ماجرای شورش سفیانی چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۶: خط ۸۶:
[[پرونده:32465.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید مجتبی السادة]]]]
[[پرونده:32465.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید مجتبی السادة]]]]
::::::آقای '''[[سید مجتبی السادة]]'''، در کتاب ''«[[شش ماه پایانی (کتاب)|شش ماه پایانی]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::آقای '''[[سید مجتبی السادة]]'''، در کتاب ''«[[شش ماه پایانی (کتاب)|شش ماه پایانی]]»'' در این‌باره گفته است:
:::::*«مردی شورش می‌کند که به او [[سفیانی]] گفته می‌شود ([[عثمان بن عنبسه]] از تبار [[ابو سفیان]] و از نسل [[یزید بن معاویه]]) در وادی [[یابس‌]]<ref>تنگه بی‌آب و علف (وادی [[یابس]] از اراضی [[شام]] یا به اعتبار خشکی آن زمین از گیاه او را [[یابس]] گویند یا به اعتبار این‌که قبلا دریا بوده و خشک شده است). (مهدی منتظر {{ع}}، ص ۲۷۱). (م.)</ref> واقع در محدوده [[شامات]] (دره [[دمشق]]) نمایان می‌گردد. او سمبل و نمونه آن دسته از [[حکام]] و [[فرمانروایان]] کشورهای اسلامی است که در عین انحرافاتشان با [[حق]] سر ستیز دارند که بعد از وی چنین کسانی دیده نخواهند شد و پس از او نسل چنین سردمدارانی منقرض خواهد گشت. زمان [[خروج]] و شورش او- طبق [[روایات]] معتبر-<ref>فقیه، محمد، السفیانی، ص ۱۱۸.</ref> در [[ماه رجب]] است و احتمالا در دهه آخر و [[روز جمعه]] باشد که میان‌ [[ظهور]] حضرت در [[مکه|مکه مکرمه]] و شورش [[سفیانی]] تنها شش ماه فاصله است. [[امام صادق]]‌ {{ع}} می‌فرمایند: "[[سفیانی]] از [[نشانه‌های حتمی]] است و آغاز شورش او در [[ماه رجب]] خواهد بود. بر نواحی و شهرهای پنجگانه، نُه ماه [[حکومت]] می‌کند و حکومتش‌ حتی یک روز هم بیش از ۹ ماه طول نخواهد کشید"<ref>{{عربی|" السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِي رَجَبٍ وَ مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ يُقَاتِلُ فِيهَا فَإِذَا مَلَكَ‏ الْكُوَرَ الْخَمْسَ‏ مَلَكَ‏ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ يَزِدْ عَلَيْهَا يَوْماً "}}؛ الغیبة نعمانی، ص ۲۰۲. شایان ذکر است که در ششمین ماه جنبش سفیانی، یعنی ماه محرم، ظهور انجام می‌شود ولی ختم کارش سه ماه پس از واقعه ظهور است که خلاصه آنچه در این برهه بر سرش می‌آید از زبان مؤلف کتاب روزگار رهایی در صفحه ۱۱۳۵ جلد دوم ترجمه آن چنین است: «از بررسی روایات این بخش به این نتیجه رسیدیم که سپاه حضرت بقیة الله {{ع}} از طریق فلسطین شرقی عازم عراق می‌شود در کرانه‌های دریاچه طبریه دریاچه خزر با سپاه سفیانی روبرو می‌شوند که از عراق برمی‌گردد، جنگ سختی بین دو سپاه درمی‌گیرد که سفیانی در آن شکست می‌خورد و همه سپاهیانش بدون استثناء در آنجا کشته می‌شوند و فقط خودش می‌ماند. یکی از یاران امام به نام صیاح (و یا صباح) با گروهی از سپاهیان بر او می‌تازند و او را دستگیر می‌کنند و به محضر امام {{ع}}، می‌آورند. هنگامی او را می‌آورند که امام مشغول نماز عشاء هستند، نمازشان را تخفیف می‌دهند و به طرف او برمی‌گردند. سفیانی می‌گوید:«ای پسر عمو، مرا آزاد کن و برای خودت نگهدار، تا یکی از یاران تو باشم»!!. حضرت مهدی {{ع}}، به اصحاب خود می‌فرماید: درباره او و سخنانش چه می‌گویید؟ همگی می‌گویند: به خدا سوگند به کمتر از قتل او راضی نمی‌شویم، او چقدر خون ریخته، چقدر به حریم جان و مال و ناموس مردم تجاوز کرده و انتظار عفو دارد!!. حضرت مهدی {{ع}}، می‌فرماید: هرچه می‌خواهید انجام دهید. گروهی از یاران او را می‌گیرند و روی سنگی در کرانه دریاچه طبریه می‌خوابانند و همانند گوسفند او را ذبح می‌کنند. با ذبح او فتنه‌ها ذبح می‌شود و ریشه جنایت‌ها می‌خشکد و بزرگترین فاجعه خونین جهان پایان می‌پذیرد». </ref>. [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرمایند: " [[سفیانی]] و [[قائم]]‌{{ع}} هردو در یک سال نمایان می‌شوند هستند"<ref>{{عربی|" السُّفْيَانِيُ‏ وَ الْقَائِمُ‏ فِي‏ سَنَةٍ وَاحِدَةٍ"}}؛ الغیبة نعمانی، ص ۱۷۸.</ref>. در [[حدیث]] دیگری فرمودند: "خارج شدن [[سفیانی]] و [[یمانی]] و [[سید خراسانی]] در یک سال و یک ماه و یک روز است. به همان ترتیب که دانه‌های [[تسبیح]] به دنبال هم می‌آیند، آنها هم پشت سر هم و بلافاصله نمایان می‌شوند"<ref>{{عربی|" خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ وَ الْخُرَاسَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ وَ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ وَ نِظَامٍ‏ كَنِظَامِ‏ الْخَرَزِ يَتْبَعُ‏ بَعْضُهُ‏ بَعْضاً "}}؛ الغیبة نعمانی، ص ۱۷۱؛ اعلام الوری، ص ۴۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۲.</ref>. در این [[حدیث]] هم‌چنین بیان کردند: "[[امام علی|علی بن ابی طالب‌]]{{ع}} به من فرمودند: درگیری دو [[سپاه]] در [[شام]]، یکی از [[آیات الهی]] است. از ایشان پرسیدم: چه آیه‌ای، یا [[امیر المؤمنین]]؟ فرمودند: لرزشی شدید در [[شام]] به وجود می‌آید. و بیش از صد هزار نفر کشته می‌شوند که این جریان را [[خداوند]] مایه [[رحمت]] و [[آرامش]] [[مؤمنین]] و [[عذاب]] [[کافران]] قرار می‌دهد. وقتی چنین شد به سوارانی بنگرید که مرکب‌های (یابو) سیاه و سفید گوش و دم‌بریده و پرچم‌های زرد دارند. هرکه را از [[مغرب]] تا [[شام]] که در مسیرشان باشد، می‌کشند. این جریان در زمان بی‌تابی و [[اندوه]] شدید و [[مرگ سرخ]] رخ می‌دهد. پس از آن [[منتظر]] فرو رفتن قریه و روستایی در [[دمشق]] باشید که به آن مرمرسا<ref>در اکثر روایات حرستا.</ref> گفته می‌شود، و سپس پسر هند جگرخوار از وادی یابس (دره بی‌آب و علف) شورش می‌کند تا این‌که بر [[منبر]] [[دمشق]] قرار بگیرد. وقتی چنین شد [[منتظر]] [[خروج]] و [[قیام]] [[مهدی]]‌ {{ع}} باشید"<ref>{{عربی|" قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} إِذَا اخْتَلَفَ الرُّمْحَانِ بِالشَّامِ لَمْ تَنْجَلِ إِلَّا عَنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ قِيلَ وَ مَا هِيَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ رَجْفَةٌ تَكُونُ بِالشَّامِ يَهْلِكُ فِيهَا أَكْثَرُ مِنْ مِائَةِ أَلْفٍ يَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ عَذَاباً عَلَى الْكَافِرِينَ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِينِ الشُّهْبِ الْمَحْذُوفَةِ وَ الرَّايَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ وَ ذَلِكَ عِنْدَ الْجَزَعِ الْأَكْبَرِ وَ الْمَوْتِ الْأَحْمَرِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْظُرُوا خَسْفَ قَرْيَةٍ مِنْ دِمَشْقَ يُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ خَرَجَ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِسِ حَتَّى يَسْتَوِيَ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْقَ فَإِذَا كَانَ‏ ذَلِكَ‏ فَانْتَظِرُوا خُرُوجَ‏ الْمَهْدِيِ‏{{ع}} "}}؛ الغیبة نعمانی، ص ۲۰۶، الغیبة شیخ طوسی، ص ۲۷۷ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵۳.</ref>. این [[حدیث]] آغاز حرکت [[سفیانی]] را به خوبی ترسیم می‌کند. شاید [[بهترین]] تحلیل را از فعالیت‌های [[سفیانی]] و مصیبت‌ها و سختی‌هایی که‌ [[جامعه اسلامی]] بدان مبتلا می‌شود؛ [[علامه]] [[شهید]] [[سید محمد صدر]] ارائه کرده باشد که متن سخنان ایشان را با اندکی دخل و [[تصرف]] در اینجا می‌آوریم: "[[دمشق]] ([[شام]]) در آن زمان میدان جنگ‌های داخلی و تنازعات مسلحانه میان گروه‌های سه‌گانه (تحت [[فرمان]] ابقع‌<ref>ابقع: دو رنگ، سیاه و سفید. لغتنامه الرائد، ج ۱، ص ۱۷۷. (م).</ref>، اصهب‌<ref>اصهب: کسی که مویش به رنگ سرخ مایل به سفید باشد .. لغتنامه الرائد، ج ۱، ص ۱۷۷. (م).</ref> و [[سفیانی]] که مانند مرکز ثقل نیروهای سیاسی و نظامی می‌شود) خواهد شد. هرسه از [[صراط مستقیم]] [[حق]] [[منحرف]] گشته‌اند و هرکدام تاج‌وتخت و [[حکومت]] را برای خود می‌طلبند ([[روایات]] تفکرات و [[عقاید]] آنها را برای ما به روشنی بیان کرده‌اند) [[ابقع]] و سپاهیانش با [[سفیانی]] می‌جنگند که منجر به [[پیروزی]] [[سفیانی]] و کشته شدن [[ابقع]] و یارانش می‌شود. در [[جنگ]] [[سفیانی]] با [[اصهب]] هم، چنین اتفاقی تکرار می‌شود. و فاتح نهایی جنگ‌ها [[سفیانی]] است. این اتفاقات مصداق بارز این [[آیه]] است که: {{متن قرآن|فَاخْتَلَفَ الأَحْزَابُ مِن بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>احزاب با هم بر سر آنچه در میانشان بود اختلاف کردند پس وای بر آنها از آنچه‌ در قیامت [بر سر آنها خواهد آمد؛ سوره مریم، آیه ۳۷.</ref>. مقر [[فرماندهی]] [[سفیانی]] در زمان حکومتش [[شام]] خواهد بود و اهالی آنجا از او [[پیروی]] خواهند کرد (به جز تعداد کمی). [[سفیانی]] در این زمان بر مناطق پنجگانه [[دمشق]]، [[حمص]]، [[فلسطین]] و [[اردن]] و قنسرین [[حکومت]] می‌کند. وقتی که تا این حد مسیر را برای خود هموار می‌بیند، به [[عراق]] هم طمع‌<ref>ساده، مجتبی، شش ماه پایانی (تقویم حوادث شش‌ماهه پیش از ظهور)، ۱جلد، موعود عصر {{ع}} - تهران (ایران)، چاپ: ۶، ۱۳۸۸ ه.ش.</ref> می‌کند و به این فکر می‌افتد که سپاهی را به آنجا گسیل دارد. لذا با سپاهی که حداقل هشتاد هزار نفر نیرو دارد و خود [[فرماندهی]] آن را بر عهده گرفته به آنجا می‌رود. در میان راه با سپاهی که فرمانروای [[عراق]] برای دفع و مقابله با آنها گسیل داشته، مواجه می‌شود. این دو [[سپاه]] باهم در منطقه [[قرقیسیا]] (واقع در [[سوریه]] و در نزدیکی [[عراق]]) مشغول پیکار می‌شوند. ترک‌ها (روس‌ها) و [[رومیان]] (اروپاییان و آمریکاییها) هم به [[آتش]] [[جنگ]] دامن زده و خود هم در آن شرکت می‌کنند. [[جنگ]] طولانی و شدیدی درمی‌گیرد. و [[حدود]] صد هزار نفر از [[ستمکاران]] و [[جباران]] در آن کشته می‌شوند. (مقصود از [[ستمکاران]] آن دسته از گنه‌پیشگان منحرفی است که در آن زمان هلاک می‌گردند.) به این جهت منطقه از شر عمده این [[سپاهیان]] که ممکن بود پس از [[ظهور]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} در مقابل او جبهه بگیرند خلاص می‌شود. در پی این کشت و [[کشتار]] بزرگ [[سفیانی]] پیروز و وارد [[عراق]] می‌گردد. در آنجا در "ارض الجزیره" ([[بین النهرین]] [[عراق]]) به ناچار با [[یمانی]] روبرو می‌شود که بر او هم فایق آمده و آنچه را که [[سپاهیان]] [[یمانی]] طی جنگ‌های خود در منطقه به دست آورده بودند، تصاحب می‌کند؛ سپس راهی [[کوفه]] شده و در آنجا دست به [[کشتار]] و اعدام و اسیر کردن [[مردم]] می‌زند. [[یاوران]] و یاریگران [[خاندان]] [[پیامبر خاتم|حضرت محمد]]{{صل}} را هم به همراه یکی از منسوبین به [[اهل بیت]]‌{{عم}} [[شهید]] می‌کند. سپس جارچی او در [[کوفه]] ندا می‌دهد که هرکس سر یکی از [[شیعیان]] [[امام علی|علی]]{{ع}} را بیاورد هزار درهم (مژدگانی) می‌گیرد. لذا همسایه به همسایه‌اش به این بهانه که در [[اسلام]] هم‌مذهب نیستند حمله کرده و می‌گوید: "این هم از آنهاست". گردنش را می‌زند و سر او را به [[حکومت]] [[سفیانی]] تحویل داده و از آنها هزار درهم می‌گیرد. جنبش‌های ضعیف و سرپیچی‌های کوچکی که در [[کوفه]] توسط اهالی آن رخ می‌دهد نمی‌توانند این شهر را از سیطره [[سپاه]] [[سفیانی]] خلاص کنند، بلکه [[سفیانی]] [[رهبر]] این جنبش را ما بین [[حیره]] و [[کوفه]] به [[شهادت]] می‌رساند و پس از آن هم خون‌های زیادی بر [[زمین]] ریخته می‌شود. با هموار گشتن جریان [[حکومت]] وی در [[عراق]]، به لشکرکشی به [[ایران]] هم طمع کرده و راهی آنجا می‌شود. حوالی شیراز<ref>تعبیر روایات، لفظ«باب اصطخر» می‌باشد. (م.)</ref> در جنگی با [[سید خراسانی]] روبرو می‌شود. [[سفیانی]] درعین‌ حال به دیار [[حجاز]] هم طمع کرده و سپاهی را به [[فرماندهی]] [[خزیمه]] که از [[بنی امیه]] است بدانجا اعزام می‌کند (اکثر [[روایات]] بر این‌که خود [[سفیانی]] در این [[سپاه]] نیست تأکید می‌کنند). [[سپاه]] با تمام نیروها و امکاناتش به سمت [[مدینه]] حرکت می‌کند و این در حالی است که در این ایام [[حضرت مهدی]] {{ع}} در آغازین روزهای [[ظهور]] خویش در [[مکه]] به سر می‌برند و پیگیر [[اخبار]] [[سفیانی]] هستند. [[سفیانی]] سپاهی مجهز را به سمت [[مکه]] گسیل می‌دارد تا به قتل و [[کشتار]] بی‌رحمانه آن حضرت و سپاهیانش [[اقدام]] کنند. آن‌گونه که از سیاق [[روایات]] برمی‌آید این [[سپاه]] همان سپاهی است که سه روز به [[غارت]] و [[کشتار]] [[مردم]] [[مدینه]] و تخریب [[مسجد النبی]]{{صل}} مشغول بوده است. از آنجا که [[مکه]] [[حرم امن الهی]] است و کسی که در آنجا ساکن شده نباید بر [[جان]] خویش خوفناک باشد و با توجه به این‌که [[حضرت مهدی]] {{ع}} [[رهبری]] است که برای روز [[موعود]] و [[هدایت]] [[بشریت]] و جهانیان [[ذخیره]] شده، [[ضرورت]] و [[مصلحت]] هردو اقتضا می‌کند که این [[سپاه]] از بین رفته و [[قضای الهی]] بر آنها جاری گردد. با معجزه‌ای الهی بیابان این [[سپاه]] را می‌بلعد و جز دو نفر اثری از بقیه نمی‌ماند (این دو نفر که به بشیر و نذیر ملقب می‌شوند از قبیله جهینه‌اند و به همین جهت است که می‌گویند: «خبر یقینی را از [[جهینه]] بشنوید.»<ref>بشارة الاسلام، ص ۲۱ و یوم الخلاص، ص ۲۹۳.</ref>) این دو نفر [[مردم]] را از آنچه بر سر [[رفقا]] و همراهانشان آمده خبر می‌کنند. علی‌رغم این‌که بنابر تقدیر الهی، بخشی از [[سپاه]] [[سفیانی]] به [[زمین]] فرو می‌روند، از آنجا که [[سوریه]]، [[عراق]]، [[اردن]]، [[فلسطین]] و منطقه وسیعی از شبه جزیره [[عربستان]] تحت سیطره [[سفیانی]] است، حکومتش در منطقه پابرجا می‌ماند. مدتی کوتاه پس از بلعیده شدن [[سپاه]] [[سفیانی]] در بیابان، [[حضرت مهدی]] {{ع}} حرکت می‌کند و او را با سپاهش به [[عراق]] باز می‌گرداند. پس از آن باهم درگیر می‌شوند و حضرت بر او فایق می‌آید و او را به [[هلاکت]] می‌رساند. که این جریان در منطقه رمله‌<ref>موقعیت مکانی این منطقه در بخش‌های بعدی مطلب آمده است. (م.)</ref> اتفاق می‌افتد. حضرت بر تمام منطقه‌ای که [[سفیانی]] بر آن [[حکومت]] می‌کرد تسلط می‌یابند و از این به بعد فرصت مناسبی برای [[پیروزی]] جهانی [[حضرت مهدی]] {{ع}} فراهم می‌شود»<ref>تاریخ ما بعد الظهور، صص ۱۶۷- ۱۶۵.</ref>
:::::*«مردی شورش می‌کند که به او [[سفیانی]] گفته می‌شود ([[عثمان بن عنبسه]] از تبار [[ابو سفیان]] و از نسل [[یزید بن معاویه]]) در وادی [[یابس‌]]<ref>تنگه بی‌آب و علف (وادی [[یابس]] از اراضی [[شام]] یا به اعتبار خشکی آن زمین از گیاه او را [[یابس]] گویند یا به اعتبار این‌که قبلا دریا بوده و خشک شده است). (مهدی منتظر {{ع}}، ص ۲۷۱). (م.)</ref> واقع در محدوده [[شامات]] (دره [[دمشق]]) نمایان می‌گردد. او سمبل و نمونه آن دسته از [[حکام]] و [[فرمانروایان]] کشورهای اسلامی است که در عین انحرافاتشان با [[حق]] سر ستیز دارند که بعد از وی چنین کسانی دیده نخواهند شد و پس از او نسل چنین سردمدارانی منقرض خواهد گشت. زمان [[خروج]] و شورش او- طبق [[روایات]] معتبر-<ref>فقیه، محمد، السفیانی، ص ۱۱۸.</ref> در [[ماه رجب]] است و احتمالا در دهه آخر و [[روز جمعه]] باشد که میان‌ [[ظهور]] حضرت در [[مکه|مکه مکرمه]] و شورش [[سفیانی]] تنها شش ماه فاصله است. [[امام صادق]]‌ {{ع}} می‌فرمایند: "[[سفیانی]] از [[نشانه‌های حتمی]] است و آغاز شورش او در [[ماه رجب]] خواهد بود. بر نواحی و شهرهای پنجگانه، نُه ماه [[حکومت]] می‌کند و حکومتش‌ حتی یک روز هم بیش از ۹ ماه طول نخواهد کشید"<ref>{{متن حدیث|" السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِي رَجَبٍ وَ مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ يُقَاتِلُ فِيهَا فَإِذَا مَلَكَ‏ الْكُوَرَ الْخَمْسَ‏ مَلَكَ‏ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ يَزِدْ عَلَيْهَا يَوْماً "}}؛ الغیبة نعمانی، ص ۲۰۲. شایان ذکر است که در ششمین ماه جنبش سفیانی، یعنی ماه محرم، ظهور انجام می‌شود ولی ختم کارش سه ماه پس از واقعه ظهور است که خلاصه آنچه در این برهه بر سرش می‌آید از زبان مؤلف کتاب روزگار رهایی در صفحه ۱۱۳۵ جلد دوم ترجمه آن چنین است: «از بررسی روایات این بخش به این نتیجه رسیدیم که سپاه حضرت بقیة الله {{ع}} از طریق فلسطین شرقی عازم عراق می‌شود در کرانه‌های دریاچه طبریه دریاچه خزر با سپاه سفیانی روبرو می‌شوند که از عراق برمی‌گردد، جنگ سختی بین دو سپاه درمی‌گیرد که سفیانی در آن شکست می‌خورد و همه سپاهیانش بدون استثناء در آنجا کشته می‌شوند و فقط خودش می‌ماند. یکی از یاران امام به نام صیاح (و یا صباح) با گروهی از سپاهیان بر او می‌تازند و او را دستگیر می‌کنند و به محضر امام {{ع}}، می‌آورند. هنگامی او را می‌آورند که امام مشغول نماز عشاء هستند، نمازشان را تخفیف می‌دهند و به طرف او برمی‌گردند. سفیانی می‌گوید:«ای پسر عمو، مرا آزاد کن و برای خودت نگهدار، تا یکی از یاران تو باشم»!!. حضرت مهدی {{ع}}، به اصحاب خود می‌فرماید: درباره او و سخنانش چه می‌گویید؟ همگی می‌گویند: به خدا سوگند به کمتر از قتل او راضی نمی‌شویم، او چقدر خون ریخته، چقدر به حریم جان و مال و ناموس مردم تجاوز کرده و انتظار عفو دارد!!. حضرت مهدی {{ع}}، می‌فرماید: هرچه می‌خواهید انجام دهید. گروهی از یاران او را می‌گیرند و روی سنگی در کرانه دریاچه طبریه می‌خوابانند و همانند گوسفند او را ذبح می‌کنند. با ذبح او فتنه‌ها ذبح می‌شود و ریشه جنایت‌ها می‌خشکد و بزرگترین فاجعه خونین جهان پایان می‌پذیرد». </ref>. [[امام باقر]] {{ع}} می‌فرمایند: " [[سفیانی]] و [[قائم]]‌{{ع}} هردو در یک سال نمایان می‌شوند هستند"<ref>{{متن حدیث|" السُّفْيَانِيُ‏ وَ الْقَائِمُ‏ فِي‏ سَنَةٍ وَاحِدَةٍ"}}؛ الغیبة نعمانی، ص ۱۷۸.</ref>. در [[حدیث]] دیگری فرمودند: "خارج شدن [[سفیانی]] و [[یمانی]] و [[سید خراسانی]] در یک سال و یک ماه و یک روز است. به همان ترتیب که دانه‌های [[تسبیح]] به دنبال هم می‌آیند، آنها هم پشت سر هم و بلافاصله نمایان می‌شوند"<ref>{{متن حدیث|" خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ وَ الْخُرَاسَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ وَ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ وَ نِظَامٍ‏ كَنِظَامِ‏ الْخَرَزِ يَتْبَعُ‏ بَعْضُهُ‏ بَعْضاً "}}؛ الغیبة نعمانی، ص ۱۷۱؛ اعلام الوری، ص ۴۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۲.</ref>. در این [[حدیث]] هم‌چنین بیان کردند: "[[امام علی|علی بن ابی طالب‌]]{{ع}} به من فرمودند: درگیری دو [[سپاه]] در [[شام]]، یکی از [[آیات الهی]] است. از ایشان پرسیدم: چه آیه‌ای، یا [[امیر المؤمنین]]؟ فرمودند: لرزشی شدید در [[شام]] به وجود می‌آید. و بیش از صد هزار نفر کشته می‌شوند که این جریان را [[خداوند]] مایه [[رحمت]] و [[آرامش]] [[مؤمنین]] و [[عذاب]] [[کافران]] قرار می‌دهد. وقتی چنین شد به سوارانی بنگرید که مرکب‌های (یابو) سیاه و سفید گوش و دم‌بریده و پرچم‌های زرد دارند. هرکه را از [[مغرب]] تا [[شام]] که در مسیرشان باشد، می‌کشند. این جریان در زمان بی‌تابی و [[اندوه]] شدید و [[مرگ سرخ]] رخ می‌دهد. پس از آن [[منتظر]] فرو رفتن قریه و روستایی در [[دمشق]] باشید که به آن مرمرسا<ref>در اکثر روایات حرستا.</ref> گفته می‌شود، و سپس پسر هند جگرخوار از وادی یابس (دره بی‌آب و علف) شورش می‌کند تا این‌که بر [[منبر]] [[دمشق]] قرار بگیرد. وقتی چنین شد [[منتظر]] [[خروج]] و [[قیام]] [[مهدی]]‌ {{ع}} باشید"<ref>{{متن حدیث|" قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ {{ع}} إِذَا اخْتَلَفَ الرُّمْحَانِ بِالشَّامِ لَمْ تَنْجَلِ إِلَّا عَنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ قِيلَ وَ مَا هِيَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ رَجْفَةٌ تَكُونُ بِالشَّامِ يَهْلِكُ فِيهَا أَكْثَرُ مِنْ مِائَةِ أَلْفٍ يَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ عَذَاباً عَلَى الْكَافِرِينَ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِينِ الشُّهْبِ الْمَحْذُوفَةِ وَ الرَّايَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ وَ ذَلِكَ عِنْدَ الْجَزَعِ الْأَكْبَرِ وَ الْمَوْتِ الْأَحْمَرِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْظُرُوا خَسْفَ قَرْيَةٍ مِنْ دِمَشْقَ يُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ خَرَجَ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِسِ حَتَّى يَسْتَوِيَ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْقَ فَإِذَا كَانَ‏ ذَلِكَ‏ فَانْتَظِرُوا خُرُوجَ‏ الْمَهْدِيِ‏{{ع}} "}}؛ الغیبة نعمانی، ص ۲۰۶، الغیبة شیخ طوسی، ص ۲۷۷ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵۳.</ref>. این [[حدیث]] آغاز حرکت [[سفیانی]] را به خوبی ترسیم می‌کند. شاید [[بهترین]] تحلیل را از فعالیت‌های [[سفیانی]] و مصیبت‌ها و سختی‌هایی که‌ [[جامعه اسلامی]] بدان مبتلا می‌شود؛ [[علامه]] [[شهید]] [[سید محمد صدر]] ارائه کرده باشد که متن سخنان ایشان را با اندکی دخل و [[تصرف]] در اینجا می‌آوریم: "[[دمشق]] ([[شام]]) در آن زمان میدان جنگ‌های داخلی و تنازعات مسلحانه میان گروه‌های سه‌گانه (تحت [[فرمان]] ابقع‌<ref>ابقع: دو رنگ، سیاه و سفید. لغتنامه الرائد، ج ۱، ص ۱۷۷. (م).</ref>، اصهب‌<ref>اصهب: کسی که مویش به رنگ سرخ مایل به سفید باشد .. لغتنامه الرائد، ج ۱، ص ۱۷۷. (م).</ref> و [[سفیانی]] که مانند مرکز ثقل نیروهای سیاسی و نظامی می‌شود) خواهد شد. هرسه از [[صراط مستقیم]] [[حق]] [[منحرف]] گشته‌اند و هرکدام تاج‌وتخت و [[حکومت]] را برای خود می‌طلبند ([[روایات]] تفکرات و [[عقاید]] آنها را برای ما به روشنی بیان کرده‌اند) [[ابقع]] و سپاهیانش با [[سفیانی]] می‌جنگند که منجر به [[پیروزی]] [[سفیانی]] و کشته شدن [[ابقع]] و یارانش می‌شود. در [[جنگ]] [[سفیانی]] با [[اصهب]] هم، چنین اتفاقی تکرار می‌شود. و فاتح نهایی جنگ‌ها [[سفیانی]] است. این اتفاقات مصداق بارز این [[آیه]] است که: {{متن قرآن|فَاخْتَلَفَ الأَحْزَابُ مِن بَيْنِهِمْ فَوَيْلٌ لِّلَّذِينَ كَفَرُوا مِن مَّشْهَدِ يَوْمٍ عَظِيمٍ}}<ref>احزاب با هم بر سر آنچه در میانشان بود اختلاف کردند پس وای بر آنها از آنچه‌ در قیامت [بر سر آنها خواهد آمد؛ سوره مریم، آیه ۳۷.</ref>. مقر [[فرماندهی]] [[سفیانی]] در زمان حکومتش [[شام]] خواهد بود و اهالی آنجا از او [[پیروی]] خواهند کرد (به جز تعداد کمی). [[سفیانی]] در این زمان بر مناطق پنجگانه [[دمشق]]، [[حمص]]، [[فلسطین]] و [[اردن]] و قنسرین [[حکومت]] می‌کند. وقتی که تا این حد مسیر را برای خود هموار می‌بیند، به [[عراق]] هم طمع‌<ref>ساده، مجتبی، شش ماه پایانی (تقویم حوادث شش‌ماهه پیش از ظهور)، ۱جلد، موعود عصر {{ع}} - تهران (ایران)، چاپ: ۶، ۱۳۸۸ ه.ش.</ref> می‌کند و به این فکر می‌افتد که سپاهی را به آنجا گسیل دارد. لذا با سپاهی که حداقل هشتاد هزار نفر نیرو دارد و خود [[فرماندهی]] آن را بر عهده گرفته به آنجا می‌رود. در میان راه با سپاهی که فرمانروای [[عراق]] برای دفع و مقابله با آنها گسیل داشته، مواجه می‌شود. این دو [[سپاه]] باهم در منطقه [[قرقیسیا]] (واقع در [[سوریه]] و در نزدیکی [[عراق]]) مشغول پیکار می‌شوند. ترک‌ها (روس‌ها) و [[رومیان]] (اروپاییان و آمریکاییها) هم به [[آتش]] [[جنگ]] دامن زده و خود هم در آن شرکت می‌کنند. [[جنگ]] طولانی و شدیدی درمی‌گیرد. و [[حدود]] صد هزار نفر از [[ستمکاران]] و [[جباران]] در آن کشته می‌شوند. (مقصود از [[ستمکاران]] آن دسته از گنه‌پیشگان منحرفی است که در آن زمان هلاک می‌گردند.) به این جهت منطقه از شر عمده این [[سپاهیان]] که ممکن بود پس از [[ظهور]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} در مقابل او جبهه بگیرند خلاص می‌شود. در پی این کشت و [[کشتار]] بزرگ [[سفیانی]] پیروز و وارد [[عراق]] می‌گردد. در آنجا در "ارض الجزیره" ([[بین النهرین]] [[عراق]]) به ناچار با [[یمانی]] روبرو می‌شود که بر او هم فایق آمده و آنچه را که [[سپاهیان]] [[یمانی]] طی جنگ‌های خود در منطقه به دست آورده بودند، تصاحب می‌کند؛ سپس راهی [[کوفه]] شده و در آنجا دست به [[کشتار]] و اعدام و اسیر کردن [[مردم]] می‌زند. [[یاوران]] و یاریگران [[خاندان]] [[پیامبر خاتم|حضرت محمد]]{{صل}} را هم به همراه یکی از منسوبین به [[اهل بیت]]‌{{عم}} [[شهید]] می‌کند. سپس جارچی او در [[کوفه]] ندا می‌دهد که هرکس سر یکی از [[شیعیان]] [[امام علی|علی]]{{ع}} را بیاورد هزار درهم (مژدگانی) می‌گیرد. لذا همسایه به همسایه‌اش به این بهانه که در [[اسلام]] هم‌مذهب نیستند حمله کرده و می‌گوید: "این هم از آنهاست". گردنش را می‌زند و سر او را به [[حکومت]] [[سفیانی]] تحویل داده و از آنها هزار درهم می‌گیرد. جنبش‌های ضعیف و سرپیچی‌های کوچکی که در [[کوفه]] توسط اهالی آن رخ می‌دهد نمی‌توانند این شهر را از سیطره [[سپاه]] [[سفیانی]] خلاص کنند، بلکه [[سفیانی]] [[رهبر]] این جنبش را ما بین [[حیره]] و [[کوفه]] به [[شهادت]] می‌رساند و پس از آن هم خون‌های زیادی بر [[زمین]] ریخته می‌شود. با هموار گشتن جریان [[حکومت]] وی در [[عراق]]، به لشکرکشی به [[ایران]] هم طمع کرده و راهی آنجا می‌شود. حوالی شیراز<ref>تعبیر روایات، لفظ«باب اصطخر» می‌باشد. (م.)</ref> در جنگی با [[سید خراسانی]] روبرو می‌شود. [[سفیانی]] درعین‌ حال به دیار [[حجاز]] هم طمع کرده و سپاهی را به [[فرماندهی]] [[خزیمه]] که از [[بنی امیه]] است بدانجا اعزام می‌کند (اکثر [[روایات]] بر این‌که خود [[سفیانی]] در این [[سپاه]] نیست تأکید می‌کنند). [[سپاه]] با تمام نیروها و امکاناتش به سمت [[مدینه]] حرکت می‌کند و این در حالی است که در این ایام [[حضرت مهدی]] {{ع}} در آغازین روزهای [[ظهور]] خویش در [[مکه]] به سر می‌برند و پیگیر [[اخبار]] [[سفیانی]] هستند. [[سفیانی]] سپاهی مجهز را به سمت [[مکه]] گسیل می‌دارد تا به قتل و [[کشتار]] بی‌رحمانه آن حضرت و سپاهیانش [[اقدام]] کنند. آن‌گونه که از سیاق [[روایات]] برمی‌آید این [[سپاه]] همان سپاهی است که سه روز به [[غارت]] و [[کشتار]] [[مردم]] [[مدینه]] و تخریب [[مسجد النبی]]{{صل}} مشغول بوده است. از آنجا که [[مکه]] [[حرم امن الهی]] است و کسی که در آنجا ساکن شده نباید بر [[جان]] خویش خوفناک باشد و با توجه به این‌که [[حضرت مهدی]] {{ع}} [[رهبری]] است که برای روز [[موعود]] و [[هدایت]] [[بشریت]] و جهانیان [[ذخیره]] شده، [[ضرورت]] و [[مصلحت]] هردو اقتضا می‌کند که این [[سپاه]] از بین رفته و [[قضای الهی]] بر آنها جاری گردد. با معجزه‌ای الهی بیابان این [[سپاه]] را می‌بلعد و جز دو نفر اثری از بقیه نمی‌ماند (این دو نفر که به بشیر و نذیر ملقب می‌شوند از قبیله جهینه‌اند و به همین جهت است که می‌گویند: «خبر یقینی را از [[جهینه]] بشنوید.»<ref>بشارة الاسلام، ص ۲۱ و یوم الخلاص، ص ۲۹۳.</ref>) این دو نفر [[مردم]] را از آنچه بر سر [[رفقا]] و همراهانشان آمده خبر می‌کنند. علی‌رغم این‌که بنابر تقدیر الهی، بخشی از [[سپاه]] [[سفیانی]] به [[زمین]] فرو می‌روند، از آنجا که [[سوریه]]، [[عراق]]، [[اردن]]، [[فلسطین]] و منطقه وسیعی از شبه جزیره [[عربستان]] تحت سیطره [[سفیانی]] است، حکومتش در منطقه پابرجا می‌ماند. مدتی کوتاه پس از بلعیده شدن [[سپاه]] [[سفیانی]] در بیابان، [[حضرت مهدی]] {{ع}} حرکت می‌کند و او را با سپاهش به [[عراق]] باز می‌گرداند. پس از آن باهم درگیر می‌شوند و حضرت بر او فایق می‌آید و او را به [[هلاکت]] می‌رساند. که این جریان در منطقه رمله‌<ref>موقعیت مکانی این منطقه در بخش‌های بعدی مطلب آمده است. (م.)</ref> اتفاق می‌افتد. حضرت بر تمام منطقه‌ای که [[سفیانی]] بر آن [[حکومت]] می‌کرد تسلط می‌یابند و از این به بعد فرصت مناسبی برای [[پیروزی]] جهانی [[حضرت مهدی]] {{ع}} فراهم می‌شود»<ref>تاریخ ما بعد الظهور، صص ۱۶۷- ۱۶۵.</ref>
::::::[[سفیانی]]، واضح‌ترین، محکم‌ترین و قابل اعتمادترین نشانه در [[روایات]] است که نیرویش تا پیش از شنیده شدن [[ندای آسمانی]] و فرو رفتن در بیابان کم نمی‌شود و همان‌طور که در آینده نزدیک خواهیم دید، برخی دیگر از [[نشانه‌ها]] مختص به اوست خصوصا فرو رفتن در [[زمین]] که مخصوص [[سپاهیان]] اوست.<ref>السفیانی، ص ۱۰۶.</ref>. قول به حتمی بودن [[سفیانی]] در میان [[نشانه‌ها]] مستدل و مورد قبول همه است. شکی نیست که نمایان شدن [[سفیانی]] به بروز [[خسف]] (فرو رفتن در [[زمین]]) می‌انجامد که [[روایات]] صحیح را اگر به [[روایات]] [[خسف]] و [[سفیانی]] ضمیمه کنیم‌ [[تواتر]]<ref>خبر متواتر خبری است که تعداد راویان آن در حدی باشد که احتمال تبانی آنها بر دروغ محال باشد.</ref> مطلب را می‌رساند<ref>حجت الاسلام کورانی هم در کتاب عصر ظهور (صفحه ۱۱۵) مدعی تواتر راجع به سفیانی در روایات هستند. (م.)</ref> به علاوه که بروز [[سفیانی]] نمایان شدن [[اصهب]] و [[ابقع]] و جریان [[قرقیسیا]] را به دنبال خواهد داشت و همین‌طور [[فتنه]] [[شام]] و فتنه‌های دیار [[عراق]] و حتی بخشی از حوادث مربوط به [[یمانی]] و [[سید خراسانی]] و دیگر نشانه‌هایی که با [[سفیانی]] در ارتباط است و ازاین‌رو تأکید می‌کنیم [[سفیانی]] از [[علایم حتمی]] است، البته با در نظر گرفتن این‌که [[خداوند]] عالم واقعی به اشیاء و حوادث است.
::::::[[سفیانی]]، واضح‌ترین، محکم‌ترین و قابل اعتمادترین نشانه در [[روایات]] است که نیرویش تا پیش از شنیده شدن [[ندای آسمانی]] و فرو رفتن در بیابان کم نمی‌شود و همان‌طور که در آینده نزدیک خواهیم دید، برخی دیگر از [[نشانه‌ها]] مختص به اوست خصوصا فرو رفتن در [[زمین]] که مخصوص [[سپاهیان]] اوست.<ref>السفیانی، ص ۱۰۶.</ref>. قول به حتمی بودن [[سفیانی]] در میان [[نشانه‌ها]] مستدل و مورد قبول همه است. شکی نیست که نمایان شدن [[سفیانی]] به بروز [[خسف]] (فرو رفتن در [[زمین]]) می‌انجامد که [[روایات]] صحیح را اگر به [[روایات]] [[خسف]] و [[سفیانی]] ضمیمه کنیم‌ [[تواتر]]<ref>خبر متواتر خبری است که تعداد راویان آن در حدی باشد که احتمال تبانی آنها بر دروغ محال باشد.</ref> مطلب را می‌رساند<ref>حجت الاسلام کورانی هم در کتاب عصر ظهور (صفحه ۱۱۵) مدعی تواتر راجع به سفیانی در روایات هستند. (م.)</ref> به علاوه که بروز [[سفیانی]] نمایان شدن [[اصهب]] و [[ابقع]] و جریان [[قرقیسیا]] را به دنبال خواهد داشت و همین‌طور [[فتنه]] [[شام]] و فتنه‌های دیار [[عراق]] و حتی بخشی از حوادث مربوط به [[یمانی]] و [[سید خراسانی]] و دیگر نشانه‌هایی که با [[سفیانی]] در ارتباط است و ازاین‌رو تأکید می‌کنیم [[سفیانی]] از [[علایم حتمی]] است، البته با در نظر گرفتن این‌که [[خداوند]] عالم واقعی به اشیاء و حوادث است.
::::::در پایان می‌توان حدیثی را که [[شیخ طوسی]] در امالی و [[شیخ صدوق]] در معانی الاخبار آورده‌اند ذکر کرد که از [[امام صادق]]‌ {{ع}} [[نقل]] شده که فرمودند: "ما و [[خاندان]] [[ابو سفیان]] دو خانواده‌ایم که همواره به خاطر [[خدا]] در [[جنگ]] بوده‌ایم؛ ما می‌گوییم [[خدا]] راست است و راست گفته و آنها می‌گویند، [[دروغ]] است و [[دروغ]] گفته؛ [[ابو سفیان]] با [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} جنگید، [[معاویه]] هم با [[امام علی|علی بن ابی طالب‌]]{{ع}} و [[یزید بن معاویه]] با [[امام حسین|حسین بن علی‌]]{{ع}} جنگیدند و در نهایت هم‌ [[سفیانی]] با [[قائم آل‌ محمد]] {{صل}} پیکار خواهد کرد"<ref>{{عربی|" إِنَّا وَ آلُ‏ أَبِي‏ سُفْيَانَ‏ أَهْلُ‏ بَيْتَيْنِ‏ تَعَادَيْنَا فِي‏ اللَّهِ‏ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا كَذَبَ اللَّهُ قَاتَلَ أَبُو سُفْيَانَ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} وَ قَاتَلَ مُعَاوِيَةُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} وَ قَاتَلَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ {{ع}} وَ السُّفْيَانِيُّ يُقَاتِلُ الْقَائِمَ {{ع}} "}}؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۰؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۳۱؛ السفیانی، ص ۱۲۵؛ یوم الخلاص، ص ۶۹۴.</ref>»<ref>[[سید مجتبی السادة|الساده، مجتبی]]، [[شش ماه پایانی (کتاب)|شش ماه پایانی]]، ص ۷۳-۸۰.</ref>.
::::::در پایان می‌توان حدیثی را که [[شیخ طوسی]] در امالی و [[شیخ صدوق]] در معانی الاخبار آورده‌اند ذکر کرد که از [[امام صادق]]‌ {{ع}} [[نقل]] شده که فرمودند: "ما و [[خاندان]] [[ابو سفیان]] دو خانواده‌ایم که همواره به خاطر [[خدا]] در [[جنگ]] بوده‌ایم؛ ما می‌گوییم [[خدا]] راست است و راست گفته و آنها می‌گویند، [[دروغ]] است و [[دروغ]] گفته؛ [[ابو سفیان]] با [[پیامبر خاتم|رسول الله]]{{صل}} جنگید، [[معاویه]] هم با [[امام علی|علی بن ابی طالب‌]]{{ع}} و [[یزید بن معاویه]] با [[امام حسین|حسین بن علی‌]]{{ع}} جنگیدند و در نهایت هم‌ [[سفیانی]] با [[قائم آل‌ محمد]] {{صل}} پیکار خواهد کرد"<ref>{{متن حدیث|" إِنَّا وَ آلُ‏ أَبِي‏ سُفْيَانَ‏ أَهْلُ‏ بَيْتَيْنِ‏ تَعَادَيْنَا فِي‏ اللَّهِ‏ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا كَذَبَ اللَّهُ قَاتَلَ أَبُو سُفْيَانَ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} وَ قَاتَلَ مُعَاوِيَةُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} وَ قَاتَلَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ {{ع}} وَ السُّفْيَانِيُّ يُقَاتِلُ الْقَائِمَ {{ع}} "}}؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۰؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۳۱؛ السفیانی، ص ۱۲۵؛ یوم الخلاص، ص ۶۹۴.</ref>»<ref>[[سید مجتبی السادة|الساده، مجتبی]]، [[شش ماه پایانی (کتاب)|شش ماه پایانی]]، ص ۷۳-۸۰.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}



نسخهٔ ‏۱۰ نوامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۳۷

الگو:پرسش مهدویت بالا

ماجرای شورش سفیانی چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / مقدمات ظهور امام مهدی / نشانه‌های ظهور امام مهدی / خروج سفیانی
مدخل اصلیشورش سفیانی

شخصی به نام عثمان بن عنبسه از نسل یزید بن معاویة بن ابی سفیان، خروج و جنبش خود را از شام آغاز می‌کند. با شکست سایر گروه‌ها بر شام مسلط می‌شود. پس عازم عراق شده در یک نبرد سهمگین سپاه عراق را شکست می‌دهد. سپس به نبرد یمانی می‌رود و او را نیز شکست می‌دهد. هدف بعدی او حجاز است که ابتدا وارد مدینه شده و بعد از جنایت‌های بسیار و اطلاع از وجود حضرت مهدی(ع) لشکر خود را برای جنگ با ایشان به مکه روانه می‌کند که در بین راه در سرزمین بیدا دچار عذاب الهی شده و نابود می‌شوند. البته سفیانی خود با این سپاه نیست و در جنگ دیگری در عراق در مقابل حضرت مهدی(ع) هلاک می‌شود.

در ذیل، پاسخ جامع اجمالی به اين پرسش و دیدگاه‌های متفرقه برخی از نویسندگان و دانشمندان، در این باره، به طور مفصل‌تری قابل بررسی است.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ جامع اجمالی

* پاسخ جامع به این پرسش، برگرفته از تمامی پاسخ‌ها ودیدگاه‌های متفرقه اندیشمندان و نویسندگانی است که تصویر و متن سخنان آنان در ذیل دیده می‌شود:
صدر قزوینی کورانی آیتی السادة

سفیانی و ماجرای شورش او

روایات دال بر خروج و شورش سفیانی

پاسخ‌های دیگر

 با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته می‌شود:  

  1. سفیانی که خروجش از نشانه‌های حتمی ظهور است کیست؟ (پرسش)
    1. نام سفیانی چیست؟ (پرسش)
    2. لقب سفیانی چیست؟ (پرسش)
    3. نسب سفیانی چیست؟ (پرسش)
    4. آیا سفیانی نماد است یا به یک شخصیت انسانی اشاره دارد؟ (پرسش)
  2. ویژگی‌های جسمانی سفیانی چیست؟ (پرسش)
  3. روش شناسایی سفیانی چیست؟ (پرسش)
  4. دین سفیانی چیست؟ (پرسش)
  5. آیا روایات سفیانی تنها در منابع شیعه آمده است؟ (پرسش)
  6. سفیانی و دجال چه تفاوت‌هایی دارند؟ (پرسش)
  7. خروج سفیانی در چه زمان و مکانی خواهد بود؟ (پرسش)
  8. اهداف قیام سفیانی چیست؟ (پرسش)
  9. ماجرای شورش سفیانی چیست؟ (پرسش)
  10. جنایات سفیانی چیست؟ (پرسش)
  11. سپاه سفیانی چه تعداد است؟ (پرسش)
  12. اصهب و ابقع کیستند و چه ارتباطی با خروج سفیانی دارند؟ (پرسش)
  13. آیا ظهور امام مهدی همزمان با قیام سفیانی است؟ (پرسش)
  14. سفیانی در قیام خود چه اقدام‌های انجام می‌دهد؟ (پرسش)
  15. چگونه ممکن است سفیانی چندین کشور را تصرف کند و جامعه بین الملل واکنشی نشان ندهند؟ (پرسش)
  16. حکمرانی سفیانی چقدر به طول می‌انجامد؟ (پرسش)
  17. آیا به قدرت رسیدن سفیانی بر اساس قوانین است یا کودتا؟ (پرسش)
  18. آیا این ادعا که سفیانی در ارتش سوریه دیده شده صحیح است؟ (پرسش)
  19. آیا سفیانی واقعا به جنگ با امام مهدی خواهد پرداخت؟ (پرسش)
  20. از میان قیام‌‏های یمانی و خراسانی و سفیانی کدام قیام مقدم است؟ (پرسش)
  21. وظیفه شیعیان در هنگام شورش سفیانی چیست؟ (پرسش)
  22. رفتار سفیانی با شیعیان اهل بیت چگونه است؟ (پرسش)
  23. پرچم زرد از آن کدام سپاه است و چه ارتباطی با سفیانی دارد؟ (پرسش)
  24. آیا سفیانی در مصر پیروانی خواهد داشت؟ (پرسش)
  25. آیا دشمن امام مهدی (سفیانی) در حال حاضر زنده است یا آن‏که متولد خواهد شد؟ وی از چه طایفه‏ای و اهل کجاست؟ (پرسش)
  26. آیا امکان دارد در زمان‌های مختلف سفیانی‌های متعددی وجود داشته باشد؟ (پرسش)
  27. قرقیسیا کجاست و چه حوادثی در آن اتفاق می‌افتد؟ (پرسش)
  28. محدوده جغرافیایی قرقیسیا چه مناطقی است؟ (پرسش)
  29. نبرد قرقیسیا چه زمانی اتفاق می‌افتد؟ (پرسش)
  30. سفیانی در چه منطقه‌ای با صاحبان پرچم سیاه و پرچم زرد نبرد می‌کند؟ (پرسش)
  31. سفیانی در کجا به هلاکت می‌رسد؟ (پرسش)
  32. مردمان چه مناطقی سفیانی را یاری می‌کنند؟ (پرسش)
  33. فرمانده سپاه سفیانی چه کسی است؟ (پرسش)
  34. سپاه سفیانی در کجا با سپاه خراسانی نبرد می‌کند؟ (پرسش)
  35. امام مهدی در کجا با سپاه سفیانی روبه‌رو می‌شود و به نبرد می‌پردازد؟ (پرسش)
  36. کدام یک از فرماندهان سپاه امام مهدی سفیانی را دستگیر می‌کند؟ (پرسش)
  37. فرجام سفیانی چیست؟ (پرسش)

منبع‌شناسی جامع مهدویت

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ر.ک. السادة، سید مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۷۳ـ۸۰
  2. ر.ک. کورانی، علی، عصر ظهور، ص۱۲۳
  3. تنگه بی ‌آب و علف (وادی یابس از اراضی شام یا به اعتبار خشکی آن زمین از گیاه او را یابس گویند یا به اعتبار این‌ که قبلا دریا بوده و خشک شده است). مهدی منتظر (ع)، ص ۲۷۱
  4. ر.ک. کورانی، علی، عصر ظهور، ص۱۲۳
  5. فقیه، محمد، السفیانی، ص ۱۱۸
  6. ر.ک. السادة، سید مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۷۳ـ۸۰
  7. سیاه و سفید
  8. سفیدی که با سرخی آمیخته
  9. قنسرین منطقه‌ای است نزدیک شهر حلب که در روزگار صدر اسلام یکی از پادگان‌های نظامی شام بوده است. ر.ک. تاج العروس، ج ۳، ص ۵۰۸؛ ماده قنسر
  10. منطقه‌ای است در سوریه کنونی، نزدیک مرز عراق
  11. سرزمینی است در عراق، بین دجله و فرات
  12. ر.ک. صدر، سید محمد، تاریخ پس از ظهور، ص۱۴۵ـ۱۴۷؛ السادة، سید مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۷۳ـ۸۰
  13. ر.ک. صدر، سید محمد، تاریخ پس از ظهور، ص۱۴۵ـ۱۴۷؛ السادة، سید مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۷۳ـ۸۰
  14. ر.ک. صدر، سید محمد، تاریخ پس از ظهور، ص۱۴۵ـ۱۴۷؛ السادة، سید مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۷۳ـ۸۰؛قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۳۲۹ ـ ۳۳۲
  15. نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص ۲۰۲: «السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِي رَجَبٍ وَ مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ يُقَاتِلُ فِيهَا فَإِذَا مَلَكَ‏ الْكُوَرَ الْخَمْسَ‏ مَلَكَ‏ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ يَزِدْ عَلَيْهَا يَوْماً»
  16. ر.ک. السادة، سید مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۷۳ـ۸۰
  17. ر.ک. السادة، سید مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۷۳ـ۸۰؛ صدر، سید محمد، تاریخ پس از ظهور، ص۱۴۵ـ۱۴۷
  18. قنسرین منطقه‌ای است نزدیک شهر حلب که در روزگار صدر اسلام یکی از پادگان‌های نظامی شام بوده است. ر.ک: تاج العروس، ج ۳، ص ۵۰۸؛ ماده قنسر.
  19. منطقه‌ای است در سوریه کنونی، نزدیک مرز عراق.
  20. سرزمینی است در عراق، بین دجله و فرات.
  21. صدر، سید محمد، تاریخ پس از ظهور، ص۱۴۵-۱۴۷.
  22. چون بنی امیه، پسرعموهای بنی هاشم بودند و سفیانی هم، اموی نسب است.
  23. عقدالدرر؛ ص ۸۵.
  24. قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۳۲۹-۳۳۲.
  25. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۰۵.
  26. نسخه خطی ابن حماد، ص ۷۵.
  27. نسخه خطی ابن حماد، ص ۷۵.
  28. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۷۲.
  29. نسخه خطی ابن حماد، ص ۷۷.
  30. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۴۱.
  31. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۵۲.
  32. بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۷.
  33. کورانی، علی، عصر ظهور، ص۱۲۳.
  34. (بیداء) در لغت به معنای بیابان وسیع می‌‌باشد، و نام منطقه‌‌ای میان مکه و مدینه است. لسان العرب، جلد ۳، صفحه ۹۷؛ بحارالانوار، جلد ۴۱، صفحه ۳۴۶.
  35. غیبه نعمانی، صفحه ۲۷۹؛ بحارالانوار، جلد ۴۱، صفحه ۳۴۶.
  36. «و اگر ببینی هنگامی که کفار به فزع می‌افتند، پس هیچ راه فراری ندارند و هیچ چیز از خدا فوت نمی‌‌شود، بلکه از مکانی نزدیک گرفتار می‌شوند. و گفتند: به قرآن ایمان آوردم، ولی چگونه از مکانی دور به ایمان توانند رسید؟ با این که قبلا به آن کفر ورزیدند و از مکانی دور آن را نادیده رها می‌کردند. میان ایشان و آرزوهایشان مانعی افکند، چنانکه با نظایر ایشان از پیش همین رفتار را نمود، همانا آنها در شکی سخت بودند.» سبأ: ۵۱ تا ۵۴.
  37. المیزان، جلد ۱۶، صفحه ۳۹۱.
  38. همان، جلد ۱۶، صفحه ۳۹۲.
  39. الدر المنثور، جلد ۵، صفحه ۲۴۱.
  40. المیزان، جلد ۱۶، صفحه ۳۹۳.
  41. تفسیر قمی، جلد ۲، صفحه ۲۰۴ و ۲۰۵.
  42. المیزان، جلد ۴، صفحه ۳۷۹.
  43. تفسیر البرهان، جلد ۱، صفحه ۳۵۴، حدیث ۲ و ۳.
  44. ﴿سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ. به زودی آیات خود را هم در آفاق و هم در نفوسشان به آنها نشان خواهیم داد تا آشکار شود که قرآن حق است، آیا این شهادت برای پروردگار تو کافی نیست که او ناظر و گواه بر هر چیز است؟
  45. المیزان جلد ۱۷، صفحه ۴۰۶.
  46. کافی، جلد ۸، صفحه ۱۶۶، حدیث ۱۱۸.
  47. امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۱۸۶-۱۹۰.
  48. تنگه بی‌آب و علف (وادی یابس از اراضی شام یا به اعتبار خشکی آن زمین از گیاه او را یابس گویند یا به اعتبار این‌که قبلا دریا بوده و خشک شده است). (مهدی منتظر (ع)، ص ۲۷۱). (م.)
  49. فقیه، محمد، السفیانی، ص ۱۱۸.
  50. «" السُّفْيَانِيُّ مِنَ الْمَحْتُومِ وَ خُرُوجُهُ فِي رَجَبٍ وَ مِنْ أَوَّلِ خُرُوجِهِ إِلَى آخِرِهِ خَمْسَةَ عَشَرَ شَهْراً سِتَّةُ أَشْهُرٍ يُقَاتِلُ فِيهَا فَإِذَا مَلَكَ‏ الْكُوَرَ الْخَمْسَ‏ مَلَكَ‏ تِسْعَةَ أَشْهُرٍ وَ لَمْ يَزِدْ عَلَيْهَا يَوْماً "»؛ الغیبة نعمانی، ص ۲۰۲. شایان ذکر است که در ششمین ماه جنبش سفیانی، یعنی ماه محرم، ظهور انجام می‌شود ولی ختم کارش سه ماه پس از واقعه ظهور است که خلاصه آنچه در این برهه بر سرش می‌آید از زبان مؤلف کتاب روزگار رهایی در صفحه ۱۱۳۵ جلد دوم ترجمه آن چنین است: «از بررسی روایات این بخش به این نتیجه رسیدیم که سپاه حضرت بقیة الله (ع) از طریق فلسطین شرقی عازم عراق می‌شود در کرانه‌های دریاچه طبریه دریاچه خزر با سپاه سفیانی روبرو می‌شوند که از عراق برمی‌گردد، جنگ سختی بین دو سپاه درمی‌گیرد که سفیانی در آن شکست می‌خورد و همه سپاهیانش بدون استثناء در آنجا کشته می‌شوند و فقط خودش می‌ماند. یکی از یاران امام به نام صیاح (و یا صباح) با گروهی از سپاهیان بر او می‌تازند و او را دستگیر می‌کنند و به محضر امام (ع)، می‌آورند. هنگامی او را می‌آورند که امام مشغول نماز عشاء هستند، نمازشان را تخفیف می‌دهند و به طرف او برمی‌گردند. سفیانی می‌گوید:«ای پسر عمو، مرا آزاد کن و برای خودت نگهدار، تا یکی از یاران تو باشم»!!. حضرت مهدی (ع)، به اصحاب خود می‌فرماید: درباره او و سخنانش چه می‌گویید؟ همگی می‌گویند: به خدا سوگند به کمتر از قتل او راضی نمی‌شویم، او چقدر خون ریخته، چقدر به حریم جان و مال و ناموس مردم تجاوز کرده و انتظار عفو دارد!!. حضرت مهدی (ع)، می‌فرماید: هرچه می‌خواهید انجام دهید. گروهی از یاران او را می‌گیرند و روی سنگی در کرانه دریاچه طبریه می‌خوابانند و همانند گوسفند او را ذبح می‌کنند. با ذبح او فتنه‌ها ذبح می‌شود و ریشه جنایت‌ها می‌خشکد و بزرگترین فاجعه خونین جهان پایان می‌پذیرد».
  51. «" السُّفْيَانِيُ‏ وَ الْقَائِمُ‏ فِي‏ سَنَةٍ وَاحِدَةٍ"»؛ الغیبة نعمانی، ص ۱۷۸.
  52. «" خُرُوجُ السُّفْيَانِيِّ وَ الْيَمَانِيِّ وَ الْخُرَاسَانِيِّ فِي سَنَةٍ وَاحِدَةٍ وَ فِي شَهْرٍ وَاحِدٍ فِي يَوْمٍ وَاحِدٍ وَ نِظَامٍ‏ كَنِظَامِ‏ الْخَرَزِ يَتْبَعُ‏ بَعْضُهُ‏ بَعْضاً "»؛ الغیبة نعمانی، ص ۱۷۱؛ اعلام الوری، ص ۴۲۹؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۳۲.
  53. در اکثر روایات حرستا.
  54. «" قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (ع) إِذَا اخْتَلَفَ الرُّمْحَانِ بِالشَّامِ لَمْ تَنْجَلِ إِلَّا عَنْ آيَةٍ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ قِيلَ وَ مَا هِيَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ رَجْفَةٌ تَكُونُ بِالشَّامِ يَهْلِكُ فِيهَا أَكْثَرُ مِنْ مِائَةِ أَلْفٍ يَجْعَلُهَا اللَّهُ رَحْمَةً لِلْمُؤْمِنِينَ وَ عَذَاباً عَلَى الْكَافِرِينَ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْظُرُوا إِلَى أَصْحَابِ الْبَرَاذِينِ الشُّهْبِ الْمَحْذُوفَةِ وَ الرَّايَاتِ الصُّفْرِ تُقْبِلُ مِنَ الْمَغْرِبِ حَتَّى تَحُلَّ بِالشَّامِ وَ ذَلِكَ عِنْدَ الْجَزَعِ الْأَكْبَرِ وَ الْمَوْتِ الْأَحْمَرِ فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ فَانْظُرُوا خَسْفَ قَرْيَةٍ مِنْ دِمَشْقَ يُقَالُ لَهَا حَرَسْتَا فَإِذَا كَانَ ذَلِكَ خَرَجَ ابْنُ آكِلَةِ الْأَكْبَادِ مِنَ الْوَادِي الْيَابِسِ حَتَّى يَسْتَوِيَ عَلَى مِنْبَرِ دِمَشْقَ فَإِذَا كَانَ‏ ذَلِكَ‏ فَانْتَظِرُوا خُرُوجَ‏ الْمَهْدِيِ‏(ع) "»؛ الغیبة نعمانی، ص ۲۰۶، الغیبة شیخ طوسی، ص ۲۷۷ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۵۳.
  55. ابقع: دو رنگ، سیاه و سفید. لغتنامه الرائد، ج ۱، ص ۱۷۷. (م).
  56. اصهب: کسی که مویش به رنگ سرخ مایل به سفید باشد .. لغتنامه الرائد، ج ۱، ص ۱۷۷. (م).
  57. احزاب با هم بر سر آنچه در میانشان بود اختلاف کردند پس وای بر آنها از آنچه‌ در قیامت [بر سر آنها خواهد آمد؛ سوره مریم، آیه ۳۷.
  58. ساده، مجتبی، شش ماه پایانی (تقویم حوادث شش‌ماهه پیش از ظهور)، ۱جلد، موعود عصر (ع) - تهران (ایران)، چاپ: ۶، ۱۳۸۸ ه.ش.
  59. تعبیر روایات، لفظ«باب اصطخر» می‌باشد. (م.)
  60. بشارة الاسلام، ص ۲۱ و یوم الخلاص، ص ۲۹۳.
  61. موقعیت مکانی این منطقه در بخش‌های بعدی مطلب آمده است. (م.)
  62. تاریخ ما بعد الظهور، صص ۱۶۷- ۱۶۵.
  63. السفیانی، ص ۱۰۶.
  64. خبر متواتر خبری است که تعداد راویان آن در حدی باشد که احتمال تبانی آنها بر دروغ محال باشد.
  65. حجت الاسلام کورانی هم در کتاب عصر ظهور (صفحه ۱۱۵) مدعی تواتر راجع به سفیانی در روایات هستند. (م.)
  66. «" إِنَّا وَ آلُ‏ أَبِي‏ سُفْيَانَ‏ أَهْلُ‏ بَيْتَيْنِ‏ تَعَادَيْنَا فِي‏ اللَّهِ‏ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا كَذَبَ اللَّهُ قَاتَلَ أَبُو سُفْيَانَ رَسُولَ اللَّهِ (ص) وَ قَاتَلَ مُعَاوِيَةُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ (ع) وَ قَاتَلَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (ع) وَ السُّفْيَانِيُّ يُقَاتِلُ الْقَائِمَ (ع) "»؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۹۰؛ الزام الناصب، ج ۲، ص ۱۳۱؛ السفیانی، ص ۱۲۵؛ یوم الخلاص، ص ۶۹۴.
  67. الساده، مجتبی، شش ماه پایانی، ص ۷۳-۸۰.