحاشی]]، [[کتک زدن]] و زیانرسانی وادار میکند. صفاتی مثل [[کبر]] و [[حسد]] که در مرور [[زمان]] به نهاد [[پایدار]] نفسانی تبدیل شده، بدون [[فکر]] و [[اندیشه]] آثار خود را بروز میدهند؛ بنابراین، برای درمان کجخلقی باید با این نهادها مبارزه کرد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۹-۲۱۸.</ref>. | |||
===== مبارزه با مظاهر بداخلاقی ===== | |||
نهادهای نفسانی در [[مَثَل]] به ریشه درخت شباهت دارند و [[رفتارها]] و [[گفتارها]] به منزله شاخ و برگ و میوه آنهاست. ریشه درخت بدون شاخ و برگ [[ظهور]] و بروزی ندارد و به اندک زمانی در خاک میپوسد، چنان که گویی هیچ وقت نبوده است. صفات و سجایای نفسانی با گفتار و کرداری که از آنها ناشی میشود، تقویت میشوند؛ بنابراین، در صورتی که انسان بتواند از بروز این آثار جلوگیری کند صفات [[زشت]] درونی خود به خود از [[صحن]] وجود رخت بر میبندند، پس یکی از راههای درمان کجخلقی مبارزه با رفتارها و گفتارهایی است که از [[صفات رذیله]] ناشی میشود<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۹-۲۱۸.</ref>. | |||
===== تقویت [[ایمان]] ===== | |||
[[ایمان]] با حسن خلق رابطه مستقیم دارد. هر چه ایمان قویتر باشد، [[اخلاق]] نیکوتر و صفات نفسانی زیباتر است و هر چه ایمان [[ضعیف]] شود، اخلاق زشتتر و [[رفتار]] ناشی از آن ناهنجارتر میشود<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۹-۲۱۸.</ref>. | |||
===== پرهیز از همنشین بداخلاق ===== | |||
همنشین، بیشترین تأثیر را بر [[انسان]] میگذارد؛ بنابراین کسی که در صدد کسب فضیلتی است، باید با کسانی [[معاشرت]] کند که به آن [[فضیلت]] آراسته و از [[ضد]] آن پیراستهاند. همنشینی با انسانهای کجخلق همه تلاش انسان را در راه کسب [[خوشاخلاقی]] به هدر میدهد، پس باید از [[دوستان]] بداخلاق دوری کرد و با معاشران خوشاخلاق درآمیخت<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۹-۲۱۸.</ref>. | |||
===== [[دعا]] و درخواست از [[خدا]] ===== | |||
بدون [[شک]] تلاش انسان در تهذیب نفس و [[مبارزه]] با [[رذایل اخلاقی]]، مؤثرترین عامل در کسب [[فضایل]] و پیراستن [[رذایل]] است، ولی نباید فراموش کرد که تأثیر سعی و تلاش انسان در همه عرصههای [[زندگی]] به [[اراده]] حضرت [[پروردگار]]، مربی [[جهان آفرینش]] منوط است؛ به ویژه در زمینه [[تهذیب]] که طبق صریح [[قرآن]] رشحهای از [[رحمت]] الاهی است که فرمود: {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>. | |||
بنابراین یکی از راهها و بلکه مؤثرترین راه برای دستیابی به فضیلت [[حسن خلق]]، دعا و درخواست کمک از [[خداوند]] است. | |||
تکیه بر [[تقوا]] و [[دانش]] در [[طریقت]] کافری است راهرو گر صد [[هنر]] دارد [[توکل]] بایدش<ref>حافظ، دیوان اشعار.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۰۹-۲۱۸.</ref> | |||
== ارتباطات [[خوشاخلاقی]] == | |||
خوشاخلاقی با سه موضوع [[ارتباط]] نزدیک دارد. عدم توجه به محدوده این موضوعات و نحوه ارتباط آنها با خوشاخلاقی، آفات [[اخلاقی]] بسیاری در پی دارد؛ بنابراین، در این گفتار به برخی از این ارتباطها میپردازیم. | |||
=== خوشاخلاقی و شوخی === | |||
یکی از موضوعات مرتبط با خوشاخلاقی، شوخی است. بدون [[شک]] شوخی کردن یکی از مصداقهای خوشاخلاقی است؛ به همین دلیل در [[شرع]] [[مقدس]]، شوخی کردن به عنوان یک عمل مؤمنانه مورد سفارش و [[تشویق]] قرار گرفته است. | |||
در روایتی است که [[امام صادق]] {{ع}} از [[یونس شیبانی]] پرسید: چقدر با هم شوخی میکنید؟ عرض کرد: کم شوخی میکنیم. فرمود: اینگونه نباشید، شوخی جزء خوشاخلاقی است، و تو میتوانی با شوخی [[برادر]] ایمانیات را خوشحال کنی. [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[شاد کردن]] دیگران با آنها شوخی میکرد<ref>{{متن حدیث|فَلَا تَفْعَلُوا فَإِنَّ الْمُدَاعَبَةَ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ إِنَّكَ لَتُدْخِلُ بِهَا السُّرُورَ عَلَى أَخِيكَ وَ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} يُدَاعِبُ الرَّجُلَ يُرِيدُ أَنْ يَسُرَّهُ}}، محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۳.</ref>؛ در [[روایت]] دیگری از آن حضرت آمده است: هر مؤمنی، [[اهل]] شوخی است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۳.</ref>. | |||
[[پیشوایان معصوم]] نه تنها دیگران را به شوخی تشویق میکردند، بلکه خود نیز اهل شوخی بودند و گاهی با [[اصحاب]] خویش شوخی میکردند. رسول خدا {{صل}} درباره خویش میفرماید: {{متن حدیث|إِنِّي لَأَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّاً}}<ref>«من شوخی میکنم، ولی جز سخن حق نمیگویم». حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۱.</ref>. | |||
[[سیره معصومین]] در شوخی چنان شناخته شده بود که اصحاب نیز با ایشان شوخی میکردند<ref>ر.ک: میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۱۱-۴۱۲.</ref>. [[روایات]] زیادی درباره شوخیهای رسول خدا {{صل}} و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} نقل شده است<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۰۷-۴۱۳؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۱۲۶-۱۳۰.</ref>. علاوه بر این، برخی از [[دانشمندان]] چون زبیر بن بکار<ref>ابن ندیم، فهرست، ص۱۲۳.</ref> و [[عبدالله بن محمد]] مشهور به ابن هزارمرد<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳۱، ص۲۹۴.</ref> از شوخیهای [[پیامبر]] {{صل}} [[کتابی]] نگاشتهاند؛ با این همه میدانیم که [[شوخی]] عاری از عواقب ناگوار نیست؛ به همین دلیل در [[شرع]] [[مقدس]] از شوخی کردن [[نهی]] شده است. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} میفرماید: "از شوخی بپرهیزید که کینه به بار میآورد و نفرت به جای میگذارد و فحش کوچک است"<ref>{{متن حدیث|إِيَّاكُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ يَجُرُّ السَّخِيمَةَ وَ يُورِثُ الضَّغِينَةَ وَ هُوَ السَّبُ الْأَصْغَرُ}}.</ref> | |||
[[امام صادق]] {{ع}} میفرماید: شوخی آبروی [[انسان]] را میبرد و [[هیبت]] مردان را میشکند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۵۵.</ref> و دیگران را نسبت به انسان گستاخ میکند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۵.</ref>. | |||
از جمع این دو گزاره میتوان نتیجه گرفت که شوخی دارای اقسام یا مراتبی است که برخی از آنها [[ضرورت]] [[زندگی اجتماعی]] است و برخی دیگر آفتزا و زیانبارند. از مجموع روایاتی که در این زمینه به دست ما رسیده، استفاده میشود که در شوخی چهار عامل [[هدف]]، کمیت، کیفیت و تناسب مؤثر است، شوخی با [[تطبیق]] این چهار عامل بر توصیههای حکیمانه [[شارع مقدس]] نه تنها مجاز، بلکه مفید و لازم میشود، وگرنه [[مضر]] و [[ممنوع]] است: | |||
# هدف از شوخی، چنان که در [[احادیث]] پیشگفته ملاحظه کردیم، باید [[شاد کردن]] طرف مقابل و زدودن [[اندوه]] از [[قلب]] مخاطب باشد، بنابراین شوخی به قصد انتقامجویی، زیانرسانی، [[اعمال]] [[کینهتوزی]] و سایر اهداف [[شیطانی]] ممنوع است. | |||
# از نظر کمیت شوخی اندازهای دارد که انسان به [[فراست]] ذاتی آن را در مییابد. در صورتی که شوخی در محدوده این اندازه صورت گیرد، مفید است، وگرنه زیان میرساند و شرع مقدس نیز آن را تجویز نمیکند. [[رسول خدا]] {{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ}}<ref>«شوخی زیاد آبروی انسان را میبرد». صدوق، امالی، ص۳۴۴؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۱۹.</ref>؛ امیرالمؤمنین {{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تُسْقِطُ الْهَيْبَةَ}}<ref>«شوخی زیاد هییت را میشکند». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۸۹.</ref> و میفرماید: {{متن حدیث|كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تَذْهَبُ الْبَهَاءَ وَ تُوجِبُ الشَّحْنَاءَ}}<ref>«شوخی زیاد ابهت را میبرد و کینه میآورد». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۹۰.</ref>. | |||
از نظر کیفیت، [[شوخی]] باید عاری از هر گفتار و [[کردار]] [[ناهنجاری]] باشد. کسانی که به بهانه شوخی و به قصد گرم کردن بازار [[خنده]]، کارهای [[ناشایست]] میکنند و سخنان [[ناهنجار]] میگویند، از نظر [[عقلی]] به خویش زیان میرسانند و از نظر [[شرعی]] مرتکب [[حرام]] میشوند. از جمله [[افعال]] و اقوالی که حتی در شوخی باید از آنها [[پرهیز]] کرد، میتوان [[غیبت]]، [[فحش]] و [[ناسزا]]، مسخره و [[استهزا]] و [[کشف]] [[اسرار]] را نام برد. [[رسول خدا]] {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِنِّي لَأَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّاً}}<ref>«من شوخی میکنم، ولی جز حق نمیگویم». حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۱.</ref>؛ رسول خدا {{صل}} فرمود: گاهی [[انسان]] کلمهای میگوید تا دیگران را بخنداند و خودش به اندازه فاصله [[زمین]] و [[آسمان]] [[سقوط]] میکند<ref>عبدالله بن مبارک، مسند ابن المبارک، ص۱۹؛ متقی هندی، کنزالعمال ج۳، ص۵۵۶.</ref>. | |||
شوخی علاوه بر همه این عوامل باید با [[شأن]] و موقعیت مخاطب مناسب باشد؛ مثلاً شوخی با یک عالم نباید همانند شوخی با دیگران و شوخی با استاد نباید مثل شوخی با [[دوستان]] باشد<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۱۸.</ref>. | |||
=== [[خوشاخلاقی]] و [[چاپلوسی]] === | |||
متأسفانه بعضی به دلیل عدم [[شناخت]] و [[آگاهی]] لازم، [[حسن خلق]] و [[رفتار نیکو]] را با [[تملّق]] و چاپلوسی [[اشتباه]] میگیرند و به ناحق به [[مدح]] و [[ستایش]] صاحبان [[زور]] و زر میپردازند و در برابر آنان [[کرنش]] و کوچکی میکنند و [[شخصیت]] و [[ارزش والای انسانی]] خود را لگدکوب میسازند و نام این [[رفتار ناشایست]] را حسن خلق و [[رفق]] و [[مدارا با مردم]] میگذارند. نشانه چنین کسانی آن است که وقتی به افراد عادی و تهیدست میرسند، [[گشادهرویی]] و [[نرمخویی]] را فراموش میکنند و حتی چهرهای [[عبوس]] و [[خشن]] به خود میگیرند. این صفت [[ناپسند]] نه تنها یک [[ارزش]] نیست، بلکه گناهی بزرگ است که موجب [[خشم خداوند]] میشود. | |||
[[رسول خدا]] {{صل}} در این مورد میفرماید: {{متن حدیث|إِذَا مُدِحَ الْفَاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ}}<ref>«هرگاه شخص فاجری ستایش شود، عرش الهی میلرزد و خداوند خشمگین میشود». حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۴۶.</ref>. پس ضروری است که در برخوردهای [[اجتماعی]] خود، [[رفتار]] [[پسندیده]] را با چاپلوسی اشتباه نگیریم و افراد متخلفی را که گاه در صددند با چربزبانی و چاپلوسی، [[حق و باطل]] را بر ما مشتبه کنند، طرد کرده و خود را از [[نیرنگ]] آنان ایمن سازیم<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۲۱.</ref>. | |||
=== خوشاخلاقی و بیتوجهی === | |||
از نظر [[اسلام]]، حسن خلق هرگز به این معنا نیست که اگر با منکری روبهرو شدیم، در برابر آن [[سکوت]] کرده، لبخند بزنیم، یا در برابر [[اعمال زشت]] دیگران واکنش منفی نشان ندهیم؛ زیرا برخورد منفی و توأم با [[تندی]] و [[خشونت]]، زمانی [[مذموم]] و ناپسند است که پای [[بیاعتنایی]] به [[دین]] و ارزشهای والای آن در میان نباشد، وگرنه رنجاندن نزدیکترین افراد به [[انسان]] نیز اگر به دلیل [[حفظ]] [[ارزشها]] و [[پایبندی]] به آن باشد، نه تنها [[زشت]] نیست، بلکه در ردیف مهمترین [[وظایف شرعی]] و از مراتب [[نهی از منکر]] است. از فرموده [[امام علی]] {{ع}}: {{متن حدیث|أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} أَنْ نَلْقَى أَهْلَ الْمَعَاصِي بِوُجُوهٍ مُكْفَهِرَّةٍ}}<ref>«پیامبر خدا {{صل}} به ما دستور داده است که با معصیتکاران با چهرههای عبوس روبهرو شویم». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۵۹؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه (آل البیت)، ج۱۶، ص۱۴۳.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص۲۲۱.</ref> | |||
== منابع == | |||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:13681048.jpg|22px]] [[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه''']] | |||
# [[پرونده:1100246.jpg|22px]] [[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|'''اخلاق الاهی ج۱''']] | # [[پرونده:1100246.jpg|22px]] [[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|'''اخلاق الاهی ج۱''']] | ||
# [[پرونده: | # [[پرونده:1100254.jpg|22px]] [[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|'''اخلاق الاهی ج۱۴''']] | ||
{{پایان منابع}} | |||
{{پایان}} | |||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{ | {{پانویس}} | ||
[[رده:خوشخلقی]] | [[رده:خوشخلقی]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۰ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۳
خوشخلقی یا حُسن خلق به معنای برخورد پسندیده با دیگران است که در آیات و روایات فراوانی به آن توصیه شده است و سنت معصومین (ع) هم گویای حسن خلق ایشان در زندگی است. باتوجه به اینکه خوشخلقی از علایم ایمان است لذا نشانههای حسن خلق همان نشانههای ایمان است. آثار و فواید دنیوی و اخروی زیادی برای خوشخلقی بیان شده است مانند نزول رحمت الهی و افزوده شدن رزق.
معناشناسی
معنای لغوی
حُسن در لغت نقیض قبح[۱] به معنی نیکی و جمال[۲] است و خُلق به معنی سرشت و سجیه به کار رفته است[۳]؛ بنابراین، حسن خُلق به معنی خوشخویی، نیکوسیرتی و زیباصفتی است[۴].
معنای اصطلاحی
در اصطلاح علم اخلاق، حسن خُلق به دو معنی به کار آمده است که ما آنها را با عنوان اصطلاح عام و خاص از هم باز میشناسیم.
اصطلاح عام
حسن خلق عبارت است از سلطه نیروی عقل بر قوای نفسانی (شهوت و غضب). حسن خلق در این اصطلاح تعبیری دیگر از عدالت نفسانی است[۵]. واژه خلق و اخلاق در پارهای آیات و روایات را میتوان بر این معنی حمل کرد؛ برای نمونه امام صادق (ع) میفرماید: «أَكْمَلُ النَّاسِ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»[۶].
عقل کامل تعبیری است از سلطه و سیطره عقل بر قوای نفسانی و چون رسول خدا(ص) برترین و کاملترین عقل را داراست، قرآن کریم در توصیف او فرموده است: ﴿وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۷]. طبق روایتی که از امام صادق (ع) نقل شده، خداوند متعال رسول خویش را آنچنان که میخواست تأدیب کرد و چون آن حضرت را به کمال ادب رسانید را به او فرمود: تو اخلاقی باشکوهی داری و آنگاه امر دین خویش را به او سپرد[۸].
حسن خلق در این اصطلاح، ملکهای نفسانی است که همه اعضا و جوارح را به کاری وا میدارد که برای آن آفریده شدهاند. این ملکه نفسانی باعث میشود همه صفات و رفتار خوب از انسان ظاهر شود. به همین دلیل پارهای روایات در مقام تفسیر حسن خلق، برخی از این آثار را نام بردهاند. از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: تفسیر حسن خلق این است که به آنچه از دنیا به دست میآوری راضی باشی و اگر دنیا را به دست نیاوردی خشمناک نشوی[۹].
امام باقر(ع) خلق عظیم رسول خدا را به دین اسلام تفسیر کرده است[۱۰]. طبق این تفسیر منظور از خلق عظیم در آیه کریمه همین معنی است. چون اسلام جامع همه صفات و سجایا و اعمال پسندیده است.
علمای اخلاق نیز حسن خلق را به گشادهرویی، نرمخویی، بذل و بخشش، بیآزاری، صبر و بردباری، حب آخرت، بغض دنیا، شکر، بخشش و عدالت تفسیر کردهاند. این تفسیر نیز از طریق آثار به همین ملکه نفسانی اشاره دارد[۱۱].[۱۲]
اصطلاح خاص
حُسن خُلق به معنی خاص عبارت است از خوشرویی، خوشگویی و خوشرفتاری با مردم که بیشتر کاربردهای این ترکیب را در روایات به خود اختصاص داده است[۱۳]. امام صادق (ع) در پاسخ کسی که پرسیده بود حسن خلق چیست، فرمود: اینکه نرمخو و خوشگو باشی و برادرت را با رویی گشاده ملاقات کنی[۱۴]. بنابر آنچه گذشت، حسن خلق در اصطلاح بر دو معنی اطلاق میشود: عدالت نفسانی که منشأ و ریشه همه فضایل است و خوشرویی و نرمخویی با مردم[۱۵].
در مجموع خوشخلقی یا حُسن خلق به معنای برخورد پسندیده با دیگران است که از فضیلتهای اخلاقی محسوب میشود. اسلام مردم را به متصف شدن به این صفت نیک فرا میخواند. البته در روایات اهل بیت (ع)، حُسن خُلق، گاهی به معنای خوش برخوردی به کار میرود، مانند سخن پیامبر (ص): «بهترین شما، خوشخوترین شماست؛ آنان که اُنس میگیرند و با آنها اُنس گرفته میشود»[۱۶]. خوشخلقی در رفتارهای اجتماعی نیز تاثیر مثبتی دارد لذاست که تمام پیامبران در دعوت مردم به دین الهی افرادی خوشخلق و گشادهرو بودند. خوش رفتاری با مردم دلیل بر بزرگواری، شخصیت ذاتی، تواضع، روح فداکاری، گذشت و حاکی از فضیلت و سلامت روح شخص است. در فرهنگ دینی، افراد با خوشخلقی و رفتار پسندیده با یکدیگر برخورد میکنند[۱۷].
اقسام حسن خلق
اقسام حسن خلق به اعتبار کسانی که انسان با آنها خوشاخلاقی میکند، به سه قسم تقسیم میشود.
حسن خلق با مردم
وسیعترین حوزهای که انسان موظف است حسن خلق را مراعات کند، جامعه انسانی است؛ به این معنی که انسان وظیفه دارد با همه انسانها با اخلاق نیکو رفتار کند. رسول خدا (ص) فرمود: «أَفَاضِلُكُمْ أَحْسَنُكُمْ أَخْلَاقاً الْمُوَطَّئُونَ أَكْنَافاً الَّذِينَ يَأْلَفُونَ وَ يُؤْلَفُونَ وَ تُوَطَّأُ رِحَالُهُمْ»[۱۸]؛ همچنین فرمود: میخواهید به شما بگویم فردای قیامت آتش به چه کسی حرام است؟ گفتند: آری یا رسول الله، فرمود: نرمخوی آرامی که به مردم نزدیک میشود[۱۹].
از جناب لقمان روایت است که در نصیحت به پسرش فرمود: پسرم! با صد نفر دوستی کن و با یک نفر دشمنی نکن. پسرم تو در دین و اخلاقت خلاصه میشوی، اخلاق رابطه تو با مردم است. با مردم دشمنی نکن اخلاق نیکو را بیاموز[۲۰].
امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَكَوْا عَلَيْكُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْكُم»[۲۱].[۲۲].
حسن خلق با اهل ایمان
رعایت اخلاق با اهل ایمان یا جامعه همکیشان از اهمیت بیشتری برخوردار است و به همین دلیل در شرع مقدس بر آن تأکید بیشتری شده تا آنجا که یک حق تلقی شده است. امام سجاد (ع) فرموده است: حق همکیشان بر تو آن است که با آنها مهربان باشی با بدکارانشان مدارا کنی با آنها الفتگیری در اصلاحشان بکوشی. از نیکوکارانشان تشکر کنی و آزاری به آنها نرسانی و برای آنها همان را بخواهی که برای خودت میخواهی و آنچه را برای خود نمیپسندی برای ایشان هم نپسندی. پیرمردان آنها را چون پدر انگاری و پیرزنانشان را چون مادر. جوانان همکیشت را چون برادر بدانی و کوچکترها را چون فرزندانت[۲۳].[۲۴].
حسن خلق با خانواده
مهمترین حوزهای که انسان موظف به مراعات حسن خلق است، حوزه خانواده است. در این حوزه نه تنها زن و مرد به طور یکسان موظف به خوشاخلاقی میباشند، بلکه موظفند بدخلقی همسر خود را نیز تحمل کنند. رسول خدا (ص) فرمود: «مَنْ صَبَرَ عَلَى سُوءِ خُلُقِ امْرَأَتِهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْأَجْرِ مثل ما اعطی عَلَى ایوب بَلَائِهِ وَ مَنْ صَبَرَتْ عَلَى سُوءِ خُلُقِ زَوْجِهَا أَعْطَاهَا الله مِثْلَ ثَوَابِ آسِيَةَ امرءة فرعون»[۲۵].
با این حال به نظر میرسد در این باره وظیفه شوهر به عنوان مدیر خانواده سنگینتر از زن باشد، به همین دلیل مراعات خوشاخلاقی بیش از زنان به مردان سفارش شده است. رسول خدا (ص) فرمود: «أَحْسَنُ النَّاسِ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً وَ أَلْطَفُهُمْ بِأَهْلِهِ»[۲۶]؛ در روایتی از امام صادق (ع) آمده است: وقتی سعد بن معاذ از دنیا رفت، رسول خدا (ص) دستور داد او را غسل دهند و کفن کنند و خود با پای برهنه و بدون عبا در تشییع او شرکت کرد، گاهی طرف راست جنازه را به دوش میگرفت و گاهی طرف چپ را تا به کنار قبر رسیدند. حضرت خود وارد قبر شد، جسد سعد را در قبر نهاد و با دست خود سنگ لحد را چید. و آن را را محکم و و هموار کرد. مادر سعد که این همه مهربانی و توجه را از رسول خدا مشاهده کرد با صدای بلند گفت: ای سعد بهشت گوارایت باد. رسول خدا (ص) فرمود: در کاری که به دست خداست، قاطعانه سخن مگو. سعد اینک به فشار قبر مبتلاست.
پس از بازگشت از قبرستان اصحاب به حضرت عرض کردند: شما به جنازه سعد، بسیار احترام کردید و با او رفتاری ویژه داشتید که پیش از این با هیچ کس نداشتید. فرمود: آنچه من انجام دادم به پیروی از فرشتگان و جبرئیل بود که در این تشییع حضور داشتند. عرض کردند: پس چگونه فرمودید: دچار فشار قبر شده است؟ فرمود: زیرا سعد با اهل خانهاش بداخلاق بود[۲۷].[۲۸]
مراتب حسن خلق
در آیات و روایات، برای حسن خلق مرتبه قابل اشارهای ذکر نشده است؛ ولی از تفضیل بعضی حالات استفاده میشود که حسن خلق دارای مراتبی است؛ برای نمونه، کسی که ایمان یا عقلش کاملتر است یا از ریشه پاکیزهتری برآمده اخلاق بهتری دارد[۲۹]. با این همه به نظر میرسد میتوانیم اولین و آخرین حسن خلق راتعیین کنیم.
اولین مرتبه حسن خلق
اولین مرتبه حسن خلق آن است که انسان تحت تأثیر اخلاق بد، مرتکب عمل حرامی نشود؛ برای نمونه، تحت تأثیر خشم به کسی ناسزا نگوید، دیگری را کتک نزند و حقی را ضایع نکند. این مرتبه همان چیزی است که رسول خدا (ص) درباره آن فرمود: «لَوْ يَعْلَمُ الْعَبْدُ مَا فِي حُسْنِ الْخُلُقِ لَعَلِمَ أَنَّهُ مُحْتَاجٌ أَنْ يَكُونَ لَهُ خُلُقٌ حَسَنٌ»[۳۰].[۳۱]
مرتبه نهایی حسن خلق
بالاترین مرتبه حسن خلق که یک انسان میتواند به آن نائل شود، خلق باشکوه رسول خداست که قرآن کریم برای تعبیر از شدت نیکوییاش، از مقیاس غیرمتعارف عظیم بهره گرفته، میفرماید: ﴿إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۳۲]. به منظور آگاهی از اخلاق آن پیامآور رحمت و به امید الگوبرداری و پیروی از آن اخلاق باشکوه، خلاصهای از اخلاق و رفتار آن حضرت را مرور میکنیم[۳۳].
ریشههای حسن خلق
از مطالعه روایات استفاده میشود که حسن خلق از شش منبع ناشی میشود:
فطرت
انسان موجودی اجتماعی است و جز در جامعه به سعادت و کمال نمیرسد. حسن خلق به معنی خوشرویی و خوشگویی، ضرورت زندگی اجتماعی است؛ بنابراین، خداوند متعال همانطور که سایر نیروهای مورد نیاز انسان را به او عطا کرده، خوشاخلاقی را نیز در وجود او به ودیعت نهاده است. به تعبیر دیگر انسان به دلیل اینکه انسان است، از خوشاخلاقی بهرهای خدادادی دارد. تنها تفاوت افراد انسان در این باب میزان بهره آنها از خوشاخلاقی است. بهره برخی بندگان خوش اخلاقی است و بهره برخی دیگر زمینه و استعداد خوش اخلاقی است. امام صادق (ع) میفرماید: "اخلاقی عطایی است که خداوند عزوجل به آفریدگانش میبخشد، برخی از آن به صورت غریزی و فطری داده میشود و برخی به نیت و قصد انسان بستگی دارد"[۳۴]؛ به این معنی که با اکتساب و تمرین به دست میآید[۳۵].
وراثت
انسان همانطور که ظواهر جسمانی را از والدین و اجداد خود ارث میبرد، در خصوصیات روحی ـ روانی هم تحت تأثیر ایشان است[۳۶]. به همین دلیل بخشی از ویژگیهای اخلاقی هرکس به صورت موروثی به او منتقل میشود. علی (ع) میفرماید: "اخلاق نیک نشانه ریشه نیکوست"[۳۷] و نیز میفرماید: "آنان که ریشههای پاکتری دارند، اخلاق بهتری دارند"[۳۸].[۳۹]
عقل
یکی از سرچشمههای حسن خلق در وجود آدمی، عقل است. به همین دلیل هر چه عقل کاملتر میشود، خلق و خوی انسان بهتر میشود. امام صادق (ع) میفرماید: «أَكْمَلُ النَّاسِ عَقْلًا أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»[۴۰].[۴۱]
ایمان
منشأ دیگر حسن خلق، ایمان است. رسول خدا (ص) میفرماید: «إِنَّ أَكْمَلَ الْمُؤْمِنِينَ إِيمَاناً أَحْسَنُهُمْ خُلُقاً»[۴۲]؛ امیرالمؤمنین (ع) نیز میفرماید: «المؤمن لین الاریکه سهل الخلیفه»[۴۳] و میفرماید: "مؤمن نرم و انعطافپذیر و خوشاخلاق است و کافر بداخلاق و بدروش است"[۴۴].[۴۵]
حسن خلق به معنی عام (عدالت نفسانی)
برقراری عدالت در وجود انسان، موجب خوشاخلاقی میشود؛ چراکه رفتار زیبا از نفس زیبا ناشی میشود، ولی باید توجه داشت که زیبایی نفس خود به اعتدال همه قوا منوط است. غزالی در این مورد میگوید: همانگونه که صورت ظاهری با زیبایی یک یا چند عضو تنها زیبا نمیشود و زیبایی ظاهری منوط به زیبایی تمام اعضای ظاهری است، زیبایی صورت باطنی هم منوط به اعتدال همه قواست و تا همه اعضای باطنی به حد اعتدال نرسد، صورت باطنی، معتدل و زیبا نمیشود[۴۶].[۴۷]
امدادهای الهی
هیچ یک از فضایل و کمالات اخلاقی بدون یاری پروردگار نصیب انسان نمیشود. حسن خلق نیز از این قاعده مستثنی نیست. حتی رسول خدا (ص) که صاحب خلق عظیم است با عنایت حضرت پروردگار به این مرتبه نائل شد. قرآن کریم میفرماید: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ﴾[۴۸].
به همین دلیل بود که افراد زیادی با قصد آزار و اهانت به سراغ آن حضرت میرفتند، ولی تحت تأثیر اخلاق خوش او مسلمان میشدند و پس از آن رسول خدا را عاشقانه دوست میداشتند؛ بنابراین برای رسیدن به حسن خلق باید دست به دامان لطف الهی زد و از پیشگاه او توفیق درخواست کرد[۴۹].
نشانههای حسن خلق
حسن خلق ملکهای درونی است که همانند سایر حالتها و نهادهای درونی مثل غم و شادی و سخاوت و شجاعت، به وسیله آثار و نشانههای ظاهری باز شناخته میشود. به همین دلیل در احادیثی که پیش از این نقل شد، به وسیله آثار تعریف شده بود؛ از جمله وقتی از امام صادق (ع) پرسیدند: حسن خلق چیست؟ فرمود: اینکه فروتن و خوشسخن باشی و با برادرت با روی گشاده برخورد کنی[۵۰]. طبق این سخن شریف، نشانههای حسن خلق تحت سه عنوان قابل دستهبندی است: خوشرویی، خوشگویی و خوشرفتاری[۵۱].
خوشرویی
دو نفر پیش از آنکه با هم سخنی بگویند یا رفتاری به هم نشان دهند، با چهره همدیگر مواجه میشوند. کیفیت و حالت چهرهها به هنگام برخورد اولیه در پیدایش گفتار و رفتار نقش بهسزایی دارد؛ به این معنی که میتواند باعث خوشرفتاری و خوشگفتاری طرف مقابل شود و میتواند او را به گفتار زشت و رفتار ناخوشایند وادارد؛ بنابراین، اولین نماد حسن خلق، خوشرویی است. لبخند، مبدأ بسیاری از آشناییها و زداینده بسیاری از از کدورتهاست. روی خندان و چهره بشاش به دیگران جرئت میدهد با انسان ارتباط برقرار کند و از باب صمیمیت سخن آغاز کند. امام باقر (ع) میفرماید: "لبخند انسان در روی برادر مؤمن به عنوان عمل نیک ثبت میشود"[۵۲].[۵۳]
خوشگویی
یکی دیگر از نشانههای حسن خلق، خوشگویی است. خوشگویی عبارت از آن است که با مردم چنان سخن بگویی که میل داری با تو سخن بگویند. یعنی به جای تحقیر، تشویق کنی؛ به جای عیبجویی، تشکر و تقدیر و تحسین کنی؛ به جای ملامت و سرزنش پروبال دهی و امید بیافرینی؛ و به جای زخمزبان، مرهم بگذاری و تسلی دهی.
خوشگویی آثار دنیوی و اخروی فراوان دارد. در دنیا موجب رشد شخصیت انسان میشود، پیوندها را استوار میسازد، به رابطهها رنگ و بوی صمیمیت میبخشد، دلها را نرم میکند و عاطفهها را بر میانگیزد.
کسی که زیبا سخن بگوید جواب زیبا میشنود. امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «زیبا سخن بگویید تا جواب زیبا بشنوید»[۵۴].
خوشگویی آثار اخروی زیادی دارد. رسول خدا (ص) میفرماید: "هرکس با برادر ایمانیاش با ملاطفت سخن گوید که غمی از دل او بردارد تا زمانی که در این کار است، در سایه رحمت الهی به سر میبرد"[۵۵].[۵۶]
خوشرفتاری
نشانه دیگر حسن خلق، خوشرفتاری به معنی رفتار نیک و شایسته است. وقار و طمأنینه، فروتنی، بردباری، رعایت آداب و هنجارهای اجتماعی، احترام و مهربانی با دیگران، اعتراف به حقوق و شایستگیها، صرفنظر از اشتباهات، داد و دهش و... نمونههایی از خوشرفتاری است که مراعات آنها از حسن خلق انسان حکایت میکند.
یکی از رموز موفقیت حضرت رسول خدا (ص) در انجام رسالت الهی خویش، خوشرفتاری آن حضرت بود. رعایت خوشرفتاری نیاز به نفسی مهذب و پاکیزه دارد. گزاف نیست که خداوند متعال به صاحبان خلق نیک، پاداش جهاد و شهادت میدهد، چون تهذیب نفس تا آنجا که به رفتار نیک و شایسته منتهی شود، نیازمند مجاهدتی پیگیر و تلاشی پیوسته است. به همین دلیل رسول خدا (ص) فرمود: «فَإِنَّ الْعَبْدَ الْمُسْلِمَ يَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلُقِهِ دَرَجَةَ الصَّائِمِ الْقَائِمِ»[۵۷].[۵۸]
در تقسیمی دیگر برخی از نشانههای خوشخلقی بدین صورت بیان شده است:
- شرک نورزیدن به خداوند: ﴿وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ﴾[۵۹]؛
- عبادت خداوند: ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...﴾[۶۰]؛
- اهل پرداخت زکات هستند: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ﴾[۶۱]؛
- اهل تواضع هستند: ﴿وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا﴾[۶۲]؛
- توبه از گناهان و کارهای زشت: ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...﴾[۶۳]؛
- اهل انفاق هستند: ﴿الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ﴾[۶۴]؛
- با بصیرت به آیات الهی نگاه میکنند: ﴿وَالَّذِينَ إِذَا ذُكِّرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ يَخِرُّوا عَلَيْهَا صُمًّا وَعُمْيَانًا﴾[۶۵]؛
- امانتدار هستند: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ﴾[۶۶]؛
- سپاسگزار و شاکرند: ﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ ...﴾[۶۷] و... .
رسول اکرم (ص) نیز با اشاره به ویژگیهای مؤمنان، از هر ویژگی نشانی از حسن خلق ساخته است، مانند: مهماننوازی، احترام به همسایه، احترام به والدین، سکوت، نیکیپسندی و زشتیستیزی و رازداری و... :
- «هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد باید میهمانش را احترام کند»[۶۸]؛
- «هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد، باید همسایهاش را گرامی بدارد با همسایهاش را آزار ندهد»[۶۹]؛
- «هرکس به خدا و روز واپسین ایمان دارد یا سخن خیر بگوید یا سکوت میکند»[۷۰]؛
- «هرکس به خدا و روز پایان ایمان دارد، باید پدر و مادرش را احترام کند»[۷۱] و...[۷۲].
آثار حسن خلق
آثار دنیوی حسن خلق
- طول عمر و آبادانی: امام صادق (ع) میفرماید: "نیکی و خوشخلقی شهرها را آباد و عمرها را طولانی میکند"[۷۳].
- رفاه و روزی: امام صادق (ع) میفرماید: "خوشخلقی جزء دین است و روزی را افزایش میدهد"[۷۴]؛ امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: "خوشاخلاقی روزی را فراوان و رفیقان را مأنوس میکند"[۷۵] و نیز میفرماید: "در خوشاخلاقی گنجهای روزی نهفته است"[۷۶]
- زندگی لذیذ و آسوده: خوشاخلاقی، در صورتی که تبدیل به یک نهاد نفسانی شود و انسان بدون هیچ زحمت و رنجی خوشرفتار و خوشگفتار باشد، هم خود لذتبخش و گواراست و هم موجب آسایش و آسانی زندگی میشود. در روایات نیز به این دو جنبه توجه شده است. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «لَا عَيْشَ أَهْنَأُ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ»[۷۷]؛ امام حسن مجتبی (ع) نیز میفرماید: «لَا عَيْشَ أَلَذُّ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ»[۷۸]؛ امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «مَنْ حَسُنَ خُلْقُهُ سَهُلَتْ لَهُ طُرُقُهُ»[۷۹]
- پیشرفت اجتماعی: امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «كَمْ مِنْ وَضِيعٍ رَفَعَهُ حُسْنُ خُلُقِهِ»[۸۰]
- جلب محبت و ایجاد انس: رسول خدا (ص) میفرماید: «حُسْنُ الْخُلُقِ يُثْبِتُ الْمَوَدَّةَ وَ حُسْنُ الْبِشْرِ يُذْهِبُ السَّخِيمَةَ»[۸۱]؛ امیرالمؤمنین میفرماید: «الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ»[۸۲] و میفرماید: «لا قربیک حسن الخلق »[۸۳] و نیز میفرماید: «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ يُونِسُ الرِّفَاقَ»[۸۴].[۸۵]
آثار اخروی
- جلب محبت خدا: رسول خدا (ص) میفرماید: «أحبّ عباد اللَّه إلى اللَّه أحسنهم خلقا»[۸۶].
- پاککردن گناهان: رسول خدا (ص) میفرماید: «الخلق الحسن یذهب السیئه»[۸۷] همچنین فرمودند: «إِنَّ الْخُلُقَ الْحَسَنَ يُذِيبُ الذُّنُوبَ كَمَا تُذِيبُ الشَّمْسُ الْجَمَدَ»[۸۸]؛ امام صادق (ع) نیز میفرماید: «إِنَّ الْخُلُقَ الْحَسَنَ يَمِيثُ الْخَطِيئَةَ كَمَا تَمِيثُ الشَّمْسُ الْجَلِيدَ»[۸۹]؛ همچنین فرمودند: «الْخُلُقُ الْحَسَنُ جَمَالٌ فِي الدُّنْيَا وَ نُزْهَةٌ فِي الْآخِرَةِ »[۹۰]
- پاداش الهی: اخلاق نیک به همان میزان که گناهان را پاک میکند، پاداش الاهی را موجب میشود؛ به همین دلیل در روایات، پاداش حسن خلق با پاداش برخی عبادات معادل شمرده شده است؛ از جمله رسول خدا (ص) فرمود: «إِنَّ صَاحِبَ الْخُلُقِ الْحَسَنِ، لَهُ مِثْلُ أَجْرِ الصَّائِمِ الْقَائِمِ»[۹۱]؛ امام صادق (ع) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَيُعْطِي الْعَبْدَ مِنَ الثَّوَابِ عَلَى حُسْنِ الْخُلُقِ كَمَا يُعْطِي الْمُجَاهِدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ»[۹۲]
- درجات آخرت: رسول خدا (ص) فرمود: «ان العبد لیبلغ بحسن خلقه عظیم درجات الآخره و شرف المنازل و انه ضعیف العبادة»[۹۳] و فرمود: «أَقْرَبُكُمْ مِنِّي غَداً أَحْسَنُكُمْ خُلُقاً وَ أَقْرَبُكُمْ مِنَ النَّاسِ»[۹۴]
- آسانی حساب: امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «حَسِّنْ خُلُقَكَ يُخَفِّفِ اللَّهُ حِسَابَكَ»[۹۵]
- سنگینی میزان عمل: رسول خدا (ص) فرمود: «مَا مِنْ شَيْءٍ أَثْقَلَ فِي الْمِيزَانِ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ»[۹۶].
- بهشت: رسول خدا (ص) فرمود: «أَكْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِيَ الْجَنَّةَ تَقْوَى اللَّهِ وَ حُسْنُ الْخُلُقِ»[۹۷]؛ فاطمه زهرا (س) فرمود: «بِشْرٌ فِي وَجْهِ الْمُؤْمِنِ يُوجِبُ لِصَاحِبِهِ الْجَنَّةَ وَ بِشْرٌ فِي وَجْهِ الْمُعَانِدِ الْمُعَادِي يَقِي صَاحِبَهُ عَذَابَ النَّارِ»[۹۸].[۹۹]
راههای دستیابی به حسن خلق
برای رسیدن به خوش اخلاقی دو گونه راه علمی و عملی پیشنهاد شده است.
راههای علمی
راهکار علمی رسیدن به حسن خلق، تنها اندیشه و تأمل است. با اندیشه در زمینههای مختلف است که انسان به معرفت مجهز میشود و خود را به حسن خلق نیازمند میبیند و برای رسیدن به آن تلاش میکند. راهکار علمی در حقیقت زمینهساز جهاد عملی است؛ بنابراین تفکر در دو حوزه پیشنهاد شده است.
تفکر در آثار حسن خلق
کسی که آثار مادی و معنوی حسن خلق را در نظر داشته باشد به خود اجازه نمیدهد با بدخلقی آن همه را به باد دهد، طبق پارهای از روایات حضرات معصومین ناملایمات را با توجه به عاقبت نیک خوشخلقی تحمل میکردند.
در روایتی است که زنی خدمت فاطمه زهرا (س) آمده، عرض کرد: مادر پیر و ضعیفی دارم که درباره نماز پرسشهایی دارد، مرا فرستاده است تا از شما بپرسم و پاسخش را برای او بازگویم و آنگاه به طرح سؤالات پی در پی پرداخته تا ده سؤال مطرح کرد و حضرت فاطمه زهرا (س) یکی یکی پاسخ داد. آن زن چون از این همه پرسش شرمنده شده بود، گفت: بیش از این شما را زحمت نمیدهم. حضرت فاطمه (س) فرمود: اگر کسی در ازای یکصد هزار دینار بار سنگینی را به پشتبام ببرد، آیا سنگینی آن بار را احساس میکند؟ آن زن پاسخ داد: خیر. فرمود من در برابر هر پاسخی که به تو میدهم بیش از فاصله زمین تا عرش خدا مروارید عوض میگیرم، بنابراین، سؤالات تو مرا خسته نمیکند، پس هر چه میخواهی بپرس[۱۰۰].[۱۰۱]
تفکر در پیامدهای بداخلاقی
کسی که میداند بدخلقی انسان را به چه عواقبی گرفتار میکند، اگر لحظهای خود را در چنان شرایطی فرض کند در مقابله با انگیزههای بداخلاقی مقاومت میکند و به آسانی مهار خویش را به دست خشم سرکش نفس نمیدهد[۱۰۲].
راههای عملی
راههای عملی برای رسیدن به حسن خلق، همه به مراقبت و تمرین منتهی میشود. کسی که در پی کسب اخلاق خوش است باید در سه زمینه تمرین و از خویش مراقبت کند. رفتار، گفتار و نهادهای نفسانی. از آنجا که تمرین در گفتار و رفتار خود مظهر و مصداق اخلاق نیک است و به ایجاد و تثبیت نهادهای نفسانی کمک میکند، این دو حوزه را پیشتر مطرح میکنیم[۱۰۳].
تمرین رفتاری
در این حوزه لازم است انسان، چهار خصلت را به طور مداوم تمرین کند:
خوشرویی
پیش از این درباره خوشرویی و فواید آن سخن گفتیم، بدون شک گشادهرویی برای کسی که به حسن خلق آراسته نشده، بسیار مشکل است؛ ولی در صورتی که آثار و نتایج خوشرویی را در نظر داشته باشد و به هنگام ملاقات با دیگران از خویش مراقبت کند، میتواند با چهره گشاده با همه روبهرو شود. برای نمونه رسول خدا (ص) میفرماید: «حُسْنُ الْبِشْرِ يَذْهَبُ بِالسَّخِيمَةِ»[۱۰۴]؛ امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «حُسْنُ الْبِشْرِ أَوَّلُ الْعَطَاءِ وَ أَسْهَلُ السَّخَاءِ»[۱۰۵].
معنی این سخن ارزنده آن است که وقتی به کسی چیزی میبخشی، پیش از آن باید او را با گشادهرویی بپذیری؛ بنابراین، خوشرویی با او پیش از بخشش مال اتفاق میافتد؛ پس اولین هدیه انسان به اوست و چون سخاوت با بخشش مال محقق میشود، همیشه آسان نیست، ولی خوشرویی با آنکه به اندازه سخاوت در شخص مقابل اثر میگذارد و او را جلب میکند، بسیار آسان و بیهزینه است.
باز آن حضرت میفرماید: «إِنَّ أَحْسَنَ مَا يَأْلَفُ بِهِ النَّاسُ قُلُوبَ أَوِدَّائِهِمْ وَ نَفَوْا بِهِ الضِّغْنَ عَنْ قُلُوبِ أَعْدَائِهِمْ حُسْنُ الْبِشْرِ عِنْدَ لِقَائِهِمْ وَ التَّفَقُّدُ فِي غَيْبَتِهِمْ وَ الْبَشَاشَةُ بِهِمْ عِنْدَ حُضُورِهِمْ»[۱۰۶].[۱۰۷]
احترام به دیگران
یکی از نمادهای حسن خلق احترام به دیگران است. احترام به دیگران هنری است که باید آن را آموخت و با مراقبت، تمرین و تکرار به ملکه نفسانی تبدیل کرد. برای مبارزه با موانع نفسانی این فضیلت باید سفارشهای اکید شرع شریف در این مورد را همیشه به خاطر داشت و فواید و ثمرات آن را در حیطه توجه قرار داد. رسول خدا (ص) فرمود: «من اکرم مؤمنا اکرمه الله و من عظم مؤمنا عظمه الله»[۱۰۸] و فرمود: «مَنْ أَكْرَمَ مُؤْمِناً فَإِنَّمَا يُكْرِمُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ»[۱۰۹].
امام صادق (ع) میفرماید: «مَنْ أَكْرَمَ أَخَاهُ يُرِيدُ بِذَلِكَ الْأَخْلَاقَ الْحَسَنَةَ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنْ كِسْوَةِ الْجَنَّةِ عَدَدَ مَا فِي الدُّنْيَا مِنْ أَوَّلِهَا إِلَى آخِرِهَا وَ لَمْ يُشْبِهْ مِنْ أَهْلِ الرِّئَاءِ وَ أَشْبَهَ مِنْ أَهْلِ الْكَرَمِ»[۱۱۰]؛ رسول خدا (ص) میفرماید: «مَنْ وَقَّرَ ذَا شَيْبَةٍ فِي الْإِسْلَامِ آمَنَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَزَعِ يَوْمِ الْقِيَامَةِ»[۱۱۱]؛ امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «مَنْ وَقَّرَ عَالِماً فَقَدْ وَقَّرَ رَبَّهُ»[۱۱۲].
کسی که این همه آثار را به یاد داشته باشد، برای احترام به دیگران کمر همت میبندد و با تمرین، آن را به یک طبیعت ثانوی تبدیل میکند[۱۱۳].
تواضع و فروتنی
یکی از رفتارهایی که بر خوشاخلاقی انسان دلالت میکند، فروتنی با مردمان است. فروتنی در برابر دیگران به ویژه کسانی که در رتبه اجتماعی فروتری قرار دارند بر نفس گران میآید؛ بنابراین، نیاز به توجه و تمرین دارد. کسی میتواند تواضع را بر نفس خویش هموار کند که هم آثار و فواید تواضع را در نظر داشته باشد و هم عواقب و پیامدهای تکبر را، نه تنها بداند، بلکه به یاد داشته باشد که تواضع موجب خشنودی خدا و منشأ عزت و سربلندی است و تکبر کلید همه بدیهاست؛ چون توفیق تهذیب نفس را از انسان سلب میکند و او را از کسب فضایل باز میدارد[۱۱۴]. وقتی که نفسش او را به تکبر میخواند در نظر داشته باشد که امام صادق (ع) فرمود: «التَّوَاضُعُ أَصْلُ كُلِّ خَيْرٍ نَفِيسٍ وَ مَرْتَبَةٍ رَفِيعَةٍ»[۱۱۵] و فرمود: «مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ شَرَّفَهُ اللَّهُ عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ»[۱۱۶].
به یاد آورد که خداوند متعال حتی به پیامبرانش که برترین انسانهای روی زمیناند رخصت تکبر نداده است. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «فَلَوْ رَخَّصَ اللَّهُ فِي الْكِبْرِ لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِهِ لَرَخَّصَ فِيهِ لِخَاصَّةِ أَنْبِيَائِهِ وَ أَوْلِيَائِهِ وَ لَكِنَّهُ سُبْحَانَهُ كَرَّهَ إِلَيْهِمُ التَّكَابُرَ وَ رَضِيَ لَهُمُ التَّوَاضُعَ»[۱۱۷].
تنها در این صورت است که نفس به تواضع رضایت میدهد، ولی باید به یاد داشت که این رضایت همیشگی نیست؛ بنابراین در هر مورد باید با یاد داشت این آثار و عواقب، با عوامل تکبر جنگید و تواضع را تمرین کرد[۱۱۸].
حلم و بردباری
رفتار دیگری که بدون شک نشانه حسن خلق است، ولی بدون تمرین و تهذیب دستیافتنی نیست، حلم و بردباری است. فروبردن خشم، بخشیدن بیمهریهای دیگران و بالاتر از همه مقابله به نیکی. قرآن کریم در وصف بندگان خاص خدا میفرماید: ﴿وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا﴾[۱۱۹].
برای دستیابی به فضیلت حلم تمرین لازم است و برای واداشتن نفس به تمرین، انگیزه میباید؛ چرا که مهار نفس به هنگام اشتعال غضب بسیار مشکل است؛ بنابراین باید فواید حلم و عواقب اعمال خشم را در نظر داشت؛ باید به یاد داشت که طبق صریح قرآن، حلم، مصداق احسان و تقواست و حلیم، محسن و متقی که خدا دوستش دارد[۱۲۰]. علاوه بر این، باید به یاد داشت که پیشوایان معصوم در بیمهری، درشتی و حدشکنی مردمان، لبخند میزدند، مهربانی میکردند، هدیه میدادند، طلب رحمت و آمرزش میکردند و به تفقد و رسیدگی بر میخاستند؛ برای نمونه، رفتار رسول خدا (ص) را با نُعَیمان نقل میکنیم. نعیمان از اصحاب رسول خداست؛ مسلمانی سستعنصر که بهرغم حضور در همه غزوات، بارها مشروبات مستکننده خورده و رسول خدا (ص) بر او حد جاری کرده است[۱۲۱]. از روایات بر میآید که کاری جز شوخی و مسخرگی نداشته است. روزی عرب صحرانشینی را میبیند که مشکی عسل برای فروش به مدینه آورده است. به عنوان مشتری دست او را میگیرد و به دنبال خود میآورد. با خبر است که رسول خدا (ص) در خانه عایشه است. عسل را از اعرابی گرفته به عایشه میدهد و خود از آنجا میرود. رسول خدا با خود فکر میکند که نعیمان عسل را به هدیه آورده است، بیخبر از آنکه اعرابی بر در نشسته تا قیمت عسلش را بگیرد. زمان به دراز میکشد. اعرابی فریاد بر میآورد: ای اهل خانه! اگر نمیتوانید قیمتش را بپردازید عسل را به من بازگردانید. در این هنگام رسول خدا متوجه میشود که نعیمان با او شوخی کرده است. قیمت عسل را به اعرابی میپردازد و چون نعیمان را میبیند، باز میپرسد چرا چنین کردی؟ و مرد شوخ طبع میگوید: عسل را با او دیدم و میدانستم که شما عسل دوست میدارید. رسول خدا لبخند میزند و قضیه را فراموش میکند[۱۲۲].[۱۲۳].
تمرین گفتاری
یکی از نمادهای حسن خلق، گفتار پیراسته از درشتی و رکاکت است؛ بنابراین برای دستیابی به فضیلت حسن خلق، لازم است در حوزه گفتار از همه شیوههای ناپسند گفتاری پرهیز کرد؛ از جمله:
برای نمونه به روایتی از شیوه سخن گفتن امام صادق (ع) توجه کنید. مفضّل میگوید روزی بعد از نماز عصر در روضه پیامبر (ص) نشسته بودم و درباره عظمت آن حضرت و مواهبی که خدا به او داده است، اندیشه میکردم. ناگهان چشمم به ابن ابی العوجاء (یکی از ملحدان معروف آن زمان) افتاد که در میان جمعی از یارانش نشسته و برای آنها سخن میگوید؛ به طوری که من سخنانش را میشنیدم. میگفت: صاحب این قبر به کمالات زیادی نائل شد. یکی از یارانش گفت: او مرد فیلسوفی بود که ادّعای نبوّت عظیمی کرد و معجزاتی برای مردم آورد، عقلها را متحیر ساخت، هنگامی که مردم گروه گروه در دین او وارد شدند، او نام خود را در کنار نام خدا قرار داد تا آنکه در شبانه روز پنج بار در اذان و اقامه نام او را همراه نام خدا میبرند. ابن ابیالعوجا گفت: سخن درباره محمد (ص) را بگذار که عقل من درباره او حیران شده، سخن از اساس آفرینش بگو که فکر میکنم جهان ابدی و ازلی است و خالق و پروردگاری ندارد. مفضّل میگوید: خشم و غضب، تمام وجودم را فرا گرفت. به او گفتم: ای دشمن خدا، تو راه الحاد و انکار در پیش گرفتی و خالق متعال را انکار میکنی، خدایی که آثار قدرت و عظمتش در تمام وجود تو نمایان است.
ابن ابیالعوجاء گفت: چرا اینگونه سخن میگویی؟ اگر از علمای کلام و عقایدی، استدلال کن! اگر دلیل قانعکنندهای داشتی ما میپذیریم و اگر از دانشمندان نیستی، ما را با تو سخنی نیست و اگر از یاران جعفر بن محمد صادق هستی، او هرگز با ما این چنین سخن نمیگوید، او سخنانی از ما شنیده که بسیار از آنچه تو شنیدی تندتر و شدیدتر است، ولی هرگز با درشتی با ما سخن نگفته است. او آدم عاقل و فهمیده و خویشتنداری است که هرگز با کسی برخورد تند نمیکند و به درشتی سخن نمیگوید، او با حوصله به سخنان ما گوش فرا میدهد، هنگامی که سخن ما به پایان رسید و پنداشتیم او را قانع کردهایم، با منطق قوی و دلایل محکم به ما پاسخ میگوید و راه را بر ما میبندد، اگر تو از یاران او هستی، این گونه با ما سخن بگو[۱۲۴].[۱۲۵]
تمرین نفسانی
برای رسیدن به حسن خلق، همزمان با تمرین شیوههای رفتاری و گفتاری لازم است که انسان نهادهای نفسانی حسن خلق را نیز فراهم کند. تنها در این صورت است که تمرین و مراقبت از رفتار و گفتار نتیجه میدهد؛ بنابراین، لازم است که قوای تحریکی مثل غضب و شهوت در حد اعتدال حفظ شده، تحت فرماندهی عقل قرار گیرند. در این صورت حسن خلق نفسانی فراهم میشود و همه رفتارهایی که پیش از آن تنها با تمرین و مراقبت برای انسان میسور میشد به صورت طبیعت ثانوی از نفس صادر میشود[۱۲۶].
مبارزه با ریشهها و مظاهر بداخلاقی
کسب فضایل همیشه همراه و دوشادوش درمان رذایل رخ میدهد. بدون درمان یک خصلت ناشایست نمیتوان محیط نفس را به ضد آن آراست؛ بنابراین کسب حسن خلق باید همزمان و مقارن با درمان بداخلاقی صورت گیرد. برای درمان بداخلاقی نیز دو راه بیشتر وجود ندارد[۱۲۷].
مبارزه با ریشههای بداخلاقی
منظور از ریشههای بداخلاقی، سجایا و صفاتی است که انسان را به رفتارهای ناشایست و گفتارهای ناهنجار چون ترشرویی، اخمکردن، فریادزدن، فحاشی، کتک زدن و زیانرسانی وادار میکند. صفاتی مثل کبر و حسد که در مرور زمان به نهاد پایدار نفسانی تبدیل شده، بدون فکر و اندیشه آثار خود را بروز میدهند؛ بنابراین، برای درمان کجخلقی باید با این نهادها مبارزه کرد[۱۲۸].
مبارزه با مظاهر بداخلاقی
نهادهای نفسانی در مَثَل به ریشه درخت شباهت دارند و رفتارها و گفتارها به منزله شاخ و برگ و میوه آنهاست. ریشه درخت بدون شاخ و برگ ظهور و بروزی ندارد و به اندک زمانی در خاک میپوسد، چنان که گویی هیچ وقت نبوده است. صفات و سجایای نفسانی با گفتار و کرداری که از آنها ناشی میشود، تقویت میشوند؛ بنابراین، در صورتی که انسان بتواند از بروز این آثار جلوگیری کند صفات زشت درونی خود به خود از صحن وجود رخت بر میبندند، پس یکی از راههای درمان کجخلقی مبارزه با رفتارها و گفتارهایی است که از صفات رذیله ناشی میشود[۱۲۹].
تقویت ایمان
ایمان با حسن خلق رابطه مستقیم دارد. هر چه ایمان قویتر باشد، اخلاق نیکوتر و صفات نفسانی زیباتر است و هر چه ایمان ضعیف شود، اخلاق زشتتر و رفتار ناشی از آن ناهنجارتر میشود[۱۳۰].
پرهیز از همنشین بداخلاق
همنشین، بیشترین تأثیر را بر انسان میگذارد؛ بنابراین کسی که در صدد کسب فضیلتی است، باید با کسانی معاشرت کند که به آن فضیلت آراسته و از ضد آن پیراستهاند. همنشینی با انسانهای کجخلق همه تلاش انسان را در راه کسب خوشاخلاقی به هدر میدهد، پس باید از دوستان بداخلاق دوری کرد و با معاشران خوشاخلاق درآمیخت[۱۳۱].
دعا و درخواست از خدا
بدون شک تلاش انسان در تهذیب نفس و مبارزه با رذایل اخلاقی، مؤثرترین عامل در کسب فضایل و پیراستن رذایل است، ولی نباید فراموش کرد که تأثیر سعی و تلاش انسان در همه عرصههای زندگی به اراده حضرت پروردگار، مربی جهان آفرینش منوط است؛ به ویژه در زمینه تهذیب که طبق صریح قرآن رشحهای از رحمت الاهی است که فرمود: ﴿فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ﴾[۱۳۲].
بنابراین یکی از راهها و بلکه مؤثرترین راه برای دستیابی به فضیلت حسن خلق، دعا و درخواست کمک از خداوند است. تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافری است راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش[۱۳۳].[۱۳۴]
ارتباطات خوشاخلاقی
خوشاخلاقی با سه موضوع ارتباط نزدیک دارد. عدم توجه به محدوده این موضوعات و نحوه ارتباط آنها با خوشاخلاقی، آفات اخلاقی بسیاری در پی دارد؛ بنابراین، در این گفتار به برخی از این ارتباطها میپردازیم.
خوشاخلاقی و شوخی
یکی از موضوعات مرتبط با خوشاخلاقی، شوخی است. بدون شک شوخی کردن یکی از مصداقهای خوشاخلاقی است؛ به همین دلیل در شرع مقدس، شوخی کردن به عنوان یک عمل مؤمنانه مورد سفارش و تشویق قرار گرفته است. در روایتی است که امام صادق (ع) از یونس شیبانی پرسید: چقدر با هم شوخی میکنید؟ عرض کرد: کم شوخی میکنیم. فرمود: اینگونه نباشید، شوخی جزء خوشاخلاقی است، و تو میتوانی با شوخی برادر ایمانیات را خوشحال کنی. رسول خدا (ص) برای شاد کردن دیگران با آنها شوخی میکرد[۱۳۵]؛ در روایت دیگری از آن حضرت آمده است: هر مؤمنی، اهل شوخی است[۱۳۶].
پیشوایان معصوم نه تنها دیگران را به شوخی تشویق میکردند، بلکه خود نیز اهل شوخی بودند و گاهی با اصحاب خویش شوخی میکردند. رسول خدا (ص) درباره خویش میفرماید: «إِنِّي لَأَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّاً»[۱۳۷].
سیره معصومین در شوخی چنان شناخته شده بود که اصحاب نیز با ایشان شوخی میکردند[۱۳۸]. روایات زیادی درباره شوخیهای رسول خدا (ص) و امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است[۱۳۹]. علاوه بر این، برخی از دانشمندان چون زبیر بن بکار[۱۴۰] و عبدالله بن محمد مشهور به ابن هزارمرد[۱۴۱] از شوخیهای پیامبر (ص) کتابی نگاشتهاند؛ با این همه میدانیم که شوخی عاری از عواقب ناگوار نیست؛ به همین دلیل در شرع مقدس از شوخی کردن نهی شده است. امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: "از شوخی بپرهیزید که کینه به بار میآورد و نفرت به جای میگذارد و فحش کوچک است"[۱۴۲]
امام صادق (ع) میفرماید: شوخی آبروی انسان را میبرد و هیبت مردان را میشکند[۱۴۳] و دیگران را نسبت به انسان گستاخ میکند[۱۴۴].
از جمع این دو گزاره میتوان نتیجه گرفت که شوخی دارای اقسام یا مراتبی است که برخی از آنها ضرورت زندگی اجتماعی است و برخی دیگر آفتزا و زیانبارند. از مجموع روایاتی که در این زمینه به دست ما رسیده، استفاده میشود که در شوخی چهار عامل هدف، کمیت، کیفیت و تناسب مؤثر است، شوخی با تطبیق این چهار عامل بر توصیههای حکیمانه شارع مقدس نه تنها مجاز، بلکه مفید و لازم میشود، وگرنه مضر و ممنوع است:
- هدف از شوخی، چنان که در احادیث پیشگفته ملاحظه کردیم، باید شاد کردن طرف مقابل و زدودن اندوه از قلب مخاطب باشد، بنابراین شوخی به قصد انتقامجویی، زیانرسانی، اعمال کینهتوزی و سایر اهداف شیطانی ممنوع است.
- از نظر کمیت شوخی اندازهای دارد که انسان به فراست ذاتی آن را در مییابد. در صورتی که شوخی در محدوده این اندازه صورت گیرد، مفید است، وگرنه زیان میرساند و شرع مقدس نیز آن را تجویز نمیکند. رسول خدا (ص) میفرماید: «كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ»[۱۴۵]؛ امیرالمؤمنین (ع) میفرماید: «كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تُسْقِطُ الْهَيْبَةَ»[۱۴۶] و میفرماید: «كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تَذْهَبُ الْبَهَاءَ وَ تُوجِبُ الشَّحْنَاءَ»[۱۴۷].
از نظر کیفیت، شوخی باید عاری از هر گفتار و کردار ناهنجاری باشد. کسانی که به بهانه شوخی و به قصد گرم کردن بازار خنده، کارهای ناشایست میکنند و سخنان ناهنجار میگویند، از نظر عقلی به خویش زیان میرسانند و از نظر شرعی مرتکب حرام میشوند. از جمله افعال و اقوالی که حتی در شوخی باید از آنها پرهیز کرد، میتوان غیبت، فحش و ناسزا، مسخره و استهزا و کشف اسرار را نام برد. رسول خدا (ص) فرمود: «إِنِّي لَأَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّاً»[۱۴۸]؛ رسول خدا (ص) فرمود: گاهی انسان کلمهای میگوید تا دیگران را بخنداند و خودش به اندازه فاصله زمین و آسمان سقوط میکند[۱۴۹].
شوخی علاوه بر همه این عوامل باید با شأن و موقعیت مخاطب مناسب باشد؛ مثلاً شوخی با یک عالم نباید همانند شوخی با دیگران و شوخی با استاد نباید مثل شوخی با دوستان باشد[۱۵۰].
خوشاخلاقی و چاپلوسی
متأسفانه بعضی به دلیل عدم شناخت و آگاهی لازم، حسن خلق و رفتار نیکو را با تملّق و چاپلوسی اشتباه میگیرند و به ناحق به مدح و ستایش صاحبان زور و زر میپردازند و در برابر آنان کرنش و کوچکی میکنند و شخصیت و ارزش والای انسانی خود را لگدکوب میسازند و نام این رفتار ناشایست را حسن خلق و رفق و مدارا با مردم میگذارند. نشانه چنین کسانی آن است که وقتی به افراد عادی و تهیدست میرسند، گشادهرویی و نرمخویی را فراموش میکنند و حتی چهرهای عبوس و خشن به خود میگیرند. این صفت ناپسند نه تنها یک ارزش نیست، بلکه گناهی بزرگ است که موجب خشم خداوند میشود.
رسول خدا (ص) در این مورد میفرماید: «إِذَا مُدِحَ الْفَاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ»[۱۵۱]. پس ضروری است که در برخوردهای اجتماعی خود، رفتار پسندیده را با چاپلوسی اشتباه نگیریم و افراد متخلفی را که گاه در صددند با چربزبانی و چاپلوسی، حق و باطل را بر ما مشتبه کنند، طرد کرده و خود را از نیرنگ آنان ایمن سازیم[۱۵۲].
خوشاخلاقی و بیتوجهی
از نظر اسلام، حسن خلق هرگز به این معنا نیست که اگر با منکری روبهرو شدیم، در برابر آن سکوت کرده، لبخند بزنیم، یا در برابر اعمال زشت دیگران واکنش منفی نشان ندهیم؛ زیرا برخورد منفی و توأم با تندی و خشونت، زمانی مذموم و ناپسند است که پای بیاعتنایی به دین و ارزشهای والای آن در میان نباشد، وگرنه رنجاندن نزدیکترین افراد به انسان نیز اگر به دلیل حفظ ارزشها و پایبندی به آن باشد، نه تنها زشت نیست، بلکه در ردیف مهمترین وظایف شرعی و از مراتب نهی از منکر است. از فرموده امام علی (ع): «أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَنْ نَلْقَى أَهْلَ الْمَعَاصِي بِوُجُوهٍ مُكْفَهِرَّةٍ»[۱۵۳].[۱۵۴]
منابع
پانویس
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۲۳۵؛ ابنمنظور، لسانالعرب، ج۱۳، ص۱۱۴.
- ↑ لوئیس معلوف، المنجد، ص۱۳۵.
- ↑ لوئیس معلوف، المنجد، ص۱۹۴.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴، ص۱۷۹.
- ↑ صدرای شیرازی، الحکمة المتعالیة، ج۵، ص۸۸.
- ↑ «کسی از نظر عقل کاملتر است که اخلاقش بهتر باشد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۳.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۲۶۷.
- ↑ متقی هندی، کنز العمال، ج۳، ص۱۷.
- ↑ قمی، تفسیر، ج۲، ص۳۸۲؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱۰، ص۷۵.
- ↑ محمدصالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۲۹۱؛ یحیی بن شرف نووی ریاض الصالحین، ص۳۲۵.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴، ص۱۷۹.
- ↑ محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۳۰۶.
- ↑ صدوق، معانی الاخبار، ص۲۵۳؛ همو، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۱۲.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴، ص۱۸۰.
- ↑ «خِیَارُکُمْ أَحَاسِنُکُمْ أَخْلَاقاً الَّذِینَ یَأْلِفُونَ وَ یُؤْلَفُونَ»؛ تحف العقول، ص۴۵.
- ↑ ر.ک: دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه، ص۲۸۸ ـ ۲۸۹؛ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۴۸-۴۹.
- ↑ «برترین شما خوشاخلاقترین شماست، آنان که شانههایشان زیر پای دیگران است (کنایه از تواضع)، آنان که با مردم الفت میگیرند و فرصت میدهند مردم با ایشان الفت گیرند. آنان که خانههایشان با پای مردم آشناست». محمد بن حسن حر عاملی، وسائلالشیعة (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۸.
- ↑ محمد بن حسن حر عاملی، وسائلالشیعة (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۸.
- ↑ صدوق، معانیالاخبار، ص۲۵۳؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائلالشیعه (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۶.
- ↑ «با مردم چنان آمیزش کنید که اگر مردید بر شما بگریند و اگر زنده بودید، مشتاق شما باشند». شریف رضی، نهجالبلاغه؛ ۴/۴.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۱۸۸.
- ↑ سید عبدالله شبر، الاخلاق، ص۸۵.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۱۸۸.
- ↑ «هر مردی که بدخلقی همسرش را تحمل کند خداوند پاداشی به او میدهد همانند پاداشی که به ایوب به خاطر گرفتاریاش داد و هر زنی که بدخلقی شوهرش را تحمل کند خداوند پاداشی همانند پاداش آسیه همسر فرعون به او میدهد». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۴۷.
- ↑ «ایمان کسی کاملتر است که خوش اخلاقتر و با خانوادهاش مهربانتر باشد». صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۴۱.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۳، ص۲۹۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۱۸۹.
- ↑ پیش از این، روایاتی را که بر این مطالب دلالت دارند، نقل کردیم.
- ↑ «اگر انسان میدانست حسن خلق چه ثمراتی دارد، میدانست که به آن محتاج است. دلیل احتیاج به این مرتبه از حسن خلق آن است که بدون آن زندگی دنیوی و اخروی انسان تباه میشود». محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰، ص۳۶۹.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۱۹۰.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۱۹۰.
- ↑ «إِنَّ الْخُلُقَ مِنْحَةٌ يَمْنَحُهَا اللَّهُ خَلْقَهُ فَمِنْهُ سَجِيَّةٌ وَ مِنْهُ نِيَّةٌ»، محمد بن حسن حر عاملی، وسائلالشیعه (آلالبیت)، ج۱۲، ص۱۵۱.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۱۹۵.
- ↑ بعید نیست که تفاوت انسانها در حسن خلق فطری از وراثت متأثر باشد.
- ↑ «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ بُرْهَانُ كَرَمِ الْأَعْرَاقِ»، علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲۸.
- ↑ «أَطْهَرُ النَّاسِ أَعْرَاقاً أَحْسَنُهُمْ أَخْلَاقاً»، علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۱۱۹.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ج۱۴، ص۱۹۵.
- ↑ «آنکه اخلاق بهتری دارد از عقل کاملتری برخوردار است». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۳۳.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۱۹۶.
- ↑ «هر مؤمنی اخلاقش کاملتر است، اخلاقش بهتر است». حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحفالعقول عن آل الرسول، ص۴۷.
- ↑ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۸.
- ↑ «الكافر شرس الخليقة سىّء الطّريقة»، علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ج۱۴، ص۱۹۶.
- ↑ ابوحامد محمد بن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، ج۳، ج۷۱-۷۲.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ج۱۴، ص۱۹۶.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۱۹۷.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۳، ص۱۶۲.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۱۹۷.
- ↑ «تَبَسُّمُ الرَّجُلِ فِي وَجْهِ أَخِيهِ حَسَنَةٌ»، محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۸۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۱۹۷.
- ↑ «أَجْمِلُوا فِي الْخِطَابِ تَسْمَعُوا جَمِيلَ الْجَوَابِ»، علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۹۱.
- ↑ «مَنْ أَكْرَمَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ بِكَلِمَةٍ يُلْطِفُهُ بِهَا وَ فَرَّجَ عَنْهُ كُرْبَتَهُ لَمْ يَزَلْ فِي ظِلِّ اللَّهِ الْمَمْدُودِ عَلَيْهِ (مِنَ الرَّحْمَةِ) مَا كَانَ فِي ذَلِكَ»، محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۲۰۶.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۱۹۸.
- ↑ «انسان به واسطه حسن خلق به رتبه روزهداران شبزندهدار میرسد». صدوق، خصال، ص۶۲۱.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۱.
- ↑ «و آنان که، با خداوند، خدایی دیگر را (به پرستش) نمیخوانند» سوره فرقان، آیه ۶۸.
- ↑ «آنان توبهکنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
- ↑ «و آنان که دهنده زکاتند» سوره مؤمنون، آیه ۴.
- ↑ «و بندگان (خداوند) بخشنده آنانند که بر زمین فروتنانه گام برمیدارند و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
- ↑ «آنان توبهکنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
- ↑ «کسانی که نماز را بر پا میدارند و از آنچه به آنان روزی دادهایم میبخشند» سوره انفال، آیه ۳.
- ↑ «و آنان که هر گاه آیات پروردگارشان را به یادشان آورند ناشنیده و نادیده بر (پای) آنها نمیافتند» سوره فرقان، آیه ۷۳.
- ↑ «و آنان که سپردههای نزد خویش و پیمان خود را پاس میدارند» سوره مؤمنون، آیه ۸.
- ↑ «آنان توبهکنندگان، پرستشگران، ستایشگران ...» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
- ↑ «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ ضَیْفَهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷ و ج۶، ص۲۸۵؛ محمد بن حسن قمی، العقد النضید، ص۲۲.
- ↑ «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ فَلْیُکْرِمْ اَلْآخِرِ جَارَهُ فَلاَ یُؤْذِی جَارَهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷.
- ↑ «مَنْ کانَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیَقُلْ خَیْراً أَوْ لِیَسْکُتْ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۷؛ شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضایل امیرالمؤمنین، ص۱۵۳.
- ↑ «مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ اَلْیَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْیُکْرِمْ وَالِدَیْهِ»؛ محمد بن حسن قمی، العقد النضید؛ ص۲۲؛ شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضایل امیرالمؤمنین، ص۱۷۶.
- ↑ ر.ک: تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۵۳-۵۴.
- ↑ «الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ يَعْمُرَانِ الدِّيَارَ وَ يَزِيدَانِ فِي الْأَعْمَارِ»، محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
- ↑ «حُسْنُ الْخُلُقِ مِنَ الدِّينِ وَ هُوَ يَزِيدُ فِي الرِّزْقِ»، حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحفالعقول عن آل الرسول، ص۳۷۳؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الأنوار فی غررالاخبار، ص۳۹۱.
- ↑ «حُسْنُ الْأَخْلَاقِ يُدِرُّ الْأَرْزَاقَ وَ يُونِسُ الرِّفَاقَ»، جمالالدین محمد خوانساری، شرح غررالحکم، ج۳، ص۳۹۳.
- ↑ «وَ فِي سَعَةِ الْأَخْلَاقِ كُنُوزُ الْأَرْزَاقِ»، محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۲۳؛ حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحفالعقول عن آل الرسول، ص۹۸.
- ↑ «هیچ بهرهای در زندگی گواراتر از حسن خلق نیست». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۲۴۴؛ صدوق، عللالشرایع، ج۲، ص۵۶۰.
- ↑ «در زندگی هیچ بهرهای لذیذتر از حسن خلق نیست». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار ج۷۵، ص۱۱۱.
- ↑ «هرکس اخلاقش نیکو باشد، مسیر زندگی برایش هموار میشود». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۷۹.
- ↑ «چه بسا انسان فروقدری که خوشاخلاقی او را برکشیده است». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۴۹.
- ↑ «خوشاخلاقی محبت را ثابت میکند و کدورت را میبرد». ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۱۳۸؛ بخش اول این حدیث در تحفالعقول، ص۴۵ و بخش دوم آن در کافی، ج۲، ص۱۰۴ آمده است.
- ↑ «خوشرویی دام محبت است». محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۷۷؛ ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۳۹۴.
- ↑ «هیچ چیز مثل حسن خلق موجب نزدیکی نمیشود». محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۷۷.
- ↑ «خوشاخلاقی، رفاقت را قرین انس میسازد». جمالالدین محمد خوانساری، شرح غررالحکم، ج۳، ص۳۹۳.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۲-۲۰۷.
- ↑ «محبوبترین بندگان نزد خداوند متعال، خوشاخلاقترین آنهایند». سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۳۹.
- ↑ «اخلاق خوش، بدی را میبرد». ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ج۵۶.
- ↑ «اخلاق نیک گناهان را ذوب میکند آن چنان که خورشید یخ را». ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۳۹۲.
- ↑ «خلق خوش خطاها را آب میکند آن چنان که خورشید یخ را». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰.
- ↑ «خلق خوش در دنیا، جمال و در آخرت، پاکی از گناهان است». میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۴۹.
- ↑ «پاداش انسان خوشاخلاق همانند پاداش روزهداران شبزندهدار است». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائلالشیعه (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۴۹.
- ↑ «خداوند تبارک و تعالی در برابر خوشاخلاقی چنان پاداش میدهد که به مجاهدان در راه خدا پاداش میدهد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائلالشیعه (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۱.
- ↑ «بنده با حسن خلق به بالاترین درجات و رفیعترین مراتب آخرت میرسد با آنکه عبادت زیادی ندارد». ابن ابی الدنیا، التواضع والخمول، ص۲۱۴؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۱، ص۲۶۰.
- ↑ «روز قیامت جایگاه کسی به من نزدیکتر است که اخلاقش بهتر و با مردم نزدیکتر است». حسین بن سعید کوفی، کتاب الزهد، ص۲۸؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ص۳۹۵.
- ↑ «اخلاقت را نیک کن تا خداوند در حساب بر تو آسان گیرد». صدوق، امالی، ص۲۷۸؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۸، ۳۸۲.
- ↑ «هیچ چیز در ترازوی عمل سنگینتر از خوشاخلاقی نیست». صدوق، عیون اخبارالرضا (ع)، ج۱، ص۴۱؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۳۷۸.
- ↑ «چیزی که بیش از هر چیز امت مرا به بهشت میبرد پروای خدا و اخلاق نیک است». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۰؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه (آل البیت)، ج۱۲، ص۱۵۰.
- ↑ «خوشرویی با مؤمن بهشت را برای صاحبش به ارمغان میآورد و خوشرویی با دشمن ستیزهجو صاحبش را از عذاب جهنم حفظ میکند. جالب توجه آنکه خوشرویی با دشمنان هم در این حدیث شریف ستوده شده است». تفسیر امام حسن عسکری (ع)، ص۳۴۵؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۰۱.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۲-۲۰۷.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ح۳.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص ۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ «خوشرویی کینه را از دلها میبرد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۰۴.
- ↑ «خوشصورتی اولین بخشش و آسانترین سخاوت است». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۲۸.
- ↑ «بهترین چیزی که انسانها میتوانند به وسیله آن دل دوستانشان را به دست آورند و کینه را از دل دشمنانشان بزدایند این است که در برخورد با آنها خوشرویی کنند، در غیابشان حال آنها را بپرسند و در حضورشان گشادهرو باشند». حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحفالعقول عن آل الرسول، ص۲۱۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ «هر کس مؤمنی را احترام کند، خدا احترامش میکند و هر کسی مؤمنی را بزرگ بدارد، خدا بزرگش میدارد». سلیمان بن احمد طبرانی، مسند الشامیین، ج۳، ص۲۲۲.
- ↑ «هرکس مؤمنی را احترام کند در حقیقت خدا را احترام کرده است». حسین بن سعید کوفی، کتاب المؤمن، ص۵۴.
- ↑ «هرکس برای مراعات خوشخویی، برادر (دینی) خویش را گرامی بدارد، خداوند به تعداد هرچه از اول تا آخر دنیا در دنیا وجود داشته برای او لباس بهشتی مینویسد و و با ریاکاران شباهت پیدا نمیکند و شبیه اهل کرم میشود». صدوق، مصادقة الاخوان، ص۷۸.
- ↑ «هرکس پیر مرد مسلمانی را احترام کند، خدا از گرفتاری روز قیامت امانش میدهد». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۵۸.
- ↑ «هرکس دانشمندی را احترام کند، پروردگارش را احترام کرده است». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۴۳۹.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ میرزا محمدتقی اصفهانی، مکیال المکارم، ج۱، ص۴۱۲.
- ↑ «فروتنی ریشه همه خیرات کمیاب و مراتب بلند است». محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۳۱.
- ↑ «هرکس برای خدا تواضع کند، خدا او را بر بسیاری از بندگانش برتری میبخشد» محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۲، ص۱۳۱.
- ↑ «اگر خداوند میخواست به یکی از بندگانش رخصت تکبر دهد به پیامبران و اولیای برگزیدهاش رخصت میداد، ولی تکبر را در نظر ایشان زشت کرد و تواضع را برایشان پسندید». شریف رضی، نهج البلاغه، ۲/۱۴۴.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ «و هرگاه نادانان با آنان سخن سر کنند پاسخی نرم گویند» سوره فرقان، آیه ۶۳.
- ↑ رک: مرعشی، شرح احقاق الحق، ج۱۲، ص۷۱ و ج۱۹، ص۴۳۵ و ج۲۸، ص۶۳؛ ابنشهرآشوب، مناقب، ج۳، ص۱۸۴؛ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۴۴.
- ↑ ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۴۹۲؛ تستری، قاموس الرجال، ج۱۰، ص۳۹۹.
- ↑ ابن شهرآشوب، مناقب آل ابیطالب، ج۱، ص۱۲۹؛ در باب حلم، روایات بیشتری در این باره نقل خواهیم کرد.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۳، ص۵۷-۵۸ (با تلخیص و نقل به معنی).
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ «پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
- ↑ حافظ، دیوان اشعار.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۰۹-۲۱۸.
- ↑ «فَلَا تَفْعَلُوا فَإِنَّ الْمُدَاعَبَةَ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ إِنَّكَ لَتُدْخِلُ بِهَا السُّرُورَ عَلَى أَخِيكَ وَ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) يُدَاعِبُ الرَّجُلَ يُرِيدُ أَنْ يَسُرَّهُ»، محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۳.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۳.
- ↑ «من شوخی میکنم، ولی جز سخن حق نمیگویم». حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۱.
- ↑ ر.ک: میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۱۱-۴۱۲.
- ↑ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۰۷-۴۱۳؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۱۲۶-۱۳۰.
- ↑ ابن ندیم، فهرست، ص۱۲۳.
- ↑ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳۱، ص۲۹۴.
- ↑ «إِيَّاكُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ يَجُرُّ السَّخِيمَةَ وَ يُورِثُ الضَّغِينَةَ وَ هُوَ السَّبُ الْأَصْغَرُ».
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۵۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۵.
- ↑ «شوخی زیاد آبروی انسان را میبرد». صدوق، امالی، ص۳۴۴؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۱۹.
- ↑ «شوخی زیاد هییت را میشکند». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۸۹.
- ↑ «شوخی زیاد ابهت را میبرد و کینه میآورد». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۹۰.
- ↑ «من شوخی میکنم، ولی جز حق نمیگویم». حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۱.
- ↑ عبدالله بن مبارک، مسند ابن المبارک، ص۱۹؛ متقی هندی، کنزالعمال ج۳، ص۵۵۶.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۱۸.
- ↑ «هرگاه شخص فاجری ستایش شود، عرش الهی میلرزد و خداوند خشمگین میشود». حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۴۶.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۲۱.
- ↑ «پیامبر خدا (ص) به ما دستور داده است که با معصیتکاران با چهرههای عبوس روبهرو شویم». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۵۹؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه (آل البیت)، ج۱۶، ص۱۴۳.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱۴، ص۲۲۱.