اثبات عصمت امام در قرآن: تفاوت میان نسخهها
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
|||
خط ۲۲۶: | خط ۲۲۶: | ||
مفاد سخن مزبور جز این نیست که [[امام]]{{ع}} بدون [[لطف]] و [[عنایت ویژه]] [[خداوند]]، [[مصون از خطا]] نمیباشد. این مطلب در مورد همه [[معصومان]] [[صادق]] است، زیرا [[معصوم]] بودن آنان از [[خطا]] بالذات نیست، بلکه به [[عنایت]] و [[لطف]] ویژه [[الهی]] است. سخن [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} همانند سخن [[حضرت یوسف]]{{ع}} است که گفته است: {{متن قرآن|وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.</ref>. [[گواه]] روشن این مطلب آن است که [[امام]]{{ع}} در دیگر سخنان خود [[اهل بیت]] [[پیامبر]]{{صل}} را به گونهای معرفی کرده است که آشکارا بر [[عصمت]] آنان از [[گناه]] دلالت دارد: "چرا در [[حیرت]] و [[گمراهی]] هستید، در حالی که [[عترت]] [[پیامبر]] شما در بین شما هستند، آنان زمام [[حق]] را در دست دارند و نشانههای [[دین]] و زبانهای راستیاند<ref>{{عربی|" كَيْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۶.</ref>. [[ابن ابو الحدید]] دلالت جملههای یاد شده بر [[عصمت]] [[پیامبر]]{{صل}} را [[مسلم]] گرفته و یادآور شده است: [[ابو محمد متّویه]] در کتاب الکفایه بر [[عصمت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} تصریح کرده و گفته است اگر چه ما [[عصمت]] را برای [[امام]] [[واجب]] نمیدانیم، ولی [[نصوص]] بر [[عصمت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} دلالت دارند، واین، از ویژگیهای او در میان [[صحابه]] [[پیامبر]]{{صل}} به شمار میرود<ref>شرح نهج البلاغه، ج۶، ص ۲۹۷ـ ۲۹۸.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۹۰-۱۰۲.</ref> | مفاد سخن مزبور جز این نیست که [[امام]]{{ع}} بدون [[لطف]] و [[عنایت ویژه]] [[خداوند]]، [[مصون از خطا]] نمیباشد. این مطلب در مورد همه [[معصومان]] [[صادق]] است، زیرا [[معصوم]] بودن آنان از [[خطا]] بالذات نیست، بلکه به [[عنایت]] و [[لطف]] ویژه [[الهی]] است. سخن [[امام علی|امیرمؤمنان]]{{ع}} همانند سخن [[حضرت یوسف]]{{ع}} است که گفته است: {{متن قرآن|وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}<ref> و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.</ref>. [[گواه]] روشن این مطلب آن است که [[امام]]{{ع}} در دیگر سخنان خود [[اهل بیت]] [[پیامبر]]{{صل}} را به گونهای معرفی کرده است که آشکارا بر [[عصمت]] آنان از [[گناه]] دلالت دارد: "چرا در [[حیرت]] و [[گمراهی]] هستید، در حالی که [[عترت]] [[پیامبر]] شما در بین شما هستند، آنان زمام [[حق]] را در دست دارند و نشانههای [[دین]] و زبانهای راستیاند<ref>{{عربی|" كَيْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ"}}؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۶.</ref>. [[ابن ابو الحدید]] دلالت جملههای یاد شده بر [[عصمت]] [[پیامبر]]{{صل}} را [[مسلم]] گرفته و یادآور شده است: [[ابو محمد متّویه]] در کتاب الکفایه بر [[عصمت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} تصریح کرده و گفته است اگر چه ما [[عصمت]] را برای [[امام]] [[واجب]] نمیدانیم، ولی [[نصوص]] بر [[عصمت]] [[امام علی|علی]]{{ع}} دلالت دارند، واین، از ویژگیهای او در میان [[صحابه]] [[پیامبر]]{{صل}} به شمار میرود<ref>شرح نهج البلاغه، ج۶، ص ۲۹۷ـ ۲۹۸.</ref>.<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[آیه تطهیر ۱ (مقاله)|مقاله «آیه تطهیر»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی ج۱]]، ص۹۰-۱۰۲.</ref> | ||
=== آیه صلوات بر نبی === | === [[آیه صلوات بر نبی]] === | ||
«[[افضلیت]] و [[عصمت]]، از مهمترین [[شرایط امامت]] در [[بینش]] [[اسلامی]] است و [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] بسیاری این مطلب را [[ثابت]] میکند که در کتابهای [[کلامی]] بیان شده است<ref>در اینباره به کتاب امامت در بینش اسلامی رجوع شود.</ref>. ویژگی مزبور، جز در [[امامان اهل بیت]] {{عم}} که [[شیعه امامیه]] به [[امامت]] آنان قائل است، یافت نمیشود<ref>در اینباره به کتابهای: «الارشاد» شیخ مفید، «تلخیص الشافی» شیخ طوسی، «کشف الغمه» شیخ اربلی، «الصراط المستقیم» بیاضی رجوع شود.</ref>. یکی از [[ادله نقلی]] این مطلب، [[آیه کریمه]] [[صلوات]] بر [[رسول خدا]] {{صل}} و روایاتی است که در [[ارتباط]] با آن از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[نقل]] شده است. [[خداوند]] در [[آیه صلوات]] فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>. | «[[افضلیت]] و [[عصمت]]، از مهمترین [[شرایط امامت]] در [[بینش]] [[اسلامی]] است و [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] بسیاری این مطلب را [[ثابت]] میکند که در کتابهای [[کلامی]] بیان شده است<ref>در اینباره به کتاب امامت در بینش اسلامی رجوع شود.</ref>. ویژگی مزبور، جز در [[امامان اهل بیت]] {{عم}} که [[شیعه امامیه]] به [[امامت]] آنان قائل است، یافت نمیشود<ref>در اینباره به کتابهای: «الارشاد» شیخ مفید، «تلخیص الشافی» شیخ طوسی، «کشف الغمه» شیخ اربلی، «الصراط المستقیم» بیاضی رجوع شود.</ref>. یکی از [[ادله نقلی]] این مطلب، [[آیه کریمه]] [[صلوات]] بر [[رسول خدا]] {{صل}} و روایاتی است که در [[ارتباط]] با آن از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[نقل]] شده است. [[خداوند]] در [[آیه صلوات]] فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>. | ||
خط ۲۳۲: | خط ۲۳۲: | ||
در [[روایات]] بسیاری آمده است که پس از [[نزول]] آیه کریمه مزبور، برخی از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} از چگونگی صلوات فرستادن بر آن [[حضرت]] سؤال کردند، پیامبر اکرم {{صل}} فرمودند: “بگویید: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ}}<ref>منبع و مدرک روایات در ادامه نقل خواهد شد.</ref>؛ “خدایا بر [[محمد و آل محمد]] [[درود]] بفرست”(...) بدون [[شک]]، [[آیه کریمه]] [[صلوات بر پیامبر اکرم]] {{صل}}، بر عظمت مقام و [[منزلت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} و [[شخصیت والا]] و بالای آن [[حضرت]] نزد [[خداوند متعال]] و [[فرشتگان مقرب]] [[الهی]] دلالت میکند. اصولاً [[درود فرستادن]] [[خداوند]] به فرد یا افرادی به معنای شمول [[رحمت خاص الهی]] نسبت به آنان است. این [[رحمت]] ویژه به [[دلیل]] [[شایستگی]] خاصی است که از حیث [[کمالات انسانی]] و [[ایمانی]] در پیشگاه خداوند دارند. | در [[روایات]] بسیاری آمده است که پس از [[نزول]] آیه کریمه مزبور، برخی از [[صحابه پیامبر]] {{صل}} از چگونگی صلوات فرستادن بر آن [[حضرت]] سؤال کردند، پیامبر اکرم {{صل}} فرمودند: “بگویید: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ}}<ref>منبع و مدرک روایات در ادامه نقل خواهد شد.</ref>؛ “خدایا بر [[محمد و آل محمد]] [[درود]] بفرست”(...) بدون [[شک]]، [[آیه کریمه]] [[صلوات بر پیامبر اکرم]] {{صل}}، بر عظمت مقام و [[منزلت]] [[رسول اکرم]] {{صل}} و [[شخصیت والا]] و بالای آن [[حضرت]] نزد [[خداوند متعال]] و [[فرشتگان مقرب]] [[الهی]] دلالت میکند. اصولاً [[درود فرستادن]] [[خداوند]] به فرد یا افرادی به معنای شمول [[رحمت خاص الهی]] نسبت به آنان است. این [[رحمت]] ویژه به [[دلیل]] [[شایستگی]] خاصی است که از حیث [[کمالات انسانی]] و [[ایمانی]] در پیشگاه خداوند دارند. | ||
==== دیدگاه مفسران و متکلمان در این آیه ==== | |||
# [[امین الاسلام طبرسی]]: “از آنجا که [[خداوند سبحان]] این [[سوره]] را با ذکر [[پیامبر]] آغاز کرده و در اثنای آن از [[تعظیم]] ایشان سخن به میان آورده است، آن را با تعظیمی بیمانند پایان داده و فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>؛ یعنی خداوند پیامبر {{صل}} را مورد [[درود]] و ثنایی [[زیبا]] قرار داده و با بزرگترین تعظیم گرامی داشته است و [[فرشتگان الهی]] [[نیکوترین]] [[درود]] و ثنا را نثار [[پیامبر]] کرده و با پاکیزهترین [[دعا]] برایش دعا میکنند<ref>مجمعالبیان، ج۷-۸، ص۳۶۶.</ref>. | # [[امین الاسلام طبرسی]]: “از آنجا که [[خداوند سبحان]] این [[سوره]] را با ذکر [[پیامبر]] آغاز کرده و در اثنای آن از [[تعظیم]] ایشان سخن به میان آورده است، آن را با تعظیمی بیمانند پایان داده و فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ}}<ref>«خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.</ref>؛ یعنی خداوند پیامبر {{صل}} را مورد [[درود]] و ثنایی [[زیبا]] قرار داده و با بزرگترین تعظیم گرامی داشته است و [[فرشتگان الهی]] [[نیکوترین]] [[درود]] و ثنا را نثار [[پیامبر]] کرده و با پاکیزهترین [[دعا]] برایش دعا میکنند<ref>مجمعالبیان، ج۷-۸، ص۳۶۶.</ref>. | ||
خط ۲۳۹: | خط ۲۳۹: | ||
# [[آلوسی]]: “هنگامی که مؤمنان [[آگاه]] شدند که [[خدای عزوجل]] و فرشتگان او بر پیامبر درود میفرستند، و نیز شنیدند که [[مأمور]] به صلوات فرستادن بر او میباشند، و دانستند که [[صلوات خدا]] و فرشتگان الهی بر پیامبر {{صل}} [[برترین]] صلوات و سلام است، نمیدانستند که چه صلوات و درودی از جانب آنان در خور [[مقام]] والای [[رسول اکرم]] {{صل}} که [[سید]] اولیالالباب است، میباشد، لذا از کیفیت آن از [[رسول خدا]] پرسیدند، و [[پیامبر]] آنان را به عالیترین نوع آن [[راهنمایی]] کرد و فرمود بگویید: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ}}. این پاسخ پیامبر {{صل}} اشاره به آن دارد که شما از فرستادن [[صلوات]] درخور مقام والای رسول اکرم {{صل}} ناتوانید پس آن را از [[خدای عزوجل]] درخواست کنید”<ref>روح المعانی، ج۲۲، ص۱۱۲.</ref>. | # [[آلوسی]]: “هنگامی که مؤمنان [[آگاه]] شدند که [[خدای عزوجل]] و فرشتگان او بر پیامبر درود میفرستند، و نیز شنیدند که [[مأمور]] به صلوات فرستادن بر او میباشند، و دانستند که [[صلوات خدا]] و فرشتگان الهی بر پیامبر {{صل}} [[برترین]] صلوات و سلام است، نمیدانستند که چه صلوات و درودی از جانب آنان در خور [[مقام]] والای [[رسول اکرم]] {{صل}} که [[سید]] اولیالالباب است، میباشد، لذا از کیفیت آن از [[رسول خدا]] پرسیدند، و [[پیامبر]] آنان را به عالیترین نوع آن [[راهنمایی]] کرد و فرمود بگویید: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ}}. این پاسخ پیامبر {{صل}} اشاره به آن دارد که شما از فرستادن [[صلوات]] درخور مقام والای رسول اکرم {{صل}} ناتوانید پس آن را از [[خدای عزوجل]] درخواست کنید”<ref>روح المعانی، ج۲۲، ص۱۱۲.</ref>. | ||
==== کیفیت فرستادن صلوات بر حضرت از منظر روایات ==== | |||
اگر چه در [[آیه شریفه]]، [[صلوات خدا]] و [[فرشتگان]] بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مطرح شده است، ولی [[روایات نبوی]] که [[مبیّن]] و [[مفسر]] [[آیه]] شریفهاند، بیانگر این مطلباند که [[آل پیامبر]] نیز در این [[شرافت]] و منقبت ویژه [[الهی]] با [[رسول خدا]] {{صل}} اشتراک دارند؛ زیرا بر اساس این [[روایات]]، هنگامیکه از پیامبر اکرم {{صل}} درباره [[کیفیت صلوات]] بر آن [[حضرت]] سؤال شد، پیامبر {{صل}} پاسخ داد در فرستادن [[صلوات]] بر من بگویید: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ}}<ref>صحیح بخاری، ج۳، ص۱۷۸، کتاب التفسیر؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۳۰۵، کتاب الصلوة؛ سنن ترمذی، ج۴، ص۲۰۵، کتاب التفسیر، ح۳۲۲۰؛ سنن نسائی، ص۲۲۰، کتاب السهو، باب الامر بالصلاة علی النبی، ح۱۲۸۲ و چند حدیث دیگر؛ سنن ابی داوود، ص۱۶۳، کتاب الصلوة، باب الصلاة علی النبی {{صل}} بعد التشهد، ح۹۷۶ و چند حدیث دیگر؛ وسائل الشیعة، ج۴، ص۱۲۱۳ - ۱۲۱۴.</ref>. از این [[کلام پیامبر]] به دست میآید که [[آل محمد]] {{صل}} در [[صلوات بر پیامبر اکرم]] {{صل}} که در آیه شریفه صلوات مطرح شده، اشتراک دارند و آنان نیز همچون پیامبر {{صل}} مشمول تکریم و [[تعظیم]] ویژه [[خدا]] و فرشتگان الهیاند، یعنی در [[مقام ثبوت]] و نفسالامر (در عالم [[تکوین]] و [[تشریع الهی]]) آل پیامبر همچون پیامبر اکرم {{صل}} مشمول صلوات و [[رحمت ویژه الهی]] میباشند، ولی در [[مقام اثبات]] و [[ابلاغ]]، این مطلب در دو مرحله بیان شده است، در مرحله اول، شمول صلوات و [[رحمت ویژه خداوند]] نسبت به پیامبر اکرم {{صل}} که از طریق [[وحی قرآنی]] ابلاغ شده است، و در مرحله دوم، شمول صلوات و رحمت ویژه خداوند نسبت به آل پیامبر که از [[طریق وحی]] غیر [[قرآنی]] ابلاغ شده است. | اگر چه در [[آیه شریفه]]، [[صلوات خدا]] و [[فرشتگان]] بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} مطرح شده است، ولی [[روایات نبوی]] که [[مبیّن]] و [[مفسر]] [[آیه]] شریفهاند، بیانگر این مطلباند که [[آل پیامبر]] نیز در این [[شرافت]] و منقبت ویژه [[الهی]] با [[رسول خدا]] {{صل}} اشتراک دارند؛ زیرا بر اساس این [[روایات]]، هنگامیکه از پیامبر اکرم {{صل}} درباره [[کیفیت صلوات]] بر آن [[حضرت]] سؤال شد، پیامبر {{صل}} پاسخ داد در فرستادن [[صلوات]] بر من بگویید: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ}}<ref>صحیح بخاری، ج۳، ص۱۷۸، کتاب التفسیر؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۳۰۵، کتاب الصلوة؛ سنن ترمذی، ج۴، ص۲۰۵، کتاب التفسیر، ح۳۲۲۰؛ سنن نسائی، ص۲۲۰، کتاب السهو، باب الامر بالصلاة علی النبی، ح۱۲۸۲ و چند حدیث دیگر؛ سنن ابی داوود، ص۱۶۳، کتاب الصلوة، باب الصلاة علی النبی {{صل}} بعد التشهد، ح۹۷۶ و چند حدیث دیگر؛ وسائل الشیعة، ج۴، ص۱۲۱۳ - ۱۲۱۴.</ref>. از این [[کلام پیامبر]] به دست میآید که [[آل محمد]] {{صل}} در [[صلوات بر پیامبر اکرم]] {{صل}} که در آیه شریفه صلوات مطرح شده، اشتراک دارند و آنان نیز همچون پیامبر {{صل}} مشمول تکریم و [[تعظیم]] ویژه [[خدا]] و فرشتگان الهیاند، یعنی در [[مقام ثبوت]] و نفسالامر (در عالم [[تکوین]] و [[تشریع الهی]]) آل پیامبر همچون پیامبر اکرم {{صل}} مشمول صلوات و [[رحمت ویژه الهی]] میباشند، ولی در [[مقام اثبات]] و [[ابلاغ]]، این مطلب در دو مرحله بیان شده است، در مرحله اول، شمول صلوات و [[رحمت ویژه خداوند]] نسبت به پیامبر اکرم {{صل}} که از طریق [[وحی قرآنی]] ابلاغ شده است، و در مرحله دوم، شمول صلوات و رحمت ویژه خداوند نسبت به آل پیامبر که از [[طریق وحی]] غیر [[قرآنی]] ابلاغ شده است. | ||
خط ۲۴۷: | خط ۲۴۷: | ||
[[ابن حجر]] مکی درباره این که [[آل محمد]] {{صل}} در [[تکریم]] و [[تعظیم ویژه الهی]] نسبت به پیامبر اکرم {{صل}} که [[آیه شریفه]] صلوات بر آن دلالت دارد، با آن [[حضرت]] [[شریک]] میباشند گفته است: “اینکه پیامبر اکرم {{صل}} در پاسخ سؤال از کیفیت فرستادن صلوات بر آن حضرت فرمود: بگویید: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ}}، [[دلیل]] روشنی است بر اینکه امر به صلوات بر [[آل پیامبر]] در آیه شریفه مقصود بوده است، و صلوات بر آنان جزء مأمورٌ به میباشد، و [[پیامبر]] {{صل}} [[آل]] خود را در [[مقام]] خود قرار داده است؛ زیرا مقصود از [[صلوات بر پیامبر]] {{صل}} فزونی [[تعظیم]] آن حضرت است، و تعظیم آل نیز ناشی از آن میباشد. بدین جهت است که هنگامیکه آنان را در کساء جای داد گفت: {{متن حدیث|اللهم إنهم منّی و أنا منهم فاجعل صلواتک و رحمت و مغفرت و رضوانک علی و علیهم}}: “خدایا آنان از من و من از آنان هستم، پس صلوات، [[رحمت]]، [[مغفرت]] و [[رضوان]] خود را بر من و بر آنان قرار بده”، مقتضای [[اجابت]] این [[دعای پیامبر]] آن بود که [[خداوند]] آنان را در صلوات ویژه خود بر پیامبر {{صل}} با آن حضرت همراه ساخت، در این هنگام از [[مؤمنان]] خواست که همراه با [[صلوات بر پیامبر]]، بر [[آل]] او هم [[صلوات]] بفرستند. و نیز [[روایت]] شده که [[پیامبر]] {{صل}} فرمود بر من صلوات بتراء (بیدنباله و ناقص) نفرستید، پرسیدند صلوات بتراء کدام است؟ فرمود: این است که بگویید: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ}}و توقف کنید، بلکه بگویید: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ}}<ref>الصواعق المحرقة، ص۱۸۳-۱۸۴، باب یازدهم، آیه دوم.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۸۵.</ref> | [[ابن حجر]] مکی درباره این که [[آل محمد]] {{صل}} در [[تکریم]] و [[تعظیم ویژه الهی]] نسبت به پیامبر اکرم {{صل}} که [[آیه شریفه]] صلوات بر آن دلالت دارد، با آن [[حضرت]] [[شریک]] میباشند گفته است: “اینکه پیامبر اکرم {{صل}} در پاسخ سؤال از کیفیت فرستادن صلوات بر آن حضرت فرمود: بگویید: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ}}، [[دلیل]] روشنی است بر اینکه امر به صلوات بر [[آل پیامبر]] در آیه شریفه مقصود بوده است، و صلوات بر آنان جزء مأمورٌ به میباشد، و [[پیامبر]] {{صل}} [[آل]] خود را در [[مقام]] خود قرار داده است؛ زیرا مقصود از [[صلوات بر پیامبر]] {{صل}} فزونی [[تعظیم]] آن حضرت است، و تعظیم آل نیز ناشی از آن میباشد. بدین جهت است که هنگامیکه آنان را در کساء جای داد گفت: {{متن حدیث|اللهم إنهم منّی و أنا منهم فاجعل صلواتک و رحمت و مغفرت و رضوانک علی و علیهم}}: “خدایا آنان از من و من از آنان هستم، پس صلوات، [[رحمت]]، [[مغفرت]] و [[رضوان]] خود را بر من و بر آنان قرار بده”، مقتضای [[اجابت]] این [[دعای پیامبر]] آن بود که [[خداوند]] آنان را در صلوات ویژه خود بر پیامبر {{صل}} با آن حضرت همراه ساخت، در این هنگام از [[مؤمنان]] خواست که همراه با [[صلوات بر پیامبر]]، بر [[آل]] او هم [[صلوات]] بفرستند. و نیز [[روایت]] شده که [[پیامبر]] {{صل}} فرمود بر من صلوات بتراء (بیدنباله و ناقص) نفرستید، پرسیدند صلوات بتراء کدام است؟ فرمود: این است که بگویید: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ}}و توقف کنید، بلکه بگویید: {{متن حدیث|اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ}}<ref>الصواعق المحرقة، ص۱۸۳-۱۸۴، باب یازدهم، آیه دوم.</ref><ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[امامت اهل بیت (کتاب)|امامت اهل بیت]]، ص ۲۸۵.</ref> | ||
==== دلالت آیه بر [[عصمت آل پیامبر]] {{صل}}: ==== | |||
مهمترین شاخص [[کمال انسانی]]، [[عصمت علمی]] و عملی است. [[علم]] و [[تقوا در قرآن]] [[کریم]] از شاخصهای مهم کمال و ملاک برتری به شمار آمده است، [[آدم]] به [[دلیل]] برتری [[علمی]]، [[شایسته]] [[مقام خلافت الهی]] در [[زمین]] شد و نیز مسجود [[فرشتگان]] قرار گرفت<ref>{{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}} «و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.</ref>، و نیز فرموده است: {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>؛ و نیز فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}}<ref>«بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>؛ و عالیترین [[درجه]] [[تقوا]] - که عبارت است از [[خویشتنداری]] در برابر [[تمایلات نفسانی]] و وسوسههای [[شیطانی]] - [[عصمت عملی]] است. عموم پیامبران الهی از عصمت علمی و عملی برخوردار بودهاند، و [[مقام عصمت پیامبر]] اکرم{{صل}} بر همگان برتری داشته است. [[مذاهب مختلف اسلامی]] درباره اینکه پیامبران الهی از [[مقام عصمت]] برخوردار بودهاند اتفاقنظر دارند، هر چند درباره قلمرو و گستره آن نسبت به قبل از [[نبوت]] و صغایر [[سهوی]] همداستان نیستند، تنها از [[حشویه]] (گروهی از ظاهرگرایان از [[اهل حدیث]]) [[نقل]] شده که صدور کبایر عمدی از [[پیامبران]] را نیز ممکن دانستهاند<ref>برای آگاهی از اقوال و آراء متکلمان و مذاهب اسلامی در مسئله عصمت پیامبران به کتاب «ایضاح المراد فی شرح کشف المراد»، ص۳۴۲-۳۴۸ رجوع شود.</ref>، اما این عقیدهشان مورد قبول دیگر [[مذاهب]] حتی وهّابیان نمیباشد<ref>ر.ک: الارشاد إلی صحیح الاعتقاد، دکتر صالح بن فوزان، ص۱۸۷-۱۹۶.</ref>. | مهمترین شاخص [[کمال انسانی]]، [[عصمت علمی]] و عملی است. [[علم]] و [[تقوا در قرآن]] [[کریم]] از شاخصهای مهم کمال و ملاک برتری به شمار آمده است، [[آدم]] به [[دلیل]] برتری [[علمی]]، [[شایسته]] [[مقام خلافت الهی]] در [[زمین]] شد و نیز مسجود [[فرشتگان]] قرار گرفت<ref>{{متن قرآن|وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}} «و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.</ref>، و نیز فرموده است: {{متن قرآن|وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>؛ و نیز فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ}}<ref>«بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.</ref>؛ و عالیترین [[درجه]] [[تقوا]] - که عبارت است از [[خویشتنداری]] در برابر [[تمایلات نفسانی]] و وسوسههای [[شیطانی]] - [[عصمت عملی]] است. عموم پیامبران الهی از عصمت علمی و عملی برخوردار بودهاند، و [[مقام عصمت پیامبر]] اکرم{{صل}} بر همگان برتری داشته است. [[مذاهب مختلف اسلامی]] درباره اینکه پیامبران الهی از [[مقام عصمت]] برخوردار بودهاند اتفاقنظر دارند، هر چند درباره قلمرو و گستره آن نسبت به قبل از [[نبوت]] و صغایر [[سهوی]] همداستان نیستند، تنها از [[حشویه]] (گروهی از ظاهرگرایان از [[اهل حدیث]]) [[نقل]] شده که صدور کبایر عمدی از [[پیامبران]] را نیز ممکن دانستهاند<ref>برای آگاهی از اقوال و آراء متکلمان و مذاهب اسلامی در مسئله عصمت پیامبران به کتاب «ایضاح المراد فی شرح کشف المراد»، ص۳۴۲-۳۴۸ رجوع شود.</ref>، اما این عقیدهشان مورد قبول دیگر [[مذاهب]] حتی وهّابیان نمیباشد<ref>ر.ک: الارشاد إلی صحیح الاعتقاد، دکتر صالح بن فوزان، ص۱۸۷-۱۹۶.</ref>. | ||
خط ۲۵۹: | خط ۲۵۳: | ||
بر این اساس، [[آل پیامبر]] که در [[صلوات]] و [[رحمت ویژه الهی]] نسبت به [[رسول اکرم]] {{صل}} با آن [[حضرت]] اشتراک دارند، و این اشتراک به [[دلیل]] برخورداری آنان از [[کمال انسانی]] والایی است که از جنس [[کمالات]] پیامبرانه میباشد، و به [[حکم]] اینکه [[عصمت]] از مهمترین شاخصهای کمال پیامبرانه است، از ویژگی [[عصمت علمی]] و عملی برخوردارند. | بر این اساس، [[آل پیامبر]] که در [[صلوات]] و [[رحمت ویژه الهی]] نسبت به [[رسول اکرم]] {{صل}} با آن [[حضرت]] اشتراک دارند، و این اشتراک به [[دلیل]] برخورداری آنان از [[کمال انسانی]] والایی است که از جنس [[کمالات]] پیامبرانه میباشد، و به [[حکم]] اینکه [[عصمت]] از مهمترین شاخصهای کمال پیامبرانه است، از ویژگی [[عصمت علمی]] و عملی برخوردارند. | ||
==== مراد از آل ابراهیم ==== | |||
مقصود از آل ابراهیم -همانگونه که [[مفسران]] بیان کردهاند- [[پیامبران]] یا [[امامان]] ابراهیمیاند. [[بیضاوی]] گفته است: “خداوند [[آدم]]، [[نوح]]، آل ابراهیم و [[آل عمران]] را از طریق [[رسالت]] ([[پیامبری]]) و خصایص [[روحانی]] و [[جسمانی]] بر دیگران [[برتری]] داد، بدین جهت از تواناییهایی برخوردار بودند که دیگران نداشتند”. وی در [[ارتباط]] این آیه با [[آیات]] قبل گفته است: “هنگامی که [[خداوند]] [[اطاعت از پیامبران]] را [[واجب]] کرد و بیان نمود که [[اطاعت]] از آنان [[محبت الهی]] را جلب میکند، به دنبال آن، [[مناقب]] آنان را بیان کرد و فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref>. مفاد [[آیه شریفه]] بر مبنای کسانی که میگویند [[فرشتگان]] بر [[بشر]] برترند، این است که [[خداوند]] [[آدم]] را بر ساکنان عالم سفلی برگزید، و بر مبنای کسانی که معتقدند بشر بر فرشتگان [[برتر]] است این است که خداوند [[آدمی]] را بر ساکنان عالم [[علوی]] برگزید، آنگاه خداوند [[قوه]] [[روحانی]] را در شعبهای معین از [[فرزندان آدم]] {{ع}} قرار داد که عبارتند از [[شیث]] و [[فرزندان]] او تا [[ادریس]]، سپس در [[نوح]] تا [[ابراهیم]]، آنگاه از ابراهیم با دو شعبه پدید آمد: [[اسماعیل]] و [[اسحاق]]؛ اسماعیل را مبدء [[ظهور]] [[روح قدسی]] [[محمد]] {{صل}} و اسحاق را مبدء دو شعبه یعنی [[یعقوب]] و عیصو قرار داد، و این امر تا [[زمان]] محمد {{صل}} ادامه یافت، با ظهور آن [[حضرت]]، [[نور]] [[پیامبری]] و [[فرمانروایی]] به او منتقل شد و تا [[قیامت]] در [[پیروان]] ([[آل]]) او باقی خواهد بود<ref>التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۹-۲۲؛ نیز ر.ک: تفسیر المنار، ج۳، ص۲۸۸-۲۸۹؛ صفوة التفاسیر، ج۱، ص۱۹۸؛ روح المعانی، ج۳، ص۲۱۰-۲۱۲؛ المیزان، ج۳، ص۱۶۴-۱۶۸؛ تفسیر المراغی، ج۳، ص۱۴۲-۱۴۴؛ روح البیان، ج۲، ص۲۴-۲۵.</ref>. | مقصود از آل ابراهیم -همانگونه که [[مفسران]] بیان کردهاند- [[پیامبران]] یا [[امامان]] ابراهیمیاند. [[بیضاوی]] گفته است: “خداوند [[آدم]]، [[نوح]]، آل ابراهیم و [[آل عمران]] را از طریق [[رسالت]] ([[پیامبری]]) و خصایص [[روحانی]] و [[جسمانی]] بر دیگران [[برتری]] داد، بدین جهت از تواناییهایی برخوردار بودند که دیگران نداشتند”. وی در [[ارتباط]] این آیه با [[آیات]] قبل گفته است: “هنگامی که [[خداوند]] [[اطاعت از پیامبران]] را [[واجب]] کرد و بیان نمود که [[اطاعت]] از آنان [[محبت الهی]] را جلب میکند، به دنبال آن، [[مناقب]] آنان را بیان کرد و فرمود: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.</ref>. مفاد [[آیه شریفه]] بر مبنای کسانی که میگویند [[فرشتگان]] بر [[بشر]] برترند، این است که [[خداوند]] [[آدم]] را بر ساکنان عالم سفلی برگزید، و بر مبنای کسانی که معتقدند بشر بر فرشتگان [[برتر]] است این است که خداوند [[آدمی]] را بر ساکنان عالم [[علوی]] برگزید، آنگاه خداوند [[قوه]] [[روحانی]] را در شعبهای معین از [[فرزندان آدم]] {{ع}} قرار داد که عبارتند از [[شیث]] و [[فرزندان]] او تا [[ادریس]]، سپس در [[نوح]] تا [[ابراهیم]]، آنگاه از ابراهیم با دو شعبه پدید آمد: [[اسماعیل]] و [[اسحاق]]؛ اسماعیل را مبدء [[ظهور]] [[روح قدسی]] [[محمد]] {{صل}} و اسحاق را مبدء دو شعبه یعنی [[یعقوب]] و عیصو قرار داد، و این امر تا [[زمان]] محمد {{صل}} ادامه یافت، با ظهور آن [[حضرت]]، [[نور]] [[پیامبری]] و [[فرمانروایی]] به او منتقل شد و تا [[قیامت]] در [[پیروان]] ([[آل]]) او باقی خواهد بود<ref>التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۹-۲۲؛ نیز ر.ک: تفسیر المنار، ج۳، ص۲۸۸-۲۸۹؛ صفوة التفاسیر، ج۱، ص۱۹۸؛ روح المعانی، ج۳، ص۲۱۰-۲۱۲؛ المیزان، ج۳، ص۱۶۴-۱۶۸؛ تفسیر المراغی، ج۳، ص۱۴۲-۱۴۴؛ روح البیان، ج۲، ص۲۴-۲۵.</ref>. |
نسخهٔ ۱۵ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۲۱
متکلمین اسلامی برای امام شرایطی را برشمردهاند که دستهای از آنها همچون رجولیت، حریت و عالم بودن به امور دینی مورد اتفاق شیعه و سنی هستند و در بعضی دیگر اختلاف شده است. امامیه برخلاف سایر مذاهب اسلامی، منصوص بودن، عصمت و افضلیت را از شرایط اساسی در انتصاب امام میدانند. تاکید بر وجود این شرایط در امام حاکی از ضرورت وجود این شرایط در اوست که از جمله آنها شرط عصمت است. در دیدگاه امامیه غیر معصوم هرگز نمیتواند به مقام امامت برسد. متکلمان امامیه عصمت امامان معصوم(ع) را با استناد به آیات متعددی از قرآن کریم ثابت میکنند که مهمترین آنها اثبات عصمت از آیات ابتلای حضرت ابراهیم(ع)، آیه صادقین، آیه تطهیر و آیه امر به اطاعت از اولی الامر است.
معناشناسی عصمت
معنای لغوی
عصمت، واژهای عربی و از ماده «عَصِمَ يَعْصِمُ» است که در لغت سه معنا برای آن ذکر شده؛ یکی: «مَسَکَ» به معنای حفظ و نگهداری[۱]، دوم: «مَنَعَ» به معنای مانع شدن[۲] و سوم به معنای وسیله بازداشتن[۳]. با این وجود واژه «عصمت»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسبتر از معنای «مانع شدن» است و شاید به همین جهت است که برخی لغویون نیز «اعصم» را به معنای «مَسْک» و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کردهاند[۴].[۵]
در اصطلاح متکلمان
در علم کلام دست کم دو معنا برای عصمت ارائه شده است:
- عصمت به معنای لطف: مرحوم شیخ مفید نخستین متکلم امامیه است که به تعریف عصمت پرداخته است. از نظر او عصمت از ناحیه خداوند متعال، همان توفیق و لطف او برای حجتهای اوست و اعتصام به این عصمت به وسیله حجج الهی برای حفظ دین خداوند از ورود گناهان و خطاها در آن است[۶]. متکلمان امامیه به تبع مرحوم مفید قرنها عصمت را به لطف تعریف کردهاند و بزرگانی همچون سیدمرتضی، شیخ طوسی، نوبختی، نباطی[۷] و مانند آنها در آثار خود آن را به کار بردهاند.
- عصمت به معنای ملکه: پس از آنکه شیخ مفید عصمت را به لطف تعریف کرد و دیگران نیز آن را پذیرفتند، مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی آن را به نقل از فلاسفه، ملکه نامید و گفت: عصمت ملکهای است که با وجود آن، از صاحبش گناهان صادر نمیشود و این بنا بر اندیشه حکماست[۸]. پس از خواجه برخی از متکلمان معاصر و متأخر از او نیز این تعریف را در کتابهای خود ارائه کردند[۹].[۱۰]
شرطیت عصمت در امام
متکلمین اسلامی برای امام شرایطی را بر شمردهاند که دستهای از آنها مورد اتفاق شیعه و سنی هستند، مثل مرد بودن، حر بودن، عالم بودن به امور دینی، عاقل بودن، مسلمان بودن[۱۱]. امّا در مقابل برخی از شروط مورد اختلاف فریقین هستند. امامیه برخلاف سایر مذاهب اسلامی، منصوص بودن، عصمت و افضلیت را از شرایط اساسی در انتصاب امام میدانند[۱۲]. تاکید بر وجود این شرایط در امام حاکی از ضرورت وجود این شرایط در اوست که از جمله آنها شرط عصمت است.
اثبات عصمت امام از قرآن
عصمت امامان معصوم(ع) را میتوان با استناد به آیات متعددی از قرآن کریم اثبات نمود.
آیه ابتلا
﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۱۳].
بررسی مفردات
مراد از عهد
به نظر برخی، این آیه، در صورتی دلالت بر عصمت دارد که ثابت شود امامت، عهد خداست و چون شیعه، نصب امام را از جانب خدا با نص، واجب میداند، لذا امامت، عهد خداست و عصمت، با این آیه ثابت میشود.
زمخشری از علمای معتزله میگوید: طبق این آیه، امامت به کسی میرسد که عادل و از ظلم، مبرّا باشد[۱۴]، اما برخی میگویند، در آیۀ قرائتی است که به ما میفهماند منظور از "عهد" در آیه، همان امامت است نه نبوت و... مثلاً، از جمله ﴿وَمِن ذُرِّيَّتِي﴾ به دست میآید که ابراهیم دارای فرزند بوده و یا لااقل از داشتن فرزند مأیوس نبوده، در حالی که ابراهیم تا دوران کهنسالی فرزند نداشت و گواه دیگر اینکه قطعا یکی از مهمترین امتحانات ابراهیم همان امتحان او به ذبح فرزندش اسماعیل بود[۱۵]. همچنین از ظاهر آیه به دست میآید که این اولین وحی الهی به ابراهیم نبوده و او قبلاً به مقام پیامبری رسیده زیرا چنین درخواست بزرگی در اولین وحی الهی، از مقام ابراهیم، بسیار به دور است[۱۶].
مراد از ظلم
ظلم در مقابل عدل و به معنای قراردادن شیء در غیر جایگاه شایسته آن است. از آیات قرآن کریم به دست میآید که معصیت، ظلم به شمار میرود: ﴿وَمَن يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۱۷]، پس تنها کسی به مقام امامت نایل میگردد که معصیت و گناهی از او سرنزند.
فرزندان حضرت ابراهیم (ع)، چهار دستهاند:
- اول: کسانی که همیشه گناه میکردند.
- دوم: کسانی که ابتدا ظالم نبودهاند، ولی عاقبت به شر شدند.
- سوم: کسانی که ظالم بودهاند، ولی عاقبت به خیر شدند.
- چهارم: کسانی که هرگز گناه نکردهاند.
درخواست امامت برای گروه اول و دوم، شایسته یک مؤمن نیست چه رسد به حضرت ابراهیم خلیل، بنابراین درخواست وحی منحصر در دو دسته سوم و چهارم است که خداونند گروه سوم را مستثی کرده است.
این معنا، در برخی روایات مورد تأیید قرار گرفته: پیامبر اکرم (ص) فرمودند: خداوند در پاسخ حضرت ابراهیم (ع) فرمود: «مَنْ سَجَدَ لِصَنَمٍ مِنْ دُونِي لَا أَجْعَلُهُ إِمَاماً أَبَداً، وَ لَا يَصِحُّ أَنْ يَكُونَ إِمَاماً»[۱۸].[۱۹]
کیفیت استدلال
متکلمان و مفسران امامیه با استناد به جملۀ ﴿لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾ بر عصمت امام استدلال کردهاند[۲۰]؛ چراکه خداوند فرموده است عهد او ـ یعنی امامت ـ نصیب ظالم نمیشود. کسی که مرتکب گناه گردد خواه در آشکار یا پنهان، ظلم کرده است؛ زیرا فرد گناهکار حدود الهی را نقض کرده و به نص قرآن کسی که حدود الهی را نقض کند، ظالم است: ﴿وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۲۱]. قرآن کریم درباره امام میفرماید: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۲۲].
خلاصه این برهان چنین است: عاصی و گناهکار ظالم است، امامت که عهد خداوند است به ظالمین هرگز نمیرسد. پس امامت هرگز به عاصی و گناهکار نمیرسد.
از نظر قرآن کریم ظالمین به سه دسته تقسیم میشوند: ۱. ظالمین به خدا ۲. ظالمین به مردم ۳. ظالمین به نفس خود؛ اگر کسی برای خدا شریکی قائل شود، در واقع به خداوند ظلم کرده است. قرآن کریم از قول لقمان حکیم به فرزندش میفرماید: ﴿وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[۲۳] و در آیات دیگری نیز شرک را ظلم معرّفی فرموده است، از جمله ﴿ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَنْتُمْ ظَالِمُونَ﴾[۲۴] و باز میفرماید: ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ...﴾[۲۵]. علاوه بر این قرآن کریم کافران را نیز از زمره ظالمان معرّفی کرده و میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۲۶] و در آیه دیگری ظلم را به عنوان یکی از آفتهای ایمان بیان میکند: ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ﴾[۲۷]. تکذیب آیات الهی و دروغ بستن بر خدا نیز از نظر قرآن، از مصادیق بارز ظلم محسوب میشود. در آیات متعددی این مطلب مورد تأکید قرار گرفته است از جمله ﴿وَالَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ * فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ كَذِبًا أَوْ كَذَّبَ بِآيَاتِهِ...﴾[۲۸].
مفهوم دیگر ظلم که در قرآن مورد استعمال قرار گرفته، ظلم به دیگران و یا تضییع حق دیگران است که در این مورد نیز آیات فراوانی در قرآن وجود دارد، از جمله: ﴿وَمَا كَانَ رَبُّكَ لِيُهْلِكَ الْقُرَى بِظُلْمٍ وَأَهْلُهَا مُصْلِحُونَ﴾[۲۹].
مفهوم سوم ظلم در قرآن ظلم به نفس (گناه) است: میفرماید: ﴿وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ﴾[۳۰]. در این آیه ارتکاب فحشاء ظلم شمرده شده است.
حاصل اینکه هر نوع کفر و شرک و انحراف در اعتقادات و یا هر نوع افترا و کذب بر خدا بستن و یا تکذیب آیات الهی و یا ارتکاب گناه و یا تضییع حقوق دیگران ظلم است و چون امامت و نبوت که عهد الهی است به ظالمین نمیرسد، پس امام و پیامبر باید معصوم باشد[۳۱].
آیه اولی الامر
آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُولِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً﴾[۳۲] "آیه اولی الامر" نام دارد؛ زیرا مؤمنان را به اطاعت از خدا، پیامبر(ص) و اولیالأمر فرمان داده است[۳۳].
بررسی مفردات
اولی الامر
اولو الامر از دو کلمه "أُولو" و "الأمر" ترکیب یافته است. کلمه اولوا به معنای صاحبان است و واژه “امر” نیز به معنای مختلفی به کار رفته است[۳۴]، مانند: أمر به معنای امور و کارها، به معنای دستور ضد نهی، به معنای فزونی و برکت و ... اما با بررسی اقوال مشخص میشود این واژه تنها میتواند به معانی کار (چیز) و طلب باشد؛ لذا با توجه به معنای لغوی الامر میتوان برای اولوالامر معانی ذیل را برشمرد: صاحبان دستور، صاحبان کار و صاحبان شیئ[۳۵].
کیفیت استدلال
از دیدگاه مفسران شیعه در دلالت آیه بر عصمت اولی الامر تردیدی وجود ندارد. دلالت آیه بر عصمت اولی الامر به دو گونه تقریر شده است:
تقریر اول: هر گاه خداوند به اطاعت بیقید و شرط از کسی فرمان دهد، آن فرد معصوم خواهد بود[۳۶]؛ زیرا در این مطلب تردیدی نیست که خداوند انجام گناه را برای کسی روا نمیدارد و آن را نمیپسندد. به عبارت دیگر، گناه، مورد نهی خداوند است؛ نه مورد امر او.
از طرفی، اگر اولوالامر معصوم نباشد احتمال اینکه در امر یا نهی خود مرتکب خطا شوند و دیگران را به انجام گناه فرا خوانند وجود دارد. حال اگر چنین موردی پیش آید، از یک طرف باید از او اطاعت کرد؛ چون بر اساس آیه مورد بحث، اطاعت از اولوالأمر، بیقید و شرط، واجب است و از طرف دیگر نباید از او اطاعت کرد؛ چون مستلزم گناه است که مورد نهی الهی است[۳۷].
اشکال: اگر چه اطاعت از اولی الامر به صورت مطلق واجب شده است، ولی اولاً: عقل، اطاعت از کسی را که به معصیت خداوند دستور میدهد جائز نمیداند. ثانیاً: در حدیث نبوی مشهور تصریح شده است که: «لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ»؛ در معصیت خالق نباید از مخلوق اطاعت کرد.
این دو قاعده عقلی و نقلی، اطلاق آیه را مقید میکنند و مفاد آیه این خواهد شد که اطاعت از اولی الامر در غیر معصیت خداوند واجب است. در این صورت آیه بر عصمت اولی الامر دلالتی ندارد.
پاسخ: در دو قاعده عقلی و نقلی یاد شده تردیدی نیست، ولی باید توجه داشت که هرگاه مطلبی از اهمیت ویژهای برخوردار باشد، مقتضای لطف الهی این است که مکلفان را بر آن متنبه سازد؛ چنان که اطاعت از خدا و پیامبر (ص) به حکم عقل واجب است، با این حال چون مسئله دارای اهمیت بسیار است، در آیات متعدد به آن توجه شده است. چنین اوامر یا نواهی را در اصطلاح، اوامر و نواهی ارشادی میگویند.
قرآن کریم این روش را در مورد دیگری که اهمیت آن در حد مسئله مورد بحث ما نیست به کار گرفته است؛ چنان که در مورد احسان به پدر و مادر که از مستقلات عقلیه است، نخست مؤمنان را به آن توصیه میکند، آن گاه یادآور میشود که اگر پدر و مادر، انسان را به شرک برانگیزند نباید از آنان اطاعت کرد و چنین احسانی نسبت به آنان پسندیده نخواهد بود: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا﴾[۳۸].
در اینجا با اینکه دایره اطاعت از پدر و مادر محدود به فرزندان است نه کل جامعه اسلامی و از طرفی، معصیتی که فرض شده است شرک به خداوند است که از بزرگترین گناهان است و در ناروایی آن تردیدی نیست، اما خداوند مکلفان را نسبت به آن هشدار داده است. اگر در اولی الامر نیز احتمال خطا وجود داشت، یعنی احتمال داشت که افراد را به معصیت خداوند دستور دهند، به طریق اولی چنین هشداری لازم بود[۳۹]. از نبود چنین هشداری روشن میشود که حکم الهی به اطاعت از اولی الامر، واقعاً مطلق است و اطلاق آن جز با عصمت اولی الامر قابل توجیه نیست.
تقریر دوم: در این آیه، اولی الأمر بر رسول عطف شده است؛ بدون اینکه فعل ﴿أَطِيعُوا﴾ تکرار شود. این مطلب گویای این حقیقت است که اطاعت از اولی الأمر با اطاعت از رسول هیچگونه تفاوتی ندارد؛ یعنی همانگونه که رسول خدا بر جامعه ولایت دارد و اطاعت از او به دلیل ویژگی عصمت، بیقید و شرط، واجب است، اطاعت از اولی الأمر نیز بیقید و شرط واجب است؛ زیرا آنان نیز از ویژگی عصمت برخوردار هستند[۴۰].
خداوند تعالی چون اطاعت اولی الامر را با طاعت رسول و طاعت خود مقرون کرد، چنان که قدیم تعالی منزه است از همه قبایح و رسول (ص) معصوم و مطهر از همه معاصی کبیره و صغیره، اولی الأمر باید تا همچنین باشد، که حکمت از کلام حکیم این واجب کند[۴۱].[۴۲]
خلاصه اینکه در این آیه اطاعت از اولی الامر در سیاق اطاعت خداوند و اطاعت رسول قرار گرفته است، بدیهی است اطاعت از خدا و رسول به صورت مطلق و بدون هیچ قید و شرطی واجب است؛ بنابراین اطاعت اولی الامر هم علیالاطلاق و بدون قید و شرط واجب است. از سوی دیگر اطاعت مطلق مستلزم معصوم بودن اولی الامر از هر گونه خطا و اشتباه است زیرا پیروی و فرمانبرداری بیچون و چرا تنها از فردی واجب میشود که از هر گونه خطا و لغزش پاک و مبرا باشد و خداوند هرگز اطاعت از غیر معصوم را به صورت مطلق واجب نمیکند[۴۳].[۴۴]
مصداق شناسی اولی الامر
تلقی عموم مفسران اسلامی از «اولی الأمر» کسانی است که از شأن و جایگاه رهبری برخوردارند، اما در اینکه قلمرو این رهبری چیست و چه کسانی میتوانند عهدهدار آن شوند، دیدگاههای مختلفی مطرح شده است:
دیدگاه مفسران اهلسنت
مفسران اهل سنت درباره مصداق اولی الامر آرای مختلفی دارند که مهمترین آنها عبارت است از: امام علی (ع) و اهل بیت (ع)؛ فرماندهان منصوب؛ عالمان و فقیهان؛ اصحاب پیامبر خدا (ص)؛ امانتداران؛ زمامداران مسلمان و عادل؛ اهل حل و عقد و ...، لکن این نظرات مورد نقد قرار گرفته و از آنجا که از آیه شرط عصمت برداشت میشود روشن میگردد که مراد از اولوالامر همانی است که شیعه بیان کرده است یعنی اهل بیت(ع)[۴۵].
دیدگاه مفسران شیعه
شیعه با توجه به آنکه مصداق اولی الامر را معصوم میداند لذا آن را منحصر در امامان اهلبیت (ع) دانسته است. با توجه به نادرستی دیدگاه اهلسنت درباره تطبیق اولی الامر بر اجماع اهل حلّ و عقد، درستی دیدگاه شیعه ثابت میشود؛ زیرا اقوال مسلمانان درباره مصداق اولیالامر محصور در چند مورد زیر است:
- اولی الامر (حاکمان، زمام داران، عالمان دین و...) معصوم نیستند؛
- اولی الامر معصوماند و مقصود، اجماع اهل حل و عقد است؛
- اولی الامر معصوماند و مصداق آن امامان اهل بیت میباشند.
با اثبات نادرستی دو دیدگاه اول، استواری دیدگاه سوم اثبات میشود؛ زیرا لازمه نادرستی آن این است که حق در این مسئله از امت اسلامی بیرون باشد، که با حقانیت اسلام ناسازگار است.
گذشته از این، آیات و روایاتی که بر عصمت اهل بیت و عترت پیامبر (ص) دلالت میکنند مصداق اولی الامر را روشن میسازند؛ مانند آیه تطهیر[۴۶]، آیه ولایت[۴۷]، حدیث ثقلین، حدیث سفینه و غیره[۴۸].
آیه صادقین
بررسی مفردات
معناشناسی صدق
«صدق» در لغت به معنای مطابقت حکم با واقع است[۴۹]. به عبارت دیگر، صدق در اصل وصف گفتاری است که با واقعیت خارج مطابقت دارد. ولی از آنجا که بر عقیده، نیت و عزم و اراده نیز قول اطلاق میشود، امور یاد شده نیز به وصف صدق و راستی توصیف میگردند. بر این اساس کسی که عقیدهاش با نفس الأمر مطابقت داشته باشد، یا ظاهر و باطنش هماهنگ باشد، یا به اراده خویش جامه عمل بپوشاند، در عقیده، نیت و ارادهاش صادق است[۵۰].
زمخشری گفته است: صادقین کسانیاند که در دین خدا از نظر عقیده، گفتار و رفتار صادق هستند[۵۱].[۵۲] صادقان باید کسانی باشند که هم افکار و هم گفتار و هم رفتار آنها مطابق با حق باشد و کسی که چنین باشد، معصوم است[۵۳].
کیفیت استدلال
خداوند در آیه ۱۱۹ سوره توبه فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۵۴]. امر ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾، در صورتی امکانپذیر است که اولاً همواره افراد صادقی در جامعه وجود داشته باشند. ثانیاً این صادقین باید دائم الصدق و از هر جهت صادق باشند؛ یعنی باید معصوم باشند، چون اگر امکان ارتکاب گناه و یا خطا در آنها باشد در آن صورت دیگر صادق ـ به نحو مطلق ـ نخواهد بود[۵۵]. بدون شک مراد از صادقین، امامان دوازدهگانه شیعه است چنانچه در روایات نیز بدین مسأله تصریح شده است[۵۶].
مصداقشناسی صادقین
در اینکه مصداق صادقین چه کسانی هستند، دو قول است:
- شیعه: بر پایه روایات و با توجه به مفهوم صادقین، مصداق صادقین اهلبیت پیامبرند.
- اهل سنت: در تشخیص مصداق صادقین اختلاف نظر و دستِکم چهار دیدگاه دارند.
ادله شیعه بر مدعای خود
بهترین راه تشخیص مصداق صادقین، مراجعه به قول امین وحی حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله (ص) است. ایشان در روایات متعددی که اهل سنت برخی از آن روایات را در کتابهای خود آوردهاند، مصادیق صادقین را مشخص و معین کردهاند: "هنگامی که آیه صادقین نازل گردید، سلمان از پیامبر پرسید: آیا صادقین عام است یا خاص؟ پیامبر پاسخ دادند: مأموران به همراهی با صادقین عام است و همه مؤمنان را در بر میگیرد، ولی صادقون، خاص است و به برادرم علی و دیگر جانشینان من تا روز قیامت اختصاص دارد"[۵۷].
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ﴾ قَالَ: أَمَرَ اللَّهُ أَصْحَابَ مُحَمَّدٍ بِأَجْمَعِهِمْ أَنْ يَخَافُوا اللَّهَ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ: ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ يَعْنِي مُحَمَّداً وَ أَهْلَ بَيْتِهِ»[۵۸].
«عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِي قَوْلِهِ: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ قَالَ: نَزَلَتْ فِي عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ خَاصَّةً[۵۹]؛ ایضاً فِي قَوْلِهِ: ﴿اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ قَالَ: مَعَ عَلِيِ بْنِ أَبِي طَالِبٍ»[۶۰].[۶۱]
اقوال و ادله اهل سنت
محدّثان و مفسران اهل سنت در تعیین مصداق آیه اختلاف دیدگاه داشته و دستِکم سه گروهاند[۶۲]:
گروه نخست؛ مصداقی برای صادقین مشخص ننمودهاند. زحیلی صاحب "تفسیر المنیر"[۶۳] و مراغی[۶۴] از این گروهاند.
گروه دوّم؛ مصداق صادقین را پیامبر و صحابه میدانند.
برخی از مفسران اهل سنت، پیامبر و اصحاب ایشان، ابوبکر و عمر و کعب بن مالک و مرارة بن ربیعه و هلال بن امیه و علی بن ابی طالب (ع) را از مصادیق دانستهاند[۶۵].
- عن نافع في قوله ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ ﴾[۶۶] قال نزلت في الثلاثة الذين خلفوا قيل لهم كانوا مع محمد وأصحابه [۶۷] فالمناسب أن يراد بالصادقين الثلاثة أي كونوا مثلهم في الصدق وخلوص النية[۶۸]
- عن ابن عباس في قوله ﴿اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ ﴾[۶۹] قال: مع علي بن أبي طالب [۷۰]
- عن سعيد بن جبير في قوله ﴿وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ ﴾[۷۱] قال مع أبي بكر و عمر رضي الله عنهما [۷۲].
- عن السدي في قوله ﴿اتَّقُواْ اللَّهَ وَكُونُواْ مَعَ الصَّادِقِينَ ﴾[۷۳] قال كونوا مع كعب بن مالك ومرارة بن ربيعة وهلال بن أمية[۷۴].
نقد:
- گروهی که صادقین را بر صحابه تطبیق میدهند، عصمت را برای آنان شرط نمیدانند و فقط به عدالت صحابه بسنده میکنند؛ حال آنکه، بزرگانی از اهل سنت همچون فخر رازی به عصمت صادقین باور داشته و بر آن استدلال نمودهاند.
- اگر صادقین، صحابه باشند، آیه به زمان خاصی محدود میشود و آیندگان را دربر نمیگیرد؛ آنگاه با خطاب عام آیه ناسازگار خواهد بود. از اینرو، خطاب آیه همه مردم، در همه زمانها را دربر میگیرد و همانگونه که فخر رازی استدلال نمود باید در هر عصری صادقی باشند تا مؤمنان با او همراهی کنند.
- برای کسی جز علی (ع) ادّعای عصمت نشده است. از سویی اهل سنت، خلفا و صحابه را معصوم ندانسته، برای آنان ادّعای عصمت نکردهاند؛ از اینرو صادقین، خلفای راشدین و دیگر صحابه را در بر نمیگیرد.
- در سند روایاتی که مصادیق صادقین را غیر پیامبر (ص) و اهلبیت (ع) میدانند، افرادی چون جویبر بن سعید ازدی و اسحاق بن بشر کاهلی است که بسیاری از بزرگان اهلسنت در علم رجال روایات آنها را ضعیف میدانند.
گروه سوّم، مصداق صادقین را مجموع امّت اسلام میدانند.
برخی از بزرگان اهل سنت مانند فخر رازی، شخص خاصی را برای "صادقین" معین نمیکنند، بلکه صادقین را به "مجموع امّت اسلامی" تفسیر میکنند. او مینویسد: لأنه تعالی أوجب علی کل واحد من المؤمنین أن یکون مع الصادقین، و إنما یمکنه ذلك لو کان عالما بأن ذلك الصادق من هو لا الجاهل بأنه من هو، فلو کان مأمورا بالکون معه کان ذلك تکلیف ما لا یطاق، و أنه لا یجوز، لکنا لا نعلم إنسانا معینا موصوفا بوصف العصمة، و العلم بأنا لا نعلم هذا الإنسان حاصل بالضرورة، فثبت أن قوله: ﴿وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ لیس أمرا بالکون مع شخص معین، و لما بطل هذا بقی أن المراد منه الکون مع مجموع الأمة، وذلك یدل علی أن قول مجموع الأمة حق و صواب و لا معنی لقولنا الإجماع إلا ذلك[۷۵].
نقد:
- اگر اجماع امّت حجّت باشد، مخالفت یک نفر هم از تحقّق اجماع جلوگیری خواهد کرد. پس، حجّیت و عدم حجّیت کلام امت، به پذیرفتن یا نپذیرفتن کسی بستگی دارد که خودش در حال تحقیق و بررسی است و میخواهد از راه اجماع امّت، حق را بشناسد و این دَوْر است[۷۶].
- اجتماع و اجماع انسانهای غیر معصوم، عصمت نتیجه نمیدهد؛ چرا که نتیجه تابع اخس مقدمتین است و اجماع امّت اگر بر فرد معصوم مشتمل نباشد، به عصمت نمیانجامد و همچنان احتمال خطا دارد.
- اگر در هنگام نزول آیه، مصداق "صادقین" مجموع امّت اسلامی بود، به ذهن اصحاب پیامبر هم میرسید و برای صحت اجماع امت به آن استدلال میکردند؛ پس "صادقین" در نگاه صحابه افراد خاصی بودند که عصمت نیز داشتند.
- به دست آوردن اجماع امّت اسلامی محال است؟ چگونه ممکن است با گسترش جمعیتی حوزه اسلام، به دیدگاه امّت اسلامی درباره یک مسئله دست یافت و آن را ملاک همراهی و پیروی دانست؟!
- رسیدن به دیدگاهی واحد از امّت، دستنیافتنی است؛ زیرا امّت افکار و دیدگاههایی متفاوت دارند. پس نمیتوان آن امّت را معیار پیروی دانست. از سویی، اگر چنین است، چرا تاکنون چنین اجماعی از امّت اسلامی درباره یک مسئله یا رویداد در تاریخ ثبت نشده و به دست نرسیده است؟!
- آنجایی که امّت اسلامی به اجماع نرسند، تکلیف مکلّفان چیست؟
- شیعیان این حکم الهی (همراهی با صادقان) را تکلیف بیرون از توان نمیدانند. شیعه، راه شناخت معصوم را تصریح معصوم پیشین میداند. رسول خدا (ص) نیز در احادیث فراوانی مصادیق صادقین را مشخص کردهاند. ادّعای بیرون از توان بودن چنین تکلیفی، از توجّه نکردن به گفتههای روشن پیامبر (ص) بر آمده است[۷۷].
نتیجه گیری
در مجموع با توجه به اینکه تقوا یعنی حفظ خود از سخط الهی و به عبارت دیگر، حفظ حریم ادب بندگی در محضر الهی، طبعاً این سؤال پیش میآید که راه و رسم رستگاری و حفظ حریم ادب بندگی در برابر پروردگار چگونه است؟ پاسخ این سؤال بنا بر آیه شریفه، معیت و همراهی و تبعیّت از «صادقین» است. از آنجا که امر به تبعیّت از صادقین به طور مطلق آمده و از آنجا که خداوند هرگز امر به فساد و فحشا نمیکند، بنابراین، صادقین میباید معصوم از خطا و در عالیترین مرتبه از تقوا و صداقت در پیمان بندگی با خدای خود باشند؛ تا اسوه متقین و رهبر و امیرمؤمنان به سوی فلاح و رستگاری قرار گیرند. با این توصیفات، در سرتاسر تاریخ نمیتوان برای این افراد مصداقی جز کسانی که در مقام عصمت و طهارت الهی هستند پیدا کرد که به تصریح قرآن و روایات اهل بیت (ع)، این مقام منحصر در نبی مکرم اسلام (ص) و ائمه طاهرین (ع) است[۷۸].
آیه تطهیر
یکی از ادلّه قرآنی اثبات عصمت امام، آیه تطهیر است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾[۷۹].
بررسی مفردات
معناشناسی رجس
به گفته ابن فارس، رجس در اصل بر اختلاط و آمیزش دلالت میکند و به معنای شیء پلید نیز از همین ریشه است، زیرا ناخالص است[۸۰]. دیگر لغتشناسان نیز رجس را به پلیدی یا شیء پلید معنا کردهاند و بر فعل قبیح، حرام، عذاب، کفر، لعنت، شک و غضب اطلاق میشود[۸۱]. راغب اصفهانی، پس از آن که رجس را به شیء ناپاک معنا کرده گفته است: رجس چهارگونه است:
- رجس از نظر طبع
- رجس از نظر عقل
- رجس از نظر شرع
- رجس از جهات سه گانه مزبور. وی، مردار را مصداق نوع چهارم، شراب و قمار را مصداق نوع سوم، و کفر و شرک را مصداق نوع دوم دانسته است[۸۲].[۸۳]
واژه رجس در قرآن کریم نُه بار به کار رفته و بر بت، شراب، قمار، مردار، خون، گوشت خوک، عذاب، نفاق و کفر اطلاق شده است[۸۴]. وجه مشترک موارد یاد شده پلیدی، ناروایی و ناپسندی است[۸۵].
در حدیثی از پیامبر(ص) آمده است: «أَعُوذُ بِكَ مِنَ الرِّجْسِ النِّجْسِ». ابن اثیر و طریحی مقصود از رجس در این حدیث را فعل حرام دانسته است[۸۶]. مفسران، رجس در آیه را به شیطان، شرک، بدی و زشتی، آلودگی و گناه تفسیر کردهاند[۸۷].
حاصل اقوال لغتشناسان و مفسران در معنای رجس آن است که این واژه در آیه مورد بحث هرگونه پلیدی و آلودگی معنوی را، خواه اعتقادی باشد، مانند شرک و کفر، یا اخلاقی باشد، مانند نفاق و حسادت، یا رفتاری باشد، مانند دروغگویی، غیبت، تهمت، دزدی و دیگر کارهای ناروا را شامل میشود. بنابراین، خداوند اراده کرده است اهل بیت را از هرگونه آلودگی اعتقادی، اخلاقی، گفتاری و رفتاری پیراسته سازد. این عمومیت از واژه الرجس به دست میآید، زیرا با هیچ گونه تقیید یا تخصیصی همراه نیست[۸۸].
دلالت انما بر حصر
- به شهادت بزرگان اهل لغت و ادب عربی، کلمه ﴿إِنَّمَا﴾ بر اختصاص و حصر دلالت میکند[۸۹]. بر این اساس، مفاد آیه این است که اراده خداوند به زدودن رجس و پلیدی به اهل بیت اختصاص یافته است و خداوند فقط طهارت آنان از پلیدی را خواسته است. از طرفی اراده تشریعی به طهارت بشر، همگانی است؛ چنان که در فلسفه تشریع وضو، غسل و تیمم فرموده است: ﴿يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ ﴾[۹۰].[۹۱]
کیفیت استدلال
استدلال به این آیه، بر سه مقدمه استوار است:
- اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر اهل بیت تعلّق گرفته است.
- هر کس که اراده تکوینی الهی به اذهاب رجس و تطهیر او تعلّق گرفته باشد معصوم است.
- بر پایه بسیاری از روایات، ائمه شیعه مصداق اهل بیتاند.
نتیجه: امامان شیعه(ع)، معصوماند[۹۲].
در آیه تطهیر میخوانیم خدا چنین اراده کرده است و میکند که از شما اهل بیت پلیدی را زایل کند؛ پاک و منزهتان بدارد: ﴿وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾، شما را به نوع خاصی تطهیر و پاکیزه کند. تطهیری که خدا ذکر کرده و آن تطهیر عرفی و طبی نیست که منظور این باشد که بیماریها را از شما زایل کرده و میکروبها را از بدن شما بیرون میکند. البته اینها هم مصداق تطهیر هستند، ولی مسلم تطهیری که این آیه بیان میکند، در درجه اول، از آن چیزهایی است که خود قرآن آنها را رجس میداند. رجس در قرآن یعنی هر چه که قرآن از آن نهی میکند؛ هر چه که گناه شمرده میشود؛ میخواهد گناه اعتقادی باشد یا گناه اخلاقی و یا گناه عملی. اینها رجس و پلیدی است.
این است که میگویند مفاد این آیه، عصمت اهل بیت یعنی منزه بودن آنها از هر نوع آلودگی است[۹۳]. با اثبات طهارت و عصمت اهل بیت (ع)، نتایج مهمی در بحث امامت و ولایت قابل استنباط است. از جمله آنکه اهل بیت (ع) اسوه و مبین احکام الهی و معیار تفصیل حق از باطل محسوب میگردند. چنین فضیلتی ایجاب مینماید که مقام ولایت الهی به اذن خداوند متعین در آنان باشد[۹۴].
مصداق شناسی اهل بیت
درباره مصداق اهل بیت در آیه تطهیر چند دیدگاه وجود دارد؛ برخی مصداق را تنها همسران پیامبر اکرم (ص) میدانند؛ عدهای علاوه بر همسران، خمسه طیبه را هم داخل اهل بیت قرار دادهاند، دیدگاه سوم، مصداق را تنها پنج تن آل عبا میداند که با بررسی احادیث نبوی؛سیاق آیه، روایات مفسر آن و دلایل دیگر مانند آیه مباهله و ... همین نظریه اثبات میشود[۹۵].
امام صادق (ع) در روایتی میفرماید: مقصود از اهلبیت (ع) در آیه تطهیر، ائمهاند؛ «وَ قَوْلُهُ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ يَعْنِي الْأَئِمَّةُ»[۹۶].
امام رضا (ع) نیز در تفسیر آیه تطهیر، از حدیث ثقلین یاد میکنند و مصادیق اهل بیت (ع) را در آیه تطهیر، همان مصادیق اهل بیت در حدیث ثقلین[۹۷] برمی شمارند: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾ « وَ هُمُ الَّذِينَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ انْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا»[۹۸].[۹۹]
پاسخ به دو اشکال
اشکال اول:
اگر آیه تطهیر بر عصمت اهل بیت دلالت کند، آیه: ﴿وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾[۱۰۰] نیز بر عصمت مسلمانانی که در جنگ بدر شرکت داشتند دلالت میکند، بلکه دلالت این آیه بر عصمت این گروه از مسلمانان استوارتر است، زیرا اتمام نعمت الهی بر آنان بدون محفوظ ماندن آنها از شرّ شیطان و گناه حاصل نخواهد شد[۱۰۱][۱۰۲].
پاسخ:
آیه یاد شده مربوط به اصحاب بدر نیست، بلکه مربوط به تشریع وضو، غسل و تیمم است که همه مسلمانان را شامل میشود و اراده در آن، تشریعی است، نه تکوینی. آنچه مربوط به اصحاب بدر است، آیه: ﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ﴾[۱۰۳]. مقصود از تطهیر در این آیه به گواهی روایات شأن نزول و گفتار مفسران، تطهیر از جنابت است، زیرا مسلمانان شب هنگام که به خواب رفتند "همه یا برخی" جنب شدند، خداوند برای آن که این غم و اندوه را از قلب آنان بزداید، و برای تطهیر از جنابت آب در اختیار داشته باشند، باران را نازل کرد، نزول باران علاوه بر این که آزردگی روحی آنان را برطرف ساخت، و مسلمانان توانستند بدن خود را پاکیزه سازند و نماز بخوانند، فایده دیگری نیز برای آنان داشت، زیرا سرزمینی که مسلمانان در آن اردو زده بودند پوشیده از رمل بود و به دلیل سستی زمین نمیتوانستند در میدان کارزار مقاومت کنند، با نزول باران، زمین محکم شد و پاهای آنان استوار گردید[۱۰۴].[۱۰۵]
اشکال دوم:
امیرمؤمنان(ع) به عدم عصمت خود تصریح کرده و گفته است: "از طرح سخن حق یا مشورت عادلانه دریغ نورزید، زیرا من برتر از این که خطا کنم نیستم، مگر این که خداوند آنچه را که از من نسبت به آن مالک تر است "صیانت از خطا" در درون من القا کند"[۱۰۶].[۱۰۷]
پاسخ:
مفاد سخن مزبور جز این نیست که امام(ع) بدون لطف و عنایت ویژه خداوند، مصون از خطا نمیباشد. این مطلب در مورد همه معصومان صادق است، زیرا معصوم بودن آنان از خطا بالذات نیست، بلکه به عنایت و لطف ویژه الهی است. سخن امیرمؤمنان(ع) همانند سخن حضرت یوسف(ع) است که گفته است: ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾[۱۰۸]. گواه روشن این مطلب آن است که امام(ع) در دیگر سخنان خود اهل بیت پیامبر(ص) را به گونهای معرفی کرده است که آشکارا بر عصمت آنان از گناه دلالت دارد: "چرا در حیرت و گمراهی هستید، در حالی که عترت پیامبر شما در بین شما هستند، آنان زمام حق را در دست دارند و نشانههای دین و زبانهای راستیاند[۱۰۹]. ابن ابو الحدید دلالت جملههای یاد شده بر عصمت پیامبر(ص) را مسلم گرفته و یادآور شده است: ابو محمد متّویه در کتاب الکفایه بر عصمت علی(ع) تصریح کرده و گفته است اگر چه ما عصمت را برای امام واجب نمیدانیم، ولی نصوص بر عصمت علی(ع) دلالت دارند، واین، از ویژگیهای او در میان صحابه پیامبر(ص) به شمار میرود[۱۱۰].[۱۱۱]
آیه صلوات بر نبی
«افضلیت و عصمت، از مهمترین شرایط امامت در بینش اسلامی است و دلایل عقلی و نقلی بسیاری این مطلب را ثابت میکند که در کتابهای کلامی بیان شده است[۱۱۲]. ویژگی مزبور، جز در امامان اهل بیت (ع) که شیعه امامیه به امامت آنان قائل است، یافت نمیشود[۱۱۳]. یکی از ادله نقلی این مطلب، آیه کریمه صلوات بر رسول خدا (ص) و روایاتی است که در ارتباط با آن از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است. خداوند در آیه صلوات فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۱۱۴].
در روایات بسیاری آمده است که پس از نزول آیه کریمه مزبور، برخی از صحابه پیامبر (ص) از چگونگی صلوات فرستادن بر آن حضرت سؤال کردند، پیامبر اکرم (ص) فرمودند: “بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ»[۱۱۵]؛ “خدایا بر محمد و آل محمد درود بفرست”(...) بدون شک، آیه کریمه صلوات بر پیامبر اکرم (ص)، بر عظمت مقام و منزلت رسول اکرم (ص) و شخصیت والا و بالای آن حضرت نزد خداوند متعال و فرشتگان مقرب الهی دلالت میکند. اصولاً درود فرستادن خداوند به فرد یا افرادی به معنای شمول رحمت خاص الهی نسبت به آنان است. این رحمت ویژه به دلیل شایستگی خاصی است که از حیث کمالات انسانی و ایمانی در پیشگاه خداوند دارند.
دیدگاه مفسران و متکلمان در این آیه
- امین الاسلام طبرسی: “از آنجا که خداوند سبحان این سوره را با ذکر پیامبر آغاز کرده و در اثنای آن از تعظیم ایشان سخن به میان آورده است، آن را با تعظیمی بیمانند پایان داده و فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ﴾[۱۱۶]؛ یعنی خداوند پیامبر (ص) را مورد درود و ثنایی زیبا قرار داده و با بزرگترین تعظیم گرامی داشته است و فرشتگان الهی نیکوترین درود و ثنا را نثار پیامبر کرده و با پاکیزهترین دعا برایش دعا میکنند[۱۱۷].
- فخرالدین رازی: “هنگامی که خداوند به مؤمنان دستور داد تا برای وارد شدن به خانههای پیامبر (ص) از او اذن بگیرند (و هنگام وارد شدن، آداب لازم برای حرمت نگهداشتن از او را رعایت کنند) و به صورت همسرانش نگاه نکنند، بیان حرمت او را کامل کرد. توضیح آنکه پیامبر (ص) یا در حالت خلوت است یا در میان جماعت، آیه ﴿لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ﴾[۱۱۸][۱۱۹]، مربوط به حرمت پیامبر در خلوت او است، و حالت جماعت او دو گونه است، یا در ملأ اعلی است یا در ملأ ادنی، او در ملأ اعلی از حرمت ویژهای برخوردار است؛ زیرا خداوند و فرشتگان الهی بر او درود میفرستند: ﴿إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ﴾ بر این اساس احترام او در ملأ ادنی نیز واجب است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا﴾[۱۲۰]. ایشان درباره فلسفه صلوات مؤمنان بر پیامبر (ص) - با این که خدا و فرشتگان بر او درود میفرستند - گفته است: “پیامبر (ص) به صلوات مؤمنان نیاز ندارد، بلکه صلوات مؤمنان بر پیامبر از باب اظهار تعظیم نسبت به آن حضرت است، همانگونه که خداوند، ذکر خود را بر مؤمنان واجب کرده است، در حالیکه به آنان نیاز ندارد، و فلسفه آن اظهار تعظیم نسبت به خداوند است تا شایسته پاداش الهی شوند، صلوات فرستادن مؤمنان بر پیامبر (ص) نیز آنان را شایسته پاداش الهی میکند، چنانکه از آن حضرت روایت شده که فرمود: “هر کس یکبار بر من صلوات بفرستد، خداوند دهبار او را از صلوات خود بهرهمند میسازد”[۱۲۱].
- ابن کثیر: مقصود این آیه آن است که خداوند بندگان خویش را از منزلت (ویژه) بنده و پیامبرش نزد خود و در ملأ اعلی خبر داده است به این که او نزد فرشتگان بر او درود میفرستد، و ملائکه نیز بر او درود میفرستند، سپس خداوند اهل عالم سفلی را به صلوات و سلام بر او فرمان داده است، تا میان ثناء بر او، دو عالم علوی و سفلی همراه شود”[۱۲۲].
- آلوسی: “هنگامی که مؤمنان آگاه شدند که خدای عزوجل و فرشتگان او بر پیامبر درود میفرستند، و نیز شنیدند که مأمور به صلوات فرستادن بر او میباشند، و دانستند که صلوات خدا و فرشتگان الهی بر پیامبر (ص) برترین صلوات و سلام است، نمیدانستند که چه صلوات و درودی از جانب آنان در خور مقام والای رسول اکرم (ص) که سید اولیالالباب است، میباشد، لذا از کیفیت آن از رسول خدا پرسیدند، و پیامبر آنان را به عالیترین نوع آن راهنمایی کرد و فرمود بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ». این پاسخ پیامبر (ص) اشاره به آن دارد که شما از فرستادن صلوات درخور مقام والای رسول اکرم (ص) ناتوانید پس آن را از خدای عزوجل درخواست کنید”[۱۲۳].
کیفیت فرستادن صلوات بر حضرت از منظر روایات
اگر چه در آیه شریفه، صلوات خدا و فرشتگان بر پیامبر اکرم (ص) مطرح شده است، ولی روایات نبوی که مبیّن و مفسر آیه شریفهاند، بیانگر این مطلباند که آل پیامبر نیز در این شرافت و منقبت ویژه الهی با رسول خدا (ص) اشتراک دارند؛ زیرا بر اساس این روایات، هنگامیکه از پیامبر اکرم (ص) درباره کیفیت صلوات بر آن حضرت سؤال شد، پیامبر (ص) پاسخ داد در فرستادن صلوات بر من بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ كَمَا صَلَّيْتَ عَلَى إِبْرَاهِيمَ وَ عَلَى آلِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّكَ حَمِيدٌ مَجِيدٌ»[۱۲۴]. از این کلام پیامبر به دست میآید که آل محمد (ص) در صلوات بر پیامبر اکرم (ص) که در آیه شریفه صلوات مطرح شده، اشتراک دارند و آنان نیز همچون پیامبر (ص) مشمول تکریم و تعظیم ویژه خدا و فرشتگان الهیاند، یعنی در مقام ثبوت و نفسالامر (در عالم تکوین و تشریع الهی) آل پیامبر همچون پیامبر اکرم (ص) مشمول صلوات و رحمت ویژه الهی میباشند، ولی در مقام اثبات و ابلاغ، این مطلب در دو مرحله بیان شده است، در مرحله اول، شمول صلوات و رحمت ویژه خداوند نسبت به پیامبر اکرم (ص) که از طریق وحی قرآنی ابلاغ شده است، و در مرحله دوم، شمول صلوات و رحمت ویژه خداوند نسبت به آل پیامبر که از طریق وحی غیر قرآنی ابلاغ شده است.
شاید حکمت این ترتیب (تقدیم و تأخیر) اشعار به برتری مقام و منزلت پیامبر اکرم (ص) حتی بر آل آن حضرت بوده است، یعنی اگرچه آل پیامبر در شایستگی شمول صلوات و رحمت ویژه خداوند با رسول اکرم (ص) اشتراک دارند، ولی، پیامبر اکرم (ص) در ملاک مزبور از درجه و رتبه بالاتری برخوردار است، مانند اینکه چند نفر از نظر مقام علمی یا عملی بر دیگران برترند و ممتاز شناخته میشوند با اینحال در میان آنان نیز تفاضل و تفاوت در ملاک امتیاز بر دیگران وجود دارد، چنانکه این مطلب در مورد پیامبران الهی نیز صادق است، آنان در عین این که در برتری بر امتهای خود، اشتراک دارند، اما برخی از آنان بر برخی دیگر برتری دارد: ﴿وَلَقَدْ فَضَّلْنَا بَعْضَ النَّبِيِّينَ عَلَى بَعْضٍ﴾[۱۲۵].
ابن حجر مکی درباره این که آل محمد (ص) در تکریم و تعظیم ویژه الهی نسبت به پیامبر اکرم (ص) که آیه شریفه صلوات بر آن دلالت دارد، با آن حضرت شریک میباشند گفته است: “اینکه پیامبر اکرم (ص) در پاسخ سؤال از کیفیت فرستادن صلوات بر آن حضرت فرمود: بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ»، دلیل روشنی است بر اینکه امر به صلوات بر آل پیامبر در آیه شریفه مقصود بوده است، و صلوات بر آنان جزء مأمورٌ به میباشد، و پیامبر (ص) آل خود را در مقام خود قرار داده است؛ زیرا مقصود از صلوات بر پیامبر (ص) فزونی تعظیم آن حضرت است، و تعظیم آل نیز ناشی از آن میباشد. بدین جهت است که هنگامیکه آنان را در کساء جای داد گفت: «اللهم إنهم منّی و أنا منهم فاجعل صلواتک و رحمت و مغفرت و رضوانک علی و علیهم»: “خدایا آنان از من و من از آنان هستم، پس صلوات، رحمت، مغفرت و رضوان خود را بر من و بر آنان قرار بده”، مقتضای اجابت این دعای پیامبر آن بود که خداوند آنان را در صلوات ویژه خود بر پیامبر (ص) با آن حضرت همراه ساخت، در این هنگام از مؤمنان خواست که همراه با صلوات بر پیامبر، بر آل او هم صلوات بفرستند. و نیز روایت شده که پیامبر (ص) فرمود بر من صلوات بتراء (بیدنباله و ناقص) نفرستید، پرسیدند صلوات بتراء کدام است؟ فرمود: این است که بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ»و توقف کنید، بلکه بگویید: «اللَّهُمَّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِ مُحَمَّدٍ»[۱۲۶][۱۲۷]
دلالت آیه بر عصمت آل پیامبر (ص):
مهمترین شاخص کمال انسانی، عصمت علمی و عملی است. علم و تقوا در قرآن کریم از شاخصهای مهم کمال و ملاک برتری به شمار آمده است، آدم به دلیل برتری علمی، شایسته مقام خلافت الهی در زمین شد و نیز مسجود فرشتگان قرار گرفت[۱۲۸]، و نیز فرموده است: ﴿وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا﴾[۱۲۹]؛ و نیز فرموده است: ﴿إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ﴾[۱۳۰]؛ و عالیترین درجه تقوا - که عبارت است از خویشتنداری در برابر تمایلات نفسانی و وسوسههای شیطانی - عصمت عملی است. عموم پیامبران الهی از عصمت علمی و عملی برخوردار بودهاند، و مقام عصمت پیامبر اکرم(ص) بر همگان برتری داشته است. مذاهب مختلف اسلامی درباره اینکه پیامبران الهی از مقام عصمت برخوردار بودهاند اتفاقنظر دارند، هر چند درباره قلمرو و گستره آن نسبت به قبل از نبوت و صغایر سهوی همداستان نیستند، تنها از حشویه (گروهی از ظاهرگرایان از اهل حدیث) نقل شده که صدور کبایر عمدی از پیامبران را نیز ممکن دانستهاند[۱۳۱]، اما این عقیدهشان مورد قبول دیگر مذاهب حتی وهّابیان نمیباشد[۱۳۲].
بر این اساس، آل پیامبر که در صلوات و رحمت ویژه الهی نسبت به رسول اکرم (ص) با آن حضرت اشتراک دارند، و این اشتراک به دلیل برخورداری آنان از کمال انسانی والایی است که از جنس کمالات پیامبرانه میباشد، و به حکم اینکه عصمت از مهمترین شاخصهای کمال پیامبرانه است، از ویژگی عصمت علمی و عملی برخوردارند.
مراد از آل ابراهیم
مقصود از آل ابراهیم -همانگونه که مفسران بیان کردهاند- پیامبران یا امامان ابراهیمیاند. بیضاوی گفته است: “خداوند آدم، نوح، آل ابراهیم و آل عمران را از طریق رسالت (پیامبری) و خصایص روحانی و جسمانی بر دیگران برتری داد، بدین جهت از تواناییهایی برخوردار بودند که دیگران نداشتند”. وی در ارتباط این آیه با آیات قبل گفته است: “هنگامی که خداوند اطاعت از پیامبران را واجب کرد و بیان نمود که اطاعت از آنان محبت الهی را جلب میکند، به دنبال آن، مناقب آنان را بیان کرد و فرمود: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ﴾[۱۳۳]. مفاد آیه شریفه بر مبنای کسانی که میگویند فرشتگان بر بشر برترند، این است که خداوند آدم را بر ساکنان عالم سفلی برگزید، و بر مبنای کسانی که معتقدند بشر بر فرشتگان برتر است این است که خداوند آدمی را بر ساکنان عالم علوی برگزید، آنگاه خداوند قوه روحانی را در شعبهای معین از فرزندان آدم (ع) قرار داد که عبارتند از شیث و فرزندان او تا ادریس، سپس در نوح تا ابراهیم، آنگاه از ابراهیم با دو شعبه پدید آمد: اسماعیل و اسحاق؛ اسماعیل را مبدء ظهور روح قدسی محمد (ص) و اسحاق را مبدء دو شعبه یعنی یعقوب و عیصو قرار داد، و این امر تا زمان محمد (ص) ادامه یافت، با ظهور آن حضرت، نور پیامبری و فرمانروایی به او منتقل شد و تا قیامت در پیروان (آل) او باقی خواهد بود[۱۳۴].
امین الاسلام طبرسی گفته است: “کسانی که خداوند آنان را برگزیده است، مطهر و معصوم و پیراسته از قبایح میباشند؛ زیرا خدای متعال جز چنین کسانی را بر نمیگزیند؛ کسانی که ظاهر و باطنشان در طهارت و عصمت، یکسان است، بنابراین، اصطفاء به معصوم از آل ابراهیم و آل عمران اختصاص دارد، خواه پیامبر بوده باشند یا امام[۱۳۵].
بنابراین، مقصود از آل ابراهیم (ع) معصومان از خاندان او میباشند، خواه پیامبر بوده باشند یا امام، و چون صلوات بر آل محمد (ص) به صلوات بر آل ابراهیم تشبیه شده است، مقصود از آل محمد (ص) نیز معصومان از آل او میباشند. از آنجا که نبوت با پیامبر اکرم (ص) ختم گردیده است، آل برگزیده پیامبر، نبی نیستند، ولی کمال وجودی و نفسانی آنان از جنس کمال وجودی و نفسانی پیامبران و برگزیدگان الهی است و از ویژگی عصمت و افضلیت برخوردارند»[۱۳۶].
پرسش مستقیم
پرسشهای وابسته
- آیه تطهیر چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازدهگانه دلالت میکند؟ (پرسش)
- آیه اولیالامر چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازدهگانه دلالت میکند؟ (پرسش)
- آیه عهد چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازدهگانه دلالت میکند؟ (پرسش)
- آیه صادقین چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازدهگانه دلالت میکند؟ (پرسش)
- آیه اهل ذکر چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازدهگانه دلالت میکند؟ (پرسش)
- آیه شهادت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازدهگانه دلالت میکند؟ (پرسش)
- آیه مودت چگونه بر عصمت اهل بیت و امامان دوازدهگانه دلالت میکند؟ (پرسش)
منابع
- علیپور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی
- زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵
- خراسانی، علی، آیات نامدار، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱
- ربانی گلپایگانی، علی، آیه تطهیر، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
- ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت
- ربانی گلپایگانی، علی، آیه صادقین، دانشنامه کلام اسلامی ج۱
- ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی ج۲
- فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان
- فاریاب، محمد حسین، عصمت امام
- محمدی، رضا، عصمت در قرآن
- مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی
- مقامی، مهدی، ویرایش ولایت و امامت در قرآن
- حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین
- قربانی، علی، امامتپژوهی
- علی رضا امینی و محسن جوادی، معارف اسلامی ج۲
- ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار
- حجتیان، محمد، اولواالامر، دائرة المعارف قرآن کریم ج۵
- نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت
- محمد تقی فیاضبخش، فرید محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶
- صادقی فدکی، سید عباس، آیه تطهیر، دانشنامه امام رضا ج۱
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی این معنا را برای واژه «عَصَمَ» آورده و میگوید: العصم: الإمساک و الاعتصام الاستمساک... (وقوله: «وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ» والعصام ما یعصم به ای یشد و عصمة الأنبیاء حفظه إیاهم؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۵۶۹ ـ ۵۷۰ و عصم الله فلاناً من المکروه: ای حفظه و وقاه؛ یعنی خداوند فلانی را از مکروه حفظ کرده (عصمه) بعنی او را حفظ کرد و نگهداشت. المنجد، ص۱۵۰.
- ↑ ر.ک: فراهیدی،خلیل بن احمد، العین ج ۱ ص۳۱۴؛ فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس محیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الجوهری، اسماعیل بن حمّاد، الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶، ابن منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.
- ↑ ابنمنظور، از زجاج نقل میکند: أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُلسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵. یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و حفظ چیز دیگری شود، به کار میرود.
- ↑ ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷..
- ↑ حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴.
- ↑ محمد بن محمد بن نعمان، شیخ مفید، تصحیح الاعتقادات الامامیة، ص۱۲۸.
- ↑ علی بن یونس نباطی، الصراط المستقیم، ج۱، ص۵۰.
- ↑ خواجه نصیرالدین طوسی، تلحیص المحصل، ص۳۶۹؛ عضدالدین ایجی نیز این تعریف را به حکما نسبت میدهد. ایجی عضدالدین، شرح المواقف، ج۸، ص۲۸۰ البته مرحوم خواجه در برخی موارد نیز عصمت را به لطف تعریف کرده است. ر.ک: خواجه نصیرالدین طوسی، تلخیص الحصل، ص۵۲۵.
- ↑ میثم بن علی بن میثم بحرانی، النجاة فی یوم القیامة، ص۵۵؛ حسن بن یوسف حلی، کشف المراد، ص۴۹۴.
- ↑ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵.
- ↑ أما الشّروط المتّفق علیها فثمانیة شروط: الأول: أن یکون مجتهدا فی الأحکام الشّرعیةو...؛ آمدی، سیفالدین، أبکار الأفکار فی أصول الدین، ج۵، ص۱۹۱.
- ↑ یجب ان یکون الإمام معصوما من القبائح و الاخلال بالواجبات...، شیخ طوسی، الاقتصاد فیمایتعلق بالاعتقاد، ص۳۰۵ و قال: الثّانی یجب أن یکون الإمام معصوما، و إلاّ تسلسل، علامه حلی، باب حادی عشر.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند، شایسته این مقامند») سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ قربانی، علی، امامتپژوهی، ص۱۵۸ - ۱۵۹.
- ↑ ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۲۳۸.
- ↑ ر.ک: امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی، ج۲، ص۱۴۶.
- ↑ و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند؛ سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ شیخ طوسی، الامالی، ص۳۷۹.
- ↑ ر.ک: امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی، ج۲، ص۱۴۶ ـ ۱۴۷؛ ربانی گلپایگانی، علی، کلام تطبیقی، ج۲، ص۲۳۸ ـ ۲۴۰.
- ↑ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۴۹؛ الشافی فی الامة، ج۳، ص۱۳۹؛ مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ «آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش ـ در حالی که بدو اندرز میداد ـ گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که با موسی چهل شب وعده نهادیم سپس در نبودن او گوساله را (به پرستش) گرفتید در حالی که ستمکار بودید» سوره بقره، آیه ۵۱.
- ↑ «و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! بیگمان شما با (به پرستش) گرفتن گوساله بر خویش ستم روا داشتید.».. سوره بقره، آیه ۵۴.
- ↑ «ای مؤمنان! از آنچه روزی شما کردهایم، هزینه کنید پیش از آنکه روزی در رسد که در آن نه سودا است و نه دوستی و نه میانجیگری و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴ و نگاه کنید: سوره بقره، آیه ۲۵۸.
- ↑ «آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.
- ↑ «و آنان که آیات ما را دروغ شمرند و از (پذیرش) آنها سرکشی ورزند دمساز آتشند؛ آنها در آن جاودانند * ستمگرتر از کسی که بر خداوند دروغ بندد یا آیات او را دروغ شمارد کیست؟.».. سوره اعراف، آیه ۳۶-۳۷.
- ↑ «و پروردگارت بر آن نیست شهری را که مردم آن مصلحند به ستم نابود کند» سوره هود، آیه ۱۱۷.
- ↑ «و آن زن که یوسف در خانهاش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بیگمان ستمکاران رستگار نمیگردند» سوره یوسف، آیه ۲۳.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۴۰-۴۷.
- ↑ ای کسانی که ایمان آوردهاید، اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید از پیامبر خدا و صاحبان امر را، پس هرگاه در چیزی اختلاف گردید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید، اگر ایمان به خدا و روز رستاخیز دارید، این برای شما بهتر و عاقبت و پایانش نیکوتر است. سوره نساء، آیه۵۹.
- ↑ خراسانی، علی، آیات نامدار، دائرة المعارف قرآن کریم ج۱؛ علیپور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص۴۱.
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۸، ص۲۹۷-۲۹۸؛ همچنین، ر.ک: احمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة؛ احمد بن محمد فیومی، المصباح المنیر، ص۲۱-۲۲؛ محمد بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۴، ص۲۶-۳۴؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات، ص۸۸.
- ↑ ساعدی، محمد، آیات امامت و ولایت در تفسیر المنار، ص۱۶۳؛ حجتیان، محمد، مقاله «اولواالامر»، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۶۶ -۶۹؛ فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص۱۹۰.
- ↑ لا يجوز إيجاب طاعة أحد مطلقا إلا من كان معصوما مأمونا منه السهو و الغلط. و ليس ذلك بحاصل في أولي الأمر و لا العلماء، و إنما هو واجب في الائمة الذين دلت الآية على عصمتهم و طهارتهم، التبیان، ج۳، ص۲۳۶، و مجمع البیان، ج۲، ص۶۴.
- ↑ إنه تعالى اوجب طاعة أولي الأمر على الإطلاق كطاعته و طاعة الرسول، و هو لا يتم إلا بعصمة أولي الأمر، فإن غير المعصوم قد يأمر بمعصية و تحرم طاعته فيها، فلو وجبت ايضا اجتمع الضدان: وجوب طاعته و حرمتها، دلائل الصدق، ج۲، ص۱۷.
- ↑ «و به آدمی سپردهایم به پدر و مادرش نکویی کند و اگر در تو کوشیدند تا چیزی را که دانشی درباره آن نداری شریک من سازی، از آن دو فرمان نبر!» سوره عنکبوت، آیه ۸.
- ↑ أن الله سبحانه ابان ما هو اوضح من القيد فيما هو دون هذه الطاعة المفترضة كقوله: ﴿وَوَصَّيْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَيْهِ حُسْنًا وَإِنْ جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِي مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَا﴾، فما بانه لم يظهر شيئا من هذه القيود في آية تشتمل على اسّ اساس الدين و اليها تنتهي عامة اعراق السعادة الإنسانية، المیزان، ج۴، ص۳۹۱.
- ↑ مجمع البیان، ج۲، ص۶۴؛ المیزان، ج۴، ص۳۹۱.
- ↑ تفسیر ابوالفتوح رازی، ج۵، ص۴۰۹. لم يكرر اطيعوا اشارة إلى تعيين اولى الأمر و ان اولي الامر من كان شأنه شأن الرسول، و امره امره، و طاعته طاعته، حتى لا يكون لكل طاعة غير طاعة الآخر. بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج۲، ص۲۹-۳۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص۵۲-۶۰.
- ↑ دلائل الصدق، ج ۲، ص۱۷-۱۸؛ مناهج الیقین، ص۴۷۵. و الإنصاف فی مسائل دام فیها الخلاف، ج ۲، ص۳۷۵.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵، ص۱۰۷-۱۱۱؛ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۱.
- ↑ نجارزادگان، فتحالله، بررسی تطبیقی تفسیر آیات ولایت، ص۹۲ ـ ۹۴؛ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۵۲-۶۰.
- ↑ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا﴾؛ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾؛ «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۶۰.
- ↑ جرجانی، سید شریف، التعریفات، ص۹۵.
- ↑ طباطبائی، محمدحسین، المیزان، ج۹، ص۴۰۲.
- ↑ زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۲۲۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه صادقین»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۳.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۱۱۹-۱۲۰.
- ↑ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
- ↑ محمدی، رضا، عصمت در قرآن، ص۵۵.
- ↑ «عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹. قَالَ: الصَّادِقُونَ هُمُ الْأَئِمَّةُ وَ الصِّدِّيقُونَ بِطَاعَتِهِمْ». کافی، ج۱، باب ما فرض الله عزّوجلّ، حدیث ۲، ص۲۹۸، مترجم و نگاه کنید حدیث ۱ همین باب. امام رضا(ع) فرمود: صادقین همان ائمه هستند (که به سبب اطاعت از خدا صادق و صدیق هستند).
- ↑ «أَنَّ اللَّهَ جَلَّ اسْمُهُ أَنْزَلَ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾ فَقَالَ سَلْمَانُ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ عَامَّةٌ أَمْ خَاصَّةٌ فَقَالَ أَمَّا الْمَأْمُورُونَ فَعَامَّةٌ لِأَنَّ جَمَاعَةَ الْمُؤْمِنِينَ أُمِرُوا بِذَلِكَ وَ أَمَّا الصَّادِقُونَ فَخَاصَّةٌ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَوْصِيَائِي مِنْ بَعْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ »؛ اکمالالدین، ص۲۶۲، بحارالأنوار، ج۴۳، ص۱۴۹؛ ینابیع الموده، ص۵۲..
- ↑ شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۵.
- ↑ حسکانی، عبیدالله بن احمد حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۳۴۲.
- ↑ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص۲۹۰.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۱۲۱.
- ↑ التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰: «قال ابن عباس و کذا روی عن ابن عمر ای کونوا مع محمد و أصحابه الذین صدقت نیاتهم و استقامت قلوبهم و أعمالهم و خرجوا مع رسول الله الی تبوک بإخلاص نیة دون المنافقین المتخلفین عنه و قال سعید بن جبیر مع أبی بکر و عمر و قال الضحاک أمروا ان یکونوا مع ابی بکر و عمر و أصحابهما و روی انه قال ابن عباس مع علی ابن ابی طالب عن سفیان قال تفسیر اختلاف انما هو کلام جامع یراد به هذا و هذا و قال ابن جریج مع المهاجرین لقوله تعالی للفقراء المهاجرین الی قوله أولئک هم الصادقون و قیل من الذین صدقوا فی الاعتراف بالذنب و لم یعتذروا بالاعذار الکاذب». برخی از مفسران اهلسنّت مانند محمد عبده در تفسیر المنار، ج۱۱، ص۷۲: با استناد به قرائت عبدالله بن مسعود کلمه «مع» در آیه را به معنای «من» تفسیر کردهاند یعنی مؤمنان باید پرهیزکار و راستگو باشند، در پاسخ به این مفسران گفته میشود: اولاً: بر فرض که کلمه «مع» در ادبیات عرب به معنای «من» به کار رفته باشد، چنین کاربردی رایج نبوده و نیازمند دلیل است و چنین دلیلی در دسترس نیست. ثانیاً: قرائت عبد الله بن مسعود در این باره نیز شاذ و غیر قابل اعتماد است.
- ↑ زحیلی وهبة بن مصطفی، التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، ج۱۱ ص۶۸ - ۶۹.
- ↑ مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیر المراغی، ج۱۱، ص۴۳.
- ↑ تفسیر القرآن العظیم (ابن کثیر)، ج۴، ص۲۰۵؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۶؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج۶، ص۴.
- ↑ ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
- ↑ الدر المنثور فی تفسير المأثور، ج۳، ص۲۹۰؛ التفسیر المظهری، ج۴، ص۳۲۰.
- ↑ روح المعانی فی تفسير القرآن العظیم، ج۶، ص:۴.
- ↑ از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
- ↑ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰.
- ↑ با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
- ↑ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰؛ جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۱۱، ص۴۶.
- ↑ ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!؛ سوره توبه، آیه: ۱۱۹.
- ↑ الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج۳، ص:۲۹۰؛ تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج۶، ص۱۹۰۷.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۱۶، ص۱۶۷.
- ↑ ادب فنای مقربان، ج۳، ص۳۱۹.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص:۱۲۲-۱۲۵؛ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه صادقین»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۱۰۳-۱۰۴ و امامت اهل بیت، ص ۷۳.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۱۸۳.
- ↑ «جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
- ↑ معجم المقاییس فی اللغه، ص ۴۴۳.
- ↑ المصباح المنیر، ج۱، ص ۲۶۵؛ لسان العرب، ج۶، ص ۱۰۶؛ اقرب الموارد، ج۱، ص ۳۹۱؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص ۳۳۰.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۸۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۹۰-۱۰۲.
- ↑ سوره حج:۳۰؛ سوره مائده:۹۰؛ سوره انعام:۱۴۰؛ سوره اعراف:۷۱؛ سوره توبه:۹۵ و ۱۲۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۹۰-۱۰۲.
- ↑ النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص ۲۰۰؛ مجمع البحرین،ج۴، ص ۷۴.
- ↑ تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۰؛ الکشاف، ج۳، ص ۵۳۸؛ مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۶؛ المیزان، ج۱۶، ص ۳۱۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۹۰-۱۰۲.
- ↑ القاموس المحیط، ج۴، ص ۱۹۸؛ المطول، ص ۱۶۷ـ ۱۶۸.
- ↑ سوره مائده، آیه۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۹۰-۱۰۲.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص۴۹-۵۲؛ علیپور وحید، حسن، مکتب در فرآیند نواندیشی، ص۴۱.
- ↑ مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج۴، ص۹۱۳.
- ↑ فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۶ ص ۸۵ و ۱۰۹.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۶۱-۶۳؛ سرمدی، محمود، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه معاصر قرآن کریم؛ صادقی فدکی، سید عباس، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه امام رضا ج۱، ص ۲۵۷.
- ↑ الکافی، ج۱، ص۴۲۳.
- ↑ سنن الترمذی، ج۵، ص۴۳۴، ح۳۸۱۳.
- ↑ وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۱۸۸.
- ↑ مقامی، مهدی، ولایت و امامت در قرآن، ص۶۸.
- ↑ خداوند میخواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید؛ سوره مائده، آیه:۶.
- ↑ روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۹۰-۱۰۲.
- ↑ یاد کن) آنگاه را که (خداوند) خوابی سبک را بر شما فرا میپوشاند تا از سوی او آرامشی (برای شما) باشد و از آسمان آبی فرو میباراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دلهایتان را نیرومند سازد و گامها (یتان) را بدان استوار دارد؛ سوره انفال، آیه: ۱۱.
- ↑ تفسیر طبری، ج۹، ص ۲۲۹.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۹۰-۱۰۲.
- ↑ " فَلَا تَكُفُّوا عَنِّي مَقَالَةً بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةً بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي"نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۹۰-۱۰۲.
- ↑ و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.
- ↑ " كَيْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ"؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص ۲۹۷ـ ۲۹۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه تطهیر»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۹۰-۱۰۲.
- ↑ در اینباره به کتاب امامت در بینش اسلامی رجوع شود.
- ↑ در اینباره به کتابهای: «الارشاد» شیخ مفید، «تلخیص الشافی» شیخ طوسی، «کشف الغمه» شیخ اربلی، «الصراط المستقیم» بیاضی رجوع شود.
- ↑ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
- ↑ منبع و مدرک روایات در ادامه نقل خواهد شد.
- ↑ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج۷-۸، ص۳۶۶.
- ↑ «ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید» سوره احزاب، آیه ۵۳.
- ↑ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَنْ تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَنْ تَنْكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِنْ بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِنْدَ اللَّهِ عَظِيمًا﴾ «ای مؤمنان! به خانههای پیامبر وارد نشوید مگر به شما برای (خوردن) خوراک، اجازه دهند- بیآنکه چشم به راه آماده شدن آن (خوراک) باشید- ولی چون فرا خوانده شدید درون روید و چون خوراک خوردید پراکنده شوید و دل به گفت و گو نسپارید که این (کار) پیامبر را آزار میدهد و از شما شرم میدارد ولی خداوند از (گفتن) حقیقت شرم نمیکند و چون از آنان چیزی خواستید از پشت پردهای بخواهید، این برای دلهای شما و دلهای آنان پاکیزهتر است و شما حقّ ندارید که پیامبر را بیازارید و نه هرگز پس از او همسرانش را به همسری گیرید که آن نزد خداوند، سترگ است» سوره احزاب، آیه ۵۳.
- ↑ «خداوند و فرشتگانش بر پیامبر درود میفرستند، ای مؤمنان! بر او درود فرستید و به شایستگی (بدو) سلام کنید» سوره احزاب، آیه ۵۶.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۵، ص۲۲۷-۲۲۸.
- ↑ تفسیر ابن کثیر، ج۵، ص۴۹۵.
- ↑ روح المعانی، ج۲۲، ص۱۱۲.
- ↑ صحیح بخاری، ج۳، ص۱۷۸، کتاب التفسیر؛ صحیح مسلم، ج۱، ص۳۰۵، کتاب الصلوة؛ سنن ترمذی، ج۴، ص۲۰۵، کتاب التفسیر، ح۳۲۲۰؛ سنن نسائی، ص۲۲۰، کتاب السهو، باب الامر بالصلاة علی النبی، ح۱۲۸۲ و چند حدیث دیگر؛ سنن ابی داوود، ص۱۶۳، کتاب الصلوة، باب الصلاة علی النبی (ص) بعد التشهد، ح۹۷۶ و چند حدیث دیگر؛ وسائل الشیعة، ج۴، ص۱۲۱۳ - ۱۲۱۴.
- ↑ «و بیگمان ما برخی از پیامبران را بر برخی (دیگر) برتری بخشیدیم» سوره اسراء، آیه ۵۵.
- ↑ الصواعق المحرقة، ص۱۸۳-۱۸۴، باب یازدهم، آیه دوم.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۸۵.
- ↑ ﴿وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ﴾ «و همه نامها را به آدم آموخت سپس آنان را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت: اگر راست میگویید نامهای اینان را به من بگویید» سوره بقره، آیه ۳۱.
- ↑ «و به تو چیزی آموخت که نمیدانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.
- ↑ «بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزگارترین شماست» سوره حجرات، آیه ۱۳.
- ↑ برای آگاهی از اقوال و آراء متکلمان و مذاهب اسلامی در مسئله عصمت پیامبران به کتاب «ایضاح المراد فی شرح کشف المراد»، ص۳۴۲-۳۴۸ رجوع شود.
- ↑ ر.ک: الارشاد إلی صحیح الاعتقاد، دکتر صالح بن فوزان، ص۱۸۷-۱۹۶.
- ↑ «خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد» سوره آل عمران، آیه ۳۳.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۷، ص۱۹-۲۲؛ نیز ر.ک: تفسیر المنار، ج۳، ص۲۸۸-۲۸۹؛ صفوة التفاسیر، ج۱، ص۱۹۸؛ روح المعانی، ج۳، ص۲۱۰-۲۱۲؛ المیزان، ج۳، ص۱۶۴-۱۶۸؛ تفسیر المراغی، ج۳، ص۱۴۲-۱۴۴؛ روح البیان، ج۲، ص۲۴-۲۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۱، ص۴۳۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، امامت اهل بیت، ص ۲۸۱-۲۹۱.