رفاهزدگی و تجملگرایی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - ' لیکن ' به ' لکن ') |
||
(۲۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۶ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[رفاهزدگی و تجملگرایی در قرآن]] - [[رفاهزدگی و تجملگرایی در جامعهشناسی اسلامی]] - [[رفاهزدگی و تجملگرایی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی]] - [[رفاهزدگی و تجملگرایی در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==[[پرهیز]] از رفاهزدگی و [[تجملگرایی]]== | == [[پرهیز]] از رفاهزدگی و [[تجملگرایی]] == | ||
[[قرآن کریم]] در معرفی عارضه رفاهزدگی و تجملگرایی، واژه “ترف” و “اتراف” را به کار برده است. ترف و [[اتراف]] به معنی [[دلبستگی]] و تعلق خاطر شدید به نعمتهای مادی [[دنیوی]] (نعمتهای موجود و در دسترس و نعمتهای مقدر و مورد [[آرزو]]) است. علاقهمندی به داشتن امکانات رفاهی و زرق و برق این جهانی، [[تمایل]] نسبتاً مشهودی است که همه افراد کموبیش از آن برخوردارند. حصول هر [[درجه]] از تمکن و دستیابی [[عینی]] به این مطالبات آرزویی، دلبستگی و تعلق خاطر متناسبی را در دارنده نسبت به خود بر میانگیزاند. [[حرص]]، مصرفگرایی مسرفانه، [[بخلورزی]]، [[استکبار]]، [[تفاخر]]، [[خوف]] زوال، [[غفلت]] از برخی [[وظایف]] و... بخشی از عوارض شایع این رفاهزدگی است. [[تفسیر نمونه]] در توضیح [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«و ما در هیچ شهری، بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم» سوره سبأ، آیه ۳۴.</ref> مینویسد: مترف از ماده ترف (بر وزن طرف) به معنی تنعم است و مترف به کسی میگویند که فزونی [[نعمت]] و [[زندگی]] مرفه او را مست و [[مغرور]] و [[غافل]] کرده و به طغیانگری واداشته است. آری معمولاً کسانی که در صف اول [[مخالفان]] [[انبیا]] بودند این گروه [[مترف]] [[طغیانگر]] غافل بودند که چون [[تعلیمات انبیا]] را از یک سو مزاحم کامجویی و [[هوسرانی]] خود میدیدند و از سوی دیگر، مدافع [[حقوق]] محرومانی که با [[غصب]] حقوق آنها به این زندگی پر زرق و برق رسیده بودند و از سوی سوم، آنها همیشه برای [[پاسداری]] [[مال]] و ثروتشان [[قدرت]] [[حکومت]] را یدک میکشیدند و [[پیامبران]] را در تمام این جهات در نقطه مقابل خود میدیدند، لذا فوراً به [[مبارزه]] با آنها بر میخواستند<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۱۰۵.</ref>. بسیاری از متمکنان به دلیل ضعفهای [[اعتقادی]] و [[اخلاقی]]، از این سرمایههای بالقوه [[نافع]] و مفید در جهت [[هلاکت]] خود و دیگران استفاده میکنند. آنها از اینکه توانستهاند، از طرق غالباً غیرمتعارف، [[میزان]] نسبتاً بیشتری از امکانات و نعمتهای مشترک و محدود این عالم را تصاحب کنند، بر خود میبالند و به جای [[شکر منعم]] [[حقیقی]] و [[مصرف]] درست، از آن در [[راه]] ارضای منویات غالباً هواخواهانه و [[شیطانی]] به صورت لجام گسیخته استفاده میکنند. طبیعی است که [[تظاهر]] مرفهان به تمکن و برخورداری، بالقوه میتواند [[خشم]] و [[نفرت]] تودههای [[محروم]] و نیاز مند [[جامعه]] را در قالب واکنشهای قهرآمیز، علیه آنها بر انگیزاند و [[امنیت اجتماعی]] را به مخاطره افکند. [[تفسیر نمونه]]، همچنین در بیان موضع [[اسلام]] در خصوص [[تجمل]] مینویسد: در مورد استفاده از انواع زینتها، اسلام مانند تمام موارد، حد [[اعتدال]] را [[انتخاب]] کرده است، نه مانند بعضی که میپندارند، استفاده از زینتها و [[تجملات]] هر چند به صورت [[معتدل]]؛ [[مخالف]] [[زهد]] و [[پارسایی]] است و نه مانند تجملپرستانی که [[غرق]] در [[زینت]] و تجمل میشوند، و تن به هر گونه عمل [[نادرستی]] برای رسیدن به این [[هدف]] نامقدس میدهند. در اسلام استفاده از زیباییهای [[طبیعت]]، لباسهای [[زیبا]] و متناسب، به کار بردن انواع عطرها و امثال آن، نه تنها مجاز شمرده شده، بلکه به آن توصیه و سفارش نیز شده است. این تعبیر که [[خداوند]] زیباست و [[زیبایی]] را [[دوست]] دارد، یا تعبیر به اینکه خداوند زیباییها را [[آفریده]]، همگی اشاره به این [[حقیقت]] است که اگر استفاده از هر گونه زیبایی [[ممنوع]] بود، خداوند هرگز اینها را نمیآفرید، [[آفرینش]] زیباییها در [[جهان هستی]] خود دلیل بر این است که [[خالق]] زیباییها آن را دوست دارد؛ ولی مهم اینجاست که غالباً در این موضوعها [[مردم]] راه [[افراط]] را میپویند و به بهانههای مختلف رو به تجملپرستی میآورند. به همین دلیل [[قرآن کریم]] بلافاصله بعد از ذکر [[حکم اسلامی]]، از [[اسراف]] و [[زیادهروی]] و [[تجاوز از حد]]، [[مسلمانان]] را بر [[حذر]] میدارد<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۵۰.</ref>. [[سادهزیستی]] و [[قناعت]] و [[اکتفا به حد ضرورت]] منطقی [و به بیان [[فقهی]] حد [[کفاف]]] است که [[اسلام]] به [[مؤمنان]] [[شایسته]] توصیه فرموده است<ref>ر ک: محمدتقی مصباح یزدی، ره توشه، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۵ و ج۲، ۳۵۲-۳۵۴.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۹۱.</ref> | [[قرآن کریم]] در معرفی عارضه رفاهزدگی و تجملگرایی، واژه “ترف” و “اتراف” را به کار برده است. ترف و [[اتراف]] به معنی [[دلبستگی]] و تعلق خاطر شدید به نعمتهای مادی [[دنیوی]] (نعمتهای موجود و در دسترس و نعمتهای مقدر و مورد [[آرزو]]) است. علاقهمندی به داشتن امکانات رفاهی و زرق و برق این جهانی، [[تمایل]] نسبتاً مشهودی است که همه افراد کموبیش از آن برخوردارند. حصول هر [[درجه]] از تمکن و دستیابی [[عینی]] به این مطالبات آرزویی، دلبستگی و تعلق خاطر متناسبی را در دارنده نسبت به خود بر میانگیزاند. [[حرص]]، مصرفگرایی مسرفانه، [[بخلورزی]]، [[استکبار]]، [[تفاخر]]، [[خوف]] زوال، [[غفلت]] از برخی [[وظایف]] و... بخشی از عوارض شایع این رفاهزدگی است. [[تفسیر نمونه]] در توضیح [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}<ref>«و ما در هیچ شهری، بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم» سوره سبأ، آیه ۳۴.</ref> مینویسد: مترف از ماده ترف (بر وزن طرف) به معنی تنعم است و مترف به کسی میگویند که فزونی [[نعمت]] و [[زندگی]] مرفه او را مست و [[مغرور]] و [[غافل]] کرده و به طغیانگری واداشته است. آری معمولاً کسانی که در صف اول [[مخالفان]] [[انبیا]] بودند این گروه [[مترف]] [[طغیانگر]] غافل بودند که چون [[تعلیمات انبیا]] را از یک سو مزاحم کامجویی و [[هوسرانی]] خود میدیدند و از سوی دیگر، مدافع [[حقوق]] محرومانی که با [[غصب]] حقوق آنها به این زندگی پر زرق و برق رسیده بودند و از سوی سوم، آنها همیشه برای [[پاسداری]] [[مال]] و ثروتشان [[قدرت]] [[حکومت]] را یدک میکشیدند و [[پیامبران]] را در تمام این جهات در نقطه مقابل خود میدیدند، لذا فوراً به [[مبارزه]] با آنها بر میخواستند<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۱۰۵.</ref>. بسیاری از متمکنان به دلیل ضعفهای [[اعتقادی]] و [[اخلاقی]]، از این سرمایههای بالقوه [[نافع]] و مفید در جهت [[هلاکت]] خود و دیگران استفاده میکنند. آنها از اینکه توانستهاند، از طرق غالباً غیرمتعارف، [[میزان]] نسبتاً بیشتری از امکانات و نعمتهای مشترک و محدود این عالم را تصاحب کنند، بر خود میبالند و به جای [[شکر منعم]] [[حقیقی]] و [[مصرف]] درست، از آن در [[راه]] ارضای منویات غالباً هواخواهانه و [[شیطانی]] به صورت لجام گسیخته استفاده میکنند. طبیعی است که [[تظاهر]] مرفهان به تمکن و برخورداری، بالقوه میتواند [[خشم]] و [[نفرت]] تودههای [[محروم]] و نیاز مند [[جامعه]] را در قالب واکنشهای قهرآمیز، علیه آنها بر انگیزاند و [[امنیت اجتماعی]] را به مخاطره افکند. [[تفسیر نمونه]]، همچنین در بیان موضع [[اسلام]] در خصوص [[تجمل]] مینویسد: در مورد استفاده از انواع زینتها، اسلام مانند تمام موارد، حد [[اعتدال]] را [[انتخاب]] کرده است، نه مانند بعضی که میپندارند، استفاده از زینتها و [[تجملات]] هر چند به صورت [[معتدل]]؛ [[مخالف]] [[زهد]] و [[پارسایی]] است و نه مانند تجملپرستانی که [[غرق]] در [[زینت]] و تجمل میشوند، و تن به هر گونه عمل [[نادرستی]] برای رسیدن به این [[هدف]] نامقدس میدهند. در اسلام استفاده از زیباییهای [[طبیعت]]، لباسهای [[زیبا]] و متناسب، به کار بردن انواع عطرها و امثال آن، نه تنها مجاز شمرده شده، بلکه به آن توصیه و سفارش نیز شده است. این تعبیر که [[خداوند]] زیباست و [[زیبایی]] را [[دوست]] دارد، یا تعبیر به اینکه خداوند زیباییها را [[آفریده]]، همگی اشاره به این [[حقیقت]] است که اگر استفاده از هر گونه زیبایی [[ممنوع]] بود، خداوند هرگز اینها را نمیآفرید، [[آفرینش]] زیباییها در [[جهان هستی]] خود دلیل بر این است که [[خالق]] زیباییها آن را دوست دارد؛ ولی مهم اینجاست که غالباً در این موضوعها [[مردم]] راه [[افراط]] را میپویند و به بهانههای مختلف رو به تجملپرستی میآورند. به همین دلیل [[قرآن کریم]] بلافاصله بعد از ذکر [[حکم اسلامی]]، از [[اسراف]] و [[زیادهروی]] و [[تجاوز از حد]]، [[مسلمانان]] را بر [[حذر]] میدارد<ref>ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۵۰.</ref>. [[سادهزیستی]] و [[قناعت]] و [[اکتفا به حد ضرورت]] منطقی [و به بیان [[فقهی]] حد [[کفاف]]] است که [[اسلام]] به [[مؤمنان]] [[شایسته]] توصیه فرموده است<ref>ر ک: محمدتقی مصباح یزدی، ره توشه، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۵ و ج۲، ۳۵۲-۳۵۴.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۹۱.</ref> | ||
==[[آیات]] [[قرآنی]] مرتبط== | == [[آیات]] [[قرآنی]] مرتبط == | ||
#تأثیر [[تجملگرایی]] در افق دید و آرزوی دیگران: {{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ}}<ref>«آنگاه با زیورهایش در پیش قوم خویش آشکار شد؛ کسانی که زندگی این جهان را میخواستند گفتند: ای کاش ما نیز همانند آنچه به قارون داده شده است میداشتیم، بیگمان او را بهرهای سترگ است» سوره قصص، آیه ۷۹.</ref>. | # تأثیر [[تجملگرایی]] در افق دید و آرزوی دیگران: {{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ}}<ref>«آنگاه با زیورهایش در پیش قوم خویش آشکار شد؛ کسانی که زندگی این جهان را میخواستند گفتند: ای کاش ما نیز همانند آنچه به قارون داده شده است میداشتیم، بیگمان او را بهرهای سترگ است» سوره قصص، آیه ۷۹.</ref>. | ||
#رفاهزدگی زمینهساز [[کفرورزی]] و گزافهگویی: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ * وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ}}<ref>«و ما در هیچ شهری، بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم * و گفتند: که ما دارایی و فرزند بیشتری داریم و ما را عذاب نخواهند کرد» سوره سبأ، آیه ۳۴.</ref>. | # رفاهزدگی زمینهساز [[کفرورزی]] و گزافهگویی: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ * وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ}}<ref>«و ما در هیچ شهری، بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم * و گفتند: که ما دارایی و فرزند بیشتری داریم و ما را عذاب نخواهند کرد» سوره سبأ، آیه ۳۴.</ref>. | ||
#رفاهزدگی عامل [[عافیتطلبی]] و [[گریز]] از [[مجاهدت]] در [[راه خدا]]: {{متن قرآن|وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَكُنْ مَعَ الْقَاعِدِينَ}}<ref>«و چون سورهای فرو فرستاده شود که به خداوند ایمان آورید و همراه با پیامبرش جهاد کنید، توانمندان از ایشان، از تو اجازه میگیرند و میگویند: بگذار تا ما با خانهنشینان بمانیم» سوره توبه، آیه ۸۶.</ref>. | # رفاهزدگی عامل [[عافیتطلبی]] و [[گریز]] از [[مجاهدت]] در [[راه خدا]]: {{متن قرآن|وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَكُنْ مَعَ الْقَاعِدِينَ}}<ref>«و چون سورهای فرو فرستاده شود که به خداوند ایمان آورید و همراه با پیامبرش جهاد کنید، توانمندان از ایشان، از تو اجازه میگیرند و میگویند: بگذار تا ما با خانهنشینان بمانیم» سوره توبه، آیه ۸۶.</ref>. | ||
#رفاهزدگی عامل [[اصرار]] بر [[ارتکاب گناه]]: {{متن قرآن|إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ * وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ}}<ref>«چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند * و بر گناه بزرگ پای میفشردند» سوره واقعه، آیه ۴۵-۴۶.</ref>. | # رفاهزدگی عامل [[اصرار]] بر [[ارتکاب گناه]]: {{متن قرآن|إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ * وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ}}<ref>«چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند * و بر گناه بزرگ پای میفشردند» سوره واقعه، آیه ۴۵-۴۶.</ref>. | ||
#برخی آیات نیز رفاهزدگی را از جمله زمینههای [[فساد]] کاری و [[نزول]] [[عذاب الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا}} «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.</ref>؛ زمینهساز جلب [[خشم]] و [[غضب]] [[خداوند]]<ref>{{متن قرآن|كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى}} «از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و در آن از اندازه مگذرید که خشم من شما را فرا گیرد و هر که خشم من او را فرا گیرد بیگمان نابود خواهد شد» سوره طه، آیه ۸۱.</ref> و عامل [[تمرد]] از [[بندگی]] [[حق]] و [[ابتلا]] به [[عذاب اخروی]]<ref>{{متن قرآن|فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا}} «و از پس آنان جانشینانی جایگزین شدند که نماز را تباه کردند و شهوتها را پی گرفتند و زودا که با (کیفر) گمراهی روبهرو گردند» سوره مریم، آیه ۵۹.</ref> معرفی کرده است. [[آیات]] دیگری نیز به نوعی به این موضوع و آثار آن توجه دادهاند: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ * وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ}}<ref>«پس چرا در میان مردم دورههایی که پیش از شما میزیستهاند خیراندیشانی نبودند که (مردم را) از تباهی در زمین باز دارند -جز گروهی اندک از آنان که ما رهانیده بودیم- و ستمگران در پی ناز و نعمتی افتادند که در آن به سر میبردند و گناهکار بودند * و پروردگارت بر آن نیست شهری را که مردم آن مصلحند به ستم نابود کند» سوره هود، آیه ۱۱۶-۱۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و چه بسیار شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) در زندگی خویش سرمستی میکردند و اینک این خانههای آنهاست که پس از آنها جز اندکی، خالی مانده است و ماییم که وارثیم» سوره قصص، آیه ۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ * وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ * لا بَارِدٍ وَلا كَرِيمٍ * إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ}}<ref>«و چپیان، کیانند چپیان؟ * در تفبادی و آبی داغند * و سایهای از دود بسیار سیاه * که نه سرد است و نه خوش * چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۵.</ref>؛ {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۹۱.</ref> | # برخی آیات نیز رفاهزدگی را از جمله زمینههای [[فساد]] کاری و [[نزول]] [[عذاب الهی]]<ref>{{متن قرآن|وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا}} «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.</ref>؛ زمینهساز جلب [[خشم]] و [[غضب]] [[خداوند]]<ref>{{متن قرآن|كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى}} «از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و در آن از اندازه مگذرید که خشم من شما را فرا گیرد و هر که خشم من او را فرا گیرد بیگمان نابود خواهد شد» سوره طه، آیه ۸۱.</ref> و عامل [[تمرد]] از [[بندگی]] [[حق]] و [[ابتلا]] به [[عذاب اخروی]]<ref>{{متن قرآن|فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا}} «و از پس آنان جانشینانی جایگزین شدند که نماز را تباه کردند و شهوتها را پی گرفتند و زودا که با (کیفر) گمراهی روبهرو گردند» سوره مریم، آیه ۵۹.</ref> معرفی کرده است. [[آیات]] دیگری نیز به نوعی به این موضوع و آثار آن توجه دادهاند: {{متن قرآن|فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ * وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ}}<ref>«پس چرا در میان مردم دورههایی که پیش از شما میزیستهاند خیراندیشانی نبودند که (مردم را) از تباهی در زمین باز دارند -جز گروهی اندک از آنان که ما رهانیده بودیم- و ستمگران در پی ناز و نعمتی افتادند که در آن به سر میبردند و گناهکار بودند * و پروردگارت بر آن نیست شهری را که مردم آن مصلحند به ستم نابود کند» سوره هود، آیه ۱۱۶-۱۱۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ}}<ref>«و چه بسیار شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) در زندگی خویش سرمستی میکردند و اینک این خانههای آنهاست که پس از آنها جز اندکی، خالی مانده است و ماییم که وارثیم» سوره قصص، آیه ۵۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ * وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ * لا بَارِدٍ وَلا كَرِيمٍ * إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ}}<ref>«و چپیان، کیانند چپیان؟ * در تفبادی و آبی داغند * و سایهای از دود بسیار سیاه * که نه سرد است و نه خوش * چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۵.</ref>؛ {{متن قرآن|حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ}}<ref>«تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.</ref>.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۴۹۱.</ref> | ||
==[[پرهیز]] از [[تجملگرایی]] و [[اشرافیگری]]== | |||
[[سادهزیستی]] و پرهیز از تجملگرایی و اشرافیگری از [[دستورات]] اکید [[پیامبر اسلام]]{{صل}} بود، لکن در ادامه راه، این سادهزیستی با تبدیل [[امامت]] به [[خلافت]]، از میان رفت و اشرافیگری و تجملگرایی در [[آداب و رسوم]] برخی از اشخاص کلیدی و [[کارگزاران حکومت]] [[اسلامی]] نهادینه شد، به شکلی که [[حاکم اسلامی]] را با [[حاکمان]] [[روم]] و [[ایران]] مقایسه میکردند و خود را از [[رقابت]] با آنها عقب میدیدند. | |||
===[[انحراف]] از [[سیره نبوی]]=== | |||
برای [[شناخت]] دقیق از فرمایشات [[حضرت علی]]{{ع}} در مورد پرهیز از تجملگرایی و اشرافیگری و توصیه ایشان به سادهزیستی دوران [[حضرت رسول]]{{صل}} که [[امام علی]]{{ع}} خود اولین شخصیتی بود که نماد بارز و بزرگ سادهزیستی بود و به شدت با اشرافیگری و تجملگرایی افراد، [[خاصه]] حاکمان و [[والیان]] برخورد میکرد باید نگاهی به دوران خلفای قبل از ایشان خاصه [[خلیفه سوم]] داشت تا روشن شود حضرت علی{{ع}} در [[زمان]] خلافت با چه وضعیتی مواجه بودند و چگونه با انحراف به وجود آمده در [[حکومتداری]] و دوری از سادهزیستی که دستاورد مهم پیامبر اسلام{{صل}} و اصل بنای [[مدینه فاضله]] حضرت رسول{{صل}} برای حاکمان بود مقابله کردند. | |||
شواهد [[تاریخی]] حاکی است [[جامعه]] [[سادهزیست]] و بیتوجه به دنیای [[زمان رسول خدا]]{{صل}}، شتابان به سمت تجملگرایی و [[جانشینی]] ارزشهایی همچون مالپرستی و [[زراندوزی]] حرکت نمود. در چنین وضعیتی [[اجتماعی]]، امام علی{{ع}} که [[شاهد]] این انحراف از اصول [[مدینه]] بنا شده توسط [[پیامبر]]{{صل}} بودند، به خوبی به آسیبی که دامنگیر [[جامعه اسلامی]] شده بود، پی بردند و بدین روی، به طور مرتب و مستمر به [[نفی]] و [[نهی]] این آفت اجتماعی پرداختند. در واقع، از نظرگاه ایشان، آسیبی که پیکره [[مدینه النبی]] را سخت [[آلوده]]، آزرده و [[بیمار]] نموده بود چیزی نبود جز [[دنیاگرایی]]، [[تمرکز ثروت]] و دلبستگی به [[دنیا]] و متعلقات آن، از این روی، ایشان به عنوان یک [[پزشک]]، مدام [[جامعه بیمار]] و خلافت [[منحرف]] شده از سیره نبوی را هشدار میداد و از این [[بیماری]] [[نهی]] مینمود.<ref>[[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی]] ص ۱۷۷.</ref> | |||
===[[انحراف]] [[خلفا]] از [[سیره نبوی]] از [[زمان خلیفه دوم]]=== | |||
انحراف [[اقتصادی]] در [[زمان]] خلفا شروع شد، در [[زمان خلیفه اول]] و دوم با انتساب اشخاص دنیازده و رفاهطلب این امر بر [[اصحاب پیامبر]]{{صل}} بیشتر هویدا میشد، و در [[زمان خلیفه سوم]]، توسط شخص [[خلیفه]] و اطرافیان و [[اقوام]] و [[دوستان]] او، [[انحرافی]] عمیق و شدید از مشی عملی [[رسول الله]]{{صل}} صورت گرفت علاوه بر [[تغییر]] شیوه و [[سیره]] خلفا، [[فتوحات]] گسترده [[سپاهیان اسلام]] و [[تصرف]] [[اراضی]] [[ثروتمند]] و حاصلخیز [[آسیا]]، [[افریقا]] و حتی اروپا توسط [[حکومت اسلامی]]، [[ثروت]] هنگفتی به [[بیتالمال]] و خزینه عمومی سرازیر کرد. این دو عامل موجب فاصله گرفتن از اصول و محورهای اساسی [[مدینه النبی]] گردید. از این رو، به لحاظ اهمیت موضوع، این دو عامل بررسی میشود: | |||
فتوحات در زمان خلیفه دوم تأثیر بسیاری بر [[جامعه اسلامی]] گذاشت، سرزمینهای گستردهای همچون [[شامات]]، بیروت، صیدا، عرقه، جبیل، بیسان، طبریه، [[ایران]]، بعلبک، [[حمص]]، [[انطاکیه]]، [[قیساریه]]، [[بیتالمقدس]]، [[مصر]]، طرابلس، اسکندریه، افریقا، [[اندلس]] و قبرس پس از [[پیامبر]]{{صل}}، در زمان خلفای دوم و سوم به تصرف سپاهیان اسلام درآمد. این [[سرزمینها]] ثروتهای فراوانی را عاید جامعه اسلامی نمود و [[جامعه]] را به سمت [[دنیاگرایی]] و [[زراندوزی]] و [[عشرتطلبی]] داد. آقای دکتر حسن ابراهیم حسن در کتاب [[تاریخ سیاسی اسلام]] مینویسد: «ثروتهای فراوان، که از گشودن کشورها سیلوار به [[مدینه]] میرسید، [[مردم]] را به [[رفاه]] و [[خوشی]] متمایل کرد؛ چندان که بعضیها به [[عیاشی]] راغب شدند و نمودارهایی از [[لهو]] و تفتن در مدینه رواج یافت»<ref>ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ص۲۹۱.</ref>. | |||
آری، یکی از علل [[گرایش]] به [[دنیاطلبی]] و [[عدول]] از [[سادهزیستی]] و [[زندگی زاهدانه]] توسط [[مسلمانان]]، دست یافتن به [[ثروتها]] و داراییهای حاصل از فتوحات بود. این دنیاطلبی و زراندوزی ابتدا دامنگیر [[کارگزاران]] و عمال [[حکومتی]] خلفا شد. [[عمر]]، [[خلیفه دوم]]، همیشه به مشاطره [[اموال]] کارگزاران میپرداخت؛ بدین صورت که «هر کس را به [[ولایتی]] میفرستاد، [[اموال]] او را مینوشت و پس از بازگشت، هر چه داشت دو نیمه میکرد: نیمی را برای [[بیت المال]] بر میداشت نیمی را به او پس میداد»<ref>جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۳۱۳.</ref>. | |||
مشاطره اموال [[والیان]] توسط [[عمر]]، خود [[گواهی]] است بر [[انحراف]] [[کارگزاران]] [[مدینة النبی]] در [[عهد خلیفه دوم]]، مرحوم استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب [[ارزش]] [[میراث]] [[صوفیه]] مینویسد: «ذوق جمع [[ثروت]] از همان آغاز کار [[فتوحات]]، در بین [[مسلمانان]] پدید آمده بود و غنیمتها و اسیرانی که فاتحان [[عرب]] از کشورهای فتح شده آورده بودند، بسیاری از آنها را، که پیش از آن [[فقیر]] بودند، توانگر ساخته بود»<ref>زرین کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، ص۴۸.</ref>.<ref>[[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی]] ص ۱۷۸.</ref> | |||
===[[دنیاگرایی]] در [[عهد خلیفه سوم]]=== | |||
در [[زمان خلیفه سوم]]، [[منش]] و مشی [[خلافت اسلامی]] به سمت نوعی [[اشرافیت]] و توجه به [[ثروتاندوزی]] و جمعآوری زر و سیم جهتگیری نمود، چنان که به تدریج، علاوه بر [[خلیفه]] و اطرافیان او، بسیاری از کسانی که سوابقی طولانی در [[مبارزات]] و جنگهای [[زمان]] [[رسول الله]]{{صل}} داشتند نیز به دام دنیاگرایی و زرق و برق آن افتادند. | |||
[[خلیفه سوم]] قریب ۱۲ سال پس از [[هجرت]]، به [[حکم]] شورای منتخب [[خلیفه دوم]] روی کار آمد، آنچه بیشتر [[مورخان]] ذکر کردهاند عدولهای آشکار و روشن [[عثمان]] از [[سیره نبوی]] است. در کار [[خلافت]]، او دست و بال [[بنیامیه]] را باز گذاشت و بسیاری از اموال [[بیتالمال]] را [[بذل و بخشش]] کرد. [[دستگاه خلافت]] مسلمانان از زمان وی، عرصه ریخت و پاشهای بیحد و حصری شد که نه در زمان رسول الله{{صل}} سابقهای داشت و نه در [[زمان خلیفه اول]] و دوم. این [[رفتار]] و [[شیوه حکومت]] به سرعت، دنیاگرایی را در [[مدینه النبی]] رواج داد، به گونهای که علاوه بر خلیفه، بسیاری از [[نزدیکان]] او و بسیاری از کسانی که حتی در [[زمان پیامبر]] جزو [[مجاهدان]] به نام بودند، به ورطه [[دنیاطلبی]] غلطیدند. | |||
در اینجا، ابتدا شمهای از [[مالاندوزی]] و دنیاگرایی عثمان ذکر میگردد و سپس نمونههایی از اشرافیتی که در [[زمان]] وی [[رشد]] کرد: | |||
[[علامه]] فقید شیخ [[عبدالحسین امینی نجفی]]، صاحب کتاب گرانسنگ [[الغدیر]]، در خصوص [[دنیاگرایی]] [[عثمان]] مینویسد: «دندانهایی از طلا پهلوی هم مینهاد و جامههای شاهانه میپوشید [[محمد بن ربیعه]] گفت: ردای خز چارگوشه نگارینی در بر عثمان دیدم که ۸۰۰ دینار طلا میارزید و خودش گفت: این از [[نائله]]<ref>وی دختر فرافضه و همسر عثمان بود.</ref> است؛ آن را پوشیدم که چون آن را در بر کنم شاد میشود... [[بلاذری]] میگوید: در [[بیتالمال]] [[مدینه]]، جامهدانی بود و در آن گوهرها و زیورهایی، پس عثمان چیزهایی از آن برداشت که برخی از خانوادهاش را با آن بیاراست، [[مردم]] در این مورد او را آشکارا نکوهیدند و سخنانی تند به وی گفتند تا بر سر [[خشم]] آمد و گفت: این [[مال]] خداست، به هر که بخواهم میدهم و هر که را بخواهم از آن [[محروم]] میدارم، پس [[خدا]] بر هر که مخالف باشد، خشم گیرد... ما نیازمندیهای خود را از این [[غنایم]] و خراجها تأمین میکنیم. هر چند گروههایی خوش نداشته باشند»<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱۶، ص۸۳ و ۸۴.</ref>. | |||
[[علامه امینی]] از کتاب [[الصواعق المحرقه]] و [[سیره]] [[حلبی]] نقل میکند: «[[ابوموسی]] با پیمایشی از زر و سیم به نزد وی شد. پس آنها را میان [[زنان]] و [[دختران]] خویش تقسیم کرد و بیشتر بیتالمال را در آباد کردن [[املاک]] و خانههای خود به [[مصرف]] رساند»<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱۶، ص۸۴.</ref>. | |||
[[صاحب الغدیر]] در ادامه همین بحث آورده است: «[[ابن سعد]] در طبقات مینویسد:... روزی که عثمان کشته شد، نزد خزانهدارش ۰۰۰/۵۰۰/۳ درهم و ۰۰۰/۱۵۰ دینار طلا داشت که همه آنها یغما شد و رفت. هزار شتر در [[ربذه]] از وی برجاماند... و [[مسعودی]] در مروج مینویسد: در مدینه، ساختمان کرد و آن را با سنگ و ساروج برافراشت و در آن را از چوب درخت ساج [[هندی]] و درخت سرو قرار داد. در مدینه، [[اموال]] و چشمهها و بستانها بیندوخت. عبدالله [[عتبه]] گوید: روزی که [[عثمان]] کشته شد. [[اموال]] وی نزد خزانهدارش به ۰۰۰/۱۵۰ دینار طلا و ۰۰۰/۰۰۰/۱ درم میرسید و بهای [[املاک]] او در [[وادی القری]] و حنین و دیگر جاها ۰۰۰/۱۰۰ دینار طلا بود و گوسفند و شتر فراوان از او بر جای ماند. [[ذهبی]] در دول الاسلام مینویسد: ثروتهای کلان از آن او گردید و هزار برده داشت»<ref>امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱۶، ص۸۴.</ref>. | |||
این گوشهای است از [[دنیاگرایی]] و [[زراندوزی]] [[خلیفه]] [[مسلمانان]]، حال [[سیره نبوی]] در [[حکومتداری]] کجا و [[سیره]] [[عثمانی]] کجا؟ بدین روی، آیا [[امام علی]]{{ع}} به عنوان پاسدار سیره نبوی و اصول و ارزشهای [[مدینه النبی]]، نباید داد سخن دهد که: «[[دنیاخواهان]]، سگهای فریادکننده و درندگانی شکارجو هستند... [[دنیا]] ایشان را به راه [[کوری]] و [[گمراهی]] میبرد»<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>. ایشان به خوبی، آفت [[مدینه]] بنیان نهاده شده به دست [[پیامبر]]{{صل}} را شناخته بود که این چنین فریاد برمیآورد و میخواست خلیفه غفلتزده و [[منحرف]] از سیره نبوی را هشدار دهد و متنبه نماید. | |||
بدینسان، با این ریخت و پاشهای بیحد و [[حصر]] [[دستگاه خلافت]] مسلمانان، امام علی{{ع}} [[حق]] دارند در اولین [[نطق]] خود هنگام [[خلافت]] بگویند: «به [[خدا]] [[سوگند]]، اگر [[عطایا]] و بخششهای عثمان و آنچه را [[بیهوده]] از [[بیتالمال]] مسلمانان به این و آن بخشیده است، بیابم، به صاحبش باز میگردانیم، گرچه زنانی را با آن کابین بسته و یا کنیزانی با آن خریده باشند»<ref>امامی، محمد جعفر و آشتیانی، محمدرضا، ترجمه گویا و شرح فشردهای بر نهج البلاغه، ج۱، ص۸۳.</ref>. | |||
ایشان به عنوان [[امام]] مسلمانان نقش [[طبیب]] و [[پزشک]] را دارند و باید به [[درمان]] [[بیماریها]]، آسیبها و آفتهای [[اجتماعی]] بپردازند؛ چه اینکه [[معلم]] ثانی، [[فارابی]]، [[فیلسوف]] گرانقدر [[اسلامی]] در کتاب فصول منتزعه، یکی از [[وظایف]] [[رئیس مدینه فاضله]] را [[حفظ]] [[تعادل]] [[اخلاقی]] [[جامعه]] و جلوگیری از [[انحرافات]] میداند؛ درست مانند «پزشک که [[شناخت]]، ایجاد و حفظ کارهایی که به [[سلامت بدن]] میانجامد و جلوگیری از عارض شدن امراض بر بدن، از [[وظایف]] اوست»<ref>رجبی، محمود، «تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام»، ص۶۰۰، ص۵۱.</ref>. | |||
[[ابوذر]]، [[صحابی رسول خدا]]{{صل}} و تبعیدی [[خلیفه سوم]] به صحرای [[ربذه]]، نیز [[حق]] دارد که در مقابل این [[حیف]] و میلهای [[دستگاه خلافت]] فریاد برآورد که {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، داراییهای مردم را به نادرستی میخورند و (مردم را) از راه خداوند باز میدارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را میانبارند و آن را در راه خداوند نمیبخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref>. | |||
[[امام]]{{ع}} به عنوان [[رئیس]] [[جامعه اسلامی]] و [[وارث]] [[مدینه النبی]] درصدد زدودن یک [[بیماری]] [[اجتماعی]] و [[درمان]] آن بودند و آن چیزی نبود جز «[[دنیاگرایی]]». | |||
[[دنیاطلبی]] پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} و به خصوص در [[زمان]] [[خلافت عثمان]] دامنگیر [[حکومت]] و همچنین جامعه اسلامی شد، به گونهای که میلیونها دینار و درهم توسط خلیفه سوم و اطرافیانش اندوخته شد. یکی از [[دلایل]] این موضوع فتوحاتی بود که به ویژه از [[زمان خلیفه دوم]] شروع شد و درآمدهای هنگفتی به [[خزانه]] [[مسلمانان]] سرازیر کرد. از دیگر سو، مهار درونی نیز به دلیل [[عدول]] خلیفه سوم از [[سیره نبوی]] کارکرد خود را از دست داده بود. مجموعه این عوامل موجب شکلگیری آسیبی شد که حتی با روی کار آمدن [[امام علی]]{{ع}} به عنوان [[خلیفه چهارم]]، درمان آن مقدور و میسور نگردید. | |||
[[سادهزیستی]] و دوری از [[تجملات]] و زرق و برقهای [[دنیوی]] از یک سو، برای هر سالک با [[ایمان]] [[ارزش]] است و از سوی دیگر و با تأکید بیشتر، ضرورتی است که در [[حکومت علوی]] [[حاکمان]] باید در پی کسب آن باشند. | |||
[[دنیاطلبی]] برخی از مسلمانان: [[فتوحات]] گسترده مسلمانان درآمد زیادی نصیب مسلمانان و دستگاه خلافت نمود. با توجه به عدم رعایت [[اصول اسلامی]] و سیره نبوی توسط [[خلیفه سوم]]، حتی افراد مشهور و به نامی را، که سالها در [[غزوات]] متعددی در رکاب [[پیامبر]]{{صل}} [[شمشیر]] زده بودند، دچار آسیب و آفت [[دنیاگرایی]] نمود. مسلم است زمانی که [[رهبران]] و [[سیاستمداران]] و [[دستگاه حکومت]] خود به سمت [[اشرافیگری]]، [[حیف و میل]]، ریخت و پاش و [[تجملگرایی]] حرکت کنند، الگوهای [[اجتماعی]] [[تغییر]] میکند و [[رفتار]] [[زمامداران]] توسط مرئوسان و [[مردم]] اقتباس خواهد شد، به خصوص با توجه به اینکه [[زراندوزی]]؛ [[لذات]] [[دنیوی]] و آنی را در پی دارد و جاذبههای سهل الوصول آن به سرعت [[انسانها]] را میفریبد و به دام میاندازد. برای [[آگاهی]] از موج دنیاگرایی که اهالی [[مدینه النبی]] را در [[زمان عثمان]] فرا گرفت، توجه به مواردی که [[مرحوم علامه امینی]] در [[کتاب الغدیر]] به صورت مستند ذکر نموده جالب است: ایشان به ذکر [[اموال]] مسلمانانی میپردازد که از [[نخبگان]] [[جامعه اسلامی]] آن [[روز]] محسوب میشدند و هر کدام در [[دفاع از اسلام]] و [[توسعه]] آن سهم زیادی داشتند. وقتی نخبگان دچار آسیب میشوند، وضعیت [[توده]] مردم روشن است. دقت در این موارد میتواند ما را متوجه آسیب عمیقی نماید که با گذشت کمتر از سیزده سال از [[رحلت]] [[رئیس]] [[مدینه]]، دامنگیر آن شده بود افرادی مثل [[زبیر بن عوام]] و [[طلحه بن عبیدالله تیمی]] و [[عبدالرحمن بن عوف زهری]] و... بزرگان دیگری از [[صحابه]] دچار اشرافیگری و [[دنیاطلبی]] شده بودند فقط به ذکر نام آنها بسنده میکنیم. | |||
سیری کوتاه در [[نهجالبلاغه]]، ما را متوجه نکوهشهای مکرر [[حضرت علی]]{{ع}} نسبت به [[دنیا]] میکند؛ در ۱۵۲مورد که به بحث درباره دنیا پرداخته، در ۱۳۵ مورد دنیا را با موهنترین واژهها [[تحقیر]] میکند. از دیدگاه [[جامعه]] شناسانه این موضوع نمیتواند بدون زمینه اجتماعی باشد. باید دلیل این موضوع را در اوضاع اجتماعی و [[جامعه شناختی]] [[حیات]] حضرت جستوجو کرد. | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در تبیین [[ارزش]] این صفت والا، [[زهد]] و [[دنیاگریزی]] [[رسول]] گرامی{{صل}} را گوشزد مینمایند: «برای تو بسنده است [[رسول خدا]]{{صل}} را مقتدای خود گردانی... که چگونه [[دنیا]] از هر سو بر او در نوردیده شد و برای دیگری گستریده، از نوش آن نخورد و از زیورهایش بهره [[نبرد]]... پس به [[پیامبر]] [[پاکیزه]] و [[پاک]] خود [[اقتدا]] کن که... از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند؛ تهیگاه او از همه [[مردم]] دنیا لاغرتر بود و شکم او از همه خالیتر؛ دنیا را به او نشان دادند، آن را نپذیرفت...، او که [[درود خدا]] بر وی باد؛ روی [[زمین]] غذا میخورد و همچون [[بندگان]] مینشست و با دست [[کفش]] خود را پینه و جامهاش را وصله میکرد و بر خر بیپالان سوار میشد و دیگری را بر ترک خود سوار مینمود. پردهای بر در [[خانه]] او آویخته بود که بر آن تصاویری بود. به همسرش فرمود: «این پرده را از جلوی چشمان من دور کن که هرگاه به آن مینگرم، دنیا و زیورهای آن را به خاطر میآورم». پس از عمق [[جان]]، از دنیا روی گرداند و یاد آن را از خاطر خود محو کرد و [[دوست]] داشت که [[زیبایی]] دنیا از چشمان او [[نهان]] ماند تا زیوری از آن برنگیرد... آری چنین است کسی که چیزی را [[دشمن]] دارد، خوش ندارد بدان بنگرد یا نام آن را نزد وی بر زبان آرند»<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰.</ref>. و خود در [[تأسی]] به [[رسول اکرم]]{{صل}} آنگونه بود که در ادامه همین [[خطبه]] میفرماید: «به [[خدا]] [[سوگند]]، بر این [[جامه]] پشمین خود چندان پینه زدم که از پینهدوز [[شرم]] کردم تا آنکه کسی به من گفت: چرا آن را دور نمیافکنی؟ گفتم: از من دور شو که هنگام بامداد مردم شب روی را میستایند»<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref>. | |||
در جای دیگری، در [[ضرورت]] [[سادهزیستی حاکمان]] [[الهی]] و در پاسخ کسی که میخواست در [[زهد]] به طور کامل به او اقتدا کند، او را [[نهی]] کرد و فرمود: «[[خداوند متعال]] بر [[حاکمان الهی]] [[واجب]] گردانیده است خود را با [[مردمان]] تنگ دست همسان سازند تا [[فقیر]] و تنگ دست را پریشانیاش آزرده و نگران نسازد»<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.</ref>. | |||
بدینسان، از دیدگاه آن حضرت رتبهای از [[زهد]] وجود دارد که تنها [[وظیفه]] [[حاکمان]] است و در آن حد از [[مردم]] عادی خواسته نشده است. | |||
هنگامی که [[عثمان بن حنیف انصاری]]، [[کارگزار]] ایشان در [[بصره]]، به مهمانیای [[دعوت]] شد که در آن از [[فقرا]] و [[نیازمندان]] خبری نبود و خبر این مهمانی به حضرت رسید، ایشان نامهای خطاب به وی مرقوم نمودند و در آن، پس از [[توبیخ]] این کارگزار و در [[نصیحت]] وی فرمودند: «[[آگاه]] باش که هر [[پیروی]] را [[پیشوایی]] است که به او [[اقتدا]] میکند و از [[نور]] [[دانش]] او روشنی میجوید. بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو [[جامه]] فرسوده و دو قرص نان بسنده کرده است. قطعاً شما چنین نتوانید کرد، اما با [[پارسایی]] و [[سختکوشی]] و [[پاکدامنی]] و درستکاری [[یاور]] من باشید. به [[خدا]] [[سوگند]]، از دنیای شما زری نیندوختم و از غنیمتهای آن ذخیره نکردم و بر دو جامه کهنهام، کهنهای نیفزودم»<ref>دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۴۵.</ref>.<ref>[[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی]] ص ۱۸۰.</ref> | |||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{مدخل وابسته}} | |||
* [[دنیادوستی]] | |||
* [[زهد]] | |||
* [[اسراف]] | |||
* [[تفاخر]] | |||
{{پایان مدخل وابسته}} | |||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
# [[پرونده:1100695.jpg|22px]] [[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|'''ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم''']] | # [[پرونده:1100695.jpg|22px]] [[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|'''ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم''']] | ||
# [[پرونده:IM010641.jpg|22px]] [[امید چناری|چناری، امید]]، [[وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی (کتاب)|'''وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | |||
[[رده:رذایل اخلاقی]] | |||
{{ارزشهای اجتماعی}} | {{ارزشهای اجتماعی}} |
نسخهٔ کنونی تا ۳ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۰:۰۲
پرهیز از رفاهزدگی و تجملگرایی
قرآن کریم در معرفی عارضه رفاهزدگی و تجملگرایی، واژه “ترف” و “اتراف” را به کار برده است. ترف و اتراف به معنی دلبستگی و تعلق خاطر شدید به نعمتهای مادی دنیوی (نعمتهای موجود و در دسترس و نعمتهای مقدر و مورد آرزو) است. علاقهمندی به داشتن امکانات رفاهی و زرق و برق این جهانی، تمایل نسبتاً مشهودی است که همه افراد کموبیش از آن برخوردارند. حصول هر درجه از تمکن و دستیابی عینی به این مطالبات آرزویی، دلبستگی و تعلق خاطر متناسبی را در دارنده نسبت به خود بر میانگیزاند. حرص، مصرفگرایی مسرفانه، بخلورزی، استکبار، تفاخر، خوف زوال، غفلت از برخی وظایف و... بخشی از عوارض شایع این رفاهزدگی است. تفسیر نمونه در توضیح آیه وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ[۱] مینویسد: مترف از ماده ترف (بر وزن طرف) به معنی تنعم است و مترف به کسی میگویند که فزونی نعمت و زندگی مرفه او را مست و مغرور و غافل کرده و به طغیانگری واداشته است. آری معمولاً کسانی که در صف اول مخالفان انبیا بودند این گروه مترف طغیانگر غافل بودند که چون تعلیمات انبیا را از یک سو مزاحم کامجویی و هوسرانی خود میدیدند و از سوی دیگر، مدافع حقوق محرومانی که با غصب حقوق آنها به این زندگی پر زرق و برق رسیده بودند و از سوی سوم، آنها همیشه برای پاسداری مال و ثروتشان قدرت حکومت را یدک میکشیدند و پیامبران را در تمام این جهات در نقطه مقابل خود میدیدند، لذا فوراً به مبارزه با آنها بر میخواستند[۲]. بسیاری از متمکنان به دلیل ضعفهای اعتقادی و اخلاقی، از این سرمایههای بالقوه نافع و مفید در جهت هلاکت خود و دیگران استفاده میکنند. آنها از اینکه توانستهاند، از طرق غالباً غیرمتعارف، میزان نسبتاً بیشتری از امکانات و نعمتهای مشترک و محدود این عالم را تصاحب کنند، بر خود میبالند و به جای شکر منعم حقیقی و مصرف درست، از آن در راه ارضای منویات غالباً هواخواهانه و شیطانی به صورت لجام گسیخته استفاده میکنند. طبیعی است که تظاهر مرفهان به تمکن و برخورداری، بالقوه میتواند خشم و نفرت تودههای محروم و نیاز مند جامعه را در قالب واکنشهای قهرآمیز، علیه آنها بر انگیزاند و امنیت اجتماعی را به مخاطره افکند. تفسیر نمونه، همچنین در بیان موضع اسلام در خصوص تجمل مینویسد: در مورد استفاده از انواع زینتها، اسلام مانند تمام موارد، حد اعتدال را انتخاب کرده است، نه مانند بعضی که میپندارند، استفاده از زینتها و تجملات هر چند به صورت معتدل؛ مخالف زهد و پارسایی است و نه مانند تجملپرستانی که غرق در زینت و تجمل میشوند، و تن به هر گونه عمل نادرستی برای رسیدن به این هدف نامقدس میدهند. در اسلام استفاده از زیباییهای طبیعت، لباسهای زیبا و متناسب، به کار بردن انواع عطرها و امثال آن، نه تنها مجاز شمرده شده، بلکه به آن توصیه و سفارش نیز شده است. این تعبیر که خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد، یا تعبیر به اینکه خداوند زیباییها را آفریده، همگی اشاره به این حقیقت است که اگر استفاده از هر گونه زیبایی ممنوع بود، خداوند هرگز اینها را نمیآفرید، آفرینش زیباییها در جهان هستی خود دلیل بر این است که خالق زیباییها آن را دوست دارد؛ ولی مهم اینجاست که غالباً در این موضوعها مردم راه افراط را میپویند و به بهانههای مختلف رو به تجملپرستی میآورند. به همین دلیل قرآن کریم بلافاصله بعد از ذکر حکم اسلامی، از اسراف و زیادهروی و تجاوز از حد، مسلمانان را بر حذر میدارد[۳]. سادهزیستی و قناعت و اکتفا به حد ضرورت منطقی [و به بیان فقهی حد کفاف] است که اسلام به مؤمنان شایسته توصیه فرموده است[۴].[۵]
آیات قرآنی مرتبط
- تأثیر تجملگرایی در افق دید و آرزوی دیگران: فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ فِي زِينَتِهِ قَالَ الَّذِينَ يُرِيدُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا يَا لَيْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِيَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِيمٍ[۶].
- رفاهزدگی زمینهساز کفرورزی و گزافهگویی: وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَذِيرٍ إِلَّا قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ كَافِرُونَ * وَقَالُوا نَحْنُ أَكْثَرُ أَمْوَالًا وَأَوْلَادًا وَمَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ[۷].
- رفاهزدگی عامل عافیتطلبی و گریز از مجاهدت در راه خدا: وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللَّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَكَ أُولُو الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَكُنْ مَعَ الْقَاعِدِينَ[۸].
- رفاهزدگی عامل اصرار بر ارتکاب گناه: إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ * وَكَانُوا يُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِيمِ[۹].
- برخی آیات نیز رفاهزدگی را از جمله زمینههای فساد کاری و نزول عذاب الهی[۱۰]؛ زمینهساز جلب خشم و غضب خداوند[۱۱] و عامل تمرد از بندگی حق و ابتلا به عذاب اخروی[۱۲] معرفی کرده است. آیات دیگری نیز به نوعی به این موضوع و آثار آن توجه دادهاند: فَلَوْلَا كَانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِكُمْ أُولُو بَقِيَّةٍ يَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِي الْأَرْضِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّنْ أَنْجَيْنَا مِنْهُمْ وَاتَّبَعَ الَّذِينَ ظَلَمُوا مَا أُتْرِفُوا فِيهِ وَكَانُوا مُجْرِمِينَ * وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ[۱۳]؛ وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنْ قَرْيَةٍ بَطِرَتْ مَعِيشَتَهَا فَتِلْكَ مَسَاكِنُهُمْ لَمْ تُسْكَنْ مِنْ بَعْدِهِمْ إِلَّا قَلِيلًا وَكُنَّا نَحْنُ الْوَارِثِينَ[۱۴]؛ وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ * وَظِلٍّ مِّن يَحْمُومٍ * لا بَارِدٍ وَلا كَرِيمٍ * إِنَّهُمْ كَانُوا قَبْلَ ذَلِكَ مُتْرَفِينَ[۱۵]؛ حَتَّى إِذَا أَخَذْنَا مُتْرَفِيهِمْ بِالْعَذَابِ إِذَا هُمْ يَجْأَرُونَ[۱۶].[۱۷]
پرهیز از تجملگرایی و اشرافیگری
سادهزیستی و پرهیز از تجملگرایی و اشرافیگری از دستورات اکید پیامبر اسلام(ص) بود، لکن در ادامه راه، این سادهزیستی با تبدیل امامت به خلافت، از میان رفت و اشرافیگری و تجملگرایی در آداب و رسوم برخی از اشخاص کلیدی و کارگزاران حکومت اسلامی نهادینه شد، به شکلی که حاکم اسلامی را با حاکمان روم و ایران مقایسه میکردند و خود را از رقابت با آنها عقب میدیدند.
انحراف از سیره نبوی
برای شناخت دقیق از فرمایشات حضرت علی(ع) در مورد پرهیز از تجملگرایی و اشرافیگری و توصیه ایشان به سادهزیستی دوران حضرت رسول(ص) که امام علی(ع) خود اولین شخصیتی بود که نماد بارز و بزرگ سادهزیستی بود و به شدت با اشرافیگری و تجملگرایی افراد، خاصه حاکمان و والیان برخورد میکرد باید نگاهی به دوران خلفای قبل از ایشان خاصه خلیفه سوم داشت تا روشن شود حضرت علی(ع) در زمان خلافت با چه وضعیتی مواجه بودند و چگونه با انحراف به وجود آمده در حکومتداری و دوری از سادهزیستی که دستاورد مهم پیامبر اسلام(ص) و اصل بنای مدینه فاضله حضرت رسول(ص) برای حاکمان بود مقابله کردند. شواهد تاریخی حاکی است جامعه سادهزیست و بیتوجه به دنیای زمان رسول خدا(ص)، شتابان به سمت تجملگرایی و جانشینی ارزشهایی همچون مالپرستی و زراندوزی حرکت نمود. در چنین وضعیتی اجتماعی، امام علی(ع) که شاهد این انحراف از اصول مدینه بنا شده توسط پیامبر(ص) بودند، به خوبی به آسیبی که دامنگیر جامعه اسلامی شده بود، پی بردند و بدین روی، به طور مرتب و مستمر به نفی و نهی این آفت اجتماعی پرداختند. در واقع، از نظرگاه ایشان، آسیبی که پیکره مدینه النبی را سخت آلوده، آزرده و بیمار نموده بود چیزی نبود جز دنیاگرایی، تمرکز ثروت و دلبستگی به دنیا و متعلقات آن، از این روی، ایشان به عنوان یک پزشک، مدام جامعه بیمار و خلافت منحرف شده از سیره نبوی را هشدار میداد و از این بیماری نهی مینمود.[۱۸]
انحراف خلفا از سیره نبوی از زمان خلیفه دوم
انحراف اقتصادی در زمان خلفا شروع شد، در زمان خلیفه اول و دوم با انتساب اشخاص دنیازده و رفاهطلب این امر بر اصحاب پیامبر(ص) بیشتر هویدا میشد، و در زمان خلیفه سوم، توسط شخص خلیفه و اطرافیان و اقوام و دوستان او، انحرافی عمیق و شدید از مشی عملی رسول الله(ص) صورت گرفت علاوه بر تغییر شیوه و سیره خلفا، فتوحات گسترده سپاهیان اسلام و تصرف اراضی ثروتمند و حاصلخیز آسیا، افریقا و حتی اروپا توسط حکومت اسلامی، ثروت هنگفتی به بیتالمال و خزینه عمومی سرازیر کرد. این دو عامل موجب فاصله گرفتن از اصول و محورهای اساسی مدینه النبی گردید. از این رو، به لحاظ اهمیت موضوع، این دو عامل بررسی میشود: فتوحات در زمان خلیفه دوم تأثیر بسیاری بر جامعه اسلامی گذاشت، سرزمینهای گستردهای همچون شامات، بیروت، صیدا، عرقه، جبیل، بیسان، طبریه، ایران، بعلبک، حمص، انطاکیه، قیساریه، بیتالمقدس، مصر، طرابلس، اسکندریه، افریقا، اندلس و قبرس پس از پیامبر(ص)، در زمان خلفای دوم و سوم به تصرف سپاهیان اسلام درآمد. این سرزمینها ثروتهای فراوانی را عاید جامعه اسلامی نمود و جامعه را به سمت دنیاگرایی و زراندوزی و عشرتطلبی داد. آقای دکتر حسن ابراهیم حسن در کتاب تاریخ سیاسی اسلام مینویسد: «ثروتهای فراوان، که از گشودن کشورها سیلوار به مدینه میرسید، مردم را به رفاه و خوشی متمایل کرد؛ چندان که بعضیها به عیاشی راغب شدند و نمودارهایی از لهو و تفتن در مدینه رواج یافت»[۱۹].
آری، یکی از علل گرایش به دنیاطلبی و عدول از سادهزیستی و زندگی زاهدانه توسط مسلمانان، دست یافتن به ثروتها و داراییهای حاصل از فتوحات بود. این دنیاطلبی و زراندوزی ابتدا دامنگیر کارگزاران و عمال حکومتی خلفا شد. عمر، خلیفه دوم، همیشه به مشاطره اموال کارگزاران میپرداخت؛ بدین صورت که «هر کس را به ولایتی میفرستاد، اموال او را مینوشت و پس از بازگشت، هر چه داشت دو نیمه میکرد: نیمی را برای بیت المال بر میداشت نیمی را به او پس میداد»[۲۰]. مشاطره اموال والیان توسط عمر، خود گواهی است بر انحراف کارگزاران مدینة النبی در عهد خلیفه دوم، مرحوم استاد دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب ارزش میراث صوفیه مینویسد: «ذوق جمع ثروت از همان آغاز کار فتوحات، در بین مسلمانان پدید آمده بود و غنیمتها و اسیرانی که فاتحان عرب از کشورهای فتح شده آورده بودند، بسیاری از آنها را، که پیش از آن فقیر بودند، توانگر ساخته بود»[۲۱].[۲۲]
دنیاگرایی در عهد خلیفه سوم
در زمان خلیفه سوم، منش و مشی خلافت اسلامی به سمت نوعی اشرافیت و توجه به ثروتاندوزی و جمعآوری زر و سیم جهتگیری نمود، چنان که به تدریج، علاوه بر خلیفه و اطرافیان او، بسیاری از کسانی که سوابقی طولانی در مبارزات و جنگهای زمان رسول الله(ص) داشتند نیز به دام دنیاگرایی و زرق و برق آن افتادند. خلیفه سوم قریب ۱۲ سال پس از هجرت، به حکم شورای منتخب خلیفه دوم روی کار آمد، آنچه بیشتر مورخان ذکر کردهاند عدولهای آشکار و روشن عثمان از سیره نبوی است. در کار خلافت، او دست و بال بنیامیه را باز گذاشت و بسیاری از اموال بیتالمال را بذل و بخشش کرد. دستگاه خلافت مسلمانان از زمان وی، عرصه ریخت و پاشهای بیحد و حصری شد که نه در زمان رسول الله(ص) سابقهای داشت و نه در زمان خلیفه اول و دوم. این رفتار و شیوه حکومت به سرعت، دنیاگرایی را در مدینه النبی رواج داد، به گونهای که علاوه بر خلیفه، بسیاری از نزدیکان او و بسیاری از کسانی که حتی در زمان پیامبر جزو مجاهدان به نام بودند، به ورطه دنیاطلبی غلطیدند.
در اینجا، ابتدا شمهای از مالاندوزی و دنیاگرایی عثمان ذکر میگردد و سپس نمونههایی از اشرافیتی که در زمان وی رشد کرد: علامه فقید شیخ عبدالحسین امینی نجفی، صاحب کتاب گرانسنگ الغدیر، در خصوص دنیاگرایی عثمان مینویسد: «دندانهایی از طلا پهلوی هم مینهاد و جامههای شاهانه میپوشید محمد بن ربیعه گفت: ردای خز چارگوشه نگارینی در بر عثمان دیدم که ۸۰۰ دینار طلا میارزید و خودش گفت: این از نائله[۲۳] است؛ آن را پوشیدم که چون آن را در بر کنم شاد میشود... بلاذری میگوید: در بیتالمال مدینه، جامهدانی بود و در آن گوهرها و زیورهایی، پس عثمان چیزهایی از آن برداشت که برخی از خانوادهاش را با آن بیاراست، مردم در این مورد او را آشکارا نکوهیدند و سخنانی تند به وی گفتند تا بر سر خشم آمد و گفت: این مال خداست، به هر که بخواهم میدهم و هر که را بخواهم از آن محروم میدارم، پس خدا بر هر که مخالف باشد، خشم گیرد... ما نیازمندیهای خود را از این غنایم و خراجها تأمین میکنیم. هر چند گروههایی خوش نداشته باشند»[۲۴]. علامه امینی از کتاب الصواعق المحرقه و سیره حلبی نقل میکند: «ابوموسی با پیمایشی از زر و سیم به نزد وی شد. پس آنها را میان زنان و دختران خویش تقسیم کرد و بیشتر بیتالمال را در آباد کردن املاک و خانههای خود به مصرف رساند»[۲۵].
صاحب الغدیر در ادامه همین بحث آورده است: «ابن سعد در طبقات مینویسد:... روزی که عثمان کشته شد، نزد خزانهدارش ۰۰۰/۵۰۰/۳ درهم و ۰۰۰/۱۵۰ دینار طلا داشت که همه آنها یغما شد و رفت. هزار شتر در ربذه از وی برجاماند... و مسعودی در مروج مینویسد: در مدینه، ساختمان کرد و آن را با سنگ و ساروج برافراشت و در آن را از چوب درخت ساج هندی و درخت سرو قرار داد. در مدینه، اموال و چشمهها و بستانها بیندوخت. عبدالله عتبه گوید: روزی که عثمان کشته شد. اموال وی نزد خزانهدارش به ۰۰۰/۱۵۰ دینار طلا و ۰۰۰/۰۰۰/۱ درم میرسید و بهای املاک او در وادی القری و حنین و دیگر جاها ۰۰۰/۱۰۰ دینار طلا بود و گوسفند و شتر فراوان از او بر جای ماند. ذهبی در دول الاسلام مینویسد: ثروتهای کلان از آن او گردید و هزار برده داشت»[۲۶]. این گوشهای است از دنیاگرایی و زراندوزی خلیفه مسلمانان، حال سیره نبوی در حکومتداری کجا و سیره عثمانی کجا؟ بدین روی، آیا امام علی(ع) به عنوان پاسدار سیره نبوی و اصول و ارزشهای مدینه النبی، نباید داد سخن دهد که: «دنیاخواهان، سگهای فریادکننده و درندگانی شکارجو هستند... دنیا ایشان را به راه کوری و گمراهی میبرد»[۲۷]. ایشان به خوبی، آفت مدینه بنیان نهاده شده به دست پیامبر(ص) را شناخته بود که این چنین فریاد برمیآورد و میخواست خلیفه غفلتزده و منحرف از سیره نبوی را هشدار دهد و متنبه نماید.
بدینسان، با این ریخت و پاشهای بیحد و حصر دستگاه خلافت مسلمانان، امام علی(ع) حق دارند در اولین نطق خود هنگام خلافت بگویند: «به خدا سوگند، اگر عطایا و بخششهای عثمان و آنچه را بیهوده از بیتالمال مسلمانان به این و آن بخشیده است، بیابم، به صاحبش باز میگردانیم، گرچه زنانی را با آن کابین بسته و یا کنیزانی با آن خریده باشند»[۲۸]. ایشان به عنوان امام مسلمانان نقش طبیب و پزشک را دارند و باید به درمان بیماریها، آسیبها و آفتهای اجتماعی بپردازند؛ چه اینکه معلم ثانی، فارابی، فیلسوف گرانقدر اسلامی در کتاب فصول منتزعه، یکی از وظایف رئیس مدینه فاضله را حفظ تعادل اخلاقی جامعه و جلوگیری از انحرافات میداند؛ درست مانند «پزشک که شناخت، ایجاد و حفظ کارهایی که به سلامت بدن میانجامد و جلوگیری از عارض شدن امراض بر بدن، از وظایف اوست»[۲۹]. ابوذر، صحابی رسول خدا(ص) و تبعیدی خلیفه سوم به صحرای ربذه، نیز حق دارد که در مقابل این حیف و میلهای دستگاه خلافت فریاد برآورد که وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۳۰].
امام(ع) به عنوان رئیس جامعه اسلامی و وارث مدینه النبی درصدد زدودن یک بیماری اجتماعی و درمان آن بودند و آن چیزی نبود جز «دنیاگرایی». دنیاطلبی پس از رحلت پیامبر(ص) و به خصوص در زمان خلافت عثمان دامنگیر حکومت و همچنین جامعه اسلامی شد، به گونهای که میلیونها دینار و درهم توسط خلیفه سوم و اطرافیانش اندوخته شد. یکی از دلایل این موضوع فتوحاتی بود که به ویژه از زمان خلیفه دوم شروع شد و درآمدهای هنگفتی به خزانه مسلمانان سرازیر کرد. از دیگر سو، مهار درونی نیز به دلیل عدول خلیفه سوم از سیره نبوی کارکرد خود را از دست داده بود. مجموعه این عوامل موجب شکلگیری آسیبی شد که حتی با روی کار آمدن امام علی(ع) به عنوان خلیفه چهارم، درمان آن مقدور و میسور نگردید. سادهزیستی و دوری از تجملات و زرق و برقهای دنیوی از یک سو، برای هر سالک با ایمان ارزش است و از سوی دیگر و با تأکید بیشتر، ضرورتی است که در حکومت علوی حاکمان باید در پی کسب آن باشند.
دنیاطلبی برخی از مسلمانان: فتوحات گسترده مسلمانان درآمد زیادی نصیب مسلمانان و دستگاه خلافت نمود. با توجه به عدم رعایت اصول اسلامی و سیره نبوی توسط خلیفه سوم، حتی افراد مشهور و به نامی را، که سالها در غزوات متعددی در رکاب پیامبر(ص) شمشیر زده بودند، دچار آسیب و آفت دنیاگرایی نمود. مسلم است زمانی که رهبران و سیاستمداران و دستگاه حکومت خود به سمت اشرافیگری، حیف و میل، ریخت و پاش و تجملگرایی حرکت کنند، الگوهای اجتماعی تغییر میکند و رفتار زمامداران توسط مرئوسان و مردم اقتباس خواهد شد، به خصوص با توجه به اینکه زراندوزی؛ لذات دنیوی و آنی را در پی دارد و جاذبههای سهل الوصول آن به سرعت انسانها را میفریبد و به دام میاندازد. برای آگاهی از موج دنیاگرایی که اهالی مدینه النبی را در زمان عثمان فرا گرفت، توجه به مواردی که مرحوم علامه امینی در کتاب الغدیر به صورت مستند ذکر نموده جالب است: ایشان به ذکر اموال مسلمانانی میپردازد که از نخبگان جامعه اسلامی آن روز محسوب میشدند و هر کدام در دفاع از اسلام و توسعه آن سهم زیادی داشتند. وقتی نخبگان دچار آسیب میشوند، وضعیت توده مردم روشن است. دقت در این موارد میتواند ما را متوجه آسیب عمیقی نماید که با گذشت کمتر از سیزده سال از رحلت رئیس مدینه، دامنگیر آن شده بود افرادی مثل زبیر بن عوام و طلحه بن عبیدالله تیمی و عبدالرحمن بن عوف زهری و... بزرگان دیگری از صحابه دچار اشرافیگری و دنیاطلبی شده بودند فقط به ذکر نام آنها بسنده میکنیم.
سیری کوتاه در نهجالبلاغه، ما را متوجه نکوهشهای مکرر حضرت علی(ع) نسبت به دنیا میکند؛ در ۱۵۲مورد که به بحث درباره دنیا پرداخته، در ۱۳۵ مورد دنیا را با موهنترین واژهها تحقیر میکند. از دیدگاه جامعه شناسانه این موضوع نمیتواند بدون زمینه اجتماعی باشد. باید دلیل این موضوع را در اوضاع اجتماعی و جامعه شناختی حیات حضرت جستوجو کرد. امیرالمؤمنین(ع) در تبیین ارزش این صفت والا، زهد و دنیاگریزی رسول گرامی(ص) را گوشزد مینمایند: «برای تو بسنده است رسول خدا(ص) را مقتدای خود گردانی... که چگونه دنیا از هر سو بر او در نوردیده شد و برای دیگری گستریده، از نوش آن نخورد و از زیورهایش بهره نبرد... پس به پیامبر پاکیزه و پاک خود اقتدا کن که... از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند؛ تهیگاه او از همه مردم دنیا لاغرتر بود و شکم او از همه خالیتر؛ دنیا را به او نشان دادند، آن را نپذیرفت...، او که درود خدا بر وی باد؛ روی زمین غذا میخورد و همچون بندگان مینشست و با دست کفش خود را پینه و جامهاش را وصله میکرد و بر خر بیپالان سوار میشد و دیگری را بر ترک خود سوار مینمود. پردهای بر در خانه او آویخته بود که بر آن تصاویری بود. به همسرش فرمود: «این پرده را از جلوی چشمان من دور کن که هرگاه به آن مینگرم، دنیا و زیورهای آن را به خاطر میآورم». پس از عمق جان، از دنیا روی گرداند و یاد آن را از خاطر خود محو کرد و دوست داشت که زیبایی دنیا از چشمان او نهان ماند تا زیوری از آن برنگیرد... آری چنین است کسی که چیزی را دشمن دارد، خوش ندارد بدان بنگرد یا نام آن را نزد وی بر زبان آرند»[۳۱]. و خود در تأسی به رسول اکرم(ص) آنگونه بود که در ادامه همین خطبه میفرماید: «به خدا سوگند، بر این جامه پشمین خود چندان پینه زدم که از پینهدوز شرم کردم تا آنکه کسی به من گفت: چرا آن را دور نمیافکنی؟ گفتم: از من دور شو که هنگام بامداد مردم شب روی را میستایند»[۳۲].
در جای دیگری، در ضرورت سادهزیستی حاکمان الهی و در پاسخ کسی که میخواست در زهد به طور کامل به او اقتدا کند، او را نهی کرد و فرمود: «خداوند متعال بر حاکمان الهی واجب گردانیده است خود را با مردمان تنگ دست همسان سازند تا فقیر و تنگ دست را پریشانیاش آزرده و نگران نسازد»[۳۳]. بدینسان، از دیدگاه آن حضرت رتبهای از زهد وجود دارد که تنها وظیفه حاکمان است و در آن حد از مردم عادی خواسته نشده است. هنگامی که عثمان بن حنیف انصاری، کارگزار ایشان در بصره، به مهمانیای دعوت شد که در آن از فقرا و نیازمندان خبری نبود و خبر این مهمانی به حضرت رسید، ایشان نامهای خطاب به وی مرقوم نمودند و در آن، پس از توبیخ این کارگزار و در نصیحت وی فرمودند: «آگاه باش که هر پیروی را پیشوایی است که به او اقتدا میکند و از نور دانش او روشنی میجوید. بدان که پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه فرسوده و دو قرص نان بسنده کرده است. قطعاً شما چنین نتوانید کرد، اما با پارسایی و سختکوشی و پاکدامنی و درستکاری یاور من باشید. به خدا سوگند، از دنیای شما زری نیندوختم و از غنیمتهای آن ذخیره نکردم و بر دو جامه کهنهام، کهنهای نیفزودم»[۳۴].[۳۵]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «و ما در هیچ شهری، بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم» سوره سبأ، آیه ۳۴.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۱۰۵.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۵۰.
- ↑ ر ک: محمدتقی مصباح یزدی، ره توشه، ج۱، ص۲۴۰-۲۴۵ و ج۲، ۳۵۲-۳۵۴.
- ↑ شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۴۹۱.
- ↑ «آنگاه با زیورهایش در پیش قوم خویش آشکار شد؛ کسانی که زندگی این جهان را میخواستند گفتند: ای کاش ما نیز همانند آنچه به قارون داده شده است میداشتیم، بیگمان او را بهرهای سترگ است» سوره قصص، آیه ۷۹.
- ↑ «و ما در هیچ شهری، بیمدهندهای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم * و گفتند: که ما دارایی و فرزند بیشتری داریم و ما را عذاب نخواهند کرد» سوره سبأ، آیه ۳۴.
- ↑ «و چون سورهای فرو فرستاده شود که به خداوند ایمان آورید و همراه با پیامبرش جهاد کنید، توانمندان از ایشان، از تو اجازه میگیرند و میگویند: بگذار تا ما با خانهنشینان بمانیم» سوره توبه، آیه ۸۶.
- ↑ «چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند * و بر گناه بزرگ پای میفشردند» سوره واقعه، آیه ۴۵-۴۶.
- ↑ وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا «و چون بر آن شویم که (مردم) شهری را نابود گردانیم به کامروایان آن فرمان میدهیم و در آن نافرمانی میورزند پس (آن شهر) سزاوار عذاب میگردد، آنگاه یکسره نابودش میگردانیم» سوره اسراء، آیه ۱۶.
- ↑ كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ مَا رَزَقْنَاكُمْ وَلَا تَطْغَوْا فِيهِ فَيَحِلَّ عَلَيْكُمْ غَضَبِي وَمَنْ يَحْلِلْ عَلَيْهِ غَضَبِي فَقَدْ هَوَى «از چیزهای پاکیزهای که روزیتان کردهایم بخورید و در آن از اندازه مگذرید که خشم من شما را فرا گیرد و هر که خشم من او را فرا گیرد بیگمان نابود خواهد شد» سوره طه، آیه ۸۱.
- ↑ فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضَاعُوا الصَّلَاةَ وَاتَّبَعُوا الشَّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا «و از پس آنان جانشینانی جایگزین شدند که نماز را تباه کردند و شهوتها را پی گرفتند و زودا که با (کیفر) گمراهی روبهرو گردند» سوره مریم، آیه ۵۹.
- ↑ «پس چرا در میان مردم دورههایی که پیش از شما میزیستهاند خیراندیشانی نبودند که (مردم را) از تباهی در زمین باز دارند -جز گروهی اندک از آنان که ما رهانیده بودیم- و ستمگران در پی ناز و نعمتی افتادند که در آن به سر میبردند و گناهکار بودند * و پروردگارت بر آن نیست شهری را که مردم آن مصلحند به ستم نابود کند» سوره هود، آیه ۱۱۶-۱۱۷.
- ↑ «و چه بسیار شهرهایی را نابود کردیم که (مردم آنها) در زندگی خویش سرمستی میکردند و اینک این خانههای آنهاست که پس از آنها جز اندکی، خالی مانده است و ماییم که وارثیم» سوره قصص، آیه ۵۸.
- ↑ «و چپیان، کیانند چپیان؟ * در تفبادی و آبی داغند * و سایهای از دود بسیار سیاه * که نه سرد است و نه خوش * چرا که اینان پیش از آن، نازپرورد بودند» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۵.
- ↑ «تا هنگامی که کامروایان ایشان را به عذاب فرو گیریم؛ ناگاه به زاری میافتند» سوره مؤمنون، آیه ۶۴.
- ↑ شرفالدین، سید حسین، ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۴۹۱.
- ↑ چناری، امید، وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی ص ۱۷۷.
- ↑ ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ص۲۹۱.
- ↑ جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۳۱۳.
- ↑ زرین کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، ص۴۸.
- ↑ چناری، امید، وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی ص ۱۷۸.
- ↑ وی دختر فرافضه و همسر عثمان بود.
- ↑ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱۶، ص۸۳ و ۸۴.
- ↑ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱۶، ص۸۴.
- ↑ امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج۱۶، ص۸۴.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۳۱.
- ↑ امامی، محمد جعفر و آشتیانی، محمدرضا، ترجمه گویا و شرح فشردهای بر نهج البلاغه، ج۱، ص۸۳.
- ↑ رجبی، محمود، «تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام»، ص۶۰۰، ص۵۱.
- ↑ «ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، داراییهای مردم را به نادرستی میخورند و (مردم را) از راه خداوند باز میدارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را میانبارند و آن را در راه خداوند نمیبخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹.
- ↑ دشتی، محمد، ترجمه نهج البلاغه، نامه ۴۵.
- ↑ چناری، امید، وظایف نهادهای حاکمیتی در قبال مفاسد اقتصادی ص ۱۸۰.