امام حسن مجتبی علیه‌السلام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۰۶: خط ۱۰۶:
در [[جنگ صفین]] نیز پدر را [[همراهی]] کرد<ref>وقعة صفین، ص۲۴۹.</ref> و بر پایه برخی از گزارش‌ها [[فرماندهی]] [[قلب]] [[سپاه]] پدر را بر عهده داشت<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۲۴.</ref>. وی در [[صفین]] نگران [[جان]] پدر بود و در این زمینه به وی پیشنهادهایی می‌داد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۹.</ref> و [[امام علی]] {{ع}} نیز می‌کوشید حسنین {{عم}} بی‌محابا وارد معرکه نشوند، زیرا آنان را سلاله [[رسول خدا]] {{صل}} می‌دانست و می‌فرمود بر اثر صدمه دیدن این دو، نسل [[پیامبر]] {{صل}} گسیخته خواهد شد<ref>وقعة صفین، ص۵۳۰.</ref>. [[امام حسن]] {{ع}} از [[شاهدان]] [[پیمان‌نامه]] [[حکمیت]] در [[صفین]] بود<ref>وقعة صفین، ص۵۰۷.</ref> و پس از برگزاری جلسات تحکیم و تصمیماتی که ضد [[امام علی]] {{ع}} گرفته شد، حضرت از [[امام حسن]] {{ع}} خواست با سخنان خود برای توده [[مردم]] در این زمینه روشنگری کند و [[امام حسن]] {{ع}} با خواندن خطبه‌ای [[رفتار]] نادرست حَکَمین و اشتباهات آنان را یاد کرد و اقدام و رأی آنان را از روی [[هوا و هوس]] دانست<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۵۸.</ref>.  
در [[جنگ صفین]] نیز پدر را [[همراهی]] کرد<ref>وقعة صفین، ص۲۴۹.</ref> و بر پایه برخی از گزارش‌ها [[فرماندهی]] [[قلب]] [[سپاه]] پدر را بر عهده داشت<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۲۴.</ref>. وی در [[صفین]] نگران [[جان]] پدر بود و در این زمینه به وی پیشنهادهایی می‌داد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۱۹.</ref> و [[امام علی]] {{ع}} نیز می‌کوشید حسنین {{عم}} بی‌محابا وارد معرکه نشوند، زیرا آنان را سلاله [[رسول خدا]] {{صل}} می‌دانست و می‌فرمود بر اثر صدمه دیدن این دو، نسل [[پیامبر]] {{صل}} گسیخته خواهد شد<ref>وقعة صفین، ص۵۳۰.</ref>. [[امام حسن]] {{ع}} از [[شاهدان]] [[پیمان‌نامه]] [[حکمیت]] در [[صفین]] بود<ref>وقعة صفین، ص۵۰۷.</ref> و پس از برگزاری جلسات تحکیم و تصمیماتی که ضد [[امام علی]] {{ع}} گرفته شد، حضرت از [[امام حسن]] {{ع}} خواست با سخنان خود برای توده [[مردم]] در این زمینه روشنگری کند و [[امام حسن]] {{ع}} با خواندن خطبه‌ای [[رفتار]] نادرست حَکَمین و اشتباهات آنان را یاد کرد و اقدام و رأی آنان را از روی [[هوا و هوس]] دانست<ref>الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۵۸.</ref>.  


در دوران [[حکومت]] [[حضرت علی]] {{ع}} پدر، گاهی برخی [[وظایف]] مانند خواندن [[خطبه]] [[نماز جمعه]] را به [[امام حسن]] {{ع}} می‌سپرد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۱.</ref>، چنان که پاسخگویی به برخی مراجعات [[علمی]] را<ref>الکافی، ج۱، ص۵۲۶؛ ج۷، ص۲۰۲.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} پس از ضربت خوردن، به حسنین {{عم}} سفارش‌هایی کرد؛ به ویژه [[امام حسن]] {{ع}} را به [[تقوا]] توصیه کرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>. افزون بر این، [[امام علی]] {{ع}} سفارش‌های [[تربیتی]] بلندی خطاب به فرزندش [[امام حسن]] دارد<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۳۱؛ حکمت ۳۸.</ref>. پس از [[شهادت]] پدر، [[امام حسن]] {{ع}} بر جنازه ایشان [[نماز]] خواند<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۰.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۹.</ref>
در دوران [[حکومت]] [[حضرت علی]] {{ع}} پدر، گاهی برخی [[وظایف]] مانند خواندن [[خطبه]] [[نماز جمعه]] را به [[امام حسن]] {{ع}} می‌سپرد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۱.</ref>، چنان که پاسخگویی به برخی مراجعات [[علمی]] را<ref>الکافی، ج۱، ص۵۲۶؛ ج۷، ص۲۰۲.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} پس از ضربت خوردن، به حسنین {{عم}} سفارش‌هایی کرد؛ به ویژه [[امام حسن]] {{ع}} را به [[تقوا]] توصیه کرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۴۷.</ref>. افزون بر این، [[امام علی]] {{ع}} سفارش‌های [[تربیتی]] بلندی خطاب به فرزندش [[امام حسن]] دارد<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۳۱؛ حکمت ۳۸.</ref>. پس از [[شهادت]] پدر، [[امام حسن]] {{ع}} بر جنازه ایشان [[نماز]] خواند<ref>تاریخ خلیفه، ص۱۵۰.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۹۹؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۴]]، ص ۱۹-۲۶.</ref>


=== [[امام مجتبی]] و [[خلافت]] ===
=== [[امام مجتبی]] و [[خلافت]] ===
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:
زمانی که [[معاویه]] به سوی [[عراق]] حرکت کرد، [[امام حسن]] {{ع}} پس از [[آگاهی]] از این خبر، [[مردم]] را به [[جهاد]] و [[مقاومت]] فرا خواند و از آنها خواست که در لشکرگاه [[نخیله]] گردهم آیند؛ اما [[مردم]] واکنش مناسبی نشان ندادند و برخی بزرگان مانند [[عدی بن حاتم]]، [[سکوت]] [[مردم]] را نپسندیدند و آنان را به [[اجابت]] خواسته حضرت [[تشویق]] کردند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref>. مجموع [[لشکریان]] [[امام حسن]] {{ع}} را ۲۰۰۰۰ تن یاد کرده‌اند که ۱۲۰۰۰ در قالب مقدمه [[لشکر]] به [[فرماندهی]] [[عبیدالله بن عباس]] برای مقابله با سپاه معاویه و جلوگیری از پیشروی وی به مَسکِن اعزام شدند. سپاه معاویه را ۶۰۰۰۰ نفر تخمین زده‌اند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ نک: صلح الحسن، ص۱۲۲-۱۲۴.</ref>. [[امام]] پس از گسیل [[عبیدالله بن عباس]] به [[مسکن]]، خود به سوی [[مدائن]] رهسپار شد و در آنجا اردو زد. فاصله این دو مکان نزدیک ۶۰ کیلومتر بود. [[معاویه]] توانست با وعده‌هایی، شماری از [[اصحاب امام حسن]] {{ع}} را به سوی خود بکشاند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۴۰-۴۱؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴.</ref>.  
زمانی که [[معاویه]] به سوی [[عراق]] حرکت کرد، [[امام حسن]] {{ع}} پس از [[آگاهی]] از این خبر، [[مردم]] را به [[جهاد]] و [[مقاومت]] فرا خواند و از آنها خواست که در لشکرگاه [[نخیله]] گردهم آیند؛ اما [[مردم]] واکنش مناسبی نشان ندادند و برخی بزرگان مانند [[عدی بن حاتم]]، [[سکوت]] [[مردم]] را نپسندیدند و آنان را به [[اجابت]] خواسته حضرت [[تشویق]] کردند<ref>انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۰-۲۸۱.</ref>. مجموع [[لشکریان]] [[امام حسن]] {{ع}} را ۲۰۰۰۰ تن یاد کرده‌اند که ۱۲۰۰۰ در قالب مقدمه [[لشکر]] به [[فرماندهی]] [[عبیدالله بن عباس]] برای مقابله با سپاه معاویه و جلوگیری از پیشروی وی به مَسکِن اعزام شدند. سپاه معاویه را ۶۰۰۰۰ نفر تخمین زده‌اند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ نک: صلح الحسن، ص۱۲۲-۱۲۴.</ref>. [[امام]] پس از گسیل [[عبیدالله بن عباس]] به [[مسکن]]، خود به سوی [[مدائن]] رهسپار شد و در آنجا اردو زد. فاصله این دو مکان نزدیک ۶۰ کیلومتر بود. [[معاویه]] توانست با وعده‌هایی، شماری از [[اصحاب امام حسن]] {{ع}} را به سوی خود بکشاند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۴۰-۴۱؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴.</ref>.  


[[خیانت]] یاران امام {{ع}} به گونه‌ای بود که در میان [[اصحاب]] خود نیز [[امنیت]] جانی نداشت<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۲۱.</ref>. فرستادگان [[معاویه]] در [[مدائن]] که برای [[مذاکره]] نزد [[امام]] {{ع}} آمدند، هنگام خروج به قصد دامن زدن به [[اختلافات]] با صدای بلند در میان [[لشکریان]] [[امام]] {{ع}} چنین القا کردند که حضرت [[صلح]] را پذیرفته است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۵.</ref>. در این شرایط، [[امام حسن]] {{ع}} برای استمزاج [[مردم]]، در خطبه‌ای اعلام کرد که [[معاویه]] برای [[صلح]] پیشنهاداتی داده است و نظر آنان را در این زمینه جویا شد و آنها خواهان پذیرش [[صلح]] شدند<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۱۴.</ref>. بر اثر شایعات و وعده‌های [[معاویه]]، [[عبیدالله بن عباس]]، یکی از سه فرمانده اصلی [[امام]] {{ع}} همراه شماری از سپاهیان به اردوی معاویه پیوست. در این هنگامه، [[امام]] در خطبه‌ای در مُظلِم ساباط [[مدائن]] بر موضوع جماعت ([[همبستگی]]) تأکید کرد. در پی این [[خطبه]]، گروهی ـ که دیگر آن حضرت را [[خلیفه]] نمی‌دانستند ـ بر [[امام]] یورش برده و [[خیمه]] او را [[غارت]] کردند. پس از این بی‌حرمتی، جرّاح بن سنان از [[خوارج]] حضرت را [[ترور]] کرد که برای مداوا به [[مدائن]] برده شد<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۱-۱۲.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۰؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۸۷- ۲۸۸.</ref>
[[خیانت]] یاران امام {{ع}} به گونه‌ای بود که در میان [[اصحاب]] خود نیز [[امنیت]] جانی نداشت<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۲۱.</ref>. فرستادگان [[معاویه]] در [[مدائن]] که برای [[مذاکره]] نزد [[امام]] {{ع}} آمدند، هنگام خروج به قصد دامن زدن به [[اختلافات]] با صدای بلند در میان [[لشکریان]] [[امام]] {{ع}} چنین القا کردند که حضرت [[صلح]] را پذیرفته است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۵.</ref>. در این شرایط، [[امام حسن]] {{ع}} برای استمزاج [[مردم]]، در خطبه‌ای اعلام کرد که [[معاویه]] برای [[صلح]] پیشنهاداتی داده است و نظر آنان را در این زمینه جویا شد و آنها خواهان پذیرش [[صلح]] شدند<ref>اسد الغابه، ج۲، ص۱۴.</ref>. بر اثر شایعات و وعده‌های [[معاویه]]، [[عبیدالله بن عباس]]، یکی از سه فرمانده اصلی [[امام]] {{ع}} همراه شماری از سپاهیان به اردوی معاویه پیوست. در این هنگامه، [[امام]] در خطبه‌ای در مُظلِم ساباط [[مدائن]] بر موضوع جماعت ([[همبستگی]]) تأکید کرد. در پی این [[خطبه]]، گروهی ـ که دیگر آن حضرت را [[خلیفه]] نمی‌دانستند ـ بر [[امام]] یورش برده و [[خیمه]] او را [[غارت]] کردند. پس از این بی‌حرمتی، جرّاح بن سنان از [[خوارج]] حضرت را [[ترور]] کرد که برای مداوا به [[مدائن]] برده شد<ref>الارشاد، ج۲، ص۱۱-۱۲.</ref>.<ref>[[منصور داداش‌نژاد|داداش‌نژاد، منصور]]، [[حسن بن علی (مقاله)|مقاله «حسن بن علی»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)| دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]]؛ [[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص ۱۰۰؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)| دانشنامه نهج البلاغه ج۱]]، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ [[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت ج۴]]، ص ۱۹-۲۶.</ref>


=== [[صلح امام حسن]] {{ع}} ===
=== [[صلح امام حسن]] {{ع}} ===

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۱۵

امام حسن مجتبی (ع)
عکس بقعه ائمه بقیع پیش از تخریب در سال ۱۳۰۵ خورشیدی
نقشامام دوم شیعیان
نامحسن بن علی
کنیهابومحمد
زادروز۱۵ رمضان، سال ۳ق.
زادگاهمدینه
مدت امامت۱۰ سال (۴۰-۵۰ق)
مدفنبقیع، مدینه
محل زندگیمدینه، کوفه
لقب(ها)مجتبی، سید، زکی، سبط
پدرامام علی
مادرحضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
همسر(ان)ام بشیر، خوله، ام اسحق، حفصه، هند، جعده
فرزند(ان)زید، ام الحسن، ام الحسین، حسن، عمر، قاسم، عبدالله، ابوبکر، عبدالرحمن، حسین، طلحه، ام عبدالله، ام سلمه، رقیه
طول عمر۴۸سال

امام حسن (ع) امام دوم مسلمانان، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری قمری در مدینه متولد شد. پدر ایشان علی بن ابی طالب (ع) و مادرشان حضرت زهرا (س) است. کنیه حضرت ابومحمد و زکی، سبط و مجتبی از القاب ایشان است. زمان پیامبر اکرم (ص) در داستان مباهله شرکت داشت و در دوران خلافت علی (ع) در صحنه‌ها حضور یافت و در همه مقاطع مانند جنگ جمل و صفین و... پدر را همراهی کرد.

بعد از شهادت امیرالمؤمنین (ع) خلافت به ایشان رسید لکن به سبب مساعد نبودن اوضاع، اختلافات و تفرقه موجود بین یاران حضرت و دنیاخواهی آنها، سیاست‌های فریبنده معاویه، خودفروختگی بعضی از یاران و... با معاویه صلح کرد و پس از آن تا آخر عمر در مدینه زندگی کرد.

حضرت بردبار و متین بود و در گشایش مشکلات دیگران پیشگام بود. سه بار برای خدا نیمی از دارایی خود را به فقیران بخشید و سرانجام در چهل و هشت سالگی به علت مسمومیت ناشی از سمی که جعده همسر حضرت با دسیسه معاویه به ایشان داده بود به شهادت رسید و در قبرستان بقیع مدفون گشت.

ولادت و نیاکان

تولد امام

امام حسن (ع) چهارمین معصوم از چهارده معصوم (ع) و پیشوای دوم مسلمانان، در نیمه ماه رمضان سال سوم هجری قمری در مدینه متولد شد و پیامبر اکرم (ص) در گوش او اذان گفت[۱] و هفت روز پس از ولادت برایش عقیقه کرد. پیامبر خودشان سر گوسفند عقیقه حسن را بریدند[۲] و به وزن موهای سرش نقره صدقه داد[۳].[۴]

پدر و مادر

پدر ایشان علی بن ابی طالب (ع) و مادرشان حضرت زهرا (س) است[۵].

کنیه‌ها و القاب

پیامبر اکرم (ص) پدربزرگ ایشان با الهام الهی نامشان را حسن نامید. حسن برگرفته از نام پسر هارون یعنی «شبر»، نامی از نام‌های بهشتی است که پیش از اسلام سابقه‌ای نداشته است[۶].[۷]

کنیه‌ها

کنیه حضرت ابومحمد است[۸].

القاب

القاب فراوانی همانند تقی، زکی، سبط، سید و مجتبی به ایشان نسبت داده‌اند[۹] که مشهورترین آنها نزد ایرانیان لقب «مجتبی» است[۱۰].

تنها کنیه امام مجتبی(ع) «ابو محمد» ولی القاب آن بزرگوار بسیار بوده است از جمله: تقی، طیب، زکی، سید، سبط و ولی. حضرت به تمام این لقب‌ها خوانده شده و بر او اطلاق می‌گردید و مشهورترین لقب‌های آن امام همام «تقی» اما برجسته‌ترین و سزاوارترین لقب‌ها به او، لقبی بود که رسول اکرم(ص) وی را بدان توصیف نموده و ویژه او قرار داد و بدان موصوفش گرداند. در روایت صحیحی که راویان معتبر و مورد اعتماد از نبی اکرم نقل کرده‌اند. آن حضرت فرمود: «ابْنِي هَذَا، سَيِّدٌ» از همین‌رو، سزاوارترین لقب‌های امام مجتبی(ع) «سید» است[۱۱].

همسران و فرزندان

فرزندان

ابن‌سعد برای حضرت ۲۱ فرزند و ۱۰ همسر بدین شرح شمرده است:

سه تن از دامادهای آن حضرت عبدالله بن زبیر بن عوام (همسرش ام الحسنعمرو بن منذر بن زبیر (همسرش ام سلمه) و علی بن الحسین زین العابدین (همسرش ام عبدالله)، نام داشتند[۱۳].[۱۴]

شمایل و صفات ظاهری

امام مجتبی (ع) از نظر ظاهری شباهت زیادی به پیامبر خاتم (ص) و قامتی متوسط و محاسنی بلند داشت[۱۵].

سرگذشت تاریخی

در روزگار رسول خدا (ص)

در دوران نبوی، پیامبر اکرم (ص) در سه رخداد مهم حسنین (ع) را شرکت داد: در سال ۶ هجری در داستان مباهله، آنان را با خود همراه برد. براساس منابع شیعی با ایشان (در بیعت رضوان) بیعت کرد[۱۶] و در سال ۹ هجری آنان را شاهدان نامه بر ثقیف قرار داد[۱۷]. بر پایه خبری، امام حسن (ع) آخرین دیدار کننده با پیامبر (ص) بود: هنگامی که انگشتر مغیرة بن شعبه در قبر رسول اکرم (ص) افتاد، وی به دستور پدر به قبر درآمد و انگشتر را بیرون آورد[۱۸].[۱۹]

امام حسن (ع) در دوران خلفای سه‌گانه

امام حسن (ع) هشت ساله بود که جد گرامی‌اش از دنیا رفت. در دوران خلافت ابوبکر، از امام حسن (ع) که خردسال بود، دو گزارش در دست است: ابوبکر هنگامی که بر منبر بود، امام حسن بالای منبر رفت و به او گفت از منبر پدرش پایین بیاید[۲۰]. مورد دیگر، اظهار سخنان ابوبکر به امام حسن (ع) و یادآوری شباهت وی به پیامبر (ص) نه امام علی (ع) است[۲۱].

در دوره خلافت عمر نیز در چندین موضوع از امام حسن (ع) یاد شده است: عمر هنگامی که برای پرداخت مقرری دیوان برقرار کرد، حسنین (ع) را به جهت قرابت با رسول خدا (ص) در ردیف اهل بدر نهاد[۲۲]، چنان که به کارگزار خود بر یمن سفارش کرد برای آن دو حُله‌ای (پارچه) بفرستد[۲۳].

امام حسن (ع) هنگام به خلافت رسیدن عثمان[۲۴]، نزدیک ۲۰ سال داشت. مواضع سیاسی حضرت با پدرشان در این ایام همسو بود، چنان که در آینده در نامه‌نگاری با معاویه تأکید کرد که خلافت را حق خاندان پیامبر (ص) می‌دانست[۲۵]؛ ولی به پیروی از پدر، سیاست مدارا و راهنمایی را در رفتار با خلفا در پیش گرفت. از حضور امام حسن (ع)، در چند حادثه در دوران عثمان یاد شده است: امام حسن در بدرقه ابوذر که از سوی حکومت تبعید شده بود، به همراه پدر شرکت جست[۲۶].

هنگامی که شورش ضد عثمان اوج گرفت، امام حسن (ع) واسطه میان پدر و عثمان در پیام رسانی بود[۲۷]. در پایان خلافت عثمان، با وجود اعتراض عمومی به عثمان، آن حضرت از طرف پدر مأمور حفاظت از جان عثمان در برابر شورشیان گردید، تا در آینده امام علی (ع) متهم به حمایت از قتل خلیفه نشود. به گزارش برخی منابع، امام حسن (ع)، در پاسداری از عثمان تیر خورد و خون‌آلود شد[۲۸].[۲۹]

امام حسن (ع) در دوران خلافت پدر

امام حسن (ع) در دوران خلافت علی (ع) در صحنه‌ها حضور یافت و در همه مقاطع، پدر را همراهی کرد. هنگامی که امام علی (ع) در تعقیب اهل جمل رهسپار بصره شد، امام حسن (ع)، عمار و قیس بن سعد را برای بسیج نیرو به کوفه فرستاد[۳۰].

در جنگ صفین نیز پدر را همراهی کرد[۳۱] و بر پایه برخی از گزارش‌ها فرماندهی قلب سپاه پدر را بر عهده داشت[۳۲]. وی در صفین نگران جان پدر بود و در این زمینه به وی پیشنهادهایی می‌داد[۳۳] و امام علی (ع) نیز می‌کوشید حسنین (ع) بی‌محابا وارد معرکه نشوند، زیرا آنان را سلاله رسول خدا (ص) می‌دانست و می‌فرمود بر اثر صدمه دیدن این دو، نسل پیامبر (ص) گسیخته خواهد شد[۳۴]. امام حسن (ع) از شاهدان پیمان‌نامه حکمیت در صفین بود[۳۵] و پس از برگزاری جلسات تحکیم و تصمیماتی که ضد امام علی (ع) گرفته شد، حضرت از امام حسن (ع) خواست با سخنان خود برای توده مردم در این زمینه روشنگری کند و امام حسن (ع) با خواندن خطبه‌ای رفتار نادرست حَکَمین و اشتباهات آنان را یاد کرد و اقدام و رأی آنان را از روی هوا و هوس دانست[۳۶].

در دوران حکومت حضرت علی (ع) پدر، گاهی برخی وظایف مانند خواندن خطبه نماز جمعه را به امام حسن (ع) می‌سپرد[۳۷]، چنان که پاسخگویی به برخی مراجعات علمی را[۳۸]. امام علی (ع) پس از ضربت خوردن، به حسنین (ع) سفارش‌هایی کرد؛ به ویژه امام حسن (ع) را به تقوا توصیه کرد[۳۹]. افزون بر این، امام علی (ع) سفارش‌های تربیتی بلندی خطاب به فرزندش امام حسن دارد[۴۰]. پس از شهادت پدر، امام حسن (ع) بر جنازه ایشان نماز خواند[۴۱].[۴۲]

امام مجتبی و خلافت

امام حسن (ع) هنگام پذیرش خلافت ۳۷ سال داشت[۴۳]. عراقیان و حامیان امام علی (ع) با وی بیعت کردند؛ شمار بیعت‌کنندگان، ۴۰۰۰۰ تن ذکر شده است. این رقم، عدد آخرین سپاهیان امام علی (ع) بود که برای نبرد با معاویه تدارک دیده بود. اهل عراق، یکدست از خلافت امام حسن (ع) حمایت کردند[۴۴] و مؤرّخان مخالفتی در خلافت وی ثبت نکرده‌اند که احتمالاً به جهت فضای احساسی پیش آمده پس از شهادت امام علی (ع) و بیم خطر پیروزی شام بر عراق بود که یکپارچگی را برای حفظ موقعیت کوفیان می‌طلبید.

برخلاف گزارش‌های سستی که امام حسن (ع) را در پذیرش خلافت جدّی نشان نمی‌دهند[۴۵]، آن حضرت در پذیرش خلافت و استمرار آن کوشا بود، از این رو به سازماندهی نیروها و گردآوری آنان پرداخت و کارگزاران امام علی (ع) را ابقا کرد[۴۶]. دریافتی سپاهیان را با هدف تشویق ایشان افزود[۴۷] و به اعدام دو تن از جاسوسان معاویه دستور[۴۸] و در نامه‌ای به معاویه هشدار داد که این حرکت‌ها زمینه درگیری را فراهم می‌کنند[۴۹]. همه این اقدامات، نشانه جدی بودن وی در تشکیل حکومت و نگراییدن به صلح از آغاز کارند[۵۰].

زمانی که معاویه به سوی عراق حرکت کرد، امام حسن (ع) پس از آگاهی از این خبر، مردم را به جهاد و مقاومت فرا خواند و از آنها خواست که در لشکرگاه نخیله گردهم آیند؛ اما مردم واکنش مناسبی نشان ندادند و برخی بزرگان مانند عدی بن حاتم، سکوت مردم را نپسندیدند و آنان را به اجابت خواسته حضرت تشویق کردند[۵۱]. مجموع لشکریان امام حسن (ع) را ۲۰۰۰۰ تن یاد کرده‌اند که ۱۲۰۰۰ در قالب مقدمه لشکر به فرماندهی عبیدالله بن عباس برای مقابله با سپاه معاویه و جلوگیری از پیشروی وی به مَسکِن اعزام شدند. سپاه معاویه را ۶۰۰۰۰ نفر تخمین زده‌اند[۵۲]. امام پس از گسیل عبیدالله بن عباس به مسکن، خود به سوی مدائن رهسپار شد و در آنجا اردو زد. فاصله این دو مکان نزدیک ۶۰ کیلومتر بود. معاویه توانست با وعده‌هایی، شماری از اصحاب امام حسن (ع) را به سوی خود بکشاند[۵۳].

خیانت یاران امام (ع) به گونه‌ای بود که در میان اصحاب خود نیز امنیت جانی نداشت[۵۴]. فرستادگان معاویه در مدائن که برای مذاکره نزد امام (ع) آمدند، هنگام خروج به قصد دامن زدن به اختلافات با صدای بلند در میان لشکریان امام (ع) چنین القا کردند که حضرت صلح را پذیرفته است[۵۵]. در این شرایط، امام حسن (ع) برای استمزاج مردم، در خطبه‌ای اعلام کرد که معاویه برای صلح پیشنهاداتی داده است و نظر آنان را در این زمینه جویا شد و آنها خواهان پذیرش صلح شدند[۵۶]. بر اثر شایعات و وعده‌های معاویه، عبیدالله بن عباس، یکی از سه فرمانده اصلی امام (ع) همراه شماری از سپاهیان به اردوی معاویه پیوست. در این هنگامه، امام در خطبه‌ای در مُظلِم ساباط مدائن بر موضوع جماعت (همبستگی) تأکید کرد. در پی این خطبه، گروهی ـ که دیگر آن حضرت را خلیفه نمی‌دانستند ـ بر امام یورش برده و خیمه او را غارت کردند. پس از این بی‌حرمتی، جرّاح بن سنان از خوارج حضرت را ترور کرد که برای مداوا به مدائن برده شد[۵۷].[۵۸]

صلح امام حسن (ع)

از مهم‌ترین حوادث زندگی امام مجتبی (ع) صلح او با معاویه است در نیمه جمادی الاول سال ۴۱ هجری[۵۹]. ایشان بنا به مصالح اسلام و شرایط پیش‌آمده با معاویه صلح کرد. امام حسن (ع)، در ابتدای کار خواست از راه درگیری مسلّحانه جلوی انحراف در فرهنگ سیاسی جامعه اسلامی را بگیرد؛ امّا به سبب مساعد نبودن اوضاع، اختلافات و تفرقه موجود بین یاران حضرت و دنیاخواهی آنها، سیاست‌های فریبنده معاویه، خودفروختگی بعضی یاران حضرت و... در این زمینه نتوانست توفیقی به دست آورد. صلح در سال ۴۱ انجام گرفت و این سال را جماعت نام گذاشتند[۶۰].

بندهای صلح نامه متغیر است و کتاب‌های تاریخی هریک بر بندهایی از آن تأکید کرده‌اند: در برخی از گزارش‌ها به هیچ رو از بندهای مالی یادی نشده، بلکه این گونه بندها را افزوده واسطه‌ها[۶۱] یا نخستین پیشنهادات معاویه دانسته‌اند که امام حسن (ع) نپذیرفت[۶۲]؛ ولی در بعضی گزارش‌ها شرایط مالی برجسته شده و میزان آنها را نیز بسیار کلان پنداشته‌اند[۶۳]. مجموعه بندها چنین‌اند:

  1. واگذاری حکومت (تسلیم الامر) به معاویه، براین اساس که وی به کتاب خدا و سنت و سیره خلفای صالح عمل کند؛
  2. خلافت پس از معاویه از آنِ امام حسن (ع) باشد؛
  3. مردم در امان هستند و معاویه نباید کسی را به جهت اقدامات گذشته تعقیب کند؛
  4. حضرت علی (ع) سبّ نشود و ضد امام حسن (ع) توطئه نگردد؛
  5. خراج فسا و دارابجرد (برای پرداخت به صدمه دیدگان جنگ‌های دوران امام علی) در اختیار امام حسن (ع) قرار گیرد[۶۴].

در مدت خلافت امام حسن (ع) اختلاف است: بیشتر اقوال بر ۷ ماه و اندی تأکید می‌کنند[۶۵]. او در رمضان سال ۴۰ هجری به خلافت نشست و در ربیع‌الآخر سال ۴۱، حکومت را به معاویه واگذاشت. وی را در شمار خلفای راشدین دانسته‌اند و حدیث مشهور اهل سنت که خلافت پس از پیامبر (ص) ۳۰ سال قلمداد شده که پس از آن پادشاهی می‌شود، این زمان تنها با احتساب خلافت ۶ ماهه امام حسن (ع) کامل می‌گردد[۶۶].[۶۷]

امام حسن در مدینه

پس از صلح، امام با مشایعت معاویه از کوفه به مدینه بازگشت[۶۸] و در آنجا بزرگ و سرپرست بنی‌هاشم بود و در امور با وی مشورت می‌شد. این موضوع در داستان خواستگاری یزید از دختر عبدالله بن جعفر آشکار است که امام با این ازدواج موافقت نکرد[۶۹]؛ همچنین در این روزها یاور دوستداران اهل بیت (ع) بود و با وساطت و شفاعت نزد حکمرانان، در رفع مشکل آنان می‌کوشید؛ نمونه‌اش، نامه به زیاد بن ابیه درباره سعید بن سرح بود که او را تعقیب کرده بود[۷۰].[۷۱]

امامت و ولایت

دوران امامت حضرت ده سال بود. مقام امامت حسن بن علی (ع) از طرق متعدد ثابت شده است؛ از جمله تصریح پیامبر اسلام (ص) و حضرت علی (ع). پیامبر (ص) بر امامت ایشان تصریح کرده و فرموده است پس از علی (ع)، حسن (ع) وصی و جانشین من است[۷۲]. احادیث دیگری همانند حدیث کساء، ثقلین و سفینه در این باره از پیامبر (ص) نقل شده‌اند.

قرآن کریم در آیاتی همچون آیۀ تطهیر[۷۳] و مباهله[۷۴] بر این حقیقت اشاره دارد. امیر مؤمنان علی (ع) نیز هنگام شهادت در حضور خانواده خویش و بزرگان شیعه، کتاب و سلاح خود را به او سپرد و فرمود که حسن (ع) وصی من است[۷۵].[۷۶]

فضایل و مناقب

از فضیلت‌های والای او، عشق و محبت ژرف و شگفت پیامبر به ایشان است و درباره ایشان فرمود: «حسن از من است و من از اویم. خداوند دوست دارد کسی را که او را دوست بدارد»[۷۷]. پیامبر (ص) آشکارا رفتارهای بسیار محبت‌آمیزی با نواده خود داشت؛ مانند بوسیدن، حمل کردن بر دوش، آهسته برخاستن از سجده به جهت مراعات حال او[۷۸]، باز کردن پا در رکوع برای عبور وی[۷۹]، ناتمام گذاشتن خطبه و پایین آمدن با سرعت از منبر به محض زمین خوردن وی[۸۰]، همراه بردن وی با خود بر روی منبر[۸۱]، بی‌تاب شدن از گریه حسنین (ع)[۸۲] و اذیت او را در حکم آزردن خود دانستن[۸۳]. افزون بر اینها، رسول خدا (ص) سخنان بلندی که معمولاً از آنها به مناقب مشترک حسنین (ع) یاد می‌شوند، درباره وی فرموده است؛ مانند سفارش به دوست داشتن آن دو، معرفی آنان به سروری جوانان اهل بهشت، پیشوا دانستن آن دو و بیان شباهت بدنی و رفتاری امام حسن (ع) به آن حضرت[۸۴].[۸۵]

امام حسن (ع) بردبار و متین بود. به گواهی مخالفان وی همچون مروان و معاویه[۸۶] نرم سخن می‌گفت و از درشتگویی پرهیز و آداب معاشرت را رعایت می‌کرد[۸۷]. در گشایش مشکلات دیگران پیشگام بود[۸۸]. با بی‌ادبان به خود، بسیار مناسب رفتار می‌کرد، به گونه‌ای که مایه شرمندگی آنان می‌شد[۸۹]. حال دیگران حتی حیوانات را مراعات می‌کرد و هنگام غذا خوردن، اگر حیوانی به او نگاه می‌کرد، از غذای خود به وی می‌داد[۹۰]. بخشنده بود[۹۱] و تقاضا کننده را رد نمی‌کرد[۹۲] و با خرسندی مبالغ درخوری هدیه می‌داد؛ حتی به کسانی که از او درخواست نکرده بودند[۹۳]، چنان که برای حفظ آبرو، دریغی از بخشیدن پول به شاعران نداشت[۹۴] و در همان حال بسیار زاهد بود[۹۵]. سه بار برای خدا نیمی از دارایی خود را به فقیران بخشید[۹۶]. پیاده بسیار به حج می‌رفت و پس از نماز صبح تا هنگام برآمدن آفتاب بر جای خود در مسجدالنبی می‌نشست[۹۷]. بسیار با حیا بود و چگونگی پوشش بدن، حتی هنگام رفتن به آب فرات گویای این مطلب است[۹۸].[۹۹]

اصحاب امام حسن مجتبی

شهادت و زیارتگاه

مدت زمانی که از صلح امام حسن (ع) گذشت، معاویه دریافت مفاد صلحنامه به زیان اوست لذا در پی قتل امام برآمد و سر انجام جعده ـ همسر امام ـ دختر اشعث را فریب داد و به قتل حضرت برانگیخت[۱۰۰]. جعده به امام زهر خورانید و امام (ع) روز ۲۸ صفر سال ۵۰ یا ۵۱ هجری قمری در چهل و هشت سالگی به شهادت رسید[۱۰۱]. مدت مسمومیت حضرت چهل روز بود[۱۰۲].[۱۰۳]

خاکسپاری

گزارش‌های خاکسپاری امام حسن (ع) به دو گونه‌اند: در منابع شیعی تأکید شده است که امام به جهت آگاهی از اوضاع و شرایط، خواهان دفن در کنار پیامبر (ص) نبود، بلکه خواسته بود پس از مرگ برای تجدید عهد، او را نزد قبر رسول خدا (ص) ببردند؛ آنگاه در بقیع به خاک بسپارند؛ اما عایشه و مروان گمان کردند بنی‌هاشم دفن امام حسن (ع) در آن مکان را قصد دارند که به مخالفت با آنان برخاسته و درگیری‌هایی پیش آمد. برخلاف منابع سنی، براساس گزارش منابع شیعی، عایشه در این زمینه نقش پررنگی داشت[۱۰۴].

سخت می‌توان پذیرفت این درگیری تنها بر اثر سوء تفاهمی پدید آمده باشد! برپایه گزارش‌های دیگر که منابع اهل سنت بازتاب داده‌اند، امام حسن (ع) می‌خواسته نزد جدش رسول خدا (ص) به خاک سپرده شود، از این‌رو موافقت عایشه را پیش از شهادت جلب کرد[۱۰۵]. مروان که در این هنگام از حکمرانی مدینه برکنار شده بود، به جهت کینه‌های پیشین و خوش‌خدمتی به معاویه در این زمینه مخالف جدی بود و همراه امویان به مقابله و صف‌کشی پرداخت؛ به این بهانه که عثمان پیش از این اجازه نیافته است تا در مقبره رسول خدا (ص) دفن شود. با وجود صف‌کشی وابستگان دو طرف سرانجام بنی‌هاشم برپایه وصیت امام حسن (ع) برای پرهیز از خونریزی، آن حضرت را در قبرستان بقیع به خاک سپردند[۱۰۶].[۱۰۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. المصنف، عبد الرزاق، ج۴، ص۳۳۵-۳۳۶؛ اسدالغابه، ج۲، ص۱۰: «إِنَّ النَّبِيَّ (ص) أَذَّنَ فِي أُذُنِ الْحَسَنِ (ع) بِالصَّلَاةِ يَوْمَ وُلِدَ»
  2. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۲.
  3. ذخائر العقبی، ص۱۱۸.
  4. ر.ک: رفیعی زابلی، حمیدالله، امامت امام حسن مجتبی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۲۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۷؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۸؛ داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۴۴.
  5. ر.ک: رفیعی زابلی، حمیدالله، امامت امام حسن مجتبی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۲۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۷؛ داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱.
  6. ابن سعد، الطبقات الکبیر، ج۶، ص۳۵۶-۳۵۷. ابن سعد سه روایت نقل کرده که: شبر و شبیر فرزندان هارون بودند. روایتی نقل کرده که این نام در جاهلیت سابقه نداشته و از نام‌های ساکنان بهشت است؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۲: «الْوَلَدُ الصَّالِحُ رَیحَانَةٌ مِنَ اللَّهِ قَسَمَهَا بَینَ عِبَادِهِ وَ إِنَّ رَیحَانَتَی مِنَ الدُّنْیا الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ سَمَّیتُهُمَا بِاسْمِ سِبْطَینِ مِنْ بنی إِسْرَائِیلَ شَبَّراً وَ شَبِیراً»
  7. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۷؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۴۵.
  8. ر.ک: رفیعی زابلی، حمیدالله، امامت امام حسن مجتبی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۲۸.
  9. بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۵۵.
  10. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۹۸؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.
  11. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۴، ص ۵۷.
  12. الطبقات، خامسه ۱، ص۲۲۵-۲۲۶؛ نیز نک: نسب قریش، ج۲، ص۴۹-۵۰.
  13. المحبر، ص۵۷.
  14. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱.
  15. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۷.
  16. الارشاد، ج۲، ص۲۹، ۲۸۷؛ اعلام الوری، ج۲، ص۱۰۵؛ الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۸۹۰.
  17. الاموال، ص۲۵۱.
  18. انساب الاشراف، ج۲، ص۲۵۶.
  19. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱؛ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۴، ص ۱۹-۲۶.
  20. الطبقات، خامسه ۱، ص۳۰۰؛ تاریخ المدینه، ج۳، ص۷۹۹؛ تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۵۱-۱۵۲؛ تاریخ دمشق، ج۳۰، ص۳۰۷.
  21. مسند احمد، ج۱، ص۸.
  22. الطبقات، خامسه ۱، ص۲۸۴.
  23. تاریخ دمشق، ج۱۴، ص۱۷۷.
  24. مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۱.
  25. الفتوح، ج۴، ص۲۸۵.
  26. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۲.
  27. العقد الفرید، ج۵، ص۵۸-۵۹؛ المنتظم، ج۵، ص۵۱.
  28. تاریخ المدینه، ج۳، ص۱۱۳۱؛ الامامة والسیاسه، ج۱، ص۶۲.
  29. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۹.
  30. الجمل، ص۲۴۳.
  31. وقعة صفین، ص۲۴۹.
  32. الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۲۴.
  33. تاریخ طبری، ج۵، ص۱۹.
  34. وقعة صفین، ص۵۳۰.
  35. وقعة صفین، ص۵۰۷.
  36. الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۵۸.
  37. مروج الذهب، ج۲، ص۴۳۱.
  38. الکافی، ج۱، ص۵۲۶؛ ج۷، ص۲۰۲.
  39. نهج البلاغه، نامه ۴۷.
  40. نهج‌البلاغه، نامه ۳۱؛ حکمت ۳۸.
  41. تاریخ خلیفه، ص۱۵۰.
  42. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۹؛ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۴، ص ۱۹-۲۶.
  43. اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۲.
  44. تذکرة الخواص، ص۱۷۹؛ الکامل، ج۳، ص۴۰۴؛ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۶۴۸.
  45. تاریخ طبری، ج۵، ص۱۵۸.
  46. تاریخ خلیفه، ص۱۵۳.
  47. مقاتل الطالبیین، ص۳۴.
  48. الارشاد، ج۲، ص۹.
  49. مقاتل الطالبیین، ص۶۳؛ الارشاد، ج۲، ص۹.
  50. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۸.
  51. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۰-۲۸۱.
  52. شرح نهج البلاغه، ج۱۶، ص۲۶؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ نک: صلح الحسن، ص۱۲۲-۱۲۴.
  53. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۴-۲۱۵؛ مقاتل الطالبیین، ص۴۰-۴۱؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴.
  54. علل الشرایع، ج۱، ص۲۲۱.
  55. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۱۵.
  56. اسد الغابه، ج۲، ص۱۴.
  57. الارشاد، ج۲، ص۱۱-۱۲.
  58. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۰۰؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۴، ص ۱۹-۲۶.
  59. ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۱، ص۳۸۷.
  60. تاریخ خلیفه، ص۱۵۲؛ الاستیعاب، ج۱، ص۴۳۸-۴۳۹؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶-۱۷.
  61. الفتوح، ج۴، ص۲۹۱.
  62. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۶.
  63. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۹۲.
  64. الانتصار، ج۸، ص۱۰۶، ۱۴۰؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۶۴؛ الفصول‌المهمه، ج۲، ص۷۲۸-۷۲۹.
  65. تاریخ خلیفه، ص۱۵۳؛ العقد الفرید، ج۵، ص۱۱۰.
  66. البدایة والنهایه، ج۸، ص۱۶-۱۷.
  67. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱؛ محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۱۳۴-۱۳۵؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.
  68. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۸۹.
  69. مقتل الحسین، ج۱، ص۱۸۱-۱۸۲؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۱۱۹.
  70. مناقب، ج۴، ص۲۶-۲۷.
  71. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱.
  72. ینابیع الموده‌، ۱۳۶.
  73. ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  74. ﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ«از آن پس كه به آگاهى رسيده ‏اى، هر كس كه درباره او با تو مجادله كند، بگو: بياييد تا حاضر آوريم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آن گاه دعا و تضرع كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان بفرستيم.» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  75. اعلام الوری‌، ۲۰۹- ۲۰۶.
  76. ر.ک. فرهنگ شیعه، ص ۱۰۰؛ دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸.
  77. «حَسَنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّه»؛ بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۳۰۶.
  78. الطبقات، خامسه ۱، ص۲۵۰ به بعد؛ المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۴.
  79. نسب قریش، ج۱، ص۲۳.
  80. کنزالعمال، ج۱۶، ص۴۶۰.
  81. البدایة والنهایه، ج۶، ص۲۴۵.
  82. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۳.
  83. مجمع الزوائد، ج۱، ص۲۸۴.
  84. المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۵؛ اعلام الوری، ج۱، ص۴۰۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۹۳-۲۹۴.
  85. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱.
  86. انساب الاشراف، ج۳، ص۳۰۰؛ تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۲۷.
  87. الطبقات، خامسه ۱، ص۲۸۰-۲۸۱.
  88. نک: الکافی، ج۲، ص۱۹۸-۱۹۹؛ الفصول المهمه، ج۲، ص۷۰۷.
  89. مناقب، ج۴، ص۲۳؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۴۴.
  90. بحارالانوار، ج۴۳، ص۳۵۲.
  91. نک: مناقب، ج۴، ص۱۸.
  92. زهر الآداب، ج۱، ص۶۷.
  93. تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۴۵، ۲۴۸.
  94. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۶.
  95. نک: رجال نجاشی، ص۳۹۱.
  96. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۲۶.
  97. انساب الاشراف، ج۳، ص۲۷۴.
  98. المحاسن، ج۲، ص۵۷۹؛ مناقب، ج۴، ص۱۹.
  99. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱؛ فرهنگ شیعه، ص ۹۹؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۷.
  100. مقاتل الطالبیین، ص۳۱.
  101. الطبقات، خامسه ۱، ص۳۳۸.
  102. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۵: «فَبَقِيَ (ع) مَرِيضاً أَرْبَعِينَ يَوْماً».
  103. ر.ک: رفیعی زابلی، حمیدالله، امامت امام حسن مجتبی، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۴۲۸؛ دین‌پرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۲۸۷- ۲۸۸؛ محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۸۷؛ فرهنگ شیعه، ص ۱۰۱؛ داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۲۴۹.
  104. الارشاد، ج۲، ص۱۸؛ اعلام الوری، ج۱، ص۴۱۴؛ کشف الغمه، ج۱، ص۵۸۶.
  105. تاریخ المدینه، ج۱، ص۱۱۱؛ الاستیعاب، ج۱، ص۴۴۰.
  106. الطبقات، خامسه ۱، ص۳۴۱-۳۴۷، ۳۵۴-۳۵۵.
  107. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حسن بن علی»، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱.