امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: واگردانی دستی
 
(۷۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{در دست ویرایش ۲|ماه=[[اردیبهشت]]|روز=[[19]]|سال=[[۱۴۰۲]]|کاربر=فرقانی}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = امامت
| موضوع مرتبط = امامت
| عنوان مدخل  = امامت
| عنوان مدخل  = امامت
| مداخل مرتبط = [[امامت در لغت]] - [[امامت در قرآن]] - [[امامت در حدیث]] - [[امامت در نهج البلاغه]] - [[امامت در کلام اسلامی]] - [[امامت در عرفان اسلامی]] - [[امامت در فلسفه اسلامی]] - [[امامت در معارف و سیره رضوی]] - [[امامت در فرق و مذاهب]] - [[امامت در فقه سیاسی]] - [[امامت در معارف دعا و زیارات]] - [[امامت در معارف و سیره فاطمی]] - [[امامت در معارف و سیره حسینی]] - [[امامت در معارف و سیره سجادی]] - [[امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[امامت از دیدگاه اهل سنت]]
| مداخل مرتبط = [[امامت در لغت]] - [[امامت در قرآن]] - [[امامت در حدیث]] - [[امامت در نهج البلاغه]] - [[امامت در کلام اسلامی]] - [[امامت در تاریخ اسلامی]] - [[امامت در عرفان اسلامی]] - [[امامت در فلسفه اسلامی]] - [[امامت در فرق و مذاهب]] - [[امامت در فقه سیاسی]] - [[امامت در معارف دعا و زیارات]] - [[امامت در معارف و سیره فاطمی]] - [[امامت در معارف و سیره حسینی]] - [[امامت در معارف و سیره سجادی]] - [[امامت در معارف و سیره رضوی]] - [[امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[امامت از دیدگاه اهل سنت]]
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = امامت (پرسش)
}}
}}


'''[[امامت]]''' یکی از مهمترین اصول [[اعتقادی]] [[شیعه]] است که در کنار سایر اصول اعم از [[توحید]]، [[نبوت]] و [[معاد]] از اهمیت بسزایی برخوردار است. [[امام]] در لغت به معنای هر کسی یا چیزی است که از او تبعیت شده یا به او [[اقتدا]] گردد و در [[اصلاح]] [[کلامی]] به [[ریاست عامه]] در امر [[دین]] و [[دنیا]] از باب [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} تعریف شده است. از آنجا که اساس [[حکومت اسلامی]] در [[ایران]] بر مبنای [[امامت]] و [[ولایت]] پایه‌ریزی شده و [[ولی فقیه]] به عنوان [[حاکم اسلامی]]، در [[حکم]] [[نایب عام]] [[امام عصر]] {{ع}} در عصر غیبت است؛ از این رو تعبیر [[امامت]] در [[فرهنگ]] و معارف انقلاب اسلامی نیز بازتاب بسیاری داشته و در این خصوص فرمایشاتی از امامین [[انقلاب]] و برخی دیگر از اندیشمندان و نظریه پردازان تاثیر گذار انقلاب اسلامی همچون [[آیت‌الله مرتضی مطهری]] و [[آیت‌الله بهشتی]] در مباحث مختلف حول این اصل همچون [[حقیقت امامت]] و معنای آن، ارتباط [[ امامت]] با مناصبی همچون [[نبوت]]، [[ولایت]] و [[سلطنت]] و تفاوت‌ها و وجوه اشتراک این واژه‌ها با یکدیگر، [[شرایط امام]] و [[رهبر]] [[مشروع]] از منظر [[اسلام]]، [[وظایف امام]] و نیز [[حقوق]] وی، بیان شده که حاکی از توجه ایشان به این مسأله است.
'''[[امامت]]''' یکی از مهمترین اصول [[اعتقادی]] [[شیعه]] است که در کنار سایر اصول اعم از [[توحید]]، [[نبوت]] و [[معاد]] از اهمیت بسزایی برخوردار است. [[امام]] در لغت به معنای هر کسی یا چیزی است که از او تبعیت شده یا به او [[اقتدا]] گردد و در اصطلاح [[کلامی]] به [[ریاست عامه]] در امر [[دین]] و [[دنیا]] از باب [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} تعریف شده است. از آنجا که اساس [[حکومت اسلامی]] در [[ایران]] بر مبنای [[امامت]] و [[ولایت]] پایه‌ریزی شده و [[ولی فقیه]] به عنوان [[حاکم اسلامی]]، در [[حکم]] [[نایب عام]] [[امام عصر]] {{ع}} در عصر غیبت است؛ از این رو تعبیر [[امامت]] در [[فرهنگ]] و معارف انقلاب اسلامی نیز بازتاب بسیاری داشته و در این خصوص فرمایشاتی از امامین [[انقلاب]] و برخی دیگر از اندیشمندان و نظریه پردازان تاثیر گذار انقلاب اسلامی همچون [[آیت‌الله مرتضی مطهری]] و [[آیت‌الله بهشتی]] در مباحث مختلف حول این اصل همچون [[حقیقت امامت]] و معنای آن، ارتباط [[ امامت]] با مناصبی همچون [[نبوت]]، [[ولایت]] و [[سلطنت]] و تفاوت‌ها و وجوه اشتراک این واژه‌ها با یکدیگر، [[شرایط امام]] و [[رهبر]] [[مشروع]] از منظر [[اسلام]]، [[وظایف امام]] و نیز [[حقوق]] وی، بیان شده که حاکی از توجه ایشان به این مسأله است.


== معناشناسی امام و امامت ==
== معناشناسی امام و امامت ==
=== معنای لغوی ===
=== معنای لغوی ===
{{اصلی|امامت در لغت|امام در لغت}}
{{اصلی|امامت در لغت|امام در لغت}}
اهل لغت برای واژه «امام» معانی مختلفی<ref>مثل [[پیشوا]]، پیشرو، [[مقتدا]]، قیِّم، [[مصلح]]، [[الگو]]، طریق و راه اصلی، [[راهنما]] (ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷) و کسی که همواره مقصود و [[هدف]] حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، (مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷)، مصلح و [[سرپرست]] (ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲، ص۲۵)، شاقول و ریسمان بنّایی(ابن فارس، محمد، معجم مقاییس اللغة، ج ۱ ص۲۹؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲ ص۲۵ و ۲۶؛ صاحب ابن عباد، المحیط فی اللغة، ج ۱۰، ص۴۶۱).</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد (مقاله)|بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد]]، ص۱۲؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۳.</ref> ذکر کرده‌اند. صرف نظر از [[اختلافات]] معنایی واژۀ «امام»، اغلب لغت شناسان (لغویین) امام را از مصدر ائتمام به معنای تقدم و [[پیشوایی]] و به معنای کسی که مورد [[اقتدا]] و [[پیروی]] قرار گیرد، دانسته‌اند<ref>نک: طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۴؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷؛ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ص۳۳</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv۰?playlist=۳۷۶۱۹۷ درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»].</ref>
اهل لغت برای واژه «امام» معانی مختلفی<ref>مثل [[پیشوا]]، پیشرو، [[مقتدا]]، قیِّم، [[مصلح]]، [[الگو]]، طریق و راه اصلی، [[راهنما]] (ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷) و کسی که همواره مقصود و [[هدف]] حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، (مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷)، مصلح و [[سرپرست]] (ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲، ص۲۵)، شاقول و ریسمان بنّایی(ابن فارس، محمد، معجم مقاییس اللغة، ج ۱ ص۲۹؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲ ص۲۵ و ۲۶؛ صاحب ابن عباد، المحیط فی اللغة، ج ۱۰، ص۴۶۱).</ref>.<ref>ر.ک: [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد (مقاله)|بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد]]، ص۱۲؛ [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|امامت در بینش اسلامی]]، ص۲۳.</ref> ذکر کرده‌اند. صرف نظر از [[اختلافات]] معنایی واژۀ «امام»، اغلب لغت شناسان (لغویین) امام را از مصدر ائتمام به معنای تقدم و [[پیشوایی]] و به معنای کسی که مورد [[اقتدا]] و [[پیروی]] قرار گیرد، دانسته‌اند<ref>نک: طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۴؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷؛ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ص۳۳.</ref>.<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv۰?playlist=۳۷۶۱۹۷ درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»].</ref>


=== امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی ===
=== امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی ===
متفکرین و نظریه پردازان انقلاب اسلامی با الگوگیری از معانی لغوی، امام را به [[حاکم]] و [[پیشوایی]] که از طرف [[پروردگار]] تعیین می‌شود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۵۳.</ref> و به تعبیر دیگر زعامت و رهبری اجتماع<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری - شهید مطهری]]، ص47 و 50؛[[مرتضی مطهری]]، حماسه حسینی، جلد دوم، ص۲۴۸.</ref> معنا کرده‌اند. امامت از دید ایشان به معنای پیشوایی است؛ امام یک مرجع و پیشوای احکام دینی است همچنانکه یک [[زعیم]] [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] نیز [[پیشوا]]ست و همچنان که یک مربی [[باطنی]] و راهنمای معنوی از [[باطن]] ضمیر نیز پیشوا است<ref>[[مرتضی مطهری]]، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.</ref>. از منظر ایشان وقتی [[انسان]] می‌خواهد انسان‌های دیگر را اداره کند یا وقتی موضوع، [[رشد]] و اداره انسان‌های دیگر باشد، آن را [[مدیریت]] و [[رهبری]] می‌نامیم. این نوع از رشد در اصطلاح [[اسلامی]] [[هدایت]] و به تعبیر رساتر امامت نامیده می‌شود و دقیق‌ترین کلمه‌ای که بر کلمه امامت منطبق می‌شود همین کلمه رهبری است<ref>[[مرتضی مطهری]]، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸.</ref>از منظر ایشان طبق این معنا، [[پیامبراکرم{{صل}}]] نیز امام بود. چنانچه قرآن کریم در مورد حضرت ابراهیم{{ع}} که یکی از انبیای الهی{{{عم}} بود، از واژه امام استفاده کرده و فرموده: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۵۳.</ref>.  
اندیشمندان و نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی با الگوگیری از معانی لغوی، امام را به [[حاکم]] و [[پیشوایی]] که از طرف [[پروردگار]] تعیین می‌شود<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۵۳.</ref> و به تعبیر دیگر زعامت و رهبری اجتماع<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص47 و 50؛ [[مرتضی مطهری]]، حماسه حسینی، جلد دوم، ص۲۴۸.</ref> معنا کرده‌اند. امامت از دید ایشان به معنای پیشوایی است؛ امام یک مرجع و پیشوای احکام دینی است همچنانکه یک [[زعیم]] [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] نیز [[پیشوا]]ست و همچنان که یک مربی [[باطنی]] و راهنمای معنوی از [[باطن]] ضمیر نیز پیشواست<ref>[[مرتضی مطهری]]، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.</ref>. از منظر ایشان وقتی [[انسان]] می‌خواهد انسان‌های دیگر را اداره کند یا وقتی موضوع، [[رشد]] و اداره انسان‌های دیگر باشد، آن را [[مدیریت]] و [[رهبری]] می‌نامیم. این نوع از رشد در اصطلاح [[اسلامی]] [[هدایت]] و به تعبیر رساتر امامت نامیده می‌شود و دقیق‌ترین کلمه‌ای که بر کلمه امامت منطبق می‌شود همین کلمه رهبری است<ref>[[مرتضی مطهری]]، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸.</ref>. طبق این معنا، [[پیامبراکرم]]{{صل}} نیز امام بود. چنانچه قرآن کریم در مورد حضرت ابراهیم{{ع}} که یکی از انبیای الهی{{{عم}} بود، از واژه امام استفاده کرده و فرموده: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>.<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۵۳.</ref>.  
آنها علاوه بر این معنا، امامت را به نمونه بودن و [[سرمشق]] بودن نیز معنا کرده‌اند.<ref>حماسه حسینی، جلد اول، ص۹۹.</ref>
آنها علاوه بر این معنا، امامت را به نمونه بودن و [[سرمشق]] بودن نیز معنا کرده‌اند<ref>حماسه حسینی، جلد اول، ص۹۹.</ref>.


ایشان ضمن پذیرش معنای اصطلاح کلامی امامت، آن را به [[ریاست عمومی]] در [[دین]] و دنیا تعریف کرده‌ و گفته‌اند: امامت از آن جهت که ریاست در دین است، قهراً ریاست در [[دنیا]] هم خواهد بود.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری - شهید مطهری]]، ص50-92</ref>
ایشان ضمن پذیرش معنای اصطلاح کلامی امامت، آن را به ریاست عمومی در [[دین]] و دنیا تعریف کرده‌ و گفته‌اند: امامت از آن جهت که ریاست در دین است، قهراً ریاست در [[دنیا]] هم خواهد بود<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص50-92.</ref>.


به باور نظریه پردازان انقلاب اسلامی، مسئله‌ [[امامت]]، یک مسئله‌ مخصوص مسلمانان یا مخصوص [[شیعیان]] نیست بلکه [[ امامت]] بدین معناست که فردی، گروهی بر یک جامعه‌ حکمرانی کرده و جهت حرکت آن جامعه را در امر [[دنیا]]، [[معنویت]] و [[آخرت]] مشخص کنند و از این زاویه، این یک مسئله‌ همگانی است برای همه‌ [[جوامع بشری]]<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر، ۱۳۸۹/۰۹/۰۴.</ref>.
به باور نظریه پردازان انقلاب اسلامی، مسئله‌ [[امامت]]، یک مسئله‌ مخصوص مسلمانان یا مخصوص [[شیعیان]] نیست بلکه [[ امامت]] بدین معناست که فردی، گروهی بر یک جامعه‌ حکمرانی کرده و جهت حرکت آن جامعه را در امر [[دنیا]]، [[معنویت]] و [[آخرت]] مشخص کنند و از این زاویه، این یک مسئله‌ همگانی است برای همه‌ [[جوامع بشری]]<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر، ۱۳۸۹/۰۹/۰۴.</ref>.


=== روابط معنایی امامت با واژگان همسو ===
=== روابط معنایی امامت با واژگان همسو ===
[[اندیشمندان]] [[انقلاب اسلامی]]، پس از تبیین معنای [[امامت]]، جهت رفع هر گونه ابهام، به [[روابط]] مفهومی این واژه با سایر واژگان همسویی همچون [[ولایت]]، [[نبوت]]، [[خلافت]]، [[حکومت]] و [[سلطنت]] پرداخته‌اند.
اندیشمندان انقلاب اسلامی، پس از تبیین معنای [[امامت]]، جهت رفع هر گونه ابهام، به روابط مفهومی این واژه با سایر واژگان همسویی همچون [[ولایت]]، [[نبوت]]، [[خلافت]]، [[حکومت]] و [[سلطنت]] پرداخته‌اند.
 
==== رابطه امامت با ولایت ====
==== رابطه امامت با ولایت ====
{{همچنین|ولایت}}
{{همچنین|ولایت}}
به باور نظریه پردازان انقلاب اسلامی، واژه امامت از مفاهیم مرتبط با [[ولایت]] است  بدین معنا که اتصال و پیوند میان [[امام]] و [[مردم]] یک رکن اساسی بوده و ولایت امامان معصوم ناشی از ارزش‌های معنوی ایشان است. [[پیروان]] یک امام حقیقتاً اتصال [[فکری]] و عملی با امام خویش دارند. از آنجا که [[حاکمیت]]، [[ولایت الهی]] در [[جامعه]] به معنای [[بسیج]] کردن همه نیروهای جامعه به سمت [[رضایت الهی]] است، [[جامعه اسلامی]] به یک [[قدرت]] متمرکز در متن جامعه نیازمند است تا تمام نیروهای داخلی به آن پیوسته، از آنجا [[الهام]] گرفته و همگان از او حرف بشنوند. بر او نیز لازم است تا همه جوانب [[مصالح]] و [[مفاسد]] را بشناسد تا بتواند مانند یک دیده‌بان نیرومند و تیزبین هر کسی را به کار مخصوص خویش بگمارد. چنین شخصی که [[قلب]] جامعه اسلامی است امام نام دارد. امام سبب می‌شود همه نیروها در یک جهت پیوند خورده و هیچ کدام هرز نروند تا جامعه بتواند مانند مشت واحدی در برابر قدرت‌های [[بیگانه]] ایستاده (سلب [[ولایت طاغوت]]) و همه قوای جامعه جهت تأمین اهداف الهی به هم متصل گردد. (ولایت الهی).  
به باور نظریه پردازان انقلاب اسلامی، واژه امامت از مفاهیم مرتبط با [[ولایت]] است، بدین معنا که اتصال و پیوند میان [[امام]] و [[مردم]] یک رکن اساسی بوده و ولایت امامان معصوم ناشی از ارزش‌های معنوی ایشان است. [[پیروان]] یک امام حقیقتاً اتصال [[فکری]] و عملی با امام خویش دارند. از آنجا که [[حاکمیت]]، [[ولایت الهی]] در [[جامعه]] به معنای [[بسیج]] کردن همه نیروهای جامعه به سمت [[رضایت الهی]] است، [[جامعه اسلامی]] به یک [[قدرت]] متمرکز در متن جامعه نیازمند است تا تمام نیروهای داخلی به آن پیوسته، از آنجا [[الهام]] گرفته و همگان از او حرف بشنوند. بر او نیز لازم است تا همه جوانب [[مصالح]] و [[مفاسد]] را بشناسد تا بتواند مانند یک دیده‌بان نیرومند و تیزبین هر کسی را به کار مخصوص خویش بگمارد. چنین شخصی که [[قلب]] جامعه اسلامی است امام نام دارد. امام سبب می‌شود همه نیروها در یک جهت پیوند خورده و هیچ کدام هرز نروند تا جامعه بتواند مانند مشت واحدی در برابر قدرت‌های [[بیگانه]] ایستاده (سلب [[ولایت طاغوت]]) و همه قوای جامعه جهت تأمین اهداف الهی به هم متصل گردد. (ولایت الهی).


با این توضیح اگر [[امت اسلامی]] بخواهد زنده، موفق، پویا، [[پایدار]]، نیرومند و با [[نشاط]] باشد، لازم است ارتباط ولایت خویش را با امام که «قلب جامعه» است، برقرار کند. از این رو ولایت با امام یعنی ارتباط فکری، عملی، [[روحی]] با امام و به تعبیر دیگر یعنی درست از او [[سرمشق]] گرفتن و در [[افکار]] و [[رفتار]] از وی [[پیروی]] کردن<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۵۳.</ref>.
با این توضیح اگر [[امت اسلامی]] بخواهد زنده، موفق، پویا، [[پایدار]]، نیرومند و با [[نشاط]] باشد، لازم است ارتباط ولایت خویش را با امام که «قلب جامعه» است، برقرار کند. از این رو ولایت با امام یعنی ارتباط فکری، عملی، [[روحی]] با امام و به تعبیر دیگر یعنی درست از او [[سرمشق]] گرفتن و در [[افکار]] و [[رفتار]] از وی [[پیروی]] کردن<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۵۳.</ref>.
خط ۳۲: خط ۳۲:
==== رابطه امامت با نبوت ====
==== رابطه امامت با نبوت ====
{{همچنین|نبوت}}
{{همچنین|نبوت}}
از منظر اندیشمندان انقلاب اسلامی، میان امامت و نبوت نیز روابط عمیق و دقیقی وجود دارد چرا که [[نبوت]] مجرای ارتباط [[خدا]] با جامعه برای حاکمیت [[توحید]] در هستی و امامت است. از این رو امامت تنها محدود به [[بیان احکام]] [[شرعی]]، [[نصیحت]] و [[موعظه]] نیست بلکه [[ریاست]] [[دین]] و [[دنیا]]<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون استان لرستان، ۳۰/۴/۱۳۷۰.</ref> و راهبری [[مردم]] به سمت [[صلاح]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.</ref>. به همین جهت ایشان با استناد به امتحانات متعدد [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} برای رسیدن به [[مقام امامت]]، بر ضابطه‌مندی و [[الهی]] بودن این منصب تاکید کرده <ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.</ref> و [[امام]] را به قافله‌سالاری تشبیه می‌کنند که در مسیر تعالی همراه افراد قافله بوده، خستگان را [[تشویق]]، آسیب دیدگان را درمان و گمشدگان را [[راهنمایی]] می‌کند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع کاروان‌های راهیان نور، دوکوهه، ۱۹/۱/۱۳۸۱.</ref>.<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم در عید غدیر خم، ۸/۱۰/۱۳۸۶.</ref>
از منظر اندیشمندان انقلاب اسلامی، میان امامت و نبوت نیز روابط عمیق و دقیقی وجود دارد چرا که [[نبوت]] مجرای ارتباط [[خدا]] با جامعه برای حاکمیت، [[توحید]] در هستی و امامت است. از این رو امامت تنها محدود به [[بیان احکام]] [[شرعی]]، [[نصیحت]] و [[موعظه]] نیست بلکه [[ریاست]] [[دین]] و [[دنیا]]<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون استان لرستان، ۳۰/۴/۱۳۷۰.</ref> و راهبری [[مردم]] به سمت [[صلاح]] است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.</ref>. به همین جهت ایشان با استناد به امتحانات متعدد [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} برای رسیدن به [[مقام امامت]]، بر ضابطه‌مندی و [[الهی]] بودن این منصب تاکید کرده<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.</ref> و [[امام]] را به قافله‌سالاری تشبیه می‌کنند که در مسیر تعالی همراه افراد قافله بوده، خستگان را [[تشویق]]، آسیب دیدگان را درمان و گمشدگان را [[راهنمایی]] می‌کند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع کاروان‌های راهیان نور، دوکوهه، ۱۹/۱/۱۳۸۱.</ref>.<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم در عید غدیر خم، ۸/۱۰/۱۳۸۶.</ref>


با این بیان، نگاه متفکران انقلاب اسلامی به این دو منصب روشن‌تر می‌شود چه اینکه به باور ایشان [[نبوت]] و امامت دو منصبی است که در انبیای بزرگ الهی جمع است و در انبیایی که مقامشان پایین‌تر است تنها یکی از این دو مقام وجود دارد، چنانکه در ائمه معصومین{{عم}} نیز تنها یک مقام که همان امامت و رهبری است، وجود دارد، چون راه همان راهی است که پیامبراکرم{{صل}} نمایانده آن بوده و ائمه{{عم}}، مردم را در همان راه که آن حضرت از طرف [[خداوند]] ارائه کرده است، حرکت داده، [[بسیج]] کرده و راه می‌برند و این همان مفهوم امامت از نظر اسلام است<ref>[[مرتضی مطهری]]، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۲۱.</ref>
با این بیان، نگاه متفکران انقلاب اسلامی به این دو منصب روشن‌تر می‌شود چه اینکه به باور ایشان [[نبوت]] و امامت دو منصبی است که در انبیای بزرگ الهی جمع است و در انبیایی که مقامشان پایین‌تر است تنها یکی از این دو مقام وجود دارد، چنانکه در ائمه معصومین{{عم}} نیز تنها یک مقام که همان امامت و رهبری است، وجود دارد، چون راه همان راهی است که پیامبراکرم{{صل}} نمایانده آن بوده و ائمه{{عم}}، مردم را در همان راه که آن حضرت از طرف [[خداوند]] ارائه کرده است، حرکت داده، [[بسیج]] کرده و راه می‌برند و این همان مفهوم امامت از نظر اسلام است<ref>[[مرتضی مطهری]]، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۲۱.</ref>.


اندیشمندان انقلاب اسلامی معتقدند امامت در [[شیعه]] مسئله‌ای است [[تالی]] تِلوْ [[نبوت]] و بلکه از بعضی از درجات از نبوت نیز  بالاتر است. امامت پدیده و مفهومی است نظیر نبوت آن هم عالی‌ترین درجات نبوت<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری - شهید مطهری]]، ص۱۶۳.</ref>. چرا که به نص قرآن کریم، [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بعد از مقام نبوت به امامت رسید<ref>«و از فرزندانم (چه کس را)؟» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> همین نگاه است که موجب شده از منظر ایشان امامت، متمم نبوت شمرده شود. از این رو همان ادله‌ای که بر عصمت پیامبر اکرم{{صل}} از [[اشتباه]] و [[گناه]] دلالت دارند، بر عصمت [[امام]] نیز دلالت می‌کنند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری - شهید مطهری]]، ص۹۷.</ref>.
اندیشمندان انقلاب اسلامی معتقدند امامت در [[شیعه]] مسئله‌ای است [[تالی]] تِلوْ [[نبوت]] و بلکه از بعضی از درجات از نبوت نیز  بالاتر است. امامت پدیده و مفهومی است نظیر نبوت آن هم عالی‌ترین درجات نبوت<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص۱۶۳.</ref>. چرا که به نص قرآن کریم، [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} بعد از مقام نبوت به امامت رسید<ref>«و از فرزندانم (چه کس را)؟» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. همین نگاه است که موجب شده از منظر ایشان امامت، متمم نبوت شمرده شود. از این رو همان ادله‌ای که بر عصمت پیامبر اکرم{{صل}} از [[اشتباه]] و [[گناه]] دلالت دارند، بر عصمت [[امام]] نیز دلالت می‌کنند<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص۹۷.</ref>.


از مجموع آرای متفکران انقلاب اسلامی در این بخش می‌توان چنین به دست اورد که به عقیده ایشان امامت یک امر وراثتی از انبیا به اوصیای ایشان است  که [[استعداد]] آن از هر [[نسل]] به [[نسل]] بعدی منتقل شده، البته نه به صورت [[وراثت]] قانونی بلکه امامت [[خلافة الله]]، خلافة‌الرسول و یک عهد الهی است.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری - شهید مطهری]]، ص۲۰۱.</ref>
از مجموع آرای متفکران انقلاب اسلامی در این بخش می‌توان چنین به دست اورد که به عقیده ایشان امامت یک امر وراثتی از انبیا به اوصیای ایشان است  که [[استعداد]] آن از هر نسل به نسل بعدی منتقل شده، البته نه به صورت [[وراثت]] قانونی بلکه امامت [[خلافة الله]]، خلافة‌الرسول و یک عهد الهی است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص۲۰۱.</ref>.


==== رابطه امامت با خلافت و حکومت ====
==== رابطه امامت با خلافت و حکومت ====
{{همچنین|خلافت|حکومت}}
{{همچنین|خلافت|حکومت}}
اگر چه [[اهل سنت]]، [[امامت]] را به خلافت و بلکه حکومت ظاهری تنزل داده و [[امام]]، را همان [[حاکم سیاسی]] و فردي از افراد مسلمين می‌دانند که بايد او را براي [[حکومت]] [[انتخاب]] کنند؛ اما [[امامت]] در شيعه تالي تلو [[نبوت]] و بلکه  بالاتر از آن است بدین معنا که همانگونه که تا پيامبر در میان مسلمین وجود دارد، از اینکه چه کسي [[حاکم]] باشد، صحبتی به میان نمی‌آید، به همین ترتیب تا [[امام]] هست نيز صحبت از شخص ديگري براي [[حکومت]] مطرح نخواهد شد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری - شهید مطهری]]، ص ۱۶۲-۱۶۳.</ref>. امامت از منظر شیعه دارای ابعاد گوناگون اعتقادی، سیاسی و معنوی است و امام مرجعیت دینی، سیاسی و معنوی مردم را به عهده دارد.  
اگر چه [[اهل سنت]]، [[امامت]] را به خلافت و بلکه حکومت ظاهری تنزل داده و [[امام]]، را همان حاکم سیاسی و فردي از افراد مسلمين می‌دانند که بايد او را براي [[حکومت]] [[انتخاب]] کنند؛ اما [[امامت]] در شيعه تالي تلو [[نبوت]] و بلکه  بالاتر از آن است بدین معنا که همانگونه که تا پيامبر در میان مسلمین وجود دارد، از اینکه چه کسي [[حاکم]] باشد، صحبتی به میان نمی‌آید، به همین ترتیب تا [[امام]] هست نيز صحبت از شخص ديگري براي [[حکومت]] مطرح نخواهد شد<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص ۱۶۲-۱۶۳.</ref>. امامت از منظر شیعه دارای ابعاد گوناگون اعتقادی، سیاسی و معنوی است و امام مرجعیت دینی، سیاسی و معنوی مردم را به عهده دارد.  


صاحب نظران و اندیشمندان انقلاب اسلامی نیز با عنایت به این نکته که سیاست را از دین جدا ندانسته و بر این باورند که اسلامی که خدای متعال بر پیامبر اکرم{{صل}} نازل فرموده، از همان ابتدا اسلام همراه با سیاست و حکومت بوده است، پس از تبیین مساله امامت و ارتباط آن با نبوت و ولایت، مساله خلافت و حکومت را نیز مورد بررسی قرار داده و به بیان رابطه آن با امامت پرداخته‌اند. به عقیده آنان مقام امامت همان [[ولایت]] کلی [[امامان]] است که از [[اصول مذهب]] بوده و غیر از مسئله [[خلافت]] و [[حکومتی]] است که در [[غدیر]] مورد تاکید قرار گرفته است. چرا که این مقام قبل از آن نیز برای ائمه{{عم}} وجود داشته است. از این رو اگر کسی به این ولایت کلیه [[معتقد]] نباشد، تمام [[اعمال نیک]] خود را [[باطل]] کرده است<ref>صحیفه امام؛ ج ۲۰، ص۱۱۵</ref>.
صاحب نظران و اندیشمندان انقلاب اسلامی نیز با عنایت به این نکته که سیاست را از دین جدا ندانسته و بر این باورند که اسلامی که خدای متعال بر پیامبر اکرم{{صل}} نازل فرموده، از همان ابتدا اسلام همراه با سیاست و حکومت بوده است، پس از تبیین مساله امامت و ارتباط آن با نبوت و ولایت، مساله خلافت و حکومت را نیز مورد بررسی قرار داده و به بیان رابطه آن با امامت پرداخته‌اند. به عقیده آنان مقام امامت همان [[ولایت]] کلی [[امامان]] است که از [[اصول مذهب]] بوده و غیر از مسئله [[خلافت]] و [[حکومتی]] است که در [[غدیر]] مورد تاکید قرار گرفته است. چرا که این مقام قبل از آن نیز برای ائمه{{عم}} وجود داشته است. از این رو اگر کسی به این ولایت کلیه [[معتقد]] نباشد، تمام [[اعمال نیک]] خود را [[باطل]] کرده است<ref>صحیفه امام؛ ج ۲۰، ص۱۱۵.</ref>.


==== رابطه امامت با سلطنت دنیوی ====
==== رابطه امامت با سلطنت دنیوی ====
یکی دیگر از واژه‌هایی که [[پیروان]] [[اهل سنت]]، آن را مترادف با [[امامت]] دانسته و [[امامت]] را پس از افول [[عصر]] [[خلفای اموی]] و [[عباسی]] که از آن دوران به عنوان دوران اوج [[خلافت]] [[خلفا]] در [[تاریخ اسلام]] یاد می‌کنند، در آن خلاصه و منحصر دانسته‌اند، واژه [[سلطنت]] است. با این وجود متفکران [[انقلاب اسلامی]] همچون دیگر علمای بزرگ [[شیعه]]، بر این باورند که [[امامت]] نه تنها مرادف با [[سلطنت]] نیست بلکه [[ضد]] [[سلطنت]] [[دنیوی]] نیز هست؛ چراکه تفاوت‌های روشنی میان این دو واژه وجود دارد که بارزترین آنها به شرح ذیل است:  
یکی دیگر از واژه‌هایی که [[پیروان]] [[اهل سنت]]، آن را مترادف با [[امامت]] دانسته و [[امامت]] را پس از افول عصر [[خلفای اموی]] و عباسی که از آن دوران به عنوان دوران اوج [[خلافت]] [[خلفا]] در تاریخ اسلام یاد می‌کنند، در آن خلاصه و منحصر دانسته‌اند، واژه [[سلطنت]] است. با این وجود متفکران انقلاب اسلامی همچون دیگر علمای بزرگ [[شیعه]]، بر این باورند که [[امامت]] نه تنها مرادف با [[سلطنت]] نیست بلکه ضد [[سلطنت]] [[دنیوی]] نیز هست؛ چراکه تفاوت‌های روشنی میان این دو واژه وجود دارد که بارزترین آنها به شرح ذیل است:  
# امامت، یعنی پیشوایی روحی و معنوی و پیوند عاطفی و [[اعتقادی]] با مردم؛ اما سلطنت، یعنی [[حکومت]] با [[زور]] و [[فریب]] و بدون هیچ‌گونه علقه معنوی و [[عاطفی]] و [[ایمانی]].  
# امامت، یعنی پیشوایی روحی و معنوی و پیوند عاطفی و [[اعتقادی]] با مردم؛ اما سلطنت، یعنی [[حکومت]] با [[زور]] و [[فریب]] و بدون هیچ‌گونه علقه معنوی و [[عاطفی]] و [[ایمانی]].  
# امامت، حرکتی در میان [[امت]]، برای امت و در جهت خیر است. سلطنت، [[سلطه]] مقتدرانه علیه [[مصالح مردم]] و برای طبقات خاص با [[هدف]] [[ثروت‌اندوزی]] و [[شهوت‌رانی]] گروه [[حاکم]] است.  
# امامت، حرکتی در میان [[امت]]، برای امت و در جهت خیر است. سلطنت، [[سلطه]] مقتدرانه علیه [[مصالح مردم]] و برای طبقات خاص با [[هدف]] [[ثروت‌اندوزی]] و [[شهوت‌رانی]] گروه [[حاکم]] است.  
خط ۵۴: خط ۵۴:
== اقسام امام ==
== اقسام امام ==
{{همچنین|امامت در قرآن}}
{{همچنین|امامت در قرآن}}
واژه [[امامت]] از جمله واژه‌هایی است که علاوه بر لغت در [[قرآن کریم]] و [[روایات اهل بیت]]{{عم}} نیز به وفور [[کار]] رفته است. از تامل در کاربری‌های این واژه در [[آیات قرآن کریم]] می‌توان به این [[حقیقت]][[ دست]] یافت که [[امام]] دارای اقسام و مصادیق مختلف بشری و غیر بشری بوده و هم در [[رهبر]] و پیشوای [[حق]] و هم در [[پیشوا]] و [[رهبر]] [[باطل]] استعمال شده است. به همین جهت این واژه در کلمات و فرمایشات پردازان [[انقلاب اسلامی]] نیز با الهام‌گیری از [[قرآن کریم]] در همین مصادیق به [[کار]] رفته و متفکران [[انقلاب]] با استناد به کاربری واژه [[امام در قرآن کریم]]، به بیان اقسام [[امامت]] پرداخته و [[امام]] را اصطلاحی عام معرفی کرده‌اند که هم شامل پیشوای [[حق]] می‌شود و هم پیشوای [[باطل]]. ایشان با استناد به نص آیه: {{متن قرآن| وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}، بر این باورند که مراد از ائمه در این آیه، پیشوایی امامانی است که به [[امر پروردگار]]، [[مردم]] را [[هدایت]] کرده و آنها را از خطرها، سقوط‌گاه‌ها و لغزشگاه‌ها عبور داده و به سرمنزل مقصود و مطلوب از حیات دنیوی [[انسان]] ـ که [[خداوند]] این [[حیات]] را به [[انسان]] داده، می‌رسانند. از منظر ایشان مصداق این امامان، انبیای الهی‌اند.
واژه [[امامت]] از جمله واژه‌هایی است که علاوه بر لغت در [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[اهل بیت]]{{عم}} نیز به وفور [[کار]] رفته است. از تامل در کاربری‌های این واژه در [[آیات قرآن کریم]] می‌توان به این [[حقیقت]] [[ دست]] یافت که [[امام]] دارای اقسام و مصادیق مختلف بشری و غیر بشری بوده و هم در [[رهبر]] و پیشوای [[حق]] و هم در [[پیشوا]] و [[رهبر]] [[باطل]] استعمال شده است. به همین جهت این واژه در کلمات و فرمایشات پردازان انقلاب اسلامی نیز با الهام‌گیری از [[قرآن کریم]] در همین مصادیق به [[کار]] رفته و متفکران [[انقلاب]] با استناد به کاربری واژه [[امام در قرآن کریم]]، به بیان اقسام [[امامت]] پرداخته و [[امام]] را اصطلاحی عام معرفی کرده‌اند که هم شامل پیشوای [[حق]] می‌شود و هم پیشوای [[باطل]]. ایشان با استناد به نص آیه: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}، بر این باورند که مراد از ائمه در این آیه، پیشوایی امامانی است که به [[امر پروردگار]]، [[مردم]] را [[هدایت]] کرده و آنها را از خطرها، سقوط‌گاه‌ها و لغزشگاه‌ها عبور داده و به سرمنزل مقصود و مطلوب از حیات دنیوی [[انسان]] ـ که [[خداوند]] این [[حیات]] را به [[انسان]] داده، می‌رسانند. از منظر ایشان مصداق این امامان، انبیای الهی‌اند.


در مقابل به نص آیه: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}، که درباره‌ [[فرعون]] نازل شده است؛ می‌توان به این نتیجه رسید که واژه ائمه در این آیه نیز به همان معنایی که در آیه‌ [[اول]] استعمال شده بود، به کار رفته است اما در یک مصداق باطل؛ به عبارت دیگر این آیه درباره رهبرانی نازل شده که دین، دنیا  و [[آخرت]] [[مردم]] یا جسم و [[جان]] آنها در قبضه‌ قدرتشان بوده و [[مردم]] را به [[آتش]] و هلاکت [[دعوت]] می‌کنند<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر، ۱۳۸۹/۰۹/۰۴.</ref>.
در مقابل به نص آیه: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}، که درباره‌ [[فرعون]] نازل شده است؛ می‌توان به این نتیجه رسید که واژه ائمه در این آیه نیز به همان معنایی که در آیه‌ [[اول]] استعمال شده بود، به کار رفته است اما در یک مصداق باطل؛ به عبارت دیگر این آیه درباره رهبرانی نازل شده که دین، دنیا  و [[آخرت]] [[مردم]] یا جسم و [[جان]] آنها در قبضه‌ قدرتشان بوده و [[مردم]] را به [[آتش]] و هلاکت [[دعوت]] می‌کنند<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر، ۱۳۸۹/۰۹/۰۴.</ref>.


== حقیقت امامت ==
== حقیقت امامت ==
=== الهی بودن نصب امام ===
=== نصب الهی امام ===
{{اصلی|نصب الهی امام}}
{{اصلی|نصب الهی امام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}}
امام خمینی امامت را یک اصل الهی برخاسته از متن [[دین]] برای راهبری [[جامعه]] می‌داند که بدون آن [[سعادت]] [[جامعه]] تحقق نمی‌یابد و این اصل را از [[اصول مذهب]] می‌شمارد<ref>امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۳، ص۴۴۱.</ref>. ایشان بر این [[باور]] است که [[مقام امامت]] صرفاً یک مقام اعتباری نیست<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۲.</ref>، بلکه یک منصب [[حقیقی]] [[الهی]] است که [[پیامبر]] {{صل}} از طرف [[خداوند]] [[مأمور]] به [[نصب]] و جعل و تصریح به آن می‌شود<ref>امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۹۷؛ صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۱؛ ج۲۰، ص۱۱۲.</ref>. به [[اعتقاد]] ایشان، [[امامت]] دو جنبه ظاهری و [[باطنی]] دارد و جنبه ظاهری آن، [[حکومت]] و [[زعامت]] [[دنیایی]] است و با تشکیل حاکمیت سیاسی شکل می‌گیرد؛ از این رو ایشان [[واقعه غدیر]] را مساوی با ایجاد حکومت دانسته است<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۲.</ref> و از جنبه باطنی آن، به [[ولایت]] تعبیر می‌کند<ref>امام خمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص۵۸؛ همو، آداب الصلاة، ص۱۴۱.</ref>. صاحب این مقام باطنی، [[انسان کامل]] و [[حجت]] [[واقعی]] [[خدا]] بر روی [[زمین]] است<ref>امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۱۴۶-۱۴۷.</ref> که [[خلافت]] کلی الهی دارد و این خلافت، خلافتی [[تکوینی]] است و به موجب آن جمیع ذرات در برابر آن خاضع‌اند<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۳.</ref>، بلکه [[حقیقت]] آن، مقام [[کشف]] و بسط [[حقایق]] است؛ یعنی کسی شایسته این مقام است که بتواند [[وحدت]] و کثرت را با هم جمع کند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۲.</ref>. داشتن این مقام معنوی، سبب [[نصب امام]] در مقام ظاهری و حکومت است که نتیجه آن تشکیل حکومت و [[عدالت]] واقعی در جامعه خواهد بود؛ به گونه‌ای که [[مرضی خداوند]] باشد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۲.</ref>.<ref>[[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص ۲۳۹.</ref>.
از منظر امامین انقلاب حقیقت امامت، جعل الهی امام و به عبارت دیگر انتصابی بودن این مقام توسط خدای متعال است چرا که [[مقام امامت]] صرفاً یک مقام اعتباری نیست<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۲.</ref>، بلکه یک منصب [[حقیقی]] [[الهی]] است که [[پیامبر]] {{صل}} از طرف [[خداوند]] [[مأمور]] به [[نصب]] و جعل و تصریح به آن می‌شود<ref>امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۹۷؛ صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۱؛ ج۲۰، ص۱۱۲.</ref>. به عبارت دیگر امامت یک اصل الهی برخاسته از متن [[دین]] برای راهبری [[جامعه]] است که بدون آن [[سعادت]] [[جامعه]] تحقق نمی‌یابد. به همین جهت است که چنین اصلی را باید از اصول مذهب به حساب آورد<ref>امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۳، ص۴۴۱.</ref>.  


آیت‌الله خامنه‌ای نیز در خصوص الهی بودن نصب امام می‌فرمایند: این که [[پیغمبر اکرم]] {{صل}} حساسترین [[زمان]] را برای اعلام مسئله‌ [[ولایت]] [[انتخاب]] کرد، این انتخابِ [[پیغمبر]] نبود، انتخابِ [[خدای متعال]] بود. از طرف [[پروردگار]] [[وحی]] رسید که: {{متن قرآن| بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ}}. نه اینکه [[پیغمبر]] مسئله‌ [[امامت]] و [[ولایت]] را از سوی [[پروردگار]] قبلاً نمی‌دانست؛ چرا، از اولِ [[بعثت]] برای [[پیغمبر]] مسئله روشن بود. بعد هم حوادث گوناگون این بیست و سه سال، آنچنان این [[حقیقت]] را عریان کرد و آشکار کرد که جای تردیدی باقی نمی‌گذاشت؛ اما [[اعلان]] رسمی باید در حساس‌ترین [[زمان]] اتفاق می‌افتاد و به [[دستور]] [[پروردگار]] اتفاق افتاد: {{متن قرآن|بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}، یعنی این یک [[رسالت الهی]] است که باید بگوئی<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم به مناسبت عید غدیر، ۱۳۸۸/۰۹/۱۵.</ref>.
اندیشمندان انقلاب اسلامی با استناد به برخی [[آیات قرآن کریم]] همچون [[آیه تبلیغ]]، به نصب الهی [[امام]]، تصریح کرده‌اند. ایشان با اشاره به نوع خطابی که در [[آیه مبارکه]] [[تبلیغ]]، به [[پیامبر اکرم]]{{صل}} شده که بر اساس آن عدم [[ابلاغ]] [[فرمان]] [[خدای متعال]] به [[مردم]] توسط آن حضرت به منزله عدم انجام [[رسالت الهی]] شمرده شده، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه 67.</ref>، معتقدند: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} 23 سال در [[مکه]] و [[مدینه]] انواع و اقسام [[سختی‌ها]] را تحمل کرده و [[مجاهدت]] نمود تا [[مردم]] را [[هدایت]] نماید با این حال به [[نص]] این [[آیه]] اگر آن حضرت این مسأله را برای [[مردم]] بیان نکند، تمام زحماتش از بین خواهد رفت، از این رو آن مسأله‌ای که در این [[آیه]] اینگونه مورد تاکید قرار گرفته مسلما نمی‌تواند یک مسأله فرعی باشد بلکه مسأله‌ای اساسی و اصلی است و آن چیزی جز [[امامت]] نیست<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر، 1395/06/30.</ref>.


ایشان در موضعی دیگر نیز با اشاره به این ویژگی می‌فرمایند: این [[کار]] را [[پیغمبر]] در [[غدیر]] انجام دادند؛ [[امیرالمؤمنین]] را که از لحاظ [[شخصیت]] ـ چه [[شخصیت]] [[ایمانی]]، چه [[شخصیت]] [[اخلاقی]]، چه [[شخصیت]] انقلابی و نظامی، چه [[شخصیت]] [[رفتاری]] با قشرهای مختلف افراد ـ یک فرد ممتاز و منحصر بفردی بود، [[منصوب]] کردند و [[مردم]] را به [[تبعیت]] از او موظف کردند. این هم [[فکر]] [[پیغمبر]] نبود، این [[هدایت الهی]] بود، [[دستور الهی]] بود، [[نصب الهی]] بود؛ مثل بقیه سخنان و هدایتهای [[نبی مکرم]] که همه، [[الهام الهی]] بود. این [[دستور]] صریح [[پروردگار]] به [[پیغمبر اکرم]] بود، [[پیغمبر اکرم]] هم این [[دستور]] را عمل کردند<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم قم در سالروز عید سعید غدیر خم‌، ۱۳۸۵/۱۰/۱۸.</ref>.
امامین انقلاب در تبیین حقیقت امامت به جنبه‌های ظاهری و باطنی آن اشاره کرده و معتقدند که [[امامت]] دو جنبه ظاهری و [[باطنی]] دارد و جنبه ظاهری آن، [[حکومت]] و [[زعامت]] [[دنیایی]] است که با تشکیل حاکمیت سیاسی شکل می‌گیرد. مثل آنچه که در غدیر اتفاق افتاد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۲.</ref> چه اینکه انتخابِ روز غدیر به عنوان حساس‌ترین زمان جهت معرفی امیرالمومنین {{ع}}، در حقیقت انتخاب خود پیامبر اکرم {{صل}} نبود، بلکه انتخابِ [[خدای متعال]] بود آن هنگام که از طرف [[پروردگار]] اینگونه [[وحی]] رسید: {{متن قرآن| بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ}}.<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم به مناسبت عید غدیر، ۱۳۸۸/۰۹/۱۵.</ref>. از این جهت می‌توان نصب امیرالمومنین {{ع}} را یک [[نصب الهی]] دانست<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم قم در سالروز عید سعید غدیر خم‌، ۱۳۸۵/۱۰/۱۸.</ref>. دومین جنبه امامت که در کنار جنبه ظاهری از آن یاد می‌شود، جنبه باطنی آن است که از آن به [[ولایت]] تعبیر می‌کنند<ref>امام خمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص۵۸؛ همو، آداب الصلاة، ص۱۴۱.</ref>. صاحب این مقام باطنی، [[انسان کامل]] و [[حجت]] واقعی [[خدا]] بر روی [[زمین]] است<ref>امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۱۴۶-۱۴۷.</ref> که [[خلافت]] کلی الهی دارد و این خلافت، خلافتی [[تکوینی]] است که به موجب آن جمیع ذرات در برابر آن خاضع‌اند<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۳.</ref>، به عبارت بهتر [[حقیقت]] آن، مقام [[کشف]] و بسط [[حقایق]] است؛ یعنی کسی شایسته این مقام است که بتواند [[وحدت]] و کثرت را با هم جمع کند<ref>امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۲.</ref>. داشتن این مقام معنوی، سبب [[نصب امام]] در مقام ظاهری و حکومت است که نتیجه آن تشکیل حکومت و [[عدالت]] واقعی در جامعه خواهد بود؛ به گونه‌ای که [[مرضی خداوند]] باشد<ref>امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۲.</ref>.<ref>[[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص ۲۳۹.</ref>


== جایگاه امامت ==
== جایگاه امامت ==
[[آیت‌الله خامنه‌ای]] با استفاده از [[آیه مبارکه]] [[ تبلیغ]]، به جایگاه عظیم و والای [[امامت]] اشاره کرده و می‌فرمایند: آیه‌ شریفه‌ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>«ای پیامبر!  آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>، [خطاب به [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، می‌فرماید:] اگر این [[حکم]] را [[ابلاغ]] نکنی، اصلاً رسالتت را انجام نداده‌ای. [[پیغمبر]] ۲۳ سال است دارد [[مجاهدت]] می‌کند ـ آن مجاهدات [[مکّه]]، آن مجاهدات [[مدینه]]، آن [[جنگ‌ها]]، آن فداکاری‌ها، آن گذشت‌ها، آن سختگیری‌های بر خود، آن [[هدایت]] عظیم بشری که آن بزرگوار انجام داده است، اینها همه در این مدّت انجام گرفته ـ این چه حادثه‌ای و چه عارضه‌ای است که اگر نباشد، همه‌ اینها [گویی‌] نیست {{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}، این نمی‌تواند چند [[حکم]] فرعی باشد؛ این یک چیزی فراتر از اینها است؛ آن چیست؟[[ امامت]] است. <ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر، ۱۳۹۵/۰۶/۳۰.</ref>.
{{اصلی|جایگاه امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}}
اندیشمندان انقلاب اسلامی با استناد به [[آیه شریفه]] اکمال: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا}}<ref>«امروز دین را به حد کمال رساندم نعمت را به حد آخر تمام کردم، امروز است که دیگر اسلام را برای شما به عنوان یک دین پسندیدم»، سوره مائده، آیه ۳.</ref>، بر اهمیت جایگاه و عظمت مقام امامت تاکید کرده و معتقدند: بنا به نص این آیه، در [[روز]] ([[غدیر]])، جریانی رخ داده که آنقدر با اهمیت است که قرآن آن را مکمل [[دین]] و متمم نعمت خدا بر [[بشر]] شمرده است بدین معنا که با وجود آن، [[اسلام]]، معنا پیدا کرده و با فقدان آن، اسلام هم معنا نخواهد داشت و روشن است که آن موضوعی که بتواند نامش مکمل [[دین]] و متمم [[نعمت]] باشد و آن چیزی که با نبودنش، [[اسلام]] نیز معنا نخواهد داشت، چیزی جز امامت نیست<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص۶۳.</ref>.


[[آیت‌الله مرتضی مطهری]] نیز با استناد به [[آیه شریفه]] اکمال: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا}}<ref>«امروز دین را به حد کمال رساندم نعمت را به حد آخر تمام کردم، امروز است که دیگر اسلام را برای شما به عنوان یک دین پسندیدم»، سوره مائده، آیه ۳.</ref>، می‌گوید:
ایشان از منظری [[قرآنی]]، نقش، جایگاه و اهمیت مسأله [[امامت]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} در [[اکمال دین]] را مورد بحث و بررسی قرار داده و معتقدند در این آیه شریفه، برای کلمه «[[دین]]» لفظ «اکمال» و برای «[[نعمت]]» کلمه «اتمام» استعمال شده است و از آنجا که «[[ دین]] مجموعه‌ای است از دستوراتی که از ناحیه [[خدا]]، یکی بعد از دیگری می‌‌آیند، می‌توان هر یک از این [[دستورها]] را نعمتی از جانب خدای متعال دانست، از این رو با آمدن آخرین دستور، گویاآخرین نعمت که به منزله آخرین جزء و خشت یک ساختمان است نیز نازل شده و از این جهت می‌توان گفت نعمت تمام شده است. اما به اعتبار یک امر دیگر، [[اکمال دین]] گفته شده است و آن امر دیگر [[حقیقت]] دین است که از نوع معارف و [[معنویت]] است بدین معنا که این [[دستورها]] پوشش‌های [[دین]] یا  به اصطلاح مقررات ظاهری است، پیکری است که [[روح]] این پیکر همان معارف و [[معنویات]] است، مثل خود [[توحید]] و [[نبوت]] و [[امامت]]. [[انسان]] بدون [[نبوت]] با [[فکر]] شخصی خودش می‌‌تواند به یک [[توحیدی]] برسد، اما نه [[توحیدی]] که شایسته یک [[انسان]] است، بلکه یک [[توحید]] ناقص. همچنین هیچ یک از [[توحید]] و [[نبوت]]، بدون اینکه [[امامت]] باشد، به مرحله [[کمال]] خود نمی‌رسند، یعنی نبوت مکمل توحید است، به این معنی که مبین توحید است (البته [[هدف]] اصلی همه اینها توحید است) و به وسیله [[امامت]] بیشتر. پس از آن نظر که [[معنویت]] به آخرین [[حد]] و به اوج خود می‌‌رسد و مراحل [[رشد]] طی می‌‌شود [کلمه] «اکملت» [به [[کار]] رفته است و  به آن اعتبار که دستوری از دستورهای [[دین]] رسیده و این [[دستور]] که پس از دستورهای دیگر آمده، آخرین خشتی است که در این ساختمان به [[کار]] رفته، کلمه «اتممت» استعمال شده است»<ref>مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ص۲۵۱-۲۴۹.</ref>.


«این [[آیه شریفه]] نشان می‌دهد که در آن [[روز]] ([[غدیر]])، جریانی رخ داده که آنقدر با اهمیت است که آن را مکمل [[دین]] و متمم نعمت خدا بر [[بشر]] شمرده است و با بودن آن، [[اسلام]]، [[اسلام]] است و [[خدا]] این [[اسلام]] را همان می‌بیند که می‌خواسته و با نبودن آن، [[اسلام]]، [[اسلام]] نیست. [[شیعه]] به لحن این [[آیه]] که تا این [[درجه]] برای این موضوع اهمیت قائل است [[استدلال]] می‌کند و می‌پرسد که آن موضوعی که بتواند نامش مکمل [[دین]] و متمم [[نعمت]] باشد و آن چیزی که با نبودنش، [[اسلام]]، [[اسلام]] نیست، چه بوده است؟ می‌گوید: ما می‌توانیم موضوعی را نشان بدهیم که در آن [[درجه]] از اهمیت باشد؛ [[ولی]] شما نمی‌توانید. بعلاوه روایاتی هست که [[تأیید]] می‌کند این [[آیه]] هم در همین موضوع وارد شده است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری - شهید مطهری]]، ص۶۳.</ref>.
== ابعاد امامت ==
{{اصلی|ابعاد امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}}
نظریه پردازان انقلاب اسلامی از آنجا که سیاست را از دین جدا نمی‌دانند، بر این باورند که امامت دارای ابعاد مختلفی است که مسأله [[غدیر]] و [[انتصاب]] [[امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[خلافت رسول خدا]]{{صل}}، یک بعد از [[ابعاد امامت]] است که از آن به مرجعیت دینی و علمی امام تعبیر می‌گردد علاوه بر این امامت دارای بعد دیگری نیز هست و آن مساله حکومت یا حاکمیت سیاسی است که مربوط به مرجعیت سیاسی امام است.  


[[آیت‌الله مطهری]] در ادامه از منظری [[قرآنی]]، که مورد وفاق هر [[مسلمانی]] است، نقش، جایگاه و اهمیت مسأله [[امامت]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} در [[اکمال دین]] را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد. از منظر ایشان در [[آیه کریمه]] ۳ از [[سوره مائده]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا}}، در مورد کلمه «[[دین]]» لفظ «اکمال» و در مورد «[[نعمت]]» کلمه «اتمام» آمده است.
ایشان با استناد به فرازی از خطبه غدیر معتقدند: آنچه در مورد محتواى جمله‌ تاریخى و [[شریف]] و پر مغز [[پیامبر]] به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} که فرمود: {{متن حدیث|من کنت مولاه فهذا علی مولاه}}، لازم است بیان شود این است که غیر از [[نصب]] [[امیرالمؤمنین]] به [[خلافت]] و [[امامت]] بعد از نبىّ اکرم و [[وصایت]] آن حضرت - که معناى رایج و شایع این جمله است - مضمون مهمّ دیگرى در این بیان وجود دارد که نباید مورد [[غفلت]] قرار گیرد و آن، پرداختن [[اسلام]] به امر [[حکومت]] و امر [[سیاست]] [[امّت]] و اهمّیّت این موضوع از نظر [[اسلام]] است<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اقشار مختلف مردم به‌مناسبت عید غدیر، ۱۳۹۳/۰۷/۲۱.</ref>.


ایشان [[معتقد]] است: «یک شی ء اگر مرکب باشد از یک [[سلسله]] اجزاء چنانچه فاقد یک یا چند جزء از اجزاء لازم باشد، می‌گوییم ناقص است، و اگر همه اجزاء را داشته باشد، می‌گوییم: تمام است. مثلاً یک [[خانه]] برای این که [[خانه]] بشود به اجزائی نیاز دارد، از پایه و دیوار و سقف گرفته تا لوازم اولیه مثل لوله کشی و سیم کشی؛ تا وقتی که یک یا چند تا از اینها نباشد، می‌گوییم هنوز ساختمان ناقص است، وقتی که همه اجزاء به آخر رسید، می‌گوییم این ساختمان تمام است. پس «تمام» را در جایی می‌گوییم که یک «کل» موجود باشد مرکب از اجزاء، وقتی که [[جامع]] همه اجزاء باشد، به آن می‌گوییم «تمام» اگر فاقد باشد می‌گوییم ناقص (در مقابل تمام). بنابراین اگر بچه‌ای متولد بشود در حالی که یک انگشت نداشته باشد یا کور مادرزاد متولد بشود، می‌‌گوییم ناقص متولد شده، [[ولی]] اگر این [[جور]] نباشد، بلکه نقطه مقابلش باشد و همه ارکان و عناصرش وجود داشته باشد، می‌‌گوییم تمام متولد شده است. اما کامل در مقابل ناقص، معنی دیگری دارد. یک شیء که از نظر اجزاء تمام است از این نظر نقصی ندارد، [[ولی]] بالقوه می‌‌تواند چیز دیگری بشود، یعنی می‌‌تواند متحول بشود از مرتبه‌ای و درجه‌ای به مرتبه و [[درجه]] بالاتری، مادامی که آن مراتب را طی نکرده به آن می‌‌گوییم «ناقص»، وقتی که مراتب ممکن را طی کند، به آن می‌گوییم: «کامل». پس «تمام» در مقایسه با اجزاء است و «[[کمال]]» در مقایسه با مراتب و درجات. کودکی که تمام متولد می‌شود، از نظر [[انسان]] بودن ناقص است، یعنی [[انسان کامل]] نیست،[[ انسان]] تمام هست [[ولی]] [[انسان کامل]] نیست؛ زیرا هنوز [[انسانی]] است که می‌تواند [[عالم]] باشد و [[عالم]] نیست، می‌‌تواند صنعتگر باشد و صنعتگر نیست، می‌‌تواند کارهایی را انجام بدهد، [[ولی]] هنوز آن [[کارها]] را انجام نداده است، همه اینها را بالقوه داراست، بالقوه [[مجتهد]] است [[ولی]] اکنون [[مجتهد]] نیست، چون همه چیز برایش فعلیت پیدا نکرده، باید مراحلی را طی کند تا استعدادهایش به فعلیت برسد، هر وقت استعدادهایش به فعلیت رسید آن وقت به او می‌‌گوییم «[[انسان کامل]]» اگر رسیده به مرحله‌ای که تمام استعدادهای انسانی او ـ حال، استعدادهای انسانی هر چه هست ـ به مقام فعلیت رسید، به او می‌‌گوییم «کامل»<ref>مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ص۲۴۹.</ref>.
== اثبات امامت ==
{{اصلی|اثبات امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}}
اندیشمندان و نظریه پردازان انقلاب اسلامی همچون متکلمان شیعی برای اثبات وجود امام که از ناحیه خداوند [[منصوب]] می‌شود، به [[ادله]] متعدد [[عقلی]] و [[نقلی]] تمسک کرده‌اند که برخی از آنها عام است و به [[اثبات اصل امامت]] می‌پردازد و برخی خاص است و امامت را برای [[ائمه اهل بیت]] {{عم}} [[اثبات]] می‌کند‌.  


[[آیت‌الله مطهری]] پس از این توضیحات درباره دو مفهوم اکمال و اتمام باز به [[آیه شریفه]] که راجع به مسأله [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} است باز می‌‌گردد و از دو نگاه کلی به [[اسلام]][[ سخن]] می‌‌گوید: «از یک دید،[[ دین]] مجموعه‌ای است از [[دستورها]] که از ناحیه [[خدا]]، یکی بعد از دیگری می‌‌آید، مثلا [[نماز]] یک [[دستور]] است، [[روزه]] [[دستور]] دیگری است،[[ حج]]،[[ زکات]] و [[خمس]] هر یک [[دستور]] دیگری است و هر یک از این [[دستورها]] نعمتی است برای ما به اعتبار این که آخرین [[دستور]] رسیده و مثل این که آخرین جزء و آخرین خشت این ساختمان گذاشته شده است، به این اعتبار اتمام نعمت گفته‌اند، اما به اعتبار یک امر دیگر [[اکمال دین]] گفته شده است و آن امر دیگر [[حقیقت]] دین است که [[حقیقت]] [[دین]] چیزی است از نوع معارف و [[معنویت]]، این [[دستورها]] پوشش‌های [[دین]] است، یعنی به اصطلاح مقررات ظاهری است، پیکری است که [[روح]] این پیکر همان معارف و [[معنویات]] است، مثل خود [[توحید]] و [[نبوت]] و [[امامت]]. [[انسان]] بدون [[نبوت]] با [[فکر]] شخصی خودش می‌‌تواند به یک [[توحیدی]] برسد، اما نه [[توحیدی]] که شایسته یک [[انسان]] است، بلکه یک [[توحید]] ناقص. همچنین هیچ یک از [[توحید]] و [[نبوت]]، بدون اینکه [[امامت]] باشد، به مرحله [[کمال]] خود نمی‌رسند، یعنی نبوت مکمل توحید است، به این معنی که [[مبین]] توحید است (البته [[هدف]] اصلی همه اینها توحید است) و به وسیله [[امامت]] بیشتر. پس از آن نظر که [[معنویت]] به آخرین [[حد]] و به اوج خود می‌‌رسد و مراحل [[رشد]] طی می‌‌شود [کلمه] «اکملت» [به [[کار]] رفته است، و] به آن اعتبار که [[دستوری]] از دستورهای [[دین]] رسیده و این [[دستور]] که پس از دستورهای دیگر آمده، آخرین خشتی است که در این ساختمان به [[کار]] رفته، کلمه «اتممت» استعمال شده است»<ref>مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ص۲۵۱-۲۴۹.</ref>.
=== ادله عقلی ===
==== [[نیاز شریعت به حافظ]] و [[نگهبان]] ====
بنیان‌گذار انقلاب اسلامی با استناد به برخی ادله عقلی همچون حفظ دین، [[امام]] را [[نگهبان دین]]، حافظ [[نظام اسلامی]] و حافظ [[وحدت مسلمانان]] دانسته و معتقد است که تنها با وجود او [[احکام دین]] و اجرای آنها استمرار می‌یابد<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۳۴ - ۱۳۶؛ همو، ولایت فقیه، ص۲۶ - ۲۷؛ همو، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۹۷.</ref>.  


[[آیت‌الله مطهری]]، حتی در [[سلسله]] مباحث پیچیده [[فلسفی]] اصول [[فلسفه]] و روش رئالسیم، در بحثی که درباره [[تکامل]] دارد، به نقش و تأثیر [[امامت]] در [[اکمال دین]] پرداخته و [[معتقد]] است که «[[تکامل]] یعنی تحول از نقص به [[کمال]]. نقص و [[کمال]] چیست؟ نقص گاهی در مقابل تمام و گاهی در مقابل [[کمال]] آورده می‌‌شود. نقص در مقابل تمام عبارت است از فاقد بودن یک شیء، بعضی از اجزاء خود را. کتاب ناقص یعنی [[کتابی]] که بعضی از فصول یا بعضی از اوراق خود را ندارد، و کتاب تمام یعنی [[کتابی]] که همه فصول یا همه برگ‌های خود را واجد است. همچنین است ساختمان ناقص و ساختمان تمام، [[نماز]] ناقص و [[نماز]] تمام. پس نقص مقابل تمام در جایی گفته می‌‌شود که واحد مورد نظر، قسمتی از اجزاء خود را واجد باشد و قسمتی از اجزاء را فاقد باشد. [[ولی]] نقص در مقابل [[کمال]] به معنی دیگری است، به این معنی است که یک شیء همه مراحلی که باید طی کند طی نکرده باشد و همه امکانی که طبیعت برای او تهیه دیده است، تحصیل نکرده باشد. مثلاً یک نوزاد اگر فاقد یک عضو باشد یک [[انسان]] ناقص الخلقه است، به معنی این که تام الخلقه نیست. اما یک نوزاد تام الخلقه چون ممکن است مراحل راه رفتن و [[سخن گفتن]] و [[عالم]] شدن را در [[آینده]] طی کند و فعلاً فاقد آن مرحله است، یک [[انسان]] ناقص است، به معنی این که به مرحله [[کمال]] ممکن خود نرسیده است. پس دو جریان است: یکی این که یک شیء از لحاظ اجزاء ناقص و ناتمام باشد، دیگر این که از لحاظ مراحل [[ترقی]] که برایش امکان دارد، پیش نرفته باشد. و لهذا در مفهوم [[کمال]] مفهوم ارتقا مندرج است، به خلاف مفهوم تمام، پس وقتی که مثلاً نمازمی خوانیم یا [[خانه]] می‌‌سازیم، [[نماز]] و یاخانه روبه تمام می‌‌رود، اما وقتی که کودکیم و بزرگ می‌‌شویم و یا هنگامی که درس می‌‌خوانیم، رو به کمال می‌‌رویم. به نظر می‌‌رسد در [[آیه شریفه]] که می‌‌فرماید؛ {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}}، که هم کلمه [[کمال]] به [[کار]] رفته و هم کلمه تمام، از آن نظر است که هر دو مفهوم [[صادق]] است، از طرفی خود [[دین]] به عنوان یک [[حقیقت]] متکامل با تعیین [[تکلیف]] [[امر]] [[رهبری]] معنوی و [[اجتماعی]]، که به منزله [[روح]] پیکره [[دین]] است، [[تکامل]] یافته و به اوج [[کمال]] خود رسیده است و از طرف دیگر از آن نظر که [[دین]] «مجموعه»‌ای است از مقررات، و موضوع [[رهبری]] و [[امامت]] به عنوان یک [[دستور]] رسیده و تکلیفی است در جمع تکلیف‌ها، با آمدن آخرین [[دستور]] تتمیم شده و دیگر حکمی [[باقی]] نیست. از این جا معلوم می‌‌شود که هر [[توسعه]] و افزایشی را نمی‌توان [[تکامل]] نامید. مثلاً اگر شهری بزرگ شود و صرفاً بر عدد [[خانه]] و کوچه و خیابان‌هایش افزوده شود، [[توسعه]] یافته است، اما [[تکامل]] نیافته است [[ولی]] اگر همان [[شهر]] را از نظر [[اجتماع]] [[انسان‌ها]] یک واحد در نظر بگیریم و [[نظامات]] [[زندگی]] [[مردم]] آن [[شهر]] حالت بهتر و مناسب‌تری پیدا کرده باشد و به اصطلاح [[درجه]] [[تمدن]] [[مردم]] آن [[شهر]] بالا رفته باشد در این صورت می‌‌توان گفت متکامل شده است و در واقع [[شهر]]، یعنی ساختمان‌ها متکامل نشده‌اند، بلکه [[شهر]] به «[[مدینه]]» یعنی [[اجتماع]] [[انسان]] هاست که متکامل شده است<ref>مرتضی مطهری، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ص۶۵-۶۴.</ref>.
==== [[لزوم]] [[اجرای احکام]] و [[قوانین الهی]] پس از [[پیامبر]] ====
ایشان [[لزوم]] جریان [[احکام]] و [[قوانین الهی]] پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} و منحصر نبودن [[اجرای احکام]] به [[زمان]] [[حیات]] او را نیز به عنوان یک دلیل عقلی دیگر در اثبات امامت دانسته و [[معتقد]] است امامت قوه جریان این [[قوانین]] است و بدون امامت [[قانون‌گذاری]] [[لغو]] و [[بیهوده]] خواهد بود؛ زیرا منظور از قانون‌گذاری عمل بدان است و عمل به آن پس از رحلت پیامبر {{صل}}، به گونه‌ای که اختلافی در آن نباشد، به واسطه وجود امامی که آشنا به [[قانون]] و به دور از [[خیانت]] و [[ستمکاری]] باشد، معنا پیدا می‌کند<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۳۴-۱۳۵.</ref>؛ بنابراین [[امامت]] تداوم [[نبوت]] برای [[اجرای احکام الهی]] است و نبود [[امام]] سبب کهنگی و فرسودگی [[دین]] و از بین رفتن آن و [[تغییر]] و دگرگونی در [[آیین اسلام]] و شیوع [[بدعت‌گذاری]] در آن می‌شود؛ چنان که در بعضی [[روایات]]<ref>صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ۲۵۳-۲۵۴.</ref> نیز به این [[دلیل عقلی]] تمسک شده است<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۰ - ۲۲ و۴۰.</ref> و از آنجا که [[نظام اجتماعی]] مهم‌ترین راه تأمین [[سعادت]] انسان‌هاست، [[رهبری]] و [[هدایت]] این [[جامعه]] باید در دست [[انسان‌های برگزیده]] [[خداوند]] باشد. این افراد همان [[حجت خدا]] و امام هستند که در کمال و [[معرفت]] از دیگران برترند و بهتر از دیگران می‌توانند رهبری و هدایت [[دنیایی]] و [[آخرتی]] [[مردم]] را در دست داشته باشند<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۲- ۶۲۶.</ref>.


== ابعاد امامت ==
==== نیاز [[مردم]] به رهنما و [[راهبر]] جهت بقای اصل [[توحید]] ====
[[حضرت آیت‌الله خامنه‌ای]] با اشاره به مسأله [[غدیر]] و [[انتصاب]] [[امام امیرالمؤمنین]]{{ع}}، به [[خلافت رسول خدا]]{{صل}}، یک یک بعد از [[ابعاد امامت]] است، بعد [[سیاسی]] به معنای حاکمیت سیاسی ان حضرت بر [[مردم]] را نیز بعد دیگری از [[ابعاد امامت]] برشمرده و می‌فرمایند: مسئله‌ [[غدیر]] مسئله‌ بسیار مهمّى است در تاریخ اسلام ... در اصل این مسئله جاى هیچ تردیدى نیست. آنچه در مورد محتواى جمله‌ تاریخى و [[شریف]] و پر مغز [[پیامبر]] به [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} که فرمود: {{متن حدیث|من کنت مولاه فهذا علی مولاه}}، بایستى بیان بشود [اینکه‌غیر از [[نصب]] [[امیرالمؤمنین]] به [[خلافت]] و [[امامت]] بعد از نبىّ اکرم و [[وصایت]] [[پیغمبر]] - که معناى رایج و شایع این جمله است - یک مضمون مهمّ دیگرى در این بیان وجود دارد که نباید مورد [[غفلت]] قرار بگیرد و آن، پرداختن [[اسلام]] به امر [[حکومت]] و امر [[سیاست]] [[امّت]] و اهمّیّت این موضوع از نظر [[اسلام]] است<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اقشار مختلف مردم به‌مناسبت عید غدیر، ۱۳۹۳/۰۷/۲۱.</ref>.
به [[اعتقاد]] ایشان، دین همواره می‌تواند در معرض اغراض افراد ریاست‌طلب و هواپرست قرار بگیرد؛ از این رو بدون تعیین یک [[راهبر]] مردم متحیر و سرگردان شده، ارکان دین متزلزل می‌شود وعقل [[حکم]] می‌کند که برای بقای اساس [[توحید]] و [[اسلام]]، [[امت اسلامی]] بدون راهبر رها نشوند<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۰۶-۱۰۸.</ref>؛ افزون بر اینکه چگونگی و ماهیت [[قوانین اسلامی]] که برای تدوین یک [[دولت]] و اداره جامعه [[تشریع]] شده، نشان دهنده [[ضرورت]] وجود [[حاکم]] است<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۱۷ -۶۱۹؛ همو، ولایت فقیه، ص۲۶ -۲۷.</ref>.
 
== اثبات امامت ==
{{اصلی|اثبات امامت}}
[[آیت‌الله خامنه‌ای]] با استناد به [[حدیث غدیر]] و برخی دیگر از [[ادله نقلی]] همچون [[آیه ولایت]]، به [[اثبات امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز پرداخته‌اند


=== اثبات امامت امام علی {{ع}} ===
=== اثبات امامت امام علی {{ع}} ===
{{اصلی|اثبات امامت امام علی}}
{{اصلی|اثبات امامت امام علی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}}
[[عید غدیر]] اگرچه شاخص فرقه‌ امامیه‌ [[شیعه]] است، [[ولی]] در واقع با مفهوم و محتوا و مضمون گسترده‌ای که این حادثه دارد، این [[عید]] متعلق به همه‌ی [[مسلمانان]]، بلکه با توضیحی که عرض خواهم کرد، متعلق به همه‌ کسانی است که برای بهروزی [[انسان]] [[دل]] می‌سوزانند. ما [[شیعیان]] این [[اعتقاد]] [[راسخ]] را که متکی به [[دلیل]] متقن و غیر قابل [[تردید]] است، درباره‌ [[امیرالمؤمنین]] [[علی‌بن‌ابی‌طالب]] (علیه‌السّلام) داریم. این حدیث متواتر ـ یعنی [[حدیث]] [[روز غدیر]] ـ را که همه‌ محدثین بزرگ [[اسلام]]، از [[شیعه]] و [[سنی]] [[نقل]] کرده‌اند، مستند این عقیده‌ متقن می‌دانیم.
امامین انقلاب اسلامی همچون [[متکلمان]] و دیگر علمای بزرگ [[شیعه]]، جهت [[اثبات امامت]] و [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[ادله]] مختلف [[نقلی]] همچون [[آیه ولایت]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>، [[آیه اکمال دین]]<ref>{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} ...امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، [[آیه تبلیغ]] <ref>{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}} «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> و [[حدیث غدیر]]<ref>احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۱۸-۱۱۹ و ص۱۵۲؛ نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ص۱۳۲- ۱۳۶؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۳؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۵۰-۵۱، ۵۸، ۶۴ و ۱۵۳.</ref>، [[حدیث منزلت]]<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۸، ص۱۵۴.</ref> [[حدیث ثقلین]]<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۸.</ref> و [[حدیث سفینه]]<ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۵.</ref>، استناد کرده‌اند<ref>بیانات مقام معظم رهبری در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر، ۱۳۸۹/۰۹/۰۴.</ref>.<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت، ۱۳۹۷/۰۶/۰۷.</ref>. ایشان در ضمن استناد به [[حدیث غدیر]] به نقل طرق و اسناد متعدد آن توسط محدثان شیعه و سنی نیز اشاره کرد‌ه‌اند<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۴۱-۱۴۳.</ref>.<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۴۸ - ۱۴۹.</ref>.<ref>[[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|دانشنامه امام خمینی]]، ج۲، ص ۲۴۰.</ref>


[[پیغمبر اکرم]] در یک [[روز]] گرم و در یک نقطه‌ حساس، در مقابل چشم [[مردم]]، [[علی‌بن‌ابی‌طالب]] {{ع}} را به عنوان [[امام]] [[مسلمین]] پس از خود و [[ولی امر]] امور [[اسلام]] معین کرد و به [[مردم]] معرفی کرد؛ {{متن حدیث|من کنت مولاه فهذا علیّ مولاه}}. این عطف به [[آیات]] متعددی است که ولایت پیغمبر از سوی [[خدای متعال]] تثبیت شده است؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ و رسوله}} و [[آیات]] متعدد دیگر. می‌فرماید: آن کسی که من [[ولی]] او هستم، این [[علی]] [[ولی]] اوست. هر معنائی که [[ولایت]] در مورد [[پیغمبر]] دارد، همان معنا در مورد [[امیرالمؤمنین]] با این [[نصب]] [[پیغمبر]] و معرفی [[پیغمبر]] محقق است. این یک [[دلیل]] محکم و مستندِ غیر قابل [[تردید]] است. در این خصوص، بزرگان بحث کرده‌اند. لازم نیست وارد بحث‌های [[اعتقادی]] بشویم؛ این مسلّم است<ref>بیانات در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر، ۱۳۸۹/۰۹/۰۴.</ref>.
[[امام خمینی]] افزون بر [[آیات]] یاد شده، [[آیه]] {{متن قرآن|فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref> در [[اعتصام به حبل الله]] و آیه {{متن قرآن|مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«مردم مدینه و تازیان بیابان‌نشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جان‌های خودشان را از جان او دوست‌تر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمی‌رسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمی‌نهند و هیچ زیانی به دشمنی نمی‌زنند مگر که در برابر آن، کاری شایسته برای آنان نوشته می‌شود؛ بی‌گمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.</ref> در همراهی با صادقین و آیه {{متن قرآن|وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ}}<ref>«و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۴.</ref> در سؤال در [[روز قیامت]] که بر [[ولایت]] تطبیق شده و آیه {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«و نادانان گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمی‌گوید یا برای ما نشانه  ای نمی‌آید؟ کسانی که پیش از اینان بودند نیز همانند گفتار آنان را گفتند، دل‌هاشان همگون است؛ ما نشانه‌های (خود) را برای گروهی که یقین دارند روشن گردانده‌ایم» سوره بقره، آیه ۱۱۸.</ref> در [[امامت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} و آیات دیگر را بر امامت [[گواه]] بر امامت امیرالمومنین{{ع}} گرفته است<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۳۶-۱۴۰.</ref>. ایشان به برخی از روایات نیز در بحث امامت اشاره کرده است<ref>امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۴۱ - ۱۵۰؛ صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۲.</ref>.
 
[[ولایت امیرالمؤمنین]] و مسئله‌ [[ولایت]]، یک جا در [[قرآن]] ـ در [[سوره مائده]] ـ مایه‌ [[یأس]] [[کفّار]] است: {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ}}؛ آن [[روزی]] که مسئله‌ [[ولایت]] مطرح شده، آن [[روزی]] است که به نصّ قرآن {{متن قرآن|يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن دِينِكُمْ}}، مایه‌ [[یأس]] کّفار است که مرحوم علّامه‌ طباطبائی یک تفصیل خیلی [[زیبایی]] در این زمینه دارند در [[تفسیر المیزان]] که این [[یأس]] چگونه است و با چه منطقی این [[یأس]] وجود دارد؛ یک جای دیگر در همین سوره‌ شریفه، این آیه‌ مبارکه است که {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}}<ref>«و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بی‌گمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.</ref> که مراد از این {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا}} که در این [[آیه]] است و آیه‌ قبلش که {{متن قرآن|وَهُمْ رَاكِعُونَ}} [است] ـ آیه‌ [[رکوع]] [که می‌گوید] در حال [[رکوع]]، [[ انفاق]] می‌کنند ـ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} است؛ {{متن قرآن|آمَنُوا}} در این [[آیه]] هم اشاره‌ به همان است؛ [یعنی] آیه‌ بعد از {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ}} آن‌وقت اینجا {{متن قرآن|حِزْبَ اللَّهِ}} را که همان کسانی هستند که دنباله‌رو این [[ایمان]] و این حرکتند، «غالبون» معرّفی می‌کند؛ یعنی یک جا مسئله‌ [[یأس]] [[کفّار]] است، یک جا مسئله‌ غلبه‌ [[اهل حق]]. زمینه‌های حرکت [[امّت اسلامی]] و جامعه‌ اسلامی، بخصوص [[جامعه]] [[شیعه]] اینها است که مایه‌ [[غلبه]] و مایه‌ [[یأس]] [[کفّار]] و مایه‌ [[توانایی]] و [[قدرت]] و در [[اختیار]] ما است<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت، ۱۳۹۷/۰۶/۰۷.</ref>.


== شرایط امامت ==
== شرایط امامت ==
آیت‌الله مطهری علم ویژه و عصمت را از جمله بارزترین شرایط امام دانسته و می‌نویسد: امامت به معنی [[مرجعیّت دینی]] است. امامت، نوعی کارشناسی [[اسلام]] می‌شود اما یک کارشناسی خیلی بالاتر از حدّ یک [[مجتهد]]، کارشناسی من جانب [[الله]]، [و [[ائمه]]] یعنی افرادی که اسلام‌شناس هستند البته نه اسلام‌شناسانی که از روی [[عقل]] و [[فکر]] خودشان اسلام را شناخته باشند که قهراً جایز الخطا باشند. بلکه افرادی که از یک طریق رمزی و [[غیبی]] که بر ما مجهول است، [[علوم]] اسلام را از پیغمبر گرفته‌اند؛ از پیغمبر {{صل}} رسیده به [[علی]] {{ع}} و از علی {{ع}} رسیده به [[امامان]] بعد و در تمام ادوار [[ائمه]]، [[علم]] [[اسلام]]، یک [[علم معصوم]] غیر مُخْطِئْ که هیچ [[خطا]] نمی‌کند، از هر امامی به [[امامان]] بعد رسیده است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری - شهید مطهری]]، ص۵۱.</ref>.
{{اصلی|شروط امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}}
اندیشمندان انقلاب اسلامی از [[شرایط امام]] و [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] نیز [[غافل]] نبوده و بر وجود و [[لزوم]] دو شرط [[علم غیب]] و [[عصمت]] تصریح کرده و این دو را از جمله بارزترین [[شرایط امامت]] به معنی [[مرجعیّت دینی]] دانسته‌اند. ایشان بر این باورند که این دو شرط همانگونه که در [[پیامبراکرم]]{{صل}} وجود داشت در [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[امامان]] پس از آن حضرت نیز وجود داشته و این [[علم غیب]] و [[خطاناپذیر]] از [[رسول خدا]]{{صل}} به [[ائمه]] بعد منتقل شده است<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص۵۱.</ref>.


[[آیت‌الله خامنه‌ای]] در یکی از فرمایشات خود ضمن اشاره به ویژگی‌های شخصیتی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، آنها را نماد [[زعامت]] و رهبری اسلامی معرفی کرده و وجود آن شرایط را در [[امام]] و زعیم [[اسلامی]] لازم دانسته و می‌فرمایند: مسئله‌ [[غدیر]] نشان‌دهنده‌ [[جامعیت اسلام]] و نگاه به آینده و آن چیزی است که در [[هدایت]] و [[زعامت]] [[امت اسلامی]] شرط است. همان چیزهایی که [[شخصیت]] [[امیرالمؤمنین]]، مظهر آنهاست: یعنی «[[تقوا]]»، «تدین»، «پایبندی مطلق به [[دین]]»، «ملاحظه غیر [[خدا]] و غیر راه [[حق]] را نکردن»، «بی‌پروا در [[راه خدا]] حرکت کردن»، «[[برخورداری از علم]]»، «برخورداری از [[عقل]] و [[تدبیر]]»، «برخورداری از [[قدرت]] [[عزم]] و [[اراده]]»؛ این یک [[عمل]] [[واقعی]] و در عین حال نمادین است. [[امیرالمؤمنین]] را با همین خصوصیات [[نصب]] کردند، در عین حال این نماد [[زعامت]] [[امت اسلامی]] در طول عمر [[اسلام]] ـ هر چه که بشود ـ همین عمل است؛ یعنی نماد [[زعامت]] و رهبری اسلامی در طول [[زمان]] همین است، همان چیزی که در [[انتخاب الهی]] [[امیرالمؤمنین]] تحقق پیدا کرد. [[غدیر]]، یک چنین حقیقتی است<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم قم در سالروز عید سعید غدیر خم‌، ۱۳۸۵/۱۰/۱۸.</ref>.
ایشان با اشاره به مسئله‌ [[غدیر]] و معرفی [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به عنوان [[امام]] و [[حاکم اسلامی]]، وجود برخی ویژگی‌های شخصیتی در آن حضرت را در این مسأله دخیل دانسته و معتقدند که این واقعه نشان‌دهنده‌ [[جامعیت اسلام]] و نگاه به آینده و آن چیزی است که در [[هدایت]] و [[زعامت]] [[امت اسلامی]] شرط است. بدین معنا که [[رسول خدا]]{{صل}}، [[امام]] را با عنایت به همان ویژگی‌های ممتاز شخصیتی آن حضرت به [[امامت]] پس از خود معرفی کردند و در طول [[تاریخ]] نیز همین ویژگی‌ها نماد [[زعامت]] و [[رهبری]] بوده است. همان چیزهایی که [[شخصیت]] [[امیرالمؤمنین]]، مظهر آنهاست: خصوصیاتی همچون: «[[تقوا]]»، «تدین»، «پایبندی مطلق به [[دین]]»، «ملاحظه غیر [[خدا]] و غیر راه [[حق]] را نکردن»، «بی‌پروا در [[راه خدا]] حرکت کردن»، «[[برخورداری از علم]]»، «برخورداری از [[عقل]] و [[تدبیر]]»، «برخورداری از [[قدرت]] [[عزم]] و [[اراده]]»<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم قم در سالروز عید سعید غدیر خم‌، ۱۳۸۵/۱۰/۱۸.</ref>.


== تعیین امام ==
== تعیین امام ==
{{اصلی|تعیین امام}}
{{اصلی|تعیین امام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}}
آیت‌الله مرتضی مطهری پس از بیان معنای اصطلاحی امامت در خصوص تعیین امام می‌نویسد: امامت ریاستی است عمومی هم در [[امور دینی]] و هم در امور [[دنیایی]]. مقصود این است که امامت هم نظیر [[نبوت]] از مسائلی است که از حدّ بشری بیرون است و به همین جهت [[انتخاب امام]] از حد [[استطاعت]] بشری بیرون است و بنابراین آن طرفی است، از آن طرف باید بیاید، مثل نبوت است که از [[طریق وحی]] و تعیین [[الهی]] باید بیاید با این تفاوت که نبوت مستقیماً از ناحیه خداست، ارتباط [[پیغمبر]] است با [[خدا]] و امامت، تعیینی است از ناحیه پیغمبر از ناحیه خدا<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری - شهید مطهری]]، ص۹۲.</ref>.
راه تعیین امام، از مهمترین مباحث امامت در میان [[متکلمان]] [[فریقین]] است. [[شیعیان]] معتقدند تنها راه تعیین امام، «[[نص]]» از سوی [[خداوند]] و [[پیامبراکرم]] {{صل}} است؛ اما سایر فرق اسلامی، راه‌های دیگری را برای [[تعیین امام]] ذکر کرده‌اند که از جمله آنها می‌توان به [[اجماع]]، [[شورا]] و [[بیعت]] اشاره کرد.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|براهین و نصوص امامت]]، ص۷۹-۸۳؛ [[القواعد الکلامیة (کتاب)|القواعد الکلامیة]]، ص۱۰۹؛ [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|آیه ولایت]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]؛ [[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|امامت و دلایل انتصابی بودن آن]]، ص۱۴۱-۱۴۳.</ref>. اندیشمندان و متفکران انقلاب اسلامی نیز با عنایت به تعریف کلامی امامت در شیعه که عبارت است از ریاست عمومی بر مردم در [[امور دینی]] و دنیوی، بر این باورند که امامت هم مانند [[نبوت]] از امور فرابشری است بدین معنا که [[انتخاب امام]] از حد [[استطاعت]] بشر خارج بوده و همچون نبوت از [[طریق وحی]] و تعیین [[الهی]] معین می‌گردد؛ با این تفاوت که انتخاب نبی مستقیماً از ناحیه خود خداست، در حالی که انتخاب امام اگر چه توسط خدای متعال انجام می‌گیرد لکن بدست پیامبر و به واسطه او معرفی می‌شود<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری]]، ص۹۲.</ref>.


به نظر [[شهید بهشتی]] تا پیش از عصر غیبت، تعیین [[رهبر]] به دو صورت انجام می‌‌شده است؛ یا از جانب [[خدا]]؛ یا توسط کسی که [[خدا]] او را برگزیده بود. نمونه [[رهبر]] نوع [[اول]]، [[رهبری]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} است که مستقیم از جانب [[خداوند]] [[منصوب]] شد؛ و دراین باره میان [[شیعه]] و [[سنی]]، [[اجماع]] وجود دارد. [[مردم]] نخست پذیرفتند که او [[پیامبر]] [[پاک]] خداست، و سپس او را به [[رهبری]] قبول کردند. اگر هم به فرض برای [[رهبری]] رأی‌گیری می‌‌شد، خودبه خود به او رأی می‌‌دادند. [[شهید بهشتی]] می‌‌گوید که پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}}، [[رهبری]] [[اسلام]] به [[حضرت علی]]{{ع}} و سپس [[خاندان]] او منتقل شد. بنابراین [[امامان معصوم]]{{ع}} نیز غیر مستقیم و با واسطه از جانب [[خدا]] [[منصوب]] شده‌اند؛ و در نتیجه، نمونه نوع دوم محسوب می‌‌شوند؛ نظری که [[اهل سنت]] آن را نمی‌پذیرد. [[وجه]] مشترک هر دو نوع [[رهبری]] «فوق انتخابی بودن» آن است<ref>محمد علی نظری، محمد عابدی اردکانی، مقاله: جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی آیت‌الله بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت، پژوهش‌های سیاست اسلامی» بهار و تابستان ۱۳۹۴ - شماره ۷.</ref>.
بر همین اساس ایشان معتقدند که تا پیش از عصر غیبت، تعیین [[رهبر]] در اسلام به همین دو صورت انجام شده است؛ چه اینکه رهبری پیامبراکرم{{صل}} به صورت مستقیم از سوی خداوند متعال بوده و آن حضرت منصوب از جانل الهی بودند و رهبری امامان بعد از آن حضرت نیز که جانشینان پیامبراکرم{{صل}} هستند به واسطه معرفی آن حضرت به مردم بر اساس نصب الهی بوده است. از این رو میتوان گفت: [[وجه]] مشترک هر دو نوع [[رهبری]]، «فوق انتخابی بودن» و فرابشری بودن آنهاست<ref>[[محمد علی نظری|نظری، محمد علی]]، [[محمد عابدی اردکانی]]، [[جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت (مقاله)|جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت]].</ref>.  


[[شهید بهشتی]] در موضوع چگونگی تعیین [[رهبر]] در عصر غیبت می‌‌کوشد به این [[پرسش]] پاسخ دهد که در این دوران یعنی عصر غیبت، [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] چگونه تعیین می‌‌شود؟ به [[باور]] او در این دوران، [[رهبر]] را باید [[انتخاب]] کرد. این انتخاب می‌‌تواند مستقیم یا غیرمستقیم باشد، [[ولی]] باتوجه به صلاحیت‌ها و ویژگی‌های خاص [[رهبری]]، بهتر است که [[انتخاب]] [[رهبر]] غیرمستقیم و شبیه [[انتخابات]] چند [[درجه]] ای سیستماتیک حزبی باشد. به نظر [[شهید بهشتی]]، [[انتخاب]] [[رهبر]] از جنس تعیین موضوع است و تعیین موضوع نیز [[شأن]] [[فقیهان]] و [[مراجع]] نیست، بلکه [[کار]] آنها صدور [[حکم]] و فتواست؛ به عبارت دیگر [[کار]] آنها تعیین صلاحیت‌های [[رهبر]] است و نه [[انتخاب]] [[رهبر]]. تشخیص اینکه چه کسی چنین صلاحیت‌هایی دارد، برعهده [[فقیه]] و [[مرجع]] نیست و نظر آنها دراین باره رأی است، در کنار آرای دیگر <ref>محمد علی نظری، محمد عابدی اردکانی، مقاله: جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی آیت‌الله بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت، پژوهش‌های سیاست اسلامی» بهار و تابستان ۱۳۹۴ - شماره ۷.</ref>.
اندیشمندان انقلاب اسلامی سپس  در پاسخ به [[پرسش]] چگونگی تعیین [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] در عصر غیبت که در آن امام و آخرین ذخیره الهی از نظرها غایب است، به عنوان نایب عام او، معتقدند که در این دوران چاره‌ای جز انتخاب رهبر بر اساس ملاک‌های لازم رهبر اسلامی در شرع نیست. آنها البته بر این نکته تاکید دارند که این انتخاب می‌‌تواند هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم صورت پذیرد، با این حال باتوجه به صلاحیت‌ها و ویژگی‌های خاص [[رهبری]]، بهتر است که [[انتخاب]] [[رهبر]] غیرمستقیم و شبیه [[انتخابات]] چند درجه‌ای سیستماتیک حزبی باشد. چرا که از منظر ایشان [[انتخاب]] [[رهبر]] از جنس تعیین موضوع است و تعیین موضوع نیز [[شأن]] [[فقیهان]] و [[مراجع]] نیست، بلکه [[کار]] آنها صدور [[حکم]] و فتو و  به عبارت دیگر تعیین صلاحیت‌های [[رهبر]] است و نه [[انتخاب]] [[رهبر]]. از این رو تشخیص اینکه چه کسی چنین صلاحیت‌هایی دارد، برعهده [[فقیه]] و [[مرجع]] نیست.<ref>[[محمد علی نظری|نظری، محمد علی]]، [[محمد عابدی اردکانی]]، [[جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت (مقاله)|جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت]].</ref>. بدین ترتیب از نظر ایشان در عصر غیبتِ امامِ معصومِ{{ع}} منصوبِ [[منصوص]]،[[ امامت]] دیگر، نه تعیینی است و نه تحمیلی، بلکه شناختنی، پذیرفتنی و انتخابی است. بدین معنا که امام [[قدرت]] خود را از آرای مردم می‌‌گیرد؛ به عبارت دیگر، کسی [[حق]] دارد [[زمامدار]] [[مردم]] باشد که برگزیده آنها یا دست کم پذیرفته آنها، یا مورد حمایتشان باشد<ref>محمد حسین بهشتی، بررسی ویژگی‌های مسائل اسلامی، ص۱۰۷.</ref>. در واقع می‌توان گفت: امت و امامت در عصر غیبت، رابطه‌ای مشخص دارد؛ یعنی بر پایه [[شناختی]] آگاهانه است و نه بر پایه تعیین و [[تحمیل]]. [[آرای عمومی]] باید در [[حدود]] حساب شده‌ای که تعیین خواهد شد، در [[کار]] [[اداره]] [[کشور]] نقش داشته باشد و [[حکومت]] باید به [[مردم]] و رأی مردم متکی باشد. [[اکثریت]] [[مردم]] آگاهانه و آزادانه [[اسلام]] را در مقام [[دین]] و [[آیین]] زندگی فردی و اجتماعی خود برگزیده و با این [[گزینش]] قراردادی [[اجتماعی]] را به وجود آورده‌اند که اداره جامعه و همه نهادهای اجتماعی آنها باید برپایه [[تعالیم اسلام]] باشد<ref>محمد حسین بهشتی، آزادی، هرج و مرج و زورمداری، ص۳۹۱ و ۳۹۲؛ محمد حسین بهشتی، ولایت، رهبری و روحانیت، ص۴۰.</ref>.


بدین ترتیب از نظر [[شهید بهشتی]]، در [[عصر]] غیبتِ امامِ معصومِ{{ع}} منصوبِ [[منصوص]]،[[ امامت]] دیگر، تعیینی نیست، تحمیلی هم نیست، بلکه شناختنی، پذیرفتنی و انتخابی است و [[قدرت]] خود را از آرای مردم می‌‌گیرد؛ به عبارت دیگر، کسی [[حق]] دارد [[زمامدار]] [[مردم]] باشد که برگزیده آنها یا دست کم پذیرفته آنها، یا مورد حمایتشان باشد<ref>محمد حسین بهشتی، بررسی ویژگی‌های مسائل اسلامی، ص۱۰۷.</ref>. در واقع، امت و امامت در [[عصر]] حاضر، رابطه ای مشخص دارد؛ یعنی بر پایه [[شناختی]] آگاهانه است، و نه بر پایه تعیین و [[تحمیل]]. [[آرای عمومی]] باید در [[حدود]] حساب شده ای که تعیین خواهد شد، در [[کار]] [[اداره]] [[کشور]] نقش داشته باشد و [[حکومت]] باید به [[مردم]] و رأی مردم متکی باشد. [[اکثریت]] [[مردم]] آگاهانه و آزادانه [[اسلام]] را در مقام [[دین]] و [[آیین]] زندگی فردی و اجتماعیشان برگزیده، و با این [[گزینش]] قراردادی [[اجتماعی]] را به وجود آورده‌اند که اداره جامعه آنها باید براساس [[اسلام]]، و همه نهادهای اجتماعی آنها باید برپایه [[تعالیم اسلام]] باشد و این خواستشان باید بر همه خواست‌های دیگرشان [[حاکم]] شود<ref>محمد حسین بهشتی، آزادی، هرج و مرج و زورمداری، ص۳۹۱ و ۳۹۲.</ref>.
بدین ترتیب، به [[باور]] ایشان، [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] نه تنها منتخب [[مردم]] (از طریق واسطه) است، بلکه مانند دیگران در برابر [[قانون]] یکسان بوده و بلکه لازم است پیش و بیش از همه در رعایت [[قانون]] و [[حدود الهی]] کوشا باشد<ref>[[مسعود پورفرد|پورفرد، مسعود]]، [[تربیت سیاسی از منظر شهیدان مطهری صدر و بهشتی (مقاله)|تربیت سیاسی از منظر شهیدان مطهری صدر و بهشتی]]؛ [[محمد علی نظری|نظری، محمد علی]]، [[محمد عابدی اردکانی]]، [[جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت (مقاله)|جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت]].</ref>.
 
افزون بر آن، بین [[امامت]] و [[امت]] رابطه ای متقابل درخصوص [[مسئولیت]] و [[تعهد]] وجود دارد: «[[امت]] باید از [[امام]] [[شناختی]] آگاهانه داشته باشد و از صمیم [[قلب]] او را بپذیرد، چون تعیین و [[تحمیل]] در [[کار]] نیست و پس از [[پذیرفتن]]، میان این دو، مسئولیتِ متقابل شدید و جامعی برقرار می‌‌شود»<ref>محمد حسین بهشتی، ولایت، رهبری و روحانیت، ص۴۰.</ref>. در [[حقیقت]]، [[حکومت اسلامی]] از نظر [[شهید بهشتی]] بر دو اصل «[[حفظ]] [[سنت الهی]]» و «[[مشروعیت مردمی]]» [[استوار]] است. بر پایه امت و امامت، مدیریت جامعه که به [[نظام سیاسی]] مربوط است، شکل می‌‌گیرد و همه، حتی [[پیغمبر]]{{صل}}، [[امام]]{{ع}} و [[مرجع تقلید]] باید مراقب باشند که ذره‌ای، از اصول [[عقیدتی]] و عملی [[اسلام]] براساس [[کتاب و سنت]] تخلف نکنند<ref>محمد حسین بهشتی، ولایت، رهبری و روحانیت، ص۴۲.</ref>. بدین ترتیب، به [[باور]] [[شهید بهشتی]]، [[رهبر]] [[جامعه اسلامی]] نه تنها منتخب [[مردم]] (از طریق واسطه) است، بلکه مانند دیگر [[امت‌ها]] در برابر [[قانون]] یکسان است و باید پیش و بیش از همه در رعایت [[قانون]] و [[حدود الهی]] بکوشد: «[[دین]] مثل یک موم نرم در دست [[مجتهد]] نیست تا مطابق سلیقه، [[زمان]]، مکان و [[مردم]] هرگونه و به هرشکلی خواست به آن شکل دهد، در واقع مکتبی که مثل موم باشد و بتوان آن را به هر شکل در آورد دیگر [[مکتب]] نیست»<ref>مسعود پورفرد، تربیت سیاسی از منظر شهید مطهری، صدر و بهشتی»، فصلنامه راه تربیت، سال دوم، شماره ۵، ص۴۵۹.</ref>.<ref>محمد علی نظری، محمد عابدی اردکانی، مقاله: جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی آیت‌الله بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت، پژوهش‌های سیاست اسلامی» بهار و تابستان ۱۳۹۴ - شماره ۷.</ref>


== شؤون امام ==
== شؤون امام ==
{{اصلی|شؤون امام}}
{{اصلی|شأن امام در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی}}
آیت‌الله مرتضی مطهری معتقد است: مفهوم امامت مفهوم وسیعی است. امامت یعنی پیشوایی. یک مرجع احکام دینی، پیشواست، همچنان که یک [[زعیم]] [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] نیز [[پیشوا]] است و همچنان که یک مربی [[باطنی]] و راهنمای معنوی از [[باطن]] ضمیر نیز پیشو است<ref>[[مرتضی مطهری]]، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.</ref>. وقتی که [[انسان]] می‌خواهد انسان‌های دیگر را اداره کند یعنی وقتی که موضوع [[رشد]] و اداره انسان‌های دیگر باشد، آن را [[مدیریت]] و [[رهبری]] می‌نامیم. این نوع از رشد در اصطلاح [[اسلامی]] [[هدایت]] و به تعبیر رساتر امامت نامیده می‌شود. دقیق‌ترین کلمه‌ای که بر کلمه امامت منطبق می‌شود همین کلمه رهبری است<ref>[[مرتضی مطهری]]، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸.</ref>. امامت به معنی نمونه بودن و [[سرمشق]] بودن است<ref>حماسه حسینی، جلد اول، ص۹۹.</ref>.
از منظر اندیشمندان انقلاب اسلامی از آنجا که معتقدند [[امامت]] نه تنها اداره [[زندگی دنیوی]] مردم؛ بلکه [[پیشوایی]] جسم و [[دل]]، [[مدیریت]] [[دل‌ها]]، [[تکامل]] بخشیدن به روح‌ها و بالا بردن فکرها و معنویت‌ها است<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم در عید غدیر خم، ۸/۱۰/۱۳۸۶.</ref> و به عبارت دیگر امامت، اوج معنای مطلوب اداره جامعه در مقابل انواع دیگر مدیریت‌های [[جامعه]] است که از [[ضعف‌ها]]، [[شهوات]]، نخوت و فزون‌طلبی [[انسانی]] سرچشمه می‌گیرند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، سخنرانی در جمع زائران امام رضا{{ع}} در مشهد مقدس در سالروز عید غدیر خم، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰.</ref>؛ از این رو سه شأن اصلی را برای امام بیان کرده‌اند که عبارت‌اند از:
 
از منظر آیت‌الله خامنه‌ای [[امام]] سه شان اصلی دارد که عبارت‌اند از:
# نمایان ساختن عملی آموزه‌های [[مکتب اسلام]] (نمودار عینی [[مکتب]]).
# نمایان ساختن عملی آموزه‌های [[مکتب اسلام]] (نمودار عینی [[مکتب]]).
# حفاظت از [[ایدئولوژی]] [[توحیدی]] و [[اسلام ناب]].
# حفاظت از [[ایدئولوژی]] [[توحیدی]] و [[اسلام ناب]].
# تلاش برای تشکیل یا حفظ جامعه و [[نظام اسلامی]]<ref>ولایت و حکومت، ص۹۲-۹۹.</ref>.<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[ولایت در منظومه فکری آیت‌الله خامنه‌ای (مقاله)|مقاله «ولایت»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]] ص ۱۴۷.</ref>
# تلاش برای تشکیل یا حفظ جامعه و [[نظام اسلامی]]<ref>ولایت و حکومت، ص۹۲-۹۹.</ref>.<ref>[[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری (مقاله)|ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱]]، ص ۱۴۷.</ref>


ایشان معتقدند [[امامت]] نه تنها اداره [[زندگی دنیوی]] مردم؛ بلکه [[پیشوایی]] جسم و [[دل]]، [[مدیریت]] [[دل‌ها]]، [[تکامل]] بخشیدن به روح‌ها و بالا بردن فکرها و معنویت‌هاست<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم در عید غدیر خم، ۸/۱۰/۱۳۸۶.</ref>. به عبارت دیگر امامت، اوج معنای مطلوب اداره جامعه و در مقابل انواع دیگر مدیریت‌های [[جامعه]] است که از [[ضعف‌ها]]، [[شهوات]]، نخوت و فزون‌طلبی [[انسانی]] سرچشمه می‌گیرند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، سخنرانی در جمع زائران امام رضا{{ع}} در مشهد مقدس در سالروز عید غدیر خم، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰.</ref>.
از نظر ایشان امامت، آمیزه‌ای از سه مفهوم «[[رهبری سیاسی]]»، «[[آموزش]] [[دینی]]» و «[[تهذیب]] [[روحی]]» است و [[اسلام]] این سه را هیچ‌گاه از یکدیگر تفکیک نمی‌کند<ref>مقام معظم رهبری، انسان ۲۵۰ ساله، ص۶۱.</ref>.
 
امامت، آمیزه‌ای از سه مفهوم «[[رهبری سیاسی]]»، «[[آموزش]] [[دینی]]» و «[[تهذیب]] [[روحی]]» است و [[اسلام]] این سه را هیچ‌گاه از یکدیگر تفکیک نمی‌کند<ref>انسان ۲۵۰ ساله، ص۶۱.</ref>.


== وظایف امام ==
== وظایف امام ==
{{اصلی|وظایف امام}}
نظریه پردازان انقلاب اسلامی از بیان و بررسی وظایف امام و رهبر جامعه اسلامی در عصر ظهور و غیبت نیز غافل نبوده و در این میان با استناد به [[آیه ۵۵ سوره مائده]] برخی [[وظایف امام]] را چنین توصیف می‌کنند: «ایمان واقعی که با عمل مستمر [[تأیید]] شده است؛ اقامه نماز و زنده کردن [[روح]] [[یاد خدا]] در [[جامعه]]؛ دلبستگی به [[انفاق]] و [[عدالت اجتماعی]]»<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۲۲/۷/۱۳۵۳.</ref>. همچنین با استناد به [[آیه]] ۷۳ [[سوره انبیاء]]، هدایت‌گری، [[الهام]] یافتن به [[نیکی‌ها]] و [[عبودیت]] را از دیگر ویژگی‌های امام می‌شمارند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۱۹/۷/۱۳۵۳.</ref>.
آیت‌الله خامنه‌ای با استناد به [[آیه ۵۵ سوره مائده]] برخی [[وظایف امام]] را چنین توصیف می‌کنند: «ایمان واقعی که با عمل مستمر [[تأیید]] شده است؛ اقامه نماز و زنده کردن [[روح]] [[یاد خدا]] در [[جامعه]]؛ دلبستگی به [[انفاق]] و [[عدالت اجتماعی]]»<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۲۲/۷/۱۳۵۳.</ref>. همچنین با استناد به [[آیه]] ۷۳ [[سوره انبیاء]]، هدایت‌گری، [[الهام]] یافتن به [[نیکی‌ها]] و [[عبودیت]] را از دیگر ویژگی‌های امام می‌شمارند<ref>حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۱۹/۷/۱۳۵۳.</ref>.


[[آیت‌الله بهشتی]] [[معتقد]] است که ماهیت [[رهبری جامعه اسلامی]] [[ دست]] کم به [[زمان]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بر می‌‌گردد. [[پیامبر]] دو [[رسالت]] به عهده داشت: نخست، ایجاد [[ایمان به غیب]] در [[مردم]] از طریق آوردن [[آیات]] بیّن؛ دوم، در دسترس قراردادن کتاب و [[میزان]] [[خدا]]، یا به بیان دیگر شناساندن [[کتاب خدا]] مشتمل بر تعالیم [[خدا]] و [[میزان]] و [[نظام]] خداپسندانه [[زندگی]] به [[مردم]] و سپس [[برقراری عدل]] و [[قسط]] <ref>بهشتی محمد حسین، پیامبری از نگاه دیگر، ص۲۴۸-۲۴۷، تهران، بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید آیت‌الله بهشتی.</ref> [[قرآن]] دراین باره تصریح دارد: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>. بدین ترتیب به نظر [[آیت‌الله بهشتی]]، [[پیامبر]]{{صل}} در مقام [[رهبر]] [[امت اسلامی]]، دو نقش اساسی به عهده داشت: نخست، [[وحی]] رسانی و دوم [[الگو]] بودن؛ هرچند [[وحی]] خاتمه می‌‌یابد، لازم است که نقش دوم در [[جامعه]] ادامه یابد؛ به عبارت دیگر درست است که با آمدن [[حضرت محمد]]{{صل}} دیگر به آمدن [[پیغمبر]] جدید نیاز نیست، اما به [[پیامبر]]{{صل}}، در [[مقام امام]] و [[الگو]] احتیاج است.  
ایشان بر این باورند که ماهیت [[رهبری جامعه اسلامی]] [[ دست]] کم به [[زمان]] [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بر می‌‌گردد و [[پیامبر]] دو [[رسالت]] به عهده داشت: نخست، ایجاد [[ایمان به غیب]] در [[مردم]] از طریق آوردن [[آیات]] بیّن؛ دوم، در دسترس قراردادن کتاب و [[میزان]] [[خدا]]، یا به بیان دیگر شناساندن [[کتاب خدا]] مشتمل بر تعالیم [[خدا]] و [[میزان]] و [[نظام]] خداپسندانه [[زندگی]] به [[مردم]] و سپس [[برقراری عدل]] و [[قسط]] <ref>بهشتی محمد حسین، پیامبری از نگاه دیگر، ص۲۴۸-۲۴۷، تهران، بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید آیت‌الله بهشتی.</ref> چنانچه [[قرآن کریم]] دراین باره با صراحت تمام چنین فرموده: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>. بدین ترتیب [[پیامبر]]{{صل}} در مقام [[رهبر]] [[امت اسلامی]]، دو نقش اساسی به عهده داشت: نخست، [[وحی]] رسانی و دوم [[الگو]] بودن و از آنجا که [[وحی]] پس از آن حضرت، خاتمه می‌‌یابد، لازم است که نقش دوم در [[جامعه]] ادامه یابد؛ به عبارت دیگر درست است که با آمدن [[پیامبر خاتم]]{{صل}} دیگر به آمدن [[پیامبر]] جدیدی نیاز نیست، اما به [[پیامبر]، به عنوان [[امام]] و [[الگو]] احتیاج است.  


اینجاست که [[رسالت]] [[امامان معصوم]]{{عم}} مشخص می‌‌شود. آنها از سویی به [[احکام]] [[الله]] [[علم]] به دور از [[خطا]] دارند، و از سوی دیگر [[زمامدار]] [[امت]] و [[رهبر سیاسی]] مردم‌اند. آنها [[پیغمبر]] نیستند و [[وحی]] دریافت نمی‌کنند و کتاب نمی‌آورند، اما با سرچشمۀ [[وحی]] در ارتباطند <ref>ولایت، رهبری و روحانیت، ص۴۱-۳۶، تهران، نشر بقعه.</ref>. به نظر او، زمانی که بهره‌گیری از [[امامان]] به لحاظ خصلت‌های خاص [[اجتماعی]] غیر ممکن شود، مسئله [[خاتم الائمه]] بودن پیش می‌‌آید و [[امامت]] در [[اختیار]] [[مردم]] پایان می‌‌یابد و به [[امام غایب]] و [[منتظر]] تبدیل می‌‌شود<ref>ولایت، رهبری و روحانیت، ص۳۹-۴۰.</ref>.<ref>محمد علی نظری، محمد عابدی اردکانی، مقاله: جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی آیت‌الله بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت، پژوهش‌های سیاست اسلامی» بهار و تابستان ۱۳۹۴ - شماره ۷.</ref>
اینجاست که [[رسالت]] [[امامان معصوم]]{{عم}} مشخص می‌‌شود. آنها از سویی به [[احکام الهی]] [[علم]] به دور از [[خطا]] دارند و از سوی دیگر [[زمامدار]] [[امت]] و [[رهبر سیاسی]] مردم‌اند. آنها اگر چه [[پیامبر]] نبوده و [[وحی]] دریافت نمی‌کنند و کتابی نمی‌آورند، اما با سرچشمۀ [[وحی]] در ارتباطند <ref>ولایت، رهبری و روحانیت، ص۴۱-۳۶، تهران، نشر بقعه.</ref>. از این رو زمانی که بهره‌گیری از [[امامان]] به لحاظ خصلت‌های خاص [[اجتماعی]] غیر ممکن شود، مسئله [[خاتم الائمه]] بودن پیش می‌‌آید و [[امامت]] در [[اختیار]] [[مردم]] پایان می‌‌یابد و به [[امام غایب]] و [[منتظر]] تبدیل می‌‌شود<ref>ولایت، رهبری و روحانیت، ص۳۹-۴۰.</ref>.<ref>[[محمد علی نظری|نظری، محمد علی]]، [[محمد عابدی اردکانی]]، [[جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت (مقاله)|جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت]].</ref>


=== امامت در عصر غیبت ===
=== امامت در عصر غیبت ===
از نظر [[آیت‌الله بهشتی]] در دوران غیبت [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} نیز باید [[رهبری جامعه اسلامی]] [[استمرار]] یابد؛ ازاین رو مسئله نایب امام{{ع}} پیش می‌‌آید؛ یعنی [[مسلمان]] [[متعهد]] باید در [[زمان غیبت]] که به [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} مرتبط با [[وحی]] دسترسی ندارد، برای حل مشکلات و مسائل شرعیش به کسی مراجعه کند که لیاقت این [[کار]] را داشته باشد؛ یعنی به [[فقیه]]. [[فقیه]] [[معصوم]] نیست و به [[وحی]] دسترسی ندارد، اما می‌‌تواند آنچه را از [[قرآن]] و روایات معتبر در [[اختیار]] دارد، با [[آگاهی]] از نیازهای [[زمان]]، برای [[امت]] بیان کند<ref>محمد حسین بهشتی، پیامبری از نگاه دیگر، ص۸۱.</ref>.
با توجه به آنچه گذشت از منظر اندیشمندان انقلاب اسلامی در دوران غیبت [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} نیز باید [[رهبری جامعه اسلامی]] [[استمرار]] یابد؛ ازاین رو مسئله نایب امام{{ع}} پیش می‌‌آید؛ بدین معنا که [[مسلمان]] [[متعهد]] باید در [[زمان غیبت]] که به [[امام]] [[معصوم]]{{ع}} مرتبط با [[وحی]] دسترسی ندارند، برای حل مشکلات و مسائل شرعی خویش به کسی مراجعه کند که لیاقت این [[کار]] را داشته باشد و مراد از آن شخص، [[فقیه]] است. با این حال [[فقیه]] [[معصوم]] نیست و به [[وحی]] نیز دسترسی ندارد، اما می‌‌تواند آنچه را از [[قرآن]] و روایات معتبر در [[اختیار]] دارد، با [[آگاهی]] از نیازهای [[زمان]]، برای [[امت]] بیان کند<ref>محمد حسین بهشتی، پیامبری از نگاه دیگر، ص۸۱.</ref>.


بنابراین به [[باور]] ایشان، درست است که در این دوران، معصومی{{ع}} در دسترس نیست، [[ولی]] دست کم لازم است شخصیتی [[عالم]] و [[آگاه]] و باتقوا، که آثاری از صفات و [[ویژگی‌های امام]] [[معصوم]]{{ع}} را در خود داشته باشد، و نگذارد بخش گسترده‌ای از این آثار از دست برود، لیاقت [[کارگزاری]] و [[رهبری]] از جانب آن [[امام]]{{ع}} پنهان را داشته باشد<ref>داوود فیرحی، رهبری و حکومت در اندیشه آیت‌الله بهشتی، فصلنامه سیاست، دوره ۴۲، شمارۀ۱، ص۲۸۹.</ref>. به [[باور]] [[آیت‌الله بهشتی]]، این [[شخصیت]] کسی نیست جز [[ولی فقیه]]. او می‌‌گوید که اگر قرار است [[نظام]] ما [[جمهوری اسلامی]] باشد، باید [[رهبری]] آن بر دوش کسی قرار گیرد که چه از نظر [[آگاهی]] به [[اسلام]] و چه التزام و مقید بودن به [[وظایف]] فرد [[مسلمان]]، در همه وظایف فردی، [[سیاسی]]، [[خانوادگی]] و [[اجتماعی]] [[الگو]] و نمونه باشد<ref>مشروح مذاکرات مجلس نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، اداره کل روابط عمومی مجلس، ج ۱، ص۳۷۶ و ۳۷۷.</ref>.
به عبارت بهتر درست است که در این دوران، معصومی{{ع}} در دسترس نیست، [[ولی]] دست کم لازم است شخصیتی [[عالم]] و [[آگاه]] و باتقوا، که آثاری از صفات و [[ویژگی‌های امام]] [[معصوم]]{{ع}} را در خود داشته باشد و نگذارد بخش گسترده‌ای از این آثار از دست برود، لیاقت [[کارگزاری]] و [[رهبری]] از جانب آن [[امام]]{{ع}} پنهان را داشته باشد<ref>داوود فیرحی، رهبری و حکومت در اندیشه آیت‌الله بهشتی، فصلنامه سیاست، دوره ۴۲، شمارۀ۱، ص۲۸۹.</ref> و این [[شخصیت]] کسی نیست جز [[ولی فقیه]]. به باور متفکران انقلاب اسلامی، اگر قرار است نظامی  بر مبنای [[جمهوری اسلامی]] بنا شده و استمرار یابد، لازم است [[رهبری]] آن بر دوش کسی قرار گیرد که چه از نظر [[آگاهی]] به [[اسلام]] و چه التزام و مقید بودن به [[وظایف]] فرد [[مسلمان]]، در همه وظایف فردی، [[سیاسی]]، [[خانوادگی]] و [[اجتماعی]] [[الگو]] و نمونه باشد<ref>مشروح مذاکرات مجلس نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، اداره کل روابط عمومی مجلس، ج ۱، ص۳۷۶ و ۳۷۷.</ref>.


به باور آیت‌الله بهشتی، در مجموع حضور [[فقها]] در [[رهبری جامعه اسلامی]] به [[دلایل]] متعددی لازم است که مهمترین آنها عبارت‌اند از:
ایشان دلایل متعددی را جهت لزوم حضور [[فقها]] در [[رهبری جامعه اسلامی]] اقامه کرده‌اند که بارزترین آنها عبارت‌ است از:
#[[درک]] بهتر و عمیق‌تر مسائل تازه و پیچیده  
#[[درک]] بهتر و عمیق‌تر مسائل تازه و پیچیده  
#کاهش خطر دستکاری دیدگاه‌های [[فقهی]] [[خالص]] و صحیح و درنتیجه تقلیل امکان خطر [[انحراف]] آنها
#کاهش خطر دستکاری دیدگاه‌های [[فقهی]] [[خالص]] و صحیح و در نتیجه تقلیل امکان خطر [[انحراف]] آنها
#احتمال کمتر خطر [[انحراف]] و لغزش‌های مهم در [[فقها]] و در نتیجه برخورداری بیشتر [[نظام]] از [[مصونیت]] با حضور آنها<ref>رضا تابش و جعفر محسنی دره بیدی، مبانی مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۱۷۶.</ref>.  
#احتمال کمتر خطر [[انحراف]] و لغزش‌های مهم در [[فقها]] و در نتیجه برخورداری بیشتر [[نظام]] از [[مصونیت]] با حضور آنها<ref>رضا تابش و جعفر محسنی دره بیدی، مبانی مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۱۷۶.</ref>.  


همچنین [[آیت‌الله بهشتی]] [[معتقد]] است که [[ولایت فقیه]] برای [[جامعه اسلامی]] و حاکمیتش، آثار مثبت و ارزشمندی در پی دارد که برخی از مهمترینشان به این شرح است:  
معماران انقلاب اسلامی از چنین فقیهی به [[ولی فقیه]] و از تطرفات و اختیارات او به [[ولایت فقیه]] تعبیر کرده و معتقدند: منشأ نهاد [[ولایت فقیه]]، با توجه به ماهیت [[جامع]] [[ایدئولوژیک]] یا مکتبی [[جامعه اسلامی]]، ابتدا به دوران پیامبر اکرم{{صل}}، و سپس به دوران [[ائمه معصوم]]{{عم}} باز می‌گردد؛ زیرا [[جامعه]] ما مکتبی است و هر [[جامعه]] مکتبی به [[رهبری]] متناسب با همان [[مکتب]] نیاز دارد؛ در نتیجه، [[جامعه]] مکتبی ما برای ادامه حیاتش به رهبری‌ای [[نیازمند]] است که در [[امامت]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} ریشه دارد<ref>[[محمد علی نظری|نظری، محمد علی]]، [[محمد عابدی اردکانی]]، [[جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت (مقاله)|جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت]].</ref>.
 
از منظر ایشان [[ولایت فقیه]] در عصر غیبت برای [[جامعه اسلامی]] و حاکمیتش، آثار مثبت و ارزشمندی در پی دارد که برخی از مهمترین آنها به این شرح است:  
#[[حاکمیت]] [[مکتب]] بر همه [[شئون]] [[اجتماعی]] و عنیت یافتن جامعه توحیدی [[اسلامی]]؛
#[[حاکمیت]] [[مکتب]] بر همه [[شئون]] [[اجتماعی]] و عنیت یافتن جامعه توحیدی [[اسلامی]]؛
#پایان دادن به نظریه [[جدایی دین از سیاست]]؛
#پایان دادن به نظریه [[جدایی دین از سیاست]]؛
#[[اعتقاد قلبی]] [[مردم]] به [[قوانین]] و [[تبعیت]] آگاهانه و ریشه گرفته از [[باور]] درونی و معنوی از آنها؛
#[[اعتقاد قلبی]] [[مردم]] به [[قوانین]] و [[تبعیت]] آگاهانه و ریشه گرفته از [[باور]] درونی و معنوی از آنها؛
#برپایی هرچه بیشتر [[فقه]] در جهت یافتن راه حل‌های عملی برای مسائل و [[مشکلات]] [[جامعه]]؛
#برپایی هرچه بیشتر [[فقه]] در جهت یافتن راه حل‌های عملی برای مسائل و [[مشکلات]] [[جامعه]]؛
#فراهم شدن امکان [[اسلامی]] ساختن [[جامعه]]<ref>یونس نوربخش، کالبد شکافی انقلاب اسلامی ایران، ص۱۱۷ و ۱۱۸.</ref>.
#فراهم شدن امکان [[اسلامی]] ساختن [[جامعه]]<ref>یونس نوربخش، کالبد شکافی انقلاب اسلامی ایران، ص۱۱۷ و ۱۱۸.</ref>.
 
از نظر [[آیت‌الله بهشتی]]، منشأ نهاد [[ولایت فقیه]]، با توجه به ماهیت [[جامع]] [[ایدئولوژیک]] یا مکتبی [[جامعه اسلامی]]، ابتدا به دوران پیامبر اکرم{{صل}}، و سپس به دوران [[ائمه معصوم]]{{عم}} باز می‌گردد؛ زیرا [[جامعه]] ما مکتبی است و هر [[جامعه]] مکتبی به [[رهبری]] متناسب با همان [[مکتب]] نیاز دارد؛ در نتیجه، [[جامعه]] مکتبی ما برای ادامه حیاتش به [[رهبری]] ای [[نیازمند]] است که در [[امامت]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امامان معصوم]]{{عم}} ریشه دارد<ref>محمد علی نظری، محمد عابدی اردکانی، مقاله: جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی آیت‌الله بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت، پژوهش‌های سیاست اسلامی» بهار و تابستان ۱۳۹۴ - شماره ۷.</ref>.


== حقوق امام (وظایف امت در برابر امام) ==
== حقوق امام (وظایف امت در برابر امام) ==
{{اصلی|حقوق امام|وظایف امت در برابر امام}}
متفکران انقلاب اسلامی در بیانات و کلمات خود به مهمترین وظایف امت در برابر امام در عصر حضور و رهبر اسلامی در عصر غیبت اشاره کرده و در این میان و با استناد به قرآن کریم [[اطاعت از امام]]<ref>{{متن قرآن|أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}}.</ref> و [[مودت]]<ref>{{متن قرآن| قُل لّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}.</ref> نسبت به او را از جمله این وظایف شمرده‌ و در اهمیت و ضرورت مودت چنین عنوان کرده‌اند که مودت به منزله پشتوانه است بدین معنا که اگر نباشد، به تدریج [[اطاعت]] و [[ولایت]] هم کنار گذاشته خواهد شد. از منظر ایشان مودت، با ارتباطات [[عاطفی]] همچون نقل مصائب ائمه و نیز نقل فضائل و کمالات ایشان حاصل می‌شود<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون، ۱۳۸۸/۰۹/۲۲.</ref>.
[[اطاعت از امام]] و [[مودت]] به او از جمله مهمترین [[وظایف امت در برابر امام]] است که در بیانات [[آیت‌الله خامنه‌ای]] بر آن تاکید شده است.
ایشان در این خصوص می‌فرمایند:
 
در [[قرآن]] نسبت به [[اولیاء الهی]] سه تعبیر وجود دارد:
 
یک تعبیر، تعبیر [[ولایت]] است؛ {{متن قرآن| {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور  شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع  زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> . بحث [[ولایت]]. معلوم است که پیوند، ارتباط، [[معرفت]]، اینها داخل در زیرمجموعه‌ [[ولایت]] است.
 
یک بحث، بحث '''[[اطاعت]]''' است؛ {{متن قرآن|أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ}} [[اطاعت رسول]] و [[اطاعت اولی‌الامر]]. این، در عمل است. در میدان عمل باید [[اطاعت]] کرد، [[پیروی]] کرد.
 
اما یک بحث سومی وجود دارد و آن، بحث '''[[مودت]]''' است. {{متن قرآن| قُل لّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}} این [[مودت]] چیست دیگر؟ ولایتِ اینها را داشته باشید، [[اطاعت]] هم از اینها بکنید؛ [[مودت]] برای چیست؟ این مودت، پشتوانه است. اگر این مودت نباشد، همان بلائی بر سر [[امت اسلامی]] خواهد آمد که در دوران‌های [[اول]] بر سر یک عده‌ای آمد که همین مودت را کنار گذاشتند، بتدریج [[اطاعت]] و [[ولایت]] هم کنار گذاشته شد. بحث مودت خیلی مهم است. این مودت، با این ارتباطات [[عاطفی]] حاصل می‌شود؛ ماجرای مصیبت‌های اینها را گفتن، یک [[جور]] ایجاد ارتباط عاطفی است؛ ماجرای [[مناقب]] اینها و [[فضائل]] اینها را گفتن، یک [[جور]] دیگر پیوند عاطفی است<ref>بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون، ۱۳۸۸/۰۹/۲۲.</ref>.
 
== امامت خاصه ==
{{اصلی|امامت خاصه}}
=== امامت امیرالمومنین {{ع}} ===
{{اصلی|امامت امام علی}}
==== اثبات امامت امام علی{{ع}} ====
===== ادله قرآنی =====
===== [[آیه ولایت]] =====
آیت‌الله مطهری با استناد به آیات [[ولایت]]، [[تبلیغ]] و [[اکمال دین]]، بر اثبات امامت امیرالمومنین {{ع}} استدلال آورده است.
 
در [[آیه ولایت]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ...}}، واژه «انما»، يعني منحصراً. معني اصلي «ولي»، [[سرپرست]] است. ولايت يعني [[تسلط]] و سرپرستي. [[سرپرست]] شما فقط وفقط خداست و پيغمبر [[خدا]] و مؤمنيني که [[نماز]] را به پا مي دارند و در حال [[رکوع]] [[زکات]] مي‌دهند ما در [[دستورات اسلام]] نداريم که [[انسان]] در حال [[رکوع]] [[زکات]] بدهد که بگوييم اين يک [[قانون]] کلي است و شامل همه افراد مي‌شود اين اشاره است به واقعه‌اي که در خارج، يک بار وقوع پيدا کرده است و شيعه وسني، به اتفاق، آن را روايت کرده‌اند و آن اين است که علي{{ع}} در حال [[رکوع]] بود، سائلي پيدا شد و درخواست کمک کرد؛ حضرت اشاره کرد به انگشت خود؛ او آمد انگشتر را از انگشت علي{{ع}} بيرون آورد و رفت. يعني علي{{ع}} [[صبر]] نکرد نمازش تمام شود و بعد به او [[انفاق]] کند آنقدر عنايت داشت به اين که آن فقير را زودتر جواب بگويد که در همان حال [[رکوع]] با اشاره به او فهماند که اين انگشتر را در آور، برو بفروش و پولش را [[خرج]] خودت کن.
 
در اين مطلب هيچ اختلافي نيست و مورد اتفاق شيعه و سني است که علي{{ع}} چنين کاري کرده است و نيز مورد اتفاق شيعه و سني است که اين آيه در [[شأن]] علي{{ع}} نازل شده است اينک با توجه به اين که [[انفاق]] کردن در حال [[رکوع]] جزء [[دستورات اسلام]] نيست، نه از [[واجبات]] [[اسلام]] است و نه از [[مستحبات]] آن، که بگوييم ممکن است عده‌اي از [[مردم]] به اين [[قانون]] عمل کرده باشند پس «کساني که چنين مي کنند»، اشاره و کنايه است همان طور که در خود [[قرآن]] گاهي مي‌گويد: «يقولون» و حال آنکه يک فرد آن [[سخن]] را گفته است؛ در اين جا هم مراد از «کساني که چنين مي‌کنند»، يعني آن فردي که چنين کرد بنابر اين به [[حکم]] اين آيه، علي{{ع}} تعيين شده است به ولايت براي [[مردم]]»<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری - شهید مطهری]] ص۶۰-۶۱.</ref>.
 
===== [[آیه تبلیغ]] =====
بر اساس [[آیه تبلیغ]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}<ref>سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>؛ آیت‌الله مطهری بر اين [[باور]] است که در اين آيه شريفه، لحن، خيلي شديد است؛ چنانچه می‌فرماید: «اي پيامبر! آنچه را که بر تو نازل شد تبليغ کن و اگر تبليغ نکني [[رسالت]] الهي را تبليغ نکرده‌اي». مفاد اين آيه آنچنان شديد است که مفاد حديث: {{متن حدیث|من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية}} چنین است. اجمالاً خود آيه نشان مي‌دهد که موضوع آنچنان مهم است که اگر پيغمبر{{صل}} آن را تبليغ نکند، اصلاً رسالتش را [[ابلاغ]] نکرده است.
 
آیت‌الله مطهری در تبيين اهميت اين آيه به اين نکته مهم اشاره مي‌کند که «[[سوره مائده]] به اتفاق شيعه و سني آخرين سوره‌اي است که بر پيغمبر{{صل}} نازل شده و اين آيات جزء آخرين آيات است، يعني در وقتي نازل شده که پيغمبر{{صل}} تمام [[دستورات]] ديگر را در مدت سيزده سال [[مکه]] و ده سال مدينه گفته و اين، جزء آخرين [[دستورات]] بوده است. شيعه [[سؤال]] مي‌کند اين دستوري که جزء آخرين دستورهاست و آنقدر مهم است که اگر پيغمبر{{صل}} آن را [[ابلاغ]] نکند، همه گذشته‌ها کأن لم يکن است، چيست؟ شما نمي‌توانيد موضوعي نشان بدهيد که مربوط باشد به سال‌هاي آخر [[عمر]] پيغمبر{{صل}} و اهميتش در آن [[درجه]] باشد که اگر [[ابلاغ]] نشود هيچ چيز [[ابلاغ]] نشده است ما مي‌گوييم آن موضوع، مسأله [[امامت]] است که اگر نباشد، همه چيز کأن لم يکن است، يعني شيرازه [[اسلام]] از هم مي‌پاشد به علاوه شيعه از کلمات و روايات خود [[اهل تسنن]]، دليل مي‌آورد که اين آيه در غدير [[خم]] نازل شده است»<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|امامت و رهبری - شهید مطهری]]، ص۶۲.</ref>.
 
==== ادله روایی ====
===== حدیث غدیر =====
مسأله [[غدیر]] که در [[حقیقت]] [[اعلان]] عمومی [[امامت]] و [[ولایت امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[مردم]] است به عنوان یکی از بزرگترین [[نعمت‌های الهی]] در فرمایشات امامین [[انقلاب]] بازتاب زیادی دارد که به عنوان نمونه به فرازی از بیانات [[رهبر معظم انقلاب]] در این خصوص اشاره می‌شود: حقیقتاً [[غدیر]] و معرّفی [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به‌عنوان [[ولیّ امر]] [[امّت اسلامی]] و [[جانشین]] [[پیغمبر]]، یکی از نعمت‌های بزرگ [[خدای متعال]] بود؛ یعنی همچنان که خود اصل [[نبوّت]] و [[رسالت]]، منّت [[الهی]] و [[نعمت]] بزرگ [[الهی]] است که {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>، در مورد [[ولایت امیرالمؤمنین]] هم حقیقتاً یک [[نعمت]] بزرگ و یک منّت بزرگی بود: {{متن حدیث|خَلَقَکُمُ‌ اللهُ‌ اَنوَاراً فَجَعَلَکُم بِعَرشِهِ مُحدِقینَ حَتّى مَنَّ اللهُ عَلَینا بِکُم فَجَعَلَکُم فی بُیُوتٍ اَذِنَ اللهُ اَن تُرفَع‌}} تا آخر؛ حقیقتاً [[نعمت]] بزرگی است<ref>بیانات در دیدار رئیس‌ جمهور و اعضای هیئت دولت، ۱۳۹۷/۰۶/۰۷.</ref>.


== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:امامت_و_رهبری_1.jpg|22px]] [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|'''امامت و رهبری - شهید مطهری''']]
# [[پرونده:امامت_و_رهبری_1.jpg|22px]] [[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[امامت و رهبری - شهید مطهری (کتاب)|'''امامت و رهبری''']]
# [[پرونده:3073589.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]
# [[پرونده:3073589.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [https://www.aparat.com/v/FYjv0?playlist=376197 درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»]
# [[پرونده:IM009734.jpg|22px]] [[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۲''']]
# [[پرونده:IM009734.jpg|22px]] [[علی رضا اژدر|اژدر]] و [[سید علی احمدی امیری|احمدی امیری]]، [[امامت - اژدر و احمدی امیری (مقاله)| مقاله «امامت»]]، [[دانشنامه امام خمینی ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه امام خمینی ج۲''']]
# [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[ولایت در منظومه فکری آیت‌الله خامنه‌ای (مقاله)|مقاله «ولایت»]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱''']]
# [[پرونده:1100619.jpg|22px]] [[عبدالله محمدی|محمدی، عبدالله]]، [[ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری (مقاله)|ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری]]، [[منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱ (کتاب)|'''منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱''']]
# [[پرونده:118564654.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|'''امامت در بینش اسلامی''']]
# [[پرونده:118564654.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت در بینش اسلامی (کتاب)|'''امامت در بینش اسلامی''']]
# [[پرونده:IM010222.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[القواعد الکلامیة (کتاب)|'''القواعد الکلامیة''']]
# [[پرونده:1368130.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[براهین و نصوص امامت (کتاب)|'''براهین و نصوص امامت''']]
# [[پرونده:440259451.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه ولایت - ربانی گلپایگانی (مقاله)|'''آیه ولایت''']]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]
# [[پرونده:IM010218.jpg|22px]] [[سلیمان امیری|امیری، سلیمان]]، [[امامت و دلایل انتصابی بودن آن (کتاب)|'''امامت و دلایل انتصابی بودن آن''']]
# [[پرونده:Emamatp.jpg|22px]] [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد (مقاله)|'''بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد''']]
# [[پرونده:Emamatp.jpg|22px]] [[سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد]]، [[بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد (مقاله)|'''بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد''']]
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[محمد علی نظری|نظری، محمد علی]]، [[محمد عابدی اردکانی]]، [[جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی آیت‌الله بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت (مقاله)|'''جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی آیت‌الله بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت''']]، [[پژوهش‌های سیاست اسلامی (نشریه)|'''پژوهش‌های سیاست اسلامی''']]، بهار و تابستان ۱۳۹۴، ش ۷.
# [[پرونده:IM010652.jpg|22px]] [[محمد علی نظری|نظری، محمد علی]]، [[محمد عابدی اردکانی]]، [[جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت (مقاله)|'''جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت''']]
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[مسعود پورفرد|پورفرد، مسعود]]، [[تربیت سیاسی از منظر شهید مطهری، صدر و بهشتی (مقاله)|'''تربیت سیاسی از منظر شهید مطهری، صدر و بهشتی''']]، [[فصلنامه راه تربیت (نشریه)|'''فصلنامه راه تربیت''']]، سال دوم، ش ۵، ص۴۵۹.
# [[پرونده:13681167.jpg|22px]] [[مسعود پورفرد|پورفرد، مسعود]]، [[تربیت سیاسی از منظر شهیدان مطهری صدر و بهشتی (مقاله)|'''تربیت سیاسی از منظر شهیدان مطهری صدر و بهشتی''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}



نسخهٔ کنونی تا ‏۳۰ ژوئن ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۲۷

امامت یکی از مهمترین اصول اعتقادی شیعه است که در کنار سایر اصول اعم از توحید، نبوت و معاد از اهمیت بسزایی برخوردار است. امام در لغت به معنای هر کسی یا چیزی است که از او تبعیت شده یا به او اقتدا گردد و در اصطلاح کلامی به ریاست عامه در امر دین و دنیا از باب جانشینی پیامبر(ص) تعریف شده است. از آنجا که اساس حکومت اسلامی در ایران بر مبنای امامت و ولایت پایه‌ریزی شده و ولی فقیه به عنوان حاکم اسلامی، در حکم نایب عام امام عصر (ع) در عصر غیبت است؛ از این رو تعبیر امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی نیز بازتاب بسیاری داشته و در این خصوص فرمایشاتی از امامین انقلاب و برخی دیگر از اندیشمندان و نظریه پردازان تاثیر گذار انقلاب اسلامی همچون آیت‌الله مرتضی مطهری و آیت‌الله بهشتی در مباحث مختلف حول این اصل همچون حقیقت امامت و معنای آن، ارتباط امامت با مناصبی همچون نبوت، ولایت و سلطنت و تفاوت‌ها و وجوه اشتراک این واژه‌ها با یکدیگر، شرایط امام و رهبر مشروع از منظر اسلام، وظایف امام و نیز حقوق وی، بیان شده که حاکی از توجه ایشان به این مسأله است.

معناشناسی امام و امامت

معنای لغوی

اهل لغت برای واژه «امام» معانی مختلفی[۱].[۲] ذکر کرده‌اند. صرف نظر از اختلافات معنایی واژۀ «امام»، اغلب لغت شناسان (لغویین) امام را از مصدر ائتمام به معنای تقدم و پیشوایی و به معنای کسی که مورد اقتدا و پیروی قرار گیرد، دانسته‌اند[۳].[۴]

امامت در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی

اندیشمندان و نظریه‌پردازان انقلاب اسلامی با الگوگیری از معانی لغوی، امام را به حاکم و پیشوایی که از طرف پروردگار تعیین می‌شود[۵] و به تعبیر دیگر زعامت و رهبری اجتماع[۶] معنا کرده‌اند. امامت از دید ایشان به معنای پیشوایی است؛ امام یک مرجع و پیشوای احکام دینی است همچنانکه یک زعیم سیاسی و اجتماعی نیز پیشواست و همچنان که یک مربی باطنی و راهنمای معنوی از باطن ضمیر نیز پیشواست[۷]. از منظر ایشان وقتی انسان می‌خواهد انسان‌های دیگر را اداره کند یا وقتی موضوع، رشد و اداره انسان‌های دیگر باشد، آن را مدیریت و رهبری می‌نامیم. این نوع از رشد در اصطلاح اسلامی هدایت و به تعبیر رساتر امامت نامیده می‌شود و دقیق‌ترین کلمه‌ای که بر کلمه امامت منطبق می‌شود همین کلمه رهبری است[۸]. طبق این معنا، پیامبراکرم(ص) نیز امام بود. چنانچه قرآن کریم در مورد حضرت ابراهیم(ع) که یکی از انبیای الهی{(ع) بود، از واژه امام استفاده کرده و فرموده: ﴿إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۹].[۱۰]. آنها علاوه بر این معنا، امامت را به نمونه بودن و سرمشق بودن نیز معنا کرده‌اند[۱۱].

ایشان ضمن پذیرش معنای اصطلاح کلامی امامت، آن را به ریاست عمومی در دین و دنیا تعریف کرده‌ و گفته‌اند: امامت از آن جهت که ریاست در دین است، قهراً ریاست در دنیا هم خواهد بود[۱۲].

به باور نظریه پردازان انقلاب اسلامی، مسئله‌ امامت، یک مسئله‌ مخصوص مسلمانان یا مخصوص شیعیان نیست بلکه امامت بدین معناست که فردی، گروهی بر یک جامعه‌ حکمرانی کرده و جهت حرکت آن جامعه را در امر دنیا، معنویت و آخرت مشخص کنند و از این زاویه، این یک مسئله‌ همگانی است برای همه‌ جوامع بشری[۱۳].

روابط معنایی امامت با واژگان همسو

اندیشمندان انقلاب اسلامی، پس از تبیین معنای امامت، جهت رفع هر گونه ابهام، به روابط مفهومی این واژه با سایر واژگان همسویی همچون ولایت، نبوت، خلافت، حکومت و سلطنت پرداخته‌اند.

رابطه امامت با ولایت

به باور نظریه پردازان انقلاب اسلامی، واژه امامت از مفاهیم مرتبط با ولایت است، بدین معنا که اتصال و پیوند میان امام و مردم یک رکن اساسی بوده و ولایت امامان معصوم ناشی از ارزش‌های معنوی ایشان است. پیروان یک امام حقیقتاً اتصال فکری و عملی با امام خویش دارند. از آنجا که حاکمیت، ولایت الهی در جامعه به معنای بسیج کردن همه نیروهای جامعه به سمت رضایت الهی است، جامعه اسلامی به یک قدرت متمرکز در متن جامعه نیازمند است تا تمام نیروهای داخلی به آن پیوسته، از آنجا الهام گرفته و همگان از او حرف بشنوند. بر او نیز لازم است تا همه جوانب مصالح و مفاسد را بشناسد تا بتواند مانند یک دیده‌بان نیرومند و تیزبین هر کسی را به کار مخصوص خویش بگمارد. چنین شخصی که قلب جامعه اسلامی است امام نام دارد. امام سبب می‌شود همه نیروها در یک جهت پیوند خورده و هیچ کدام هرز نروند تا جامعه بتواند مانند مشت واحدی در برابر قدرت‌های بیگانه ایستاده (سلب ولایت طاغوت) و همه قوای جامعه جهت تأمین اهداف الهی به هم متصل گردد. (ولایت الهی).

با این توضیح اگر امت اسلامی بخواهد زنده، موفق، پویا، پایدار، نیرومند و با نشاط باشد، لازم است ارتباط ولایت خویش را با امام که «قلب جامعه» است، برقرار کند. از این رو ولایت با امام یعنی ارتباط فکری، عملی، روحی با امام و به تعبیر دیگر یعنی درست از او سرمشق گرفتن و در افکار و رفتار از وی پیروی کردن[۱۴].

رابطه امامت با نبوت

از منظر اندیشمندان انقلاب اسلامی، میان امامت و نبوت نیز روابط عمیق و دقیقی وجود دارد چرا که نبوت مجرای ارتباط خدا با جامعه برای حاکمیت، توحید در هستی و امامت است. از این رو امامت تنها محدود به بیان احکام شرعی، نصیحت و موعظه نیست بلکه ریاست دین و دنیا[۱۵] و راهبری مردم به سمت صلاح است[۱۶]. به همین جهت ایشان با استناد به امتحانات متعدد حضرت ابراهیم(ع) برای رسیدن به مقام امامت، بر ضابطه‌مندی و الهی بودن این منصب تاکید کرده[۱۷] و امام را به قافله‌سالاری تشبیه می‌کنند که در مسیر تعالی همراه افراد قافله بوده، خستگان را تشویق، آسیب دیدگان را درمان و گمشدگان را راهنمایی می‌کند[۱۸].[۱۹]

با این بیان، نگاه متفکران انقلاب اسلامی به این دو منصب روشن‌تر می‌شود چه اینکه به باور ایشان نبوت و امامت دو منصبی است که در انبیای بزرگ الهی جمع است و در انبیایی که مقامشان پایین‌تر است تنها یکی از این دو مقام وجود دارد، چنانکه در ائمه معصومین(ع) نیز تنها یک مقام که همان امامت و رهبری است، وجود دارد، چون راه همان راهی است که پیامبراکرم(ص) نمایانده آن بوده و ائمه(ع)، مردم را در همان راه که آن حضرت از طرف خداوند ارائه کرده است، حرکت داده، بسیج کرده و راه می‌برند و این همان مفهوم امامت از نظر اسلام است[۲۰].

اندیشمندان انقلاب اسلامی معتقدند امامت در شیعه مسئله‌ای است تالی تِلوْ نبوت و بلکه از بعضی از درجات از نبوت نیز بالاتر است. امامت پدیده و مفهومی است نظیر نبوت آن هم عالی‌ترین درجات نبوت[۲۱]. چرا که به نص قرآن کریم، حضرت ابراهیم (ع) بعد از مقام نبوت به امامت رسید[۲۲]. همین نگاه است که موجب شده از منظر ایشان امامت، متمم نبوت شمرده شود. از این رو همان ادله‌ای که بر عصمت پیامبر اکرم(ص) از اشتباه و گناه دلالت دارند، بر عصمت امام نیز دلالت می‌کنند[۲۳].

از مجموع آرای متفکران انقلاب اسلامی در این بخش می‌توان چنین به دست اورد که به عقیده ایشان امامت یک امر وراثتی از انبیا به اوصیای ایشان است که استعداد آن از هر نسل به نسل بعدی منتقل شده، البته نه به صورت وراثت قانونی بلکه امامت خلافة الله، خلافة‌الرسول و یک عهد الهی است[۲۴].

رابطه امامت با خلافت و حکومت

اگر چه اهل سنت، امامت را به خلافت و بلکه حکومت ظاهری تنزل داده و امام، را همان حاکم سیاسی و فردي از افراد مسلمين می‌دانند که بايد او را براي حکومت انتخاب کنند؛ اما امامت در شيعه تالي تلو نبوت و بلکه بالاتر از آن است بدین معنا که همانگونه که تا پيامبر در میان مسلمین وجود دارد، از اینکه چه کسي حاکم باشد، صحبتی به میان نمی‌آید، به همین ترتیب تا امام هست نيز صحبت از شخص ديگري براي حکومت مطرح نخواهد شد[۲۵]. امامت از منظر شیعه دارای ابعاد گوناگون اعتقادی، سیاسی و معنوی است و امام مرجعیت دینی، سیاسی و معنوی مردم را به عهده دارد.

صاحب نظران و اندیشمندان انقلاب اسلامی نیز با عنایت به این نکته که سیاست را از دین جدا ندانسته و بر این باورند که اسلامی که خدای متعال بر پیامبر اکرم(ص) نازل فرموده، از همان ابتدا اسلام همراه با سیاست و حکومت بوده است، پس از تبیین مساله امامت و ارتباط آن با نبوت و ولایت، مساله خلافت و حکومت را نیز مورد بررسی قرار داده و به بیان رابطه آن با امامت پرداخته‌اند. به عقیده آنان مقام امامت همان ولایت کلی امامان است که از اصول مذهب بوده و غیر از مسئله خلافت و حکومتی است که در غدیر مورد تاکید قرار گرفته است. چرا که این مقام قبل از آن نیز برای ائمه(ع) وجود داشته است. از این رو اگر کسی به این ولایت کلیه معتقد نباشد، تمام اعمال نیک خود را باطل کرده است[۲۶].

رابطه امامت با سلطنت دنیوی

یکی دیگر از واژه‌هایی که پیروان اهل سنت، آن را مترادف با امامت دانسته و امامت را پس از افول عصر خلفای اموی و عباسی که از آن دوران به عنوان دوران اوج خلافت خلفا در تاریخ اسلام یاد می‌کنند، در آن خلاصه و منحصر دانسته‌اند، واژه سلطنت است. با این وجود متفکران انقلاب اسلامی همچون دیگر علمای بزرگ شیعه، بر این باورند که امامت نه تنها مرادف با سلطنت نیست بلکه ضد سلطنت دنیوی نیز هست؛ چراکه تفاوت‌های روشنی میان این دو واژه وجود دارد که بارزترین آنها به شرح ذیل است:

  1. امامت، یعنی پیشوایی روحی و معنوی و پیوند عاطفی و اعتقادی با مردم؛ اما سلطنت، یعنی حکومت با زور و فریب و بدون هیچ‌گونه علقه معنوی و عاطفی و ایمانی.
  2. امامت، حرکتی در میان امت، برای امت و در جهت خیر است. سلطنت، سلطه مقتدرانه علیه مصالح مردم و برای طبقات خاص با هدف ثروت‌اندوزی و شهوت‌رانی گروه حاکم است.
  3. امامت دستگاهی است که عزت خدایی، علم و معرفت و رفق و مدارا میان مردم را ترویج و ابهت اسلام و مسلمین را در مقابل دشمن حفظ می‌کند. اما سلطنت و حکومت‌های جائرانه، نقطه مقابل آن است[۲۷].

اقسام امام

واژه امامت از جمله واژه‌هایی است که علاوه بر لغت در قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) نیز به وفور کار رفته است. از تامل در کاربری‌های این واژه در آیات قرآن کریم می‌توان به این حقیقت دست یافت که امام دارای اقسام و مصادیق مختلف بشری و غیر بشری بوده و هم در رهبر و پیشوای حق و هم در پیشوا و رهبر باطل استعمال شده است. به همین جهت این واژه در کلمات و فرمایشات پردازان انقلاب اسلامی نیز با الهام‌گیری از قرآن کریم در همین مصادیق به کار رفته و متفکران انقلاب با استناد به کاربری واژه امام در قرآن کریم، به بیان اقسام امامت پرداخته و امام را اصطلاحی عام معرفی کرده‌اند که هم شامل پیشوای حق می‌شود و هم پیشوای باطل. ایشان با استناد به نص آیه: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ، بر این باورند که مراد از ائمه در این آیه، پیشوایی امامانی است که به امر پروردگار، مردم را هدایت کرده و آنها را از خطرها، سقوط‌گاه‌ها و لغزشگاه‌ها عبور داده و به سرمنزل مقصود و مطلوب از حیات دنیوی انسان ـ که خداوند این حیات را به انسان داده، می‌رسانند. از منظر ایشان مصداق این امامان، انبیای الهی‌اند.

در مقابل به نص آیه: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ، که درباره‌ فرعون نازل شده است؛ می‌توان به این نتیجه رسید که واژه ائمه در این آیه نیز به همان معنایی که در آیه‌ اول استعمال شده بود، به کار رفته است اما در یک مصداق باطل؛ به عبارت دیگر این آیه درباره رهبرانی نازل شده که دین، دنیا و آخرت مردم یا جسم و جان آنها در قبضه‌ قدرتشان بوده و مردم را به آتش و هلاکت دعوت می‌کنند[۲۸].

حقیقت امامت

نصب الهی امام

از منظر امامین انقلاب حقیقت امامت، جعل الهی امام و به عبارت دیگر انتصابی بودن این مقام توسط خدای متعال است چرا که مقام امامت صرفاً یک مقام اعتباری نیست[۲۹]، بلکه یک منصب حقیقی الهی است که پیامبر (ص) از طرف خداوند مأمور به نصب و جعل و تصریح به آن می‌شود[۳۰]. به عبارت دیگر امامت یک اصل الهی برخاسته از متن دین برای راهبری جامعه است که بدون آن سعادت جامعه تحقق نمی‌یابد. به همین جهت است که چنین اصلی را باید از اصول مذهب به حساب آورد[۳۱].

اندیشمندان انقلاب اسلامی با استناد به برخی آیات قرآن کریم همچون آیه تبلیغ، به نصب الهی امام، تصریح کرده‌اند. ایشان با اشاره به نوع خطابی که در آیه مبارکه تبلیغ، به پیامبر اکرم(ص) شده که بر اساس آن عدم ابلاغ فرمان خدای متعال به مردم توسط آن حضرت به منزله عدم انجام رسالت الهی شمرده شده، ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ[۳۲]، معتقدند: پیامبر اکرم(ص) 23 سال در مکه و مدینه انواع و اقسام سختی‌ها را تحمل کرده و مجاهدت نمود تا مردم را هدایت نماید با این حال به نص این آیه اگر آن حضرت این مسأله را برای مردم بیان نکند، تمام زحماتش از بین خواهد رفت، از این رو آن مسأله‌ای که در این آیه اینگونه مورد تاکید قرار گرفته مسلما نمی‌تواند یک مسأله فرعی باشد بلکه مسأله‌ای اساسی و اصلی است و آن چیزی جز امامت نیست[۳۳].

امامین انقلاب در تبیین حقیقت امامت به جنبه‌های ظاهری و باطنی آن اشاره کرده و معتقدند که امامت دو جنبه ظاهری و باطنی دارد و جنبه ظاهری آن، حکومت و زعامت دنیایی است که با تشکیل حاکمیت سیاسی شکل می‌گیرد. مثل آنچه که در غدیر اتفاق افتاد[۳۴] چه اینکه انتخابِ روز غدیر به عنوان حساس‌ترین زمان جهت معرفی امیرالمومنین (ع)، در حقیقت انتخاب خود پیامبر اکرم (ص) نبود، بلکه انتخابِ خدای متعال بود آن هنگام که از طرف پروردگار اینگونه وحی رسید: ﴿ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ.[۳۵]. از این جهت می‌توان نصب امیرالمومنین (ع) را یک نصب الهی دانست[۳۶]. دومین جنبه امامت که در کنار جنبه ظاهری از آن یاد می‌شود، جنبه باطنی آن است که از آن به ولایت تعبیر می‌کنند[۳۷]. صاحب این مقام باطنی، انسان کامل و حجت واقعی خدا بر روی زمین است[۳۸] که خلافت کلی الهی دارد و این خلافت، خلافتی تکوینی است که به موجب آن جمیع ذرات در برابر آن خاضع‌اند[۳۹]، به عبارت بهتر حقیقت آن، مقام کشف و بسط حقایق است؛ یعنی کسی شایسته این مقام است که بتواند وحدت و کثرت را با هم جمع کند[۴۰]. داشتن این مقام معنوی، سبب نصب امام در مقام ظاهری و حکومت است که نتیجه آن تشکیل حکومت و عدالت واقعی در جامعه خواهد بود؛ به گونه‌ای که مرضی خداوند باشد[۴۱].[۴۲]

جایگاه امامت

اندیشمندان انقلاب اسلامی با استناد به آیه شریفه اکمال: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِينًا[۴۳]، بر اهمیت جایگاه و عظمت مقام امامت تاکید کرده و معتقدند: بنا به نص این آیه، در روز (غدیر)، جریانی رخ داده که آنقدر با اهمیت است که قرآن آن را مکمل دین و متمم نعمت خدا بر بشر شمرده است بدین معنا که با وجود آن، اسلام، معنا پیدا کرده و با فقدان آن، اسلام هم معنا نخواهد داشت و روشن است که آن موضوعی که بتواند نامش مکمل دین و متمم نعمت باشد و آن چیزی که با نبودنش، اسلام نیز معنا نخواهد داشت، چیزی جز امامت نیست[۴۴].

ایشان از منظری قرآنی، نقش، جایگاه و اهمیت مسأله امامت و جانشینی پیامبر(ص) در اکمال دین را مورد بحث و بررسی قرار داده و معتقدند در این آیه شریفه، برای کلمه «دین» لفظ «اکمال» و برای «نعمت» کلمه «اتمام» استعمال شده است و از آنجا که «دین مجموعه‌ای است از دستوراتی که از ناحیه خدا، یکی بعد از دیگری می‌‌آیند، می‌توان هر یک از این دستورها را نعمتی از جانب خدای متعال دانست، از این رو با آمدن آخرین دستور، گویاآخرین نعمت که به منزله آخرین جزء و خشت یک ساختمان است نیز نازل شده و از این جهت می‌توان گفت نعمت تمام شده است. اما به اعتبار یک امر دیگر، اکمال دین گفته شده است و آن امر دیگر حقیقت دین است که از نوع معارف و معنویت است بدین معنا که این دستورها پوشش‌های دین یا به اصطلاح مقررات ظاهری است، پیکری است که روح این پیکر همان معارف و معنویات است، مثل خود توحید و نبوت و امامت. انسان بدون نبوت با فکر شخصی خودش می‌‌تواند به یک توحیدی برسد، اما نه توحیدی که شایسته یک انسان است، بلکه یک توحید ناقص. همچنین هیچ یک از توحید و نبوت، بدون اینکه امامت باشد، به مرحله کمال خود نمی‌رسند، یعنی نبوت مکمل توحید است، به این معنی که مبین توحید است (البته هدف اصلی همه اینها توحید است) و به وسیله امامت بیشتر. پس از آن نظر که معنویت به آخرین حد و به اوج خود می‌‌رسد و مراحل رشد طی می‌‌شود [کلمه] «اکملت» [به کار رفته است و به آن اعتبار که دستوری از دستورهای دین رسیده و این دستور که پس از دستورهای دیگر آمده، آخرین خشتی است که در این ساختمان به کار رفته، کلمه «اتممت» استعمال شده است»[۴۵].

ابعاد امامت

نظریه پردازان انقلاب اسلامی از آنجا که سیاست را از دین جدا نمی‌دانند، بر این باورند که امامت دارای ابعاد مختلفی است که مسأله غدیر و انتصاب امام امیرالمؤمنین(ع) به خلافت رسول خدا(ص)، یک بعد از ابعاد امامت است که از آن به مرجعیت دینی و علمی امام تعبیر می‌گردد علاوه بر این امامت دارای بعد دیگری نیز هست و آن مساله حکومت یا حاکمیت سیاسی است که مربوط به مرجعیت سیاسی امام است.

ایشان با استناد به فرازی از خطبه غدیر معتقدند: آنچه در مورد محتواى جمله‌ تاریخى و شریف و پر مغز پیامبر به امیرالمؤمنین (ع) که فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»، لازم است بیان شود این است که غیر از نصب امیرالمؤمنین به خلافت و امامت بعد از نبىّ اکرم و وصایت آن حضرت - که معناى رایج و شایع این جمله است - مضمون مهمّ دیگرى در این بیان وجود دارد که نباید مورد غفلت قرار گیرد و آن، پرداختن اسلام به امر حکومت و امر سیاست امّت و اهمّیّت این موضوع از نظر اسلام است[۴۶].

اثبات امامت

اندیشمندان و نظریه پردازان انقلاب اسلامی همچون متکلمان شیعی برای اثبات وجود امام که از ناحیه خداوند منصوب می‌شود، به ادله متعدد عقلی و نقلی تمسک کرده‌اند که برخی از آنها عام است و به اثبات اصل امامت می‌پردازد و برخی خاص است و امامت را برای ائمه اهل بیت (ع) اثبات می‌کند‌.

ادله عقلی

نیاز شریعت به حافظ و نگهبان

بنیان‌گذار انقلاب اسلامی با استناد به برخی ادله عقلی همچون حفظ دین، امام را نگهبان دین، حافظ نظام اسلامی و حافظ وحدت مسلمانان دانسته و معتقد است که تنها با وجود او احکام دین و اجرای آنها استمرار می‌یابد[۴۷].

لزوم اجرای احکام و قوانین الهی پس از پیامبر

ایشان لزوم جریان احکام و قوانین الهی پس از رحلت پیامبر (ص) و منحصر نبودن اجرای احکام به زمان حیات او را نیز به عنوان یک دلیل عقلی دیگر در اثبات امامت دانسته و معتقد است امامت قوه جریان این قوانین است و بدون امامت قانون‌گذاری لغو و بیهوده خواهد بود؛ زیرا منظور از قانون‌گذاری عمل بدان است و عمل به آن پس از رحلت پیامبر (ص)، به گونه‌ای که اختلافی در آن نباشد، به واسطه وجود امامی که آشنا به قانون و به دور از خیانت و ستمکاری باشد، معنا پیدا می‌کند[۴۸]؛ بنابراین امامت تداوم نبوت برای اجرای احکام الهی است و نبود امام سبب کهنگی و فرسودگی دین و از بین رفتن آن و تغییر و دگرگونی در آیین اسلام و شیوع بدعت‌گذاری در آن می‌شود؛ چنان که در بعضی روایات[۴۹] نیز به این دلیل عقلی تمسک شده است[۵۰] و از آنجا که نظام اجتماعی مهم‌ترین راه تأمین سعادت انسان‌هاست، رهبری و هدایت این جامعه باید در دست انسان‌های برگزیده خداوند باشد. این افراد همان حجت خدا و امام هستند که در کمال و معرفت از دیگران برترند و بهتر از دیگران می‌توانند رهبری و هدایت دنیایی و آخرتی مردم را در دست داشته باشند[۵۱].

نیاز مردم به رهنما و راهبر جهت بقای اصل توحید

به اعتقاد ایشان، دین همواره می‌تواند در معرض اغراض افراد ریاست‌طلب و هواپرست قرار بگیرد؛ از این رو بدون تعیین یک راهبر مردم متحیر و سرگردان شده، ارکان دین متزلزل می‌شود وعقل حکم می‌کند که برای بقای اساس توحید و اسلام، امت اسلامی بدون راهبر رها نشوند[۵۲]؛ افزون بر اینکه چگونگی و ماهیت قوانین اسلامی که برای تدوین یک دولت و اداره جامعه تشریع شده، نشان دهنده ضرورت وجود حاکم است[۵۳].

اثبات امامت امام علی (ع)

امامین انقلاب اسلامی همچون متکلمان و دیگر علمای بزرگ شیعه، جهت اثبات امامت و خلافت امیرالمؤمنین(ع) به ادله مختلف نقلی همچون آیه ولایت[۵۴]، آیه اکمال دین[۵۵]، آیه تبلیغ [۵۶] و حدیث غدیر[۵۷]، حدیث منزلت[۵۸] حدیث ثقلین[۵۹] و حدیث سفینه[۶۰]، استناد کرده‌اند[۶۱].[۶۲]. ایشان در ضمن استناد به حدیث غدیر به نقل طرق و اسناد متعدد آن توسط محدثان شیعه و سنی نیز اشاره کرد‌ه‌اند[۶۳].[۶۴].[۶۵]

امام خمینی افزون بر آیات یاد شده، آیه ﴿فِيهِ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ مَقَامُ إِبْرَاهِيمَ وَمَنْ دَخَلَهُ كَانَ آمِنًا وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ[۶۶] در اعتصام به حبل الله و آیه ﴿مَا كَانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ وَلَا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ لَا يُصِيبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَطَئُونَ مَوْطِئًا يَغِيظُ الْكُفَّارَ وَلَا يَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَيْلًا إِلَّا كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ[۶۷] در همراهی با صادقین و آیه ﴿وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْئُولُونَ[۶۸] در سؤال در روز قیامت که بر ولایت تطبیق شده و آیه ﴿وَقَالَ الَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ لَوْلَا يُكَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِينَا آيَةٌ كَذَلِكَ قَالَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشَابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَيَّنَّا الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ[۶۹] در امامت حضرت ابراهیم (ع) و آیات دیگر را بر امامت گواه بر امامت امیرالمومنین(ع) گرفته است[۷۰]. ایشان به برخی از روایات نیز در بحث امامت اشاره کرده است[۷۱].

شرایط امامت

اندیشمندان انقلاب اسلامی از شرایط امام و رهبر جامعه اسلامی نیز غافل نبوده و بر وجود و لزوم دو شرط علم غیب و عصمت تصریح کرده و این دو را از جمله بارزترین شرایط امامت به معنی مرجعیّت دینی دانسته‌اند. ایشان بر این باورند که این دو شرط همانگونه که در پیامبراکرم(ص) وجود داشت در امیرالمؤمنین(ع) و امامان پس از آن حضرت نیز وجود داشته و این علم غیب و خطاناپذیر از رسول خدا(ص) به ائمه بعد منتقل شده است[۷۲].

ایشان با اشاره به مسئله‌ غدیر و معرفی امیرالمؤمنین(ع) به عنوان امام و حاکم اسلامی، وجود برخی ویژگی‌های شخصیتی در آن حضرت را در این مسأله دخیل دانسته و معتقدند که این واقعه نشان‌دهنده‌ جامعیت اسلام و نگاه به آینده و آن چیزی است که در هدایت و زعامت امت اسلامی شرط است. بدین معنا که رسول خدا(ص)، امام را با عنایت به همان ویژگی‌های ممتاز شخصیتی آن حضرت به امامت پس از خود معرفی کردند و در طول تاریخ نیز همین ویژگی‌ها نماد زعامت و رهبری بوده است. همان چیزهایی که شخصیت امیرالمؤمنین، مظهر آنهاست: خصوصیاتی همچون: «تقوا»، «تدین»، «پایبندی مطلق به دین»، «ملاحظه غیر خدا و غیر راه حق را نکردن»، «بی‌پروا در راه خدا حرکت کردن»، «برخورداری از علم»، «برخورداری از عقل و تدبیر»، «برخورداری از قدرت عزم و اراده»[۷۳].

تعیین امام

راه تعیین امام، از مهمترین مباحث امامت در میان متکلمان فریقین است. شیعیان معتقدند تنها راه تعیین امام، «نص» از سوی خداوند و پیامبراکرم (ص) است؛ اما سایر فرق اسلامی، راه‌های دیگری را برای تعیین امام ذکر کرده‌اند که از جمله آنها می‌توان به اجماع، شورا و بیعت اشاره کرد.[۷۴]. اندیشمندان و متفکران انقلاب اسلامی نیز با عنایت به تعریف کلامی امامت در شیعه که عبارت است از ریاست عمومی بر مردم در امور دینی و دنیوی، بر این باورند که امامت هم مانند نبوت از امور فرابشری است بدین معنا که انتخاب امام از حد استطاعت بشر خارج بوده و همچون نبوت از طریق وحی و تعیین الهی معین می‌گردد؛ با این تفاوت که انتخاب نبی مستقیماً از ناحیه خود خداست، در حالی که انتخاب امام اگر چه توسط خدای متعال انجام می‌گیرد لکن بدست پیامبر و به واسطه او معرفی می‌شود[۷۵].

بر همین اساس ایشان معتقدند که تا پیش از عصر غیبت، تعیین رهبر در اسلام به همین دو صورت انجام شده است؛ چه اینکه رهبری پیامبراکرم(ص) به صورت مستقیم از سوی خداوند متعال بوده و آن حضرت منصوب از جانل الهی بودند و رهبری امامان بعد از آن حضرت نیز که جانشینان پیامبراکرم(ص) هستند به واسطه معرفی آن حضرت به مردم بر اساس نصب الهی بوده است. از این رو میتوان گفت: وجه مشترک هر دو نوع رهبری، «فوق انتخابی بودن» و فرابشری بودن آنهاست[۷۶].

اندیشمندان انقلاب اسلامی سپس در پاسخ به پرسش چگونگی تعیین رهبر جامعه اسلامی در عصر غیبت که در آن امام و آخرین ذخیره الهی از نظرها غایب است، به عنوان نایب عام او، معتقدند که در این دوران چاره‌ای جز انتخاب رهبر بر اساس ملاک‌های لازم رهبر اسلامی در شرع نیست. آنها البته بر این نکته تاکید دارند که این انتخاب می‌‌تواند هم به صورت مستقیم و هم به صورت غیرمستقیم صورت پذیرد، با این حال باتوجه به صلاحیت‌ها و ویژگی‌های خاص رهبری، بهتر است که انتخاب رهبر غیرمستقیم و شبیه انتخابات چند درجه‌ای سیستماتیک حزبی باشد. چرا که از منظر ایشان انتخاب رهبر از جنس تعیین موضوع است و تعیین موضوع نیز شأن فقیهان و مراجع نیست، بلکه کار آنها صدور حکم و فتو و به عبارت دیگر تعیین صلاحیت‌های رهبر است و نه انتخاب رهبر. از این رو تشخیص اینکه چه کسی چنین صلاحیت‌هایی دارد، برعهده فقیه و مرجع نیست.[۷۷]. بدین ترتیب از نظر ایشان در عصر غیبتِ امامِ معصومِ(ع) منصوبِ منصوص،امامت دیگر، نه تعیینی است و نه تحمیلی، بلکه شناختنی، پذیرفتنی و انتخابی است. بدین معنا که امام قدرت خود را از آرای مردم می‌‌گیرد؛ به عبارت دیگر، کسی حق دارد زمامدار مردم باشد که برگزیده آنها یا دست کم پذیرفته آنها، یا مورد حمایتشان باشد[۷۸]. در واقع می‌توان گفت: امت و امامت در عصر غیبت، رابطه‌ای مشخص دارد؛ یعنی بر پایه شناختی آگاهانه است و نه بر پایه تعیین و تحمیل. آرای عمومی باید در حدود حساب شده‌ای که تعیین خواهد شد، در کار اداره کشور نقش داشته باشد و حکومت باید به مردم و رأی مردم متکی باشد. اکثریت مردم آگاهانه و آزادانه اسلام را در مقام دین و آیین زندگی فردی و اجتماعی خود برگزیده و با این گزینش قراردادی اجتماعی را به وجود آورده‌اند که اداره جامعه و همه نهادهای اجتماعی آنها باید برپایه تعالیم اسلام باشد[۷۹].

بدین ترتیب، به باور ایشان، رهبر جامعه اسلامی نه تنها منتخب مردم (از طریق واسطه) است، بلکه مانند دیگران در برابر قانون یکسان بوده و بلکه لازم است پیش و بیش از همه در رعایت قانون و حدود الهی کوشا باشد[۸۰].

شؤون امام

از منظر اندیشمندان انقلاب اسلامی از آنجا که معتقدند امامت نه تنها اداره زندگی دنیوی مردم؛ بلکه پیشوایی جسم و دل، مدیریت دل‌ها، تکامل بخشیدن به روح‌ها و بالا بردن فکرها و معنویت‌ها است[۸۱] و به عبارت دیگر امامت، اوج معنای مطلوب اداره جامعه در مقابل انواع دیگر مدیریت‌های جامعه است که از ضعف‌ها، شهوات، نخوت و فزون‌طلبی انسانی سرچشمه می‌گیرند[۸۲]؛ از این رو سه شأن اصلی را برای امام بیان کرده‌اند که عبارت‌اند از:

  1. نمایان ساختن عملی آموزه‌های مکتب اسلام (نمودار عینی مکتب).
  2. حفاظت از ایدئولوژی توحیدی و اسلام ناب.
  3. تلاش برای تشکیل یا حفظ جامعه و نظام اسلامی[۸۳].[۸۴]

از نظر ایشان امامت، آمیزه‌ای از سه مفهوم «رهبری سیاسی»، «آموزش دینی» و «تهذیب روحی» است و اسلام این سه را هیچ‌گاه از یکدیگر تفکیک نمی‌کند[۸۵].

وظایف امام

نظریه پردازان انقلاب اسلامی از بیان و بررسی وظایف امام و رهبر جامعه اسلامی در عصر ظهور و غیبت نیز غافل نبوده و در این میان با استناد به آیه ۵۵ سوره مائده برخی وظایف امام را چنین توصیف می‌کنند: «ایمان واقعی که با عمل مستمر تأیید شده است؛ اقامه نماز و زنده کردن روح یاد خدا در جامعه؛ دلبستگی به انفاق و عدالت اجتماعی»[۸۶]. همچنین با استناد به آیه ۷۳ سوره انبیاء، هدایت‌گری، الهام یافتن به نیکی‌ها و عبودیت را از دیگر ویژگی‌های امام می‌شمارند[۸۷].

ایشان بر این باورند که ماهیت رهبری جامعه اسلامی دست کم به زمان پیامبر اسلام(ص) بر می‌‌گردد و پیامبر دو رسالت به عهده داشت: نخست، ایجاد ایمان به غیب در مردم از طریق آوردن آیات بیّن؛ دوم، در دسترس قراردادن کتاب و میزان خدا، یا به بیان دیگر شناساندن کتاب خدا مشتمل بر تعالیم خدا و میزان و نظام خداپسندانه زندگی به مردم و سپس برقراری عدل و قسط [۸۸] چنانچه قرآن کریم دراین باره با صراحت تمام چنین فرموده: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۸۹]. بدین ترتیب پیامبر(ص) در مقام رهبر امت اسلامی، دو نقش اساسی به عهده داشت: نخست، وحی رسانی و دوم الگو بودن و از آنجا که وحی پس از آن حضرت، خاتمه می‌‌یابد، لازم است که نقش دوم در جامعه ادامه یابد؛ به عبارت دیگر درست است که با آمدن پیامبر خاتم(ص) دیگر به آمدن پیامبر جدیدی نیاز نیست، اما به [[پیامبر]، به عنوان امام و الگو احتیاج است.

اینجاست که رسالت امامان معصوم(ع) مشخص می‌‌شود. آنها از سویی به احکام الهی علم به دور از خطا دارند و از سوی دیگر زمامدار امت و رهبر سیاسی مردم‌اند. آنها اگر چه پیامبر نبوده و وحی دریافت نمی‌کنند و کتابی نمی‌آورند، اما با سرچشمۀ وحی در ارتباطند [۹۰]. از این رو زمانی که بهره‌گیری از امامان به لحاظ خصلت‌های خاص اجتماعی غیر ممکن شود، مسئله خاتم الائمه بودن پیش می‌‌آید و امامت در اختیار مردم پایان می‌‌یابد و به امام غایب و منتظر تبدیل می‌‌شود[۹۱].[۹۲]

امامت در عصر غیبت

با توجه به آنچه گذشت از منظر اندیشمندان انقلاب اسلامی در دوران غیبت امام معصوم(ع) نیز باید رهبری جامعه اسلامی استمرار یابد؛ ازاین رو مسئله نایب امام(ع) پیش می‌‌آید؛ بدین معنا که مسلمان متعهد باید در زمان غیبت که به امام معصوم(ع) مرتبط با وحی دسترسی ندارند، برای حل مشکلات و مسائل شرعی خویش به کسی مراجعه کند که لیاقت این کار را داشته باشد و مراد از آن شخص، فقیه است. با این حال فقیه معصوم نیست و به وحی نیز دسترسی ندارد، اما می‌‌تواند آنچه را از قرآن و روایات معتبر در اختیار دارد، با آگاهی از نیازهای زمان، برای امت بیان کند[۹۳].

به عبارت بهتر درست است که در این دوران، معصومی(ع) در دسترس نیست، ولی دست کم لازم است شخصیتی عالم و آگاه و باتقوا، که آثاری از صفات و ویژگی‌های امام معصوم(ع) را در خود داشته باشد و نگذارد بخش گسترده‌ای از این آثار از دست برود، لیاقت کارگزاری و رهبری از جانب آن امام(ع) پنهان را داشته باشد[۹۴] و این شخصیت کسی نیست جز ولی فقیه. به باور متفکران انقلاب اسلامی، اگر قرار است نظامی بر مبنای جمهوری اسلامی بنا شده و استمرار یابد، لازم است رهبری آن بر دوش کسی قرار گیرد که چه از نظر آگاهی به اسلام و چه التزام و مقید بودن به وظایف فرد مسلمان، در همه وظایف فردی، سیاسی، خانوادگی و اجتماعی الگو و نمونه باشد[۹۵].

ایشان دلایل متعددی را جهت لزوم حضور فقها در رهبری جامعه اسلامی اقامه کرده‌اند که بارزترین آنها عبارت‌ است از:

  1. درک بهتر و عمیق‌تر مسائل تازه و پیچیده
  2. کاهش خطر دستکاری دیدگاه‌های فقهی خالص و صحیح و در نتیجه تقلیل امکان خطر انحراف آنها
  3. احتمال کمتر خطر انحراف و لغزش‌های مهم در فقها و در نتیجه برخورداری بیشتر نظام از مصونیت با حضور آنها[۹۶].

معماران انقلاب اسلامی از چنین فقیهی به ولی فقیه و از تطرفات و اختیارات او به ولایت فقیه تعبیر کرده و معتقدند: منشأ نهاد ولایت فقیه، با توجه به ماهیت جامع ایدئولوژیک یا مکتبی جامعه اسلامی، ابتدا به دوران پیامبر اکرم(ص)، و سپس به دوران ائمه معصوم(ع) باز می‌گردد؛ زیرا جامعه ما مکتبی است و هر جامعه مکتبی به رهبری متناسب با همان مکتب نیاز دارد؛ در نتیجه، جامعه مکتبی ما برای ادامه حیاتش به رهبری‌ای نیازمند است که در امامت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) ریشه دارد[۹۷].

از منظر ایشان ولایت فقیه در عصر غیبت برای جامعه اسلامی و حاکمیتش، آثار مثبت و ارزشمندی در پی دارد که برخی از مهمترین آنها به این شرح است:

  1. حاکمیت مکتب بر همه شئون اجتماعی و عنیت یافتن جامعه توحیدی اسلامی؛
  2. پایان دادن به نظریه جدایی دین از سیاست؛
  3. اعتقاد قلبی مردم به قوانین و تبعیت آگاهانه و ریشه گرفته از باور درونی و معنوی از آنها؛
  4. برپایی هرچه بیشتر فقه در جهت یافتن راه حل‌های عملی برای مسائل و مشکلات جامعه؛
  5. فراهم شدن امکان اسلامی ساختن جامعه[۹۸].

حقوق امام (وظایف امت در برابر امام)

متفکران انقلاب اسلامی در بیانات و کلمات خود به مهمترین وظایف امت در برابر امام در عصر حضور و رهبر اسلامی در عصر غیبت اشاره کرده و در این میان و با استناد به قرآن کریم اطاعت از امام[۹۹] و مودت[۱۰۰] نسبت به او را از جمله این وظایف شمرده‌ و در اهمیت و ضرورت مودت چنین عنوان کرده‌اند که مودت به منزله پشتوانه است بدین معنا که اگر نباشد، به تدریج اطاعت و ولایت هم کنار گذاشته خواهد شد. از منظر ایشان مودت، با ارتباطات عاطفی همچون نقل مصائب ائمه و نیز نقل فضائل و کمالات ایشان حاصل می‌شود[۱۰۱].

منابع

پانویس

  1. مثل پیشوا، پیشرو، مقتدا، قیِّم، مصلح، الگو، طریق و راه اصلی، راهنما (ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۱؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج۱، ص۲۱۳-۲۱۵؛ راغب، حسین بن محمد، المفردات، ص۸۷) و کسی که همواره مقصود و هدف حرکت و تلاش دیگران قرار گیرد، (مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۱، ص۱۳۶-۱۳۷)، مصلح و سرپرست (ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲، ص۲۵)، شاقول و ریسمان بنّایی(ابن فارس، محمد، معجم مقاییس اللغة، ج ۱ ص۲۹؛ ابن منظور، محمد، لسان العرب، ج ۱۲ ص۲۵ و ۲۶؛ صاحب ابن عباد، المحیط فی اللغة، ج ۱۰، ص۴۶۱).
  2. ر.ک: عالمی، سید محمد، بررسی تعریف امامت در مدرسه بغداد، ص۱۲؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت در بینش اسلامی، ص۲۳.
  3. نک: طریحی، فخرالدین بن محمدعلی، مجمع البحرین، ج۶، ص۱۴؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، ص۸۷؛ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۴؛ ابن فارس، معجم مقاییس اللغة، ص۳۳.
  4. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی».
  5. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۵۳.
  6. مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص47 و 50؛ مرتضی مطهری، حماسه حسینی، جلد دوم، ص۲۴۸.
  7. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۵.
  8. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱۸.
  9. «من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  10. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۵۳.
  11. حماسه حسینی، جلد اول، ص۹۹.
  12. مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص50-92.
  13. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر، ۱۳۸۹/۰۹/۰۴.
  14. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۲۰/۷/۱۳۵۳.
  15. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با روحانیون استان لرستان، ۳۰/۴/۱۳۷۰.
  16. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
  17. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با دانشجویان و اساتید دانشگاه قزوین، ۲۶/۹/۱۳۸۲.
  18. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در جمع کاروان‌های راهیان نور، دوکوهه، ۱۹/۱/۱۳۸۱.
  19. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم در عید غدیر خم، ۸/۱۰/۱۳۸۶.
  20. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۳۲۱.
  21. مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۱۶۳.
  22. «و از فرزندانم (چه کس را)؟» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  23. مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۹۷.
  24. مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۲۰۱.
  25. مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص ۱۶۲-۱۶۳.
  26. صحیفه امام؛ ج ۲۰، ص۱۱۵.
  27. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران، ۲۶/۱/۱۳۷۹.
  28. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر، ۱۳۸۹/۰۹/۰۴.
  29. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۲.
  30. امام خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۹۷؛ صحیفه امام، ج۱۱، ص۲۱؛ ج۲۰، ص۱۱۲.
  31. امام خمینی، کتاب الطهاره، ج۳، ص۴۴۱.
  32. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای» سوره مائده، آیه 67.
  33. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اقشار مختلف مردم به مناسبت عید غدیر، 1395/06/30.
  34. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۲.
  35. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم به مناسبت عید غدیر، ۱۳۸۸/۰۹/۱۵.
  36. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم قم در سالروز عید سعید غدیر خم‌، ۱۳۸۵/۱۰/۱۸.
  37. امام خمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، ص۵۸؛ همو، آداب الصلاة، ص۱۴۱.
  38. امام خمینی، شرح دعاء السحر، ص۱۴۶-۱۴۷.
  39. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۳.
  40. امام خمینی، تقریرات فلسفه، ج۳، ص۳۵۲.
  41. امام خمینی، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۲.
  42. اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۳۹.
  43. «امروز دین را به حد کمال رساندم نعمت را به حد آخر تمام کردم، امروز است که دیگر اسلام را برای شما به عنوان یک دین پسندیدم»، سوره مائده، آیه ۳.
  44. مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۶۳.
  45. مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ص۲۵۱-۲۴۹.
  46. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار اقشار مختلف مردم به‌مناسبت عید غدیر، ۱۳۹۳/۰۷/۲۱.
  47. امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۳۴ - ۱۳۶؛ همو، ولایت فقیه، ص۲۶ - ۲۷؛ همو، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، ص۱۹۷.
  48. امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۳۴-۱۳۵.
  49. صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ۲۵۳-۲۵۴.
  50. امام خمینی، ولایت فقیه، ص۲۰ - ۲۲ و۴۰.
  51. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۲۲- ۶۲۶.
  52. امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۰۶-۱۰۸.
  53. امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۶۱۷ -۶۱۹؛ همو، ولایت فقیه، ص۲۶ -۲۷.
  54. ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  55. ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ...امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.
  56. ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  57. احمد بن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، ج۱، ص۱۱۸-۱۱۹ و ص۱۵۲؛ نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ص۱۳۲- ۱۳۶؛ تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۳؛ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱، ص۵۰-۵۱، ۵۸، ۶۴ و ۱۵۳.
  58. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۳۸، ص۱۵۴.
  59. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۸.
  60. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۱۰۵.
  61. بیانات مقام معظم رهبری در جمع ۱۱۰ هزار بسیجی در روز عید غدیر، ۱۳۸۹/۰۹/۰۴.
  62. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار رئیس‌جمهور و اعضای هیئت دولت، ۱۳۹۷/۰۶/۰۷.
  63. امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۴۱-۱۴۳.
  64. امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۴۸ - ۱۴۹.
  65. اژدر و احمدی امیری، مقاله «امامت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص ۲۴۰.
  66. «در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.
  67. «مردم مدینه و تازیان بیابان‌نشین پیرامون آنان حق ندارند از (همراهی) پیامبر بازمانند و نه جان‌های خودشان را از جان او دوست‌تر بدارند؛ از این رو که هیچ تشنگی و سختی و گرسنگی در راه خداوند به آنان نمی‌رسد و بر هیچ جایگاهی که کافران را به خشم آورد گام نمی‌نهند و هیچ زیانی به دشمنی نمی‌زنند مگر که در برابر آن، کاری شایسته برای آنان نوشته می‌شود؛ بی‌گمان خداوند پاداش نکوکاران را تباه نمی‌سازد» سوره توبه، آیه ۱۲۰.
  68. «و آنان را باز دارید، که آنان بازخواست خواهند شد» سوره صافات، آیه ۲۴.
  69. «و نادانان گفتند: چرا خداوند با ما سخن نمی‌گوید یا برای ما نشانه ای نمی‌آید؟ کسانی که پیش از اینان بودند نیز همانند گفتار آنان را گفتند، دل‌هاشان همگون است؛ ما نشانه‌های (خود) را برای گروهی که یقین دارند روشن گردانده‌ایم» سوره بقره، آیه ۱۱۸.
  70. امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۳۶-۱۴۰.
  71. امام خمینی، کشف اسرار، ص۱۴۱ - ۱۵۰؛ صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۱۲.
  72. مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۵۱.
  73. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار مردم قم در سالروز عید سعید غدیر خم‌، ۱۳۸۵/۱۰/۱۸.
  74. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص۷۹-۸۳؛ القواعد الکلامیة، ص۱۰۹؛ آیه ولایت، دانشنامه کلام اسلامی ج۱؛ امیری، سلیمان، امامت و دلایل انتصابی بودن آن، ص۱۴۱-۱۴۳.
  75. مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص۹۲.
  76. نظری، محمد علی، محمد عابدی اردکانی، جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت.
  77. نظری، محمد علی، محمد عابدی اردکانی، جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت.
  78. محمد حسین بهشتی، بررسی ویژگی‌های مسائل اسلامی، ص۱۰۷.
  79. محمد حسین بهشتی، آزادی، هرج و مرج و زورمداری، ص۳۹۱ و ۳۹۲؛ محمد حسین بهشتی، ولایت، رهبری و روحانیت، ص۴۰.
  80. پورفرد، مسعود، تربیت سیاسی از منظر شهیدان مطهری صدر و بهشتی؛ نظری، محمد علی، محمد عابدی اردکانی، جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت.
  81. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در دیدار با اقشار مختلف مردم در عید غدیر خم، ۸/۱۰/۱۳۸۶.
  82. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، سخنرانی در جمع زائران امام رضا(ع) در مشهد مقدس در سالروز عید غدیر خم، ۱۲/۱۲/۱۳۸۰.
  83. ولایت و حکومت، ص۹۲-۹۹.
  84. محمدی، عبدالله، ولایت در منظومه فکری مقام معظم رهبری، منظومه فکری آیت‌الله العظمی خامنه‌ای ج۱، ص ۱۴۷.
  85. مقام معظم رهبری، انسان ۲۵۰ ساله، ص۶۱.
  86. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۲۲/۷/۱۳۵۳.
  87. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، بیانات در تاریخ ۱۹/۷/۱۳۵۳.
  88. بهشتی محمد حسین، پیامبری از نگاه دیگر، ص۲۴۸-۲۴۷، تهران، بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید آیت‌الله بهشتی.
  89. سوره حدید، آیه ۲۵.
  90. ولایت، رهبری و روحانیت، ص۴۱-۳۶، تهران، نشر بقعه.
  91. ولایت، رهبری و روحانیت، ص۳۹-۴۰.
  92. نظری، محمد علی، محمد عابدی اردکانی، جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت.
  93. محمد حسین بهشتی، پیامبری از نگاه دیگر، ص۸۱.
  94. داوود فیرحی، رهبری و حکومت در اندیشه آیت‌الله بهشتی، فصلنامه سیاست، دوره ۴۲، شمارۀ۱، ص۲۸۹.
  95. مشروح مذاکرات مجلس نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، تهران، اداره کل روابط عمومی مجلس، ج ۱، ص۳۷۶ و ۳۷۷.
  96. رضا تابش و جعفر محسنی دره بیدی، مبانی مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران، ص۱۷۶.
  97. نظری، محمد علی، محمد عابدی اردکانی، جامعه اسلامی و ماهیت رهبری در اندیشه سیاسی شهید بهشتی با تأکید بر نظریه امامت و امت.
  98. یونس نوربخش، کالبد شکافی انقلاب اسلامی ایران، ص۱۱۷ و ۱۱۸.
  99. ﴿أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ.
  100. ﴿ قُل لّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى.
  101. بیانات آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون، ۱۳۸۸/۰۹/۲۲.