امام باقر در تاریخ اسلامی
امام محمد باقر (ع) اول ماه رجب سال ۵۷ﻫ. در مدینه به دنیا آمد. پدر ایشان امام زینالعابدین (ع) و مادر ارجمندش "ام عبدالله فاطمه" دختر امام حسن مجتبی (ع) است. پیامبر اکرم (ص) به ایشان لقب "باقرالعلوم" داده بود، به معنای شکافنده علوم.
امام محمد باقر(ع) | |
---|---|
نقش | امام پنجم شیعیان |
نام | محمد بن علی |
کنیه | ابوجعفر |
زادروز | ۱ رجب، سال ۵۷ ق |
زادگاه | مدینه |
مدت امامت | ۱۹ سال (۹۵-۱۱۴ ق) |
شهادت | ۷ ذیالحجه، ۱۱۴ق |
مدفن | بقیع، مدینه |
محل زندگی | مدینه |
لقب(ها) | باقر، شاکر |
پدر | امام سجاد علیه السلام |
مادر | فاطمه دختر امام حسن |
همسر(ان) | ام فروه • ام حکیم |
فرزند(ان) | امام صادق (علیه السلام) و ... |
طول عمر | ۵۷ سال |
مهمترین ویژگی روزگار امامت امام باقر (ع) فرصتی بود که در پی ضعیف شدن بنیامیه برای راه انداختن نهضتی علمی و فکری پیش آمد و امام در این مدت، هم شاگردانی همچون "ابان بن تَغلب"، "زُراره"، "کمیت اسدی" و "محمد بن مسلم" را تربیت کرد و هم عموم مردم را با تعالیم راستین دینی از راه سخنرانی، مباحثه با اهل فِرَق و اعزام مبلغ به میان مردم آشنا نمود.
سرانجام "هشام بن عبدالملک"، دهمین حاکم اموی فرمان داد تا "ابراهیم بن ولید"، با زهری کشنده امام (ع) را مسموم کند و ایشان در ماه ذیالحجه ۱۱۴ﻫ. در ۵۷ سالگی به شهادت رسید و پیکر پاکش در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.
ولادت
امام محمد باقر(ع) روز جمعه اول ماه رجب[۱] یا سوم صفر سال ۵۷ﻫ.[۲] در مدینه به دنیا آمد و نام مبارکشان محمد است[۳]. بیشتر منابع شیعه بر نقل اول تأکید دارند و این سال مطابق با این سخن حضرت است که فرمود: «چهار ساله بودم که جدّم حسین بن علی(ع) به شهادت رسید»[۴].[۵]
پدر و مادر
جد والامقام امام باقر(ع)، حسین بن علی(ع) و پدرش امام زینالعابدین(ع) و مادر ارجمندش "ام عبدالله" فاطمه ـ دختر امام حسن مجتبی(ع) ـ است[۶]؛ لذا از این جهت در میان اهل بیت(ع) او نخستین کسی است که از نظر نسب پدری و مادری، علوی و فاطمی است و به "علویٌ من علویین" و "هاشمیٌ من هاشمیین" معروف است[۷]. درباره مقام و مرتبه "ام عبدالله" کلینی دو روایت آورده است. در یکی امام باقر(ع) میفرماید: ام عبدالله در کنار دیواری بود. دیوار شکاف برداشت. ام عبدالله گفت: به حق مصطفی به تو اذن فرود داده نشد. دیوار وقتی سقوط کرد که ام عبدالله از کنار آن رفته بود. امام صادق(ع) درباره جدهاش میفرماید: او صدیقه و از راستگویان بود. در میان "آل حسن" خانمی به فضیلت وی تاکنون نبوده است[۸].[۹]
کنیهها و القاب
پیامبر اسلام(ص) به ایشان لقب "باقرالعلوم" را ارزانی فرمود، به معنای شکافنده علوم. پیامبر اکرم(ص) به جابر بن عبدالله انصاری فرمود: ای جابر تو زنده میمانی تا زمانی که فرزندم را از نسل حسین به نام محمد که شکافنده علم دین است ملاقات کنی، هرگاه وی را دیدی سلام من را به او برسان[۱۰].
از دیگر القاب شریف ایشان: شاکر، امین و شبیه (به پیامبر) است و کنیه گرامیاش، ابوجعفر است[۱۱].[۱۲] از امام باقر(ع) و امام جواد(ع) به ابوجعفر یاد میشود و برای تمایز، امام جواد(ع) را «ابوجعفر ثانی» میخوانند[۱۳].[۱۴]
همسران
نام همسر امام باقر(ع) أمّقاسم، دختر محمد بن ابیبکر، مشهور به أمّفَروِه[۱۵]، از زنان باتقوا در عصر خودش بود[۱۶]. همسر دیگر امام امّحکیم، دختر اُسَید ثقفی (مادر ابراهیم و عبدالله) و دو همسر دیگر وی امّولد بودند[۱۷].[۱۸]
فرزندان
فرزندان حضرت را شش نفر شمردهاند که عبارتاند از: جعفر (امام صادق(ع))، عبدالله، علی، ابراهیم، امّسلمه (یا امّسلیمان) و زینب[۱۹]. ابونصر بخاری گوید: نسل امام باقر(ع) فقط از امام صادق(ع) ادامه یافته است[۲۰].[۲۱]
برادران و خواهران
برادران و خواهران امام باقر(ع) عبارتاند از: عبدلله باهر، حسن، حسین، زید، عُمَر، حسین اصغر، عبدالرحمان، سلیمان، علی کوچکترین فرزند، محمد اصغر، خدیجه، فاطمه، عِلیّه و امّکلثوم، که مادر همه آنان أمّولد بود[۲۲]. برخی عبدالله باهر را به اشتباه عبدلله اَفطَح نامیدهاند[۲۳].
عبدالله باهر مردی فاضل، فقیه با چهرهای زیبا و نیکو بود، اخبار بسیاری از پدرانش از رسول خدا(ص) نقل کرد و مردم نیز از او روایت کردند. وی به نیابت از برادران، سرپرستی صدقات پیامبر(ص) و امیر المؤمنین(ع) را بر عهده داشت و بر حسب وصیت پیامبر(ص) و علی(ع) عمل میکرد[۲۴].
عُمَر، برادر دیگر امام باقر(ع)، فاضل، بزرگمنزلت، پرهیزگار و بخشنده بود که سرپرستی صدقات پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) را بر عهده داشت[۲۵]، حسین برادر دیگر، نیز فاضل و پرهیزگار بود و احادیث بسیاری از پدر و عمهاش، فاطمه بنت الحسین(ع)، و برادرش امام باقر(ع) نقل کرده است[۲۶]. زید نیز برادر آن حضرت بود و سال ۱۲۲ ق در زمان حکومت هشام بن عبدالملک در کوفه قیام کرد و به شهادت رسید و به زید شهید معروف شد[۲۷].
سرگذشت تاریخی
امام باقر(ع) در روزگار طفولیت بود که همراه کاروان جد گرامیاش، حضرت حسین بن علی(ع)، به کربلا رفت. آن امام ارجمند(ع) چهار سال با امام حسین(ع) و سی و چهار سال با پدر گرامیاش زیست و در سال ۹۵ﻫ. به امامت رسید و حدود بیست سال امامت کرد.
حاکمان معاصر امامت او عبارتاند از: ولید بن عبدالملک، سلیمان بن عبدالملک، عمر بن عبدالعزیز، یزید بن عبدالملک و هشام بن عبدالملک[۲۸].
مهمترین ویژگی روزگار امامت امام باقر(ع) آن بود که فرصتی برای راه انداختن نهضتی علمی و فکری پیش آمد. بیشتر دوران زندگانی امام باقر(ع) در زمان قدرت آل مروان از بنی امیه سپری شد. دورانی بود که مروانیان اوج قدرت را تجربه میکردند و پایان دوران امامت حضرت باقر(ع)، همزمان شد با نشانههای ضعفِ قدرت بنی امیه. همین موضوع باعث شد که امام باقر(ع) و بعد امام صادق(ع) فرصت مناسبی برای بیان معارف ناب اسلامی بیابند. امام از این فرصت بهره جست و شاگردان برجستهای تربیت کرد و فرهنگ شیعی و آموزههای راستین اسلام را گسترانید. پیش از آن، دیگر امامان تنها مجال یافتند از کیان اسلام به دفاع برخیزند و بقای دین را پی جویند؛ زیرا بنیان دین آسمانی با خطری جدی رو به رو گشته بود. در روزگار امام باقر(ع) میباید آنچه امامان پیشین حفظ کرده بودند، به میان جامعه میرفت و گسترش مییافت[۲۹].
در مدت کوتاهی که عمر بن عبدالعزیز خلیفه بود (۹۹-۱۰۱ق)، اموال فدک و موقوفات علی(ع) را به علویان بازگرداند؛ ولی به این بهانه که "زید بن حسن" بزرگتر از امام باقر(ع) است، آنها را به زید داد[۳۰].[۳۱]
این دوره را باید سرآغاز نهضتی عظیم و همهجانبه در زمینه فرهنگ و معارف اسلامی دانست. مشکلات عدیده قدرت غاصب از طرفی و شیوع ترجمه فلسفه، گسترش مباحث کلامی و پیدایش نحلههای متعدّد در علم عقاید و کلام، سر بر آوردن گروهی صوفی مسلک و زهد پیشه که عکسالعملی در مقابل دنیاگرایی مسلمانان بود، پیدایش فقهای درباری و متکلّمان و...، لزوم توجّه به فرهنگ و معارف اسلام را بسیار حیاتی میکرد و از سوی دیگر، جبهه نظامی و انقلابهای مسلّحانه را شورشگران علوی و دیگران گرم نگه میداشتند و تنها نظارتی را از سوی امام طلب میکرد. در چنین شرایطی امام(ع) شرح، توضیح، تفسیر و تبیین حقایق اسلام را وجهه همّت خود قرار داد، در همه زمینهها (عقاید، کلام، فقه، حدیث، تفسیر قرآن و سایر علوم) به شکافتن علوم مشغول شد. سخنانی که از امام باقر(ع) و فرزندش در زمینه معارف مختلف اسلامی رسیده به تنهایی بیشتر از تمام سخنانی است که از سیزده معصوم دیگر در دست است. اقیانوسی از علوم مختلف توسّط امام باقر(ع) و فرزندانش ایجاد شد که تا انسان در یکی از شاخههای علوم اسلامی به پژوهش نپردازد، از عمق و وسعت آن آگاه نخواهد شد.
بنابراین میتوان عصر امامان معصوم(ع) را دو دوره دانست: یکی دوره تثبیت و دیگر دوره ترویج. امامت امام باقر(ع) در دوره دوم جای داشت و وقت آن بود که تعالیم دینی از حلقه شیعیانی معدود به عرصه گسترده جامعه اسلامی راه یابند و آموزههای شیعی در چارچوبی منطقی، آشکارا پدیدار گردند. گفتهاند که امام باقر(ع) در یک روز هزار مسئله بیان فرمود[۳۲] و این نشان میدهد که در دوره ترویج، فرصتی گرانبها به دست آمده بود و امام(ع) به خوبی از آن سود برده است[۳۳].
امام باقر(ع) برای بهره بردن از فرصت پیش آمده، دو شیوه برگزید:
- آموزش و پرورش شاگردان مستعد و تشکیل حوزه علمی؛ از معروفترین شاگردان برجسته او میتوان از ابان بن تَغلب، زُراره، کمیت اسدی و محمد بن مسلم نام برد[۳۴].
- آشنا ساختن عموم مردم با تعالیم راستین دینی از گذر سخنرانی، جلسههای علمی ـ دینی، مباحثه با اهل فِرَق و اعزام مبلغ به میان مردم[۳۵].
حکومت اموی از عصر عبدالملک مروان به بعد به ظاهر، سیاستِ مماشات با "آل ابیطالب" را در پیش گرفت و این از مهمترین علل شدت یافتن فعالیتهای علمی ـ فرهنگی امام بود[۳۶]. افزون بر این، نحلههای کژاندیش فقهی و کلامی نیز در این روزگار ظهور و بروز یافته بودند و از این رو لازم بود برای مقابله با انحرافات فکری جدید، حرکت علمی نظاممندی راه افتد و مرکزیت و مرجعیت فکری جامعه را در دست گیرد. بر جای ماندن صدها روایت از امام باقر(ع) درباره مسائل فکری و دینی نشان میدهد که امام باقر(ع) برای از میان بردن بیراهههای فکری و دینی بسیار کوشیده است[۳۷].[۳۸]
محور دیگر دوران امامت حضرت، نظارت عمومی بر جریانهای کلّی جامعه و جلوگیری از ضربه وارد شدن به اسلام بود. نقطه و علامتگذاری حروف، آموزش کیفیّت، ضرب سکّه و... از موارد دفاع از جامعه اسلامی در مقابل خطرات خارجی است و در پایان برای ارشاد مردم بعد از شهادت وصیّت کرد، مالی از او وقف شود تا به مدّت ده سال در موسم حج و در منی برای حضرت اقامه عزا شود. زمان و مکان و فلسفه اقامه مجلس، از جدیت حضرت برای روشن شدن حقایق و هدایت توده مردم حکایت دارد[۳۹].
سفرهای امام
علاوه بر حضور آن حضرت در کوفه و شام در خلال فاجعه عاشورا، گزارشهای تاریخی و روایی از حضور دیگر باره ایشان در این سرزمینها خبر میدهد. ظاهراً امام به اجبار خلفا بارها به شام سفر کرده بوده است. در یک مورد هم، پس از درخواست عبدالملک جهت حضور ایشان در شام با هدف مناظره با یکی از عالمان قَدَری مسلک، آن حضرت، فرزند خود امام صادق(ع) را به آن دیار گسیل میدارد[۴۰]. تیراندازی حیرتافکن امام که به اصرار هشام بن عبدالملک و در شام صورت پذیرفت[۴۱]، در کنار مناظره شگرف آن حضرت با اسقف مسیحیان و اسلام آوردن یک نصرانی در همان سفر[۴۲] از توانایی موهوبی امام در علم و جسم حکایت میکند. سفرهای حضرت باقر(ع) به شام با رخدادهایی رنجآور نیز همراه بوده است. نامه خلیفه به مردم مَدین جهت انسداد دروازههای شهر بر امام و دستور منع آن حضرت و همراهانشان از نوشیدنی و خوردنی[۴۳]، از شمار همین رنجهاست. برخی از پژوهشگران نیز از حبس امام در زندان هشام در شام خبر دادهاند[۴۴].[۴۵]
امامت و ولایت
برای اثبات امامت امام باقر(ع) نصوص فراوانی از رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) و امام حسین(ع) رسیده است[۴۶] مانند:
- زید بن علی بن الحسین(ع) میگوید: نزد پدرم علی بن الحسین(ع) بودم که جابر بن عبدالله انصاری صحابی رسول خدا(ص) وارد شد و با پدرم مشغول گفتگو بود که برادرم محمد از یکی از حجرهها بیرون آمد. جابر بعد که او را شناخت سر و دست او را بوسه زد و سلام رسول خدا(ص) را به او رسانید، آنگاه رو به پدرم کرد و گفت: روزی رسول خدا(ص) به من فرمود: ای جابر وقتی که خدمت فرزندم باقر رسیدی سلام مرا به او برسان، او شبیهترین مردم به من است دانش او دانش من و فرمان او فرمان من است آنگاه فرمود: «سَبْعَةٌ مِنْ وُلْدِهِ أُمَنَاءُ مَعْصُومُونَ أَئِمَّةٌ أَبْرَارٌ وَ السَّابِعُ مَهْدِيُّهُمْ الَّذِي يَمْلَأُ الدُّنْيَا قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»؛ هفت نفر از فرزندان او امینان معصوم و پیشوایان نیکوکارند و هفتمین آنان مهدی آنان است همو که دنیا را پر از عدل و داد میکند آنگونه که از ظلم و ستم پر شده بود. بعد رسول خدا(ص) آیه ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ﴾[۴۷] را تلاوت کرد[۴۸].
- هنگامی که حضرت زین العابدین(ع) در بستر بیماری و مرض فوت افتاده بود یکی از یارانش عرضه میدارد: اگر پیشآمدی کرد که هیچ کس را از آن گریزی نیست باید بعد از شما به که پناه بریم؟ فرمود: «إِلَى ابْنِی هَذَا وَ أَشَارَ إِلَى مُحَمَّدٍ ابْنِهِ إِنَّهُ وَصِیِّی وَ وَارِثِی وَ عَیْبَةُ عِلْمِی وَ مَعْدِنُ الْعِلْمِ وَ بَاقِرُ الْعِلْمِ»؛ این پسرم ـ اشاره به محمد کرد ـ او وصی و وارث و حافظ علم من است و معدن دانش است و باقر العلم است. از آن حضرت معنای باقر العلم را پرسید فرمود: «سَوْفَ یَخْتَلِفُ إِلَیْهِ خُلَّاصُ شِیعَتِی وَ یَبْقُرُ الْعِلْمَ عَلَیْهِمْ بَقْراً»؛ به زودی ارادتمندان پاک من نزد او میروند و او برای ایشان به واقع دانش را میشکافد. سؤال شد: یا ابن رسول الله چرا وصیت به فرزند بزرگترت نکردی؟ فرمود: «لَيْسَتِ الْإِمَامَةُ بِالصِّغَرِ وَ الْكِبَرِ هَكَذَا عَهِدَ إِلَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ هَكَذَا وَجَدْنَا مَكْتُوباً فِي اللَّوْحِ وَ الصَّحِيفَةِ»؛ امامت به کوچکی و بزرگی نیست چنین رسول خدا به ما دستور داده و در لوح و صحیفه نام او نوشته شده است. سؤال شد: بعد از ایشان نام چند نفر وصی و امام را پیغمبر ذکر کرده؟ فرمود: «وَجَدْنَا فِي الصَّحِيفَةِ وَ اللَّوْحِ اثْنَيْ عَشَرَ أَسَامِيَ مَكْتُوبَةً بِإِمَامَتِهِمْ وَ أَسَامِي آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ ثُمَّ قَالَ يَخْرُجُ مِنْ صُلْبِ مُحَمَّدٍ ابْنِي سَبْعَةٌ مِنَ الْأَوْصِيَاءِ فِيهِمُ الْمَهْدِيُّ»[۴۹]. در صحیفه و لوح نام دوازده نفر با اسم پدر و مادرشان ذکر شده. سپس فرمود از نژاد این پسرم محمد هفت نفر امام خواهند بود که مهدی جزء همین هفت نفر است[۵۰].
فضایل و مناقب
امام باقر(ع) را آیینه تمام نمای پیامبر(ص) و امامان پیشین دانستهاند. در روایتی که پیامبر برای جابر بن عبدالله انصاری نام یکایک امامان معصوم(ع) را باز میگوید، آمده است که چون پیامبر به امام باقر(ع) میرسد، به جابر فرمان میدهد سلام مرا بدو برسان[۵۱].
برخی از فضائل آن امام همام عبارت است از:
- علم: امام باقر(ع) سرآمد عالمان روزگار خویش بود. برخی دانشمندان بزرگ مسلمان گفتهاند که او چنان به رموز و اسرار علوم آگاه بود و احکام و حکمتها و لطایف علمی را به طالبان عطا میفرمود که کسی جز کوردلان یا گمراهان منکر آن نتواند بود[۵۲].
- حلم: فرو خوردن خشم و خویشتنداری هنگام غضب، از صفات آشکار امام باقر(ع) است.
- تسلیم: رضا و تسلیم در برابر خواست و اراده الهی، از دیگر ویژگیها و فضیلتهای امام باقر(ع) است. در روایتی همان امام همام(ع) میفرماید: "ما (اهل بیت) دست به دعا برمیداریم و حاجت خویش را از خدا میخواهیم؛ اما چون قضای الهی به گونهای دیگر رقم خورد، همان را میپسندیم"[۵۳].
- انفاق: دستگیری از فقیران و تهیدستان، یکی دیگر از فضیلتهای اخلاقی امام باقر(ع) است. امام(ع) از این نظر میان مردم شهرتی چشمگیر داشت و همه او را به احسان و کرم میشناختند هر چند دارایی فراوانی نداشت. امام صادق(ع) در این باره میفرماید: "دارایی پدرم در میان خاندانش، کمتر بود؛ ولی خرجش بیشتر. با این حال، او هر جمعه یک دینار صدقه میداد"[۵۴].
- هیبت: شخصیت امام باقر(ع) جلوۀ ویژهای در چشم دیگران داشت و دیگران تحت تاثیر شخصیت آن حضرت قرار میگرفتند.
از دیگر فضائل امام باقر(ع) است: عبادت و راز و نیاز، فروتنی، مهم شمردن امر آخرت، سخاوت و کار و کوشش[۵۵]. امام باقر(ع) در کنار کار علمی، به کار در باغ و مزرعه خویش هم میپرداخت و زندگی خود و بستگان را تأمین میکرد[۵۶].
جایگاه علمی امام
جایگاه علمی امام باقر(ع) واضحتر از آن است که احتیاج به بیان داشته باشد. پیامبر گرامی اسلام(ص) او را باقر خواند. جابر بن عبدالله انصاری با همین وصف، سلام پیامبر را به آن حضرت رساند[۵۷]. به تصریح پیامبر، از امام باقر(ع) با همین نام در تورات یاد شده است[۵۸]. آنچنان که پیشوایان لغت عرب بیان کردهاند[۵۹]، امام باقر(ع) به جهت وسعتی که به علم بخشید و نهان علوم را شکافت، به باقرالعلوم به معنای شکافنده دانشها مشهور شده است. این معنا از شخص پیامبر[۶۰] و نیز از ابوخالد کابلی از امام سجاد(ع)[۶۱] و از جابر بن یزید الجعفی[۶۲] گزارش شده است. بسیاری از عالمان عامه نیز وجه توصیف آن حضرت به باقر را، شکافندگی او در علم بیان کردهاند[۶۳]. هرچند که برخی معانی دیگری را نیز برای این لقب بیان داشتهاند[۶۴]. از گفتوگوی ابرش کلبی با هشام بن عبدالملک، و منازعه زید بن علی با او چنین برمیآید که آن حضرت در زمان حیات خود به باقرالعلم مشهور بوده است[۶۵]. وسعت و شهرت دانش آن حضرت به قدری بود که صاحبان علم آن دوران، چون "حکم بن عتیبه"، مانند کودکان نوآموز به پیشگاه حضرت حاضر میشدند[۶۶]. "قتاده بن دعامه" فقیه، نسبشناس و لغوی بصره که از نگاه ابنحنبل (م ۲۴۱ق) احفظ بصریون است[۶۷]، پس از گفتوگوی علمی با امام به آن حضرت عرض کرد: “به خدا سوگند من محضر فقها و ابنعباس را درک کردهام، اما نزد هیچ یک از آنان اضطرابی را که اکنون قلبم دارد نداشتهام. امام به او فرمود: “آیا میدانی [همینک] کجا هستی؟ «أَنْتَ بَيْنَ يَدَيْ ﴿بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ﴾[۶۸]»[۶۹].
برتری علمی امام بر عالمان زمان خود، گاهی سبب خشم دشمنان او میشده است. مناظره "نافع" با آن حضرت در مناسک حج که منجر به کینه هشام بن عبدالملک نسبت به ایشان گردید، نمونهای از این موارد است[۷۰]. سایر مناظرات شگفت آن حضرت با دانشمندان مذاهب مختلف و سران ملل گوناگون و احاطه او بر زبانهای غیرعربی چون سریانی و عبری نیز حکایتگر جایگاه والای علمی آن حضرت است[۷۱].[۷۲]
معاجز و کرامات
از امام باقر(ع) امور خارقالعاده و کرامات و معجزاتی در منابع معتبر نقل شده که علاوه بر نصوص میتواند شاهد و گواهی بر امامت آن حضرت باشد[۷۳]، مانند:
- ابوبصیر میگوید: خدمت امام باقر(ع) رسیدم و عرض کردم: "شما وارث رسول خدا(ص) هستید؟ فرمود: آری! گفتم: رسول خدا وارث پیامبران بود و هر چه را که آنها میدانستند میدانست؟ فرمود: آری! گفتم: شما میتوانید مرده را زنده کنید و کور مادر زاد و مبتلا به پیسی را بهبود بخشید؟ فرمود: آری به اذن خدا! آنگاه به من فرمود: ای ابا محمد! نزدیک من بیا، پس نزدیکش رفتم، حضرت به چهرهام و چشمم دست کشید که فوراً بینا شدم و خورشید و آسمان و زمین و خانهها و هر چه را که در شهر بود دیدم"[۷۴][۷۵]
- جابر بن یزید روایت کرده: در خدمت امام محمد باقر(ع) به سفر رفتیم آن حضرت عازم حیره بود، وقتی به کربلا مشرف شدیم به من فرمود: «هَذِهِ رَوضَةٌ مِن رِیَاضِ الجَنّةِ لَنَا وَ لِشِیعَتِنَا وَ حُفرَةٌ مِن حُفَرِ جَهَنّمَ لِأَعدَائِنَا». این زمین برای ما و شیعیان ما بوستانی است از بوستانهای بهشت و برای دشمنان ما حفرهای است از حفرههای جهنم. پس دست مبارکش را در میان سنگها داخل کرد و سیبی برایم بیرون آورد که هرگز به آن خوشبویی ندیده بودم و به هیچوجه با میوههای دنیایی شباهت نداشت و دانستم از میوههای بهشت است و از آن خوردم و از برکت و فضیلت آن تا چهار روز به طعام حاجت نیافتم و حدثی از من سرنزد[۷۶].[۷۷]
جایگاه در نگاه دانشمندان اهل سنت
- ابرش کلبی به امام باقر(ع) عرضه داشت: تو به حقّ، فرزند رسول خدا هستی. سپس به سمت هشام بن عبدالملک رفت و به او گفت: ای بنی امیه دست از سر ما بردارید که این مرد داناترین مردم روی زمین به آنچه در زمین و آسمان است میباشد،؛ چراکه فرزند رسول خداست[۷۸].
- ابو اسحاق گوید: من هیچگاه مانند او را ندیدم[۷۹].
- عبدالله بن عطاء مکی گوید: من ندیدم که دانشمندان هیچگاه در نزد کسی به اندازهای که در برابر ابو جعفر محمّد بن علی بن الحسین(ع) خضوع و کرنش میکنند، خضوع و کرنش کرده باشند. من حکم بن عتیبه را ـ با همه بزرگواری که در میان قوم خود داشت ـ دیدم که در پیش روی امام محمّد باقر(ع) آنچنان نشسته بود که گویا پسربچّهای در برابر معلّم خود نشسته است[۸۰].
- حکم بن عتیبه در تفسیر آیه شریف قرآن که میفرماید: ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ﴾[۸۱]، میگوید: به خدا سوگند که محمّد بن علی یکی از کسانی بود که مصداق این آیه شریف بوده است[۸۲].
- عبد الملک بن مروان به حاکم مدینه نوشت: محمّد بن علی را دست و پا بسته و در غلوزنجیر به نزد من بفرست. حاکم مدینه در جواب نامه عبدالملک نوشت: ای امیر مؤمنان این نامهای که برایت مینویسم به منزله مخالفت با تو یا ردّ کردن دستور تو نیست. بلکه خیرخواهی است که از روی دلسوزی انجام میدهم. امروزه در روی زمین فردی باعفّتتر، زاهدتر و باورعتر از مردی که شما او را از من طلب کردهاید وجود ندارد. او از داناترین مردم، ملایمترین مردم و در عبادت خداوند و فرمانبرداری از او سختکوشترین مردمان است و من ناپسند میدارم که امیر المؤمنین عبدالملک متعرّض چنین شخصی گردد،؛ چراکه ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ﴾[۸۳]. عبدالملک از دیدن نامه والی خوشحال شد و فهمید که او از روی خیرخواهی و دلسوزی این نامه را برایش نوشته است[۸۴].
- هشام بن عبدالملک به امام باقر(ع) عرض کرد: به خدا سوگند که من هرگز دروغی از تو نشنیدهام[۸۵]. همچنین به آن حضرت عرض کرد: تا زمانی که امثال تو در میان قریش وجود داشته باشند، همواره قریش سرور و صاحب اختیار عرب و عجم باقی خواهد ماند[۸۶].
- قتادة بن دعامه بصری به امام باقر(ع) عرض کرد: من در برابر فقیهان و دانشمندان بسیاری نشستهام. من حتّی در برابر ابن عبّاس که از بزرگان اصحاب پیامبر اکرم(ص) بوده است نیز حضور پیدا کردهام. امّا در پیش هیچکدام از این بزرگان بهگونهای که در برابر تو مضطرب میشوم دلم به تپش و اضطراب نیفتاده است[۸۷].
- عبدالله بن معمر لیثی به امام باقر(ع) عرض کرده است: من سینههای شما خاندان را خاستگاه رویش درخت دانش میدانم، میوه درخت دانش از آن شما و شاخوبرگ آن برای دیگر مردمان است[۸۸].
- شمس الدین محمد بن طولون گفته است: ابو جعفر محمّد بن زین العابدین ابن حسین بن علی بن ابی طالب ملقّب به باقر پدر جعفر صادق (رضی الله عنهما) دانشمند و سیدی جلیل القدر بوده است. وی بدین جهت باقر لقب گرفته است که علم و دانش را گسترش بسیار داده است.؛ چراکه «تبقیر» در لغت عرب بهمعنای توسعه دادن است. شاعر در مدح او گفته است: ای که سفره دانش را برای پرهیزگاران گستردهای و ای بهترین کسی که براساس فطرت، لبّیک گفتهای[۸۹].
- محمد بن طلحه شافعی گوید: او شکافنده و جمعآوری کننده دانشهاست. کسی است که دانش خود را آشکار کرده و در میان مردم برافراشته است. کسی است که درخت نیکی نشاند و شاخوبرگش داد. قلب او صاف و دانشش پاکیزه، جانش پاک و اخلاقش شریف بود. او همه اوقات زندگی خود را به فرمانبرداری از خدا آباد ساخته و در مقام تقوا و پرهیزگاری ثابتقدم بود. نشانههای تقرّب به خداوند در چهره او و رفتارش ظهور پیدا کرده، پاکی برگزیدگی از جانب خداوند در همه شئون زندگی او آشکار بود[۹۰].
- ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه مینویسد: محمّد بن علی بن الحسین، سرور فقیهان منطقه حجاز بوده است، مردمان از او و پسرش جعفر فقه را آموختهاند[۹۱].
- ابو نعیم اصفهانی درباره امام باقر(ع) گوید: او کسی است که همواره به یاد خدا و دارای حضور قلب، در برابر خداوند متعال خاشع و در برابر سختیهای روزگار بسیار صابر بوده است. او ابو جعفر محمد بن علی باقر از سلاله دودمان نبوّت میباشد. وی کسی است که هم از جهت دینی دارای شرافت و هم از نظر حسب و نسب، والا و بلندمرتبه است. سخنانش همه در پند و اندرز و هشدار از عوارض و خطرات راههای زندگی بوده، اشک چشمش همیشه جاری و همیشه دیگران را از دشمنی و جدال نهی مینموده است.
- احمد بن یوسف دمشقی قرمانی درباره امام محمّد باقر(ع) چنین آورده است: منبع فضایل و افتخارات امام محمّد بن علی باقر بدینجهت باقر نامیده شده است که علم را میشکافته. درباره اختصاص لقب باقر به آن حضرت اینگونه هم گفته شده است که: او بهخاطر روایتی که جابر بن عبدالله انصاری از پیغمبر اکرم(ص) نقل نموده به این لقب اختصاص یافته است. جابر بن عبدالله گوید: پیامبر اکرم(ص) فرموده است: ای جابر، نزدیک است که تو با فرزندی از فرزندان حسین ملاقات کنی که نامش مانند نام من است. او علم را میشکافد. یعنی دانش و معرفت از سینه او فوران میکند. پس هنگامی که او را دیدی سلام مرا به او برسان. محمّد باقر در میان برادران خود جانشین پدر بزرگوارش حضرت زین العابدین گردید. وی وصی زین العابدین بوده و زمام امور امامت را پس از پدر بزرگوارش در دست م میگیرد[۹۲].
- علی بن محمد بن احمد مالکی ـ معروف به ابن صبّاغ ـ چنین میگوید: محمّد بن علی بن الحسین(ع) گذشته از آنچه را که از دانش، آقایی، فضیلت، ریاست و امامت در او جمع آمده بوده، دارای ویژگی جود و کرم آشکار در میان عوام و خواص بوده است. کرم آن حضرت در میان تمام مردم زبانزد بوده و آن حضرت علیرغم بسیاری عیال و وضع مالی متوسّط معروف به فضیلت و احسان بوده است[۹۳].
- ابن خلکان گوید: ابو جعفر محمّد بن علی زین العابدین بن حسین بن علی بن ابی طالب ملقّب به باقر یکی از امامان دوازدهگانه است... آن حضرت دانشمندی بوده که سیادت و بزرگی داشته است[۹۴].
- احمد بن حجر گفته است: وارث امام زین العابدین(ع) از میان فرزندانش که عبادت، دانش و پارسایی او را به میراث برده باشد ابو جعفر محمّد باقر است. لقبش یعنی باقر از ریشه بقر الارض یعنی شکافتن زمین و شیار کردن آن گرفته شده است و همچنان که گنجهای پنهان از دل زمین با کندن و شکافتن خارج میشود آن حضرت نیز سینه دانشها را شکافته و گنجهای پنهان معرفت را از زمین دانش استخراج نموده است؛ لذاست که میبینیم امام محمّد باقر(ع) گنجهای پنهان معارف و حقیقت احکام و حکم و لطایف را آنچنان استخراج کرده و به جامعه نمایانده است بهگونهای که تنها آنان که چشم حقیقتبینشان نابینا است و نیز کسانی که باطن و نهانخانه دلشان آکنده از امراض قلبی باشد از دیدن آن امتناع میورزند. از اینجاست که درباره او گفته شده است: او شکافنده دانش، جمعکننده دانش، انتشاردهنده دانش، برافرازنده دانش بوده، قلبش پاک و علم و عملش مطهّر، جانش مبرّای از هر پلیدی و اخلاقش آکنده از شرافت بوده، همه اوقات زندگیاش با فرمانبرداری خدا آبادان گشته و در مقامات عارفان دارای رسومی تا بدانپایه است که زبان توصیفکنندگان از وصف آن عاجز گردیده است. وی در رابطه با سیروسلوک و معارف و شناخت کلماتی دارد که در این مختصر نمیگنجد. در شرافت و جلالت قدر این بزرگوار همین بسکه ابن مدینی روایت کرده که جابر بن عبدالله انصاری در زمان کودکی امام محمّد باقر(ع) به نزد آن حضرت رفته و به آن حضرت عرض کرده است: پیامبر خدا(ص) بر تو سلام رسانده است. به جابر گفته شد: چگونه چنین چیزی ممکن است؟ جابر گفت: من در نزد پیامبر خدا(ص) نشسته بودم، امام حسین(ع) نیز در دامن پیامبر نشسته و پیامبر با او بازی میکردند، آنگاه پیغمبر اکرم(ص) به من فرمودند: ای جابر، از این حسین فرزندی متولّد خواهد شد که نام او علی است. پس هنگامی که روز قیامت برپا گردید، منادی از جانب حق ندا میکند که سید عابدان یا سرور عبادتکنندگان برخیزد و فرزند حسین، علی برخواهد خواست. سپس از آن فرزند، فرزندی متولّد خواهد شد که نام او محمّد است. پس ای جابر، اگر آن فرزند را دیدی سلام مرا به او برسان[۹۵].
- محمد امین بغدادی سویدی گوید: از هیچیک از فرزندان حسین کسی مانند ابو جعفر رضی الله عنه علم دین، سنّت، سیر و رشتههای مختلف ادبی را به منصه ظهور نگذاشته است[۹۶].[۹۷]
قاطبه عالمان عامّه امام باقر(ع) را به نیکویی ستوده و او را توثیق نمودهاند. مؤلفان کتب ششگانه (صحاح ستّه)، بیاستثنا از آن حضرت روایت کردهاند. جایگاه ارجمند آن امام در میان اندیشمندان سنّی چنان است که حتی عالمان متعصبِ آنان نیز از ستایش امام روی برنتافتهاند. برای نمونه "ابنحجر هیتمی" (م ۹۷۴ق) در وصف آن حضرت مینویسد: “او از گنجهای پنهان معارف و حقایق احکام به قدری آشکار ساخت که جز بر افراد بیبصیرت و دلهای ناپاک پوشیده نیست و از همین جهت او را شکافنده و جامع دانش و نشردهنده و برافرازنده علم نامیدهاند... برای وی، از استواری و ثبات در مراحل سلوک عرفانی، منزلتی است که وصفکنندگان از بیان آن عاجزند”[۹۸]. با این حال به نظر میرسد برخی از اندیشمندان سنّی تلاشهایی در جهت کمرنگ نشان دادن جایگاه علمی امام از خود بروز دادهاند. ذهبی (م ۷۴۸ق) پس از آنکه امام باقر را “سیّد”، “امام”، “تالی کتاب الله” و “کبیر الشأن” میخواند مینویسد: “او یکی از کسانی است که میان علم و عمل و سیادت و شرف و وثاقت و وقار و بزرگواری جمع نمود و شایسته خلافت بود!” ذهبی همچنین مینویسد: “وی [= امام باقر] کثیر الحدیث نبود... و درجه او در تفسیر قرآن، به ابن کثیر و امثال او نمیرسد... ” [۹۹]. این امر در حالی است که ابن سعد (م۲۳۰ق) قرنها پیش از ذهبی، آن حضرت را “کثیرالحدیث” خوانده[۱۰۰] ابن کثیر (م ۷۷۴ق) خود در تفسیر آیه ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ﴾[۱۰۱]، سخن امام مبنی بر «نَحْنُ أَهْلُ الذِّكْرِ» را صحیح برشمرده و عالمان اهلبیت همچون امام باقر را “خیرالعلماء” میداند[۱۰۲].[۱۰۳]
آثار و نگاشتههای امام
افزون بر پنج نگاشته کوتاه از امام ـ که پاسخ آن حضرت به سؤالات فقهی شاگردان خود است[۱۰۴] ـ دستکم ده نگاشته یا رساله دیگر از آن حضرت برجای مانده است. کتابی از آن حضرت که بخشی از آن را امام صادق(ع) گزارش نموده[۱۰۵]، در کنار دو رساله به سعد الخیر ـ یکی در باب تقوا[۱۰۶] و دیگری در معرفت امام[۱۰۷] ـ دو متن دعا یکی برای ابوحمزه ثمالی[۱۰۸] و دیگری برای ابراهیم بن محمد[۱۰۹]، رسالهای به خلفای بنیامیه در باب جهاد[۱۱۰]، کتابی به سُدیر صیرفی[۱۱۱]، نامهای به هشام بن عبدالملک که از آن حضرت درباره حکم سارق و زانی شخص متوفی پرسیده بود[۱۱۲]، نگاشتهای برای عبدالعلی بن الحصین در باب مهدویت[۱۱۳] و متن آزادسازی عبدالله بن مبارک که در محرم سال ۱۱۳ه به خط و خاتم حضرت نگاشته شده[۱۱۴] از جمله دستنوشتههای موجود آن حضرت است. علاوه بر این، سه نگاشته به "جابر بن یزید جُعفی"[۱۱۵] ـ که هر سه ظاهراً از اسرار امام باقر(ع) بوده ـ رسالهای به اهل بصره[۱۱۶] کتابی به سعد بن طریف[۱۱۷] نامهای به عمر بن عبدالعزیز پس از شهادت امام سجاد(ع) نگاشتهای به احمد بن حمّاد المروزی [۱۱۸] و کتابی دیگر برای فرزند او ابوعلی[۱۱۹] در کنار دستنگاشتهای به شخصی نامعلوم جهت دسترسی به میراث مکتوم خود[۱۲۰]، از جمله آثار مکتوب آن حضرت بوده که متأسفانه باقی نمانده است؛ لذا در مصادر امامی، پانزده نگاشته موجود و ده اثر غیرموجود به آن حضرت نسبت داده شده است. علاوه بر این، ابنندیم، فهرستنگار شهیر عامه، از دو کتاب به نام “الهدایه” و “التفسیر” در زمره آثار علمی آن امام خبر داده است[۱۲۱]. ظاهراً بخشهایی از کتاب التفسیر آن حضرت ـ که منقول از ابوالجارود است[۱۲۲] ـ در آثاری چون تفسیر علی بن ابراهیم راه یافته است. علاوه بر وصیتنامه محمد بن حنفیّه که حضرت آن را نسخهبرداری نمود، صحیفه سجادیه اثر ارزشمند برجای مانده از امام سجاد(ع) نیز به خط آن حضرت و املای پدر نگاشته شده است[۱۲۳][۱۲۴].[۱۲۵]
شهادت و محل دفن
حکام اموی، سرانجام از فعالیتهای امام(ع) به بیم افتادند و هشام بن عبدالملک، دهمین حاکم اموی فرمان داد تا ابراهیم بن ولید، با زهری کشنده امام باقر(ع) را مسموم کند. امام در ماه ذیالحجه ۱۱۴ﻫ. در ۵۷ سالگی به شهادت رسید و پیکر پاکش در قبرستان بقیع مدینه به خاک سپرده شد[۱۲۶].[۱۲۷]
منابع
- پژوهشکده علوم اسلامی امام صادق (ع)، فرهنگ شیعه
- محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی
- محمدی، رضا، امامشناسی ۵
- اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه
- موحدی، محمد علی، مقاله «امام باقر»، دانشنامه صحیفه سجادیه
- زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵
- پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲
پانویس
- ↑ طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص۲۱۵؛ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ص۱۵۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۱۲.
- ↑ ابنشهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۲، ص۲۲۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۰۶؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۰۲.
- ↑ یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۲۰.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص۲۱۵.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۶۹؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۴۱؛ شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج۲، ص۱۵۵.
- ↑ مفید، محمد بن نعمان، الارشاد، ص۱۵۸؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص۴۹۸.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۶۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۰۶؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص۲۶۶؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص۲۱۶.
- ↑ «إِنَّكَ سَتُدْرِكُ رَجُلًا مِنِّي اسْمُهُ اسْمِي وَ شَمَائِلُهُ شَمَائِلِي يَبْقُرُ الْعِلْمَ بَقْراً»؛ اربلی، ابن ابوالفتح، کشف الغمة، ج۲، ص۲۳۶؛ فتال نیشابوری، محمد بن فتال، روضة الواعظین، ص۲۰۲؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۹.
- ↑ مصنفات شیخ مفید، ۱۱/ ۱۵۹- ۱۵۵.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۰۶؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۰۲؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص۲۶۶.
- ↑ ابن بابویه، الامامة و التبصرة، ص۱۰۶؛ کلینی، کافی، ج۶، ص۱۷۷.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص۲۱۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۷۲.
- ↑ مسعودی، اثبات الوصیه، ص۱۸۲.
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۷۶.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص۲۱۶.
- ↑ ابن ابیثلج، تاریخ اهل بیت، ص۱۰۴.
- ↑ ابونصر بخاری، سر السلسلة العلویه، ص۳۳.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص۲۱۷؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۰۲.
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۵.
- ↑ ابن شهر آشوب، مناقب، ج۳، ص۳۴۰.
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۶۹.
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۷۰.
- ↑ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۷۴.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش اول ج۲، ص۲۱۷.
- ↑ اعلام الوری، ۲۵۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۰۹.
- ↑ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰۵-۳۰۶.
- ↑ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص۲۶۳؛ فرهنگ شیعه، ص۱۰۹.
- ↑ بحارالانوار، ۴۶/ ۲۵۹.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۰۹.
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۰۲؛ فرهنگ شیعه، ص۱۰۹.
- ↑ پیشوایان ما، ۱۷۳ و ۱۷۴.
- ↑ عوالم العلوم، ۱۸/ ۱۷۱.
- ↑ سیره چهارده معصوم، ۴۸۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۰۹.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص۱۳۹-۱۴۰.
- ↑ التفسیر، ج۱، ص۲۳.
- ↑ دلائل الامامة، ص۲۳۴.
- ↑ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ دلائل الامامة، ص۲۳۴؛ الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۹۲.
- ↑ ۱۹۹۳ AD،koblberg ۳۹۸/۷..
- ↑ موحدی، محمد علی، مقاله «امام باقر»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص۷۴.
- ↑ ر.ک: الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ۲، ص۱۶۰ و اثبات الهداه بالنصوص و المعجزات، ج ۴، ص۹۱.
- ↑ «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری میکردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
- ↑ کفایة الأثر، ص۳۰۲.
- ↑ کفایة الأثر، ص۲۴۲.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ج۲، ص۴۳-۴۶؛ فرهنگ شیعه، ص۱۰۸.
- ↑ حلیة الابرار، ج۳، ص۳۶۱.
- ↑ الصواعق المحرقة، ۲۰۱.
- ↑ سنن النبی، ۳۷۲.
- ↑ وسائل الشیعة، ۷۱/ ۴۱۳.
- ↑ اعیان الشیعه، ۱/ ۶۵۳- ۶۵۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۰۸؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۰۲.
- ↑ عیون الاخبار، ج۱، ص۲۱۲؛ التاریخ، ج۲، ص۲۲۰؛ الکافی، ج۱، ص۴۶۹؛ الاختصاص، ص۶۲؛ الامالی، ص۶۳۷.
- ↑ کفایة الأثر، ص۵۴.
- ↑ المفردات، ص۱۳۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۶۹؛ الاختصاص، ص۶۲؛ الامالی، ص۶۳۷.
- ↑ کمالالدین، ج۱، ص۳۱۹.
- ↑ علل الشرایع، ج۱، ص۲۳۳.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۰۱.
- ↑ Kohlberg، Ibid..
- ↑ عیون الاخبار، ج۱، ص۲۱۲؛ المناقب، ج۴، ص۱۹۸.
- ↑ الاختصاص، ج۲، ص۱۶۰.
- ↑ الاعلام، ج۵، ص۱۸۹.
- ↑ «(این چراغ) در خانههایی (است) که خداوند رخصت داده است تا والایی یابند و نامش در آنها برده شود؛ سپیدهدمان و دیرگاه عصرها در آنها او را به پاکی میستایند» سوره نور، آیه ۳۶.
- ↑ الکافی، ج۶، ص۲۵۶.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۱۲۰.
- ↑ دایرةالمعارف تشیع، ج۲، ص۳۵۷.
- ↑ موحدی، محمد علی، مقاله «امام باقر»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص۷۵.
- ↑ ر. ک: بحار، ج ۴۶، ص۲۳۳.
- ↑ اصول کافی، ج۲، ص۳۷۴.
- ↑ محمدی، رضا، امامشناسی، ص:۱۰۴.
- ↑ دلائل الإمامة (ط – الحدیثة)، ص۲۲۱.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ج۲، ص۴۸.
- ↑ المناقب، ج۲، ص۲۸۶.
- ↑ ائمّتنا، ج۱، ص۳۹۶، به نقل از اعیان الشّیعه، ج۲، ص۲۰.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۱، ص۸۲.
- ↑ «همانا در این (داستان) برای نشانهشناسان نشانههاست» سوره حجر، آیه ۷۵.
- ↑ کشف الغمّه، ص۲۱۲.
- ↑ «بیگمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمیکند (و از آنان نمیستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند» سوره رعد، آیه ۱۱.
- ↑ ائمّتنا، ج۱، ص۳۹۶، به نقل از اعیان الشّیعه، ج۲، ص۸۵.
- ↑ مناقب، ج۲، ص۲۷۸.
- ↑ بحار الانوار، ج۱۱، ص۸۸.
- ↑ فى رحاب ائمّة اهل البیت، ج۴، ص۱۰.
- ↑ کشف الغمّة، ص۲۲۱.
- ↑ الائمّة الاثنا عشر، ص۸۱. يَا بَاقِرَ الْعِلْمِ لِأَهْلِ التُّقَى *** وَ خَيْرَ مَنْ لَبَّى عَلَى الْأَجْبُلِ.
- ↑ مطالب السّؤول ۸۰؛ کشف الغمّه، ج۲، ص۳۲۹؛ صواعق محرقه، ص۳۰۴ با اندکى اختلاف.
- ↑ المدخل إلى موسوعة العتبات المقدّسة، ص۲۰۱؛ حلیة الاولیاء، ج۳، ص۱۸۰.
- ↑ اخبار الدول، ص۱۱۱.
- ↑ الفصول المهمّة، ص۲۰۱.
- ↑ وفیات الاعیان، ج۳، ص۳۱۴.
- ↑ الصواعق المحرقه، ص۳۰۵.
- ↑ سبائک الذهب، ص۷۲.
- ↑ حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۷، ص ۲۳.
- ↑ الصواعق المحرقه، ج۲، ص۵۸۵.
- ↑ سیر اعلام النبلاء، ج۴، ص۴۰۱.
- ↑ الطبقات الکبری، ج۵، ص۲۴۹.
- ↑ «اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
- ↑ التفسیر، ج۴، ص۵۷۳-۵۷۴.
- ↑ موحدی، محمد علی، مقاله «امام باقر»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص۷۶.
- ↑ الفقیه، ج۳، ص۳۳۱؛ رساله المتعه، ص۱۳؛ تهذیب الاحکام، ج۳، ص۶۷؛ ج۵، ص۴۱۲؛ ج۹، ص۳۹۷.
- ↑ بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۲.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۵۲.
- ↑ الکافی، ج۸، ص۵۶.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۵۸۷.
- ↑ الکافی، ج۲، ص۵۷۲.
- ↑ الکافی، ج۵. ص۳.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۳۹۵.
- ↑ الکافی، ج۷، ص۳۵.
- ↑ الغیبه، ص۱۷۸.
- ↑ المناقب، ج۴، ص۲۰۸.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۳۹۶؛ اختیار معرفة الرجال، ص۱۹۳؛ بحارالانوار، ج۲، ص۷۰.
- ↑ الفهرست، ص۱۲۹.
- ↑ الفهرست، ص۱۷۸.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ص۵۱۱.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ص۵۱۱.
- ↑ روضة الواعظین، ج۱، ص۲۰۵.
- ↑ الفهرست، ص۳۶ و ۲۴۶.
- ↑ الفهرست، ص۳۶ و ۲۴۶.
- ↑ صحیفه، ص۱۶.
- ↑ الصحیفة السجادیة، علی بن الحسین زینالعابدین(ع)؛... الأمالی، محمد بن بابویه، تهران، کتابچی، ۱۳۷۶ ش؛ عیون أخبار الرضا(ع)، محمد بن بابویه، تهران، جهان، ۱۳۷۸ ق، کمالالدین و تمامالنعمه، محمد بن بابویه، تهران، الإسلامیه، ۱۳۹۵ ق؛ علل الشرایع، محمد بن بابویه، قم، الداوری، ۱۳۸۵ ش؛ من لایحضره الفقیه، محمد بن بابویه، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۳ ق؛ شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، نعمان ابن حیون، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۹ ق، الطبقات الکبری، محمد بن سعد، بیروت، دارصادر، بیتا: المناقب، محمد بن شهرآشوب، قم، علامه، ۱۳۷۹ ق، عیون المعجزات، حسین بن عبدالوهاب، قم، الداوری، بیتا، عیون الاخبار، عبدالله بن قتیبه، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸ ق، البدایة و النهایة، اسماعیل بن کثیر، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۴۰۸ ق، التفسیر، اسماعیل بن کثیر، دار طیبه، ۱۴۲۰ ق؛ الفهرست، محمد بن ندیم، بیروت، دارالمعرفه، ۱۳۹۸ ق، المفردات الراغب الاصفهانی، طیعه النور، ۱۴۲۷ ق؛ دلائل الامامة، محمد الاملی، قم، بعثت، ۱۴۱۳ق؛ الفرق بین الفرق، ابن طاهر البغدادی، بیروت، دارالآفاق، ۱۹۷۷ م، المحاسن و المساوی، ابراهیم البیهقی، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰ ق، کفایه الأثر، علی الخزاز، قم، بیدار، ۱۴۰۱ ق؛ سیر أعلام النبلاء، محمد الذهبی، الرساله، ط ۳، ۱۴۰۵ ق، الخرائج و الجرائح، سعید الراوندی، قم، الإمام المهدی، ۱۴۰۹ ق؛ الأعلام، خیرالدین الزرکلی، بیروت، دارالعلم ۱۹۸۰ م، دایرة المعارف تشیع، عباس زریاب خویی، تهران، ۱۳۷۲ ش؛ بصائر الدرجات، محمد الصفار، قم، مرعشی نجفی ۱۴۰۴ ق؛ الأمالی، محمد الطوسی، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ ق؛ تهذیب الاحکام، محمد الطوسی، تهران، الاسلامیه، ۱۴۰۷ ق؛ التفسیر، محمد العیاشی، تهران، العلمیة، ۱۳۸۰ ق؛ اختیار معرفه الرجال، محمد الکشی، مشهد، ۱۴۰۹ ق، الکافی، محمد الکلینی، تهران، الاسلامیه، ۱۴۰۷ ق؛ بحارالانوار، محمدباقر المجلسی، بیروت، دار احیاء التراث، ۱۴۰۳ ق؛ اثبات الوصیة علی المسعودی، قم، انصاریان، ۱۳۸۴ ش؛ الاختصاص، محمد المفید، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق؛ الارشاد، محمد المفید، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق؛ رسالة المتعة محمد المفید، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ ق، الفهرست، احمد النجاشی، قم، النشر الاسلامی، ۱۳۶۵ ش؛ الغیبة، محمد النعمانی، تهران، صدوق، ۱۳۹۷ ق؛ روضة الواعظین، فتّال النیسابوری، قم، رضی، ۱۳۷۵ ش؛ الصواعق المحرقه، أحمد الهیتمی، بیروت، الرساله، ۱۴۱۷ ق؛ التاریخ، احمد الیعقوبی، بیروت، دارصادر، بیتا؛ AD Muhammad B. Ali، Leiden - New York ۱۹۹۳- Kohlberg. Ethan encyclopaedia of Islam.
- ↑ موحدی، محمد علی، مقاله «امام باقر»، دانشنامه صحیفه سجادیه، ص۷۶.
- ↑ طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامة، ص۲۱۵؛ ابنشهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابوطالب، ج۲، ص۲۲۷.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص۱۰۹؛ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۲۰۲؛ اکبر ذاکری، علی، درآمدی بر سیره معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص۲۶۶.