ویژگی امام: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۵: خط ۵:
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
'''ویژگی [[امام]]''' به معنای صفاتی است که [[امام]] [[معصوم]] بدان متصف می‌‌شود.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
امامِ [[واجب]] النصب - خواه [[واجب]] النصب علی [[الله]] و خواه [[واجب]] النصب علی [[الناس]] - چه صفاتی باید داشته باشد؟ به عبارت دیگر، [[نصب امام]] با چه صفاتی عقلاً و شرعاً یا فقط شرعاً [[واجب]] است؟<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/2dil0?playlist=376197 درس دوم «امامت در اندیشه اسلامی»]</ref>.
بنابر باورهای [[شیعیان]]، [[امامان دوازده‌گانه]] {{ع}} دارای صفات ویژه‌ای هستند که آنان را از دیگر [[مردم]] متمایز می‌سازد؛ زیرا هر کس [[منصب الهی]] [[امامت]] را برعهده بگیرد، باید دارای آن صفات باشد. برخی از این صفات، ظاهری و جسمانی‌اند و برخی دیگر، [[باطنی]] و [[معنوی]]<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۳۲۳.</ref>.


در [[مناقب ابن‌شهرآشوب (کتاب)|مناقب ابن‌شهرآشوب]]، مباحث سودمند و نکات جالبی دربارۀ [[امامت]] و [[ائمه]] {{عم}} است. از جمله با عنوان "صفات الأئمّه"، فهرستی از صفات [[امامان]] را براساس آنچه در [[روایات]] [[شیعه]] آمده برشمرده و پنجاه صفت ذکر کرده است، از جمله این اوصاف و ویژگی‌ها: <ref>مناقب، ج ۱ ص ۲۵۳</ref> [[عصمت]]، [[نص بر امامت]]، [[داناترین]]، [[فصیح‌ترین]]، [[بردبارترین]]، [[دادگرترین]]، [[باتقواترین]]، [[شجاع‌ترین]]، [[باشرافت‌ترین]]، [[خیرخواه‌ترین]]، [[وفادارترین]]، [[شکیباترین]]، [[پارساترین]]، [[بخشنده‌ترین]]، [[عابدترین]]، [[مهربان‌ترین]] [[مردم]]، متواضع‌ترین آنان در برابر [[خدا]] باشند، بیش از همه [[مطیع]] [[امر و نهی]] [[الهی]] باشند، از همه به خودشان سزاوارترند، [[ختنه]] شده و [[پاک]] به [[دنیا]] می‌آیند، عهده‌دار ولادت و وفاتشان [[امام]] [[معصوم]] است، [[اموال]] در [[اختیار]] آنان است، به خاطر [[فراست]] و [[تیزهوشی]] از روبه‌رو پشت سر می‌بینند، چون از [[نور]] [[خدا]] [[آفریده]] شده‌اند سایه ندارند، هرکه از آنان متولد شود [[مؤمن]] می‌شود، چون از شکم [[مادر]] بر روی [[زمین]] قرار گیرند، با کف دو دست بر [[زمین]] می‌آیند و صدایشان به گفتن "[[شهادتین]]" بلند است، قلبشان نمی‌خوابد، [[محدث]] می‌شوند، دعایشان [[مستجاب]] می‌شود، بویشان معطّر است، دارای [[وصیّت]] آشکارند، با خرق عادات، [[دلیل]] و [[معجزه]] دارند، از حوادث پیش از وقوع خبر می‌دهند، [[سلاح]] و [[شمشیر]] [[پیامبر]] نزد آنان است، [[زره]] او برایشان اندازه است، صحیفه‌ای در [[اختیار]] دارند که نام شیعیانشان تا [[روز قیامت]] در آن است، و صحیفه‌ای که نام دشمنانشان تا [[روز قیامت]] در آن است، نزد آنان "[[جامعه]]" است که صحیفه‌ای است به طول هفتاد ذراع که همۀ نیازهای بنی [[آدم]] در آن است، به املای [[پیامبر]] و خطّ [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} است، نیز [[جفر احمر]] نزد آنان است، جعبه‌ای که [[سلاح]] [[پیامبر]] در آن است و تا [[خروج]] [[امام مهدی|حضرت قائم]] {{ع}} بیرون نخواهد آمد و [[جفر ابیض]] نزد آنان است، جعبه‌ای که [[تورات موسی]] و [[انجیل عیسی]] و [[زبور داود]] و [[کتب آسمانی]] در آن است، دارای [[الهام]] و شنیدن صدای غیبی‌اند و آنچه بر دل‌هایشان می‌افتد و صدایی می‌شنوند، همچون صدای زنجیر در طشت، و گاهی چهره‌ای بزرگتر از [[جبرئیل|جبرائیل]] و [[میکائیل]] و [[اسرافیل]] نزد آنان آشکار می‌شود و گاهی آن را می‌بینند و مورد خطاب قرار می‌دهند و گفته‌اند از صفات [[امام]]، [[شناخت]] همۀ [[احکام]] است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۶۴.</ref>.
== [[ویژگی‌های امام]] ==
[[ویژگی امام]] به معنای صفاتی است که [[امام]] [[معصوم]] بدان متصف می‌‌شود. در اینکه امام باید [[مسلمان]]، [[عاقل]]، [[آزاد]] و مرد بوده و از [[بلوغ]] و رشد فکری برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد. ولی صفاتی که یا به دلیل اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژه‌ای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه قرار گرفته‌اند، عبارت‌ند از:


[[جانشین]] [[پیامبر]] {{صل}} که ضامن تداوم [[حیات]] [[دین]] و نیز پاسخ‌گویی نیازهای [[بشر]] است، تناسب [[جایگاه]] والای [[پیشوایی]] و [[رهبری]]، ویژگی‌های دارد که مهم‌ترین آنها عبارتند از:
=== [[قریشی بودن امام]] ===
# [[تقوا]] و [[پرهیزکاری]] و برخورداری از ملکه [[عصمت]] به گونه‌ای که کوچک‌ترین گناهی از او سر نمی‌زند.
مقصود از قریشی بودن امام این است که نسب او به جد [[پیامبر خاتم]] {{صل}}، "نضر بن کنانه" بازگردد. از نظر امامیه [[امامت]] به [[قریش]] اختصاص دارد، ولی شامل همه [[طوایف]] و [[قبایل]] قریش نمی‌شود، بلکه ویژه [[بنی هاشم]] است. دلیل آنان [[حدیث]] {{متن حدیث|الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَیْشٍ}} نیست، بلکه [[حدیث ثقلین]]<ref>{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد {{صل}}، ج۱، ص۴۱۳.</ref> و مانند آن است که امامت را مخصوص [[امیرمؤمنان]] {{ع}} و [[خاندان]] او از [[ذریه]] [[حضرت زهرا]] {{س}} می‌داند. لذا امامیه به جای صفت [[قریشی بودن]]، صفت [[هاشمی بودن]] را ذکر کرده‌اند<ref>سید مرتضی، الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳- ۱۹۶.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۴۱۲.</ref>
# [[علم]] و [[دانش]] که از [[علم]] [[پیامبر]] {{صل}} سرچشمه گرفته و متصل به [[علم الهی]] است؛ بنابراین پاسخ‌گوی همه نیازها در همۀ زمینه‌های مادی و [[معنوی]]، [[دینی]] و [[دنیایی]] است.
# [[آراستگی]] به [[فضائل]] و [[سجایای اخلاقی]] در بالاترین درجات؛
# توان اداره [[جامعه بشری]] و [[مدیریت]] صحیح آن بر اساس [[آموزه‌های دینی]].


با توجه به صفات یادشده برای [[امام]]، [[بدیهی]] است که [[انتخاب]] چنین فردی از توان و [[دانش]] [[مردم]]، بیرون است و تنها [[خداوند]] است که به سبب [[علم]] بی‌نهایت خود می‌تواند [[پیشوایان]] و [[جانشینان]] [[پیامبر]] {{صل}} را برگزیند.
=== [[عصمت]] ===
عصمت که [[شیعه امامیه]] قائل به آن است، مهم‌ترین شرط [[رهبران الهی]] ـ یعنی [[پیامبران]]، [[اوصیا]] و [[امامان]] ـ است؛ زیرا [[وظیفه]] اصلی آنان [[راهنمایی]] مردم به [[رستگاری]] [[دنیوی]] و [[اخروی]] است. در [[قرآن کریم]] نیز تصریح شده است که امامت، عهدی است [[الهی]] و به [[ستمگران]] نمی‌رسد<ref>{{متن قرآن|وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}؛ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. هر کس [[معصوم]] نباشد، [[دست]] کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، شایسته [[مقام امامت]] نمی‌شود. [[روایات]] بسیاری نیز به [[عصمت امامان]] {{ع}} تصریح کرده‌اند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۳۲۳-۳۲۴.</ref>. [[آیه]] بر [[عصمت امام]] در طول [[حیات]] و تمام [[عمر]] نیز دلالت می‌کند، بنابراین کسی که در قسمتی از [[عمر]] خود گرفتار [[فسق]] یا [[شرک]] باشد [[شایستگی]] [[مقام امامت]] را نخواهد داشت<ref>المیزان، ج۱، ص۲۷۴.</ref>


اصلی‌ترین وصف [[امام]] در [[برهان لطف]]، [[علم لدنّی]] و [[عصمت]] اوست که هر دو می‌باید به ضمانت و [[تأیید الهی]] باشد؛ و الا در میان انسان‌های عادّی، افرادی یافت می‌شوند که به [[دلیل]] [[وارستگی]] [[روحی]]، صاحب [[کرامات]] و [[مکاشفات]] و یا [[علوم]] غیر اکتسابی می‌شوند، ولی [[کلام]] آنها برای دیگران [[حجت]] نیست؛ زیرا [[عصمت]] آنان از [[خطا]] و یا اطلاع آنان از [[عالم غیب]]، به [[تأیید]] و تضمین [[الهی]] نیست. بنابراین [[امام]] باید:
همچنین [[خداوند]] در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> از [[مؤمنان]] می‌خواهد، [[تقوای الهی]] را پیشه ساخته و به طور مطلق با [[صادقان]] باشند<ref>المیزان، ج۹، ص۴۰۲.</ref>. بی‌تردید لازمه [[همراهی]] مطلق با آنان، [[عصمت]] آنهاست<ref>التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۲۲۱؛ پیام قرآن، ج۹، ص۵۰؛ حق الیقین، ص۵۴-۵۵.</ref> و یا در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، [[اطاعت]] از اولوا الامر در ردیف [[اطاعت پیامبر]] و [[اطاعت پیامبر]] در ردیف [[اطاعت]] [[خدای سبحان]] قرار گرفته است و چون [[اطاعت خدا]] به صورت مطلق [[واجب]] است بنابراین، [[اطاعت پیامبر]] و اولوا الامر نیز به طور مطلق [[واجب]] است و لازمه [[وجوب]] اطاعتِ مطلق، [[عصمت]] است<ref>المیزان، ج۴، ص۳۸۹-۳۹۱؛ حق‌الیقین، ص۴۰.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|امامت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۱۰-۱۲۳.</ref>
# مستقیماً [[مهتدی]] به [[هدایت الهی]] باشد و محتاج [[هدایت]] هیچ مخلوقی نباشد؛ چنان‌که [[خداوند]] در این باره می‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>
# [[معصوم]] به [[عصمت الهی]] باشد؛ تا بتواند مقتدای مطلق [[امّت]] در [[قول و فعل]] و تقریر قرار گیرد.
# در [[علم]] و [[معارف]] [[توحیدی]]، در [[مقام]] [[حق‌ّالیقین]]، مطّلع از [[ملکوت]] عالم و مشرِف بر [[کتاب خدا]] و [[احکام الهی]] باشد و در همه [[فضائل اخلاقی]] و [[کمالات]] [[توحیدی]]، [[افضل]] خلایق محسوب گردد. او در یک [[کلام]]، باید مصداق تامّ [[انسان کامل]] و در [[مقام]] [[مخلَصین]] قرار داشته باشد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۱۹۱-۱۹۲.</ref>.


با توجه به اهمیت این ویژگی‌ها، به اختصار درباره هر یک توضیح می‌دهیم:
=== [[حجیت الهی]] ===
# '''[[علم]]:''' [[امام]] که سِمت [[پیشوایی]] و [[رهبری]] [[مردم]] را بر عهده دارد، لازم است [[دین]] را در تمام زوایای خود بشناسد و به [[قوانین]] آن [[آگاهی]] کامل داشته باشد. نیز با دانستن [[تفسیر آیات]] [[قرآن]] و احاطه کامل به [[سنّت]] [[پیامبر]] {{صل}} به [[تبیین معارف]] [[دین]] پرداخته، به همه سؤالات [[مردم]] در موضوعات مختلف پاسخ دهد و آنها را به [[بهترین]] [[شیوه]]، [[راهنمایی]] کند. [[بدیهی]] است که چنین [[مرجع]] علمی‌ای می‌تواند مورد [[اعتماد]] و تکیه‌گاه توده‌ها قرار گیرد. چنین پشتوانه علمی‌ای تنها به واسطه اتّصال به [[علم الهی]] می‌تواند وجود داشته باشد؛ به همین [[دلیل]]، [[شیعه]] [[معتقد]] است [[علم]] [[امامان]] و [[جانشینان]] واقعی [[پیامبر]] {{صل}} برگرفته از [[علم بی‌کران]] خدایی است. [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} درباره علامت‌های [[امام]] بر [[حق]] می‌فرماید: "[[امام]]، آگاه‌ترین فرد است به [[حلال و حرام]] [[خدا]]، و [[احکام]] گوناگون، و [[اوامر و نواهی]] او و هر چه [[مردم]] [[نیازمند]] آن هستند.<ref>بحار الانوار، ج ۲۵، ح ۳۲، ص ۱۶۵.</ref>
[[امام]] [[معصوم]]، [[حجت خدا]] بر روی [[زمین]] است؛ بدین معنا که [[خداوند]] [[سیره]] و [[رفتار]] و گفتار او را در تمام شئون زندگی بر [[بندگان]] [[حجت]] قرار داده است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۳۶.</ref>. اثر این منصب که از ناحیه خداوند است، [[ولایت]] بر [[جان]] و [[مال]] [[مردم]] است<ref>امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۹۷؛ همو، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۲-۶۲۳.</ref> و در صورت تخلف از [[فرمان]] [[ائمه]] {{عم}} در [[قیامت]] با آنها [[احتجاج]] می‌کند که چرا با وجود [[حجت خدا در زمین]]، مخالف فرمان وی رفتار کرده‌اند<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۳۶- ۶۳۷.</ref>؛ بلکه طبق [[روایات]] متعدد<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۹؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۸-۱۱۹.</ref> شرط قبولی اعمال، [[پذیرش ولایت]] ائمه {{عم}} است که از مسلمات و بلکه از [[ضروریات مذهب شیعه]] است<ref>امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۷۶.</ref>.<ref>[[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]]، ص ۲۴۵.</ref>
# '''[[عصمت]]:''' یکی از صفات مهم [[امام]] و شرایط اساسی [[امامت]]، "[[عصمت]]" است و آن، ملکه‌ای است که از [[علم]] به حقایق و اراده‌ای [[قوی]] به وجود می‌آید. [[امام]] به سبب برخورداری از این دو، از ارتکاب هر [[گناه]] و خطایی خودداری می‌کند. هم در [[شناخت]] و [[تبیین معارف]] [[دینی]] و هم در عمل به آنها و هم در [[تشخیص مصالح]] و [[مفاسد]] [[جامعه اسلامی]]، [[معصوم]] از [[لغزش]] است. برای [[عصمت امام]]، دلائل [[عقلی]] و [[نقلی]] از [[قرآن]] و [[روایات]]، وجود دارد. مهم‌ترین دلیل‌های [[عقلی]] عبارتند از:
## [[حفظ دین]] و راه و رسم [[دینداری]]، در گروه [[عصمت امام]] است؛ چون [[امام]] [[مسئولیت]] [[حفظ]] [[دین]] از [[تحریف]] و [[هدایت دینی]] [[مردم]] را بر عهده دارد و نه تنها سخن او، که رفتاراو و [[تأیید]] و عدم تأییدش نسبت به عمل دیگران، در [[رفتار]] [[جامعه]] تأثیر می‌گذارد؛ پس باید در [[فهم دین]] و عمل به آن از هر لغزشی محفوظ باشد تا [[پیروان]] خود را به گونه صحیح، [[هدایت]] کند.
## یکی از [[دلایل]] نیاز [[جامعه]] به [[امام]]، این است که [[مردم]] در [[شناخت]] [[دین]] و اجرای آن، ### [[313]]### نیستند. حال اگر پیشوای [[مردم]] نیز چنین باشد، چگونه می‌تواند مورد [[اعتماد]] کامل آنها قرار گیرد؟ به بیان دیگر، اگر [[امام]] نباشد، [[مردم]] در [[پیروی]] از او و انجام همه دستوراتش، دچار تردید خواهند شد.<ref>به علاوه اگر [[امام]] مصون از خطا نباشد، باید به دنبال [[امام]] دیگری بود تا نیاز مردم را پاسخ دهد و اگر او نیز محفوظ از خطا نباشد، [[امام]] دیگری لازم است و این رشته همچنان تا بی‌نهایت ادامه خواهد یافت و چنین امری از نظر فلسفی، باطل است.</ref> آیاتی از [[قرآن]] نیز بر [[لزوم]] [[عصمت امام]] دلالت دارد که یکی از آنها آیۀ ۱۲۴ [[سوره بقره]] است. در این [[آیه شریف]] آمده است که پس از [[مقام]] [[نبوت]]، [[خداوند]] [[مقام]] والای [[امامت]] را نیز به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} عطا فرمود. آن‌گاه [[حضرت ابراهیم]] از [[خداوند]] درخواست کرد که [[مقام]] [[امامت]] را در [[نسل]] او نیز قرار دهد. [[خداوند]] فرمود: "[[عهد]] من [[امامت]] به [[ستمکاران]] و [[ظالمان]] نمی‌رسد"؛ یعنی [[منصب]] [[امامت]]، مخصوص آن دسته از ذرّیه [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} است که [[ظالم]] نباشند. حال با توجه به اینکه [[قرآن کریم]]، [[شرک]] به [[خدا]] را [[ظلم]] بزرگ دانسته است و هرگونه [[تجاوز]] از [[دستورات الهی]] را [[ظلم]] به نفس برشمرده است، هر کس در برهه‌ای از [[زندگی]] خود، مرتکب گناهی شده، مصداق [[ظالم]] است و [[شایسته]] [[مقام]] [[امامت]] نخواهد بود. به بیان دیگر، بدون [[شک]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} "[[امامت]]" را برای آن دسته از ذریّه خود که در تمام [[عمر]] [[گناه]] کار بوده و یا در آغاز، [[نیکوکار]] بوده و سپس [[بدکار]] شده‌اند، درخواست نکرده است. بنابراین دو دسته باقی می‌ماند:
### آنان که در آغاز، [[گناه]] کار بوده‌اند و سپس [[توبه]] کرده و [[نیکوکار]] شده‌اند.
### آنها که هیچ‌گاه مرتکب گناهی نشده‌اند. [[خداوند]] در [[کلام]] خود، دسته اول را استثنا کرده است، نتیجه اینکه [[مقام]] "[[امامت]]" تنها به دسته دوم اختصاص دارد.<ref>عیون اخبار الرضا، ج ۲، باب فی علامات الامام، ح ۱، ص ۱۹۲.</ref>
# '''مدیریتِ [[اجتماعی]]:''' از آنجا که [[انسان]]، موجودی [[اجتماعی]] است و [[اجتماع]] بر [[روح]] و روان و [[رفتار]] او تأثیر فراوانی دارد، لازم است برای [[تربیت]] صحیح و [[رشد]] او به سوی [[قرب الهی]]، زمینه‌های [[اجتماعی]] مناسب پدید آید و این در سایه تشکیل یک [[حکومت الهی]]، ممکن خواهد بود. بنابراین [[امام]] و پیشوای [[مردم]] باید توان [[اداره امور]] [[جامعه]] را دارا باشد و با استفاده از [[تعالیم]] [[قرآن]] و [[سنّت نبوی]] {{صل}} و بهره‌گیری از عناصر کار آمد، [[حکومتی]] [[اسلامی]] را پی‌ریزی کند.
# '''[[آراستگی]] به [[کمالات]] [[اخلاقی]]:''' [[امام]] که [[پیشوا]] و [[راهبر]] [[جامعه]] است باید از همه [[بدی‌ها]] و [[رذائل اخلاقی]] دور باشد و در مقابل، همه [[کمالات]] [[اخلاقی]] را در عالی‌ترین حدّ آن دارا باشد؛ زیرا او به عنوان [[انسان کامل]] [[بهترین]] [[الگو]] برای [[پیروان]] خود به شمار می‌رود. [[امام رضا]] {{ع}} فرمود: "برای [[امام]] نشانه‌هایی است: او [[داناترین]]،... [[پرهیزکارترین]]، [[بردبارترین]]، [[شجاع‌ترین]]، [[سخاوتمندترین]] و عابدترینِ [[مردم]] است.<ref>تفسیر المیزان، ذیل آیۀ ۱۲۴ سوره بقره.</ref> به علاوه او در [[مقام]] [[جانشینی]] [[پیامبر]] {{صل}}، در پی [[تعلیم و تربیت]] انسان‌هاست. بنابراین خود باید پیش از همگان و بیشتر از [[مردمان]]، به [[اخلاق الهی]] آراسته باشد. [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}}می‌فرماید: "کسی که خود را [[امام]] [[مردم]] قرار داده است، بر اوست که پیش از [[تعلیم]] دیگران به [[تعلیم]] خود [[همّت]] گمارد، و باید دیگران را به وسیله [[رفتار]] خود [[تربیت]] کند پیش از آنکه با گفتار [[تربیت]] کند.<ref>{{متن حدیث|مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم}}؛ ‏نهج البلاغه، (صبحی صالح)، حکمت ٧٣</ref>
# '''[[نصب]] از سوی [[خدا]]:''' از دیدگاه [[شیعه]]، [[تعیین]] [[امام]] و [[جانشین]] [[پیامبر]] تنها به [[دستور خدا]] و [[انتخاب]] او انجام می‌گیرد و [[پیامبر]]، [[امام]] پس از خود را معرفی می‌کند. بنابراین هیچ فرد یا گروهی [[حق]] دخالت در این امر را ندارند. [[ضرورت نصب]] [[امام]] از سوی [[خداوند]] دلیل‌هایی دارد؛ از جمله:
## به فرموده [[قرآن]]، [[حاکم]] مطلق بر همه چیز [[خداوند]] است و همه باید تنها از او [[اطاعت]] کنند. [[بدیهی]] است این [[حاکمیت]] می‌تواند از سوی [[خداوند]] به هر کسی که [[شایستگی]] دارد، داده شود. بنابراین، همان گونه که [[پیامبر]] به وسیله [[خدا]] [[انتخاب]] می‌شود، [[امام]] نیز به [[تعیین]] [[الهی]]، بر [[مردم]] [[ولایت]] می‌یابد.
## پیش از این برای [[امام]]، ویژگی‌هایی را از قبیل [[عصمت]]، [[علم]] و... بیان کردیم. روشن است که یافتن و شناختن کسی که دارای این صفات –آن هم در عالی‌ترین [[درجه]]- باشد تنها به وسیله خداوندِ دانای به آشکار و [[نهان]]، امکان‌پذیر است. همان گونه که [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] به [[ابراهیم]] می‌فرماید: "من تو را پیشوای [[مردم]] قرار دادم".<ref>سوره بقره: ۱۲۴.</ref>. از سیرۀ [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] استفاده می‌شود که آن [[حضرت]] [[امامت]] را امری [[الهی]] دانسته و [[انتخاب]] [[امام]] را در [[اختیار]] [[خدا]] می‌دانست. در سیرۀ [[ابن هشام]] آمده است: "[[بنی عامر بن صعصعه]] [[خدمت]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} رسیدند. [[حضرت]] آنان را به سوی [[خدا]] [[دعوت]] کرد. در این هنگام یک نفر از آن گروه به نام بحیرة بن فراس گفت: اگر با تو بر [[اسلام]] [[بیعت]] کردیم و [[خداوند]] تو را بر مخالفینت [[غلبه]] داد، آیا ما در [[خلافت]] بعد از تو سهمی داریم؟ [[پیامبر]] فرمود: امر [[خلافت]] به دست خداست و هر جا بخواهد، قرار می‌دهد. در این هنگام بحیرة گفت: آیا ما [[جان]] خود را برای [[دفاع]] از تو بدهیم؛ ولی وقتی [[خداوند]] تو را بر [[دشمنان]] [[غلبه]] داد، [[خلافت]] به غیر ما برسد؟ ما احتیاجی به [[اسلام]] تو نداریم.<ref>سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۱۳۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۴؛ سیره ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۵۸.</ref>


'''بیانی جامع و [[زیبا]] از [[امام رضا]] {{ع}}:''' [[امام رضا|حضرت رضا]] {{ع}} درباره [[مقام]] و ویژگی‌های [[امام]] را بیاوریم: آنها که در امر [[امامت]] [[اختلاف]] کردند و [[گمان]] کردند که [[امامت]]، امری انتخابی است [[نادانی]] کردند... مگر [[مردم]]، [[مقام]] و [[منزلت]] [[امامت]] در میان [[امت]] را می‌دانند تا روا باشد که به [[اختیار]] و [[انتخاب]] ایشان واگذار شود؟ همانا [[امامت]]، قدرتش والاتر و شأنش بزرگتر و منزلتش عالی‌تر و مکانش رفیع‌تر و عمیقش ژرف‌تر از آن است که [[مردم]] با [[عقل]] خود به آن برسند یا با آرای خود، آن را دریابند... همانا [[امامت]]، مقامی است که [[خدای عزوجل]]، بعد از رتبه [[نبوت]] و خُلّت <ref>مقام خلیل اللّهی</ref> در مرتبه سوم به [[حصرت ابراهیم]] {{ع}} اختصاص داد.... [[امامت]]، [[خلافت خدا]] و [[خلافت]] [[رسول خدا]] {{صل}} و [[مقام]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[میراث]] [[امام حسن|حسن]] و [[امام حسین|حسین]] {{عم}} است. به [[راستی]] که [[امامت]]، زمام [[دین]] و مایه [[نظام]] [[مسلمین]] و [[صلاح دنیا]] و [[عزّت]] [[مؤمنان]] است.... کامل شدن [[نماز]]، [[روزه]]، [[حج]]، [[جهاد]] و... نیز [[حفظ مرزها]] به سبب [[امام]] و [[پذیرفتن ولایت]] است. [[امام]]، [[حلال]] [[خدا]] را [[حلال]]، و [[حرام]] او را [[حرام]] می‌کند و مطابق [[حکم]] واقعی [[پروردگار]]، [[حکم]] می‌کند. و [[حدود الهی]] را به پا می‌دارد و از [[دین خدا]] [[حمایت]] کرده، با [[حکمت]] و [[موعظه]] [[نیکو]] و [[دلیل]] رسا به راه [[پروردگار]] [[دعوت]] می‌نماید. [[امام]] مانند [[خورشید]] طلوع کننده است که نورش عالم را فرا می‌گیرد و خودش در افق است؛ به گونه‌ای که دست‌ها و دیدگان به او نرسد. [[امام]]، ماه تابان، چراغ فروزان، [[نور]] درخشان، و [[ستاره]] [[راهنما]] در شدت تاریکی‌ها و در راه‌های [[شهرها]] و کویرها و در گرداب دریاها و [[نجات دهنده]] از انواع [[فتنه‌ها]] و نادانی‌ها است. [[امام]]، انیسی همراه، [[پدری]] [[مهربان]]، [[برادری]] تنی، [[مادری]] [[نیکوکار]] به [[فرزند]] کوچک و [[پناهگاه]] [[بندگان]] در مصیبت‌های بزرگ است. [[امام]]، کسی است که از [[گناهان]] [[پاک]] و از [[عیب‌ها]] برکنار است. او به [[دانش]]، مخصوص و به [[خویشتن داری]] و [[حلم]]، نشانه دار است.... [[امام]]، یگانه روزگار خویش است؛ کسی به [[ساحت]] او نزدیک نمی‌شود و هیچ دانشمندی با او برابر نمی‌گردد. نه کسی جای او را می‌گیرد و نه برای او مثل و مانندی یافت می‌شود. پس کیست که بتواند [[امام]] را بشناسد یا [[انتخاب]] [[امام]] برای او ممکن باشد؟ هیهات هیهات!<ref>«هیهات» در عربی برای دور شمردم و بعید دانستن یک کار استفاده می‌شود.</ref> اینجا خردها گم گشته و [[عقل‌ها]] سرگردان و حیران شده است. اینجا دیده‌ها بی‌نور، بزرگان کوچک، حکیمان متحیّر... و سخن دانان درمانده‌اند از اینکه بتوانند یکی از [[شئون]] یا فضیلت‌های [[امام]] را توصیف کنند و آنان همگی به عجز و [[ناتوانی]] اعتراف می‌کنند!....<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب نادر جامع فی فضل الامام و صفاته، ح ۱، ص ۱۹۸.</ref>.<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۱، ص ۳۲ - ۳۸.</ref>
=== [[عدالت]] و [[پارسایی]] ===
عدالت صفتی در نفس است که موجب می‌‌شود [[انسان]] از [[گناهان کبیره]] و صغیره و همچنین مباحاتی که منافات با [[مروت]] دارد اجتناب کند، به عبارت دیگر عدالت مجموعه‌ای از [[صفات اخلاقی]] است که عبارت از [[تقوا]]، [[ورع]]، [[صدق]]، [[امانت]]، [[عدل]]، [[رعایت ادب]] [[اجتماعی]] و مراعات هر چیزی است که [[شریعت]] [[التزام]] به آن را [[واجب]] کرده است<ref>الدمیجی، الامامة العظمی عند اهل السنة و الجماعة، ص۲۵۱.</ref> و وقتی گفته می‌شود [[امام]] نباید [[ظالم]] باشد یعنی عدالتش ضروری است.


== تقسیم صفات امام ==
[[اهل سنت]] پایین‌ترین مرتبه ای که برای [[عدالت امام]] مطرح کرده‌اند این است که شهادتش قبول بشود<ref>بغدادی، عبد القاهر ابن طاهر، أصول الإیمان، ص۲۲۰.</ref>. اما [[شیعه]] [[اسماعیلیه]] و [[زیدیه]]، [[معتزله]] و مشهور [[اشاعره]]: این دو [[فرقه]] عدالت و پارسایی را از [[صفات لازم امام]] دانسته‌اند<ref>شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ الزیدیه، ص۳۳۸- ۳۳۹، المغنی، ج۱، ص۲۰۱- ۲۰۲، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد، ص۲۵۶.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۴۱۲ ـ ۴۱۳.</ref>
=== نخست: [[صفات ثبوتی امام]] ===
=== دوم: [[صفات سلبی امام]] ===


== اوصاف و ویژگی‌های عام [[امام]] ==
=== [[علم]] ===
[[عصمت]] و [[علم امام]] دو صفت اصلی است که سایر اوصاف از آن قابل [[استنتاج]] است. در اینجا سایر [[اوصاف امام]] به طور [[اجمال]] مورد بحث قرار می‌گیرد:
پیشوای [[جامعه اسلامی]] باید از دو گونه [[معرفت]] برخوردار باشد: یکی [[شناخت]] معارف و [[احکام اسلامی]] و دیگری معرفت به [[مصالح]] و [[مفاسد]] امور و [[شئون]] مربوط به مدیریت جامعه که از آن به عنوان کفایت در رهبری یاد می‌شود. روشن‌ترین و کامل‌ترین دیدگاه در این باره دیدگاه شیعه امامیه است که امام باید به همه معارف و [[احکام اسلامی]] [[علم بالفعل]] و [[خطا]] ناپذیر داشته باشد؛ زیرا بدون داشتن چنین [[علمی]]، [[غرض از امامت]] که [[حفظ]] و تبیین احکام شریعت است به صورت کامل به دست نخواهد آمد<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت ۱ (مقاله)|امامت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۴۱۴.</ref>.
=== واجد همه صفات کمالی ===
[[ابن‌میثم بحرانی]] پس از [[استدلال]] در مورد [[عصمت امام]]، بر همین مبنا [[برتری امام]] را به تضمین [[الهی]] در همه [[صفات]] [[حمیده]] [[اثبات]] می‌نماید. بیان او چنین است: "نیز [[واجب]] است اتّصاف [[امام]] به جمیع [[صفات کمال]] و [[اخلاق]] [[حمیده]]، و [[شمایل]] [[پسندیده]] و علوّ [[نسب]] و [[طهارت]] مولد و [[کرامت]] آباء و [[شرافت]] [[قبیله]] و بالجمله تفرّد ذات در جمیع [[کمالات]]؛ بلکه اعتبار این امور در [[امام]] نسبت به [[پیامبر]] اولی باشد؛ زیرا [[نبیّ]] مبدأ فیضان [[کمالات]] است در همه [[مؤمنان]] و لذا همه تلامذه [[نبیّ]] باشند و [[طاعت]] و [[انقیاد]] مفید و معلّم به هر نحو که باشد در طباع مرکوز است؛ به خلاف [[امام]]، که [[عوام]] از [[امّت]] او را در رده خود می‌دانند و رغبتی به [[اطاعت]] از او، جز [[نصّ صریح]] [[شارع]] [[مقدّس]] ندارند.


و نیز ترتیب [[کمالات]] و [[فنون]] [[علوم]] و مکارم در [[اهل]] [[اسلام]] شایع، و [[مردم]] روز به روز در [[شرافت]] وکرامت و علوّ [[منزلت]] لامحاله بیفزایند و [[نفوس]] به سبب [[کمالات]] قوی‌تر گردد و داعیه معالی امور عظیم‌تر و [[اطاعت]] و [[انقیاد]] امثال و اشباه به [[غایت]] دشوارتر. پس لابدّ است که [[امام]] در [[غایت]] تفرّد و [[یگانگی]] باشد در استجماع انواع [[کمالات]] و [[فنون]] [[فضائل]]؛ تا طبقات اشراف [[اهل]] [[اسلام]] و [[علماء]] و حکماء و جمیع ذوی الشّرف [[اطاعت]] او توانند کرد و احدی را ننگی و عاری در [[انقیاد]] وی پیرامون [[اندیشه]] نتواند گشت.
خداوند [[اولوالامر]] را [[مرجع]] [[علمی]] [[مسلمانان]] در تشخیص [[حق و باطل]] و [[صدق]] و [[کذب]] معرفی کرد و به آنان [[فرمان]] داد تا هنگام دریافت گزارش‌ها به اولوا الامر به عنوان صاحبان [[آگاهی]] و [[قدرت]] تشخیص مراجعه کنند تا با [[استنباط]] [[حق]] و [[صدق]]، آنان را [[آگاه]] سازند: {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ}}<ref>«و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند» سوره نساء، آیه ۸۳.</ref>. مقصود از [[اولوالامر]] در این [[آیه]] همان کسانی هستند که در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> به آنان اشاره شده و [[حکم]] ایشان در [[عصمت]] و وجوبِ [[اطاعت]] مانند [[رسول]] خداست<ref>المیزان، ج۵، ص۲۲؛ ج۴، ص۳۸۷-۳۹۱.</ref>. و مصادیق آن براساس [[روایات]]، [[امامان معصوم]] {{عم}}‌اند<ref>روض‌الجنان، ج۶، ص۳۵؛ المیزان، ج۴، ص۳۸۷-۳۹۱؛ ج۵، ص۲۳-۲۴.</ref>.<ref>[[محمد رضا مصطفی‌پور|مصطفی‌پور، محمد رضا]]، [[امامت (مقاله)|امامت]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴]]؛ [[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)| نگین آفرینش ج۱]]، ص ۳۲ - ۳۸.</ref>


اگرچه این مرتبه از [[عصمت]]، یعنی اتّصاف به همه [[کمالات]] و نزاهت از مطلق نقایص، عرفاً داخل در مفهوم [[عصمت]] نیست، لکن چون [[برهان لطف]] اقتضای آن را می‌نماید، پس بدون تردید اعتبار این معنی را در مفهوم [[عصمت]] لحاظ می‌نماییم.
=== [[منصوب]] شدن به جعل الهی ===
[[مقام امامت]]، یعنی همان [[پیشوایی]] بر [[مردم]]، تنها با جعل الهی به کسی داده می‌شود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>؛ چنان‌که وقتی [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} خواستار اعطای این مقام به [[فرزندان]] خود شدند، [[خداوند متعال]] درخواست ایشان را به طور مشروط پذیرفت<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۱۰-۱۲۳.</ref>.


نتیجه آنکه: [[عصمت]] در [[برهان لطف]] عبارت است از آنکه [[امام]] صاحب [[غریزه]] مانعه از حدوث داعیه [[ذنب]] به طور مطلق و نزاهت از همه نقائص به طور مطلق است و نیز حصول آنچه موجب اتّصاف به مطلق [[کمالات]] است. و در بیان [[عصمت]] به این معنی، گوییم [[شک]] نیست که هرگاه [[امام]] به صفت مذکوره باشد، نزدیک شوند مکلّفین به [[اطاعت]] او و دور شوند از [[مخالفت]] او؛ پس [[لطف]] باشد بودن [[امام]] به صفت مذکوره و [[لطف]] [[واجب]] بوَد. پس بودن [[امام]] به صفت مذکوره [[واجب]] باشد و هو المطلوب"<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۰۴-۲۰۵.</ref>.
=== منصوب و [[منصوص بودن]] ===
[[نص]] در کاربرد اصطلاحی‌اش در بحث [[امامت]]، به معنای یکی از [[راه‌های شناخت امام]] و [[جانشین پیامبر]] است<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص۳۸.</ref>. کسانی که [[نصب]] و [[تعیین امام]] را [[واجب]] دانسته‌اند، در چگونگی و راه تعیین و نصب با هم [[اختلاف]] دارند. [[امامیه]]، تنها راه تعیین و نصب را نص و تصریح از سوی [[خداوند]] یا [[پیامبر]] یا امامی می‌داند که امامتش با نص [[اثبات]] شده است<ref>علامه حلی در کشف المراد، اقوال چهارگانه در این مسئله و از جمله قول امامیه و اهل سنت را طبق تقریر فوق بیان کرده است، اما او خود در کتاب نهج الحق وکشف الصدق در بیان دیدگاه امامیه علاوه بر نص، ظهور معجزه (کرامت) به دست امام را نیز راه تعیین امام می‌داند (نک: نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸).</ref>.<ref>[[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|هشام بن حکم]]، ص۲۱۳-۲۱۷.</ref>


=== [[افضل امت]] ===
از دیدگاه [[شیعه]]، [[تعیین]] [[امام]] و [[جانشین]] [[پیامبر]] تنها به [[دستور خدا]] و [[انتخاب]] او انجام می‌گیرد و [[پیامبر]]، [[امام]] پس از خود را معرفی می‌کند. بنابراین هیچ فرد یا گروهی [[حق]] دخالت در این امر را ندارند. [[ضرورت نصب]] [[امام]] از سوی [[خداوند]] دلیل‌هایی دارد؛ از جمله:
از جمله نتایج [[برهان لطف]] آن است که [[امام]] باید [[افضل]] افراد [[امّت]] در زمان خود باشد؛ زیرا [[حکمت الهی]] اقتضا می‌کند که طریق [[هدایت الهی]] در هر زمان از اکمل و اشرف افراد [[امّت]] در [[هدایت]] سرچشمه گیرد و اگر فردی در میان [[امّت]] [[افضل]] از [[امام]] باشد، او به [[امامت]] سزاوارتر است<ref>ممکن است اشکال شود که: اگر لازم است که امام افضل افراد امّت خود باشد، پس چگونه حضرت خضر {{ع}} به تصریح قرآن، اعلم از حضرت موسی {{ع}} بود؟ جواب آنکه: اوّلاً، امام و یا نبیّ هر دوران، افضل افراد امّت خود است و امّت به کسانی گفته می‌شود که تحت تربیت و ولایت نبیّ آن دوران باشند؛ در حالی که حضرت خضر {{ع}} قبل از موسای کلیم {{ع}} وجود داشته و عرفاً او از امّت موسی {{ع}} محسوب نمی‌شود؛ چنان‌که حضرت ادریس {{ع}} نیز تا قیامت زنده است، ولی از امّت موسی {{ع}} محسوب نمی‌شود. ثانیاً، اعلمیّت در بخشی از مطالب، دلیل اعلمیّت مطلق نیست. ثالثاً، امام یا نبی هرگاه بخواهد بداند، به اذن الهی می‌داند و اگر نخواهد، نمی‌داند؛ چه بسا عدم دانایی حضرت موسی {{ع}} در ماجرای ملاقات با حضرت خضر {{ع}} ازاین قبیل بوده است.</ref>. در زمینه [[افضلیّت]] و [[برتری امام]] می‌توان گفت:
## به فرموده [[قرآن]]، [[حاکم]] مطلق بر همه چیز [[خداوند]] است و همه باید تنها از او [[اطاعت]] کنند. [[بدیهی]] است این [[حاکمیت]] می‌تواند از سوی [[خداوند]] به هر کسی که [[شایستگی]] دارد، داده شود. بنابراین، همان گونه که [[پیامبر]] به وسیله [[خدا]] [[انتخاب]] می‌شود، [[امام]] نیز به [[تعیین]] [[الهی]]، بر [[مردم]] [[ولایت]] می‌یابد.
# مراد از [[افضلیّت]]، [[افضلیّت]] در صفات و [[کمالات]] [[توحیدی]] است که همه [[انسان‌ها]] فطرتاً آن را کمال می‌دانند و در [[فرهنگ دینی]]، در طریق [[هدایت]] به [[توحید]] و [[سعادت اخروی]]، [[ارزش]] محسوب می‌شود.
## پیش از این برای [[امام]]، ویژگی‌هایی را از قبیل [[عصمت]]، [[علم]] و... بیان کردیم. روشن است که یافتن و شناختن کسی که دارای این صفات ـ آن هم در عالی‌ترین [[درجه]] ـ باشد تنها به وسیله خداوندِ دانای به آشکار و [[نهان]]، امکان‌پذیر است. همان گونه که [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] به [[ابراهیم]] می‌فرماید: "من تو را پیشوای [[مردم]] قرار دادم"<ref>سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. از سیرۀ [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] استفاده می‌شود که آن حضرت [[امامت]] را امری [[الهی]] دانسته و [[انتخاب]] [[امام]] را در [[اختیار]] [[خدا]] می‌دانست. در سیرۀ [[ابن هشام]] آمده است: "[[بنی عامر بن صعصعه]] [[خدمت]] [[پیامبر خاتم|رسول خدا]] {{صل}} رسیدند. [[حضرت]] آنان را به سوی [[خدا]] [[دعوت]] کرد. در این هنگام یک نفر از آن گروه به نام بحیرة بن فراس گفت: اگر با تو بر [[اسلام]] [[بیعت]] کردیم و [[خداوند]] تو را بر مخالفینت [[غلبه]] داد، آیا ما در [[خلافت]] بعد از تو سهمی داریم؟ [[پیامبر]] فرمود: امر [[خلافت]] به دست خداست و هر جا بخواهد، قرار می‌دهد. در این هنگام بحیرة گفت: آیا ما [[جان]] خود را برای [[دفاع]] از تو بدهیم؛ ولی وقتی [[خداوند]] تو را بر [[دشمنان]] [[غلبه]] داد، [[خلافت]] به غیر ما برسد؟ ما احتیاجی به [[اسلام]] تو نداریم<ref>سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۱۳۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۴؛ سیره ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۵۸.</ref>.<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)| نگین آفرینش ج۱]]، ص ۳۲ - ۳۸.</ref>
# اصلی‌ترین وصفی که از [[برهان لطف]] برای [[هادیان الهی]] -[[انبیاء]] و [[ائمه]] {{عم}} -ثابت می‌گردد، [[علم]] و [[عصمت الهی]] ایشان است. در این راستا، [[امام]] علاوه برآنکه باید [[معصوم]] از همه [[گناهان]] صغیره و کبیره باشد و از اوّل [[عمر]] و قبل از [[بلوغ]] تا هنگام احراز [[مقام امامت]]، مرتکب هیچ گناهی نشده باشد، می‌باید دچارنسیان و خطای عرفی و یا شخصی نیز نشود. او همچنین باید صاحب [[علوم]] لدنّی و [[حکمت الهی]] و [[مقام]] حقّ‌الیقین باشد و در نتیجه، به ظاهر و [[باطن]] [[کتاب الهی]] و امّ‌الکتاب اشراف داشته و در همه [[ادیان توحیدی]]، از [[آدم]] {{ع}} تا خاتم {{ع}}، [[راسخ]] باشد.
# لازم است که [[امام]] در [[سجایای اخلاقی]]، [[زهد]]، [[تقوا]]، [[سخاوت]] و سایر [[صفات]] [[حمیده]] که در [[قرآن]] اشاره شده، در اعلی مرتبه باشد.
# [[امام]] باید در صفات ظاهری، مثل [[شجاعت]]، اصالت [[خانوادگی]] و [[طهارت]] [[نسب]]، در اعلی مرتبه کمال باشد.
# در یک جمع‌بندی، همه صفات حمیده‌ای که در [[برهان لطف]] برای [[مقام]] [[نبوّت]] به [[اثبات]] می‌رسد، می‌باید تماماً در [[امام]] موجود باشد.
 
در زمینه [[افضلیّت]] و [[برتری امام]] بر [[مردم]]، جا دارد در اینجا بیان [[زیبا]] و کامل [[ابن‌میثم بحرانی]]، با اندکی [[تغییر]] ذکر شود: "خلاف است در اینکه [[واجب]] است [[امام]] [[افضل]] [[امّت]] باشد یا نه؟ [[مذهب]] اکثر [[اهل سنّت]] عدم [[وجوب]] است و [[مذهب]] جمهور امامیّه [[وجوب]] [[افضلیّت]] [[امام]] است؛ زیرا [[تقدیم مفضول بر فاضل]] و تقدیم [[احد]] المتساویین در [[فضل]] بر دیگری عقلاً [[قبیح]] است و صدور [[قبیح]] از [[خدای تعالی]] ممتنع است.
 
پس به طریق [[قیاس]] استثنائی گوییم: اگر عقلاً [[تقدیم مفضول بر فاضل]] (و یا تقدیم [[احد]] المتساویین بر دیگری) [[قبیح]] باشد، [[واجب]] است که [[امام]] مقدّم بر همه [[امت]] در [[خلافت]] باشد. و مقدّم در [[قیاس]] [[حق]] است؛ پس [[تالی]] (تقدّم [[امام]] برامّت) [[حق]] باشد و هو المطلوب"<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۰۵-۲۰۶.</ref>.
 
=== [[علوم لدنّی امام]] در [[ارتباط با عالم غیب]] ===
هر چند نتیجه [[برهان لطف]] درکلام، [[اثبات وجود]] همیشگی [[امام]] در میان [[امّت]] برای [[هدایت]] آنهاست، ولی مؤدّای [[برهان لطف]]، بنا بر مبانی [[عقلی]]، [[مقام]] بالاتری را برای این [[مقام]] رفیع ثابت می‌کند و آن [[ضرورت]] وجود دایمی [[انسانی]] است که منشأ [[رحمت]] رحیمیّه [[پروردگار]] در میان [[مردم]] باشد. [[امام]] از یک سو با [[عالم غیب]] در [[ارتباط]] است و دائماً [[مستفیض]] به [[علوم]] [[الهی]] به [[اذن خداوند]] است و از سوی دیگر، برای [[هدایت]] [[خلق]] باید قالبی جسمانی مانند سایر [[انسان‌ها]] داشته باشد. پس طبعاً لازم است که چنین مقامی دارای ویژگی‌هایی باشد که اصولاً قابل اکتساب برای انسان‌های عادّی نیست. بنابراین، بهره‌مندی از [[علوم]] غریبه و خرق عادات و [[آگاهی امام]] از [[علوم]] اوّلین و آخرین و [[کلام]] خلایق (اعمّ از صنوف مختلف جنّ و [[انس]] و حیوانات) نتیجه چنین نگرشی به مسئله [[امامت]] است. هرچند که این مطالب در [[براهین فلسفی]] و یا [[عرفانی]] در مسئله [[امامت]] طرح و [[اثبات]] می‌شود، ولی در [[نصوص دینی]] نیز به برخی مصادیق آن اشاره شده است<ref>برای آگاهی بیشتر، رجوع کنید به کتاب: بصائرالدرجات فی فضائل آل محمد {{صل}} ط. مکتبه آیة الله، المرعشی النجفی، ۱۴۰۴ ﻫ.ق)، ص۵۰۰ به بعد و اختصاص (شیخ مفید) (ط. المؤتمر العالمی لألفیه الشیخ مفید، ۱۴۱۳ ﻫ.ق)، ص۲۶۹ به بعد.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۰۶-۲۰۷.</ref>.
 
=== [[ضرورت]] [[منصوص بودن امام]] ===
در [[برهان لطف]] [[کلامی]]، [[منصوص بودن امام]] با [[براهین]] گوناگون ثابت شد. [[ابن‌میثم بحرانی]]، همان تقریرها را به صورت برهانی بیان می‌نماید. ایشان بعد از [[اثبات]] [[علم لدنّی]] و [[عصمت الهی]] [[امام]]، متذکر می‌شود: "بدان که چون [[نصب امام]] [[واجب]] است بر [[خدای تعالی]]، پس [[واجب]] است که منصوصٌ علیه باشد از جانب [[خدای تعالی]]؛ به سبب آنکه اگر [[خدای تعالی]] کسی را [[امام]] کرده باشد و [[تنصیص]] بر او نکند، اگرچه ممکن است [[تحصیل علم]] به [[امام]] از راه ثبوت [[عصمت]] که به [[دلیل]] ثابت شود، لکن چون تحقّق [[عصمت]] خفی است و محتاج به [[نصّ]] یا به [[دلیل]]، پس اگر [[نصّ]] واقع نشود، اغلب این است که [[رعیّت]] از [[دلیل]] [[غافل]] شوند و اهمال نظر کنند و راهی به [[امام]] [[حقّ]] پیدا نکنند و [[گمراه]] گردند.
 
به خلاف اینکه [[نصّ]] واقع شود؛ چه، [[نصّ]] امری است ظاهر و [[غفلت]] از آن قلیل‌التحقّق؛ مگر از روی غرض و [[تغافل]] و تعامی که آن را چاره نتوان کرد. پس از وجود [[نصّ]] لطفی است [[عظیم]] برای مکلّف در [[معرفت امام]] و خالی است از [[مفسده]] بالضروره. پس [[قبیح]] است که از [[خدای تعالی]] [[نص بر امام]] صادر نشود و ممتنع است از او [[قبیح]]، پس [[تنصیص]] بر [[امام]] [[واجب]] باشد بر [[خدای تعالی]].
 
پس به طریق شکل اوّل گوییم: [[تنصیص]] بر [[امام]] [[لطف]] است در [[معرفت امام]]؛ و [[لطف]] برخدا [[واجب]]؛ نتیجه دهد که پس تنصبص بر [[امام]] بر [[خدای تعالی]] [[واجب]] باشد. پس هرگاه [[تنصیص]] بر [[امام]] از جانب [[خدا]] صادر شود، [[قبیح]] است که [[پیغمبر]] [[تبلیغ]] آن نکند. پس اظهار [[تنصیص]] و [[تبلیغ]] آن بر [[پیغمبر]] نیز [[واجب]] باشد. پس تنصبص بر [[امام]] بر [[سبیل]] [[وجوب]] واقع شده باشد و اگر بر بعضی مخفی باشد، به سبب [[تقصیر]] [[امّت]] باشد که اخفاء آن کرده‌اند. پس آنچه بر [[خدا]] و [[پیغمبر]] [[واجب]] است، البته صادر شده و ممتنع است که صادر نشده باشد"<ref>ابن‌میثم در ادامه، درباره اینکه پس چرا با توجّه به [[وجوب]] [[نص بر امامت]] از سوی [[خداوند]] و [[رسول خدا]] {{صل}}، بود، برخی مدّعی‌اند که چنین نضی به آنها نرسیده است، چنین پاسخ می‌دهد: «و آنچه [[واجب]] است بر [[امّت]]، یعنی رسانیدن نصّی که از [[پیغمبر]] {{صل}} بدیشان رسیده باشد به دیگران، [[واجب]] الصدور نیست؛ بنابر آنکه جمیع [[امّت]] [[معصوم]] نیستند؛ پس اخفاء [[نصّ]] با وجود [[نصّ]] ممکن باشد. و عدم [[ظهور]]، دلالت بر عدم نکند. پس [[باطل]] باشد [[اعتراض]] مخالفین که اگر [[نصّ]] صادر می‌شد، هرآینه ظاهر می‌بود و به ما می‌رسید و [[صحابه]] نیز در امر [[خلافت]] توقّف و تردید نمی‌کردند و در تحقّق [[خلافت]] محتاج به [[بیعت]] نمی‌شدند. و وجه بطلان ظاهر است؛ چه [[صحابه]] غیر [[معصوم]] بودند بالاتّفاق، و حال آنکه [[خلافت]] و [[سلطنت]] منزلتی است [[عظیم]] که همه کس را هوای آن هست؛ بعضی برای نفس خود و بعضی برای آن کس که نفع از او مر او را بیشتر ممکن باشد؛ و بعضی برای آنکه شاید وقتی نوبت به او یا به سلسله او یا به عزیزان او یا به کسی که انتفاع از او بیشتر ممکن باشد تواند رسید. و بسا اتقیاء متورّعین از اهل ظاهر [[مشاهده]] می‌شود که از سر امری که اندک غرض [[نفسانی]] یا جاهی یا [[مالی]] در او باشد نمی‌توانند [[گذشت]]؛ پس چه تعجّب از جماعتی که ظاهر از حال ایشان آن است که از [[اسلام]] و [[ایمان]] ندانسته و نفهمیده بودند، سوای [[مصلحت]] [[نظام]] [[ملک]] و [[انتظام]] [[امور دنیوی]]؛ و از [[نبوّت]] تصوّر نکرده بودند به غیر از [[سلطنت]] و [[پادشاهی]]؛ و لهذا بسیار بود که در بعضی امور، از اکابر و اعیان آن طائفه، اعتراضات بر [[حضرت]] [[رسالت]] {{صل}} صدور می‌یافت و این معنی را غمخواری و [[دولت]] خواهی نام می‌کردند. و بسیار می‌بود که [[اوامر و نواهی]] آن [[سرور]] را تغییر می‌دادند؛ چنان‌که بر صاحبان ادنی تتبّع درسیر و احوال [[صحابه]] پوشیده نیست که آن [[جماعت]] اخفاء [[نصّ]] کنند به سبب [[طمع]] در [[خلافت]]، که اعظم مراتب [[ملک]] و [[سلطنت]] است و دیگران نیز اتّفاق کرده [[همراهی]] با ایشان کنند، و بعضی دیگر اهمال کنند و [[تغافل]] ورزند، همه بنا براغراضی که مذکور شد. بلکه نزد ما ثابت شده که اصلاً قبول [[اسلام]] بعضی از آن [[طایفه]] نبود، مگربه سبب [[طمع]] در [[خلافت]]. و بالجمله هرگاه به [[دلیل قطعی]] ثابت شد [[وجوب]] صدور [[نصّ]]، پس نفی آن کردن به چنین احتمال «که اگر می‌بود [[صحابه]] [[پنهان]] نمی‌کردند، یا از کمال [[ساده لوحی]] و کم‌خردی است، یا از نهایت [[عصبیّت]] و عناد. و هیچ کدام را چاره نتوان کرد!» ([[سرمایه ایمان]] در اصول [[اعتقادات]] (ط. الزهراء، ۱۳۷۲ ه. ش.)، ص۱۱۷).</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۰۷-۲۰۸.</ref>.
 
== بیان [[علامه مجلسی]] در مورد [[صفات امام]] ==
در کتب [[کلامی]]، بنا بر مؤدّای [[برهان لطف]]، صفات دیگری برای [[امام]] بیان شده. در یک نگاه کلّی، [[مقام امامت]] واجد همه مکارم و [[فضائل]] [[توحیدی]] به نحو اتمّ و اعلی است. [[علامه مجلسی]] به [[نقل]] از [[خواجه نصیرالدین طوسی]]، شروطی را برای [[مقام امامت]] ذکر می‌نماید که به [[دلیل]] جامعیّت و [[استحکام]]، عبارات ایشان را عیناً [[نقل]] می‌کنیم:


[[علامه مجلسی]] مرقوم داشته است: "[[سلطان]] المحققین، [[نصیر]] المله و الدین رحمه [[الله]]، در بعضی از رسائلش گفته است که در [[امام]] هشت شرط معتبر است:
=== [[آراستگی]] به [[کمالات]] [[اخلاقی]] ===
# [[معصوم]] بودن او است از [[گناهان]] صغیره و کبیره به معنی که مذکور شد.
[[امام]] که [[پیشوا]] و [[راهبر]] [[جامعه]] است باید از همه بدی‌ها و [[رذائل اخلاقی]] دور باشد و در مقابل، همه [[کمالات]] [[اخلاقی]] را در عالی‌ترین حدّ آن دارا باشد؛ زیرا او به عنوان [[انسان کامل]] [[بهترین]] [[الگو]] برای [[پیروان]] خود به شمار می‌رود. [[امام رضا]] {{ع}} فرمود: "برای [[امام]] نشانه‌هایی است: او [[داناترین]]،... [[پرهیزکارترین]]، [[بردبارترین]]، [[شجاع‌ترین]]، [[سخاوتمندترین]] و عابدترینِ [[مردم]] است<ref>تفسیر المیزان، ذیل آیۀ ۱۲۴ سوره بقره.</ref>. به علاوه او در مقام [[جانشینی]] [[پیامبر]] {{صل}}، در پی [[تعلیم و تربیت]] انسان‌هاست. بنابراین خود باید پیش از همگان و بیشتر از [[مردمان]]، به [[اخلاق الهی]] آراسته باشد. [[امام علی|امیرالمؤمنین]] {{ع}}می‌فرماید: "کسی که خود را [[امام]] [[مردم]] قرار داده است، بر اوست که پیش از [[تعلیم]] دیگران به [[تعلیم]] خود [[همّت]] گمارد، و باید دیگران را به وسیله [[رفتار]] خود [[تربیت]] کند پیش از آنکه با گفتار [[تربیت]] کند<ref>{{متن حدیث|مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم}}؛ ‏نهج البلاغه، (صبحی صالح)، حکمت ٧٣.</ref>.<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)| نگین آفرینش ج۱]]، ص ۳۲ - ۳۸.</ref>
# آنکه عالم باشد به هر چه در [[امامت]] محتاج به آن است از [[علوم دینی]] و [[دنیوی]]؛ مثل [[احکام]] شرعیه و سیاسات مدنیّه و [[آداب]] [[حسنه]] و دفع [[دشمنان دین]] و رفع [[شبهات]] ایشان؛ زیرا که [[غرض از امامت]] بدون اینها حاصل نمی‌شود.
# [[شجاعت]] برای دفع [[دشمنان]] و [[فتنه‌ها]] و برانداختن [[اهل باطل]] و غالب گردانیدن [[حق]]؛ زیرا که اگر او که سرکرده است بگریزد، [[ضرر]] [[عظیم]] به [[دین]] می‌خورد، به خلاف گریختن بعضی از رعایا.
# در جمیع صفات کمالی، مانند [[شجاعت]] و [[سخاوت]] و مروّت؛ و [[کرم]] و [[علم]] و هر چه از [[صفات کمال]] باشد، از همه [[رعیت]] خود کامل‌تر باشد و الا تفضیل [[مفضول]] لازم آید و آن [[قبیح]] است عقلاً.
# [[پاک]] باشد از عیوبی که باعث [[نفرت]] [[مردم]] گردد؛ خواه در [[خلقت]]، مانند کوری و خوره و پیسی و خواه در خُلق، مانند [[بخل]] و [[حرص]] و کج‌خلقی و خواه در اصل، مانند [[دنائت]] [[نسب]] و ولدالزنا بودن و [[تهمت]] در [[نسب]] او یا [[پدران]] او و خواه در فرع، مثل صنعت‌های [[پست]] و [[افعال]] رکیکی که اینها منافات با [[لطف]] دارند.
# [[قرب]] و [[منزلت]] او نزد [[حق تعالی]] از همه کس عاجز باشند.
# [[معجزه‌ها]] از او ظاهر شود که دیگران از او عاجز باشند؛ تا آنکه در وقت [[ضرورت]] [[دلیل]] [[حقیقت]] او باشد.
# [[امامت]] او عام باشد و [[امامت]] منحصر در او باشد؛ و الا موجب میان [[فساد]] میان [[رعیّت]] گردد و [[اثبات]] این مدّعا به [[اجماع]] و [[احادیث]] متواتره اولی است"<ref>حق الیقین (ط. اسلامیه): مقصد دوم در بیان شرایط امامت است بنابر قول متکلّمین.</ref>.


نتیجه آنکه: عقلاً باید بعد از [[رسول خدا]] {{صل}} کسی در میان [[اصحاب]]، [[جانشین]] آن [[حضرت]] و عهده‌دار [[منصب ولایت]] باشد که [[افضل]] آنان درصفات کمالی و اشبه آنها به [[پیامبر]] {{صل}} می‌باشد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش]] و [[فرید محسنی|محسنی]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۰۹-۲۱۰.</ref>.
=== [[افضلیت]] ===
معنای این صفت آن است که [[امام]] معصوم {{ع}} باید در صفات کمال ـ مانند [[دانایی]] و [[پارسایی]] و [[دادگری]] ـ از دیگر [[انسان‌ها]] [[برتر]] باشد. [[منصب امامت]]، به دست خداست و او کسی را به این مقام نمی‌گمارد مگر از دیگران برتر باشد. دانشمندان شیعه، دلایل محکم [[نقلی]] و [[عقلی]] متعددی بر [[لزوم افضلیت امام]] اقامه کرده‌اند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی‌، ج۱، ص۲۰۲؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۵۴۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۵ و ج۹۳، ص۶۴۰؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول‌، ص۴۴۱؛ غیبت نعمانی‌، ص۲۲۲.</ref>.<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص۳۲۴.</ref> [[امام]] [[برترین]] [[انسان‌ها]] در عصر خود است؛ بدین بیان که به طور، طبیعی، برای اداره جامعه تنها یک نفر می‌بایست در رأس هرم قرار گیرد وگرنه بروز اخلال در اداره جامعه امری اجتناب‌ناپذیر است. اگرچه ممکن است در هر دوره چند [[پیامبر]] در این عالم وجود داشته باشند، روشن است که [[خداوند حکیم]] [[شایسته‌ترین]] آنها را برای [[اجرای احکام]] برمی‌گزیند. [[امام]] در [[ادبیات]] [[قرآنی]]، آن‌گاه که مقصود از آن [[امامت]] [[حق]] باشد، بر افراد گوناگونی در رتبه‌های تشکیکی متفاوتی اطلاق می‌شود. بالاترین مرتبه [[امامت]]، از آنِ کسی است که [[منصوب]] از طرف [[خداوند]]، [[برترین]] [[انسان‌ها]] و دارای [[مقام عصمت]] است و با [[علمی]] که [[خدا]] بدو داده، افزون بر [[وظیفه]] [[هدایت مردم]]، مأموریت [[اجرای احکام]] و [[احکام دین]] را نیز دارد<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۱۰-۱۲۳.</ref>.


== ویژگی امام ==
=== [[شجاعت]] ===
[[اهل]] بیت‌{{عم}} به علت جایگاه ویژه‌ای که نزد [[خداوند متعال]] دارند و همچنین نقشی که در [[اجتماع]] ایفا می‌کنند دارای ویژگی‌های منحصر به فردی هستند:
[[شجاعت]] از دیگر [[فضیلت‌های اخلاقی]] است که [[هشام بن حکم]] آن را از [[شرایط امام]] دانسته، بلکه [[معتقد]] است امام باید [[شجاع‌ترین]] افراد باشد. او بر این مدعا چنین [[استدلال]] کرده است: امام [[قیّم]] [[مسلمانان]] است که آنان در [[جنگ]] به وی متوسّل می‌شوند. پس اگر فرار کند، به [[غضب الهی]] گرفتار می‌شود و ممکن نیست [[حجت خداوند]] بر خلقش به [[غضب]] او گرفتار آید<ref>[[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|هشام بن حکم]]، ص۲۲۶-۲۲۷.</ref>.


== [[عصمت]] ==
=== تنزه از نقائص ===
{{اصلی|عصمت امام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}}
امام باید از [[عیوب]] خَلقی، [[رذایل]] خُلقی و نقائص عملی منزه باشد<ref>آملی، عزالدین، رساله حسنیه، ص۵۵۸.</ref>؛ زیرا وجود نقائص در او موجب [[نفرت]] و عدم رغبت به او می‌شود و این با [[وجوب اطاعت از امام]] و [[انقیاد]] در برابر او تنافی دارد و موجب نقض غرض است<ref>لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی ج۲]]، ص ۲۴۶.</ref>


== [[ولایت]] ==
=== [[ریاست]] فراگیر ===
{{اصلی|ولایت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}}
ولی [[امام]] ریاستی عام، در حوزه‌های [[تبلیغی]] و [[حکومتی]] دارد که همچون [[ابراهیم خلیل]] [[الله]] {{ع}} افزون بر بُعد [[هدایتگری]]، [[شأن]] [[اجرای احکام]] را نیز داراست؛ از این‌رو، [[امام]] در این رتبه صرفاً به [[زعیم]] [[سیاسی]] گفته نمی‌شود. به دیگر سخن، [[مقام امامت]] هنگامی به [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} اعطا شد که وی [[شأن]] [[هدایتگری]] را داشت؛ آن‌گاه با [[حفظ]] این [[مسئولیت]]، [[شأن]] و [[وظیفه]] [[اجرای احکام]] و تشکیل حکومت نیز به حضرت داده شد. از این‌رو، [[امام]] کسی است که پیشوای [[مردم]]، هم در امر [[تبلیغ دین]] و هم در [[اجرای دین]] و تشکیل حکومت است<ref>[[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان (کتاب)|معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان]]، ص ۱۱۰-۱۲۳؛ [[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائری‌‎پور|حائری‌‎پور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)| نگین آفرینش ج۱]]، ص ۳۲ - ۳۸.</ref>.


== [[علم ویژه الهی]] ==
== تعدادی دیگر از ویژگی‌های امام ==
{{اصلی|علم لدنی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}}
در [[مناقب ابن‌شهرآشوب (کتاب)|مناقب ابن‌شهرآشوب]]، مباحث سودمند و نکات جالبی دربارۀ [[امامت]] و [[ائمه]] {{عم}} است. از جمله با عنوان "صفات الأئمّه"، فهرستی از صفات [[امامان]] را براساس آنچه در [[روایات]] [[شیعه]] آمده برشمرده و پنجاه صفت ذکر کرده است، از جمله این اوصاف و ویژگی‌ها: [[عصمت]]، [[نص بر امامت]]، [[داناترین]]، [[فصیح‌ترین]]، [[بردبارترین]]، [[دادگرترین]]، [[باتقواترین]]، [[شجاع‌ترین]]، [[باشرافت‌ترین]]، [[خیرخواه‌ترین]]، [[وفادارترین]]، [[شکیباترین]]، [[پارساترین]]، [[بخشنده‌ترین]]، [[عابدترین]]، [[مهربان‌ترین]] [[مردم]]، متواضع‌ترین آنان در برابر [[خدا]] باشند، بیش از همه [[مطیع]] [[امر و نهی]] [[الهی]] باشند، از همه به خودشان سزاوارترند، [[ختنه]] شده و [[پاک]] به [[دنیا]] می‌آیند، عهده‌دار ولادت و وفاتشان [[امام]] [[معصوم]] است، [[اموال]] در [[اختیار]] آنان است، به خاطر [[فراست]] و [[تیزهوشی]] از روبه‌رو پشت سر می‌بینند، چون از [[نور]] [[خدا]] [[آفریده]] شده‌اند سایه ندارند، هرکه از آنان متولد شود [[مؤمن]] می‌شود، چون از شکم [[مادر]] بر روی [[زمین]] قرار گیرند، با کف دو دست بر [[زمین]] می‌آیند و صدایشان به گفتن "[[شهادتین]]" بلند است، قلبشان نمی‌خوابد، [[محدث]] می‌شوند، دعایشان [[مستجاب]] می‌شود، بویشان معطّر است، دارای [[وصیّت]] آشکارند، با خرق عادات، [[دلیل]] و [[معجزه]] دارند، از حوادث پیش از وقوع خبر می‌دهند، [[سلاح]] و [[شمشیر]] [[پیامبر]] نزد آنان است، [[زره]] او برایشان اندازه است، صحیفه‌ای در [[اختیار]] دارند که نام شیعیانشان تا [[روز قیامت]] در آن است، و صحیفه‌ای که نام دشمنانشان تا [[روز قیامت]] در آن است، نزد آنان "[[جامعه]]" است که صحیفه‌ای است به طول هفتاد ذراع که همۀ نیازهای بنی [[آدم]] در آن است، به املای [[پیامبر]] و خطّ [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} است، نیز [[جفر احمر]] نزد آنان است، جعبه‌ای که [[سلاح]] [[پیامبر]] در آن است و تا [[خروج]] [[امام مهدی|حضرت قائم]] {{ع}} بیرون نخواهد آمد و [[جفر ابیض]] نزد آنان است، جعبه‌ای که [[تورات موسی]] و [[انجیل عیسی]] و [[زبور داود]] و [[کتب آسمانی]] در آن است، دارای [[الهام]] و شنیدن صدای غیبی‌اند و آنچه بر دل‌هایشان می‌افتد و صدایی می‌شنوند، همچون صدای زنجیر در طشت، و گاهی چهره‌ای بزرگتر از [[جبرئیل|جبرائیل]] و [[میکائیل]] و [[اسرافیل]] نزد آنان آشکار می‌شود و گاهی آن را می‌بینند و مورد خطاب قرار می‌دهند و گفته‌اند از صفات [[امام]]، [[شناخت]] همۀ [[احکام]] است<ref>مناقب، ج ۱ ص ۲۵۳</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۶۴.</ref>


== صفات و [[شروط امامت]] ==
== صفات و [[شروط امامت]] ==

نسخهٔ ‏۲ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۴۲

مقدمه

بنابر باورهای شیعیان، امامان دوازده‌گانه (ع) دارای صفات ویژه‌ای هستند که آنان را از دیگر مردم متمایز می‌سازد؛ زیرا هر کس منصب الهی امامت را برعهده بگیرد، باید دارای آن صفات باشد. برخی از این صفات، ظاهری و جسمانی‌اند و برخی دیگر، باطنی و معنوی[۱].

ویژگی‌های امام

ویژگی امام به معنای صفاتی است که امام معصوم بدان متصف می‌‌شود. در اینکه امام باید مسلمان، عاقل، آزاد و مرد بوده و از بلوغ و رشد فکری برخوردار باشد تردید و اختلافی وجود ندارد. ولی صفاتی که یا به دلیل اختلافی بودن یا به جهت اهمیت ویژه‌ای که دارند، بیشتر مورد اهتمام و توجه قرار گرفته‌اند، عبارت‌ند از:

قریشی بودن امام

مقصود از قریشی بودن امام این است که نسب او به جد پیامبر خاتم (ص)، "نضر بن کنانه" بازگردد. از نظر امامیه امامت به قریش اختصاص دارد، ولی شامل همه طوایف و قبایل قریش نمی‌شود، بلکه ویژه بنی هاشم است. دلیل آنان حدیث «الْأَئِمَّةُ مِنْ قُرَیْشٍ» نیست، بلکه حدیث ثقلین[۲] و مانند آن است که امامت را مخصوص امیرمؤمنان (ع) و خاندان او از ذریه حضرت زهرا (س) می‌داند. لذا امامیه به جای صفت قریشی بودن، صفت هاشمی بودن را ذکر کرده‌اند[۳].[۴]

عصمت

عصمت که شیعه امامیه قائل به آن است، مهم‌ترین شرط رهبران الهی ـ یعنی پیامبران، اوصیا و امامان ـ است؛ زیرا وظیفه اصلی آنان راهنمایی مردم به رستگاری دنیوی و اخروی است. در قرآن کریم نیز تصریح شده است که امامت، عهدی است الهی و به ستمگران نمی‌رسد[۵]. هر کس معصوم نباشد، دست کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، شایسته مقام امامت نمی‌شود. روایات بسیاری نیز به عصمت امامان (ع) تصریح کرده‌اند[۶]. آیه بر عصمت امام در طول حیات و تمام عمر نیز دلالت می‌کند، بنابراین کسی که در قسمتی از عمر خود گرفتار فسق یا شرک باشد شایستگی مقام امامت را نخواهد داشت[۷]

همچنین خداوند در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۸] از مؤمنان می‌خواهد، تقوای الهی را پیشه ساخته و به طور مطلق با صادقان باشند[۹]. بی‌تردید لازمه همراهی مطلق با آنان، عصمت آنهاست[۱۰] و یا در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...[۱۱]، اطاعت از اولوا الامر در ردیف اطاعت پیامبر و اطاعت پیامبر در ردیف اطاعت خدای سبحان قرار گرفته است و چون اطاعت خدا به صورت مطلق واجب است بنابراین، اطاعت پیامبر و اولوا الامر نیز به طور مطلق واجب است و لازمه وجوب اطاعتِ مطلق، عصمت است[۱۲].[۱۳]

حجیت الهی

امام معصوم، حجت خدا بر روی زمین است؛ بدین معنا که خداوند سیره و رفتار و گفتار او را در تمام شئون زندگی بر بندگان حجت قرار داده است[۱۴]. اثر این منصب که از ناحیه خداوند است، ولایت بر جان و مال مردم است[۱۵] و در صورت تخلف از فرمان ائمه (ع) در قیامت با آنها احتجاج می‌کند که چرا با وجود حجت خدا در زمین، مخالف فرمان وی رفتار کرده‌اند[۱۶]؛ بلکه طبق روایات متعدد[۱۷] شرط قبولی اعمال، پذیرش ولایت ائمه (ع) است که از مسلمات و بلکه از ضروریات مذهب شیعه است[۱۸].[۱۹]

عدالت و پارسایی

عدالت صفتی در نفس است که موجب می‌‌شود انسان از گناهان کبیره و صغیره و همچنین مباحاتی که منافات با مروت دارد اجتناب کند، به عبارت دیگر عدالت مجموعه‌ای از صفات اخلاقی است که عبارت از تقوا، ورع، صدق، امانت، عدل، رعایت ادب اجتماعی و مراعات هر چیزی است که شریعت التزام به آن را واجب کرده است[۲۰] و وقتی گفته می‌شود امام نباید ظالم باشد یعنی عدالتش ضروری است.

اهل سنت پایین‌ترین مرتبه ای که برای عدالت امام مطرح کرده‌اند این است که شهادتش قبول بشود[۲۱]. اما شیعه اسماعیلیه و زیدیه، معتزله و مشهور اشاعره: این دو فرقه عدالت و پارسایی را از صفات لازم امام دانسته‌اند[۲۲].[۲۳]

علم

پیشوای جامعه اسلامی باید از دو گونه معرفت برخوردار باشد: یکی شناخت معارف و احکام اسلامی و دیگری معرفت به مصالح و مفاسد امور و شئون مربوط به مدیریت جامعه که از آن به عنوان کفایت در رهبری یاد می‌شود. روشن‌ترین و کامل‌ترین دیدگاه در این باره دیدگاه شیعه امامیه است که امام باید به همه معارف و احکام اسلامی علم بالفعل و خطا ناپذیر داشته باشد؛ زیرا بدون داشتن چنین علمی، غرض از امامت که حفظ و تبیین احکام شریعت است به صورت کامل به دست نخواهد آمد[۲۴].

خداوند اولوالامر را مرجع علمی مسلمانان در تشخیص حق و باطل و صدق و کذب معرفی کرد و به آنان فرمان داد تا هنگام دریافت گزارش‌ها به اولوا الامر به عنوان صاحبان آگاهی و قدرت تشخیص مراجعه کنند تا با استنباط حق و صدق، آنان را آگاه سازند: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ[۲۵]. مقصود از اولوالامر در این آیه همان کسانی هستند که در آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ...[۲۶] به آنان اشاره شده و حکم ایشان در عصمت و وجوبِ اطاعت مانند رسول خداست[۲۷]. و مصادیق آن براساس روایات، امامان معصوم (ع)‌اند[۲۸].[۲۹]

منصوب شدن به جعل الهی

مقام امامت، یعنی همان پیشوایی بر مردم، تنها با جعل الهی به کسی داده می‌شود: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۳۰]؛ چنان‌که وقتی حضرت ابراهیم (ع) خواستار اعطای این مقام به فرزندان خود شدند، خداوند متعال درخواست ایشان را به طور مشروط پذیرفت[۳۱].

منصوب و منصوص بودن

نص در کاربرد اصطلاحی‌اش در بحث امامت، به معنای یکی از راه‌های شناخت امام و جانشین پیامبر است[۳۲]. کسانی که نصب و تعیین امام را واجب دانسته‌اند، در چگونگی و راه تعیین و نصب با هم اختلاف دارند. امامیه، تنها راه تعیین و نصب را نص و تصریح از سوی خداوند یا پیامبر یا امامی می‌داند که امامتش با نص اثبات شده است[۳۳].[۳۴]

از دیدگاه شیعه، تعیین امام و جانشین پیامبر تنها به دستور خدا و انتخاب او انجام می‌گیرد و پیامبر، امام پس از خود را معرفی می‌کند. بنابراین هیچ فرد یا گروهی حق دخالت در این امر را ندارند. ضرورت نصب امام از سوی خداوند دلیل‌هایی دارد؛ از جمله:

    1. به فرموده قرآن، حاکم مطلق بر همه چیز خداوند است و همه باید تنها از او اطاعت کنند. بدیهی است این حاکمیت می‌تواند از سوی خداوند به هر کسی که شایستگی دارد، داده شود. بنابراین، همان گونه که پیامبر به وسیله خدا انتخاب می‌شود، امام نیز به تعیین الهی، بر مردم ولایت می‌یابد.
    2. پیش از این برای امام، ویژگی‌هایی را از قبیل عصمت، علم و... بیان کردیم. روشن است که یافتن و شناختن کسی که دارای این صفات ـ آن هم در عالی‌ترین درجه ـ باشد تنها به وسیله خداوندِ دانای به آشکار و نهان، امکان‌پذیر است. همان گونه که خداوند در قرآن کریم به ابراهیم می‌فرماید: "من تو را پیشوای مردم قرار دادم"[۳۵]. از سیرۀ پیامبر اکرم استفاده می‌شود که آن حضرت امامت را امری الهی دانسته و انتخاب امام را در اختیار خدا می‌دانست. در سیرۀ ابن هشام آمده است: "بنی عامر بن صعصعه خدمت رسول خدا (ص) رسیدند. حضرت آنان را به سوی خدا دعوت کرد. در این هنگام یک نفر از آن گروه به نام بحیرة بن فراس گفت: اگر با تو بر اسلام بیعت کردیم و خداوند تو را بر مخالفینت غلبه داد، آیا ما در خلافت بعد از تو سهمی داریم؟ پیامبر فرمود: امر خلافت به دست خداست و هر جا بخواهد، قرار می‌دهد. در این هنگام بحیرة گفت: آیا ما جان خود را برای دفاع از تو بدهیم؛ ولی وقتی خداوند تو را بر دشمنان غلبه داد، خلافت به غیر ما برسد؟ ما احتیاجی به اسلام تو نداریم[۳۶].[۳۷]

آراستگی به کمالات اخلاقی

امام که پیشوا و راهبر جامعه است باید از همه بدی‌ها و رذائل اخلاقی دور باشد و در مقابل، همه کمالات اخلاقی را در عالی‌ترین حدّ آن دارا باشد؛ زیرا او به عنوان انسان کامل بهترین الگو برای پیروان خود به شمار می‌رود. امام رضا (ع) فرمود: "برای امام نشانه‌هایی است: او داناترین،... پرهیزکارترین، بردبارترین، شجاع‌ترین، سخاوتمندترین و عابدترینِ مردم است[۳۸]. به علاوه او در مقام جانشینی پیامبر (ص)، در پی تعلیم و تربیت انسان‌هاست. بنابراین خود باید پیش از همگان و بیشتر از مردمان، به اخلاق الهی آراسته باشد. امیرالمؤمنین (ع)می‌فرماید: "کسی که خود را امام مردم قرار داده است، بر اوست که پیش از تعلیم دیگران به تعلیم خود همّت گمارد، و باید دیگران را به وسیله رفتار خود تربیت کند پیش از آنکه با گفتار تربیت کند[۳۹].[۴۰]

افضلیت

معنای این صفت آن است که امام معصوم (ع) باید در صفات کمال ـ مانند دانایی و پارسایی و دادگری ـ از دیگر انسان‌ها برتر باشد. منصب امامت، به دست خداست و او کسی را به این مقام نمی‌گمارد مگر از دیگران برتر باشد. دانشمندان شیعه، دلایل محکم نقلی و عقلی متعددی بر لزوم افضلیت امام اقامه کرده‌اند[۴۱].[۴۲] امام برترین انسان‌ها در عصر خود است؛ بدین بیان که به طور، طبیعی، برای اداره جامعه تنها یک نفر می‌بایست در رأس هرم قرار گیرد وگرنه بروز اخلال در اداره جامعه امری اجتناب‌ناپذیر است. اگرچه ممکن است در هر دوره چند پیامبر در این عالم وجود داشته باشند، روشن است که خداوند حکیم شایسته‌ترین آنها را برای اجرای احکام برمی‌گزیند. امام در ادبیات قرآنی، آن‌گاه که مقصود از آن امامت حق باشد، بر افراد گوناگونی در رتبه‌های تشکیکی متفاوتی اطلاق می‌شود. بالاترین مرتبه امامت، از آنِ کسی است که منصوب از طرف خداوند، برترین انسان‌ها و دارای مقام عصمت است و با علمی که خدا بدو داده، افزون بر وظیفه هدایت مردم، مأموریت اجرای احکام و احکام دین را نیز دارد[۴۳].

شجاعت

شجاعت از دیگر فضیلت‌های اخلاقی است که هشام بن حکم آن را از شرایط امام دانسته، بلکه معتقد است امام باید شجاع‌ترین افراد باشد. او بر این مدعا چنین استدلال کرده است: امام قیّم مسلمانان است که آنان در جنگ به وی متوسّل می‌شوند. پس اگر فرار کند، به غضب الهی گرفتار می‌شود و ممکن نیست حجت خداوند بر خلقش به غضب او گرفتار آید[۴۴].

تنزه از نقائص

امام باید از عیوب خَلقی، رذایل خُلقی و نقائص عملی منزه باشد[۴۵]؛ زیرا وجود نقائص در او موجب نفرت و عدم رغبت به او می‌شود و این با وجوب اطاعت از امام و انقیاد در برابر او تنافی دارد و موجب نقض غرض است[۴۶].[۴۷]

ریاست فراگیر

ولی امام ریاستی عام، در حوزه‌های تبلیغی و حکومتی دارد که همچون ابراهیم خلیل الله (ع) افزون بر بُعد هدایتگری، شأن اجرای احکام را نیز داراست؛ از این‌رو، امام در این رتبه صرفاً به زعیم سیاسی گفته نمی‌شود. به دیگر سخن، مقام امامت هنگامی به حضرت ابراهیم (ع) اعطا شد که وی شأن هدایتگری را داشت؛ آن‌گاه با حفظ این مسئولیت، شأن و وظیفه اجرای احکام و تشکیل حکومت نیز به حضرت داده شد. از این‌رو، امام کسی است که پیشوای مردم، هم در امر تبلیغ دین و هم در اجرای دین و تشکیل حکومت است[۴۸].

تعدادی دیگر از ویژگی‌های امام

در مناقب ابن‌شهرآشوب، مباحث سودمند و نکات جالبی دربارۀ امامت و ائمه (ع) است. از جمله با عنوان "صفات الأئمّه"، فهرستی از صفات امامان را براساس آنچه در روایات شیعه آمده برشمرده و پنجاه صفت ذکر کرده است، از جمله این اوصاف و ویژگی‌ها: عصمت، نص بر امامت، داناترین، فصیح‌ترین، بردبارترین، دادگرترین، باتقواترین، شجاع‌ترین، باشرافت‌ترین، خیرخواه‌ترین، وفادارترین، شکیباترین، پارساترین، بخشنده‌ترین، عابدترین، مهربان‌ترین مردم، متواضع‌ترین آنان در برابر خدا باشند، بیش از همه مطیع امر و نهی الهی باشند، از همه به خودشان سزاوارترند، ختنه شده و پاک به دنیا می‌آیند، عهده‌دار ولادت و وفاتشان امام معصوم است، اموال در اختیار آنان است، به خاطر فراست و تیزهوشی از روبه‌رو پشت سر می‌بینند، چون از نور خدا آفریده شده‌اند سایه ندارند، هرکه از آنان متولد شود مؤمن می‌شود، چون از شکم مادر بر روی زمین قرار گیرند، با کف دو دست بر زمین می‌آیند و صدایشان به گفتن "شهادتین" بلند است، قلبشان نمی‌خوابد، محدث می‌شوند، دعایشان مستجاب می‌شود، بویشان معطّر است، دارای وصیّت آشکارند، با خرق عادات، دلیل و معجزه دارند، از حوادث پیش از وقوع خبر می‌دهند، سلاح و شمشیر پیامبر نزد آنان است، زره او برایشان اندازه است، صحیفه‌ای در اختیار دارند که نام شیعیانشان تا روز قیامت در آن است، و صحیفه‌ای که نام دشمنانشان تا روز قیامت در آن است، نزد آنان "جامعه" است که صحیفه‌ای است به طول هفتاد ذراع که همۀ نیازهای بنی آدم در آن است، به املای پیامبر و خطّ امیر المؤمنین (ع) است، نیز جفر احمر نزد آنان است، جعبه‌ای که سلاح پیامبر در آن است و تا خروج حضرت قائم (ع) بیرون نخواهد آمد و جفر ابیض نزد آنان است، جعبه‌ای که تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود و کتب آسمانی در آن است، دارای الهام و شنیدن صدای غیبی‌اند و آنچه بر دل‌هایشان می‌افتد و صدایی می‌شنوند، همچون صدای زنجیر در طشت، و گاهی چهره‌ای بزرگتر از جبرائیل و میکائیل و اسرافیل نزد آنان آشکار می‌شود و گاهی آن را می‌بینند و مورد خطاب قرار می‌دهند و گفته‌اند از صفات امام، شناخت همۀ احکام است[۴۹].[۵۰]

صفات و شروط امامت

برخی از این ویژگی‌ها شرط امامت یا ولايت امامند و برخی دیگر قابل تقسیم به اقسام زیرند:

  1. صفات در حوزه سیره اخلاقی؛
  2. صفات در حوزه سیره عرفانی؛
  3. صفات در حوزه سیره فردی؛
  4. صفات در حوزه سیره خانوادگی؛
  5. صفات در حوزه سیره اجتماعی؛
  6. صفات در حوزه سیره عبادی (سیره معنوی
  7. صفات در حوزه سیره اقتصادی؛
  8. صفات در حوزه سیره فرهنگی؛
  9. صفات در حوزه سیره علمی؛
  10. صفات در حوزه سیره آموزشی؛
  11. صفات در حوزه سیره تبلیغی؛
  12. صفات در حوزه سیره نگارشی؛
  13. صفات در حوزه سیره تربیتی؛
  14. صفات در حوزه سیره مدیریتی؛
  15. صفات در حوزه سیره سیاسی؛
  16. صفات در حوزه سیره قضایی؛
  17. صفات در حوزه سیره امنیتی؛
  18. صفات در حوزه سیره نظامی.

برای رسیدن به محتوای اين مدخل، به مصداق‌های ذیل مراجعه شود:

زیرشاخه ها

صفات مرتبط با خدا

صفات مرتبط با پیامبر

صفات مرتبط با قرآن

صفات مرتبط با خلایق

صفات مرتبط با قیامت

صفات مرتبط با فرشتگان

صفات مرتبط با عالم تکوین

نیازمند تقسیم

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. فرهنگ شیعه، ص۳۲۳.
  2. «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا- كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ»؛ بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (ص)، ج۱، ص۴۱۳.
  3. سید مرتضی، الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳- ۱۹۶.
  4. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۱۲.
  5. ﴿وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ؛ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  6. فرهنگ شیعه، ص۳۲۳-۳۲۴.
  7. المیزان، ج۱، ص۲۷۴.
  8. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  9. المیزان، ج۹، ص۴۰۲.
  10. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۲۲۱؛ پیام قرآن، ج۹، ص۵۰؛ حق الیقین، ص۵۴-۵۵.
  11. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  12. المیزان، ج۴، ص۳۸۹-۳۹۱؛ حق‌الیقین، ص۴۰.
  13. مصطفی‌پور، محمد رضا، امامت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴؛ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
  14. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۳۶.
  15. امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۹۷؛ همو، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۲-۶۲۳.
  16. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۳۶- ۶۳۷.
  17. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۱۹؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱، ص۱۸-۱۱۹.
  18. امام خمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۷۶.
  19. اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۲۴۵.
  20. الدمیجی، الامامة العظمی عند اهل السنة و الجماعة، ص۲۵۱.
  21. بغدادی، عبد القاهر ابن طاهر، أصول الإیمان، ص۲۲۰.
  22. شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ الزیدیه، ص۳۳۸- ۳۳۹، المغنی، ج۱، ص۲۰۱- ۲۰۲، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد، ص۲۵۶.
  23. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۱۲ ـ ۴۱۳.
  24. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۴۱۴.
  25. «و هنگامی که خبری از ایمنی یا بیم به ایشان برسد آن را فاش می‌کنند و اگر آن را به پیامبر یا پیشوایانشان باز می‌بردند کسانی از ایشان که آن را در می‌یافتند به آن پی می‌بردند» سوره نساء، آیه ۸۳.
  26. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  27. المیزان، ج۵، ص۲۲؛ ج۴، ص۳۸۷-۳۹۱.
  28. روض‌الجنان، ج۶، ص۳۵؛ المیزان، ج۴، ص۳۸۷-۳۹۱؛ ج۵، ص۲۳-۲۴.
  29. مصطفی‌پور، محمد رضا، امامت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش ج۱، ص ۳۲ - ۳۸.
  30. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  31. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
  32. حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، ص۳۸.
  33. علامه حلی در کشف المراد، اقوال چهارگانه در این مسئله و از جمله قول امامیه و اهل سنت را طبق تقریر فوق بیان کرده است، اما او خود در کتاب نهج الحق وکشف الصدق در بیان دیدگاه امامیه علاوه بر نص، ظهور معجزه (کرامت) به دست امام را نیز راه تعیین امام می‌داند (نک: نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸).
  34. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۱۳-۲۱۷.
  35. سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  36. سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۱۳۲؛ تاریخ طبری، ج ۲، ص ۸۴؛ سیره ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۵۸.
  37. بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش ج۱، ص ۳۲ - ۳۸.
  38. تفسیر المیزان، ذیل آیۀ ۱۲۴ سوره بقره.
  39. «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِم»؛ ‏نهج البلاغه، (صبحی صالح)، حکمت ٧٣.
  40. بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش ج۱، ص ۳۲ - ۳۸.
  41. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی‌، ج۱، ص۲۰۲؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، امالی، ص۵۴۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۵ و ج۹۳، ص۶۴۰؛ ابن شعبه حرانی، تحف العقول‌، ص۴۴۱؛ غیبت نعمانی‌، ص۲۲۲.
  42. فرهنگ شیعه، ص۳۲۴.
  43. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳.
  44. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۲۶-۲۲۷.
  45. آملی، عزالدین، رساله حسنیه، ص۵۵۸.
  46. لاهیجی، عبدالرزاق، سرمایه ایمان، ص۱۱۵.
  47. اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی ج۲، ص ۲۴۶.
  48. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۰-۱۲۳؛ بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش ج۱، ص ۳۲ - ۳۸.
  49. مناقب، ج ۱ ص ۲۵۳
  50. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۶۴.