اطاعت امام

بدون لینک‌دهی دستی
عدم رعایت شیوه‌نامه ارجاع
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اطاعت از امام به معنای پیروی و عمل به فرمان‌های امام معصوم (ع) است. خدای متعال در قرآن کریم، در کنار امر به اطاعت از خود و پیامبر، به اطاعت از اولی الامر نیز امر کرده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱]. طبق قاعده، امر مطلق به اطاعت از شخصی مساوی با عصمت اوست و به همین جهت اطاعت از امام در همه زمینه‌ها لازم است. اطاعت از امام پرتوی از اطاعت خدا و رسول است که موجب تحقق حاکمیت خداوند و مشروعیت جانشینی خدا و حفظ نظام اسلامی است.

معناشناسی

معنای اطاعت

اطاعت به‌معنای پذیرش فرمان دیگری[۲] و پیروی همراه با خضوع و فروتنی است[۳]، به همین جهت گفته شده اطاعت یعنی ترتیب اثر دادن و انجام کاری بدون اجبار و موافق اراده شخص دیگری که مقام بالاتری دارد[۴].

معنای امام

امام در لغت به کسی گفته می‌شود که در رفتار و گفتار به او اقتدا می‌شود[۵]، کسی که در امور پیشقدم می‌شود[۶]، همچنین به الگو و نمونه هم امام گفته می‌شود[۷].

در تعریف اصطلاحیِ امام، بین شیعه و اهل سنت اختلاف وجود دارد، اهل سنت امامت را ریاست همگانی در امور دینی و دنیایی می‌دانند که همان خلافت ظاهری است، ولی در نظر شیعه امام علاوه بر ریاست عمومی، فردی خاص بر امور دین و دنیای مردم و جانشین پیامبر (ص) به طور مطلق است و امامت او دارای شؤونی همچون: رهبری سیاسی، زعامت اجتماعی، مرجعیت دینی، تبیین و تفسیر وحی و ولایت باطنی و معنوی است که از این جهت، امام حجت خدا، ولی الله و انسان کامل است[۸]. البته تعریف کامل‌تر امامت در مکتب اهل‌بیت (ع) طبق کتاب و سنت، این است که گفته شود: امامت، ولایت‌الامر است و اساساً تقابل دین و دنیا در این مکتب معنا و مفهوم ندارد. شیخ صدوق در تعریف امام به سه رکن اساسی امامت اشاره کرده است؛ یکی: "قدوه" بودن؛ دومی: "منصوب" بودن از طرف خدا و رکن سوم: "واجب الاطاعه" بودن امام است[۹].

معنای اطاعت امام

اطاعت از امام به معنای پیروی و عمل به دستورات امام معصوم است. البته همان گونه که اشاره شد امام هدایت‌گر باطنی و جانشین پیامبر است و همه شؤون پیامبر را دارد به غیر از شأن پیامبری و رسالت که به پیامبر اختصاص دارد[۱۰].

مفهوم شناسی اطاعت

«اطاعت» در لغت به معنای تبعیت و انقیاد است[۱۱]. «ائمه»، جمع امام است. امام در لغت به کسی گفته می‌شود که جلودار امور است و مردم به او اقتدا، و از فرمان‌هایش پیروی می‌کنند[۱۲]. در اصطلاح، امام کسی است که دارای ریاست عامه برای شخص یا اشخاصی در امور دین و دنیا به نیابت از رسول خدا(ص) بوده باشد[۱۳]. بر اساس سخن امام رضا(ع)، امامت همان جانشینی از خدا و رسول خداست و امام، زمامداری دین را بر عهده دارد و در راستای آن حلال و حرام خدا را تبیین، و حدود الهی را اجرا و از کیان، دین دفاع می‌کند[۱۴]. تحقق این امر، باعث نظم یافتن زندگی مسلمانان و اصلاح امورشان می‌شود[۱۵].[۱۶]

ادله لزوم اطاعت از امام

امام شخصیتی است که اطاعت و پیروی از او بر اساس ادله عقلی و نقلی بر همگان واجب است. ادله لزوم اطاعت از امام به دو بخش تقسیم می گردد:

ادله نقلی

قرآن

  1. آیه اولی الأمر: قرآن کریم در کنار امر به اطاعت از خدا و پیامبر (ص)، به اطاعت از اولی الأمر (ائمه معصومین (ع)) فرمان می‌دهد: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۱۷]. البته درباره مصداق اولی الأمر میان اهل سنت و شیعه اختلاف وجود دارد. مفسّران اهل سنت آن را بر مصادیق گوناگونی مانند: اصحاب‌ پیامبر، خلفای راشدین، اهل علم و فقه، فرماندهان جنگی، والیان و حاکمان و اهل حل و عقد[۱۸] تطبیق کرده‌اند[۱۹]، امّا بیشتر مفسران شیعه، مصداق آن را امامان دوازده‌گانه دانسته‌اند، زیرا وجوب اطاعت مطلق، مانند اطاعت از خدا و رسول، در صورتی پذیرفتنی است که فرد از خطا مصون باشد و هرگز به کار خطا و زشت فرمان ندهد و چنین ویژگی را در امیران یا عالمان یا دیگران نمی‌توان یافت، بنابراین اولی‌الامر به امامان دوازده‌گانه اختصاص دارد[۲۰]. این مطلب در روایات فراوانی نیز مورد تأیید قرار گرفته است؛ امام باقر (ع) دربارۀ آیه اولی الامر می‌فرماید: «این آیه در شأن علی و ائمه معصومین نازل شده و خداوند آنها را در جایگاه پیامبران قرار داده است»[۲۱][۲۲]
  2. آیه ولایت: یکی دیگر از آیاتی که بر لزوم اطاعت از امام دلالت دارد آیه إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۲۳] است که بیانگر ولایت کسانی است که ولایتشان قرین ولایت خدا و رسول قرار گرفته است. این افراد باید با خدا و رسول سنخیت داشته و همانند خدا و رسول از اشتباه و لغزش به دور باشند؛ یعنی دارای علمی باشند که اشتباه در آن نیست و عملاً نیز مرتکب خطا نشوند و خلاصه معصوم باشند[۲۴]. همه مفسران اجماع دارند که این آیه، در شأن علی بن ابی‌طالب (ع) نازل شده است و دلالت آن بر امامت واضح است و حصر موجود در آیه: "سرپرست و ولىّ شما، تنها خداست و پیامبر او و آنها که ایمان آورده‌اند..." هر احتمال دیگری را برای معنای ولایت، غیر از سلطه و حکومت از بین مى‌برد؛ زیرا هیچ یک از معانی دیگر ولایت نمى‌تواند فقط مخصوص خدا و رسول خدا (ص) و مؤمنان خاص که در رأس آنان امیرالمؤمنین علی (ع) است، باشد[۲۵]. از آنجا که ولایت خداوند و پیامبر و الَّذِينَ آمَنُوا یعنی امامان (ع) در یک سیاق بیان شده، نشان می‌‌دهد قلمرو ولایت نیز همسان می‌باشد. بنابراین می‎توان گفت براساس این آیه، امامان (ع) شأن تشریع احکام یعنی ولایت تشریعی را دارند[۲۶]. از لوازم ولایت تشریعی امام اطاعت از اوست؛ به بیان دیگر ولایت تشریعی به معنای مطاع بودن امام است، یعنی مردم باید به فرمان او گردن نهند.
  3. آیه مع الصادقین: خداوند متعال می‌‌فرماید: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۲۷]. این آیه به همراهی با صادقین امر شده است. همراهی با صادقان مستلزم تبعیت و پیروی از آنان در همه کارهاست و از سوی دیگر چون مقید به گروه خاصی از مکلفان و زمان خاصی نشده، پس شامل همه مکلفان در تمام زمان‌ها می‌‌شود. بنابراین باید در هر زمان و دوره‌ای صادقانی وجود داشته باشند تا امر خداوند به همراهی و معیت با صابران قابلیت امتثال داشته باشد. مراد از راستگویانی که مؤمنان باتقوا باید با آنان معیت و همراهی داشته باشند نمی‌تواند غیر از هادیان الهی و امامان معصوم باشد، یعنی کسانی که در اعلا درجه صدق و راستگویی قرار دارند. در روایات تفسیری تصریح شده است که مراد از صادقین امامان معصوم هستند.

روایات

در روایات بسیاری، از امام با عنوان «مفترض الطاعه» یاد شده، یعنی کسی که اطاعت از او واجب است، مانند:

  1. امام صادق (ع) فرمودند: «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً إِمَامٌ فَرَضَ‏ اللَّهُ‏ طَاعَتَه وَ أَنَّ الْحَسَنَ إِمَامٌ فَرَضَ‏ اللَّهُ‏ طَاعَتَه‏... ‏»[۲۸].
  2. امام رضا (ع) واجب الاطاعه بودن را یکی از ویژگی‌های امام می‌داند[۲۹].
  3. طبق روایتی که حضرت از پدرانشان از رسول خدا (ص) نقل کرده‌اند، اطاعت از ائمه (ع)، اطاعت از خداوند بوده و نافرمانی از آنان، نافرمانی از خداوند است[۳۰].
  4. از امام باقر (ع) پرسیده شد، حقّ امام بر مردم چیست؟ فرمودند: «حقّ امام بر مردم آن است که به سخنان او گوش فرا دهند و از او اطاعت کنند»[۳۱]. # امیرمؤمنان (ع) نیز می‌فرمایند: «یکی از حقوق من بر گردن شما اطاعت از من است»[۳۲].
  5. همچنین شخصی از امام صادق (ع) سؤال می‌کند: آیا اطاعت از شما واجب است؟ حضرت می‌فرماید: آری، راوی می‌پرسد: مثل اطاعت از علی بن ابی طالب (ع)؟ حضرت پاسخ می‌دهد: آری»[۳۳][۳۴]

ادله عقلی

  1. اطاعت از امام، اطاعت از خداست: حق تقنین و قانون گذاری عقلاً برای خداوند است: إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۳۵]، پیامبران و ائمه معصومین واسطه ابلاغ قوانین الهی به مردمند: بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ[۳۶] و از پیش خود دخل و تصرفی در این قوانین ندارند: وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى[۳۷]، بنابراین اطاعت ایشان در حقیقت اطاعت خداست: «من اطاع الرسول فقد اطاع الله»[۳۸] و از آنجا که امام جانشین پیامبر است، اطاعت از امام به منزله اطاعت از خدا و پیامبر است و اطاعت از خدا و پیامبرش عقلاً لازم است، پس اطاعت ایشان هم به لحاظ عقلی لازم خواهد بود.
  2. حفظ نظام اسلامی، ملاک وجوب اطاعت مطلق از امام: فلسفه امامت حفظ نظام اسلامی است که پیامبر آن را تأسیس کرده است و وجود امام همچون رشته‌ای است که پیوستگی امت، برای اجرای برنامه‌های انسان‌ساز اسلام و پیاده کردن قوانین الهی به او بستگی دارد؛ درواقع امامت، ضامن تکامل مادی و معنوی جامعه بشری است و این مهم با اطاعت از امام محقق می‌شود.
  3. نصب امام از طرف خداوند مستلزم لزوم اطاعت: اطاعت از امام، در حقیقت اطاعت از اراده الهی است؛ زیرا نصب امامی که حدود الهی را اجرا و از دین خدا دفاع کند و با حکمت، موعظه و حجت کامل، مردم را به راه خدا دعوت کند و عالم به سیاست باشد، بر خداوند واجب است و در مقابل، پیروی از او نیز بر مردم واجب است، در غیر این صورت نقض غرض می‌شود. به بیان دیگر آفریدن امام و اعطای منصب امامت به او لطفی است از جانب خداوند که مکلفان در مقابل این لطف باید امامت او را بپذیرند و از او اطاعت کرده و او را یاری کنند[۳۹].

گستره اطاعت از امام

بر اساس آیه شریفه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ همان گونه که فرمانبرداری مطلق و بدون قید و شرط از دستورات خدا و رسول لازم و ضروری است، اطاعت از همه دستورات اولی الامر هم به صورت مطلق لازم و ضروری است[۴۰]. بنابراین، اوامر امام در همه شئون دینی، دنیوی، سیاسی، اجتماعی و غیر آن لازم‌الاجراست[۴۱].

از روایات نیز استفاده می‌شود اطاعت از امام به صورت مطلق واجب است؛ چنانچه مرحوم کلینی احادیث متعددی را تحت عنوان «وجوب اطاعت از ائمه»[۴۲] نقل کرده است که بر لزوم اطاعت از امام به صورت مطلق دلالت دارند؛ از جمله روایت امام صادق (ع) که فرمودند: «نَحْنُ قَوْمٌ فَرَضَ اللَّهُ طَاعَتَنَا»[۴۳] ما گروهی هستیم که خداوند اطاعت از ما را واجب گردانیده است. در همه این روایات لزوم اطاعت از ائمه به صورت مطلق آمده و هیچ قید و شرطی ندارد.

بنابراین اطاعت از اولی الامر یعنی امامان (ع) براساس آیه، مطلق است؛ اما اطاعت از امیران و رهبران سیاسی جامعه، اطاعت مطلق نیست، بلکه تا زمانی است که فرمانروایی آنها بر اساس مصالح عمومی اجتماع بوده و عصیان و تخطّی از اوامر الهی نباشد[۴۴]. در روایات‌ نیز نقل شده که اطاعت در معروف است و در فرمان به‌ معصیت روا نیست[۴۵][۴۶]

رابطه اطاعت از امام با اطاعت از خدا و پیامبر

اطاعت از امام و پیامبر، شعاعی از اطاعت خداوند است. امامت، منصب الهی است و با توجه به اوصاف و شرایطی که برای امام بیان شده و اختیارات و مسئولیت‌هایی که خداوند به امام تنفیذ کرده، اطاعت از امام نیز واجب و لازم است. در حقیقت اطاعت از پیامبر و امام، در طول اطاعت از خداوند است و مبنای حق در حاکمیت سیاسی، فرمان الهی است؛ زیرا حق حاکمیت، مخصوص خداوند است و فقط او می‌تواند کسی را در جامعه بشری حاکم گرداند. همچنین به جهت اینکه امامت، جانشینی پیامبر است، اطاعت از امام نیز مانند اطاعت از پیامبر واجب است[۴۷].

اطاعت از امام درواقع، امتثال و فرمانبرداری اوامر و نواهی الهی است[۴۸]. امام با پشتوانه وحیانی، همان حکمی را که خداوند صلاح دیده به طور مستقیم بیان کند، صادر می‌کند و هیچ گاه در بیان حکم الله دچار خطا و اشتباه نمی‌شود، از این رو نظر امام، همواره موافق احکام الهی است. یکی از شواهد پشتوانه وحیانی ائمه، تأیید ایشان به روح القدس است که در روایات به آن اشاره شده است[۴۹]. شاهد دیگری که بیانگر تأیید الهی آموزه‌های امامان است، روایات باب تفویض است که خداوند پس از تأدیب پیامبر اموری را به ایشان تفویض کرده است. در این روایات بیان شده که این تفویض برای امتحان اطاعت پذیری مردم است. همچنین در روایات آمده است هر آنچه به پیامبر تفویض شده بود، به ائمه تفویض شده است[۵۰].

امر به اطاعت از اولی الأمر (امامان)، در کنار امر به اطاعت از خدا و رسول، در آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ نشان می‌دهد اطاعت از امام، همانند اطاعت از خدا و رسول بوده و مطلقا واجب است و همان گونه که پیامبر برخلاف دین و فرامین الهی به گناه فرمان نمی‌دهد، امام نیز چنین فرمانی صادر نمی‌کند[۵۱].

آثار و نتایج اطاعت از امام

از آنجا که اطاعت از امام، اطاعت از خدا و رسول است، لذا آثار و نتایجی که اطاعت خدا و رسول دارد، اطاعت از امام نیز آنها را داراست، از جمله اینکه اطاعت از امام موجب قرار گرفتن در کنار کسانی است که به آنها نعمت داده شده است: وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا[۵۲]. علاوه بر اینکه اطاعت از امام آثار دیگری هم به دنبال دارد که در دو حیطه فردی و اجتماعی ظهور و بروز پیدا می‌کنند، برخی از این آثار عبارت‌اند از:

  1. سعادت اخروی: چنانچه در زیارت آل یاسین آمده است: «شقی من خالفکم و سعد من اطاعکم»؛ کسی که با شما مخالفت کند، نگون‌بخت گردد و کسی که از شما اطاعت کند، سعادتمند ‌شود[۵۳].
  2. تحقق حاکمیت خداوند و مشروعیت جانشینی خداوند: مظهر کامل جانشینی خداوند بر روی زمین، انبیا (ع) هستند که مجریان حکومت اسلامیاند. پس از پیامبران انسان‌های کامل که از مرتبه برین علم به اسمای الهی بهره‌مند هستند، از برترین مرتبه خلافت الهی نیز برخوردارند[۵۴]، اجرای احکام الهی را برعهده دارند و اطاعت از آنها زمینه اجرای احکام را فراهم می‌سازد. اطاعت مردمی، پشتوانۀ قدرت اجتماعی و بسط ید امام در عمل به اسلام است[۵۵].
  3. حفظ نظام اسلامی: امامت، ضامن تکامل مادی و معنوی جامعه بشری است. امامت نزد شیعه منصب و مقام الهی است که وظیفه او پس از پیامبر، تداوم بخشیدن به وظایف رسالت است، به جز تلقی وحی و پی‌ریزی شریعت که ویژه پیامبر است. البته اطاعت از حاکم اختصاص به حکومت اسلامی ندارد و بقای هر حکومتی و اجرای قوانین مبتنی بر اطاعت مردم از حاکم جامعه است که در جامعه اسلامی، حکومت باید در دست امام باشد و اطاعت از او موجب بقاء حکومت است[۵۶].

ضرورت و اهمیت بحث

با وجود اینکه موضوع امامت اهل بیت(ع) با دلایل و براهین قاطع به اثبات رسیده، در منابع معتبر شیعی بحث‌هایی مستوفی در این زمینه صورت گرفته و در این سلسله گفتارها نیز در بحث «قرآن و امامت اهل بیت» و بحث «ضرورت معرفت امام» به شمه‌ای از آن اشاره شده است. با این اوصاف برخی، القای شبهه می‌کنند که برای ایمان به امامت ائمه و ضرورت اطاعت از آنان، دلیل محکمی وجود ندارد! از این رو لازم است موضوع اطاعت از ائمه(ع) اسلام بررسی شود. روشن است که رشد و بالندگی هر جامعه، مرهون رهبری دانا، مقتدر و عدالت‌پیشه است. از دیدگاه علی(ع)، انسان‌ها با وجود چنین حاکمی، با هر کیش و آئینی احساس آرامش و آسایش می‌کنند[۵۷]. نظام سیاسی کارآمد و رهبر شایسته و کاردان، می‌تواند ظرفیت‌های بالقوه و پراکنده را فعلیت بخشیده، از قطره‌ها، رودخانه‌ای خروشان بسازد. علی(ع) در پاسخ به درخواست خلیفه که از وی در این زمینه کمک خواسته بود، فرمود: جایگاه رهبر، چونان ریسمانی محکم است که مهره‌ها را متحد ساخته، به هم پیوند می‌دهد. اگر این رشته از بگلسد، مهره‌ها پراکنده می‌شوند و هر کدام به سویی خواهند افتاد و سپس هرگز جمع‌آوری نخواهند شد[۵۸].

البته تمام آنچه گفته شد، مشروط بر این است که مردم از آگاهی درک و شعور سیاسی بالا برخوردار و به قوانین و مقررات پایبند باشند و از دیدگاه‌های رهبر واجد شرایط، پیروی کنند. در این صورت، رهبر جامعه و نظام سیاسی نیز به اقتدار لازم دست یافته، امور زندگیشان سامان خواهد یافت و پیشرفت خواهند کرد؛ چنان‌که علی(ع) فرمود: «خداوند اطاعت از رهبری را برای بزرگداشت مقام امامت و رهبری، واجب کرده است»[۵۹]. از دیدگاه علی(ع) اطاعت از رهبری در نظام سیاسی دین حقی است که خداوند در برابر هدایت‌گری‌های امام المسلمین بر عهده مردم قرار داده است. ایشان فرمود: ای مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّی واجب شده است و اما حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید و در آشکار و نهان برایم خیرخواهی کنید. هرگاه شما را فراخواندم اجابت نمایید و فرمان دادم اطاعت کنید. حق شما بر من، آنکه از خیرخواهی شما دریغ نورزم و بیت‌المال را میان شما عادلانه تقسیم کنم و شما را آموزش دهم تا بی‌سواد و نادان نباشید و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید[۶۰]. فرازهای یاد شده، اهمیت و ضرورت این بحث را در مجموعه مباحث اعتقادی روشن می‌سازد. بر مسلمانان فرض است در شناخت امام حق و مفترض الطاعه که در آیات و روایات مشخص شده، بکوشند و حق اطاعت از وی را ادا کنند. در غیر این صورت، امام بی‌یاور گشته، آهنگ رشد و تعالی زندگی به رخوت و سستی گرفتار خواهد شد؛ چراکه به گفته علی(ع)، «لَا رَأْيَ لِمَنْ لَا يُطَاعُ‌...»[۶۱]؛ «رهبری که اطاعت نشود، دیدگاه‌ها و فرامینش بر زمین خواهد ماند».[۶۲]

تبیین مسئله در اندیشه اسلامی

امامت، نه یک موضوع عرفی، بلکه امری الهی و آسمانی است. تعیین و نصب امام به عنوان حاکم مسلمانان، از جانب خداوند صورت می‌گیرد و مردم به اطاعت از او موظف هستند. اطاعت از او در حقیقت، اطاعت از اوامر الهی است. این عقیده دارای پشتوانه مستحکم از دلایل عقلی و نقلی است. در ادامه به چند مورد از آنها اشاره می‌شود:

دلایل عقلی وجوب اطاعت از امام

  1. تحقق نظم و امنیت در جامعه، اصلاح امور مردم و تأمین حقوق آنان، بستگی تام به «اطاعت مردم از حاکمیت و قوانین» دارد و بدون التزام عمومی به این مهم، زمینه برای سرکشی و نافرمانی در برابر حاکم و زیر پا نهادن قوانین فراهم، و جامعه دچار هرج و مرج می‌شود و از هرگونه رشد و تعالی بازمی‌ماند. در این صورت ضایعات فراوانی گریبان جامعه را می‌گیرد و جامعه، دچار آسیب‌های جدی می‌شود و مردم، متضرّر می‌شوند. امام علی(ع) که حکومت امام را سلطان الهی قلمداد کرده، فرموده اند: در پرتو حکومت الهی، امور شما حفظ می‌شود. بنابراین بدون آنکه نفاق ورزید یا کراهت داشته باشید از او اطاعت کنید. به خدا سوگند یا باید از حاکم الهی، خالصانه پیروی کنید یا خداوند، حتماً حاکم اسلامی را از شما خواهد گرفت و هرگز آن را به سوی شما بازنمی‌گرداند تا به غیر شما برسد[۶۳].
  2. همه انسان‌ها بندگان خدا هستند و هستی آنان وابسته به اراده او است. همان‌طور که اراده خداوند در نظام تکوین نافذ است، اراده‌اش در نظام تشریع نیز لازم‌الاطاعه خواهد بود. خداوند بنا بر مصالح انسان‌ها، به برخی از آنان (که برگزیده پروردگار هستند) بر دیگران ولایت بخشیده و حقِّ امر و نهی به آنان عطا کرده است و بقیه مردم، موظف به اطاعت از آنان شده‌اند پیامبران اوصیا و جانشینان آنها -که مبلّغان پیام الهی‌اند- دارای چنین حقّی هستند و اطاعت از آنان، طبق فرمان خداوند، دیگران واجب است. اطاعت از ایشان در حقیقت، اطاعت از اوامر الهی است. تخلّف از اوامر او علاوه بر مفاسد دنیوی، مجازات اخروی هم دارد. بر اساس روایتی رسول خدا(ص) گریز از اطاعت حاکم را از عوامل مرگ جاهلی معرفی کرده است[۶۴].
  3. متکلمان و فقیهان، «شکر منعم» را به حکمِ عقل، واجب دانسته‌اند. علامه حلی در جواب سؤال از معنای شکر مُنعِم، گفته است: «انجام همه تکالیف شرعی، شُکر مُنعِم است. اساساً تکالیف شرعی جهت اینکه نوعی شکر برای نعمت‌های پروردگار هستند، واجب شده‌اند»[۶۵]. از آنجا که لازمه شکر منعم، شناخت خداوند، پیامبر و امام است[۶۶]، معرفت به موارد یاد شده نیز در صورتی تحقق عینی پیدا می‌کند که انسان، خود را به حدود و مقررات زندگی، اصول اخلاقی و اجتماعی مقید بداند و به انجام دقیق تکالیف و وظائف خویش مبادرت ورزد[۶۷]. فخر رازی در تفسیر آیه فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ[۶۸] وظیفه‌شناسی درباره شکر منعم و اطاعت از خالق را موضوعی مشترک میان همه مردم دانسته است[۶۹]. بنا بر مبنای دینی که امام و حاکم اسلامی، حق حاکمیت را از جانب خداوند دریافت می‌کنند[۷۰]، نصب او از جانب خداوند، در حقیقت، اِنعامی از ناحیه او در حق مردم است. شکر منعم، در این عرصه، اطاعت از حاکمی است که از سوی خداوند، اجازه حکومت دارد؛ چراکه هدف حاکم، تأمین حقوق و مصالح مردم است.[۷۱]

دلایل نقلی لزوم اطاعت از امام

آیات و احادیث متعددی بر لزوم اطاعت از امام، به عنوان حاکم اسلامی، دلالت دارند. در ادامه به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

الف) آیات قرآن: یک - آیه شریفه إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ[۷۲]. این آیه شریفه خطاب به امامانِ جامعه است که امانت را به اهلش بسپارند. یکی از مصادیق «امانت»، «امامت» است[۷۳]. بر اساس این احتمال، پیامبر(ص) و ائمه معصوم(ع) مأمورند تا این امانت را به اهلش -که امام بعدی است - واگذار کنند. همان‌طور که التزام به حکم عادلانه قاضی بر طرفین دعوا لازم الاجراست، پیروی از احکامِ حاکمِ جامعه در عرصه‌های دیگر حکومتی نیز واجب است. اگر اطاعت از حاکم عادل واجب نباشد،

اولاً نصب حاکم و ثانیاً مأموریت دادن به او مبنی بر حکمرانی عادلانه لغو و بیهوده است و خداوند از انجام کار لغو، مبرّاست.

دو - آیه شریفه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا[۷۴]. در این آیه شریفه اطاعت از أولی الأمر بدون تکرار کلمه «أَطِيعُوا» در کنار «الرَّسُولَ» قرار گرفته و مجموعاً بر «اطاعت از خداوند» عطف شده است. پیامبر(ص)، دارای شأن تبلیغ معارف، قضاوت و حکومت است[۷۵] و بیان احکامی چون أَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ[۷۶] و... بیانِ اوامر الهی است؛ از این رو اطاعت از پیامبر در حقیقت، اطاعت از خداست. پیامبر هنگامی که به عنوان حاکم جامعه نیز امر و نهی می‌کند، اطاعت از امر و نهی او واجب است؛ چون در حقیقت، اطاعت از خداوند است: وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ[۷۷] پس أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ اشاره به شأن حکومتی پیامبر و أولی الأمر است[۷۸]. عطف أُولِي الْأَمْر به الرَّسُول در این آیه که به جای عنوانی مانند «جانشینان پیامبر» عنوان «صاحبان امر» آورده شده، نشانه شأن حکومتی جانشینان آن حضرت است. شاهد دیگر این تفسیر آن است که در آیات نازل شده درباره بی‌اعتنایی و تثاقل منافقان در برابر دستور پیامبر(ص) برای جهاد در راه خدا[۷۹] - که از دستورات حکومتی است - و آیات نازل شده درباره مراجعه آنان به غیر پیامبر برای قضاوت[۸۰]، اطاعت از رسول خدا(ص) مورد تأکید قرار گرفته است. همچنین همین که افرادی به عنوان «أولی الأمر» معرفی می‌شوند، نشان می‌دهد که اطاعت از آنان، لازم است؛ زیرا پذیرش آن افراد، بدون التزام به اطاعت از آنان، معنا و مفهومی ندارد.

سه- آیه شریفه أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا[۸۱]. در این آیه مبارکه، اِعطای «کتاب و حکمت» و «ملک عظیم» به به آل ابراهیم، فضل الهی شمرده شده است که گروهی از مردم بدان حسادت می‌ورزند. «ملک عظیم» در روایتی از امام باقر(ع) به «الطَّاعَةَ الْمَفْرُوضَةَ» تفسیر شده است[۸۲]. در توضیح کلام حضرت، بیان کرده‌اند که منظور از طاعت مفروضه، امامت و خلافت پس از پیامبر است که اطاعت و تسلیم در برابر ایشان از ناحیه خداوند لازم شمرده شده است؛ چون ریاست آنان، در حقیقت، خلافت از جانب خدا و حکومت و سلطنت عظیمی است که هیچ‌یک از مراتب ملک و سلطنت به مرتبه آن نمی‌رسد[۸۳].[۸۴]

ب) روایات: روایات بسیاری در زمینه «لزوم اطاعت از حاکم» در منابع حدیثی شیعه و اهل سنت، وجود دارد. در ادامه به نقل چند روایت، بسنده می‌کنیم:

  1. ابن عباس از پیامبر اکرم(ص) نقل کرده است: «بشنوید و پیروی کنید از کسی که خداوند به او ولایت امر داده است؛ چراکه اطاعت از او (یا ولایت امر)، موجب استقرار و نظام بخشیدن و تحقق اسلام است»[۸۵].
  2. امام علی(ع) که فرمودند: «بر امام، لازم است طبق قوانین الهی حکم کند و امانت را ادا کند و اگر چنین کند، بر مردم واجب است که به سخنانش گوش فرا دهند و اطاعت کنند و هر گاه آنان را فرا خواند، اجابتش کنند»[۸۶].

دلایل یادشده درباره لزوم اطاعت، مربوط به اطاعت از امام معصوم است؛ نه هر زمامداری که به شیوه‌های گوناگون بر یک مملکت سلطه می‌یابد. این موضوع نیز مستند به دلایل متقن است که فقط به چند مورد اشاره می‌شود:

  1. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۸۷]. خداوند در این آیه شریفه، همه مؤمنانِ أقطار عالم را در همه عصرها و زمان‌ها تا روز قیامت خطاب قرار داده و به اطاعت از خدا، رسول و اولی الأمر فراخوانده است. سؤال این است که آیا إطاعت از اولی الأمر مقید و مشروط به قیود زمانی، مکانی و... است یا همانند اطاعت از الله و اطاعت از رسول، در هر زمان و مکان و در همه شرایط و حالات بر انسان واجب است؟ ظاهر آیه نشان می‌دهد که وجوب إطاعت از اولی الأمر، مطلق است و قید و شرط خاصی مثل عدم اشتباه و خطأ و... مشروط ندارد؛ یعنی همچنان که إطاعت از خدا و رسول به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی واجب است، اطاعت از اولی الأمر نیز چنین است. لازمه این دستور الهی این است که اولوالأمر باید معصوم باشند؛ زیرا إطلاق وجوب اطاعت صحیح نیست، مگر درباره کسی که معصوم از اشتباه و خطا باشد و درباره کسی که مرتکب خطا و اشتباه در امور مختلف از جمله احکام و فرامین می‌شود، صحیح نیست. با این حساب، اولی الأمر که معصوم هستند نمی‌توانند همه امت اسلامی یا علما و متفکران و وکلا و نمایندگان مردم یا اکثریت مردم یا اهل حل و عقد از میان مردم باشند؛ چنان که فخر رازی به آن گرایش دارد[۸۸]؛ بلکه باید آن معصوم، شخص خاص و فرد معین از میان آنها باشد. از آنجا که عصمت مرتبه عالی معنوی و درجه کاملی از تقواست، شناخت و تشخیص مصداق عینی خارجی برای آن معیارها در توان مردم نیست؛ بدین جهت باید تعیین اولی الأمر از جانب خدای تعالی یا نبی اکرم(ص) باشد؛ همان چیزی که در باور شیعیان امامیه وجود دارد که هر معصوم با تعیین معصوم قبلی شناخته می‌شود؛ همچنان‌که رسول خدا(ص) اوصیا و جانشینان دوازده‌گانه خود را با نام و مشخصات، معرفی کردند[۸۹]. پیامبر اسلام(ص) علی(ع) را به عنوان جانشین خود و به منزله نفس خویش معرفی کرد و فرمود: «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي‌»[۹۰] و امام علی(ع)، اهل بیت و ائمه(ع) را پایه و ستون دین معرفی کرد و فرمود: «هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ‌»[۹۱] و «هُمْ دَعَائِمُ الْإِسْلَامِ»[۹۲]. نتیجه بحث اینکه اولوالأمر باید معصوم باشند و آن معصوم باید فرد خاص و معین باشد و تعیین آن معصوم نیز باید از جانب الله تعالی صورت بگیرد[۹۳].
  2. کسانی واجب الاطاعه هستند که پیامبر اسلام(ص) در حدیث الله ثقلین -که در منابع معتبر شیعه و اهل سنت نقل شده[۹۴]- آنان را همراه و قرین جدایی‌ناپذیر قرآن قرار داده است و آنان همان اهل بیت (ائمه اطهار(ع)) هستند. که پیامبر اکرم(ص) تمسک به قرآن و اهل بیت(ع) را مایه نجات از گمراهی معرفی کرده است. از آنجا که قرآن از هر خطایی مصون است[۹۵] و با توجه به اینکه پیامبر(ص) در حدیث ثقلین، اهل بیت را قرین جدایی‌ناپذیر قرآن معرفی کرده، آنها هم باید مصون از خطا باشند. همچنین پیامبر اکرم(ص) در حدیث سفینه، اهل بیت اطهار(ع) را مانند کشتی نوح(ع)، مایه نجات دانسته است: «إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا غَرِقَ»[۹۶]. مفاد حدیث این است که تنها راه نجات انسان‌ها پیروی از خاندان پیامبر(ص) است. پس اطاعت از آنان واجب است.
  3. در منابع معتبر شیعه و اهل سنت با عبارت‌های مختلف از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ وَ لَيْسَ لَهُ إِمَامٌ (یا مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ) مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً[۹۷]؛ «هر کسی بمیرد، در حالی که امامی برایش نیست، به مرگ جاهلی مرده است». آیا می‌توان پذیرفت که منظور از این امام، هر حاکمی است که قدرت را به دست می‌گیرد؛ (هر چند ستمگر و جائر و عاصی بوده باشد؟!) طبعاً منظور از امام در حدیث فوق، کسی است که از سوی خداوند تعیین، و اطاعتش نیز بر اساس دلایل پیشین، بر امت اسلامی واجب شده است. علی(ع) فرمود: «کسی که به ما (اهل بیت) تمسک بجوید، به حق پیوندد و کسی که غیر طریقه ما را طی کند، دچار غرق و فنا می‌شود»[۹۸]. این سخن ریشه در کلام نبوی دارد که فرمود: «مَنْ تَمَسَّكَ مِنْ بَعْدِي بِهِمْ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِحَبْلِ اللَّهِ وَ مَنْ تَخَلَّى مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلَّى مِنَ اللَّهِ»[۹۹]؛ «کسی که پس از من به آنان تمسک بجوید، در واقع به رشته خداوند پیوسته است و هر کس از آنان دوری بجوید، در واقع از خدا دوری جسته است».[۱۰۰]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. اراکی، محسن، امامت در قرآن
  2. مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت
  3. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
  4. ربانی گلپایگانی، علی، قاعده لطف و وجوب امامت
  5. جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی، اطاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳
  6. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر
  7. محمدی، رضا، امام‌شناسی
  8. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم
  9. فقیهی، علی، حدود اطاعت امام و فقیه با رویکردی به آرای امام خمینی
  10. ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری
  11. پورحسین، احسان، مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه
  12. کاظمی بنچناری، محمد، اطاعت
  13. حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه
  14. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت
  15. مصطفی‌پور، محمد رضا، امامت
  16. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم
  17. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵
  18. نجفی، حافظ، مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»، موسوعه رد شبهات ج۲۱

پانویس

  1. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید»؛ سوره نساء، آیه ۵۹.
  2. ابن فارس، معجم مقاییس‌اللغه، ج۳، ص۴۳۱؛ فیومی، مصباح المنیر، ج۲، ص۳۸۰.
  3. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص٥٢٩؛ مصطفوی، سیدحسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج‌۷، ص‌۱۳۸.
  4. رسائل سید مرتضی (مجموعه دوم)، ص۲۷۵ ـ ۲۷۶، رساله حدود و حقائق؛ الموسوعة الفقهیة المیسرة، ج۴، ص۱۱.
  5. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین ج ۸ ص ۴۲۸؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج‏۱، ص۲۸؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷.
  6. ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ج‏۱، ص۲۸.
  7. ابن منظور، لسان العرب، ج‏۱۲، ص۲۵.
  8. ر. ک: مرکز فرهنگ و معارف قرآن، مصطفی‌پور، محمد رضا، مقاله «امامت»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص۲۲۰.
  9. "سُمِّيَ الْإِمَامُ إِمَاماً لِأَنَّهُ قُدْوَةٌ لِلنَّاسِ، مَنْصُوبٌ مِنْ قِبَلِ الله - تَعَالَى ذِكْرُهُ - مُفْتَرَضُ الطَّاعَةِ عَلَى الْعِبَادِ"، شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۶۴-۶۵؛ ایشان قیود مذکور در متن خود را از روایات استفاده کرده است. در روایات بسیاری به قدوه بودن، منصوب بودن و واجب‌الاطاعه بودن امامان تصریح شده است؛ از جمله: روایت از پیامبر اکرم (ص): «إنَّ أئِمَّتَكُم قادَتُكُم إلَى الله؛ فَانظُروا بِمَن تَقتَدونَ في دينِكُم وصَلاتِكُم»؛ پيشوايان شما زمام داران شما به سوى خدايند؛ پس بنگريد از چه كسانى در نماز و دينتان پيروى مى‌كنيد. كمال الدين، ص۵؛ و روایت امام صادق (ع): «لِأَنَّ اللهَ تَبارَكَ وتَعالى نَصَبَ الإِمامَ عَلَماً لِخَلقِهِ، وجَعَلَهُ حُجَّةً»؛ چرا كه خداى تبارك و تعالى امام را به عنوان نشانى براى خَلق خويش بر نهاد و او را حجّت قرار داد. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۲۰۳؛ و روايت مفصّل امام رضا (ع) در معرفی امام و امامت: «هَل يَعرِفونَ قَدرَ الإِمامَةِ ومَحَلَّها مِنَ الاُمَّةِ فَيَجوزَ فيهَا اختِيارُهُم؟ إنَّ الإِمامَةَ أجَلُّ قَدراً، وأَعظَمُ شَأناً وأَعلى مَكاناً، وأَمنَعُ جانِباً، وأبعَدُ غَوراً مِن أن يَبلُغَهَا النّاسُ بِعُقولِهِم، أو يَنالوها بِآرائِهِم، أو يُقيموا إماماً بِاختِيارِهِم... فَكَيفَ لَهُم بِاختِيارِ الإِمامِ؟! وَالإِمامُ عالِمٌ لا يَجهَلُ... مُضطَلِعٌ بِالإِمامَةِ، عالِمٌ بِالسِّياسَةِ، مَفروضُ الطّاعَةِ»؛ آيا مردم، مقام امامت و جايگاه آن در ميان امّت را مى‌دانند تا در نتيجه، انتخاب آنان در اين باره، روا باشد؟! امامت، مقامش بزرگ‌تر و شأنش والاتر و جايگاهش بلندتر و دست‌نيافتنى‌تر و ژرف‌تر از آن است كه مردم، با خردهايشان بدان برسند، يا با انديشه‌هايشان آن را دريابند، يا با انتخاب خود، امامى را برگمارند... پس مردم را چه رسد به انتخاب امام؟! امامى كه داناست و نادانى ندارد... در پيشوايى و رهبرى، نيرومند، و به سياست داناست. فرمان بردارى از او واجب است. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافي، ج۱، ص۱۹۸-۲۰۳. او در جای دیگری نیز گفته است: "الإمامة إنّما هي مشتقّة من الإيتمام بالإنسان، والإيتمام هو الاتّباع، والاقتداء، والعمل بعمله، والقول بقوله"؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار، ص۶۹. "ويجب أن يُعتقد أنّه يلزمنا من طاعة الإمام ما يلزمنا من طاعة النبيّ (ص)، وأنّ كلّ فضل آتاه الله عَزَّ وَجَلَّ نبيَّه فقد آتاه الإمامَ إلا النبوّة". صدوق، محمد بن علی، الهداية في الأصول و الفروع، ج۲، ص۲۷. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  10. ر. ک: مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص۹۸؛ جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی، اطاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۵۲۷؛ عیسی‌زاده، عیسی، تفسیر «اولی الامر» در آیه اطاعت و پاسخ‌گویی به اشکالات مخالفان در المیزان، مجله معرفت، آذر ۱۳۹۴، ش ۲۱۶ (از صفحه ۱۱ تا ۲۴).
  11. خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۲، ص۲۰۹؛ ابن فارس معجم المقاییس اللغة، ج۳، ص۴۳۱.
  12. راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۷؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج۱۰، ص۴۶۰.
  13. علامه حلی، باب حادی‌عشر، ص۱۰؛ عضدالدین ایجی، المواقف، ج۳، ص۵۷۴.
  14. «إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّينِ... الْإِمَامُ يُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَ يُحَرِّمُ حَرَامَ اللَّهِ وَ يُقِيمُ حُدُودَ اللَّهِ وَ يَذُبُّ عَنْ دِينِ اللَّهِ...». (شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۱۸).
  15. «إِنَّ الْإِمَامَةَ خِلَافَةُ اللَّهِ وَ خِلَافَةُ الرَّسُولِ(ص)... وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا...». (عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۲۱۸).
  16. نجفی، حافظ، مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»، موسوعه رد شبهات ج۲۱ ص ۱۰۶.
  17. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  18. جمعی از نخبگان جامعه اسلامی یا به تعبیر دیگر عده‌ای از افراد تاثیرگذار و عالمان به شریعت که دارای دارای سه شرط عدالت، دانش کافی و رأی و تدبیر هستند.
  19. طبری، محمد بن جریر، جامع‌البیان، مج۴، ج۵، ص۲۰۴ـ۲۰۸؛ فخر رازی، التفسیرالکبیر، ج‌۱۰، ص‌۱۴۴‌ـ‌۱۴۵.
  20. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع‌البیان، ج‌۳، ص‌۱۰۰؛ حویزی، عبدعلی بن جمعه، نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۴۹۷‌ـ‌۵۰۵؛ طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج‌۴، ص‌۳۸۸‌ـ‌۳۹۸ و ۴۰۸‌ـ‌۴۱۲.
  21. «هی فی علیّ و فی الأئمّة، جعلهم اللّه مواضع الأنبیاء»، موسوعة الامام علی بن ابی طالب، ج۲ ص۱۷۱ به نقل از تفسیر عیاشی.
  22. ر. ک: جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی، اطاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص۵۲۷ ـ ۵۳۵؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۰۸؛ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص ۱۲۵-۱۲۹؛ مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص ۹۷؛ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «امامت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ ص ۴۰۴-۴۱۸؛ عیسی‌زاده، عیسی، تفسیر «اولی الامر» در آیه اطاعت و پاسخ‌گویی به اشکالات مخالفان در المیزان، مجله معرفت، آذر ۱۳۹۴، ش۲۱۶ (از صفحه ۱۱ تا ۲۴)؛ فقیهی، علی، حدود اطاعت امام و فقیه با رویکردی به آرای امام خمینی؛ سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص۱۶۳-۱۷۰.
  23. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  24. محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص:۲۳-۲۴.
  25. اراکی، محسن، امامت در قرآن، ص ۸۳-۸۴
  26. ر. ک. فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۸۵ تا ۱۸۸.
  27. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  28. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۸۶.
  29. «وَ الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا یَجْهَل‏.... عَالِمٌ بِالسِّیَاسَةِ مَفْرُوضُ‏ الطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۰۰؛ نعمانی، ابن ابی زینب، الغیبة، ص۲۲۲؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص۶۷۹ و عیون أخبار الرضا (ع)، ج۱، ص۲۲۱ و کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۶۸۰ و معانی الأخبار، ص۱۰۰.
  30. «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ (ع)مَنْ أَطَاعَهُمْ‏ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ‏ وَ مَنْ عَصَاهُمْ فَقَدْ عَصَی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَی وَ هُمُ الْوَسِیلَةُ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»؛ شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا (ع)، ج۲، ص۵۸.
  31. «مَا حَقُّ الْإِمَامِ عَلَی النَّاسِ قَالَ حَقُّهُ عَلَیْهِمْ أَنْ یَسْمَعُوا لَهُ وَ یُطِیعُوا»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۰۵.
  32. «وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ... وَ الطَّاعَةُ حِینَ آمُرُکُم‌»؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالأنوار، ج۳۴، ص۴۸.
  33. «سَأَلَ رَجُلٌ فَارِسِیٌّ أَبَا الْحَسَنِ (ع)فَقَالَ طَاعَتُکَ مُفْتَرَضَةٌ فَقَالَ نَعَمْ قَالَ مِثْلُ طَاعَةِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (ع)فَقَالَ نَعَم‏»؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۸۷.
  34. ر. ک: حسینی، سید احمد، نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه، معرفت کلامی، بهار ۱۳۸۹، ش۱، ص ۱۶۳ ـ ۱۸۷؛ روشن، علی و دهقان، رحیم، نظریه یکسانی مفهوم امامت و مقام افتراض طاعت تحلیل مستندات و پیامدها، حکمت اسلامی، سال ۹۸ شماره ۴ (صفحه ۱۵۱ ـ ۱۷۳)؛ کاظمی بنچناری، محمد، اطاعت، دانشنامه امام رضا، ج۲؛ مقامی، مهدی، وظایف امت نسبت به قرآن و عترت، ص۹۷ـ ۹۸.
  35. «داوری جز با خداوند نیست» سوره انعام، آیه ۵۷.
  36. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
  37. «و از سر هوا و هوس سخن نمی‌گوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی می‌شود» سوره نجم، آیه ۳ ـ ۴
  38. صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، ج۱، ص۳۸۵.
  39. ر. ک: ربانی گلپایگانی، علی، قاعده لطف و وجوب امامت؛ پورحسین، احسان، مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه، ص۱۱۸؛ کاظمی بنچناری، محمد، اطاعت، دانشنامه امام رضا، ج۲؛ خراسانی، ابوالفضل، مشروعیت، پیامد کلامی‌انگاری امامت، حکمت اسراء، پاییز ۱۳۸۹ ـ ش۵ (از صفحه ۱۱۳ تا ۱۳۸).
  40. طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، ج۳، ص۱۱۰؛ طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، مترجم: سید محمدباقر موسوی، ج۴، ص۶۲۰.
  41. ر. ک: زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص ۱۲۵-۱۲۹؛ ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص۸۱-۸۲.
  42. الکافی، ج۱، ص۱۸۵.
  43. الکافی، ج۱، ص۱۸۶.
  44. طبری، ابوجعفر، جامع البیان، ج‌۴، ص‌۲۰۸.
  45. صحیح البخاری، ج‌۸، ص‌۱۳۴؛ صحیح مسلم، ج‌۶، ص‌۵۲۵‌ـ‌۵۲۶.
  46. ر. ک: جعفرپیشه‌ فرد، مصطفی، اطاعت، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۵؛ فقیهی، علی، حدود اطاعت امام و فقیه با رویکردی به آرای امام خمینی.
  47. بهبهانی، سیدعلی، مصباح الهدایة، ص۱۲۶.
  48. علامه حلی، کتاب الألفین، ص۶۵.
  49. «عنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع)بِمَا تَحْکُمُونَ إِذَا حَکَمْتُمْ فَقَالَ بِحُکْمِ اللَّهِ وَ حُکْمِ دَاوُدَ فَإِذَا وَرَدَ عَلَیْنَا شَیْ‏ءٌ لَیْسَ عِنْدَنَا تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ»؛ صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات ج۱، ص۴۵۱.
  50. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی ج۱، ص۲۶۵ ـ ۲۶۹ روایات ذیل باب «التَّفْوِیضِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ص وَ إِلَی الْأَئِمَّةِ (ع)فِی أَمْرِ الدِّین‏» از جمله این روایات این روایت است: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَی نَبِیِّهِ ص أَمْرَ خَلْقِهِ لِیَنْظُرَ کَیْفَ طَاعَتُهُمْ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ- ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا».
  51. ر. ک: ابراهیم‌زاده آملی، عبدالله، امامت و رهبری، ص۸۱-۸۲؛ کاظمی بنچناری، محمد، اطاعت، دانشنامه امام رضا، ج۲؛ روشن، علی و دهقان، رحیم، نظریه یکسانی مفهوم امامت و مقام افتراض طاعت تحلیل مستندات و پیامدها، حکمت اسلامی، سال ۹۸ ش ۴، ص۱۵۱ ـ ۱۷۳.
  52. «و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.
  53. شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان، زیارت آل یاسین.
  54. ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۴۰.
  55. ر. ک: خراسانی، ابوالفضل، مشروعیت، پیامد کلامی‌انگاری امامت، حکمت اسراء، پاییز ۱۳۸۹، شماره ۵ (از صفحه ۱۱۳ تا ۱۳۸)؛ محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۸۲.
  56. ر. ک: خراسانی، ابوالفضل، مشروعیت، پیامد کلامی‌انگاری امامت، حکمت اسراء، پاییز ۱۳۸۹، شماره ۵ (از صفحه ۱۱۳ تا ۱۳۸)؛ پورحسین، احسان، مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه، ص۱۱۸.
  57. «إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ»؛ «مردم به زمامداری نیک یا بد، نیازمندند تا مؤمنان در سایه حکومت، به کار خود مشغول، و کافران هم بهره‌مند شوند. (نهج البلاغه، خطبه ۴۰).
  58. «مَكَانُ الْقَيِّمِ بِالْأَمْرِ مَكَانُ النِّظَامِ مِنَ الْخَرَزِ يَجْمَعُهُ وَ يَضُمُّهُ فَإِنِ انْقَطَعَ النِّظَامُ تَفَرَّقَ وَ ذَهَبَ ثُمَّ لَمْ يَجْتَمِعْ بِحَذَافِيرِهِ...». (نهج البلاغه، خطبه ۱۴۶).
  59. «فَرَضَ اللَّهُ تَعَالَى... وَ الطَّاعَةَ تَعْظِيماً لِلْإِمَامَةِ». (حلوانی، نزهة الناظر، ص۴۶-۴۷).
  60. «فَإِنَّ لِي عَلَيْكُمْ حَقّاً وَ لَكُمْ عَلَيَّ حَقٌ فَأَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ وَ النُّصْحُ لِي فِي الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِيبِ وَ الْإِجَابَةُ حِينَ أَدْعُوكُمْ وَ الطَّاعَةُ حِينَ آمُرُكُمْ وَ إِنَّ حَقَّكُمْ عَلَيَّ النَّصِيحَةُ لَكُمْ مَا صَحِبْتُكُمْ وَ التَّوْفِيرُ عَلَيْكُمْ وَ تَعْلِيمُكُمْ كَيْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِيبُكُمْ كَيْ تَعْلَمُوا». (نهج البلاغه، خطبه۳۴).
  61. نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
  62. نجفی، حافظ، مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»، موسوعه رد شبهات ج۲۱ ص ۱۰۷.
  63. «إِنَّ فِي سُلْطَانِ اللَّهِ عِصْمَةً لِأَمْرِكُمْ فَأَعْطُوهُ طَاعَتَكُمْ غَيْرَ مُلَوَّمَةٍ وَ لَا مُسْتَكْرَهٍ بِهَا وَ اللَّهِ لَتَفْعَلُنَّ أَوْ لَيَنْقُلَنَّ اللَّهُ عَنْكُمْ سُلْطَانَ الْإِسْلَامِ ثُمَّ لَا يَنْقُلُهُ إِلَيْكُمْ أَبَداً حَتَّى يَأْرِزَ الْأَمْرُ إِلَى غَيْرِكُمْ». (نهج البلاغه، خطبه ۱۶۹).
  64. «مَنْ خَرَجَ عَنِ الطَّاعَةِ وَ فَارَقَ الْجَمَاعَةِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً». (ابن حنبل، المسند، ج۹، ص۲۸۴؛ ابن أبی‌عاصم، السنة، ج۱، ص۴۳؛ مسلم بن حجاج، الصحیح، ج۳، ص۱۴۷۶؛ نسائی، السنن، ج۷، ص۱۲۳).
  65. علامه حلی، اجوبة المسائل المهنائیة، ص۱۴۹ و ۱۵۲.
  66. علامه حلی، الباب الحادی عشر، ص۳.
  67. سبحانی، الإلهیات، ج۱، ص۲۶.
  68. «پس خداوند پیامبران را برانگیخت» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  69. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۶، ص۳۷۴.
  70. مکارم شیرازی، آیات الولایة فی القرآن، ص۸۴ – ۸۵.
  71. نجفی، حافظ، مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»، موسوعه رد شبهات ج۲۱ ص۱۰۹.
  72. «خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد» سوره نساء، آیه ۵۸.
  73. قمی، تفسیر القمی، ج۲، ص۱۹۸.
  74. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید و اگر به خداوند و روز بازپسین ایمان دارید، چون در چیزی با هم به ستیز برخاستید آن را به خداوند و پیامبر بازبرید که این بهتر و بازگشت آن نیکوتر است» سوره نساء، آیه ۵۹.
  75. طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۳۸۸.
  76. «و نماز را برپا دارید و زکات بدهید» سوره بقره، آیه ۴۳.
  77. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  78. المیزان، ج۴، ص٣٨٨.
  79. نور/ ۵۴.
  80. نساء/ ۶۰.
  81. «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.
  82. قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۱۴۰؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۸۶.
  83. مجلسی، مرآة العقول، ج۲، ص۳۲۵.
  84. نجفی، حافظ، مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»، موسوعه رد شبهات ج۲۱ ص ۱۱۲.
  85. «اسْمَعُوا وَ أَطِيعُوا لِمَنْ وَلَّاهُ اللَّهُ الْأَمْرَ فَإِنَّهُ نِظَامُ الْإِسْلَامِ». (مفید، الامالی، ص۱۴).
  86. «حَقٌّ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يَحْكُمَ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ، وَأَنْ يُؤَدِّيَ الْأَمَانَةَ، فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَحَقٌّ عَلَى النَّاسِ أَنْ يَسْمَعُوا لَهُ، وَأَنْ يُطِيعُوا، وَأَنْ يُجِيبُوا إِذَا دُعُوا». (ابن أبی‌شیبة، المصنف، ج۶، ص۴۱۸).
  87. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  88. فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۰، ص۱۴۴ - ۱۴۵.
  89. خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۵۳ - ۵۴.
  90. «تو نسبت به من همچون هارون به موسی هستی جز اینکه پس از من پیامبری نیست».
  91. نهج البلاغه، خطبه ۲.
  92. نهج البلاغه، خطبه ۲۳۹.
  93. مکارم شیرازی، آیات الولایة فی القرآن، ص۸۴ – ۸۵.
  94. مفید، الارشاد، ج۱، ص۱۷۵؛ طبری آملی، المسترشد، ص۴۶۸؛ شیخ صدوق، کمال الدین، ج۱، ص۲۳۸؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۵، ص۱۷۱؛ نسائی، السنن الکبری، ج۷، ص۳۱۰.
  95. لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستوده‌ای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
  96. ابن حنبل، فضائل الصحابة، ج۲، ص۷۸۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۵؛ ابونعیم، حلیة الأولیاء، ج۴، ص۳۰۶؛ ابن المغازلی، مناقب علی بن ابی‌طالب، ص۱۸۸؛ برقی، المحاسن، ج۱، ص۹۲؛ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۷۷.
  97. ابن حبان، الصحیح، ج۱۰، ص۴۳۴؛ المعجم الکبیر، ج۱۹، ص۳۸۸؛ أبی یعلی الموصلی، المسند، ج۱۳، ص۳۶۶.
  98. «مَنْ تَمَسَّكَ بِنَا لَحِقَ وَ مَنْ سَلَكَ غَيْرَ طَرِيقَتِنَا غَرِقَ». (شیخ صدوق، الخصال، ج۲، ص۶۲۷).
  99. خزاز رازی، کفایة الأثر، ص۹۴.
  100. نجفی، حافظ، مقاله «وجوب اطاعت از ائمه از دیدگاه قرآن و سنت»، موسوعه رد شبهات ج۲۱ ص ۱۱۵.