سیره اخلاقی امام حسین

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

خصوصیات اخلاقی و سیره رفتاری امام حسین(ع)

  1. تشویق معلمان: مردی به نام عبدالرحمان به یکی از فرزندانش سوره حمد را آموخت که آن حضرت به پاداش کار فرهنگی‌اش هزار دینار و هزار جامه و انبوهی زر و زیور و وسایل زندگی به او بخشید و در برابر شگفت‏زدگی معلم از این همه بزرگواری و حق‌شناسی و رعایت حقوق معنوی معلم فرمود: «این‏ها در برابر عظمت و ارزش کار تو ناچیز است».
  2. رسیدگی به بینوایان: در رسیدگی به بینوایان و حفظ حیثیت و کرامت آنان، به هنگام دستگیری و حل مشکلاتشان ویژگی‌هایی تحسین برانگیز داشت. او به هنگام بخشایش و تأمین نیاز نیازمندان خود احساس شرمندگی می‌کرد و می‌کوشید تا به آن‎ها روحیه دهد و شخصیت صدمه دیده آنان را ترمیم کند و به صورتی خواسته‌هایشان را برآورد که دچار خسارت روانی و شکست معنوی و اخلاقی و اجتماعی نشوند.
  3. زدودن غم و اندوه از دل‌ها: از ویژگی‌های دیگر آن حضرت عواطف سرشار انسانی و دگر دوستی و نوع پروری است، به‎ویژه در مورد کسانی که در فراز و نشیب زندگی به غم و اندوه یا مشکلی دچار می‌شدند، یا در بن‏بستی قرار می‌گرفتند. آن حضرت برای ملاقات و عیادت اسامة بن زید به منزلش آمد، اما او را آشفته و پریشان‏خاطر دید، دل‏پریشانی وی را جویا شد. اسامه آهی کشید و گفت: «حقوق دیگران را به گردن دارم و بدهکارم و دوست دارم تا زنده‏ام اموال کسانی را که به عهده دارم بدهم و با داشتن دین از دنیا نروم». آن حضرت بلافاصله دستور داد بدهکاری او را پرداختند. آنگاه او آسوده‏خاطر، دیده از جهان فرو بست.
  4. انفاق در آشکار و نهان: از ویژگی‌های اخلاقی‌اش انفاق خالصانه در آشکار و پنهان به آشنا و بیگانه بود. شبانگاهان مواد خوراکی و لوازم ضروری زندگی محرومان و بینوایان و یتیمان را خود به دوش می‎کشید و به در خانه آنان می‌برد. به همین جهت روز عاشورا در برخی از نقاط بدنش، آثار حمل بارهای سنگین مشاهده کردند. وقتی از حضرت سجاد(ع) دلیل آن را جویا شدند، فرمود: این‎ها آثار به دوش کشیدن صدقات و هدایای پنهانی است که پدر بزرگوارم شب‎ها به دوش می‌کشید و برای یتیمان و محرومان جامعه می‌برد.
  5. پروا از خدا: یکی دیگر از صفات برجسته‎اش، شدت خوف از خدا و درک عظمت او بود؛ به گونه‌ای که هنگام وضو ساختن برای عبادت و نماز و تقرب به سوی پروردگار، رنگ چهره‌اش دگرگون میگشت و اعضا و اندام‎هایش به لرزه می‌افتاد. برخی از سر شگفتی، از شدت خوف و پروای او می‌پرسیدند که می‌فرمود: در روز قیامت تنها کسانی امنیت خواهند داشت که در دنیا از پروردگار خویش پروا داشته باشند.
  6. جوانمردی: او سمبل جوانمردی و آزادگی است و جلوه‌های بارزی از این صفت ارزشمند در عاشورا از او پدیدار شد که شگفت‎انگیز است، از آن جمله: سیراب ساختن دشمن در آن شرایط سخت بیابان، رضایت ندادن به یاری رسانی گروه جن و اجازه ندادن به کشتن ناگهانی عنصر پلیدی چون شمر، که پیش از برخورد دو سپاه در تیررس یکی از یارانش قرار گرفته بود. امام(ع) فرمودند: «تیراندازی نکن که من آغاز به قتال نمی‎کنم».[۱]

غیرتمندی و عزت نفس امام

یکی از صفات برجسته انسانی، غیرت‏مندی است. غیرت‏مندی به خود و خاندان و یارانش. در روز جاودانه عاشورا هنگامی که آن حضرت بر اثر شدت زخم‏ها توان نشستن بر فراز مرکب و ادامه دفاع را از دست داد، به طرف راست چهره مقدسش بر روی خاک افتاد. همان ویژگی غیرت‏مندی و عزت نفسش به او اجازه آرمیدن بر روی خاک و شنیدن شماتت دشمن را نداد به همین جهت با زحمت بسیار به پا خاست و این بار بر روی پای خویش به دفاع از حق برخاست.

پس از چندی، شدت صدمه‌های وارده قدرت ایستادن را نیز از او سلب کرد. به ناچار در وسط میدان نبرد نشست؛ در حالی که حلقه محاصره بر او تنگ‏تر می‌شد شجاعانه به دفاع از حق ادامه داد. این مرحله نیز با شدت یافتن زخم‌ها و ادامه خونریزی غیرممکن شد و پیشوای غیرتمندان عالم در واپسین لحظات شهادت قرار گرفت، اما شگفتا! در آن لحظات نیز به زحمت به پا می‌خاست و بر خاک می‌افتاد، تا دشمن کار او را تمام شده نیابد و جرأت جسارت و شماتت نیابد.

غیرت‏مندی و غیرت‏ورزی او در مقابل خاندانش نیز درس‏آموز و شنیدنی است. او تمام تلاش خویش را برای تدابیر دفاعی به کار گرفت و با حفر خندق بر اطراف خیمه‌ها و با افروختن آتش‌های شعله‏ور و پرشراره در درون خندق و با فرا خواندن پیاپی دشمن؛ «اقصدونی بنفسی و اترکوا حرمی». شما با من در پیکارید نه با خاندانم، پس به خیمه‌ها نزدیک نشوید! و این غیرت‏مندی به جایی رسید که با شنیدن خبر هجوم به خیمه‌ها با همان حالت عطش برای دفاع از خیمه‌ها شتافت.[۲]

جلوه‌هایی از شخصیت امام حسین(ع)‌

امام حسین بن علی(ع) در خانواده‌ای که محل فرود فرشتگان و جایگاه نزول قرآن و در سرزمین پاکی که همواره روز و شب با خدا ارتباطی ناگسستنی داشت، دیده به جهان گشود. با انفاس پاکش آیات قرآنی را که در تمام ساعات شب و روز تلاوت می‌شد، زمزمه می‌کرد. در جمع شخصیت‌های والا و ارجمندی که با آیات و نشانه‌های الهی شکوه و عظمت یافته بودند، بالنده شد و از سرچشمه زلال رسالت، طعم گوارای ارتباط با آفریدگار خویش را چشید. ساختار شخصیتش را پیامبر رحمت با فضایل اخلاقی وافر و روح بلند خود، بنا نهاد.

بنابراین، حسین(ع) نمایی از رسول خدا میان امّت او به شمار آمده و در جمع آنان بر مبنای دستورات قرآن حرکت می‌کرد و با اندیشه‌ای برخاسته از رسالت، سخن می‌گفت و در جهت تبیین فضایل اخلاقی از جد بزرگوارش رسول اکرم(ص) الگو می‌گرفت و امور مردم را رهبری و هدایت و از ارشاد و پند و موعظه و یاری آنان، غفلت نمی‌ورزید و از خویشتن نمونه‌ای زنده و گویا آن‌گونه که رسالت و پیامبر انتظار داشتند ارائه داد. او نور روشنی‌بخشی بود که گمراهان در پرتو آن هدایت می‌یافتند و سرچشمه‌ای زلال برای شیفتگانش و پشتوانه استوار مؤمنان و حجّت و برهان مورد اعتماد شایستگان‌ تلقی می‌شد و در کشاکش اختلافات مسلمانان، سخنش فصل الخطاب بود و به نزاع پایان می‌داد. شمشیر عدالتی بود که برای خدا به خشم می‌آمد و برای رضای خدا می‌خروشید و آن‌گاه که حضرتش دست به قیام زد، مشعل فروزان رسالت الهی را که جدّ بزرگوارش نبیّ اکرم(ص) با خود داشت، در دست و از دین و رسالت بزرگ پیامبر خدا، دفاع می‌نمود.

با نگرشی ژرف در شخصیت بی‌مانند امام حسین(ع) ویژگی‌هایی را بدین شرح درمی‌یابیم:

فروتنی‌

فروتنی و تواضع و دوری از خودپسندی جزء سرشت امام حسین(ع) بود. او شخصیتی والاتبار و پر ارج و مقام و نزد رسول اکرم(ص) از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بود. آن بزرگوار خود میان مردم می‌زیست و از زندگی در کنار مستمندان عار نداشت و خود را از ضعفا و بیچارگان برتر نمی‌شمرد و بر کسی تکبّر نمی‌فروخت. از جدّ بزرگوارش نبیّ اکرم(ص) که مایه رحمت، برای جهانیان بود، پیروی می‌کرد و با این‌گونه رفتار تنها رضای خدا و تهذیب و تربیت مسلمانان را در نظر داشت. موارد زیادی از آن حضرت نقل شده که با سایر مسلمانان در کمال فروتنی همگرایی داشته و بدین وسیله سماحت و گذشت رسالت و مهربانی و خیرخواهی شخصیت ارزشمند خویش را به منصّه ظهور گذاشت، از جمله: روزی از کنار عدّه‌ای مستمند که پاره‌هایی از نان خشک روی پارچه ریخته و می‌خوردند عبور نمود بر آنان سلام کرد، آن جمع وی را برای خوردن از غذایشان دعوت کردند، حضرت در کنار آنان نشست و فرمود: اگر این نان‌ها عنوان صدقه نداشت، همراه با شما از آنها می‌خوردم. سپس اظهار داشت: اکنون به پا خیزید به خانه من بیایید. وقتی وارد بر آن حضرت شدند به آنان غذایی مناسب خورانید و بر اندامشان لباس پوشاند و دستور داد به هریک چند درهم هدیه دهند. نقل شده روزی حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) به مستمندان موجود در صفّه (جایگاه ویژه مهاجران اولیه در مسجد پیامبر) درحالی‌که مشغول غذا خوردن بودند گذارش افتاد، عرضه داشتند: بفرمایید نهار. حضرت فرمود: خداوند متکبران را دوست ندارد، نزد آنان نشست و همراه با آنها غذا تناول کرد و سپس به آنان فرمود: اکنون که من دعوت شما را پذیرا شدم، شما نیز دعوت مرا بپذیرید. آنان نیز پذیرفته و آن جمع را به منزل خویش برد و به همسرش فرمود: هر اندازه پول پس‌انداز کرده‌ای بیاور تا بین این افراد تقسیم کنم[۳].[۴]

بردباری و گذشت‌

امام حسین(ع) تربیت یافته مکتب نبوّت بود و روح بلند جدّ بزرگوارش رسول اکرم(ص) را در کالبد داشت؛ روح با عظمتی که (در فتح مکه) از تمام کسانی که با او در ستیز بوده و بر ضدّ رسالت اسلام قیام کرده بودند، گذشت و مورد عفو و بخشش قرار داد، قلب پرمهر رسول خدا(ص) پذیرای همه مردم بود، وی به ارشاد و هدایت آنان سخت علاقمند بود و در این راستا از ناسزاگویی افراد نادان نسبت به خویش خرده نمی‌گرفت و چشم‌پوشی می‌کرد و تنها رضای خدا، وی را به این کار وا می‌داشت. گناهکاران را به خود نزدیک‌ می‌ساخت و به آنان اطمینان داده و بذر امید به رحمت الهی را در دلشان می‌کاشت. هیچ‌گاه کسی را که به وی ناسزا روا می‌داشت به ناسزا پاسخ نمی‌داد بلکه با او مهربانی می‌کرد و به راه راست رهنمون می‌شد و از گمراهی نجات و رهایی‌اش می‌بخشید.

از ابا عبدالله الحسین(ع) روایت شده که فرمود: اگر فردی در این گوش به من ناسزا بگوید -و اشاره به گوش راست خود کرد- و در گوش چپم از من پوزش بخواهد، عذرش را خواهم پذیرفت؛ زیرا امیر المؤمنین علی بن أبی طالب(ع) برایم نقل کرد که از جدّم رسول خدا(ص) شنیده است که می‌فرمود: آن‌کس که پوزش فردی را چه به حق سخن بگوید چه به غیر حق، پذیرا نشود، بر حوض کوثر وارد نخواهد شد[۵].

نیز روایت شده یکی از غلامان حضرت خیانتی مرتکب شد که سزاوار کیفر بود، حضرت دستور تنبیه او را صادر کرد، غلام به پا خاست و عرضه داشت: مولای من! (به فرموده قرآن) ﴿وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ؛ آنان که خشم خود را فرو می‌برند. امام(ع) فرمود: دست از او بردارید. غلام بار دیگر عرض کرد: سرورا! ﴿وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ؛ آنان که از گناه و لغزش دیگران درمی‌گذرند.

امام(ع) در پاسخ او فرمود: از جرمت گذشتم. بار سوم غلام عرضه داشت: مولا جان! ﴿وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ؛ خداوند نیکوکاران را دوست دارد. امام(ع) فرمود: تو در راه خدا آزادی و مستمری‌ات را دو چندان خواهم داد[۶].[۷]

بخشش و سخاوت‌

با روح بزرگ و والایی که امام حسین(ع) از آن برخوردار بود و به یاری نیازمندان می‌شتافت و به زنان بی‌سرپرست و یتیمان رسیدگی می‌کرد. آنان را که حضورش شرفیاب می‌شدند، شاد و مسرور می‌ساخت و نیاز نیازمندان را بی‌آن‌که فرصت درخواست نیاز بدانان دهد، تا احساس خواری و ذلّت کنند، برآورده می‌ساخت. رحم و شفقت او پایانی نداشت. هرگاه اموالی به دستش می‌رسید آن را میان نیازمندان تقسیم می‌کرد و این خود، از ویژگی‌های انسان‌های سخاوتمند و بخشنده و سرشت و خوی افراد کریم و دریادل و نشان انسان‌های باگذشت است.

امام حسین(ع) در تاریکی و ظلمت شب، انبانی پر از غذا همراه با پول به خانه‌های زنان بی‌سرپرست و یتیمان می‌برد، به گونه‌ای که حتی معاویة بن ابی سفیان بدین سخاوت و بخشش اعتراف کرد. او وقتی مقداری هدایا به برخی از سران و شخصیت‌ها فرستاد گفت: حسین [بن علی‌] بخشش خود را نخست از یتیمانی که پدرانشان را در جنگ صفین در سپاه پدرش [علی‌] از دست داده‌اند، آغاز می‌کند و اگر چیزی اضافه آمد با آن شتر، نحر کرده و مردم را اطعام می‌کند و به آنان شیر می‌نوشاند[۸].

در موردی سرشار از محبت و انسانیّت و مهربانی، در ازای یک تهنیت، بنده‌ای را آزاد ساخت. انس روایت کرده و می‌گوید: نزد امام حسین(ع) شرفیاب بودم، کنیزکی که دسته گلی در دست داشت بر آن حضرت وارد شد و آن را به امام هدیه کرد حضرت بدو فرمود: تو در راه خدا آزادی. انس از دیدن این جریان مبهوت شد و به حضرت عرضه داشت: [اماما!] کنیزکی را تنها در قبال دسته گلی که به شما هدیه نمود آزاد کردی؟

حضرت در پاسخ وی فرمود: «كَذَا أَدَّبَنَا اللَّهُ، قَالَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: ﴿وَإِذَا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا أَوْ رُدُّوهَا[۹] وَ كَانَ أَحْسَنَ مِنْهَا عِتْقُهَا»[۱۰]؛ خدای متعال ما را چنین تربیت کرده آنجا که فرموده: هرگاه به شما تحیّتی گفته شود، بهتر از آن را به صاحبش برگردانید و یا به همان‌گونه پاسخ گوئید دهید اینک هدیه بهتر از دسته گل، آزادی این کنیزک است.

از دیگر موارد بخشش و گذشت امام(ع) پرداختن بدهی أسامة بن زید و رفع نگرانی وی را می‌توان نام برد که این حالت به هنگام بیماری‌اش بر او عارض شده بود[۱۱] با اینکه اسامه در صف مخالفان پدر بزرگوارش امیر مؤمنان(ع) قرار داشت. روزی فرد نیازمندی به در خانه امام حسین(ع) آمد و این اشعار را زمزمه کرد: آن‌کس که امیدش تو باشی و حلقه در خانه‌ات را بکوبد، مأیوس بر نخواهد گشت، تو بخشنده و مورد اعتمادی و پدر بزرگوارت، فاسقان را به دوزخ می‌فرستاد[۱۲].

امام حسین(ع) پس از شنیدن صدای فقیر، شتابان نزد او آمد و به مجرّد مشاهده آثار فقر و تنگدستی در چهره او، قنبر غلام خویش را صدا زد و پرسید: چقدر خرجی داریم؟ عرضه داشت: همان دویست درهمی که فرمودی آن را میان اعضای خانواده‌ات توزیع کنم. امام(ع) فرمود: آنها را بیاور؛ زیرا اکنون کسی که از خانواده‌ام بدین پول نیازمندتر است، به در خانه ما آمده است. حضرت آن مقدار پول را از قنبر گرفت و به فقیر داد و از او پوزش خواست و فرمود: این مبلغ ناچیز را بگیر و من از تو پوزش می‌خواهم و مطمئن باش که تو را دوست می‌دارم و به تو مهر می‌ورزم. اگر در آینده زندگی توان و تمکنّی باشد، باران بخشش‌ها بر تو فرود خواهد بارید، اما چه باید کرد که روزگار، تغییرپذیر و ناپایدار و دست ما از مال دنیا تهی است.

عرب مستمند، پول را گرفت و از آن حضرت سپاسگزاری و در حقش دعای خیر نمود و در مدح وی این اشعار را خواند: پاکیزگانی پاکدامن که هرکجا از آنان یاد شود، بر آنها صلوات و درود فرستاده می‌شود. تنها شما هستید که از همه برترید و علم و دانش کتاب و سوره‌هایی که فرود آمده در نزد شماست، هرکس به هنگام تعیین نسب و نژاد، علوی تبار نباشد در میان همه مردم از هیچ‌گونه سند افتخاری برخوردار نیست[۱۳].[۱۴]

شجاعت‌

انسان آن‌گاه که به مطالعه صفحه درخشان تاریخ دلاور مردی و شجاعت شخصیتی چون امام حسین(ع) می‌پردازد از توصیف و سخن گفتن در این زمینه، عاجز و ناتوان است. وی شجاعت را از پدرانش به ارث برده و بر آن شیوه تربیت یافته و بالنده گشته بود و ریشه در اصل آن داشت. سرور آزادگان سخن حق را شجاعانه بیان می‌داشت و قهرمانانه از آن دفاع می‌کرد و این شیوه را از جدّ عظیم الشأن خود پیامبر اکرم(ص) به میراث برده بود؛ زیرا رسول خدا(ص) در برابر سرسخت‌ترین قدرت‌های شرک و بت‌پرستی، پایدار ماند و با آرمان و عقیده و ایمان و مبارزه در راه خدای متعال بر آنان پیروز گشت.

امام حسین(ع) در کنار پدر بزرگوارش امیر مؤمنان(ع) قرار گرفت تا یک بار دیگر به اسلام حاکمیت بخشد و امت را در مسیر دعوت خالصانه‌اش، برانگیزاند و با گفتار و رفتار و قدرت سلاح، با قدرت‌های فریب‌کار و منحرف بستیزد تا حق را به جایگاه اصلی‌اش باز گرداند. وی در کنار برادر ارجمندش امام مجتبی(ع) نیز چونان دلاورمردان از خود گذشته حضور داشت تا در جهت آرامش و امنیّت مسلمانان و رهایی بخشیدن جمع برگزیده با ایمانی که به دستورات رسالت اسلامی تمسّک جسته بودند از چنگ ددصفتان، دست به تلاش و فعّالیت بزند.

آن‌گاه که انبوه مسلمانان در برابر شوکت و قدرت و فریب‌کاری مزدوران معاویه و جریانی که برای مخدوش ساختن آیین راستین الهی آن را رهبری می‌کرد، دست از یاری دین خود برداشتند. امام حسین(ع) هم‌چنان پایدار و مقاوم ایستاد و از هیچ تهدیدی نهراسید و از فرجام دردناکی که در نتیجه‌ قیامش برای اصلاحگری و احیای رسالت جد بزرگوارش نبیّ اکرم(ص) و ایستادگی در برابر ستم و تباهی، در افق نمودار بود، بیمی به خود راه نداد.

بدین ترتیب، درحالی‌که تسلیم فرمان خدا بود و در جلب رضایتش می‌کوشید، قیام خودش را آغاز نمود و اینک هم اوست که در پاسخ حرّ بن یزید ریاحی که به او می‌گوید: [ای حسین!] تو را به خدا! در حفظ جانت بکوش. گواهی می‌دهم اگر دست به شمشیر ببری قطعا کشته خواهی شد و اگر کشته شوی به هلاکت خواهی رسید، می‌فرماید: «أَ بِالْمَوْتِ تُخَوِّفُنِي؟ وَ هَلْ يَعْدُو بِكُمُ الْخَطْبُ أَنْ تَقْتُلُونِي؟ مَا أَدْرِي مَا أَقُولُ لَكَ؟ وَ لَكِنْ أَقُولُ كَمَا قَالَ أَخُو الْأَوْسِ لِابْنِ عَمِّهِ»؛ آیا مرا از مرگ می‌ترسانی آیا کاری بالاتر از کشتن من نیز از شما برمی‌آید؟ نمی‌دانم در پاسخت چه گویم؟ ولی تنها مطلبی را به تو می‌گویم که آن برادر أوسی به پسر عمویش گفت: راه خود را ادامه خواهم داد و مرگ بر جوانمردان خیراندیشی که با اعتقاد به اسلام، دست به پیکار زنند، ننگ و عار نیست. با جان خویش، مردان نیک خصال و شایسته‌ای را همراهی کرد و با تبهکاران به مخالفت برخاست و از مجرمان فاصله گرفت. بنابراین، اگر زنده بمانم، نادم و پشیمان نیستم و اگر در این مسیر کشته شوم، نکوهیده نخواهم شد ولی تو را زندگی همراه با ذلّت و خواری بس است[۱۵].

پایمردی حسین(ع) در روز عاشورا، عقل و اندیشه‌ها را مات و مبهوت ساخت و حتی آن زمان که بی‌کس و یاور ماند در برابر دشوارترین مصیبت‌ها خم به ابرو نیاورد و چون کوهی استوار ایستاد و به گواهی دشمنانش با اینکه بدن نازنینش زخم‌های فراوانی برداشته بود، لیکن به جهت‌ هیبت و عظمتش، دشمن جرأت نزدیک شدن به او را نداشت. حمید بن مسلم [از شاهدان صحنه عاشورا] می‌گوید: به خدا سوگند! هیچ گاه ندیده بودم انسانی که از هر سو مورد حمله قرار گرفته و فرزندان و اعضای خاندان و یارانش کشته شده‌اند، مانند حسین این‌چنین استوار و پابرجا، بی‌پروا و نترس به نبرد بپردازد. هرگاه نیروی پیاده دشمن بر او یورش می‌برد میان آنان شمشیر می‌نهاد و از چپ و راست نظیر بزغاله‌هایی که گرگ بر آنها حمله‌ور شده، آنان را پراکنده می‌ساخت.[۱۶]

ذلّت‌ناپذیری‌

تابناک‌ترین و کامل‌ترین چهره مسلمانی پرخروش و انقلابی، در ذلّت‌ناپذیری حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) و ناشکیبایی و عدم سکوت او در برابر ظلم و ستم و بیداد، متجلّی گشت. امام حسین(ع) بدین وسیله، سنّت ذلّت‌ناپذیری و از خودگذشتگی در راه آرمان و عقیده را برای نسل‌های بعد به یادگار نهاد. آن‌چنان موضعی الهی و با عظمت اتخاذ کرد که وجدان امّت را به لرزه در آورد و به ترغیب آنان پرداخت تا با خواری و ذلّت جان ندهند و با گفتن این سخن، از بیعت نمودن با آزادشده فرزند آزادشده، یزید بن معاویه سر برتافت: «إِنَّ مِثْلِي لَا يُبَايِعُ مِثْلَهُ»؛ شخصی مانند من با فردی نظیر یزید، دست بیعت نخواهد داد. امام(ع) این‌گونه ذلت‌ناپذیری را آن‌گاه که با برادرش محمد حنفیّه به صراحت سخن می‌گوید، با این عبارت تجسم می‌بخشد:‌ «يَا أَخِي! وَ اللَّهِ لَوْ لَمْ يَكُنْ فِي الدُّنْيَا مَلْجَأٌ وَ لَا مَأْوًى لَمَا بَايَعْتُ يَزِيدَ بْنَ مُعَاوِيَةَ»[۱۷].

با اینکه شیطان بر وجدان انسان‌ها سیطره یافته و آنها را به گونه‌ای میرانده بود که حاضر بودند به ذلّت‌پذیری تن در دهند ولی امام حسین(ع) در برابر سپاهیان تبهکار و ستم‌پیشه اموی هم‌چنان پر خروش ایستاد و فرمود: «لَا وَ اللَّهِ لَا أُعْطِيكُمْ بِيَدِي إِعْطَاءَ الذَّلِيلِ وَ لَا أَفِرُّ فِرَارَ الْعَبِيدِ... إِنِّي عُذْتُ بِرَبِّي وَ رَبِّكُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ»[۱۸].

سخنان امام ابا عبدالله الحسین(ع) حاکی از برجسته‌ترین موقعیت انسان پایبند به اصول و ارزش‌های دینی و حاملان رسالت، به شمار می‌آمد، چنان‌که از مجد و عظمت و اعتماد به نفس آن بزرگوار پرده برمی‌داشت، آنجا که فرمود: «أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِيَّ ابْنَ الدَّعِيِّ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ يَأْبَى اللَّهُ ذَلِكَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِيَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِيَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْكِرَامِ»[۱۹].

امام حسین(ع) راه و رسم ذلت‌ناپذیری در چنین موقعیت‌ها و از خود گذشتگی در راه مکتب و رسالت را، این‌گونه به انسان‌ها آموخت.[۲۰]

صراحت لهجه و بی‌پروایی‌

قیام و نهضت امام حسین(ع) آتش‌فشانی بود که در تاریخ رسالت اسلامی منفجر گشت و به زلزله سهمگینی می‌ماند که وجدان واماندگان از یاری حق را بیدار ساخت و سخن زینبده‌ای بود که همه وفاداران به آرمان و رسالت اسلامی را به تلاش جهت تشکیل جامعه‌ای شایسته و منطبق با اراده خدای متعال و رسول گرامی‌اش فرا خواند. امام حسین(ع) در جهت آشکار ساختن راه‌های انحرافی و طریق صحیح به مسلمانان، از شیوه‌ای استفاده کرد که با صراحت و بی‌پرده با آنان سخن گوید و اینک هم اوست که در کمال بی‌پروایی در برابر حاکم ستم پیشه زمان خویش می‌ایستد و به او هشدار می‌دهد تا وی را از ادامه طغیان و سرکشی و فساد و تباهی‌اش بازدارد... و نامه‌هایش به معاویه به وضوح و عاری از هر گونه آمیختگی، گویای این حقیقت است. حضرت در آن نامه‌ها معاویه را بیم می‌دهد و از ادامه جور و ستمش به وی هشدار می‌دهد و میزان گمراهی و فسادش را برای مردم فاش می‌سازد[۲۱].

امام در کمال صراحت و قدرت، بیعت با یزید بن معاویه را مردود و این موضوع را به روشنی برای ولید بن عتبه فرماندار یزید بر مدینه بیان کرد و فرمود: ما اهل بیت و خاندان نبوّت و جایگاه رسالت و محل آمدوشد فرشتگان و خاستگاه رحمتیم، خداوند اسلام را از خاندان ما آغاز و تا پایان نیز همگام با ما خاندان به پیش خواهد برد و یزید فردی فاسق و فاجر، باده‌نوش و قاتل بیگناهان است و آشکارا مرتکب فسق و فجور می‌شود و شخصی مانند من هیچ‌گاه با او دست بیعت نخواهد داد[۲۲].

امام(ع) با یاران و کسانی که با او اعلان یاری نموده بودند نیز کاملا به صراحت سخن گفت: وی در مسیر حرکت به سمت کوفه که خبر شهادت مسلم بن عقیل و دست برداشتن مردم از یاری خود را دریافت نمود به گروهی از آنان که به امید عافیت‌طلبی، حضرت را همراهی می‌کردند، فرمود: [خبر رسیده‌] که پیروان ما دست از یاری‌مان برداشته‌اند اکنون هریک از شما دوست داشته باشد می‌تواند بی‌آن‌که مانعی بر سر راهش باشد، به دیار خود باز گردد و من بیعتم را از آنان برداشتم[۲۳]. [با پایان یافتن سخنان حضرت‌] افراد حریص و آزمند و سست ایمان، پراکنده شده و تنها مجموعه‌ای از نیک‌خصالان اهل بیت و یاران باوفایش باقی ماندند، امام حسین(ع) با وجود یاران اندکش هیچ‌گاه برای گردآوری‌ نیرو، به حیله بازی و تملّق متوسل نشد.

پیش از در گرفتن جنگ، به تمام یاران وفادار همراهش، رخصت بازگشت داد و فرمود: من یارانی بهتر از شما و خاندانی عادل‌تر و برتر از اهل بیت خویش سراغ ندارم. خداوند از ناحیه من به شما پاداش خیر عنایت کند. اینک شب فرارسیده به پا خیزید و از این موقعیّت استفاده کنید (اگر شرم دارید) هریک می‌توانید دست یکی از دوستان خود و یا یکی از برادران مرا بگیرید و در تاریکی این شب پراکنده شوید و مرا با این مردم ستم‌پیشه تنها بگذارید؛ زیرا آنان در پی کسی غیر از من نیستند و اگر به من دست یابند و قادر بر ریختن خونم باشند در پی شما نخواهند آمد[۲۴]. واقعیت این است که اگر کسی جزئیات قیام و نهضت سید الشهداء(ع) را مورد مطالعه قرار دهد در تمام سخنان و رفتار امام، در تمامی ابعاد نهضت مبارکش به صدق و راستی و صراحت و بی‌پروایی آن بزرگوار پی خواهد برد.[۲۵]

  1. نگارش، هادی، مقاله «زندگی و شخصیت امام حسین» فرهنگ عاشورایی ج۱ ص ۸۹.
  2. نگارش، هادی، مقاله «زندگی و شخصیت امام حسین» فرهنگ عاشورایی ج۱ ص ۹۴.
  3. اعیان الشیعه، ج۱، ص۵۸۰؛ تاریخ ابن عساکر، در حالات امام حسین(ع)، حدیث ۱۹۶؛ تفسیر برهان، ج۲، ص۳۶۳.
  4. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۴۵-۴۷.
  5. احقاق الحق، ج۱۱، ص۴۳۱.
  6. کشف النعمه، ج۲، ص۳۱؛ فصول المهمه ابن صباغ، ص۱۶۸ با اختلافی اندک؛ اعیان الشیعه، ج۴، ص۵۳.
  7. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۴۷.
  8. حیاة الامام الحسن، ج۱، ص۱۲۸ به نقل از عیون الاخبار.
  9. «و چون به شما درودی گفته شد، با درودی بهتر از آن یا همانند آن پاسخ دهید» سوره نساء، آیه ۸۶.
  10. کشف الغمة، ج۲، ص۳۱؛ فصول المهمة، ص۱۶۷.
  11. بحار الانوار، ج۴۴، ص۱۸۹؛ مناقب آل ابو طالب، ج۴، ص۶۵.
  12. لَمْ يَخِبِ الْآنَ مَنْ رَجَاكَ وَ مَنْ / حَرَّكَ مِنْ دُونِ بَابِكَ الْحَلَقَةَ أَنْتَ جَوَادٌ وَ أَنْتَ مُعْتَمَدٌ / أَبُوكَ قَدْ كَانَ قَاتِلَ الْفَسَقَةِ
  13. تاریخ ابن عساکر، ج۴، ص۳۲۳؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۶۵.
  14. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۴۹.
  15. تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۴؛ الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۷۰.
  16. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۵۲.
  17. «برادر! به خدا سوگند! حتی اگر در دنیا جا و پناهی نیابم، هرگز با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد» فتوح ابن اعثم، ج۵، ص۲۳؛ مقتل خوارزمی، ج۱، ص۱۸۸؛ بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۹.
  18. «به خدا سوگند! چون افراد خوار و ذلیل به شما دست بیعت نخواهم داد و مانند بردگان، اهل فرار نیستم، از اینکه مرا متهم سازید به پروردگار خود و پروردگار شما پناه می‌برم» مقتل مقرم، ص۲۸۰؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲۳۰؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۵۹؛ اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۲.
  19. «به هوش باشید! این شخص فرومایه فرزند فرومایه (ابن زیاد) مرا بین دو راه، یکی پذیرش شمشیر و دیگری ذلت‌پذیری، قرار داده است، ولی هیهات که ما زیر بار ذلّت رویم؛ زیرا خدا و رسولش و مؤمنان، چنین ذلّت پذیری را ناروا می‌دانند، دامان پاک مادران و مجد و عظمت خانوادگی و همت‌های والا و غیرت و جوانمردی، هرگز اجازه نمی‌دهد اطاعت از فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دهیم» اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۰۳؛ احتجاج، ج۲، ص۲۴؛ مقتل خوارزمی، ج۲، ص۶.
  20. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۵۴.
  21. الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۸۹ و ۱۹۵.
  22. فتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۴؛ مقتل خوارزمی، ج۱، ص۱۸۴؛ بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۲۵.
  23. ارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۷۵؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۳؛ البدایة و النهایه، ج۸، ص۱۸۲؛ بحار الانوار، ج۴۴، ص۳۷۴.
  24. فتوح، ج۵، ص۱۰۵؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۳۱۵؛ اعیان الشّیعه، ج۱، ص۶۰۰.
  25. حکیم، سید منذر، پیشوایان هدایت ج۵ ص۵۶.