صدق: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
| موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[صدق در لغت]] - [[صدق در قرآن]] - [[صدق در حدیث]] - [[صدق در نهج البلاغه]] - [[صدق در معارف و سیره نبوی]] - [[صدق در معارف دعا و زیارات]] - [[صدق در معارف و سیره علوی]] - [[صدق در معارف و سیره فاطمی]] - [[صدق در معارف و سیره سجادی]] - [[صدق در جامعهشناسی اسلامی]] - [[صدق در خانواده]] - [[صدق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[صدق در لغت]] - [[صدق در قرآن]] - [[صدق در حدیث]] - [[صدق در نهج البلاغه]] - [[صدق در معارف و سیره نبوی]] - [[صدق در معارف دعا و زیارات]] - [[صدق در معارف و سیره علوی]] - [[صدق در معارف و سیره فاطمی]] - [[صدق در معارف و سیره سجادی]] - [[صدق در جامعهشناسی اسلامی]] - [[صدق در خانواده]] - [[صدق در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
'''صدق''' به معنای راستی و درستی و ضدش «[[کذب]]» | '''صدق''' به معنای راستی و درستی و ضدش «[[کذب]]» بهمعنای ناراستی و نادرستی است و به «صدق در گفتار»، «صدق در کردار» و «صدق در اعتقاد» تقسیم میشود. [[راستگویی]] سبب قدر و ارزش [[انسان]] در [[جامعه]] و محبوبیت او میان [[مردم]] میشود. صدق در ابراز [[بندگی]] موجب نزول [[رحمت الهی]] به [[بنده]] و دستگیری از او میشود. | ||
== معناشناسی == | == معناشناسی == |
نسخهٔ ۵ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۴۲
صدق به معنای راستی و درستی و ضدش «کذب» بهمعنای ناراستی و نادرستی است و به «صدق در گفتار»، «صدق در کردار» و «صدق در اعتقاد» تقسیم میشود. راستگویی سبب قدر و ارزش انسان در جامعه و محبوبیت او میان مردم میشود. صدق در ابراز بندگی موجب نزول رحمت الهی به بنده و دستگیری از او میشود.
معناشناسی
صدق بر قوت و استواری در چیزی، اعم از گفتار دلالت میکند[۱] و به معنای راستی و راستگفتن است[۲]. ضد آن کذب، به معنای خبردادن از چیزی به خلاف واقع[۳] و انصراف از حق[۴] است. صدق در اصطلاح اخلاقی به معنای راستی در گفتار و کردار است[۵].[۶]
پیشینه
صدق از مباحث مهم علم اخلاق و عرفان است و اهمیت و جایگاه ویژهای در سلوک فردی، اجتماعی، سعادت دینی و دنیوی دارد. ادیان الهی به صدق توصیه کردهاند[۷]. راستگویان را مورد رضایت خداوند دانستهاند[۸] و دروغ را به شیطان نسبت دادهاند[۹]. قرآن کریم در آیات فراوانی از صدق و کذب سخن گفته و صدق را نشانه پرهیزگاران برشمرده[۱۰] و به اهل ایمان دستور همراهی کردن با راستگویان داده است[۱۱] و صدیقان را در ردیف پیامبران و شهیدان معرفی کرده است[۱۲]؛ همچنانکه کذب را از صفات کافران[۱۳] و منافقان[۱۴] برشمرده است. در روایات نیز بابی به صدق و کذب اختصاص یافته[۱۵] و صدق از صفات انبیا(ع) معرفی شده است[۱۶].[۱۷]
اقسام صدق
صدق از نگاه اندیشمندان اخلاق دارای اقسامی است:
صدق در عقیده و نیت
قرآن کریم بر صدق در عقیده تأکید کرده و منافقان را که تنها با زبان اظهار ایمان میکنند و در این اظهار صادق نیستند، نکوهش کرده است[۱۸]. در بعضی روایات صاحب نیت صادق، صاحب قلب سلیم معرفی شده است؛ زیرا خلوص نیت قلب را از اندیشهها و واردات سوء بازمیدارد[۱۹]. علمای اخلاق نیز صدق در نیت را یکی از اقسام صدق شمردهاند؛ به این معنا که محرکِ شخص در اعمال و حرکات، خداوند باشد[۲۰]؛ همچنانکه صادق نبودن در بیان اعتقاد و اظهار چیزی که به آن معتقد نیست، نوعی نفاق است[۲۱].[۲۲]
صدق در گفتار
صدقِ در گفتار، آزمایشی بر حقیقت افراد است[۲۳] که صاحبش را به نیکوکاری و بهشت راهنمایی میکند[۲۴]. افزون بر این، راستگویی عاملی برای رشد عمل و تکامل معنوی معرفی شده است[۲۵]. علمای اخلاق راستی در سخن را از صفات پسندیده اخلاقی میدانند[۲۶] و با استناد به برخی روایات [۲۷] کمترین حد صدق را مخالف نبودن زبان با قلب شمردهاند[۲۸].[۲۹]
صدق در کردار
علمای اخلاق و معرفت، صدق در کردار را یکی از مراتب صدق دانستهاند[۳۰] و آن عبارت است از موافقت عمل با صفات باطنی، به اینکه اعمال انسان در ظاهر دلالت بر صفتی کند که در باطن نیز به آن متصف باشد[۳۱] و ظاهر و باطن او با هم موافق باشند و اعمالی را که در آشکار انجام میدهد با اعمالی که در پنهان انجام میدهد، مخالفت نداشته باشد[۳۲].
یکی از مهمترین مصادیق صدق در کردار، صدق در عبادت است. علمای اخلاق مطابقت ظاهر و باطن را در عبادت، مصداق صدق در عبادت شمردهاند. از این جهت، کسی که در ظاهر خشوع و خضوع دارد، اما در قلب از حقتعالی غافل است، کاذب محسوب میشود[۳۳].[۳۴]
صدق در عقیده به معنی مطابقت عقیده با واقع یا عمل، صدق در کلام به معنی مطابقت کلام با واقع، اعم از اینکه گوینده بدان اعتقاد داشته یا نداشته باشد و صدق در عمل با رفتار به معنی مطابقت عمل با گفتار، اعتقاد یا ادعاست. ارزشمندی صدق به ویژه در قول و کلام از بدیهیات است چه سخن گفتن راهی برای ابراز امور مکنون و طریقی برای کشف مافیضمیر افراد است، و چنین مقصودی تنها در صورتی تأمین خواهد شد که سخن واقعنما و منطبق با واقع باشد[۳۵]. [۳۶]
آثار و علایم صدق و کذب
ثمره صدق حصول حکمت است که خداوند به خواص عطا میکند[۳۷]؛ و آن را مایه تحمل سختیها و آسانشدن مصیبتها قرار داده است[۳۸] و علامت آن این است که اگر قدر و ارزش فرد در میان مردم به سبب مشغول بودن به اصلاح قلبش کاسته شود، ناراحت نمیشود و دوست نمیدارد مردم از اعمال خیر او مطلع شوند[۳۹].
برخی علامت صدق در عبادت را این دانستهاند که شخص، نسبت به کسی که او را ستایش میکند، کراهت داشته باشد و کسی که عیبهای او را بازگو میکند، دوست داشته باشد[۴۰]. اگر انسان با صداقت و نیت صادق کار انجام دهد، آن کار به نتیجه میرسد[۴۱]؛ چنانکه صدق در ابراز بندگی موجب نزول رحمت الهی به بنده، دستگیری از او و توفیق در به دست آوردن مقام رضاست[۴۲].
از سوی دیگر، کذب از صفات ناپسند است و قرآن کریم آن را از صفات کافران[۴۳] و منافقان[۴۴] شمرده است. علمای اخلاق با استناد به روایات، کذب را کلید پلیدی[۴۵] و بزرگترین گناه[۴۶] دانستهاند[۴۷].
صدق یکی از اسباب رستگاری
راستیِ صادقان، روز قیامت برای آنان سودمند است و ایشان به رستگاری بزرگ میرسند: ﴿قَالَ اللَّهُ هَذَا يَوْمُ يَنفَعُ الصَّادِقِينَ صِدْقُهُمْ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۴۸] بسیاری از مفسران، صدق را در این آیه، صدق در دنیا و معنای آن را عام دانستهاند، به گونهای که شامل راستی در گفتار، کردار و اعتقادات حق مانند توحید و نبوت میشود[۴۹].[۵۰]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۳/۳۳۹.
- ↑ دهخدا، لغتنامه، ۹/۱۳۱۳۵.
- ↑ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۵۲۸.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۱۵۷.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۴۷۷؛ خواجه نصیر، اوصاف الاشراف، ۱۷.
- ↑ علیپور و نصیری، مقاله «صدق»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.
- ↑ کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب۱۲، ۱۴، ۱۷ و ۱۹.
- ↑ کتاب مقدس، امثال سلیمان، ب۱۲، ۲۲.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب یوحنا، ب۶ و ۴۵.
- ↑ سوره زمر، آیه ۳۳.
- ↑ سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ سوره نساء، آیه ۶۹.
- ↑ سوره انعام، آیه ۲۸؛ سوره هود، آیه ۹۳.
- ↑ سوره منافقون، آیه ۱.
- ↑ شعیری، جامع الاخبار، ۱۴۸؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۱۲/۲۵۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ج ۲، ص ۱۰۴.
- ↑ علیپور و نصیری، مقاله «صدق»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.
- ↑ سوره منافقون، آیه ۱.
- ↑ مصباح الشریعه، ۵۳.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۲۰۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۸/۱۴۳.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۰۸.
- ↑ علیپور و نصیری، مقاله «صدق»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۱۰۴.
- ↑ طبرسی، مشکاه الانوار، ۱۷۲.
- ↑ دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۱/۱۳۴.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۴۷۷–۴۷۸؛ خواجه نصیر، اوصاف الاشراف، ۱۷.
- ↑ مصباح الشریعه، ۳۵.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۲/۳۴۹.
- ↑ حسن علیپور|علیپور و سعید نصیری|نصیری، صدق - علیپور و نصیری (مقاله)|مقاله «صدق»، دانشنامه امام خمینی ج۶ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۲۰۲ ـ ۲۰۳.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۲۰۲.
- ↑ کاشانی، عبدالرزاق، ۵۴۲.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۲/۳۴۸–۳۴۹.
- ↑ علیپور و نصیری، مقاله «صدق»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.
- ↑ ر.ک: مصباح یزدی، محمد تقی، ره توشه، ج۲، ص۹۸.
- ↑ شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۲۲۶.
- ↑ همدانی، بحر المعارف، ۲/۱۷۴.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۳۲۸؛ کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، ۳۴۴.
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۳۳۱–۳۳۲.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۱۰۷–۱۰۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۱۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۲۵.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۰۶؛ امام خمینی، سرّ الصلاة، ۵۹.
- ↑ سوره عنکبوت، آیه ۱۲؛ سوره صافات، آیه ۱۵۲.
- ↑ سوره حشر، آیه ۱۱؛ سوره منافقون، آیه ۱.
- ↑ شعیری، جامع الاخبار، ۱۴۸.
- ↑ مفید، الاختصاص، ۳۴۳؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۳۳۳.
- ↑ علیپور و نصیری، مقاله «صدق»، دانشنامه امام خمینی، ج۶، ص۶۴۷ ـ ۶۵۴.
- ↑ خداوند فرمود: این روزی است که راستگویی راستگویان به آنان سود خواهد داد، آنان بوستانهایی خواهند داشت که از بن آنها جویبارها روان است، هماره در آنها جاودانند، خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند؛ این است رستگاری سترگ؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۹.
- ↑ تفسير اثنا عشری، ج ۳، ص ۲۱۲؛ المنیر، ج ۷، ص ۱۲۳؛ المیزان، ج ۶، ص ۲۵۱.
- ↑ یوسفزاده، حسین علی، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۶۱۰ - ۶۲۰.