نهاد وکالت در معارف مهدویت
سازمان وکالت که برای آمادهسازی شیعیان برای غیبت حضرت حجت(ع)شکل گرفت، به طور رسمی از زمان امام کاظم(ع) پدید امد. وظایف اصلی سازمان، دریافت وجوهات شرعی و تحویل آنها به امام، راهنمایی و حل مشکلات شیعیان بود، امام، دارای وکیل ارشد و وکلای ثابت و سیار بود. امانتداری، عدالت و تقوا از ویژگیهای وکلا بود. عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری وکلای امام مهدی(ع) در دوران غیبت صغری و علمای شیعه نایبان عام آن حضرت در دوران غیبت کبری هستند.
مقدمه
یکی از تشکلهای مهمی که در دوران امامان پیش از حضرت مهدی (ع) شکل گرفت، تشکیلات وکالت بود. امامان بزرگوار، این سازمان را برای آماده کردن هرچه بیشتر مردم، برای تحمل دوران غیبت حضرت مهدی (ع) به وجود آوردند؛ از اینرو هرچه بیشتر میکوشیدند تا از مواجهه مستقیم، کم کرده، امور را به عهده افراد شایسته بگذارند. این تشکیلات، به طور رسمی در زمان امام کاظم (ع) پدید آمد؛ امّا در زمان حضرت مهدی (ع) به اوج خود رسید.
بنابراین، سیاست تعیین وکیل برای اداره امور نواحی گوناگون و برقراری ارتباط میان شیعیان و امامان، از دورانهای امامان پیشین وجود داشت. در عصر غیبت، این تماس با امام زمان (ع)، قطع شد و محور ارتباط وکیلان با امام، نایبی بود که امام زمان (ع) تعیین میکرد. مناطق شیعهنشین تقریباً مشخص بود و بنا به ضرورت در هر منطقه، وکیلی تعیین میشد. گاهی چند وکیل در مناطق کوچکتر، تحت سرپرستی وکیلی بودند که امام یا نایب خاص برای آنها تعیین میکرد. این وکلا، اموالی را که بابت وجوهات میگرفتند، به شیوههای گوناگونی به بغداد، نزد نوّاب میفرستادند و آنان نیز طبق دستور امام، در موارد بایسته به کار میگرفتند.
در مواردی ممکن بود برخی از وکیلان برای یک بار امام زمان (ع) را ملاقات کنند؛ چنانکه "محمد بن احمد قطّان" "از وکیلان ابو جعفر، نایب دوم" به ملاقات امام نایل شد[۱]؛ اما به طور معمول، آنان تحت نظر نایب خاص امام، انجام وظیفه میکردند. بنابر نقل احمد بن متیل قمی، ابو جعفر، ده وکیل در بغداد داشت که نزدیکترین آنان به وی، حسین بن روح بود[۲] که پس از او نایب سوم شد؛ از دیگر نزدیکان وی، جعفر بن احمد بن متیل بود که از دید بسیاری، وی جانشین ابو جعفر خواهد بود. از روایتی دیگر، دانسته میشود در قبال اموال داده شده به وکیلان، قبضهایی از آنان دریافت میشد؛ امّا از نایب خاص، چنین قبضهایی دریافت نمیکردند. زمانی که ابو القاسم، حسین بن روح را به جانشینی برگزید، دستور داد از وی قبضهایی نخواهند[۳].[۴]
سازمان وکالت
با شهادت امام حسین (ع) جامعه شیعه وارد یکی از سختترین مراحل حرکتی خود شد. یزید نشان داد برای حفظ حکومت خود از هیچ اقدامی فروگذار نکرده و حتی خاندان پیامبر اسلام (ص) را نیز قتل عام نموده و هتک حرمت میکند. در چنین دورانی، امام سجاد (ع) باید با حفظ جامعه شیعه، اندیشههای ناب اسلامی را اشاعه داده و عموم مردم را با حقیقت دین اسلام آشنا کند و آنان به مسیر صحیح آیین نورانی اسلام رهنمون شود.
در دوران امام باقر و امام صادق (ع) با توجه به بسط پیروان مکتب اهل بیت (ع) در مناطق مختلف مملکت اسلامی و فضای حاکم بر جهان اسلام، سازمان وکالت پایهریزی شد. ایجاد این سازمان را در امور ذیل میتوان ریشهیابی کرد:
- وسعت جغرافیای جهان اسلام: در هر نظام دینی، ارتباط بین رهبری و اعضای آن اجتناب ناپذیر است. بنابراین، میبایست کسانی از سوی امامان شیعه (ع) تعیین میشدند که به عنوان نمایندگان آنان نقش ارتباطی بین شیعه و ایشان را ایفا میکردند. این مسئله زمانی روشنتر میشود که به گستردگی جهان بین اسلام در آن عصر و پراکندگی شیعیان در نقاط مختلف –اعم از عراق، حجاز، ایران، یمن، مصر و مغرب- توجه کنیم. طبیعی است که همه شیعیان، توانائی مسافرت به مدینه یا سایر مراکز سکونت امامان (ع) را نداشتند. پس لازم بود کسانی به عنوان نمایندگان امامان (ع) و افراد مورد اعتماد و شناخته شده، به مناطق دور و نزدیک حضور داشته و رابط بین رهبری و پیروانش باشند.
- جو خفقان عباسی و لزوم حفظ شیعیان و مکتب توسط امام (ع): وجود خفقان و وحشت از سوی عباسیان بر ضد ائمه (ع) و شیعیان، وجود جاسوسها و ماموران حکومتی که به طور دائم فعالیتهای امامان و شیعیان را تحت کنترل داشتند، لزوم ایجاد سازمان وکالت را برای کاهش ارتباط مستقیم شیعه و ائمه (ع) و قرار دادن واسطه یا وسائطی بین دو طرف، برای حفظ آنان و بالاتر از آن، حفظ مکتب، گریزناپذیر میکرد. از این رو هرگز سازمان وکالت را از آغاز تأسیس تا پایان عصر غیبت صغری، دارای فعالت آشکار نمییابیم؛ زیرا این سازمان وظیفهای فراتر از جمعآوری وجوع شرعی و زکات و نذورات و غیر آنها داشت.
- رفع بلاتکلیفی از شیعه در ایام حبس امامان در عصر غیبت: تاریخ به روشنی گواه بر این است که امامان شیعه مورد اذیت و آزار حکومت بودند. امام هفتم حضرت کاظم (ع) سالها در زندان هارون بود. امام رضا (ع) به مرو، امام جواد (ع) به بغداد، امام هادی و امام حسن عسکری (ع) به سامرا فرا خوانده شدند. سازمان وکالت به عنوان مرجع مطمئن شیعیان، مدیریت جامعه شیعه را از طرف امامان عهدهدار بود. با توجه به غیبت امام مهدی (ع) ضرورت وجود این سازمان بیشتر رخ مینماید؛ زیرا در این عصر، وکلا و نواب امام مهدی (ع) به عنوان تنها مرجع برای شیعه در مسائل سیاسی، فکری، اجتماعی، اقتصادی و دینی بشمار میروند. بنابراین، سازمان وکالت، از زمان امام صادق (ع) آغاز به کار کرده و تا پایان غیبت صغرا و مقارن با وفات نایب چهارم (۳۲۹ق) فعالیت خود را ادامه داده و به پایان رسانده است؛ زیرا با شروع غیبت کبرا، امام مهدی (ع) فرد یا افراد خاصّی را بین خود و شیعیان به عنوان وکیل قرار نداده است؛ بلکه امور شیعیان را در یک دستور کلی به فقها و علمای شیعه سپرده است. این همان جریانِ نیابت عامه است که با سازمان وکالت، متفاوت است[۵].
وظایف و مسئولیتهای سازمان وکالت
سازمان وکالت به عنوان اصلیترین نهاد در پیوند دادن شیعیان با امام عصر خود در روزگار غیبت صغرا نقشهای ذیل را داشت:
- نقش ارتباطی؛ مهمترین وظیفه وکیلان نقش ارتباطی ایشان میان شیعیان و امام زمان(ع) بوده است. به سبب امر غیبت، دسترسی به امام مهدی(ع) بهسان دیگر ائمه میسر نبود، از این رو، باید این وکیلان به عنوان رابطان میان امام و پیروان ایشان نقشآفرینی میکردند. گزارشهای موجود گوشهای از نقشآفرینی ارتباطی این وکلای خاص را در حوزههای فرهنگی، اقتصادی و امور فردی شیعیان، قابل فهم میسازند. نوشته اسحاق بن یعقوب برای محمد بن عثمان، نائب دوم که حاوی پرسشهایی بود[۶]، نمونهای از نقش ارتباطی این وکلا در قلمرو فرهنگی و مسائل دینی است. در موردی دیگر، محمد بن جعفر اسدی از وکلا و کارگزاران سازمان وکالت در عصر غیبت صغرا[۷]، با فرستادن پرسشهایی برای سفیر دوم از ایشان طلب میکند تا پاسخ این پرسشها را از محضر امام غائب(ع) جویا شود[۸]؛ چون گروهی از شیعیان در مسئله کلامی در باب امکان واگذاری برخی امور به ائمه(ع) از سوی خداوند به اختلاف دچار میآیند، با این استدلال که محمد بن عثمان واسطه ارتباط با امام زمان(ع) است از وی طلب چاره میکنند[۹]. نقش ارتباطی سازمان وکالت در قلمرو اقتصاد در مسائلی مانند رسیدگی به موقوفات[۱۰] و دریافت اموال متعلق به امام دیده میشود. اموالی که پس از وصول، طبق دستور در اموری مانند رسیدگی به نیازمندان، رفع برخی اختلافها، یاری رساندن به درراه ماندگان و اموری اینگونه هزینه میشدند[۱۱]. در کنار نقش ارتباطی در قلمرو امور فرهنگی و اقتصادی، گاه شیعیان خواستههای شخصی از امام زمان خویش داشتند که در تلاش برمیآمدند تا از طریق نقش ارتباطی این وکلا پاسخی برای خواستههای شخصی خویش بیابند. نقل است که علی بن حسین بن بابویه، پدر شیخ صدوق[۱۲]، در نامهای به حسین بن روح از وی تقاضا کرد از امام زمان(ع) برای فرزنددار شدنش طلب دعا نماید[۱۳]. ازاین رو، ولادت شیخ صدوق را به برکت آن دعا برشمردهاند[۱۴].
- نقش علمی و ارشادی؛ آگاه کردن شیعیان از تعالیم ائمه(ع) و دستورهای شرعی، از جمله وظایفی بوده است که وکلای حضرت بدان همت داشتهاند. در میان این وکلا برخی به دلیل جایگاه علمی آثاری از خود به یادگار نهادهاند. گذشت که محمد بن عثمان خود به نگارش احادیثی در فقه دست یازیده بود که این آثار پس از وی در اختیار ابن روح قرار گرفتند و پس از او به دست سمری رسیدند[۱۵]. البته گزارشهای تاریخی این مسئله را به اثبات نمیرسانند که هر چهار وکیل خاص حضرت در ردیف عالمان دینی تراز اول عصر خود به شمار میرفتهاند؛ اما نقش علمی و ارشادی ایشان انکارپذیر نیست. معرفی مصداق واقعی امام در عصر غیبت صغرا از جمله وظایف ارشادی این وکیلان خاص بوده است.
- نقش حفاظت از حریم امامت؛ طمع در جایگاه نیابت و ادعای وکالت دروغین در کنار انحراف برخی اصحاب ائمه پیشین و گاه لغزش و خیانت کارگزاران سازمان وکالت، از جمله چالشهایی بودند که وکلای خاص باید شیعیان را از پیامدهای آسیبزای آن به دور میداشتند. این مسئله دارای چنان جایگاهی است که افرادی بهسان احمد الکاتب، با بزرگ نمایی آن تلاش دارند اصالت منصب وکالت را به چالش بکشند تا به تبع آن، وجود حضرت مهدی(ع) را منکر شوند[۱۶]. اما باید اذعان داشت با تلاشهای فراوان وکلای چهارگانه، مدعیان وکالت از این ادعا طرفی نبستند و برخی خائنان نهاد وکالت نیز هر چند در کوتاهمدت با طرح ادعاهایی، موقعیتی یافتند؛ اما سرانجام با صدور توقیعات و روشنگری وکلای خاص رسوایی ایشان نمایان شد و از جامعه شیعیان طرد شدند، به گونهای که در سالهای پایانی عصر غیبت صغرا گزارشی از انحراف، یا ادعای وکالت دروغین در منابع مشاهدی نمیشود[۱۷].
- دریافت وجوه شرعی و تحویل آنها به امام: بدون شک، رسیدگی به امور مالیِ شیعیان از مهمترین مسئولیتهای وکیلان بوده است. آنها صدقات، هدایا، نذورات و خمس و زکاتِشیعیان را دریافت میکردند و به صورت مستقیم یا با واسطه، به امام زمان خود تحویل میدادند. این اموال زیر نظر امام در راههای مختلف از جمله مصالح عمومی شیعیان و نیاز مستمندان شیعه به ویژه بنیهاشم و نیز تقویت سازمان وکالت و... هزینه میشد. در مواردی بعضی از این امور با اجازه امام و توسط خود وکیلان انجام میگرفت.
- راهنمایی و ارشاد شیعیان و مناظره با مخالفان: فراوان، امامان (ع) شیعیان را برای شناخت حق، به وکیلان سرشناس خود ارجاع میدادند. وکلا و نایبان چهارگانه عصر غیبت در مسائل اعتقادی، به ارشاد و راهنمایی شیعیان میپرداختند و در مواردی سخن آنها به عنوان سخن و بیان ائمه (ع) عقیده حق را از باطل جدا کرده است؛ برای نمونه، وقتی شیعیان درباره مفّوضه[۱۸] و عقاید آنها از نائب اوّل سوال کردند او در پاسخ، دیدگاه مفّوضه را در نسبت دادن خلق و رزق به امامان رد کرد و آن را به ذات مقدس ربوبی مربوط دانست.[۱۹] با این موضعگیری، شیعیان و پیروان اهل بیت نیز در این موضوع به همین عقیده گرایش یافتند.
- کمک به حل مشکلات شیعیان: سازمان وکالت در همه دورهها و به ویژه در عصر غیبت کوتاه مدت پناهگاه بسیار خوبی برای شیعیان بوده است. وکیلان میکوشیدند تا نیازهای مختلف شیعیان را برآورده کنند و این کار در موارد متعددی به دستور خاص امامان (ع) انجام میشد؛ از جمله این موارد، حلّ اختلافات پیش آمده در میان شیعیان بود که گاهی وکلا مأمور میشدند تا در این راه، وجوه مالی مربوط به امام را هزینه کنند؛ برای نمونه در اختلاف دو نفر از شیعیان در مورد ارث، یکی از وکلای امام صادق (ع) به نام مفضّل بن عمر، مأمور شد که از سوی امام چهارصد درهم بپردازد و اختلاف آنها را برطرف کند.[۲۰] جالب است بدانیم که رفع مشکلات شیعیان تا آنجا مهم بوده و هست که یکی از وکلای امام کاظم (ع) به نام علی بن یقطین با نفوذ در دستگاه خلافت عباسی به این کار اهتمام ورزید و امام هفتم رضایت خود را از کارهای او اینگونه اعلام فرمود: ان لله مع كل طاغية وزيرا من اوليائه يدفع به عنهم؛[۲۱] خداوند به همراه هر طاغوتی، وزیری از اولیای خود دارد که به وسیله او از دوستان خود دفع بلا میکند و تو از آنان هستی ای علی![۲۲]
عناصر گوناگون سازمان وکالت
- رهبری سازمان: در رأس وکالت در سراسر دوران فعالیتش، شخص امام معصوم در هر زمان بوده که مهمترین امور این نهاد به وسیله او انجام میگرفته است. اموری مانند تعیین وکلای نواحی و بررسی عملکرد آنان، معرفی وکلا به شیعیان و شناساندن فضایل ایشان، تأمین مالی وکیلان، عزل و برکناری وکلای فاسد و خائن و معرفی جریانهای دروغین مدعی وکالت و بابیت[۲۳] و برخورد با آنان، همه بر عهده امام به عنوان رهبر جریان وکالت بوده است. بدیهی است این مدیریّت الهی و معصوم، ضامن بقا و تداوم این سازمان و اعتقاد و اطمینان شیعیان به آن در همه دورهها، به ویژه در عصر غیبت امام زمان (ع) بوده است.
- وکیل ارشد: برای انجام بهتر امور وکالت، مناطق مختلف شیعهنشین تقسیمبندی و برای هر منطقه، وکیل ارشدی نصب میشد که وظیفه او رسیدگی و نظارت بر کار وکلای آن منطقه بود چنانکه وکلای جزء وظیفه داشتند به وکیل ارشد مراجعه کرده و در امور وکالت با او هماهنگ باشند. طبق شواهد تاریخی، از نظر سازمان وکالت چهار منطقه اصلی برای شیعیان وجود داشت؛
- وکلای ثابت و سیّار: در هرمنطقهای از مناطق شیعهنشین و به تناسب وسعت و گستردگی آن، چندین وکیل به امور امام و شیعیان رسیدگی میکردند. بیشتر این وکلا، در منطقه فعالیت خود ساکن بودند؛ ولی شواهدی هست که نمایندگان سیّاری هم برای امامان وجود داشتهاند که به مناطق مختلف اعزام میشدند تا ضمن نظارت بر کار وکلای مقیم، وسیلهای برای ارتباط آنان با امام معصوم باشند. نقل شده است که احمد بن محمد بن عیسای قمی در مدینه نزد امام جواد (ع) بود و قصد داشت درباره زکریا بن آدم از حضرت سؤال کند. امام، خود آغاز به سخن کرده، فرمود: «خدمت او به پدرم و به من جای انکار نیست». سپس فرمود: نامه مرا به او [= زکریّا] برسان و بگو مال [جمع شده نزد خود] را به نزد من ارسال نماید.»...[۲۶].[۲۷]
ویژگیها و شرایط لازم برای وکیلان
بدیهی است که وکیلان به دلیل شایستگی و لیاقت، به این سِمت میرسیدند و این شایستگی به دلیل وجود صفاتی بود که آنها را در انجام امور مربوط به وکالت کمک میکرد. مهمترین ویژگیهای لازم برای وکالت، عبارتاند از:
- بهرهمندی از عدالت و پرهیزگاری: جایگاه وکالت امام، جایگاهی مهم و حساس است و وکلا افرادی بودند که مورد اعتماد امام و امت بودند. بدیهی است که برای چنین موقعیتی، صفت تقوا و عدالت، ضرورت دارد و وکیل باید انسانی مؤمن، مؤدّب به آداب الهی و متخّلق به اخلاق اسالمی باشد. مطالعه شرح حال وکیلای امامان نشان میدهد که در میان آنها کسانی که دارای مراتب بالای ایمان و پرهیزگاری باشند، فراوان بودهاند و در مواردی به دلیل همین شایستگی، مورد تکریم و تعظیم امامان واقع شدهاند.
- برخورداری از صفت امانتداری: از آنجا که وکیل امام نماینده آن حضرت در میان مردم، و واسطه میان ایشان و امام بود، بایستی انسانی امین و درستکاری میبود؛ زیرا تنها در این صورت بود که مورد اعتماد و اطمینان پیروان امام قرار میگرفت. البتّه این امانتداری و وثاقت (= قابل اطمینان بودن) در همه امور مربوط به وکالت، اهمیت داشت؛ هم در انجام امور مالی و دریافت اموال شیعیان و رساندن آنها به امام معصوم و هم در مواردی که وکلا علاوه بر امور مالی، پناهگاه علمی شیعیان به شمار میرفتند و مؤمنان به سخن آنها همچون سخن امام اعتماد میکردند. در مورد اخیر، معمولاً امامان به وثاقت وکیل تصریح نموده، آن را به شیعیان اعلام میکردند؛ چنانکه امام عسکری (ع) دربارۀ عثمان بن سعید و پسرش محمد بن عثمان فرمود: العمري و ابنه ثقتان، ما اديا عني فعني يؤديان؛[۲۸] گفتنی است که وثاقت وکیل، ویژگی بسیار مهمی است که هم در ابتدای گزینش او به سمت وکالت و هم در استمرار این مقام برای او ضرورت دارد و چنانچه وکیلی در ادامۀ حیات خود، گرفتار لغزش میشد و از مسیر امانتداری بیرون میرفت، از سازمان وکالت اخراج و به وسیله امام یا وکلای ارشد به شیعیان معرفی میشد. این امر، حکایت از نظارت مستمر رهبری بر سازمان وکالت دارد. یکی از وکلای معروف، احمد بن هلال کرخی است که با وجود سابقه وکالت برای امام رضا و امام جواد و امام هادی (ع) در زمان وکالتش برای امام عسکری (ع) گرفتار خیانت مالی شد و آن حضرت در توقیعی، او را لعن و نفرین کرد.[۲۹] احمد بن هلال در عصر غیبت صغرا نیز به معارضه با نایب دوم امام زمان (ع) پرداخت و بار دیگر از سوی ناحیه مقدسه امام عصر {{ع}، توقیعی درباره او صادر شد و امام آشکارا از او بیزاری جُست.[۳۰]
- رازداری و پنهانکاری: از آنجا که سازمان وکالت در طول زمان فعالیّت، به شدّت از سوی حاکمان ستمگر تحت تعقیب قرار داشت وکلا بایستی انسانهایی رازدار میبودند، تا اسرار این سازمان و فعالیتهای آن از نگاه تیز جاسوسان حکومتی پنهان بماند. در غیبت صغرا این شیوه بیشتر دیده میشود؛ به گونهای که نایب اول و دوم در پوشش روغن فروشی با امام و شیعیان ارتباط برقرار میکردند[۳۱].
مواجهه با کارگزاران خائن و مدعیان دروغین
هرچند در میان فرصتطلبان مدعی وکالت برای حضرت حجت(ع) در راستای کسب جایگاه اجتماعی نزد شیعیان، نام افرادی چون ابوبکر بغدادی، ابودلف، ابراهیم بن اسحاق احمر، ابوعبدالله باقطانی و حسین بن منصور حلاج به چشم میخورد؛ اما هیچ کدام توفیقی در اهداف خود نیافتند. بغدادی و ابودلف در نزد شیعیان شناختهتر از آن بودند که ادعایشان راه به جایی برد[۳۲]. در صورت اثبات ادعای اولیه احمر و باقطانی در سالهای نخست غیبت صغرا[۳۳]، اما طبق گزارش شیخ طوسی باقطانی در ادامه کار، در مسیر هدایت قرار گرفته است[۳۴] و از آنجاکه نام ابراهیم بن اسحاق احمر در میان مدعیان دروغین وکالت از سوی شیخ طوسی ثبت نشده، به نظر میرسد ادعای اولیه او هم یا اثبات نشده یا بدان حد نبوده که جایگاهی برای ذکر شدن بیابد.
در این میان، حسین بن منصور حلاج مدتی بر این ادعا بود که آن هم پس از رسوایی در دروغین بودن ادعای وکالتش از سوی ابوسهل نوبختی در بغداد و علی بن حسین بن بابویه (پدر شیخ صدوق) در قم[۳۵] سرانجامی جز کشته شدن به دست عباسیان نیافت[۳۶].
در میان اصحاب ائمه پیشین از شریعی و محمد بن نصیر که در زمرة اصحاب امام هادی و امام عسکری(ع) لب شمرده شدهاند، ادعاهای غالی گرایانه گزارش شده است که در رد ایشان توقیعاتی از ناحیه مقدسه صادر شد[۳۷]. با اینکه شیعیان از حقیقت ادعاهای ایشان از سوی وکلای اربعه آگاه شده بودند؛ اما نصیری به دلیل حمایت از سوی برخی صاحب منصبان عباسی طرفدارانی یافت[۳۸].
لغزش و انحراف کارگزاران وکالت چالشی بود که رهانیدن شیعیان از آسیبهای آن به راحتی میسر نمیشد. با آنکه خیانت ابوطاهر محمد بن علی بن بلال در تحویل ندادن اموال صاحب الزمان به سفیر دوم به سبب شک در وکالت ایشان با ملاقاتی که میان وی و حضرت حجت(ع) صورت پذیرفت[۳۹]، تا حدودی تعیین تکلیف شد؛ اما لغزش احمد بن هلال عبرتایی و محمد بن علی شلمغانی به دلیل سالها فعالیت این دو در سازمان وکالت، آسیبهای بیشتری به همراه داشت. قبول انحراف و لغزش عبرتایی بدانروی که وی چهرهای صوفیگرایانه از خود در جامعه نشان داده بود، در باورها نمیگنجید؛ از این رو، توقیعات اولیه در راستای معرفی خائنبودنش با تردید شیعیان مواجه شد. سرانجام در پی سؤالهای استفسارگونه و صدور توقیعات جدید، پرده از حقیقت پنهان رفتارهای او کنار زده شد، تا شیعیان از وی دوری گزینند[۴۰].
سالها خدمترسانی به شیعیان در لوای کارگزاری برای ابن روح[۴۱] مقام اجتماعی شلمغانی را بدان پایه رسانیده بود که ادعاهای غالیگرایانه وی نزد برخی شیعیان پذیرفته میشد[۴۲]. همت سفیر سوم به روشنگری نسبت به این آموزههای غالیانه در کنار صدور توقیعاتی چند، پرده از چهره شلمغانی کنار زد و به طرد او از میان شیعیان انجامید[۴۳]؛ هرچند حمایت برخی صاحبمنصبان عباسی زمینه مناسبی برای فعالیتهای شلمغانی فراهم آورد و طرفدارانی یافت[۴۴].[۴۵]
نایبان چهارگانه امام مهدی (ع)
در دوره غیبت صغرا، رابطۀ شیعیان با امام غائب به کلّی قطع نشد؛ بلکه آن حضرت، چهار نفر از بزرگان و خواص شیعه را که همگی از عالمان و پارسایان بودند، نایب خاص خود قرار داد.[۴۶]
- نایب اول؛ عثمان بن سعید عمری: او نخستین نایب امام مهدی (ع) است که به زیّات و سمّان (= روغن فروش) معروف بوده؛ زیرا فعالیتهای سیاسی – مذهبی خود را در پوشش این کار انجام میداد.[۴۷] عثمان بن سعید از جوانی خدمتگذار چند امام بود. وی وکیل امام هادی (ع) و در ده سال آخر امامت آن حضرت، رهبر سازمان وکالت[۴۸] و رئیس وکلای امام عسکری (ع) بود. وجوهات پیروان امام عسکری (ع) به او تحویل میشد.[۴۹] و سپس وکیل ویژه و نائب خاص امام مهدی (ع) شد. شیخ طوسی در این باره مینویسد: احمد بن اسحاق بن سعد قمی میگوید: روزی به محضر امام هادی (ع) رسیدم و گفتم: «من گاهی غایب و گاهی حاضرم [یعنی گاهی در اینجا هستم و گاهی در نقطه دور دستی هستم] و نمیتوانم مسایل شرعی خود را از شما بپرسم. وقتی هم که حاضرم، همیشه نمیتوانم به حضور شما برسم. سخن چه کسی را بپذیرم و از چه کسی فرمان ببرم؟» امام فرمود: «این ابوعمرو عثمان بن سعید عمری فردی موثق و امین است. او مورد اعتماد و اطمینان من است. آنچه به شما میگوید، از جانب من میگوید و آنچه به شما میرساند از طرف من میرساند». بعد از شهادت امام هادی (ع) در یکی از روزها به نزد فرزندش امام حسن عسکری (ع) شرفیاب شدم و همان مطلب را از ایشان پرسیدم. آن حضرت همان پاسخ امام هادی (ع) را تکرار کرد و فرمود: این ابوعمرو عثمان بن سعید عمری مورد اعتماد و اطمینان امام پیشین و نیز مورد اطمینان من در زندگی و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگوید، از جانب من میرساند»[۵۰]. این سخن در میان شیعیان شایع شد و آنها او را با عظمت یافتند. امام عسکری (ع) درباره او فرمود: «گواه باشید که عثمن بن سعید عمری وکیل من است و پسرش محمد نیز وکیل پسرم مهدی خواهد بود».[۵۱] پس از رحلت امام حسن عسکری (ع)، همین «عثمان بن سعید عمری بود که مراسم غسل دادن و کفن کردن و خاکسپاری آن حضرت را عهدهدار شد.[۵۲] این خود بر مقام والای «عثمان بن سعید» دلالت میکند. او بعد از رحلت امام عسکری (ع) از سامرا به بغداد رفت و در منطقه کرخ (محل سکونت شیعیان) ساکن شد و در آنجا تا پایان زندگی، امور نیابت را سرپرستی کرد. برخی گفتهاند: در گذشت او قبل از سال ۲۶۷ ق روی داد.[۵۳]
- نایب دوم؛ ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید عمری: او پس از وفات پدرش، عثمان بن سعید به جای او نشست و به وکالت و نیابت خاص از سوی امام عصر (ع) منصوب شد. محمد بن عثمان نیز همانند پدرش، از نظر تقوا و موقعیت اجتماعی مورد قبول و احترام خاص شیعیان بود. در بزرگی شخصیت او همین بس که امام عسکری (ع) درباره او و پدرش به احمد بن اسحاق قمی،[۵۴] چنین فرمود: عمری و پسرش –محمد بن عثمان- هر دو امین و مورد اعتماد من هستند. آنچه به تو برسانند از جانب من میرسانند و آنچه به تو بگویند از طرف من میگویند. سخنان آنان را بشنو و از آنان پیروی کن؛ زیرا این دو نفر مورد اعتماد و امینِ من هستند.[۵۵] به علاوه امام حسن عسکری (ع) پیشاپیش از نیابتِ او، به شیعیان خبر داده بود، آنگاه که فرمود: شاهد باشید که عثمان بن سعید عمری وکیل من است و پسرش محمد وکیل فرزندم مهدی (ع) است.[۵۶] محمد بن عثمان پس از حدود چهل سال نیابت، در سال ۳۰۵ ق در گذشت؛ در حالی که با راهنمایی امام مهدی (ع) دو ماه پیش از مرگش از زمان وفاتش خبر داده بود.[۵۷]
- نایب سوّم: ابوالقاسم حسین بن روح نوبختی: او از طایفه بنی نوبخت قم است که در زمان نخستین نائب امام به بغداد مهاجرت کرد.[۵۸] حسین بن روح پیش از درگذشت نایب دوّم از ناحیه مقدسه به نیابت منصوب شد و توسط نایب دوم به خواص شیعیان و وکیلان حضرت مهدی (ع) معرفی شد. او پس از درگذشت محمد بن عثمان در سال ۳۰۵ ق نیابت را به عهده گرفت. درباره شخصیت او بعضی نوشتهاند که از اصحاب امام عسکری (ع) بوده[۵۹] و در میان شیعیان بغداد موقعیت اجتماعی خوبی داشته است؛ به ویژه که وی در زمان سفیر دوّم، یکی از کارگزاران او بوده و در سالهای آخر سفارتش، به عنوان وکیل ارشد و واسطه بین او و دیگر وکیلان و ناظر بر اموال محمد بن عثمان منصوب شده است.[۶۰] ام کلثوم دختر محمد بن عثمان میگوید: حسین بن روح سالها طولانی وکیل محمد بن عثمان و ناظر بر املاک او بود و اسرار او را به سران شیعه میرساند و از نزدیکان خاص وی بود... بدین سبب حسین بن روح در قلوب شیعیان، جایگاه والایی یافت.... و فضل و امانتش همه جا منتشر شده بود... و من یکی نفر شیعه را نمیشناسم که درباره وکالت او شک باشد.[۶۱] شیخ صدوق از محمد بن علی اسود روایت میکند که گفت: من اموالی از موقوفات را که در اختیار داشتم پیش محمد بن عثمان میبردم. در روزهای آخر عمرش، وقتی برای تحویل اموال نزد او رفتم، دستور داد تا آنها را به حسین بن روح تحویل دهم:.. سپس فرمود: «آنچه به دست حسین بن روح میرسد، مانند این است که به دست من میرسد».[۶۲] در زمان سفارت سفیر سوّم تا حدودی شیعیان آزادی داشتند و حسین بن روح نیز در بین مقامات حکومتی، موقعیت ویژهای داشت؛ بنابراین نایب سوم به دلیل این جایگاه به دستگیری از شیعیان مستمند میپرداخت و حتی به سفارش او مشکل مادی بعضی از علویان به وسیله وزیر عباسی حل میشد.[۶۳] سرانجام، نایب سوم پس از ۲۱ سال نیابت در شعبان ۳۲۶ درگذشت.
- نایب چهارم؛ ابوالحسن علی بن محمد سمری: او در سازمان وکالت شیعه به حُسن سابقه مشهور بود و گذشته نیکو و امانتداری او سبب شد جایگاه والایی در میان شیعیان و به ویژه وکلای امام عصر (ع) یابد و آنگاه که او از سوی امام مهدی (ع) به نیابت خاصه منصوب شد، مورد قبول و پذیرش همه قرار گرفت.[۶۴] نایب چهارم از خانودهای متدّین و پیرو اهل بیت (ع) بود؛ به گونهای که بسیاری از خاندان او نیمی از درآمد املاک خود را وقف امام حسن عسکری (ع) کردند و آن اموال را به صورت سالانه برای آن حضرت میفرستادند.[۶۵] سمری مدت نیابتش کوتاه بود و شرایط زمانش، شرایط خاص سیاسی بود؛ به همین سبب، فعالیتهای او به آیندگان نرسیده است. مهمترین حادثه در نیابت او، پایانیافتن دوره غیبت صغرا و نیابت خاصه است که با صدور توقیعی از سوی امام انجام گرفت. شش روز قبل از درگذشت علی بن محمد سمری، توقعی صادر شد که زمان مرگ وی را پیشگویی کرد و خبر داد که دیگر نایبی نیست و با مرگ او دروره غیبت کبرا آغاز خواهد شد[۶۶].
منابع
- پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲
- سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت
- زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵
پانویس
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۴۴۲
- ↑ نعمانی، الغیبة، ص ۲۲۵
- ↑ علی غفارزاده، پژوهشی پیرامون زندگانی نواب خاص امام زمان علیه السّلام، ص ۸۵
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص۲۵۷ - ۲۵۸.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۱۸۹-۱۹۹؛ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۲۹۹.
- ↑ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۴۸۳ ـ ۴۸۴؛ طوسی، الغیبة، ص۲۹۰.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۴۱۴.
- ↑ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۵۲۰ ـ ۵۲۱.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۲۹۳ ـ ۲۹۴.
- ↑ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۵۰۱.
- ↑ برای آگاهی بیشتر: ر.ک: جباری، سازمان وکالت، ج۱، ص۲۸۰ - ۳۰۶.
- ↑ ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه، شیخ اهل قم و در ردیف علمای برجسته در عصر خویش که صاحب آثار متعدد بوده است (نجاشی، رجال، ص۲۶۱؛ طوسی، فهرست کتب الشیعه، ص۲۷۳ - ۲۷۴).
- ↑ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۵۰۲ - ۵۰۳؛ طوسی، الغیبة، ص۳۰۸ - ۳۰۹.
- ↑ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص۵۰۳.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۳۶۳.
- ↑ احمد الکاتب، تطور الفکر السیاسی الشیعی، ص۲۲۶. برای آگاهی از پاسخ به شبهه وی: ر.ک: قاضیخانی و صفری، «گونهشناسی مدعیان دروغین وکالت امام زمان در عصر غیبت صغری؛ با رویکردی نقادانه بر نظر احمد الکاتب»، مشرق موعود، شماره ۱۹، ص۶۳ – ۸۱.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۳۰۷.
- ↑ «تفویض» یعنی خداوند امور عالم را به دیگران واگذار کرده است. مفّوضه معتقد بودند که امر خلق و رزق به امامان واگذار شده است؛ در حالی که طبق عقاید شیعه، همه امور، تحت اراده و تدبیر الهی است.
- ↑ ر.ک: الغیبة شیخ طوسی، ص ۲۹۳.
- ↑ رجال کشی، ص ۴۳۳.
- ↑ همان، ص ۴۳۴.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۱۸۹-۱۹۹.
- ↑ باب یعنی دروازه و در اینجا به معنای ادعا کردن مقامی است که به منزله واسطه و حلقه وصل بین مردم و امام است.
- ↑ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۳۷.
- ↑ همان، ص ۱۷۱.
- ↑ رجال کشی، ص ۵۹۶، ح ۱۱۱۵.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۱۸۹-۱۹۹.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹. عمری و پسرش، هر دو ثقه [و امین] هستند؛ آنچه را آن دو از من نقل کنند [و به من استناد دهند] از من نقل مینمایند.
- ↑ ر. ک: رجال کشی، ص ۵۳۵.
- ↑ ر. ک: الغیبه طوسی، ص ۳۹۸.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۱۸۹-۱۹۹.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۴۱۲ – ۴۱۴.
- ↑ طبری، دلائل الإمامه، ص۵۱۹ - ۵۲۱.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۳۷۱.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۴۰۱ ـ ۴۰۳.
- ↑ طبری، تاریخ، ج۱۰، ص۱۴۷.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۳۹۷ ـ ۳۹۹
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۳۹۸ ـ ۳۹۹.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۴۰۰ - ۴۰۱.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۳۵۳ و ۳۹۹؛ کشی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۸۱۶.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۳۰۳ و ۳۰۵.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۴۰۳.
- ↑ طوسی، الغیبة، ص۴۱۰ ـ ۴۱۱.
- ↑ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۲۹۱.
- ↑ پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲ ص ۳۱۰.
- ↑ این چهار نفر را وکلای خاص، نواب اربعه و نیز سفرای اربعه میخوانند.
- ↑ الغیبه طوسی، ص ۲۱۴؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۴۴.
- ↑ رجال طوسی، ص ۵۲۶.
- ↑ تاریخ سیاسی امام دوازدهم، ص ۱۴۹.
- ↑ اختیار معرفة الرجال، ص ۲۱۵؛ منتخب الاثر، ص ۳۹۲.
- ↑ الغیبة، طوسی، ص ۲۱۶؛ منتخب الأثر، ص ۳۹۴.
- ↑ تاریخ الغیبة الصغری، ص ۳۹۹.
- ↑ تاریخ سیاسی امام دوازدهم، ص ۵۶؛ رجال نجاشی، ج ۱، ص ۲۱۸.
- ↑ او وکیل امام عسکری (ع) در میان شیعیان قم و از چهرههای مشهور و مورد اعتماد شیعه بوده و محضر سه امام بزرگوار امام هادی و امام عسکری و امام مهدی (ع) را درک کرده است.
- ↑ الغیبه، طوسی، ۳۹۵؛ الکافی، ج ۱، ص ۲۳۰.
- ↑ همان، ۳۵۶.
- ↑ الغیبة، طوسی، ص ۳۶۵، ح ۳۳۳.
- ↑ تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم، ص ۱۹۲.
- ↑ مناقب آل ابی طالب، ج ۴، ص ۴۲۳.
- ↑ الغیبة، طوسی، ص ۳۷۱ و ۳۷۲.
- ↑ تاریخ عصر غیبت، ص ۲۹۶.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۰۲، ح ۲۹.
- ↑ تاریخ عصر غیبت، ص ۲۹۶.
- ↑ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۲۹۸.
- ↑ همان.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، جلد ۲ ص ۱۸۹-۱۹۹.