سیره سیاسی معصوم
معناشناسی
«سیره» و مصادر آن به معنای رفتن، جریان داشتن و در حرکت بودن است[۱] و بر این اساس، واژه “سیره” را به نوع حرکت و شیوه جریان داشتن و یا به عبارتی نوع، سبک و شیوه رفتار و کردار تعریف کردهاند[۲].
«سیاست» نیز در لغت به معانی حکم راندن بر رعیت و اداره کردن امور مملکت، حکومت کردن، ریاست کردن، عدالت، داوری، تنبیه و در نتیجه اقدام و انجام کاری بر پایه مصلحت به کار رفته است[۳] و در اصطلاح با تعابیر گوناگونی از سوی اندیشمندان سیاسی به کار رفته است: علم کسب و حفظ قدرت؛ ۲. هنر حکومت بر نوع بشر؛ ۳. علم فرمانروایی دولتها؛ ۴. فن حکومت کردن دولت و رهبری روابط آن با سایر دولتها؛ ۵. خط مشی، تعیین شکل، وظیفه و مضمون فعالیت دولت؛ ۶. کاربرد قدرت به اشکال مختلف و در ابعاد گوناگون جامعه بشری؛ ۷. علم قدرت که توسط دولت برای برقراری نظم اجتماعی و تأمین مصالح جمعی یا گروهی به کار میرود؛ ۸ علمی که میآموزد چه کسی میبرد، چه چیزی را میبرد، کجا میبرد، چگونه میبرد و چرا میبرد؟؛ ۹. تدابیری که حکومتها به منظور اداره امور کشور اتخاذ میکنند و...[۴].
نگاه معصومان(ع) به موضوع سیاست برخلاف نظر اندیشمندان معاصر غرب، نگاهی توحیدی و الهی است و بر همین اساس سیره سیاسی خویش را پایهریزی کردهاند. یعنی در امور اجتماعی و سیاسی مردم به تأمین مصالح واقعی ملت و تدبیر امور ایشان بر پایه کمال و سعادت میاندیشیدند[۵].
سیره معصومان در مبارزه
مبارزه با حکومت جور
یکی از مهمترین مسائل فقه سیاسی که از عصر ائمه (ع) مطرح بوده، چگونگی تعامل با حکومتهای جائر است. با توجه به دیدگاه شیعیان مبنی بر امامت بلافصل امیرمؤمنان علی (ع) و فرزندان رسول خدا (ص) و لزوم عصمت در امام جامعه و غصب حکومت که یکی از شئون امامت جامعه است، از سوی حاکمان جائر همواره این پرسش برای شیعیان مطرح بوده که وظیفه آنان در تعامل با حکومتها چیست؟ آنان هرچند در اقلیت بودند، اما با حکومت و شئون آن در ارتباط بودند و نمیتوانستند نسبت به آن بیتفاوت باشند. در بسیاری از امور اجتماعی و اقتصادی با حکومتها سر و کار داشتند. در دهها مسئله مرتبط با حکومت، مانند پرداخت زکات و خراج، جهاد، دفاع از مرزهای کشور اسلامی، قضاوت در نزاعها و اختلافها و... نیازمند روشن شدن تکالیف شرعی خود بودند. به همین جهت، به امام معصوم مراجعه میکردند و تکالیف خود را میپرسیدند.
شیوههای مبارزه معصومان با خلفا و حاکمان وقت یکسان نبوده است. این مبارزات با روشهای مختلفی دنبال شده که در سیره ایشان آمده است. برخی از این شیوهها عبارت است از: ترک بیعت؛ اعتراض به حاکمان؛ نفرین ستمگران؛ مبارزه و جهاد؛ مبارزه با دستگاه قضایی حاکمان جور و ترک همکاری با دستگاه خلافت[۶].
مبارزه با ظلم
یکی از بزرگترین عوامل انحطاط جوامع بشری این است که طرز تفکر افراد و جامعه در مورد مبارزه و مقابله با ظلم و ستم و طرز تصور آنها در مورد عدالت و عدالتخواهی بمیرد. در این صورت جامعه تسلیم میشود و ظلم و ستم را میپذیرد و لذا اشرار (بدترین افراد) بر جامعه مسلط میگردند. نهتنها ترک ظلم ستیزی و مرگ تفکر عدالتخواهی باعث سلطه اشرار و ستمگران بر جامعه میگردد، بلکه شریعت و دین ـ در واقع تفکر دینی و مذهبی ـ نیز قوام و پایه خویش و در نتیجه قدرت پویایی خود را از دست میدهد[۷].
جدا از پیامبران و اولیای الهی که سردمدار مبارزه با ظلم و ستمهای فردی و اجتماعی و در حدّ کلان، حاکمان ظالم بودند، این وظیفه از سوی آنان به مردم نیز القا شده بلکه پیامبران، جز با کمک و همراهی مردم قادر به مبارزه با ظلم نخواهند بود. مبارزه با ظلم و فساد علاوه بر فرهیختگان جامعه، وظیفه مردم نیز بوده و این امر به عنوان تکلیفی بر آنان واجب است: "مسأله اساسی، عصیان و قیام همه مردم بر ضد ستمگرانی است که بدانها ستم میکنند"[۸].[۹]
مبارزه با طاغوت
پیشوایان معصوم در عصر حاکمیت جور در خط مقدم مبارزهای قرار داشتند که هدف آن اصلاح جامعه، پیاده ساختن احکام اسلام و برپا کردن عدالت بود. در این دوران، ایشان تنها محور و ملجأ امتی بودند که در مشکلات فکری، عقیدتی و سیاسی، پناهگاه مطمئنی را برای خود جستوجو میکردند. اصول محوری حاکم بر سیره ایشان در میدان عمل سیاسی عبارتاند از: توکل بر خدا؛ خشنودی به رضای الهی؛ نامشروع دانستن حاکمیت طاغوت؛ پرهیز از انتقامگیری شخصی؛ شجاعت و دلیری؛ ذلتناپذیری، حفظ عزت و کرامت انسانی؛ وفای به عهد و پیمان[۱۰].
مبارزه با غلو
یکی از بزرگترین آفتها و جریانات انحرافی که جامعه اسلامی را همواره مورد تهدید قرار داده است، آفت غلو و فرا رفتن از محدوده دین است. باید اذعان کرد که این جریان انحرافی، در ضربه زدن به مکتب تشیع، نقش اساسی داشته است. جریاناتی که از عصر مولای متقیان امام علی (ع) وجود داشته و در دورههای بعدی تداوم یافته است. اخبار موجود از عصر امام علی (ع) حاکی از آن است که در آن زمان جمعی از غالیان توسط امام علی (ع) به مدائن تبعید شدند و اینان، کسانی بودند که وقتی خبر شهادت آن حضرت را شنیدند، آن را انکار کرده و حاضر به پذیرفتن آن نشدند[۱۱].
واقعیت امر آن است که شخصیتهای برجسته خاندان نبوت، به ویژه شخصیت امام علی (ع) از چنان مقام و عظمتی برخوردار بودهاند که برخی افراد کمظرفیت، قادر به درک آن نبودند و این امر، موجب میشد تا درباره آنان، گفتارها و اندیشههای ناروایی داشته باشند و آنان را فراتر از آنچه هستند، بدانند. از اینرو بزرگان دین همواره سعی داشتهاند تا بر شناخت و معرفت دینی افراد بیفزایند و از این طریق، آنان را از خطر انحراف باز دارند، زیرا اگر افق شناخت و معرفت دینی افراد افزایش یابد، اندیشه و افکار غلوآمیز نیز خود به خود برطرف خواهد شد[۱۲].
مبارزه با تبعیض
پیامبر اسلام (ص) حکومت دینی خود را برای ایجاد قسط و عدالت بنیان نهاد که پیش از آن در شبه جزیره سابقه نداشت و ایشان بر مبنای جهانبینی توحیدی خود، با تشکیل حکومتی بر اساس آموزههای اسلامی، با هرگونه تبعیض به مقابله برخاست. برخی از اقدامات آن حضرت عبارت است از:
- پرهیز از تبعیض در بخششها: پیامبر (ص) مبعوث شد تا ظلم، فساد و بیعدالتی را از جامعه برچیند و ایشان در این راه از هیچ کوششی فروگذار نکرد. آن حضرت در حفظ حق مردم ذرهای کوتاه نمیآمد و هیچ تبعیضی روا نمیداشت؛ همچنان که در تقسیم غنایم جنگی اینگونه عمل میکرد.
- پرهیز از تبعیض در اجرای قانون: در سیره پیامبر (ص) بنا بر تعالیم قرآن، همه مردم، اعم از زمامداران و شهروندان، توانگران و ناتوانان، عرب و عجم و... از نظر قانون مساوی بودند و هیچ یک مصونیت قضایی نداشتند؛ به این دلیل، ایشان به هیچ کس اجازه[قانون شکنی را نمیداد و سخت به اجرای قانون حتی درباره خویش پایبند بود و اعمال قانون را ضامن بقا و شکوفایی جامعه اسلامی میدانست.
- پرهیز از تبعیض در برخورد با کودکان: پیامبر (ص) علاقه زیادی به کودکان داشت و بسیار به این امر سفارش میکرد. آن حضرت علاوه بر اینکه حسنین (ع) را بسیار دوست میداشت و به آنها محبت میکرد، به کودکان دیگر نیز احترام میگذاشت و تأکید داشت که بین کودکانتان با عدالت رفتار کنید و میان آنان تفاوت قائل نشوید؛ زیرا فرزندان به خوبی این مسئله را درک میکنند و کوچکترین بیعدالتی را درباره خودشان متوجه میشوند و این کار در روحیات آنان اثر میگذارد.
- پرهیز از تبعیض نژادی: در دوران جاهلیت عرب، مسئله تبعیض نژادی بسیار رواج داشت و افراد غیر عرب و سیاه پوست هیچ امتیازی نداشتند و از اینگونه افراد، به صورت برده برای رفاه حال و منافع اشراف عرب استفاده میشد. پیامبر (ص) در چنین عصر و در میان چنین انسانهایی زندگی میکرد. با شروع رسالت نبوی، ایشان مأمور شدند تا مهر باطلی بر تمام آداب و رسوم و خرافات عصر جاهلی بزنند و ایشان نیز با انجام اصلاحات اجتماعی، نژادگرایی را طرد کرد و آزادی و شرافت را برای آنها به ارمغان آورد[۱۳].
مبارزه با بدعت
یکی از اصول بنیادی در سیره سیاسی پیشوایان معصوم، تکیه ایشان بر واقعیتها و حقایق و دوری جستن از خرافات و امور بیاساس بود. خرافهپرستی که از بینشهای سست سرچشمه میگیرد، ممکن است از انگیزههای سوء یا نادانی و جهالت باشد و در هر حال، پیامد آن برای جامعه بشری منفی و زیانبار است. از اینرو پیشوایان معصوم وظیفه خود میدانستند که برای حفظ کیان دین و جامعه اسلامی با این پدیده موهوم مبارزه کنند تا دین در اثر خرافهگرایی دستخوش انواع بدعتها نشود و اندیشههای باطل، بستری برای نوآوری در دین به وجود نیاورند. یکی از مهمترین اهداف مکتب اسلام که در سرزمین حجاز و در میان اقوام جاهلیت نازل شد، مبارزه با خرافات و امور بیهوده از جمله بتپرستی بود. رسول خدا (ص) نه تنها با امور بیهودهای که در تضاد با تعالیم وحیانی اسلام قرار داشتند مبارزه کرد، بلکه حتی با افکار و عقاید نادرستی که به ظاهر او را تأیید میکردند نیز به مقابله برخاست و کوشید مردم را بهگونهای تربیت کند که همواره پیرو دلیل و منطق باشند و از خرافهگرایی تبعیت نکنند[۱۴].
مبارزه با استکبار
استکبار، برگرفته از واژه عربی "کبر"، به معنای عظمت و بزرگی[۱۵] و در لغت به معنای بزرگانگاری و طلب بزرگی[۱۶] و ترک اذعان به حق است[۱۷] و میتوان گفت، مستکبران کسانی هستند که برای دستیابی به منافع خویش از هیچ ظلمی ابا ندارند و خود و منافع خود را بالاتر از هر چیز دیگر میدانند.
پیامبر (ص) که با شعار برابری و عدالت مبعوث شده بود، از ابتدای رسالت خویش به مبارزه با این تفکر پرداخت و کوشید تفکر استکباری را از اندیشه جامعه اسلامی بزداید. راهکارهای پیامبر (ص) برای مبارزه با مستکبران را میتوان در سه بخش مطالعه کرد: مبارزه فرهنگی؛ مبارزه سیاسی و مبارزه مسلحانه[۱۸].
مبارزه با خرافه
اسلام، دین آگاهی و معرفت است و واقعگرایی در ذات آن نهفته است. از این رو، نمیتواند با اوهام و خرافات هماهنگ باشد یا در برابر آن سکوت کند، بلکه اصولاً این مکتب، مبارزه با افکار خرافی و باطل را در رأس کار خود قرار میدهد. بر این اساس، پیامبر اسلام، آگاهی دادن به مردم و جذب آنان به سوی واقعیتها را در دستور کار خویش قرار داده بود.
پیش از بعثت، خرافات بر سرزمین حجاز سایه افکنده بود. پیامبر گرامی اسلام تلاش کرد تا این اوهام و تاریکیها را از دل و ذهن مردم پاک کند[۱۹].
مبارزه با تعصبهای قبیلهای
جامعه عرب در دوران جاهلیت، گرفتار آداب و رسوم ناپسند و رفتارهای ناهنجاری بود. آنها خود درباره آداب و رسوم ناپسندشان گفتهاند: «ما مردمی بودیم که در دوران جاهلیت بت میپرستیدیم، مردار میخوردیم، کارهای زشت انجام میدادیم، قطع رحم میکردیم، با همسایگان و همپیمانان خود رفتار بدی داشتیم و نیرومند ما به ناتوان ما ستم میکرد...»[۲۰]. پیامبر خدا با تعصبهای قبیلهای و تبعیضها و نابرابریهای نادرست و ظالمانه مبارزه کرد و آن را ریشه کن ساخت. حضرت محمد (ص) همواره با رفتار خود، دیدگاه اسلام را درباره برابری انسانها نزد خدا و رسولش برای مردم تبیین میکرد[۲۱].
مبارزه با فرهنگ جاهلی
یکی از تلاشهای معصومان، به ویژه پیامبر اعظم (ص)، مبارزه با فرهنگ و آداب منحط دوران جاهلیت قبل از اسلام بود. تحول در یک جامعه با ازبین رفتن رسوبات منحط فرهنگی آن میسر است. بدون نابودی فرهنگ فاسد، امکان تحول در جامعه و پیمودن مسیر رشد و ترقی وجود ندارد؛ چراکه بسیاری از آداب و رسوم فرهنگی مانع تعالی جامعه میگردد. تحول و انقلاب فرهنگی زمینه ساز تحول اجتماعی و تکامل و ترقی جامعه است. اسلام با عقاید نادرست و خرافی دوران جاهلی که بت پرستی بود، مبارزه کرد و با تغییر باورها و نگرش مردم و توجه به خداوندی که ارزشها را ارج مینهد و انسانها را از هر نژاد و قومی برابر میداند، تحولی عظیم در میان توده مردم ایجاد کرد و حصار چرخه محدود حاکمیت اشراف قریش را در هم شکست. اسلام بخشهایی از آداب و رسوم فرهنگی جامعه را که بر خلاف عقل و عدالت بود، تغییر داد[۲۲].
معصومین و تأیید قیامهای حق
سیره سیاسی اهلبیت (ع) مواجهه ایشان با نهضتها و قیامهای بسیاری از سوی مخالفان نظام سیاسی حاکم را نشان میدهد که در طول بیش از دو قرن در سراسر شهرهای سرزمین اسلامی جریان داشت. در برخورد پیشوایان معصوم با این قیامها و نهضتها و صداهای مخالف با حاکمیت جور آنان، تنها قیامها و اعتراضهایی را که رهبران آن، مردم را به سوی خود دعوت میکردند و در راستای منافع دنیوی خویش گام برمیداشتند، مورد تأیید قرار نمیدادند، زیرا ائمه اطهار (ع) چنین انگیزههایی را قبول نداشتند. ولی قیام و نهضتهای مکتبی و صداهای مخالفی که در چارچوب دفاع از خاندان اهلبیت (ع) و مخالفت با حاکمیت جائران شنیده میشد را قبول داشته و تأیید میکردند[۲۳].
معصومان و تربیت نیروهای صالح
یکی از مهمترین اصول تربیت یک امت مبارز، نیروسازی و تربیت نیروهای صالح و شایسته و آگاه به حقایق است. عصر ائمه معصومان (ع)، به گونهای است که در آن خفقان و تبلیغات زهرآگین دستگاه اموی و عباسی به وفور به چشم میخورد و در عصر رسول خدا (ص) نیز سعایت مشرکان مکه حاکم است. در این دورهها، سیاست کوچک شمردن و گمنام کردن اهلبیت (ع) در دستور کار دستگاه حاکم است و از این روی، مشاهده میکنیم که پس از شهادت حسین بن علی (ع)، بسیاری از مردم امام حاضر (ع) و خاندان اهلبیت (ع) را نمیشناختند و یا در مورد امامت امام سجاد (ع) تردید داشتند. به این دلیل امام زینالعابدین (ع) پس از بازگشت از اسارت، همت خویش را برای جذب نیرو و تربیت آنان صرف کرد[۲۴]. آنان با این اقدام افزون بر تربیت نیروهای خاص و صاحبان اسرار ائمه (ع)، زمینه تربیت سایر مسلمانان به دست این تربیتیافتگان مکتب اهلبیت (ع) را فراهم میساختند[۲۵].
ساحتهای سیره معصوم
منابع
ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور
ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه
جمشیدی، محمد حسین، احیای اندیشه ظلمستیزی دینی در تفکر سیاسی دینی امام خمینی
ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی
تاجالدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم
اخلاقی، معصومه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم
اسحاقی، سید حسین، مروارید نبوت
رضوانفر، احمد، برابری و نفی تبعیض از دیدگاه پیامبر اعظم
پانویس
- ↑ ر.ک: محمدمرتضی زبیدی، تاجالعروس من جواهر القاموس، ج۲، ص۵۴؛ جمالالدین محمد بن مکرم، لسانالعرب، ج۲، ص۲۵۲.
- ↑ ر.ک: ابوالحسین احمد بن فارس، معجم مقاییساللغة، ج۳، ص۱۲۰-۱۲۱؛ ابو القاسم حسن بن محمد راغب اصفهانی، مفردات، ص۷۲۴؛ جمالالدین محمد بن مکرم، لسانالعرب، ج۶، ص۴۵۴.
- ↑ ر.ک: فرهنگ فارسی معین، ذیل «سیاست»؛ جمالالدین محمد بن مکرم، لسانالعرب، ج۶، ص۱۰۷.
- ↑ ر.ک: علی آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی.
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص۲۷ ـ ۲۹.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۵۸-۷۰.
- ↑ جمشیدی، محمد حسین، احیای اندیشه ظلمستیزی دینی در تفکر سیاسی دینی امام خمینی، ص۳۲.
- ↑ صحیفه امام، ج۳، ص۳۷۲.
- ↑ ایزدهی، سید سجاد، فقه سیاسی امام خمینی، ص ۱۳۲.
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص۲۳۸ ـ ۲۴۷.
- ↑ مقتل علی بن ابیطالب (ع)، مجله تراثنا، ش۱۲، ص۱۲۱.
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۱۹۰.
- ↑ تاجالدین، علی محمد، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۵۱ ـ ۲۵۵.
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۱۸۸.
- ↑ الجوهری، الصحاح، ج ۲، ص ۸۰۲ - ۸۰۳ و ابن منظور، لسان العرب، ج ۵، ص ۱۲۵ - ۱۲۶.
- ↑ لسان العرب، ج ۵، ص ۱۲۹ و فخر الدین طریحی، مجمع البحرین، ج ۳، ص ۴۶۵.
- ↑ مجمع البحرین، ج ۳، ص ۴۶۵.
- ↑ اخلاقی، معصومه فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۱۰۷.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، مروارید نبوت ص ۶۹.
- ↑ تاریخ پیامبر اسلام، ص۱۱۶؛ نک: سیرة النبی، ج۱، ص۳۵۶ - ۳۹۴؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۰۸ - ۱۱۰.
- ↑ رضوانفر، احمد، برابری و نفی تبعیض از دیدگاه پیامبر اعظم، ص ۴۱.
- ↑ ذاکری، علی اکبر، سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه، ص ۵۱.
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۳۱۳-۳۲۳.
- ↑ در این زمینه امام سجاد (ع) به خرید بندگان، آموزش و تربیت و سپس آزادسازی آنان مشغول شد. آن حضرت توانست در مدت امامت خویش افراد زبده، عالم و اسلامشناسی تربیت کند و سنگ بنای دانشگاه اهلبیت (ع) را بنا نهد، افرادی همچون ابوحمزه ثمالی، سعید بن جبیر، ابوخالد کابلی و دیگران از این دستهاند.
- ↑ ملکزاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص۹۷.