ویژگی امام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
خط ۵۵: خط ۵۵:
#مُحال است با [[وجود امام]] کسی پیدا شود که از نظر [[فضایل]] [[نفسانی]] مافوق [[امام]] باشد<ref> المیزان، ج۱، ص۲۷۵.</ref>.
#مُحال است با [[وجود امام]] کسی پیدا شود که از نظر [[فضایل]] [[نفسانی]] مافوق [[امام]] باشد<ref> المیزان، ج۱، ص۲۷۵.</ref>.
*با توجه به بیانات فوق و روشن شدن [[مقام امامت]]، پُرواضح است که [[امام]] دارای [[ولای امامت]] است و قطعاً همان وظیفه‌ای را که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در این [[مقام]] داشتند، [[جانشینان]] ایشان نیز بی‌کم و [[کاستی]] دارند<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۰۹-۲۱۰.</ref>.
*با توجه به بیانات فوق و روشن شدن [[مقام امامت]]، پُرواضح است که [[امام]] دارای [[ولای امامت]] است و قطعاً همان وظیفه‌ای را که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در این [[مقام]] داشتند، [[جانشینان]] ایشان نیز بی‌کم و [[کاستی]] دارند<ref>[[هادی اکبری ملک‌آبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۲۰۹-۲۱۰.</ref>.
==دیدگاه‌ [[هشام بن حکم]] درباره ویژگی‌هام [[امام]]==
*از [[هشام بن حکم]] دو دسته‌بندی از صفات و [[ویژگی‌های امام]] در [[دست]] است که تا حدودی به هم شبیه‌اند.
*'''دسته‌بندی نخست''' در خصوص [[صفات امام]] صادق{{ع}} است. [[هشام بن حکم]] در [[مناظره]] با [[بریهه]]، صفات ایشان را برای وی برشمرد و آنها را به دو دسته در [[نسب]] (نَسَبی) و در [[دین]] ([[دینی]]) و دسته دوم را به صفات در [[سنّت]] و [[شریعت]] و صفات در [[بدن]] و [[طهارت]] تقسیم می‌کند.
*'''دسته‌بندی دوم''' به شکل تعمیم یافته‌ای شرایط و ویژگی‌های اما را بیان می‌کند [[هشام بن حکم]] در [[مناظره]] با [[ضرار بن ضبی]]، آنها را به دو دسته صفات در [[نسب]] (نسبی) و صفات در ذات و شخص [[امام]] (شخصی) تقسیم می‌کند<ref>این دو مناظره در بخش سوم خواهد آمد.</ref>.
*با توجه به اینکه [[هشام بن حکم]] در توصیف [[امام صادق]]{{ع}} به تشریح صفات [[دینی]] در [[ناحیه]] [[سنت]] و [[شریعت]] نپرداخته است و نیز از آنجا که دسته دومِ صفات [[دینی]]؛ یعنی صفات مربوط به [[بدن]] و [[طهارت]]، بر صفات شخصی منطبق می‌شود، دسته‌بندی دوم را می‌توان دربرگیرنده همه صفات و [[شرایط امام]] از دیدگاه [[هشام بن حکم]] دانست. در زیر در قالب این دسته‌بندی به بررسی دیدگاه وی در این زمینه می‌پردازیم<ref>[[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|هشام بن حکم]]، ص۲۱۳.</ref>.
===شریط و ویژگی‌های نَسَبی===
*[[اشعری]] [[اختلاف]] در مورد ویژگی‌های نَسَبی [[امام]] را در چنین گزارش کرده است: برخی [[معتزله]] و [[خوارج]]، قرشی بودن را شرط دانسته و بعضی دیگر از [[معتزله]] و غیر [[معتزله]] آن را شرط نمی‌دانند. کسانی که قرشی بودن را شرط می‌دانند، خود دو گروه‌اند: روافض آن را در [[خاندان]] [[بنی هاشم]] منحصر می‌کنند و برخی دیگر این انحصار را نپذیرفته، بر این باورند که [[امام]] می‌تواند از دیگر خاندان‌های [[قریش]] هم باشد. کسانی که آن را در [[بنی‌هاشم]] منحصر می‌دانند، [[اختلاف]] کرده، گروهی آن را در [[عباس بن عبدالمطلب]] و [[فرزندان]] وی منحصر می‌پندارند [[[راوندیه]]] و گروهی دیگر آن را در [[علی]]{{ع}} و فرزندانش منحصر می‌دانند<ref>مقالات الاسلامیین، ص۴۶۱-۴۶۲.</ref>.
*[[هشام بن حکم]] همسو با دیگر [[متکلمان امامیه]]، [[امامت]] را در [[خاندان]] [[بنی‌هاشم]] منحصر و [[حق علی]]{{ع}} و فرزندانش می‌داند<ref>سید مرتضی در الشافی تصریح می‌کند که ما همچون بسیاری از اهل سنت معتقدیم امام باید از قریش باشد؛ هرچند در مصداق با آنان اختلاف داریم (نک: الشافی، ج۳، ص۱۸۳). همچنین از دیدگاه شیعه و براساس روایات رسیده، بنی هاشم از دیگر خاندان‌های قریش افضل‌اند (نک: طبری مکی، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص۱۳-۱۵).</ref>. وی در [[مناظره]] با [[ضرار بن ضبی]]<ref>شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۶؛ شیخ صدوق، علل‌الشرایع، ص۲۰۳؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۴۲- ۱۴۳؛ محمدتقی شوشتری، قاموس الرجال، ج۱۰، ص۵۴۲.</ref>، بر چهار ویژگی نَسَبی پیش‌گفته [[استدلال]] کرده است که به اختصار به آنها می‌پردازیم:
*'''۱، ۲ و ۳. [[شهرت]] نژاد، [[قبیله]] و [[خاندان]]:''' [[هشام بن حکم]] [[شهرت]] و معروف بودن نژاد، [[قبیله]] و [[خاندان]] را سه شرط از شرایط نسبی [[امام]] می‌داند و در [[تبیین]] مدعای خویش می‌گوید: در عالم، نژادی مشهورتر از نژاد [[عرب]] نیست. صاحب [[دین]] و [[شریعت]] از [[عرب]] است. او که شهرتش به حدی است که هر شبانه روز پنج بار در همه مکان‌ها از مناره‌ها منادی نام او را فریاد می‌زند و دعوتش به هر [[نیکوکار]] و [[فاجر]]، و عالم و [[جاهل]] در [[شرق]] و [[غرب]] عالم می‌رسد. اگر جایز باشد که [[حجت الهی]] بر [[مردم]] در غیر این نژاد باشد، بر طالب جوینده زمانی فرا می‌رسد که او را نیابد و چه‌بسا او را در [[عجم]] و غیر آن بجوید. از این رو، از همان جهتی که [[خداوند]] [[اراده]] [[صلاح]] کرده است، [[فساد]] واقع می‌شود. ولی نظر به [[حکمت]] و [[عدل الهی]]، ممکن نیست [[خداوند]] فریضه‌ای را بر [[مردم]] [[واجب]] کند که تحقق نیابد. بدین [[دلیل]]، [[امامت]] نمی‌تواند در غیر این نژاد باشد، زیرا این نژاد با صاحب [[دین]] و [[دعوت]] پیوند دارد. پس باید [[امامت]] در نژاد [[عرب]] باشد. در این صورت نیز حتماً باید از [[قبیله قریش]] باشد، زیرا این [[قبیله]] از نظر [[قرابت]] نسبی به صاحب [[دین]] نزدیک‌ترند. حال که چنین است، به همین [[دلیل]] باید در [[خاندان پیامبر]] یعنی [[بنی‌هاشم]] باشد.
*گزارشی دیگر نیز در [[دست]] است که [[هشام بن حکم]] بر [[ضرورت]] این مطلب که [[امام]] باید از [[خاندان پیامبر]] باشد [[استدلال]] کرده است. وی از [[متکلمان]] [[اهل سنت]] پرسید: آیا [[خداوند]] وقتی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را [[مبعوث]] کرد، با [[نعمت]] تام و [[تمام]] [[مبعوث]] کرد یا با [[نعمت]] ناقص. پاسخ شنید: با [[نعمت]] تام. پرسید: در این صورت کدام‌یک از دو گزینه بهتر و کامل‌تر است: اینکه [[نبوت]] و [[خلافت]] هر دو در یک [[خاندان]] باشد یا آن‌که [[نبوت]] در یک [[خاندان]] و [[امامت]] در خاندانی دیگر. پاسخ دادند اگر هر دو در یک [[خاندان]] باشد. آن‌گاه پرسید: چرا [[خلافت]] را در غیر [[خاندان]] [[نبوت]] قرار دادید و وقتی در [[بنی‌هاشم]] قرار گرفت با آنها [[نبرد]] کردید<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۳۷.</ref>؟
*'''۴. [[منصوص بودن]]:''' کسانی که [[نصب]] و [[تعیین امام]] را [[واجب]] دانسته‌اند، در چگونگی و [[راه تعیین]] و [[نصب]] با هم [[اختلاف]] دارند. [[شیعه]] تنها [[راه تعیین]] و [[نصب]] را [[نص]] و تصریح از سوی [[خداوند]] یا [[پیامبر]] یا امامی میداند که امامتش با [[نص]] [[اثبات]] شده است<ref>علامه حلی در کشف المراد، اقوال چهارگانه در این مسئله و از جمله قول امامیه و اهل سنت را طبق تقریر فوق بیان کرده است، اما او خود در کتاب نهج الحق وکشف الصدق در بیان دیدگاه امامیه علاوه بر نص، ظهور معجزه (کرامت) به دست امام را نیز راه تعیین امام می‌داند (نک: نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸).</ref>.
*از دیدگاه [[هشام بن حکم]] نیز، [[نص]] از جمله [[شرایط امام]] است. حتی برخی ادعا کرده‌اند که وی، نخستین کسی بوده که [[نظریه نص]] را مطرح کرده است و [[ابن راوندی]]، [[ابوعیسی وراق]] و امثال آنها او را [[یاری]] کرده‌اند<ref>قاضی عبدالجبار معتزلی، المغنی فی الامامة، ج۲۰، ص۱۱۸؛ همو، تثبیت دلائل النبوة، ج۱، ص۲۲۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۶۱-۲۶۲. خیاط نیز اعتقاد به نص به اسم و نسب را از جمله عقاید همه شیعیان و از جمله هشام دانسته است. (نک: الانتصار، ص۳۸).</ref>. اما [[متکلمان امامیه]] این ادعای [[مخالفان]] را برنتابیده‌اند و آن را بی‌اساس و بی‌دلیل می‌دانند و معتقدند این [[پندار]] [[مخالفان]]، ناشی از آن است که آنها قبل از این سه، بحث مفصلی در مورد [[نظریه نص]] نیافته‌اند و از آنجاکه این سه، نخستین کسانی بودند که به تفصیل آن را مطرح کرده‌اند این نظریه را ساخته و پرداخته آنها پنداشته‌اند<ref>سید مرتضی، الشافی، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۰؛ النباطی البیاضی، الصراط المستقیم، ص۱۰۴-۱۰۵.</ref>.
*[[اعتقاد]] [[هشام بن حکم]] به [[ضرورت]] [[نص]] را می‌توان از بیان او در [[مناظره]] با [[ضرار بن ضبی]] نیز استفاده کرد. او می‌گوید: [[عقد]] [[امامت]] همچون [[عقد]] [[نبوت]] از سوی [[خداوند]] است؛ یعنی هر دو از سوی [[خداوند]] [[تعیین]] می‌شود. آن‌گاه [[شبهه]] [[ضرار بن ضبی]] را مبنی بر اینکه [[امام]] در این صورت [[پیامبر]] خواهد بود، رد کرده در بیان تفاوت آن دو میگوید که انعقاد [[نبوت]] به وسیله [[ملائکه]]، و انعقاد [[امامت]] به وسیله [[پیامبر]] و هر دو به [[امر الهی]] است<ref>شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۵؛ بحارالانوار، ج۴۸، ص۲۰۰.</ref>. این سخن، هم بر [[نصب]] و [[تعیین امام]] از سوی [[خداوند]] و هم بر [[نص]] تصریح دارد. افزون بر این، از گزارش‌هایی که بر [[امامت امام علی]]{{ع}} با [[نص پیامبر]] دلالت دارد نیز [[اعتقاد]] وی به [[نص]] به [[دست]] میآید که در ادامه خواهد آمد.
*پرسشی که در اینجا مطرح است آن‌که چرا [[امامیه]] [[نص]] را از جمله شرایط و [[ویژگی‌های امام]] دانسته‌اند؟
*[[متکلمان امامیه]] در [[اثبات]] [[ضرورت]] [[نص]]، به [[دلایل]] مختلفی [[تمسک]] کرده‌اند. بیشتر آنان بر مبنای [[ضرورت]] [[عصمت]]، چنین [[استدلال]] می‌کنند که چون [[عصمت]] امری درونی و [[پنهان]] است، [[شناخت]] آن تنها از سوی [[خداوند]] ممکن است؛ از این رو منحصراً او باید [[معصوم]] را معرفی کند.
*[[هشام بن حکم]] در ادامه [[مناظره]] یاد شده با [[ضرار بن ضبی]]، به بیان دیگری [[ضرورت]] [[نص]] را [[تبیین]] کرده است. به [[عقیده]] او، [[فلسفه]] [[نص]]، [[رفع اختلاف]] در [[خاندان پیامبر]] است. وقتی [[اثبات]] شد که به [[دلیل]] [[منزلت]] و [[شرافت]] [[امامت]]، [[امام]] باید از [[خاندان پیامبر]] باشد، هر یک از [[خاندان پیامبر]] آن را برای خود می‌خواهد و [[تنازع]] رخ می‌دهد. از این رو صاحب [[دین]] و [[دعوت]]، باید به شخص، اسم و [[نسب]] [[امام]] اشاره کند تا غیر او در آن [[طمع]] نورزد<ref>[[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|هشام بن حکم]]، ص۲۱۳-۲۱۷.</ref>.
===شرایط و ویژگی‌های شخصی===
====[[عصمت]]====
*از جمله عقایدی که به [[قطع]] می‌توان به [[هشام بن حکم]] نسبت داد، [[اعتقاد به عصمت]] است. افزون بر برخی [[روایات]] که [[گواه]] این [[اعتقاد]] است، [[اشعری]]، [[بغدادی]] و [[شهرستانی]] نیز [[هشام بن حکم]] را از معتقدان به [[عصمت ائمه]]{{عم}} می‌دانند<ref>نک: اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۸؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۷۴؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۰.</ref>. حتی برخی، نظریه [[عصمت]] [[شیعی]] را از نوآوری‌های [[هشام بن حکم]] دانسته‌اند، که حداد و [[وراق]] و [[ابن راوندی]] از او این قول را گرفته‌اند<ref>نک: قاضی عبدالجبار معتزلی، تثبیت دلائل النبوة، ج۲، ص۵۲۸-۵۲۹؛ دایرة المعارف اسلام، مدخل HISHAM.</ref>. البته این ادعا مورد قبول بزرگان [[شیعه]] نیست.
*[[شناخت]] دقیق دیدگاه‌های [[هشام بن حکم]] در زمینه [[عصمت]]، مستلزم سامان‌دهی بحث در چند محور است:
*'''تعریف و [[حقیقت عصمت]]:''' [[هشام بن حکم]] در پاسخ به این [[پرسش]] که معنای این سخنش که "[[امام]][[معصوم]] است" چیست، گفت: از [[امام صادق]]{{ع}} از معنای [[عصمت]] پرسیدم، ایشان فرمود: [[معصوم]]، کسی است که [[خداوند]] او را از [[محرمات]] باز داشته است و [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.</ref><ref>شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۴- ۱۹۵.</ref>. بدان [[دلیل]] که [[هشام بن حکم]] [[حدیث]] را در پاسخ به [[پرسش]] از دیدگاه خودش بیان کرده، به [[یقین]] این [[حدیث]] بیان‌گر دیدگاه خود اوست. از این‌رو، از دیدگاه [[هشام بن حکم]] [[عصمت]]، حالت [[مصونیت]] و بازدارندگی از [[گناه]] است و [[خداوند]] در این [[مصونیت]] تأثیر و نقش، دارد. اما نقش و تأثیر [[خداوند]] در ایجاد این [[مصونیت]] تا چه‌اندازه است؟ آیا به گونه‌ای است که از شخص [[معصوم]] [[اختیار]] [[سلب]] می‌شود که در این صورت [[عصمت]] با [[اختیار]] تنافی خواهد است داشت یا آن‌که با وجود [[عصمت]]، هم‌چنان برای شخص [[معصوم]] انجام [[گناه]] ممکن است و او با [[اختیار]] خود از آنها [[امتناع]] می‌کند.
*به نظر می‌رسد [[هشام بن حکم]] همچون دیگر [[متکلمان شیعی]]، بر این [[باور]] است که [[عصمت]] با [[اختیار]] سازگار است و از تعبیر "الممتنع بالله"، در [[تفسیر]] [[معصوم]] نمی‌توان [[جبر]] در [[دوری از گناه]] را استفاده کرد، چراکه "باء" در آن عبارت، میتواند به معنای [[استعانت]] و ناظر به [[توفیق الهی]] باشد<ref>نک: بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۵.</ref>. افزون بر این، [[هشام بن حکم]] در پاسخ به [[ابن ابی‌عمیر]]، تحلیل [[زیبایی]] از [[عصمت]] ارائه کرده است که بیان‌گر دیدگاه او در مورد [[حقیقت]] و کیفیت [[عصمت]] است. [[ابن ابی‌عمیر]] می‌گوید: در طول هم‌نشینی‌ام با [[هشام بن حکم]]، سخنی نیکوتر و زیباتر از سخن او در توصیف [[امام]] نشنیده‌ام. روزی از او پرسیدم که آیا [[امام]] [[معصوم]] است. گفت: آری. گفتم: [[عصمت]]، به چه چیزی و چگونه شناخته می‌شود؟ پاسخ داد: همه [[گناهان]] از چهار [[گناه]] سرچشمه می‌گیرد که پنجمی ندارد: [[حرص]]، [[حسد]]، [[غضب]] و [[شهوت]] و [[امام]] [[دنیا]] از این چهار صفت منزه است. [[امام]] ممکن نیست بر [[دنیا]] حریص باشد، در حالی که [[دنیا]] زیر نگین (و تحت [[سیطره]]) اوست، چراکه او خزانه‌دار [[مسلمانان]] است پس بر چه چیزی حریص باشد؟ ممکن نیست [[حسود]] باشد، زیرا [[انسان]] بر شخص [[برتر]] از خود [[حسادت]] می‌ورزد و [[برتر]] از [[امام]] کسی نیست پس چگونه بر زیر [[دست]] [[حسادت]] کند. ممکن نیست بر چیزی از [[امور دنیا]] [[خشم]] گیرد، جز اینکه خشمش برای [[خداوند عزوجل]] باشد، زیرا [[خداوند عزوجل]] بر او [[اقامه حدود]] را [[واجب]] کرده و [[سرزنش]] نکوهش‌ کنندگان و [[رأفت]] در [[اجرای دین]] [[خداوند]] او را از [[اقامه حدود الهی]] باز ندارد. ممکن نیست [[پیروی]] [[شهوات]] کند و [[دنیا]] را بر [[آخرت]] برگزیند، زیرا [[خداوند]] [[آخرت]] را [[محبوب]] او گردانیده، چنان‌که [[دنیا]] را [[محبوب]] ما گردانیده است. پس او به [[آخرت]] چنان می‌نگرد که ما به [[دنیا]] می‌نگریم. آیا کسی را دیده‌ای که برای صورتی [[زشت]] از صورتی [[زیبا]]، برای طعامی تلخ از طعامی لذیذ، برای لباسی [[خشن]] از لباسی نرم و برای دنیای زودگذر از [[نعمت]] همیشگی بگذرد<ref>شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۳؛ شیخ صدوق، الخصال، ص۲۱۵؛ محمدتقی شوشتری، قاموس الرجال، ج۱۰، ص۵۳۹.</ref>.
*افزون بر اختیاری بودن [[عصمت]] که از این بیان و به ویژه مثال‌های ذکر شده استفاده می‌شود، دیدگاه [[هشام بن حکم]] در مورد [[حقیقت عصمت]] و منشأ آن‌که از مباحث مهم در خصوص [[عصمت]] است، روشن می‌شود. براساس این بیان، می‌توان خاستگاه [[عصمت]] را [[علم معصوم]] به [[حقیقت]] [[گناهان]] از یک‌سو، و [[شناخت]] [[عظمت]] و جلال [[خداوند]] از سوی دیگر، و در نتیجه میل و رغبت نداشتن او به [[گناهان]] دانست<ref>[[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|هشام بن حکم]]، ص۲۱۷-۲۱۹.</ref>.
====[[دلایل عصمت]]====
*'''۱. [[برهان]] [[اقامه حدود]]:''' از جمله [[دلایل]] [[شیعه]] بر [[اثبات عصمت]] آن است که اگر [[امام]] [[معصوم]] نباشد، مستلزم [[تسلسل]] است، زیرا او خود ممکن است به [[گناه]] [[آلوده]] شود و در این صورت [[نیازمند]] کسی است که [[راه]] صواب را به او بنمایاند و او را [[هدایت]] کند. حال، اگر در آن [[هادی]] نیز امکان [[گناه]] وجود داشته باشد، [[تسلسل]] لازم می‌آید. از [[هشام بن حکم]] نیز این [[برهان]] با اندک تفاوتی گزارش شده است. او استلزام [[تسلسل]] را چنین [[تبیین]] کرده که اگر [[امام]] به [[گناه]] [[آلوده]] شود، [[نیازمند]] کسی است که حد بر او را جاری کند، چنان‌که او بر دیگران حد جاری می‌سازد و اگر احتمال [[گناه]] در آن شخص نیز برود، مستلزم [[تسلسل]] است<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۲۰۴.</ref>.
*'''۲. [[برهان]] تنافی [[گناه]] با [[شئون امامت]]:''' اگر [[امام]] [[معصوم]] نباشد، از آلودن دامن به [[گناه]] ایمن نیست و چه‌بسا به [[ستم]] به دیگران؛ نظیر [[کتمان حق]] به سود [[همسایه]]، [[دوست]] و نزدیکانش کشانده شود، و [[ظالم]] شأنیت [[امامت]] ندارد<ref>شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۷.</ref>. عدم شأنیت [[ظالم]] را میتوان به گونه‌های مختلفی [[تبیین]] و [[اثبات]] کرد. نخستین [[تبیین]]، همان است که هشام طبق [[نقل]] [[صدوق]] در [[علل الشرایع]] به آن تصریح کرده است و آن [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> مراد از [[عهد]] در این [[آیه]]، [[عهد امامت]] است، پس به تصریح [[قرآن کریم]] [[ظالم]] شأنیت [[امامت]] ندارد<ref>شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۲۰۴. نظیر این تبیین در کلام متکلمان نیز آمده است (نک: فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۳۳۲ –۳۳۳).</ref>.
*[[تبیین]] دوم آن است که اگر [[امام]] [[ستم‌پیشه]] باشد، [[تبرّی]] جستن از عمل او لازم و [[اطاعت]] از او [[حرام]] خواهد بود. از این‌رو، فعل، قول و تقریر او [[حجت]] نمی‌شود. و [[مردم]] باید خود بدانند که چه [[حق]] است و چه [[باطل]] تا براساس آن عمل کنند. از طرفی، [[امام]] خود را در میان [[مردم]] از [[دست]] می‌دهد و این به معنای [[نفی]] [[امامت]] است.
*سومین [[تبیین]] این است که غرض از [[نصب امام]]، [[ترویج]] و [[تبلیغ دین]] و جلوگیری از زشتی‌هاست و کسی که خود دامن به [[ظلم]] [[آلوده]]، چگونه [[مردم]] را از آن بازدارد؟ آیا سخن چنین کسی از سوی دیگران پذیرفته می‌شود؟
*[[تبیین]] چهارم این است که [[امام]]، [[حافظ شریعت]] است و [[ظالم]] هرگز نمی‌تواند نگهبان خوبی برای [[شریعت]] و [[دین]] باشد.
*هر یک از این تبیین‌ها می‌تواند [[دلیل]] مستقلی بر [[اثبات عصمت]] تلقی شود. در این صورت، [[سخن]] [[هشام بن حکم]] ناظر به چهار [[برهان]] در [[اثبات عصمت]] خواهد بود.
*براساس گزارش [[ابن حزم]]، [[هشام بن حکم]] وجود آفت در [[برادران]] [[امام]] را نشانه عدم [[استحقاق]] آنها برای [[امامت]] دانسته و تصریح کرده است بدان [[دلیل]] که [[تشخیص امام]] ممکن باشد، باید [[برادران]] آفتی داشته باشند. اگر تعبیر آفت را شامل [[گناه]] و [[عصیان]] بدانیم، [[عصمت]] از [[گناه]] [[شرط امامت]] خواهد بود<ref>الفصل، ج۳، ص۲۲.</ref>
*'''۳. [[برهان]] [[وجوب اطاعت]]:''' [[متکلمان شیعه]] با [[تمسک]] به [[آیه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> که بر [[اطاعت از امام]] دلالت دارد، بر [[عصمت]] [[استدلال]] کرده‌اند<ref>علامه حلی، کشف المراد، مقصد پنجم، مسئله دوم، ص۴۹۳؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۳۳۲.</ref>. نظیر همان [[استدلال]] را می‌توان بر مبنای [[هشام بن حکم]] در مورد [[اطاعت از امام]] تقریر کرد؛ هرچند خود آن تقریر در کلمات او نیامده است. [[هشام بن حکم]] - چنان‌که [[گذشت]]<ref>نک: به بحث جایگاه امامت.</ref> - بر این [[باور]] است که [[اطاعت از امام]]{{ع}} [[واجب]] است. اگر این [[اطاعت]] به شرطی مشروط نباشد - چنان‌که از بیان وی استفاده می‌شود - مستلزم [[عصمت امام]]{{ع}} است، زیرا اگر [[خداوند]] به [[اطاعت]] مطلق از اشخاصی [[دستور]] دهد که امکان [[خطا]] و [[گناه]] در آنان وجود دارد، از دو حال خارج نیست: یا مقابله با او و [[انکار]] وی جایز نیست که در این صورت [[عمومیت]] [[دلایل]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] خدشه‌دار می‌شود، یا بر [[مسلمانان]] [[واجب]] است او را [[انکار]] و [[نهی از منکر]] کنند. در این صورت با امر به [[اطاعت]] از وی در [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref>، ناسازگار و مستلزم [[نقض غرض]] است<ref>[[علی رضا اسعدی|اسعدی، علی رضا]]، [[هشام بن حکم (کتاب)|هشام بن حکم]]، ص۲۱۹-۲۲۳.</ref>.


==منابع==
==منابع==

نسخهٔ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۰، ساعت ۱۴:۴۲

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث ویژگی امام است. "ویژگی امام" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ویژگی امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  1. عصمت: صفت عصمت مهم‌ترین شرط رهبران الهی- یعنی پیامبران، اوصیا و امامان- است؛ زیرا وظیفه اصلی آنان راهنمایی مردم به رستگاری دنیوی و اخروی است. اگر رهبران الهی، معصوم نباشند، خود، نیازمندِ کسانِ دیگری می‌شوند تا راهنمایی گردند. وانگهی، مردم فقط هنگامی از رهبران، با جان و دل، پیروی می‌کنند که به آنان اعتماد کامل داشته باشند، و اعتماد کامل زمانی حاصل می‌شود که بدانند رهبرانشان از گناه و خطا و اشتباه، معصوم و محفوظاند. در قرآن کریم نیز تصریح شده است که امامت، عهدی است الهی و به ستمگران نمی‌رسد[۳]. هر کس معصوم نباشد، دست کم، ستمی به خود کرده است و از این رو، شایسته مقام امامت نمی‌شود. روایات بسیاری نیز به عصمت امامان(ع) تصریح کرده‌اند؛ مانند روایتی که امام علی(ع) می‌فرماید: "از نشانه‌های امام این است که معلوم شود از گناه- کوچک و بزرگ- معصوم است و در حکم کردن نمی‌لغزد و در پاسخ دادن به خطا نمی‌گراید. نه اشتباه می‌کند و نه فراموش"[۴][۵].
  2. افضلیت: معنای این صفت آن است که امام معصوم(ع) باید در صفات کمال- مانند دانایی و پارسایی و دادگری- از دیگر انسان‌ها برتر باشد. منصب امامت، به دست خدا است و او، کسی را به این مقام نمی‌گمارد مگر از دیگران برتر باشد. دانشمندان شیعه، دلایل محکم نقلی و عقلی متعددی بر لزوم افضلیت امام اقامه کرده‌اند[۶][۷].

صفات امام (شرایط امامت)

قریشی بودن امام

عدالت و پارسایی

دانایی و کفایت

ویژگی‌های امام و امامت

  1. امامت مقامی است که باید از طرف خدای تعالی معین و جعل شود.
  2. امام باید به عصمت الهی معصوم بوده باشد.
  3. زمین تا هنگامی که موجودی به نام انسان روی آن هست، ممکن نیست از وجود امام خالی باشد.
  4. امام باید مؤید از طرف پروردگار باشد.
  5. اعمال بندگان خدا هرگز از نظر امام پوشیده نیست، و امام بدانچه که مردم می‌کنند آگاه است.
  6. امام باید به تمام مایحتاج انسان‌ها علم داشته باشد؛ چه در امر معاش و دنیایشان، و چه در امر معاد و دینشان.
  7. مُحال است با وجود امام کسی پیدا شود که از نظر فضایل نفسانی مافوق امام باشد[۴۳].

دیدگاه‌ هشام بن حکم درباره ویژگی‌هام امام

شریط و ویژگی‌های نَسَبی

شرایط و ویژگی‌های شخصی

عصمت

دلایل عصمت


منابع

جستارهای وابسته

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. ارشاد الطالبیین‌، ۳۷۵- ۳۲۵.
  2. فرهنگ شیعه، ص 323.
  3. ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّيَّتِي قَالَ لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ ؛ سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  4. بحارالانوار، ۲۵/ ۱۶۴.
  5. فرهنگ شیعه، ص 323-324.
  6. اصول کافی‌، ۱/ ۲۰۲؛ امالی صدوق‌، ۵۴۰؛ بحارالانوار، ۲۵/ ۱۶۵ و ۹۳/ ۶۴۰؛ تحف العقول‌، ۴۴۱؛ غیبت نعمانی‌، ۲۲۲.
  7. فرهنگ شیعه، ص 324.
  8. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.
  9. تلخیص المحصل، ص۴۲۹- ۴۳۰.
  10. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۱
  11. الإرشاد جوینی، ص۱۷۰؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ تمهید الأوائل، ص۴۷۲؛ شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۱؛ شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۰؛ اصول الدین، ص۲۷۳؛ المغنی، ج۱، ص۱۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۷۰.
  12. الشافی فی الإمامة، ج۳، ص۱۸۳- ۱۹۶.
  13. نهج البلاغه، خطبه۱۴۴.
  14. «أَطيعوا و لو أُمِّر عليكم عبدٌ حبشِيٌّ مُجَدَّعٌ»؛ صحیح مسلم، ج۲، ص۹۴۴، حدیث۳۱۱.
  15. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.
  16. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۵.
  17. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۲
  18. قواعد المرام، ص۱۷۹- ۱۸۰.
  19. شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۱؛ الزیدیه، ص۳۳۸- ۳۳۹.
  20. المغنی، ج۱، ص۲۰۱- ۲۰۲.
  21. الأباضیه مذهب اسلامی معتدل، ص۲۵.
  22. شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴؛ شرح المواقف، ج۸، ص۳۵۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ الإقتصاد فی الاإعتقاد، ص۲۵۶.
  23. المغنی، ج۱، ص۱۹۹.
  24. اصول السنة، ص۸۰.
  25. تمهید الأوائل، ص۴۷۸.
  26. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۲
  27. شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۴.
  28. شرح العقیدة الطحاویه، ص۳۷۹.
  29. شرح العقائد النسفیه، ص۱۱۴.
  30. شرح الفقه الأکبر، ص۱۸۱.
  31. جامع الاصول، ج۴، ص۷۵.
  32. وسائل الشیعه، ج۱۲، باب۴۲، حدیث۱۰.
  33. تاریخ طبری، ج۶، ص۲۲۹.
  34. مقدمه ابن خلدون، ص۲۱۶- ۲۱۷.
  35. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۳
  36. تلخیص المحصل، ص۴۳۰؛ قواعد المرام، ص۱۷۹؛ المنقذ من التقلید، ج۲، ص۲۹۰- ۲۹۵؛ الذخیرة فی علم الکلام، ص۴۳۳- ۴۳۴؛ الشافی فی الامامة، ج۱، ص۱۶۳- ۱۶۵.
  37. المغنی، ج۱، ص۱۹۸ و ۲۰۹.
  38. تمهید الأوائل، ص۴۷۱؛ الارشاد جوینی، ص۱۶۹- ۱۷۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۷؛ شرح المقاصد، ج۵، ص۲۴۴.
  39. شرح المواقف، ج۸، ص۳۴۹.
  40. النبراس، ص۵۳۶.
  41. الزیدیه، ص۳۳۸؛ قواعد العقائد، ص۱۲۶.
  42. ربانی گلپایگانی، علی، امامت، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص۴۱۴
  43. المیزان، ج۱، ص۲۷۵.
  44. اکبری و یوسفی، ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی، ص۲۰۹-۲۱۰.
  45. این دو مناظره در بخش سوم خواهد آمد.
  46. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۱۳.
  47. مقالات الاسلامیین، ص۴۶۱-۴۶۲.
  48. سید مرتضی در الشافی تصریح می‌کند که ما همچون بسیاری از اهل سنت معتقدیم امام باید از قریش باشد؛ هرچند در مصداق با آنان اختلاف داریم (نک: الشافی، ج۳، ص۱۸۳). همچنین از دیدگاه شیعه و براساس روایات رسیده، بنی هاشم از دیگر خاندان‌های قریش افضل‌اند (نک: طبری مکی، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، ص۱۳-۱۵).
  49. شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۶؛ شیخ صدوق، علل‌الشرایع، ص۲۰۳؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۴۲- ۱۴۳؛ محمدتقی شوشتری، قاموس الرجال، ج۱۰، ص۵۴۲.
  50. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۳۷.
  51. علامه حلی در کشف المراد، اقوال چهارگانه در این مسئله و از جمله قول امامیه و اهل سنت را طبق تقریر فوق بیان کرده است، اما او خود در کتاب نهج الحق وکشف الصدق در بیان دیدگاه امامیه علاوه بر نص، ظهور معجزه (کرامت) به دست امام را نیز راه تعیین امام می‌داند (نک: نهج الحق و کشف الصدق، ص۱۶۸).
  52. قاضی عبدالجبار معتزلی، المغنی فی الامامة، ج۲۰، ص۱۱۸؛ همو، تثبیت دلائل النبوة، ج۱، ص۲۲۵؛ تفتازانی، شرح المقاصد، ج۵، ص۲۶۱-۲۶۲. خیاط نیز اعتقاد به نص به اسم و نسب را از جمله عقاید همه شیعیان و از جمله هشام دانسته است. (نک: الانتصار، ص۳۸).
  53. سید مرتضی، الشافی، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۰؛ النباطی البیاضی، الصراط المستقیم، ص۱۰۴-۱۰۵.
  54. شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۵؛ بحارالانوار، ج۴۸، ص۲۰۰.
  55. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۱۳-۲۱۷.
  56. نک: اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۸؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۷۴؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج۱، ص۱۵۰.
  57. نک: قاضی عبدالجبار معتزلی، تثبیت دلائل النبوة، ج۲، ص۵۲۸-۵۲۹؛ دایرة المعارف اسلام، مدخل HISHAM.
  58. «و هر کس به خداوند پناه آورد به راهی راست راهنمایی شده است» سوره آل عمران، آیه ۱۰۱.
  59. شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۲؛ بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۴- ۱۹۵.
  60. نک: بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۵.
  61. شیخ صدوق، معانی الاخبار، ص۱۳۳؛ شیخ صدوق، الخصال، ص۲۱۵؛ محمدتقی شوشتری، قاموس الرجال، ج۱۰، ص۵۳۹.
  62. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۱۷-۲۱۹.
  63. شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۲۰۴.
  64. شیخ صدوق، کمال‌الدین و تمام‌النعمه، ج۲، ص۳۶۷.
  65. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستم‌کاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  66. شیخ صدوق، علل الشرایع، ص۲۰۴. نظیر این تبیین در کلام متکلمان نیز آمده است (نک: فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۳۳۲ –۳۳۳).
  67. الفصل، ج۳، ص۲۲.
  68. «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  69. علامه حلی، کشف المراد، مقصد پنجم، مسئله دوم، ص۴۹۳؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیة، ص۳۳۲.
  70. نک: به بحث جایگاه امامت.
  71. «از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  72. اسعدی، علی رضا، هشام بن حکم، ص۲۱۹-۲۲۳.