تسلیم: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
(۶۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[تسلیم در قرآن]] - [[تسلیم در حدیث]] - [[تسلیم در کلام اسلامی]] - [[تسلیم معصوم]] - [[مقام تسلیم]] - [[تسلیم در فقه اسلامی]] - [[تسلیم در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{علم معصوم}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[تسلیم در قرآن]] | [[تسلیم در حدیث]] | [[تسلیم در کلام اسلامی]] | [[تسلیم در فلسفه اسلامی]] | [[تسلیم در عرفان اسلامی]] | [[تسلیم از دیدگاه برون‌دینی]]</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[تسلیم (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


'''تسلیم :''' استواری دربرابر ناگواری‌ها بدون اعتراض، بر اساس ادراک وابستگی به خدا با قلبی گشاده به استقبال قضای الهی رفتن.
== معناشناسی ==
تسلیم به معنای [[گردن نهادن]]، [[پذیرفتن]]، [[سرسپردن]] در برابر دیگری است<ref>لسان‌العرب، ج‌۶، ص‌۳۴۶؛ التحقیق، ج‌۵، ص‌۲۱۸ ـ ۲۲۰، «سلم».</ref> و در اصطلاح [[علم اخلاق]]، به این معناست که [[انسان]] در برابر کار [[خداوند]] و مأمورین [[الهی]]، حتی در [[ناملایمات]] و [[بلاها]]، اعتراضی نداشته باشد<ref>اخلاق ناصری، ص‌۱۱۶؛ التعریفات، ص‌۸۰.</ref>. در [[مقام تسلیم]]، [[انسان]] خود را در همۀ ابعاد تحت [[ولایت]] [[خدا]] می‌‌داند که از خود استقلالی ندارد و صفات و افعالش وابستۀ به [[خداوند]] است<ref>ر. ک: [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳.</ref>.


==واژه‌شناسی لغوی==
=== اسلام و تسلیم ===
*تسلیم مصدر باب تفعیل از ماده "س‌ ـ‌ ل‌ ـ‌ م" به معنای گردن نهادن، پذیرفتن، سرسپردن به دیگری و رام بودن در برابر اوست<ref>لسان‌العرب، ج‌۶، ص‌۳۴۶؛ التحقیق، ج‌۵، ص‌۲۱۸ ـ ۲۲۰، «سلم».</ref>. این واژه در علم فقه، منطق، اخلاق و عرفان، برای معانی خاصی مصطلح است. مقاله حاضر به اصطلاح اخلاقی تسلیم از منظر قرآن‌کریم می‌پردازد.
از نگاه اسلام یکی از ارکان اصلی [[اخلاق اسلامی]]، تسلیم شدن در برابر اوامر و نواهی خداوند است، چنانکه خداوند برگزیدگان خود را با چنین صفتی [[ستایش]] می‌‌کند: {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref>؛ همچنین [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را به داشتن این وصف امر می‌‌کند: {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو فرمان یافته‌ام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) می‌شود و (به من گفته‌اند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.</ref> و به همین سبب است که [[پیامبران الهی]] ذریۀ خود را برای به دست آوردن آن سفارش کرده اند: {{متن قرآن|وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۲.</ref>. بنابراین [[مقام تسلیم]] مقامی است که نبود آن سبب فرو پاشی [[اخلاق]] شده و هیچگونه رشدی را برای سالکین طریق [[هدایت]] به همراه ندارد. و حاصل شدن چنین مقامی تنها برای خداشناسان است، چنانکه [[امام باقر]] {{ع}} فرمودند: «سزاوارترین مخلوقات، [[تسلیم شدگان]] در برابر [[فرمان]] الهی‌اند و چنین مقامی فقط برای [[خدا]] شناسان حاصل می‌‌شود»<ref>{{متن حدیث|أَحَقُ‏ مَنْ‏ خَلَقَ‏ اللَّهُ‏ بِالتَّسْلِیمِ‏ لِمَا قَضَی‏ اللَّهُ‏ مَنْ‏ عَرَفَ‏ اللَّهَ}}؛ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۱۵۳. </ref>؛ لذا به هر [[میزان]] که [[معرفت]] [[انسان]] اوج پیدا کند، در مقام تسلیم به [[قرب الهی]] نزدیک‌تر می‌شود<ref>ر.ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۴۱۷.</ref>.
در اصطلاح علم اخلاق، تسلیم بدان معناست که انسان در برابر کار خداوند و نیز کسانی که فرمان و خواست آنان به خداوند بازمی‌گردد، حتی در ناملایمات و بلاها استوار مانده و بدون اعتراض یا تغییری در ظاهر و باطن، با قلبی گشاده به استقبال قضای الهی برود<ref>اخلاق ناصری، ص‌۱۱۶؛ التعریفات، ص‌۸۰.</ref>. تسلیم به این معنا از انواع مندرج تحت جنس عدالت است<ref>دایرة‌المعارف تشیع، ج‌۴، ص‌۲۵۷؛ دانشنامه جهان اسلام، ج‌۷، ص‌۳۱۸.</ref> برخی این تسلیم را مرتبه‌ای فوق ایمان<ref>مفردات، ص‌۴۲۳، «سلم».</ref> و برخی دیگر آن را از لوازم مرتبه سوم اسلام<ref>المیزان، ج‌۱، ص‌۳۰۲.</ref> و از گرانبهاترین آثار بندگی خداوند متعالی دانسته‌اند<ref>المیزان، ج‌۱۲، ص‌۳۴۴.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
*مقام تسلیم آن‌گاه دست یافتنی است که انسان خود را به تمام و کمال و در همه ابعاد تحت ولایت خداوند سبحان بداند و دریابد که در همه ابعاد ذات و صفات و افعال خود به خداوند قائم است و از خود هیچ استقلالی ندارد، بنابراین اعتقاد به ولایت خداوند می‌طلبد که شخص خود را هیچ کاره دانسته و هیچ‌گونه استقلالی برای خود نبیند و خود را زمامدار سود و زیان و مرگ و زندگی خویش نداند<ref>همان، ج‌۱۱، ص‌۲۴۹.</ref> و  ذات و صفات و افعال خود را به مالک قدیم آنها، یعنی خداوند، باز گرداند<ref>شرح منظومه، ص‌۳۵۸.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
*مقام تسلیم هنگامی در عبد محقق می‌شود که خداوند او را برای خویش خالص سازد، از این رو این ویژگی وقتی به بنده نسبت داده شود از آن به "تسلیم" و زمانی به خداوند سبحان استناد یابد از آن به اخلاص یاد می‌شود<ref>المیزان، ج‌۱۱، ص‌۲۵۰.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.


==[[الهام]] در قرآن==
== [[تسلیم خدا]] ==
*در قرآن‌ کریم آیه‌ای نیست که با واژه "تسلیم" بر خصوص تسلیم مورد بحث دلالت کند؛ لیکن آیاتی پرشمار با ماده «س‌ـ‌ل‌ـ‌م»، به صورت مطلق، تسلیم در برابر خداوند را با تمجید از آن، ترغیب و امر به آن، دستور به اظهار تسلیم یا درخواست دستیابی به مقام تسلیم از سوی پیامبران بیان می‌کند که مفسران از بسیاری از این مطلقات، تسلیم در برابر تکوین و تشریع را استفاده کرده‌اند<ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۲۰۴؛ مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۳۹۸؛ ج‌۴، ص‌۴۹۴؛ روح البیان، ج‌۱، ص‌۲۳۳.</ref>: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ}}﴾}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش؛ سوره بقره، آیه:۱۳۱.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ }}﴾}}<ref> و ما فرمانبردار اوییم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۶.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|ادْخُلُواْ فِي السِّلْمِ كَافَّةً }}﴾}}<ref> همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید؛ سوره بقره، آیه:۲۰۸.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلَهُ أَسْلِمُوا }}﴾}}<ref> فرمانبردار او باشید؛ سوره حج، آیه:۳۴.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ }}﴾}}<ref> و فرمان یافته‌ام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم؛ سوره غافر، آیه:۶۶.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَأَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> من نخستین مسلمانم؛ سوره انعام، آیه:۱۶۳.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِن ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُّسْلِمَةً لَّكَ}}﴾}}<ref> و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش برآور؛ سوره بقره، آیه: ۱۲۸.</ref> افزون بر ماده و آیات یاد شده، مفسران آیات یا عناوین دیگری را نیز اشاره به مقام تسلیم دانسته‌اند؛ مانند خضوع<ref>التحقیق، ج‌۳، ص‌۷۷، «خضع».</ref> و سجود <ref>التحقیق، ج‌۵، ص‌۵۲، «سجد»؛ نمونه، ج‌۱۱، ص‌۲۵۴.</ref> که در قرآن‌کریم مکرر آمده است<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
=== [[تسلیم خدا در قرآن]] ===
در قرآن‌ [[کریم]]، [[آیات]] بسیاری درباره [[تسلیم شدن]] در برابر [[خداوند]] وجود دارد، با [[ترغیب]] و امر به آن، درخواست دستیابی به [[مقام تسلیم]] از سوی [[پیامبران]] و... : {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>؛ {{متن قرآن|فَلَهُ أَسْلِمُوا}}<ref>«فرمانبردار او باشید» سوره حج، آیه ۳۴.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و فرمان یافته‌ام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم» سوره غافر، آیه ۶۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ}}<ref>«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور)» سوره بقره، آیه ۱۲۸.</ref>. [[آیات]] یا عناوین دیگری نیز اشاره به [[مقام تسلیم]] د‌ارند:
# در آیۀ {{متن قرآن|أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ}}<ref>«آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند» سوره یونس، آیه ۶۲ ـ ۶۳</ref> مراد از [[مؤمنان]] که [[خداوند]] آنها را اولیای خویش دانسته، صاحبان [[مقام]] تسلیم‌اند.
# مراد از مخبتان که قرآن‌ [[کریم]] از آنان تعریف می‌‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref>«بی‌گمان کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و با فروتنی در برابر پروردگارشان آرامش یافته‌اند بهشتیند؛ آنان در آن جاودانند» سوره هود، آیه ۲۳.</ref>، کسانی هستند که ویژگی تسلیم در برابر خواست [[تشریعی]] و [[تکوینی]] [[خداوند]] را دارا هستند.
# در آیۀ {{متن قرآن|فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref> "سکینه" را [[ثابت قدم]] داشتن [[مؤمنان]] بر [[رضا]] و تسلیم دانسته‌اند.
# در آیۀ {{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«هیچ بلایی (به کسی) نمی‌رسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.</ref> [[هدایت]] [[قلب]]، به تسلیم در برابر امر [[خداوند]] و [[رضا]] به قضای او [[تفسیر]] شده است<ref>ر. ک: [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳.</ref>.


==تفاوت مقام تسلیم با مقام تفویض، توکل و رضا==
== [[تسلیم پیامبر]] ==
*تسلیم با تفویض و توکل نزدیک بلکه به یک معناست و تفاوت آنها به اعتبارات گوناگون است<ref>المیزان، ج‌۱۷، ص‌۳۳۴.</ref>، از همین رو تفاوت میان آنها بسیار دقیق است؛ به گونه‌ای که هریک از این الفاظ گاه در معنایی دیگر نیز به کار می‌رود<ref>بیان السعاده، ج‌۱، ص‌۳۱۰.</ref>. نزدیکی تسلیم به مقام‌ رضا نیز چنین است<ref>جامع السعادات، ج‌۳، ص‌۲۱۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
=== تسلیم در برابر [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{ع}} ===
*بعضی مقام رضا را بالاتر از تسلیم دانسته‌اند، زیرا تسلیم ترک اعتراض ظاهری و نیز ترک کراهت باطنی است؛ اما "رضا" خشنودی قلبی از کار خداوند بر اثر محبت عبد به خداست<ref>التسهیل،ج۱، ص۶۵؛ ر.</ref> ک: جامع‌السعادات، ج۳، ص۲۰۳.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
[[تسلیم شدن]] در برابر [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان معصوم]] {{ع}}، زیر مجموعۀ [[تسلیم شدن]] در برابر [[خداوند]] است، چرا که [[مشروعیّت]] [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{ع}} به امر [[خداوند]] است: {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>. مفاد [[آیات]]، تسلیم بودن عام در برابر [[حکم]] پیامبر‌ اکرم {{صل}} است که همۀ [[احکام]] [[تکوینی]] و [[تشریعی]] [[خداوند]] و هرچه را که منتسب به [[خدا]] و [[رسول]] است به ویژه مسئلۀ [[وصایت]] و [[جانشینی پیامبر]] {{صل}} را دربرمی‌گیرد. بر اساس این [[آیات]]، [[مؤمن]] واقعی باید [[تسلیم محض]] بوده و در هیچ یک از این موارد [[حق]] [[اعتراض]] ندارد<ref>ر. ک: [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳؛ [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]، ص۴۱۸.</ref>.
*از دیدگاهی دیگر رتبه تسلیم از رتبه رضا و توکل برتر است<ref>جامع‌السعادات، ج۳، ص۲۱۵؛ التحقیق، ج‌۱۳، ص‌۱۹۳، «وکل»؛ الفروق اللغویه، ص‌۲۵۷.</ref>، زیرا مقام رضا آن است که خواست خداوند با طبع انسان هماهنگ باشد؛ اما در تسلیم، شخص برای خود طبعی نمی‌شناسد تا موافقت یا مخالفت طبع، برای او مطرح باشد<ref>اوصاف الاشراف، ص‌۹۲؛ شرح منظومه، ص‌۳۵۸.</ref>. در مقام توکل نیز شخص کار خود را به خدا وا‌می‌گذارد و او را وکیل خود قرار می‌دهد که نشان بقای تعلق خاطر به آن کار در وجود اوست؛ ولی در مقام تسلیم، شخص هیچ وابستگی‌ای به امور مربوط به خود نداشته<ref>جامع السعادات، ج‌۳، ص‌۲۱۵.</ref> و به طور کامل از همه علائق دل می‌کند<ref>اوصاف الاشراف، ص‌۹۲.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
[[امام صادق]] {{ع}} فرمود: «اگر جمعیّتی [[خدا]] را بپرستند، [[نماز]] را بپا دارند و [[زکات]] را بپردازند و [[روزه]] [[ماه رمضان]] و [[حج]] را به جا آورند، ولی نسبت به کارهایی که [[پیامبر]] انجام داده، با [[سوءظن]] بنگرند و یا بگویند: اگر فلان کار را انجام نداده بود، بهتر بود، آنان در [[حقیقت]] [[مؤمنان]] واقعی نیستند، سپس [[امام]] آیۀ {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref> را [[تلاوت]] فرموده و فرمود: بر شما باد به تسلیم»<ref>{{متن حدیث|لَوْ أَنَ‏ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ‏ وَحْدَهُ‏ لَا شَرِیکَ‏ لَهُ‏ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ حَجُّوا الْبَیْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَیْ‏ءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ تَعَالَی أَوْ صَنَعَهُ النَّبِیُّ ص أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِی صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِکَ فِی قُلُوبِهِمْ لَکَانُوا بِذَلِکَ مُشْرِکِینَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ﴿ فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّیَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا ﴾ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ {{ع}} وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّسْلِیم‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏}}؛ اصول کافی، ج۱، ص۳۹۰، ح ۲.</ref>.<ref>ر. ک: [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]، ص۴۱۹.</ref>
*برخی تسلیم و تفویض را به یک معنا<ref>جامع السعادات، ج‌۳، ص‌۲۱۵.</ref> و بعضی تفویض را مرتبه‌ای بالاتر از تسلیم<ref>التصوف الاسلامی، ص ۱۷۲؛ دایرة‌المعارف تشیع، ج ۴، ص‌۲۵۸ ـ ۲۵۹.</ref> می‌دانند؛ با این استدلال که تفویض مربوط به سرّ سالک و از اعمال باطنی است. در تفویض، بنده  به کلی ماسوی الله را نفی می‌کند و حتی خود را نیز در میان نمی‌بیند و این از مقامات حبیب‌ خدا، [[پیامبر خاتم|محمد مصطفی]]{{صل}} است که فرمود:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ}}﴾}}<ref> کار خود را به خداوند وا می‌گذارم؛ سوره غافر، آیه:۴۴.</ref>؛ اما تسلیم، از متعلقات نفس و اعمال مجرد  آن و مقام خلیل الله{{ع}} است. تسلیم سپردن و تفویض بازگذاشتن است و از این جهت مقام تسلیم از مقام تفویض فروتر است<ref>شرح التعرف، ج‌۲، ص‌۸۹۳، ۹۰۸.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
*در بیانی دیگر دلیل برتری مقام تفویض بر مقام توکل و تسلیم را چنین آورده‌اند: توکل یعنی آنکه خدا را در امور خویش جانشین خود قرار دهی و تسلیم آن است که امور خود را در اختیار خداوند گذاری؛ ولی تفویض آن است که امری را به خود نسبت ندهی، بلکه خویشتنی برای خود نشناسی، بنابراین در تسلیم تعظیمی است که در توکل نیست و در تفویض تعظیمی است که برای مفوّض حتی توجهی به تعظیم خویش هم باقی نمی‌گذارد<ref>بیان السعاده، ج‌۱، ص‌۳۱۰.</ref>. در مقابل، بعضی تسلیم را از تفویض بالاتر دانسته‌اند<ref>المیزان، ج۱۷، ص۳۳۴؛ التحقیق، ج۱۳، ص۱۹۳، «وکل».</ref>، زیرا در تفویض آدمی همه امور مربوط به خود را به خداوند سبحان بازگردانده و خود را برکنار می‌داند؛ اما تسلیم پذیرش هر آن چیزی است که خداوند برای او اراده کند یا از او بخواهد، بی‌آنکه چیزی را به خود منتسب بداند<ref>المیزان، ج‌۱۷، ص‌۳۳۴.</ref>. به گفته‌ای مقام تسلیم، تفویض و توکل از نظر آفت با یکدیگر یکسان‌اند. آفت این مقامها آن است که آدمی کار خود را به خود مربوطه دانسته یا برای خود در زمینه توکل یا تسلیم سهمی بپندارد، حال آنکه هرگز کسی در کنار خداوند شأنی ندارد<ref>شرح منازل السائرین، ج‌۱، ص‌۲۱۱.</ref> بعضی تنها آفت تسلیم را این دانسته که شخص نه از سر رضا و رغبت بلکه به ناچار خواست خداوند را بپذیرد<ref>مدارج السالکین، ج‌۲، ص‌۱۵۳.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.


==تسلیم از نگاه آیات==
== [[تسلیم اهل بیت]] ==
*از آیات مورد استناد در بحث تسلیم، آیات ۶۵  سوره نساء: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا}}﴾}}<ref> پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند؛ سوره نساء، آیه:۶۵.</ref> و ۵۶ سوره احزاب است: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}﴾}}<ref> خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید؛ سوره احزاب، آیه:۵۶.</ref> مفاد این آیات که خواهان تسلیم بودن در برابر حکم [[پیامبر‌ اکرم]]{{صل}} است عام است و همه احکام تکوینی و تشریعی خداوند و هرآنچه را به گونه‌ای به خدا و رسول منتسب است دربرمی‌گیرد<ref>احکام القرآن، ج‌۲، ص‌۲۶۸؛ المیزان، ج‌۴، ص‌۴۰۵.</ref>، به ویژه در مسئله وصایت و جانشینی و گردن نهادن به حکم وصی و جانشین [[پیامبر]]{{صل}}<ref>تفسیر قمی، ج‌۲، ص‌۱۹۶؛ التبیان، ج‌۸، ص‌۳۶۰؛ احتجاج، ج‌۱، ص‌۵۸.</ref> بر اساس این آیات، مؤمن واقعی در هیچ یک از این موارد حق رد یا اعتراض یا ملالت خاطر ندارد، در غیر این صورت به مرتبه‌ای از مراتب شرک آلوده است<ref>المیزان، ج‌۴، ص‌۴۰۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
*به نظری، در آیات ۶۲ ـ ۶۳ سوره یونس، مراد از مؤمنان که خداوند آنها را اولیای خویش دانسته، صاحبان مقام تسلیم‌اند: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَلا إِنَّ أَوْلِيَاء اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ}}﴾}}<ref> آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند.آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند؛ سوره یونس، آیه:۶۲ - ۶۳.</ref>. به دلالت این آیات ره‌یافتگان به مقام تسلیم، از هرگونه اعتراض و ناخشنودی نسبت به قضا و قدر الهی به دورند، زیرا آنان به مقام بندگی خالص رسیده و می‌بینند که مُلک هستی تنها برای خداوند است و چیزی در اختیار عبد نیست تا نگران فقدان آن در آینده یا اندوهگین از کف رفتنش در گذشته باشد. خوف و حزن زمانی معنا می‌یابند که شخص خود را صاحب حق یا مِلکی ببیند، پس اگر کسی همه چیز حتی وجود خود را مِلک مطلق خداوند دید جایی برای خود نمی‌بیند تا خوف و حزنی برای او تصور شود<ref>المیزان، ج‌۱۰، ص‌۹۰.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
*از سخن برخی در توضیح واژه "اخبات" برمی‌آید که مراد از مخبتان که قرآن‌ کریم آنان را می‌ستاید{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلِكُلِّ أُمَّةٍ جَعَلْنَا مَنسَكًا لِيَذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِيمَةِ الأَنْعَامِ فَإِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَلَهُ أَسْلِمُوا وَبَشِّرِ الْمُخْبِتِينَ}}﴾}}<ref> و برای هر امتی آیینی نهاده‌ایم تا نام خداوند را بر آنچه از چارپایان روزی آنان کرده است (به هنگام ذبح) یاد کنند پس خدای شما خدایی یگانه است؛ فرمانبردار او باشید و فروتنان را نوید ده؛ سوره حج، آیه:۳۴.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلِيَعْلَمَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّكَ فَيُؤْمِنُوا بِهِ فَتُخْبِتَ لَهُ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ اللَّهَ لَهَادِ الَّذِينَ آمَنُوا إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ}}﴾}}<ref> و تا کسانی که دانش یافته‌اند بدانند که این (قرآن) راستین، از سوی پروردگار توست پس به آن ایمان آورند آنگاه دل‌های آنها در برابر آن فروتن گردد و بی‌گمان خداوند راهنمای مؤمنان به راهی راست است ؛ سوره حج، آیه:۵۴.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُواْ إِلَى رَبِّهِمْ أُوْلَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}﴾}}<ref> بی‌گمان کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و با فروتنی در برابر پروردگارشان آرامش یافته‌اند  بهشتیند؛ آنان در آن جاودانند؛ سوره هود، آیه:۲۳.</ref> متصفان به ویژگی تسلیم‌اند<ref>التحقیق، ج‌۳، ص‌۶، «خبأ».</ref>. در روایتی از [[امام‌ صادق]]{{ع}}<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۳۹۱؛ العیاشی، ج‌۲، ص‌۱۴۳.</ref> نیز  تسلیم همان اخبات دانسته شده است و هرچند مورد روایت تسلیم در برابر اوامر و نواهی خداوند متعالی و حجج الهی است؛ لیکن با توجه به معنای واژه "اخبات"، این روایت یکی از مصادیق یا لوازم اخبات را ارائه می‌کند، و گرنه همان‌گونه که برخی مفسران گفته‌اند اخبات به معنای تسلیم در برابر خواست تشریعی و تکوینی خداوند، اعم از نعمتها، بلاها و پیشامدهای نوعی و شخصی است که اخلاقی ستوده و حتی از مقام رضا بالاتر است<ref>اطیب البیان، ج‌۷، ص‌۳۳.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
*همچنین برخی مفسران مراد از {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَنَبْلُوَنَّكُمْ}}﴾}} در آیه ۱۵۵ سوره بقره: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمْوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ}}﴾}}<ref> و بی‌گمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی دارایی‌ها و کسان و فرآورده‌ها می‌آزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!؛ سوره بقره، آیه:۱۵۵.</ref> را آزمایش انسان در زمینه ثبات بر تسلیم<ref>الکشاف، ج‌۱، ص‌۲۰۷؛ احکام القرآن، ج‌۱، ص‌۱۱۵.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ}}﴾}} در آیه ۱۵۶ سوره بقره:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}﴾}}<ref> همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد می‌گویند: ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم؛ سوره بقره، آیه:۱۵۶.</ref> را اعلام تسلیم و انقیاد در برابر امر خداوند و رضایت به تدبیر او<ref>مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۴۳۷.</ref> و به بیانی دیگر ایمان به قضا و قدر الهی و تسلیم به امر خداوند<ref>مواهب الرحمن، ج‌۲، ص‌۱۹۴.</ref> دانسته‌اند<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
*در آیه ۲۶ سوره فتح نیز، برخی "سکینه"ای را که [[پیامبر]]{{صل}} و مؤمنان به وسیله آن یاری شدند ثابت قدم داشتن آنان بر رضا و تسلیم دانسته‌اند. {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}﴾}}<ref> یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند  و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره فتح، آیه:۲۶.</ref><ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۶، ص‌۱۹۰.</ref>. در تفسیر آیه ۱۱ سوره تغابن هدایت قلب از سوی خداوند:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَن يُؤْمِن بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}﴾}}<ref> هیچ بلایی (به کسی) نمی‌رسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره تغابن، آیه:۱۱.</ref> نیز به هدایت قلب به تسلیم به امر خداوند و رضا به قضای او تفسیر شده است<ref>جامع البیان، ج‌۲۸، ص‌۱۵۷؛ التبیان، ج‌۱۰، ص‌۲۳.</ref>. رضایت‌بندگان از خداوند متعالی:{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| رَّضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُواْ عَنْهُ }}﴾}}<ref> خشنود است و آنها نیز از وی خشنودند؛ سوره توبه، آیه:۱۰۰.</ref> نیز به تسلیم در برابر خواست تکوینی و تشریعی او تفسیر شده است؛ به این معنا که هرآنچه خداوند از بنده می‌خواهد، بنده را ناخوش نبوده و نیز هیچ امر ناپسند و مبغوض حضرت حق، خوشایند بنده نباشد<ref>المیزان، ج‌۹، ص‌۳۷۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.


==لزوم تسلیم در برابر خواست خداوند==
== [[تسلیم امام]] ==
*قرآن کریم در آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند می‌دارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست می‌دارید و همان برایتان بدتر است و خداوند می‌داند و شما نمی‌دانید؛ سوره بقره، آیه:۲۱۶.</ref> لزوم تسلیم بودن در برابر اراده الهی در تکوین و تشریع را چنین بیان می‌کند: خداوند به خیر و شر آدمی آگاه است و انسان خود از آن آگاه نیست؛ چه بسا چیزی که انسان آن را نمی‌خواهد غافل از آنکه همان چیز برای او خیر است؛ یا به عکس، چیزی را دوست دارد، حال آنکه آن چیز برای او شر است، بنابراین انسان باید امور خویش را به خداوند واگذارد و تسلیم خواست او باشد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
*بر اساس آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُواْ أَتَجْعَلُ فِيهَا مَن يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاء وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ}}﴾}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: می‌خواهم جانشینی در زمین بگمارم، گفتند: آیا کسی را در آن می‌گماری که در آن تباهی می‌کند و خون‌ها می‌ریزد در حالی که ما تو را با سپاس، به پاکی می‌ستاییم و تو را پاک می‌شمریم؛ فرمود: من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید؛ سوره بقره، آیه:۳۰.</ref>، در پاسخ خداوند به پرسش ملائکه درباره آفرینش انسان نیز این نکته آمده است که خداوند از نهان و آشکار، آگاه است و درباره دین و دنیای آفریده‌ها اموری را می‌داند که آنها نمی‌دانند و اگر انسان را می‌آفریند در آفرینش او مصلحتی است و از همین رو وظیفه آنان تسلیم بودن در برابر فرمان و مشیت الهی است<ref>مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۱۷۷ ـ ۱۷۸، ۱۸۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
*بنابراین خداوند در هر زمینه بهترینها را برای انسان و دیگر آفریده‌های خویش می‌داند، پس امور آدمی را بر اساس حکمت تدبیر کرده<ref>ر. ک: مجمع البیان، ج‌۶، ص‌۴۲۳ ـ ۴۲۴.</ref> و آنچه درباره وی انجام دهد بر‌ اساس مصلحت است<ref>مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۱۳۶.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
*برخی ذیل آیاتی، واژه‌هایی را چون توکل{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِن تَسْتَفْتِحُواْ فَقَدْ جَاءَكُمُ الْفَتْحُ وَإِن تَنتَهُواْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَعُودُواْ نَعُدْ وَلَن تُغْنِيَ عَنكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ وَأَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ }}﴾}}<ref> ای کافران!) اگر پیروزی می‌خواستید پیروزی به سراغتان آمد و اگر (از کفر و دشمنی) دست بردارید برای شما بهتر است و اگر باز گردید ما نیز باز می‌گردیم و گروه شما هرگز دستتان را نخواهند گرفت هرچند بسیار باشند و (بدانید که) خداوند با مؤمنان است؛ سوره انفال، آیه:۱۹.</ref><ref>التبیان، ج‌۵، ص‌۱۳۶.</ref>، ایمان قلبی{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ مِنَ الَّذِينَ قَالُواْ آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِن قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِينَ هَادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِينَ لَمْ يَأْتُوكَ يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ مِن بَعْدِ مَوَاضِعِهِ يَقُولُونَ إِنْ أُوتِيتُمْ هَذَا فَخُذُوهُ وَإِن لَّمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُواْ وَمَن يُرِدِ اللَّهُ فِتْنَتَهُ فَلَن تَمْلِكَ لَهُ مِنَ اللَّهِ شَيْئًا أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَمْ يُرِدِ اللَّهُ أَن يُطَهِّرَ قُلُوبَهُمْ لَهُمْ فِي الدُّنْيَا خِزْيٌ وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}﴾}}<ref> ای پیامبر! آنان که در کفر شتاب می‌ورزند تو را اندوهگین نکنند، همان کسانی که به زبان می‌گفتند ایمان آورده‌ایم در حالی که دل‌هاشان ایمان نیاورده است و یهودیانی که به دروغ گوش می‌سپارند جاسوسان گروهی دیگرند که نزد تو نیامده‌اند؛ عبارات (کتاب آسمانی) را از جایگاه آنها پس و پیش می‌کنند؛ (به همدیگر) می‌گویند اگر به شما این (حکمی که ما می‌خواهیم از سوی پیامبر) داده شد بپذیرید و اگر داده نشد، (از او) دوری گزینید- و از تو در برابر خداوند، برای کسی که عذاب وی را بخواهد، هیچ‌گاه کاری ساخته نیست- آنان کسانی هستند که خداوند نخواسته است دل‌هایشان را پاکیزه گرداند؛ در این جهان، خواری و در جهان واپسین عذابی سترگ دارند؛ سوره مائده، آیه:۴۱.</ref><ref>نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۶۳۲.</ref>، اقتراف حسنه{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُل لّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ}}﴾}}<ref> این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند مژده می‌دهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است؛ سوره شوری، آیه:۲۳.</ref><ref>الصافی، ج‌۴، ص‌۳۷۴.</ref>، اسلام{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ}}﴾}}<ref> بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref><ref>تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۹۹ ـ ۱۰۰؛ مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۲۵۹.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلإِسْلامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ}}﴾}}<ref> آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بی‌فروغ است)؟ بنابراین وای بر سخت‌دلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند؛ سوره زمر، آیه:۲۲.</ref><ref>المیزان، ج‌۷، ص‌۳۴۲.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}}﴾}}<ref> و چون عیسی در آنان (آثار) کفر را دریافت گفت: یاران من به سوی خداوند کیانند؟ «حواریان» گفتند: ما یاوران خداوندیم، به خداوند ایمان داریم و گواه باش که ما گردن نهاده‌ایم؛ سوره آل عمران، آیه:۲.</ref><ref>المیزان، ج‌۶، ص‌۲۲۱.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ }}﴾}}<ref> و چون هر دو (بدین کار) تن دادند و (ابراهیم) او را به روی درافکند (او را از آن کار بازداشتیم)؛ سوره صافات، آیه:۱۰۳.</ref><ref>المیزان، ج‌۵، ص‌۳۴۳.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ}}﴾}}<ref> آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بی‌گمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است. و بیمی نخواهند داشت و اندوهگین نمی‌شوند؛ سوره بقره، آیه:۱۱۲.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَفَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَلَهُ أَسْلَمَ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَكَرْهًا وَإِلَيْهِ يُرْجَعُونَ}}﴾}}<ref> آیا جز دین خداوند را باز می‌جویند با آنکه آنان که در آسمان‌ها و زمینند خواه‌ناخواه گردن نهاده فرمان اویند و به سوی او بازگردانده می‌شوند؛ سوره آل عمران، آیه:۸۳.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِينَ هَادُواْ وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُواْ عَلَيْهِ شُهَدَاء فَلاَ تَخْشَوُاْ النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلاَ تَشْتَرُواْ بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلاً وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ}}﴾}}<ref> ما تورات را که در آن رهنمود و روشنایی بود، فرو فرستادیم؛ پیامبران که تسلیم (خداوند) بودند و (نیز) دانشوران ربّانی و دانشمندان (تورات‌شناس) بنابر آنچه از کتاب خداوند به آنان سپرده شده بود و بر آن گواه بودند برای یهودیان داوری می‌کردند؛ پس، از مردم نهراسید و از من بهراسید و آیات مرا ارزان مفروشید؛ و آن کسان که بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری نکنند کافرند؛ سوره مائده، آیه:۴۴.</ref> و اصطفاء {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه:۳۳.</ref> و {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَتِ الْمَلائِكَةُ يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاء الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد؛ سوره آل عمران، آیه:۴۲.</ref><ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۱۶۴.</ref> به تسلیم تفسیر کرده و برخی تصریح کرده‌اند که [[حضرت عیسی]]{{ع}} از سر تسلیم گفت: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِن تُعَذِّبْهُمْ فَإِنَّهُمْ عِبَادُكَ وَإِن تَغْفِرْ لَهُمْ فَإِنَّكَ أَنتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ }}﴾}}<ref> اگر عذابشان فرمایی آنان بندگان تو هستند و اگر آنها را ببخشایی، این تویی که پیروزمند فرزانه‌ای؛ سوره مائده، آیه:۱۱۸.</ref><ref>تفسیر قرطبی، ج‌۶، ص‌۳۷۶؛ فتح القدیر، ج‌۲، ص‌۹۵.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.


==عدم تنافی تسلیم با تلاش و دعا==
== [[مقام تسلیم]] ==
*تسلیم در برابر قضای الهی در ناگواریها وقتی پسندیده است که انسان مأمور به دفع آن نباشد یا توان دفع نداشته باشد، و گرنه تسلیم نارواست، بلکه اقتضای تسلیم آن است که انسان برای دفع آن بکوشد<ref>مدارج السالکین، ج‌۲، ص‌۱۵۲.</ref>، بنابراین تن دادن به فقر، ذلت، ظلم و مانند آن‌که دیگر آدمیان بر انسان تحمیل می‌کنند، اگر انسان توان مقابله با آن را داشته باشد هرگز ستوده نبوده<ref>الدروس الاخلاقیه، ص‌۴۵.</ref>، از مصادیق تسلیم به خواست خداوند به شمار نمی‌آید<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
[[تسلیم شدن]] در برابر [[خداوند]]، [[روح]] [[دین اسلام]]<ref>{{متن حدیث|الْإِسْلَامُ‏ هُوَ التَّسْلِیمُ}}؛ نهج البلاغه، قصار ۱۲۵.</ref> و از [[فضایل]] والای [[اخلاقی]] است که [[خداوند]] برگزیدگان خود را به آن می‌ستاید: {{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref> و [[پیامبر اکرم]] {{صل}} را به این وصف امر می‌‌نماید: {{متن قرآن|قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمان‌ها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) می‌خوراند و به او نمی‌خورانند؟ بگو فرمان یافته‌ام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) می‌شود و (به من گفته‌اند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.</ref>. [[پیامبران]]، [[فرزندان]] خویش را به آن سفارش‌ کرده اند: {{متن قرآن|وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ}}<ref>«و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۲.</ref> و [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} آن را از [[خدا]] درخواست کرده است: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ}}<ref>«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور)» سوره بقره، آیه ۱۲۸.</ref>.<ref>ر. ک: [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]، ص۴۱۶.</ref>
*از آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء وَزُلْزِلُواْ حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ }}﴾}}<ref> آیا گمان می‌کنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی می‌گفتند: یاری خداوند کی در می‌رسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نزدیک است؛ سوره بقره، آیه:۲۱۴.</ref> که یاری خواستن پیامبران از خداوند را به هنگام اوج گرفتن سختی و دشواری بازگو می‌کند، استفاده شده که درخواست کمک از خداوند برای زدودن سختیها با مقام تسلیم منافاتی ندارد<ref>مواهب الرحمن، ج‌۳، ص‌۲۵۹.</ref>. عدم تنافی  تسلیم با دعا برای تغییر وضع نامطلوب، رفع محرومیتها و دستیابی به مطلوبها را با دیگر درخواستهای پیامبران از خداوند متعالی که در قرآن‌کریم بازگو شده نیز می‌توان مستدل ساخت<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.
زیر بنای تسلیم در برابر [[خداوند]]، [[معرفت به خداوند]] است چنانچه [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: «سزاوارترین [[خلق]] [[خدا]] به [[گردن نهادن]] در برابر [[قضا]] و [[فرمان]] او کسی است که [[خداشناس]] باشد»<ref>{{متن حدیث|أَحَقُ‏ مَنْ‏ خَلَقَ‏ اللَّهُ‏ بِالتَّسْلِیمِ‏ لِمَا قَضَی‏ اللَّهُ‏ مَنْ‏ عَرَفَ‏ اللَّهَ}}؛ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۱۵۳.</ref>. هرچه [[معرفت]] [[انسان]] اوج پیدا کند، در [[مقام تسلیم]] به قلّه نزدیک‌تر می‌شود، لذا [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: «[[رسول خدا]] {{صل}} درباره کاری که گذشته بود، نمی‌فرمود: کاش جز آن بود»<ref>{{متن حدیث|لَمْ‏ یَکُنْ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ یَقُولُ‏ لِشَیْ‏ءٍ قَدْ مَضَی‏: لَوْ کَانَ غَیْرُه‏‏‏‏}}؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ۱۸۵.</ref>. [[امامان معصوم]] {{ع}} نیز تسلیم بی‌چون و چرای [[قضای الهی]] بودند و آنچه [[امام حسین]] {{ع}} در آخرین لحظات [[عمر]] مبارکش فرمود، در [[حقیقت]] [[زبان]] حال همه [[امامان معصوم]] {{ع}} است<ref>ر. ک: [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]، ص۴۱۷.</ref>.
*از سخن [[حضرت موسی]]{{ع}} در آیه{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءَنَا لَقَدْ لَقِينَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا }}}}<ref> و چون (از آنجا) گذشتند، (موسی) به شاگرد خود گفت: چاشتمان را بیاور که به راستی از این سفر خویش خستگی دیده‌ایم؛ سوره کهف، آیه:۶۲.</ref> نیز استفاده شده که آگاه ساختن دیگران از دردها و بیماریها اگر از سر‌اعتراض و ناخشنودی نباشد، به مقام تسلیمِ انسان در برابر قضای الهی خدشه‌ای نمی‌زند<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۱۱، ص‌۱۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/7/45.htm [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۷، ص: ۵۲۷ - ۵۳۳]</ref>.


==منابع==
=== [[مقام مسلمین]] ===
* [[پرونده:000057.jpg|22px]] [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷''']].
=== تفاوت [[مقام تسلیم]] با [[مقام تفویض]]، [[مقام توکل|توکل]] و [[مقام رضا|رضا]] ===
تسلیم با [[تفویض]] و [[توکل]] و [[رضا]] به یک معناست و تفاوت آنها به اعتبارات گوناگون است:
# تفاوت تسلیم با [[رضا]]:تسلیم، ترک [[اعتراض]] ظاهری و [[کراهت]] [[باطنی]] است؛ اما [[رضا]] [[خشنودی]] [[قلبی]] از کار خداست. در [[مقام]] [[رضا]] خواست [[خداوند]] با طبع [[انسان]] باید هماهنگ باشد؛ اما در تسلیم، شخص برای خود طبعی نمی‌شناسد تا موافقت یا [[مخالفت]] برای او مطرح باشد.
# تفاوت تسلیم با [[توکل]]: در [[مقام]] [[توکل]] شخص کار خود را به [[خدا]] وا‌می‌گذارد و او را [[وکیل]] خود قرار می‌دهد؛ ولی در [[مقام تسلیم]]، شخص هیچ وابستگی‌ای به امور مربوط به خود نداشته و به صورت کامل از همه علاقه‌ها [[دل]] می‌کند.
# تفاوت تسلیم با [[تفویض]]: در [[تفویض]]، [[بنده]] غیر از [[خدا]] را به صورت کلی نفی می‌کند، حتی خود را نیز نمی‌بیند و همۀ امور مربوط به خود را به [[خداوند سبحان]] بازمی گرداند؛ اما تسلیم، [[پذیرش]] هر چیزی است که [[خداوند]] برای او [[اراده]] کند یا از او بخواهد، بدون آنکه چیزی را به خود منتسب بداند<ref>ر. ک: [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳.</ref>.


==پانویس==
== [[اقسام تسلیم]] ==
{{یادآوری پانویس}}
==[[مراتب تسلیم]]==
{{پانویس2}}
[[تسلیم]]، مراتبی دارد که نازل‌ترین آن اعتراف و [[اقرار به توحید]]، [[معاد]] و [[نبوت]] است. هرکس این مرتبه را داشت جزء [[مسلمانان]] است و تمام آثار [[فقهی]] و [[شرعی]] اسلام مانند [[حرمت]] [[مال]] و [[جان]]، جواز [[ازدواج]]، [[طهارت]] و... بر او مترتب می‌شود<ref>این مرتبه با شهادتین اعلام می‌شود. وقتی کسی با شهادتین اعلام کرد که من تسلیم این نظام هستم ما موظف هستیم تا زمانی که خلافش بر ما ثابت نشده او را داخل زمره مسلمانان بدانیم و احکام مسلم بر او جاری کنیم و حتی حق تجسس نداریم و تا هر حدی که ممکن است باید بپذیریم. قرآن تصریح می‌کند: {{متن قرآن|وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا}} [«و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی» سوره نساء، آیه ۹۴] کسی که می‌گوید من مسلمانم شهادتین می‌گوید شما نگویید نه، تو دروغ می‌گویی. خلاصه تفتیش عقاید نباید بکنید. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۵.</ref>، هرچند ممکن است هنوز در [[دل]] و [[روح]] او [[نفوذ]] نکرده باشد که به مرتبه «[[ایمان]]» گفته می‌شود<ref>{{متن قرآن|قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.</ref>. تسلیم سه مرحله دارد: [[تسلیم تن]]، [[تسلیم عقل]] و تسلیم دل<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۲۹۱؛ یادداشت‌های استاد مطهری، ج۱۰، ص۳۷.  </ref>.


[[رده:مدخل‌های درجه دو دانشنامه]]
هنگامی که دو حریف با یکدیگر [[نبرد]] می‌کنند و یکی از طرفین [[احساس]] [[شکست]] می‌کند ممکن است تسلیم شود، که در اینجا تن و [[جسم]] او تسلیم شده است، نه [[فکر]] و اندیشۀ او. بلکه در این [[فکر]] است که حریف را مغلوب کند و بر او چیره شود. [[تسلیم]] بدن در قلمرو [[زور]] و [[قدرت]] است. اما [[تسلیم عقل]] و فکر در گرو قدرت [[منطق]] و [[استدلال]] است، دیگر زور بازو کاره‌ای نیست. هرگز امکان ندارد به یک دانش‌آموز به زور کتک فهماند که مجموع زوایای مثلث برابر با دو قائمه است. فکر و استدلال [[عقل]] را [[تسخیر]] و وادار به تسلیم می‌کند. اگر دلیل کافی وجود داشته باشد و بر عقل عرضه شود و آن را بفهمد تسلیم می‌شود و اگرچه تمام [[زورمداران]] و [[قدرتمندان]] [[جهان]] بگویند تسلیم نباش.
[[رده:الهام]]
منطق [[اسلام]] و [[قرآن]] نیز همین است که تسلیم فکر و [[اندیشه]] با نیروی منطق، [[برهان]] و استدلال ممکن است<ref>{{متن قرآن|أَمَّنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}} «یا آن کسی که آفرینش را می‌آغازد سپس آن را باز می‌گرداند و کسی که از آسمان و زمین به شما روزی می‌رساند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ بگو: اگر راست می‌گویید برهانتان را بیاورید» سوره نمل، آیه ۶۴.</ref>.
[[تسلیم قلب]] که [[حقیقت ایمان]] [[قائم]] به آن است مساوی است با تسلیم سراسر وجود [[انسان]] و [[نفی]] هرگونه [[جحود]]، [[عناد]] و [[انکار]]. ممکن است کسی در مقابل یک فکر حتی از لحاظ [[عقلی]] و منطقی تسلیم شود، اما روحش تسلیم نباشد. اگر شخصی از روی [[تعصب]]، عناد و [[لجاجت]] و به خاطر [[منافع شخصی]] زیر بار [[حقیقت]] نرفت، فکر و عقل و اندیشه‌اش تسلیم شده است اما روحش نه. به همین جهت است که به مرحله [[ایمان]] نرسیده است زیرا ایمان همان تسلیم [[دل]] و [[جان]] است و لذا تسلیم عقل لازم هست ولی کافی نیست<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۶، ص۵۶۸.</ref>.
[[خداوند متعال]] می‌فرماید:
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ}}<ref>«ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.</ref>.
 
روحتان با عقلتان [[جنگ]] نکند، احساستان با ادراکتان در [[ستیز]] نباشد<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، صص ۲۹۰ و ۲۹۱.</ref>.
در اصطلاح، «[[اسلام]]» آخرین و [[کامل‌ترین]] شریعتی است که [[خداوند]] برای [[هدایت]] همۀ نسل‌ها تا به ابد نازل فرموده است. [[قوانین]] چنین آیینی مطابق [[فطرت]] و [[عقل آدمی]] و نیز پاسخگوی همۀ نیازهای فردی و [[اجتماعی]] [[اسلام‌شناسی]] و [[هدایتی]] [[انسان]] است<ref>اندیشه اسلامی، ج۲، ص۱۲۶.</ref>. این صورت جامع و کامل [[دین خدا]] به وسیله [[خاتم پیامبران]] حضرت [[محمد بن عبد الله]]{{صل}} به [[مردم]] [[ابلاغ]] شد و با او [[نبوت]] پایان یافت که امروز با همین نام در [[جهان]] شناخته می‌شود<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۲۵.</ref>.
از نظر [[قرآن]] همه [[پیامبران]] اعم از صاحبان [[شریعت]] و غیر [[صاحب شریعت]] به یک [[مکتب]] [[دعوت]] می‌کرده‌اند. اصول مکتب [[انبیا]] که [[دین]] نامیده می‌شود یکی بوده است و آن «اسلام» است. البته مقصود این نیست که در همه دوره‌ها دین خدا با این نام خوانده شده و یا این نام در میان مردم معروف بوده است<ref>حضرت ابراهیم{{ع}} اولین کسی است که این دین را اسلام و پیروان آن را مسلمان نامید: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ}} [«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور)» سوره بقره، آیه ۱۲۸] و یا فرموده است: {{متن قرآن|مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ}} [«و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید» سوره حج، آیه ۷۸].</ref>، بلکه مقصود این است که [[حقیقت]] دین دارای ماهیتی است که بهترین معرف آن لفظ اسلام است و این است که می‌گوید:
{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.
و یا فرموده است<ref>ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، صص ۱۸۱ و ۱۸۲.</ref>:
{{متن قرآن|مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا}}<ref>«ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.</ref>.
 
[[قرآن کریم]] بیان می‌کند که همه [[پیامبران خدا]] دارای [[کتاب آسمانی]] و [[شریعت]] مستقل نبوده‌اند. [[پنج تن]] از آنان صاحب کتاب آسمانی و از شریعت برخوردار بوده‌اند که به ترتیب نوح، ابراهیم، [[موسی]]، [[عیسی]]{{عم}} و محمد [[پیامبر اعظم]] [[مسلمانان]] هستند و شریعت هر یک از آنان تکمیل کننده شریعت سابقش می‌باشد<ref>اصول عقاید و دستورهای دینی، ص۱۸۸.</ref>.
از نظر [[اسلام]]، مسلمانان می‌توانند در داخل [[کشور]] خود با [[پیروان ادیان]] دیگر مانند [[یهود]]، [[نصاری]]، [[مجوس]] و زرتشتی‌ها<ref>قرآن از آنان به اهل کتاب یاد می‌کند که مقصود غیر مسلمانانی است که به یکی از کتب آسمانی انتساب دارند. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۱۳) ر.ک: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ}} [«بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴] و {{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ}} [«با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹].</ref> که ریشه [[توحیدی]] دارند هرچند فعلاً از مسیر [[توحید]] [[منحرف]] شده باشند تحت شرایط معینی [[همزیستی]] داشته باشند. با [[مشرکان]]<ref>مشرکان یعنی بت‌پرستان رسمی که هیچ کتاب آسمانی ندارند. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۱۷).</ref> نیز می‌توان بر اساس [[مصالح]] عالیه [[اسلامی]] همزیستی
کنند و با آنها [[قرارداد صلح]] و عدم تعرض منعقد کرده و در موضوع خاصی [[پیمان]] ببندند<ref>مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۴۹.</ref>.<ref>[[محمد صفر جبرئیلی|جبرئیلی، محمد صفر]]، [[اسلام‌شناسی (کتاب)|اسلام‌شناسی]] ص ۱۳.</ref>
 
== [[آثار تسلیم]] ==
 
== [[تسلیم‌های نامشروع]] ==
=== [[تسلیم دشمن شدن]] ===
 
== منافات نداشتن تسلیم با تلاش و [[دعا]] ==
تسلیم در برابر [[قضای الهی]] در ناگواری‌ها زمانی [[پسندیده]] است که [[انسان]] [[مأمور]] به دفع آن نباشد یا توان دفع نداشته باشد بنابراین تن دادن به [[فقر]]، [[ذلت]]، [[ظلم]] و... ‌که دیگران بر [[انسان]] تحمیل می‌کنند و [[انسان]] توان مقابله با آن را دارد از مصادیق تسلیم به خواست [[خداوند]] نیست. البته با توجه به آیۀ {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ}}<ref>«آیا گمان می‌کنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی می‌گفتند: یاری خداوند کی در می‌رسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نزیک است» سوره بقره، آیه ۲۱۴.</ref> روشن می‌‌شود [[یاری]] خواستن [[پیامبران]] از [[خداوند]] هنگام [[سختی]] و دشواری برای از بین بردن [[سختی‌ها]] با [[مقام تسلیم]] منافاتی ندارد<ref>ر. ک: [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳.</ref>.
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[اسلام]]
* [[دین الهی]]
* [[دین اسلام]]
* [[تسلیم تن]]
* [[تسلیم عقل]]
* [[تسلیم قلب]]
* [[آثار تسلیم]]
* [[اخبات]]
* [[تفویض]]
* [[توکل]]
* [[رضا]]
* [[سرکشی]]
* [[مراتب تسلیم]]
* [[دائم التسلیم]]
* [[تسلیم امام مهدی]]
* [[اسلام عام]]
* [[تسلیم (سلام دادن)]]
* [[تسلیم (استسلام)]]
* [[تسلیم (انقیاد)]]
* [[تمکین]]
* [[اطاعت]]
* [[تأسی]]
* [[تبعیت]]
{{پایان مدخل وابسته}}
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:000058.jpg|22px]] [[محمد صالحی‌منش|صالحی‌منش، محمد]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۷ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم''']]
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیان‌فر|سعیدیان‌فر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم''']]
# [[پرونده:10115976.jpg|22px]] [[سید احمد خاتمی|خاتمی، سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|'''در آستان امامان معصوم ج۲''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
{{فضیلت}}
{{فضایل اخلاقی}}
 
[[رده: تسلیم]]
[[رده:فضایل اخلاقی]]
[[رده:مقاله‌های اولویت یک]]<onlyinclude>{{درجه‌بندی
| لینک‌دهی دستی = <!--ندارد، دارد-->ندارد
| رده = <!--ندارد، دارد-->دارد
| جعبه اطلاعات = <!--نه، ندارد، دارد-->نه
| عکس = <!--نه، ندارد، دارد-->نه
| ناوبری = <!--ندارد، دارد-->
| رعایت شیوه‌نامه ارجاع = <!--ندارد، دارد-->
| کپی‌کاری = <!--از چند منبع، از تک منبع، ندارد-->
| استناد به منابع مناسب = <!--ندارد، ناقص، کامل-->
| ارزیابی=<!--نشده، اولیه، نهایی-->نشده
| شناسه = <!--ندارد، ناقص، کامل-->ندارد
| رسا بودن = <!--ندارد، دارد-->
| جامعیت = <!--ندارد، دارد-->
| زیاده‌نویسی = <!--دارد، ندارد-->
| تاریخ خوبیدگی =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| تاریخ برتر شدن =<!--{{subst:#time:xij xiF xiY}}-->
| توضیحات =
}}</onlyinclude>

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۳ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۳۵

معناشناسی

تسلیم به معنای گردن نهادن، پذیرفتن، سرسپردن در برابر دیگری است[۱] و در اصطلاح علم اخلاق، به این معناست که انسان در برابر کار خداوند و مأمورین الهی، حتی در ناملایمات و بلاها، اعتراضی نداشته باشد[۲]. در مقام تسلیم، انسان خود را در همۀ ابعاد تحت ولایت خدا می‌‌داند که از خود استقلالی ندارد و صفات و افعالش وابستۀ به خداوند است[۳].

اسلام و تسلیم

از نگاه اسلام یکی از ارکان اصلی اخلاق اسلامی، تسلیم شدن در برابر اوامر و نواهی خداوند است، چنانکه خداوند برگزیدگان خود را با چنین صفتی ستایش می‌‌کند: ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۴]؛ همچنین پیامبر اکرم (ص) را به داشتن این وصف امر می‌‌کند: ﴿قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۵] و به همین سبب است که پیامبران الهی ذریۀ خود را برای به دست آوردن آن سفارش کرده اند: ﴿وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ[۶]. بنابراین مقام تسلیم مقامی است که نبود آن سبب فرو پاشی اخلاق شده و هیچگونه رشدی را برای سالکین طریق هدایت به همراه ندارد. و حاصل شدن چنین مقامی تنها برای خداشناسان است، چنانکه امام باقر (ع) فرمودند: «سزاوارترین مخلوقات، تسلیم شدگان در برابر فرمان الهی‌اند و چنین مقامی فقط برای خدا شناسان حاصل می‌‌شود»[۷]؛ لذا به هر میزان که معرفت انسان اوج پیدا کند، در مقام تسلیم به قرب الهی نزدیک‌تر می‌شود[۸].

تسلیم خدا

تسلیم خدا در قرآن

در قرآن‌ کریم، آیات بسیاری درباره تسلیم شدن در برابر خداوند وجود دارد، با ترغیب و امر به آن، درخواست دستیابی به مقام تسلیم از سوی پیامبران و... : ﴿إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ[۹]؛ ﴿فَلَهُ أَسْلِمُوا[۱۰]؛ ﴿وَأُمِرْتُ أَنْ أُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ[۱۱]؛ ﴿وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ[۱۲]. آیات یا عناوین دیگری نیز اشاره به مقام تسلیم د‌ارند:

  1. در آیۀ ﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ[۱۳] مراد از مؤمنان که خداوند آنها را اولیای خویش دانسته، صاحبان مقام تسلیم‌اند.
  2. مراد از مخبتان که قرآن‌ کریم از آنان تعریف می‌‌کند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَخْبَتُوا إِلَى رَبِّهِمْ أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ[۱۴]، کسانی هستند که ویژگی تسلیم در برابر خواست تشریعی و تکوینی خداوند را دارا هستند.
  3. در آیۀ ﴿فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ[۱۵] "سکینه" را ثابت قدم داشتن مؤمنان بر رضا و تسلیم دانسته‌اند.
  4. در آیۀ ﴿مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱۶] هدایت قلب، به تسلیم در برابر امر خداوند و رضا به قضای او تفسیر شده است[۱۷].

تسلیم پیامبر

تسلیم در برابر پیامبر (ص) و امامان (ع)

تسلیم شدن در برابر پیامبر (ص) و امامان معصوم (ع)، زیر مجموعۀ تسلیم شدن در برابر خداوند است، چرا که مشروعیّت پیامبر (ص) و امامان (ع) به امر خداوند است: ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۱۸] و ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا[۱۹]. مفاد آیات، تسلیم بودن عام در برابر حکم پیامبر‌ اکرم (ص) است که همۀ احکام تکوینی و تشریعی خداوند و هرچه را که منتسب به خدا و رسول است به ویژه مسئلۀ وصایت و جانشینی پیامبر (ص) را دربرمی‌گیرد. بر اساس این آیات، مؤمن واقعی باید تسلیم محض بوده و در هیچ یک از این موارد حق اعتراض ندارد[۲۰]. امام صادق (ع) فرمود: «اگر جمعیّتی خدا را بپرستند، نماز را بپا دارند و زکات را بپردازند و روزه ماه رمضان و حج را به جا آورند، ولی نسبت به کارهایی که پیامبر انجام داده، با سوءظن بنگرند و یا بگویند: اگر فلان کار را انجام نداده بود، بهتر بود، آنان در حقیقت مؤمنان واقعی نیستند، سپس امام آیۀ ﴿فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ[۲۱] را تلاوت فرموده و فرمود: بر شما باد به تسلیم»[۲۲].[۲۳]

تسلیم اهل بیت

تسلیم امام

مقام تسلیم

تسلیم شدن در برابر خداوند، روح دین اسلام[۲۴] و از فضایل والای اخلاقی است که خداوند برگزیدگان خود را به آن می‌ستاید: ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۲۵] و پیامبر اکرم (ص) را به این وصف امر می‌‌نماید: ﴿قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۲۶]. پیامبران، فرزندان خویش را به آن سفارش‌ کرده اند: ﴿وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ[۲۷] و حضرت ابراهیم (ع) آن را از خدا درخواست کرده است: ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ[۲۸].[۲۹] زیر بنای تسلیم در برابر خداوند، معرفت به خداوند است چنانچه امام باقر (ع) فرمود: «سزاوارترین خلق خدا به گردن نهادن در برابر قضا و فرمان او کسی است که خداشناس باشد»[۳۰]. هرچه معرفت انسان اوج پیدا کند، در مقام تسلیم به قلّه نزدیک‌تر می‌شود، لذا امام صادق (ع) فرمود: «رسول خدا (ص) درباره کاری که گذشته بود، نمی‌فرمود: کاش جز آن بود»[۳۱]. امامان معصوم (ع) نیز تسلیم بی‌چون و چرای قضای الهی بودند و آنچه امام حسین (ع) در آخرین لحظات عمر مبارکش فرمود، در حقیقت زبان حال همه امامان معصوم (ع) است[۳۲].

مقام مسلمین

تفاوت مقام تسلیم با مقام تفویض، توکل و رضا

تسلیم با تفویض و توکل و رضا به یک معناست و تفاوت آنها به اعتبارات گوناگون است:

  1. تفاوت تسلیم با رضا:تسلیم، ترک اعتراض ظاهری و کراهت باطنی است؛ اما رضا خشنودی قلبی از کار خداست. در مقام رضا خواست خداوند با طبع انسان باید هماهنگ باشد؛ اما در تسلیم، شخص برای خود طبعی نمی‌شناسد تا موافقت یا مخالفت برای او مطرح باشد.
  2. تفاوت تسلیم با توکل: در مقام توکل شخص کار خود را به خدا وا‌می‌گذارد و او را وکیل خود قرار می‌دهد؛ ولی در مقام تسلیم، شخص هیچ وابستگی‌ای به امور مربوط به خود نداشته و به صورت کامل از همه علاقه‌ها دل می‌کند.
  3. تفاوت تسلیم با تفویض: در تفویض، بنده غیر از خدا را به صورت کلی نفی می‌کند، حتی خود را نیز نمی‌بیند و همۀ امور مربوط به خود را به خداوند سبحان بازمی گرداند؛ اما تسلیم، پذیرش هر چیزی است که خداوند برای او اراده کند یا از او بخواهد، بدون آنکه چیزی را به خود منتسب بداند[۳۳].

اقسام تسلیم

مراتب تسلیم

تسلیم، مراتبی دارد که نازل‌ترین آن اعتراف و اقرار به توحید، معاد و نبوت است. هرکس این مرتبه را داشت جزء مسلمانان است و تمام آثار فقهی و شرعی اسلام مانند حرمت مال و جان، جواز ازدواج، طهارت و... بر او مترتب می‌شود[۳۴]، هرچند ممکن است هنوز در دل و روح او نفوذ نکرده باشد که به مرتبه «ایمان» گفته می‌شود[۳۵]. تسلیم سه مرحله دارد: تسلیم تن، تسلیم عقل و تسلیم دل[۳۶].

هنگامی که دو حریف با یکدیگر نبرد می‌کنند و یکی از طرفین احساس شکست می‌کند ممکن است تسلیم شود، که در اینجا تن و جسم او تسلیم شده است، نه فکر و اندیشۀ او. بلکه در این فکر است که حریف را مغلوب کند و بر او چیره شود. تسلیم بدن در قلمرو زور و قدرت است. اما تسلیم عقل و فکر در گرو قدرت منطق و استدلال است، دیگر زور بازو کاره‌ای نیست. هرگز امکان ندارد به یک دانش‌آموز به زور کتک فهماند که مجموع زوایای مثلث برابر با دو قائمه است. فکر و استدلال عقل را تسخیر و وادار به تسلیم می‌کند. اگر دلیل کافی وجود داشته باشد و بر عقل عرضه شود و آن را بفهمد تسلیم می‌شود و اگرچه تمام زورمداران و قدرتمندان جهان بگویند تسلیم نباش. منطق اسلام و قرآن نیز همین است که تسلیم فکر و اندیشه با نیروی منطق، برهان و استدلال ممکن است[۳۷]. تسلیم قلب که حقیقت ایمان قائم به آن است مساوی است با تسلیم سراسر وجود انسان و نفی هرگونه جحود، عناد و انکار. ممکن است کسی در مقابل یک فکر حتی از لحاظ عقلی و منطقی تسلیم شود، اما روحش تسلیم نباشد. اگر شخصی از روی تعصب، عناد و لجاجت و به خاطر منافع شخصی زیر بار حقیقت نرفت، فکر و عقل و اندیشه‌اش تسلیم شده است اما روحش نه. به همین جهت است که به مرحله ایمان نرسیده است زیرا ایمان همان تسلیم دل و جان است و لذا تسلیم عقل لازم هست ولی کافی نیست[۳۸]. خداوند متعال می‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ[۳۹].

روحتان با عقلتان جنگ نکند، احساستان با ادراکتان در ستیز نباشد[۴۰]. در اصطلاح، «اسلام» آخرین و کامل‌ترین شریعتی است که خداوند برای هدایت همۀ نسل‌ها تا به ابد نازل فرموده است. قوانین چنین آیینی مطابق فطرت و عقل آدمی و نیز پاسخگوی همۀ نیازهای فردی و اجتماعی اسلام‌شناسی و هدایتی انسان است[۴۱]. این صورت جامع و کامل دین خدا به وسیله خاتم پیامبران حضرت محمد بن عبد الله(ص) به مردم ابلاغ شد و با او نبوت پایان یافت که امروز با همین نام در جهان شناخته می‌شود[۴۲]. از نظر قرآن همه پیامبران اعم از صاحبان شریعت و غیر صاحب شریعت به یک مکتب دعوت می‌کرده‌اند. اصول مکتب انبیا که دین نامیده می‌شود یکی بوده است و آن «اسلام» است. البته مقصود این نیست که در همه دوره‌ها دین خدا با این نام خوانده شده و یا این نام در میان مردم معروف بوده است[۴۳]، بلکه مقصود این است که حقیقت دین دارای ماهیتی است که بهترین معرف آن لفظ اسلام است و این است که می‌گوید: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۴۴]. و یا فرموده است[۴۵]: ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا[۴۶].

قرآن کریم بیان می‌کند که همه پیامبران خدا دارای کتاب آسمانی و شریعت مستقل نبوده‌اند. پنج تن از آنان صاحب کتاب آسمانی و از شریعت برخوردار بوده‌اند که به ترتیب نوح، ابراهیم، موسی، عیسی(ع) و محمد پیامبر اعظم مسلمانان هستند و شریعت هر یک از آنان تکمیل کننده شریعت سابقش می‌باشد[۴۷]. از نظر اسلام، مسلمانان می‌توانند در داخل کشور خود با پیروان ادیان دیگر مانند یهود، نصاری، مجوس و زرتشتی‌ها[۴۸] که ریشه توحیدی دارند هرچند فعلاً از مسیر توحید منحرف شده باشند تحت شرایط معینی همزیستی داشته باشند. با مشرکان[۴۹] نیز می‌توان بر اساس مصالح عالیه اسلامی همزیستی کنند و با آنها قرارداد صلح و عدم تعرض منعقد کرده و در موضوع خاصی پیمان ببندند[۵۰].[۵۱]

آثار تسلیم

تسلیم‌های نامشروع

تسلیم دشمن شدن

منافات نداشتن تسلیم با تلاش و دعا

تسلیم در برابر قضای الهی در ناگواری‌ها زمانی پسندیده است که انسان مأمور به دفع آن نباشد یا توان دفع نداشته باشد بنابراین تن دادن به فقر، ذلت، ظلم و... ‌که دیگران بر انسان تحمیل می‌کنند و انسان توان مقابله با آن را دارد از مصادیق تسلیم به خواست خداوند نیست. البته با توجه به آیۀ ﴿أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ[۵۲] روشن می‌‌شود یاری خواستن پیامبران از خداوند هنگام سختی و دشواری برای از بین بردن سختی‌ها با مقام تسلیم منافاتی ندارد[۵۳].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. لسان‌العرب، ج‌۶، ص‌۳۴۶؛ التحقیق، ج‌۵، ص‌۲۱۸ ـ ۲۲۰، «سلم».
  2. اخلاق ناصری، ص‌۱۱۶؛ التعریفات، ص‌۸۰.
  3. ر. ک: صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳.
  4. «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.
  5. «بگو فرمان یافته‌ام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) می‌شود و (به من گفته‌اند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.
  6. «و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۲.
  7. «أَحَقُ‏ مَنْ‏ خَلَقَ‏ اللَّهُ‏ بِالتَّسْلِیمِ‏ لِمَا قَضَی‏ اللَّهُ‏ مَنْ‏ عَرَفَ‏ اللَّهَ»؛ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۱۵۳.
  8. ر.ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۴۱۷.
  9. «آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش» سوره بقره، آیه ۱۳۱.
  10. «فرمانبردار او باشید» سوره حج، آیه ۳۴.
  11. «و فرمان یافته‌ام که فرمانپذیر پروردگار جهانیان باشم» سوره غافر، آیه ۶۶.
  12. «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور)» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
  13. «آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند» سوره یونس، آیه ۶۲ ـ ۶۳
  14. «بی‌گمان کسانی که ایمان آورده‌اند و کارهای شایسته کرده‌اند و با فروتنی در برابر پروردگارشان آرامش یافته‌اند بهشتیند؛ آنان در آن جاودانند» سوره هود، آیه ۲۳.
  15. «و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد» سوره فتح، آیه ۲۶.
  16. «هیچ بلایی (به کسی) نمی‌رسد مگر به اذن خداوند و هر کس به خداوند ایمان آورد (خداوند) دلش را راهنمایی می‌کند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره تغابن، آیه ۱۱.
  17. ر. ک: صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳.
  18. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند سپس از آن داوری که کرده‌ای در خود دلتنگی نیابند و یکسره (بدان) تن در دهند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  19. «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود می‌فرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
  20. ر. ک: صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳؛ خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۴۱۸.
  21. «پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمی‌آورند» سوره نساء، آیه ۶۵.
  22. «لَوْ أَنَ‏ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ‏ وَحْدَهُ‏ لَا شَرِیکَ‏ لَهُ‏ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ آتَوُا الزَّکَاةَ وَ حَجُّوا الْبَیْتَ وَ صَامُوا شَهْرَ رَمَضَانَ ثُمَّ قَالُوا لِشَیْ‏ءٍ صَنَعَهُ اللَّهُ تَعَالَی أَوْ صَنَعَهُ النَّبِیُّ ص أَلَّا صَنَعَ خِلَافَ الَّذِی صَنَعَ أَوْ وَجَدُوا ذَلِکَ فِی قُلُوبِهِمْ لَکَانُوا بِذَلِکَ مُشْرِکِینَ ثُمَّ تَلَا هَذِهِ الْآیَةَ﴿ فَلاَ وَرَبِّکَ لاَ یُؤْمِنُونَ حَتَّیَ یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لاَ یَجِدُواْ فِی أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُواْ تَسْلِیمًا ﴾ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّسْلِیم‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏»؛ اصول کافی، ج۱، ص۳۹۰، ح ۲.
  23. ر. ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۴۱۹.
  24. «الْإِسْلَامُ‏ هُوَ التَّسْلِیمُ»؛ نهج البلاغه، قصار ۱۲۵.
  25. «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.
  26. «بگو آیا جز خداوند آفریننده آسمان‌ها و زمین را سرور گزینم و اوست که (روزی) می‌خوراند و به او نمی‌خورانند؟ بگو فرمان یافته‌ام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) می‌شود و (به من گفته‌اند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.
  27. «و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۲.
  28. «پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور)» سوره بقره، آیه ۱۲۸.
  29. ر. ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۴۱۶.
  30. «أَحَقُ‏ مَنْ‏ خَلَقَ‏ اللَّهُ‏ بِالتَّسْلِیمِ‏ لِمَا قَضَی‏ اللَّهُ‏ مَنْ‏ عَرَفَ‏ اللَّهَ»؛ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۱۵۳.
  31. «لَمْ‏ یَکُنْ‏ رَسُولُ‏ اللَّهِ‏ یَقُولُ‏ لِشَیْ‏ءٍ قَدْ مَضَی‏: لَوْ کَانَ غَیْرُه‏‏‏‏»؛ تنبیه الخواطر، ج۲، ۱۸۵.
  32. ر. ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۴۱۷.
  33. ر. ک: صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳.
  34. این مرتبه با شهادتین اعلام می‌شود. وقتی کسی با شهادتین اعلام کرد که من تسلیم این نظام هستم ما موظف هستیم تا زمانی که خلافش بر ما ثابت نشده او را داخل زمره مسلمانان بدانیم و احکام مسلم بر او جاری کنیم و حتی حق تجسس نداریم و تا هر حدی که ممکن است باید بپذیریم. قرآن تصریح می‌کند: ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيْكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا [«و به کسی که به شما ابراز اسلام می‌کند نگویید: تو مؤمن نیستی» سوره نساء، آیه ۹۴] کسی که می‌گوید من مسلمانم شهادتین می‌گوید شما نگویید نه، تو دروغ می‌گویی. خلاصه تفتیش عقاید نباید بکنید. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۵.
  35. ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِنْ تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُمْ مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره حجرات، آیه ۱۴.
  36. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، ص۲۹۱؛ یادداشت‌های استاد مطهری، ج۱۰، ص۳۷.  
  37. ﴿أَمَّنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَمَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ «یا آن کسی که آفرینش را می‌آغازد سپس آن را باز می‌گرداند و کسی که از آسمان و زمین به شما روزی می‌رساند؛ آیا با خداوند، خدایی (دیگر) هست؟ بگو: اگر راست می‌گویید برهانتان را بیاورید» سوره نمل، آیه ۶۴.
  38. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۶، ص۵۶۸.
  39. «ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گام‌های شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.
  40. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱، صص ۲۹۰ و ۲۹۱.
  41. اندیشه اسلامی، ج۲، ص۱۲۶.
  42. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۲۵.
  43. حضرت ابراهیم(ع) اولین کسی است که این دین را اسلام و پیروان آن را مسلمان نامید: ﴿رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ [«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور)» سوره بقره، آیه ۱۲۸] و یا فرموده است: ﴿مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ [«و در دین- که همان آیین پدرتان ابراهیم است- هیچ تنگنایی برای شما ننهاد، او شما را پیش از این و در این (قرآن) مسلمان نامید» سوره حج، آیه ۷۸].
  44. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  45. ر.ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، صص ۱۸۱ و ۱۸۲.
  46. «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.
  47. اصول عقاید و دستورهای دینی، ص۱۸۸.
  48. قرآن از آنان به اهل کتاب یاد می‌کند که مقصود غیر مسلمانانی است که به یکی از کتب آسمانی انتساب دارند. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۱۳) ر.ک: ﴿قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى كَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَيْنَنَا وَبَيْنَكُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ وَلَا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئًا وَلَا يَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ [«بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر کلمه‌ای که میان ما و شما برابر است هم‌داستان شویم که: جز خداوند را نپرستیم و چیزی را شریک او ندانیم و یکی از ما، دیگری را به جای خداوند، به خدایی نگیرد پس اگر روی گرداندند بگویید: گواه باشید که ما مسلمانیم» سوره آل عمران، آیه ۶۴] و ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ [«با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمی‌آورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کرده‌اند حرام نمی‌دانند و به دین حق نمی‌گروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹].
  49. مشرکان یعنی بت‌پرستان رسمی که هیچ کتاب آسمانی ندارند. (مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۲۱۷).
  50. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۴۹.
  51. جبرئیلی، محمد صفر، اسلام‌شناسی ص ۱۳.
  52. «آیا گمان می‌کنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی می‌گفتند: یاری خداوند کی در می‌رسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نزیک است» سوره بقره، آیه ۲۱۴.
  53. ر. ک: صالحی‌منش، محمد، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۵۲۷ ـ ۵۳۳.