آیه اولی الامر در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:
=== چهارم: دلالت بر مرجعیت دینی ===
=== چهارم: دلالت بر مرجعیت دینی ===
{{اصلی|مرجعیت دینی}}
{{اصلی|مرجعیت دینی}}
[[آیه]] درصدد آن است که [[اولی الامر]] از جانب [[خداوند]]، مسئولیت‌هایی دارند و الا امر به [[اطاعت]] از آنان، لغو و [[بیهوده]] میشد. در این [[آیه]] مقارنت امر به [[اطاعت از پیامبر]] {{صل}} و [[اولی‌الامر]] نشان دهندۀ این مطلب است، همانگونه که [[پیامبر]] {{صل}} از جانب [[خداوند]] مسئولیت‌هایی از جمله [[مرجعیت دینی]] و [[علمی]] را عهده [[دار]] بود و [[مردم]] باید [[مطیع]] [[امر]] [[پیامبر]] {{صل}} می‌‌شدند، می‌توان به این نتیجه رسید که تمام مسئولیت‌هایی که برای [[پیامبر]] {{صل}} الزام آور است از جمله [[مرجعیت دینی]]، برای [[اولی الامر]] هم [[واجب]] و الزامآاور است، زیرا امری که از جانب [[خداوند]] در این [[آیه]] نازل شد تنها با یک بیان از طرف [[خداوند]] نازل شده و معنا ندارد متکلم [[حکیم]]، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت [[مسئولیت]] ندارند، امر به [[اطاعت]] از آنها را بدون هیچگونه استثنائی، در [[کلامی]] واحد و با یک سیاق، بیان کند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص ۲۲۲ - ۲۳۵.</ref>.
[[آیه]] درصدد آن است که [[اولی الامر]] از جانب [[خداوند]]، مسئولیت‌هایی دارند و الا امر به [[اطاعت]] از آنان، لغو و [[بیهوده]] میشد. در این [[آیه]] مقارنت امر به [[اطاعت از پیامبر]] {{صل}} و [[اولی‌الامر]] نشان دهندۀ این مطلب است، همانگونه که [[پیامبر]] {{صل}} از جانب [[خداوند]] مسئولیت‌هایی از جمله [[مرجعیت دینی]] و [[علمی]] را عهده [[دار]] بود و [[مردم]] باید [[مطیع]] [[امر]] [[پیامبر]] {{صل}} می‌‌شدند، می‌توان به این نتیجه رسید که تمام مسئولیت‌هایی که برای [[پیامبر]] {{صل}} الزام آور است از جمله [[مرجعیت دینی]]، برای [[اولی الامر]] هم [[واجب]] و الزامآاور است، زیرا امری که از جانب [[خداوند]] در این [[آیه]] نازل شد تنها با یک بیان از طرف [[خداوند]] نازل شده و معنا ندارد متکلم [[حکیم]]، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت [[مسئولیت]] ندارند، امر به [[اطاعت]] از آنها را بدون هیچگونه استثنائی، در [[کلامی]] واحد و با یک سیاق، بیان کند<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] ص ۲۲۲ - ۲۳۵.</ref>. البته این [[آیه]] این قابلیت را دارد که برخی دیگر از [[شئون]]، مانند [[شأن]] [[رهبری سیاسی]] را نیز [[اثبات]] کند؛ اما در اینجا تنها به دنبال چگونگی دلالت این [[آیه]] بر [[شأن مرجعیت دینی]] هستیم. [[خداوند متعال]] در [[آیه]] یادشده می‌فرماید:: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}<ref>«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را. و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» (نساء، ۵۹).</ref>.
 
از جمله آیاتی که می‌تواند [[شأن مرجعیت دینی]] را [[اثبات]] کند، [[آیه]] معروف [[اولی‌الامر]] است. البته این [[آیه]] این قابلیت را دارد که برخی دیگر از [[شئون]]، مانند [[شأن]] [[رهبری سیاسی]] را نیز [[اثبات]] کند؛ اما در اینجا تنها به دنبال چگونگی دلالت این [[آیه]] بر [[شأن مرجعیت دینی]] هستیم. [[خداوند متعال]] در [[آیه]] یادشده می‌فرماید:: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً}}<ref>«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را. و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» (نساء، ۵۹).</ref>.


اینکه چگونه این [[آیه]] بر [[شأن]] [[مرجعیت دینی]] [[امامان]] دلالت دارد، با بیان چند نکته شرح می‌دهیم:
اینکه چگونه این [[آیه]] بر [[شأن]] [[مرجعیت دینی]] [[امامان]] دلالت دارد، با بیان چند نکته شرح می‌دهیم:

نسخهٔ ‏۲۳ اکتبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۴۸

آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ آیه اولی الامر یا آیه اطاعت نام دارد؛ زیرا مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر(ص) و اولی‌الامر فرمان داده‌ است. اولو الامر از دو کلمه "أُولو" و "الأمر" ترکیب یافته است. کلمه اولوا به معنای صاحبان است و واژه «امر» نیز به معانی مختلفی به کار رفته است. در اینکه مصداق این واژه چیست، در میان متکلمان اسلامی اختلاف است. متکلمان اهل سنت بر اساس برخی روایات، دیدگاه‌های مختلفی را در این باره مطرح کرده‌اند که مهمترین و مشهورترین آنها اهل اجماع یا اهل حل و عقد است. در مقابل متکلمان شیعه معتقدند تنها مصداق اولی الامر در آیه، ائمه اثنی عشر از اهل بیت پیامبر اکرم(ص) هستند.

با توجه به آنکه آیه به صورت مطلق به تبعیت یا اطاعت از خدا و رسول او امر نموده و اولی الامر نیز بدون هیچ قید و شرطی به رسول عطف شده است، می‌توان نتیجه گرفت که مصداق اولی الامر قطعا معصوم است. هر چند اهل سنت بر این باورند که مصداق معصوم در خارج وجود ندارد اما جهت فرار از پذیرش لوازم این قول از جمله تکلیف الهی بما لایطاق، معتقدند اجماع امت، معصوم خواهد بود و واجب الاطاعة. با این وجود شیعه مصداق خارجی اولی الامر را اهل بیت می‌داند.

متکلمان و مفسران امامیه معتقدند این آیه علاوه بر آنکه بر عصمت اولی الامر دلالت دارد بر نصب الهی امام، مرجعیت دینی اولی الامر و ضرورت امامت نیز دلالت دارد. متکلمان اهل سنت اشکالاتی را بر دیدگاه شیعه مطرح کرده‌اند که توسط علمای شیعه پاسخ داده شده است.

مقدمه

در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۱] نکاتی قابل توجّه است؛ از جمله اینکه:

  1. مؤمنان از سه دسته فرامین باید اطاعت کنند: اوامر خدا، پیامبر و اولوالامر.
  2. اطاعت از خدا ـ که امر او به حکم عقل لازم الاطاعه و امری ارشادی است ـ با اطاعت از پیامبر اولوالامر متفاوت است؛ بنابراین، علاوه بر دستورات الهی که در قالب آیات در روایات آمده لازم است دستوراتی را که پیامبر اولوالامر برای اداره جامعه صادر می‌کنند اطاعت کرد؛ زیرا اطاعت از پیامبر اطاعت از خدا است. هر کس از پیامبر اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ[۲] و علاوه بر احکام اوّلیه یک‌ سری احکام ثانویه یا احکام حکومتی برای اداره جامعه نیاز وجود دارد که بر حسب مورد به تشخیص پیامبر یا امام وضع می‌گردد.
  3. پیامبر و اولوالامر باید معصوم باشند؛ زیرا اگر معصوم نباشند ممکن است بین فرامین آنها و فرامین خدا تناقض پیش بیاید و مکلّف در تناقض قرار گیرد؛ مثلاً اولوالامر که خود اهل فسق و گناه است به انسان امر کند که مانند او شراب بخورد، از طرفی انجام آن واجب است و از طرفی حرام و این محال است.
  4. امر اولوالامر با امر پیامبر واحد است؛ چون با یک لفظ "اطاعت کنید" هر دو را آورده است[۳].

معناشناسی

اطاعت

اطاعت خداوند

مقصود از اطاعت خداوند همان متابعت از احکامی است که بر قلب رسول خدا(ص) به عنوان وحی نازل شده و حکم و خطاب آنها به عموم مکلّفین است. پس اطاعت خداوند؛ یعنی اطاعت کلام خدا که در قرآن کریم بیان شده است[۴].

اطاعت رسول خدا

اطاعت رسول خدا(ص) بر سه نوع است

  1. اطاعت رسول خدا(ص) در اموری از تفصیل و توضیح احکام که به او وحی شده، ولی در قرآن موجود نیست. آنچه در قرآن آمده اصول کلی احکام است و احتیاج به بیان نبوی دارد؛ لذا قرآن می‌فرماید: ﴿وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۵]؛
  2. اطاعت رسول خدا(ص) نسبت به اموری که تشریعش به آن حضرت واگذار شده است؛ زیرا مطابق برخی از ادله، تشریع برخی از احکام به خود حضرت واگذار شده است همانگونه که در مورد نمازهای دو رکعتی وارد شده که پیامبر بر آنها اضافه نموده است.
  3. اطاعت رسول خدا(ص) در آرای شخصی و اموری که مربوط به اجتماع مسلمین است یا اموری که مربوط به وظایف والی و حاکم اسلامی برای تثبیت حکومت اسلامی است. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ[۶].

از این رو بر عموم مسلمانان است که از دستورات پیامبر(ص) در هر سه مورد اطاعت کنند و اطاعت از او را در حقیقت اطاعت خدا بدانند[۷].

اطاعت اولی الامر

قطع نظر از مصداق اولی الامر، سوال این است که حیطه اطاعت از «اولی الامر» تا کجاست؟ و در چه اموری باید از آنها اطاعت نمود؟

  1. نظر برخی از علما بر آن است که اولی الامر حق تشریع ندارند و تنها کاری که در بعد احکام دارند همان تبیین و توضیح احکام شرع است که از ناحیه رسول خدا(ص) ذکر شده و احتیاج به توسعه و تبیین و تطبیق صحیح دارد و بر مردم است که به بیانات آن بزرگواران گوش فرا داده و به آنها عمل کنند. عبدالله بن عجلان از امام باقر در تفسیر آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۸] نقل کرده که فرمود: «آیه» درباره علی و امامان نازل شده است. خداوند آنان را در جایگاه‌های انبیا قرار داده است جز آنکه چیزی را حلال نکرده و چیزی را نیز حرام نمی‌کنند.
  2. مورد دیگر از مواردی که باید به دستورات اولی الامر گوش فرا داده و به آن عمل نماییم دستوراتی است که مربوط به نظام اسلامی و حفظ شؤون مملکت اسلامی است و لذا اگر در موردی حکمی از این نوع احکام ولایی صادر کردند چه در زمان حاکمیتشان باشد یا خیر بر عموم مسلمین است که از آن اطاعت نمایند[۹].

اولی الامر

اولو الامر از دو کلمه "أُولو" و "الأمر" ترکیب یافته است. کلمه اولوا به معنای صاحبان است و واژه «امر” نیز به معنای مختلفی به کار رفته است[۱۰]، مانند: أمر به معنای امور و کارها، به معنای دستور ضد نهی، به معنای فزونی و برکت و ... اما با بررسی اقوال مشخص می‌شود این واژه تنها می‌تواند به معانی کار (چیز) و طلب باشد؛ لذا با توجه به معنای لغوی الامر می‌توان برای اولوالامر معانی ذیل را برشمرد: صاحبان دستور، صاحبان کار و صاحبان شیئ[۱۱].

مصداق‌شناسی اولوالامر

تلقی عموم مفسران اسلامی از «اولی الأمر» کسانی است که از شأن و جایگاه رهبری برخوردارند، اما در اینکه قلمرو این رهبری چیست و چه کسانی می‌توانند عهده‌دار آن شوند، دیدگاه‌های مختلفی مطرح شده است:

دیدگاه اهل‌سنت

مفسران اهل سنت درباره مصداق اولی الامر آرای مختلفی دارند که مهمترین آنها عبارت است از: امام علی (ع) و اهل بیت (ع)؛ فرماندهان منصوب؛ عالمان و فقیهان؛ اصحاب پیامبر خدا (ص)؛ امانتداران؛ زمامداران مسلمان و عادل؛ اهل حل و عقد و ...، لکن این نظرات مورد نقد قرار گرفته و از آنجا که از آیه شرط عصمت برداشت می‌شود روشن می‌گردد که مراد از اولوالامر همانی است که شیعه بیان کرده است یعنی اهل بیت(ع)[۱۲].

دیدگاه شیعه

امامان اثنی عشر

شیعه با توجه به آنکه مصداق اولی الامر را معصوم می‌داند لذا آن را منحصر در امامان اهل‌بیت (ع) دانسته است. با توجه به نادرستی دیدگاه اهل‌سنت درباره تطبیق اولی الامر بر اجماع اهل حلّ و عقد، درستی دیدگاه شیعه ثابت می‌شود؛ زیرا اقوال مسلمانان درباره مصداق اولی‌الامر محصور در چند مورد زیر است:

  1. اولی الامر (حاکمان، زمام داران، عالمان دین و...) معصوم نیستند؛
  2. اولی الامر معصوم‌اند و مقصود، اجماع اهل حل و عقد است؛
  3. اولی الامر معصوم‌اند و مصداق آن امامان اهل بیت می‌باشند.

با اثبات نادرستی دو دیدگاه اول، استواری دیدگاه سوم اثبات می‌شود؛ زیرا لازمه نادرستی آن این است که حق در این مسئله از امت اسلامی بیرون باشد، که با حقانیت اسلام ناسازگار است.

گذشته از این، آیات و روایاتی که بر عصمت اهل بیت و عترت پیامبر (ص) دلالت می‌کنند مصداق اولی الامر را روشن می‌سازند؛ مانند آیه تطهیر[۱۳]، آیه ولایت[۱۴]، حدیث ثقلین، حدیث سفینه و غیره[۱۵].

علاوه بر اینها در برخی از روایات اولوالامر به ائمه اهل‌بیت (ع) تفسیر شده است. از جمله کافی از ابوبصیر نقل کرده است که گفت: از امام صادق (ع) درباره سخن خدای عزوجل ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۶] پرسیدم: امام (ع) فرمود: این آیه درباره علی بن ابی طالب و حسن و حسین (ع) نازل شده است. به او گفتم: مردم می‌گویند: چرا نام علی و اهل بیتش (ع) در کتاب خدای عزوجل نیامده است؟ امام (ع) فرمود: به آنان بگویید: نماز بر پیامبر (ص) نازل شد، امّا خداوند نامی از این که سه رکعتی باشد یا چهار رکعتی به میان نیاورده است. تا آنکه پیامبر تنها کسی بود که کلام خدای تعالی (درباره نماز) را تفسیر کرد. هم‌چنین زکوة بر پیامبر (ص) نازل شد؛ امّا نامی از نصاب آنکه از هر چهل درهم یک درهم باید پرداخت شود نیامده است، تا آنکه پیامبر (ص) آن را شرح و تفسیر فرمود، و حج نازل شد، ولی به آنها (خداوند) نفرمود هفت شوط طواف کنید تا آنکه پیامبر (ص) آن را تفسیر کرده و روشن فرمود. و آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ نازل شد و (پیامبر تفسیر فرمود که) درباره علی و حسن و حسین (ع) نازل شده است و پیامبر (ص) درباره علی (ع) فرمود: هر که من مولای او بودم، پس این علی مولای او است[۱۷].

شرح کامل‌ترین مطلب و معنای واژه «اولوالامر» در حدیثی که از جابر ابن عبدالله انصاری نقل شده است بیان شده که در آن آمده است: پیامبر (ص) دوازده امام (ع) را معنی این واژه معرّفی فرمودند»[۱۸].

فقها در عصر غیبت

شیخ مفید بر این باور است که در زمان غیبت، فقها به عنوان نمایندگان ائمه معصومین(ع) باید در امور جامعه اسلامی رهبری کنند و به عنوان «أُولِي الْأَمْرِ» عمل نمایند[۱۹].

دلالت آیه

نخست: دلالت بر عصمت امام

تقریر اول

هر گاه خداوند به اطاعت بی‌قید و شرط از کسی فرمان دهد، آن فرد معصوم خواهد بود[۲۰]؛ زیرا در این مطلب تردیدی نیست که خداوند انجام گناه را برای کسی روا نمی‌دارد و آن را نمی‌پسندد. به عبارت دیگر، گناه، مورد نهی خداوند است؛ نه مورد امر او.

از طرفی، اگر اولوالامر معصوم نباشد احتمال اینکه در امر یا نهی خود مرتکب خطا شوند و دیگران را به انجام گناه فرا خوانند وجود دارد. حال اگر چنین موردی پیش آید، از یک طرف باید از او اطاعت کرد؛ چون بر اساس آیه مورد بحث، اطاعت از اولوالأمر، بی‌قید و شرط، واجب است و از طرف دیگر نباید از او اطاعت کرد؛ چون مستلزم گناه است که مورد نهی الهی است و[۲۱] و این همان تناقض یا اجتماع امر و نهی در شیء واحد است که محال می‌باشد از این رو اولی الامر قطعا معصوم بوده و خطا، سهو، گناه و اشتباه نمی‌کنند[۲۲].

تقریر دوم

در این آیه، اولی الأمر بر رسول عطف شده است؛ بدون اینکه فعل ﴿أَطِيعُوا تکرار شود. این مطلب گویای این حقیقت است که اطاعت از اولی الأمر با اطاعت از رسول هیچ‌گونه تفاوتی ندارد؛ یعنی همان‌گونه که رسول خدا بر جامعه ولایت دارد و اطاعت از او به دلیل ویژگی عصمت، بی‌قید و شرط، واجب است، اطاعت از اولی الأمر نیز بی‌قید و شرط واجب است؛ زیرا آنان نیز از ویژگی عصمت برخوردار هستند[۲۳].

خداوند تعالی چون اطاعت اولی الامر را با طاعت رسول و طاعت خود مقرون کرد، چنان که قدیم تعالی منزه است از همه قبایح و رسول (ص) معصوم و مطهر از همه معاصی کبیره و صغیره، اولی الأمر باید تا هم‌چنین باشد، که حکمت از کلام حکیم این واجب کند[۲۴].[۲۵]

خلاصه اینکه در این آیه اطاعت از اولی الامر در سیاق اطاعت خداوند و اطاعت رسول قرار گرفته است، بدیهی است اطاعت از خدا و رسول به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی واجب است؛ بنابراین اطاعت اولی الامر هم علی‌الاطلاق و بدون قید و شرط واجب است. از سوی دیگر اطاعت مطلق مستلزم معصوم بودن اولی الامر از هر گونه خطا و اشتباه است زیرا پیروی و فرمانبرداری بی‌چون و چرا تنها از فردی واجب می‌‌شود که از هر گونه خطا و لغزش پاک و مبرا باشد و خداوند هرگز اطاعت از غیر معصوم را به صورت مطلق واجب نمی‌کند[۲۶].[۲۷]

تقریر سوم

در این آیه، اطاعت از خدا و رسول واجب شمرده شده است. اطاعت از خدا که بالذات صاحب فرمان و صاحب همه امور و شؤون است، عمل به آموزه‌های قرآن می‌باشد و اطاعت از رسول (ص) در بیان جزئیات احکام و تفسیر آیات نیز (به نحوی) همان اطاعت از خدا خواهد بود؛ پس اطاعت ایشان در منصب رهبری و حاکمیت جامعه و داوری بین مردم و نیز اطاعت در احکامی است که از جانب خدا به پیامبر اکرم (ص) تفویض شده است[۲۸]. روشن است اطاعت حضرت که هم‌اکنون در قید حیات نیستند، عمل به سنت ایشان می‌باشد؛ سنتی که صحت آن احراز شده است. خداوند در این آیه، امر به اطاعت از خود را با تعبیر ﴿أَطِيعُوا و پس از آن، امر به اطاعت از اولی الامر را با عطف بر اطاعت از رسول تنها با یک تعبیر ﴿أَطِيعُوا (اطاعت کنید) بدون آنکه آن را تکرار کند، آورده است؛ از این‌رو، ابعاد، شرایط و آثاری که قرآن برای اطاعت از رسول برشمرده، برای اطاعت از اولی الامر نیز مطرح است. با بررسی اطاعت از رسول خدا در قرآن به این موارد بر می‌خوریم:

  1. اطاعت از رسول خدا، اطاعت از خداست. قرآن می‌فرماید: ﴿مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ[۲۹].
  2. یکی از اهداف رسالت پیامبران اطاعت از آنان است. قرآن می‌فرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ...[۳۰].
  3. اطاعت از رسول خدا (ص) در قرآن بر خلاف اطاعت‌های دیگر، مطلق و بدون هیچ قید و شرطی است. قرآن هر جا سخن از اطاعت از رسول دارد، آن را به طور مطلق بیان کرده است، حتی قرآن اطاعت ظاهری بدون همراهی دل را از پیامبر کافی نمی‌داند، بلکه تسلیم قلبی در برابر حکم پیامبر را شرط ایمان قرار داده، می‌فرماید: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۳۱].[۳۲]

دوم: دلالت بر نصب امام

قرآن کریم در آیه اولی الامر خطاب به مؤمنان می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۳۳]. در این آیه کریمه اطاعت از اولی الامر در سیاق و ردیف اطاعت از خداوند تعالی و رسول (ص) قرار داده شده است و بدون تردید امتثال و فرمان برداری مطلق و بدون قید و شرط از دستورات خدا و رسول لازم و ضروری است بنابراین اطاعت از اولی الامر هم به صورت مطلق لازم و ضروری است[۳۴]. فخر رازی نیز ذیل آیه اولی الامر وجه ملازمه بین وجوب اطاعت مطلق و عصمت اولی الامر را تبیین می‌‌کند[۳۵]. و از آنجا که عصمت امر باطنی و مخفی است و راهی برای شناخت امام معصوم جز نصب الهی وجود ندارد، عدم نصب امام معصوم و عدم تنصیص و تعیین و ابلاغ، با وجوب اطاعت سازگار نیست زیرا در این صورت، وجوب اطاعت تکلیف بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است[۳۶].

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ [۳۷]. آیه شریفه فوق از مؤمنان خواسته از الله، پیامبر و صاحبان امر "حاکمان" اطاعت کنند، شیعه معتقد است، ﴿أُولِي الأَمْرِ بر عصمت و امامت حضرت علی (ع) دلالت می‌‌کند که آن را با توجه به نکات ذیل می‌‌توان استنتاج کرد:

  1. اینکه ﴿أُولِي الأَمْرِ بر ﴿الرَّسُولَ عطف شده، از آن برمی‌‌آید اطاعت ﴿أُولِي الأَمْرِ مانند اطاعت رسول خداست. از این نکته می‌‌توان استفاده کرد ﴿أُولِي الأَمْرِ باید مانند پیامبر (ص) معصوم بوده باشد تا خداوند به صورت مطلق به اطاعت از وی در آیه امر کرده باشد. فخر رازی در تفسیرش به این نکته اذعان می‌‌کند لکن معصوم را نه اشخاص خاص بلکه امت تفسیر می‌‌کند، در این باره باید گفت پیش‌تر روایت عصمت گزارش شد که بر حسب آنها چنین شخصی در عصر پیامبر (ص) جز علی (ع) شخص دیگری نبوده است.
  2. از آنجا که اهل سنت به نصب هیچ فردی معتقد نیست، یا باید بپذیرند مصداق ﴿أُولِي الأَمْرِ علی (ع) و یازده امام از نسل وی می‌‌باشد و یا اینکه به عدم مصداق آیه در ﴿أُولِي الأَمْرِ قائل باشند و این - العیاذ بالله - لغویت آیه و امر الهی به اطاعت از ﴿أُولِي الأَمْرِ را می‌‌رساند.
  3. درباره تطبیق عصمت بر امت - که فخر رازی مدعی بود - باید گفت:
    1. ﴿أُولِي الأَمْرِ حسب نص آیه نه امت بلکه جزء امت ﴿مِنكُمْ ، است.
    2. معنای ﴿أُولِي الأَمْرِ "صاحبان امر و حکومت" بر امت تناسبت ندارد تا بر آن تطبیق شود.
    3. آیه می‌خواهد از ﴿أُولِي الأَمْرِ اطاعت مطلق شود، در حالی که امت باید مطیع و ﴿أُولِي الأَمْرِ مطاع گردد، امّا در توجیه رازی جای مطیع و مطاع عوض می‌شود.
  4. علاوه بر تحلیل مفهومی آیه، روایات نبوی نیز مصادیق ﴿أُولِي الأَمْرِ را علی (ع) و یازده امام از نسل علی (ع) را روشن می‌کند، مثلاً پیامبر (ص) شرکای خود را کسانی ذکر می‌کند که عنوانشان در آیهٔ فوق در کنار اسم پیامبر و خدا ذکر شده است:«شُرَكَائِي الَّذِينَ قَرَنَهُمُ اللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِي وَ أَنْزَلَ فِيهِم‏﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ». حضرت علی (ع) آنگاه درباره این شرکاء سؤال کرد، پیامبر فرمود: «أَنْتَ أَوَّلُهُمْ»[۳۸].

علی (ع) در دورهٔ خلافت عثمان در حضور جمعی از آنان می‌خواهد که واقعاً بگویند که آیات "اولی الأمر"، "ولایت" و "تبلیغ" در حقّ چه کسی نازل شده است، آیا مگر در حقّ غیر علی (ع) نازل شده است؟ آیا مگر ابوبکر و عمر نبودند که بعد از نزول آیات فوق از پیامبر (ص) پرسیدند: آیا این آیات تنها به علی (ع) اختصاص دارد:[۳۹]. پیامبر در جواب فرمود: "بلى در شأن على(ع) و در شأن أوصياى من تا روز قيامت از أولاد او نازل شده"[۴۰].

حسکانی از امام باقر (ع) نقل می‌کند که از آن حضرت دربارهٔ آیهٔ فوق سؤال شد که در جواب فرمود: در حقّ علی بن ابی طالب نازل شده است [۴۱]. مشابه همین روایت از امام صادق (ع) نیز گزارش شده است[۴۲].[۴۳]

سوم: دلالت بر ضرورت امامت

وجوب اطاعت از اولی الامر در این آیه مقتضی وجوب تحقق آن است.

شاید اشکال شود که وجوب اطاعت از اولی الامر، مسئله‌ای است که مشروط شده به وجود ایشان؛ مانند وجوب زکات دادن که دال بر وجوب کسب مال نیست.

پاسخ: از قرینه سیاق، که ﴿وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ بر رسول، عطف شده است و نبوت، امری است قطعی، وجوب اولی الامر به دست می‌‌آید. همانگونه که نصب و تعیین پیامبر، فعل خداوند است، نصب و تعیین امام نیز، "علی الله" است. کلمه ﴿مِنكُمْ بعد از ﴿وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ نمی‌تواند به معنای وجوب "علی الناس" باشد، زیرا درباره نبوت نیز کلمۀ "مِنْ‏ أَنْفُسِهِمْ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏" آمده است. مقصود از این‌گونه تعابیر، این است که پیامبر و امام، از جنس بشرند[۴۴].

قرآن کریم، اطاعت و پیروی از "أُولی الأمر" را بر مسلمانان واجب کرده و فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ[۴۵].

سعدالدین تفتازانی در کتاب شرح المقاصد این دلیل را یادآور شده و گفته است: وجوب اطاعت از اولی الامر، مقتضی وجوب تحقق آن است.

محقّق طوسی نیز در تلخیص المحصّل، این آیه را به عنوان دلیل نقلی و شرعی بر وجوب امامت بر شمرده است.

ممکن است گفته شود: از وجوب فعلی بر انسان، نمی‌توان وجوب تحقق بخشیدن و تحصیل موضوع آن را استنباط کرد؛ همانطور که از وجوب زکات یا خمس، نمی‌توان وجوب کسب مال و ثروتی را که متعلّق زکات یا خمس است، نتیجه گرفت؛ بلکه چنین احکامی در حقیقت به صورت قضیه شرطیه‌اند که بر وجوب تالی در فرض وجود مقدّم، دلالت می‌کنند و نه بر وجود قطعی مقدّم؛ یعنی اگر کسی، اموالی که زکات به آن تعلّق می‌گیرد به دست آورد، باید زکات آن را بپردازد. در بحث ما نیز مفاد آیه، چنین خواهد شد که اگر اولی الامر، موجود باشد، باید از آن اطاعت کرد؛ امّا اینکه باید اولی الامر موجود باشد یا نه، از این آیه به دست نمی‌آید.

در پاسخ این اشکال، میتوان گفت: اگر چه مقتضای قاعده اوّلیه، همان است که گفته شد؛ ولی در اینجا، از قرینه سیاق، به دست می‌آید که وجود اولی الامر، مسلّم و مفروغ‌عنه گرفته شده است؛ زیرا اُولی الأمر، بر رسول، عطف شده است و می‌دانیم که نبوّت، امری است قطعی و در وجوب آن، سخنی نیست.

آری، از این آیه، به دست می‌آید که وجوب امامت "اولی الامر" وجوب کلامی است و نه فقهی؛ یعنی همانگونه که نصب و تعیین پیامبر، فِعل خداوند است، نصب و تعیین امام نیز، فِعلِ خداوند است.

ممکن است گفته شود: کلمه "منکم" بیان کننده این مطلب است که اولی الأمر را خود مسلمانان بر می‌گزینند؛ ولی این احتمال، اعتبار و ارزش علمی ندارد؛ زیرا دربارۀ نبوّت نیز کلمه "من أنفسهم" آمده است. مقصود از اینگونه تعابیر، این است که پیامبر و امام از جنس بشرند و گذشته از این، از میان خود مردم برگزیده شده‌اند. برگزیده شدن پیامبر و امام از میان مردم، غیر از برگزیده شدن آنان به دست مردم است[۴۶].

چهارم: دلالت بر مرجعیت دینی

آیه درصدد آن است که اولی الامر از جانب خداوند، مسئولیت‌هایی دارند و الا امر به اطاعت از آنان، لغو و بیهوده میشد. در این آیه مقارنت امر به اطاعت از پیامبر (ص) و اولی‌الامر نشان دهندۀ این مطلب است، همانگونه که پیامبر (ص) از جانب خداوند مسئولیت‌هایی از جمله مرجعیت دینی و علمی را عهده دار بود و مردم باید مطیع امر پیامبر (ص) می‌‌شدند، می‌توان به این نتیجه رسید که تمام مسئولیت‌هایی که برای پیامبر (ص) الزام آور است از جمله مرجعیت دینی، برای اولی الامر هم واجب و الزامآاور است، زیرا امری که از جانب خداوند در این آیه نازل شد تنها با یک بیان از طرف خداوند نازل شده و معنا ندارد متکلم حکیم، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت مسئولیت ندارند، امر به اطاعت از آنها را بدون هیچگونه استثنائی، در کلامی واحد و با یک سیاق، بیان کند[۴۷]. البته این آیه این قابلیت را دارد که برخی دیگر از شئون، مانند شأن رهبری سیاسی را نیز اثبات کند؛ اما در اینجا تنها به دنبال چگونگی دلالت این آیه بر شأن مرجعیت دینی هستیم. خداوند متعال در آیه یادشده می‌فرماید:: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً[۴۸].

اینکه چگونه این آیه بر شأن مرجعیت دینی امامان دلالت دارد، با بیان چند نکته شرح می‌دهیم:

  1. آیه ذکر شده تصریح دارد که خداوند متعال، مردم را به اطاعت از اولی‌الامر فرمان داده؛ اما پرسش اینجاست که خداوند مردم را در چه حوزه‌ای به اطاعت از اولی‌الامر فراخوانده است؟ به دیگر سخن، خداوند چه مسئولیت‌هایی به ایشان داده که مردم در آن حوزه به اطاعت از ایشان موظف‌اند؟
  2. واژه "اولی‌الامر" نیز به معنای صاحبان امر است؛[۴۹] بدین معنا که آنها امر و مسئولیتی بر عهده دارند. چنین حقیقتی گویای آن است که از جانب خداوند، مسئولیت با مسئولیت‌هایی بر عهده ایشان نهاده شده است؛ وگرنه فرمان به اطاعت از ایشان بیهوده بود. به دیگر سخن، خداوند متعال مقرر فرموده که مسئولیت‌هایی بر عهده ایشان باشد، و سپس مردم را به اطاعت از ایشان در حوزه آن مسئولیت‌ها فرمان داده است. این استظهار با توجه به مقارنت امر به اطاعت از اولی‌الامر با اطاعت از حضرت رسول (ص) روشن‌تر می‌شود؛ چراکه ایشان نیز از سوی خداوند مسئولیت‌هایی بر عهده دارند که مردم در آن حوزه مأمور به اطاعت از آنها هستند. از همین جا می‌توان به این گمان نزدیک شد که چون امر به اطاعت از این دو در کنار هم و تنها با یک امر بوده، مسئولیت‌های آن دو نیز یک‌سان است؛ مگر آنکه از خارج، دلیلی بر استثنای برخی مسئولیت‌ها اقامه شود؛ زیرا معنا ندارد که متکلم حکیم، از دو نفر که هیچ سنخیتی از جهت مسئولیت ندارند، امر به اطاعت از آنها را در کلامی واحد و با یک سیاق بیان کند. از‌این‌رو، مسئولیت‌های پیامبر متوجه اولی‌الامر نیز می‌شود. رسول اکرم (ص) مسئولیت‌های متعددی داشته که برخی از آنها عبارت‌اند از: دریافت و ابلاغ وحی: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا[۵۰]، تبیین معارف دینی: ﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ[۵۱]، داوری میان مردم: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۵۲]، رهبری جامعه اسلامی، اجرای احکام: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ لَاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَانَ إِلَّا قَلِيلًا[۵۳] و نیز: ﴿وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِينًا[۵۴] و.... در اینجا بنای بحث از تمام این وظایف را نداریم؛ اما روشن است که تبيين معارف دینی همان آموزه‌ای است که به دنبال اثبات آن برای امامان هستیم. این شأن برای اولی‌الامر در جای دیگری از قرآن و روایات انکار نشده است؛ از‌این‌رو می‌توان آن را برای اولی‌الامر ثابت دانست؛
  3. در اینکه مقصود از اولی‌الامر چه کسانی هستند، نزاعی دیرینه میان عالمان شیعه و سنی وجود داشته و دارد. در‌این‌باره نزدیک به پانزده نظریه تنها میان عالمان اهل سنت مطرح شده است؛[۵۵] اما باید توجه داشت که اولاً، امر به اطاعت از اولی‌الامر به‌طور مطلق آمده است؛ و ثانياً، این امر در کنار امر به اطاعت از خداوند و رسول آمده است؛ در نتیجه اولی‌الامر باید انسان‌هایی معصوم باشند. بنابراین از آیه - بدون استفاده از روایات - به دست می‌آید که مصداق اولی‌الامر باید معصوم باشد. دانشمندان شیعی به تبع روایات، آنها را بر ائمه اطهار (ع) منطبق کرده‌اند[۵۶] بنابر آنچه گذشت، روشن می‌شود که اولاً، اولی‌الامر بر امامان معصوم (ع) تطبیق شده؛ و ثانياً، اولی‌الامر شأن مرجعیت دینی را نیز دارند. (...) چنان‌که گذشت، پیامبران می‌آیند تا دین خدا را بر مردم عرضه کرده، راه سعادت را بشناسانند که در این صورت مردم بر خداوند متعال حجتی نخواهند داشت. این آموزه در روایات نیز تبیین شده است؛ چنان‌که ابوبصير نقل می‌کند که شخصی از امام صادق (ع) پرسید: به چه دلیل خداوند پیامبران و رسولان را به سوی مردم فرستاده است؟ امام (ع) فرمود: "تا پس از آن، برای مردم حجتی بر خداوند نباشد و تا نگویند که بشیر و نذیری به سوی ما نیامد".[۵۷] در روایت صحیح دیگری، امام باقر (ع) از نقش هدایتی امام و حجت خدا از دوران حضرت آدم (ع) سخن به میان آورده، می‌فرماید: "به خدا سوگند، زمین از زمانی که خداوند، جان آدم را گرفت، رها نشده است؛ مگر آنکه در آن، امامی بوده که مردم به وسیله او به سوی خدا هدایت شده‌اند و او حجت خدا بر مردم است...".[۵۸] لزوم وجود حجت میان بندگان، چنان مسلّم است که در روایات پرشماری آمده که اگر تنها دو نفر در عالم هستی وجود داشته باشند، باید یکی از آن دو امام باشد تا دیگری نتواند در قیامت عليه خداوند احتجاج کند. از‌این‌روست که آخرین نفری که از دنیا می‌رود، امام است.[۵۹] همچنین داوود رقّی در روایتی صحیح از امام کاظم (ع) سخنی به همین مضمون نقل می‌کند.[۶۰].[۶۱]

پنجم: دلالت بر وجوب اطاعت امام

قرآن کریم در آیه اولی الامر خطاب به مؤمنان می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۶۲] در این آیه کریمه اطاعت از اولی الامر در سیاق و ردیف اطاعت از خداوند تعالی و رسول (ص) قرار داده شده است و بدون تردید امتثال و فرمان برداری مطلق و بدون قید و شرط از دستورات خدا و رسول لازم و ضروری است بنابراین اطاعت از اولی الامر هم به صورت مطلق لازم و ضروری است[۶۳]. فخر رازی (م ۶۰۶) نیز ذیل آیه اولی الامر وجه ملازمه بین وجوب اطاعت مطلق و عصمت اولی الامر را تبیین می‌‌کند[۶۴]. و از آنجا که عصمت امر باطنی و مخفی است و راهی برای شناخت امام معصوم جز نصب الهی وجود ندارد، عدم نصب امام معصوم و عدم تنصیص و تعیین و ابلاغ، با وجوب اطاعت سازگار نیست زیرا در این صورت، وجوب اطاعت تکلیف بما لا یطلق خواهد بود که عقلاً محال است[۶۵].

اطاعت، پذیرشی برخاسته از میل و رغبت درونی و تمکین قلبی است، نه تحمیل بیرونی اطاعت از اهل بیت (ع) نیز به معنای عمل به دستورات آنها با میل و رغبت درونی است.

اطاعت از اولوالامر با اطاعت از خدا و رسولش همراه است و خدا به مؤمنان دستور داده تا از پیامبر (ص) و اولوالامر اطاعت کنند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۶۶].

این مهم به عنوان یک حق بر گردن هر انسانی است که از امام خود اطاعت کند. از امام باقر (ع) پرسیده شد، حقّ امام بر مردم چیست؟ فرمود: حقّ امام بر مردم آن است که به سخنان او گوش فرا دهند و از او اطاعت کنند[۶۷].[۶۸]

امیرمؤمنان (ع) می‌فرمایند: یکی از حقوق من بر گردن شما اطاعت از من است[۶۹] ازاین‌رو، باید بدانیم که سعادت ما در پرتو گوش دادن و اطاعت کردن از خدا و اهل بیت (ع) است: ﴿سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۷۰].

رسول خدا (ص) مصادیق اولی‌الامر را فرزندان علی و فاطمه (ع) برشمرده‌اند[۷۱].[۷۲]

اطاعت از اهل بیت واجب است. دلایل وجوب پیروی از اهل بیت اطلاق دارد و همه بایدها و نبایدهای مربوط به زندگی مسلمانان را شامل می‌شود و در این جهت تفاوتی میان مسایل عبادی، اقتصادی و سیاسی و فرهنگی وجود ندارد. به عنوان مثال در آیه اولی الأمر، اطاعت از اولی الأمر همان جایگاه و گستره‌ای را دارد که اطاعت از پیامبر (ص) دارد.

اولی الأمر چنانکه بیان گردید از ویژگی عصمت برخوردارند، و این ویژگی به اهل بیت پیامبر (ص) اختصاص دارد.

حدیث ثقلین، دال بر وجوب پیروی از اهل بیت است، در این حدیث، نجات امت از گمراهی منوط به تمسک به کتاب خدا و اهل بیت پیامبر (ص) گردیده است، تمسّک به معنای درآویختن است، درآویختن به قرآن به شناخت دستورات قرآن و پیروی از آنهاست، همین گونه است درآویختن به اهل بیت، یعنی نخست باید دستورهای آنان را شناخت، سپس آنها را به‌کار بست[۷۳].

امیرالمؤمنین (ع) می‌‌فرماید: "به خاندان پیامبرتان بنگرید و به آن‌سو روید که آنان می‌روند و پا جای پای آنان نهید، که هیچ‌گاه شما را از طریق هدایت منحرف نکنند و به هلاکت نسپارند. اگر نشستند، بنشینید و اگر برخاستند، برخیزید. بر آنان پیشی مگیرید که گمراه شوید و از آنان واپس نمانید که هلاک شوید"[۷۴].[۷۵]

حدیث سفینه نوح نیز بر وجوب پیروی از اهل بیت دلالت می‌کند، زیرا در این حدیث پیامبر اکرم (ص) اهل بیت خود را به کشتی نوح تشبیه کرده است که هر کس داخل آن شد از طوفان نجات یافت و هر کس از داخل شدن در آن سرباز زد هلاک گردید، بنابراین، هر کس از اهل بیت پیامبر (ص) پیروی کند، از گمراهی نجات خواهد یافت و هر کس از پیروی از آنان سرباز زند، گمراه خواهد شد[۷۶].

حیطه اطاعت از اولی الامر

حیطه اطاعت «اولی الأمر» تا کجاست؟ و در چه اموری باید آنها را اطاعت نمود؟

۱. نظر برخی از دانشمندان بر آن است که امامان(ع) حق تشریع ندارند و تنها کاری که در بُعد احکام دارند، همان تبیین و توضیح احکام شرع است که از ناحیه رسول خدا(ص) ذکر شده و احتیاج به توسعه و تبیین و تطبیق صحیح دارد و بر مردم است که به بیانات آن بزرگواران گوش فرا داده و به آنها عمل کنند. عبدالله بن عجلان از امام باقر(ع) در تفسیر آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۷۷] نقل کرده که فرمود: «هِيَ فِي عَلِيٍّ وَ فِي الْأَئِمَّةِ جَعَلَهُمُ اللَّهُ مَوَاضِعَ الْأَنْبِيَاءِ غَيْرَ أَنَّهُمْ لَا يُحِلُّونَ شَيْئاً وَ لَا يُحَرِّمُونَهُ»[۷۸]. آیه درباره علی و امامان نازل شده، خداوند آنان را در جایگاه‌های انبیا قرار داده است، جز آنکه چیزی را حلال نکرده و چیزی را نیز حرام نمی‌کنند.

۲. مورد دیگر از مواردی که باید به دستورات اهل بیت عصمت و طهارت(ع) گوش فرا داده و به آن عمل نماییم، دستوراتی است که مربوط به نظام اسلامی و حفظ شئون مملکت اسلامی است و لذا اگر در موردی، حکمی از این نوع احکام ولایی صادر کردند. چه در زمان حاکمیتشان باشد یا خیر. بر عموم مسلمین است که از آن اطاعت نمایند[۷۹].

بررسی نظرات مفسران بزرگ اسلامی نشان می‌دهد که امر به اطاعت از اولی الامر همانند امر به اطاعت از خدا و رسول می‌باشد که این خود گویای چند واقعیت است:

  1. اطاعت از اولی الامر همانند اطاعت از خدا و رسول بدون قید و شرط واجب است. بنابراین، اوامر او در همه شئون دینی، دنیوی، سیاسی، اجتماعی و غیر آن لازم‌الاجرا می‌باشد.
  2. همانگونه که پیامبر (ص) بر خلاف دین و فرامین الهی، به معصیت و گناه فرمان نمی‌دهد، اولی الامر نیز چنین فرمانی صادر نمی‌کند، و حکم او، حکم خدا و رسول او می‌باشد. پس اگر حاکمی بر خلاف دین فرمان دهد او به یقین مصداق حقیقی اولی الامر نخواهد بود، و در نتیجه اطاعتش واجب نیست.
  3. همین طور که پیامبر از همه گناهان و زشتی‌ها معصوم است، اولی الامر نیز چنین‌اند؛ زیرا خداوند به پیروی از اولی الامر به‌طور مطلق و بدون قید و شرط فرمان داده است، و هر کس که خداوند اینگونه امر به اطاعت از او کند ضرورت دارد که از هر گونه خطا و و زشتی معصوم باشد، و الا تناقض در صدر و ذیل آیه لازم میآید. پس ثابت می‌گردد که اولی الامر در آیه حتماً باید معصوم باشد[۸۰].
  4. همانگونه که رسول از جانب خدا تعیین و نصب می‌شود، اولی الامر نیز باید از جانب خدا تعیین و نصب گردد. لذا جایی برای طرح این ادعا که اولی الامر باید توسط گروهی به نام "اهل حل و عقد" تعیین و معرفی شود، نیست[۸۱].

بنابراین، روشن می‌شود امامت با ویژگی‌های ممتاز یاد شده، همچون نبوّت، اصلی از اصول دین شمرده می‌شود[۸۲].

بررسی اشکالات

اشکال نخست

وجوب اطاعت از اولی الأمر بدون شناخت آنان تکلیف به ما لا یطاق است و اگر مشروط به معرفت آنان باشد دیگر وجوب اطاعت مطلق نخواهد بود و این با اطلاق وجوب اطاعت که از آیه استفاده می‌شود منافات دارد[۸۳].

پاسخ اشکال نخست

این اشکال اگر وارد باشد بر همه اقوال از جمله نظریه اشکال‌کننده رازی نیز وارد است، چرا که هرگونه اطاعتی متفرع بر معرفت است، لکن اشکال فوق از اساس متزلزل است، زیرا معرفت، شرط واجب و تنجز تکلیف است، نه شرطوجوب و اصل تکلیف؛ بنابراین وجوب اطاعت از اولی الأمر همچون وجوب اطاعت از خدا و پیامبر (ص) مطلق است، بر این اساس بر مکلف واجب است اولی الأمر را بشناسد[۸۴]. البته در این جا لازم است که راه معرفت به روی بشر گشوده باشد و قدرت بر تحصیل آن نیز موجود باشد؛ چنان که این راه با مراجعه به ادله قرآنی و سنت نبوی پیوسته به روی انسان‌ها گشوده است[۸۵].

اشکال دوم

در زمان حاضر "عصر غیبت" شناخت امام و دسترسی به او ممکن نیست، در حالی که اطاعت از اولی الامر بدون امکان شناخت و دسترسی به آن تحقق نمی‌یابد[۸۶].

پاسخ اشکال دوم

این اشکال نیز وارد نیست، چرا که با مراجعه به قرآن و احادیث اسلامی، شناخت امام معصوم و بهره‌گیری معرفتی از وی، چه در زمان حضور و یا غیبت برای همگان ممکن است؛ چنان که با فراهم ساختن شرایط حضور امام معصوم می‌توان به او دسترسی یافت. حال اگر عموم یا جمعی از مکلفان از تحقق یافتن چنین شرایطی جلوگیری کردند مسئولیت این امر متوجه آنان است، نه خداوند یا پیامبر (ص) یا امام معصوم، علاوه بر این، امام معصوم برای عصر غیبت نائبانی از مجتهدان عادل را جهت تدبیر امور جامعه اسلامی معرفی کرده است[۸۷].

اشکال سوم

کلمه اولی الأمر جمع و مقتضایش این است که در یک زمان افراد متعددی متولی امر جامعه اسلامی گردند، در حالی که بر اساس نظریه شیعه در هر زمان ولی امر باید یک نفر باشد[۸۸].

پاسخ اشکال سوم

این اشکال از خلط بین دو مطلب متفاوت ناشی شده است: یکی این که یک لفظ معنای عامی دارد در موقع استعمال از آن معنای خاصی اراده شود، دیگری این که لفظ عام در معنای عام به کار رود و بر آن معنای عام حکمی مترتب گردد، ولی از نظر تحقق خارجی تنها یک مصداق داشته باشد. واژه اولی الامر در آیه از قبیل قسم دوم است، نه اول، بنابراین در هر زمان تنها یک ولی امر معصوم موجود است، و وحدت مصداق موجب تخصیص مفهوم نخواهد بود[۸۹].[۹۰]

اشکال چهارم

دلیلی بر عصمت پیشوایان اهل بیت (ع) وجود ندارد، و اگر مقصود از اولی الأمر امامان معصوم بود، باید آیه به آن تصریح می‌کرد[۹۱].

پاسخ اشکال چهارم

این اشکال نیز بی اساس است، چرا که آیاتی از قرآن چون آیه تطهیر و احادیثی متواتر و مسلم چون حدیث ثقلین و سفینه بر عصمت اهل بیت (ع) دلالت دارد. اما قسمت دوم اشکال بر سایر اقوال از جمله بر خود اشکال کننده که مراد از اولی الأمر را اجماع اهل حل و عقد دانسته نیز وارد است[۹۲].

اشکال پنجم

بنابر تطبیق اولی الامر بر امام معصوم و این که وجود او برطرف کننده اختلاف میان امت است نیازی به ذیل آیه: ﴿فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ نبود، زیرا ارجاع نزاع به کتاب و سنت، فرع اختلاف و آن هم فرع تعدد اولی الامر است، ولی لازمه قول به وجود معصوم رفع اختلاف است[۹۳].

پاسخ اشکال پنجم

در پاسخ باید گفت: مخاطبان در آیه مؤمنان هستند که دو حکم متوجه آنان شده است:

  1. اطاعت از خدا، پیامبر و اولی الأمر؛
  2. ارجاع موارد اختلاف در امور دینی به قرآن و سنت "خدا و رسول".

آیه کریمه ناظر به اختلاف میان مؤمنان است، زیرا ضمیر جمع مخاطب در کلمه تنازعتم به مؤمنانی که در آغاز آیه آمده است باز می‌‌گردد. اگر مقصود، اختلاف میان اولی الامر بود باید می‌‌فرمود: فإن تنازع أولو الأمر یا فإن تنازعوا، بنابراین نقش أولی الأمر داوری در منازعات است، و داوری آنان بر اساس کتاب و سنت انجام می‌گیرد[۹۴].

اشکال ششم

مقتضای اینکه خداوند هرگز به اطاعت از گناهکار امر نمی‌کند این خواهد بود که: اطاعت از اولی الامر در غیر معصیت خداوند واجب است.

پاسخ به اشکال ششم

  1. اولاً: سیاق آیه کریمه عدم تکرار ﴿أَطِيعُواْ مانع از چنین تقییدی است. یعنی همانطور که درباره پیامبر نمی‌توان گفت که اطاعت از او واجب است، مگر آنکه موجب معصیت خدا باشد، درباره اولی الامر هم نمی‌توان گفت.
  2. ثانیاً: خداوند فرمود اگر احسان به والدین مستلزم معصیت خداوند باشد، آن احسان پسندیده نخواهد بود پس اگر در مورد اولی الامر نیز چنین احتمالی وجود داشت، به طریق اولی لازم به مقید کردن بود[۹۵].

این آیه شریفه نه تنها بر عصمت پیامبر اسلام و به تبع آن، عصمت تمامی انبیا دلالت دارد، بلکه بر عصمت برخی دیگر از انسان‌ها ـ که با عنوان "اولی الامر" از آنها یاد شده است ـ نیز صحّه می‌گذارد.

پیش از بیان نحوه دلالت آیه بر عصمت اولی‌الامر، گفتنی است که این آیه از طرف منکران امامت ائمه اهل‌بیت (ع) مورد تأویل و تفسیرهای مختلفی واقع شده است و کوشیده‌اند دلالت آن را بر عصمت اولوالامر نادیده گیرند. مع الوصف از آنجا که هیچ محقق منصفی نمی‌تواند در دلالت این آیه بر عصمت اولوالامر تشکیک کند، برخی دیگر از آنها، تلاش نموده‌اند تا برای اولوالامر، مصادیقی غیر از ائمه اطهار (ع) بیابند.

منابع

  1. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه أولی الأمر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
  2. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲
  3. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت
  4. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱
  5. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان
  6. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام
  7. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت
  8. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت
  9. محمدی، رضا، عصمت در قرآن
  10. محمدی، رضا، امام‌شناسی
  11. صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی
  12. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین
  13. حسن یوسفیان، احمد حسین شریفی، پژوهشی در عصمت معصومان
  14. محمد تقی فیاض‌بخش، فرید محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴
  15. علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی
  16. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت
  17. مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت
  18. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱
  19. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱
  20. رضوانی، علی اصغر، امام‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱
  21. ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری
  22. ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار
  23. حجتیان، محمد، اولواالامر، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵

پانویس

  1. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  2. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.
  3. محمدی، رضا، امام‌شناسی ۵، ص۲۱-۲۳.
  4. رضوانی، علی اصغر، امام‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱، ص۳۴۳.
  5. «(آنان را) بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  6. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند شایسته هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد». سوره احزاب، آیه ۳۶.
  7. رضوانی، علی اصغر، امام‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱، ص۳۴۴.
  8. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  9. رضوانی، علی اصغر، امام‌شناسی و پاسخ به شبهات ج۱، ص۳۴۵.
  10. خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۲۹۷-۲۹۸؛ همچنین، ر.ک: احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص۲۱-۲۲؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۲۶-۳۴؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۸.
  11. ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص۱۶۳؛ حجتیان، محمد، مقاله «اولواالامر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵، ص۶۶ -۶۹؛ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۱۹۰.
  12. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص۹۲ ـ ۹۴؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۵۲-۶۰.
  13. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا؛ «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  14. ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ؛ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  15. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۶۰.
  16. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  17. اصول کافی، باب ما نص الله و رسوله علی ائمة، حدیث ۱.
  18. محمدی، رضا، عصمت در قرآن ص ۵۱؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی ص ۱۷۹-۱۹۰.
  19. شیخ مفید، «الارشاد»، ج۲، ص۱۲۰-۱۲۵.؛ شیخ طوسی، محمد بن الحسن، نهایة، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۵؛ علامه حلی، تحریر الاحکام، ج۱، ص۷۵-۸۰.
  20. لا يجوز إيجاب طاعة أحد مطلقا إلا من كان معصوما مأمونا منه السهو و الغلط. و ليس ذلك بحاصل في أولي الأمر و لا العلماء، و إنما هو واجب في الائمة الذين دلت الآية على عصمتهم و طهارتهم، التبیان، ج۳، ص۲۳۶، و مجمع البیان، ج۲، ص۶۴.
  21. إنه تعالى اوجب طاعة أولي الأمر على الإطلاق كطاعته و طاعة الرسول، و هو لا يتم إلا بعصمة أولي الأمر، فإن غير المعصوم قد يأمر بمعصية و تحرم طاعته فيها، فلو وجبت ايضا اجتمع الضدان: وجوب طاعته و حرمتها، دلائل الصدق، ج۲، ص۱۷.
  22. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص ۱۲۵؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۵۲-۶۰؛ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۱۷۲؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص ۱۷۹-۱۹۰؛ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۲۸۹-۲۹۸؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص ۱۰۷-۱۱۱
  23. مجمع البیان، ج۲، ص۶۴؛ المیزان، ج۴، ص۳۹۱.
  24. تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۵، ص۴۰۹. لم يكرر اطيعوا اشارة إلى تعيين اولى الأمر و ان اولي الامر من كان شأنه شأن الرسول، و امره امره، و طاعته طاعته، حتى لا يكون لكل طاعة غير طاعة الآخر. بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج۲، ص۲۹-۳۰.
  25. ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۵۲-۶۰؛ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۹۱؛ فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴، ص ۲۱۲-۲۳۳؛ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص ۱۷۲؛ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان، ص ۲۸۹-۲۹۸؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص ۱۰۷-۱۱۱
  26. دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص۳۷۵.
  27. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص۱۰۷-۱۱۱؛ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۱؛ علی‌پور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص ۴۲؛ فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴، ص ۲۱۲-۲۳۳.
  28. مانند تحریم تمام مُسکرات از جانب رسول خدا (ص) که در حدیث صحیح السند از امام صادق (ع) بدین‌گونه نقل شده است: «حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَمْرَ بِعَيْنِهَا وَ حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) الْمُسْكِرَ مِنْ كُلِ شَرَابٍ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ...»؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۶۶-۲۶۷.
  29. «هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است و هر که رو گرداند (بگو بگرداند) ما تو را مراقب آنان نفرستاده‌ایم» سوره نساء، آیه ۸۰.
  30. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  31. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  32. نجارزادگان، فتح‌الله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت ص ۷۵؛ فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۴، ص ۲۱۲-۲۳۳.
  33. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  34. تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.
  35. التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.
  36. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص ۱۲۵-۱۲۹.
  37. ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید؛ سوره نساء، آیه:۵۹.
  38. شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۸۹.
  39. " فَقَامَ‏ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ فَقَالا يَا رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ هَؤُلَاءِ الْآيَاتُ‏ خَاصَّةٌ فِي‏ عَلِيٍّ؟"؛ تفسیر کبیر، ج ۱۰، ص ۱۴۴، ذیل آیه.
  40. «بَلَى فِيهِ وَ فِي أَوْصِيَائِي إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ"»؛ فرائد السمطین، ج ۱، ص ۳۱۲؛ الغدیر، ج ۱، ص ۱۶۵.
  41. تفسر عیاشی، ج ۱، ص ۳۱۳؛ شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۱۹۰؛ نقل از: موسوعة الامامة فی نصوص اهل اسنّة، ج ۴، ص ۲۱.
  42. ینابیع المودة، ج ۱، ص ۳۴۱.
  43. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت ۲، ص۲۱۳ - ۲۲۲.
  44. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص۱۹۷ - ۲۰۳.
  45. «ای مؤمنان، از خداوند و پیامبر و متولّیان امر خودتان پیروی کنید»، سوره نسا آیه۵۹.
  46. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص ۱۹۲-۲۱۸.
  47. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص ۲۲۲ - ۲۳۵.
  48. «ای کسانی که ایمان آورده‌اید، اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالامر (اوصیای پیامبر) را. و هرگاه در چیزی نزاع داشتید، آن را به خدا و پیامبر بازگردانید؛ اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید. این [کار] برای شما بهتر، و عاقبت و پایانش نیکوتر است» (نساء، ۵۹).
  49. واژه «اولو» در کهن‌ترین منبع لغوی - یعنی کتاب العين - چنین تعریف شده است: "اولی وأولات: مثل: ذوو وذوات فی المعنى، ولا يقال إلا للجميع من الناس وما يشبهه" (خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۳۷۰. نیز فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۱، ص۳۳).
  50. «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.
  51. «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.
  52. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  53. «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر شما نمی‌بود (همه) جز اندکی، از شیطان پیروی می‌کردید» سوره نساء، آیه ۸۳.
  54. «و چون خداوند و فرستاده او به کاری فرمان دهند سزیده هیچ مرد و زن مؤمنی نیست که آنان را در کارشان گزینش (دیگری) باشد؛ هر کس از خدا و فرستاده‌اش نافرمانی کند به گمراهی آشکاری افتاده است» سوره احزاب، آیه ۳۶.
  55. برخی از این نظریات عبارت‌اند از: الف) حکام و زمامداران مسلمان و عادل (عبدالله بن عمر بیضاوی، انوار التنزيل، ج۲، ص۸۰؛ سید محمد طنطاوی، التفسير الوسيط للقرآن الكريم، ج۳، ص۹۱)؛ ب) حكام، علما، ائمه و فرماندهان سریه‌ها (نعمت الله بن محمود نخجوانی، الفواتح الالهية، ج۱، ص۱۵۷؛ سید محمود آلوسی، روح المعانی، ج۳، ص۶۴)؛ ج) علمای دین (محمد بن محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۳، ص۱۸۰)؛ د) صحابه (محمد بن طاهر بن عاشور، التحرير و التنوير، ج۴، ص۱۶۶). برای تفصیل بیشتر، غلامحسین زینلی، دوازده جانشین، ص۱۷ و ۱۸.
  56. برای نمونه، ابوالصلاح حلبی، الكافی فی الفقه، ص۹۳؛ محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۲۳۶؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۱۳؛ عماد الدین حسن بن علی طبری، کامل البهائی فی السقيفة، ج۱، ص۱۳۱؛ سید عمیدالدین عبيدلی، اشراق اللاهوت فی شرح الياقوت، ص۴۷۸؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۱، ص۴۹۵؛ سید محمد حسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۷، ص۳۲۴؛ ناصر مکارم شیرازی، آیات ولایت در قرآن، ص۱۱۱.
  57. محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ص۱۲۰ و ۱۲۱. گفتنی است در‌این‌باره دست‌کم پنج روایت دیگر نیز وجود دارد. از‌این‌رو، این روایت مستفيض است (همان).
  58. محمد بن حسن صفار قمی، بصائر الدرجات، ص۴۸۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸ و ۱۷۹؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص۲۰۵؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۳۸.
  59. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۰؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۱۹۶؛ محمد بن ابراهيم نعمانی، الغيبة، ص۱۴۰. گفتنی است در‌این‌باره چهار روایت دیگر نیز وجود دارد که برخی از آنها معتبر به شمار می‌آیند (محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۹ و ۱۸۰).
  60. «إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۷. نظیر این روایت را حسن بن على وشاء در روایتی صحیح از امام رضا (ع) نیز نقل می‌کند (همان).
  61. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص ۲۲۲ - ۲۳۵.
  62. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  63. تفسیر المیزان، ج ۵، ص ۳۹۰.
  64. التفسیر الکبیر، ج ۱۰، ص ۱۱۳.
  65. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص ۱۲۵-۱۲۹
  66. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  67. «مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَى النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَيْهِمْ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ وَ يُطِيعُوا»؛ کافی، ج۱، ص۴۰۵.
  68. مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص ۹۷.
  69. « وَ أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ... وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُم‌»؛ بحارالأنوار، ج۳۴، ص۴۸.
  70. «شنیدیم و فرمان بردیم و آنانند که رستگارند» سوره نور، آیه ۵۱.
  71. «قَالَ فِي قَوْلِ اللَّهِ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»؛ بحارالأنوار، ج۲۳، ص۲۸۶.
  72. مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص ۹۸.
  73. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه أولی الأمر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۸۶-۹۰.
  74. نهج البلاغه، خطبه ۹۶.
  75. دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۱۵۵.
  76. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه أولی الأمر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۸۶-۹۰.
  77. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  78. محمد بن مسعود عیاشی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۵۲، حدیث ۱۷۳.
  79. رضوانی، علی اصغر، دانشنامه علمی کلمات امام حسین ج۱، ص ۱۵۱.
  80. اقتباس از تفسیر کبیر، فخر رازی، ج۱۰، ص۱۴۳ - ۱۴۴؛ تفسیر المیزان، علامه طباطبائی، ج۴، ص۳۹۱-۳۹۳.
  81. المیزان، ج۴، ص۳۹۶ - ۴۰۰.
  82. ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص۸۱-۸۲.
  83. مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص ۱۴۶.
  84. المظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۲، ص ۱۸.
  85. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه أولی الأمر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۸۶-۹۰.
  86. المظفر، محمد حسن، دلائل الصدق، ج۲، ص ۱۴۴.
  87. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه أولی الأمر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۸۶-۹۰.
  88. مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص ۱۴۶.
  89. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۴، ص ۳۹۲ و ۴۰۱.
  90. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه أولی الأمر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۸۶-۹۰.
  91. رشید رضا، محمد، المنار، ج۵، ص ۱۸۱.
  92. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه أولی الأمر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۸۶-۹۰.
  93. رشید رضا، محمد، المنار، ج۵، ص ۱۸۶.
  94. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه أولی الأمر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۸۶-۹۰.
  95. ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲، ص۲۴۳.