نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۶ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۰۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۶ اکتبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۰۲ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
منشأ انتظار چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. در ذیل، پاسخ به این پرسش را بیابید. تلاش بر این است که پاسخها و دیدگاههای متفرقه این پرسش، در یک پاسخ جامع اجمالی تدوین گردد. پرسشهای وابسته به این سؤال در انتهای صفحه قرار دارند.
«انتظار میتواند در نابسامانیها، در ظلم و جنگ، در جهل و خدعه و در فقر و مسکنت، ریشه داشته باشد. آدمی میتواند امن و صلح و عدل و قسط و آگاهی و حکمت و بینیازی و غنا و آرامش و قرار قلبی را توقع داشته باشد و اگر در واقعیت موفق نشد به رؤیا، به تخیل، به هنر، دل ببندد و یا در راه تحقق اینها قدم بردارد و کار کند و آماده شود که انتظار درست، زمینه سازی مناسب است. چه موفقیت تحقق بیابد و یا شکست روی بنماید و یا درگیری ادامه یابد که انتظار به معنای آمادگی و تهیؤ، ملازم با پیروزی و موفقیت نیست. این نابسامانیها یکی از اساسیترین ریشههای انتظار عمومی است و عموم مردم بیشتر با این نابسامانیها تحریک میشوند و سر بر میدارند.
ریشه دیگر انتظار در ساخت و بافت انسان بیشتر طلب و ساخت و بافت جهان چهار فصل و متحول نهفته است. آدمی دلی دارد که با شهادت این عالم تأمین نمیشود، که دلآدمی بزرگتر از محدوده این زندگی است. و همین دل بزرگ، گرایش به غیب را دارد. و همین گرایش به غیبانتظار را میآورد، که در واقع ربط ایمان و غیب و انتظار است. ایمان به غیب بر چهار عامل تکیه دارد که دو تای آن معرفتی و شناختی است:
شناخت و یا احتمال دنیاهای گستردهتر و احساس محدودیت و تنگنا در این دنیای موجود. کسی که از وسعت دنیاها خبر میشنود آرام نمیگیرد و هجرت مینماید.
کنجکاوی و احساس بیقراری آدمی است که سر از پنجره هستی بیرون میآورد و بر دیوارها میکوبد تا حصارها را بردارد.
انفجار نیروهاست. شبیه حالتی که اوایل بلوغ برای جوان روی میدهد؛ که مشت بر دیوار میکوبد و با هر چیزی درگیر میشود و چه بسا که نمیداند چه اتفاق افتاده ولی رویش جدید و تپش جدیدی را زیر پوست و همراه هر ذره ذره وجودش احساس میکند.
این تلقی از انسان، او را به غیب، به روز دیگر، به الله و به وحی و به حجت گره میزند و انتظار را تفسیرجدید و عمیقی میکند، که حتی در متن رفاه و عدل و در متن سامان و فراغت، آدمی را بیقرار و منتظر میسازد و در متن نظام نوین جهانی و با دستیابی هر فردی به سیستمهای پیشرفته، باز او را به غربت، به دیوار و حتی به التهاب و دلهره گره میزند. چون میداند که از این همه رفاه و عیش و راحت باید جدا شود، که تحول نعمتها و تحول حالتها را میشناسد و محول الحول و الاحوال[۱] را میبیند. و همین معنا، اساس گرایش انسانمقتدر و دانشمند و مسلط را به مذهب توضیح میدهد. چون بر فرض حیرتزدایی علم و اشتغال قدرت و صنعت، آدمی با این امکانات زودتر به محدودهها میرسد و دیوارها را تجربه میکند و احساس غربت و تنهایی فریادش را بلند مینماید.
ریشه سوم انتظار در دعوتها و هدایتهایی است که مستمر و در قطعه قطعه زمان و فصل فصل تاریخ، آدمهایی را بیدار میکند و صدا میزند و به دیدار میرساند و از جام ملاقات سرشار میسازد. این سنت خداست که در متن غفلت، صیحهبیداری و فریاد دعوت بلند شود. شما میبینید که در متن گرایشهای الحادی و مادی، کششهای جدیدی شکل گرفته و آدمی با طرحهایی از قدرتهای روح و روان و یا گوشههایی از روابط مجهول و تسخیرهای غیر طبیعی و نمودهایی از توانمندیانسان آشنا میشود که هنوز بودش را نمیشناسد ولی از نمودش و از آثارش میتواند بهره بگیرد و استفاده ببرد.
در تاریخ، در متن انکارمعاد و رستاخیز، بازگشت اصحاب کهف مطرح میشود و امروز هم به شهادت دایرة المعارف[۲]، در پرتقال شهر فاطیما شکل میگیرد، که هفتاد سال پیش و در هنگامه مارکسیسم و الحاد[۳]، شبحی سفید پوش چوپانهایی را به ساختن معبدی شفا دهنده دستور میدهد و با پشتگوش اندازی واتیکان عاقبت با هفده سال تأخیر بنای معبدی گذاشته میشود که بزرگترین اجتماعات و همایش کاتولیکها در آنجا برگزار میشود و هر سال از سیزدهم ماه می تا سه روز، کیلومترها راه را با زانو طی میکنند تا به معبد فاطمه دختر محمد برسند و شفا بگیرند. این رگههای دعوت در متن غفلت و این جلوههای هدایت در دل دیجور شبهای ضلال و ظلمات، ریشه انتظار را آبیاری مینماید و بارور میسازد.
این همه کتابها و داستانهای ملاقات با مردی که خصوصیت مهدیِ فاطمه را دارد و یا مردانی که با او هستند و از او بهره میگیرند، از این هدایت و دعوت حکایت مینماید»[۴].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«منشأ و خاستگاه انتظار ظهور نجاتدهنده بزرگ را میتوان در گزینههای زیر تحلیل و تبیین کرد:
ندای فطرت و طبیعت ذات بشر: چشمداشت آمدن یک مصلح آسمانی و امید به آیندهای روشن و استقرار صلح و عدل، امری فطری و طبیعی است که با ذات و وجود آدمی سروکار داشته و با آفرینش هر انسانی همراه است و زمان و مکان نمیشناسد و به هیچ قوم و ملّتی اختصاص ندارد. بر این اساس همه افراد -طبق فطرت ذاتی خود- مایلند روزی فرارسد که جهانبشریت در پرتو ظهوررهبری از نابسامانیها نجات یابد. بر این اساس میتوان ادعا کرد که هر فرد علاقهمند به سرنوشتبشریت و طالب تکامل معنوی و رشد و بالندگی، خواهان و آرزومند قیام یک منجی جهانی و مصلح کل است و در انتظار ظهور چنین شخصی لحظهشماری میکند.
ظلمستیزی و نجات مستضعفان: باورداران به رسولان الهی، عموما افراد تهیدست و تحت ستمجامعه بودهاند که از اطاعت سردمداران کفر و باطلسرپیچی کرده و در طریق حق و ظلم ستیزی گام نهاده بودند. این امر باعث واکنش شدید جبهه باطل و درگیری و نزاع همیشگی آنان با گروه حقّ و خداپرست شده است. البته به علّت وجود توان و امکانات بیشتر، گاهی غلبه و سلطه ظاهری با باطلگرایان بوده و فشارها و سختگیریهای فراوانی از سوی آنان اعمال میشده است. سفیران الهی نیز که رهبریصالحان، مستضعفان و ستمدیدگان را عهدهدار بودهاند، همواره با اشراف، فرعونیان و ستمکاران (گروه باطل) نزاع و درگیری داشتهاند. آنان با ابلاغپیام الهی و بشارت ظهورمنجی، پیروان خود را به استقامت و صبر و بردباری و انتظار فرجدعوت میکردند و ریشههای اعتقاد به آمدن نجاتدهنده الهی [۵] را در دل و جانیکتاپرستان و مؤمنان میکاشتند، قرآن به صراحت، به این مطلب اشاره کرده، میفرماید: ﴿وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ﴾[۶] معنای روشن آیه شریفه این است: بندگانشایستهخدا بر سراسر جهان، حکومت عادلانه و انسانی خویش را برقرار خواهند ساخت. شیخ طوسی در تفسیرآیه شریفه از امام باقر(ع) روایت کرده است: انّ ذلک وعد اللّه للمؤمنین بأنّهم یرثون جمیع الارض[۷] البته آیات دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که در جای خود به آنها پرداخته خواهد شد.
شکست و ناکامی حکومتها و نظامهای سیاسی: مشکلات دائمی جهان (جنگها، ستیزشها، نابرابریها، ناامنیها، بیدادگریها و ...)؛ نیازها و خواستههای ضروری بشر (در زمینه رشد اقتصادی، ارتباطات، بهداشت، رفع فقر مادی و معنوی و ...)؛ ایدهها و آرمانهای همیشگی بشر (صلح، عدالت، امنیت، آرامش، تعالی روحی و معنوی و ...)؛ تجارب گذشته انسانها (در ضعف و ناتوانی دولتها و حکومتها و فراوانی مشکلات) و ... باعث خواست آگاهانه و طلب عاشقانه ظهور منجی و مصلح الهی از سوی بیشتر انسانها است. در واقع همه حکومتها، گروهها، اندیشهها و مکاتب، تمامی ترفندها و برنامههای خود را برای رفع کاستیهای جامعه بشری به کار میگیرند؛ ولی به دلایل مختلف موفّق به این کار نمیشوند. روشن است که عامل بسیاری از مشکلات و نابسامانیهای جوامع، خود حکومتها و مکاتب و گروهها هستند که بیشتر در صدد تأمین منافع مادی خود بودهاند؛ نه برطرف ساختن کاستیها و موانع رشد و شکوفاییانسانها.
فلسفهتاریخ و معناداری آن: براساس فلسفه نظری تاریخظهورمنجی موعود، فرجام متعالی و شکوهمند آینده جهان و سرمنزل متعالی و متکامل تاریخ بشری است. بر این اساس روند طولانی مدت تاریخ، دارای هدف، غایت و معنای مشخصی است و آن تحقّق جامعهموعود الهی و رسیدن بشر به اوج سعادت و کمال مادی و معنوی است. این معناداری تاریخ، در فکر و ذهن بشر سایه انداخته و او را متوجّه فرجام متعالی تاریخ ساخته است. البته هدفی که قرآن برای کاروان بشری ترسیم میکند، عبادت و عبودیت و در نتیجه رسیدن به قرب الهی است و منظور از آن، معنای وسیع و گستردهای است که شامل کلیه شئون زندگی انسان در روی زمین میگردد ﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالإِنسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ﴾[۸]. این ایده در دورانی از تاریخ، به کمال و تمام تحقّق خواهد یافت و آن عصر ظهورمهدی موعود است[۹]. پس معناداری تاریخ و کشف غایت و هدف آن، میتواند منشأ توجّه انسانها به ظهورمصلح بزرگ باشد.
قانون سیر تکاملی جامعهها: یکی از دلایل منطقی این موضوع، قانون سیر تکاملی جامعهها است. از آن روز که انسان خود را شناخته، هیچگاه زندگی یکنواختی نداشته است؛ بدین جهت پیشرفتها و تحوّلات فراوانی در نوع مسکن، تغذیه، وسیله نقلیه، پوشش و علم و دانش او صورت گرفته است. عجیب اینکه به هیچیک از اینها قانع نیست و باز برای وصول به سطحی بالاتر و برتر، تلاش و کوشش میکند. عشق به تکامل در درون جانآدمی، شعلهای جاودانه و خاموش ناشدنی است و همچنان انسان را به سوی جامعهای پیش میبرد که تکاملهای اخلاقی، در کنار تکاملهای مادی قرار گیرد. یکی از بارقههای امیدمردم برای رسیدن به آیندهای روشن و دنیایی پر از صلح و صفا و برادری و برابری -آن هم با ظهور منجی موعود- در پرتو قانون تکاملی جامعهها روشن میشود.
قانون کنش و واکنشهای تاریخی: آزمونهای تاریخی به ما نشان میدهد که همواره تحولها و انقلابهای وسیع، عکس العمل مستقیم فشارهای قبلی بوده است و شاید هیچ انقلاب گستردهای در جهان رخ نداده، مگر اینکه پیش از آن، فشار شدیدی در جهت مخالف وجود داشته است. براساس این قانون میتوان ثابت کرد که وضع کنونی جهان، آبستن انقلابی بزرگ و جهانی است. فشار جنگها، مظالم، بیدادگریها، تبعیضها و بیعدالتیها، توأم با ناکامی و سرخوردگی انسانها، از قوانین فعلی برای از بین بردن یا کاستن این فشارها، سرانجام واکنش شدید خود را آشکار خواهد ساخت. در نهایت این خواستهای واپسزده انسانی، در پرتو آگاهی روزافزون ملّتها، چنان عقده اجتماعی تشکیل میدهد که از نهانگاه ضمیر باطنجامعه، با یک جهش برقآسا، خود را ظاهر ساخته و سازمان نظام کنونی جوامع انسانی را به هم میریزد و طرح نوینی ایجاد میکند. این طرح و برنامه انقلابی و گسترده، همان قیام و ظهورمهدی موعود است که در واکنشی قاطعانه و کوبنده در برابر همه تبعیضها، ستمگریها، حقّکشی و فسادگریها است.
قانون انتظار عمومی: در نهاد انسانها، همواره عشق به نیکی، زیبایی و آگاهی نهفته است. باور به ظهورمصلح جهانی، جزئی از این عشق و زیباخواهی است. در واقع ظهورامام مهدی(ع)، بروز کامل این فضایل و خوبیها است و این مطلوب و خواست همه انسانهای بصیر و پاکسرشت و نقطه اوج این علاقه و عشقورزی است. چگونه ممکن است عشق به تکامل همهجانبه در درون جانانسان باشد و چنان انتظاری نداشته باشد! مگر تحقق رشد و کمال نهایی جامعه انسانی بدون آن امکانپذیر است؟! احساسات و دستگاههای وجودی انسان، نمیتواند هماهنگ با مجموعه عالم هستی نباشد؛ زیرا همه جهان هستی یک واحد به هم پیوسته است و وجود او نمیتواند از بقیه جهان، جدا باشد. از این به همپیوستگی به خوبی میتوانیم نتیجه بگیریم که اگر انسانها انتظار مصلح بزرگ را میکشند که جهان را آکنده از صلح و عدالت و نیکی میکند؛ دلیل بر آن است که چنان نقطه اوجی در تکاملجامعه انسانی امکانپذیر و عملی است که عشق و انتظار آن در درون جان ما است. عمومیت این اعتقاد در همه مذاهب، نشانه دیگری بر اصالت و واقعیت آن است[۱۰].
اتفاق ادیان و مصلحان بشری: تمام ادیان آسمانی به پیروان خود، عصر درخشان و سعادت عمومی، آینده مشعشع و صلح جهانی و دوران پرخیر و برکت را نوید دادهاند که در آن، نگرانیها، دلهرهها و هراسها مرتفع شود و به یمنظهور شخصی بزرگ و مردی خدایی -که به تأییدات الهی مؤیّد است- در روی زمین منطقه و شهر و دهستان و دهی باقی نماند؛ مگر آنکه در آن بانگ دلنواز توحید بلند شود و روشنایییکتاپرستی، تاریکیشرک را زایل سازد و علم و عدل و راستی و امانت، چهره جهان آرای خود را بنمایانند و همه جا را منوّر سازند. این موعود عزیز برحسب استوارترین و صحیحترین مصادر اسلامی، خلیفه دوازدهم حضرت محمد(ص) و دوازدهمین رهبر و امام بعد از آن حضرت است. القاب مشهورش در بین مسلمین، مهدی، قائم، منتظر، صاحب الامر، صاحب الزمان و بقیة اللّه است. در زبانهای دیگر، مسیحا، گرزاسبه، وشینو، ارتود، مهمید و ... خوانده شده است[۱۱]. پس میتوان گفت: تقریبا همه کسانی که در این زمینه مطالعه دارند، متفقاند که تمام اقوامجهان، در انتظار یک رهبر بزرگ انقلابی به سر میبرند که هرکدام او را به نامی مینامند؛ ولی همگی در اوصاف کلی و اصول برنامههای انقلابی او اتفاق دارند.
ابتنای بر قرآن و حدیث: اصل مهدویت، مبتنی بر آیات متعددی از قرآن است که دلالت بر پیروزی و فلاح و غلبهسپاهخدا دارند. این آیات علاوه بر آنکه بر استقرار دین خدا در سراسر زمین و آینده درخشان عالم دلالت دارند، برحسب معتبرترین مدارک و تفاسیر و احادیث، به تحوّل بیسابقه و بینظیر و انقلابی که به رهبری و قیامحضرت مهدی انجام خواهد گرفت، تفسیر شده است. آیاتی مانند: ﴿فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ﴾[۱۲]؛ ﴿إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنصُورُونَ﴾[۱۳]؛ ﴿وَيُرِيدُ اللَّهُ أَن يُحِقَّ الْحَقَّ بِكَلِمَاتِهِ﴾[۱۴]؛ ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ﴾[۱۵]؛ ﴿وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الأَرْضِ﴾[۱۶] علاوه بر آیات قرآن، مهدویت و تمامی فروع و جزئیات آن، مبتنی بر احادیث معتبر و متواتر است؛ زیرا کتابهای حدیث و صحاح و مسانید و اصول سنت و شیعه در این زمینه، از حد احصا و شمارش خارج است. بر این اساس نیز اصل مهدویت مورد اتفاق مسلمانان و اجماعشیعه و سنّی است»[۱۷].